eitaa logo
راوینا | روایت مردم ایران 🇮🇷
2.4هزار دنبال‌کننده
835 عکس
130 ویدیو
3 فایل
روایت‌ مردم ایران 🇮🇷 نظرات، انتقادات، پیشنهادات و ارسال مطالب: @ravina_ad
مشاهده در ایتا
دانلود
📌 روایت قم بخش شانزدهم بهش گفتم حاج آقا چقدر خرج این موکب کردید؟ گفت: «صبح هفت میلیون توی کارتم بود، دوازده میلیون خرج موکب می‌شد؛ بچه‌ها خواستن قرض کنن، ظهر یک نفر اومد توی مسجد گفت حاجی این پنج میلیون کمک به موکب...» ادامه دارد... محمدصادق رویگر سه‌شنبه | ۱ خرداد ۱۴۰۳ | ساعت ۱۸:۵۰ | ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
📌 روایت قم بخش هفدهم با هر کس که به موکب سر می‌زند صحبت می‌کند؛ - اگه دوس داری میتونی توی ختم صلوات و ختم قرآن جهت شادی روح شهدا شرکت کنی... هر کس به طریقی... ادامه دارد... محمد عرب سه‌شنبه | ۱ خرداد ۱۴۰۳ | ساعت ۱۹:۰۴ | ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
📌 روایت قم بخش هجدهم انتظار هم تلخه هم شیرین هم سخت... یه روز منتظر بودیم خبر برسه که پیداتون کردن یه روز هم منتظریم که بیاین باهاتون خداحافظی کنیم و بگیم ما رو یادتون نره... خیلیا بساط انتظار طولانی رو اماده کردن... زیرانداز انواع خوراکی برای کوچولوها اسباب بازی و... میشینن... پامیشن... قدم میزنن... یه هم کلام پیدا میکنن... اما چشم انتظارند... ادامه دارد... زهرا جلیلی سه‌شنبه | ۱ خرداد ۱۴۰۳ | ساعت ۱۸:۵۷ | ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
📌 روایت قم بخش نوزدهم تابوت‌های شهدا رسید.... یک عده پشت ماشین میدوند... نمی‌خواهند حتی یک لحظه از همراهیتان محروم شوند... ادامه دارد... زهرا جلیلی سه‌شنبه | ۱ خرداد ۱۴۰۳ | ساعت ۱۹:۰۷ | ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
📌 روایت قم بخش بیستم مداح میگه: رفیق نیمه راه من خداحافظ.... ادامه دارد... زهرا جلیلی سه‌شنبه | ۱ خرداد ۱۴۰۳ | ساعت ۱۹:۰۸ | ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
📌 روایت قم بخش بیست‌ویکم عمود ۴۰ ماشین حمل شهدا ده دقیقه پیش از اینجا عبور کرد و همچنان سیل جمعیت به دنبال شهدا در حرکت هستند این سیل عشق است ادامه دارد... اصغر عراقی سه‌شنبه | ۱ خرداد ۱۴۰۳ | ساعت ۱۹:۱۹ | ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
📌 روایت قم بخش بیست‌ودوم با وجود پر جمعیت بودن خانواده‌اش، ازدحام جمعیت و طولانی بودن مسیر بازم با خودش گفته که من باید ادای دین کنم... ادامه دارد... محمد عرب سه‌شنبه | ۱ خرداد ۱۴۰۳ | ساعت ۱۹:۱۶ | ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
📌 روایت قم بخش بیست‌وسوم حدود ساعت یک تصمیم گرفتم سری به بلوار پیامبر اعظم بزنم و موقعیت جایگاه مراسم را شناسایی کنم. با دوچرخه راه افتادم. هوا گرم بود و آسمان آفتابی. موکب‌ها در حال آماده‌سازی بودند. با خودم گفتم: تو این گرما بچه‌ها تشنه خواهند شد. باید سفارش کنم خانم آب کافی بردارد. ساعت ۴ که راه افتادیم، نم نم باران بود و بوی خاک نم خورده. باران مفصلی نیامد، اما اندازه‌ای بارید که تیزی گرمای هوا را بگیرد. ادامه دارد... سید طاهر جوادیان سه‌شنبه | ۱ خرداد ۱۴۰۳ | ساعت ۲۰:۰۰ | ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
📌 روایت تبریز بخش پنجاه‌وششم پیرمرد رفته بود بالای چهارپایه و با تمام قدرت فریاد می زد: «کمک به رزمندگانی که شجاعانه، مظلومانه، مقتدرانه با رژیم کودک‌کش اسرائیل مبارزه می‌کنند، فراموش نشه ان‌شاءالله» ساعت ۱۲ ظهر است. خیلی خسته‌ایم. می‌نشینیم کنار خیابان پایین پای پیرمرد. نگاهی به زینب می‌کند: «دخترم خدا خیرت بده! تا جایی که صدای منو میشنوی برو اون ور خیابون. اونجایی که صدام خوب نیومد دستتو بلند کن!» می‌خواست ببیند فریادش کافیست یا باید بلندترش کند. رو بهش می‌گویم: «حاج آقا! اینطوری فریاد می‌زنین مریض نمیشین؟» خندید: «چرا دخترم مریض میشم،بد جورم مریض میشم.» دوباره برمی گردد و دوباره شروع می‌کند. ادامه دارد... لیلا طهماسبی سه‌شنبه | ۱ خرداد ۱۴۰۳ | ساعت ۱۲:۰۰ | ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
