eitaa logo
✳️محفل قرآنی رحیق
3هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
1.3هزار ویدیو
619 فایل
🌷دانش دامنه گسترده ای دارد به آموخته ها قناعت نکنیم🌷 واژه رحیق برگرفته از آیه ۲۵ سوره مطففین به معنی شراب خالص بهشتی. گرداننده محفل گرچه تجربه و مطالعه ای ۳۰ ساله در مباحث قرآنی داردلیکن باور دارد هنوز در گام اول هست. @s_m_a57 @Sayyedali_1997
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فصل رهایی (۴) _ نقش دعا در رفع و دفع بلا حضرت فرمود: را تا نیامده، آن آخرین مرحله ای که می خواهد قدم بگذارد، هنوز نیامده رد می کند. این بیان نورانی است که مرحوم از امام ، صاحب نقل می کند. فرمود: بعد از آمدن بلا، باید برای رفع او دعا کرد نه دفع آن. دعا برای دفع بلا نظیر و امثال ذلک، تا آن لبه آخر که نیامده است اثر دارد‌؛ وقتی آمد، در رفع آن باید دعا کرد. الآن همه این ، چه ایران چه غیر ایران به بارگاه ملکوتی ذات اقدس اله دست نیاز برده و می بریم. 🔶️ ر.ک الکافی / جلد ۲ / صفحه ۴۶۹ ✅ پیام به مناسبت نیمه شعبان _ قم ؛ ۱۳۹۹/۰۱/۱۶ @rahighemakhtoom
📌 ادب دعا 🔸 دعا یک حکمی دارد و یک ادبی دارد و یک سرّی، احکام دعا که انسان چه از خدا بخواهد، موظف است که حرام را از خدا طلب نکند، چیزی که آسیب به غیر می رساند از خدا نخواهد و مانند آن، این جزء احکام دعاست؛ اما آداب دعا، دعا را آهسته مطرح کند، خیلی با صدای بلند دعا نکند، خود را در حضور خدا مشاهده کند، صدا را خیلی در موقع دعا بلند نکند و این را بر خلاف تعدد بداند، اینها جزء آداب دعاست. اسرار و ارواح دعا آنست که داعی خود را در مشهد مدعو می بیند و آن مدعو را که خدای سبحان است شاهد خویش مشاهده می کند و با این شهود پیوند دیگری برقرار می کند؛ ذکر این چنین است، دعا این چنین است. 🔸 به عنوان نمونه در پایان سورهٴ «اعراف» می فرماید: ﴿وَاذْكُر رَبَّكَ فِی نَفْسِكَ تَضَرُّعاً وَخِیفَةً وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ و الآصَالِ﴾؛[1] فرمود همواره به یاد خدا باش، یاد خدا را در دل و نام خدا را بر لب اما آرام! آنچه به نام یاد خداست در دل حفظ می کنید ﴿وَاذْكُر رَبَّكَ فِی نَفْسِكَ﴾ و آنچه به عنوان نام خداست در لب، اما خیلی آرام و آهسته ﴿وَاذْكُر رَبَّكَ فِی نَفْسِكَ تَضَرُّعاً وَخِیفَةً﴾؛ با تضرع با ناله با هراس ﴿وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ﴾؛ وقتی خواستید نام خدا را بر لب جاری کنید، آرام! آهسته! یواش! خیلی به صدای بلند خدا را نخوانید ﴿بِالْغُدُوِّ والآصَالِ﴾؛ یعنی بامداد و شامگاه، بامداد و شامگاه کنایه از استمرار است؛ یعنی همواره به یاد خدا باشید ﴿وَلاَ تَكُن مِنَ الْغَافِلِینَ﴾ جزء غفلت کننده ها نباشید. 🔸 وقتی انسان در جبهه شعار می دهد یا در تظاهرات و راهپیمایی شعار می دهد، آن جا جای زمزمه نیست، آن جا جای آرام شعار دادن نیست، آن جا باید با فریاد انسان شعار بدهد. در جبهه ها وقتی رسول خدا (علیه آلاف التحیة و الثناء) به رزمندگان اسلامی می فرمود شما در برابر شعار کفار ساکت ننشینید و شما هم شعار بدهید، آنها را وادار می کردند با صدای بلند شعار بدهند. انسان در راهپیمایی یک جور شعار می دهد، در جبهه یک جور شعار می دهد، در تظاهرات یک جور شعار می دهد، در نماز یا بعد از نماز وقتی می خواهد دعا بخواند یک جور دعا می خواند، یک جور ذکر می کند، آرام! آهسته! طوری که حالت شکسته دلی از این دعاها مشهود باشد، اینها به عنوان ادب دعاست. [1] . سوره اعراف، آیه205. 📚 سخنرانی ماه مبارک رمضان ـ جلسه 4 تاریخ: 1363 🆔 @rahighemakhtoom
برشی از کتاب گرانسنگ (105) (گنجینه آموزه های تفسیری) 🔅🔅🔅 إِيِّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ (5) 📌 لطائف و اشارات ✅ 1 ـ اسرار تقديم «إيّاك» بر «نعبد» 📁 د: عبادت سه ركن دارد: «معبود»، «عابد» و «عمل عبادي»، و ركن اصيل از اين اركان سه گانه «معبود» است. عابد اگر هم خود را ديد و هم عبادت و هم معبود را، گرفتار «تثليث» است و از توحيد ناب كه مقام فناي محض است بهره اي نبرده و اگر عبادت و معبود را ديد و خود را نديد، گرفتار «ثنويّت» و دوگرايي است و به مرحله‌ي فنا نايل نيامده است و در هر صورت موحّد ناب و فاني نيست؛ ولي اگر خود و عبادت خود را نديد و تنها معبود را مشاهده كرد، فاني و موحّد ناب است[1]. ▫ با تقديم «إيّاك» نمازگزار تنها معبود را مي بيند و ديگر سخن از عابد و عبادت نيست؛ زيرا همه‌ي همت او متوجه‌ي لقاي معبود شده است و ديدن عابد و عبادت نيز تحت الشعاع مشاهده‌ي معبود است. ================== 📚 [1]ـ در قرآن كريم در اين زمينه دو تعبير آمده است: در اوّلي كه از حبيب خدا، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) است، ابتدا نام خدا آمده است و سپس آيت او، پيامبر اسلام(صلي الله عليه و آله و سلم)، ذكر شده است: إنّ الله معنا (سوره‌ي توبه ي، آيه‌ي 40) و در تعبير دوم كه از كليم خدا حضرت موسي (عليه السلام) است، ابتدا آيت و نشانه خدا مطرح شده است و سپس نام خدا: إنّ معي ربّي (سوره‌ي شعراء، آيه ي62). از اين دو تعبير برمي آيد كه حبيب خدا ابتدا خدا را مي بيند و سپس در پرتو او خود را؛ اما كليم خدا از خود به عنوان آيت و نشانه‌ي خدا شروع مي كند و خود را مقدمه‌ي مشاهده حق قرار مي دهد. تعبير إنّ معي ربّي براي رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) كه به مقامي شامخ راه يافته، تعبيري متوسط است. 🌿🌿🌿 ✅ قرآن همراه است و هم راه ؛ همواره با قرآن باشیم @rahighemakhtoom
