eitaa logo
مِشْکات
99 دنبال‌کننده
878 عکس
186 ویدیو
4 فایل
#کشکولی_معنوی_و_متنوع: #دوره_کامل_قصه_های_قرآن_از_آغاز_خلقت_تا_رحلت_خاتم_انبیاء #داستان_های_واقعی_عاشقانه_جذاب #سلسله_مباحث_مهدویت_مهدی_شناسی #تفسیر_یک_دقیقه_ای_قران_کریم #حکایت_ضرب_المثل_هاب_فارسی و..
مشاهده در ایتا
دانلود
۱۰۱ اولین ضربه به :  روزهای محاصره کم کم به طول انجامید. سپاهیان مکه احساس خستگی کردند و از اینکه تاکنون نتیجه ای بدست نیامده افسرده خاطر شدند.  یکی از روزها عمرو بن عبدود، فارس یلیل، به همراهی منبة بن عثمان و نوفل بن عبدالله بر اسبهای خود نشسته و از یکی از نقاط ، که عرضش کمتر بود با یک پرش اسب، خود را به اردوگاه مسلمین نزدیک ساختند. عمرو که سوابقش در میدان های جنگ بسی درخشان وصیت شجاعتش سراسر منطقه عربستان را فراگرفته بود، فریاد زد:  کیست که به میدان من آید و با من زورآزمائی کند؟! نفس در سینه مسلمانان  بند آمده و همه سر به زیر افکنده بودند.  که شاید بیش از دیگران دچار اضطراب و ترس شده بود، برای اینکه عذری جهت ترس خود و سایرین بتراشد، شرحی درباره شجاعت عمرو و سوابق او به عرض رسانید و بیشتر به وحشت و هراس مردم افزود.  (ص) بی آنکه به سخنان بی مورد عمر اعتنائی کند، یا بدان جوانی گوید، خطاب به مسلمانان کرد و فرمود: کیست که به مبارزه این بت پرست اقدام کند؟!  در آن حال که سکوت مرگباری بر مردم حکومت می کرد و از هیچ جا صدائی شنیده نمی شد، یک صدا، آری فقط یک صدا از حنجره پاک و معصوم علی(ع)، به ندای (ص)، جواب مثبت گفت، او اظهار داشت:  یا رسول الله! من به میدان او می روم! هنوز رسول اکرم(ص) با میدان رفتن علی(ع) موافقت نکرده بود، که مجدداً بانگ عمر بن عبدود از میان میدان شنیده شد که می گفت:  اوه. من که از بس مبارز طلبیدم، صدایم گرفت. چرا کسی جواب نمی گوید؟! ای پیروان محمد! مگر شما معتقد نیستید که اگر کشته شوید به بهشت می روید و اگر کسی را بکشید، مقتول شما در دوزخ خواهد بود؟ آیا هیچیک از شما میل بهشت ندارید؟!  دیگر باره (ع) از جا برخاست و گفت: ای رسول خدا(ص) جز من کسی مرد میدان او نیست.  پیامبر اسلام(ص) موافقت فرمود و عمامه خود را بر سر علی بست و زره خود را بر او پوشانید و به او را بسوی میدان فرستاد و در عقبش دعا کرد و پیروزی او را از خداوند درخواست نمود.  علی با قدمهای محکم به سوی میدان شتافت و خود را به عمرو بن عبدود رسانید و به این بیان عربده های مستانه او را پاسخ داد:  آرام باش که اینک جوابگوی تو بدون کوچکترین عجز به سوی تو آمد.  پاسخ دهنده تو فردی با ایمان و بصیر است و پاداش خود را از خداوند می خواهد.  من امیدوارم که به زودی کنار نعشت زنان نوحه گر بنشانم.  با ضربتی که آوازه و داستانش در روزگارها باقی ماند.  رسول محترم اسلام(ص) که از دور ناظر روبرو شدن علی و عمرو بود به یارانش چنین فرمود:  برز الایمان کله الی الشرک کله. اینک عالی ترین مظاهر ایمان (علی علیه السلام) با خطرناکترین جرثومه های شرک و بی ایمانی (عمرو بن عبدود) در برابر هم قرار گرفتند. عمرو که هرگز باور نمی کرد جوانی به این سن و سال جرئت میدان او را داشته باشد، با حیرت پرسید: کیستی ای جوان از خود گذشته؟ فرمود: من علی بن ابیطالب بن عبدالمطلب بن هاشم هستم. عمرو که با شنیدن نام علی، خاطرات و شجاعت بی نظیر او را بنظر آورده بود، گفتاری دوستانه آغاز کرد که شاید بدینوسیله از جنگ علی و چنگ مرگ نجات یابد. لذا با لحنی خودمانی اظهار داشت:  برادرزاده! واقعا حیف است مانند تو جوانی به دست من که فارس یلیلم می گویند، به خاک و خون افتد، من هیچگاه دوستی با پدرت ابیطالب را فراموش نمی کنم. صلاح در این است که تو بجای خودت بازگردی تا کسی دیگر به میدان من آید.  (ع) تبسمی کرد و گفت:  ولی مرا حیف نمی آید که فارس یلیل بدست من از پای درآید و با شمشیر من به خاک و خون افتد. دیگر آنکه این سخنان را کنار بگذار و راجع به موضوع خودمان صحبت کن. من شنیده ام که وقتی دست به پرده زده بودی، با خدای خود پیمان کردی که هر گاه در میدان جنگ، حریف تو، سه خواهش کند، اگر بتوانی هر سه و گرنه یک خواهش او را برآوری. عمرو گفت: چنین بوده است.  فرمود: اینک من از تو سه خواهش دارم و روی پیمان خودت، باید حداقل به یکی از آن سه عمل کنی. گفت: کدام است سه حاجت تو؟! فرمود: اول آنکه دست از شرک و بت پرستی برداری و راه توحید و یکتاپرستی را برگزینی. محمد(ص) را پیامبر حق بدانی و در میان جامعه مسلمین با عزت و سعادت زندگی کنی.  گفت: اجابت این خواهش برای من غیر ممکن است. دومی را بگو.  فرمود: دوم آنکه از جنگ با ما بگذری و از راهی که آمده ای برگردی. ما را با این اعراب خونخوار به حال خود بگذاری. اگر محمد(ص) بر حق نباشد، عربها کار او را فیصله می دهند و مسوولیت جنگ با او هم از شما برداشته خواهد شد... وفی https://eitaa.com/m_rajabi57
مِشْکات
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴 🌴داستان های قرانی🌴 🌷 ادامه #قسمت ۱۰۵🌷 #یهودبنی_قریضه و انزل الذین ظاهروهم من اهل الکتا
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴 🌴 🌴 🔹 ١٠٦🔹 🌴 🌴 لقد رضی الله عن المومنین اذ یبایعونک تحت الشجرة فعلم ما فی قلوبهم فانزل السکینه علیهم و اثابهم فیحا قریبا. (سوره فتح: 18) (ص) به عزم زیارت و انجام به اتفاق گروهی از مسلمین که تعداد آنان بالغ بر 1520 تن به شمار می آمد، از خیمه بیرون زد و در احرام بست. با آنکه میان مسلمین و ، روابط حسنه ای برقرار نبود، ولی انتظار نمی رفت که مشرکین مکه در ماه حرام (ذی قعده) که مورد احترام قاطبه عرب است، از ورود مسلمانان به مکه، آن هم فقط به منظور عبادت، مانع شوند. ولی چون به منزل رسیدند، پیام تهدیدآمیزی از قریش توسط بدیل بن ورقاء، به رسول اکرم(ص) رسید.  🔹قریش در این پیام جنگجویانه خود صریحاً یادآور شده بودند که به هیچ قیمت اجازه نخواهند داد احدی از مسلمین به خاک مکه قدم بگذارند.  این پیام نگرانی شدیدی در میان مسلمانان به وجود آورد. رسول اکرم(ص) را مأمور کرد که به مکه رود و با رجال قریش تماس بگیرد و به آنها بفهماند که مقصود از این سفر، لشکرکشی و جنگ نیست، و ما فقط برای زیارت کعبه آمده ایم و در صورت امکان، موافقت آنان را برای ورود مسلمین جلب کند، عمر به نام اینکه مردی ضعیف است و قبیله او هم قبیله ای گمنام و ذلیل هستند، از انجام مأموریت عذر خواست.  عثمان بن عفان مأموریت یافت و با ده تن از مسلمانان برای انجام مذاکره به مکه رفت. قریش به جای احترام از نمایندگان پیغمبر، آنها را توقیف کردند و در خارج انتشار دادند که فرستادگان محمد، کشته شدند.  این خبر، هیجانی عظیم و غیر قابل توصیف در مسلمانان ایجاد نمود و رسول اکرم(ص) سوگند یاد کرد که از قریش انتقام بگیرد. 🔹سپس در همان نقطه زیر درختی نشست و مسلمانان با آن حضرت بیعت کردند که در این راه تا پای جان ایستادگی کنند.  سپس رسول خدا(ص) دستور داد هر چه می توانند از افراد قریش به اسارت بگیرند. در همان شب پنجاه نفر از قریشیان به وسیله مسلمین اسیر شدند.  اسیر شدن پنجاه نفر از قریش، در بی اندازه مهم تلقی شده و قریشیان بخاطر نجات این گروه موافقت کردند که مسلمانان بازداشت شده را آزاد نمایند.  سپس سهیل بن عمرو و حفص بن احنف را فرستادند که با رسول اکرم(ص) درباره امضاء قرارداد صلح مذاکره کنند. این دو تن به عنوان نماینده قریش به پیشگاه رسول الله(ص) باز یافتند.  