eitaa logo
محتوای تبلیغی نورالزهرا
58 دنبال‌کننده
453 عکس
147 ویدیو
75 فایل
آیدی معاون آموزش گروه تبلیغی نورالزهرا سلام الله علیها علی سروش @alisorosh1421
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از اشعار ناب آئینے
@Shere_aeini «اول ماه صَفر بد سَفری بود حسین ساربانِ من عجب بدنظری بود حسین» راهِ یکساعته یک روز به طول انجامید کار این بی شرفان ، پرده دَری بود حسین سنگ خوردم سرِ بازار عجب دردی داشت دردِ سَر داشتَنَم ، دردسری بود حسین ای جگردارترین مَحرَم زینب ، بر نِی آنکه زن میزند از بی جگری بود حسین بعدِ بازار همه صورت مان نیلی شد بخدا از اَثرِ بی سپری بود حسین ته بازار یکی نام محلّی را گفت مردک مست عجب فتنه گری بود حسین آن محل چشمِ خریدار به ما داشت فقط کاش این شام بلا را سحری بود حسین حرف بد زد به ربابه بخدا آب شدم بی سبب بود فقط رهگذری بود حسین سر تو بر روی نِی بند نمی شد دیگر نیزه دارِ سر تو ، خیره سری بود حسین  چه شد آنشب که تو به خانه ی خولی رفتی بعد از آن زلف سرت مختصری بود حسین ما عزیزان تو بودیم ولی خوار شدیم بعد تو قسمت ما دربه دری بود حسین 🔸شاعر: ============================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
هدایت شده از حدیث اشک
یا ولی الله من که برایت غیر دردسر ندارم مثل بقیه چشم های تر ندارم تو دوستم داری ولی باور ندارم خیلی پریدن دوست دارم پر ندارم من از تو بردم آبرو هستم وبالت باید که پیش تو بمیرم از خجالت هر لحظه از یادم تو را بردم ضرر شد اشکی که خرج تو نشد خون جگر شد شبها برای تو نمردم تا سحر شد با معصیت افعال خوبم بی اثر شد من کاسب اشکم اگر چه خرده پایم یک مرتبه ای کاش به چشمت بیایم نگذاشته دنیا برای من حواسی از تو رسیده نعمت از من ناسپاسی تو بیشتر از من خودم را میشناسی شرمنده ام شرمنده از این آس و پاسی میدیدمت ای کاش در سن جوانی آقا کجایی کوفه ای یا جمکرانی؟ من که نشد باشم علیِ مهزیارت شیطان گرفته روح من را به اسارت نفسم شده آلوده و دیده خسارت بخشندگی تو به من داده جسارت تو رو میندازی برایم رو سیاهم من را جدا انداخت از تو اشتباهم حال قدیم و آن سحرهایش کجا رفت؟ افتاد از لب اسم تو حال دعا رفت خیلی دعای ندبه از من به قضا رفت هی قول دادم قول هایم زیر پا رفت اما فراموشم نشد سینه زن هستم گریان آن آقای بی پیراهن هستم گریان آن آقای بی یار و حبیبی که تکیه بر نی داد از فرط غریبی با چکمه برگرداند او را نانجیبی پیچید در گودال عطر دل فریبی آن مادری که پهلویش مسمار خورده فریاد زد ذبحش سه ساعت کار برده  بهمن ترکمانی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
هدایت شده از معارف و مقاتل ناب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🩸این‌قدر به راحتی مصائب نقل‌شده از سیدالشهداء «صلوات‌الله‌علیه» را انکار نکن! با بنی امیه محشور میشویحضرت آیت‌الله شیخ محمد السَّنَد (از علمای برجسته نجف اشرف) http://eitaa.com/almaggatel
╭─┅≈≈≈▪️◾️▪️≈≈≈┅─╮ چهاردهمین نشست مدح امیر با اجرای مداحان نوجوان ╰─┅≈≈≈▪️◾️▪️≈≈≈┅─╯ 🔹 سخنران: حجت الاسلام والمسلمین استاد میرزامحمدی ▪️ شعرخوانی ▪️دکلمه خوانی ▪️مدح خوانی ▪️نوحه خوانی ▪️توسل ▪️تئاتر 🔶 خانوادگی دعوت هستید 🕰 پنجشنبه ۱۴۰۳/۵/۱۸ ساعت ۱۷:۳۰ 🏢 بلوار سمیه، تقاطع بلوار پیامبر اعظم، خیابان شهیدین، بنیاد فرهنگی امامت @huddath_al_hussain_ir
هدایت شده از دکتر سعید جلیلی
⭕️ بزرگداشت شهدای قدس با سخنرانی دکتر سعید جلیلی 🔹پنجشنبه ۱۸ مرداد ۱۴۰۳ همراه با اقامه نماز مغرب و عشا 🔹قم، خیابان شهیدان فاطمی(دورشهر) مسجد امیرالمومنین(ع) ✅ @saeedjalily
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
آری ضرر نمودم و ارزان گریستم گاهی اگر برای غمِ نان گریستم هر لذّتی به غیر تو خسران محض بود در ابتداش خنده و پایان گریستم جز گریه چیست، لشکر افتادگانِ عجز بنگر مرا که تا بُنِ دندان گریستم گریه اگر نوشته شود، شعر می‌شود من با قلم برای تو دیوان گریستم آتش کجا به هیزم تَر می‌کند اثر؟! آری برای توبه ز عصیان، گریستم کارم ز دوری‌ات به تحیّر کشیده است دیشب به یاد روی تو، خندان گریستم تا سر به دامن تو گذارم به وقت مرگ دیدی چگونه سر به گریبان گریستم؟! گاهی برای غصه روز دهم حسین! گاهی ز داغ شام غریبان گریستم بر پیکر تو زخم فراوان زدند پس من در مصیبت تو فراوان گریستم پیراهن از تن تو چرا می‌کَنَد عدو؟! عمری به یاد آن تن عریان گریستم بر نیزه‌ها تلاوت قرآن نموده‌ای بر آیه آیه مصحف قرآن‌ گریستم ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از شعر هیأت
علیهاالسلام 🔹طفل، بابا، آب🔹 دختری ماند مثل گل ز حسین چهره‌اش داغ باغ نسرین بود جایش آغوش و دامن و بر و دوش بس‌که شور آفرین و شیرین بود طفل بود و یتیم گشت و اسیر جای دامان، مکان به ویران داشت ماهِ رویش نبود بی‌پروین ابرِ چشمش همیشه باران داشت... پا پُر از زخم و دست، بی‌جان بود جسم، شب‌گون و چهره، چون مهتاب می‌نشست و به روی صفحۀ خاک مشق می‌کرد، طفل، بابا، آب... چشم خالی ز خواب، شد پُر اشک گشت درگیر، بغض و حنجره‌اش دوخت بر راه دیده و کم‌کم خود به خود بسته شد دو پنجره‌اش گر چه ویرانه در نداشت، به شب بختِ آن طفل، حلقه بر در زد دید، دختر ز پای افتاده‌ست با سر آمد پدر به او سر زد من غذا از کسی نخواسته‌ام گر چه در پیکرم نمانده رمق شوق و امید و عاطفه، گل کرد دست، لرزید و رفت سوی طبق بینِ ناباوری و باور، ماند نکند باز خواب می‌بینم! این همان غنچۀ لب باباست؟ یا سراب است و آب می‌بینم؟... این ملاقات ماه و خورشید است ابرها سوختند و آب شدند بازدید پدر ز دختر بود آب و آیینه بی‌حساب شدند گفت نشکفته غنچه‌ام، امّا لاله در داغ‌ها سهیمم کرد دو لبم یک سخن ندارد بیش کی در این کودکی یتیمم کرد؟ چهره‌ام را چو عمه می‌بوسید گریه می‌کرد و داشت زمزمه‌ای علّتش را نگاه من پرسید گفت خیلی شبیه فاطمه‌ای... یاد داری مدینه موقع خواب دستِ تو بود بالش سر من روی دو پلکِ من دو انگشتت که، بخواب ای عزیز، دختر من... یاد داری که با همین لب‌ها بوسه دادی به روی من هر صبح دست و انگشت‌های پُر مهرت شانه می‌کرد موی من، هر صبح یاد داری که صبح و شب، هرگاه می‌شدی بر نماز، آماده دخترت می‌دوید و می‌دیدی مُهر آورده است و سجّاده... خاطراتی‌ست خواندنی امّا حیف، دفتر، سه برگ دارد و بس سطر آخر خلاصه گشته، بخوان دخترت شوقِ مرگ دارد و بس... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1687@ShereHeyat
هدایت شده از اشعار ناب آئینے
@Shere_aeini بعدِ دوری از تو تنها گریه شد کارم پدر روضه ی بی وقفه ام ، در حال تکرارم پدر من چه شب‌هایی که پای نیزه‌ات خوابم نبرد پس خیالت تخت ، امشب با تو بیدارم پدر می توانی سر روی پاهام بگذاری خودت؟ نا ندارم تا تو را از طَشت بردارم پدر تک‌تک آمار زخم صورتت دست من است این چنین آموختم تا خوب بشمارم پدر! این اواخر راه می افتم شبیه مادرت هر زمان پا می شوم دنبال دیوارم پدر گوشوارم باعث این گوش‌های پاره شد تا ابد از هرچه زیور هست..،بیزارم پدر عاشق بازار رفتن با تو بودم، نه سنان... تو ندیدی با چه وضعی بُرده بازارم پدر زجر می خوابید و پا می شد..،کتک می زد مرا هیچ تفریحی ندارد غیر آزارم پدر من فقط یک خُرده جا خوردم ، زبانم کُند نیست آه! کُلِّ شام می خندد به گفتارم پدر من کجا ، عمّه کجا ، بزم حرامِ مِی کجا... رنگِ چوب خیزران شد رنگِ رخسارم پدر ناگهان بحثِ کنیزی شد ، سکینه آب شد... حرف خود را قطع خواهم کرد ، ناچارم پدر! ▪️ جان هرکس دوست داری با خودت من را ببر راحتم کن از خیال اینکه سربارم پدر 🔸شاعر: ============================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
تو را آورده‌ام اینجا که مهمان خودم باشی شب آخر روی زلف پریشان خودم باشی من از تاریکی شب‌‎های این ویرانه می‌ترسم تو را آورده‌ام خورشید تابان خودم باشی پدر نزدیک بود امشب کنیز خانه‌ای باشم به تو حق می‌دهم پاره گریبان خودم باشی اگر چه عمه دلتنگ است، امّا عمه هم راضی‌ست که تو این چند ساعت را به دامان خودم باشی ازین پنجاه سال تو سه سالش قسمت ما شد یک امشب را نمی‌خواهی پدر جان خودم باشی؟! سرت افتاد و دستی از محاسن‌ها بلندت کرد بیا خب میهمان کنج ویران خودم باشی سرت را وقت قرآن خواندنت بر طشت کوبیدند تو باید بعد ازین قاری قرآن خودم باشی کنار تو که از انگشتر و خلخال صحبت کرد؟! فقط می‌خواستم امشب پریشان خودم باشی :: اگر چه این لبی که ریخته بوسیدنش سخت است تقلّا می‌کنم یک بوسه مهمان خودم باشی ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
محتوای تبلیغی نورالزهرا
روضه حضرت رقیه وداع از مشهد زیارت وداع امام رضا علیه السلام گوهرشاد ۱۴۰۳.۵.۱۹.mp3
9.68M
روضه حضرت رقیه سلام الله علیها وداع از مشهد زیارت وداع امام رضا علیه السلام و روضه امام رضا علیه السلام حرم امام رضا علیه السلام مسجد گوهرشاد تاریخ ۱۴۰۳.۵.۱۹ بعدِ دوری از تو تنها گریه شد کارم پدر روضه ی بی وقفه ام ، در حال تکرارم پدر
هدایت شده از  علی سروش
برنامه سخنرانی ۵ شب دومِ دهه اول ماه : زمان شب ۶ تا شب ۱۰ صفر = ۲۰ تا ۲۴ مرداد؛ بلافاصله بعد از نماز مغرب و عشا مکان خیابان شهید صدوقی، (بین کوچه ۹ و ۱۱) خیابان جهان بینی، مسجد حضرت سید الشهدا علیه السلام ( https://nshn.ir/10vbsdO9_x7UTh ) مباحث سخنرانی: شب: بررسی زندگی ملعون با محوریت مسئله جلو آمدن دشمن در عقب راندن ما از شب : بررسی نحوه تعامل همسر پیغمبر با علیه السلام نوه پیغمبر شب : امام حسن مجتبی علیه السلام به و حکایت شب : ایمان و مقایسه او با سلمان و ابوذر و مقداد شب : شهادت و علاقه امیر المومنین علیه السلام به او کانال علی سروش: @ASorosh1421
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام خانم ایتها الصدیقه الشهیده ای نوه مادر قد خمیده گنبدتم مثل موهات سفیده اومدم تو حرمت با گریه به زاری تو هنوزم وسط بازاری...😭😭😭 رقیه بنت الحسین سلام الله علیهما
