ادامه از بالا
يا در (40 يوسف) چنين آمده است «إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلَّهِ أَمَرَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِيَّاهُ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُون» #حكومت فقط از آن خدا است «إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلَّهِ» و اين همان توحيد در فرمانروايي است لذا تن دادن به حكومت غير الهي نوعي عبادت نامشروع، و شرك است ازينرو هشدار ميدهد كه مبادا با قبول حكومتهاي غير الهي عملا غير خدا را عبادت بكنند «اَمَرَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِيَّاهُ»؛ و بعد حكومت مشروع الهي را با تعبير #دين_قيّم معرفي ميكند «ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ»؛
🔸 بنابراين برپاكردن #حكومت_الهي يكي از اركان توحيد است و حصول دين قيّم به تحقق آن وابسته است؛ اما نويسنده محترم اين امر مهم ديني را براي پيامبري كه رسالت اصلياش تبليغ توحيد است بياهميت يا كم اهميت تلقي ميكند.
🔹 بله در صورت عدم امكان انعقاد حكومت الهي بايد به ساير وظائف عمل كرد؛ و وظيفه برپايي حكومت الهي، بخاطر عدم امكان وقوع، مرتفع ميشود؛ نه اين كه اصلا وظيفه در اين مورد نباشد مثل اين است كه در ماه رمضان بر همگان روزه واجب است اما كسي كه بيمار است اين تكليف به خاطر بيماري ساقط ميشود.
2️⃣ در مقام مقايسه حكومت ديني با ساير حقائق ديني آيا #حق_تقدم با وظيفه برپايي #حكومت_ديني است يا اولويت با ساير وظائف و حقائق ديني است؟ و در مقام #تزاحم، كدام يك بايد فداي ديگري شود؟
🔸 غزوات پيامبر مخصوصا غزواتي كه تعرض از ناحيه پيامبر شروع شده مثل غزوه احد كه با تعرض پيامبر به كاروان قريش شروع شد و غزوه طائف كه حركت از ناحيه پيامبر شروع شد، نشان ميدهد كه #حق_تقدم با وظيفه برپايي حكومت ديني است؛ و گرنه مشروعيت چنين جنگ هايي از ناحيه پيامبر مخدوش خواهد شد؛ و نيز #مشروعيت واقعه كربلا و شهادت امام حسين مخدوش و باطل و محكوم خواهد بود؛
🔹 اما نويسنده، على رغم وضوح مسئله، #تسامح و #تساهل با مشركان و همراهي با امثال يزيد را درست تر دانسته و معتقد است برپايي حكومت ديني وظيفه انبياء نبوده فقط بايد دين مردم را درست كرد!!
ادامه دارد👇
@oshaghierfan
#Eitaa & #Telegram
ادامه از بالا
3️⃣ نويسنده با يك سويه نگري و چشم بستن به روي آيات زيادي كه برخلاف ادعاي او است ميگويد:
🔹 «نتیجه رویکرد پیامبر(ص) که دین و تبلیغ آن، محور فعالیتهاست پس از فتح وپیروزی میشود بخشش وعفو مجرمینی چون ابوسفیان، که لحظه ای در نابودی دین اسلام و پیامبرش تردید نکرده بودند چرا که اینگونه بخوبی دین رحمت معرفی و همه به این دین جدید میگروند».
🔶 درباره اين بخش از سخنان نويسنده بايد گفت عفو و بخشش امثال ابوسفيان توسط پيامبر بنابر مصالحي و در شرايط خاصي بوده است؛ و اين چنين نيست كه اين شيوه يك قاعده و رسم غالب در مورد كارهاي پيامبر باشد بلكه در بسيار موارد عفوي در كار نبوده است بلكه پيامبر با خشونت مسئله را حل كرده است؛
🔸 به عنوان نمونه در آيات اوليه سوره توبه، خداوند با تعبير «فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكينَ» دستور كشتار مشركاني را صادر كرده است كه حاضر نبودند كه در حكومت پيامبر مسلمان شده و به آن تن دهند؛ با اين كه اين دستور بعد از غلبه كامل پيامبر بر كل جزيزه العرب صادر شده است؛
در اين آيات چنين آمده «فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكينَ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَ خُذُوهُمْ وَ احْصُرُوهُمْ وَ اقْعُدُوا لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ فَإِنْ تابُوا وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ فَخَلُّوا سَبيلَهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيم»
از نويسنده ميپرسم اين دستورات غلاظ و شداد، با اسلام رحماني مورد ادعاي شما چگونه قابل جمع است؟
🔸و نيز در جنگ خندق چون يهوديان بني قريظه با اين كه همپيمان مسلمانان بودند به نفع مشركان وارد عمل شدند؛ پيامبر بعد از فيصله دادن به جنگ خندق به سراغ بني قريظه رفت و پس از يك محاصرة حدودا يكماه آنان را مجبور به تسليم كرد و بعد همه مرداني كه در جنگ خندق به مشركان ياري رساندن را اعدام كرد؛ در تواريخ تعداد اعدام شدگان تا 900 نفر هم ذكر شده است اين واقعه در قرآن هم ذكر شده است «وَ أَنْزَلَ الَّذينَ ظاهَرُوهُمْ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ مِنْ صَياصيهِمْ وَ قَذَفَ في قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ فَريقاً تَقْتُلُونَ وَ تَأْسِرُونَ فَريقا» (26 احزاب)
👌 بنابراين ادعاي اين كه شيوه پيامبر همواره يا غالبا عفو بوده است درست نيست و امثال آقاي حائري فقط چشم را به روي حقيقت ميبندند؛ حاصل اين كه انتقادات او به امام خميني جز بي اطلاعي او از مرام پيامبر يا تحريف حقائق تاريخي و ديني چيزي را ثابت نمي كند .
@oshaghierfan
#Eitaa & #Telegram
🔵 يادداشتها
🖌 موضوع: پاسخ به شبهه تفرقه افکنانه گرگیج
🔴 شبهه
اخیراً آقای مولوی #گرگیج یکی از ائمه جمعه اهلسنت شبههای را مطرح کرده است که بر اساس آن شیعیان باید خلافت عمر را مشروع بدانند و گرنه همسری #شهربانو نسبت به امام حسین نیز نامشروع خواهد شد
چون شهربانو از اسرائی بود که در جنگ اعراب با ایرانیان اسیر شد و اگر خلافت عمر نامشروع باشد این جنگ و حوادث بعدی مترتب بر آن، و از جمله همسری این بانو با امام حسین نیز نامشروع میگردد.
پاسخ شبهه (بخش اول 🍀)
در رد این شبهه پاسخهایی وجود دارد که ذیلا ذکر میکنم.
1️⃣ : این که شهربانو در زمان عمر اسیر شده باشد و جزء اسرای ایرانی در زمان عمر به مدینه آورده شده باشد #قطعیت_تاریخی ندارد؛ زیرا حد اقل دو نظر در مورد زمان ورود این بانو به مرکز خلافت در بین تاریخ دادنان مطرح است؛
یک نظر این است که این بانو در زمان جنگهای اعراب با ایران در خلافت عمر اسیر شده و جزء اسرای ایرانی در همین دوره به مدینه آورده شده؛
نظر دیگر این است که ورود او نه در زمان جنگهای خلفای سهگانه با ایران، بلکه در زمان امامت امیرالمؤمنین و توسط ارسال یکی از استانداران امیرالمؤمنین بوده است؛
👌 بنابراین شبهه مذکور، اساسش یک واقعه #مشکوک تاریخی است؛ نه واقعه قطعی و مسلم؛ روشن است با یک قضیه مشکوک نمیتوان یک استدلال منطقی اقامه کرد.
2️⃣ : قضیه اسارت شهربانو در زمان عمر و ورود او همراه با سایر اسرا به مدینه در زمان خلافت عمر نه تنها مشکوک بلکه بعیدترین احتمال در این موضوع است؛
🔻 زیرا حضرت امام زین العابدین طبق دیدگاه مشهور مورخان، در سال ۳۸ هجری ولادت یافته است؛ حال آنکه عمر در سال ۲۳ هجری کشته شده است؛ حال اگر بر فرض، ورود شهربانو را به مدینه حتى در سال آخر خلافت عمر حساب کنیم باید گفت بین ازدواج شهربانو با امام حسین تا ولادت امام سجاد حد اقل ۱۵ سال فاصله شده است و این همان گونه که مرحوم مجلسی در بحار میگوید (بحار، ج ۴۶ ص۱۰) کاملا بعید و #نامقبول است مخصوصا با توجه به اینکه امام حسین از این بانو، فرزندی جز امام سجاد نداشته است تا بگوییم امام سجاد بعد از سایر فرزندان بدنیا آمده است؛
👌 پس شبهه مذکور نه تنها در حد یک احتمال است بلکه مبتنی بر یک احتمال تاریخی بسیار ضعیف و بعید است.
3️⃣ با توجه به ضعف احتمال فوق بايد ديدگاه #شيخ_مفيد را در خصوص ورود شهربانو به مركز خلافت اسلامي كه با قاطعيت نقل مي كند، بپذيريم.
🔸 وي مي نويسد: «کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع وَلَّى حُرَیْثَ بْنَ جَابِرٍ الْحَنَفِیَّ جَانِباً مِنَ الْمَشْرِقِ فَبَعَثَ إِلَیْهِ بِنْتَیْ یَزْدَجَرْدَ بْنِ شَهْرِیَارَ بْنِ کِسْرَى فَنَحَلَ ابْنَهُ الْحُسَیْنَ ع شَاهْزَنَانَ مِنْهُمَا فَأَوْلَدَهَا زَیْنَ الْعَابِدِینَ ع وَ نَحَلَ الْأُخْرَى مُحَمَّدَ بْنَ أَبِی بَکْرٍ فَوَلَدَتْ لَهُ الْقَاسِمَ بْنَ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی بَکْرٍ» (الارشاد، ج۲ ص ۱۳۷)
🔸 یعنی امیرالمؤمنین حریث بن جابر را به استانداری بخشی از مشرق (خراسان) گمارد و او از آنجا دو دختر یزدگرد را به سوی امیرالمؤمنین فرستاد سپس امیرالمؤمنین فرزندش حسین را با یکی و محمد بن ابیبکر را با دیگری تزویج کرد؛ از اولی، امام سجاد متولد شد و از دومی، قاسم؛
🔷 پس گرچه در زمان عمر اسرایی از ایران به مدینه آورده شدهاند ولی دختران #یزدگرد جزء این اسرا نبودهاند بلکه این دو دختر در زمان امیرالمؤمنین به نزد امیرالمؤمنین آورده شدند؛
این دیدگاه معتبرترین دیدگاه در مورد زمان ورود دختران یزدگرد به مرکز خلافت است؛ زیرا شیخ مفید که کاملا به تاریخ شیعه و سیره نویسی ائمه تسلط دارد بدون هیچ تردیدی در کتاب ارشادش فقط همین دیدگاه را نقل میکند و هیچ احتمال دیگری را حتى بصورت ضعیف هم نقل نکرده است؛ و نیز طبرسی در «اعلام الورى، ص ۲۵۶» و محقق اربلی در «کشف الغمه ج۲ ص ۸۳» که هر دو از سیره نویسان قویهستند با قاطعیت فقط همین نظر را میآورند بدون توجه به سایر احتمالات.
#پاسخ_به_شبهات
#گرگیج
@oshaghierfan
#Eitaa & #Telegram
ادامه از بالا
پاسخ شبهه (بخش دوم 🍀)
4️⃣ ؛ بر فرض که روایات دسته اول که ورود دختران یزدگرد به مدینه را در زمان عمر معرفی میکند ملاک و سند قضاوت بدانیم اما بر خلاف دیدگاه آقای گرگیج، این روایات بر مشروعیت خلافت عمر و کارهای او دلالتی ندارند؛ زیرا این روایات یا توسط کتب اهلسنت نقل شدهاند که در این صورت روشن است روایات و کتب هر قومی برای حریفانشان حجیتی ندارند. و یا توسط کتب شیعه نقل شدهاند؛
اما مشهورترین روایتی که درین باره در کتب شیعه آمده است روایتی است که طبری شیعه در «دلائل الامامه ص ۱۹۵» و ابنشهرآشوب درکتاب «مناقب، ج ۴ ص ۴۸» و دیگران نقل کردهاند؛ ولی این روایت نه تنها بر مشروعیت خلافت عمر و اعمال او دلالتی ندارد بلکه به عکس به گونهای بر عدم مشروعیت خلافت او و کارهای او دلالت دارد؛
🔶 زیرا بر اساس این روایت عمر تصمیم میگیرد که زنان و مردان اسیر ایرانی را که در زمان او به مدینه آوردشده بودند به بردگی بگیرد؛ اما حضرت امیرالمؤمنین (ع) با دو دلیل، جلو این تصمیم عمر میایستد و از چنین کاری مانع میشوند؛
🔸 در دلیل اول امام به عمر تذکر میدهند که پیامبر فرموده است که باید انسانهای کریم و بزرگمنش را تکریم کرد؛ و ایرانیان، دانشمند و بزرگمنش هستند «وَ هَؤُلَاءِ الْفُرْسُ حُکَمَاءُ کُرَمَاءُ»؛
🔸و در دلیل دیگر امام میگوید مردم ایران دست صلح به سوی ما دادهاند و به اسلام راغب گشتهاند «قَدْ أَلْقَوْا إِلَیْنَا بِالسَّلَمِ وَ رَغِبُوا فِی الْإِسْلَامِ»؛
امام در حقیقت با دلیل اول به عمر تذکر میدهند که چه جنگ با ایرانیان مشروع باشد و چه مشروع نباشد به هر جهت، طبق سنت پیامبر، بزرگمنشی ایرانیان به تو اجازه نمیدهد که اسرای آنان را عبد سازی و برده افراد کنی؛
و با دلیل دوم امام به عمر میفهماند که چون ایرانیان دست صلح برافراشته و به دین اسلام راغب گشتهاند اصلا جنگ با چنین قومی که خود راغبند مسلمان شوند مشروعیت ندارد و بنابراین اسیران چنین جنگ نامشروعی را نمیتوان برده کرد.
🔹 امیرالمؤمنین بعد از این اعتراض به عمر، چون احساس میکنند که عمر حاضر به عقب نشینی از نظرش نیست، بلافاصله دست به یک کار عملی میزنند؛ و عمر را در برابر یک کار انجام شده قرار میدهند؛ امام در حضور جمع، فرض را بر بردگی اسیران قرار میدهند و اعلان میکنند که من سهم خود را ازین اسیران بخشیدم؛ دنبالش بنیهاشم و سپس مهاجران و انصار هم اعلان میکنند که ما نیز سهم خود را بخشیدیم،
🔹 با این کار امام، عمر ناراحت شده به امیرالمؤمنین اعتراض کرده و به امام میگوید «لِمَ نَقَضْتَ عَلَیَّ عَزْمِی فِی الْأَعَاجِمِ؟ وَ مَا الَّذِی رَغَّبَکَ عَنْ رَأْیِی فِیهِمْ؟» چرا تصمیم مرا در مورد عجمها شکستی؟ و چه چیزی ترا به رأی من در مورد ایرانیان بیرغبت کرد؟ ولی امام در پاسخ، باز همان دو دلیل را به او تذکر میدهند و بالأخره عمر را ملزم به قبول کرده، و ساکت میکنند؛ بدین ترتیب امام هم با شیوه تبیین گفتاری هم با کار عملی، نامشروع بودن کار عمر را و نامشروع بودن جنگ اعراب با ایرانیان را اثبات کردند؛
🔹 زیرا طبق دستورات اسلام، مشروعیت جنگ هجومی شرایطی دارد و از جمله این شرایط این که کفار حاضر به پذیرش دین اسلام نباشند؛ اما طبق فرمایش امام، ایرانیان ملتی دانشمند و فهمیده و بزرگمنش بودند و به دین اسلام راغب و متمایل بودند؛ و جنگ با ملتی که خواهان اسلام بوده است، نه معقول است و نه مشروع؛
🔹لذا به نظر میرسد خلفای سهگانه میتوانستند با اعزام گروههای تبلیغی عموم مردم ایران را براحتی مسلمان سازند و نیازی به بیست سال جنگ و خونریزی نبود؛ خون ریزیی که در یک مورد آن، در منطقه حلوان طبق گزارش طبری تاریخنگار، صد هزار ایرانی فقط در خندقی در این منطقه به دست اعراب کشته شدند (تاریخ الامم و الملوک،ج ۴ ص۲۶)؛ پس این جنگهای حدودا بیست ساله خلفای سهگانه با آن همه خونریزیهای بیدلیل از نظر اسلام هرگز مشروع نبوده است؛ و همین عدم مشروعیت چنین فاجعه بزرگ بیش از بیست ساله توسط خلفا حاکی از عدم مشروعیت حکومت آنها است؛
👌 پس این گونه احادیث در کتب شیعه نه تنها دلالت بر مشروعیت حکومت عمر ندارد بلکه با تبیین و کاری که امام بر علیه عمر انجام دادند دلالت بر عدم مشروعیت چنین حکومتی دارد.
#پاسخ_به_شبهات
#گرگیج
@oshaghierfan
#Eitaa & #Telegram
🔵 يادداشتها
🖌 موضوع: پیدائی در عین پنهانی، در حضرت حق و در حضرت #حجت(عج)
🔶 درحضرت حق تعالي
خداوند از شدت پیدائی ناپیدا است و از فرط #ظهور، در #بطون است؛ مستند قرآنی این دعوا در (۱۱۵ بقره) آمده است : «فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ واسِعٌ عَلیم» یعنی شما به هر سوئی روکنید آنجا چهره خداوند است؛ زیرا خداوند حقیقتی گسترده و دانا است.
🔸 جمله «إِنَّ اللَّهَ واسِعٌ عَلیم» در آخر آیه بگونهای جمله «فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ» را تبیین و تعلیل میکند؛ میگوید این که شما به هر چه روکنید آنجا چهره خداوند است بخاطر این است که خداوند حقیقتی گسترده است و گسترهی هستی حق، مجالی برای دیگری باقی نمیگذارد پس اصلا چیز دیگری بگونه حقیقی موجود نیست تا قابل دیدن باشد؛
🔸 پس هر آنچه دیده شود و هر آنچه مورد ادراک واقع گردد همان ذات حق است نه موجود بیگانهای؛ ولی البته خدا دانا است و میداند که حضرت حق چنانکه هست، شهودش امکان وقوع ندارد؛ زیرا گسترهی بینهایت هستی او، مجالی برای غیری و بیگانهای نمیگذارد تا آن بیگانه بخواهد با حضرت حق مواجه شود؛ و به او رو کند؛ بنابراین با گستره #بینهایت هستی حق، شاهدی و مشهودی و شهودی نیست؛ پس برای این که شهودی و شاهدی شکل گیرد تا خداوند مشهود دیدهها گردد باید حضرت حق، در لباس حقائق متعین و محدود جلوهگری کند اینجا است که او خود را در حجاب تعینات مستور کرد و خود را در قالب این تعینات محدود کننده مخفی ساخت تا با شکل گیری کثرات، روبروئی و مواجهه امکان تحقق یابد.
🔸 پس از سوئی فقط او موجود است و بیگانهای در گستره هستی متحقق نیست تا دیده شود و بنابراین فقط او است که قابل دیده شدن است؛ اما از سوی دیگر او فقط در حجاب تعینات، قابل شهود است؛ لذا او خود را در حجاب مستوری قرار داد تا دیده شدن ممکن گردد؛ پس او است که در عین پیدائی پنهان است؛ و در عین پنهانی هواید است «هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلیم» (۳ حدید).
🔷در حضرت مهدي (عج)
خداوند این پیدائی در عین پنهانی خود را در #حضرت_مهدی (عجل الله تعالى فرجه) به نمایش گذارده است؛ و آن امام همام را مظهری برای خود در این خصیصه قرار داده است؛ زیرا آن حضرت، عین #حقیقت_محمدی است «أَوَّلُنَا مُحَمَّدٌ وَ أَوْسَطُنَا مُحَمَّدٌ وَ آخِرُنَا مُحَمَّدٌ» (الغیبه نعمانی ص ۸۶)؛ و موجودیت بالعرض او، (که از ظهور ذات حق در تعین محمدی به منصه ظهور رسید)، محیط به همه ظهورات امکانی است و نسبت او به سایر حقائق امکانی نسبت مطلق به مقیدات است؛
🔹بنابراین هر حقیقت امکانی دیگر تحت الشعاع حقیقت اطلاقی او است و هیچ حقیقت امکانی دیگری، خارج از حریم حقیقت اطلاقی او نیست تا ظهور یابد؛ پس هر آنچه در عالم امکانی ظاهر باشد همان #حقیقت_اطلاقی مهدوی است نه حقیقت بیگانهای؛ لذا است که در توقیع شریف حضرت حجت در دعاهای رجب آمده است که آسمان و زمین از حقیقت أئمه پر گشته است «فَبِهِمْ مَلَأْتَ سَمَاءَکَ وَ أَرْضَک»؛ و این همان اوج پیدائی آن حضرت است.
🔹 اما در عین این پیدائی، برای این که در گستره ظهور حقیقت مهدوی، #شهودی تحقق یابد، باید حضرت او، در لباس حقائق متعین و محدود جلوهگری کند تا شاهدی و شهودی شکل گیرد؛ اینجا است که حقیقت اطلاقی #مهدوی خود را در حجاب تعینات مستور کرد و خود را در قالب این تعینات مخفی ساخت تا شهودی و شاهدی و مشهودی امکان تحقق یابد؛ و این همان پنهانی و غیبت اصلی او است؛ که غیبت صغرا و کبرای آن حضرت از سال ۲۵۵ تا کنون نمونه کوچکی از آن غیبت اصلی او است؛ پس از سوئی بیگانهای در گستره ظهور امکانی متحقق نیست تا ظاهر گردد لذا فقط او در عالم امکانی ظاهر و هویدا است؛ و از سوی دیگر او فقط در حجاب تعینات، قابل شهود است؛
✳️ ازینرو است که همواره او تحت حجاب تعینات از دیدهها مستور است؛ پس او است که در عین پیدائی پنهان است؛ و در عین پنهانی هویداست؛ و در پهنه ماسوا در باره او میتوان گفت «هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلیم».
#حضرت_مهدي(عج)
#ظهور
#بطون
@oshaghierfan
#Eitaa & #Telegram
🔵 يادداشتها
🖌 موضوع: تفسير «أَحْسَنِ تَقْويمٍ» و «أَسْفَلَ سافِلين» در سوره تين
🌸 لقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ في أَحْسَنِ تَقْويمٍ؛ ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلين؛ إِلاَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَلَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ🌸 (4تا 6 تين).
در تفسير اين آيات، سه نظر اصلي مطرح شده است.
1️⃣ منظور از «أَحْسَنِ تَقْويم» بهترين شرايط آفرينش بدني و راستقامتي است؛ و مراد از «أَسْفَلَ سافِلين» فرتوتي و ضعف بدن در دوره پيري است؛
🔸 پس معني اين است كه ما انسان را در بهترين آفرينش بدني و راستقامتي آفريديم؛ و سپس او را به سوي فرتوتي و ضعف بدني پيش برديم.
2️⃣ منظور از «أَحْسَنِ تَقْويم» بهترين شرايط روحي و جسمي براي ارتقاء به #مقامات_عاليه است؛ و مراد از «أَسْفَلَ سافِلين» پستي ناشي از #گناه و #سركشي است
🔸 پس معني آیه اين است كه ما انسان را در بهترين شرايط روحي و جسمي براي ارتقاء به مقامات عاليه آفريديم؛ اما انسانها با انتخاب راه غلط به پستترين مراحل، سقوط كردند؛ مگر افرادي كه ايمان آورده و عمل صالح انجام دادند.
3️⃣ منظور از «أَحْسَنِ تَقْويمٍ» مرتبه عالي هستي امكاني است كه #وجودي_مجرد و فوق مادي دارد و مراد از «أَسْفَلَ سافِلين» آخرين مرتبه هستي است كه #وجودي_مادي و جسماني دارد؛
🔸پس معني اين است كه ما انسان را ابتدا با وجود اعلاي امكاني كه وجودي مجرد و فوق مادي است آفريديم و سپس او را از آن مرتبه اعلا به پايينترين مراتب هستي كه همان #نشئه_مادي است آورديم؛ و انسانها در اين مرحله اسفل سافين هستند و ماندگارند، مگر افرادي كه ايمان آورده و عمل صالح انجام دادند.
🔷 نقد و بررسی تفاسیر سه گانه
🔸 تفسير اول بدليل اين كه براي استثناء #مؤمنان در «إِلاَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُواۀ...» معناي قابل قبولي نميماند (چون در فرتوتي بين مؤمن و كافر فرقي نيست تا مؤمنان مستثنا باشند)، چندان مورد توجه محققان واقع نشده است.
🔸 تفسير دوم را برخي مثل علامه #طباطبائي در (الميزان ج 20 ص 319)؛ و تفسير سوم را #صدرالمتألهين در تفسيرش (ج 3 ص 101 - ج 4 ص 250 – ج 6 ص 226) ترجيح دادهاند.
✳️ به نظر ميرسد كه بين اين دو تفسير، تفسير سوم ارجح باشد؛ گرچه تفسير دوم و سوم هر دو پذيرفتني و قابل قبولاند؛ زيرا:
🔳 اولا: در جمله «ثم رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلين» فاعل فعل خود خداوند است؛ و ظاهر اين كلمه نشان ميدهد كه انسان در تحقق و به #فعليت رسيدن مرحله أَسْفَلَ سافِلين نقشي ندارد بلكه او فقط مورد فعل بوده است؛ و اين با تفسير سوم بخوبي سازگار است؛ زيرا اين خداوند است كه انسان را از عوالم بالا به عالم خاكي آورد و خود انسان نقش فاعلي در اين كار نداشته است؛
◽️ اما اگر تفسير دوم را راجح بدانيم بايد فاعل بودن خدا در رساندن انسان به پستترين دره گناه را، بهگونهاي توجيه كنيم؛ و مثلا بگوييم خدا فاعل سقوط انسان به پستترين دره گناه است چون اين سقوط بر اساس قوانين #تكويني خدا شكل گرفته گرچه اين خود انسان است كه اين گرفتاري را موجب شده است.
🔳 ثانيا جمله «فَما يُكَذِّبُكَ بَعْدُ بِالدِّين» بعد از آيات مورد بحث، نشان ميدهد كه خداوند در آيات مذكور در صدد تفهيم اين نكته به انسان است كه به او بگويد اي انسان اين من بودم كه ترا از #اوج_هستي به حضيض آن آوردم؛ پس ميتوانم كه دو باره ترا از #حضيض هم به اوج برسانم و ترا بسوي خود بازگردانم، پس ترا چه ميشود كه قيامت را (كه همان بازگرداندن انسان به نقط شروع است) تكذيب كني؛
◽️روشن است اين جمله باز با تفسير سوم مناسبتر است نه با تفسير دوم زيرا وقتي در مشبّه به، عاملي غير خدا دخالت فاعلي داشته باشد درين صورت به استناد كاري كه بخشي از آن را غير خدا دخالت فاعلي داشته، نميتوان #اقتدار_كامل_خدا را در فاعليت نسبت به ساحت ديگري نتيجه گرفت چون در مشبّه به هم اين كار با دخالت فاعلي غير صورت گرفته است نه صرفا توسط فاعليت خدا.
#یادداشتهایـتفسیری
@oshaghierfan
#Eitaa & #Telegram
asfar3_066 P76- S 9.mp3
7.77M
📕 #اسفار
#جلد_سوم
#استاد_عشاقی
📌 جلسه 66
📖 الحکمة المتعالیة فی الاسفار الاربعة / مکتبة المصطفوی / ۱۳۶۸
صفحه 76 سطر 9
@oshaghierfan
#Eitaa & #Telegram
asfar3_067 P79 - S 3.mp3
9.56M
📕 #اسفار
#جلد_سوم
#استاد_عشاقی
📌 جلسه 67
📖 الحکمة المتعالیة فی الاسفار الاربعة / مکتبة المصطفوی / ۱۳۶۸
صفحه 79 سطر 3
@oshaghierfan
#Eitaa & #Telegram
05_009 P 579 - s14.mp3
4.78M
📕 #شرح_فصوص_الحكم (قيصري)
🍀فص حكمة مهيمية في كلمة ابراهيمية🍀
#استاد_عشاقی
📌 جلسه 09
📖 شرح فصوص الحكم، چاپ بوستان كتاب (1382)، ص 579 س 14
@oshaghierfan
#Eitaa & #Telegram
05_010 P580 - s18.mp3
4.49M
📕 #شرح_فصوص_الحكم (قيصري)
🍀فص حكمة مهيمية في كلمة ابراهيمية🍀
#استاد_عشاقی
📌 جلسه 10
📖 شرح فصوص الحكم، چاپ بوستان كتاب (1382)، ص 580 س 18
@oshaghierfan
#Eitaa & #Telegram
asfar3_068 P79 - s 11.mp3
8.29M
📕 #اسفار
#جلد_سوم
#استاد_عشاقی
📌 جلسه 68
📖 الحکمة المتعالیة فی الاسفار الاربعة / مکتبة المصطفوی / ۱۳۶۸
صفحه 79 سطر 11
@oshaghierfan
#Eitaa & #Telegram
asfar3_069 P80 - s 1.mp3
7.44M
📕 #اسفار
#جلد_سوم
#استاد_عشاقی
📌 جلسه 69
📖 الحکمة المتعالیة فی الاسفار الاربعة / مکتبة المصطفوی / ۱۳۶۸
صفحه 80 سطر 1
@oshaghierfan
#Eitaa & #Telegram
05_011 P 582 - s1.mp3
5.27M
📕 #شرح_فصوص_الحكم (قيصري)
🍀فص حكمة مهيمية في كلمة ابراهيمية🍀
#استاد_عشاقی
📌 جلسه 11
📖 شرح فصوص الحكم، چاپ بوستان كتاب (1382)، ص 582 س 1
@oshaghierfan
#Eitaa & #Telegram
05_012 P583 - s5.mp3
4.02M
📕 #شرح_فصوص_الحكم (قيصري)
🍀فص حكمة مهيمية في كلمة ابراهيمية🍀
#استاد_عشاقی
📌 جلسه 12
📖 شرح فصوص الحكم، چاپ بوستان كتاب (1382)، ص 583 س 12
@oshaghierfan
#Eitaa & #Telegram
asfar3_070 P80 - s 11.mp3
7.35M
📕 #اسفار
#جلد_سوم
#استاد_عشاقی
📌 جلسه 70
📖 الحکمة المتعالیة فی الاسفار الاربعة / مکتبة المصطفوی / ۱۳۶۸
صفحه 80 سطر 11
@oshaghierfan
#Eitaa & #Telegram
05_013 P583 - s19.mp3
2.66M
📕 #شرح_فصوص_الحكم (قيصري)
🍀فص حكمة مهيمية في كلمة ابراهيمية🍀
#استاد_عشاقی
📌 جلسه 13
📖 شرح فصوص الحكم، چاپ بوستان كتاب (1382)، ص 583 س 19
@oshaghierfan
#Eitaa & #Telegram
asfar3_071 P81 - S 3.mp3
9.65M
📕 #اسفار
#جلد_سوم
#استاد_عشاقی
📌 جلسه 71
📖 الحکمة المتعالیة فی الاسفار الاربعة / مکتبة المصطفوی / ۱۳۶۸
صفحه 81 سطر 3
@oshaghierfan
#Eitaa & #Telegram
asfar3_072 P82 - S 8.mp3
7.68M
📕 #اسفار
#جلد_سوم
#استاد_عشاقی
📌 جلسه 72
📖 الحکمة المتعالیة فی الاسفار الاربعة / مکتبة المصطفوی / ۱۳۶۸
صفحه 82 سطر 8
@oshaghierfan
#Eitaa & #Telegram
05_014 P584 - s3.mp3
4.35M
📕 #شرح_فصوص_الحكم (قيصري)
🍀فص حكمة مهيمية في كلمة ابراهيمية🍀
#استاد_عشاقی
📌 جلسه 14
📖 شرح فصوص الحكم، چاپ بوستان كتاب (1382)، ص 584 س 3
@oshaghierfan
#Eitaa & #Telegram
05_015 P585 - s4.wav
26.13M
📕 #شرح_فصوص_الحكم (قيصري)
🍀فص حكمة مهيمية في كلمة ابراهيمية🍀
#استاد_عشاقی
📌 جلسه 15
📖 شرح فصوص الحكم، چاپ بوستان كتاب (1382)، ص 585 س 4
@oshaghierfan
#Eitaa & #Telegram
asfar3_073 P82 - S19.mp3
7.09M
📕 #اسفار
#جلد_سوم
#استاد_عشاقی
📌 جلسه 73
📖 الحکمة المتعالیة فی الاسفار الاربعة / مکتبة المصطفوی / ۱۳۶۸
صفحه 82 سطر 19
@oshaghierfan
#Eitaa & #Telegram
asfar3_074 P83 - S 12.mp3
6.7M
📕 #اسفار
#جلد_سوم
#استاد_عشاقی
📌 جلسه 74
📖 الحکمة المتعالیة فی الاسفار الاربعة / مکتبة المصطفوی / ۱۳۶۸
صفحه 83 سطر 12
@oshaghierfan
#Eitaa & #Telegram
05_016 P585 - s17.mp3
4.42M
📕 #شرح_فصوص_الحكم (قيصري)
🍀فص حكمة مهيمية في كلمة ابراهيمية🍀
#استاد_عشاقی
📌 جلسه 16
📖 شرح فصوص الحكم، چاپ بوستان كتاب (1382)، ص 585 س 17
@oshaghierfan
#Eitaa & #Telegram
05_017 P586 - s8.mp3
4.75M
📕 #شرح_فصوص_الحكم (قيصري)
🍀فص حكمة مهيمية في كلمة ابراهيمية🍀
#استاد_عشاقی
📌 جلسه 17
📖 شرح فصوص الحكم، چاپ بوستان كتاب (1382)، ص 586 س 8
@oshaghierfan
#Eitaa & #Telegram
🔵 يادداشتها
🖌 موضوع: دعاي شب مبعث و نزاع فلاسفه و عرفاء
🔶 از جمله نزاعهايي كه بين عارفان و فلاسفه برقرار بوده است، نزاع در مورد #اسماء و #صفات خداوند است؛ مناظرهاي نوشتاري كه بين دو علَم علامه مرحوم #سيد_احمد_كربلائي و مرحوم #محقق_اصفهاني در قرن چهاردهم برقرار شد و هنوز هم به نحوي امتداد يافته و ادامه دارد يكي از جلوههاي اين تنازع است.
🔸 دیدگاه فلاسفه
در ديدگاه فلاسفه، اسماء و صفات با تفاوت معنائي كه بين خود اسماء برقرار است؛ و نيز با اختلاف مفهومي كه آنها با معناي #ذات_حق دارند، اما آنها وجوداً عين ذات حقاند؛
🔸 دیدگاه عارفان
ولي عارفان بر اين باورند كه هيچ اسم و وصف متفاوت المعنايي در مرتبه ذات حق نيست؛ و #مقام_ذات، «مقام لا اسم و لا رسم له» است؛ آنها ميگويند خداوند در مرتبه ذاتش، صفات متفاوت المعني مثل علم، قدرت و حيات... با تعاريفي متفاوت با تعريف «ذات حق»، ندارد؛ اما در عين حال در #مرتبه_متأخر از ذاتش خداوند در قالب اين گونه صفات متفاوت المعني تجلي ميكند و ظاهر ميگردد؛ يعني بدون اين كه شيئي واقعي به ذات حق اضافه شود وجود خداوند به اين گونه اوصاف، انتساب بالعرض خواهد داشت؛ لذا اسماء و صفات خداوند، موجود #بالعرضاند نه موجود #بالذات و حقيقي.
🔻بنابراين آنچه در ديدگاه فلاسفه به عنوان صفات ذاتي حق پذيرفته شده، نزد عرفاء ذاتي نيستند؛ و صفت در صورتي براي خداوند، «ذاتي» است و در مرتبه ذات حق به عين ذات او موجود است كه هيچ مغايرتي و از جمله مغايرت مفهومي با ذات حق نداشته باشد.
🔷 ادعاي عرفاني هم #برهانى_عقلي دارد و هم #ادله_نقلي؛
🔹دلیل عقلی بر مدعای عارف
🔻از جمله براهين عقلي بر ديدگاه عرفاء اين است كه در فرض #عينيت هر يك از صفات متفاوت المعنى با «ذات حق»، اگر بين صفت مفروض و «ذات حق» هيچ فرقي در متن واقع نباشد درين صورت: از یک طرف صفت بودن صفت، و موصوف بودن «ذات حق» #ترجح_بلامرحج است، و از طرف دیگر: تحقق صفت به وجود خدا و نه عکس آن نیز #ترجح_بلامرحج است؛
🔸زيرا با اين كه طبق فرض بين اين دو هيچ فرقي نيست اما اين قدرت است كه مثلا صفت «ذات حق» است و نه «ذات حق» صفت براي قدرت؛ و نيز اين قدرت است كه به وجود خدا موجود است نه خدا، موجود به وجود قدرت.
🔻و اگر اين صفت، با «ذات حق» در متن واقع فرقي دارد كه موجب شده مثلا قدرت بوجود «ذات حق» موجود باشد نه عكس آن، در اين صورت، چون طبق فرض، اين صف، صفت ذاتي است كه در مرتبه وجود واجب الوجودي محقق است، مغايرت اجماليش با «ذات حق» در متن واقع؛ به #تعدد_واجب_الوجود بالذات منجر ميشود؛ چون هر دو موجود خارجي، در مرتبه ذات واجبي هستند
🔹دلیل نقلی بر مدعای عارف
🔻 از ادله نقلي بر اين دعواي عرفاني رواياتي است كه از ناحيه أئمه معصومین علیهم السلام مثل اميرالمؤمنين و حضرت رضا (عليهما السلام) نقل شده؛ از جمله در نهج البلاغه آمده است كه فرمود:
🌺 «وَ كَمَالُ الْإِخْلَاصِ لَهُ نَفْيُ الصِّفَاتِ عَنْهُ»🌺 (صبحي صالح ص 39)؛
اين جمله آن حضرت بسيار مورد توجه هر دو گروه بوده است و هر دسته به سبك خود آن را معني كرده است.
🔻 از جمله شواهد روشن بر تأييد ديدگاه عرفاني جملهاي است كه در دعاي #شب_مبعث پيامبر (ص)، سيد بن طاووس آن را در اقبال و غيره از حضرت موسي بن جعفر (ع) نقل كرده است كه فرمود:
🌸 باسْمِكَ الْأَعْظَمِ الْأَعْظَمِ الْأَعْظَمِ الْأَجَلِّ الْأَكْرَمِ الَّذِي خَلَقْتَهُ فَاسْتَقَرَّ فِي ظِلِّك🌸
🔸 بر اساس مفاد اين فراز، آن حضرت، حتى بزرگترين اسم خداوند را كه با پنج تعبير افعل تفضيل عظمت و جلالت و كرامتش را نسبت به ساير اسماء بيان كرده است، با تعبير «خَلَقْتَهُ» مخلوق خدا معرفي ميكند؛ روشن است #مخلوقِ_خداوند در مرتبه ذات حق نيست؛ و ممكن نيست #عين_ذات حق باشد؛ و نيز با جمله «فَاسْتَقَرَّ فِي ظِلِّك» مرتبه ثبوت آن را #ظل_حق قرار داده است نه عين ذات حق.
🔸 وقتي #اعظم اسماء و صفات حق، مخلوق اوست، و در مرتبه ظل الله قرار دارد پس به طريق اولى، ساير اسماء نيز در #مرتبه_ذات_حق نيستند؛ و بايد در اين نزاع، حق را در جانب عارفان دانست.
#یادداشتهاي تفسیری
@oshaghierfan
#Eitaa & #Telegram