eitaa logo
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
1.6هزار دنبال‌کننده
641 عکس
6 ویدیو
0 فایل
بررسی اثار احوال ونظرات مفسرفقیه فیلسوف وعارف کبیر محمدحسین طباطبایی وسایر علما
مشاهده در ایتا
دانلود
○زبان دهر بریدند گوییا ز ازل ○که وقت بردن نام تو عالمی سمعند ○خداست گرم اجابت و عبد غرق دعا ○به زیر قبه ی تو اینچنین همه جمعند @mohamad_hosein_tabatabaei
☑️شادی روح علامه طباطبایی(ره) @mohamad_hosein_tabatabaei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آیات 274-261 بقره قسمت پنجم بخش هفتم ● آيه شريفه در حق ابى بكر نازل شده است مؤلف : آلوسى در تفسير خود در ذيل اين حديث گفته : امام سيوطى به دنبال نقل اين روايت گفته است كه جريان صدقه دادن ابى بكر را ابن عساكر در تاريخش از عايشه نقل كرده ، و در آن روايت اين قسمت كه آيه در شأن او نازل شده نيامده است ، و گويا آن كسى كه چنين ادعائى كرده ، آن را از روايت ابن منذر فهميده ، زيرا ابن منذر از ابن اسحاق نقل كرده است كه وقتى مرگ ابى بكر نزديك شد و عُمر را جانشين خود كرد، براى مردم خطابه اى ايراد نمود، بعد از حمد و ثنائى كه خدا لايق آن است گفت : هان ! اى مردم ، طمع هرچه هم كم باشد فقر است ، و نوميدى از مال مردم هر چه باشد به همان مقدار غنى است ، و شما جمع مى كنيد اموالى را كه خود نمى خوريد: و آرزو مى كنيد چيزهائى را كه به آن نمى رسيد، و بدانيد كه بخل هر چه هم كم باشد به همان مقدار نفاق است ، پس براى خود خير انفاق كنيد، كجا هستند اصحاب اين آيه ؟، آنگاه آيه را تلاوت كرد، و سيوطى در آخر مى گويد: خواننده مى داند كه اين حديث هيچ دلالتى ندارد بر اينكه آيه شريفه در حق ابى بكر نازل شده باشد، اين بود گفتار آلوسى . و در الدرالمنثور به چند طريق از ابى امامه و ابى الدرداء، و ابن عباس و غير ايشان روايت آورده كه گفته اند: اين آيه درباره اصحاب خيل نازل شده است . ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 624 مؤلف : منظور از اصحاب خيل سپاهيان سواره اند كه شب و روز براى اسب ها پول خرج مى كنند ولى اين تعبير آيه كه مى فرمايد: ((سرا و علانية )) با پرستارى اسبان نمى سازد، چون در مورد تهيه آذوقه اسبان معنا ندارد اين چنين مطلب را عموميت دهد و بفرمايد: هم در روز و هم در شب و هم در خفا و هم آشكارا انفاق مى كنند. و نيز در الدر المنثور است كه ابن مسيب در ذيل آيه ((الذين ينفقون ...)) روايت كرده كه همه اين آيه درباره عبد الرحمان بن عوف و عثمان بن عفان نازل شده كه در لشگر معروف به جيش عسرت پولهائى را خرج كردند. مؤلف : اشكال اين روايت اين است كه مانند روايت قبلى با آيه شريفه تطبيق نمى شود. ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 625 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
□○ : چقدر آدم به مسائل علمی[تحصیل و درس خواندن] برسد، چقدر به مسائل عملی[اخلاق و سلوک معنوی] برسد و چقدر به مسائل خانواده؟ □○ قدس‌سره : واجبات[در هر سه زمینه تحصیل و اخلاق و خانواده و نیز غیر آنها] مقدم است بر غیر واجبات. خود اشتغال به واجب[که بالفعل بر بنده واجب است]، خودش از اعمالِ اخلاقیات شرعیه است[درس خواند واجب، عین عمل اخلاقی و سلوکی است، و اقدام به امر خانوادگی واجب، عین عمل اخلاقی و سلوکی است، و...]، موکده[عمل به واجب از بالاترین اعمال اخلاقی و سلوک شرعی است]، هیچ چیز با واجب مزاحمت نمی‌کند. □○فقط چیزی که هست باید ملتفت باشد که خراب نکند، بناهایی را که بنا کرده، به واسطه معاصی خراب نکند. □○بالاترین اخلاقیات همان است که حاضر[مراقب] باشد برای اینکه هیچ معصیت خدا را نکند[ترک واجب که معصیت است نکند، و حرام را، که هم معصیت است و هم اعمال نیک قبلی را محو میکند، ترک نماید]. تمام اخلاقیات توی همین یک کلمه است. @mohamad_hosein_tabatabaei
! □●مرحوم حاج شیخ صدر الدین حائری: من خدمت مرحوم علاّمه طباطبایی عرض کردم: آقا! شنیده‌ام که زمانی شما سر به سجده گذاشته، گفته‌اید: یا مرگ یا فهم. و بعد از آن، خدا به شما چنان فهمی عنایت کرده است که دیگر مسائل پیش شما مجهول نمی‌ماند. من می‌خواهم این مطلب را از خود شما بشنوم. □●مرحوم علاّمه طباطبایی فرمودند: من مشغول خواندن کتاب سیوطی بودم که استاد از من امتحان گرفت، اما من در امتحان موفق نبودم. استاد رو به من کرده و گفت: وقت من و خودت را تلف کردی! □●این حرف بر من بسیار ناگوار آمد، آن گاه عملی را انجام دادم که از آن موقع به بعد مورد عنایت خداوند سبحان قرار گرفتم. پرسیدم: از آن به بعد مجهولی نداشته‌اید؟ فرمودند: به عنایت خدا تاکنون چنین بوده است. □●روزنه‌هایی از عالم غیب، تالیف آیت الله سید محسن خرازی، ص ۲۷۳●□ @mohamad_hosein_tabatabaei
□○..در منطق اهل علم و ولایت ، انسان به نور تعریف شده است واین نور از دو چیز پدید می آید :یکی دانش ، و دیگر کردار شایسته. گویا همه چیز باید از زوج باشد ، چه رستنی ، چه حیوانی و چه غیر آنها ، حتی نور برق که از دو سیم مثبت و منفی است ، حتی در نظام عالم کرات را باید با یکدیگر همین حالت باشد، چنان که ملای رومی گوید: ○آسمان مرد و زمین زن در خرد ○آنچه آن انداخت این می پرورد □○سلسله ی جلیله اهل عرفان را بحثی در نکاح ساری در موجودات است و در این ازدواج روح با تن ، که شبستری بدان اشارت کرد دیگر استوانه های دانش در آیت "علّم آدم الاسماء " که در آدم تعلیم به کاررفته و در ملک "عرض" و " انباء" ، اشارتی لطیف دارند. □○آنکه بابا افضل گفت :از خود بطلب هر آنچه خواهی که تویی ، و یا بقول شبستری بجو از خویش هرچیزی که خواهی ، سخنی سخت استوار است. و این عبارات هم رویی به ظاهر دارند و هم رویی به باطن ، همچون خود انسان ، بلکه و جز آن از دیگر آفریده ها که رویی بدین سوی و رویی بدان سوی . □○هیچ دانشی به اهمیت این دانش که معرفة النفس است ، نیست. همه علوم عقلی مبتنی بر آن است. لذاهمه ی معلمان حقیقی و مکملان نفوس انسانی ، بشر را به مطالعه ی کتاب تکوینی ذات شان ، که همان معرفة النفس است ، ارجاع فرموده اند. و چون علم و عمل انسان سازند و متن صحیفه ی ذات انسان و عین کتاب حقیقت او می گردند ، سرانجام در آگاهی او به آنچه اندوخت و آن شد نیز ارجاع به کتاب نفسش می دهند که هر چه در وی نوشت همان است و به وی می گویند :" اقرا کتابک کفی بنفسک الیوم علیک حسیبا " □○دروس معرفت نفس | درس صد و بیست و هفتم استاد علامه حسن زاده ی آملی○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#شرح_دروس_معرفت_نفس □از آن #عذاب و زحمتی كه در آن #تكامل است در اصطلاح آيات و روايات تعبير به #عذا
□سرور من، به هر صورت هست باید از دربیائیم و اگر در نیامدیم ما را از عادت در می آورند □که اصلا عذابِ و و مراتبِ وجودی ای که انسان بعد از از این نشئه برای رسیدن به عوالِمِ وجودیِ دیگر دارد اینها همه در حقیقت از معانی و حقایقِ هست که می خواهند ما را از عادت بدر بیاورند تا ما با عالَم خو نکنیم، با کلماتِ وجودیِ عالَم خو نکنیم، بعد اتفاقا می بینیم همین جا هستیم و عالَم چیز دیگری بود و ما چون خو کرده بودیم نیافتیم که عالم چیست! □اینطور نیست که ما را از اینجا در ببرند! □ همین جاست؛ اینجا متنِ قیامت هست؛ الان اینجا متنِ جهنم و بهشت هست؛ اینجا متنِ هست؛ تمامِ کلماتِ وجودی برای ما یکپارچه است: ○سراسر صنع دلدارم بهشت است               ○بهشت است زانکه او نیکو سرشت است □الان همه یکپارچه اند، منتها ما چون خو کردیم، عادت کردیم، برایِ خودمان درست می کنیم، بعد که می خواهند ما را از این عادت در بیاورند، اگر خودمان به اختیار خودمان در نرفته ایم، آنوقت برای ما جهنم می شود که:    □این ولادتِ دوّم به این معنا هست که شما از عادت کردن و خو کردن با این نشئۀ طبیعت به در بیایید و متولد بشوید و چه بهتر که انسان خودش متولد شود! □«مُوتُوا قَبلَ اَن تَمُوتُوا»□ □(قبل از اینکه ما شما را بمیرانیم و خُلق و خوی را در شما بکشیم، خودتان بمیرید، خودتان خُلق و خوی حیوانی خودتان را بکشید). □○شرح دروس معرفت نفس استاد صمدی آملی○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
□○نقش انسان در ذلّت و عزّت خود○□ □هیچ یك از این آیات، نقش انسان را در ذلّت یا عزّت خود نفی نمی كند، زیرا آیه ﴿اِن الحُكم اِلاّ للّه﴾ به این معنی است كه تنها حكم او نافذ است و حاكم سراسر جهانِ امكان خداست. این اصلی كلی است؛ □ولی خداوند خود حكم كرد كه اگر كسی تلاش و كوشش كند، عزیزش می گردانم و اگر كوشش نكرد، از فیض من بهره ای ندارد. این حكم خداست و بر این اساس فرمود: ﴿اِن عُدتم عُدنا﴾[۴] و ﴿اِنْ تعودوا نَعُدْ﴾؛[۵] بهشت و جهنم نیز بر اساس حكم خداست. كسی كه ایمان بیاورد و عمل صالح انجام دهد، اهل بهشت است و كسی كه مسیر تباهی را طی كند، در دوزخ جای دارد. فراهم نمودن زمینه نیز بر اساس حكم خدا صورت می گیرد، پس اگر كسی زمینه را فراهم كند، از رزق برتر و عزّت بیشتر برخوردار می شود. □ظاهر آیه نشان می دهد كه خداوند هركس را بخواهد هدایت، و هر كه را بخواهد، گمراه می كند. اما باید توجه داشت که هدایت دو قسم است: □ ؛ هدایت ابتدایی یا عمومی سرمایه ای است كه خدای سبحان از راه درون (عقل و فطرت) و بیرون (وحی و نبوت) به انسان عطا كرده است. بر این اساس، خدا همه انسانها را با سرمایه های درونی و بیرونی به راه راست هدایت كرده است. كسانی كه این هدایت را مغتنم شمرده، به دنبال آن حركت كرده اند، از هدایت پاداشی خداوند برخوردار می شوند و به معارف و فضایل الهی می رسند. ادامه دارد... @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□○نقش انسان در ذلّت و عزّت خود○□ □هیچ یك از این آیات، نقش انسان را در ذلّت یا عزّت خود نفی نمی كند
□○نقش انسان در ذلّت و عزّت خود○□ : (۲) □اضلال یا گمراهی ابتدایی از صفات سلبیه است كه در خداوند وجود ندارد و خدا هرگز كسی را گمراه نكرده و نمی كند. خدایی كه عقل و فطرت را از درون و عزیزترین مخلوقات خود، یعنی پیامبران و امامان معصوم(علیهم ‌السلام) را از بیرون، برای هدایت بشر فرستاده، هرگز كسی را گمراه نخواهد كرد. □اگر كسی با همه این هدایتها به بیراهه برود، خداوند راه توبه و بازگشت را باز گذاشته و اگر با همه این وسیله ها، باز هم به بیراهه برود، از آن پس، خداوند او را «اضلال» می كند. □البته باید توجه داشت كه سخن فوق بدان معنی نیست كه خداوند چیزی به عنوان ضلالت به او می دهد، چون ضلالت امری عدمی است. ، یعنی خداوند لطف خود را از او می گیرد و او را به حال خود وا می گذارد. □آنگاه این شخص با شهوت و خشم خود تنها می ماند و به هر سو كه این دو بكشانند، پیش می رود و به آسانی به گناه روی می آورد. بر این اساس، هدایت ابتدایی مقابلی ندارد؛ یعنی خداوند بدون استثنا، همگان را هدایت كرده است و منظور از آیه ﴿یضلُّ منْ یشاءُ و یهدی من یشاءُ﴾، هدایت ثانوی (پاداشی) و ضلالت كیفری است. ... @mohamad_hosein_tabatabaei
