هدایت شده از دکتر سعید جلیلی
⭕️ بزرگداشت شهدای قدس با سخنرانی دکتر سعید جلیلی
🔹پنجشنبه ۱۸ مرداد ۱۴۰۳ همراه با اقامه نماز مغرب و عشا
🔹قم، خیابان شهیدان فاطمی(دورشهر) مسجد امیرالمومنین(ع)
✅ @saeedjalily
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
آری ضرر نمودم و ارزان گریستم
گاهی اگر برای غمِ نان گریستم
هر لذّتی به غیر تو خسران محض بود
در ابتداش خنده و پایان گریستم
جز گریه چیست، لشکر افتادگانِ عجز
بنگر مرا که تا بُنِ دندان گریستم
گریه اگر نوشته شود، شعر میشود
من با قلم برای تو دیوان گریستم
آتش کجا به هیزم تَر میکند اثر؟!
آری برای توبه ز عصیان، گریستم
کارم ز دوریات به تحیّر کشیده است
دیشب به یاد روی تو، خندان گریستم
تا سر به دامن تو گذارم به وقت مرگ
دیدی چگونه سر به گریبان گریستم؟!
گاهی برای غصه روز دهم حسین!
گاهی ز داغ شام غریبان گریستم
بر پیکر تو زخم فراوان زدند پس
من در مصیبت تو فراوان گریستم
پیراهن از تن تو چرا میکَنَد عدو؟!
عمری به یاد آن تن عریان گریستم
بر نیزهها تلاوت قرآن نمودهای
بر آیه آیه مصحف قرآن گریستم
✍ #علی_مقدم
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از KHAMENEI.IR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 #ریل | روضه حضرت رقیه(س) در حضور رهبر انقلاب.
💻 Farsi.Khamenei.ir
هدایت شده از شعر هیأت
#حضرت_رقیه علیهاالسلام
#چارپاره
🔹طفل، بابا، آب🔹
دختری ماند مثل گل ز حسین
چهرهاش داغ باغ نسرین بود
جایش آغوش و دامن و بر و دوش
بسکه شور آفرین و شیرین بود
طفل بود و یتیم گشت و اسیر
جای دامان، مکان به ویران داشت
ماهِ رویش نبود بیپروین
ابرِ چشمش همیشه باران داشت...
پا پُر از زخم و دست، بیجان بود
جسم، شبگون و چهره، چون مهتاب
مینشست و به روی صفحۀ خاک
مشق میکرد، طفل، بابا، آب...
چشم خالی ز خواب، شد پُر اشک
گشت درگیر، بغض و حنجرهاش
دوخت بر راه دیده و کمکم
خود به خود بسته شد دو پنجرهاش
گر چه ویرانه در نداشت، به شب
بختِ آن طفل، حلقه بر در زد
دید، دختر ز پای افتادهست
با سر آمد پدر به او سر زد
من غذا از کسی نخواستهام
گر چه در پیکرم نمانده رمق
شوق و امید و عاطفه، گل کرد
دست، لرزید و رفت سوی طبق
بینِ ناباوری و باور، ماند
نکند باز خواب میبینم!
این همان غنچۀ لب باباست؟
یا سراب است و آب میبینم؟...
این ملاقات ماه و خورشید است
ابرها سوختند و آب شدند
بازدید پدر ز دختر بود
آب و آیینه بیحساب شدند
گفت نشکفته غنچهام، امّا
لاله در داغها سهیمم کرد
دو لبم یک سخن ندارد بیش
کی در این کودکی یتیمم کرد؟
چهرهام را چو عمه میبوسید
گریه میکرد و داشت زمزمهای
علّتش را نگاه من پرسید
گفت خیلی شبیه فاطمهای...
یاد داری مدینه موقع خواب
دستِ تو بود بالش سر من
روی دو پلکِ من دو انگشتت
که، بخواب ای عزیز، دختر من...
یاد داری که با همین لبها
بوسه دادی به روی من هر صبح
دست و انگشتهای پُر مهرت
شانه میکرد موی من، هر صبح
یاد داری که صبح و شب، هرگاه
میشدی بر نماز، آماده
دخترت میدوید و میدیدی
مُهر آورده است و سجّاده...
خاطراتیست خواندنی امّا
حیف، دفتر، سه برگ دارد و بس
سطر آخر خلاصه گشته، بخوان
دخترت شوقِ مرگ دارد و بس...
