eitaa logo
مادران شریف ایران زمین
7.4هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
114 ویدیو
25 فایل
اینجا پر از تجربه‌ست، تجربهٔ زندگی مامان‌های چند فرزندی پویا، «از همه جای ایران»، که در کنار بچه‌هاشون رشد می‌کنند. این کانال، سال ۱۳۹۸ به همت چند مامان دانش‌آموختهٔ دانشگاه شریف تاسیس شد. ارتباط با ما و ارسال تجربه: @madaran_sharif_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
استغفار امیرالمومنین(ع).pdf
345.7K
استغفار ۷۰ بندی امیرالمؤمنین 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
درباره آزادی بچه‌های زیر ۷ سال که توی روایات توصیه شده، ❌دو تا خط قرمز وجود داره: 👈🏻 ۱. کارهای خطرناک 👈🏻 ۲. کار‌های زشت ❓حالا تعریف کار زشت چیه؟ ✅ پاسخ کتاب من دیگر ما رو بخونید.👆🏻 ☘️☘️☘️ کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
(مامان ۹، ۶، ۴ و ۲ ساله) مدام از بغلشون رد می‌شم و اعصابم بهم می‌ریزه که باز چشمم بهشون افتاد ولی نمی‌تونم تاشون بزنم.😕 آخه یه کار مهم‌تری دارم... طفلی لباسام با دکمه‌هایی پر از التماس، می‌گن: - تو رو خدا کوثر نمی‌خواد تامون کنی فقط ما رو از تو دست و پا بردار.😩 به تار و پود و دکمه‌هامون سوگند ما راضی هستیم... + نمی‌شه که! اصلاً از این رسما تو خونواده نداشتیم، نداریم، نخواهد داشتیم.😶 مامانم به اون بانظمی! دختر کو ندارد نشان از مادر.🧐 هربار مکالمهٔ بین من و لباسا به همین منوال ادامه پیدا می‌کرد... تا اینکه یک روز...✨✨ مامانم! همون که کو نداشتم نشان از وی! با چند تا سبد بزرگ وارد خونه شدن و طی یک دستور نظامی گفتن: - لباسارو بریز تو اینا، حرفم نباشه.😶 دیگه نبینم لباسارو تا بزنی! با چهارتا بچه قدونیم‌قد فرصت تا زدن نداری، زین پس... لباسای هرکس رو می‌اندازی تو سبد خودش...☝️🏻 برق خوشحالی و مراتب قدرشناسی رو تو دکمهٔ لباسا دیدم.😄😍 و انگار وقتی مامان بهم دستور دادن که لباسا رو تا نزنم، عذاب وجدان ناشی از تا نزدن لباس‌ها هم از تو وجودم غزل خداحافظی سر داد و رفت.😄 و بدین ترتیب یکی از معضلات اساسی خانوادهٔ شش نفرهٔ ما با تدبیر مامان خانوم حل گردید.😎 👌🏻گاهی کافیه یه‌کم سختگیری‌هامون رو کم کنیم، هیچ اتفاق خاصی نمی‌افته... فقط زندگی‌مون راحت‌تر می‌شه.😄 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله): هر كس به فرزند خود قرآن را آموزش دهد، خداوند گردنبندى به گردن او آويزد كه در روز قيامت همگان از آن شگفت زده شوند. مَن عَلَّمَ وَلَداً لَهُ القرآنَ قَلَّدَهُ اللَّهُ قِلادَةً يُعجَبُ مِنها الأوَّلونَ والآخِرونَ يَومَ القِيامَةِ. (ميزان الحكمة؛ ج‏۹؛ ص۳۳۹) 🌸☘️🌸☘️🌸☘️🌸 مبعث نبی اکرم، حضرت محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله)، عید اسلام و مسلمانی، بر مومنین مبارک باد. 🌸☘️🌸☘️🌸☘️🌸 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
سلام دوستان😃😃 به امید خدا، از امروز میخوایم در چند قسمت، قصه‌ی زندگی یکی از مامانای خوب این سرزمین رو بخونیم. یه مامان که ۵ تا فرزند دارند و استاد ریاضی دانشگاه قم هستند.😍😍 برامون بدون روتوش، از فراز و نشیب‌های زندگی‌شون میگن و اینکه با چه سختی هایی مواجه شدن و چه راهکارهایی پیش گرفتن... 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
(مامان ۳ دختر ۱۷ساله، ۱۵ساله و ۴ساله، و ۲ پسر ۱۰ساله و ۷ساله ) تهران به دنیا آمدم. چند ماهی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی.😃 پدر و مادرم متدین و تحصیل‌کرده بودند. و مهم‌ترین دغدغه‌شان هم دربارهٔ ما این بود که دین‌دار باشیم.😌 یادم نمی‌آید برای درس خواندن یا نمرهٔ بیشتر گرفتن، به من تذکری داده باشند!! اساساً درس ما برایشان اولویت نبود. ولی تا دلت بخواهد به تربیت دینی حساس بودند.👌🏻 هر هفته در خانه‌مان درس اخلاق برگزار می‌شد. تا همین حالا هم خیلی از برکات زندگی را مدیون همان درس اخلاق‌ها هستم.❤️ وضعیت مالی‌مان، در حد یک خانوادهٔ معمولی بود، ولی به خاطر همان حساسیت‌های پدر و مادرم مدرسهٔ غیرانتفاعی درس می‌خواندیم. من و خواهر و دو برادرم. دوران مدرسه، یک کتاب‌خوان حرفه‌ای بودم.📚 هر چه دستم می‌رسید می‌خواندم.🙇🏻‍♀️ سال اول دبیرستان هم حفظ قرآن را شروع کردم. ۴ ۵ سالی عمدهٔ وقت روزم را صرف حفظ و دورهٔ و تثبیت قرآن می‌کردم. این انس با قرآن، بهترین توشه‌ٔ دوران نوجوانی من بود و نقش بسیار پررنگی در کل مسیر زندگی‌ام داشت.✨💕 از بچگی سر و کله زدن با علوم مختلف را دوست داشتم.😃 مثلاً مسائل فیزیک خیلی برایم جذاب بود و در دبیرستان سعی می‌کردم کتاب فیزیک هالیدی را بخوانم و بفهمم. آن روزها بازار المپیاد هم خیلی داغ بود. من المپیاد ریاضی شرکت کردم. در دورهٔ چهل نفره پذیرفته شدم و تابستان آن سال در اردوی ویژه المپیادی‌ها شرکت کردم. این اردو یکی از نقاط عطف زندگی‌ام بود. آن سال مدال برنز گرفتم و جهتم به سمت ریاضی محکم‌تر شد.🥰 قله‌های بلندتری پیش چشمم روشن شدند که برای رسیدن به آن‌ها باید خیلی بیشتر از قبل تلاش می‌کردم. سال ۷۶ برایم خیلی ویژه بود. سال کنکور! آن سال زندگی منظم و پرتلاش و سرشار از رضایت داشتم.😊 در نهایت به لطف خدا، رتبهٔ خوبی آوردم و به‌عنوان دانشجوی رشتهٔ ریاضی وارد دانشگاه شریف شدم.🎓 آن سال‌ها ایران در سطح بین‌المللی موفقیت‌های چشمگیری در رشتهٔ ریاضی به‌دست آورده بود.🤩 سال بالایی‌های ما افرادی مثل مرحومه مریم میرزاخانی بودند.😍 خود من هم توانستم در مسابقات جهانی دانشجویی، مدال نقره را کسب کنم.😊 از طرفی انتخابات دوم خرداد هم تازه گذشته بود و فضای جامعه یک‌باره تغییر کرده بود! اتفاقات کوی دانشگاه را به خاطر دارم. فضا، خیلی احساسی و سیاسی متعصبانه بود.😬 اعتقادات دینی و سیاسی که از طرف خانواده در جانم نشسته بود به چالش کشیده می‌شد. چالش‌های پربرکتی که باعث شد اعتقاداتم را دوباره بازسازی کنم و در آن‌ها محکم‌تر شوم.❤️ و البته قدرت و ظرفیتم هم در مواجهه با افکار متفاوت بالاتر رفت.☺️ 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
(مامان ۳ دختر ۱۷، ۱۵ و ۴ساله، و ۲ پسر ۱۰ و ۷ ساله) مهاجرت، همیشه یکی از گزینه‌های روی میز دانشجوهای شریف بوده و هست.🛫 مخصوصاً سال‌های قبل که در مقطع دکتری، خصوصاً دانشکده‌های علوم پایه، ضعف علمی هم وجود داشت، خود اساتید توصیه به مهاجرت می‌کردند تا دانشجوهایی که به‌خوبی تا مقطع ارشد رشد کرده‌اند، بروند به دانشگاه‌های برتر دنیا.🎓 من هم که مدال نقرهٔ مسابقات جهانی دانشجویی را داشتم، به مهاجرت فکر می‌کردم؛ البته مهاجرت به شرط بازگشت.👌🏻 اما خدا برنامهٔ متفاوتی برایم تدارک دیده بود. هجرتی متفاوت با آنچه در ذهن داشتم...✨ کارشناسی‌ام تمام نشده بود که بحث خواستگاری و ازدواج پیش آمد.💐 همسرم هم دانشجوی کارشناسی شریف بودند، ولی برخلاف جو رایج می‌خواستند بعد از اتمام کارشناسی، به قم بروند و دروس حوزوی را شروع کنند. فکر می‌کردم که من الان با یک دانشجو ازدواج می‌کنم، ولی بعدا باید با یک روحانی زندگی کنم! شاید نتوانم! اما با تفکر و مشورت و نهایتاً توکل به خدا تصمیم گرفتم وارد این مسیر شوم.😌 زندگی مشترکمان را در تهران آغاز کردیم.❤️ از همان ابتدا، جلسات دعای کمیل و ندبه را شروع کردیم. این جلسات تا مدت‌ها ادامه داشتند و بعداً جایشان را به جلسات حدیث‌خوانی دادند که هنوز هم ادامه دارند. تا قبل از ازدواج، تمام تلاشم این بود که پایهٔ ریاضی خیلی خوبی برای خودم دست و پا کنم و قدرت حل مسأله‌ام را بالا ببرم و دروس دانشگاهی را خوب و عمیق بفهمم. پس از ازدواج، تا خودم را در نقش جدید پیدا کنم، مدتی درسم تحت تاثیر قرار گرفت و این فرصت فهم عمیق از من گرفته شد. اما خیلی زود شرایط عوض شد و با آرامشی که از ازدواج نصیبم شده بود،🥰 مشغول درس و دانشگاه شدم و کارشناسی‌ام را سه سال و نیمه تمام کردم.😃 اواخر دورهٔ لیسانس باردار شدم. علی‌رغم حال نامساعدی که ارمغان بارداری‌ام بود، کنکور ارشد دادم.🙇🏻‍♀️ در همان رشتهٔ ریاضی... راستش را بخواهید، ابتدا به رشتهٔ ریاضی به عنوان ابزاری شیرین و دوست داشتنی نگاه می‌کردم تا بتوانم با آن مهارت‌های ذهنم را پرورش بدهم،💡 و بعد تغییر رشته بدهم و کاری را انجام بدهم که دردی از جامعه را دوا کند... اما با درگیر شدنم با فضای خانوادگی، راحت‌ترین کار برای منی که بین همسرداری و حل مسائل ریاضی در رفت و آمد بودم و با چالش ویار بارداری دست و پنجه نرم می‌کردم، ادامه دادن همین مسیر ریاضی بود.👌🏻 چون به اندازهٔ کافی در آن مهارت و اعتبار داشتم.😌 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