سهیل که از بت پرستان متعصب و نادان مکه بود، به رسم جاهلیت سلام کرد و گفت: من از جانب قریش مأموریت دارم با شما پیمان عدم تعرض یا قرارداد صلح امضاء کنم.  🔹به دستور رسول خدا(ص)، امیرالمومنین(ع)، قلم به دست گرفت و بر روی صحیفه ای چنین نوشت:    سهیل که چشمانش به این نام مقدس افتاد گفت: ما، و نمی شناسیم. باید این قرارداد بر طبق روش جاهلیت با جمله "بسمک اللهم" آغاز شود. با این پیشنهاد موافقت شد و به جای: جمله "بسمک اللهم" نوشته شد. (علیه السلام) را با این جمله آغاز کرد :  🔹 هذا ما اصلح محمد رسول الله و الملاء من قریش...  سهیل داد کشید که: با جمله رسول الله مخالفیم، این تازه اول حرف است! اگر ما را رسول الله می دانستیم دیگر اختلافات و نزاعی نبود. این کلمه را حذف کنید...!  صوفی https://eitaa.com/m_rajabi57
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴 📝 📝 💠 ۱۴۶💠 📍📍 ✅ : ‌‌ ✅ 🌴پر ماجراترین روزهای تاریخ اسلام🌴 بنابر نظر بزرگترین نویسندگان اهل سنت: یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس ان الله لا یهدی القوم الکافرین. (سوره مائده: 67) 📝یکی از شعرای معاصر (صادق سرمد) در ضمن یک قصیده می گوید: ، نه همین عید مذهبی، ما را است که ملی ما نیز، در غدیر آمد 🌴🌴🌴 در اینجا مناسب است فصلی از کتاب تالیف بزرگ را که تحت عنوان (علی بردار من است) نگاشته، نقل کنیم، او می نویسد:  برای روشن ساختن این حقیقت لازم است احادیثی چند در این باره نقل کنیم، تا معلوم شود که برادری و اخوت معنوی میان پیغمبر و پسر عم بزرگوارش تا چه اندازه بود و فضائل پیغمبر(ص) تا چه حد به علی(ع) به میراث رسیده و روح علی، چگونه رنگ نبوت گرفته و نزد پیغمبر چقدر عزیز و محبوب بوده، و قلباً و لساناً وی را تعظیم می کرده است، آنگاه می توانیم نتیجه بگیریم که آنچه در بود، در (ع) جلوه گر آمد. چنانکه به تفصیل بیان خواهیم کرد. طبرانی از ابن مسعود روایت کرده است که پیغمبر گفت: نظر کردن بر چهره علی(ع) عبادت است. و از روایت شده که (ص) گفت: هر که علی را بیازارد، مرا آزرده است. 🌴🌴🌴 یعقوبی در جزء دوم تاریخ خود می نویسد: (ص) پس از که به جانب مدینه باز می گشت، در جائی نزدیک ، به نام غدیر خم در روز ایستاد و خطبه خواند و دست علی بن ابیطالب را گرفت و گفت:  (من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه) یعنی: هرکس من مولای اویم، علی مولای او است. خدایا دوست بدار هر که علی را دوست دارد. و دشمن بدار هر که علی را دشمن دارد. در آمده است که: پس از این، علی را ملاقات کرد و با او گفت: ای علی گوارا باد تو را. مولای من و مولای هر مرد و زن مسلمان شدی!  این حدیث را بسیاری از مورخین و علما، مانند: ترمذی، نسائی و احمد بن حنبل از شانزده تن از اصحاب رسول اکرم(ص) روایت کرده اند و بسیاری از شعراء به نظم آورده اند. نخستین،آنها حسن ثابت انصاری است که می گوید:  یناد یهم یوم الغدیر نبیهم - بخم و اسمع بالرسول منادیاً  و از شعرائی که نام این روز را در اشعار خود ذکر کرده اند، ابوتمام طائی است. و نیز کمیت اسدی در قصیده عینیه خود مفصلاً درباره آن سخن گفته و از آن جمله می گوید:  و یوم الدوح، دوح غدیر خم - ابان له الولایة لو اطیعا و لم ار مثل ذاک الیوم یوماً - و لم ار مثله حقاً اضیعا و از کتاب آل ابن خالویه نقل شده از ابو سعید خدری که رسول اکرم(ص) به علی بن ابیطالب، فرمود: دوستی تو ایمان است و دشمنی تو کفر است و نفاق. و نخستین کسی که داخل بهشت شود، دوستدار تو و اول کسی که به دوزخ رود، دشمن تو است ادامه دارد... صوفی https://eitaa.com/m_rajabi57