🌹 پیامبر اعظم(ص):
🔅مردگانتان را که در قبرها آرمیده اند از یاد نبریدامید احسان شما را دارند. آنها زندانی هستند و به کارهای نیک شما رغبت دارند. شما صدقه و دعایی به آنها هدیه کنید.
📗 انوار الهدایه، ص ١١۵.
🌹 اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم
🌐 @partoweshraq
#حدیث
🕠 📚 #داستان_دنباله_دار
#جان_شیعه_اهل_سنت؛
💚 ☪ عاشقانه ای برای مسلمانان
✒ نویسنده: فاطمه ولینژاد
🔗 قسمت دویست و هفتاد و دوم
🌌 شبی که به این خانه وارد شدم، به قدری خسته و درمانده بودم که نفهمیدم با پای خودم به خانه یک روحانی شیعه وارد شده و با دست خودم چقدر کار خودم را سختتر کردهام که مجید در خانه اهل سنت و حتی زیر فشار ترس و تهدید وهابیت، قدمی عقب نشینی نکرد و حالا من در جمع یک خانواده مقید شیعه، باید برایش تبلیغ تسنن میکردم، هر چند من هم دیگر شور و شعار روزهای اول ازدواجمان را از دست داده و دیگر برای سُنی کردن مجید، به هر آب و آتشی نمیزدم که انگار از صبوری مجید، دلِ من هم آرامش گرفته و بیش از اینکه بخواهم عقیدهاش را تغییر دهم، از حضور گرم و مهربانش لذت میبردم تا سرِ حوصله و با سعه صدر، دلش را متوجه مذهب اهل سنت کنم.
🏻شاید هم تحمل این همه مصیبت در کمتر از یکسال، آنچنان رمقی از من کشیده بود که حالا به همین زندگی آرام و دلنشین، راضی بودم و همین که میتوانستم در کنار عزیز دلم با خاطری آسوده زندگی کنم، برایم غنیمت بود.
🏳🏴 با اینهمه، شرکت در مراسم متعدد جشن و عزاداری شیعیان چندان خوشایندم نبود که هنوز هم فلسفه اینهمه سینه زدن و گریه کردن و از آن طرف پخش شربت و شیرینی را درک نمیکردم و میدانستم هر مجلسی که در این خانه برپا میشود، مجید را دلبستهتر میکند و کار مرا سختتر!
👁 میدیدم بعد از هر مراسم، چه شور و حالی پیدا کرده که آیینه چشمانش از صفای اشکهای عاشقیاش میدرخشید و صورتش از هیجان عشق به تشیع، عاشقانه میخندید!
🏻در هر حال، من هم عضوی از اعضای این خانواده شده و چارهای جز تبعیت از سبک زندگیشان نداشتم، حتی اگر میدانستند من از اهل سنتم، باز هم دلم نمیآمد در برابر اینهمه محبتهای بیدریغشان کاری نکنم و برای جبران زحماتشان هم که شده، در هر کاری همراهشان میشدم.
🌳🏣🌴 در جلسات صبحگاهی قرآن مامان خدیجه شرکت میکردم، در مراسم مولودی و عزاداری، کمک دستشان بودم و گاهی همراه مامان خدیجه و زینب سادات، راهی مسجد شیعیان میشدم و نمازم را به امامت آسید احمد میخواندم.
🕌 در هنگام ادای نماز در مسجد شیعیان، طوری که کسی متوجه نشود، دستانم را زیر چادر بندریام روی هم میگذاشتم و چادرم را روی صورتم میانداختم تا در هنگام سجده، بتوانم کنار مُهر روی زمین سجده کنم و این بلا را هم وهابیت به سرم آورده بود که از ترس برملا شدن هویت پدر وهابیام، مجبور بودم سُنی بودن خودم را هم پنهان کنم، ولی باز هم همیشه نگران بودم که از روی ناآگاهی حرفی بزنم یا پاسخی بدهم که در جمع شیعیان راز دلم را بر ملا کند و از روی همین دلواپسی بود که در اکثر جلسات، در سکوتی ساده، گوشهای مینشستم و بیشتر شنونده بودم.
