eitaa logo
قران پویان
444 دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
648 ویدیو
599 فایل
تدبردر قرآن وتفقه در دین با عمومی سازی فهم وعمل به قرآن
مشاهده در ایتا
دانلود
کانالِ قرآن‌پویان: تاملی در دیدگاههای استاد شهید شماره پانصدو سی و شش تفسیر سوره قسمت چهار دهم از جلد پنجم کتاب ✅اعمال انسان میوه های وجود اوست كارهای انسان، آنچه از انسان بروز می كند، چه تلخ و چه شیرین، ناشی از طرز تفكر و خلق و خوی انسان است. آن كسی كه فكرش پاك است، اخلاقش پاك است، فكرش شیرین است، اخلاقش شیرین است، عمل و رفتار او شیرین است، غذای مطبوع و مفید برای مردم دیگر است؛ و آن كسی كه كارها و سخنش همه تلخی و سمومات است، سخنش به هر كس كه برسد مثل یك غذای سمّی است كه به افراد برسد  تا در روح او خباثت نباشد، تا اخلاقش مسموم و فاسد نباشد، تا افكار و عقایدش این طور نباشد حرفش به این صورت درنمی آید. . اعمال انسان میوه های وجود انسان است، اخلاق انسان شاخه های وجود انسان است، عقاید انسان ریشه های درخت وجود انسان است و اساساً روح انسان نیست جز یك درخت، یك درخت پرریشه و پرشاخه و پرمیوه و پربرگ، درختی كه در این دنیا انسان باید خودش را پیوند بزند و در این دنیاست كه این درخت، درخت طوبی یا زقّوم می شود با دو تفاوت: یكی این كه در دنیا ثمره ی این درخت را انسان تنها خودش نمی چیند، احیاناً به دیگران هم می دهد، دیگران هم از میوه های این درخت می خورند، اگر شیرین باشد شیرین و اگر تلخ باشد تلخ؛ تفاوت دوم این است كه انسان [واقعیت ] خودش [را] در دنیا [درك نمی كند. ] حكما ثابت كرده اند كه روح انسان در دنیا مادامی كه با این بدن هست حالت موجودی را دارد كه عضوش را بی حس كرده اند، حالت تخدیرشده دارد، یعنی آنچه را كه از درون خودش باید درك كند درك نمی كند، مثل آدمی است كه موجبات درد در او هست ولی فعلاً یك آمپول به عضو زده اند و آن را تخدیر كرده اند و چیزی احساس نمی كند. ولی این مخدر برای همیشه باقی نخواهد ماند، روزی خواهد آمد كه از بین برود، وقتی از بین رفت انسان واقعیت را درك می كند. به بیان دیگر انسان در دنیا [نسبت به آخرت ] این دو تفاوت را دارد؛ یكی اینكه ثمره ی درختش را دیگران هم می چینند، اگر شیرین است شیرین و اگر تلخ است تلخ، ولی در آخرت فقط خودش است كه ثمره را می چیند، چون عمل است؛ یعنی در آنجا ثمره ی عمل او را، چه خوب چه بد، كس دیگر نمی چیند، اگر كس دیگر هم استفاده ببرد به دلیل پیوندی است كه در دنیا با این برقرار كرده، یعنی از این درخت، پیوندی به خودش زده، كه [در] مسئله ی «یَوْمَ لا یُغْنِی مَوْلًی عَنْ مَوْلًی شَیْئاً وَ لا هُمْ یُنْصَرُونَ. `إِلاّ مَنْ رَحِمَ اَللّهُ»  كه در اخبار داریم مقصود [است، ]. شفاعت تابع پیوندی است كه انسان از درخت شفیع در دنیا به درخت خودش زده باشد و الّا انسان [به صورت ] درخت پیوند نزده ی صددرصد تلخ امكان ندارد كه از میوه ی یك درخت شیرین استفاده كند. پس آن هم باز پیوندش مربوط به دنیاست. در آنجا انسان از تمام آن میوه های درخت وجود خودش كه اعمال خودش است [بهره مند است. تفاوت دیگر این است كه در آخرتْ انسان ] با خودش مواجه می شود، واقعاًخودش را یك درخت می بیند، درختی كه آنقدر میوه دارد الی ماشاءاللّه؛ و بعضی افراد میوه هایشان در نهایت درجه شیرین و مطبوع و آن دیگری كه درختش است میوه هایش آنچنان تلخ است كه به تعبیر ما از زهر مار تلختر. ولی در عین حال با همه ی آن تلخی آنچنان گرسنگی و جوعی دارد كه همه ی آنها را می خورد و شكم خودش را پر می كند، چون همانهایی است كه در دنیا خورده. آنچه در آنجا می خورد تجسم آن چیزی است كه در دنیا خورده. پس در عالم آخرت، ما درختی در بهشت داریم و درختی در جهنم. انسان ممكن است به صورت آن درخت بهشتی دربیاید، ممكن است به صورت این درخت جهنمی دربیاید. به عبارت دیگر انسان ممكن است عضوی و شاخه ای از درخت بهشتی باشد و ممكن است عضوی و شاخه ای از درخت جهنمی باشد. برای كسی قطعی نكرده اند كه تو حتماً از آن درختی یا حتماً از این درختی؛ نه، هر كسی در این دنیا می تواند خودش را عضوی و جزئی و شاخه ای از آن درخت بكند و می تواند عضوی و جزئی و شاخه ای از این درخت بكند. https://telegram.me/quranpuyan
تاملی در دیدگاههای استاد شهید شماره پانصدو سی و هفت تفسیر سوره قسمتپانزدهم از جلد پنجم کتاب ✅فراموش كردن «خود» عزیز كریم واقعی خداست؛ العزیز اوست و الكریم اوست. كسی در مقابل خدا خودش را عزیز و كریم بداند این همان عصیان در مقابل حق و تكبر بر ذات پروردگار است؛ آخرین نتیجه اش همین است كه قرآن ذكر می كند: 🔰🔰🔰 «إِنَّ شَجَرَةَ اَلزَّقُّومِ. طَعامُ اَلْأَثِیمِ. كَالْمُهْلِ یَغْلِی فِی اَلْبُطُونِ. كَغَلْیِ اَلْحَمِیمِ. خُذُوهُ فَاعْتِلُوهُ إِلی سَواءِ اَلْجَحِیمِ. ثُمَّ صُبُّوا فَوْقَ رَأْسِهِ مِنْ عَذابِ اَلْحَمِیمِ. ذُقْ إِنَّكَ أَنْتَ اَلْعَزِیزُ اَلْكَرِیمُ » . ❇️خدا موجودی جدا از انسان نیست كه انسان بگوید من خودم را حفظ می كنم در مقابل او؛ او را طرد می كنم خودم را حفظ می كنم. «خود» انسان با خدا حفظ می شود. در آیات دیگر قرآن خوانده ایم:👇👇 «وَ لاتَكونوا كَالَّذینَ نَسوُا اللّهَ فَاَنْسیهُمْ اَنْفُسَهُمْ» 🌺 آدمی كه خدا را فراموش كند خودش را فراموش كرده، نه اینكه خودش را دریافته و خدا را فراموش كرده؛ آن كه خدا را از دست بدهد خودش را از دست داده. 🌺 🔺«قُلْ اِنَّ الْخاسِرینَ الَّذینَ خَسِروا اَنْفُسَهُمْ» . اشتباه اینها این است؛ می گویند انسان خودش را بازیابد و بازیافتن انسان خودش را به این است كه همه چیز را طرد كند. پس همه چیز را طرد كند حتی خودش را! خداوند غایت كمال انسان است. یك موجود [اگر] آن غایت كمال خودش را بجوید خودش را جستجو كرده است نه اینكه یك بیگانه از خودش را جستجو كرده است. یك رباعی به شیخ اشراق نسبت می دهند، خیلی رباعی خوبی است: 🔺هان تا سر رشته ی خرد گم نكنی 🔺خود را ز برای نیك و بد گم نكنی 🔺رهرو تویی و راه تویی منزل تو 🔺هشدار كه راهِ «خود» به «خود» گم نكنی خیلی حرف عجیبی است! می گوید آدمی كه به سوی خدا می رود در واقع به سوی خود واقعی خودش می رود، در واقع به یك معنا از «ناخود» به «خود» می رود. آن خودی را كه باید رها كند آن خود «ناخود» است، خودِ عوضی است؛ انسان از آن خود موهوم خیالی به سوی خود واقعی خودش می رود. آنگاه به این متكبر علی اللّه، به این مدعی خدایی می گویند: «ذُقْ إِنَّكَ أَنْتَ اَلْعَزِیزُ اَلْكَرِیمُ » [بچش ] ای كسی كه مدعی خدایی بودی  👈«اِنَّ هذا ما كُنْتُمْ بِهِ تَمْتَرونَ» این همان چیزی است كه شما در دنیا قبولش نداشتید، آنهایی را كه در دنیا قبول نداشتید حالا واقعیتش را می بینید. 👈«اِنَّ الْمُتَّقینَ فی مَقامٍ اَمینٍ» اما متقیان، پرهیزكاران در قرارگاهی امن [به سر می برند. ] برای آنها (بدكاران) 👈«كَالْمُهْلِ یَغْلی فِی الْبُطون» بود، غلیان و جوشش بود، و گفتیم كه همیشه كار خیر و كار حق امنیت آور است، و آن امن و امانی كه متقیان در آنجا دارند نتیجه ی امن و امان دنیاست كه 👈«اَلا بِذِكْرِاللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلوبُ»  «فی جَنّاتٍ وَ عُیونٍ» در باغها، در بهشتها و در میان چشمه ها «یَلْبَسونَ مِنْ سُنْدُسٍ وَ اِسْتَبْرَقٍ مُتَقابِلینَ» از انواع جامه های دیبا، نازك و ستبر می پوشند، روبروی هم می نشینند و از مجالست با یكدیگر لذت می برند. «كَذلِكَ» اینچنین «وَ زَوَّجْناهُمْ بِحورٍ عینٍ» و جفت و قرین قرار می دهیم آنها را به سیاه چشمان خوش چشمی، كه ممكن است مقصود همان زوجات دنیاشان باشد كه شامل حورالعین آخرت هم می شود (در آیات پیش این طور خواندیم) . 👈 «یَدْعونَ فیها بِكُلِّ فاكِهَةٍ امِنینَ» می خواهند و می خوانند هر نوع میوه ای را. تكرار می كند: در نهایت امن و امان و آرامش به سر می برند. 👈«لا یَذوقونَ فیهَا الْمَوْتَ اِلَّا الْمَوْتَةَ الْاُولی وَ وَقیهُمْ عَذابَ الْجَحیم» در آنجا دیگر مرگ وجود ندارد، دیگر مرگی نمی چشند. برای اهل بهشت تصور اینكه وجود داشته باشد نهایت ناراحتی است؛ برای اهل جهنم تصور اینكه مرگی وجود داشته باشد نهایت بشارت است. به اینها وقتی می گویند مرگی نیست، این بزرگترین عذابهاست؛ به آنها وقتی می گویند دیگر مرگی نیست بزرگترین بشارتهاست. 👈 «وَ وَقیهُمْ عَذابَ الْجَحیم» خدای آنها آنان را از عذاب جحیم نگهداری كرده است. (از متقین شروع شد كه از ماده ی «تقوا» و «وَقْو» و «وَقْی» و نگهداری است و تقریباً به اینجا ختم می شود كه «وَ وَقیهُمْ» خدا هم آنها را نگهداری كرده است. ) انسان تا در دنیا خودش را از آنچه كه موجب جهنم است نگه ندارد در آخرت از جهنم نگهداری نمی شود. «فَضْلاً مِنْ رَبِّكَ» همه ی اینها تفضلات پروردگار توست. اهل بهشت هر چه را كه دارند فضل پروردگار می بینند «ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ» و رستگاری بزرگ این است 🌸☘🌸☘🌸☘🌸☘🌸☘ https://telegram.me/quranpuyan
 تاملی در دیدگاههای استاد شهید شماره پانصدو سی و هشت تفسیر سوره قسمت شانزدهم از جلد پنجتم کتاب ✅توجه اهل بهشت به كرامت بودن نعمتهای بهشتی برای آن گروه از اهل بهشت كه اهل معرفت هستند نعمتهای بهشتی از دو جهت نعمت است: یك جهت خود همین نعمت بودن این نعمت، كه نعمت برای انسان نعمت است، همین طور كه در دنیا هم، قطع نظر از هرچیزی، میوه ی خوب، غذای خوب، لباس خوب برای انسان نعمت است. چیزی كه برای یك شخص صاحبدل بالاتر است، جنبه ی بودن و بودن آن است؛ یعنی اگر شما یك شخص فوق العاده مورد احترام و محبوبی داشته باشید چنانچه او هدیه ای برای شما بفرستد، اینجا شما دو لذت دارید كه یكی از آندو صد درجه بیشتر از دیگری است. یكی اینكه این مثلاً سیبی كه او فرستاده است سیب است مثل همه ی سیبهای دیگر؛ دیگر اینكه می گویید این سیبی است كه فلان كس فرستاده. این دیگر لذت روحی مطلب است. اهل نعمتهای بهشتی را كه از خدا می خواهند توجهشان به هدیه بودن و فضل بودن آنهاست، به تفضل بودن و بودن آنهاست؛ یعنی از این جهت كه احساس می كنند آنچه كه دارند هدیه ی محبوبشان است، هدیه ی خداست، برای آنها هزاران درجه بیشتر لذت بخش است از خود میوه از آن جهت كه میوه میوه است. 👈 این است كه در آخر به این نكته اشاره می كند: «فَضْلاً مِنْ رَبِّكَ» در حالی كه این تفضل پروردگار است؛ و آنها این «فَضْلاً مِنْ رَبِّكَ» را احساس می كنند، درك می كنند كه این فضل اوست؛ استفاده كنید كه فضل اوست. یك جامه، یك مداد، یك كتاب و هر چیزی را اگر یك شخص مورد احترام و محبوب به انسان داده باشد، اصلاً آدم به چشم دیگری به آن نگاه می كند، افتخار دیگری برای او دارد؛ و برای آنها این جهتش مورد نظر است نه آن جهتهای ظاهری و جسمانی. «ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ» آن است رستگاری بزرگ. بعد می فرماید: «فَاِنَّما یَسَّرْناهُ بِلِسانِكَ لَعَلَّهُمْ یَتَذَكَّرونَ. فَارْتَقِبْ اِنَّهُمْ مُرْتَقِبونَ» . برمی گردد به آیات اول كه «حم. وَ اْلكِتابِ الْمُبینِ. اِنّا اَنْزَلْناهُ فی لَیْلَةٍ مُبارَكَةٍ. . . » بعد از همه ی این مطلبها كه گفته شد، همانا ما قرآن را آسان كردیم به زبان تو؛ یعنی این را وارد كردیم به زبان تو؛ از مقام عالی و شامخی كه فوق مقام لسان و لفظ بود، «اِنّا اَنْزَلْناهُ فی لَیْلَةٍ مُبارَكَةٍ» بود [تنزل دادیم و] ما این را میسّر كردیم؛ مثل این كه چیزی در یك مقام خیلی عالی باشد، آن را در دسترس قرار بدهند. گفتیم از آیات قرآن استفاده می شود كه قرآن خودش حقیقتی است در یك مقام عالی «فی كِتابٍ مَكْنونٍ. لایَمَسُّهُ اِلَّا الْمُطَهَّرونَ»  بعد، از مقام عالی خودش نزول پیدا كرد به قلب مبارك رسول اكرم و بعد به صورت لفظ آمد، برای چه؟ برای اینكه مردم متذكر بشوند. «فَاِنَّما یَسَّرْناهُ بِلِسانِكَ لَعَلَّهُمْ یَتَذَكَّرونَ» این را ما تسهیل و آسان كردیم، یعنی سهل المنال كردیم، در دسترس قرار دادیم (در یك آیه ی دیگر می فرماید: «وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا اَلْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ»  اینجا هم «یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ» همین مفهوم را دارد) «لَعَلَّهُمْ یَتَذَكَّرونَ» باشد كه اینها متذكر شوند. «فَارْتَقِبْ اِنَّهُمْ مُرْتَقِبون» (چون پایان كار را هم برای دو دسته گفتیم) بنابراین تو انتظار بكش كه آنان هم انتظار می كشند، یعنی بدان كه چنین حقیقتی بدون شك و شبهه در پیش رو هست. و صلّی اللّه علی محمد و آله الطاهرین. پایان 🌸☘🌸☘🌸☘🌸☘☘🌸 https://telegram.me/quranpuyan
تاملی در دیدگاههای استاد شهید شماره پانصدوسی و چهار ✅محاسبه ی نفس ✴️کتاب حکمتها و اندرزها ج۲۲،ص۱۱۵_۱۱۴ قرآن كریم می فرماید:👇👇 ای صاحبان ایمان و دلهای بیدار، داشته باشید و مراقب خویش باشید كه چه پیش می فرستید. باز هم تقوای الهی داشته باشید و بدانید كه خدا از همه ی كارهای شما آگاه است . اعمال انسان به منزله ی كالا و متاعی در نظر گرفته شده كه پیش فرستاده می شود و آدمی خود بعداً به آن متاع ملحق می گردد، مانند كسی كه قبل از آنكه به سفری برود كالاها و متاعهایی می فرستد و بعد خودش می رود. 🍃آدمی كمتر توجه دارد كه سعادت جز عمل چیزی نیست، سرمایه ی خوشبختی در دنیا و آخرت جز عمل نیك چیزی نیست؛ و چون توجهی به این اصل ندارد خیلی عمل خود را ساده می گیرد، در صورتی كه اگر ایمان به آخرت داشته باشیم باید بدانیم كه آخرت صرفاً خانه ی عمل است، خشت و گل و در و دیوار و سقف و ساختمان آن خانه جز عمل چیزی نیست؛ یعنی همان اعمالی كه در دنیا انجام می دهیم اگر نیك باشد در آن جهان به صورت مصالح ساختمان خانه ی سعادت و به صورت درخت و باغ و نهر جاری تجسم می یابد و اگر خدای ناخواسته ایمان ما به جهان آخرت ضعیف است باز صورت مسئله فرق نمی كند.🍃🍃 🌺یعنی باز هم باید بدانیم كه مهمترین چیزی كه ما در گرو اوست عمل ماست، متاع اصلی سعادت و شقاوت ما طرز كار و فكر و نیت و اخلاق ماست. 💫💫💥💫💥💥💫💫💥💥 در قدیم علمای اخلاق و مربیان، دستور ی می دادند. محاسبه ی نفس یعنی از نفس حساب كشیدن كه چكار كردی و چكار نكردی، چرا فلان جا این طور كردی و چرا فلان وقت این طور نكردی؟ ممكن است كسی چنین تصور كند كه محاسبه ی نفس كار ریاضت كشان و ارباب سیر و سلوك است و اما مردم عادی معنی ندارد كه برای خود محاسبه ی نفس داشته باشند. عرض می كنم این طور تفكر اشتباه است. اولاً قرآن كریم كه ابتكار این دستور را كرده و همچنین اولیای دین، این دستور را مخصوص یك دسته ی معین نكرده اند. 👇👇 ✨اگر كسی ایمان دارد به حساب و كتابی در جهان و به اینكه عمل گم نمی شود، باید محاسبه ی نفس داشته باشد. 👆👆 ✳️ علی علیه السلام می فرماید: «از نفس خود حساب بكشید قبل از آنكه از نفس شما حساب بكشند. » مگر در جهان دیگر تنها از ریاضت كشان و ارباب سیر و سلوك حساب می كشند؟ ! نه، از همه ی مردم حساب می كشند. 👈پس هركس كه ذره ای ایمان به عدالت حق و روز جزا و تأثیر اعمال در سرنوشت و سرانجام دارد باید از نفس خود مراقبت كند و آن را وا نگذارد و از آن حساب بكشد. یكی از بزرگترین علمای اخلاق اسلامی می گوید: ⬅️بزرگان و گذشتگان صالح ما را عقیده بر آن بود كه هركس اهل محاسبه ی نفس نیست، یا اصلاً به جهان دیگر ایمان ندارد و یا آنكه عقل سلیم ندارد و الاّ چگونه می شود كسی ایمان و اعتقاد داشته باشد به اصلی كه قرآن می گوید: «اگر به وزن ذره ای انسان عمل نیك یا عمل بد داشته باشد، در آن جهان آن عمل را می بیند و به آن ملحق می شود» و در عین حال بی حساب كالای عمل را پیش بفرستد و نفهمد چه كرده و چه می كند؟ . ✨⚡️✨⚡️✨⚡️⚡️✨ 👈پس ما اگر از نظر شرع و دین به این دستور بنگریم می بینیم كه عمل مراقبت و محاسبه ی نفس اختصاص به اشخاص معین و طبقه ی معین ندارد، و اگر هم تنها از نظر عقل بنگریم باز می بینیم چنین است، یعنی می بینیم وظیفه ی محاسبه ی نفس یك وظیفه ی عمومی است. ✴️اساساً عمل حساب كشیدن از خود قبل از آنكه یك وظیفه ی شرعی و دینی باشد یك وظیفه ی عقلانی و همگانی است. فرق مؤمن و غیر مؤمن در این نیست كه این خطا می كند و آن خطا نمی كند؛ فرق آنها در این است كه مؤمن خطای خود را تكرار نمی كند، بیش از یك بار خطا نمی كند، اما غیر مؤمن چندین بار صدمه ی كاری را می خورد و باز آنقدر بصیرت ندارد كه بار دیگر تكرار نكند. 🌸🍁🌸🍁🌸🍁🌸🍁🌸🍁🌸. https://telegram.me/quranpuyan
تاملی در دیدگاههای استاد شهید ✅تعارفهای دروغین کتاب حکمتها و اندرزها ، تا آنجا كه پای عواطف واقعی در كار باشد و مقصود شخص ابراز عاطفه و علاقه و محبت بوده باشد، خوب و پسندیده است. زندگی اگر عاری ازعواطف باشد خشك و بی روح است، و از ادب عاطفه و محبت این است كه مكتوم نماند و به طرف اظهار شود تا محبت او نیز جلب گردد. رسول خدا فرمود: علاقه ای كه میان تو و دوستت هست، آن را زود ظاهر ساز كه رشته ی دوستی را محكمتر می كند. تعارف، تا آنجا كه به صورت تبادل عواطف واقعی و اظهار محبت صمیمی باشد، خوب و مستحسن است. اما ملتهایی كه رشد اخلاقی و اجتماعی ندارند گرفتار انواع تعارفهای دروغین می باشند. دو نفر از آنها كه همراه یكدیگر هستند و می خواهند به اتاقی وارد شوند یا از اتاقی خارج گردند، مدتی با یكدیگر تعارف می كنند در صورتی كه هركدام از آنها در دل خود از جلو افتادن دیگری ناراضی است. همچنین است تعارفهایی كه بعضی میزبانها نسبت به مهمانان می كنند، همه اظهارات بی روح و خشك است، تصنّع و ظاهرسازی است. این گونه تعارفات داخل در و دورویی است. گفتیم كه نفاق و دورویی از مختصات بشر است و اگر در بعضی حیوانات دیگر بوده باشد یك درجه ی خفیفی است. برخی حیوانات مانند روباه به مكر و خدعه معروف شده اند. بدیهی است كه مكر و خدعه ی آن حیوانات قابل مقایسه با مكرها و خدعه ها و ظاهرسازی و تصنعهای فرزند آدم نیست. ولی نباید چنین تصور كرد كه چون مكر و خدعه و دورویی از مختصات بشر است پس كمالی است برای بشر و باید از آن استفاده كرد، زیرا دورویی یك نوع سوء استفاده ای است از یك استعداد كمالی بشری. آنچه است قدرت بر استتار و رازداری و مكتوم نگه داشتن عقیده و فكر و احساسات درونی است؛ این در ذات خود كمال است و عیبی ندارد. در همه ی ظروف و احوال مقتضی نیست كه آدمی عقیده ی خود را ظاهر كند، زیرا ممكن است دیگران استعداد پذیرفتن آن را نداشته باشند یا آنها سوء نیت داشته باشند و موجب مزاحمت صاحب عقیده را فراهم كنند، و همچنین مقتضی نیست كه آدمی در همه جا احساسات خود را آشكار كند. از آداب معاشرت این است كه اگر انسان غم و غصه ای دارد آن را از چهره ی خود ظاهر نسازد و موجب ملال خاطر دیگران نگردد. آن چیزی كه نقص است و نام نفاق و دورویی دارد این است كه آدمی از همین قدرت و استعداد خود برای فریب دادن و گمراه ساختن و گول زدن دیگران استفاده كند. پس نفاق و دورویی در عین اینكه از مختصات انسان است انسانی نیست، بلكه یك نوع سوء استفاده از یك انسانی است. متأسفانه بسیاری از مردم دچار این اشتباه هستند، نفاق و و مكر و خدعه را یك امتیاز برای خود می شمارند و به آن نام «زرنگی» می دهند، صداقت و صراحت و یك رویی را از كم شعوری می شمارند، گمان می كنند كه با مكر و خدعه و نفاق بهتر می توان با عوامل حیات هماهنگی كرد و پیش رفت، غافل از اینكه طبع عالم بر درستی و صداقت است، آن كس كه با خدا مكر كند خداوند فوق همه ی مكركنندگان است. قرآن كریم همواره از راستی و صداقت و صراحت دم می زند و با ندای بلند می فرماید كه مكر و نیرنگ و نفاق- با همه ی پیشرفتهای موقت- محكوم به شكست خوردن است، روزگارْ بساط نیرنگ و دورویی را درهم می پیچد و شیشه ی نفاق را می شكند، اساس عالم بر حقیقت است نه بر مَجاز، و نمی توان نظام راستین جهان را به بازی گرفت و با فلك حقّه باز بنیاد مكر نهاد فردا كه پیشگاه حقیقت شود پدید شرمنده رهروی كه عمل بر مَجاز كرد بازی چرخ بشكندش بیضه در كلاه زیرا كه عِرض شعبده با اهل راز كرد صنعت مكن كه هركه محبت نه راست یافت عشقش به روی دل درِ معنی فراز كرد 🌸✨🌸🌸✨🌸✨🌸✨🌸 https://telegram.me/quranpuyan
تاملی در دیدگاههای استاد شهید شماره پانصدو بیست و یک ✅شفاعت از آنِ خداست مجموعه آثار شهید مطهری ج۲۶.ص۶۱۹ قرآن می گوید: ✨✨«قُلْ لِلّهِ اَلشَّفاعَةُ جَمِیعاً»  اصلاً شفاعت از آنِ  خداست.✨✨ شما خیال می كنی كه شما را برای شفاعت برمی انگیزانی، آن خداست كه شفیع را برای برانگیخته است. اگر او شفیع را برنیانگیزاند محال است [او شفاعت كند، ] كدام شفیع است كه جرأت شفاعت داشته باشد، كدام شفیع است كه به خود اجازه بدهد یك كلمه بر خلاف رضای خدا درباره ی كسی حرف بزند؟ ! 👈پس آن شفاعتی كه شفاعت مردود و شفاعت منفی است [آن است كه برای شفیع استقلال قائل باشیم. ] مخصوصاً تكرار می كنم:👌 ما هر دو را باید بدانیم، هم آن [شفاعتی ] كه نیست، تا یك وقت از راهی وارد نشویم كه غیر از اینكه كار بی فایده ای كرده ایم گناهی هم مرتكب شده ایم، و هم آن كه هست، چون واقعاً هست و ما باید هر چیزی را آنچنان كه هست بدانیم. ما در باره ی هر یك از اولیای حق، پیغمبر اكرم، امیرالمؤمنین، حضرت زهرا، حضرت امام حسین و هر كس دیگر- و بلكه هر كاملتری نسبت به ناقصتر از خودش می تواند شفیع باشد- خیال نكنیم كه این رفتن به سوی شفیع فرار از درِ خانه ی خداست! اگر بخواهد به شكل فرار از درِ خانه ی خدا باشد رفتن به سوی شفیع، رفتن به سوی جهنم است. اگر گفتید من نماز نمی خوانم به جایش كار دیگری برای امام حسین می كنم، امام حسین به چیزی راضی می شود خدا به چیز دیگر، نه خدا را شناخته اید نه امام حسین را. امام حسین آن كسی است كه در خطبه ی روزهای اولش فرمود: «رِضَی اللّهِ رِضانا اَهْلَ الْبَیْت» . اصلاً امام حسین اگر رضایی غیر از رضای خدا داشته باشد كه امام نیست. پیغمبر اگر از خودش دكّانی مستقل داشته باشد، چیزی بخواهد غیر از آنچه كه خدا می خواهد، به چیزی خشنود باشد غیر از آنچه كه خدا [به آن ] خشنود است، او نمی تواند پیغمبر باشد. بنابراین محال و ممتنع است كه آنچه خدا به آن راضی است از طاعات و عبادات، امام حسین كاری به آنها نداشته باشد، آنچه كه خدا [از آن ] ناراضی است، از گناهان، معصیتها، شرابخواریها، دروغگوییها، غیبتها، باز امام حسین نسبت به اینها حساسیتی نداشته باشد؛ در مقابل، امام حسین حساسیت داشته باشد نسبت به مسائل مربوط به شخص خودش و هر كسی كه در مسائل مربوط به شخص او كاری كرده باشد. چنین كسی نه خدا را شناخته است و نه امام حسین را، و اگر انسان به این شكل درِ خانه ی امام حسین برود اولین كسی كه او را طرد می كند خود امام حسین است. امام حسین درِ دیگری باز نكرده غیر از در خانه ی خدا كه بگوییم از در خانه ی خدا نمی رویم، از در خانه ی امام حسین می رویم! اگر دری غیر از در خانه ی خدا باز كرده باشد كه او امام حسین نیست. شفاعت، مسلّم شامل عده ای از اهل توحید می شود، همه ی شرایطش را ما نمی دانیم و اینكه در چه مواقعی برسد، برای ما خیلی روشن نیست، ولی بالاخره در یك مواقعی برای اهل توحید شفاعت خواهد رسید. همان مغفرت الهی است كه وقتی به خدا نسبت می دهیم اسمش می شود «مغفرت» ، وقتی به وسائلی كه خدا برای مغفرت خودش برانگیخته است نسبت می دهیم اسمش می شود «شفاعت» . 🌸✨🌸✨🌸🌸✨🌸✨🌸 https://telegram.me/quranpuyan
تاملی در دیدگاههای استاد شهید ✅یاد خدا، تنها مایه ی آرامش جان کتاب حکمتها و اندرزها احتیاج دارد به محبت دیدن و محبت كردن، احتیاج دارد به نظم اخلاقی، به فهم و معرفت و دانش، احتیاج دارد [به ایمان ] و اعتقاد، احتیاج دارد به تكیه گاه محكمی كه در كارها به او توكل كند و به او امیدوار باشد كه او را در كارها اعانت می كند. 👈اینها همه به منزله ی موادلازمی است كه برای مزاج روح لازم است و اگر تعادل و توازن بهم بخورد دیگر هیچ چیزی نمی تواند خوشی و آرامش به انسان بدهد.😐 بعضی از مردم در خودشان احساس ناراحتی می كنند، همین قدر می فهمند كه خشنود نیستند و آب خوش از گلوی آنها پایین نمی رود؛ می فهمند كه قرار و آرام ندارند، پژمرده و افسرده می باشند. اما علت این بی قراری و پژمردگی چیست، نمی دانند☹️😔. می بینند همه چیز و همه ی وسایل زندگی را دارند💵🏡🚘💎 و در عین حال از زندگی خشنود نیستند. 😫این گونه اشخاص باید بدانند كه قطعاً احتیاجاتی معنوی دارند كه برآورده نشده، قطعاً كم و كسری در روح آنها وجود دارد. ⚡️⚡️ بالاخره باید اعتراف كنند و تسلیم شوند به این حقیقت كه هم یكی از حوایج فطری و تكوینی ماست و بلكه بالاترین حاجت ماست و هر وقت به سرچشمه ی ایمان و معنا رسیدیم و نور خدا را مشاهده كردیم و خدا را در روح خود و جان خود دیدیم و مشاهده كردیم، آن وقت است كه معنای سعادت و لذت و بهجت را درك می كنیم. قرآن كریم می فرماید: 🌸 «بدان كه تنها با ذكر خدا و یاد خداست كه جان آرام می گیرد و قلب احساس آسایش می كند. » 🌸 علی علیه السلام می فرماید: 🌟«خداوند ذكر خودش و یاد خودش را مایه ی جلا و روشنی دلها قرار داده. به این وسیله گوش، باز و چشم، بینا و دل، مطیع و آرام می گردد. » 🌟 ✨🌿🌹🍃✨🌿🌹🍃✨🌹🌿🍃✨ https://telegram.me/quranpuyan
تاملی در دیدگاه های استاد شهید مرتضی قسمت عوامل در واقعه تاریخی قسمت یازدهم از کتاب عامل سوم یك عامل خصوصی است. این دو عاملی كه عرض كردم، یعنی غرضها و عداوتهای دشمنان و حس اسطوره سازی و افسانه سازی، در تمام تواریخ دنیا وجود دارد. ولی در خصوص حادثه ی عاشورا یك عامل بالخصوصی هست كه این عامل سبب شده است كه در این داستان بالخصوص، جعل واقع بشود. آن عامل چیست؟ پیشوایان دین از زمان پیغمبر اكرم و زمان ائمه ی اطهار دستور اكید و بلیغ داده اند كه باید نام حسین بن علی زنده بماند، باید مصیبت حسین بن علی هر سال تجدید بشود، چرا؟ بحث در این «چرا» است. این چه دستوری است در اسلام؟ چرا این همه ائمه ی دین به این موضوع اهتمام داشتند؟ چرا برای زیارت حسین بن علی این همه اهتمام و ترغیب است، این همه تشویق است؟ ما باید به این «چرا» دقت كنیم. ممكن است كسی بگوید: «این برای این است كه تسلی خاطری برای حضرت زهرا باشد. » آیا این حرف مسخره نیست كه بعد از هزار و چهار صد سال، هنوز حضرت زهرا احتیاج به تسلیت داشته باشد؟ در صورتی كه به نصّ خود امام حسین و به حكم ضرورت دین، بعد از شهادت امام حسین دیگر امام حسین و حضرت زهرا نزد یكدیگر هستند. این چه حرفی است؟ ! مگر حضرت زهرا بچه است كه بعد از هزار و چهار صد سال هنوز هم دائماً به سر خودش بزند، گریه كند، بعد ما برویم به ایشان سرسلامتی بدهیم! این حرفها دین را خراب می كند. حسین عملی در اسلام تأسیس كرد. حسین علیه السلام نمونه ی عملی قیامهای اصلاحی است. خواستند مكتب حسین زنده بماند، خواستند حسین سالی یك بار با آن نداهای شیرین و عالی و حماسه انگیزش ظهور پیدا كند، فریاد كند: «أَ لا تَرَوْنَ أَنَّ الْحَقَّ لا یُعْمَلُ بِهِ وَ الْباطِلَ لا یُتَناهی عَنْهُ لِیَرْغَبِ الْمُؤْمِنُ فی لِقاءِ اللّهِ مُحِقّاً» . خواستند «اَلْمَوْتُ اَوْلی مِنْ رُكوبِ الْعارِ» (مرگ از زندگی ننگین بهتر است) برای همیشه زنده بماند. خواستند «لا اَرَی الْمَوْتَ اِلاّ سَعادَةً وَ الْحَیاةَ مَعَ الظّالِمینَ اِلاّ بَرَماً» برای همیشه زنده بماند. زندگی با ستمكاران برای من خستگی آور است؛ مرگ در نظر من جز سعادت چیزی نیست. خواستند آن جمله های دیگر حسین: «خُطَّ الْمَوْتُ عَلی وُلْدِ آدَمَ مَخَطَّ الْقَلادَةِ عَلی جِیدِ الْفَتاةِ» زنده بماند، «هَیْهاتَ مِنَّا الذِّلَّةُ» زنده بماند. مردی كه می آید آنجا در مقابل یك دریا [انسان ] ، سی هزار نفر، می ایستد، آن طور مردانه، در حالی كه در نهایت شدت گرفتار است از ناحیه ی شخص خودش، از ناحیه ی خاندان خودش، مرد و مردوار- كه چنین مردی دنیا به خودش ندیده است- و می گوید: «اَلا وَ اِنَّ الدَّعِیَّ بْنَ الدَّعِیِّ قَدْ رَكَزَ بَیْنَ اثْنَتَیْنِ بَیْنَ السِّلَّةِ وَ الذِّلَّةِ هَیْهاتَ مِنَّا الذِّلَّةُ یَأْبَی اللّهُ ذلِكَ لَنا وَ رَسولُهُ وَ حُجورٌ طابَتْ وَ طَهُرَتْ» ، خواستند اینها زنده بماند، مكتب حسین زنده بماند، تربیت حسینی زنده بماند، پرتوی از روح حسینی در این ملت بتابد. فلسفه اش خیلی روشن است. گفتند نگذارید این حادثه فراموش بشود. حیات و زندگی شما بستگی به این حادثه دارد، انسانیت و شرف شما بستگی به این حادثه دارد، اسلام را با این وسیله می توانید خوب زنده نگه دارید. پس ترغیب كردند به این كه مجلس عزای حسینی را زنده نگه دارید. راست است. عزاداری حسین بن علی واقعاً فلسفه دارد، واقعاً فلسفه ی صحیح دارد، فلسفه ی بسیار بسیار عالی هم دارد. هرچه ما در این راه كوشش كنیم، به شرط اینكه هدف این كار را تشخیص بدهیم بجاست. اما متأسفانه عده ای این را نشناختند، خیال كردند كه بدون اینكه مردم را به مكتب حسین علیه السلام آشنا كنیم، به فلسفه ی حسینی آشنا كنیم، عارف به مقامات حسینی كنیم، همین قدر كه مردمی آمدند و نشستند و یك گریه ای را نفهمیده و ندانسته كردند، دیگر كفاره ی گناهان است! https://telegram.me/quranpuyan
🌹🌹 و هایی از هر جزء قرآن کریم ✅روز بيست و نهم جزء قسمت دوم ✅ عیب گیری و ممنوع «هَمّازٍ مَشّاءٍ بِنَمِیمٍ»این مردم همّاز سخن چین.همّاز یعنی همز كن. سوره قلم هَمز و لَمز كه در سوره ی«وَیْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ» هم داریم، به معنی عیب گیری و طعن زنی است. در باب «همز» گفته اند نه هر گونه عیب گیری و طعن زنی است، بلكه عیب گیری و طعن زنی به نوع پست و حقیرش؛ آنهایی كه دائماً با چشم و اشاره و شكلك در آوردن از مردم عیب جویی می كنند، تقلید مردم را درمی آورند، با گوشه ی چشم به یك عیبی اشاره می كنند. انسان وقتی بخواهد عیب_جویی كند، یك وقت خیلی صریح و قاطع با زبان حرفش را می زند. یك وقت نه، در مقابل طرف كه هست وقتی كه او در چشمهایش نگاه می كند با تواضع با او حرف می زند كه مخلص شما هستیم، حضرتعالی چنین و. . . تا او رویش را آن طرف می كند شكلك درمی آورد، تقلید او را می كند. این هم خودش از حقارت و پستی است.یك مرد و یك انسان كه شخصیت داشته باشد [چنین نمی كند. ]اولاً خود غیبت كردن پشت سر مردم علامت بی شخصیتی است.روبروی او بگو.تو وقتی كه او به طرف تو نگاه می كند مثل یك آدم در مقابلش ایستاده ای؛ رویش را كه به آن طرف برمی گرداند با چشم و لب اشاره می كنی، عیبش را آشكار می كنی، زیرزبانی حرف می زنی!"😔 کتاب آشنایی باقرآن.تفسیر سوره قلم شهید مطهری ✅ آیا آیه ی معروف وَ إِنْ یَكادُ، دفع است؟ "آیا آیه ی «وَ إِنْ یَكادُ اَلَّذِینَ كَفَرُوا لَیُزْلِقُونَكَ بِأَبْصارِهِمْ» خاصیت جلوگیری از چشم زخم دارد؟ ما تا حالا به مدركی (حدیثی، جمله ای) برخورد نكرده ایم كه دلالت كند و بگوید از این آیه برای چشم زخم استفاده كنید.اینكه چشم زخم حقیقت است یا نه، یك مسأله است (فرضاً حقیقت است ولو در بعضی از افراد)و اینكه این آیه برای دفع چشم زخم باشد مسأله ی دیگری است. چیزی كه از طرف پیغمبر یا ائمه به ما نرسیده باشد، از پیش خود نباید بتراشیم." کتاب آشنایی با قرآن،شهيد مطهري ، تفسیر سوره قلم "ما در قرآن آیه زیاد داریم، آیاتی که برای قراردادن فوق العاده عالی است، جمله های زیادی داریم از پیغمبر و ائمه؛ ولی هیچ آیه ای به اندازه آیه «وَ انْ یَکادُ الَّذینَ کَفَروا» در میان مردم برای شعار رایج نشده است. ولی در هر خانه ای که بروید آیه «وَ انْ یَکادُ الَّذینَ کَفَروا» را می بینید، یعنی منم که خداوند چنین نعمت هایی به من داده و تویی که چشم شور داری و می خواهی چشم زخم به ما بزنی؛ برای این که جلوی چشم شور تو را گرفته باشم این تابلو را در اینجا نصب کرده ام و شاید کمتر خانه ای است که چنین چیزی در آن نباشد. "😔😔 مجموعه آثار استاد شهید ، ج ۲۷، ص: ۳ و ۶۳۲ جهت مطالعه سایر نکات جزء بيست و نهم به لینک زیر مراجعه نمایید https://v.ht/joze29 کانالِ قرآن‌پویان تدبر در قرآن ،تفقه در دين ┏━━🌹💠🌹━━┓ @quranpuyan ┗━━🌹💠🌹━━┛
🌹🌹 و هایی از هر جزء قرآن کریم ✅روز بيست و نهم جزء قسمت دوم ✅ عیب گیری و ممنوع «هَمّازٍ مَشّاءٍ بِنَمِیمٍ»این مردم همّاز سخن چین.همّاز یعنی همز كن. سوره قلم هَمز و لَمز كه در سوره ی«وَیْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ» هم داریم، به معنی عیب گیری و طعن زنی است. در باب «همز» گفته اند نه هر گونه عیب گیری و طعن زنی است، بلكه عیب گیری و طعن زنی به نوع پست و حقیرش؛ آنهایی كه دائماً با چشم و اشاره و شكلك در آوردن از مردم عیب جویی می كنند، تقلید مردم را درمی آورند، با گوشه ی چشم به یك عیبی اشاره می كنند. انسان وقتی بخواهد عیب_جویی كند، یك وقت خیلی صریح و قاطع با زبان حرفش را می زند. یك وقت نه، در مقابل طرف كه هست وقتی كه او در چشمهایش نگاه می كند با تواضع با او حرف می زند كه مخلص شما هستیم، حضرتعالی چنین و. . . تا او رویش را آن طرف می كند شكلك درمی آورد، تقلید او را می كند. این هم خودش از حقارت و پستی است.یك مرد و یك انسان كه شخصیت داشته باشد [چنین نمی كند. ]اولاً خود غیبت كردن پشت سر مردم علامت بی شخصیتی است.روبروی او بگو.تو وقتی كه او به طرف تو نگاه می كند مثل یك آدم در مقابلش ایستاده ای؛ رویش را كه به آن طرف برمی گرداند با چشم و لب اشاره می كنی، عیبش را آشكار می كنی، زیرزبانی حرف می زنی!"😔 کتاب آشنایی باقرآن.تفسیر سوره قلم شهید مطهری ✅ آیا آیه ی معروف وَ إِنْ یَكادُ، دفع است؟ "آیا آیه ی «وَ إِنْ یَكادُ اَلَّذِینَ كَفَرُوا لَیُزْلِقُونَكَ بِأَبْصارِهِمْ» خاصیت جلوگیری از چشم زخم دارد؟ ما تا حالا به مدركی (حدیثی، جمله ای) برخورد نكرده ایم كه دلالت كند و بگوید از این آیه برای چشم زخم استفاده كنید.اینكه چشم زخم حقیقت است یا نه، یك مسأله است (فرضاً حقیقت است ولو در بعضی از افراد)و اینكه این آیه برای دفع چشم زخم باشد مسأله ی دیگری است. چیزی كه از طرف پیغمبر یا ائمه به ما نرسیده باشد، از پیش خود نباید بتراشیم." کتاب آشنایی با قرآن،شهيد مطهري ، تفسیر سوره قلم "ما در قرآن آیه زیاد داریم، آیاتی که برای قراردادن فوق العاده عالی است، جمله های زیادی داریم از پیغمبر و ائمه؛ ولی هیچ آیه ای به اندازه آیه «وَ انْ یَکادُ الَّذینَ کَفَروا» در میان مردم برای شعار رایج نشده است. ولی در هر خانه ای که بروید آیه «وَ انْ یَکادُ الَّذینَ کَفَروا» را می بینید، یعنی منم که خداوند چنین نعمت هایی به من داده و تویی که چشم شور داری و می خواهی چشم زخم به ما بزنی؛ برای این که جلوی چشم شور تو را گرفته باشم این تابلو را در اینجا نصب کرده ام و شاید کمتر خانه ای است که چنین چیزی در آن نباشد. "😔😔 مجموعه آثار استاد شهید ، ج ۲۷، ص: ۳ و ۶۳۲ جهت مطالعه سایر نکات جزء بيست و نهم به لینک زیر مراجعه نمایید https://v.ht/joze29 کانالِ قرآن‌پویان تدبر در قرآن ،تفقه در دين ┏━━🌹💠🌹━━┓ @quranpuyan ┗━━🌹💠🌹━━┛
💠نظر قران در خصوص و : اسلام چرا و با چه شرايطي چهار همسري را پذيرفته است؟ 🌐👈در روزهاي قبل، نظر علامه فضل الله، علامه طباطبایی، آيت الله صادقي تهراني، آیت الله صانعی و امام موسی صدر در تفسير ايه 3 سوره نساء و جواز و شرايط تعددزوجات ارايه شد. 🛑قسمت ششم: 💠 از نگاه شهيد 💢 زن در 👈از نظر ما یك نقیصه ی بزرگ در اعلامیه ی جهانی حقوق بشر این است كه به توجهی نكرده است. این اعلامیه از حقوقی مانند حق آزادی و امنیت، حق رجوع مؤثر به محاكم ملی، حق تابعیت و ترك تابعیت، حق آزادی ازدواج با اهل هر نژاد و مذهب، حق مالكیت، حق تشكیل اتحادیه، حق استراحت و فراغت، حق آموزش و پرورش یاد می كند اما از حق تأهل یعنی حق داشتن یك كانون خانوادگی قانونی نامی به میان نمی آورد. 💢 این حق مخصوصاً از ناحیه ی زن بیشتر اهمیت دارد، زیرا بیش از مرد به داشتن كانون خانوادگی نیازمند است. ازدواج برای مرد از جنبه ی مادی اهمیت دارد و برای زن از جنبه های معنوی و عاطفی. مرد اگر خانواده را از دست بدهد، با فحشاء و رفیقه بازی لااقل نیمی از احتیاجات خود را برمی آورد، اما اهمیت خانواده برای زن بیش از اینهاست. 💢زن اگر محیط خانوادگی را از دست بدهد، با فحشاء و رفیق بازی نمی تواند به هیچ وجه احتیاجات مادی و معنوی خود را- ولو به حداقل- تأمین كند. برای یك مرد یعنی حق اشباع غریزه، حق همسر و شریك و همدل داشتن، حق فرزند قانونی داشتن. اما حق تأهل برای یك زن علاوه بر همه ی اینها یعنی حق ﷼حامی و سرپرست داشتن، حق پشتوانه ی عواطف داشتن. اكنون پس از اثبات دو مقوله ی بالا: ↩1. فزونی نسبی عدد زنان بر عدد مردان. ↩2. حق تأهل یك حق طبیعی بشری است. ⏪نتیجه این است: اگر تنها صورت قانونی ازدواج باشد عملاً گروه زیادی از زنان از حق طبیعی انسانی خود (حق تأهل) محروم می مانند. تنها با قانون تجویز است- البته با شرایط خاصی كه دارد- كه این حق طبیعی احیاء می گردد. 🌐بر عهده ی زنان روشن بین مسلمان است كه شخصیت واقعی خود را باز یابند و به نام حمایت از حقوق حقه ی زن، به نام حمایت از اخلاق، به نام حمایت از نسل بشر، به نام یكی از طبیعی ترین حقوق بشر، به كمیسیون حقوق بشر در سازمان ملل پیشنهاد كنند كه تعدد زوجات را در همان شرایط منطقی كه اسلام گفته، به عنوان حقی از حقوق بشر به رسمیت بشناسد و از این راه بزرگترین خدمت را به جنس زن و به بنمایند. 💢👈چندهمسری، عامل نجات تك همسری تعجب می كنید اگر بگویم تعدد زوجات در مشرق اسلامی مهمترین عامل نجات تك همسری بود. بلی، مجاز بودن بزرگترین عامل نجات تك همسری است، به این معنی كه در شرایطی كه موجبات تعدد زوجات پیدا می شود و عدد زنان نیازمند به ازدواج از مردان نیازمند به ازدواج فزونی می گیرد، اگر حق تأهل این عده زنان به رسمیت شناخته نشود و به مردانی كه هستند اجازه ی چندهمسری داده نشود، رفیقه بازی و معشوقه گیری ریشه ی تك همسری واقعی را می خشكاند. 💫ادامه دارد 📚استاد مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، ص352 http://quranpuyan.com/yaf_postst104_zdwj-b-dw-sh-y-chhr-zn-mjz-st-m-bh-yk-shrT-yh-3swrh-ns.aspx کانالِ قرآن‌پویان تدبر در قرآن ،تفقه در دين ┏━━🌹💠🌹━━┓ 🆔@quranpuyan ┗━━🌹💠🌹━━┛