! ■●شنیده شده برخی گفته‌اند علامه طباطبایی، حافظه چندانی نداشت به گونه‌ای که جزئیات امور را فراموش می‌کرد! ■●آیت الله سبحانی، از شاگردان علامه طباطبایی می‌نویسد: « استاد عاليقدر از نظر حافظه به گونه خاصى بود. هر نوع مسئله و مطلبى كه مورد علاقه او بود و يك نوع كشش درونى به آن مطلب داشت با تمام خصوصيات وجزئيات در حافظه او جاى مى گرفت و موقع نقل دقيقاً يادآور مى شد. از اين جهت بسيارى از آيات قرآن و ادعيه و عبارات اساطين فلسفه مانند بوعلى و صدر المتألهين را به خاطر داشت. گاهى بخش معظمى از آيات يك سوره را بدون هيچ اشكالى مى خواند و جمله هاى مفيد و سودمندى كه در كتابهاى ادبى در دوران جوانى ديده بود، همه را به خاطر داشت. امّا نسبت به مسايل مبتذل و غير مورد علاقه چندان توجه نمى كرد و در خاطر او باقى نمى ماند. لذا دعوت به مجالس خصوصى و انس و آدرس خانه ها و خصوصيات شخصى افراد را غالباً فراموش مى كرد. از اين جهت افراد غير وارد در خصوصيات روحى اش، او را در مسئله حافظه به دو صورت مختلف توصيف مى كردند.» ■●سیمای فرزانگان، ج۱، ص ۵۴۵●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
□●اساس عالم بر عقل و عشق است و عقل و عشق، مسئله‌اي بنيادی است. براي اينکه انسان از هر دو ويژگی برخوردار است. انسانْ عاقل است، همچنين عاشق است؛ عشق هم از ويژگيهای انسان است. □●بحث اين است که آيا انسان، در آن واحد، هم می‌تواند عاقل باشد و در همان حال عاشق باشد؟ يا اگر عاشق شد، بايد با عقل خداحافظی کند و آن را به سويی کنار بگذارد؟ بنده چنين عقيده‌ای ندارم. انسان در عين عقلانيت، مي‌‌تواند عاشق باشد و در عين شيدايی نيز مي‌‌تواند عين عقلانيت را داشته باشد. □●من بين عقل و عشق، تضادی نمی‌‌بينم. عشق، کشش به سوی معشوق است. عشق بدون معشوق نداريم، عقل بدون معقول هم نداريم. عاشق، معشوقی دارد و عاقل، معقولی. بعضي ممکن است بگويند ما معشوق معينی نداريم، عاشق عشقيم! خود عشق هم می‌تواند معشوق باشد. شاعری گفته است: «عاشق عشقم و ديوانة ديوانگی‌ام». □●اگر عاشق، معشوقی دارد، در جهت معشوق حرکت می‌کند؛ يعنی عشق او را به سوی معشوق مي‌کشد كه جاذبه بی حسابی دارد وخيلی نيرومند است و چيزی در مقابل عشق نمی‌تواند مقاومت کند. اما سخن اين است که وقتی عاشقی به معشوق توجه دارد و به سمت او می‌رود، آيا به معشوقش يا عشقش آگاهی دارد؟ اگر آگاهي ندارد و معشوق خود را نمی‌شناسد و حتی قدرش را هم نمی‌شناسد و عشقش جهت ندارد و يک کشش کور است، در اين صورت من آن را عشق نمی‌نامم! تنها يک کشش و يک جاذبه است؛ مغناطيس هم يک جاذبه است. کششهای زيادي در عالم هست، ولي عشق نيست. عشق جاذبه و کششی است که در آن، آگاهی و درايت و خرد هست و اينها از ويژگيهای عقل است؛ يعنی انسان عاقل، عاشق می‌شود. □●دفتر عقل و آیت عشق حکیم متاله دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی●□ @mohamad_hosein_tabatabaei
○سلام هر سحرم جانب ضریح شماست ○شروع صبح من هستی، روال از این بهتر؟ @mohamad_hosein_tabatabaei
☑️شادی روح علامه طباطبایی(ره) @mohamad_hosein_tabatabaei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
□بسمه تعالی□ □السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ فَاطِمَةَ وَ خَدِيجَةَ □السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ □السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ □حضرت معصومه سلام الله علیها حائز مقام و بوده است لذا چون کفوی نداشته ازدواج نکرد چه نشئه ظاهر عنوان باطن است. آن حضرت مظهر است. در هر دوره ای صاحبان را در صورت نساء مظهری باید باشد تا از مجرای نفس نفیس او جلوات عقل کل در مراتب مادون تا عالم شهادت ربوبیت شود لذا حضرت معصومه سلام الله علیها نفس کل برای دو امام معصوم بوده است و شاید این آن دو شأنی است که در زیارت بدان اشاره شده است؛ «فَإِنَّ لَكِ عِنْدَ اللَّهِ شَأْنا مِنَ الشَّأْنِ.» □شدت قرب آن حضرت به مقام لیلةالقدری حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها سبب شده است که هم زیارت قبر منور ایشان جلوه اتمّ زیارت قبر حضرت زهرا سلام الله علیها در این عالم باشد و هم در زیارت و عرض سلام فقره «السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ فَاطِمَةَ وَ خَدِيجَةَ» تقدم به فقره «السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ» پیدا کند. □از شئون حیرت انگیز دیگر آن حضرت، اهل بهشت است؛ «يَا فَاطِمَةُ اشْفَعِي لِي فِي الْجَنَّةِ.» شفاعت، سریان روح کامل در ناقص و استکمال نفس اوست که به تعلق تکمیلی مافوق به مادون صورت می‌گیرد. لذا آن جناب مظهر اسم الرحیم حق متعال است که بدان اسم، مؤمنین را ارتقاء وجودی میدهد؛ «إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ» (فاطر/۱۰). ، روح مؤمن است و ، علم و معارف حقه الهیه می‌باشد لذا در سن کمتر از ده سالگی به نیابت از پدر سوالات شیعیان را پاسخ می‌دادند بطوریکه امام موسی بن جعفر سلام الله علیهما بارها فرمودند «فِداها أَبُوها.» □ریشه عصمت در است و درجه طهارت هرکس از رجائس به قدر اتصال او به حقیقت عقل کل و بلکه مافوق آن می‌باشد «وَ يَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لَا يَعْقِلُونَ» (یونس/۱۰۰). سعه علم او، مظهریت عقل کل و بلکه بالاتر از آن است لذا امام صادق علیه السلام در شأن آن نایب مناب حضرت زهرا اعنی حضرت معصومه فرمود: «تَدخُلُ بِشِفاعَتها شیعَتي الجَنَّة بِأجمَعهم». شیعه مضاف به نفس امام شده و بِأجمَعهم تاکید بر مطلق شیعیان دارد اعنی روح ولوی و فاطمی آن حضرت احاطه تام به ارواح همه شیعیان من الازل الی الابد دارد که داخل در شیعیان همه ابدال و اوتاد و...حضور دارند. نمی‌بینی چطور به برکت مرقد منور او علمایی بزرگ در عالم تشیع ظهور کرده‌اند؟! □احاطه روح آن جناب به جمیع ارواح شیعیان مولا امیرالمؤمنین که انبیاء و رسولان من‌جمله جناب ابراهیم خلیل داخل در آن می‌باشند به سبب شدت قرب به مقام امامت علی الاطلاق اهل‌بیت علیهم السلام است بطوریکه محل مرقد آن حضرت حرم اهل‌بیت معرفی شده چون نور اهل بیت از وجود مبارک او که نفس کل است جلوه کرده است لذا زائر در زیارتش ائمه اطهار علیهم السلام را به خطاب حاضر زیارت میکند. □«مَنْ زارَها عارِفاً بِحَقِّها فَلَهُ الْجَنَّهُ». بدان که بهشت را مراتب است و آن حضرت اصل بهشت است و زائر به قدر معرفتش به آن بانوی بزرگوار وارد بهشت می‌شود، إقرأ وَإرقَ، چه او قرآن است و قرآن را درجات است و به قاری قرآن گفته می‌شود که درجات جنت به عدد آیات قرآن است بخوان و بالا برو. پس در زیارت این قرآن ناطق زائر به قدر معرفتش خود بهشت می‌شود. در «فَلَهُ الْجَنَّهُ» تدبر شود که این لام، لام مالکیت حقیقی است اعنی بقدر معرفت برای او بهشت است و معرفت بهشت آفرین می‌شود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
