#مناجات_با_امام_حسین سلاماللهعلیه
هر کسی رو به تو آورد جهان آرا شد
مورد مرحمت انسیة الحورا شد
کودکی بودم و با اسم تو مأنوس شدم
پایِ عشقت به سُویدایٍ دل من وا شد
هر که نوکر به کسی گشت همان نوکر ماند
هر کسی نوکر دربار تو شد آقا شد
در زدم بر در هر خانه دری باز نشد
جز درِ خانه ی تو، در نزده در وا شد
ریزه خواران سر سفره ی تو شاهانند
آرزومند گدایی درت موسی شد
پسر مریم اگر جان بدهد بی جان را
هر دمی از نفست باز دم عیسی شد
تو نگاهم نکنی در بَرِ مردم هیچم
نگهت عزت دنیای من و عقبی شد
عاشقی را که تو تأیید کنی مَحرم توست
همچو سلمان که به دربار شما منّا شد
سینه زن های تو در رتبه همه سلطانند
این مقامیست که با دست علی امضا شد
گریه کردن به شما روزی هر چشمی نیست
این متاعیست که در عالم زَر اهدا شد
روزیِ اشک مرا در غم خود افزون کن
همچنان قطره که از لطف شما دریا شد
هیچکس از لب خشکیده ی تو نَه نشنید
نظر لطف شما شامل نوکر ها شد
#سعید_خرازی
@poem_ahl
#مرثیه_امام_حسین سلاماللهعلیه
#گریز_حضرت_قاسم سلاماللهعلیه
#گریز_حضرت_علی_اصغر سلاماللهعلیه
#گریز_حضرت_علی_اکبر سلاماللهعلیه
#گودال
تک و تنها شد و شکل محنش ریخت بهم
رفتنش ریخت به هم آمدنش ریخت بهم
آن قدَر اسب به روی بدن قاسم تاخت
که قد و قامت سرو حسنش ریخت بهم
دید گلبرگ گلم تازه کمی باز شده
حرمله زود روی دست منش ریخت بهم
بدن مُثله که مخصوص علی اکبر نیست
این حسین است که نظم بدنش ریخت بهم
نیزه و تیر و سنان، سنگ و عصا و شمشیر
جوشنش ریخت به هم وضع تنش ریخت بهم
کهنه پیراهن او حکم کفن داشت براش
حیف غارت شد و وضع کفنش ریخت بهم
خون انگشت به انگشتر او جاری شد
نیمه شب رنگ عقیق یمنش ریخت بهم
صوت قرآن تو را خواهر تو دیر شناخت
علتش چیست صدای سخنش ریخت بهم
داخل طشت طلا بود که دندان هایش
خیزران خورد و درون دهنش ریخت بهم
دل، مدینه بدنش کرببلا، سر در شام
یوسف فاطمه گویا وطنش ریخت بهم
#مهدی_مقیمی
@poem_ahl
#مناجات_با_امام_حسین سلاماللهعلیه
#مرثیه_امام_حسین سلاماللهعلیه
خم نخواهد کرد حتی بر بلند دار سر
هرکسی بالا کند با نیت دیدار سر
هر زمان یکجور باید عشق را ابراز کرد
چون تو که هربار دل میدادی و این بار سر
عشق آری عشق وقتی سر بگیرد، میرود
بر سر دروازهها سر بر سر بازار سر
ای شکوه ایستا! نگذار بر دیوار دست
تا جهان نگذارد از دست تو بر دیوار سر
کاشفالاسرار میخواهد گرهگیسوی عشق
خوش به هم پیچیده است این رشته بسیار سر
لیلهالقدر است این افتاده در گودال، ماه
مطلعالفجر است این برکرده از نیزار سر
در مسیر وصل، سر از پا اگر نشناختی
میکند پندار پا تا میکند رفتار سر
حاصل مرگ گل سرخ است عطر ماندگار
پس ملالی نیست از گل میبُرد عطار سر
تا همه از این نمایشگاه گل دیدن کنند
کو به کو منزل به منزل رفت در انظار سر
شمع بیسر زنده میماند که من باور کنم
روی دوش مرد گاهی میشود سربار سر
مست میگردد که بر گرد سرت گردد فلک
غافل از اینکه نمیگنجد در این دستار سر
جای دارد صبح بگذارند نام شام را
چون که دیگر میشود خورشید شام تار سر
چون طلب کرده است از اهل وفا دلدار دل
در طبق با عشق اهدا میکند سردار سر
دل به یک دست تو دادم سر به دست دیگرت
زیر سر بگذار دل یا زیر پا بگذار سر
مستها اینگونه از میخانه بیرون میزنند
از عطش لبریز لب از بادگی سرشار سر
العطش گفتی ولی آب از سر دنیا گذشت
یک نفس آخر کشیدی جام را انگار سر
زندگی یعنی عبادت، زندگی یعنی نماز
مرگ یعنی والسلام از سجدهات بردار سر
آسمان! از ماه بالاتر نبر خورشید را
نیزه را پایین بیاور، نیست یار از یار سر
#محمد_زارعی
@poem_ahl
#مناجات_با_امام_رضا سلاماللهعلیه
شرمندهام که همت آهو نداشتم
شصت و سه سال راه به این سو نداشتم
اقرار میکنم که من – این های و هوی گنگ-
ها داشتم همیشه ولی هو نداشتم
جسمی معطر از نفسی گاه داشتم
روحی به هیچ رایحه خوشبو نداشتم
فانوس بخت گمشدگان همیشهام
حتی برای دیدن خود سو نداشتم
وایا به من که با همهی هم زبانیام
در خانواده نیز دعاگو نداشتم
شعرم صراحتیست دلآزار، راستش
راهی به این زمانهی نه تو نداشتم
نیشم همیشه بیشتر از نوش بوده است
باور نمیکنید که کندو نداشتم؟!
میشد که بندگی کنم و زندگی کنم
اما من اعتقاد به تابو نداشتم
آقا شما که از همهکس باخبرترید
من جز سری نهاده به زانو نداشتم
خوانده و یا نخوانده به پابوس آمدم؟
دیگر سوال دیگری از او نداشتم
#محمدعلی_بهمنی
@poem_ahl
#مناجات_با_امام_حسین سلاماللهعلیه
عشق در پرده این پرسش بی حاصل ماست
دل ما در حَرَمت یا حرمت در دل ماست
خون بها از که بخواهیم که در روز جزا
شافع ماست همان کس که غمش قاتل ماست
اشک بر توست شفای دل درمانده ما
علتش چیست مگر تربت تو در گل ماست
دانه دانه به زمین ریخت گناهانم را
گوهر عشق که در دیده ناقابل ماست
تا برای تو نمیریم ز پا ننشینیم
کربلا مقصد ما نیست که سر منزل ماست
#محمد_رسولی
@poem_ahl
#مناجات_با_امام_حسین سلاماللهعلیه
#وداع_با_محرم
دارد تمام می شود آقا عزای تو
کم گریه کرده ایم محرم برای تو
دارد چه زود سفره تو جمع می شود
تازه نشسته ایم بخوریم از غذای تو
شبهای آخر است... گدا را حلال کن
این هم بساطِ نوکر بی دست و پای تو
ما را ببخش گریه ی سیری نکرده ایم
چشمانِ خشکِ ما خجل از این عزای تو
هر روز روز تو همه جا محضر شما
یعنی که هست هر چه زمین کربلای تو
میل دوبارگی بهشت آدمی نداشت
وقتی شنید گوشه ای از روضه های تو
کی دست خالی از در این خانه رفته است
دست پر است تا به قیامت گدای تو
تنها بلد شدیم تباکی کنیم و بس
گریه کند برای تو صاحب عزای تو
گریه کن تو حضرت زهراست والسلام
جانم فدای فاطمه و جانم فدای تو
تازه به شام می رسد از راه قافله
تازه رسیده نوبت تشت طلای تو
#علی_اکبر_لطیفیان
@poem_ahl
#مدح_امام_حسن سلاماللهعلیه
كريم بيرق و صحن و علم نميخواهد
كنار فاطمه هرگز حرم نميخواهد
برای دادن حاجت قسم نمی خواهد
برای دشمن خود نیز کم نمی خواهد
کریم بود و بدون سر و صدا بخشيد
تمام بقعه خود را به كربلا بخشيد
@poem_ahl
#مدح_امام_حسن سلاماللهعلیه
#مرثیه_امام_حسن سلاماللهعلیه
#گریز_حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
فدای جود کسی که هر آنچه را بخشید
فقط به خاطر خشنودی خدا بخشید
از ابتدا پدرش فکر ما گداها بود
که سفره ی کرمش را به مجتبی بخشید
غریب بود، اگرچه گدا فراوان داشت
کریم بود، بدون سر و صدا بخشید
کریم کار ندارد به اسم و رسم کسی
غریبه را چه بسا بیش از آشنا بخشید
ملامتش نکنید آنکه را مدینه نرفت
مدینه زائر خود را به کربلا بخشید
دو ماه گریه برای حسین باعث شد
که رزق اشک حسن را خدا به ما بخشید
گمان کنم که دگر مادری زمین نَخورَد
خدا فقط به حسن اینچنین بلا بخشید
گمان دیگرم این است که دم آخر
به غیر قاتل مادر بقیه را بخشید
#علی_ذوالقدر
@poem_ahl
#مدح_امام_حسن سلاماللهعلیه
#مناجات_با_امام_حسن سلاماللهعلیه
#گریز_حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
غزلی از حرمت ساختهام با «مثلا»
گرچه خاک است روی قبر تو، اما مثلا…
گنبدِ زرد تو خورشید شده میتابد
نور میگیرد از آن، گنبدِ خضرا مثلا
چه ضریحی شده کارِ هنرِ فرشچیان
جنسِ هر پنجرهاش هست، مُطلّا مثلا
چقدَر پارچهی سبز، گره خورده به آن
میکنی باز، تمام گرهها را مثلا
خادمانت همه دورِ سرمان میگردند
ما عزیزیم، در این صحنِ مُعلّا مثلا
تشنهها مست شوند از مِیِ سقاخانه
ساقیِ میکده هم «حضرت سقا» مثلا
هیئتی شکل گرفتهست، میان حرمت
نام هیئت شده «یا حضرت زهرا» مثلا
روضهخوانی وسطِ صحن، حکایت میخواند
قصهی کوچهای از شهر تو، حالا مثلا…
مادری با پسرش رد شده از آن، اما…
هیچ کس راه نبستهست بر آنها مثلا
دست نامردِ کسی هم وسط کوچه نبود
چادری خاک نخوردهست، در آنجا مثلا
مادرِ قصهی ما رفت، صحیح و سالم
وَ نپوشاند، رخ از دیدهی مولا مثلا
بعدِ مجلس همه رفتند، زیارت کردند
تربتِ حضرت زهرا شده پیدا مثلا…
#رضا_قاسمی
@poem_ahl
#مرثیه_امام_رضا سلاماللهعلیه
#مرثیه_امام_حسین سلاماللهعلیه
#گودال
نشست روی زمین و بلند شد شاید
که مرهمی به جگر پارهها زند که نشد
کنار فاطمه پنجاه مرتبه اُفتاد
نشست نالهی یا مرتضی زند که نشد
بلند شد که بگوید جواد، جانش رفت
نشست مادرِ خود را صدا زند که نشد
حرارت جگرش دادِ او درآورده
چقدر خواست که داد از جفا زند که نشد
به حجره بود نبیند جواد حالت او
که آخرین نفسش را رضا زند که نشد
گرفته بود اباصلت شانهاش، میخواست
نفس نفس به غم کربلا زند که نشد
به گریه گفت که یابنشبیب، عمهی ما
دوید جد مرا تا صدا زند که نشد
شلوغ بود و حرامی و چکمه یابن شبیب
حسین خواست که حرف از خدا زند که نشد
شلوغ بود و حرامی و عمهام آمد
که ناله بر بدنی نخنما زند که نشد
همینکه دید گلو را نمیبرد، آن تیغ
دوید بوسه به او از قفا زند که نشد
در ازدحامِ قبائل به گِرد او ، پیری
رسید تا که به نذرش عصا زند که نشد
سنان دوباره به دنبال جای سالم بود
که نیزه را به تنِ جد ما زند که نشد
حسین خواست کمی هم نفس کشد، نگذاشت
حسین خواست کمی دست و پا زند که نشد...
#حسن_لطفی
@poem_ahl
#مدح_حضرت_معصومه سلاماللهعلیها
#مرثیه_حضرت_معصومه سلاماللهعلیها
بیشتر آن چه که در فرقه ی ما مرسوم است
سائلی کردنِ از فاطمه ی معصومه است
دختر بابِ حوائج شدنش حکمت داشت
چون کریمه شد و بر باب کرم موسوم است
چه مقامی است که معصوم «فداها...» گوید؟!
شأن او شأن امام است که نامعلوم است
اوج خوشبختی ما کلبِ سرایش شدن است
هر کسی نیست سگِ فاطمه، بختش شوم است
چهارده نور به دل دارم و این بانو هم
خواهر حضرت خورشید در این منظومه است
نام زوار حریمش که بهشتی شده اند
در میان صحف مادر او مرقوم است
هر کسی عرض ارادت به مقامش نکند
از عنایات غریب الغربا محروم است
روز محشر به محبش برسد دار نعیم
سهم هر کس نشود نوکر او زقوم است
حرمش جلوه به فردوس برین خواهد داد
جنتِ بی حرمش باغچه ای موهوم است
سال ها دوری بابا و برادر دیدن…
گوشه ای از غم و دردِ دل این مظلومه است
در غریبی زیادش فقط این نکته بس است
شیعیانش نشنیدند که او مسموم است
#محمدجواد_شیرازی
@poem_ahl
#مناجات_با_امام_حسین سلاماللهعلیه
#مرثیه_امام_حسین سلاماللهعلیه
غیر از تو نیستیم مسلمان هیچکَس
غیر از تو نیستیم پریشانِ هیچکَس
ما غیرِ دامَنِ تو که حَبلُالمَتینِ ماست
دستی نمیبَریم به دامانِ هیچکَس
قربانی توایم لک الحمد یا حسین
یعنی نمیرویم به قربان هیچکس
کشتی تویی، نجات تویی، رَهنما تویی
دِل خوش نمیکنیم به سُکانِ هیچکَس
من آفتاب کربوبلای تو را حسین
هرگز نمیدهم به گلستانِ هیچکَس
جُز گریهای که بهر تنِ بیسَرِ شماست
خیری نداشت دیدهی گریانِ هیچکَس
روزی رِسانِ زندگیِ ما رقیه است
نَنشِستهایم ما به سَرِ خانه هیچکَس
بعد از لَبِ مُبارَکَت ای قاری غَریب
چوبی نَخورد بَر لب و دندانِ هیچکَس
آنگونه که سَرَت به رویِ نیزه آیه خواند
منبَر نرفته قاری قرآنِ هیچکَس
خاتم اگرچه داشت به انگشتِ خود ولی
انگشت را نداد سلیمانِ هیچکَس
#سید_پوریا_هاشمی
@poem_ahl