eitaa logo
راوینا | روایت مردم ایران 🇮🇷
2.6هزار دنبال‌کننده
753 عکس
111 ویدیو
2 فایل
روایت‌ مردم ایران 🇮🇷 نظرات، انتقادات، پیشنهادات و ارسال مطالب: @ravina_ad
مشاهده در ایتا
دانلود
📌 وَ 31 اردیبهشت، این روزِ سخت... روز سختی بود،خودمان هم نفهمیدیم چطور‌شب شد این‌روزِ سخت. چند صف نمازگزار بود اما گویی فقط یک نفر‌ در مسجد بود، ساکت و آرام! بین دو نماز یکی از آقایان میکروفن دست گرفت، فقط چند بیت شعر خواند و آنقدر صدای گریه و ناله بلند شد که‌ انگار‌ همان لحظه بود که باورمان شد واقعاً از دست دادیم سید را! بعد‌از نماز با‌ اتوبوس ۵۰_۶۰ نفر رفتیم سمت مصلی برای برنامه،اولین بار بود حتی کودکان هم سرو صدا نمی‌کردند،آرام و بی صدا سمت مصلی رفتیم. و امان از حال و هوای مصلی،همه جا سیاه و همه سیاه پوش، مذهبی غیر مذهبی کوچک و بزرگ فرقی نداشت، همه آمده بودند عقده دل خالی کنند و بغض در‌ گلو را که از هشت صبح تاب آورده‌اند آزاد کنند.آنقدر فضای مجلس اندوهناک و پر از غم بود که بی‌طاقت شدیم. خصوصاً آنجایی که مداح گفت سه سرنشین سید بودند و سوخته بودند، مانندِ مادرمان زهرا س که میانِ شعله های آتش بود.. و ۳۱ اردیبهشتی که حک خواهد شد در ذهن ها و قلب های این مردم داغدیده... مهدیس میرزایی سه‌شنبه | ۱ خرداد ۱۴۰۳ | دریچه، رسانه دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی استان بوشهر @dariche_bu ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
📌 پروفایل دخترخاله توی گروه‌های مجازی خانوادگی، دخترخاله ۱۷ ساله‌ام، همیشه جلودار نقد دولت آقای رئیسی بود. همیشه آماده توپیدن بود. با هر اتفاق و بالا و پایین شدنی، رئیسی آماج گلوله‌های نقدش می‌شد، گاه به حق و گاه متاثر از رسانه و دوستان. دیشب با انتشار خبر سقوط بالگرد، توی گروه ابراز ناراحتی و نگرانی می‌کرد؛ و صبح بعد از شنیدن خبر شهادت، عکس پروفایلش را عوض کرد... فاطمه اسلامفر یک‌شنبه | ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳ | ساعت ۱۷:۳۰ | دریچه، دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی استان بوشهر @dariche_bu ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
📌 یک تکه نامه تهران بودیم، گردهمایی روز بسیج بود. گفتند: «آقای رئیسی هم می‌خواهد بیاید. وقتی این طرف و آن طرفم را نگاه کردم، دیدم همه دارند نامه می‌نویسند. من هم پیش خودم گفتم: «کاش من هم نامه بنویسم. اما توی دلم گفتم این همه آدم دارند نامه می‌نویسند کی نامه‌ی تو را می‌خواند. اصلاً نامه‌های اینها را هم کسی نمی‌خواند. اما تب و تاب بقیه را که دیدم، گفتم: «نوشتنش که ضرری ندارد. آمدم نامه بنویسم، نه خودکار داشتم، نه کاغذ. با دست به نفر جلویی زدم گفتم اگر نامه‌ات را نوشتی، می‌شود خودکارت را چند دقیقه به من قرض بدهی؟ خودکار را که گرفتم، کاغذ نداشتم. از نفر بغل دستی‌ام خواستم که برگ کاغذی به من بدهد. از دفترچه کوچک سیمی‌اش کاغذی جدا کرد. بهم داد. زیر دستی که نداشتم با خط بد و در هوا خودکار را گرداندم. مشکل بابا را نوشتم و شماره خودم و بابا را زیرش نوشتم و به آقایی که داشت تند تند بین جمعیت می‌گذشت و نامه‌ها را جمع می‌کرد، رساندم. مردی که نامه‌ها را جمع می‌کرد، حجم زیادی نامه را توی دستش گرفته بود. پیش خودم گفتم: «بین این همه نامه کی کاغذ کوچک و بد خط تو رو می‌خونه». گردهمایی تمام شد و از تهران برگشتیم خانه. حدود یک هفته گذشته بود که تلفنم زنگ خورد و گفت: «خانم بهمنی؟». گفتم: «بله خودم هستم». گفت: «نامه‌ای که برای رئیس جمهور نوشته بودید، پیگیری شده است». از استانداری به زودی با شما تماس گرفته می‌شود. تلفن که قطع شد، باورم نمی‌شد آن تکه کاغذ را خوانده باشند و پیگیری‌اش کرده باشند، جوری که از استانداری با من تماس بگیرند. آن وقت فهمیدم که واقعاً فرق می‌کند، کی رئیس جمهور باشد. تصویرگر: زهرا عرب بهمنی دوشنبه | ۷ خرداد ۱۴۰۳ | ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
📌 این همان خانه سال ۹۶ است سال ۹۶ که در جدال بین روحانی و رئیسی، روحانی رئیس‌جمهور شد، به میمنت رای نیاوردن رئیسی مقابل همین خانه، دقیقا همین درب کرمی رنگ، شربت و شیرینی پخش کرد. نه تنها از رئیسی، که از نظام هم دل‌ِ خوشی نداشت. حالا رئیسی شهید شده! پرچم سیاه زده است، چپ و راست و درست وسط همین درب کرمی رنگ. لباس مشکی تنش کرده از روز اول و عزادار است! حاضر به مصاحبه و گفتگو هم نیست. نمی‌دانیم خون شهید دارد با ما چه ‌می‌کند، شهید نمرده است، او دارد ما را زنده می‌کند... مهدی شایگان‌اصل چهارشنبه | ۲ خرداد ۱۴۰۳ | روستای دهقاید دریچه، دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی استان بوشهر @dariche_bu ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