□بسمه تعالی شٱنه□ □شفاعت، شفع شدن روح عالی با نفس ناطقه دانی جهت ارتقاء و استکمال وجودی اوست. به این اتحاد اندکاکی، نفس مستکفی تکامل می یابد و متناسب با استدعای استعدادی اش از اشراق روح کامل بهره‌مند می‌شود. به طوری که بر اثر فنای در مافوق با او یکی می‌شود. از این رو از پی شفع، وتر آمد و در وتر موتور، مؤمن به سراح مطلق و منزلگه ابد نائل می‌شود. □در شفاعت رجعت از سوی کامل و رفعت از جانب ناقص است اعنی کامل حرکت تکمیلی دارد و ناقص استکمالی. □این شفاعت بسته به استعداد طالب و طلب مستعد در نشئه استعداد و عالم ماده برای کلمه طیبه یعنی روح مؤمن به علم و عمل حاصل می‌شود، پس از تو حرکت و از مشرق یمن، یُمن و برکت! □اما بعد از رهایی روح و بدن از کنجاله تن و دخول در حضیره گلشن، استکمال برزخی و یا اشراقات فوق برزخی بر اساس و مبنای امکان استعدادی دامن نفس ناطقه را رها نخواهد کرد و در مکتب آفتاب سوزان عقل ابیض که نه شرقی و نه غربی است، عقول سرخ را از امتزاج سیاه و سفید به سفیدی خالص صیرورت خواهد داد تا نفس در مقعد صدق و مقام عندیت ملیک مقتدر به آرامش ابدی خود برسد. □يَا فَاطِمَةُ اشْفَعِي لِي فِي الْجَنَّةِ فَإِنَّ لَكِ عِنْدَ اللَّهِ شَأْناً مِنَ الشَّأْنِ□   □روح فاطمی موسوی که مزین به عصمت الهیه است به سبب وصول اش به مقام عصمت و فطرت فاطمی شفاعتش شامل اهل بهشت می‌شود چون نزد خدا دارای دو شأن است؛ در یک شأن اش افاضه استعداد و سپس علم می‌کند و در شأن دیگرش اهل علم را علم مزید می‌بخشد. □یعنی به مظهریت اسم رحیم، اهل بهشت را از وقوف در موطن بالعرض جنت به مقعد صدق عندیت ملیک مقتدر بالا می برد. که مؤمن بالعرض در بهشت است و بالذات عندالله. □گر مخیر بڪنندم بہ قیامت ڪہ چہ خواهی □دوست ما را و همہ جـنت و فـردوس شما را □پس ای سالک اربعین کلیمی! طلیعه اربعین به نام سامی و نامی و اسنای فاطمه معصومه مزین شده تا بدانی ارتقاء روح مؤمن به دست دخت مکرم و معصومه حضرت موسی بن جعفر الکاظم علیهم السلام است. اربعین کلیمی ات را اربعین فاطمی رضوی قرار بده تا آن قبله قابلان درگه قبول حضرت دوست، دخت حضرت موسی به نسیمی قدسی فرعون نفس ات را در تحت حاکمیت عقل نوریه ات قرار دهد که موسای عمران شرف اش را از قبسات نار اللهی دخت موسای کاظم دارد. و کشتی سلوک را در طوفان دریاهای مواج بحر امکان به دم بسم الله مجراها و مرساهای اخت الرضا امکان نجات و پهلو گرفتن در ساحل بسیط است.
□حضرت لقمان عليه السّلام فرمودند: اى پسرم! دنيا ، درياى عميقى است كه بسيارى در آن هلاک گرديده‌اند. پس كشتى‌ات را در دنيا ، ايمان به خدا قرار بده و بادبان آن را توكّل بر خدا، و توشه راهت را تقواى خداوند عزّ و جل قرار بده؛ اگر نجات يافتى، از رحمت خداست و اگر هلاک شدى، به سبب گناهانت خواهد بود. □يا بُنَيَّ ، إنَّ الدُّنيا بَحرٌ عَميقٌ ، قَد هَلَكَ فيها عالَمٌ كَثيرٌ ، فَاجعَل سَفينَتَكَ فيهَا الإِيمانَ ، وَاجعَل شِراعَهَا التَّوَكُّلَ ، وَاجعَل زادَكَ فيها تَقوَى اللّه ِ ، فَإِن نَجَوتَ فَبِرَحمَةِ اللّه ِ ، وإن هَلَكتَ فَبِذُنوبِكَ . □بحار، ج ١٣، ص ٤١١□ @mohamad_hosein_tabatabaei
□○آغاز ماه ذی‌القعده و چهلّۀ کلیمیّه (موسویّه)○□ □در آستانۀ ماه ذی‌القعده قرار گرفته‌ایم. چهار ماه از ماه‌های سال به تعبیر قرآن «مِنها اَربَعَةٌ حُرُمٌ» هستند؛ یعنی از ماه‌های حرام و مورد احترامند که حرمت ویژه و احکام خاصّ خود را دارند و در آنها باید حریم خاصّی را مراعات کرد. □سه ماه از این چهار ماه حرام، پی ‌در پی و پیوسته است که با ماه ذی‌القعده شروع می‌شود، در پی آن ماه ذی‌الحجّه و به دنبال آن، ماه محرّم‌الحرام است. چهارمین ماه حرام رجب المرجّب است، که با فاصله از آن‌ها قرار گرفته است. □بنا به روایات، روز اوّل ماه ذی‌القعده اوّلین روز اخراج حضرت آدم و حوّا علیهماالسّلام از بهشت بود. □حضرت آدم علیه‌السّلام از این روز به مدّت چهل روز در فراق بهشت گریست و خدای متعال بعد از چهل روز، در روز عرفه یعنی نهمین روز ماه ذی‌الحجّه و در آستانۀ روز دهم این ماه توبۀ او را پذیرفت. لذا روز عرفه، جایگاه بلندی در مقام توبه، انابه، دعا و مناجات دارد. □از روز اوّل ماه ذی‌القعده خدای متعال چهل روز را با موسی بن عمران علیه السّلام قرار خلوت گذاشت. □به تعبیر دیگر، روز اوّل ماه ذی‌القعده روز آغاز چهلّه‌ نشینی است. چهلّۀ کلیمیّه یا موسویّه از روز اوّل ماه ذی‌القعده شروع می‌شود و تا روز عرفه ادامه پیدا می‌کند. □امیدواریم بتوانیم حرمت این ماه حرام را که در آستانۀ آن قرار گرفته‌ایم، نگه داریم. ماهی که در آن، حسنات آثار مضاعفی می‌بخشد و سیّئات هم خسارات مضاعفی در پی می‌آورد. □ماه حرام، ماه حرمت جنگ، مگر در مقام دفاع است. در این چهار ماه بر مسلمان‌ها حرام است با خلق به جنگ ابتدایی بپردازند، حال اگر خدای نکرده کسی در این ماه‌ها با ارتکاب معاصی به جنگ با خدا برود، چه عمل خطرناکی انجام داده است! □○استاد مهدی طیّب ۹۲/۰۶/۱۴○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
□●چهلّۀ کلیمیّه (موسویّه) - یکی از سه چهلّه مهم اهل سلوک●□ □اهل سلوک قائل به سه چهلّۀ مهم در طول سال هستند. دو چهلّه آن پی‌درپی است و از اوّل ماه رجب شروع می‌شود و تا آستانۀ بیست ویکم ماه مبارک رمضان ادامه پیدا می‌کند. شصت روز آن، دو ماه رجب و شعبان است، به علاوۀ بیست روز ماه مبارک رمضان که جمعاً هشتاد روز می‌شود که دو چهلّۀ پیوسته است. □کسی که از این دو چهلّه به خوبی بهره ببرد، برای درک و دستیابی به لیله‌القدر مستعد می‌شود. لیله‌القدر آفاقی یک بحث است و لیله‌القدر انفسی که مهمتر است، بحث دیگری است. □چهلّۀ دیگر از اوّل ماه ذی‌القعده شروع و تا روز عرفه ادامه دارد. به این چهلّه، چهلّۀ کلیمیّه یا موسویّه می‌گویند، زیرا خدای متعال چنین چهل روزی را با موسی بن عمران قرار خلوت گذاشت. خدای متعال در قرآن کریم فرمود: □و واعَدْنا مُوسى ثَلاثین لَیْلَةً وَ اَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِیقاتُ رَبِّهِ اَرْبَعِینَ لَیْلَة ما با موسی سی شب وعده گذاشتیم و سپس آن سی شب را با ده شب تکمیل کردیم، در نتیجه میقات و قرار ملاقات موسی با پروردگار جمعاً چهل شب شد.