👌🌺 #تقدیم_به_بهانه_هستی #حضرت_محمدصلی_الله_علیه_واله
دلداده صبح
..............
در #شبِ_فاصله گم شد دلِ آزاده صبح
کاش از راه می آمد پسرِ زاده صبح
ماه، #تسبیحِ_ستاره ست به دستش امشب
تا که خورشید بیاید مگر از جاده صبح
#چهارده_کنگره افتاد به خاک از #کسریٰ
آسمان نه... که زمین هم شده #آماده_صبح
ماه می خواست تو را سیر ببیند که نشد
چون به تن کرد زمین، پیرهن ساده صبح
پرده ی کعبه تکان خورد و جهان شد بیدار
شد نسیمی، نفسِ در قفس افتاده صبح
تا قدم رنجه کند #حضرت_انگور به باغ
تشنه شد #آمنه و... مست شد از باده صبح
پیش از آنکه همه ی شهر خبردار شوند
کعبه شد مُهر نمازش سر سجاده صبح
چشم در چشم #محمد شد و از شوق، گریست
نام او شد پس از این فاصله، «دلداده صبح»
#محمد_عابدی
قم المقدسه
#ابولولوء
🌺🌺🌺🌺
دارم زِ وفا عرضِ سلامت ابولولوء
قربان تو و مَشی و مَرامت ابولولوء
تو پاره نمودی ز برائت شکمِ کفر
ای خارجِ ادراک ، مقامت ابولولوء
این کار تو برتر ز تمامی عبادات
ای شاه برائت به قیامت ابولولوء
ای یاور دین، یاور حق، خادم اسلام
ای بهر عنایات و کرامت ابولولوء
دلها به شعف آمده تا گفت منادی
خارج شده خنجر ز نیامت ابولولوء
گفتی به عدو کافر و مُرتدّ و حرامی
قربان مقامات و کلامت ابولولوء
ای باعث لبخندِ علی(علیه السلام) فاتحِ پیکار
ای جانِ شما باد سلامت ابولولوء
ایمانِ خدا نیست به جز حیدر کرار
دارایی تو نذرِ امامت ابولولوء
روزی شده در خطه کاشان بدرخشی
معیار قبولی و علامت ابولولو
تا روز ظهور و فرج و دولت آن شاه
دارم زِ وفا عرضِ سلامت ابولولو
🌺🌺🌺🌺
هُوَ الجَوادُ الواسِع👉
🌹السلام علیکِ یا زینب الکبری
لعنة الله على قَتَلَةِ اخیکِ الحسین🌹
۱۴ِ ربیع الأول
#روزمرگ_یزیدعلیه_اللعنه
(لعنت ِ حضرت زینب به یزید )
🌹🌹🌹🌹🌹
موسم شادی افلاک رسید
ماه رخشانِ خداوند دمید
وَ در این عید، در این عید سعید
گوش ِدل زمزمهای ناب شنید
*لعنتِ حضرت زینب به یزید*
حضرت زینب کبراست بلی
دختر حضرت زهراست ولی
هیبتش هست همانند علی
زینت حیدر کرارِ رشید
*لعنت ِحضرت زینب به یزید*
قلب را فاطمه آباد کنید
از حسین بن علی یاد کنید
زینبِ فاطمه را شاد کنید
با عقیله همه دم جار زنید
*لعنتِ حضرت زینب به یزید*
به تنم زینب کبراست نَفَس
دور باد از دل من پای هوس
با حسین بن علی هستم و بس
دارم از قاتل او بغض شدید
*لعنتِ حضرت زینب به یزید*
محضر ِربّ به سجود آمدهایم
در پِی بخشش و جُود آمدهایم
با تبرّی به وجود آمدهایم
با حسینیم نه با خصم پلید
*لعنتِ حضرت زینب به یزید*
از برائت که به ما داده جلا
میشود خاک دل شیعه طلا
با تقرّب به شهِ کربُبلا
این شعار از دل و جان سر بدهید
*لعنتِ حضرت زینب به یزید*
این یزید بن معاویهء شرّ
اقتدا کرد دمادَم به عمَر
زد به بستان ِخداوند شرر
پردهء شرم و حیا را بِدَرید
*لعنتِ حضرت زینب به یزید*
این خطا پیشهء خونخوار،یزید
مثل ماری همهء عمر،خزید
جگر دین خدا را که گَزید
کرده از اهل ِسقیفه تقلید
*لعنت ِحضرت زینب به یزید*
شُکرِ حیّ ِازلی تا به ابد
که دَم از غیر،دلم هیچ نزد
دائم از یار گرفتیم مدد
که بمانیم در این خانه مرید
*لعنتِ حضرت زینب به یزید*
#فروتن
#امیرالمومنین_علیه_السلام_مدح
#تولی_و_تبری
آنانکه پاس حرمت حیدر نداشتند
ایمان بهذات خالق اکبر نداشتند
گر با علی شدند مخالف، عجب مدار
تصدیق زابتدا به پیمبر نداشتند
گوش همه ز فضل علی در غدیرخم
پُر شد ولی چه سود که باور نداشتند
افشاند شه ز لعل گهرها و مفلسان
همت به ضبط آن دُر و گوهر نداشتند
چندی به احمد ار گرویدند از نفاق
جز ملک و مال، مقصد دیگر نداشتند
هرگز نداشتند به محشر عقیدهای
ور نه چگونه خوف ز محشر نداشتند!
کردند هر جفا که برآمد ز دستشان
ز آنروز که اعتقاد به کیفر نداشتند
گشتند چیره سخت به عنقای قاف قرب
زاغان که کرّ و فَرِّ کبوتر نداشتند
دین ثابت از علیست؛ بلی آن فراریان
قدرت به فتح قلعهی خیبر نداشتند
در رزم خندق آن همه لشگر بهجز علی
مردی حریف عمرو دلاور نداشتند
بیشک مقرر است بهدوزخ حمیمشان
آنانکه حُبِّ ساقیِ کوثر نداشتند
من خاک پای پاکدلانی که جان و سر
دادند و دل ز مهر علی برنداشتند
جوید صغیر، یاری از آن شه که انبیاء
جز او پناه و ملجاء و یاور نداشتند
مرحوم #صغیر_اصفهانی
#امیرالمومنین_علیه_السلام_مدح
آیینۀ تمام نمایِ خدا علیست
نقشی که زد رقم، قلمِ ابتدا، علیست
دستِ خدا، زبان خدا، صورت خدا
در بندگیش، بندۀ بی انتها علیست
جان رسول و لحمِ رسول و دم رسول
شیر خدا و شیر رسولِ خدا علیست
بعد از نبی به هر زن و مرد مؤمنی
مولا علی، امام علی، مقتدا علیست
ذکر علی به وقت دعا یامحمد است
ذکر نبی به درگه معبود یا علیست
مولایِ دیگران، دگری بود و دیگری
یا رب گواه باش که مولایِ ما علیست
زیباترین دعا به لب شیعۀ علی
یا مصطفی محمدُ یا مرتضی علیست
دانید جای شیعه به روز جزا کجاست
سوگند میخورم به خدا هر کجا علیست
نفس رسول، آنکه به جای رسول خفت
تا جان کند به راهِ پیامبر فدا، علیست
دشمن به دشمنی خود اقرار میکند
مردی که داشت بازویِ خیبر گشا علیست
بسم اللَه کتابِ خداوندگار را
هرکس که با علیست بداند که "با" علیست
چشم خدا ک، قسیم جحیم و جنان به حشر
دست خدا و لنگر ارض و سما علیست
تنزیل و نور و مریم و طاها و مؤمنون
یاسین و توبه و زُمر و هل اتی علیست
گفتم دعا کنم که نگاهی به ما کند
دیدم که استجابت و ذکر و دعا علیست
بر حشر چون لوایِ خدا سایه افکند
گردد عیان به خلق که صاحب لوا علیست
آن بت شکن که در حرم ذاتِ کبریا
بگذاشت جایِ دست خداوند پا علیست
در «انّما ولیکمُ الله» سیر کن
تا بنگری ولی دگرانند، یا علیست ؟
روزِ غدیر گفت نبی در غدیر خم
یا رب تو باش ناصر هرکس که با علیست
آن کس که از ولادت خود تا شهادش
یک لحظه دل نداد به دست هوا علیست
این قول شافعیست که در شعر ناب خود
گفتا مرا علیست خدا، یا خدا علیست؟
میثم! هنوز صوت پیامبر رسد به گوش
فریاد میزند که امام شما علیست
#غلامرضا_سازگار
#تبری
سلام بر دل پاک و به چشم بد لعنت
به هرکسی که هدايت نمیشود لعنت
به آیههای برائت که در کتاب خداست
به دشمنان خداوند، مستند لعنت
چقدر خوب! که هرروز قبل صد صلوات
به دشمنان بفرستی هزار و صد لعنت
به دشمنان نبی، دشمنان آلالله
به دشمنان، همه از مهد تا لحد لعنت
"مدد ز غير تو ننگ است" پس به هرکس که
گرفته غير علی از کسی مدد لعنت
به آن فراری غاصب که شد خلیفه بهزور
ولی دو آیهی قرآن نشد بلد لعنت
به هر حرامی پستی که بين هر کوچه
مسير را به زنوبچه کرده سد لعنت
به هرکسی که امام مرا اذيت کرد
به آن زنی که به تابوت تير زد لعنت
حسين! دشمن تو دشمن خداوند است
به دشمنان تو بیحد و بیعدد لعنت
برائت از دشمن از شعائرالله است
به منکران برائت الیألابد لعنت...