📌 روایت تبریز بخش پنجاه‌وهفتم با ایرانی‌ها عکس دسته‌جمعی گرفتند. صدای رسای پیرمرد، کشیدِشان سمت صندوق‌های کمک به غزه و یمن. پول خوبی ریختند توی صندوق. پیرمرد با همان صدای پرقوتش رو کرد به دوستش: «مَمّدحسن! می بینی این عراقیا هم برای غزه و یمن دست به جیبن؟» ادامه دارد... لیلا طهماسبی سه‌شنبه | ۱ خرداد ۱۴۰۳ | ساعت ۱۲:۱۰ | ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
📌 روایت قم بخش بیست‌وچهارم از صبح کارم شده بود هماهنگی با نویسنده و عکاس و راننده و آقای رحیمی و رویگر فقط به عشق اینکه که بیایم تشییع جنازه سید ابراهیم. ساعت ۲ بود که بارو بندیلم را جمع کردم و رفتم طرف ماشین. خواستیم حرکت کنیم که یکی از خانم‌های روایت نویس به کاروان ما اضافه شد و صندلی خالی نبود. انگار قسمت نبود بروم. حالگیری شده بود... برگشتم حوزه و پشت میزم نشستم تا بقیه کارها را انجام بدهم. تا سیستمم را روشن کردم رئیس حوزه زنگ زد و گفت: «میخوام برم تهران کسی اگر خواست بیاد قم میتونم ببرمش...» حیف بود این شور و عشق مردم را به خدمتگزارشان نبینم. ادامه دارد... سیدمحمد نبوی سه‌شنبه | ۱ خرداد ۱۴۰۳ | ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
📌 روایت قم بخش بیست‌وپنجم از دور پرچم زردشان معلوم بود. با آنکه جمعیت متراکم بود و اصلا نمی‌شد سریع حرکت کرد. مخصوصا چون که بیشتر مردم خانوادگی آمده بودند و کالسکه‌ها و ولیچرها اجازه نمی‌داد سبقت بگیرم. ماشین حامل پیکر شهدا سریع از جلوی آنها رد شد. کم‌کم رسیدم به مهندسان و کارگران هپکو. چشمان بعضی‌شان قرمز بود. انگار یاد سفر یک سال پیش افتاده بودند. همانجا که شعار می‌داند «رئیسی دوستت داریم، رئیسی دوستت داریم» و قول احیا شرکت‌های هپکو و آذرآب گرفته بودند. چندسالی بود که گرفتار مشکلات اساسی بودند. منتظر بودند که بیاید و ثمره سفر اولش را ببیند.حالا آمده بودند تا بگویند: «رئیسی مرسی» ادامه دارد... محمود خدابخشی | از سه‌شنبه | ۱ خرداد ۱۴۰۳ | ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
📌 روایت قم بخش بیست‌وششم نشسته بود و در تنهایی خود سیر می‌کرد. در چین و چروک دستها و صورتش می‌شد تاریخ معاصر را دوره کرد. دفترچه‌ای از جیبش درآورد. از فاصله مشخص بود که ابیات شعر صفحات دفترچه را پر کرده است. اندکی بعد خودکاری هم درآورد و شروع به نوشتن کرد. هر کس به طریقی صفت نعت تو گوید ... ادامه دارد... سید طاهر جوادیان سه‌شنبه | ۱ خرداد ۱۴۰۳ | ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
📌 روایت قم بخش بیست‌وهفتم گل آورده بودند برای بدرقه دوهفته پیش هم گل اورده بودند برای استقبال فاصله یک امدن و رفتن دو هفته بود.... دو هفته پیش برای رییس جمهور و الان برای شهید جمهور.... آقای رییس جمهور؛ این مردم امروز نه با نامه با دل؛ با نگاه؛ حرفشان را به تو گفتند اقای وزیر؛ روابط و ضوابط خارجی جدی تر از همیشه در دست توست آقای امام جمعه؛ هنوز در گذر کوچه و خیابان مردم منتظر پاسخ سلام توهستند آقای استاندار؛ برای ادامه خدمت دست و بالت باز تر از همیشه هست.... لطفا از این بعد جدی تر از همیشه کار مردم را پیگیری کنید! کادر پرواز برای شما سفر خوشی را آرزومندیم. ادامه دارد... زهرا جلیلی سه‌شنبه | ۱ خرداد ۱۴۰۳ | ساعت ۱۹:۰۹ | ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
📌 روایت قم بخش بیست‌وهشتم پرچم هنوز بالاست علم از دست علمدار نیفتاده هنوز ادامه دارد... علیرضا امین سه‌شنبه | ۱ خرداد ۱۴۰۳ | ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
📌 روایت قم بخش بیست‌ونهم سومین روز بود اما اربعین بود... ادامه دارد... زهرا جلیلی سه‌شنبه | ۱ خرداد ۱۴۰۳ | ساعت ۱۸:۱۴ | ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
📌 روایت قم بخش سی‌ام بدون ماموریت از طرف ارگانی یا بدون اینکه لباس فرمی پوشیده باشد با اخلاص مشغول خدمت است... ادامه دارد... محمد عرب سه‌شنبه | ۱ خرداد ۱۴۰۳ | ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
📌 اولین میز هرچه منتظر ماندیم خبری از میزها نشد. یک دستم دیس حلوا بود و دست دیگرم توی دست دخترم. یک دفعه چشمم افتاد به میزی که چند قدم آن طرف تر جلوی مغازه کفش فروشی بود. تا ماجرا را به مغازه دار گفتیم، تند تند کفش ها را از روی میز خالی کرد و با کاسب ها آوردیم سر خیابان. شد اولین میز ایستگاه صلواتی. سه‌شنبه | ۱ خرداد ۱۴۰۳ | حسینیه هنر سبزوار @hoseinieh_honar_sabzevar ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
📌 روایت قم بخش سی‌ویکم نشسته بود و جمعیت را نگاه می‌کرد. گریه می‌کرد و روی زانوی خود می‌زد. مادر است دیگر... ادامه دارد... سید طاهر جوادیان سه‌شنبه | ۱ خرداد ۱۴۰۳ | ساعت ۱۹:۱۰ | عمود ۴ ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
📌 مظلومان جهان مردم کشمیر هند، در دل شب، شمع روشن کرده‌اند و عکست را بالا گرفته‌اند. رئیس جمهور و مقامات، پشت هم تسلیت می‌گویند‌. از هند و پاکستان تا ترکیه و عراق عزای عمومی اعلام کرده‌اند. جنبش‌های مجاهدین در فلسطین، فریاد زدند که تو را فراموش نخواهند کرد. لبنان مثل عزیز از دست داده‌ها، پرچمش را نیمه افراشته گذاشته و یک چهارم از کل ساکنین جهان در غم از دست دادنت سوگوارند. می‌دانی آقا سید، اینها برای من فقط یک معنی می‌دهد؛ تو، شهید جمهوری هستی که فقط برای ایران نبودی، تو را مظلومان جهان می‌شناسند. فاطمه ملائی سه‌شنبه | ۱ خرداد ۱۴۰۳ | ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 روایت قم بخش سی‌ودوم تشییع به ثانیه‌های آخر می‌رسد ماشینی که شهدا را حمل می‌کند به مسجد جمکران رسیده و مردم هم‌... مسجد جمکران جمعیت ندیده نیست... نیمه شعبان اینجا جای سوزن انداختن هم ندارد اما این بار یک سر و گردن از همیشه بالاتر است... این بار واقعا حرم تا جمکران بین الحرمین شده ... مردم کم کم متفرق می‌شوند و از بیابان و خیابان راه خود را در پیش می‌گیرند... جمکران چه آمدن و رفتن‌هایی را که به خود ندیده... ادامه دارد... زهرا جلیلی سه‌شنبه | ۱ خرداد ۱۴۰۳ | ساعت ۱۹:۱۹ | ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
📌 امروز دوشنبه است یا جمعه؟ برای زیارت عاشورای دوشنبه‌صبح‌ها، نان روغنی خریده‌ام. شنیده‌ام که بین مورّخان اختلاف است که عاشورا دوشنبه بوده است یا جمعه. شبکۀ خبر رسماً اعلام می‌کند. لباس مشکی می‌پوشم و راه می‌افتم. همه گرفته ایم. حال زیارت عاشورا خواندن هم نیست. مهدی می‌خواند و سفره می‌اندازیم. به زور می‌نشانمشان سر سفره. کسی دست سمت نان روغنی‌ها نمی‌برد. ناگهان صدای گریۀ جمعی، از قسمت خواهران بلند می‌شود. یاد دعای ندبۀ جمعه سیزدهِ دیِ نود و هشت می‌افتم. به آقااسماعیل نگاه می‌کنم: «من و روح الله می‌ریم حجله بگیریم.» سه‌شنبه | ۱ خرداد ۱۴۰۳ | حسینیه هنر سبزوار @hoseinieh_honar_sabzevar ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
📌 روایت قم بخش سی‌وسوم عمری کنار هم اینچنین صحنه‌هایی را دیدند؛ از تشییع شهدای دفاع مقدس تا الان... ادامه دارد... اصغر عراقی سه‌شنبه | ۱ خرداد ۱۴۰۳ | ساعت | ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا