eitaa logo
مجردان انقلابی
15.3هزار دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
9.7هزار ویدیو
183 فایل
#آتش_به_اختیار یک عده جوون انقلابی 🌷 فقط جهت تبلیغات پیام دهید 👇 @mojaradan_bott متخصص عروسی مذهبی 🔰کپی مطالب باصلوات آزاد🔰 t.me/mojaradan 👈آدرس تلگرام sapp.ir/mojaradan 👈آدرس سروش eitaa.com/mojaradan 👈 آدرس ایتا
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃🌸🍃 در قصص، به بخشی از داستان حضرت موسی اشاره شده که: موسی، تنهایِ تنها، با و خوف از شهر فرار میکنه: فَخَرَجَ مِنْهَا خَائِفًا یَتَرَقَّبُ (قصص/۲۱) موسی از شهر خارج شد، در حالی که ترسان بود، و هر در انتظار حادثه‌ای بود. وقتی به شهر میرسه، یه گوشه تنها میشینه و دعا میکنه: رَبِّ إِنِّی لِمَا أَنزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ (قصص/۲۴) پروردگارا، به هر که تو بر من نازل کنی، محتاجم! این دعای حضرت موسی، یک تمامه؛ اصلاً کلاسِ آموزش دعاست. با فراری بود، نگفت جا میخوام. با اینکه گرسنه بود، نگفت میخوام. با اینکه بیکس و تنها بود، نگفت خانواده و و زندگی و... میخوام. دقّت کنیم! حضرت موسی، رو برای خدا لیست نمیکنه. نمیگه چیز رو میخوام، فلان چیز رو نمیخوام. اصلاً به ذهنش جهت نمیده. با کلماتش خودش رو نمیکنه. بلکه فضایِ دعا رو باز میگذاره، تا هر خیری، از# هر کجا و هر زمان، و به هر مقدار و کیفیت، بر او بباره. حضرت موسی در نهایتِ# تواضع رفتار میکنه: به خدا نمیده. برای خدا تعیین# تکلیف نمیکنه. بلکه در برابرِ خدا، یک پذیرش تام میشه. چون میدونه که، این خداست که صلاحِ کارش رو بهتر از خودش میدونه. خدایی که خیر است، و جز خیر از او صادر نمیشه. پس فقط کافیه با این خیر یک رابطه‌ی ، بر اساسِ تسلیم برقرار کنه. که اگر این اتفاق بیفته، دیگه کار تمومه، و از# بهترین‌ها برخوردار شده که در همین سوره، دنباله‌ی داستان می‌بینیم که، توی شهری که موسی غریب هست، خدا همه چیز بهش میده: شغل، مسکن، همسر و... موسی برای خدا تکلیف نکرد. گفت خدایا! هرچی خودت میدونی و هرچی که خیر هست، به من بده. امّا قرآن کریم در داستانِ یوسف می‌فرماید، وقتی حضرت یوسف به زلیخا تن نداد: لَئِن لَّمْ یَفْعَلْ مَا آمُرُهُ لَیُسْجَنَنَّ (یوسف/۳۲) زلیخا گفت: اگر آنچه را به او دستور میدهم انجام ندهد، به# زندان خواهد افتاد. قَالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا یَدْعُونَنِی إِلَیْهِ (یوسف/۳۳) یوسف گفت: «پروردگارا! نزد من محبوبتر است، از آنچه اینها مرا به سوی آن می‌خوانند.» بقیه‌ی ماجرا رو هم میدونیم، که حضرت یوسف زندانی شد. حضرت یوسف در خودش، برای خدا مصداق تعیین کرد. گفت خدایا زندان میخوام. خدا هم او رو زندانی کرد. امّا حضرت موسی برای خدا تعیین نکرد. نگفت خدایا چی میخوام. فقط گفت خدایا هرچی خیر است بر من نازل کن. خدا هم همه بهش داد. نتیجه‌گیری: در دعا کردن برای خدا تعیین تکلیف نکنیم: خدایا من فلان دختر، یا فلان پسر رو میخوام. خدایا من رشته رو قبول بشم. خدایا من فلان شغل رو بتونم به دست بیارم. خدایا من فلان خونه رو بتونم بخرم. خدایا فلان رای بیاره، فلانی رای نیاره. خدایا... همیشه در مورد هر در زندگی که دعا می‌کنیم، بگیم: خدایا! تو و صلاح ما رو در مورد این موضوع (ازدواج، شغل، تحصیل و...) بهتر میدونی، هرچی که خیرِ ما هست، برامون بزن. 🆔 @mojaradan
💗💗💗💗💗💗 🔴 معیارهای متناسب با روحیّه‌های اشتباه، تا حدّ ممکن ✅ بعضی از معیارها، متناسب با اشتباه ما، شکل می‌گیرند. تا حدّ امکان باید آن روحیّه‌ها را اصلاح کرد تا در پی آن، معیارهای اشتباه در همسر هم حذف شود. 💬داستان واره 🔸می‌گوید:# پسری شهرستانی به خواستگاری‌ام آمده. 🔹می‌گویم: خیر است، إن شاء الله. 🔸می‌گوید: به هم می‌خورد. 🔹می‌گویم: خدا کند که هر چه است، پیش بیاید. 🔸می‌گوید: فقط یک. 🔹می‌گویم: بگو. 🔸می‌گوید: در شهرستان خودشان زندگی کند. 🔹می‌گویم: به سلامت! این‌که نشد. 🔸می‌گوید: روحیّه‌ای دارم. 🔹می‌گویم: بازتابش؟ 🔸می‌گوید: هر روز باید را ببینم. 🔹می‌گویم: خب، اشتباه است. باید کنی. 🔸می‌گوید: نمی‌توانم. 🔹می‌گویم: وقتی با انس گرفتی و او هم به تو محبّت کرد، دوری‌ات دو چندان می‌شود. 🔸می‌گوید: خودم را می‌شناسم. به مادر، بیش از این حرف‌هاست. 🔹می‌گویم: پس خوب بده. اوّلاً، این را بدان که این روحیّه، نه فقط در این جا، در هر جایی که باشی، برایت مشکل‌ساز است. 🔸می‌گوید: می‌دانم. 🔹می‌گویم: ثانیاً، با به خدا و توسّل به اهل بیت علیهم السلام و مشاوره با فن، تلاش کن این روحیّه را از بین ببری. 🔸می‌گوید: اگر نشد؟ 🔹می‌گویم: لطف کن، چیز را فراموش کن و به خواستگارت جواب منفی بده. 🔸می‌گوید: آخر... 🔹می‌گویم: مگر این‌که خواستگارت، به قدری تو را باشد که بخواهد با این روحیۀ اشتباه تو، کنار بیاید و این کار را هم داشته باشد. 📚 نیمه دیگرم، کتاب اول، ص۵۱ 💗💗💗💗💗💗 @mojaradan
سالهای آغاز سیزدهم بود، مرجع بزرگ تقلید اسلام آیت آللَّه العظمی وحید بهبهانی (رحمة الله علیه) در کربلا سکونت داشت، و دارای درسی بود و شاگردان بسیاری داشت. وی به عنوان محمد باقر محمد اکمل اصفهانی، معروف به وحید بهبهانی، در سال 1205، در کربلا رحلت کرد، و قبرش در پائین پای در رواق امام حسین (علیه السلام) است. از شنیدنی ها در این عصر اینکه، یکی از برجسته او به نام مولا محمد کاظم هزار جریبی نقل می کند: من در مجلس درس آیت آللَّه وحید بهبهانی در مجلس پائین صحن مقدس کربلا داشتم، ناگاه مردی که از زوار غریب بود، نزد آیت آللَّه بهبهانی آمدو نشست و دست ایشان رابوسید، و یک دستمال بسته که در میان آن زنانه بود نزد آیت آللَّه بهبهبانی نهاد و عرض کرد، این طلاها رادر هر جا که دیدید، به مصرف برسانید. آیت اللَّه: این طلاها از کجابه دست آمده، ماجرایش چیست؟ زائر غریب: این طلاها، داستان عجیبی دارد: اگر بفرمائید بیان کنم. آیت آللَّه : بیان کن: زائر غریب: من از شیروان (یا دربند) هستم، به یکی از بلاد روسیه مسافرت کردم، ودر آنجا و بازرگانی می نمودم و در ثروت کلانی به دست آوردم، در آنجا چشمم به دختری زیبا افتاد، جمال او شدم و سرانجام از او خواستگاری کردم. او گفت : من هستم، و تو مسلمان، اگر تو مسیحی شوی، حاضرم با تو ازدواج کنم. بسیار غمگین شدم، بودم که چه کنم، کارم به جائی رسید که تجارت و را رها ساختم و آن چنان پریشان بودم که نزدیک بود هلاک گردم، سرانجام گرفتم به آن دختر اعلام کنم که مسیحی شده ام، نزد خانواده آن دختر رفتم و مسیحی شده ام، نزد خانواده آن دختر رفتم و رسما مسیحی شدم، واز اسلام برائت جستم، و آنها پذیرفتند و سرانجام با آن دختر نموده ام نه می توانستم به وطن باز گردم، و نه برایم ممکن بود که به آئین مسیحیت عمل کنم. در این بحران، به یاد امام حسین (علیه السلام) می افتادم و گریه می کردم و از اسلام چیزی به جز از حسین (علیه السلام) و او در راه اسلام، در قلبم جائی نداشت، زار زار می گریستم، با تعجب زیاد از من می پرسید که چرا گریه می کنی؟ من با به خدا، حقیقت را به او گفتم: که در مذهب اسلام باقی هستم، و گریه ام به خاطر مصائب آقا امام حسین (علیه السلام) است. همسرم همین که نام شریف امام حسین (علیه السلام) را شنید، اسلالم در قلبش پرتو افکند و هماندم مسلمان شد، و با من در مورد مصائب آن حضرت می گریست. روزی به او گفتم: بیا با هم به کربلا به کنار قبر امام حسین (علیه السلام) برویم، تا در حرم آن حضرت، آشکار اسلام کنی، او موافقت کرد، و با هم به فراهم کردن سفر، پرداختیم، در این میان او بیمار شد و در همان بیماری از رفت، بستگان او جمع شدند و او را آئین مسیحیت همراه همه طلاها و زیورهائی که داشت در قبرستان مسیحیان روسیه به خاک سپردند. از آن زن، بسیار محزون گشتم، تصمیم گرفتم که جسد او را از قبر بیرون آورم به شهری ببرم و در قبرستان مسلمین دفن کنم، وقتی در دل شب،# قبر را شکافتم، دیدم مردی با ریش تراشیده و سبیل کلفت، در آنجا مدفون است بسیار پریشان شده و تعجب کردم، در همان حال، مرا فرا گرفت، در عالم خواب دیدم، شخصی به من می گوید: باش که فرشتگان (نقاله) جسد همسرت را به کربلا بردند و در آنجا در میان صحن، پائین پا، نزدیک منازه کاشی، دفن کردند، و این جسد را که در این قبر می بینی جسد فلان است که امروز او را در اینجا دفن کردند، و فرشتگان آن جسد را به اینجا آورده اند، و زحمت حمل و نقل عیالت را، از تو برداشته شد!. بسیار شدم و بی درنگ بار سفر بستم و به کربلا آمدم، و به توفیق الهی برای قبر شریف امام حسین (علیه السلام)، وارد حرم شدم، در آنجا از دربان صحن، پرسیدم، آیا فلان روز ( نام همان روز دفن همسرم را به زبان آوردم در پای مناره کاشی چه کسی را دفن کردید؟. گفتند: فلان ربا خوار را. من قصه خودم را برای آنها باز گو کردم، آنها همان قبر را شکافتند، من وارد قبر شدم، دیدم در میان لحد خوابیده است، همان دم زیورهای او را که طبق نصاری، با او دفن شده بود، بیرون آوردم، و به حضور شما رسیدم و تقدیم می کنم، تا در آنچه دانستید به مصرف برسانید . آیت آللَّه بهبهانی (رحمة الله علیه) آنها را گرفت و در تامین زندگی فقرای کربلا، به مصرف رسانید اقتباس از در السلام عراقی ✍️عالم برزخ در چند قدمی ما نویسنده : محمد محمدی اشتهاردی 🖤🍃🍃🖤🍃🍃🖤 @mojaradan
🔴توسل ،ریسمانی آسمانی ▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️ 📌ازدواج نقطۀ اتصال تو به است، پس در این راه به ریسمانی چنگ بزن که تو را به آسمان برساند، نه به عمق زمین. 🔰این نکته بر تمام نکته‌ها‌ حکومت می‌کند.🔰 از ابتدا تا مسئلۀ ازدواج، توسّل را فراموش نکنید. ⚠️حتّی اگر کسی نخواهد در هیچ کدام از مسائل زندگی، به اهل‌بیت علیهم السلام توسّل کند، در ازدواج باید شود؛ زیرا هر چه‌ قدر هم که نکات گفته شده در این نوشتار را به دقّت مراعات کنید، باز هم احتمال اشتباه وجود دارد. 🔆 پس باید مطمئنّی پیدا کرد و آن تکیه‌گاه مطمئن، چیزی جز آستان مقدّس اهل بیت علیهم السلام نیست. ✅وقتی خواستید مثبت هم بدهید، به درِ خانۀ اهل بیت علیهم السلام بروید و بگویید: «من وظیفه‌ام را انجام داده‌ام. و عاشقانه تصمیم نگرفته‌ام. معیارهایم را فراموش نکرده‌ام. کرده‌ام و پیش مشاور هم رفته‌ام. حالا به این نتیجه رسیده‌ام که این شخص به دردم می‌خورد. این، است که من به آن رسیده‌ام؛ امّا شما که علم خدا هستید و صلاح و فساد کارم را بهتر از من می‌دانید، اگر واقعاً این مورد به من نیست و ما نمی‌توانیم زندگی موفّقی داشته باشیم، قبل از ازدواج به هر بهانه‌ای که شده، آن را منتفی کنید. اگر هم به هر دلیلی در زندگی دچار شدم، مشکلات زندگی را مایۀ من قرار دهید». 📛جدایی از اهل بیت علیهم السلام و بر یافته‌های خویش در مسئلۀ ازدواج، چیزی نیست که بگویید: مجّانی است! این امتحان، گاهی آن قدر تمام می‌شود که باید گفت: قیمت آن، یک# زندگی است. 📚نیمه دیگرم، کتاب اول، ص ۱۰۸ _ ۱۰۷ ▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️ @mojaradan
▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️ ✅برخی از می‌گویند: «ما همه‌ چیز را دست اهل‌بیت علیهم السلام سپرده‌ایم؛ هر چه آنها بدانند». تحقیقی می‌کنند، نه معیاری در نظر می‌گیرند، نه صحبتی می‌کنند.می‌گویند: «اگر باشد، خودشان منتفی می‌کنند». 📛نه، این گونه نیست. توسّل به اهل بیت علیهم السلام وظیفۀ ما را نمی‌گیرد. کسی که در یک مسئله، وظیفه‌ای بر عهده دارد، اگر آن را انجام ندهد و بگوید: «کار را به خدا و اهل ‌بیت علیه السلام کردم»، یا نمی‌فهمد و یا خود را فریب می‌دهد. ‼️به این می‌ماند که کسی تصادف کرده باشد و در گوشۀ خیابان با دست و پایی شکسته در خون خودش بغلتد و دو قدم آن طرف‌تر هم دست به دعا ایستاده باشد که: خدایا، مادرم را کن! ✳️تذکّر این مسئله هم ضروری است که بر اساس قرآن و اهل بیت علیهم السلام، انسان در هر شرایطی می‌تواند با استفادۀ درست از لحظات زندگی، انسانی خود را طی کند. ❌پس اگر کسی را برای زندگی انتخاب کردید و از ازدواج فهمیدید که او شما نیست، گمان نکنید که به آخر رسیده است. ⚠️ زندگی، هیچ وقت به بن بست نمی‌رسد؛ مگر آن‌که خودمان این بست را در مقابل خودمان بسازیم. ما باید از هر موقعیتی، در جهت و رشد استفاده کنیم و تنها به بندگی و انجام وظیفۀ خود در مقابل خداوند# بیندیشیم. ❇️ چه بسیار انسان‌های خوبی که همسر خوب، نصیبشان نشد و چه بسیار انسان‌هایی که به جهت صبر بر مشکلات زندگی، به درجات انسانیت رسیدند. 📚نیمه دیگرم، کتاب اول،ص ۱۰۹ _ ۱۰۸. ▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️ . @mojaradan
💞💞💍💍💞💞 💠 چند نکته اساسی در امر ازدواج👇 🔹 1- قبل از ازدواج یك ضرورت است. فرض كنید دختر و پسر جوانی به هم علاقه دارند ولی چه تضمینی وجود دارد كه دخترخانم در آینده مادر خوبی باشد یا آقاپسر از عهده نقش پدری برآید؟ و ... همه اینها در مشاوره قبل از ازدواج می‌شود. در این تست‌هایی از هر دو نفر گرفته می شود كه پاسخ خیلی از پرسش‌ها را مشخص می‌كند. این همان عقل است كه كنار عشق قرار می‌گیرد. یعنی دو نفر كه احساس می‌كنند هم هستند با یك روش عقلانی به این نتیجه می‌رسند كه آیا ازدواجشان به است یا نه؟ ..... @mojaradan
. 🔸نکات مهم در پذیرایی مراسم خواستگاری 👈در زمان سینی چای و نعلبکی به دیگران پشت نکنید و از یک میهمان سینی را به او تعارف کنید. به یاد داشته باشید که تا از بر داشتن چای و نعلبکی مطمئن نشده اید، از جای خود حرکت نکنید و میهمان بعدی نروید. به این صورت هم شما و هم میهمان خاطر دارید. در زمان پذیرایی با چای پیشنهادمی کنیم که از کردن پرهیز کنید تا حواستان جمع باشد و تعادل خود را از دست ندهید. حتما دقت کنی که در چای به داماد بیش از دیگران در برابر او کنید با سرعت از مقابلش نگذرید. چنانچه کودکی در جمع حضور دارد، خودتان برای او چای بگذارید. پیشنهاد می کنیم که در سینی چایی یک یا شاخه گل تازه بگذارید، منظره زیبایی خواهد بود. برخی از عطر دهنده ها در چایی استفاده می کنند در حالیکه باید دانست که افزودن برخی مطعر ماننده هل کوبیده یا دارچین به چای نیست. @mojaradan 🌺💍
🥀 حضرت فاطمه‌زهرا سلام‌الله‌علیها: 🍀 هر که عبادت خالصانه خود را به درگاه خدا فرا برد خداوند عزوجل کارى را که به اوست برايش فرو فرستد. 📗 ميزان الحکمه، جلد۴، صفحه۴۹ @mojaradan 🎀
🤣 سعی نکنید به جایی برسید. اگه جایی بدونه خودش به شما میرسه. ضرب المثل 😂😂 🤔 @mojaradan ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