سلام دوستان عزیز🌹 به لطف خدا دیروز پویش کتاب‌خوانی «پاییز آمد» تموم شد و در مجموع ۴۸ نفر توی این پویش، کتاب رو کامل مطالعه کردند. امروز قرعه کشی کردیم و ۴ نفر به قید قرعه برنده جایزه ۵۰ هزار تومانی شدن. 🥳 مبارکشون باشه: ❤️ ۱. زهره شبان ۲. زهرا قربانزاده ۳. هانیه قهرمانی ۴. فاطمه ایمانی توی این پویش، ۱۹ نفر نسخه‌ی صوتی کتاب رو شیندن، ۱۷ نفر نسخه‌ی متنی الکترونیکی و ۱۲ نفر هم نسخه‌ی چاپی کتاب رو خوندن. اما بریم سراغ پویش کتاب‌خوانی جدیدمون 😍👇🏻 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
🔆 مادران شریف ایران زمین برگزار می‌کند: 📚 پویش کتاب‌خوانی‌ «کاش برگردی» خاطرات مادر شهید مدافع حرم شهید زکریا شیری سلام دوستان 🌹 این ماه می‌خوایم با هم یک کتاب دوست داشتنی درباره‌ی خاطرات مادر شهید رو بخونیم. یک مادر با صفا و با معرفت که مثل مردم عادی یه زندگی معمولی داشتن، ولی تونستن فرزندشون رو به خوبی پرورش بدن و تقدیم اسلام و انقلاب کنند. ✅مهلت شرکت در پویش: ۱ تا ۲۹ اسفند ماه 🎁 ۱۰ هدیهٔ ۵۰ هزار تومانی به قید قرعه تقدیم می‌شه به عزیزانی که کتاب رو کامل مطالعه کنن یا گوش بدن. 🔷 یک گروه هم‌خوانی کتاب مختص خانم‌ها داریم. اول کتاب رو تهیه کنید و بعد این فرم رو پر کنید (لینک عضویت در پایان نمایش داده میشه): 🔷 b2n.ir/Kashbar 🔶 برای دریافت اخبار پویش عضو این کانال بشید: 🔗 eitaa.com/madaran_sharif_pooyesh_ketab ☘️ 👈🏻 دریافت نسخهٔ صوتی از نرم افزار طاقچه: کد تخفیف ۴۰ درصد: shab40 https://taaghche.com/audiobook/139123 👈🏻 خرید نسخهٔ الکترونیکی از نرم‌افزار طاقچه: کد تخفیف ۴۰ درصد: shab40 https://taaghche.com/book/86822 👈🏻 خرید نسخه چاپی با ۲۵ درصد تخفیف و ارسال رایگان: کد تخفیف: 313 https://manvaketab.com/book/344981/ 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
(مامان ۳ دختر ۱۷، ۱۵ و ۴ ساله، و ۲ پسر ۱۰ و ۷ساله) شهریور همان سالی که ارشد قبول شدم، فرزند اولم به‌دنیا آمد. مرخصی گرفتم تا بهتر بتوانم به دخترکم رسیدگی کنم.🥰 اما...🥺🥺 کوچولوی من فقط یک ماه مهمان ما بود و مهرماه به خاطر بیماری از دنیا رفت.😭🖤 حالم خیلی بد شد... مرخصی را پس گرفتم و برگشتم سر کلاس‌های دانشگاه... تا کمتر به طفلکم فکر کنم.😓💔 از نظر روحی نیاز داشتم که زودتر بچه‌دار شوم... ولی به توصیهٔ پزشک صبر کردیم...😔 در این فراغت اجباری، ارشد را یک‌ساله تمام کردم و برای ادامهٔ زندگی مشترک به قم مهاجرت کردیم. مهاجرت به قم، حالم را بهتر کرد. آنجا را دوست داشتم.🥰 یک جور صمیمیت و یک رنگی و سادگی در اهالی آنجا حس می‌کردم. تهران که بودیم، حس می‌کردم بین یک مسابقه محصور هستم! همه دارند می‌دوند تا هر سال مدل فرش و پرده و وسایل زندگی‌شان را ارتقا دهند! ولی در قم این فضا کمرنگ‌تر بود.