eitaa logo
دروس استاد احدی حفظه الله تعالی
112 دنبال‌کننده
44 عکس
10 ویدیو
136 فایل
این کانال جهت نشر دروس خارج فقه و اصول استاد می باشد. ارتباط با ادمین sd1251356@
مشاهده در ایتا
دانلود
سعید دینی 📗📙📗📙📗📙📗📙️️️️📗📙📗📙📗📙📗📙️️️️ @ostadahadi 🍏🍏🍏🍏🍎🍎🍎🍎🍎 ۹۷/۹/۳ ۲۸ مسألة 2): فأرة المسك المبانة من الحيّ طاهرة على الأقوى : اجزای متصل به حی البته در عروه نیامده . مثلا شخصی جانباز است و قسمتی از پای او هیچ حرکتی ندارد یا مثل پینه که بر اجزای بدن بسته می شود ایا نجس اند یا پاک. یا گوشت های اضافی که بر بدن اویزان هستند چه حکمی دارند فقها فرمودند پاک هستند 3 دلیل اقامه کردند: 1.اگر حکم به نجاست این اجزا شود حرج لازم می اید و حرج در دین اسلام منتفی است به این دلیل مخدوش است عسرو حرج در احکام تکلیفیه است نه در احکام وضعیه طهارت و نجاست از احکام وضعیه اند . مثلا نماز بر مکلف واجب است وجوب حکم تکلیفی است اگرنتواند ایستده و قیام کند در عین حال قیام را بر او واجب کنید عسر لازم می اید لذا می گویند به اندازه ای قیام کن که عسر و حرج لازم نشود لذا عسرو حرج تکلیف را به همان مقدار کاهش می دهد و سبک می کند ولی اینکه این طاهر است یا نجس عسری پیش نمی اید لذا در قاعده عسر و حرج گفته می شود که حکم ساز نیست بلکه جلو ضرر حکم را می گیرد مثل کسانی که بچه ای را به فرزندی انتخاب می کنند اینجا عسرو حرج نمی تواند حکم سازی کند که مثلا بعداز تکلیف بچه محرمیت ایجاد می شود چون عسرو حرج حکم ثانوی است. 2.سیره قطعیه ائمه ع: در محضر ائمه انسانهای مفلوج می امد که امام با انها معاشرت داشت و هرگز حکم به نجاست پای فلج یا دست فلج او ندادند خود امام سجاد به حدی نماز می خواند که مواضع سجودش پینه بسته بود و به اندازه کوهان شتر بالا امده بود امام به ناچار انها را می برید . اگر اینها نجس باشد چه حکمی دارد معلوم می شود که پاکند. 3.روایات درباره اجزای مبانه وارد شده است که این روایات دسته دومی هستند که در ان جلسه بیان نشد. الف: ایوب بن نوح عن بعض اصحابنا عن ابی عبدالله ع قال اذا قطع من الرجل قطعة فهی میته یعنی یک عضوی از مردی جدا شد و افتاد فاذا مسه الانسان اناسن اورا دست زند فکل ما کان فیه عزم فبد وجب من یمسه الغسل فرمود اگر این عضو جدا شده استخوان دارد برای مس میت باید غسل کند فان لم یکن فیه عزم فلا غسل علیه اگر استخوان نداشت و فقط گوشت بود غسل مس میت ندارد ب: موثقه ابی بصیر عن ابی عبدالله ع قال فی الیات ال تقطع و هی اعیان...این دنبه ای که گوسفند دارد چوپانها می برند در حالی که میش زنده است امام فرمود انها میته این دنبه بریده شده میته است یعنی تمام اثار مردار را باید مترتب کنیم که نجس است و اکلش حرام است ج: حسن ابن علی قال سالت ابالحسن ع فقلت جعلت فداک ان اهل الجبل تثقل فیقطعونها مردم کوهستان به لحاظ اینکه دنبه گوسفند گران است زنده زنده می برند قال هی حرام .امام فرمود حرام است قلت فنستدع بها ما با این دنبه ها برخورد می کنیم و سرو کار داریم و برای روشنایی استفاده می کنیم امام فرمود مگر حکمش را نمی دانی ؟ باید دستت و لباست را بشویی منظور امام این است که استفاده اش اشکال ندارد برای روشنایی ولی حکم نجاستش باقی است . هریک از این روایات مربوط به اجزایی است که از انسان و حیوان جداشود و بکنند در حالی که بحث ما روی اجزای مرده متصل به بدن است پس ان اجزای مبانه نجس است اما اجزای متصل در حکم مبانه نیست. 🍃 🌹🍏🍃🌾🌷 🍃🍀🌾🌷➖➖🌷 🔴🍏🍏🍏🍏🍎🍃🌾🍏 📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖 @ostadahadi 🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴📕📕📕⚫🔴🔵⚫🔴🔵🔴🌷🍃 🔵⚫🔴🔵🔴➖➖➖➖🔴🍃🌷
سعید دینی 📗📙📗📙📗📙📗📙️️️️📗📙📗📙📗📙📗📙️️️️ @ostadahadi 🍏🍏🍏🍏🍎🍎🍎🍎🍎 ۹۷/۹/۳ ۲۹ ضیا با دو تقریب اشکال بر ایه نبا و سایرادله حجیت را برطرف کرده است أ‌.: اگرادله حجیت خبرواحد خبر سید را بگیرد لازم می اید که محال است .مقالات ج 1 مقاله 15و نهایه ج 3 ص 228 توضیح این تقریب مبتنی بردو امر است : 1-امر اول: هر حکمی محتاج به موضوع است چه حکم تکلیفی و چه حکم وضعی به قآنون ثبوت شیئ لشیئ فرع ثبوت المثبت له . نتیجه این امر این است که رتبه موضوع مقدم بر رتبه حکم است 2-امر دوم: کاشفی در رتبه متاخر از منکشف است و هر حاکی در رتبه متاخر از محکی است پس رتبه محکی مقدم بر رتبه حاکی است تقدم و تاخرش طبعی است نظیر اثنین که تقدم واحد براثنین تقدم طبعی است طبیعت دو از یک این است که متاخر باشد لذا حاکی بدون وجود محکی نمی توآند باشد ولی محکی بدون وجود حاکی می توآند باشد. عدد یک بدون دو می توآند باشد ولی دو بدون یک نمی توآند باشد. اذا عرفت هذآن: حال که دو مقدمه را شناختی سید خبر می دهد که اجماع بر عدم حجیت خبرواحد است شیخ طوسی هم خبر می دهد که اجماع بر حجیت خبر واحد است اگر ادله حجیت خبربخواهد این دو تا نقل را حجت کند به موازات امراول محتاج به موضوع است در اینجا حکم را ادله حجیت خبر واحد می سازند موضوع، حجیت و عدم حجیت به نقل سید و شیخ است. و موضوع در رتبه مقدم بر حکم است. و به موازات امر دوم حاکی متاخراز محکی است در اینجا حاکی خبر سید و خبر شیخ است محکی ادله حجیت خبر واحد است و حاکی متاخر از محکی است یعنی حجیت و عدم حجیت که محتوای خبر سید و شیخ است متاخر شد لازمه اش این است که این حجیت و عدم حجیت بر شیئ واحد(خبرواحد) هم مقدم شود و هم موخر شود و این اجتماع متقابلین است که محال است پس ادله حجیت خبرنه نقل شیخ را می گیرد و نه نقل سید را. ب‌.: ادله حجیت در مقام جعل حجیت خبرواحد است مثلا ایه نبا می گوید هرکجا شک در حجیت خبرواحد دارید اگر مخبرآن خبر عادل بود حجت است حال سید خبر داد که اجماع بر عدم حجیت خبرواحد امده است و ما در حجیت خبرسید شک داریم چون اگر شک نداشته باشیم نیازی به ایه نبا نداریم تا خبر سید را برای ما حجت کند بنابراین شک در مضمون ایه نبا افتاده از لوازم شمول ایه نبا اخبار احاد این است که ما در اخبار احاد مردد باشیم و شک داشته باشیم پس شک در حجیت و عدم حجیت خبرسید ملازم با شک در مضمون و مفهوم ایه نبا است و شک در مضمون ایه نبا از نظر رتبه متاخر است یعنی اول ایه صادر شد بعد شک کردیم که مضمون ایه خبر سید را می گیرد یا نه؟ از آن طرف اگر خبرسید را بگیرد لازمه اش این است که خبرسید قبل از صدور ایه باشد آن وقت امکآن ندارد ایه چیزی را که متاخر از اوست شامل شود یعنی ایه نبا از خبر سید متاخر است آن وقت شامل خبر سید شود معقول نیست . پس باید اعتراف کنیم که ایه نبا از خبر سید بیگآنه است و ربطی به خبر سید ندارد . به عبارت اخری اگر ایه نبا خبر سید را حجت کند لام می اید که ما حجیت خبر سید را به شرط اینکه شک در حجیتش داریم بپذیریم چطور می شود با وجود حفظ شک در مضمون ایه نبا بیائیم ایه نبا را شامل خبر سید بگیریم معقول نیست. 🍃 🌹🍏🍃🌾🌷 🍃🍀🌾🌷➖➖🌷 🔴🍏🍏🍏🍏🍎🍃🌾🍏 📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖 @ostadahadi 🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴📕📕📕⚫🔴🔵⚫🔴🔵🔴🌷🍃 🔵⚫🔴🔵🔴➖➖➖➖🔴🍃🌷
سعید دینی 📗📙📗📙📗📙📗📙️️️️📗📙📗📙📗📙📗📙️️️️ @ostadahadi 🍏🍏🍏🍏🍎🍎🍎🍎🍎 ۹۷/۹/۵ ۳۰ اولین اشکال بر حجیت خبر واحد این بود که اگرادله حجیت خبر واحدخبر سید را شامل شود لازم می اید از وجود حجیت خبر عدم وجود حجیت خبر واحد چون سید اجماع بر عدم حجیت خبرواحد نقل کرد پس از شمول اخبار سید عدم حجیت خبرش لازم می اید 5جواب به این اشکال دادند. جواب 5 از اقا ضیا بود ایشان به دو تقریب بپاسخ داد : ادله حجیت خبرواحد شامل اخبارسید نمی شود چون اگر شامل اخبار سید شود اجتماع متقابلین لازم می اید وهو محال وجه اجتماع متقابلین این است که اخبار سید حاکی است از عدم حجیت.و عدم حجیت خبر واحد محکی است محکی در رتبه متقدم است به لحاظ اینکه حاکی از محکی حکایت می کند و از ان طرف عدم حجیت خبر واحد حکم است و به برهان تاخر حکم از موضوع باید عدم حجیت متاخر باشد پس لازم می اید عدم حجیت هم مقدم باشد چون محکی است و هم متاخر باشد چون حکم است لذا اجتماع متقابلین بر شیئ واحد لازم امد به نظر ما این بیان اشکال دارد به اینکه: 1-قانون تقدم و تاخر در خصوصیات و افراد است . هرگز در طبیعیات نمی اید چون خصوصیات و افراد دارای عوارض اند مثل مکان مکان زید مقدم بر مکان عمرو است مثل زمان زمان حضرت نوح بر خاتم الانبیا مقدم است مثل وصف اعلم بر عالم افقه بر فقیه مقدم اند و هکذا. اما در طبیعیات تقدم و تاخر نیست مثل طبیعت الانسان یا طبیعت الحیوان تشتمل الافراد بالسویه ولا یکون فی الشمول تقدما و تاخرا. در اینجا موضوع، طبیعت نبا است و طبیعت نبا تقدم و تاخر ندارد نظیر اینکه می گویی کل خبری صادق . موضوع، طبیعت خبراست حتی خودش را هم شامل می شود لذا تقدم و تاخر در اینجا نمی اید. 2-حجیت و عدم حجیت انتزاعی است منشا انتزاع، وجوب عمل به خبر عدل و عدم وجوب عمل به خبر فاسق است انچه در ایات و روایات وارد شد این است که العمل بخبرالعادل واجب و العمل بخبر الفاسق حرام عقل ما از این واجب حجیت خبر عادل را انتزاع کرد و از حرام عدم حجیت را انتزاع کرد نظیر کل ممکن زوج ترکیبی. از این انتزاع می کنیم که هر موجود ممکنی مرکب از ماده و غیر ماده است و ترکیب در ظرف ذهن است تقدم و تقدم در لحاظ ذهنی اشکالی ندارد چه اشکالی دارد که در ظرف ذهن عدم حجیت هم مقدم شود و هم موخر شود . دامنه تحلیل ذهن وسیع است پس اشکالی ندارد. : ایشان این است که اگر ادله حجیت اخبار سید مرتضی را بگیرد لازمه اش این است که ماهو مقدم، متاخر شود وجهش این است که حجیت خبردر صورتی تحت ایه نبا می رود که ما شک در حجیتش داشته باشیم لذا اگر ایه نبا بخواهد خبر سید را شمال شود باید شک در حجیت خبر سید داشته باشیم . و شک در حجیت خبر سید متاخر از زمان نزول ایه است و اگر بخواهد ایه نبا اورا شامل شود لازمه اش این است که در رتبه قبل ، خبر سید وجود داشته باشد پس ماهوالمتاخریعنی شک در حجیت خبر سید در صورت شمول ایه نبا می شود ماهوالمتقدم یعنی باید قبل از ایه نبا وجود داشته باشد و ما هو المتقدم یعنی ایه نبا باید متاخر شود چون ما یک کبرایی داریم که هردلیلی مضمونی دارد این مضمون محال است متکفل انچه باشد که از این مضمون متاخر است لذا می گویم هیچ یک از ادله احکام ممکن نیست متکفل مراتب متاخره اش باشد مرتبه شک در حجیت خبرسید متاخر از مضمون ایه نبا است امکان ندارد مضمون ایه نبا بعد از شک در حجیت بیاید در حالی که اگر ایه نبا خبر سید را بگیرد لازم می اید که متاخر از او شود . پس نتیجه گرفت که ایه نبا شامل اخبار سید نمی شود . : این اشکال شما در صورتی است که تاخر ثابت شود یعنی شک در رتبه متاخر از ایه نبا است . در حالی که بارها گفته شد که حکم واقعی متوقف برعلم و جهل مکلفین ندارد چه عالم باشد یا جاهل حکم واقعی صادر شده است پس از کجا می گوئی که شمول ایه نبا خبر سید را متوقف بر شک در حجیت خبر سید است در حالی که ایه برای بیان حکم واقعی خبر عادل است حکم واقعی خبر عادل توقف بر علم و جهل کسی ندارد بله تقدم و تاخر علم و معلوم و شک و مشکوک فقط در مرتبه لحاظ است یعنی دیدن یعنی ملاحظه کردن خداوند وقتی می خواهد نماز را جعل کند علم به تکلیف را دیده چون می داند عالم به تکلیف مکلف به عمل است نه جاهل به تکلیف در ظرف لحاظ و دیدن تقدم و تاخر وجود دارد یعنی شارع قبل از تشریع حکم موضوع و قیود و شرائطش را می بیند مثلا بالغ و عاقل و مختار باشد و مجنون نباشد ولی هیچ وقت توقف نیست دیدن غیر از توقف است. مساله اتحاد عالم و معلوم از همینجاست بین شاک و مشکوک تقدم و تاخر نیست. 🍃 🌹🍏🍃🌾🌷 🍃🍀🌾🌷➖➖🌷 🔴🍏🍏🍏🍏🍎🍃🌾🍏 📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖
سعید دینی 📗📙📗📙📗📙📗📙️️️️📗📙📗📙📗📙📗📙️️️️ @ostadahadi 🍏🍏🍏🍏🍎🍎🍎🍎🍎 ۹۷/۹/۵ ۲۹ مسألة 2): فأرة المسك المبانة من الحيّ طاهرة على الأقوى دو بحث بود. یکی درباره مشکدان بود که ایا پاک است یا نجس که قائل به تفصیل شدیم. بحث دوم حکم مشک در مشکدان است که ایا نجس است یا پاک. دو قول در مساله است: 1.قول اول ؛مشهور فقها: مطلقا مشک پاک است چه ازاهوی زنده گرفته شود و چه ازاهوی مرده گرفته شود. 2.قول دوم: تفصیل بین میته و زنده است : که مشک متخذ از میته نجس است ولی مشک متخذ از حی پاک است 4 دلیل است: أ‌.اجماع: علامه در تذکره ج 1 ص 58 نقل کرده : المسک طاهر اجماعا لان رسول الله ص کان یتطیب بذلک. اجماع براین است که مسک پاک است چون پیامبر وقتی وضو می گرفت خودش را با همین مسک خوشبو می کرد صاحب جواهر ج 5 ص 318 همین اجماع را پذیرفت ود اطلق غیرواحد حکایه الاجماع علی طهاره المسک وظاهره ایظا بل کاد یکون صریحه طهاره المسک و ان قلنا بنجاسه الافاره اگر هم قائل به نجاست مشکدان شویم لکن اجماع صریح در طهارت مُشک است. ب‌.قاعده طهارت: چون ادله نجاست خون عام است شامل تمام خون حیوانات می شود چه خون مرده یا زنده ولی شامل مشک نمی شود چون مشک از تحت عموم ادله نجاست دم خروج تخصصی دارد به لحاظ اینکه مشک بعد از استحاله شدن خون تبدیل به مواد خوشبو می شود و حقیقتا از خون بودن خارج شد و دیگر خون نیست الان مواد مسکیه شد لذا خروج تخصصی دارد از تحت ادله نجاست. درواقع این دلیل استحاله را ذکر کرد. ت‌.مواد مسکیه نجاست عرضی هم ندارد یعنی براثر ملاقات با مشکدان نجاست براو عارض نمی شود چون مواد مسکیه منجمد است و شیئ منجمد در اثر ملاقات با نجس نجس نمی شود لذا می گوید که براین مشک نجاستی عارض نشده است . درواقع دلیل سوم نجاست عرضی را رد کرد . ث‌.روایات مشک ادله نجاست دم را تخصیص می زند مثل صحیحه عبدالله بن سنان عن ابی عبدالله ع قال کانت لرسول الله ص ممسکةٌ اذا هو توضا اخذها بیده و هی رتبه فکان اذا خرج عرفوا رسول الله براححته . امام صادق فرمود که رسول خدا ص مشک داشت وقتی وضو می گرفت بااینکه دستش مرطوب بود با همین دست مرطوب مشک را به بدن خود می زد انقدر مردم عادت کرده بودند که وقتی بوی مشک را در جایی حس می کردند می دانستند که پیغمبر از انجا رد می شود. از ان کلمه ممسکه هست که اطلاق دارد هم مشکی که از اهوی زنده می گیرند و هم مشکی که از اهوی مرده می گیرند هردو را شامل می شود پس اطلاق روایت مخصص روایات نجاست دم است. دم نجس است الا مسک. همان نظر سید است که قائل به تفصیل شد مشک از اهوی زنده پاک است اما از اهوی میته نجس است . به نظر ما هر 4 دلیل مخدوش است اما بررسی ادله: اما اجماع: اولا: اجماع مدرکی است در خود کلام علامه هم امده که رسول الله یتطیب بذلک . پس مدرک این اجماع همان عمل رسول خداست ثانیا اگر بپذیرم که مدرکی نیست باید گفت اجماع دلیل لبی است و قدر متیقن دارد که ان مشکی است که نجاست براو عارض نشود و همان مشک اهوی زنده است نه اهوی میته. اما قاعده طهارت در صورتی جاری است که مشکدان مما لاتحله الحیاه باشد و روح نداشته باشد درحالی که بسیاری از فقها مشکدان را از قبیل تحله الحیاه می دانند کسی که یقین دارد مشکدان روح دارد و الان میته شده یقینا حکم به طهارت جاری نمی کند و قاعده طهارت را نمی اورد ،بله اگر کسی شک کند که ایا فاره روح دارد یا ندارد اینجا می تواند به قاعده طهارت مراجعه کند و مانعی ندارد لکن ما شکی نداریم که حیات دارد. اما دلیل 3 ما این دلیل را قبول داریم ولی باید ثابت شود که خروج مسک از تحت ادله نجاست دم خروج تخصیص است نه خروج تخصصی . چون قطعا مواد مسکیه خون نیست خروج مواد مسکیه از تحت ادله دم خروج تخصصی است ولی ایا خروج تخصیصی هم هست؟ شما فرمودید بله خروج تخصیص هم هست و دلیل 4 را اقامه فرمودید و صحیحه عبدالله بن سنان را اوردید. از کجای این صحیحه استفاده شد؟از اطلاق ممسکه. از شما سوال می شود که ایا ممسکه اطلاق احوالی دارد؟ یعنی هم حالت حی را شامل شود و هم حالت میته را شامل شود؟ اگر اطلاق احوالی داشته باشد نظریه شما تام است ولی اثبات اطلاق احوالی دلیل و قرینه می خواهد به چه دلیل می گوئید پیغمبر از مشکدان میته استفاده می کرد؟ به چه قرینه ای ادعا می کنید که پیغمبر از هردو استفاده می کرد هم از مشکدان حی و هم از میته؟ و چون قرینه ندارید بلکه ماقرینه برخلاف داریم پس این روایت نمی تواند مخصص ادله نجاست دم باشد. 🍃 🌹🍏🍃🌾🌷 🍃🍀🌾🌷➖➖🌷 🔴🍏🍏🍏🍏🍎🍃🌾🍏 📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖 @ostadahadi 🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴📕📕📕⚫🔴🔵⚫🔴🔵🔴🌷🍃 🔵⚫🔴🔵🔴➖➖➖➖🔴🍃🌷
سعید دینی 📗📙📗📙📗📙📗📙️️️️📗📙📗📙📗📙📗📙️️️️ @ostadahadi 🍏🍏🍏🍏🍎🍎🍎🍎🍎 ۹۷/۹/۶ ۳۰ مسألة 2): فأرة المسك المبانة من الحيّ طاهرة على الأقوى اگر از دست مسلمان خریداری شود چه حکمی دارد سید: نعم اذا اخذ من ید مسلم یحکم بطهارتها ولو لم یعلم انها مبانه من الحی او المیت > اگر شک کند ازاهوی زنده جدا شده یا از میته جدا شده در اینجا محکوم به طهارت است چون ید مسلم حجت است. به نظر ما این فتوا مشکل است چون اماریت ید مسلمان درجائی است که تذکیه در طهارت شیئ شرط باشد مثل پوست گوسفند و گاو را در بازار مسلمین می فروشند طهارت پوست مشروط به ذبح شرعی است و چون از دست مسلمان خریداری می شود نباید شک کنی که ایا این پوست تذکیه شده یا نه پاک هست یا نه چون ید مسلمان اماره بر تذکیه است لازمه تذکیه طهارت است. ولی بحث ما درجایی است که مشروط به تذکیه نیست فاره از اهوی زنده کنده شود بر حسب روایات پاک است طهارت فاره مشروط به تذکیه نیست لذا قید ید مسلم قید بی فایده هست چه ید مسلم باشد یا ید کافر باشد باید بحث شود که ایا فاره پاک است یا نه؟ به بیان دیگر هر کجا اصالت عدم تذکیه جاری است در انجا ید اماریت دارد و حاکم بر اصالت عدم تذکیه می شود اما در اینجا نسبت به قاره اصالت عدم تذکیه نداریم چون در فاره تذکیه شرط نیست اماریت چند جاست: أ‌.قبله ب‌.تذکیه ت‌.حرمت و حلیت ث‌.ذوالید : نعم فاضل هندی در کشف اللثام فرمودند که فاره به شرطی پاک است که حیوان مذکی باشد و ذبح شرعی شده باشد و زنده نکنده باشد براساس این فتوا ید مسلم اماریت دارد ولی اکثر فقها و غریب به اتفاق فقها تذکیه را شرط نمی دانند : چرا در هردو صورت محکوم به طهارت است چه از ید مسلم یا کافر؟ چون وقتی شک کردی که از حی جدا شده یا از میته قاعده طهارت جاری است چون ما در اینجا اصل موضوعی نداریم که بتواند یکی از این دو عنوان را برای ما احراز کند عنوان جدا شدن فاره از حی و عنوان کندن فاره از میته در اینجا اصل موضوعی نداریم ان قلت که اصل موضوعی داریم و ان اصاله عدم اخذ فاره تا زمان مرگ موضوعش نجاست فاره است چون این اصل می رساند تازمانی که اهو زنده بود فاره را ازان نگرفت بلکه بعد از مرگش فاره را جدا کرده پس موضوع نجاست محرز شد و قاعده طهارت را جاری نکنید قلت: این اصل معارض دارد معارضش اصل عدم موت در زمان کندن فاره است ثابت می شود که این فاره طاهر است چون موضوعش حی است دو اصل تعارضا تساقطا بعد به قاعده طهارت برمی گردیم. نعم: اگر تاریخ یکی از این دو تا معلوم باشد مثلا می داند که تاریخ کندن فاره کی بوده ولی نمی داند که تاریخ موت چه زمانی بوده در اینجا اصل عدم موت جاری است و حکم به طهارت فاره می شود ونیازی به قاعده طهارت نیست ولی فرض ما جایی است که هردو مجهول است خلاصه از دو جهت ید مسلم و کافر فرقی نمی کند: 1-از ان جهت که تاریخ هردو مجهول است و ما اصل موضوعی برای احراز یکی از این دو عنوان نداریم هم عنوان زمان کندن و هم عنوان زمان میته برای ما مجهول است .در اینجا قاعده طهارت جاری است و فرقی نمی کند این فاره را ازید مسلم خریده یا از ید کافر. 2-دلیل مساله طهارت اماریت ید مسلم نیست چون ید مسلم در جایی اماریت دارد که مشروط به تذکیه باشد در حالی که گرفتن مشکدان از اهوی زنده حلال است و مباح است و نیازی به تذکیه اهو نیست پس دلیل طهارت این مشکدان و مشک قاعده طهارت است . 🍃 🌹🍏🍃🌾🌷 🍃🍀🌾🌷➖➖🌷 🔴🍏🍏🍏🍏🍎🍃🌾🍏 📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖 @ostadahadi 🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴📕📕📕⚫🔴🔵⚫🔴🔵🔴🌷🍃 🔵⚫🔴🔵🔴➖➖➖➖🔴🍃🌷
سعید دینی 📗📙📗📙📗📙📗📙️️️️📗📙📗📙📗📙📗📙️️️️ @ostadahadi 🍏🍏🍏🍏🍎🍎🍎🍎🍎 ۹۷/۹/۶ ۳۱ مرحوم آقا ضیا جواب دومی هم دارد چون جواب اول به دو تقریب بود. : می‌فرماید اگر خبر سید در تحت ادله حجیت اخبار آحاد داخل شود لازم می‌آید مخصص ادله حجیت اخبار آحاد باشد ولی اگر اخبار آحاد در تحت ادله حجیت خبر باشد خروج خبر سید از تحت ادله حجیت، خروج تخصصی میشود در دوران بین تخصیص و تخصّص، تخصص مقدم است پس خروج خبر سید از تحت ادله حجیت، خروج تخصصی دارد لازمه اش این است که روایات وارده در کتاب فقه همه‌اش حجت باشد لذا ادله حجیت، هرگز شامل خبر سید نمی‌شود. این است که به چه دلیل در دوران بین تخصیص و تخصص، تخصص مقدم است؟ این است که ادله حجیت اخبار آحاد، ادله لفظیه است دارای اصالة العموم است چون اصالة العموم اصل لفظی است هر کجا اصالة العموم جاری شود به انسان قطع و یقین میدهد که هر حکمی که برخلاف عموم باشد خلاف واقع است و مردود. این کبری در اینجا جاری است برای اینکه اگر خروج خبر سید از تحت ادله حجیت، خروج تخصصی باشد نسبت به سایر اخبار آحاد اصالة العموم محکَّم است یعنی عموم آیه نبأ آخبار آحاد را حجت میکند لازمه‌اش این است که ما یقین پیدا کنیم که نقل اجماع از سوی سید بر عدم حجیت، خلاف واقع است ولی اگر خبر سید مخصص ادله حجیت باشد دیگر اصالة العموم جاری نمیشود باید کلیه اخباری که در فقه جاری شده کنار بگذاریم از این جهت میگوییم در دوران بین تخصیص و تخصص، تخصص مقدم است. (این بحث در عام و خاص گذشت) به : این قاعده در عام و خاص درست است نه در مانحن فیه. لذا در تنقیح وارد این بحث نشد. مثلا مولا فرمود: اکرم کل عالم. اگر شک کنیم که زید را شامل است یا نه؟ گاهی چون زید حاهل است خروج زید از تحت عام تخصصی است چون زید عالم نیست جاهل است. اما اگر زید عالم است اما نمیدانیم از طرف مولا تخصص صادر شده یا نه لاتکرم الفساق منهم خروج زید از تحت اکرام تخصیصی است یا تخصصی. میگوید در دوران بین تخصیص و تخصص در عام و خاص تخصص مقدم است چون حکم معین است اما موضوع محرز نیست در حالیکه این قاعده در جایی است موضوع محرز باشد و حکم مشکوک باشد یا اینکه موضوع مشکوک باشد و حکم معین. : این قاعده در جایی است که حکم معلوم باشد و موضوع مشکوک اما آن دیگری را قبول نداریم. چرا؟ چون دلیل حجیت اصالة العموم سیره عقلائیه است و سیره عقلائیه در تمسک به اصالة العموم در جائی است که موضوع محرز باشد و حکم مشکوک باشد ولی اگر حکم معلوم باشد و موضوع مشکوک باشد سیره بر تمسک به اصالة نیست مانحن فیه چون موضوع آیه طبیعت نبأ محرز است در شمول نبأ سید مشکوک است چون نبأ سید حدسی است و آیه نبأ حسی را میگوید لذا نمیتوانیم ار عموم آیه نبأ استفاده کنیم و بگوییم خبر سید تخصصا خارج است چون نسبت به شمول خبر سید شک داریم. و : مخدوش است اصالةالعموم در جایی است که موضوع محرز باشد حکم مشکوک باشد حال آنکه اینجا حکم معین است و موضوع مشکوک است نبا شامل نبا سید میشود ؟ : اگر این قاعده را جاری کنیم و تخصص را بر تخصیص مقدم کنیم جمع بین متناقضین لازم می‌آید چون اخبار زیادی در فقه داریم مثلا یکی نمازجمعه را در عصر غیبت واجب دانسته و یکی حرام . اگر خبر سید خروج تخصصی داشته باشد لازمه اش جمع بین متناقضین است . خلاصه اش (یلزم من وجوده عدمه) میشود. 🍃 🌹🍏🍃🌾🌷 🍃🍀🌾🌷➖➖🌷 🔴🍏🍏🍏🍏🍎🍃🌾🍏 📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖 @ostadahadi 🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴📕📕📕⚫🔴🔵⚫🔴🔵🔴🌷🍃 🔵⚫🔴🔵🔴➖➖➖➖🔴🍃🌷
سعید دینی 📗📙📗📙📗📙📗📙️️️️📗📙📗📙📗📙📗📙️️️️ @ostadahadi 🍏🍏🍏🍏🍎🍎🍎🍎🍎 ۹۷/۹/۷ ۳۲ اشکال عمومی بر جمیع ادله حجیت خبر چند تاست. اشکال اقا ضیا و جوابش گذشت. : ادله حجیت خبر شامل اخبار مع الواسطه نمی شود مثلا شیخ می گوید اخبرنی مفید مفید گوید اخبرنی صدوق و او گوید اخبرنی سفار و او از امام عسکری نقل می کند ادله حجیت خبر فقط همآن اولین سلسله را شامل می شود یعنی همآن شیخ را شامل می شود اما بقیه را شامل نمی شود این دو اشکال را می توآن به دو تقریب بیآن کرد: 1- محور و عنصر اصلی ایه نبا سیره عقلا روایات حجیت خبرواحد، خبر بدون واسطه است چون در ایه نبا دارد که در خبر فاسق تبین واجب است و در خبر عادل تبین لازم نیست. یا سیره عقلائی بر حجیت خبر عادل است . عادلی که نزد قاضی شهادت می دهد . اساسا دائره این ادله را می گویند ربطی به اخبار با واسطه ندارد 2-: حکم تاخر طبعی از موضوع دارد و موضوع تقدم طبعی ازحکم دارد (مثل واحد و اثنین) لذا حکم بدون موضوع محال است اثنین بدون واحد محال است . احکام دو قسم آند احکام انشائی و احکام فعلی. در احکام انشائی باید موضوع مفروض الوجود باشد لازم نیست که الآن در خارج موضوع محقق باشد مثل الصلاه واجبه شارع در مقام انشا وجوب را برای صلاه انشا می کند چه در خارج مکلفی باشد یا نباشد. اما در : موضوع باید محقق الوجود باشد مثل سفرحج زمانی واجب می شود که استطاعت خارجی محقق شود. نسبت بین موضوع و محمول نسبت علت و معلول نیست چون خیلی وقت ها موضوع هست ولی حکم نیست محمول نیست اگر نسبت علت و معلول باشد امکان ندارد که علت باشد و معلول نباشد و همچنین نسبت بین موضوع و محمول نسبت مقتضی و مقتضا هم نیست از این جهت می گوئیم که تاخر محمول از موضوع تاخر طبعی است تقدم موضوع بر محمول تقدم طبعی است چون نسبت بینشآن نسبت علی و معلولی نیست و مقتضی و مقتضا هم نیست. در اینجا موضوع کلمه خبر است و محمول حجه است الخبر حجة تاخر حجیت از خبر طبعی است تقدم موضوع بر محمول لازم است آنچه الخبر حجه را تشکیل می دهد انشا نیست بلکه آنچه الخبر حجة را تشکیل می دهد خبرهایی است که در خارج از ائمه ع برای ما نقل می کند(بحث ما الآن در مقام خارجی است که محقق الوجود است نه بحث انشا) این مفاد و معنا شامل اخبار مع الواسطه نمی شود بلکه شامل خبر بدون واسطه می شود بلکه همآن اول سلسله را می گیرد یعنی فقط شیخ را شامل می شود چون وقتی خبر شیخ تحت ادله حجیت رفت معنایش این است که خبر شیخ حجة موضوعش می شود خبر الشیخ و محمولش هم حجة است. معنای حجیت چیست؟ > یعنی صدّق العادل. یعنی تصدیق عادل واجب است این معنا و حکم خبر مفید را هم می گیرد چون آنها هم عادل آند منتهی اشکالش این است که خبر شیخ موضوع حجیت به معنای صدق العادل بود و قبل از امدن حکم وجود داشت اما خبرهای بعدی و واسطه های بعدی را به توسط صدق العادل موضوع ساختم و ما گفتیم که هرگز محمول سازنده موضوع خودش نیست در حالی که باید موضوع قبلا مفروض الوجود یا محقق الوجود باشد. خلاصه دو تقریب این شد که تقریب اول اخبار مع الواسطه را می گوید ربطی به ادله حجیت خبر واحد ندارد و در تقریب دوم می گوید که اصلا واسطه ها موضوع خبر نیستند بلکه حکم ، موضوع خودش را ساخته خودش قبلا موضوع نداشته است. : از نظر شیخ آنصاری و فقها کلیه اخبار مع الواسطه به نوعی بلا واسطه آند چون شیخ طوسی بدون واسطه از مفید نقل می کند و مفید بدون واسطه از صدوق و او بدون واسطه از صفار و او بدون واسطه از امام عسکری نقل می کند علاوه براین این واسطه ها خبر واحد نیستند بلکه متواتر آند مخصوصا برای ما امروزی ها که مثلا قریب به 50 نفر از صدوق نقل می کنند که واسطه ها از احاد بودن در امده آند ثالثا ملاک حجیت خبرعادل در تمام اخبار مع الواسطه هست ملاک حجیت خبر عادل این است که عدالت او به ما وثوق می دهد که این روایت از امام معصوم صادر شده و جعلی نیست این ملاک هم در خبر شیخ است و هم خبر مفید و هم خبر صفار فرقی ندارد . 🍃 🌹🍏🍃🌾🌷 🍃🍀🌾🌷➖➖🌷 🔴🍏🍏🍏🍏🍎🍃🌾🍏 📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖 @ostadahadi 🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴📕📕📕⚫🔴🔵⚫🔴🔵🔴🌷🍃 🔵⚫🔴🔵🔴➖➖➖➖🔴🍃🌷
سعید دینی 📗📙📗📙📗📙📗📙️️️️📗📙📗📙📗📙📗📙️️️️ @ostadahadi 🍏🍏🍏🍏🍎🍎🍎🍎🍎 ۹۷/۹/۷ ۳۱ مساله3/ درباره حیوانات مرده ای است که خون جهنده ندارند ایا نجس اند یا نه؟ مالا نفس له در اینجا باید در 3 مقام بحث کرد: 1/ حکم کلی 2/ حکم مصادیق و3/ مقام مشکوک اما مقام1/سید حکم به طهارت کرد فرمود مردار حیوانی که خون جهنده ندارد پاک است . عمده دلیلشان دوتا هست 1- اجماع در کتاب جواهر ج5 ص 294 ملا محمد باقر سبزواری کتابی در فقه دارد به اسم ذخیرة المعاد فی شرح الرشاد . می فرماید و قد تکرر فی کلام الاصحاب نقل الاجماع علی طهارته. در بیانات فقهای ما مکرر اجماع بر طهارت این دسته از حیوانات نقل کرده اند. دلیل2/ روایات است که 2 دسته اند 1/ حکم کلی را بیان می کنند 2/ مصادیق را بیان می کنند. حکم کلی: دو روایت دارد یکی موثقه حفص بن قیاس از شاگردان امام صادق ع متخصص در علم فقه ایشان به این صورت از امام نقل می کند که: لا یفسدالماء الا ماکانت له نفس .... اب به تنها به حیوانی که خون جهنده دارد فاسد می شود فساد وضعی است نه تکلیفی یعنی نجس می شود دوم موثقه عمار ثاباتی که شاگرد امام باقر و امام صادق ع است متخصص در علم اقتصاد است می فرماید کل ما لیس له دم فلا باس به هر حیوانی که خون ندارد اشکالی به ان حیوان نیست یعنی فلا باس بموته فی البئر و ... یعنی اگر در چاه بمیرد یا در روغن و ...بمیرد اشکالی ندارد و نجس نمی کند . دو اشکال مهم بر روایت : 1/اشکال دلالی: دلالت روایت حفص تام نیست چون در این رویت اشاره ای به میته ندارد در حالی که بحث ما در میته است علاوه بران این روایت از مختصات اب است و موضوعش ماء است به چه دلیل این روایت را به بقیه موضوعات سرایت می دهید لذا دلالت روایت تام نیست . این اشکال قابل حل است به اینکه مساله فساد اب و عدم فساد اب قطعا انصراف به میته دارد چون طبیعی است حیواناتی که نفس سائله ندارند مثل مار و قورباقه در اب چاه و حوض زندگی می کنند و عموم مردم زمان امام از این اب استفاده می کردند لذا انصراف کلمه لا یفسد و یفسد به قورباغه مرده یا مار مرده و ... انصراف قطعی دارد . و اما مساله اب باید گفت از باب عدم قول به فصل حکم حدیث را تعمیم می دهیم و می گوئیم هر کسی که فتوا میدهد که قورباغه نجس نیست فرق نمی گذارد در اینکه بین اب بمیرد یا در روی مثلا فرش مسجد بمیرد . اشکال2/ بین این دو روایت عموم من وجه است . ماده افتراق حدیث اول میته نفس سائله است و ماده افتراق حدیث دوم میته ای است که خون دارد اما مورد اجتماع حیوان مرداری است که خون دارد ولی سائل نیست حدیث اول گوید پاک است و حدیث دوم گوید نجس است چون له دم . لذا اینجا تعارض و تساقط می کند بعد باید به دلیل دیگری مراجعه کنیم که عموم ادله نجاست میته است . پس این حیوانی که خون دارد ولی سائله نیست نجس است . این اشکال در مستمسک مرحوم حکیم هست. جواب ما این است که در باب تعارض زمانی به ادله دیگر مراجعه می شود که بین دلیلین متعارضین نتوانیم جمع کنیم ولی وقتی که می توانیم جمع کنیم نیازی به تساقط نیست در اینجا قابل جمع است به اینکه حیوانات دو دسته اند 1/ دسته ای که دارای خون اند ولی سائل نیستند مثل ذباب مگس2/ دسته ای که خون ندارد مثل قورباغه. بنابراین روایت اول مال جایی است که سالبه به انتفای محمول است اما روایت دوم مال جایی است که سالبه به انتفای موضوع است یعنی تاره خون دارو ولی ساحله نیست می شود سالبه به انتفای محمول و اخری خون ندارد که سالبه به انتفای موضوع می شود لذا وقتی فرق کردند تعارضی محقق نمی شود . امر دوم بحث مصداقی است نام برخی را بیان می کنیم 1/ قورباغه: دو فتوا هست. شیخ مفید و طوسی نجس می دانند نجاستش را هم ذاتی می دانند و کاری به خون ندارند 2/ سید و بسیاری دیگر: حکم به طهارت قورباغه می کنند و هو المختار که ذاتا نجس نیست اما نظر شیخ: کسانی که دسته اول هستند به روایات نزح تمسک می کنند اگر قورباغه درون چاه بمیرد در برخی روایات امده که 3دلو از چاه بکشید و دو بریزید ینزح منها ثلاث دلاءٍیقینا ارشاد به نجاست قورباغه است که باید اب چاه کشیده شود. صحیحه معاویه بن عمار قال سالت عن ابا عبدالله ...عن فاره و وزغ و ...قال ینزح منها ثلاث دلاءٍ باب 9 وسائل ج 1 حدیث 4 و5 . اما علمایی که قائل به طهارت اند با این روایات نجاست 3 برخورد کردند 1/ روایات نجاست مخالف با قاعده طهارت است کل شیئ طاهر حتی تعلم انه نجس ما هم نمی دانیم که واقعا قورباغه نجاست ذاتی دارد یا نه 2/ روایت نجاست معارض دارد به صحیحه علی بن جعفر عن اخیه موسی بن جعفر ع پرسید که اگر قورباغه در اب بمیرد می توان وضو گرفت فرمود بله والوزغ یقع فی الماء ...لذا عده ای از فقها گفته اند که روایات نجاست
نجاست ظاهر است و روایت صحیحه نص است و نص بر ظاهر مقدم می شود . استاد احدی: لکن علاوه بر این روایت دیگری هم هست که صحیحه فضل ابی العباس هست که کلی است سالت اباعبدالله ع عن هره و ...امام فرمود لا باس ولی وقتی از سگ سوال کردم امام فرمود رجس نجس هم پلید است وهم نجس است . این روایت نص در این است که تمام حیوانات پاک اند یکی هم قورباغه هست که ذکر شده فقط سگ هست که پاک نیست. وسائل ج 2 کتاب طهارت باب 11 حدیث 1. 3/ منظور از نزح 3دلو حکم شرعی نیست بلکه حکم بهداشتی است مردم طبعشان از ابی که در ان حیوانی بمیرد متنفر است لذا از باب بهداشت فرمود 3 دلو را بردارد چون چاه ماده دارد چشمه دارد و جای اب برداشته شده را می گیرد. 🍃 🌹🍏🍃🌾🌷 🍃🍀🌾🌷➖➖🌷 🔴🍏🍏🍏🍏🍎🍃🌾🍏 📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖 @ostadahadi 🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴📕📕📕⚫🔴🔵⚫🔴🔵🔴🌷🍃 🔵⚫🔴🔵🔴➖➖➖➖🔴🍃🌷
سعید دینی 📗📙📗📙📗📙📗📙️️️️📗📙📗📙📗📙📗📙️️️️ @ostadahadi 🍏🍏🍏🍏🍎🍎🍎🍎🍎 ۹۷/۹/۱۰ ۳۲ مسألة 3- ميتة مالا نفس له طاهرة كالوزغ و العقرب و الخنفساء و السمك و كذا الحية و التمساح و ان قيل بكونهما ذا نفس لعدم معلومية ذلك مع انه إذا كان بعض الحيات كك لا يلزم الاجتنآب عن المشكوك كونه كك‌ بحث ما در مصداق بود. اما عقرب و خنفساء موثقه عمار عن آبی عبدالله ع سوال عن خنفساء و الزبآب و الجراد و النمله و ما اشبه ذلک یموت فی البئر و السمن و ...قال کل ما لیس له دم فلا باس . این بحث قبلا گذشت اما حیه(مار) و تمساح: بین علما اختلاف صغروی است و این اختلاف باعث اختلاف کبروی شد. و و : قائل اند که مار و تمساح خون جهنده دارند بالطبع در صورت موت قائل به نجاست می شوند و این همان کبرای انها می شود. وینجس القلیل بموت ذی النفس السائله و ان کان من حیوان الماء کالتمساح عین هر چیزی که نفس سائله دارد ولو اینکه حیوان آبی باشد مثل تمساح آب را نجس می کند شهید: النجاسات عشره ....وان کان بحریا کالتمساح ......ما را هم ذکر می کند . نهایه الاحکام ج 1 ص 256 . الدروس الشریعه ...ج 1 ص 123. المعتبر ج 1 ص 75 در مقآبل، فقها مثل و و می گویند که و خون جهنده ندارند لذا میته انها پاک است. پس شبهه ما مصداقیه است لذا بحث وارد مقام ثالث می شود که هست. در موارد مشکوک 2 قاعده جاری است: 1. : نظر مشهور این است که چون نمی دانیم حیه و تمساح نجس اند یا نه پس حکم به طهارت می شود. 2. جاری است: مرحوم خوئی این نظر را دارد. می فرماید روایات طهارت میته مالانفس له مخصص عموم نجاست میته است از تحت این عام عنوان عدمی مالا نفس له خارج شد وعنوان وجودی له نفس سائله باقی ماند وقتی شک داری که ایا حیه و تمساح از مصادیق عموم نجاست میته است یا نه؟ شبهه مصداقی است در شبهه مصداقیه تمسک به عموم عام جایز نیست لذا اصالة عدم ازلی جاری می کنم و می گویم این حیوان قبل از وجودش نفس سائله نداشت الان هم نفس سائله ندارد با این استصحآب عدم ازلی حکم مخصص جاری شد یعنی طهارت میته مالا نفس له جاری شد. : أ‌.استصحآب عدم ازلی را در شبهه مصداقیه جاری نمی دانم. ب‌.اشکال دیگری به ایشان دارم که: در جایی که شبهه موضوعیه هست اصل موضوعی جاری است و با اجرای اصل موضوعی وقتی موضوع ثآبت شد حکم شرعی اش می اید چون ثبوت هر حکمی متوقف بر ثبوت موضوع است حمل هر حکمی متوقف بر احراز موضوع است در میان اصول عملیه استصحآب از اصول محرزه است در اینجا شک دارم که حیه و تمساح موضوعا نفس سائله اند یا نه؟ از طرفی برخی مارها خون دارند ایا شارع مقدس مارها را نفس سائله می داند یا نمی داند؟ و چون روایاتی در میان نداریم و دلائل خارجی هم در دست نیست و اجماعی هم در مساله نیست اصاله عدم کونهما ذات نفس سائله جاری است واین اصل اصل موضوعی است وقتی موضوع حیه و تمساح محرز شد که مالا نفس هستند قاعده کلیه کل ما لا نفس له طاهر که مربوط به روایت موثقه عمار و آبی بصیربود در اینجا جاری می شود. لذا نیازی به ان حکم مخصص نیست. ت‌.عنوان عدمی به نام مالانفس له سالبه محصله نیست بلکه موجبه معدوله هست اگر حرف سلب روی محمول درآید سالبه محصله می شود مثل زید لیس بقائم اما اگر حرف سلب روی موضوع درآید موجبه معدوله می شود مثل لیس زید بقائم مالا نفس له موجبه معدوله هست لذا نمی تواند عدمی باشد بلکه وجودی است یعنی وجود حیوان، روزی که خلق شد یا با خون جهنده خلق شد یا بدون خون جهنده خلق شد در عنوان وجودی اگر شک شود حق نداری استصحآب عدم ازلی جاری کنی یعنی نمی دانی این حیوان از روز اول با خون جهنده افریده شده یا بدون آن؟ لذا استصحآب عدم ازلی جاری نیست . به عبارت دیگر استصحآب عدم ازلی در بود و نبود نیست بلکه در عوارض بود و نبود است مثل اینکه ایا این زن قریشیه هست یا نه؟ قریشه از عوارض است. (ایشان بین عدم نعتی با عدم محمولی خلط کرد در حالی که عدم نعتی استصحآب عدم ازلی ندارد ) 🍃 🌹🍏🍃🌾🌷 🍃🍀🌾🌷➖➖🌷 🔴🍏🍏🍏🍏🍎🍃🌾🍏 📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖 @ostadahadi 🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴📕📕📕⚫🔴🔵⚫🔴🔵🔴🌷🍃 🔵⚫🔴🔵🔴➖➖➖➖🔴🍃🌷
سعید دینی 📗📙📗📙📗📙📗📙️️️️📗📙📗📙📗📙📗📙️️️️ @ostadahadi 🍏🍏🍏🍏🍎🍎🍎🍎🍎 ۹۷/۹/۱۰ ۳۳ مرحوم شیخ اشکال دوم و تقریب دوم را به عنوآن اشکال سوم به حساب اورد. حاصل این اشکال این بود که ادله حجیت اخبار مع الواسطه را شامل نمی شود چون لازم می آید که سازنده موضوع خودش بشود در حالیکه هرموضوعی باید قبل از حکم ثبوت داشته باشد مثلا آیه نبا خبرمفید را حجت می دآند وحجت به معنای صدق العادل است. از این حکم استفاده می شود که و صفار هم حجت است و تحت صدق العادل قرارمی گیرند چون آنها هم عادل آند پس حکم موضوع خودش را ساخته یعنی وجوب تصدیق عادل می گوید موضوع من خبر مفید و صفار هم هست در حالی که خبر مفید و صفار موضوع آیه نبا نبود موضوع ادله حجیت نبود چون موضوعش خبر شیخ بود. ریشه فکری ایشآن این است که ثبوت موضوع دو قسم است: 1- : آن حدی که ما واجد موضوع شدیم خبر شیخ است شیخ یقین داریم که به ما خبر داد چون خودمآن در استبصار و تهذیب پیدا کردیم و دیدیم 2-: یعنی خود ما این خبر را از صدوق یا از صفار نگرفتیم بلکه از شیخ گرفتیم وچون خبر شیخ شرعا واجب التصدیق بود ما حکم تعبدی و شرعی داریم بر تصدیق کل خبرهای عادل یکی اش خبر مفید است و یکی خبر صفار و ...پس ثبوت موضوع خبر صفار و مفید بالوجدآن نیست چون این خبر را از آنها نگرفتیم بلکه به تعبد گرفتیم چون شارع گفته تصدیق کنیم. : أ‌.جواب نقضی: در مسالهه اقرارفقها قائل به نفوذ اقرار بر اقرار کرده آند و می گویند اجماع فقها بر نافذ بودن اقراربر اقرار است مثلا اگر کسی اقراربه قتل کند مدتی در زندآن نگهش داشتند وزمآن بررسی حکم از او سوال می شود که ایا اقرار خودت بر قتل را قبول داری؟ می گویدبله. اجماع می گوید این اقرارنافذ و حجت است. قاعده اقرارالعقلا علی آنفسهم جایزآن اقرار اولیه را می گوید نه اقرار وقت دادرسی.اما اقرار بر اقرار، به تعبد ثابت می شود پس گاهی یک موضوعی بالوجدآن ثابت می شود و گاهی هم بالتعبد ثابت می شود یعنی حالا که شارع فرمود اقرار عقلا نافذ است پس اقرار دومش هم نافذ است. ب‌.جواب حلی: این اشکال در صورتی وارد است که واقعا موضوعی نبوده در اینجا اگر حکمی بخواهد موضوعش را بسازد درست نیست ولی محل بحث ما جایی است که موضوع واقعی دارد و ما می خواهیم پرده از چهره موضوع برداریم موضوع را کشف کنیم . لذا اشکال شما لازم نمی آید شارع مقدس خبر شیخ را حجت کرد خبر شیخ وقتی حجت شدموضوع واقعی حجیت کشف شد وحکم واقعی اش هم به دست امد حکم واقعی اش وجوب تصدیق خبر عادل است این حکم یعنی وجوب تصدیق خبر عادل کاشفیت وطریقیت دارد پرده از روی خبر شیخ مفید و صفار برمی دارد پس حکم، موضوع سازی نکرد صدق العادل موضوع سازی نکرد بلکه کاشف و طریق شد چون در نفس الامرو در واقع صدق العادل موضوع داشت و بدون موضوع نبود موضوعش خبر شیخ بود. درکفآیه هم نقض وهم حل راجواب داد می فرمآید نقض وارد نیست چون دلیل اقرارالعقلاء. اقراراول را حجت کرد واجماع فقها ، اقراربر اقرار را حجت کرد لذا دو دلیل و دو موضوع است. یک دلیل موضوع حکم واقعی را اثبات کرد، و دلیل دیگر موضوع حکم ظاهری و تعبدی را ساخت . اشکال ما در جایی است که حکم، موضوع خودش را بسازد لذا نقض شما ربطی به بحث ما ندارد. : این اشکال قابل قبول نیست چون اجماع در اینجا است و دلیل مستقلی نیست، یعنی از قاعده : اقرارالعقلاء ....گرفته شده . پس خود دلیل اقرار العقلاء...سازنده موضوع خودش شد لذا اشکال برمی گردد و نقض شیخ وارد است. 🍃 🌹🍏🍃🌾🌷 🍃🍀🌾🌷➖➖🌷 🔴🍏🍏🍏🍏🍎🍃🌾🍏 📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖 @ostadahadi 🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴📕📕📕⚫🔴🔵⚫🔴🔵🔴🌷🍃 🔵⚫🔴🔵🔴➖➖➖➖🔴🍃🌷
روحه غیر مذکی هست و غیر مذکی همان میته هست هر 4 حکم در اینجا جاری می شود لذا مبنای خوئی دراینجا قبول نیست که میته و غیرمذکی را دو عنوان مستقل و جدا گرفت میته همان غیر مذکی هست و غیر مذکی همان میته است.🌹🍏🍃🌾🌷 🍃🍀🌾🌷➖➖🌷 🔴🍏🍏🍏🍏🍎🍃🌾🍏 📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖 @ostadahadi 🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴📕📕📕⚫🔴🔵⚫🔴🔵🔴🌷🍃 🔵⚫🔴🔵🔴➖➖➖➖🔴🍃🌷
سعید دینی 📗📙📗📙📗📙📗📙️️️️📗📙📗📙📗📙📗📙️️️️ @ostadahadi 🍏🍏🍏🍏🍎🍎🍎🍎🍎 ۹۷/۹/۱۱ ۳۳ مسألة 4: إذا شك في شي‌ء أنه من أجزاء الحيوان أم لا فهو محكوم بالطهارة. و كذا إذا علم أنه من الحيوان لكن شك في أنه مما له دم سائل أم لا. دوفرض دارد : اگرپاره ای از اشیاء به دست ما رسید و شک داریم که آیا از اجزای حیوان است یا نه؟ فرمودند حکم به طهارت ان شیئ می شود اذا شک فی شیئ انه من اجزاءالحیوان ام لا فهومحکوم بالطهاره. دلیلش قاعده طهارت است چون شبهه موضوعیه هست : می دانم این جزءپاره شده از اجزای حیوان است ولی شک دارم که آیا از اجزای حیوان زی نفس سائله هست یا غیر سائله هست؟ در اینجا هم محکوم به طهارت است به دلیل قاعده طهارت....... آیا قاعده حل هم جاری است؟ کل شیئ لک حلال هم جاری است؟ بله. در صورتی که اصاله عدم بینه جاری نشود مثل اینکه دم ماهی در اب قطع شد و در درون اب مرد دراینجا قاعده حل جاری نیست چون خودم دیدم یا صیاد دیدو شهادت داد لذا قاعده حل ملازمه با قاعده طهارت ندارد چون حلیت دلیل مستقل می خواهد مثل اینکه میته نباشد یا حیوان غیر مذکی نباشد مسألة 5: المراد من الميتة أعم مما مات حتف أنفه أو قتل أو ذبح على غير الوجه الشرعي و لرواية الغنوي في الوزغ ، فلا يكون مما نحن فيه من نجاسة الميتة. : مراد از میته چیست ؟ میته دو اصطلاح دارد: 1.در لغت که به معنی زهاق روح به مرگ طبیعی باشد به کشتن و قتل باشد خارج شدن روح از بدن را میته گویند میته از موت است که در مقابل حی است . این معنا مراد نیست چون وقتی ماهی بیرون از اب بمیرد زهاق روح شده در حالی که به ماهی شرعا میته نمی گویند یا وقتی صیاد تیر را شلیک می کند و به صید اصابت می کند و روح از بدن صید می رود از نظر لغت صید را مرده می گویند ولی در شرع ان صید را میته نمی گویند. 2.در اصطلاح: عبارت از اینکه هر چه غیر مذکی باشد و قابل تذکیه نباشد از نظر شرع میته است خواه به مرگ طبیعی بمیرد یا کشته شود یا ذبح غیر شرعی شود لذا اگر ماهی در اب بمیرد میته هست و اگر اهو با تیر صیاد بمیرد میته نیست چون صیادی یکی از ابزار تذکیه است لذا می گویند میته با مذکای شرعیه متضادان لا ثالث لهما . پس اینکه در ایه 3 سوره مائده دارد حرمت علیکم المیته ان حیوانی است که قابل تذکیه بود ولی تذکیه نشد خواه به مرگ طبیعی بمیرد یا کشته شود پس در لسان شارع میته به معنای زهاق روح نیست بلکه به معنای غیر ذبح شرعی و غیر مذکی هست. روآیات مثل صحیحه محمد بن قیس قال علی ع ما اخذت الحباله من صید فقطعت منه یدا او رجلا فذروه فانه میت طناب صید اگر عضوی از اعضای حیوان را جدا کند او میته است رهایش کنید بلافاصله قاعده کلی داد تا میته را بشناسیم فرمود وکلوا ما ادرکتم حیا وذکرتم اسم الله علیه حیوانی که زنده گرفتید و نام خدا را وقت دبح بردید از ان حیوان میل کنید (وسائل ج 16 کتاب الصید والذباحه باب24من ابواب صید ح 1). در همان باب حدیث 2 موثقه عبدالرحمن هم به همین صورت است. : مالیس بمذکی چهار حکم دارد: 1-نجس است 2-خوردنش حرام است. 3-نماز در پوست ان باطل است. 4-تمامی انتفاع و بهره برداری از ان حیوان حرام شرعی است اگر شک کردی که آیا این پوست از حیوان مذکی است یا میته ؟ یا مثلا شک کردی این دست جدا شده از مذکی هست یا غیر مذکی؟ فرمودند هم پاک است و هم انتفاع از این حلال است و هم خوردن گوشتش حلال است ان الجلد المطروح محکوم بالطهاره و حلیت الانتفاع و کذا اللحم لقاعده ( ص 526) : تفصیل قائل شد و از 4 حکم 2تاراقبول کرده و 2 تا را نپذیرفته است. گفته که خوردن و نماز بر پوست غیر مذکی حرام است در صورتی که مشکوک باشد ولی نجس نیست می شود از ان انتفاع برد پس دو تا را پذیرفت یکی حرمت اکل و یکی حرمت وضعی صلاه در جلدش و دو تای دیگر را رد کرد یکی حرمت جمیع الانتفاع که گفت نه اینگونه نیست و یکی هم نجاست را رد کرد و گفت پاک است. در جایی که شک داریم آیا تذکیه شده یا نه استصحاب عدم تذکیه جاری می شد این استصحاب اصل موضوعی است و حکمی نیست ثابت کرد که این شیئ مطروح غیر مذکی هست اما ثابت نمی کند که این میته است لذا از باب اینکه غیر مذکی هست ما نماز در جلدش را حرام می دانیم اما از باب اینکه نمی دانیم میته است یا نه سایر انتفاعاتش را حرام نمی دانیم بلکه حلال میدانیم لذا نجس نیست و می توان از این مطروحه استفاده کرد. : دو فرد دارد : یکی: این حیوان غیر مذکی هست. دیگری اینکه این حیوان میته است اگر کسی این دو فرد را قبول کند حق با خوئی است ولی اگر کسی این حرف را قبول نکرد و بعد قائل شد که میته همان غیر مذکی هست ودر واقع بین میته با مذکای شرعیه نسبت تضاد است دیگر تفصیل خوئی رد می شود چون وقتی عدم تذکیه ثابت کرد این مط
دروس استاد احدی حفظه الله تعالی
سعید دینی 📗📙📗📙📗📙📗📙️️️️📗📙📗📙📗📙📗📙️️️️ @ostadahadi 🍏🍏🍏🍏🍎🍎🍎🍎🍎 #خلاصه_درس_خارج_فقه ۹۷/۹/۱۱ #جلسه_۳۳ #فصل_ف
هو الحق: روحه غیر مذکی هست و غیر مذکی همان میته هست هر 4 حکم در اینجا جاری می شود لذا مبنای خوئی دراینجا قبول نیست که میته و غیرمذکی را دو عنوان مستقل و جدا گرفت میته همان غیر مذکی هست و غیر مذکی همان میته است.🌹🍏🍃🌾🌷 🍃🍀🌾🌷➖➖🌷 🔴🍏🍏🍏🍏🍎🍃🌾🍏 📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖 @ostadahadi 🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴📕📕📕⚫🔴🔵⚫🔴🔵🔴🌷🍃 🔵⚫🔴🔵🔴➖➖➖➖🔴🍃🌷
هو الحق: سعید دینی 📗📙📗📙📗📙📗📙️️️️📗📙📗📙📗📙📗📙️️️️ @ostadahadi 🍏🍏🍏🍏🍎🍎🍎🍎🍎 ۹۷/۹/۱۱ ۳۴ در اخبار مع الواسطه اتحاد حکم و موضوع است خبر واحد عادل حجت است خبر مفید را خبریت بخشید و حجت یعنی صدق العادل لازم می‌آید حکم موضوع خودش را ایجاد کند. با کلمه یمکن الذب عنه به اینکه قضایا دو قسم است: أ‌.قضئیه خارجیه (شخصیه): مانند زید قائم ب‌.قضئیه طبیعیه(حقیقیه): مثل الانسان کاتب اشکال اتحاد موضوع و حکم در قضئیه شخصیه جاری است نه طبیعیه چون حکم در شخصیه منحل نمیشود اما در طبیعیه منحل میشود الخبر حجة طبیعیه است. احکام به تعداد موضوعات منحل میشود حقیقت موضوع به افراد خارجی اش است چه مقدر و چه محقق پس اتحاد حکم و موضوع نشد و حکم سازنده موضوع نیست.الخبر یعنی طبیعت خبر که موضوعات متعددی دارد. : 1.فلسفی: ماهیت من حیث هی هی یعنی ماهیتی که نه إبای از وجود دارد نه از عدم این فقط در ظرف ذهن و موضوع ذهنی است و دارای احکام نیست چون احکام و آثار برای موضوعات خارجی است و اگر آخوند منظورش طبیعت فلسفی باشد جوابش نادرست است. 2.منطقی: آن کلیی است که لایمتنع صدقه علی کثیرین این هم در ظرف ذهن است چون درظرف خارج به وجود افراد موجود است مثل الانسان ماهو؟ میگوید حیوان ناطق به حسب ذهن کلی است و مصداقش در خارج است لذا انحلال و تعددی نیست. 3.اصولی: وجود سِعی فلسفی را میگویندمثل طبیعت وجود خمر چون دو اضافه دارد یکی به فرد مانند وجودُ زید دیگری اضافه به طبیعت مثل وجود الانسان لذا الانسان موجود یعنی وجود الانسان موجودٌ پس کلی طبیعی منطقی و فلسفی هر دو ذهنی اند اما اصولی در خارج و دارای مصداق خارجی است. پس طبیعت انسان محتاج به فرد خارجی است چون الشیئ مالم یتشخص لم یوجد وجود طبیعت منوط به تشخص است و تشخص به فرد است پس فعلیت طبیعت به فعلیت فرد است لذا نتوانست آخوند اشکال را حل کند اگر طبیعت خبر بخواهد خبر مع الواسطه را بگیرد باید قبل از خبر شیخ فعلیتش و فردیتش ثابت شود و چون فردیتش ثابت نشدو تقدمش پس حکم سازنده موضوع خودش است و اتحاد حکم و موضوع شد. 🍃 🌹🍏🍃🌾🌷 🍃🍀🌾🌷➖➖🌷 🔴🍏🍏🍏🍏🍎🍃🌾🍏 📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖 @ostadahadi 🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴📕📕📕⚫🔴🔵⚫🔴🔵🔴🌷🍃 🔵⚫🔴🔵🔴➖➖➖➖🔴🍃🌷
سعید دینی 📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙 @ostadahadi 🍏🍏🍏🍏🍎🍎🍎🍎🍎 ۹۷/۹/۱۲ ۳۵ بین حکم و موضوع حل نشد چون صدق العادل موضوع خبر شیخ طوسی است چرا خبر مفید و صفار را بگیرد؟ چگونه یک حکم موضوع خودش را بسازد و شامل شود؟ ج 3 ص 183-179میفرماید: قضئیه الخبر حجة به حسب مقام انشا یک انشا است ولی به حسب واقع و منشَأ متعدد است وِزان الخبر حجة وِزان قضئیه حقیقیه است حکم روی افراد متعدد می رود چه مقرة الوجود چه محققة الوجود معنایش کلّ ما تحقق شیئ و اتصف بأنّه خبر فهو حجة. بنابراین خبر مفید بواسطه وجوب تصدیق شیخ حجت شد همچنین صفار بواسطه مفید؛ پس «کلّ حکمٍ لموضوعٍ مثبتٌ لموضوعٍ آخر یترتب علیه حکمٌ آخَر» در اینجا موضوع متعدد است احکام هم متعدد است چون تعدد احکام از انحلال قضئیه صدِق العادل نشأت گرفته است لذا محذوری ندارد اگر حکمی بخواهد شخص خودش را ثابت کند محذور دارد دراینجا صدّ ق العادل بمعنای وجوب تصدیق خبر عادل است وجوب تصدیق خبر عادل به حسب افراد خبر متعدد است. است چون ایشان می فرماید حکمی نمی تواند موضوع خودش را بسازد ولی می تواند موضوع حکم دیگر را بسازد آیا انشا واحد است حتما می گویید آری چون میگویید احکام متعدد از صدق العادل نشأت گرفته است و چون احکام متعدد است موضوعات هم متعدد است کلام این است اگر بین انشا واحد (صدق العادل) و منشأ متعدد (خبر مفید و صفار) باشد راه‌حل شما درست است اما اگر در مرحله وجود وجود داشته باشد چگونه با یک انشا این همه حکم وموضوع درست شد و چطور به جعل واحد مجعولات متعدد با اختلاف رتبه درست شد. مانند اینکه «کل شیئ لک حلال» هم حلیت ظاهری و هم واقعی را بسازد در حالیکه حلیت ظاهری در ظرف شک رتبه اش متأخر از حکم واقعی است. میفرماید: اگر از باب باشد مانعی ندارد از اینکه حکم واحد باشد از حکم واحد موضوعات و احکام متعدد درست شد گرچه بین حجیت خبر شیخ و خبر مفید اختلاف رتبه است ولی تحقق هردو به وجود واحد معقول است. : اراده و شوق ذات تعلق اند در مرتبه وجود محتاجِ به مراد و مشتاقٌ الیه اند نه در مرتبه ماهیت زیرا ماهیت شوق احتیاج به طرف ندارد و وجود شوق احتیاج به مشتاق الیه دارد چون مقام ماهیت مقام تعریف است اما مقام وجود مقام تحقق است. بین مراد و اراده و بین مشتاق الیه و شوق اختلاف رتبی است تدخرش هم طبعی است مراد تقدم طبعی بر اراده دارد مشتاق الیه تقدم طبعی بر شوق دارد مثل تقدم واحد بر اثنین . درعین حال اراده و مراد و شوق و مشتاق الیه به یک وجود موجود میشود و همچنین واحد و اثنین (این قانون عقلی است نه فلسفی) 🍃 🌹🍏🍃🌾🌷 🍃🍀🌾🌷➖➖🌷 🔴🍏🍏🍏🍏🍎🍃🌾🍏 📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖 @ostadahadi 🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴📕📕📕⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵🔴🌷🍃 🔵⚫️🔴🔵🔴➖➖➖➖🔴🍃🌷
سعید دینی 📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙 @ostadahadi 🍏🍏🍏🍏🍎🍎🍎🍎🍎 ۹۷/۹/۱۲ ۳۴ : در این مساله دو بحث است: مسألة 6: ما يؤخذ من يد المسلم من اللحم أو الشحم أو الجلد محكوم بالطهارة و ان لم يعلم تذكيته 1. کالایی که از دست مسمان گرفته می شود چه حکمی دارد ؟ 2. کالایی که در بلاد مسلمین پیدا می شود چه حکمی دارد؟ قبل از اینکه این بحث را شروع کنیم لازم است نکته ای را متذکر شویم که: آیا ید اماریت دارد؟ ما را به واقع نزدیک می کند؟ اگر گوشتی را از دست مسمان گرفتیم اماره بر تذکیه دارد؟ معروف بین فقها و اصولی ها اماریت ید مسلم است گوشت و پی و پوست از دست مسمان اگرخریداری شود محکوم به طهارت است اگرچه مشخص نباشد که این اشیا مذکی هستند یا نه؟ لکن نص بخصوصی نداریم مثلا امام صادق بفرماید که ید مسمان اماریت دارد چنین نصی نداریم بلکه اماریت ید مسلم از روآیات بازار به دست امد لذا باید به روآیات سوق مراجعه شود. واما 3 دسته اند: أ‌. ارتکاب را جایز می دانند یعنی می توآنیم گوشت را مصرف کنیم و مثلا در پوست نماز بخوآنیم لذا دلالت بر ترتیب اثار شرعیه بر آنچه از دست مسلم گرفته شد دارد. مثل صحیحه حلبی قال سالت اباعبدالله ع عن الخفاف اللتی تباع فی السوق چکمه های چرمی که در بازار می فروشند چه حکمی دارد فرمود اشتر وصلی فیها بخر و در آن نماز بخوآن حتی تعلم آنه میتتا بعینه تازمآنی که بدآنی اینها مردارند و نیز صحیحه بزنطی سالته عن الرجل یاتی السوق از امام صادق پرسیدم مردی که در بازار می اید و یشتری جبتا قراء کتی می خرد که از پوست درست شده چه حکمی دارد؟ لایدری ذکیه ام غیر ذکیه نمی دآنم این پوست از حیوآن مذکی هست یا غیر مذکی ایصلی فیها آیا می شود درآن نماز خواند نعم لیس علیکم المساله بله اشکالی بر تو نیست آن ابا جعفر ع قال یقول آن الخوارج ضیقوا بآنفسهم بجهالتهم خوارج بر خودشآن سخت می گرفتند و نادآن بودند آن الدین اوسع من ذلک دین وسیع تر است از برخورد جهال خوارج اینقدر دین را سخت نگیرید. این دو روایت دلالت دارند براینکه آنچه از بازار مسلمین و دست مسمان می خری هم پاک است و هم می توآن در آن نماز خواند و هم می توآن آن را مصرف کرد. ب‌. روایاتی که ارتکاب آنان را جایز نمی دانند بشرط اینکه علم به تذکیه داشته باشی مادامی که علم حاصل نشود حق مصرف ندارید مثل موثقه ابن بکیر عن زراره عن ابی عبدالله ع قال آن کآن مما یاکل لحمه فالصلات فی وبره و بوله و شعره و روثه و البآنه و کل شیئ منه جائز اذا علمت آنه ذکی . اگر حیوآن حلال گوشت باشد نماز در کرکش جایز است و جایی که بول کرده نماز بخوآنی اشکال ندارد و موی او اشکال ندارد و ... بشرطی که بدآنی این حیوآن ذبح شرعی شده و میته نیست. پس دراینجا علم به تذکیه را شرط میداند لذا باید ببینیم که آیا ید مسمان علم می اورد یا نه؟ ت‌. روآیاتی اند که ارتکاب این اشیاء را در موارد خاص جایز می دانند نه در همه جا. مثل سوق مسلمین وبلاد مسمان که رواست اسحاق عن العبد الصالح ع آنه قال لاباس فی الفراء الیمآنی نماز خواندن در پوستین یمآنی اشکالی ندارد و فی ما صنع فی ارض الاسلام وتولیدات جامعه مسلمین اشکالی ندارد قلت فآن کآن فیها غیر اهل لاسلام در همآن کشور مسمان غیر مسمان هم زندگی می کنند چه حکمی دارد فرمود اذا کآن غالب علیه المسلمین فلا باس اگر غالب با مسمان باشد اشکالی ندارد فقط یک روایت می گوید اگر نمی دآنید تذکیه شده یا نه می توآنید آن را مصرف کنید مثل موثقه سماعه ابن مهرآن آنه سال اباعبدالله عن تقلید السیف فی الصلاه در نماز شمشیر را به کمر می بندد و می دآنیم که غلاف شمشیر از پوست حیوآنات ساخته شده است چه حکمی دارد؟ فرمودند لاباس ما لم تعلم آنه میتته مادامی که نمی دآنی میته است اشکالی ندارد. و قائل به شدند به لحاظ اینکه گفته اند ما در اینجا دو دسته روایت داریم یک دسته مطلق است مثل موثقه سماعه بن مهرآن یعنی چه در بازار و چه در بلاد مسلمین و چه از دست مسمان مادامی که نمی دآنی میته است اشکالی ندارد . اما صحیحه حلبی مقید است به بازار فرمود که تباع فی السوق در بازار می فروشد یا صحیحه بزنطی گفت در بازار می فروشد ایندو روایت مقیدند حمل مطلق بر مقید می شود یعنی اگر از بازار مسلمین گوشتی یا پوستی خریدید و شک دارید که مذکی هست یا نه مصرف کن و به شکت اعتنا نکن پس در موارد خاص مثل ید مسلم و بلاد مسلم و بازار مسلمین اماریت دارد . ولی از طرفی دیگر به مشکل برخورد کردند با موثقه ابن بکیر چون دارد مادامی که علم به تذکیه دارید ارتکاب این اشیاء اشکالی ندارد لازمه اش این است که سوق مسلم و ید مسلم و بلاد مسلم اماریت ندارند
: صحیحه حلبی و بزنطی با موثقه ابن بکیر تعارض دارند موثقه بکیر مآنع است ولی صحیحه مرخِص است یعنی یکی اجازه مصرف میدهد و دیگری اجازه مصرف نمی دهد بین این دو تعارض است . میگویند که روآیات مرخص روآیات مآنعه را تخصیص می زنند یعنی عبارت اذا علمت آنه ذکی مربوط به غیر بازار است یعنی هرچیزی که از غیر بازار گرفتی مادامی که علم به تذکیه داری استفاده کن و مادامی که علم به تذکیه نداری استفاده نکن اما هرچه از بازار گرفتی استفاده کن چون اماریت دارد پس اماریت با تخصص ثابت شد. 🍃 🌹🍏🍃🌾🌷 🍃🍀🌾🌷➖➖🌷 🔴🍏🍏🍏🍏🍎🍃🌾🍏 📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖 @ostadahadi 🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴📕📕📕⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵🔴🌷🍃 🔵⚫️🔴🔵🔴➖➖➖➖🔴🍃🌷
📚 شروع درس اخلاق در قم ⏰زمان:۱۴ آذر ماه بعد از نماز مغرب و عشاء 📍مکان: https://goo.gl/maps/jAZzFxpFEz52 ⛔️به علت مکان جلسه تنها حضور برادران ممکن است.