□ □این قرار از اوّل ماه ذی‌القعده شروع و به روز عرفه ختم گردید، لذا این ایّام به یک چهلّه تبدیل شد. □همچنین قرآن کریم فرمود : «وَ اِذْواعَدْنا مُوسى اَرْبَعِینَ لَیْلَة»، آن هنگام که ما با موسی چهل «شب» وعده گذاشتیم. □در اینجا تأکید روی «شب» هم فوق‌العاده است. نفرمود: چهل روز قرار گذاشتیم؛ بلکه فرمود: «چهل شب» قرار گذاشتیم. اینکه نقش شب در سیر و سلوک چیست و خلوت‌های انسان در دل شب با خدای خود چه آثار فوق‌العاده‌ای دارد، بحث مستقلّی است که زمان جداگانه‌ای می‌طلبد و بعضاً هم به آن‌ها اشاره کرده‌ایم. قرآن کریم در سوره مزّمّل، بعد از اینکه فرمود: «قُمِ اللَّیْلَ اِلاّ قَلِیلاً»، ای پیغمبر! جز اندکی در شب نخواب و بقیۀ آن را بیدار و مشغول عبادت و تهجّد باش؛ فرمود: «اِنَّ ناشِئَةَ اللَّیْلِ هِیَ اَشَدُّ وَطْئاً وَ اَقْوَمُ»، بی گمان عباداتِ نشأت یافته از شب، گامی مستحکم‌تر و سخنی پای برجاتر است. لذا شب در پروازهای معنوی و عروج عرفانی، فوق‌العادگی دارد. اهل سلوک برای شب جایگاه ویژه‌ای قائلند. □چهلّۀ کلیمیّه یا موسویّه به این لحاظ تعریف شده و اهل سلوک این ایّام را به این اعتبار برای چهلّه‌نشینی اختیار می‌کنند. 《□●استاد مهدی طیّب ۹۲/۰۶/۱۴●□ @mohamad_hosein_tabatabaei
■●روزه در ماه‌های حرام●■ ■ماه ذی‌القعده آغاز ماه‌هاى حرام است، كه حق تعالى در قرآن مجيد ذكر فرموده است. سيّد ابن طاووس روايتى نقل كرده كه ذی‌القعده به هنگام سختى شديد، گاهِ استجابت دعاست. ■روايت شده هر كه در يكى از ماه‌هاى حرام سه روز پی در پى كه پنج‌شنبه، جمعه و شنبه باشد روزه بگيرد، ثواب نهصد سال عبادت براى او نوشته شود. ■شيخ بزرگوار على بن ابراهيم قمى فرموده در ماه‌هاى حرام گناه‌ها و حسنات دوچندان می‌شود. @mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
🏴شرحی بر صلوات عرشی جناب ابن عربی بر حضرت امام جعفر بن محمد الصادق علیهما‌السلام🏴 ■قسمت سوم■ ■البَ
🏴شرحی بر صلوات عرشی جناب ابن عربی بر حضرت امام جعفر بن محمد الصادق علیهما‌السلام 🏴 ■قسمت چهارم■ ■امام صراف گنجینه های معارف و علوم است. نفس امام وعاء و ظرف علوم و معارف بیکران الهی است لذا هر علم صحیحی از این خزینه جاری می‌شود بدین جهت علم امام قسطاس علوم و معارف می‌باشد. امام باقر سلام الله علیه به سلمة بن کهیل و حکم بن عتیبه فرمودند: «شَرِّقا و غَرِّبا لَن تَجِدا عِلماً صَحیحاً إلاّ شَیئاً یَخرُجُ مِن عِندِنا أهلَ البَیتِ». ناقد همان صراف است که سره را از ناسره جدا می‌کند یعنی معارف و علوم استوار و صواب را از علوم ناصواب و غیراستوار تمییز می‌دهد به سبب آنکه جانش خزینه همه معارف الهیه بوده و میزان مستقیم در تشخیص علم صحیح از ناصحیح گردیده است؛ وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِيمِ. ■محتد مانند منزل اصل و ریشه است. چنانکه ذکر شد، امام اصل همه‌ی علوم و معارف است و تمام عقول جلوات و شئون عقل اویند. عقل امام، عقل کلی است. محتد عقول جزئی بوده و همه مفارقات عقلی و صورتهای علمی و جواهر مجرده شئون و شجون شجره‌ی وجودی او محسوب می‌شوند و نسبتشان با این عقل اول اضافه اشراقیه است فی المثل کَشُعاع الشَّمس بِها و چون عقل کل معدن فهوم و عقول جزئی است لذا نهایت فهم‌ها است و عقول و فهوم جزئی در ادراک حقائق و معارف از مقام و مرتبه آن حضرت نمی‌توانند فراتر روند. هر امام و پیامبری مردم و قوم خودش را به مرتبه خود دعوت کرده است چون هر پیامبر و امامی به وفق استعداد آن قوم مبعوث می‌شود و استعداد قوم نمی‌تواند فراتر از استعداد امام خود باشد. ائمه ما صلوات الله علیهم اجمعین به نهایت عقل و فهم بشری راه یافته اند و بالاتر از این مقام متصور نیست تا کسی را ادعای آن رسد که بدآنجا رود، الطرق مسدود و الطلب مردود...