#بسم_الله_الرحمن_الرحيم
🔹اگر می خواهیم از بدبختی در امان بمانیم🔹
🌸امام صادق علیه السلام به یکی از اصحاب خود فرمودند:
ای ابا هارون حتما ما اهل بیت کودکانمان را به تسبیح حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها تعلیم و دستور می دهیم همانگونه که آنان را با نماز آشنا می کنیم، پس خود را ملزم بدان که بر این تسبیحات مداومت داشته باشی چرا که هر که بر آن مداومت کند بدبخت و شقاوتمند نخواهد شد.
( کتاب کوثر ولایت صفحه42)
🌸تسبیحات حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
🌷34مرتبه الله اکبر
🌷33مرتبه الحمدلله
🌷33مرتبه سبحان الله
مستحب است که بعد از هر نماز این تسبیح گفته شود.
#فاطمیه
#تسبیح_حضرت_زهرا_علیها_سلام
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
https://eitaa.com/m_rajabi57
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🍃🌸 #الهے یکتاے بےهمتایی،
🍃🌸قیوم توانایے،
🍃🌸بر همه چیز بینایے،
🍃🌸در همه حال دانایے،
🍃🌸از عیب مصفایے،
🍃🌸از شرک مبرایے،
🍃🌸اصل هر دوایے،
🍃🌸داروے دلهایے ،
🍃🌸شاهنشاه فرمانفرمایے،
🍃🌸معزز بہ تاج کبریایے،
🍃🌸بہ تو رسد مُلک خدایے
] #بسم_الله_الرحمن_الرحیم [
💐🍀💐🍀💐🍀💐🍀💐🍀💐
🍃🌸گلواژه زیبای #سلام در سبدی از ادب و احترام تقدیم شما همراهان نازنین🌸🍃
💐🍀💐🍀💐🍀💐🍀💐🍀💐
با طلب پوزش از همراهان گرامی ، بابت وقفه ای که در بارگزاری #داستان_شبانه_کانال و ادامه_داستان_های_قرانی پیش آمد ،
جهت جبران امروز ظهر و همینطور شب در زمان اصلی خودش، ادامه داستان ها خدمتتان ارسال خواهد شد.
🍃🌸ارادتمند :
🍃🌸🍃
@rajabi1357
🍃🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدایا🙏
💛✨دستمان را پرکن و
💛✨دلمان را خالی
💛✨دستمان را از مهربانی
💛✨و دلمان را از کینه
الهی آمین 🙏
آغاز میکنیم آخرین #آدینہ ے سال 99 را با نامت:
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
⚘ #آدینه_تون_شادوپرنشاط ⚘
💎 @m_rajabi57
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
🌴 #داستانهای_قرانی🌴
🔹 #قسمت ١٠٦🔹
🌴 #پیمان_عدم_تعرض 🌴
لقد رضی الله عن المومنین اذ یبایعونک تحت الشجرة فعلم ما فی قلوبهم فانزل السکینه علیهم و اثابهم فیحا قریبا.
(سوره فتح: 18)
#پیامبراسلام(ص) به عزم زیارت #بیت_الله_الحرام و انجام #مناسک_حج به اتفاق گروهی از مسلمین که تعداد آنان بالغ بر 1520 تن به شمار می آمد، از #مدینه خیمه بیرون زد و در #مسجدشجره احرام بست.
با آنکه میان مسلمین و #قریش، روابط حسنه ای برقرار نبود، ولی انتظار نمی رفت که مشرکین مکه در ماه حرام (ذی قعده) که مورد احترام قاطبه عرب است، از ورود مسلمانان به مکه، آن هم فقط به منظور عبادت، مانع شوند.
ولی چون به منزل #حدیبیه رسیدند، پیام تهدیدآمیزی از قریش توسط بدیل بن ورقاء، به رسول اکرم(ص) رسید.
🔹قریش در این پیام جنگجویانه خود صریحاً یادآور شده بودند که به هیچ قیمت اجازه نخواهند داد احدی از مسلمین به خاک مکه قدم بگذارند.
این پیام نگرانی شدیدی در میان مسلمانان به وجود آورد.
رسول اکرم(ص) #عمربن_خطاب را مأمور کرد که به مکه رود و با رجال قریش تماس بگیرد و به آنها بفهماند که مقصود از این سفر، لشکرکشی و جنگ نیست، و ما فقط برای زیارت کعبه آمده ایم و در صورت امکان، موافقت آنان را برای ورود مسلمین جلب کند، عمر به نام اینکه مردی ضعیف است و قبیله او هم قبیله ای گمنام و ذلیل هستند، از انجام مأموریت عذر خواست.
عثمان بن عفان مأموریت یافت و با ده تن از مسلمانان برای انجام مذاکره به مکه رفت. قریش به جای احترام از نمایندگان پیغمبر، آنها را توقیف کردند و در خارج انتشار دادند که فرستادگان محمد، کشته شدند.
این خبر، هیجانی عظیم و غیر قابل توصیف در مسلمانان ایجاد نمود و رسول اکرم(ص) سوگند یاد کرد که از قریش انتقام بگیرد.
🔹سپس در همان نقطه زیر درختی نشست و مسلمانان با آن حضرت بیعت کردند که در این راه تا پای جان ایستادگی کنند.
سپس رسول خدا(ص) دستور داد هر چه می توانند از افراد قریش به اسارت بگیرند. در همان شب پنجاه نفر از قریشیان به وسیله مسلمین اسیر شدند.
اسیر شدن پنجاه نفر از قریش، در #مکه بی اندازه مهم تلقی شده و قریشیان بخاطر نجات این گروه موافقت کردند که مسلمانان بازداشت شده را آزاد نمایند.
سپس سهیل بن عمرو و حفص بن احنف را فرستادند که با رسول اکرم(ص) درباره امضاء قرارداد صلح مذاکره کنند.
این دو تن به عنوان نماینده قریش به پیشگاه رسول الله(ص) باز یافتند.
سهیل که از بت پرستان متعصب و نادان مکه بود، به رسم جاهلیت سلام کرد و گفت: من از جانب قریش مأموریت دارم با شما پیمان عدم تعرض یا قرارداد صلح امضاء کنم.
🔹به دستور رسول خدا(ص)، امیرالمومنین(ع)، قلم به دست گرفت و بر روی صحیفه ای چنین نوشت:
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
سهیل که چشمانش به این نام مقدس افتاد گفت: ما، #رحمن و #رحیم نمی شناسیم. باید این قرارداد بر طبق روش جاهلیت با جمله "بسمک اللهم" آغاز شود.
با این پیشنهاد موافقت شد و به جای: #بسم_الله_الرحمن_الرحیم جمله "بسمک اللهم" نوشته شد.
#علی(علیه السلام) #عهدنامه را با این جمله آغاز کرد :
🔹 هذا ما اصلح محمد رسول الله و الملاء من قریش...
سهیل داد کشید که:
با جمله رسول الله مخالفیم، این تازه اول حرف است!
اگر ما #محمد را رسول الله می دانستیم دیگر اختلافات و نزاعی نبود. این کلمه را حذف کنید...!
#دوره_کامل_قصه_های_قرآن_ازآغازخلقت_آدم_تارحلت_خاتم_انبیاء_سیدمحمدصوفی
https://eitaa.com/m_rajabi57
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸روزم را با بندگی تو آغاز می کنم، 🍃هر قدم، با تو ... 🌸و به مدد تو گام بر می دارم 🍃تا راهنمایم باشی 🌸#بِسْمِ_اللّهِ_الرَّحْمَنِ_الرَّحيمِ🌸 🍃🍃 #روزتان_به_نیکی 🍃🍃 https://eitaa.com/m_rajabi57
🌴 #داستانهای_قرانی🌴
🔹 #قسمت۱۲۳🔹
🔴 #فتح_مکه 🔴
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم.
اذا جاء نصر الله و الفتح و رایت الناس یدخلون فی دین الله افواجاً
(سوره نصر: 1)
🖍️پیمان صلح #حدیبیه که در سال هفتم هجرت بین #رسول_خدا(ص) و نماینده #قریش به امضاء رسید بر مبنای عدم تعرض طرفین نسبت به یکدیگر بسته شده بود.
در آن عهدنامه تصریح شده بود که نه از طرف مسلمانان نسبت به قریش و وابستگان قریش تعرضی واقع شود و نه از جانب قریش نسبت به مسلمین و هم پیمانان مسلمین تجاوزی انجام گیرد.
دو قبیله در اراضی مکه سکونت داشتند، که نام یکی خزاعه و هم پیمان رسول خدا بود و دیگری طایفه کنانه که تحت الحمایه قریش قرار داشت.
🖍️یک روز مردی از طایفه کنانه، اشعاری در هجو پیغمبر اسلام سروده و در مجلسی می خواند.
یکی از افراد طایفه خزاعه که وابسته به مسلمانان بود، جلو رفت و به آن شاعر اعتراض کرد.
ولی شاعر گوش به اعتراض وی نداد و همچنان به خواندن اشعار خود پرداخت. جوان خزاعی که سخت خشمگین شده بود، به وی حمله کرد و با مشت گره کرده خود، دهان و بینی او را درهم شکست.
طایفه کنانه از این اهانتی که با شاعر آنها شده بود، برآشفتند ولی چون قدرت حمله به طایفه خزاعه را در خود نمی دیدند، محرمانه به مکه رفتند و از قریش استمداد کردند.