هدایت شده از کتابخانه فضائل
[ به احترام مصائب ذوات مقدسه، با معرفت و در شرایط مناسب خوانده شود. ] - - درباره غسل دادن حضرت رقیه -علیها السلام- نوشته اند: «غساله رفت. مشغول غسل دادن شد. یک مرتبه چشمش بر پهلوی کبود شده طفل افتاد! پرسید: از چه مرضی از دنیا رفته؟ گفتند: غیر از یتیمی درد دیگر نداشته، و از بس که کعب نیزه و تازیانه در راه شام بر او زده اند، پهلویش سیاه شده!» 📚جامع التنبیهات، یزدی، ص۸۱ @ketabkhaneh_fazael
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از  علی سروش
وقتی باید پدر و مادر و زن و بچه و خواهر و برادرت رو توی بچینی😭😭😭😭 https://virasty.com/alisorosh1421/1723355515373050444 کانال علی سروش: https://eitaa.com/ASorosh1421
هدایت شده از  علی سروش
بررسی زندگی #عمر_بن_سعد ملعون با محوریت مسئله گام گام جلو آمدن دشمن ۱۴۰۳.۵.۲۰.mp3
14.17M
شب : بررسی زندگی ملعون با محوریت مسئله جلو آمدن دشمن در عقب راندن ما از (مکالمه ای که بین عمر سعد با یزید بیان شده، ‌در واقع بین عمر سعد با این زیاد بوده) مسجد سید الشهدا علیه السلام جهان‌بینی تاریخ ۱۴۰۳.۵.۲۰ شام شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها (: تسلیة المجالس و زینة المجالس مقتل الحسین علیه السلام، ج۲، ص۲۵۵ و ۲۵۶ و ۲۶۴ و ۲۶۵) روضه حضرت بنت الحسین سلام الله علیهما: تو را در خواب دیدم شانه کردم گیسوانت را نهان از چشم مردم باز بوسیدم دهانت را سلام الله علیها کانال علی سروش: @ASorosh1421
هدایت شده از مدیحه‌ سرا
35.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔖چرا شعر حضرت رقیه(ع) را به من ندادی! 🏷خاطره شنیدنی و مشترک مرحوم حاج سیداحمد شمس و استاد محمدعلی مجاهدی 🏴انتشار به مناسبت درگذشت ناگهانی حاج سیداحمد در شب پنجم صفر ۱۴۴۶ شب شهادت بنت‌الحسین حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها ✅@madihesara
هدایت شده از حدیث اشک
در هیئت حسینم و در هیئت حسن در خدمت حسینم و در خدمت حسن هم صحبت حسینم و هم صحبت حسن هم رعیت حسینم و هم رعیت حسن دست کرم حسن شد و احسان حسین شد روح و روان حسن شد و جانان حسین شد قبله حسن..،مساحت ایمان حسین شد از ملت حسینم و از ملت حسن در مجلس حسین و حسن روضه خوان خداست آقا؛ حسین..،امام؛ حسن..،ماسوا؛ گداست اصل بهشت..،سینه‌زنی پای این دوتاست در جنت حسینم و در جنت حسن روح اذان حسین شد و ربنا حسن کشتی حسینِ فاطمه شد..،ناخدا حسن شیرینیِ حسین حسین است یا حسن در "یاحسین" ریخته شد لذت "حسن" پیر نجف حسینیه را تا درست کرد زینب گریست..،ماتم عُظمیٰ درست کرد زهرا غذای هیئتشان را درست کرد نان حسین خورده ام از برکت حسن ظرف حسن فرات به جوی حسین بُرد لب‌تشنه را به سمت سبوی حسین بُرد ما را حسن پیاده به سوی حسین بُرد دور حسین پُر شده با زحمت حسن یک روح در میان دو تن بوده از قدیم پائین پای این دو..،وطن بوده از قدیم صحن حسین..،صحن حسن بوده از قدیم پس خاک کربلاست همان تربت حسن آن کوچه..،بی حسین..،حسن را اسیر کرد سیلی‌زدن‌به‌فاطمه او را چه پیر کرد در زیر چکمه چادر مادر که گیر کرد آسیب دید بین گذر غیرت حسن یک عمر اشک ریخت..،به گریه وضو گرفت از هر مسیر تنگ که می دید..،رو گرفت آن گوشواره را که شکستند..، او گرفت این خاطره‌ است اوج غمِ غربت حسن @hadithashk