❤️ همیشه دوست داشتم ساده زندگی کنم. و اتفاقاً با همین روحیه بود که پذیرفتم شریک زندگی یک طلبه بشوم... بدون فاصله از ارشد، وارد مقطع دکتری شدم.🎓 در همان دانشگاه شریف. که البته سختی‌های رفت‌وآمد بین قم و تهران را داشت... از همان ابتدا باید موضوع رسالهٔ دکتری را انتخاب می‌کردیم. استاد راهنمایم، موضوعی را به من پیشنهاد دادند که با شرایط تحصیلی همسرم مرتبط بود. فرمال‌سازی منطق اصول فقه! موضوع سختی بود. برای نوشتن پایان‌نامه، هم در کلاس‌های اصول شرکت می‌کردم، و هم درس‌های دکتری.😁 از طرفی در دانشگاه قم هم چند واحد تدریس گرفتم.👩🏻‍🏫 حسابی سرم به درس و بحث و نگارش پایان‌نامه گرم بود که دوباره باردار شدم.😍 به خاطر حال خراب بارداری، برنامه‌هایم را متوقف کردم. بعد هم تولد دخترکی که بعد از تجربهٔ تلخ قبلی، خیلی بیشتر قدرش را می‌دانستم.🥰 و می‌خواستم از همهٔ لحظه‌های حضورش لذت ببرم.💓 به یک‌باره، سرم خیلی شلوغ‌تر از قبل شد! با کمک‌ همسرم، فقط می‌توانستم به ضروریات خانه و دخترم برسم. گاهی بدون حضور ایشان، نماز هم نمی‌شد بخوانم!🤷🏻‍♀️ تا قبل از مادر شدن چیزی از نکات تربیتی و فرزندپروی نمی‌دانستم. ولی با تولد او احساس نیاز کردم تا این مسیر را هم مثل مسیر درس و دانشگاه، با آگاهی پیش ببرم.💗 کتاب می‌خواندم، با افراد مطلع صحبت می‌کردم، و در صورت نیاز از مشاورهای مورد اعتماد مشورت می‌گرفتم.☺️ حتی مدتی تصمیم گرفتیم در جلسات حدیث‌خوانی هفتگی که در خانه برگذار می‌کردیم، احادیث تربیتی مربوط به فرزندپروری را بخوانیم.👌🏻😃 فضای کاری همسرم هم الحمدلله درباره مسائل تربیتی بود و این باعث می‌شد که ایشان به مسائل تربیتی بچه‌ها اهمیت بدهند.✨ 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
(مامان ۳ دختر ۱۷، ۱۵ و ۴ساله، و ۲ پسر ۱۰ساله و ۷ساله ) دخترم داشت بزرگ و بزرگ‌تر می‌شد.😃 بیشتر ساعات روز را با همدیگر و مادر و دختری سپری می‌کردیم. با هم بازی می‌کردیم. برایش کتاب می‌خواندم. مسجد می‌رفتیم. و قرآن می‌خواندیم.😌 در کنارش سعی می‌کردم کارهای خیلی پیچیدهٔ پایان‌نامه را هم پیش ببرم.🤕 ولی موفقیت چندانی کسب نمی‌کردم. نیاز به وقت و تمرکز زیادی داشتم که پیدا نمی‌کردم. نزدیکی‌های دوسالگی دخترم بود که مجددا باردار شدم و در دوسال و هفت ماهگی‌اش، دختر دومم هم به دنیا آمد. خوشحال بودم از اینکه دوباره توفیق مادر شدن پیدا کردم.😍 ولی دیگر از اتمام دکتری ناامید شدم.🤷🏻‍♀️ با خودم می‌گفتم وقتی با یک بچه نتوانستم رساله‌ام را تمام کنم، با دو بچه که قطعا نمی‌شود! اما از آن‌جایی که گمانش را هم نمی‌کردم، رزق خدا سر راهم قرار گرفت.❤️✨ یکی از دوستانم پیشنهاد داد پرستار بگیرم تا با تمرکز بتوانم روی رسالهٔ دکتری کار کنم.