رجال قریش هم با اینکه پیمان عدم تعرض داشتند، به آنها کمک مالی کردند و علاوه بر آن جمعی از سرگشان و فتنه جویان قریش مانند سهیل عمرو، عکرمة بن ابی جهل، حویطب بن عبدالعزی، صفوان امیه و مکرزبن حنص با لباس ناشناس و صورتهای بسته به قبیله کنانه رفتند و داوطلبانه با عده ای از افراد آن قبیله، به طایفه خزاعه حمله بردند و بیست تن از خزاعه را به قتل رساندند و سپس به مکه برگشتند و امیدوار بودند که این خیانت برای همیشه پنهان بماند.
🖍️ #ابوسفیان که از دیگران سیاستمدارتر بود، سخت مضطرب شد و گفت بدون تردید این خبر بن محمد خواهد رسید و او هم قطعاً خون بنی خزاعه را ناچیز نخواهد شمرد و ساکت نخواهد نشست.
مصلحت این است که من به مدینه بروم و با محمد گفتگو نمایم و پیش از اینکه او از ماجرای اخیر مطلع شود به هر ترتیبی شده پیمان را تمدید کنم.
ابوسفیان به دنبال این تصمیم، به سوی #مدینه رهسپار شد.
ولی پیش از آنکه به مدینه برسد، بزرگان طایفه خزاعه به حضور رسول اکرم(ص) رسیدند و عمروبن سالم که رهبری آنان را به عهده داشت، شرح پیمان شکنی قریش و حمله بنی خزاعه و قتل و غارت ایشان را به عرض رسانید.
رسول اکرم(ص) قول مساعدت به وی داد.
به فاصله کوتاهی، یک هیئت دیگر از قبیله خزاعه به همراهی بدیل بن ورقا خدمت پیغمبر اکرم(ص) رسیدند و عهد شکنی قریش و قتل و غارت خزاعه را به استحضار رساندند.
رسول خدا(ص) فرمودند:
خدا یاری ام نکند اگر از یاری خزاعه دست بکشم.
از آن طرف ابوسفیان هم به مدینه وارد شد و ابتدا به خانه دخترش ام حبیبه که همسر رسول خدا(ص) بود رفت.
روی خوشی از دخترش ندید و مورد تحقیر واقع شد.
نزد #ابوبکر و #عمر رفت که آنها با پیغمبر اسلام صحبت کنند ، حاضر نشدند.
به #علی(ع) و #فاطمه_زهرا پناه برد ولی هیچ یک پناهش ندادند. خودش به حضور #پیغمبر رفت. ولی آن حضرت رو از سخنش برگرداند و از مجلس خارج گردید.
چون ابوسفیان از فعالیتها و تلاشهای خود نتیجه نگرفت، مدینه را ترک گفت و به مکه بازگشت.
🖍️پس از رفتن ابوسفیان، پیغمبر اکرم(ص) به مسلمانان دستور داد خود را برای سفری آماده کنند.
هیچ کس از تصمیم رسول الله مطلع نبود و احدی نمی دانست که آن حضرت به کدام سمت خواهد رفت. ولی در عین حال که هدفت و مقصد، بر هیچ کس معلوم نبود، احتمال قوی می رفت که مقصود حمله به مکه باشد.
حاطب بن ابی بلهقه که از اصحاب رسول خدا(ص) بود، روی همین احتمال نامه ای به مکیان نوشت و آنها را در جریان کار گذاشت. نامه را به وسیله کنیزکی ارسال داشت.
پیغمبر اکرم(ص)، علی(ع) را احضار کرد و چند نفر را با او همراه نمود و فرمود بروید در سرزمین خاخ.
در داخل باغی، زنی را می بینید که حامل نامه ای است برای سران قریش. نامه را از او بگیرید و خودش را رها کنید.
🖍️علی(ع) به اتفاق همراهانش به همان نشانی آمدند و به باغ رسیدند و کنیزک را یافتند. ولی او جداً موضوع نامه را انکار کرد. اثاث او را بررسی کردند، نیافتند.
علی(ع) گفت بخدا قسم که پیغمبر اسلام دروغ نگفته، شمشیر کشید و به آن زن گفت: نامه را بده وگرنه باید سرت را در اینجا بگذاری. کنیزک که قاطعیت و خشم علی را دید، دست برد و از میان گیسوان بافته خود نامه را بیرون آورد و تسلیم نمود...
#ادامه_دارد..
#دوره_کامل_قصه_های_قرآن_ازآغازخلقت_آدم_تارحلت_خاتم_انبیاء_سیدمحمدصوفی
https://eitaa.com/m_rajabi57