#مجتبی_خرسندی
#عیدمبعث
همه ی حرف های من با تو
آبرو، اعتبار دنیا تو
نور،خورشید،بندگی،توحید
همه تفسیر می شود با تو
گرد پایت به شانه ی جبریل
یعنی از عرش آنچه اعلی، تو
جای پای تو آسمان روئید
رد شدی از مسیر هر جا تو
بالمان سوخت، خاک نشین شدیم
نرسیدیم آخرش تا تو
و به جایی نمی رسیم آقا
تا نگیری تو دستمان را … تو
کاش دستی به دستمان بدهی
آسمان را به ما نشان بدهی
نور توحید را به ما دادی
تو به دل های ما صفا دادی
ما شدیم اهل صبر، اهل ولا
بعد هر وعده غم، بلا دادی
به غریبان جمع یکباره
رزق ما را جدا جدا دادی
دست ما را به فاطمه دادی
دست ما را به آشنا دادی
حس نابی که شاعران دارند
هر چه داریم را شما دادی
با علی آشنایمان کردی
بعد هم منصب گدا دادی
با نگاه تو انتخاب شدیم
که گدای ابوتراب شدیم
لطف داری شما به نوکر هم
خوب و بد را خریده ای در هم
مست جام شما شدیم-و بعد
مست جام طهور کوثر هم
رحمت آوردی و به ما گفتی
رحمتی از خداست دختر هم
پادشاهی که می نشینی با
هر غلام و فقیر و نوکر هم
در جمالت ملاحتی جاری
بود اینگونه تا به آخر هم
جان ماها چه ارزشی دارد
می گذاریم پای تو سر هم
تو دلیل وجود ماهایی
آبروی تمام دنیایی
مکه را اعتبار دادی تو
نعمت بی شمار دادی تو
به نفس های مرده ی این شهر
عطر و بوی بهار دادی تو
آمدی نقل حسن یوسف را
بعد عمری کنار دادی تو
ابتدا بی قرارمان کردی
بعد ما را قرار دادی تو
و علی را نه خم، همان اول
سر جایش قرار دادی تو
چون علی روی شانه ات رفته
شیعه را اقتدار دادی تو
دین تو کامل از ولایت شد
شیعه بعد از شما هدایت شد
#وحیدمحمدی
#پامبراعظم
#عیدمبعث
باید تو را بالاتر از بالا صدا کرد
باید تو را والای بی همتا صدا کرد
ای رحمه للعالمین ما محمد
ای بی کران باید تو را دریا صدا کرد
ثبت است بر طاق فلک نام بلندت
مثل خدا باید تو را یکتا صدا کرد
ما حلقه بر گوشیم پس یعنی همیشه
مولای من باید تو را مولا صدا کرد
نام تو نقش خاتم پیغمبران بود
باید تو را یس، تو را طه صدا کرد
از بین لب هایت هزاران ماه بارید
هر بار که زهرا تو را بابا صدا کرد
بر موج غم نوح نبی، موسی به دریا
نام تو را وقت عروج عیسی صدا کرد
نام تو حلال تمام مشکلات است
راه نجات مؤمنین و مؤمنات است
از جمله ی پیغمبران سر می شوی تو
یعنی که از خلقت فراتر می شوی تو
تو خاتم پیغمبرانی یا محمد
با حاصل آن ها برابر می شوی تو
وقتی خدا زهرا به تو بخشید یعنی
سر رشته ی آیات کوثر می شوی تو
«معراج تازه ابتدای راهتان است»
بین حرا وقتی پیمبر می شوی تو
در کوچه های قلب ما با خنده هایت
پرواز تا خورشید را پر می شوی تو
آقا هنوز عطرت میان شهر جاری است
با سیب زهرایی معطر می شوی تو
جان تو و جان علی نفسی است واحد
وقتی که با حیدر برادر می شوی تو
نام علی وقتی که از نامت جدا نیست
گاهی محمد را علی گفتن خطا نیست
همتایت ای والای بی همتا علی بود
مولای مولا تو، به ما مولا علی بود
بالاتر از بالاتر از بالا تو بودی
بالاتر از بالاتر از بالا علی بود
زیباتر از زیباتر از زیبا تو بودی
زیباتر از زیباتر از زیبا علی بود
ما از لب حق گوی تو این را شنیدیم
چرخیده حق دور علی، هر جا علی بود
این نور را بعد از تو حتی کور هم دید
حق با علی حق با علی حق با علی بود
وقت جدایی در شب معراج حتی
ذکر خدا هم با رسولش یا علی بود
در چین پیشانیت غم پیدا نمی شد
در لشکر تو یا محمد، تا علی بود
شکر خدا نام علی ذکر لب ماست
عشق علی و فاطمه نان شب ماست
عشق تو در جان علی، در جان زهراست
عشق تو ایمان علی، ایمان زهراست
ای سر لولا بین لبخند تو مستور
مستور لبخند تو در رضوان زهراست
نور خدا جاریست در پیشانی تو
روی تو بدر کامل تابان زهراست
یک قطره از آب وضویت را گرفتیم
دیدیم آری، کوثر قرآن زهراست
خیلی گرفتارم ولی این بار را هم
آقا قبولم کن، بگو مهمان زهراست
وقتی شما مهمان زهرایید یعنی
امید عالم سفره احسان زهراست
قبر شهید بی پلاک خفته در رمل
پائین پای تربت پنهان زهراست
باید که بر بالای هر منبر بگوئیم
تو یادمان دادی به او مادر بگوئیم
#وحیدمحمدی
#مبعث
در مدح توست هر چه که بهتر بیاورند
باید که سوره های مکرر بیاورند
با ذوق خنده های تو خوب است آیه ای
از آیه های سوره کوثر بیاورند
باید خلاصه همه کائنات را
از خال گوشه لب تو در بیاورند
خوبان روزگار، گرفتار خُلق تو
مثل تو نیست هر چه پیمبر بیاورند
سلمان محمدی شدی و از اهل بیت شد
دُر می شود هر آنچه از این در بیاورند
حتی هنوز می شود عطار های شهر
از کوچه های شهر تو عنبر بیاورند
ما بین آسمان و زمین هر چه ماسوا
باید به خاک پای شما سر بیاورند
وقتی علی است بنده ای از بندگان تو
دیگر چرا برای تو قنبر بیاورند؟
هر کس نبود لایق عقد اخوتت
باید کنار نام تو حیدر بیاورند
#وحیدمحمدی
#پیامبراکرم
هزار شکر ز دامان پاک آل عبا
به قدر ثانیهای دستمان نگشته جدا
مرو ز راه نبی راه دیگری هرگز
که کور پشت سر کور میرود به فنا
قسم به خلوت نورانی پر اعجازش
قسم به چله نشینی میان غار حرا
قسم به اوج ملاحت به قاب رخسارش
قسم به شوکت بیحد گنبد خضرا
به آن اشاره دستی که ماه را بشکافت
قسم به هر قدمش بین مسجد الاقصی
قسم به کوثر و انسان به مریم و طاها
قسم به واژه بطحا قسم به انزلنا
قسم به آنکه شبی خفت جای پیغمبر
به سبح اسم پر از نور ربک الاعلی
به اشک دخترکان غریب زنده به گور
به نالههای یتیمان بیکس و تنها
به عزت و شرف لا اله الا الله
به انتظار گنهکار، روز وانفسا
خدا به حق لقد جاءکم رسول الله
مگیرد از سر ما سایه محمد را
#محمود_یوسفی
با نگاه روشنت پلک سحر وا میشود
تا تبسم میکنی خورشید پیدا میشود
خط به خطِ صفحۀ پیشانیات اشراقی است
صبح صادق در همین تصویر معنا میشود
فیلسوفان را اشارات تو عاشق میکند
آرزومند شفایت ابن سینا میشود
مست از یاقوت سرشار کلامت میشویم
با جواهرهای نابت فقه پویا میشود
از حدیثت عالمان اعجاز را آموختند
هر که یک دم با تو بنشیند مسیحا میشود
احسنالصدق است هر بیتی که در وصف شماست
شعرهای صادقانه بهترینها میشود
#محمدمهدی_خانمحمدی
#امام_صادق علیهالسلام
#ترکیب_بند
🔹شمیم بهشت🔹
رساندهام به حضور تو قلب عاشق را
دل رها شده از محنت خلایق را
دلی که پر زده تا کوچهباغهای بهشت
که غرق نور و تبسم کنی دقایق را
نگاه کن به دلِ خسته از تحیرها
ببار جرعهای از کوثر حقایق را
مسیح عشقی و یک گوشهچشم تو کافیست
که با رضای تو دارم رضای خالق را
مرید صبح نگاه تو میبرد از یاد
مگر ترنم «قال الامامُ صادق» را؟
تو ماه روشنِ من در قنوت نیمهشبی
هنوز سهم جهان است از تو تشنهلبی!
::
تو آمدی و جهان غرق در خِرَد میشد
دلیلها همه با عشق مستند میشد
تو آمدی پر و بالی دهی به این دلها
به پای درس تو هفت آسمان رصد میشد
خوشا به حال دلی که عروج را فهمید
مسیر روشن تو از بهشت رد میشد
میان آن همه شاگرد شد سعادتمند
کسی که مذهب عشق تو را بَلَد میشد
نفس زدی و جهان را حیات بخشیدی
تجلیات الهی، الی الابد میشد
شدهست جلوهگر از هر کرانه آیاتت
جهان نشسته سر سفرۀ روایاتت...
::
غبار مقدم تو عطر آشنا دارد
برای دیدهام اعجاز کیمیا دارد
گدای خانه به دوش توام، قبولم کن
گدای تو به جز این آستان کجا دارد؟
دگر چه جای گلایه ز فقر میماند
کسی که در دو جهان، مهربان! تو را دارد
دل شکستۀ من حرفهای ناگفته
دل شکستۀ من شوق التجا دارد
کسی که بوده تمام وجودش از جودت
در آستانهات امشب دو خط دعا دارد
همیشه آرزوی پر زدن به سوی بقیع
همیشه حسرت دیدار کربلا دارد
چه میشود همۀ عمر با شما باشم
غبار صحن تو و صحن کربلا باشم
#یوسف_رحیمی
#امام_صادق علیهالسلام
#مثنوی
🔹دریای معارف🔹
ای مشعل دانش از تو روشن
وی باغ صداقت از تو گلشن
دریای معارف و معانی
استاد کتاب آسمانی...
با نطق تو زنده تا قیامت
توحید و نبوت و امامت
بر هر سخنت ارادت علم
در هر نفست ولادت علم
میلاد تو ای ولی سرمد
شد روز ولادت محمد
در هفدهم ربیع الاول
شد نور تو بر زمین محَوَّل
قرآن که دُر کلام سفته
با نطق تو حرف خویش گفته
هر آیه که جبریل آرد
بینطق شما زبان ندارد
او راه و شما چراغ راهید
ناگفته و گفته را گواهید
نطق تو به علم ارتقا داد
بر نهضت کربلا بقا داد
تو بر تن پاک علم جانی
استاد «مُفَضَّل» و «اَبانی»
عرفان و طریقت و بصیرت
دلباختهٔ «ابو بصیرت»
غیر از تو که پرورد به دوران؟
شاگرد چو «جابر بن حَیّان»
حاکم به زمان اشاره تو
استاد جهان «زُراره» تو
در محفل بحث «مؤمن الطاق»
شد طاقت هر منافقی طاق
تو نور به هر کلام داری
شمشیر چنان «هشام» داری
پروردهٔ تو دو صد معلم
مانند «محمد بن مسلم»
دارند ز مکتب تو عرفان
«حمران و فضیل و فضل و صفوان»...
#غلامرضا_سازگار
#امام_صادق علیهالسلام
#مسمط
🔹وارث احمد🔹
اى نفس صبحدم! دعاى که دارى؟
بوى خدا مىدهى، صفاى که دارى؟
عطر بهشتى، ز خاک پاى که دارى؟
مژده چه آوردى و براى که دارى؟
تا بفشانیم جان، تو را به خوش آمد
ماه ربیع است و نوبهار کرامت
ماه شکوفایى کمال و شهامت
در تن هستى دمید، روح سلامت
از برکات طلوع، روز امامت
باز گشودند باب لطف مجدّد
صبح دلان صبح صادق است ببینید
باغ بهشت از شقایق است ببینید
جلوهٔ ربالمشارق است ببینید
روز تجلّاى خالق است ببینید
وز رخ زیباى جعفر بن محمد...
نور ولایت دمیده از نظر او
چشمهٔ کوثر رهین چشم تر او
باقر دریاى علم و دین، پدر او
هم پدر او امام و هم پسر او
نور دل حیدر است و وارث احمد
نهضت علمى که آن امام به پا کرد
کارى چون خون سیدالشهدا کرد
از سر اسلام دست فتنه جدا کرد
آنچه رسالت به عهده داشت ادا کرد
شاهد حسن ازل نشست به مسند
گر همه عالم قلم به دست برآرند
تا به قیامت مدیح او، بنگارند
یک ز هزاران فضیلتش نشمارند
آن که به شاگردیاش چهار هزارند
جمله به فقه و کلام و فلسفه، ارشد
ز آن همه یک چند چهرههاى درخشان
عالم و آگاه در معارف قرآن
مؤمن طاق و هشام و جابر حیّان
زادهٔ مسلم، دگر مفضّل و صفوان
کان همه بودند چون زراره سرآمد...
من که به لب، نغمهٔ ثناى تو دارم
هر چه که دارم من از عطاى تو دارم
دست به زنجیرهٔ ولاى تو دارم
پاى به زنجیرم و هواى تو دارم
دست برون آور و بگیر مرا یَد...
#سیدرضا_مؤید
#امام_صادق علیهالسلام
#مثنوی
🔹صبح صادق🔹
ای كوی تو، كعبۀ خلايق
طالع ز رخ تو، صبح صادق
ای پایۀ منبرت فراتر
از کرسی هفت چرخ اخضر
تا نام ز ماه و مهر بودهست
خاک در تو، سپهر بودهست
گفتهست خرد، بس آفرينت
صدها چو «هشام»، خوشهچينت
گردش، ز فلک، اشاره از تو
استاد خرد، «زراره» از تو
چون «مؤمن طاق» از تو آموخت
لب بر لب هر چه مدعی دوخت
انديشه هر آنچه بود مُجمَل
بشنيد مفصل از «مُفَضّل»...
كی مكتب تو، نظير دارد؟
صدها چو «ابوبصير» دارد
تا مشعل علم، «جابر» افروخت
بس نكته، خرد كه از وی آموخت
شد شهره به دهر، مذهب تو
«حمران» و «ابان» و مكتب تو...
فانی نه، كه جاودانهای تو
دريايی و بیكرانهای تو...
#محمدعلی_مجاهدی
رویید چو عطر گل حیاتی دیگر
در مکه و یثرب، برکاتی دیگر
بر خاتم انبیا محمد صلوات
بر حضرت صادق صلواتی دیگر
#میثم_مؤمنینژاد
#پیامبر_اعظم صلواتاللهعلیهوآله
#غزل
🔹محمد است محمد🔹
همین بس است به مدحش محمد است محمد
حمید و حامد و محمود و احمد است محمد
قسم به شوق اویس و قسم به بهت بحیرا
که آفتاب کمالات بیحد است محمد
چه کوچهها که نشستند در مسیر عبورش
به نور و عطر و تبسّم زبانزد است محمد
ستارۀ شب مکه، طلوع صبح مدینه
به یُمن آینه خورشید مشهد است محمد
اگر چه بین رسولان سر آمد است سرآمد
به رسم حُسن ختام آخر آمدهست محمد
و باز میرسد از جانب حجاز سواری
که هر که دید بگوید محمد است محمد
#سیدمحمدجواد_شرافت
#پیامبر_اعظم صلواتاللهعلیهوآله
#غزل
🔹مهر بیاندازه🔹
باران میآمد با دعای دستهایت
در دشت میرویید گل از ردّ پایت
هوهو زنان باد از حریمت ذکر میچید
میشد تنفس کرد «او» را در هوایت
بر آب و آتش اخم و لبخند تو حاکم
از عرش تا فرش آفرینش خاک پایت
هفت آسمان با چرخش تسبیحت آرام
افلاکیان تسلیم بی چون و چرایت
بیگانه بودی با نگاه بغض و کینه
ای آنکه چشمان غریبان آشنایت
شبهای غمناک مدینه عید میشد
با رؤیت ماه از هلال خندههایت..