برشی از کتاب گرانسنگ (106) (گنجینه آموزه های تفسیری) 🔅🔅🔅 إِيِّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ (5) 📌 لطائف و اشارات ✅ 1 ـ اسرار تقديم «إيّاك» بر «نعبد» 📁 ه: هر گفتگويي سه ركن دارد: متكلّم، مخاطب و خطاب. از اين اركان سه گانه، گاهي متكلم اصيل است و دو ركن ديگر فرعي و گاهي مخاطب اصل است و گاهي مانند خطابهاي عادي بين دو انسانِ هم سطح، متكلم، خطاب و مخاطب همه در عرض هم و در يك سطحند. 📐 در خطابهاي اعتباري براي رعايت ادب، ابتدا مخاطب را ذكر مي كنند. اين كه ما در محاورات عرفي براي حفظ حرمت مخاطب ابتدا نام او را مي بريم، امري قراردادي و اعتباري است، ولي در خصوص خطاب به خداي سبحان، حرمت و اصالتِ مخاطب ريشه اي تكويني دارد و مخاطب اصل است و خطاب و متكلم فرع. اين خطاب اعتباري، محصول خطابي تكويني است كه در آن، متكلم اصل است و خطاب و مخاطب فرع. 📁 توضيح اين كه، در خطابهاي اعتباري، اوّل متكلم است و سپس خطاب و در مرحله‌ي سوم، ديگري با خطابِ متكلم به عنوان مخاطب «متّصف» مي شود، ولي در خطابهاي تكويني در آغاز متكلّم و خطاب اوست و آنگاه مخاطب بر اثر خطاب «پيدا مي شود»؛ زيرا خطاب تكويني، خود مخاطب آفرين است: (إنّما أمره إذا أراد شيئاً أن يقول له كن فيكون) [سوره‌ي يس، آيه‌ي 82.]؛ امر خدا چنين است كه اگر اراده‌ي ايجاد چيزي كند به آن مي گويد: باش! (كُنْ) و آن چيز، موجود مي شود (يكون). در خطاب تكويني، خطابِ متكلم و «كُنِ» ايجادي او مخاطب آفرين است، نه اين كه خداي سبحان به مخاطبِ موجود بگويد: «كن»: «إنّما كلامه سبحانه فعل منه أنشأه ومثّله»[ نهج البلاغه، خطبه‌ي 186، بند 17.]. 📁 پس چون خطابهاي اعتباري ما در نماز و مانند آن مسبوق به خطاب حقيقي است ريشه اي تكويني دارد؛ يعني ابتدا ما با خطاب تكويني خداوند آفريده شده ايم و آنگاه آفريننده‌ي خود را مخاطب قرار مي دهيم. پس او اصل است و هستيِ ما فرع و از اين رو بايد در سخن گفتن با خداي سبحان ادب را رعايت كرده، ابتدا نام او را ببريم، نه اين كه از خود شروع كرده، بگوييم: «من با تو سخن مي گويم». پس چون در تكوين، «كُنْ» يعني دستور ايجاد بر«يكون» مقدم است در خطاب اعتباري نيز ادب اقتضا مي كند كه مخاطب خود را، يعني همان متكلم و آمري كه با كُنِ وجودي ما را آفريد، مقدم ياد كنيم و چنين سخن گفتني محصول هماهنگي امور اعتباري با تكويني است. 🌿🌿🌿 ✅ قرآن همراه است و هم راه ؛ همواره با قرآن باشیم @rahighemakhtoom
(گنجینه آموزه های تفسیری) 🔅🔅🔅 📌نگاشت6:نکات تفسیر ی آیات 1و2 سوره عادیات ✅ وَ الْعَادِيَاتِ‌ ضَبْحاً(1) 🔹 «الْعَادِیَاتِ»: جمع عَادِیَة، اسبان تازنده. مراد هر مرکب و وسیله‌ای است که در راه یزدان و برای اجرا فرمان او مورد استفاده قرار گیرد. 🔹 «ضَبْحاً»: صدای نفَس اسبان به هنگام دویدن. در اینجا به معنی اسم فاعل، یعنی (ضَابِحَات) است، به معنی اسبانی که صدای نفَس خود را بلند کرده‌اند. حال است. ✅ ۱ - سوگند خداوند، به اسبانى که در راه جهاد تاخته و نفس نفس زده اند. (و العادیات ضبحًا) 🔹 «عادیات»، از ریشه «عَدْو» (دویدن) است و به قرینه آیات بعد - که از جرقه هاى سُم و برپا کردن غبار سخن گفته است - مراد، اسبان دونده است. 🔹 «ضبح»; یعنى، صداى نفس هاى اسب که به «ضُباح» (صداى روباه) تشبیه شده است (مفردات). جمله «فأثرن...» در آیات بعد - که خبر از گذشته مى دهد - بیانگر آن است که مراد، اسبانى است که در نبردى خاص حضور داشتند. در شأن نزول آیه شریفه آمده است که آن نبرد، غزوه «ذات السلاسل» بوده است. ✅ ۲ - ابزار جهاد، حتى مرکب رزمندگان و تاختن و صداى نفس نفس آن، داراى عظمت در پیشگاه خداوند (و العدیت ضبحًا) ✅ ۳ - تاختن اسبان در راه جهاد و شتاب براى رسیدن به میدان نبرد، مورد ترغیب خداوند (و العدیت ضبحًا) 🔅🔅🔅 ✅ فَالْمُورِيَاتِ‌ قَدْحاً(2) 🔹 «الْمُورِیَاتِ»: جمع مُورِیَة، آتش افروزندگان با چخماق. مراد تولیدکنندگان جرقّه‌ها است. 🔹 «قَدْحاً»: زدن سنگ چخماق به یکدیگر برای تولید جرقّه. در اینجا به معنی اسم فاعل یعنی (قَادِحَات) و حال است. مراد زنندگان سمهای پا بر سنگهای زمین است. ✅ ۱ - سوگند خداوند، به اسبانى که هنگام جهاد با دویدن و کوباندن سم بر سنگ ها، جرقه برمى افروختند. (فالموریت قدحًا) 🔹 «قدح»، به معناى استخراج آتش از سنگ چخماق است. این کلمه مصدر و با «ایراء» (مصدر «موریات») به یک معنا است (تاج العروس). عطف «موریات» بر «عادیات» با حرف «فاء»، بیانگر ارتباط «پیدایش جرقه» با «دویدن اسب ها» است و قسم را نیز به این وصف سرایت داده است. ✅ ۲ - تاخت و تاز رزمندگان، حتى جرقه هاى سم اسبان آنها، داراى عظمت در پیشگاه خداوند (فالموریت قدحًا) سوگند خداوند، نشانه عظمت چیزى است که به آن سوگند یاد شده است. ✅ قرآن همراه است و هم راه ، همواره با قرآن باشیم @rahighemakhtoom
(گنجینه آموزه های تفسیری) 🔅🔅🔅 📌نگاشت7:نکات تفسیر ی آیات 3و4و5 سوره عادیات ✅ فَالْمُغِيرَاتِ‌ صُبْحاً(3) 🔹 «الْمُغِیرَاتِ»: جمع مُغیرَة، یورش برندگان. هجوم‌کنندگان. 🔹 «صُبْحاً»: بامدادان. مفعولٌ‌فیه است. آن را در معنی اسم فاعل، یعنی (مُصْبِحَات) نیز دانسته و حال بشمار آورده‌اند ✅ ۱ - سوگند خداوند، به اسبان مجاهدان که هنگام صبحدم بر دشمنان تاخته و آنان را غافلگیر کرده اند. (فالمغیرت صبحًا) «اغارة» (مصدر «مغیرات»)، به معناى تاختن سریع اسب براى غارت کردن یا غیر آن است (قاموس). «صبحاً» ظرف و تاختن در صبحگاه، کنایه از غافلگیر کردن دشمن است. ✅ ۲ - هجوم غافلگیرانه بر دشمن در صبحگاه، پس از حرکت سریع سپاهیان در شب، شیوه اى کارساز در جهاد (فالمغیرت صبحًا) ✅ ۳ - پنهان داشتن زمان یورش بر دشمن و هجوم در لحظه هاى استراحت او، روشى مطلوب در جهاد (فالمغیرت صبحًا) 🔅🔅🔅 ✅ فَأَثَرْنَ‌ بِهِ‌ نَقْعاً(4) 🔹 «أَثَرْنَ»: برانگیختند. برپا کردند. باب افعال و از مصدر (إثارَة) و از ماده (ثور) است 🔹 «بِهِ»: در آن. حرف (بِ) به معنی (فِی) است، و ضمیر (هِ) به صبح برمی‌گردد. 🔹 «نَقْعاً»: گرد و غبار. ✅ ۱ - سوگند خداوند، به اسبان جنگى که با حرکت سریع خود، در هجوم غافلگیرانه بر دشمنان دین، غبار شدیدى به فضا پراکنده ساختند. (فأثرن به نقعًا) ✅ ۲ - حرکت مَرکب رزمندگان در راه جهاد، حتى غبار برخاسته از آن، ارزشمند و داراى عظمتى درخور سوگند خداوند است. (فأثرن به نقعًا) 🔅🔅🔅 ✅ فَوَسَطْنَ‌ بِهِ‌ جَمْعاً(5) 🔹 «وَسَطْنَ»: به وسط رفتند. به میانه دویدند. «بِهِ»: در آن. یعنی در صبح. برخی حرف باء را برای تعدّیه دانسته و ضمیر (هِ) را به (نَقْعاً) برگشت داده‌اند. در این صورت معنی آیه چنین است: آن گرد و غبار فراوان را با خود به میان جمعیّت دشمنان می‌برند. بعضی هم باء را حالیّه دانسته‌اند، و آیه را چنین معنی کرده‌اند: با همین گرد و غبار فراوان به میان جمع دشمنان تاخت می‌برند. ✅ ۱ - سوگند خداوند، به اسبانى که هنگام جهاد، خود را به قلب سپاه دشمن زده، رزمندگان را براى نبرد همه جانبه یارى مى دادند. 🔹 (فوسطن به جمعًا) «جمع»، به معناى جماعت و گروه است. این کلمه مصدرى است که به صورت اسم به کار مى رود (مصباح). ضمیر «به» به «عَدْو» (دویدن) - که از «عادیات» انتزاع شده است - بازمى گردد. ✅ ۲ - آسیب زدن به قلب سپاه دشمن و از کار انداختن مرکزیت آن، رزمى در خور تمجید و سوگند خداوند (فوسطن به جمعًا) ✅ ۳ - مجاهدان در غزوه «ذات السلاسل» با اسبان دونده اى که از ضربه سم آنها برق مى جهید، صبحگاهان بر دشمن تاختند و در میان غبار پاى اسبان، خود را به قلب دشمن رساندند. (و العدیت ضبحًا . فالموریت قدحًا . فالمغیرت صبحًا . فأثرن به نقعًا . فوسطن به جمعًا) براساس بعضى از روایات، این آیات به غزوه «ذات السلاسل» نظر دارد. ✅ قرآن همراه است و هم راه ، همواره با قرآن باشیم @rahighemakhtoom
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فصل رهایی (۵) _ راه فرار از شیطان در از قول از چهار طرف نقل کرد، گفت من از جلو و پشت سر و دست راست و دست چپ می آیم؛ اما بالا و پائین را نگفت می آیم! این چهار طرف را گفت، معلوم می شود دو طرف باز است. مرحوم (رضوان الله تعالی علیه) می فرماید: نکته ای که شیطان گفت از جلو می آیم، از پشت سر می آیم، از طرف راست می آیم، از طرف چپ می آیم، بالا و پائین را نگفت؛ برای اینکه بالا و پائین راه خداست. یا دست دراز می کنیم به خدا می گوئیم خدا؛ یا به خاک می افتیم، می گوئیم خدا! راه باز است، چرا این کار را نکنیم؟! اگر شیطان می توانست جلوی دست ما را بگیرد به خدا توجه نکنیم، نگوئیم خدا؛ می گفت از طرف بالا هم می آیم!! 🔶️ ر.ک سوره اعراف / آیه ۱۷ و بحار الانوار / جلد ۸۳ / صفحه ۲۹۳ ✅ درس اخلاق _ دماوند ؛ ۱۳۹۷/۰۴/۰۷ @rahighemakhtoom
25 🔅🔅🔅 📁 در برابر اين روش، اين سوال مطرح مي شود که آيا راه تفسير قرآن همين است که وقتي صحبت فرعون مي‌شود بگوييم فرعون يعني فرعون نفس، از موسي که صحبت مي شود بگوييم يعني موساي عقل؛ يا اينکه جنگ و اختلاف بين موسي و فرعون اشاره به جنگ عقل و نفس است؟ آيا تفسير قرآن اين است و اين گونه بايد قرآن را تفسير کرد؟ آري اگر نکته اي از باب اشاره به ذهن کسي بيايد و آن را بر آيه تطبيق کند آن سخن شيرين و لطيفي است، اما به عنوان تفسير بگوييم كه آية بيان‌گر جنگ موسي و فرعون و اختلاف آنها به همان معني جنگ عقل و نفس است و اصلاً منظور قرآن همين است! آيا اين کار درست است؟ ايشان اين را نمي پسندند. 📁 کسان ديگري معاني‌اي براي قرآن اثبات مي کردند از باب علم حروف و علم اعداد روي حساب ابجد و اينکه اين کلمه چند حرف است و زبر و بينات آن فلان است و بنابراين اين آيه اين معنا را افاده مي کند. در اين زمينه داستانهايي است که واقعاً کارهاي عجيبي هم شده است. بنده شايد بيش از 60 سال پيش از اين کتابي ديدم از شخصي که از علماي شيعه بود و از زبر و بينات آيه تطهير «‌انما يريد الله ليذهب عنکم الرجس اهل البيت ... ‌»[12] نام‌هاي ائمه اطهار را درآورده بود! اين يک کار عجيبي است شايد هم اسراري باشد كه ما نفي نمي کنيم، اما آيا راه فهم قرآن اين است؟ ما اگر بخواهيم بفهميم «‌انما يريد الله... ‌» يعني چه و اين آيه چه چيز را اثبات مي کند و اينکه دلالت بر عصمت دارد يا ندارد و اين مربوط به چه کساني است؛ آيا راهش همين است که از زبر و بينات استفاده کنيم؟ يا از اعداد و حروف استفاده کنيم؟ يا نه، اينها راههاي تفسير نيستند؟ اموري از اين قبيل از سوي گذشتگان در عصرهايي مطرح بوده و بر اساس آن کارهايي انجام گرفته و احياناً اينها را به عنوان تفسير قرآن مطرح مي‌کردند. اما اين‌گونه مطالب در آن‌ها آمده است. آيا اينها واقعاً تفسير است؟ اين بخشي از شرايط ذهني بود که در آن وقت بر بعضي اذهان حاکم بوده و علامه مي خواستند راجع به اينها مطلبي بگويند و مناقشه کنند که اينها تفسير نيست. ⏮...ادامه دارد... 🌿🌿🌿 🔅 به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببریم. 🖥با باز نشر مطالب ،مبلغ و پیام رسان آموزه های وحیانی باشید. 🆔 @rahighemakhtoom
26 🔅🔅🔅 📐 بخش ديگري از معاصرين، گروهي روشنفکر مآب بودند. آنان آيات قرآن را با علوم مادي که در زمان معاصر کشف شده تطبيق كرده و به اين وسيله قرآن را تفسير مي‌كردند. نمونه آن تفسير طنطاوي است[13] که سعي کرده آيات قرآن را با مطالب و اکتشافات علمي جديد تطبيق کند، و گويا در مواردي مي‌خواهد خيلي از آيات را به وسيله همين اکتشافات علمي تفسير کند. 📁 به هر حال چنين گرايشي هست که ما براي اينکه تفسير آيه اي را بگوييم سراغ مطالب علمي مربوط رفته و بعد بگوييم آيه هم همين را مي گويد. البته اين كار در سابق هم ريشه هايي داشته است و امر جديدي نيست. 📁 در تفاسير پيشينيان هم ديده مي شود کساني که با هيأت بطلميوسي آشنا بودند سعي کردند بعضي از آيات قرآن را طبق نظريات آن هيأت، تفسير کنند. در قرآن به سبع سماوات تصريح شده است[14]، و بعضي از مفسرين (که حتي بعضي از آنها در زمان ما هم بودند و ما آنها را درک کرديم؛ بزرگاني بودند که اميدواريم خداوند آنها را مورد رحمتهاي خود قرار دهد) گفتند مقصود از اين آسمان‌هاي هفت‌گانه همان سيّارات سبعه است منظومه شمسي است که يک خورشيد دارد و هفت تا سياره دور آن ميچرخد و اين کواکب همان آسمانهاي هفت گانه اند. به نظرم در کتاب الهيئة و الاسلام[15] چنين چيزي تقرير شده است، با اينکه ظاهر آيه چنين چيزي را نمي فهماند. سماوات سبع، طرائق، تعبير اينکه طباق هستند، و ديگر ويژگي هايي که براي سماوات ذکر شده با اين مطلب ناسازگار است و چگونه مي‌توان بر هفت سياره منظومه شمسي تطبيق كرد؟ بعد هم با مشکلي مواجه شدند که معلوم شد سيارات هم منحصر به هفت تا نيستند و هشتمي و نهمي آنها هم کشف شد. ديگر چه کار کنيم؟ فکر کردند اين را هم بايد با يک تکلّفي توجيه كرد و آن اين كه چون آن وقت‌ها همه اين سيارات قابل رويت نبوده است، همان مقدار که قابل رويت بوده در آيه گفته شده است! 📁 آيا اين صحيح است که وقتي بخواهيم سماوات سبع را تفسير کنيم برويم ببينيم هيأت چه مي گويد و از داده هاي اين علم، قرآن را تفسير کنيم؟ پيش تر از اينها نيز سماوات سبع را به افلاک تسعه تفسير کردند و بعد در برابر اين سؤال كه چگونه افلاک بطلميوسي که نه تاست بر ديدگاه قرآن كه مي گويد آسمان‌ها هفت تاست قابل تطبيق است، گفتند يکي از آنها هم عرش است و يکي هم کرسي! افلاک نه گانه اي که بطلميوس مي گفته است همين هفت آسمان است که قرآن مي گويد و يک عرش و کرسي هم داريم که قرآن مي گويد «‌وسع كرسيّه السماوات و الارض‌»[16] پس آن فلکي که محيط بر همه اين افلاک است مي شود کرسي و عرش يعني چيزي که فوق آن است مي شود فلک اطلس. يک چنين تطبيقاتي مي‌كردند. آيا ما بايد اينطور قرآن را تفسير کنيم؟ وقتي مي گويد ما بر فراز شما هفت راه يا هفت آسمان آفريديم بگوييم اين همان افلاک است يا همان منظومه شمسي و سياراتش هست؟ ⏮...ادامه دارد... 🌿🌿🌿 🔅 به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببریم. 🖥با باز نشر مطالب ،مبلغ و پیام رسان آموزه های وحیانی باشید. 🆔 @rahighemakhtoom
برشی از کتاب گرانقدر سروش هدایت 173 پیام های حضرت به همایش ها و کنگره های گوناگون علمی دینی فرهنگی و سیاسی شامل ناب ترین معارف دینی ✅ سالگرد شهداي فريدن و چادگان 🔰🔰🔰 📁 چون يادمان شهدا به مثابه حمايتِ مكتبِ شهيد پرور و هدايتِ جامعه آزاد از سلطه گري و سلطه پذيري است، لازم است تحليلي كه اسلام از آرمان والاي شهيدان ارائه مي دهد، در طي چند نكته كوتاه به عرض مخاطبان اصيل پيام آوران الهي برسد . 📈 يكم. حضرت امام صادق(عليه‌السلام) فرمود: «لو أنَّ شيعتنا استقاموا لصافَحَتْهم الملائكة» [تحف العقول، ص301؛ توصيه امام صادق(عليه‌السلام) به ابن جندب.]؛ اگر شيعيان ما در صراط مستقيم پايدار باشند و كژ راهه نروند، فرشتگان با آنها مصافحه مي كنند. شهداي قرآن و عترت به معارف الهي معتقد و به فضائل نفساني متخلّق و به احكام فقهي و حقوقي متعهّد بودند و به استناد آيه (إنّ الذين قالوا ربّنا الله ثمّ استقاموا تتنزّل عليهم الملائكة ألاّ تخافوا ولاتحزنوا واَبشروا بالجنّة التي كنتم توعدون) [سوره فصّلت، آيه30.]، مژده نزول ملائكه را دريافت كردند و وعده تخلّف ناپذير خداوند نسبت به آنان انجاز شده است، و رهنمود امام صادق(عليه‌السلام) كه ريشه وحياني داشت، تحقّق يافت. بنابراين، حرمت نهادن به شهيدان، پاسداشت رجالي است كه توفيق مصاحبت و مصافحت با فرشتگان خداوند بهره آنان شد. 🔅🔅🔅 🖥با باز نشر مطالب ،مبلغ و پیام رسان آموزه های وحیانی باشید. 🆔 @rahighemakhtoom
برشی از کتاب گرانقدر سروش هدایت 174 پیام های حضرت به همایش ها و کنگره های گوناگون علمی دینی فرهنگی و سیاسی شامل ناب ترین معارف دینی ✅ سالگرد شهداي فريدن و چادگان 🔰🔰🔰 📈 دوم. حضرت امام صادق(عليه‌السلام) فرمود: «فمن اهتدي يُقبل عمله وصعد إلي الملكوت متقبَّلاً»؛[ تحف العقول، ص303.]هر كس هدايت يافت، عمل او مقبول مي شود و در حالي كه مورد قبول است، به ملكوت جهان صعود مي كند. 📁 شهدا كه براي احياي حق و ازهاق باطل اقدام كرده اند، رهيافتگان صراط قسط و عدل بودند و چون هر چه طبق ميزان وحي و امامت باشد، قبول مي شود و هر مقبولي طيّب است و هر طيّبي به سمت بي جهتي خداوند صعود مي نمايد و به استناد آيه (إليه يصعد الكلم الطيّب والعمل الصالح يرفعه) [سوره فاطر، آيه10.]، به طرف خداوند منزّه از سمت صعود مي كند. لذا شهيدان شاهد را مي توان در ملكوت جهان مشاهده كرد و آنچه از عمق اين كنگره برمي آيد، همانا عروج به قلّه رفيع ملكوت است. 📈 سوم. حضرت امام صادق(عليه‌السلام) فرمود: «والله ما أحبّ اللّه من أحبّ الدنيا و والي غيرنا»؛[ تحف العقول، ص356.]سوگند به خداوند! خدا را دوست ندارد، كسي كه دنيا را دوست دارد و ولايت غير ما را دارد. شهيدان شاهد از محبّت دنيا آزاداند، زيرا اولين شرط كاميابي مجاهد نستوه، رهايي از دنيا و حريّت از هرگونه تعلّق به آن است. قرآن حكيم وصف اصلي رزم آوران ديني را چنين بيان كرد: (فليقاتل في سبيل اللّه الذين يشرون الحياة الدنيا بالاخرة)؛[ سوره نساء، آيه 74.] 🔹 كساني در راه خداوند مبارزه مي كنند كه دنيا را به آخرت فروخته باشند و در اين سوداگري معقول و مقبول آزمون شده و از بذل نفس و نفيس دريغ نكرده باشند. 🔹 البته مقصود از دنيا تنها كالاي مادي نيست، بلكه جاه هم از اين منظرِ بلند چاه است و هرچه مايه غفلت از خدا باشد، دنيا است؛ ملك دنيا تن پرستان را حلال ما غلام ملك عشق بي زوال [مثنوي معنوي، دفتر ششم، بيت 4421.] مجاهدانِ در راه خدا همان طوري كه دوست خداوند بوده و از دوستي دنيا منزّه اند، از ولايت اهل بيت عصمت(عليهم‌السلام) برخوردار و از ولايت بيگانگان مبرّايند. 🔅🔅 🖥با باز نشر مطالب ،مبلغ و پیام رسان آموزه های وحیانی باشید. 🆔 @rahighemakhtoom
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
37 📌واکاوی دعای 23 15 📁 خدایا! من را با عافیت خود غنی بکن .غنا و بی نیازی ام را در عافیت خودت ؛آن عافیتی که به من ارزانی می داری قرار بده. 📁 در این فقره نیز واژه عافیت تکرار نشده و معنای خاص خودش را دارد. «وَ أَغْنِنِی بِعَافِیَتِکَ مِنَ الفَقرِ وَ الحَاجَه» می‌گوید: «بِدَلیلِ الإغنَاء» چون کلمه‌ی اغناء را به کار برده است این‌جا عافیت به معنای بی‌نیاز شدن از عمرو زید است. این‌ها واقعاً خیلی مهم است . اینجا معنای عافیت این است که محتاج مردم نشویم . وَ هَب لی عَافِیَتَک: مِن الإحتیاجِ إلى هِبَهِ غَیرِک» 📁 خدایا!با عافیتی که بر من ارزانی می داری مرا بی نیاز از دلسوزی و ترحم و نیاز به دیگران قرار ده. دیگر من محتاج به هبه‌ی غیر تو نباشم.غنای در عافیت یعنی فقیر نباشم. چون خود فقر هم ضدّ عافیت است. 🖥با باز نشر مطالب ،مبلغ و پیام رسان آموزه های وحیانی باشید. 🆔 @rahighemakhtoom
37 📌واکاوی دعای 23 صحیفه 15 واغننی بعافیتک و تصدق علی بعافیتک... 📁 خدایا! من را با عافیت خود غنی بکن .غنا و بی نیازی ام را در عافیت خودت ؛آن عافیتی که به من ارزانی می داری قرار بده. 📁 در این فقره نیز واژه عافیت تکرار نشده و معنای خاص خودش را دارد. «وَ أَغْنِنِی بِعَافِیَتِکَ مِنَ الفَقرِ وَ الحَاجَه» می‌گوید: «بِدَلیلِ الإغنَاء» چون کلمه‌ی اغناء را به کار برده است این‌جا عافیت به معنای بی‌نیاز شدن از عمرو زید است. این‌ها واقعاً خیلی مهم است . اینجا معنای عافیت این است که محتاج مردم نشویم . وَ هَب لی عَافِیَتَک: مِن الإحتیاجِ إلى هِبَهِ غَیرِک» 📁 خدایا!با عافیتی که بر من ارزانی می داری مرا بی نیاز از دلسوزی و ترحم و نیاز به دیگران قرار ده. دیگر من محتاج به هبه‌ی غیر تو نباشم.غنای در عافیت یعنی فقیر نباشم. چون خود فقر هم ضدّ عافیت است. 📁 مفهوم عافیت غنا بخش است و ثروت و دارایی به همراه می آورد.آدمی اگر ازعافیت جسمی و فکری و عقلی برخوردار نباشد تمام ثروت دنیا هم درکفش باشد او را سودی نبخشد. و چنانچه عافیت های روانی و فکری و جسمی را داشته باشد از بزرگترین دارایی برخوردار بوده و ثروت و غنای مادی و معنوی را نیز به همراه خواهد آورد. ✳️ در مقوله غنا و بی نیازی باید به دو نکته مهم توجه داشته باشیم ☑️ 1- نیاز آدمی به آفریدگار و پروردگار و فقیر محض بودن آدمی و غنی مطلق بودن خدا و نیکویی اظهار فقربه پیشگاه خدا و خود را مالک چیزی حتی جان خود ندانستن یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ: اى مردم شما (همگى) نیازمند به خدایید و تنها خداوند است که بى‏نیاز و شایستة هر گونه حمد و ستایش است» (فاطر/15). ☑️ 2- ناپسندی اظهار نیازمندی در برابر مردمان امام صادق(ع) می فرمایند: طَلَبُ‏ الْحَوَائِجِ‏ إِلَى‏ النَّاسِ‏ اسْتِلَابٌ‏ لِلْعِزِّ وَ مَذْهَبَةٌ لِلْحَیَاءِ وَ الْیَأْسُ مِمَّا فِی أَیْدِی النَّاسِ عِزٌّ لِلْمومن(‏ الکافی، ج2، ص148) - طلب نمودن نیازها از مردم از بین برنده عزت و حیا بوده و قطع امید از آنچه در دست مردم است عزت برای مومن است. - مومنی در دین اش عزیز است که چشم امیدش به دست دیگران نباشد. - شرافت و بزرگواری و مروت نفس 📁 منظوراز بی نیازی، قطع طمع و قناعت به دارایی های دیگران ، و توکل بر خدا و عدم توسل به مردم و درخواست غیر ضروری از آنان است و گرنه همه می دانیم که امور دنیا بر اساس احتیاج و نیاز به یکدیگراست و انسان نیز طبعا اجتماعی است و در زندگی به یکدیگر محتاج هستند ولی هرچقدر سعی کند در کم کردن احتیاج و درخواست از مردم نزد آنها عزیزتر می شود. 🔅🔅 🖥با باز نشر مطالب ،مبلغ و پیام رسان آموزه های وحیانی باشید. 🆔 @rahighemakhtoom
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فصل رهایی (۷) _ نتیجه تلخ فاصله از خدا اگر کسی (معاذ الله) از خدا فاصله گرفت، به هر جا برود کم می آورد؛ (مَن اُعرَضَ عَن ذِکری فَاِنَّ لَهُ مَعیشَهً ضَنکاً). " ضنک " یعنی . می بینید گاهی ممکن است انسان همه چیز داشته باشد. ولی آنچنان در فشار است که نه حیثیتی برای او می ماند، نه آبروی دنیا و آخرت. فرمود: اگر کسی از خدا فاصله گرفت و راه را طی کرد، و برای او فرق نکرد، زشت و زیبا برای او فرق نکرد؛ هیچ چیزی او را نمی دهد. (لَو کانَت السَّماواتُ وَ الاَرضُ رَتقاً عَلی عَبد)، اگر کسی تمام راههای آسمان و زمین برای او بسته باشد، این رابطه اش را با خدا حفظ بکند؛ تمام درها باز می شود. 🔶️ ر.ک سوره طه / آیه ۱۲۴ و نهج البلاغه / خطبه ۱۳۰ ✅ درس اخلاق _ دماوند ؛ ۱۳۹۸/۰۵/۱۰ @rahighemakhtoom
📌 خطر فرهنگی 📁 روز معلم را گرامی می داریم، آن معلمان راحل را امیدواریم خدا با انبیای الهی محشور بفرماید! آن معلمان زنده را خدای سبحان با عمر طولانی توفیق عطا کند! شهید بزرگوارمان، مرحوم آیت الله مرتضی مطهّری (رضوان الله تعالی علیه) را با شهدای صدر اسلام و با امام شهداء محشور بفرماید و همه ما را حق شناسان نوشته های علمی این بزرگواران قرار بدهد و توفیق استفاده از مکتوبات آنها را خدا به ما مرحمت کند! ولی همه اینها یک شرط اساسی دارد و آن این است که قرآن کریم در سوره مبارکه «آل عمران» فرمود ما انبیاء فرستادیم، کتاب ها نازل کردیم، علوم نازل کردیم که عالمان دین مردم را به «الله» دعوت کنند، هیچ معلمی مردم را به خود دعوت نکند. 📁 این رژیم ارباب و رعیتی یک رژیم منحوسی بود و یک رژیم منحوسی هم هست؛ آن نحس مادی این رژیم ارباب و رعیتی ـ الحمد لله ـ در این مملکت رخت بربست؛ آن رژیم نحس ارباب و رعیتی فرهنگی کم و بیش هست. رژیم ارباب و رعیتی که به لطف الهی رخت بربست این بود که کسی زمین را آباد می کرد و دیگری مالک بود و این می شد رعیت، او می شد ارباب، هر چه او می گفت این باید اطاعت می کرد و مانند آن، بهره این کار را او می برد، این می شد رژیم ارباب و رعیتی مادی که به لطف الهی رخت بربست؛ اما یک رژیم ارباب و رعیتی فرهنگی است که خطرش همچنان هست؛ در سوره مبارکه «آل عمران» فرمود: ﴿مَا كَانَ لِبَشَرٍ أَن یؤْتِیهُ اللّهُ الْكِتَابَ وَ الْحُكْمَ وَ النُّبُوَّةَ ثُمَّ یقُولَ لِلنَّاسِ كُونُوا عِبَاداً لِی مِن دُونِ اللّهِ وَ لكِن كُونُوا رَبَّانِیینَ بِمَا كُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْكِتَابَ وَ بِمَا كُنْتُمْ تَدْرُسُونَ﴾؛ فرمود ما هیچ پیامبری نفرستادیم، هیچ کتابی نفرستادیم، هیچ حکمتی نازل نکردیم که بعضی ها این ابزار را بگیرند و معلم مردم بشوند، بعد جامعه را به خودشان دعوت کنند و بگویند هر چه ما می گوییم شما بپذیرید! به سَمت ما بیایید! ﴿كُونُوا عِبَاداً لِی مِن دُونِ اللّهِ﴾، فرمود این رژیم ارباب و رعیتی فرهنگی که آن معلم اصرار داشته باشد که متعلّم حرف او را بزند، حرف او را منتقل کند، نام او را ببرد، نام رساله او را ببرد، این یک رژیم ارباب و رعیتی فرهنگی است، فرمود این کار، کار منحوسی است؛ این کار، کار نحس است. 📁 ﴿مَا كَانَ لِبَشَرٍ﴾ هیچ پیامبری این حق را ندارد، هیچ امامی این حق را ندارد که ﴿أَن یؤْتِیهُ اللّهُ الْكِتَابَ وَ الْحُكْمَ وَ النُّبُوَّةَ ثُمَّ یقُولَ لِلنَّاسِ كُونُوا عِبَاداً لِی مِن دُونِ اللّهِ﴾ معنایش این نیست که بیایید مرا بپرستید، معلوم است که هیچ پیغمبری و هیچ امامی نمیگوید مرا بپرستید! یعنی می گوید فکر مرا ترویج کنید، حرف مرا ترویج کنید، این یک ارباب و رعیتی فرهنگی است، این خطر و این نحس و این غدّه هست ﴿ثُمَّ یقُولَ لِلنَّاسِ كُونُوا عِبَاداً لِی مِن دُونِ اللّهِ﴾، پس انبیاء برای چه آمدند؟ کتابها برای چه آمده؟ حکمت برای چه آمده؟ فرمود برای این آمده است که ﴿وَ لكِن كُونُوا رَبَّانِیینَ﴾. 📚 درس خارج فقه نکاح جلسه 103 تاریخ: 1395/02/12 💻برای ترویج و تبلیغ و انتشار آموزه های قرآنی خالصانه تلاش کنیم. @rahighemakhtoom
📎فرق موعظه با سخنرانی 🔸وعظ هم اصطلاحاً «جذب الخَلق إلي الحق» است. 🔸سخن‌خواني، كسي مقاله‌اي بنويسد، بخواند، اين را نمي‌گويند موعظه. 🔸سخنراني منبر برود سخنراني بكند نمي‌گويند موعظه، اگر عُرضه داشت مخاطب خود را جذب إلي الحق كرد اين مي‌شود وَعظ. 🔸«الوعظ جذب الخلق إلي الحق» نه سخنراني كردن!؛ اگر آدم بتواند جاذبه ايجاد كند، بله موعظه است. 🔸خدا واعظ است (يَعِظُكُمُ اللَّهُ)؛ به وجود مبارك پيامبر فرمود قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُم. 🔸اينكه مي‌بينيد كم اثر دارد براي اينكه ما چيزي را حفظ كرديم داريم مي‌خوانيم و براي مردم مي‌گوييم، اين [موعظه] نيست! 🔸قلْ إِنَّمَا أَعِظُكُم بِوَاحِدَةٍ همين‌ها را جذب كرد، اين همه خواص و حارثةبن‌مالك پيدا شد، ابوذر پيدا شد، مقداد پيدا شد، عمار پيدا شد، اينها سابقه شرك و بت‌پرستي داشتند، اين همه افراد و شهدايي كه در بدر و حنين و خيبر جان‌نثاري و جان‌فشاني كردند سابقه بت‌پرستي داشتند، اينها را جذب كرد. 🔸فرمود إِنَّمَا أَعِظُكُم، من شما را به طرف خدا جذب مي‌كنم (بِوَاحِدَةٍ) به يك كلمه، به اصل واحد، به كلمه واحد، به خلصت واحد ... أَن تَقُومُوا لِلَّهِ، بالأخره خدايي هست، فكر كنيد ببينيد از شما چه چيزي خواست، با او چگونه بايد رابطه داشته باشيد؛ ما كه علف خودرو و هرز نيستيم كه روئيده بشويم... 🔸منظور از قيام هم ايستادگي است نه ايستادنِ فيزيكي، آن‌كه دارد عمر را به بطالت مي‌گذارند يك جا ايستاده است او در حقيقت نشسته است؛ او كه «جهاني است بنشسته در گوشه‌اي»(*) او در حقيقت ايستاده است. ↙️پي نوشت: *- ديوان ابن يمين 🔹گزیده درس تفسیر قرآن حضرت آیت الله العظمی /سوره سبأ، آیات 43 الی 46 🖥برای ترویج و تبلیغ و انتشار آموزه های قرآنی خالصانه تلاش کنیم. @rahighemakhtoom
📈 الگوی مکتوبات 📁 ما در تألیف و تصنیف و در كتاب ‌نویسی الگویی داریم، همان‌ طوری كه در سیرت و سنّت برای ما الگو معین كردند که فرمودند: ﴿لَقَدْ كانَ لَكُمْ فی‏ رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ﴾،[1] عصاره رسالت آن حضرت قرآ‌ن كریم است «لقد كان لكم فی القرآن اُسوة حسنة». برای همه ما از نظر عمل وجود مبارك حضرت اسوه است، برای محقّقان و ارباب قلم و اصحاب تصنیف و صحابه تألیف قرآن الگوست; ما چطور حرف بزنیم؟ چطور كتاب بنویسیم؟ ما كه آن توان را نداریم رسول خدا را درك كنیم یا مثل او باشیم، ولی او می‌ت واند برای ما اسوه باشد. ما آن توان را نداریم مثل قرآن كتاب بنویسیم و مثل قرآن مطلب بیاوریم، ولی آن می ‌تواند برای ما الگو باشد. اگر مسلمانی روش و منش او به وجود مبارك رسول اكرم نخورد، او به حضرت ائتسا، اقتدا و تأسّی نكرد، اگر نویسنده ‌ای در راستای قرآن كریم چیزی ننوشت، او به این كتاب ائتسا، اقتدا و تأسّی نكرد و قرآن برای او اسوه نشد. ما وقتی دست به قلم می ‌بریم «لقد كان لكم فی القرآن اُسوة حسنة»، وقتی دهان باز می ‌كنیم، حرف می ‌زنیم، قیام و قعودی داریم، سیره و سنّتی داریم ﴿لَقَدْ كانَ لَكُمْ فی‏ رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ﴾، آن حضرت كه از قرآن جدا نیست! 📁 قرآن چه كتابی است و چطور نوشته شده است؟ اسوه بودن غیر از آن است كه انسان بتواند مثل آن بیاورد، این جن و انس مقدورشان نیست كه مثل آن بیاورند. قرآن كریم چند ویژگی دارد كه ذات اقدس الهی به این ویژگی‌ ها عنایت كرد. دو عنصر محوری آن این است كه محتوای وزین دارد، یك; قابل فهم است، دو; سنگین است، یك; آسان است، دو. این ثقیل بودن و یسیر و با یسر و آسان بودن این دو ویژگی رسمی قرآن كریم است ﴿سَنُلْقی‏ عَلَیكَ قَوْلاً ثَقیلاً﴾[2] وزین است، بامحتواست و روی برهان ایستاده است ﴿لَقَدْ یسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ﴾[3] دل پذیر است، فطرت ‌پذیر است، قابل فهم و عمل است هم وزین و سنگین است هم در دسترس است ﴿لَقَدْ یسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ﴾، از آن طرف ﴿سَنُلْقی‏ عَلَیكَ قَوْلاً ثَقیلاً﴾. سنگین بودن غیر از دشوار بودن است، آسان بودن غیر از سُست بودن است. فرمود سُست نیست آسان است، سخیف نیست، خفیف نیست، ثقیل است ولی سخت نیست. [1] . سوره احزاب، آیه 21. [2] . سوره مزمل، آیه 5. [3] . سوره قمر، آیات 17 و 22. 📚 سخنرانی در همایش کتاب سال حوزه تاریخ: 1392/12/10 🖥برای ترویج و تبلیغ و انتشار آموزه های قرآنی خالصانه تلاش کنیم. @rahighemakhtoom
برشی از کتاب گرانسنگ (107) (گنجینه آموزه های تفسیری) 🔅🔅🔅 إِيِّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ (5) 📌 لطائف و اشارات ✅ 1 ـ اسرار تقديم «إيّاك» بر «نعبد» 📁 و: همه‌ي نعمتها بي استثنا از جانب خداي سبحان است: (وما بكم من نعمة فمن الله) [سوره‌ي نحل، آيه‌ي 53.] و هر كار خيري كه عبد انجام مي دهد و در پي آن، پاداشي دريافت مي كند، پوشيده به دو نعمت پيشين و پسين است؛ زيرا توفيق تشخيص وظيفه و انجام آن نعمتي بوده از جانب خداي سبحان، پاداشي نيز كه در پي عمل به وظيفه نصيبش مي شود، نعمت ديگري است كه آن هم از ناحيه‌ي خداست. 📁 پس انسان در هر كار نيك و از جمله عبادت، در ميان دو نعمت قرار دارد و هر دو نعمت از خداست و براي عبد سهمي نمي ماند و براساس اين تحليل، انسان هيچ استحقاقي در برابر نعمت اطاعت و انقياد الهي ندارد. 📁 در قرآن كريم اين اصل كلي بر موارد خاصي تطبيق شده است؛ مثلاً توبه عبد را محفوف و محاط به دو نعمت مي داند: يكي نعمت توفيق توبه و ديگري نعمت پذيرش آن و از هر دو نعمت نيز تعبير به توبه شده است. پس هر توبه اي از عبدْ محفوف به دو توبه‌ي خداست. 📁 قرآن كريم درباره‌ي توبه اول مي فرمايد: (فتلقّي آدم من ربّه كلمات فتاب عليه) [سوره‌ي بقره، آيه‌ي 37.]؛ حضرت آدم (عليه السلام) از پروردگار خود كلماتي را تلقي كرد؛ پس خدا بر او توبه كرد؛ يعني خدا با لطفش بر او رجوع كرد. لطف الهي، عبد را به راه مي آورد و بر اثر آن توفيق توبه مي يابد. همچنين مي فرمايد: (لقد تاب الله علي النّبي والمهاجرين والأنصار) [سوره‌ي توبه، آيه‌ي 117.]؛ خداوند در هنگامه‌ي عسرت و تنگناي سختي، بر پيامبر و مهاجران و انصار توبه كرد. اين توبه در استعمالات قرآني با «علي» (استعلائيه) همراه است و به اين معناست كه لطف مولا از بالا بر عبد افاضه مي شود. 📁 درباره‌ي توبه‌ي دومِ خداوند نيز مي فرمايد: (أنّ الله هو يقبل التوبة عن عباده)[ سوره‌ي توبه، آيه‌ي 104.]. از مجموع سه توبه، يعني يك توبه عبد و دو توبه‌ي خدا نيز در اين آيه‌ي كريمه ياد شده است: (وعلي الثلاثة الّذين خُلِّفوا... ثم تاب عليهم ليتوبوا إنّ الله هو التواب الرّحيم)[ سوره‌ي توبه، آيه‌ي 118.]. 🌿🌿🌿 ✅ قرآن همراه است و هم راه ؛ همواره با قرآن باشیم @rahighemakhtoom
برشی از کتاب گرانسنگ (108) (گنجینه آموزه های تفسیری) 🔅🔅🔅 إِيِّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ (5) 📌 لطائف و اشارات ✅ 1 ـ اسرار تقديم «إيّاك» بر «نعبد» 📐 حاصل اين كه، انسان همواره محفوف و محاط به نعمتهاي خداوندي است و اگر نمي تواند به هم پيوستگي نعمتها را دريابد از آن روست كه او خود را مي بيند وگرنه چيزي بين واحد گسترده‌ي نعمت الهي فاصله نيست جز «خود» انسان. همان گونه كه بين خالق و مخلوق هيچ حجابي جز خود خلق نيست: «ليس بينه وبين خلقه حجاب غيرُ خلقه احتجب بغير حجاب محجوب واستتر بغير ستر مستور»[ بحار، ج3، ص327.]. 📁 اگر انسان خود را نبيند به هر سوي كه بنگرد جز وجه خدا چيزي نمي بيند: (فأينما تولّوا فثمّ وجه الله)[ سوره‌ي بقره، آيه‌ي 115.]. پس چون توفيق عبادت از خداي سبحان است، ادب عبادي ايجاب مي كند كه ما نام خود را بر نام معبود مقدم نكنيم. اوست كه با يك فيض انسان را تشنه مي كند و با فيضي ديگر، انسان تشنه را به چشمه‌ي كوثر مي رساند و جزتشنگي، چيزي به انسان اسناد ندارد و از اين رو در ادعيه آمده است: «مِنّتكُ ابتداء» [صحيفه‌ي سجّاديه، دعاي45.]، «كلّ نِعَمِك ابتداء» [همان، دعاي12.]؛ نعمتهاي تو ابتدايي است و از ما كاري ساخته نيست تا استحقاق پاداش داشته باشيم. ⬅ از آنچه به عنوانِ سرّ تقديم «إيّاك» بر «نَعْبُد» گذشت مي توان راز تقديم «ايّاك» بر «نستعين» را نيز استنباط كرد. 🌿🌿🌿 ✅ قرآن همراه است و هم راه ؛ همواره با قرآن باشیم @rahighemakhtoom
برشی از کتاب گرانسنگ (109) (گنجینه آموزه های تفسیری) 🔅🔅🔅 إِيِّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ (5) 📌 لطائف و اشارات ✅ 2 ـ عبادت راه تقرّب به خدا 📐 عبادت تنها راه تقرّب به خداي سبحان است و از اين رو در قرآن كريم و روايات و ادعيه‌ي اهل بيت (عليهم السلام) در مقام بيان سِمَتها و مقامات گوناگونِ پيامبران و اوليا ابتدا سخن از عبادت آنان است. 🔹 در تشهد نماز نيز پيش از شهادت به رسالت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، عبادت و بندگي آن حضرت ذكر مي شود: «وأشهد أنّ محمّداً عبده ورسوله»؛ زيرا عبادت، نسبتِ عبد با مولا، و رسالت چهره‌ي ارتباطي عبد با ساير بندگان خداست و چون ارتباط انسان با خدا برتر و مقدم بر ارتباط او با انسانهاست، بندگي رسول خدا(صلي الله عليه و آله و سلم) بر رسالتش فضيلت دارد؛ چنانكه كمالات ساير پيامبران نيز ثمره‌ي عبادت آنهاست. 📁 قرآن كريم همان گونه كه به نقش عبادت در بُعْد اثباتي آن عنايت دارد و به نماز و نمازگزاران بها مي دهد، از بُعْد سلبي آن نيز با شدت سخن مي گويد: (فويل للمصلين الذين هم عن صلاتهم ساهون الذين هم يُراؤون) [ـ سوره‌ي ماعون، آيات 4ـ6. «مُصلّي» گرچه به لفظ «اسم فاعل» است، اما در معنا «صفت مشبهه» و مفيد ثبات و دوام است و به معناي نمازگزاري است كه بر نماز مداومت دارد و نه تنها تارك نماز نيست، بلكه چه بسا مقيّد به اول وقت نيز هست، ليكن چون اهل ريا وغفلت است، هم نمي داند چه مي كند و هم از ديدن و شنيدن ديگران لذت مي برد.]؛واي بر نمازگزاراني كه از نماز خود غافلند؛ آنان كه براي نشان دادن به ديگران، عبادت مي كنند. اينان تنها در مقام تلفظ، معبود و مستعان خود را خدا مي دانند، ولي سيره‌ي علمي و عملي آنان حصر عبادت و استعانت در خداي سبحان نيست. 🌿🌿🌿 ✅ قرآن همراه است و هم راه ؛ همواره با قرآن باشیم @rahighemakhtoom
(گنجینه آموزه های تفسیری) 🔅🔅🔅 📌نگاشت8:نکات تفسیر ی آیه 6 سوره عادیات ✅ إِنَ‌ الْإِنْسَانَ‌ لِرَبِّهِ‌ لَکَنُودٌ(6) 🔹 «الإِنسَانَ»: مراد انسانی است که در پرتو معارف الهی تربیت نیافته است و تعلیمات انبیاء بر دلش نتافته است، و خویشتن را تسلیم غرائز و شهوات سرکش نموده است.🔹 «کَنُودٌ»: کفران نعمت‌کننده. ناسپاس. حق‌ناشناس. ✅ ۱ - انسان، داراى طبیعتى ناسپاس در برابر نعمت هاى خداوند (إنّ الإنسن لربّه لکنود) 🔹 «ال» در «الإنسان» براى جنس است و بر استغراق افراد دلالت دارد. «کنود»، به معناى کفور است. برخى از قبایل عرب، آن را در معناى «عاصى» به کار مى برند. اسناد این خصلت به عموم مردم، به معناى گرفتار بودن نوع انسان ها به آن است. ✅ ۲ - رویارویى با سپاه اسلام، نشانه ناسپاسى انسان در برابر نعمت هاى خداوند است. (إنّ الإنسن لربّه لکنود) 🔹 بیان خصلت هاى ناروایى که در نوع انسان ها وجود دارد - پس از تمجید از سپاهیان اسلام در آغاز سوره - تعریض به دشمنان دین است و رسوخ آن خصلت ها را در آنان بیان مى کند. ✅ ۳ - دشمنان اسلام، ناسپاس در برابر نعمت اسلام و مظاهر ربوبیت خداوند (إنّ الإنسن لربّه لکنود) ✅ ۴ - ناسپاسى دشمنان اسلام در برابر ربوبیت خداوند، دلیل هجوم مجاهدان به صفوف آنان است. (و العدیت ... إنّ الإنسن لربّه لکنود) ✅ ۵ - توجّه به ربوبیت و مدبّر بودن خداوند، بازدارنده انسان از کفران نعمت ها است. (لربّه لکنود)🔹 تقدیم «لربّه»، بیانگر اهتمام به آن است; یعنى، شگفتا که انسان با آن که خداوند «ربّ» و «مدبّر» او است، به کفران نعمت او رو آورده است! ✅ ۶ - کفران نعمت، خصلتى نکوهیده و انسان ناسپاس، فردى مذموم است. (إنّ الإنسن لربّه لکنود) ✅ ۷ - خداوند، در تأکید بر ناسپاس بودن نوع انسان ها، به اسبان تیزپاى مجاهدان سوگند یاد کرده است. (و العدیت ... إنّ الإنسن لربّه لکنود) این آیه و دو آیه بعد که عطف بر آن است، جواب سوگندهایى است که در آغاز سوره آمده بود. ✅ ۸ - رزمندگانِ مجاهد، سپاسگزار خداوند و پذیراى ربوبیت او هستند. (و العدیت ... إنّ الإنسن لربّه لکنود) تمجید مجاهدان از یک سو و نکوهش ناسپاسان از سویى دیگر، بیانگر آن است که مجاهدان ناسپاس نیستند. ✅ ۹ - جهاد در راه خدا، شکر نعمت هاى او است. (و العدیت ... إنّ الإنسن لربّه لکنود) 🌿🌿🌿 ✅ قرآن همراه است و هم راه ، همواره با قرآن باشیم @rahighemakhtoom
(گنجینه آموزه های تفسیری) 🔅🔅🔅 📌نگاشت9:نکات تفسیر ی آیه 7و8 سوره عادیات ✅ وَ إِنَّهُ‌ عَلَى‌ ذٰلِکَ‌ لَشَهِيدٌ(7) 🔹 «إِنَّهُ»: همانا انسان. بی‌گمان انسان. «شَهِیدٌ»: گواه. آگاه. گواهی انسان به زبان حال است. نظیر آن را در (اعراف / و توبه / ) می‌توان دید. و امّا آگاهی او، معلوم است که انسان از هرکس دیگر بهتر خود را می‌شناسد و از درون خود آگاه است. ✅ ۱ - انسان هاى ناسپاس، خود معترف و گواه بر خصلت نارواى خویش اند. (و إنّه على ذلک لشهید) ✅ ۲ - تداوم ناسپاسى در انسان، با وجود آگاهى او از خصلت نارواى خویش، شگفت آور و سزاوار نکوهش افزون تر (إنّ الإنسن لربّه لکنود . و إنّه على ذلک لشهید) ✅ ۳ - خداوند، در تأکید بر آگاهى دشمنان اسلام از خوى ناسپاسى خویش، به اسبان تیزپاى مجاهدان، سوگند یاد کرده است. (و العدیت ... و إنّه على ذلک لشهید) ✅ ۴ - انکار آگاهانه نعمت هاى خداوند، از سوى دشمنان اسلام، دلیل رویارویى سپاه مجاهدان با صفوف آنان است. (و العدیت ... إنّ الإنسن لربّه لکنود . و إنّه على ذلک لشهید) 🔅🔅🔅 وَ إِنَّهُ‌ لِحُبِ‌ الْخَيْرِ لَشَدِيدٌ(8) 🔹 «الْخَیْرِ»: اموال و دارائی 🔹 . «شَدِیدٌ»: تند و سخت. بخیل و تنگچشم. 🔹 حرف لام در واژه «لِحُبِّ الْخَیْرِ» می‌تواند برای تعدّیه باشد، و معنی آیه با توجّه بدان در بالا گذشت. یا این که برای تعلیل، که معنی آیه چنین است: انسان به علّت دوست داشت اموال و دارائی بخیل ✅ ۱ - تمایل شدید به مال، از ویژگى هاى طبیعت انسان است. (و إنّه لحبّ الخیر لشدید) ✅ ۲ - افزایش مال دوستى در دشمنان دین، زمینه رویارویى آنان با سپاه اسلام است. (و العدیت ... و إنّه لحبّ الخیر لشدید) ✅ ۳ - علاقه شدید به ثروت، مذموم است. (و إنّه لحبّ الخیر لشدید) ✅ ۴ - مال و دارایى، خیر است. (الخیر) ✅ ۵ - دشمنان دین، به دلیل علاقه وافر به مال، گرفتار بخل و امساک حقوق خداوند (و إنّه لحبّ الخیر لشدید) 🔹 کلمه «شدید» - چنان که در قاموس آمده - گاه به معناى «بخیل» است. در صورتى که این معنا در آیه مراد باشد، حرف «لام» در «لحبّ الخیر» لام تعلیل خواهد بود; یعنى، به خاطر حبّ مال. ✅ ۶ - مال دوستى، از ریشه هاى بخل است. (لحبّ الخیر لشدید) ✅ ۷ - خداوند، در تأکید بر شدّت مال دوستى دشمنان دین، به مَرکب مجاهدان سوگند یاد کرده است. (و العدیت ... و إنّه لحبّ الخیر لشدید) 🌿🌿🌿 ✅ قرآن همراه است و هم راه ، همواره با قرآن باشیم @rahighemakhtoom
(گنجینه آموزه های تفسیری) 🔅🔅🔅 📌نگاشت10:نکات تفسیر ی آیه9 سوره عادیات ✅ أَ فَلاَ يَعْلَمُ‌ إِذَا بُعْثِرَ مَا فِي‌ الْقُبُورِ(9) 🔹 «بُعْثِرَ»: بیرون آورده شد و زنده گردید ✅ ۱ - در قیامت، مردگان از قبرها برانگیخته و پراکنده خواهند شد. (بعثر ما فى القبور) «بَعْثَرَ» (معلوم «بُعْثرَ»); یعنى، بیرون کشید; اجزا را زیر و رو کرد; متفرق ساخت; آشکار کرد و برانگیخت (صحاح اللغة). صاحب «مفردات» بعید نمى داند که فعل «بُعْثِرَ»، مرکّب از فعل هاى «بُعِثَ» و «اُثیرَ» باشد; زیرا معناى هر دو را دارد. مصداق بارز «ما فى القبور» - به قرینه ضمیر جمع عاقل در جمله «إنّ ربّهم ...» (در آیات بعد) - انسان ها هستند. ✅ ۲ - قیامت، روز زنده شدن مردگان (بعثر ما فى القبور) بیرون ریخته شدن آنچه در قبرها هست، کنایه از زنده شدن مردگان در قیامت است. تعبیر «قبر» - در این آیه - ممکن است هر نقطه اى از جهان را که از بقایاى انسان در آن اثرى باشد، شامل گردد; بنابر این، آیه شریفه شامل تمامى انسان ها خواهد بود. ✅ ۳ - لحظه خروج مردگان از قبرها در قیامت، وحشت انگیز و توجّه به آن، بازدارنده انسان از کفران نعمت، بخلورزى و دلبستگى شدید به ثروت است. (لکنود ... أفلایعلم إذا بعثر ما فى القبور) ✅ ۴ - معاد، تهدیدى براى مال دوستان و ناسپاسان (لکنود ... لحبّ الخیر لشدید . أفلایعلم إذا بعثر ما فى القبور) ✅ ۵ - ایمان به معاد، زمینه ساز از بین رفتن خصلت هاى ناروا است. (لکنود ... أفلایعلم إذا بعثر ما فى القبور) ✅ ۶ - ناسپاسى دشمنان دین، در برابر نعمت هاى خداوند و دلبستگى شدید آنها به دارایى خویش، نشان بى توجهى آنان به معاد (إنّ الإنسن لربّه لکنود ... أفلایعلم إذا بعثر ما فى القبور) ✅ ۷ - لزوم شناخت ویژگى هاى معاد و غافل نبودن از خطرهاى آن (أفلایعلم) استفهام در آیه شریفه، «انکار تعجبى» است و بر اظهار شگفتى از جهل انسان، دلالت دارد. ✅ ۸ - معاد جسمانى است. (بعثر ما فى القبور) 🌿🌿🌿 ✅ قرآن همراه است و هم راه ، همواره با قرآن باشیم @rahighemakhtoom
(گنجینه آموزه های تفسیری) 🔅🔅🔅 📌نگاشت11:نکات تفسیر ی آیه10سوره عادیات ✅ وَ حُصِّلَ‌ مَا فِي‌ الصُّدُورِ(10) 🔹 «حُصِّلَ»: به دست آورده شد. جمع گردید. ✅ ۱ - اسرار سینه ها (ملکات و صفات نفسانى، علاقه ها، نیت ها و افکار)، در قیامت بیرون ریخته و آشکار خواهد شد. (و حصّل ما فى الصدور) 🔹 «تحصیل»، به معناى استخراج مغز از پوسته و پوشش آن است; مانند استخراج طلا از سنگ معدنى آن و اخراج گندم از کاه (مفردات). برخى آن را با تمییز، مرادف مى دانند و بر همین اساس آنچه را بی‌ته شود، «محصّل» مى گویند (کشاف). در این صورت، مراد از آن، متمایز شدن اسرار نیک و بد خواهد بود. ✅ ۲ - آشکار شدن اسرار درونى انسان در قیامت، قهرى و بیرون از اختیار او است. (حصّل) مجهول بودن «حصّل»، دلالت بر نکته یاد شده دارد. ✅ ۳ - قیامت، روز حسابرسى نیت ها، خصلت ها و اسرار درونى است. (و حصّل ما فى الصدور) 🔹 تهدید به ظهور اسرار درونى در قیامت، کنایه از تأثیر آنها در فرجام اخروى است. بنابراین انسان ها، براساس رازهاى سینه خود نیز، محاسبه و کیفر خواهند شد. ✅ ۴ - توجّه به برملا شدن خصلت ها و علاقه ها در قیامت، بازدارنده انسان از خوى ناسپاسى، بخل و دل بستگى به ثروت (لکنود ... أفلایعلم إذا ... و حصّل ما فى الصدور) ✅ ۵ - صحنه برملا شدن رازها و نیت هاى پنهان، هول انگیز و تهدیدى براى ناسپاسان و مال دوستان (أفلایعلم إذا ... و حصّل ما فى الصدور) ✅ ۶ - غفلت از فرجام اخروى و لحظه برملا شدن اسرار آدمى، شگفت آور و حالتى نکوهیده است. (أفلایعلم إذا ... و حصّل ما فى الصدور) 🔹 مفعول «أفلایعلم» یا محذوف است; یعنى: «أفلایعلم مآله؟» و یا کلمه «إذا» از ظرفیة خارج شده و مفعول به قرار گرفته است; یعنى: «أفلایعلم وقت ... تحصیل ما فى الصدور؟». در این صورت مراد، توبیخ بر غفلت از حوادث آن زمان است. 🌿🌿🌿 ✅ قرآن همراه است و هم راه ، همواره با قرآن باشیم @rahighemakhtoom
(گنجینه آموزه های تفسیری) 🔅🔅🔅 📌نگاشت12:نکات تفسیر ی آیه11 سوره عادیات ✅ إِنَ‌ رَبَّهُمْ‌ بِهِمْ‌ يَوْمَئِذٍ لَخَبِيرٌ(11) 🔹 «خَبِیرٌ»: بسیار آگاه و باخبر. ✅ ۱ - خداوند، داراى آگاهى دقیق به انسان ها و افکار و کردار آنان است. (إنّ ربّهم بهم یومئذ لخبیر)🔹 «خبیر»، از ریشه «خُبْر» (دانستن درون و پنهان) یا «خِبْرة» (دانستن ظاهر و باطن) است. (تاج العروس) ✅ ۲ - قیامت، روز پى بردن همگان به آگاهى دقیق خداوند از اسرار درونى ایشان (یومئذ)🔹 تعبیر «یومئذ» قیامت را زمان علم خداوند، قرار داده و درباره علم او در دنیا، بیانى ندارد و از آن جا که علم الهى ازلى و ابدى است، اختصاص یافتن آن به قیامت، ناظر به قابل انکار نبودن آن است; یعنى، گرچه در دنیا برخى به علم او معترف نیستند; ولى در قیامت، آنان نیز به این حقیقت پى خواهند برد. ✅ ۳ - آگاهى دقیق خداوند از بندگان، نشانه و جلوه ربوبیت او است. (إنّ ربّهم بهم یومئذ لخبیر) ✅ ۴ - توجّه به آگاهى دقیق خداوند از اسرار درونى انسان، بازدارنده او از خوى ناسپاسى، بخل و دل بستگى به مال (لکنود ... لحبّ الخیر لشدید . أفلایعلم ... إنّ ربّهم بهم یومئذ لخبیر) ✅ ۵ - انسان ها در قیامت، بر کفران نعمت، بخلورزى و علاقه شدید به ثروت، مؤاخذه خواهند شد. (لکنود ... لحبّ الخیر لشدید . أفلایعلم ... إنّ ربّهم بهم یومئذ لخبیر) 🔹 هشدار به آگاهىِ خداوند از افکار، اسرار و نیت ها، اشاره به مؤاخذه و حسابرسى است. ✅ ۶ - ربوبیت خداوند، مقتضى حسابرسى و مؤاخذه خطاکاران است. (إنّ ربّهم بهم یومئذ لخبیر) ✅ ۷ - علم خداوند، پشتوانه دقّت در حسابرسى و مجازات انسان ها در قیامت است. (إنّ ربّهم بهم یومئذ لخبیر) 🌿🌿🌿 ✅ قرآن همراه است و هم راه ، همواره با قرآن باشیم @rahighemakhtoom