📝 #علی_انسانی
🌐 shereheyat.ir/node/1687
✅ @ShereHeyat
هدایت شده از اشعار ناب آئینے
#مرثیه_حضرت_رقیه #مصائب_شام
@Shere_aeini
بعدِ دوری از تو تنها گریه شد کارم پدر
روضه ی بی وقفه ام ، در حال تکرارم پدر
من چه شبهایی که پای نیزهات خوابم نبرد
پس خیالت تخت ، امشب با تو بیدارم پدر
می توانی سر روی پاهام بگذاری خودت؟
نا ندارم تا تو را از طَشت بردارم پدر
تکتک آمار زخم صورتت دست من است
این چنین آموختم تا خوب بشمارم پدر!
این اواخر راه می افتم شبیه مادرت
هر زمان پا می شوم دنبال دیوارم پدر
گوشوارم باعث این گوشهای پاره شد
تا ابد از هرچه زیور هست..،بیزارم پدر
عاشق بازار رفتن با تو بودم، نه سنان...
تو ندیدی با چه وضعی بُرده بازارم پدر
زجر می خوابید و پا می شد..،کتک می زد مرا
هیچ تفریحی ندارد غیر آزارم پدر
من فقط یک خُرده جا خوردم ، زبانم کُند نیست
آه! کُلِّ شام می خندد به گفتارم پدر
من کجا ، عمّه کجا ، بزم حرامِ مِی کجا...
رنگِ چوب خیزران شد رنگِ رخسارم پدر
ناگهان بحثِ کنیزی شد ، سکینه آب شد...
حرف خود را قطع خواهم کرد ، ناچارم پدر!
▪️
جان هرکس دوست داری با خودت من را ببر
راحتم کن از خیال اینکه سربارم پدر
🔸شاعر:
#بردیا_محمدی
=============================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
#حضرت_رقیه_س_شهادت
تو را آوردهام اینجا که مهمان خودم باشی
شب آخر روی زلف پریشان خودم باشی
من از تاریکی شبهای این ویرانه میترسم
تو را آوردهام خورشید تابان خودم باشی
پدر نزدیک بود امشب کنیز خانهای باشم
به تو حق میدهم پاره گریبان خودم باشی
اگر چه عمه دلتنگ است، امّا عمه هم راضیست
که تو این چند ساعت را به دامان خودم باشی
ازین پنجاه سال تو سه سالش قسمت ما شد
یک امشب را نمیخواهی پدر جان خودم باشی؟!
سرت افتاد و دستی از محاسنها بلندت کرد
بیا خب میهمان کنج ویران خودم باشی
سرت را وقت قرآن خواندنت بر طشت کوبیدند
تو باید بعد ازین قاری قرآن خودم باشی
کنار تو که از انگشتر و خلخال صحبت کرد؟!
فقط میخواستم امشب پریشان خودم باشی
::
اگر چه این لبی که ریخته بوسیدنش سخت است
تقلّا میکنم یک بوسه مهمان خودم باشی
✍ #علی_اکبر_لطیفیان
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
محتوای تبلیغی نورالزهرا
روضه حضرت رقیه وداع از مشهد زیارت وداع امام رضا علیه السلام گوهرشاد ۱۴۰۳.۵.۱۹.mp3
9.68M
روضه حضرت رقیه سلام الله علیها
وداع از مشهد زیارت وداع امام رضا علیه السلام و روضه امام رضا علیه السلام
حرم امام رضا علیه السلام مسجد گوهرشاد
تاریخ ۱۴۰۳.۵.۱۹
#مرثیه_حضرت_رقیه #مصائب_شام
بعدِ دوری از تو تنها گریه شد کارم پدر
روضه ی بی وقفه ام ، در حال تکرارم پدر
هدایت شده از علی سروش
#اعلام_برنامه
برنامه سخنرانی ۵ شب دومِ دهه اول ماه #صفر:
زمان
شب ۶ تا شب ۱۰ صفر = ۲۰ تا ۲۴ مرداد؛ بلافاصله بعد از نماز مغرب و عشا
مکان
خیابان شهید صدوقی، (بین کوچه ۹ و ۱۱) خیابان جهان بینی، مسجد حضرت سید الشهدا علیه السلام ( https://nshn.ir/10vbsdO9_x7UTh )
مباحث سخنرانی:
شب#اول:
بررسی زندگی #عمر_بن_سعد ملعون با محوریت مسئله #گام_به_گام جلو آمدن دشمن در عقب راندن ما از #خطوط_قرمزمان
شب #دوم:
بررسی نحوه تعامل #عایشه همسر پیغمبر با #امام_حسن_مجتبی علیه السلام نوه پیغمبر
شب #سوم:
#وصیت امام حسن مجتبی علیه السلام به #جناده و حکایت #صالح_یهودی
شب #چهارم:
ایمان #عمار و مقایسه او با سلمان و ابوذر و مقداد
شب #پنجم:
شهادت #عمار_یاسر و علاقه امیر المومنین علیه السلام به او
کانال علی سروش:
@ASorosh1421
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام خانم
ایتها الصدیقه الشهیده
ای نوه مادر قد خمیده
گنبدتم مثل موهات سفیده
اومدم تو حرمت با گریه به زاری
تو هنوزم وسط بازاری...😭😭😭
رقیه بنت الحسین سلام الله علیهما
هدایت شده از کتابخانه فضائل
[ به احترام مصائب ذوات مقدسه،
با معرفت و در شرایط مناسب خوانده شود. ]
-
-
درباره غسل دادن حضرت رقیه
-علیها السلام- نوشته اند:
«غساله رفت. مشغول غسل دادن شد.