👌🏻 و قرار شد هزینهٔ پرستار را ایشان فعلا به ما قرض بدهد. دختر دومم ۵ ماهه بود که پرستار مطمئنی پیدا کردیم و کار رساله به سرعت پیش رفت و یک سال و نیم بعدش از پایان نامه دفاع کردم و فارغ‌التحصیل شدم.😃🤲🏻 هر چند بعد از به دنیا آمدن دختر دومم، کارهای مادرانه‌ام تا مدتی بیشتر شده بودند، اما دختر کوچولوهای من، خیلی زود هم‌بازی شدند و نیازشان به من کمتر شد. و من وقت کمتری را با بچه‌ها می‌گذراندم.😊 این روند با آمدن بچه‌های بعدی هم ادامه پیدا کرد. هرچه تعدادشان بیشتر می‌شد نیازشان به من هم کمتر می‌شد.😁 هم‌بازی شدن با خواهرها و برادرهایشان را بیشتر دوست داشتند😄 دخترها بزرگ می‌شدند و به برکت حضور آن‌ها کارهای من، اگرچه کند، ولی پیش می‌رفت.😌 می‌توانستم برای پست داک (پسادکتری) دانشگاه شریف اقدام کنم. ولی با توجه به شرایط خانوادگی‌ام تصمیم دیگری گرفتم.👇🏻 قبلاً سابقهٔ تدریس در دانشگاه قم را داشتم. آنجا مورد پسندم بود.🙂 دخترها و پسرها جدا از هم بودند و لازم نبود من دانشجوی پسر داشته باشم. به همین خاطر بعد از فارغ‌التحصیلی درخواست دادم که هیئت علمی همان جا شوم.👌🏻 دوسالی طول کشید تا رسماً هیئت علمی شوم و در این مدت در کنار دخترها چند واحد حق‌التدریسی در دانشگاه قم رفتم. بازهٔ کوتاهی دختر دومم را مهد گذاشتم. اما تجربهٔ خوبی نبود.😕 در سرما و گرما، صبح زود باید بیدارش می‌کردم، صبحانه و ناهار و میان وعده می‌گذاشتم، و می‌بردم و تحویل مهد می‌دادم. شرایط تربیتی آنجا هم با استانداردهایی که در ذهن داشتم خیلی فاصله داشت و باعث شد دیگر هیچ‌وقت به مهدکودک فکر نکنم.🙁 تصمیم گرفتم باز هم از پرستار کمک بگیرم. زمان‌هایی که تدریس داشتم از پرستار می‌خواستم کنار بچه‌ها در خانه باشند. برای انتخاب پرستار، ملاک مهمی که داشتم این بود که بچه‌ها بتوانند رابطه عاطفی با او برقرار کنند.👌🏻 پرستار هم بتواند در نبود من نیاز بچه‌ها به توجه و محبت را تامین کند. پیدا کردن این پرستار هم رزق بچه‌ها بود و سال‌هاست که ایشان در نبود من، برای بچه‌ها مادری می‌کنند.❤️ 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
❤️ ⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️❤️ 🌹🌹سلام 🌹🌹 🌿 من فاطمه شریف زاده هستم🧕 🌿یه دهه هشتادی 🌿دانشجو📚🎓 و الحمدلله مامان چهار فرشته 🧒🧒🧒🧒 داستان زندگیم رو اینجا سنجاق کردم🌼 خوشحال میشم همراه ماباشید😍 به کانال 🇮🇷 بپیوندید👇👇 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/802554046Cf7508f906d
💜نخستین طرح ملی ایران جوان💜 تکریم زوج‌های دانشجوی دارای فرزند متولد ۱۴۰۱ 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
خانم شریف‌زاده عزیز، از جوانترین مادران هستن که ۴ تا هم فرزند دارن و از تجربیات و قصه زندگی‌شون میگن👇🏻👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/802554046Cf7508f906d
(مامان ۳ دختر ۱۷، ۱۵ و ۴ ساله، و ۲ پسر ۱۰ و ۷ساله ) مسائل تربیتی بچه‌ها، از ابتدا هم برای من و هم همسرم مهم بود. ممکن بود در بعضی مسائل اختلاف نظری بین ما وجود داشته باشد، اما حفظ احترام و صمیمیت از همه مهم‌تر بود.🥰❤️ مهم بود که بچه‌ها ببینند ما احترام یکدیگر را حفظ می‌کنیم؛ نه اینکه کدام‌یک درست می‌گوییم و کدام نادرست! البته از آن‌جایی که همسرم مباحث تربیتی را دنبال می‌کردند، معمولاً حرف ایشان را درست‌ می‌دانستم.👌🏻 خیلی به خودمان سخت نمی‌گرفتیم که نظریات مختلف تربیتی را بخوانیم و بررسی و انتخاب کنیم! چند اصل کلی را مد نظر داشتیم و سعی می‌کردیم آن‌ها را با دقت اجرا کنیم. مثلاً تا وقتی بچه‌ها زیر ۷ سالشان بود، حواسمان بود که آن‌ها باید سروری کنند!😌 و سعی می‌کردیم بکن نکن و امرونهی بی‌جا نداشته باشیم.🙃 یکی از اقداماتی که در این زمینه انجام دادیم این بود که خانه را برای بچه‌ها مناسب‌سازی کردیم! مادر من خانه‌دار بودند و کدبانو.👩🏻‍🦱 به‌همین دلیل اوایل برای خودم هم نظم خانه اصالت داشت! ولی به مرور پذیرفتم که بهتر است خودم را از این زندان ذهنی رها کنم.😏 تصمیم گرفتیم خانه را طوری طراحی کنیم که مناسب حضور آزادانهٔ بچه‌ها باشد.🏃🏻 وسایل خانه را طوری چیدیم که هم بچه‌ها و هم ما راحت زندگی کنیم! وسایل دکوری و خطرناک نداشتیم. چون خانهٔ ما نمایشگاه نبود! قرار بود در این خانه با تعدادی بچه زندگی کنیم!🥳 با آزادی دادن به بچه‌ها، طبیعتاً خانهٔ ما نسبتاً بی‌نظم می‌شد!!😁 اینکه همه چیز سر جایش باشد، ساعت خواب و بیداری و غذا خوردن مشخص باشد، و همه جا تمیز باشد، خیلی وقت‌ها با سبک زندگی پرمشغلهٔ ما ممکن نبود.🤷🏻‍♀️ من هم ذهنم را از این قوانین خالی کردم💆🏻‍♀️ و اجازه دادم بچه‌ها آزاد باشند. نه اینکه من خیلی متمدّنانه بخواهم آزادی را به فرزندانم هدیه دهم!😁 بلکه این حالت اقتضای سبک زندگی پرمشغلهٔ ما بود. مخصوصاً با بیشتر شدن بچه‌ها، اساسا وقت اینکه بخواهم درگیر امرونهی جزئیات شوم را نداشتم!🙃 همین که بچه‌ها خودشان مشغول کاری می‌شدند که زشت و خطرناک نبود، برای من قابل قبول بود.👌🏻😊 در این مسیر بچه‌ها تجارب ارزشمندی هم به دست می‌آورند که شاید اگر من فراغت بیشتری داشتم، با کنترل‌گری مادرانه، آن‌ها را از کسب این تجربه‌ها محروم می‌کردم.😅 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
(مامان ۳ دختر ۱۷، ۱۵ و ۴ساله، و ۲ پسر ۱۰ و ۷ساله ) موقع اذان که می‌شد، خیلی وقت‌ها با هم به مسجد محل می‌رفتیم. برایمان مهم بود که بچه‌ها، مفاهیم دینی را هم یاد بگیرند و مسجد رفتن را بهترین راه برای این کار می‌دیدیم. مساجد اطرافمان خدا را شکر، مساجد فعالی بودند و امکانات تفریحی و آموزشی خوبی برای کودکان داشتند.😄 طوری که مسجد رفتن، یکی از تفریحات خانوادگی ما به حساب می‌آمد!😁 بچه‌ها با انس با مسجد، خیلی از مفاهیم دینی را می‌فهمیدند و انجام می‌دادند. و این برای من خیلی دوست‌داشتنی بود💖 درحقیقت، اتصال بچه‌ها به مسجد، نعمت خیلی بزرگی بود.👌🏻 برنامهٔ بعدی ما خواندن قرآن برای بچه‌ها بود. این را وظیفهٔ شرعی خودم می‌دانستم که به آن‌ها قرآن را یاد بدهم. هر چقدر هم که مشغله داشتم، این را کنار نگذاشتم.👌🏻 از فرصت‌های کوتاه با هم بودن استفاده می‌کردیم و قرآن می‌خواندیم. مثلاً اوقاتی که در ماشین با هم بودیم.😃 دخترها بزرگ و بزرگ‌تر می‌شدند. دختر اولم به سنین مدرسه رسید.😍 باید برایش یک مدرسه انتخاب می‌کردم. اصراری نداشتم که همهٔ همکلاسی‌هایش مذهبی باشند، ولی او را جایی ثبت نام کردم که قرآن هم در حاشیه نباشد! و آموزش قرآن را جدی بگیرند.😌 دختر کوچولوی من، حالا بزرگ شده بود.💕😍 دوست داشتم از همان ابتدا، در کارهای درسی‌اش مستقل بار بیاید و بدون نیاز به سرکشی من، بتواند کارهایش را انجام دهد. طبیعتاً چند ماهی کاملاً به من وابسته بود، ولی کم‌کم مستقل شد و توانست از پس کارهای خودش بربیاید.😃 با ۷ ساله شدنش✨، کم‌کم مسئولیت‌های مختلف را بر عهده‌اش گذاشتیم. یکی از مسئولیت‌ها، جمع‌وجور کردن وسایل خودشان و کمک در تمیز کردن خانه بود. بله!😌 در خانهٔ ما، کوچولوها آزاد بودند و بزرگترها خودشان نیروی کمکی محسوب می‌شدند.😄 مخصوصاً با بیشتر شدن بچه‌ها، این نیروی کمکی قابل توجه‌تر می‌شد.😉 از آنجایی که سعی کرده بودیم در سنین خردسالی، احساس آزادی داشته باشد، حالا می‌دیدیم که به لطف خدا، خیلی راحت نظم و قانون را می‌پذیرد و از پس مسئولیت‌هایش برمی‌آید.🥰😙 یکی از قانون‌ها و مسئولیت‌هایی که برایش تعیین کردیم، نماز خواندن بود.☺️ طبق روایات، از ۷ سالگی بچه‌ها از آن‌ها می‌خواستیم نماز بخوانند. چه دختر و چه پسر. اینجا هم مسجد رفتن کمک خیلی خوبی بود. چون نمازشان را در حلقهٔ دوستانشان می‌خواندند و نیازی به تذکر ما نبود.😄 دختر دومی چهار سال را رد کرده بود که من دوباره باردار شدم.😊 حدوداً سال ۱۳۹۰ بود. آن موقع یک ترم بود که هیئت علمی دانشگاه قم شده بودم. پسر کوچولوی من که به دنیا آمد،👶🏻 مرخصی گرفتم. ولی دوران آن خیلی زود گذشت و پسرم ده ماهه که شد باید دوباره برمی‌گشتم سرکلاس! 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
امام‏ حسين‏ (عليه السلام): دانش، بارور كنندهٔ شناخت است و تجربه‏هاى زياد، افزاينده خرد. العِلمُ لِقاحُ المَعرفةِ، وطُولُ التّجارِبِ زِيادَةٌ في العَقلِ. (أعلام الدين، ۲۹۸) 💛مه منوّر شعبان مه رسول خداست ❤️مه مبارک میلاد سیدالشهداست ولادت حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) و روز پاسدار بر خانوادهٔ پاسداران، مبارک باد. 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif