*لطفا باقیمانده امید مردم به امام عصر را به تاراج ندهید*
#محمود_ملکی
دو هفته پیش درباره روایات فضیلت قم و ضعف آن روایات یادداشتی نوشتم. هنوز مرکب آن نوشته نخشکیده است که دوباره روایاتی البته با موضوع دیگری و این بار با تفسیر و توضیح در شبکه های مجازی نشر یافتند. روایات به اتفاقات اخیر عربستان و دستگیری شاهزاده ای و البته کمی پیشتر مرگ ملک عبدالله پادشاه پیشین ربط داده می شدند.
در این میان متن یک روایت را با تفسیرهای من درآوردی ذکر کرده، اشتباهات شکل گرفته در این باره را یادآور می شوم:
۱. از امام صادق علیه السلام روایت شده است: هر کس مرگ عبدالله را برای من ضمانت کنم قائم را برای او ضمانت می کنم. هنگامی که عبدالله بمیرد مردم پس از او بر هیچ کس اجماع نخواهند کرد و این امر منتهی نخواهد شد جز به صاحب شما ان شاءالله و پادشاهی چندسالی خواهد رفت و پادشاهی چند ماهی و چند روزی می شود. راوی پرسید آیا این اتفاق طول خواهد کشید؟ فرمود: هرگز (الغیبه طوسی ص۴۴۷)
این عبدالله کیست؟
۱. رضی الدین علی برادر علامه حلی که در سال ۶۳۵ به دنیا آمد و در سال ۷۰۳ از دنیا رفت. وی در کتابش عبدالله را آخرین خلیفه بنی عباس می داند که لقبش مستعصم است(العُدَد القویة ص ٧٧). این خلیفه در سال ۶۵۶ از دنیا رفت. زمانی که رضی الدین ۲۱ ساله بود. او در کتابش می نویسد بسیاری از نشانه های ظهور مانند خرابی دیوار مسجد کوفه، کشته شدن امیر مصر به دست مردم، زوال مُلک بنی عباس و مرگ عبدالله آخرین شان و ... و آب نیز به زودی به دیوارهای کوفه می رسد ( بدین معنا که این هم یکی از نشانه هاست که به زودی رخ می دهد)
۲.برخی عبدالله را نه یک اسم خاص بلکه به معنای همان بنده خدا دانسته اند
۳. بعضی نیز عبدالله را همان ملک عبدالله بن عبدالعزیز آل سعود (مرگ در سال ۲۰۱۵) پنداشته اند.
حال اشکالات هر یک از احتمالات:
۱. از احتمال اول هفت سده گذشته و هنوز ظهور اتفاق نیفتاده است. ظهوری که بر اساس روایت باید بلافاصله پس از مرگ عبدالله مستعصم رخ می داد.
۲. احتمال دوم نیز احتمالی بی فایده است. زیرا همه حاکمان کشورهای اسلامی از قدیم تا الان را دربرمی گیرد. نشانه وقتی معلوم نباشد یعنی فایده ای ندارد.
۳. احتمال سوم نیز ره به جایی نمی برد. نکته نخست این است که حکومتِ پس از این عبدالله، پنج سال طول کشیده است و بر خلاف روایت حکومت ماهی و روزی نشده است. دومین ایراد آن است که در این روایت نیامده که این عبدالله، حاکم کدام منطقه است. و سومین اشکال این است که هنوز عبدالله دیگری هم حکومت می کند. عبدالله دوم پادشاه اردن که از سال ۱۹۹۹ به جای پدر نشست و اکنون ۵۸ سال دارد.
اما مشکل اصلی در این روایت و روایاتی از این دست این است که برخی، رخدادهای امروز را بدون مستند بر حدیث تحمیل می کنند. دقیقا مانند همین کاری که توضیح دادم.
(از اینجا به بعد مطلب بالا به صورت علمی و با اصطلاحات خاص توضیح داده شده است)
این نوع تحمیل و تفسیر و تطبیق کردن ها برای ایجاد امید به نزدیکی ظهور ساخته و منتشر می شود اما ناشران و سازندگان آن ها غافل اند از این که این کارشان امید سوز است نه امید ساز. وقتی عموم جامعه ببیند آن همه امیدی که از قِبَل همین تطبیقات وتحمیل بر متن و تفسیر به رای ها آمده اتفاق نیفتاد به تدریج به اصل اتفاق نیز شک می کند.
البته در این میان عده ای نالسوز نیز هستند که از این ساختن ها نان می خورند هر چند برای مردم آبی نداشته باشد. و این نکته ای است که باید در آن تیزتر نگریست.
البته چرایی پذیرش این گونه سخنان در جامعه خود به بحث بیشتری نیاز دارد که به مجالی دیگر وامی نهم
هدایت شده از KHAMENEI.IR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 ببینید | دستورات ستاد ملی مبارزه با کرونا را همه عمل کنند
مصلحت این بوده حرمهای مطهر و نمازهای جمعه و جماعت تعطیل بشود
💻 @Khamenei_ir
May 11
هدایت شده از عقل یشمی خالخال پشمی
📌 آقای مقدم، کجایی؟ / آقای الوند، روحت شاد!
🌟 1. #پایتخت6 بعد از کلی انتظار از اول عید شروع شد. اما متفاوتتر از هر پایتخت و تنابندهتر از همیشه. مزیت نسبی پایتخت چی بود؟ یک سریال صددرصد ایرانی با مایههای بسیار قوی هویت و ارزشهای دینی. در همان گیروداری که برخی مازندرانیها با ساخت سریال مخالفت کردند و ساخت فصل4 تقریبا لغو شده بود، جمله «یک فیلم ایرانیِ کامل و درست است» آقا بود که نگاه مسئولین #صداوسیما را تغییر داد. آقا به سیروس مقدم گفته بود «پایتختها را پیگیری کردهام و روابط سالم بین خانوادههای ایرانی و شئونات یک خانواده ایرانی در این سریالها رعایت شده است. به مسئولان صداوسیما هم گفتهام که این سریالها الگوی خوبی برای سریالسازی است.»
🌹 2. #پایتخت، شهره بود به نمایش یک خانواده کاملا معمولی از طبقه متوسط، اما با روابط حسنه و اخلاق خوب. چه کسی هست که گریه نقی سر قبر مادر را یادش نیاید؟ سکانس دوپینگ نقی با همسرش شب قبل از کشتی در سالن را فراموش کرده باشد؟ همه اعضای خانواده بدی داشتند، ولی خوبیها و صفای باطنشان بدیها را پوشش میداد. کمک هم بودند و همراه. هر قسمت هم یک دردسر جدیدی که سریال را هیجانانگیز میکرد. ما عشق میکردیم ببینیم این خانواده چطور مشکلات بیرون را به کمک همراهی درون، حل میکنند.
🎥 3. هرچه پایتخت جلوتر آمد، نقش #سیروس_مقدم کم و کمتر شد. این اواخر، خبرگزاریها اخبار پایتخت را نه از قول غفوری (تهیهکننده) و نه حتی مقدم، بلکه از #تناب_نده نقل میکنند. در پشتصحنه پایتخت5، تنابنده بیشتر از بقیه در حال مدیریت عوامل پشت صحنه بود. خصوصا در دو فصل اخیر، دیگر خبری از نماهایِ خاصِ ابژکتیوِ معروف به «سیروسمقدمی» هم نیست! سیروس مقدم، به کارخانه سریالسازی تلویزیون معروف است. مردم را خوب میشناسد. کارنامهاش این را اثبات میکند؛ اما پایتخت6 را چه شده؟ آیا سیروس مقدم واقعا در پشت صحنه پایتخت6 بوده؟؟
🕷 4.اوج از تنابنده رو دست خورد. پایتخت5 شد تبلیغ ترکیه. فیلم سینمایی «قسم» هم افتضاحی شد که اوجیها تا جایی شد سعی کردند بپوشانندش! همین یک ماه پیش هم مهناز افشار افشا کرد که تنابنده در توییتها و موضعگیریهایش –از آن طلبه بیچاره تا همین اخیر- نقش کلیدی داشته و درخواست کرده بود نگذارند همینطور پاکوپاکیزه جاخالی کند. تا توانست دوشید. وسط پایتخت6 هم که نتوانست از خوردن این لقمه چرب دل بکند، با پررویی گفت، بعد از پایتخت6 دیگر با صداوسیما همکاری نمیکنم.
🎭 5.اتمسفر پایتخت6 حال آدم را بد میکند. شیرازه #خانواده از هم پاشیده. بچهها پشت بزرگترها بدگویی میکنند و با ادبیات بدی با هم حرف میزنند. حتی تکتک کاراکترها هم شیرینی همیشگی را ندارند. مثلا برای من فهیمه از همه نقشها، بانمکتر بود، مخصوصا دیالوگ گفتنش. اما در 6 اینقدر غیرطبیعی سانتال شده، آدم کهیر میزند. از نظر داستانی هم داغان است. پایان هر قسمت، بدون هیچ درام و تنشی تمام میشود! نمایش دردها و واقعیتها جای خود را به صحنههای لودگی بیمنطق داده: وسط یک مراسم تکریم و اینطور رقص و خوانندگی؟!
🏴 6.اگر میخواهید نقش یک متغیر را بدانید، آن را حذف کنید و وضعیت را با قبل مقایسه کنید. پایتخت6 اما در فقدان مرحوم #خشایار_الوند، از همیشه بیشتر، تنابندهتر شده. اگر در این شک دارید، «گینس» (اولین فیلم سینمایی تنابنده) را ببینید تا متوجه شوید عمق بیمایگی داستان و دیالوگهای زشت پایتخت6 بیشتر از همه از چه کسی آب میخورد. روحت شاد خشایار الوند! نبودت بدجوری حس میشود. روحت شاد.
🌐 @aliebrahimpour_ir 1399.01.03
فیلم درد و دل یک قمی با امام زمان
آقا وضعمون قاراش میش شده و خودوَخدا
نون خالیوم دیگه گرون شده، چر نمیای؟!
آقا تور حرضت عباس پاش بیا کارت داریم
عدد اختلاسا کلون شده چر نمیایی؟!
#فرهاد_موحدی
@qompoz
#منتظران_علائم_ظهور
#کاسبانی که دائم در حال #فروش_وقت_ظهور هستند
📌 موضوع #مهدویت از ابتدای مطرح شدنش همیشه اینقدر جذاب بوده که کاسبانی دنیاطلب آن را از مسیر اصلی خود، منحرف کنند و خود را هرطور شده به منجی آخرالزمان بچسبانند. روزی، #مهدی_عباسی به سرش زد که منجی عالم باشد و روزی هم نه غاصبین حق ولایت اهلبیت؛ که #محبینشان کاسبی راه انداختهند و #محمد_حنفیه، فرزند امیرالمؤمنین را همان مهدی موعود دانستهند. بعدها هم #امام_کاظم (ع) را #قائم_آل_محمد علیهم السلام معرفی کردند تا پولهای شیعیان را بهجیب بزنند؛ اما امروز، میخواهم از کاسبیای مدرن بگویم؛ کاسبیای که خود را منجی عالم نمیداند، کسی را منجی معرفی نمیکند و پولهای مردم را پارو نمیکند؛ که کاش همین کار را میکرد؛ چراکه در این صورت، مقابله با آن، بسیار آسوده بود.
📌 در این کاسبی، #دین #میفروشند. در این کاسبی، از غیبت امام پشت پرده #سوءاستفاده میکنند و #روایات_ضعیف به خورد مردم میدهند. در این کاسبی، همان روایات ضعیف را بر افراد و زمانها و مکانها #تطبیق میکنند و #وقت_ظهور تعیین مینمایند و دین مردم را #بهحراج میگذارند. هرروز از #یاران_امام_پنهان میکاهند و فکر میکنند خدمتی کردهاند و زمینهسازیای برای #ظهور؛ حال آنکه غافلاند. #غافل از اینکه مشول آیۀ «الذین ضلّ سعیهم فی الحیاة الدنیا و هم یحسبون انهم یحسنون صنعا» (الکهف (18): 104.) هستند. اینها #منتظر_ظهور نیستند؛ #منتظر_علائم_ظهور اند؛ چراکه با ظهور نمیتوان دینی فروحت؛ اما با #علائم_ظهور میتوان.
📌 روزی، روایت میآورند که #عبداللهی در عربستان میمیرد و همین که این اتفاق بیفتد، چند روزی نمیگذرد که #آقا #ظهور میکند و بعد میگویند که منظور از عبدالله همین عبدالله، فرزند عبد العزیز #آل_سعود است. سالها میگذرد و اتفاقی نمیافتد؛ اما همینها کم نمیآورند و میگویند که نه، باید چند صباحی بگذرد و #اختلافات_آلسعود بیشتر شود تا این علامت بهصورت کامل تحقق یابد و همین که بهصورت کامل بهوجود آمد، چند روزی نمیگذرد که آقا ظهور میکند؛ اما سخن من دربارۀ تطبیقشان نیست؛ بلکه درباره اصل فرضشان است. بگذارید روایت را با هم بررسی کنیم تا ببینید که #سند چه حرفهای #ساخته_شده تا حتی بعضی از #فضلا نیز فریب بخورند:
📌 #سند_روایت در #کتاب_الغیبة #شیخ_طوسی چنین آمده است:
📌 عنه عن عثمان بن عیسی عن درست بن ابی منصور عن عمار بن مروان عن ابی بصیر(الغیبة، ص447.)
📌 بهمعنای واقعی #سند_زیبایی است؛ بهزیبایی #تدلیس #مشاطه ای برای #دختری #ترشیده. ظاهراً هیچ مشکلی هم ندارد و همه #روات #ثقه هستند؛ بهگونهای که بعضی فضلای #متخصص_مهدویت هم به آن، اشکالی نگرفتهاند؛ اما با دقت در آن به #تدلیس آن میتوان پی برد.
📌 در ابتدای #سند، از ضمیری استفاده شده که مرجعش #فضل_بن _شاذان، از اصحاب بزرگ اهل بیت است. #عثمان_بن _عیسی_الکلابی هم همینطور؛ بسیار #جلیلالقدر است؛ اما نقلشان از همدیگر یک مشکل اساسی دارد و آن این است که به جز در این #سند، هیچ جای دیگر از هم نقل نکردهاند. یا للعجب! هر دو اینقدر بزرگوار، هر دو اینقدر جلیلالقدر؛ اما چه شده که فقط در این #روایت، کنار هم وجود دارند؟ جواب سؤال کاملاً معلوم است. چون #جاعل این روایت میخواسته کاملاً همه چیز درست کنار هم چیده شود. وضعیت دو راوی بعدی هم همینگونه است؛ یعنی در هیچ سندی #درست_بن_ابی_منصور در کنار هیچ عمار بن مروانی قرار نگرفته؛ نه #عمار_بن_مروان_الکلبی و نه #عمار_بن_مروان_الیشکُری؛ البته با توجه به طبقۀ این دو عمار میتوان با قاطعیت گفت در اینجا منظور از عمار بن مروان، عمار بن مروان الیشکری است؛ چراکه تنها راه این روایت برای اینکه بهصورت قاطع نگوییم این روایت، جعلی است، همین عمار بن مروان الیشکری است. زیرا تنها در یکی از منابع #دستهچندم صدوق (#کمال_الدین_و_تمام_النعمة، ج1، ص69.) و تنها در یک روایت عمار بن مروان کنار ابو بصیر قرار گرفته و از او روایت نقل کرده؛ که البته هیچگاه نقل تنها یک روایت آن هم در یک منبع دستهچندم، بهویژه با #تدلیس عجیب #مشاطهگران این سند و همچنین نداشتن هیچ #قرینه دیگر برای #اعتبار، نه این روایت را میتواند #معتبر کند و نه هیچ روایت دیگری را.
📌 قطعا این #سند، #قدر_متیقن #سخن_امام_صادق (ع) است که فرمود: يُتْرَكُ الشَّاذُّ الَّذِي لَيْسَ بِمَشْهُورٍ عِنْدَ أَصْحَابِكَ فَإِنَ الْمُجْمَعَ عَلَيْهِ لَا رَيْبَ فِيه (#الکافی، ج1، ص68.) با این توضیحات، آیا شاذ غیر مشهوری شاذتر و غیرمشوهرتر ازاین سند میتوان یافت؟ از این دست روایات بسیار است که مایه #فریب خیلیها واقع شده؛ روایاتی که اصلا اعتباری ندارد؛ دیگر چه برسد که بخواهیم دربارۀ تطبیقش سخن بگوییم.
🗣 در انتها، دو #نکته را میخواهم یادآور بشوم. نکته اول خطاب به #مردم است. بههمین راحتی، فریب نخورید. #کاسبان، #فراوان هستند و #دین، #غریب. فریب #دینفروشان را نخورید. خطاب نکته دوم هم با بعضی #فضلا و #متخصصین_مهدویت است. در دنیای امروز، دیگر هیچ علمی را با #تکروی نمیتوان جلو برد. خوب است در کنار خود، متخصصین #اعتبارسنجی روایت را هم داشته باشد.
🔴 وجوب روزه ماه رمضان و کرونا
🔸پاسخ تفصیلی دفتر آیت الله سیستانی به استفتاء مربوط به ماه رمضان و کرونا:
🔹وجوب روزه ماه مبارک رمضان یک تکلیف فردی است و هرکس که شرایط وجوب آن را داشته باشد باید فارغ از اینکه برای دیگران واجب باشد یا خیر، روزه بگیرد واگر فرد مسلمان بیم آن داشته باشد که روزه گرفتن ولو با اتخاذ همه تدابیر احتیاطی، باعث ابتلایش به کرونا می شود، وجوب هر روزی که می ترسد در صورت روزه گرفتن به این بیماری مبتلا می شود، از او ساقط می گردد.
اما اگر بتواند درجه احتمال ابتلا به بیماری را کم کند تا آنچا که از نظر عقلا دیگر احتمال ابتلا مورد اعتنا نباشد- ولو از طریق ماندن در خانه و عدم اختلاط نزدیک با دیگران، استفاده از ماسک و دستکش های پزشکی و رعایت موارد ضد عفونی مکرر و نظیر آن – و موجب مشقت شدید و غیرقابل تحملی نیز نباشد، وجوب روزه از او ساقط نمی شود..
اما درباره آنچه گفته شد که پزشکان نوشیدن مکرر آب را در فاصله زمانی نزدیک به هم جهت جلوگیری از کمبود آب بدن و خشکی حلق توصیه می کنند – به این دلیل که احتمال ابتلای به ویروس کرونا را مرتفع می کند – این امر مانع وجوب روزه نمی شود، غیر از کسانی که به آن رسیده باشند و در صورت روزه گرفتن، ترس ابتلای به بیماری وجود داشته باشد و هیچ راهی برای کاهش احتمال آن هم وجود نداشته باشد – ولو با ماندن در منزل و اتخاذ سایر راههای احتیاطی پیشرفته- اما افراد دیگر غیر از چنین فردی باید روزه بگیرند.
البته چه بسا بتوان با مصرف سبزیجات و میوه های سرشار از آب پیش از سحر، کمبود آب بدن ناشی از روزه داری را جبران کرد همچنانکه می توان با جویدن آدامس بدون قند، جلوی خشکی حلق را گرفت- البته به شرطی که ذرات آن در دهان جدا نشده، وارد حلق نشود_ بنابراین جویدن آدامس باعث افزایش ترشح بزاق دهان می شود و مانعی از آن در صورت روزه داری وجود ندارد.
بنابرین کسانی که میتوانند کار خود را در ماه رمضان رها کرده و در منزل باقی بمانند و از ابتلا به بیماری مذکور در امان باشند، وجوب روزه از آنان ساقط نمیشود اما افرادی که نمیتوانند کار خود را رها کنند- بنا به هر دلیلی- و از ابتلا به ویروس در صورت ترک نوشیدن آب در بازههای زمانی در روز بیم دارند و نمیتوانند اقدامات دیگر برای در امان ماندن از ابتلا به کرونا را اتخاذ کنند، روزه بر آنان واجب نیست، هر چند مجاز به روزهخواری در ملا عام هم نیستند.
روشن است که روزه ماه رمضان از مهم ترین فریضههای شرعی است و تنها در صورت وجود عذر واقعی، ترک روزه جایز است و هر فردی نسبت به وضعیت خود آگاه تر است که آیا عذر واقعی برای ترک روزه دارد یا خیر.
خلاصه سخن اینکه: وجوب روزه ماه رمضان تنها از کسانی که دارای عذر شرعی هستند نظیر بیمار و کسی که می ترسد- مثلا به دلیل یک توصیه پزشکی- که اگر روزه بگیرد، بیمار می شود، و رعایت اقدامات احتیاطی پیش گیرنده از ابتلا به بیماری نیز برایش میسر نباشد، ساقط می شود و در غیر این صورت، ترک روزه جایز نیست.
🌐 @sistani_fa
🎵 موسیقیایی یا موسیقایی؟
🔹 واژهٔ «موسیقی» از عربی وارد زبان فارسی شدهاست. خودِ «موسیقی» (در عربی: موسيقیٰ/ موسيقی)، قرنها پیش و دستکم با یک واسطه، از یونانی به عربی رسیدهاست.
با توجه به تلفظِ واژه بهشکلِ «موسیقیٰ» (/mūsīqā/) در عربی و فارسی کهن، شکلِ منسوب (صفت نسبی) «موسیقایی» و در مواردی «موسيقيّ» (با تشدیدِ حرف آخر و دونقطه زیرِ «ی») بودهاست. «موسيقيّ/ موسیقیّ» در فارسی امروز برای افراد غیرمتخصص ناآشنا و نامأنوس است و در کاربردِ روزمره موضوعیت ندارد.
از آنجا که «موسیقایی» از دوران قدیم در فارسی جاافتاده و رایج بودهاست، بهتر است به همین شکل تلفظ و نوشته شود. افزون بر این، تلفظ و املای «موسیقیایی»* از تکلف و دشواری خالی نیست.
بنابراین، در دو مثالِ زیر، «موسیقایی» کاملاً رایج است:
«نظام موسیقاییِ اشعار مولانا»؛
«آثار موسیقاییِ دورانِ باروک».
@SadeNevisi
هدایت شده از KHAMENEI.IR
🔰 لوح | رهبر انقلاب: کسانی باید امنیّت #خلیج_فارس را حفظ کنند که خلیج فارس متعلّق به آنها و خانهی آنها است؛ آمریکا چهکاره است؟! ۱۳۹۴/۰۲/۲۶
💻 @Khamenei_ir
بهمناسبت زلزله:
أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تَدْخُلُواْ الْجَنَّةَ وَ لَمَّا يَأْتِكُم مَّثَلُ الَّذِينَ خَلَوْاْ مِن قَبْلِكُم مَّسَّتهُْمُ الْبَأْسَاءُ وَ الضَّرَّاءُ وَ زُلْزِلُواْ حَتىَ يَقُولَ الرَّسُولُ وَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ مَعَهُ مَتىَ نَصْرُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرِيب. (البقره (2): 214.)
آیا گمان میبرید که هنوز سختیها و رنجهای گذشتگان را احساس نکرده، وارد بهشت خواهید شد؟ درحالیکه آنها [بر اثر این سختیها و رنجها] چنان بر خود لرزیدند که پیامبرشان و مؤمنینِ همراه او گفتند: پس یاری خدا چه زمانی فرا میرسد؟
آگاه باشید که بی شک، یاری خدا نزدیک است... .
🌺 #رویت_هلال
🔹پرسش: آیا برای تعیین عید فطر باید از حاکم شرع تبعیت کرد؟
🔸️پاسخ: اول ماه به حکم حاکم شرع ثابت نمیشود، مگر این که از حکم او ، یا ثابت شدن ماه نزد او، اطمینان به دیده شدن ماه حاصل شود.
🌐 @sistani_fa
#اطلاعیه
بنا به خبر دريافتى از دفتر آيت الله سيستانى، به علت عدم رؤیت هلال ماه شوال با چشم غیر مسلح، بنابراین در ایران و عراق فردا (يكشنبه ۴ خرداد) سی ام ماه مبارک رمضان و دوشنبه عيد سعید فطر خواهد بود.
🔹کانال "فتاوی آیت الله سیستانی"
https://t.me/joinchat/AAAAAEFF5SPfyVvrEjqPTQ
🔻ذکر احوال شیخنا و مولانا محمدباقر قالیباف
آیدین سیارسریع
آن بحر جمال، آن لذت حلال، آن عارف فقیر، آن شحنه و امیر، آن منتقد روحانی، آن طائر ربانی، آن واگذارنده ی عظیم، آن شورای شهر را زعیم، آن آمده از دیار طرقبه، آن رونده ی تیغ از لبه، آن زننده چوب بر ابتذال، آن موتورسوار قهرمان بیسبال، آن مبارز ضخیم سد معبر، آن مخالف شدید ممد و اکبر، آن سمبل ائتلاف و استضعاف، آن سلطان بی بدیل شوآف، قطب وقت شیخ محمدباقر قالیباف داکتر بود و به وقت نیاز آکتر بود و سردار و خلبان و شهردار نیز بود و صفات وی در شمار نآمدی.
نقل است دیر از شکم مادر بزاد و از صباح تا شامگاه در راه بود و چون بیامد با ده ها تن محاربه نمود و سخت عقوبت کرد، چون جوارح و جوانح دم دست نبودی کاسه کوزه طبیبان به هم زد از برای سدمعبر. گفتند: طفلی چون تو چگونه محاربه نماید؟ گفت: من نبودم، پیمانکار بود.
نقل است به سال 76 به دیار افرنسیه شد و هشت سال با ایرباس به افلاک گشتی و از نظرها پنهان شدی. چون به سال 84 به زمین بیامد مریدان بگفتند: چه کردی یا شیخ؟ باقر گفت: به کُرات همی رفته و تکنو زدم. مریدان گفتند: آن زهد و محنت چه باشد و این دانس و تکنو چه؟ شیخ فرمود: در آن حکمت هاست که ندانید.
مریدان مداومت نمودند و سماجت. شیخ گفت: «ننمایید (سماجت). خواهم که تکنوکرات گردم.» پس مریدان جمله گریستند و ستادها کردند و داف ها و پاف ها و قالیباف ها گرد آمدند اما مطلوب حاصل نیامد و شیخ محمود ترمیناتور نازل گشت.
او را کلمات عالی است. گفت: «جید الدیمقراطی اما اربع السنوات» (دموکرات بودن خوب است اما هر چهار سال یک بار). و گفت: «مدیتنا بیتنا» (شهر ما خانه ما). و گفت: «لا تبلتی، لقد نسیت» (تبلتم نیست، ای جمله ر یادم رفت). و گفت: «یذهبون الی الشارع ثم هجوم علیهم بالغازانبر» (بذارین بیان خیابون بعد گازانبری جمع شون کنیم).
نقل است روزی جمله شیوخ و ملاءاعلی گرد آمده بودند کرامت می نمودند. شیخ محمود احمدی بیامد، دکل نفتی بیاورد که هزار گز بالای او بودی. دست بینداخت و به اشارتی دکل را غیب نمود و برفت.
شیخ صفدر الحسینی بیامد. سفره خالی بینداخت. اشارت نمود. چهارصد همیان زر و سیم برون آمد. بگرفت و برفت. شیخ حسن روحانی بیامد. به قوه عیون قفل ها باز نمود و از آن سه تن انقلیسی و رومی و افرنسی مستفیض شد.
از اینها همه، مریدان هیچ متغیر نگشته و عین بز به کرامات می نگریستند. تا که شیخ باقر بیامد -رضی الله عنه- خانه به الهیه دادی دو دینار و زمین به نیاوران دادی سه دینار و شندرغاز در شصت قسط و جمله مریدان بیهوش گشتند از عظمت آن.
🔺احد مریدان که او را یاشار نام بود بیهوش نگشته، جامه درید که شیخنا! این چه کرامت بود؟ شیخنا به اژدهایی تبدیل گشته، مرید را بخورد. که در ره وصل اطاعت محض باید و فضولی نشاید.
والسلام.
👉 @yashar_soltani | یاشار سلطانی
🌹 مهربانی امام صادق (ع)
🌴 عبد الله بن الحسن بن الحسن پسر عموی امام صادق بود، اما یار او نه.
🌴 او میان شیعیان می نشست و فرزند خود، محمد را امام می دانست و از امام صادق بدگویی می کرد و او را فردی حسود برمی شمرد.
🌴 در مقابل، امام صادق (ع) همیشه از سر دل سوزی سخن می فرمود و نگران بود نکند همان که از او طرف داری می کند (منصور دوانقی) او را از پادر آورد.
🌴 همیشه می گریست و می فرمود: من خبر دارم که اگر او دست به شمشیر بزند، منصور او را هلاک خواهد کرد.
🌴 همین گونه هم شد. عبد الله بن الحسن به وعده واهی منصور قیام کرد. مدینه را تصرف کرد و امام را تحت فشار؛ اما همین که منصور به خلافت نشست، همه چیز را فراموش کرد و بنی الحسن را دستگیر و بعد، ازبین برد.
🌴 روزی که آن ها را از مدینه می بردند، امام صادق می گریست و می فرمود: به خدا قسم که انصار به عهدشان با رسول خدا درباره یاری نزدیکان پیامبر وفا نکردند.
🌹 آری، این، مهربانی امام صادق (ع) با کسانی بود که با او دوستی نکردند... .
🌹 به راستی که تنها این خاندان مظهر قرآن صامت اند که فرمود:
☀️ «و لا تستوی الحسنة و لا السیئة. ادفع بالتی هی احسن.»
📝 تقابل مکتب امام صادق (ع) و ابو حنیفه
✏️ همان تقابل مکتب ابن عربی و فقهاست
✏️ همان تقابل رفیعی و آقامیری است
🗣 «بهخاطر چنین قضاوتهایی است که آسمان از باریدن خودداری میکند و زمین برکتش را از مردم میگیرد.»
📌 این سخنان امام صادق (ع) دربارۀ قضاوت ابو حنیفه است که براساس رأی خود و نه سنت رسول خدا داوری کرده بود.
📌 سالها گذشته و افراد زیادی به طعنه و مسخره و پوزخند فقهای شیعه را ملامت کردهاند که چرا پایهگذار قرآن و روایاتی هستید که 1400 سال پیش عرضه شده است؛ چرا بهروز نمیشوید؛ چرا تغییر نمیکنید. افراد زیاد دیگری هم همان طعنهها و مسخرهها و پوزخندها را روا داشتهاند، اما نه بهخاطر اینکه به قرآن و روایات عمل نکردهاند؛ بلکه به اینخاطر که چرا به دلخواه آنان عمل نکردهاند؛ گرچه نتیجه هر دو گروه یکی است و آن، کنارگذاشتن همه یا قسمتی از روایات در موارد ناخوشایند است؛ اما امروز، میخواهم دربارۀ گروه دوم سخن بگویم؛ گروه طرفداران ابو حنیفه.
📌 شاید خودشان هم ندانند؛ اما عملشان همان عمل ابو حنیفه است. هر جا روایت بپسندند، صدای وااسلامشان به هوا برخاسته و هرجا نپسندند، لازم باشد باز همان طعنها و تمسخرها و نیشخندها را روی کار میآورند؛ همانگونه که ابو حنیفه در جواب اینکه بدو گفتند: چرا روایت «البیِّعان بالخیار» را قبول نداری، گفت: هُش هُش!
📌 امروز، اتفاق خوبی در عرصۀ رسانه رخ داد. دو دیدگاه با هم سخن گفتند، ادلۀشان را به رخ هم کشاندند و زورآزمایی علمی کردند؛ اما متأسفانه، نتیجه همان شد که در مقدمه گفتم. دیدگاهی فقط آیه و روایت را تا جایی میپسندد که خود را تأیید کند و اگر تأیید نکرد، یا باید خندید و یا فرار کرد. امروز، این دیدگاه ازآنِ سید حسن آقامیری بود.
📌 امروز، سیدحسن آقامیری بسیار سست مینمود. دیگری خبری از آن شورهای روی صندلی و بالای منبر نبود. دیگری خبری از این نبود که فلانی ریشسفید است و الا چهارتا چیز بهش میگفتم. دیگر خبری از امام رضایی که واسطۀ شرابخوار میشود، نبود. چون میدانست اینجا جای معلقبازی نزد غازی نیست و چون میدانست سؤال علمی جواب عملی میخواهد که او نداشت.
📌 امروز، حجتالاسلام و المسلمین، جناب آقای دکتر رفیعی با یک سؤال تمام این سالهای آقامیری را بر باد فنا داد و آن سؤال این بود: از کجای قرآن میگویی که مشرک میتواند بهشت برود؟ و گفت که این همه آیۀ صریح برای اینکه مشرک جهنم میرود و بهشت هم نمیرود. حال فقط تو بگو که از کجا میتوان این همه آیه را نقض کرد. جواب: فقط یک کلمه بود: چرا نشود؟ این، یعنی فرار؟ طوری جواب میداد که گویی رفیعی امکان عقلی ورود مشرکین به بهشت را زیر سؤال برده؛ درحالیکه سؤال از دلیل شرعی بود.
📌 به نظر من، دکتر رفیعی بهاندازه کافی، حجت را تمام کرد؛ اما چند نکته هم به نظر من رسیده که فکر میکنم ذکرش خالی از لطف نیست:
📌 مسئله اول این است که آقامیری همیشه بر نقش تبیینی روایات و ادعیه تأکید دارد؛ اما هیچوقت به این سؤال جواب نداده که چرا فقط بعضی ادعیه و روایات را مبیِّن میداند و درباره بعضی سکوت میکند. چرا هیچوقت درباره روایاتی که بهتفصیل، بهشت جاودان، عذاب جاودان و عذاب موقت را بیان کرده، سخنی نمیگوید؟ چرا هیچوقت نمیگوید که موضوع عباراتی نظیر الهی لا تؤدبنی بعقوبتک بهقرینه روایات تبیینی و تفصیلی دیگر، مؤمن است و نه مشرک؟ بگذارید چندی از این روایات را نشانتان بدهم:
📌 نام کامل مرحوم شیخ صدوق، صاحب کتاب «کتاب من لا یحضره الفقیه» محمد بن علی بن الحسین بن بابویه است. (تکرار لفظ کتاب از روی سهو نبوده؛ بلکه بهدلیل تأکید مرحوم صدوق در مقدمه این کتاب برنامگذاری کتاب به این نام است.) ایشان کتاب روایی در فقه دارد که بسیار مورد توجه است و آن، همان کتاب مذکور است؛ اما کتاب دیگری هم در اعتقادات بهنام اعتقاد الامامیة دارد که بههمان مقدار به آن توجه نشده است. اهمیت این کتاب بهاین خاطر است که اعتقادات مسلم شیعه بیان شده. بههمین خاطر، روایاتش اعتبار بالایی دارد. همچنین بهدلیل نزدیکی مرحوم صدوق به دوران اهلبیت احتمال عرضۀ این روایات به اهلبیت عصمت و طهارت بسیار بالاست. ایشان در این کتاب روایتی از امیرالمؤمنین نقل کرده است که فکر نمیکنم بتوان بیشتر از این، موضوعی را بتوان تبیین کرد و تفصیل داد.
📌 روایت از این قرار است که فردی از امیرالمؤمنین دربارۀ چگونگی مرگ پرسید. امیرالمؤمنین ضمن جوابی مفصل به این مطلب هم اشاره فرمودند که انسانها سه گروهاند: گروهی دوستدار اهلبیت و مطیع امر آنها، گروهی دشمن اهلبیت و مخالف امرشان و گروهی مؤمنینِ گناهکار. گروه اول به بهشت جاودان بشارت داده میشوند و گروه دوم به عذاب جاودان و گروه سوم به عذابی موقت گرفتار میشوند تا پاک گردند. (اعتقاد الامامیة، ص51.) همچنین در روایت دیگر، همین مضمون از زبان امام صادق (ع) تکرار شده است. (اعتقاد الامامیة، ص54.)
📌 حال سؤال این است که چقدر روایت تفصیلی باید بیاید تا شما متوجه بشوید موضوع ادعیهای، مانند ابوحمزه، کمیل، عرفه و... مؤمن است؛ نه هر فرد دیگر؟ مگر ما چند شیخ صدوق داریم که نزدیک عصر ظهور باشد و ما بتوانیم این روایات را از آنها بگیریم؟ شاید هم مسئله همان نحوه برخورد ابو حنیفه با روایات است؟
📌 مسئله دیگر درباره بحث تفضل الاهی است. مغالطه جنابشان این است که اگر قرار است با عدل برخورد نشود، با همه نباید برخورد شود. پس با مشرکین هم با تفضل برخورد میشود و درنتیجه، به بهشت خواهند رفت. گویی تفضل خدا چیزی غیر از عدل الاهی و حکمت اوست. نمیدانم کسی نبوده تا بهحال به حضرتشان بگوید یا شاید هم نخواسته بشنود که تفضل الاهی در آن عالم در طول عدل و حکمت خداست؛ نه در مقابل آن. تفضل الاهی بهمعنای ظلم به دیگران نیست. بهمعنای این نیست که هم یزید به بهشت میرود و هم حسین (ع)؛ هم صدام به بهشت میرود و هم شهدای دفاع مقدس؛ هم ابن ملجم و هم امیرالمؤمنین. تفضل قطعاً در این موراد جایی ندارد؛ چراکه موجب ظلم است. بعید میدان چیز به این سادگی را کسی درک نکند. همچنین حکمت الاهی اقتضا میکند که تفضل شامل کسانی بشود که قابلیت آن را داشته باشند؛ نه اینکه بیحسابوکتاب بهمعنای از روی لغو و بیهودگی تفضل کند. همۀ اینها ریشه در یک مسئله دارد که آقامیری روی همان مسئله خلط میکند و آن این است که تفضل و عدل و حکمت در طول هم هستند و نه در مقابل هم.
📌 مسائل فراوان دیگری هم هست که در مجال یادداشت نمیگنجد. امیدوارم که از همان باب گفتوگو که به آن معتقدند، توفیق گفتوگو درباره این نکات هم پیدا شود؛ اما نکتۀ آخر این است که امیدوارم از این رفتار ابوحنیفهوار دست بردارند و همۀ روایات، حتی روایاتی که نمیپسندند را هم ببیند و آن را حجت بدانند. تمام سخن هم همین است که فرق بین مکتب امام صادق (ع) و ابو حنیفه همین است؛ فرق بین مکتب ابن عربی و فقها همین است؛ فرق بین مکتب رفیعی و آقامیری همین است.
1. مراد ما از حجّت (یا حجّتگرایی، یا حجّیّت) در مقابل واقعگرایی است؛ یعنی: در جایی که به دنبال حجّت هستیم، یعنی چیزی که:
الف. سعی میکند ما را به واقع برساند.
ب. سزاوار است طرفین بر آن اعتماد کنند.
در این صورت شاگردی که میخواهد تحقیقی بنویسد، اگر بگوید: «من قطع دارم ارسطو و افلاطون این طور گفتهاند»، نه استادش از او قبول میکند و نه او میتواند استاد را قانع کند. همچنین اگر کسی بگوید: «من قطع دارم که مثلاً مرض قند عامل فلان مرض است»، این قطع به درد نمیخورد؛ چراکه این یک ضوابط خاصّ علمی و نیاز به تجربههای مختلف دارد؛ چون در هر تجربهای ممکن است برخی از عواملی را که مؤثّر باشند حذف کنند و بعد از حذف عوامل متعدّد و بعد از تجربههای متعدّد به این نتیجه برسند که منشأ مرض این بوده؛ يعنی: عوامل دیگر در این کار مؤثّر نبودهاند. این معنای واقعگرایی است و حجّیّت در اين جا معنا ندارد.
عرض کردیم: مباحث حجّیّت در مباحث علوم اعتباری میآید و مرادمان هم قوانین و اعتبارات قانونی است. در جامعۀ بشری بهطور کلّی ـ بهاستثنای جامعههای خاص ـ برای رفع مشکلات جامعه، هر جا که یک منشأ اعتبار قانونی هست ـ ولو بین پدر و پسر، و لازم نیست حتماً پای دولت در کار باشد ـ روی قطع اعتماد میکنند. فقط بحث سر این است که آیا بهمجرّد اینکه قطع پیدا کرد کافی است، یا باید اسباب تولید قطع خود را هم بگوید؟ ما معتقدیم آن را هم باید بگوید، اما امثال شیخ میگویند: همین که میگوید: «قطع پیدا کردم»، کافی است. مرحوم شیخ میگویند: «اگر مبادیش هم درست نباشد، قطع دارد»، که حرف عجيبی است و تصادفاً قطع برای افراد سادهلوح بهتر پیدا میشود تا افراد عاقل و برای افرادی که مبادی علمیشان ضعیف است حصول قطع خیلی زیاد است. یک مقلّد در رسالۀ مجتهدش بیشتر قطع به حكم دارد تا خود مجتهد در آنچه که نوشته.
خلاصه اینکه باید برای حصول قطع شواهدی را ارائه دهد که لااقل 90% آن شواهد پیش عقلا صحیح و قابل اعتماد باشند و 10% هم مربوط به شخصیّت خودش است؛ چون دیگر نمیتوانیم شخصیّت افراد را خیلی جرح و تعدیل کنیم.
2. بحث حجّیّت طوری که الآن ظواهر کلام شیخ هست، اختصاص به قطع اصطلاحی ندارد. سه عنوان وجود دارد که بحث حجّیّت به این معنا در آن میآيد: قطع، اطمینان (سکون نفس)، علم عرفی (وضوح، که چیزی واضح باشد، نه اینکه احتمال مخالف در آن نباشد). ما در اصول میخواهیم اثبات کنیم که این 3 حجّیّت دارند. حال اگر حجّیّت این 3 با شرايط اینها ثابت باشد، حجّیّتی است که غالباً در زمینۀ اجتماعی در بین عقلا هست؛ یعنی: ممکن است در یک جامعه یا یک پدری با فرزندانش این طور نداشته باشد، امّا بهطور متعارف این هست.
( حضرت آیت الله استاد حاج سید احمد مددی الموسوی حفظه الله ، خارج اصول فقه ، ۱۳۹۰/۱/۲۰ )
#اصول
#قطع
#حجیت_قطع
#تفاوت واقعگرایی با حجتگرایی
#راهیابی حجیت به اموری دیگر غیر از قطع
بسم الله الرحمن الرحیم
امام، محمد بنعلی الجواد
📌مبارزی با شمشیر علم
📋از وقتی در یکی از سخنرانیهای مقام معظم رهبری، بالای سر حضرت آقا، بَنِر حدیث العلم سلطان را دیدهام، با خودم فکر میکردم که چطور ممکن است که مطلبی نظری در عالم واقعی و بر مطلبی واقعی تسلط ایجاد کند. این سؤال در ذهن من بود تا شب شهادت امام جواد (ع) و غور در زندگی ایشان. هر کسی نه با مطالعه که حتی با تورقی کوتاه در زندگانی امام جواد (ع) میتواند دریابد که مهمترین چالشهای زندگی امام جواد (ع) و باارزشترین مطلبی واقعی عالم، یعنی امر امامت و ولایت ایشان (ع) با شمشیر علم حل شده است.
⭕️چالش صِغَر سن
📌اولین، مهمترین و بزرگترین چالش دوران امامت امام جواد (ع) به امامت رسیدن ایشان در دوران قبل از بلوغ بود. متأسفانه، این، فتنهای بود که نه دشمنان، بلکه علمای شیعه و بلکه بعضی از علمای بزرگ شیعه، مانند یونس بنعبدالرحمن (دلائل الامامه، ج 1، ص 388.) گاهی به آن، دامن میزدند.
📌نتیجه این فتنه، رجوع بعضی به حضرت احمد بنموسی معروف به شاهچراغ و رجوع بعضی دیگر به مذهب واقفیه بود. (فرق الشیعه، ص 127.) آنها چنین استدلال میکردند که شرط امامت بلوغ است و چنین استدلال میکردند که همانگونه که معقول نیست که مکلف، بالغ نباشد، معقول هم نیست که امر ظرائف شریعت و قضاوت و میراث پیامبران و امامان را به فردی غیربالغ سپرد. (همان.)
📌گرچه از قبل، خود امام رضا (ع) به این شبهات جواب داده بود و با آیاتی از قرآن در مورد بهپیامبری رسیدن حضرت عیسی، حضرت یحیی و اعلام جانشینی حضرت سلیمان علیهم السلام در سن کودکی تا حدود زیادی این فتنه را رفع کرده بودند (الکافی، ج 1، ص 319، باب الاشاره و النص علی ابی جعفر الثانی (ع))؛ اما بهنظر میرسید، تنها راه مبارزه با باقیمانده این فتنۀ درونمذهبی، انعکاس برق نور شمشیر علم امامت بر قلبهای فتنهزده بود.
⭕️تثبیت امامت
📌گفته شده است که بعد از شهادت امام رضا (ع)، بزرگان شیعه در خانه عبد الرحمن بن حجاج گردآمده بودند تا امام بعد از امام هشتم (ع) را بشناسند. در آنجا، یونس بنعبد الرحمن بهصورت تلویحی میگوید که تا زمان رسیدن امام جواد (ع) به بلوغ نمیتوان به ایشان مراجعه کرد؛ بلکه باید به فقهای شیعه مراجعه کرد. سپس او با اعتراض شدید ریان بن صلت مواجه میشود که امامت امر خداست و او این امر را در قلب هرکه بخواهد –چه صغیر و چه کبیر- قرار میدهد. آنها برای اطمینان به مدینه میروند. ابتدا از عموی امام جواد (ع)، عبد الله بن موسی سؤالاتی میکنند که با جوابهای نادرست او از او ناامید میشوند. سپس همان سؤالها را از امام جواد (ع) میکنند که با جوابهای درست امام (ع) شکشان به یقین تبدیل میشود و اطمینان قلب پیدا میکنند. ( دلائل الامامة، ج 1، ص 388.)
📌امام جواد (ع) در ادامه برای تثبیت امامت خود، علمشان را بیشازپیش در مجلس مأمون و در مناظره با یحیی بناکثم نمایان میسازند. (الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج 2، ص 281.) با این مناظره در مجلس رسمی مأمون دیگر هیچ شکی در قلب هیچکسی درباره امامت امام جواد (ع) باقی نماند.
⭕️ترویج امامت
📌نکته مهم دیگر این است که این مسئله، پایان کار نبود. شمشیر علم امام جواد (ع) همچنان برافراشته بود و حالا بعد از تثبیت امامت، نوبت به ترویج امامت با همان شمشیر رسیده است. بعد از مرگ مأمون، برادر او، محمد بن هارون، ملقب به معتصم خلیفه شد. او امام جواد (ع) و امفضل، دختر مأمون و همسر امام (ع) را از مدینه فراخواند. در مجلس معتصم سؤالی فقهی درباره نحوه قطع ید سارق مطرح شد. هرکدام از فقهای در مجلس، ازجمله علی بنداود که در آن زمان، قاضیالقضاة بود، جوابی را مطرح کرد؛ اما امام جواد (ع) با رد همه آن اقوال و با تمسک به سنت نبوی که هفتعضو بدن، مسجد و محله سجده الاهی هستند و استدلال به این آیه قرآن که انّ المساجد لله فلا تدعوا مع الله احداً (الجن، 18.)، فرمودند که کف دست یا آرنج که شامل کف دست نیز میشود، مسجد و برای خداست و بههمین خاطر، نمیتوان قطعش کرد؛ لذا تنها باید انگشتان دست را قطع نمود تا کف دست برای سجده الاهی باقی بماند. معتصم نیز همین را پسندید و به سخن امام (ع) حکم کرد. (تفسیر العیاشی، ج 1، ص 319.)
📌این واقعه به همینجا ختم نشد و باعث نگرانی دستگاه حکومت شد. بعد از این اتفاق، گزارشهایی مبنی بر ترویج امامت امام جواد (ع) با این مناظره به گوش حکومت رسید. همچنین حسادت علی بنداود که در این مناظره علمی شکست خورده بود را برانگیخت؛ لذا او نیز نزد خلیفه سعایت امام جواد (ع) را انجام داد. همه اینها باعث شد که دستگاه حکومت بنیعباس دیگر نور برق شمشیر علم آن امام همام (ع) را برنتابد و سعی بر خاموش کردن آن بکند؛ لذا سمی برای امفضل، همسر ایشان فرستادند که با همین سم، امام (ع) در روز سی ماه ذیالقعده سال 220 در سن 25 سالگی بهشهادت رسیدند. (الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج 2، ص 295.)
هدایت شده از نویسندگان حوزوی
📌پاسخ به «چالش صِغَر سن»
✍️سیدحسین علوی
📋از وقتی در یکی از سخنرانیهای مقام معظم رهبری، بالای سر حضرت آقا، بَنِر حدیث العلم سلطان را دیدهام، با خودم فکر میکردم که چطور ممکن است که مطلبی نظری در عالم واقعی و بر مطلبی واقعی تسلط ایجاد کند. این سؤال در ذهن من بود تا شب شهادت امام جواد(ع) و غور در زندگی ایشان. هر کسی نه با مطالعه که حتی با تورقی کوتاه در زندگانی امام جواد(ع) میتواند دریابد که مهمترین چالشهای زندگی امام جواد(ع)، یعنی امر امامت و ولایت ایشان(ع) با زبان علم حل شده است.
⭕️چالش صِغَر سن
📌اولین، مهمترین و بزرگترین چالش دوران امامت امام جواد(ع) به امامت رسیدن ایشان در دوران قبل از بلوغ بود. متأسفانه، این، فتنهای بود که نه دشمنان، بلکه علمای شیعه و بلکه بعضی از علمای بزرگ شیعه، مانند یونس بنعبدالرحمن (دلائل الامامه، ج 1، ص 388.) گاهی به آن، دامن میزدند.
📌نتیجه این فتنه، رجوع بعضی به حضرت احمد بنموسی معروف به شاهچراغ و رجوع بعضی دیگر به مذهب واقفیه بود. (فرق الشیعه، ص 127.) آنها چنین استدلال میکردند که شرط امامت بلوغ است و چنین استدلال میکردند که همانگونه که معقول نیست که مکلف، بالغ نباشد، معقول هم نیست که امر ظرائف شریعت و قضاوت و میراث پیامبران و امامان را به فردی غیربالغ سپرد. (همان.)
📌گرچه از قبل، خود امام رضا(ع) به این شبهات جواب داده بود و با آیاتی از قرآن در مورد بهپیامبری رسیدن حضرت عیسی، حضرت یحیی و اعلام جانشینی حضرت سلیمان علیهم السلام در سن کودکی تا حدود زیادی این فتنه را رفع کرده بودند (الکافی، ج 1، ص 319، باب الاشاره و النص علی ابی جعفر الثانی(ع))؛ اما بهنظر میرسید، تنها راه مبارزه با باقیمانده این فتنۀ درونمذهبی، انعکاس برق نور شمشیر علم امامت بر قلبهای فتنهزده بود.
⭕️تثبیت امامت
📌گفته شده است که بعد از شهادت امام رضا(ع)، بزرگان شیعه در خانه عبد الرحمن بن حجاج گردآمده بودند تا امام بعد از امام هشتم(ع) را بشناسند. در آنجا، یونس بنعبد الرحمن بهصورت تلویحی میگوید که تا زمان رسیدن امام جوا (ع) به بلوغ نمیتوان به ایشان مراجعه کرد؛ بلکه باید به فقهای شیعه مراجعه کرد. سپس او با اعتراض شدید ریان بن صلت مواجه میشود که امامت امر خداست و او این امر را در قلب هرکه بخواهد –چه صغیر و چه کبیر- قرار میدهد. آنها برای اطمینان به مدینه میروند. ابتدا از عموی امام جواد(ع)، عبد الله بن موسی سؤالاتی میکنند که با جوابهای نادرست او از او ناامید میشوند. سپس همان سؤالها را از امام جواد(ع) میکنند که با جوابهای درست امام(ع) شکشان به یقین تبدیل میشود و اطمینان قلب پیدا میکنند. ( دلائل الامامة، ج 1، ص 388.)
📌امام جواد(ع) در ادامه برای تثبیت امامت خود، علمشان را بیشازپیش در مجلس مأمون و در مناظره با یحیی بناکثم نمایان میسازند. (الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج 2، ص 281.) با این مناظره در مجلس رسمی مأمون دیگر هیچ شکی در قلب هیچکسی درباره امامت امام جواد (ع) باقی نماند.
🔗 متن کامل در کانال نوشتههای آخوندی
#امام_جواد_علیه_السلام
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
هدایت شده از
✅ فقها به دلیل پیروی از همان روش علماء سلف خلأهای بسیار بسیار زیادی را پر نکرده اند!!
✍شهید آیت الله سید محمدباقر صدر
🔸آیا می دانید وقتی در حال استخراج نظام اقتصادی اسلام از فقه اسلامی بودم، چقدر احساس مشقت کردم و چقدر این کار، سخت بود؟ وقتی شروع به این کار کردم، احساس کردم فقه اسلامی نیازمند توسعه افقی است و خلأهای بسیارْ بسیار زیادی وجود دارد که فقها به دلیل پیروی از همان روش فقهی موروثی معینی که هیچ کم و زیاد نشده است، آن ها را پر نکرده اند و امروز باید این خلأها را که به خاطر تبعیت فقها از روش ثابت سنتی، به جا مانده اند، به صورت و روشی فقهی، پر کرد و البته پر کردن فقهی این خلأها کار بسیار دشواری است؛ چون این خلأها مناطق جدیدی هستند که باید با فکری فقهی پر شوند، زمین های بکری هستند که پژوهش گر فقهی برای اولین بار به آن ها قدم می گذارد و آن ها را کشف می کند و این، سختی و حساسیت کار را چند برابر می کند و ایجاب می کند که یک ذهن فقهی بسیار دقیق به آن بپردازد.
📕 بارقه ها، ص ۴١٩
🆔@kashkolenab
#نقد_حوزه
#شهید_صدر
#مسائل_نظام_اسلامی
#دولت_اسلامی
#فقه_سیاسی
#فقه_دولت_اسلامی
🆔@Asre_jadid_57
May 11
هدایت شده از
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
انا لله و انا الیه راجعون