یک مرتبه چشمش بر پهلوی کبود شده
طفل افتاد!
پرسید: از چه مرضی از دنیا رفته؟
گفتند: غیر از یتیمی درد دیگر نداشته،
و از بس که کعب نیزه و تازیانه در راه
شام بر او زده اند، پهلویش سیاه شده!»
📚جامع التنبیهات، یزدی، ص۸۱
@ketabkhaneh_fazael
هدایت شده از علی سروش
وقتی باید پدر و مادر و زن و بچه و خواهر و برادرت رو توی #پلاستیک بچینی😭😭😭😭
#غزه
#فلسطین
#ظلم
#صهیونیست
https://virasty.com/alisorosh1421/1723355515373050444
کانال علی سروش:
https://eitaa.com/ASorosh1421
هدایت شده از علی سروش
بررسی زندگی #عمر_بن_سعد ملعون با محوریت مسئله گام گام جلو آمدن دشمن ۱۴۰۳.۵.۲۰.mp3
14.17M
شب #اول: بررسی زندگی #عمر_بن_سعد ملعون با محوریت مسئله #گام_به_گام جلو آمدن دشمن در عقب راندن ما از #خطوط_قرمزمان
(مکالمه ای که بین عمر سعد با یزید بیان شده، در واقع بین عمر سعد با این زیاد بوده)
مسجد سید الشهدا علیه السلام جهانبینی
تاریخ ۱۴۰۳.۵.۲۰
شام شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها
(#منبع: تسلیة المجالس و زینة المجالس مقتل الحسین علیه السلام، ج۲، ص۲۵۵ و ۲۵۶ و ۲۶۴ و ۲۶۵)
روضه حضرت #رقیه بنت الحسین سلام الله علیهما:
تو را در خواب دیدم شانه کردم گیسوانت را
نهان از چشم مردم باز بوسیدم دهانت را
#عمر_سعد
#ابن_زیاد
#دشمن
#گام_به_گام
#جرئت_نه_گفتن
#دیپلماسی_بین_الملل
#روضه
#حضرت_رقیه سلام الله علیها
کانال علی سروش:
@ASorosh1421
هدایت شده از مدیحه سرا
35.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔖چرا شعر حضرت رقیه(ع) را به من ندادی!
🏷خاطره شنیدنی و مشترک مرحوم حاج سیداحمد شمس و استاد محمدعلی مجاهدی
🏴انتشار به مناسبت درگذشت ناگهانی
حاج سیداحمد #شمس
در شب پنجم صفر ۱۴۴۶
شب شهادت بنتالحسین
حضرت رقیه سلاماللهعلیها
✅@madihesara
هدایت شده از حدیث اشک
در هیئت حسینم و در هیئت حسن
در خدمت حسینم و در خدمت حسن
هم صحبت حسینم و هم صحبت حسن
هم رعیت حسینم و هم رعیت حسن
دست کرم حسن شد و احسان حسین شد
روح و روان حسن شد و جانان حسین شد
قبله حسن..،مساحت ایمان حسین شد
از ملت حسینم و از ملت حسن
در مجلس حسین و حسن روضه خوان خداست
آقا؛ حسین..،امام؛ حسن..،ماسوا؛ گداست
اصل بهشت..،سینهزنی پای این دوتاست
در جنت حسینم و در جنت حسن
روح اذان حسین شد و ربنا حسن
کشتی حسینِ فاطمه شد..،ناخدا حسن
شیرینیِ حسین حسین است یا حسن
در "یاحسین" ریخته شد لذت "حسن"
پیر نجف حسینیه را تا درست کرد
زینب گریست..،ماتم عُظمیٰ درست کرد
زهرا غذای هیئتشان را درست کرد
نان حسین خورده ام از برکت حسن
ظرف حسن فرات به جوی حسین بُرد
لبتشنه را به سمت سبوی حسین بُرد
ما را حسن پیاده به سوی حسین بُرد
دور حسین پُر شده با زحمت حسن
یک روح در میان دو تن بوده از قدیم
پائین پای این دو..،وطن بوده از قدیم
صحن حسین..،صحن حسن بوده از قدیم
پس خاک کربلاست همان تربت حسن
آن کوچه..،بی حسین..،حسن را اسیر کرد
سیلیزدنبهفاطمه او را چه پیر کرد
در زیر چکمه چادر مادر که گیر کرد
آسیب دید بین گذر غیرت حسن
یک عمر اشک ریخت..،به گریه وضو گرفت
از هر مسیر تنگ که می دید..،رو گرفت
آن گوشواره را که شکستند..، او گرفت
این خاطره است اوج غمِ غربت حسن
#شهادت_امام_حسن_مجتبی
#هفت_صفر
#بردیا_محمدی
#سید_پوریا_هاشمی
@hadithashk
هدایت شده از معارف و مقاتل آلُ الله
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
🩸قمر بنی هاشم علیهالسلام با جاندادنِ إمام حسن علیهالسلام، خاک بر سر و روی خود میریخت...
در نقلی آمده است:
🥀 لحظات آخر عمر مبارک امام حسن مجتبی علیهالسلام بود که برادران و خواهران و عدهای از بنی هاشم دور آن حضرت را گرفته بودند، که نفس های آن حضرت به شماره افتاد،
📋 ثمّ إنّهُ وَجَّهَ وَجهَهُ اِلَي القِبلةِ و غَمضَ عَينَيه و مَدَّ يَدَيهِ و رِجلَيه
▪️در این هنگام روی مبارکش را به سمت قبله نمود و چشمانش را بر هم گذاشت و دست و پایش را دراز نمود.
به وحدانیت خدا و رسالت جدّ و ولایت پدرش اقرار نمود و روح مقدسش از این دنیا پر کشید.
🥀 سیدالشهداء علیهالسلام در این هنگام پیکر پاک برادر را در بر گرفت و صورت مبارکش را مسح مینمود و فریاد میکشید: وا اخاه وا خَبيتاه وا حَسناه وا قلّة ناصراه مَن لي عَونٌ بعدك يا اَخي؟!
🥀 حضرت امکلثوم علیهاالسلام به صورتش لطمه میزد و فریاد سر میداد: واحسناه وا محمداه وا علياه وا فاطمتاه
🥀زینب کبری سلاماللّهعلیها ناله سر میداد و میفرمود: وا اخاه وا حسناه وا سَنَداه وا لَهفاه وا قِلّة ناصراه يا اخي
📋 ... ثمّ انّها بَكتْ عَلَي اخيها و هيِ تَلثِمُ خَدَّيهِ و تَتَمرّغ عليه و تبكي عليه طويلا
▪️ آن بانوی مکرّمه، گریه کرد و خود را بر روی بدن مبارک برادر انداخت و گونه های برادر را بوسید و سخت گریه کرد.
📋 و انّ العبّاسَ رَثّاهُ باكياً حَزيناً يَحثُو التُرابَ علَي وَجهِهِ و يَصيحُ
▪️ابالفضل العباس علیهالسلام نیز در آنجا حضور داشت و با قلبی داغدار و چشمانی اشکبار بر برادر خود مرثیهسرایی مینمود و خاک بر روی خود میریخت و فریاد میکشید.
📚معالی السبطین ص۶۵
@Maghaatel
هدایت شده از فهرست مقاتل
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
🩸فهرست لینکدارِ مصائب امام حسن مجتبی علیهالسلام...
➖ای ماهیِ دریا برایت گریه کرده...
➖«زهر» با جگر امام حسن مجتبی علیهالسلام چه کرد...
➖سیدالشهداء علیهالسلام در لحظات احتضار امام حسن علیهالسلام،از شدّت گریه از هوش رفتند ...
➖حکایت قصرِ سبز امام حسن علیهالسلام و قصرِ سرخ امام حسین علیهالسلام در بهشت ...
➖روضه خوانی امام حسن علیهالسلام برای سیدالشهداء علیهالسلام در لحظات احتضار ...
➖حکایت دو طشتی که چها بر سر حضرت زینب کبری سلاماللّهعلیها آورد ...
➖قمر بنی هاشم علیهالسلام با جان دادنِ امام حسن علیهالسلام، خاک بر سر و روی خود میریخت ...
➖اگر وصیت برادرم نبود، من کنار جدّم او را به خاک میسپردم؛ ولو اینکه قرار بود پوزهٔ تو بر خاک مالیده شود ...
➖عجوزهای که اول تیر را به سمت پیکر مطهر امام حسن علیهالسلام پرتاب کرد و بعد از تیر او، هفتاد تیر دیگر بر آن بدن مطهر نشست ...
➖قمر بنی هاشم علیهالسلام بر بالای جنازه مطهر برادر ، دست به شمشیر میبرَد ...
➖غارت زده منم که تو را خاک میکنم ...
➖در کوچه و در مسجد و در خانه مغیره/پیوسته تو را پیش نظر بود حسن جان...
➖ نانجیبانی که سجّاده از زیر پای امام حسن علیهالسلام کشیدند و خنجر به پای مبارک آن حضرت زدند...
@Maghaatel
هدایت شده از سرباز
1_13009709529.mp3
1.31M
صوت آخرین لحظات عمر ذاکر مجاهد و با اخلاص اهلبیت علیهم السلام ، مرحوم حاج سید احمد شمس ره
هدایت شده از کتابخانه فضائل
-
-
هنگام شهادت امام حسن علیه السّلام،
زینب خاتون میگوید که برادرم حسن
عليه السلام مارا یکایک در آغوش میگرفت
و میبوسید و وداع میکرد چون نوبت به
قاسم رسید، دیدم قاسم را در بر گرفت و بر
روی سینه خود چسبانید و روبرویش نهاد و
آهی کشید و او را از همه بیشتر بوسید.
من عرض کردم که ای برادر گویا قاسم
عليه السلام را از همه بیشتر دوست داری؟
آن حضرت فرمود: بله، عرض کردم چرا؟
فرمود: به جهت آنکه قاسم جان نثار برادرم
خواهد بود در زمانیکه بی مدد کار باشد.
عرض کردم: دیگر کسی هست که تو، او را از
قاسم بیشتر دوست داشته باشی؟
فرمود: بله، عرض کردم کیست؟
فرمود: کسی که بر تشنگی و بی کسی
برادرم حسین صلوات الله علیه گریه کند
ایشان را از قاسم بیشتر دوست دارم.
📚مقتل خطی نقی بروجردی ص٨٥
@ketabkhaneh_fazael
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
#امام_حسن_مجتبی_ع_شهادت
یک یارِ با وفا که شود یاورش، نداشت
امّید یاری از طرف همسرش نداشت
یوسفترین عزیز خدا بود و ای دریغ
عزت میان مردم دور و برش نداشت
ویرانه باد مسجد شهری که هیچگاه
جایی برای سبط نبی منبرش نداشت
نفرین به سائلی که غنی شد از او؛ ولی
اندازهی معاویه هم باورش نداشت
از کودکی زیاد ز کوچه نمیگذشت
از کوچه خاطرات خوشی در سرش نداشت
گیسوی او بخاطر یک غم سپید شد
اینکه قدی بلندتر از مادرش نداشت
✍ #علی_ذوالقدر
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_مناجات
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
ذکر نزول عطا، یا حسن و یا حسین
علت لطف خدا، یا حسن و یا حسین
تا که خدایی شوم، کرب و بلایی شوم
میزنم از دل صدا، یا حسن و یا حسین
بانی اشک دو چشم، رحمت جاری حق
آبروی چشمها، یا حسن و یا حسین
قبلهی حاجات ما، اوج عبادات ما
روح مناجات ما، یا حسن و یا حسین
یکی بدون حرم، یکی بدون کفن
سرم فدای شما، یا حسن و یا حسین
هر دو شهید مادر، هر دو غریب مادر
کشتهی یک ماجرا، یا حسن و یا حسین
حسن امام حسین، حسین اسیر حسن
هردو به هم مبتلا، یا حسن و یا حسین
تاب و قرار زینب، ذکر فرار زینب
در وسط شعلهها، یا حسن و یا حسین
✍ #علی_اکبر_لطیفیان
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e