📚📖 البته این همراهی، چندان هم خالی از لطف نبود که پای درس احکام مامان خدیجه، مسائل جالبی یاد میگرفتم و نکات بسیار شیرینی از تفسیر آیات قرآن میشنیدم که تازه متوجه شده بودم مامان خدیجه تحصیلات حوزوی دارد و برای خودش بانویی فاضله و دانشمند است.
👳🏻 پای منبر آسید احمد هم حرفهای جدیدی از مسائل سیاسی و اعتقادی میشنیدم که گرچه با مواضع علمای اهل سنت هماهنگ بود، ولی از زاویهای دیگر مطرح میشد و برایم جذابیت دیگری پیدا میکرد.
🏻 مجید هم که دیگر پای ثابت مسجد شده و علاوه بر اینکه عضوی از اعضای دفتر مسجد شده بود، تمام نمازهایش را هم به همراه آسید احمد در مسجد میخواند.
🏣 من و مامان خدیجه و زینبسادات، از فرصت نبودن آسید احمد و مجید در خانه استفاده کرده و بدون حجاب و با خیالی راحت در حیاط کار میکردیم تا بساط جشن امشب مهیا شود و دقایقی به اذان مغرب مانده بود که همه کارها تمام شد.
دیس شیرینی را روی میز فلزی کنار حیاط چیده و بستههای کوچک میوه و شکلات را کف ایوان گذاشته بودیم تا در هنگام ختم مراسم از میهمانان پذیرایی شود. اتاقها را هم جارو کرده و کارهای سختتر را به عهده مردها گذاشته بودیم تا بعد از نماز مغرب و عشاء که به خانه باز میگردند، کمکمان کنند.
🚨🔰 لینک #قسمت_اول برای دوستانی که تازه وارد کانال شدند:
🔗 eitaa.com/partoweshraq/8
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 برای خواندن داستان های دنباله دار، به ما بپیوندید...
▶🆔: @partoweshraq
🕕 💠🌷💠 سـیـره شـہـداء
💥سیزده سالش بود که رفت جبهه توی عملیات بدر از ناحیه گردن قطع نخاع شد.
🛌 هفده سال روی تخت، ولی همواره خندان بود.
🖼 بالای سرش این بیت شعر چشم نوازی می کرد:
🔅چرا پای کوبم، چرا دست بازم
🔅مرا خواجه بی دست و پا می پسندد
🕰 همسرش میگه: نیم ساعت قبل از شهادتش بهم گفت:
🌹 نگران نباش، جای منو توی بهشت بهم نشون دادند!
🌷 شهید حاج حسین دخانچی.
🌐 @partoweshraq
پرتو اشراق
🌌 به مناسبت #شب_جمعه، شب زیارتی ارباب بی کفن
🌷 پیغام حضرت #ابوالفضل_العباس (سلام الله علیه) به یکی از منبریها!
📗 مرحوم #سید_عبدالرزاق_مقرم (متوفی ۱۳۹۱ ه.ق) در « #مقتل_الحسین علیه السّلام» نقل می کند:
🖋 دانشمند بزرگ، #شیخ_کاظم_سبتی، برای من نقل کرد که، یکی از علمای برجسته و مورد اطمینان نزد من آمد و گفت:
👣 من رسول و فرستاده ی حضرت ابوالفضل العباس (علیه السّلام) از سوی او هستم، و افزود:
🌌 من آن حضرت را در خواب دیدم، به من فرمود:
❓چرا شیخ کاظم سبتی مصیبت مرا نمی خواند؟!
✋🏻عرض کردم: من همواره می شنوم که شیخ کاظم مصیبت شما را می خواند!!
🌷 فرمود: به شیخ کاظم بگو این مصیبت را بخوان، و آن اینکه:
▪هرگاه سوارکاری از پشت اسب بر زمین سقوط کند دست هایش را به زمین می گذارد، ولی اگر تیرها به سینه ی او فرو رفته باشند و دست هایش نیز بریده باشند... بماذا یتلقی الأرض؟!
❓چگونه و با چه سختیای، به زمین برخورد خواهد کرد؟!
📗 منبع: مقتل الحسین (عبدالرزّاق مقرّم)، ص۲۸۱.
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
#حـلقـہ_عشـاق
#داستان_کوتاه
#تکیه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #ببینید | #روضه
🎼 يك نفر در ميان گودال و صد نفر...
🎤 حاج محمود #كريمى
🌙 به مناسبت #شب_جمعه، شب زیارتی اباعبدالله(ع)
🌐 @partoweshraq
🕥 💠📢💠 #منـبر؛ رسـانـہ شیعـہ
🎧 #بشنوید | #موعظه
👣 ماجرای شنیدنی پیوستن حبیب ابن مظاهر (ع) به #امام_حسین (ع)
🎙حجت الاسلام #بندانی_نیشابوری
🌐 @partoweshraq
4_5906943194490209470.mp3
5.65M
🕥 💠📢💠 #منـبر؛ رسـانـہ شیعـہ
🎧 #بشنوید | #موعظه
👣 ماجرای شنیدنی پیوستن حبیب ابن مظاهر (ع) به #امام_حسین (ع)
🎙حجت الاسلام #بندانی_نیشابوری
🌐 @partoweshraq
📡 #نشر_حداکثری
💠🌹💠 ٺشـــرفــــــ👣ــــــاٺ
⚜ نفس حق
🍶 علی محمد دستش را سمت کاسه برد و سریع آن را جلوی دهانش گرفت. باز هم آن سرفه های لعنتی به سراغش آمده بودند و راه نفسش را گرفته بودند. بوی خون فضای دهانش را پر کرده بود.
🛌 او این بار هم مثل همیشه بی حال روی بالشتش افتاد و به سید علی آقای شوشتری نگاه کرد.
📚📖 سید که کارش طبابت نبود، چون حال علی محمد کتابفروش را این طور می دید، هر از چندی به بالینش می آمد و در حالی که می دانست کارش بی فایده است، به اصطلاح او را دوا و درمان می کرد و گاهی هم حمد شفایی می خواند.
👴🏾 از شدت بیماری علی محمد، دیگر برای خانواده رمقی باقی نمانده بود.
🌴 صدای کوبه در، حیاط را پر کرد. رفیق شفیق علی محمد به دیدارش آمده بود. او که حال دوستش را دید، یاد گذشته کرد و گفت:
👳🏼 ملا علی محمد، بلند شو، بلند شو برویم وادی السلام، قول می دهم حالت بهتر شود!!
👴🏾 علی محمد با شنیدن پیشنهاد دوستش، لبخندی بر صورت بی رنگش نشاند و گفت:
- مرد! مگر حالم را نمی بینی؟ من رمق تکان خوردن ندارم، بیایم وادی السلام؟!!
👳🏼 مرد این بار مصمم تر جلو آمد و روی تشک علی محمد نشست و گفت:
- بردنت با من، بعد هم با دست اشاره ای به کتفش کرد و گفت:
- می نشانمت روی کجاوه و می برمت!!
🔅🔅🔅
📿 تازه به وادی السلام رسیده بودند و علی محمد در گوشه ای نشسته بود و مشغول ذکر گفتن بود که مردی زیبارو و با هیبتی خاص که لباس عرب ها را به تن داشت، سمت او آمد.
👣 مقابل علی محمد که رسید، دستش را دراز کرد و ذره ای نان که به اندازه ناخنی بود، به او داد و از نظرش غایب شد.
🍪 علی محمد کتابفروش با تعجب به نان نگاه می کرد و مانده بود که این مرد که بود، که یاد بیماریش افتاد!
🍪 او بسم اللهی گفت و نان را در دهانش گذاشت.
⌛لحظه ای نگذشته بود که او در درونش حسی تازه یافت، حالی که تا آن زمان تجربه اش نکرده بود، سرفه هایش بند آمده بود و ضعفش از بین رفته بود.
🔅🔅🔅
👴🏾 علی محمد مقابل شیخ سید علی شوشتری نشسته بود و او نبضش را می گرفت.
‼ اثری از بیماری نبود!!
⁉ سید پرسید: ای مرد! با خودت چه کرده ای؟!
👴🏾 علی محمد سر به زیر انداخت و گفت: سید، کاری نکرده ام!
- راستش را بگو و از من پنهان نکن؟!
👴🏾 علی محمد در حالی که اشک می ریخت، جریان را تعریف کرد.
👁 سید با حسرت به علی محمد نگاه کرد و گفت:
☝🏻آری، فهمیدم که نفس عیسی آل محمد (عج) به تو رسیده است.
📚 منبع: برکات حضرت ولی عصر(عج)، خلاصه #العبقری_الحسان، نهاوندی.
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
#تشرفات
#کرامات
#داستان_کوتاه
💠❓📚 ✍🏻💠 #پــرســمــان
❓سئوال: برخی از اهل سنت می گویند که شما چرا اینقدر یزید را لعنت می کنید؟ شاید پس از قتل #امام_حسین(ع) توبه کرده باشد و خدا هم توبه او را پذیرفته باشد! مگر خدا توبه پذیر نیست؟
✅ پاسخ:
🔰 این سخن برگرفته از کلمات ابن تیمیه است که می گوید:
🔅«از کجا معلوم که یزید یا دیگر مظلومان از ظلمشان توبه نکرده یا کار نیکی انجام نداده که گناهانش پاک شده باشد».
📚 منهاج السنه، ج ۴، ص ۵٧١.
👌🏻برای پاسخ باید توجه داشت که توبه کردن نیاز به دلیل و نشان دارد و در تاریخ هیچ نشانه ای برای توبه واقعی یزید ثبت نشده است، مضافاً بر این که به فرض توبه ظاهری هم صورت گرفته باشد، در قبول توبه از ناحیه خداوند جبران مافات شرط است.
⚜ خداوند می فرماید:
🔅«هر کس از شما کار بدی از روی نادانی کند سپس توبه و اصلاح (و جبران) نماید، (مشمول رحمت خدا می شود زیرا او) آمرزنده و مهربان است».
📖 سوره انعام، آیه ۵۴.
⚜ در آیات متعدد دیگری، جبران مافات و اصلاح گذشته از شروط اصلی پذیرش توبه، بیان شده است:
📖 بقره ١۶٠- آل عمران ٨٩- نساء ١۴۶- نحل ١١٩- طه ٨٢.
❓حال سوال می کنیم که یزید چه جبران مافاتی انجام داد؟
❓آیا قاتلان مباشر حسین(ع) را مجازات کرد؟
❓آیا از اهل بیت حسینی طلب حلالیت و بخشش کرد؟
❓آیا آنان را مورد اکرام و احترام قرار داد؟
❓آیا دست از خلافت غاصبانه خود کشید و حکومت را به صاحبان حقیقی آن تحویل داد؟
❓و هزاران آیای دیگر که بدون جواب است.
❌ بلکه به عکس او در دو سال پایانی عمر و پس از واقعه کربلا، واقعه کشتار و تجاوز به نوامیس مسلمین در شهر مدینه و به منجنیق بستن و سنگباران کردن خانه کعبه را به وجود آورد که داستان آن مفصل است.
📚 البدایه و النهایه، ج ٨، ص ٢٢١.
📚 دلائل النبوه، ج ۶، ص ۴٧۴ و...
🍷و نهایتاً هم با حالت مستی از شراب و مسکرات به هلاکت رسید.
👤 بر این اساس آلوسی از بزرگان علمای وهابیت و اهل سنت می گوید:
🔅«برای یزید مانندی در میان فاسقان یافت نمی شود و ظاهر آن است که توبه نکرده است، چنان که در حکم او هستند افرادی مانند ابن زیاد، عمر سعد، و دیگر همراهان آنها، پس تا روز قیامت و هرگاه قطره اشکی برای حسین ریخته می شود، لعنت خدا بر همه اینان و یاران و پیروانشان و هر که ارادتی به آنان دارد».
📚 روح المعانی، ج ٢۶، ص ٧٣.
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔 eitaa.com/partoweshraq
9⃣1⃣1⃣ #ضرب_المثل «کلاهش پس معرکه است!»
👥👤👥 در زمان گذشته که مردم تفریح و سرگرمی چندانی نداشتند، افرادی به عنوان معرکهگیر بودند که در سر معابر اصلی شهر ها بساط خود را پهن کرده و با کارهای مثل شعبدهبازی، قصه گویی، عملیات پهلوانی و مسئله گویی موجب شادی و سرگرمی مردم کوچه و خیابان می شدند.
⭕ رسم این بود که، بین معرکه گیر و مردم به اندازه یک الی دو متر فاصله بود و تماشاچیان به طور دایره وار به دور این محوطه می نشستند و کسی وارد این فضا نمی شد و تنها معرکه گیر و دستیارش در این محدوده به اجرای برنامه خود می پرداختند.
👥👥 گاهی که جمعیت زیاد می شد، معرکهگیر از افراد ردیف اول می خواست بنشینند تا مردمی، که در صفوف عقب تر قرار دارند، راحت تر صحنه معرکه را ببیند.
👤بعضی اوقات فردی که در جلوی معرکه قرار داشت، کاری انجام می داد که موجب اختلال نظم و حواس پرتی معرکه گیر می شد، در نتیجه کسی کلاه شخص مزاحم را بر می داشت و به خارج از دایره یا به اصطلاح «پس معرکه» پرتاب می کرد، شخص مزاحم برای گرفتن کلاهش از جا بر می خواست و به پشت معرکه می رفت در نتیجه جایش توسط افراد دیگر اشغال می شد و شخص نمی توانست به موقعیت قبلی خود باز گردد!!
🎩 اصطلاح «کلاهش پس معرکه است» به این معنی است که کسی در کاری که دیگران هم شرکت دارند، هر چقدر سعی و تلاش کند نتواند به موفقیت و کامیابی برسد.
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
🔺وزیر اطلاعات شاکی اصلی آقای #حسن_عباسی است.
⁉ با به زندان افکندن او این سوال بیش از گذشته تقویت خواهد شد که آیا ایشان به همان اندازه که به مجازات منتقدان اهتمام دارد، در فکر مبارزه با ضد انقلاب و هتاکان به اسلام و هجمه کنندگان به انقلاب هم هست؟
😐 احتمالا جواب خوانندگان یک نه بلند هست به این سوال و شاید هم در عین حال که میتواند نقاشیاشان را بکشد نمیداند چگونه مبارزه کند با آنها؟!
✅ ۱. زهرا زاویه برنده طلای المپیادریاضی جهان
✅ ۲. سارا شیربیگی خانم گل فوتسال آسیا
✅ ۳. گلاره ناظمی داورفینال المپیک جهان شد
❌۴. درسا درخشانی کشف حجاب در شطرنج
📡انفعال رسانهها برابر ۳ خبر اول رو مقایسه کنید با بلوایی که سر آخری بپا کردن!
😐 اینجوری به زن ایرانی میفهمونیم با کجتابی بیشتر میدرخشه تا تلاش!
🌐 @partoweshraq