پیغمبران، مؤمن به قرآنت از آغاز
ادیان، مسلمانِ شکوه ربنایت
وقت دعا داوود را مبهوت میکرد
آهنگ شورانگیز و شیرین صدایت..
تنها پناه گریههای بیکساناند
آنان که جاشان دادهای تحت کسایت..
ثابت شده با مهر بیاندازۀ تو
حدّی ندارد مهربانی خدایت
#فاطمه_عارفنژاد
#پیامبر_اعظم صلواتاللهعلیهوآله
#غزل
🔹حبیب خلق🔹
با فقیران مینشست، از رنجشان آگاه بود
هم حبیب خلق بود و هم حبیبالله بود
بر فراز ابر؟ نه، در اهتزاز برج؟ نه
فاصله تا خانهاش اندازهٔ یک آه بود..
روشنی میداد و گرما؛ خاک را، افلاک را
با یتیمان همنشین، با قدسیان همراه بود
میشد او را دید و از اندوه با او حرف زد
حیف اما فرصت اهل زمین کوتاه بود
در زمستان عدم، خورشید را آموزگار
در شبستان ستم، الهامبخش ماه بود
در شب میلاد او، شد طاق کسری زیر و رو
در طلوع مقدمش، خاموش آتشگاه بود
داشت دشمن هم؟ بله، با این همه خوبیش هم
در کمینش بیشمار اهریمن بدخواه بود..
او محمّد بود، زیبا بود و یار بیکسان
او محمّد بود و خصم اهل کبر و جاه بود
با محمّد باش و بر خیل ستمکاران بتاز
این پیام دفتر «بالحقّ أنزَلناه» بود
با محمد باش و از او خواه راه و چاه را
او محمد بود آری، او رسولالله بود
#حسن_صنوبری
#پیامبر_اعظم صلواتاللهعلیهوآله
#غزل
🔹امین🔹
تا بر بسیط سبز چمن پا گذاشتهست
دستش بهار را به تماشا گذاشتهست..
میبارد از طلوع نگاهش تبار صبح
خورشید را به سینۀ خود جا گذاشتهست
تا مثل کوه ریشه دَواند به عمق خاک
یک عمر سر به دامن صحرا گذاشتهست
دستی لطیف، ساغر سرشار عشق را
در هفتسین سفرۀ دنیا گذاشتهست
نوری «امین» نشسته در آغوش «آمنه»
دریا قدم به دیدۀ دریا گذاشتهست
نوری که از تبلور رخسار او دمید
مهتاب را به خانۀ دلها گذاشتهست
#غلامرضا_شکوهی
#شعر_ولایی
#حدیث | #رباعی
💠 #پیامبر_اعظم (صلواتاللهعلیهوآله)
«مَنْ أَحَبَّ قَوْماً حُشِرَ مَعَهُم»
هركس گروهى را دوست داشته باشد، (روز جزا) با آنها محشور میشود.
📗 بشارة المصطفى، ج۲، ص۷۵
🔹حشر با محبوب🔹
پیغمبر ما که منجی انسانهاست
این گفتۀ او امید بخشِ جانهاست
دل بستۀ هر گروه باشید امروز
در روز جزا، حشر شما با آنهاست
#محمدجواد_غفورزاده
#پیامبر_اعظم صلواتاللهعلیهوآله
#غزل_مثنوی
🔹گل محمدی ما🔹
تو آمدی و بهشت برین مکه شدی
امان آمنه بودی امین مکه شدی
گل از جمال تو الهام شاعرانه گرفت
محمدی شد و نام تو را بهانه گرفت
گلاب، عطر تنت را به چشم میساید
شمیمِ پیرهنت را به چشم میساید
چه عطر دامنهداری چه شوق لبریزی
عجب ادامۀ زیبا و حیرتانگیزی
بهار و چشمه و باران و رود میدانند
که تربیتشدگان کدام دامانند
اگر تو لب بگشایی کلام تو خیر است
سکوت تو پر پرواز منطقالطیر است
اگر تو لب بگشایی به لهجۀ دلخواه
لب مبارک تو میشود «کلام الله»
لب تو گرم نماز است و گرم ابراز است
دو مصرعیست که سرمشق گلشن راز است
شناسنامۀ تابندگیست پیشانیت
اگر مجال دهد طرۀ پریشانیت
تبسم تو به ما حس و حال میبخشد
عواطف بشری را کمال میبخشد
به خندۀ تو بهشت برین، بدهکار است
به خاک پای تو کل زمین بدهکار است
به سینِ سروری تو قسم که فصل بهار
به تو نه هفت که هفتاد سین بدهکار است
خدا به خلقتش احسنت گفته اما باز
به خُلق و خوی تو صد آفرین بدهکار است
چه کردهای که سلیمان به اسم اعظم تو
نه یک نگین که هزاران نگین بدهکار است
بگو بگو که به پیراهنت جناب کلیم
چقدر معجزه در آستین بدهکار است
همیشه سایه به خورشید متکی بوده
دم مسیح به تو اینچنین بدهکار است
به جبرئیل، امین گفته میشود به تو نیز
به این مقایسه روح الامین بدهکار است
تو با امانت خود از همه طلب داری
جهان چقدر به تو بعد از این بدهکار است
قسم به شانه، زمانی که شانه میکردی
دو سوی مویت را رودخانه میکردی
دو رودخانه موّاج تا ابد جاری!
که دیده رحمت جاری به این سزاواری؟
قسم به نور! تماشایی است چشمانت
رسول اکرم زیبایی است چشمانت
بهشت از لب حوض تو چون وضو کردهست
برای خویش چنین کسب آبرو کردهست
اذان چه خوب ادا کرده است دِینش را
همین که گفته کنارت شهادتینش را
از آسمان خدا یاکریم میبارد
به برکت تو «الف، لام، میم» میبارد
بهار آمده با اقتباس از رویت
نسیم ترجمه فارسیست از مویت
تویی مُشَبَّه و در شأن تو شبیهی نیست
مُشَبّهٌبِه تشبیههای ما فانیست
ز شرم در تب و تاب هلاک میافتند
تمام وَجهِ شَبَهها به خاک میافتند
گل محمدی ما که سرخوش از یاسی
چقدر روی گل یاس خویش حساسی
عجب گلی و عجب طینت معطرهای
چه یاس طاهرهای داری و مطهرهای
حکایت تو و مولا علی و ریحانه
جناس تام پروانه است و پروانه
رسانده دست تو بحرین را به یَلتَقِیان
چنانکه ماحصلش گشته لؤلؤ و مرجان
چنانکه ما حَصَلَش عطر و نور خواهد شد
چنانکه ختم به صبح ظهور خواهد شد
تمام عالم و آدم پر است از حَسَنات
به برکت گل رویت به برکت صلوات
#سیدمهدی_موسوی
#پیامبر_اعظم صلواتاللهعلیهوآله
#قصیدهواره
🔹رحمت خدا🔹
تو آمدی و در رحمت خدا وا بود
و غرق نور، زمین، بلکه آسمانها بود
بهار بود و ربیعش از آن جهت خواندند
که این سلالهای از شاخسار طوبی بود
در آسمانِ شب مکّه، قدسیان گفتند
خدا، ستارۀ احمد چقدر زیبا بود
گرفت نور تو جغرافیای عالم را
شب ولادت خورشیدِ عالمآرا بود
زمین زمین همه میسوخت در لهیب گناه
و ذات پاک تو از هر بدی مبرّا بود...
از آسمانها بوی فرشته میبارید
شگفت واقعهای در تمام دنیا بود
ألَم یَجِدکَ فقیراً خدات روزی داد
ألَم یَجِدکَ یَتیماً خدات مأوا بود...
نیافرید جهان را مگر به خاطر تو
اگر که خلقت، منظور حقتعالی بود
عبور کردی از آفاق و انفسِ عالم
از آن مسیر که مسدود بر مسیحا بود
همای سدرهنشینِ مقام أو أدنی!
به کُنهِ جاه تو اندیشه را کجا جا بود؟
برای نافله وقتی قیام میبستی
بهشت، گوشۀ سجادۀ تو پیدا بود
چه آیه میخواندی که حجابها میرفت
و قفلهای جهان پیش روی تو وا بود
بنازم این همه شوکت که عبد درگاهت
ولیّ ایزد منّان، علیّ أعلا بود...
ز مکّه رفتی و تاریخ هم دگرگون شد
اگر که هجرت آن روز یک معمّا بود
فدای این همه مهر و عطوفت و رحمت
که در دقایق آخر تو را غم ما بود
زبان الکن ما بسته است در مدحش
«خروش»! این همه یک قطره پیش دریا بود
#عباس_شاهزیدی
#پیامبر_اعظم صلواتاللهعلیهوآله
#قصیدهواره
🔹صحیفۀ صلوات🔹
امشب شکوه عشق جهانگیر میشود
روح لطیف عاطفه تصویر میشود
امواج سربلندی و آزادی و شرف
از هر کران مکّه سرازیر میشود
قرآن ببوس و «اَشرَقَتِالاَرض» را بخوان
این آیۀ مبارکه تفسیر میشود
تبریک باد آمنه را کز حریم او
نور است و نور و نور که تکثیر میشود..
از انعکاس نور وی از مکّه تا به شام
هر سنگ خاره، آینهتأثیر میشود
الله اکبر از نفسش کز فرشتگان
هر سو بلند نغمۀ تکبیر میشود..
چون کاخ باشکوه مدائن، ز هیبتش
در لرزه کاخ فتنه و تزویر میشود..
داروی دردها و جواب سؤالهاست
قرآن کتاب او که جهانگیر میشود..
در سایۀ عدالت و اخلاص و وحدت است
تکبیر او که چیره به شمشیر میشود..
در آسمان، تجلی هر روز آفتاب
خُلق عظیم توست که تصویر میشود..
گردد صحیفۀ صلوات فرشتگان
بر صفحهای که نام تو تحریر میشود..
تنها همین نه آیۀ تطهیر مدح توست
یادت همیشه مایۀ تطهیر میشود
نام تو زندهتر شده، یاد تو تازهتر
چندان که دهر، کهنه، جهان، پیر میشود..
محتاج یک نگاه توأم ای که هر کجا
خاک از نگاه لطف تو اکسیر میشود..
#سیدرضا_مؤید
#پیامبر_اعظم صلواتاللهعلیهوآله
#قصیده
🔹شمیم نفس صبح🔹
باشد که دلم، راهبری داشته باشد
از عالم بالا، خبری داشته باشد
تا با مدد معرفت، از خاک بر افلاک
اندیشۀ سیر و سفری داشته باشد
تا چند توان زیست در این ظلمت تردید
باید شبِ هجران سحری داشته باشد
تا چند بسوزد بشر از آتشِ بیداد
چون لاله دلِ شعلهوری داشته باشد؟
تا چند قرار است در این باغِ شقایق
داغِ دل و خونِ جگری داشته باشد؟
حیف است که گهوارۀ دختر بشود گور
وز مِهر گریزان پدری داشته باشد
تا چند بشر، دل بسپارد به تَغافل
در وادی حیرت گذری داشته باشد؟
تا چند بَرَد سجده به بتهای زر و زور
با لات و هُبل سِرّ و سَری داشته باشد؟
باید که خدا از پیِ روشنگریِ خلق
پیغامی و پیغامبری داشته باشد
باید که خدا بتشکنی را بفرستد
تا در کفِ همّت، تبری داشته باشد
شب، این شبِ تاریک و نفسگیر و غمافزا
باید که مبارک سحری داشته باشد
هر جا چمنی بود ببوسید که شاید
از پیک بهاری، خبری داشته باشد
هان! میرسد از دور شمیم نفس صبح
صبحی که پیام ظفری داشته باشد
صبحی که به همراهیِ پیغام رسالت
مضمون طربناک و تری داشته باشد
صبحی که دهد مژدۀ پیغمبر موعود
با خود خبر معتبری داشته باشد
صبحی که دهد بویِ دل انگیز محمّد
تا باغ، صفای دگری داشته باشد
آن مهر که در «هفدهم ماه» برآمد
شاید که به ما هم نظری داشته باشد
انجیل خبر داد به عیسی که همین است
گر مادر هستی پسری داشته باشد
از پرتو انوار رُخش وام گرفتهست
گر وادی سینا شجری داشته باشد
آمد که فرود آورد از اوجِ تکبر
شاهی که شکوهی و فری داشته باشد
میخواست که از کنگرۀ کاخ مداین
آیینۀ عبرت اثری داشته باشد
با آمدنش سرد شد آتشکدۀ فارس
حاشا که پس از این شرری داشته باشد
سوگند به سرچشمۀ کوثر که همین است
گر نخلۀ طوبی ثمری داشته باشد
در گلشنِ ایجاد، مُحال است که هستی
از این گل شادابتری داشته باشد
پیراهن او را برسانید به یعقوب
تا دیدۀ روشننگری داشته باشد
شاید که به شکرانه بریزد به قدومش
خورشید اگر مشت زری داشته باشد
مهتاب سِزَد بر سر راهش بنشیند
وز نقرهفشانی هنری داشته باشد
با مشعل توحید فراز آمد از این راه
تا نوع بشر، راهبری داشته باشد
با خُلق عظیمش هیجان داد به دلها
تا نخل وفا برگ و بری داشته باشد
تا راه به جایی ببرد، نالۀ مظلوم
فریادرَس دادگری داشته باشد
با خویش نماز شب و ذکر سحر آورد
تا نالۀ عاشق اثری داشته باشد
تا باز کند پنجرهای رو به خدا، دل
تا دیده سوی دوست، دری داشته باشد
جبریل امین، در حرمش عرض ادب کرد
تا در صف عشاق سری داشته باشد
سیمرغ دل ما به حریمش نَبَرد راه
از عشق مگر بال و پری داشته باشد
خورشید بَرَد رشک بر آن کس که ز مهرش
اندوختۀ مختصری داشته باشد
از جملۀ خوبان جهان، دل به «علی» بست
تا شمسِ نبوّت قمری داشته باشد
با عترت او هر که وفا کرد امید است
از آتش دوزخ سپری داشته باشد
ای کاش «شفق» نیز به امّیدِ وصالش
از کوچۀ رندان گذری داشته باشد
#محمدجواد_غفورزاده