📌 ما و حجله شهید باید حجله می‌زدیم. امکاناتی اما نداشتیم. حتی تا آخرین دقایق نزدیک به شروع برنامه، عکس شهدا را هم نداشتیم. اما باید سیاهپوشی می‌شد. بین دو نماز سریع دست به کار شدیم و پارچه سیاه را وصل کردیم. عکسِ شهدا هم آخرین دقایق رسید. و نتیجه شد این قاب، که نگاهِ مردم را چندین لحظه روی خود زوم می‌کرد... مهدیس میرزایی | ۱۶ ساله چهارشنبه | ۲ خرداد ۱۴۰۳ | دریچه، دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی استان بوشهر @dariche_bu ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
📌 فشار روی بیست دیروز از بیمارستان مرخص شده بود. با همان لحنی که مشخص بود هنوز حالش مساعد نیست گفت: «از خانم‌های همسایه خبر سقوط هواپیما را شنیدم. سریع خودم را به خانه رساندم و شبکه خبر را گرفتم همینکه زیر نویس‌ها را یکی یکی می‌خواندم فشارم، درجه به درجه بالا می‌رفت. فشارم رسید به بیست! بردنم بیمارستان، حالم دگرگون بود از این خبر. سابقه بیماری قلبی و فشارخون داشتم یک شبانه روز بستریم کردن»! دختر راوی که پرستار بیمارستان بود می‌گفت بعد از اعلام خبر شهادت، به تخت‌های کناری توصیه کرده، خبری از شهادت رئیس‌جمهور به مادرش ندهند و به روی خودشان نیاورند. پریوش اسلامفر پنج‌شنبه | ۳ خرداد ۱۴۰۳ | دریچه، دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی استان بوشهر @dariche_bu ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 مردم پیشنهاد دادند، رئیسی کلنگ‌زنی کرد روایت متفاوت استاندار بوشهر از نتیجۀ دیدار اتفاقی مردم یک روستا با رئیس‌جمهور محمد محمدی‌زاده | استاندار بوشهر دوشنبه | ۱۴ خرداد ۱۴۰۳ | میراث خادم‌الرضا @mirasekhademolreza ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
📌 اهل سیاست نیستم اما... رفتم گلزار شهدای برازجان برای مراسم شهدای خدمت. جوانی با لباس مشکی که ته ریش با موهای بلندی داشت و تتویی روی دستش بود نظرم رو جلب کرد. فاصله رو باهاش کم کردم و ازش پرسیدم: «خبر سقوط رو چطور شنیدی؟» با اکراه گفت: «خودم و خانواده اهل سیاست نیستیم و اخبار از این دست رو پیگیری نمی‌کنیم اما وقتی خبر سقوط هلی‌کوپتر رو شنیدم دلنگران بودم. به هیات محله‌ رفته و در مراسم دعا و زیارت عاشورا که برای سلامتی رئیس‌جمهور گرفته بودند شرکت کردم. شب هم تا ساعت سه چهار صبح پیگیر اخبار بودم که پای گوشی خوابم برد و با زنگ دوستان بیدار شدم و شنیدم کار از کار گذشته است.» ادامه داد: «از قضا طبق قرار قبلی، شب بعد از حادثه مراسم نامزدی دختر دایی‌ام بود و ما هم دعوت بودیم که صبح گوشی مادرم زنگ خورد و خبر کنسل شدن جشن رو دادند.» سیدمحمودهاشمی به قلم: پریوش اسلامفر پنج‌شنبه | ۳ خرداد ۱۴۰۳ | دریچه، رسانه دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی استان بوشهر @dariche_bu ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
📌 آرایشگاه تعطیل! آرایشگاه زنانه داشت. خبر شهادت رئیس‌جمهور که منتشر شد، مشتری‌ها یکی یکی تماس می‌گرفتند و خودشان نوبت را کنسل می‌کردند. چندتایی از مشتری‌ها هنوز مانده بود، خودش تماس گرفت و نوبت آن‌ها را هم لغو کرد. برای جنوبی‌ها پسندیده نیست آرایش و پیرایش در روز عزای عزیز. سیدمحمود هاشمی پنج‌شنبه | ۳ خرداد ۱۴۰۳ | دریچه، رسانه دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی استان بوشهر @dariche_bu ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌 رئیسی شهید شد، حقوقت را هم قطع می‌کنند روایتی از عسلویه احمد قاسمی دوشنبه | ۱۴ خرداد ۱۴۰۳ | روستای عسکری میراث خادم‌الرضا @mirasekhademolreza ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 مسیر خاص آقای رئیس‌جمهور روایت فرماندار بوشهر از ملاقات چهار دقیقه‌ای با شهید رئیسی صالح رحیمی | فرماندار بوشهر چهارشنبه | ۲۳ خرداد ۱۴۰۳ | دریچه، رسانه دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی استان بوشهر @dariche_bu ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا