eitaa logo
مقتل خوانی
761 دنبال‌کننده
32 عکس
5 ویدیو
1 فایل
مقتل حضرت سیدالشهداء ( علیه السلام ) و یاران و اهل بیت باوفایش ( علیهم السلام )
مشاهده در ایتا
دانلود
فرازی از مقتل حضرت مسلم بن عقیل علیه السلام(۴) وقَد اُثخِنَ بِالحِجارَةِ ، وعَجَزَ عَنِ القِتالِ وَانبَهَرَ ، فَأَسنَدَ ظَهرَهُ إلى جَنبِ تِلكَ الدّارِ. ترجمه: حضرت مسلم سلام الله علیه پس از نبردی جانانه بر اثر پرتاب زیاد سنگ ها ، جراحت هاى سنگين برداشت و از نبرد ، ناتوان و خسته شد و بر ديوار ، تكيه زد... منابع: الإرشاد : ج ٢ ص ٥٩ ، روضة الواعظين : ص ١٩٤ ، مثير الأحزان : ص ٣٥ إعلام الورى : ج ١ ص ٤٤٣ و ... _____________________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
فرازی از مقتل حضرت مسلم بن عقیل علیه السلام(۵) وَ اجتَمَعوا حَولَهُ ، وَانتَزَعوا سَيفَهُ مِن عُنُقِهِ - در نقل دیگر : سلبوا عنه سیفه - فَدَمَعَت عَيناهُ . قالَ : إنّا للّه ِِ وإنّا إلَيهِ راجِعونَ ، وبَكى. فَقالَ لَهُ عَمرُو بنُ عُبَيدِ اللّه ِ بنِ عَبّاسٍ : إنَّ مَن يَطلُبُ مِثلَ الَّذي تَطلُبُ ، إذا نَزَلَ بِهِ مِثلُ الَّذي نَزَلَ بِكَ لَم يَبكِ ! قالَ : أمَا وَاللّه ِ لَستُ أبكي عَلى نَفسي ، ولكِن أبكي عَلَى الحُسَينِ وآلِ الحُسَينِ ، إنَّهُ قَد خَرَجَ إلَيكُمُ اليَومَ أو أمسِ مِن مَكَّةَ. ترجمه: دور مسلم را گرفتند و شمشيرش را برداشتند . در اين حال ، مسلم اشكش جارى شد. فرمود: انا لله و انا الیه راجعون و دوباره گریه کرد. عمرو بن عبيد اللّه بن عبّاس ، به مسلم گفت: كسى كه دنبال چيزى است مانند آنچه تو دنبال آنى، وقتى چنين حوادثى برايش رخ مى دهد ، گريه نمى كند. مسلم گفت: بدانيد به خدا سوگند كه بر جان خود نمى گريم ؛ بلكه بر حسين علیه السلام و خاندان حسين علیهم السلام مى گريم ؛ چرا كه او امروز يا ديروز از مكّه به طرف كوفه راه افتاده است. منابع: الكامل في التاريخ : ج ٢ ص ۵۴۲ مقتل الحسين عليه السلام خوارزمي ج ١ ص ٢١٠ الإرشاد : ج ٢ ص ٥٩ روضة الواعظين : ص ۱۹۵ البداية والنهاية : ج ٨ ص ١٥٥ _________________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
فرازی از مقتل حضرت مسلم بن عقیل علیه السلام (۶) قالَ مُسلِمُ بنُ عَقيلٍ رَحِمَهُ اللّه ُ : وَيحَكُم يا أهلَ الكوفَةِ ! اِسقوني شُربَةً مِن ماءٍ . فَأَتاهُ غُلامٌ لِعَمرِو بنِ حُرَيثٍ الباهِلِيِّ بِقُلَّةٍ فيها ماءٌ ، وقَدَحٍ فيها ، فَناوَلَهُ القُلَّةَ . فَكُلَّما أرادَ أن يَشرَبَ امتَلَأَ القَدَحُ دَما ، فَلَم يَقدِر أن يَشرَبَ مِن كَثرَةِ الدَّمِ ، وسَقَطَت ثَنِيَّتاهُ فِي القَدَحِ . فَامتَنَعَ مُسلِمُ بنُ عَقيلٍ رَحِمَهُ اللّه ُ مِن شُربِ الماءِ . ترجمه: بعد از آنکه مسلم سلام الله علیه را گرفتند فرمود: وای بر شما کوفیان، قدری آب به من دهید. در این هنگام غلام عمرو بن حریث باهلی با کوزه و ظرفی آب آمد و کوزه را به مسلم داد ، ولی هر بار که می خواست بنوشد به جهت خون بسیار نتوانست و ناگهان دندان های جلویش نیز در ظرف افتاد - لب های مسلم بر اثر اصابت شمشير بکیر بن حمران پاره شده بود و به دهان مسلم نیز سنگ هایی اصابت کرده بود - مسلم از نوشیدن آب صرف نظر کرد. منابع: الفتوح : ج ٥ ص ٥٥ ، مقتل الحسين عليه السلام خوارزمي : ج ١ ص ٢١٠ _____________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
فرازهایی از مقتل حضرت مسلم بن عقیل علیه السلام (۷) وَ اطلُب جُثَّتي مِنِ ابنِ زِيادٍ فَوارِها ... أخَذَ جُثَّتَهُ فَكَفَّنَهُ ودَفَنَهُ . ترجمه: (یکی از وصیت های مسلم که لحظات آخر عمر شریفش و قبل از شهادت به عمرسعد فرمود تا او انجام دهد) : جنازه ام را از ابن زياد تحويل بگير و به خاك بسپار . عمر بن سعد، جنازه مسلم را بعد شهادتش گرفت و كفن كرد و به خاك سپرد. گریز روضه: صلی الله علیک یا اباعبدالله مسلم جان ! دیگر کسی به بدن تو بعد شهادت جسارت نکرد و طبق وصیتت، پیکر پاک و مطهر و بی سر شما کفن شد و دفن گردید اما مولایت حسین علیه السلام... السلام علی الابدان السلیبه السلام علی الاجساد العاریات في الفلوات السلام علی الاعضاء المقطعات منابع : الطبقات الكبرى، ج ١ ص ٤٦١ ، سير أعلام النبلاء : ج ٣ ص ٣٠٠ _________________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
فرازی از مقتل حضرت مسلم بن عقیل علیه السلام ( ۸ ) فَوَثَبَ إلَيهِ عُمَرُ بنُ سَعدِ بنِ أبي وَقّاصٍ ، فَقالَ : أوصِ إلَيَّ بِما تُريدُ يَابنَ عَقيلٍ . فَقالَ : اُوصيكَ ونَفسي بِتَقوَى اللّه ِ ؛ فَإِنَّ التَّقوى فيهَا الدَّركُ لِكُلِّ خَيرٍ. حاجَتي إلَيكَ أن تَشتَرِيَ فَرَسي وسِلاحي مِن هؤُلاءِ القَومِ فَتَبيعَهُ ، وتَقضِيَ عَنّي سَبعَمِئَةِ دِرهَمٍ استَدَنتُها في مِصرِكُم ، و أن تَستَوهِبَ جُثَّتي إذا قَتَلَني هذا وتُوارِيَني فِي التُّرابِ ، و أن تَكتُبَ إلَى الحُسَينِ بنِ عَلِيٍّ عليه السلام ألّا يَقدَمَ فَيَنزِلَ بِهِ ما نَزَلَ بي . ترجمه: عمر بن سعد برخاست و گفت: ای پسر عقیل آنچه می خواهی به من وصیت کن. مسلم گفت: ابتدا و قبل از بیان خواسته هایم تو را و خودم را به تقوای الهی و ترس از خدا سفارش می کنم که با آن هر خیری بدست می آید. و اما خواسته هایم: اول آنکه اسب و سلاحم را از این ها بستان و آن ها را بفروش و هفتصد درهمی که در شهر شما قرض کردم ادا کن. (درس بزرگ برای همه مؤمنین و مؤمنات) دوم آنکه: وقتی مرا به شهادت رساندند جنازه ام را تحویل بگير و دفن کن. و سوم آنکه: برای مولایم حسین بن علی علیهماالسلام نامه ای بنویس که به کوفه نیاید تا آنچه بر من وارد شد بر او وارد نشود. منابع: الفتوح : ج ٥ ص ٥٥ ، مقتل الحسين عليه السلام خوارزمي : ج ١ ص ٢١١ _____________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
جایگاه رفیع امر به معروف و نهی از منکر در مقتل حضرت مسلم بن عقیل علیه السلام (۹) فَقالَ ابنُ زِيادٍ بِماذا أتَيتَ إلى هذَا البَلَدِ؟ فقال مسلم: أظهَرتُمُ المُنكَرَ و دَفَنتُمُ المَعروفَ فَأَتَيناهُم لِنَأمُرَ فيهِم بِالمَعروفِ ، و نَنهاهُم عَنِ المُنكَرِ ، و نَدعوَهُم إلى حُكمِ الكِتابِ وَالسُّنَّةِ فَجَعَلَ ابنُ زِيادٍ يَشتِمُ عَلِيّا وَ الحَسَنَ وَ الحُسَينَ عليهم السلام فَقالَ لَهُ مُسلِمٌ : أنتَ وأبوكَ أحَقُّ بِالشَّتيمَةِ مِنهُم. ترجمه: عبیدالله بن زیاد لعنه الله به مسلم علیه السلام گفت: چرا به این شهر آمدی؟ مسلم علیه السلام فرمود: شما زشتی ها را آشکار کردید و خوبی ها را به خاک سپردید ، ما آمدیم تا در میان مردم امر به معروف و نهی از منکر کنیم و آنان را به کتاب خدا و سنت پیامبر صلی الله علیه و اله فرا خوانیم. عبیدالله بن زیاد لعنه الله شروع کرد به دشنام دادن به حضرت امیرالمومنین علی بن ابیطالب علیه السلام و حسنین علیهماالسلام . مسلم سلام الله علیه به وی فرمود: تو و پدرت به این دشنام ها سزاوارترید. منابع: الفتوح : ج ٥ ص ٥٥ ، مقتل الحسين عليه السلام خوارزمي : ج ١ ص ٢١١ _________________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
فراز پایانی از مقتل حضرت مسلم بن عقیل علیه السلام(۱۰) فَصَعِدَ بِهِ و هُوَ يُكَبِّرُ و يَستَغفِرُ ، و يُصَلّي عَلى مَلائِكَةِ اللّه ِ وَ رُسُلِهِ ، و هُوَ يَقولُ : اللّهُمَّ احكُم بَينَنا و بَينَ قَومٍ غَرّونا وكَذَّبونا و أذَلّونا . اُشرِفَ بِهِ عَلى مَوضِعِ الجَزّارينَ اليَومَ . قال بُكَيرُ بنُ حُمرانَ : فَضَرَبتُهُ ضَربَةً لَم تُغنِ شَيئا . فَقالَ مُسلِمٌ : أما تَرى في خَدَشٍ تَخدِشنيهِ وَفاءً مِن دَمِكَ أيُّهَا العَبدُ ؟ فَقالَ ابنُ زِيادٍ : أوَ فَخرا عِندَ المَوتِ ! قال بکیر بن حمران: ثُمَّ ضَرَبتُهُ الثّانِيَةَ فَقَتَلتُهُ ، ثُمَّ أتبَعنا رَأسَهُ جَسَدَهُ. ترجمه: مسلم را بالاى قصر بردند ، در حالى كه تكبير مى گفت و استغفار و بر فرشتگان خداوند و پيامبرانش درود مى فرستاد و مى فرمود: بار خدايا ! ميان ما و قومى كه ما را فريفتند و تكذيب كردند و خوار ساختند ، داورى فرما. مسلم را بر بالاى محلّى كه امروز ، جايگاه قصّاب هاست ، بردند. بکیر بن حمران می گوید: به گردنش با شمشیر ضربتى زدم ؛ ولى اثر نكرد . مسلم فرمود: نمى دانى كه خدشه اى كه بر من وارد كردى ، به اندازه خون توست ای برده؟ (بعدها وقتی عبیدالله ابن زياد لعنه الله این مطلب را شنيد گفت: فخرفروشى به هنگام مرگ؟! ) بکیر بن حمران در ادامه می گوید : ضربه دوم را زدم و او را كشته و سپس بدنش را به سرش ملحق ساختیم. (یعنی جسم پاک و مطهر و بدون سرش را به پایین انداختیم) . گریز روضه: صلی الله علیک یا اباعبدالله علیه السلام مسلم جان ! با دو ضربه سرت را از پیکرت جدا کردند اما همه جان ها به فدای غریب فاطمه سلام الله علیها که عصر عاشورا با ضربات متعدد و نامنظم استخوان های گردن را شکستند و سر را جدا ساختند تعابیر مقتل برای جدا ساختن سر مطهر آقا و مولایت حسین علیه السلام "حز" و "جز" می باشد که در این شب اول محرم جرات معنا نمودن آن را ندارم. یا حسین یا حسین یا حسین منابع: الكامل في التاريخ : ج ٢ ص ٥٤٤ أنساب الأشراف : ج ٢ ص ٣٤٠ مقاتل الطالبيّين : ص ١٠٩ البداية والنهاية : ج ٨ ص ١٥٧ مروج الذهب : ج ٣ ص ٦٩ _____________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
روضه های مرتبط با ورود امام حسین علیه السلام به سرزمین کربلا (۱) عن عبد اللّه بن منصور عن جعفر بن محمّد بن عليّ بن الحسين عن أبيه عن جدّه -زين العابدين- عليهم السلام: سارَ الحُسَينُ عليه السلام حَتّى نَزَلَ كَربَلاءَ فَقالَ : أيُّ مَوضِعٍ هذا ؟ فَقيلَ: هذا كَربَلاءُ يَابنَ رَسولِ اللّه ِ . فَقالَ: هذا وَاللّه ِ يَومُ كَربٍ وبَلاءٍ و هذَا المَوضِعُ الَّذي يُهَراقُ فيهِ دِماؤُنا ، ويُباحُ فيهِ حَريمُنا. ترجمه: عبد اللّه بن منصور، از امام صادق علیه السلام از پدرش امام باقر علیه السلام از جدّش امام زين العابدين عليه السلام : امام حسين عليه السلام حركت كرد تا در كربلا فرود آمد و پرسيد: «نام اين سرزمين چيست ؟» . گفتند: اى فرزند پيامبر خدا! اين جا كربلاست. امام حسين عليه السلام فرمود: «به خدا سوگند، اين، روزِ كرب و بلاست و اين جا، همان جايى است كه خون هاى ما در آن ريخته و حرمت ما شكسته مى شود. (گریز روضه: چگونه حرمت شکنی کردند؟ فقط به یک نمونه اشاره می نمایم: فَأَخَذَ ثَوبا خَلَقا فَخَرَقَهُ وجَعَلَهُ تَحتَ ثِيابِهِ . فَلَمّا قُتِلَ جَرَّدوهُ مِنهُ عليه السلام . ثُمَّ استَدعى عليه السلام بِسَراويلَ مِن حِبَرَةٍ فَفَرَزَها ولَبِسَها ، وإنَّما فَرَزَها لِئَلّا يُسلَبَها ، فَلَمّا قُتِلَ سَلَبَها بَحرُ بنُ كَعبٍ لَعَنَهُ اللّه ُ وتَرَكَ الحُسَينَ عليه السلام مُجَرَّدا . ترجمه: امام عليه السلام لباس كهنه اى را برداشت و آن را پاره كرد و زير لباسش پوشيد ؛ امّا هنگامى كه شهيد شد، آن را نيز بردند و امام عليه السلام را برهنه ، رها كردند . آن گاه امام عليه السلام ، شلوار پنبه اى را كه بافتِ يمن بود ، خواست و آن را پاره كرد و پوشيد و از آن رو پاره كرد تا آن را نبرَند ؛ امّا هنگامى كه كشته شد ، بحر بن كعب كه خداوند لعنتش كند، آن را هم بُرد و امام حسين عليه السلام را برهنه رها كردند.) (الملهوف : ص ١٧٤،بحار الأنوار : ج ٤٥) _____________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
روضه های مرتبط با لحظات ورود امام حسین علیه السلام به کربلا (۲) بَعدَ ذِكرِ وُصولِ أمرِ عُبَيدِ اللّه ِ بِالتَّضييقِ في وَراءِ عُذَيبِ الهِجاناتِ ، خَرَجَ الحُسَينُ عليه السلام و وُلدُهُ و إخوَتُهُ و أهلُ بَيتِهِ رَحمَةُ اللّه ِعَلَيهِم بَينَ يَدَيهِ، فَنَظَرَ إلَيهِم ساعَةً و بَكى، و قالَ: اللّهُمَّ إنّا عِترَةُ نَبِيِّكَ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله، و قَد اُخرِجنا و طُرِدنا عَن حَرَمِ جَدِّنا، و تَعَدَّت بَنو اُمَيَّةَ عَلَينا، فَخُذ بِحَقِّنا ، وَ انصُرنا عَلَى القَومِ الكافِرين. ترجمه: پس از آن كه در نزدیکی کربلا در منزل «عُذَيب الهِجانات» ، فرمان عبيد اللّه بن زياد ، براى در تنگنا قرار دادن حسين عليه السلام رسيد، حسين عليه السلام از خیمه اش بيرون آمد در حالیکه فرزندان و برادران و خانواده اش كه رحمت خداوند بر ايشان باد، در برابرش بودند. امام حسين عليه السلام ، لحظاتی به آنان نگريست و گريست. سپس فرمود: «خدايا ! ما خاندان پيامبرت حضرت محمّد صلى الله عليه و آله هستيم و از حرم جدّمان ، بيرون رانده شده ايم و بنى اميّه ، بر ما ستم كرده اند. حقّ ما را از ايشان بستان و بر اين قوم كافر ، يارى مان ده» . (الفتوح، ج ٥ ص ٨٣) گریز روضه: در نزدیکی کربلا چه شد که تا نگاه امام به فرزندان و خانواده اش افتاد یکدفعه به گریه افتاد؟ به گمانم تا صورت کوچک و چهره معصومانه دخترش را دید ناگاه پرده ها از مقابل چشمان مولا کنار رفته و جای سیلی و تازیانه بر صورتش دید ، تا نگاهش به حجاب کامل خواهرانش افتاد پرده ها از مقابل چشمانش کنار رفته و اضطرار آنان را در بیابان کربلا در عصر عاشورا دید... سید بن طاووس ره نوشته: تَسابَقَ القَومُ عَلى نَهبِ بُيوتِ آلِ الرَّسولِ وقُرَّةِ عَينِ الزَّهراءِ البَتولِ ، حَتّى جَعَلوا يَنتَزِعونَ مِلحَفَةَ المَرأَةِ عَن ظَهرِها ، وخَرَجَ بَناتُ رَسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله وحَريمُهُ يَتَساعَدنَ عَلَى البُكاءِ ترجمه: دشمن در تاراج خيمه ها ، بر هم پيشى جستند ، تا آن جا كه روپوش زنان را نيز از رويشان كشيدند . دختران پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و اهل بیت امام حسين عليهم السلام از خيمه ها بيرون آمدند و همه با هم صدای گریه هاشان بلند بود... الملهوف : ص ١٨٠ ، بحار الأنوار : ج ٤٥ ص ٥٨ _________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
روضه های مرتبط با ورود امام حسین علیه السلام به کربلا (۳) فَقالَ الحُسَينُ عليه السلام لِأَصحابِهِ: انزِلوا، هذا مَوضِعُ كَربٍ وبَلاءٍ، هاهُنا مُناخُ رِكابِنا، ومَحَطُّ رِحالِنا، وسَفكُ دِمائِنا. قالَ: فَنَزَلَ القَومُ، وحَطُّوا الأَثقالَ ناحِيَةً مِنَ الفُراتِ، وضُرِبَت خَيمَةُ الحُسَينِ عليه السلام لِأَهلِهِ وبَنيهِ، وضَرَبَ عَشيرَتُهُ خِيامَهُم مِن حَولِ خَيمَتِه‏. ترجمه: امام حسين عليه السلام وقتی وارد کربلا شد به يارانش فرمود: «فرود آييد كه اين جا، جايگاه اندوه و بلاست! اين جا، محلّ فرود آمدن مَركب‏هايمان، و اين جا محلّ بار و بُنه ما و ريخته شدن خونمان است». آنها پياده شدند و بارهايشان را در جايى كناره فرات، فرود آوردند و خيمه‏اى را براى امام حسين عليه السلام و خانواده اش و فرزندانش، بر پا كردند و خويشان حضرت گِرداگِرد خيمه او، خيمه زدند. الفتوح؛ ابن اعثم: ج ۵ص ۸۳ گریز روضه: آقا جان! اصحاب و یاران باوفایت، گرداگرد خودت و خانواده ات مثل پروانه می چرخیدند و حافظ و نگهبان خوبی برای اهل بیت شما بودند اما رسید لحظه و ساعتی که هیچ کس در کنارشان نبود و هیچ حامی و پشتیبانی نداشتند... أقبَلَ الأَعداءُ حَتّى أحدَقوا بِالخَيمَةِ، ومَعَهُم شِمرُ بنُ ذِي الجَوشَنِ، فَقالَ: ادخُلوا فَاسلُبوا بِزَّتَهُنَّ. فَدَخَلَ القَومُ فَأَخَذوا كُلَّ ما كانَ بِالخَيمَة... ترجمه: دشمنان، پيش آمدند تا به گرد خيمه‏ها حلقه زدند. شمر بن ذى الجوشن نيز با آنها بود. دستور داد: به درون خيمه‏ها برويد و جامه‏ها و متاعشان را بگيريد. وارد خيمه ها شدند و هر چه در خيمه‏ها بود، بردند و غارت کردند... مقتل الحسين خوارزمی: ج ۲ ص ۳۷ _________________________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
روضه های مرتبط با ورود امام حسین علیه السلام به کربلا (۴) مَرَّ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام بِكَربَلاءَ في اُناسٍ مِن أصحابِهِ ، فَلَمّا مَرَّ بِهَا اغرَورَقَت عَيناهُ بِالبُكاءِ ، ثُمَّ قالَ : هذا مُناخُ رِكابِهِم ، وهذا مُلقى رِحالِهِم ، وهُنا تُهرَقُ دِماؤُهُم ، طوبى لَكِ مِن تُربَةٍ ، عَلَيكِ تُهرَقُ دِماءُ الأَحِبَّةِ. قرب الإسناد : ص ٢٦ ح ٨٧ ترجمه: از امام صادق عليه السلام : امير مؤمنان على عليه السلام با گروهى از يارانش از كربلا گذشت . به آن جا كه رسيد، اشكْ چشمانش را پر كرد و سپس فرمود: اين جا خوابگاه شتران آنها و اين جا جايگاه اسباب سفرشان است و اين جا خونشان ريخته مى شود. خوشا به حال تو اى خاك كه خون هاى عاشقان ، بر روى تو ريخته مى شود. در کتاب تذکره الخواص سبط ابن جوزی آمده : ثُمَّ ازدادَ بُكاؤُهُ: گریه های مولا شدت گرفت. در کتاب کمال الدین مرحوم شیخ صدوق ره آمده که ابن عباس می گوید : فَبَكى طَويلاً حَتَّى اخضَلَّت لِحيَتُهُ ، وسالَتِ الدُّموعُ عَلى صَدرِهِ ، وبَكَينا مَعَهُ ، وهُوَ يَقولُ : أوهِ أوهِ ! ما لي ولِالِ أبي سُفيانَ ؟ ! ما لي ولِالِ حَربٍ ، حِزبِ الشَّيطانِ ، وأولِياءِ الكُفرِ ؟ ! صَبرا يا أبا عَبدِ اللّه ِ... امیرالمومنین عليه السلام مدّتى طولانى گريه كرد تا محاسنش خيس شد و قطره هاى اشك بر سينه اش چكيد و ما با او گريستيم و او مى فرمود: «آه، آه! خاندان ابو سفيان ، از جان ما چه مى خواهند؟! خاندان حرب، حزب شيطان و همدستان كفر ، از جان ما چه مى خواهند؟ اى ابا عبد اللّه ! صبر داشته باش... گریز روضه: مولا جان ! شما فقط بر روی خاک کربلا نشستی و بوییدی و گریه کردی اما چه گذشت بر دخترت زینب آنگاه که میوه دلت بر روی خاک دست و پا می زد و به خود می پیچید و با آن بدن پاره پاره و غرقه بخون با گوشه چشمش به خيمه هایش نظر داشت... و اختلفت بالانقباض و الانبساط شمالك ويمينك، تدير طرفا خفيا الى رحلك وبيتك. (زیارت ناحیه ) _____________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
روضه های مرتبط با سرزمین کربلا شب دوم محرم (۵) كانَ أبي يَتَبَدّى، فَيَنزِلُ قَريبا مِنَ المَوضِعِ الَّذي كانَ فِيهِ مَعرَكَةُ الحُسَينِ عليه السلام ، فَكُنّا لا نَبدو إلّا وَجَدنا رَجُلاً مِن بني أسَدٍ هُناكَ ، فَقالَ لَهُ أبي : أراكَ مُلازِما هذَا المَكانَ ، قالَ : بَلَغَني أنَّ حُسَينا عليه السلام يُقتَلُ هاهُنا ، فَأَنَا أخرُجُ لَعَلّي اُصادِفُهُ فَاُقتَلُ مَعَهُ . فَلَمّا قُتِلَ الحُسَينُ عليه السلام ، قالَ أبي : اِنطَلِقوا نَنظُر هَلِ الأَسَدِيُ فيمَن قُتِلَ ؟ فَأَتَينَا المَعرَكَةَ ، فَطَوَّفنا ، فَإِذَا الأَسَدِيُ مَقتول. ترجمه: به نقل از عريان بن هَيثَم : پدرم به باديه مى رفت و نزديك به آوردگاه امام حسين عليه السلام - سرزمین کربلا- منزل مى گزيد. ما هيچ گاه به باديه نرفتيم، جز آن كه مردى از بنى اسد را آن جا مى ديديم . پدرم به او گفت: تو را پيوسته در اين جا مى بينم! آن مرد گفت: به من خبر رسيده كه امام حسين عليه السلام ، اين جا كشته مى شود و من بيرون مى آيم كه شايد با او مصادف شوم و همراهش كشته شوم. هنگامى كه امام حسين عليه السلام كشته شد، پدرم گفت: برويم و ببينيم كه آيا آن مرد اسدى ، جزو كشته شدگان است . به آوردگاه آمديم و چرخى زديم . مرد اسدى ، كشته شده بود و در بین شهدای کربلا بود. منبع: الطبقات الكبرى (الطبقة الخامسة من الصحابة) : ج ١ ص ٤٣٥ (گفته شده این شهید کسی نیست جز انس بن حارث ، آن پیرمردی که با سنی حدود ۸۰ سال در کربلا در کنار مولا حضور داشت او از چندین سال قبل از واقعه کربلا ، هر روز به کربلا می رفت و آنجا منتظر می نشست تا مبادا فیض حضور در کنار امام حسین علیه السلام را از دست دهد‌.) _________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
روضه های مرتبط با حضرت رقیه سلام الله علیها (۱) نخستین گزارش و کهن ترین منبع معتبری که لحظات شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها را بدون ذکر نام اين کودک ، نقل کرده است، کتاب کامل بهایی نوشته عماد الدین طبری (از علمای شیعه در قرن هفتم هجری.ق) می باشد. مرجع و منبع کتاب کامل بهایی در این موضوع ، کتاب "الحاویه في مثالیب معاویه"نوشته قاسم بن محمد بن احمد مأمونی که برای قبل از خود عماد الدین طبری هست ، می باشد. این کتاب به زبان فارسی می باشد. لازم به ذکر است که قصیده جانسوزی در رثای حضرت سیدالشهدا علیه السلام از سیف بن عمیره ذکر شده که در آن قصیده در یکی از ابیاتش به نام رقیه و مصائب ایشان اشاره شده است‌ . سیف بن عمیره از اصحاب گرانقدر امام صادق و امام کاظم علیهم السلام و از راویان مورد وثوق شیعه می باشد. بنابراین با استناد به این مطلب می توان گفت آن کودک چهارساله که در کتاب کامل بهایی به آن اشاره شده است نامش رقیه است. در پیام بعدی متن روضه از کتاب ارزشمند کامل بهایی همراه با گریز آن ذکر می گردد. _____ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
روضه های مرتبط با حضرت رقیه سلام الله علیها (۲) زنان خاندان نبوت در حال اسیری، حال مردان که در کربلا شهید شده بودند ، بر پسران و دختران ایشان پوشیده می داشتند و هر کودکی را وعده ها می دادند که : پدر تو به فلان سفر رفته و باز می آید. تا ایشان را به خانه یزید آوردند. دخترکی بود چهار ساله ، شبی از خواب بیدار شد و گفت: "پدر من حسین علیه السلام کجاست؟ این ساعت او را به خواب دیدم سخت پریشان! " زنان و کودکان جمله در گریه افتادند و فغان از ایشان برخاست . یزید خفته بود . از خواب بیدار شد و حال، تفحص کرد. خبر بردند که حال ، چنین است. آن لعین ، در حال گفت که بروند و سر پدر او را بیاورند و در کنار او نهند. ملاعین سر را بیاورد و در کنار آن دختر چهار ساله نهاد. پرسید: "این چیست؟" ملاعین گفت: سر پدر توست. آن دختر بترسید و فریاد برآورد و رنجور شد و در آن چند روز ، جان به حق تسلیم کرد. منبع: کامل بهایی نوشته عماد الدین طبری -قرن هفتم ه.ق- ج۲، ص۱۷۹ گریز روضه در پیام بعدی می آید. _____________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
روضه های مرتبط با حضرت رقیه سلام الله علیها (۳) گریز روضه حضرت رقیه سلام الله علیها بر اساس نقل مرحوم عماد الدین طبری در کتاب کامل بهایی: در متن روضه آمده بود که: حضرت رقیه سلام الله علیها تا سر را دید ، ترسید و فریاد زد و بر اثر آن ترس رنجور و بیمار شد و در آن چند روز که در شام بودند از دنیا رفت و به شهادت رسید. گریز روضه: سوال: این کودک شیرین زبان با چه صحنه ای مواجه شد که این طور ترسید و سبب شهادتش گردید؟ پاسخ: آن چهره ای که این دختر دردانه آخرین بار عصر عاشورا از بابا دیده بود با این چهره ای که الان در برابرش داخل طشت می باشد و بعد از ۲۵ روز می دید خیلی تفاوت داشت ، در آخرین دیدار در روز عاشورا: الف. پیشانی بابا سالم بود اما الان ... رَمى رَجُلٌ مِنهُم بِسَهم، فَوَقَعَ السَّهمُ في جَبهَتِهِ ، فَنَزَعَ الحُسَينُ عليه السلام السَّهمَ فَرَمى بِهِ ، فَسالَتِ الدِّماءُ عَلى وَجهِهِ ولِحيَتِهِ . الفتوح : ج ٥ ص ١١٧ ترجمه: مردى از لشکر دشمن ، تيرى انداخت و بر پيشانى حسين عليه السلام نشست . حسين عليه السلام ، تير را كَنْد و آن را انداخت . خون بر صورت و محاسنش ، سرازير شد . (تعبیر کندن تیر از پیشانی و جاری شدن خون بر محاسن نشان می دهد تیر بگونه ای بوده که استخوان پیشانی را شکسته و داخل استخوان فرو رفته بود.) ب. در آخرین دیدار حضرت رقیه سلام الله علیها با بابا در عصر عاشورا و قبل میدان رفتن بابا، صورت بابا سالم بود اما اکنون صورت بابا جای سالمی ندارد... مسلم بن رباح مولى عليّ بن أبي طالب عليه السلام: كُنتُ مَعَ الحُسَينِ بنِ عَلِيٍّ عليه السلام يَومَ قُتِلَ ، فَرُمِيَ في وَجهِهِ بِنُشّابَةٍ. المناقب لابن شهرآشوب : ج ٤ ص ١١١ ترجمه: مُسلم بن رِباح ، غلام آزاد شده على بن ابى طالب عليه السلام می گوید: روز شهادت حسين بن على عليه السلام ، با او بودم . تيرهايى به صورتش اصابت كرده بود... ( ادامه دارد...) _____________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
روضه های مرتبط با حضرت رقیه سلام الله علیها (۴) ادامه ی گریز روضه حضرت رقیه سلام الله علیها ( بر اساس نقل مرحوم عماد الدین طبری در کتاب کامل بهایی) : در متن روضه آمده بود که: حضرت رقیه سلام الله علیها تا سر را دید ، ترسید و فریاد زد و بر اثر آن ترس رنجور و بیمار شد و در آن چند روز که در شام بودند از دنیا رفت و به شهادت رسید. گریز روضه: سوال: این کودک شیرین زبان با چه صحنه ای مواجه شد که این طور ترسید و سبب شهادتش گردید؟ پاسخ: آن چهره ای که این دختر دردانه آخرین بار عصر عاشورا از بابا دیده بود با این چهره ای که الان در برابرش داخل طشت می باشد و بعد از ۲۵ روز می دید خیلی تفاوت داشت ، در آخرین دیدار و وقت وداع با اهل حرم در روز عاشورا: ج) لب ها و دهان بابا سالم بود اما الان بعد از گذشت ۲۵ شبانه روز جای سالمی بر آن نیست ... رَماهُ حُصَينُ بنُ تَميمٍ بِسَهمٍ فَوَقَعَ في شَفَتَيهِ ، فَجَعَلَ الدَّمُ يَسيلُ مِن شَفَتَيهِ فَشَقَّ شِدقَهُ. (تذكرة الخواصّ : ص ٢٥٢ المناقب لابن شهرآشوب : ج ٤ ص ٥٦) ترجمه: حُصَين بن تَميم ، تيرى به سوى حسين عليه السلام انداخت كه به لب هايش خورد و گوشه دهان حسين عليه السلام را پاره کرد و خون سرازير شد. د) چشم های بابا وقت خداحافظی سالم بود اما الان بعد از گذشت ۲۵ شبانه روز چشم های بابا ... يَضرِبُ بِقَضيبِهِ أنفَ الحُسَينِ عليه السلام وعَينَيهِ ، ويَطعَنُ في فَمِهِ . (مثير الأحزان : ص ٩٢ بحار الأنوار : ج ٤٥ ص ١١٨) ترجمه: او با چوب دستى اش بر چشم و بينى سرِ بريده حسين عليه السلام مى زد و به دهانش مى كوبيد . ه) یک جمله کوتاه کنم: سر بابا خیلی بهم ریخته است ، چگونه این کودک آن هم یک دختر بچه که بشدت علاقه به بابایش دارد لرزه بر اندامش نیفتد و نترسد ... كُلَّما نَزَلوا مَنزِلاً أخرَجُوا الرَّأسَ مِن صُندوقٍ أعَدّوهُ لَهُ ، فَوَضَعوهُ عَلى رُمحٍ. (تذكرة الخواصّ : ص ٢٦٣) ترجمه: در مسیر کوفه تا شام هر گاه در منزلى فرود مى آمدند ، سر را از صندوق مخصوص آن بيرون مى آوردند و آن را بر سرِ نيزه مى كردند (بارها سر به نيزه شد و از نيزه برداشته شد ...) إنَّ ابنَ زِيادٍ نَصَبَ الرُّؤوسَ كُلَّها بِالكوفَةِ عَلَى الخَشَبِ. (تذكرة الخواصّ : ص ٢٥٩) ترجمه: ابن زياد ،سرها را در كوفه بر چوب نهاد... صُلِبَ رَأسُ الحُسَينِ عليه السلام بِالصَّيارِفِ فِي الكوفَةِ. (المناقب لابن شهرآشوب : ج ٤ ص ٦١ بحار الأنوار : ج ٤٥ ص ٣٠٤ ) ترجمه: سر حسين عليه السلام بر شاخه هاى خشك خرما در كوفه آويخته شد. (وا سیداه! وا اهل بیتاه! ...) حضرت رقیه سلام الله علیها با چنین سری مواجه شده است حال چگونه می تواند وحشت نکند و نترسد و رنجور و بیمار نشود؟ چگونه قالب تهی نکند؟ چگونه تمام بدنش نلرزد ؟ ... چگونه باور کند این سر بابایش حسين عليه السلام می باشد؟ و چگونه می تواند بعد از دیدن این سر مطهر ، زنده بماند و به حیات خود ادامه دهد؟ _ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
روضه های مرتبط با حضرت رقیه سلام الله علیها (۵) رنج ها و مشقت هایی که این کودک به همراه دیگر زنان و کودکان قافله و حرم امام حسین علیه السلام ، در مسیر اسارت بویژه در مسیر کوفه تا شام و در شام دید: الف. أنفَذَ ابنُ زِيادٍ رَأسَ الحُسَينِ عليه السلام إلى يَزيدَ بنِ مُعاوِيَةَ مَعَ الاُسارى مُوَثَّقينَ فِي الحِبالِ ، مِنهُم نِساءٌ و صِبيانٌ و صَبِيّاتٌ مِن بَناتِ رَسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله عَلى أقتابِ الجِمالِ مُوَثَّقينَ ، مُكَشَّفاتِ الوُجوهِ وَالرُّؤوسِ... (تذكرة الخواصّ : ص ٢٦٣) ترجمه: ابن زياد -لعنه الله - ، سر حسين عليه السلام را همراه اسيرانِ در بند كشيده شده ، به سوى يزيد بن معاويه - لعنه الله - روانه كرد . ميان اسيران ، زنان و پسر بچه ها و دختر بچه هاى دختران پيامبر خدا صلى الله عليه و آله هم بودند كه بر شترانى بدون جهاز ، بسته شده بودند و سر و صورتشان باز بود... (از این فراز بدست می آید که این کودک شیرین زبان را نیز به بند کشیده بودند و علاوه بر اینکه خودش را به بند کشیده بودند ، او را به شتری که جهاز ندارد نیز بسته بودند و از همه جانکاه تر و غم بارتر برای حضرت رقیه سلام الله علیها این بود که سر و صورتش باز بود و در مقابل دیدگان نامحرمان...) ب) أنفَذَ عُبَيدُ اللّه ِ بنُ زِيادٍ رَأسَ الحُسَينِ بنِ عَلِيٍّ عليه السلام إلَى الشّامِ مَعَ اُسارَى النِّساءِ وَالصِّبيانِ مِن أهلِ بَيتِ رَسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله عَلى أقتابٍ ، مُكَشَّفاتِ الوُجوهِ وَالشُّعورِ . (الثقات نوشته ابن حبان قرن۴ ه.ق. : ج ٢ ص ٣١٢) ترجمه: عبيد اللّه بن زياد لعنه الله ، سر حسين بن على عليه السلام را با زنان و كودكانِ اسير شده از اهل بيت پيامبر خداصلى الله عليه و آله ، بر شتران بى جهاز و با سر و روى گشوده ، روانه شام كرد. (چقدر سخت گذشت بر زنان و دختر بچه ها بویژه حضرت رقیه سلام الله علیها که اینگونه تا شام حرکت داده شدند...) ج) امام سجاد علیه السلام فرمودند: إن دَمَعَت مِن أحَدِنا عَينٌ قُرِعَ رَأسُهُ بِالرُّمحِ ، حَتّى إذا دَخَلنا دَمِشقَ. (الإقبال : ج ٣ ص ٨٩ ) ترجمه: اگر اشكى از ديده يكى از ما یا زنان و کودکان فرو مى چكيد ، با نيزه به سرش مى كوبيدند ، تا آن كه وارد شام شديم . (بار خدایا! چقدر حضرت رقیه سلام الله علیها در طول این مسیر گریه کرد و چقدر کتک خورد! ...) ادامه دارد... _____________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
روضه های مرتبط با حضرت رقیه سلام الله علیها (۶) ادامه رنج ها و مشقت هایی که این کودک به همراه دیگر زنان و کودکان قافله و حرم امام حسین علیه السلام ، در مسیر اسارت بویژه در مسیر کوفه تا شام و در شام دید: د) إنَّ عُبَيدَ اللّه ِ بنَ زِيادٍ جَهَّزَ عَلِيَّ بنَ الحُسَينِ عليه السلام ومَن كانَ مَعَهُ مِن حَرَمِهِ ، بِحَيثُ تَقشَعَرُّ مِن ذِكرِهِ الأَبدانُ وتَرتَعِدُ مِنهُ مَفاصِلُ الإِنسانِ ، إلَى البَغيضِ يَزيدَ بنِ مُعاوِيَةَ. (أخبار الدول وآثار الاُول : ج ١ ص ٣٢٣) ترجمه: عبيد اللّه بن زياد لعنه الله، على بن الحسين عليهما السلام و هر كس از حرم را كه همراه او بود ، براى روانه كردن به سوى يزيد بن معاويه لعنهما الله، به گونه اى آماده كرد كه از يادكردش بدن ها مى لرزد و مفصل هاى انسان به لرزه مى افتد. (بارخدایا! یعنی این کودکان و اطفال معصوم را چگونه بسوی شام بردند که حتی از شنیدنش بدن ها به لرزه می افتد؟ جان ما به فدای فرزندان و کودکان شما یا اباعبدالله ...) ه) فرازی از زیارت ناحیه مقدسه: رُفِعَ عَلَى القَنا رَأسُكَ ، وسُبِيَ أهلُكَ كَالعَبيدِ ، وصُفِّدوا فِي الحَديدِ فَوقَ أقتابِ المَطِيّاتِ ، تَلفَحُ وُجوهَهُم حَرُّ الهاجِراتِ، يُساقونَ فِي البَراري وَالفَلَواتِ ، أيديهِم مَغلولَةٌ إلَى الأَعناقِ ، يُطافُ بِهِم فِي الأَسواقِ ... (المزار الكبير : ص ٥٠٥ مصباح الزائر : ص ٢٣٣) ترجمه: حسین جان! سرت را بر نيزه كردند و خانواده ات را مانند بندگان ، اسير نمودند و با زنجير آهنين ، به بند كشيدند و بر روى مَركب هاى بدون جهاز ، سوار نمودند و باد داغ نيم روزى ، صورت هاشان را مى سوزانْد . آنان را در دشت ها و صحراها مى راندند و دستانشان را به گردن هايشان بسته بودند و آنها را در بازارها مى چرخاندند... (قطعا حضرت رقیه سلام الله علیها هم شامل این فراز از زیارت ناحیه می باشد چه گذشته بر این طفل خردسال آنگاه که آفتاب داغ در بیابان بر صورتش می خورد و دستهای کوچکش هم بسته بود... دست کودک اگر چند ساعت بسته باشد بعد از آن باز شود ، تا مدت ها حرکت نمی کند و از کار می ایستد حال اگر دست به گردن بسته شده باشد... وا سیداه ! وا اهل بیتاه ! وا حسینا ! ...) _____ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
روضه های مرتبط با حضرت رقیه سلام الله علیها (۷) ادامه رنج ها و مشقت هایی که این کودک به همراه دیگر زنان و کودکان قافله و حرم امام حسین علیه السلام ، در مسیر اسارت بویژه در مسیر کوفه تا شام و در شام دید: و) سُبِيَت حَرَمُهُ وحُمِلنَ مُكَشَّفاتِ الرَّؤوسِ عَلَى الاُكُفِ بِغَيرِ وِطاءٍ، حَتّى دَخَلنَ دِمَشقَ ورَأسُ الحُسَينِ بَينَهُنَّ عَلى رُمحٍ ، إذا بَكَت إحداهُنَّ عِندَ رُؤيَتِهِ ضَرَبَها حارِسٌ بِسَوطِهِ ، ووَقَفَ أهلُ الذِّمَّةِ لَهُنَّ في سوقِ دِمَشقَ يَبصُقونَ في وُجوهِهِنَّ ، حَتّى وَقَفنَ بِبابِ يَزيدَ ، فَأَمَرَ بِرَأسِ الحُسَينِ عليه السلام فَنُصِبَ عَلَى البابِ وجَميعُ حَرَمِهِ حَولَهُ ، ووُكِّلَ بِهِ الحَرَسُ ، وقالَ : إذا بَكَت مِنهُنَّ باكِيَةٌ فَالِطموها . فَظَلَلنَ و رَأسُ الحُسَينِ عليه السلام بَينَهُنَّ مَصلوبٌ تِسعَ ساعاتٍ مِنَ النَّهارِ . إنَّ اُمَّ كُلثومٍ رَفَعَت رَأسَها ، فَرَأَت رَأسَ الحُسَينِ عليه السلام فَبَكَت ، و قالَت : يا جَدّاه ! هذا رَأسُ حَبيبِكَ الحُسَينِ مَصلوبٌ . و بَكَت. فَرَفَعَ يَدَهُ بَعضُ الحَرَسِ و لَطَمَها لَطمَةً حَصَرَ وَجهَها ، و شَلَّت يَدُهُ مَكانَهُ . (بستان الواعظين : ص ٢٦٣ ح ٤١٩) ترجمه: خانواده اش را به اسارت بردند و در حالى سرهايشان باز بود ، با مَركب هاى بدون جهاز و پالان ، حركتشان دادند ، تا وارد دمشق شدند ، در حالى كه سرِ حسين عليه السلام ، در ميانشان بر بالاى نيزه بود . هرگاه يكى از آنان با ديدن سر مى گريست ، نگهبانان ، او را با تازيانه مى زدند . اهل ذمّه ، در بازار دمشق براى تماشاى آنان ، صف كشيده بودند و به صورتشان ، آب دهان مى انداختند تا اين كه بر درِ كاخ يزيد ، متوقّف شدند . يزيد ، دستور داد تا سر حسين عليه السلام را بر در بياويزند ، در حالى كه خانواده امام عليه السلام در اطرافش بودند . همچنين ، نگهبانانى را بر آن گماشت و دستور داد كه : هرگاه يكى از آنان گريست ، او را بزنيد . آنان ، همچنان ماندند ، در حالى كه سر حسين عليه السلام در ميان آنها به مدّت نه ساعت ، در روز آويزان بود . اُمّ كلثوم سلام الله علیها، سرش را بلند كرد و سرِ حسين عليه السلام را ديد و گريست و گفت : اى پدر بزرگ! یا رسول الله! اين ، سرِ حبيب تو حسين علیه السلام است كه آويزان شده است . سپس گريست . يكى از نگهبانان ، دستش را بالا برد و به صورت اُمّ كلثوم سیلی زد كه به تمامى صورت او آسيب زد . در دَم ، دست نگهبان ، از كار افتاد. (بار خدایا! چه گذشته بر اهل بیت امام حسين عليه السلام ، بر این زنان و کودکان مظلوم و بی پناه. اگر یک ضربه سیلی به صورت حضرت ام کلثوم سلام الله علیها اینطور به صورت آن بزرگوار آسیب جدی وارد کرد ، پس آن سیلی ها با صورت کوچک حضرت رقیه سلام الله علیها چه کرده است؟...) _ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
روضه های مرتبط با حضرت رقیه سلام الله علیها (۸) ادامه رنج ها و مشقت هایی که این کودک به همراه دیگر زنان و کودکان قافله و حرم امام حسین علیه السلام ، در مسیر اسارت بویژه در مسیر کوفه تا شام و در شام دید: ز) اُسكِنَّ في مَساكِنَ لا تَقيهِنَّ مِن حَرٍّ و لا بَردٍ ، حَتّى تَقَشَّرَتِ الجُلودُ ، و سالَ الصَّديدُ . (مثير الأحزان : ص ١٠٢ شرح الأخبار : ج ٣ ص ٢٦٩) ترجمه: آنان را در خانه هايى جاى دادند كه نه از گرما و نه از سرما ، نگاهشان نمى داشت ، تا آن جا كه بدن هايشان پوست انداخت و پوستشان چرك كرد. (من به فدای آن بدن کوچکی که در طول این ۲۵ شبانه روز که در مسیر کوفه و شام بود آنقدر آفتاب خورد، آنقدر تازیانه خورد و جراحت برداشت ، آنقدر گرسنگی دید و ضعیف شد.) ...آه ...آه ...آه امان از دل زینب امان از دل زینب امان از دل زینب چگونه یادگار برادرش جلوی چشمانش با آن همه درد و رنج، جان داد و او شاهد جان دادنش بود.. _____ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
روضه های مرتبط با یاران حضرت سیدالشهداء علیه السلام و مقتل آنان (۱) قيلَ لِرَجُلٍ شَهِدَ يَومَ الطَّفِّ مَعَ عُمَرَ بنِ سَعدٍ : وَيحَكَ ! أقَتَلتُم ذُرِّيَّةَ رَسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله ؟ فَقالَ : عَضَضتُ بِالجَندَلِ ؛ إنَّكَ لَو شَهِدتَ ما شَهِدنا لَفَعَلتَ ما فَعَلنا ، ثارَت عَلَينا عِصابَةٌ : أيديها في مَقابِضِ سُيوفِها كَالاُسودِ الضّارِيَةِ ، تَحطِمُ الفُرسانَ يَمينا وشِمالاً ، وتُلقي أنفُسَها عَلَى المَوتِ ، لا تَقبَلُ الأَمانَ ، و لا تَرغَبُ فِي المالِ ، و لا يَحولُ حائِلٌ بَينَها و بَينَ الوُرودِ عَلى حِياضِ المَنِيَّةِ ، فَلَو كَفَفنا عَنها رُوَيدا لَأَتَت عَلى نُفوسِ العَسكَرِ بِحَذافيرِها ؛ فَما كُنّا فاعِلينَ لا اُمَّ لَكَ ؟! (منبع: شرح نهج البلاغة ابن أبي الحديد : ج ٣ ص ٢٦٣) ترجمه: به مردى كه روز واقعه كربلا همراه عمر بن سعد حضور داشته است گفته شد: واى بر تو ! آيا فرزندان پيامبر خدا صلى الله عليه و آله را كُشتيد ؟ گفت: چاره اى نبود! اگر تو نيز آن جايى بودى كه ما بوديم، همين كار ما را مى كردى. گروهى بر ما تاختند كه: دستانشان در قبضه شمشيرهايشان بود ، به سان شيرهاى دَرَنده سواران را از چپ و راست در هم مى شكستند، و خود را در دلِ مرگ مى انداختند ، امان را نمى پذيرفتند، و به مال رغبتى نداشتند، و هيچ چيز مانع آنان از ورود به درياهاى مرگ نبود. اگر ما لحظه اى دستْ نگاه مى داشتيم ، همه لشكر را از دَم تيغ مى گذراندند . پس ما چه مى توانستيم بكنيم اى بى مادر! _____________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
روضه های مرتبط با یاران حضرت سیدالشهداء علیه السلام و مقتل آنان (۲) جَعَلَ أصحابُ الحُسَينِ عليه السلام يُسارِعونَ إلَى القَتلِ بَينَ يَدَيهِ ، و كانوا كَما قيلَ فيهِم : لَبِسُوا القُلوبَ عَلَى الدُّروعِ كَأَنَّهُم يَتَهافَتونَ إلى ذَهابِ الأَنفُسِ (الملهوف : ص ٦٦) ترجمه: ياران حسين عليه السلام ، براى كشته شدن پيشِ روی حضرت شتاب مى ورزيدند و آن گونه شدند كه اين بیت مى گويد: آنان ، قلب هايشان را روى زره هايشان پوشيده اند و براى رفتن جان هايشان شتاب مى كنند . _____ صاحَ عَمرُو بنُ الحَجّاجِ بِالنّاسِ - لَمَّا استَحَرَّ القَتلُ بِجَيشِ عُمَرَ بنِ سَعدٍ - : يا حَمقى ! أتَدرونَ مَن تُقاتِلونَ ؟ فُرسانَ المِصرِ ، قَوما مُستَميتينَ ، لا يَبرُزَنَّ لَهُم مِنكُم أحَدٌ . وَاللّه ِ ، لَو لَم تَرموهُم إلّا بِالحِجارَةِ لَقَتَلتُموهُم . فَقالَ عُمَرُ بنُ سَعدٍ : صَدَقتَ ، الرَّأيُ ما رَأَيتَ . و أرسَلَ إلَى النّاسِ يَعزِمُ عَلَيهِم ألّا يُبارِزَ رَجُلٌ مِنكُم رَجُلاً مِنهُم. (منابع: تاريخ الطبري : ج ٥ ص ٤٣٥ ، أنساب الأشراف : ج ٣ ص ۴۰۰، مقتل الحسين عليه السلام خوارزمي : ج ٢ ص۱۵) ترجمه: يحيى بن هانى بن عُروه نقل می کند : هنگامى كه كشته هاى لشكر عمر بن سعد در جنگ تن به تن بسيار شد ، عمرو بن حجّاج ، بانگ زد: اى احمق ها! آيا مى دانيد با چه كسانى مى جنگيد ؟ سواران اين ديار ، قومى دست از جان شُسته اند . هيچ يك از شما به هماوردىِ آنان در نيايد. به خدا سوگند اگر تنها سنگ به آنان بزنيد، آنها را از پاى در مى آوريد . عمر بن سعد گفت: درست گفتى . نظر درست ، نظر توست . آن گاه ، به سوى لشكرش فرستاد و بر ايشان حكم كرد كه هيچ كدامشان با هيچ يك از آنها ، نبرد تن به تن نكنند . _____ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
روضه های مرتبط با یاران حضرت سیدالشهداء علیه السلام و مقتل آنان (۳) فَلَمّا سَمِعَ أخَواتُهُ كَلامَهُ هذا صِحنَ و بَكَينَ ، و بَكى بَناتُهُ ، فَارتَفَعَت أصواتُهُنَّ ، فَأَرسَلَ إلَيهِنَّ أخاهُ العَبّاسَ بنَ عَلِيٍّ و عَلِيّا عليهماالسلام ابنَهُ ، و،قالَ لَهُما: أسكِتاهُنَّ ، فَلَعَمري لَيَكثُرَنَّ بُكاؤُهُنَّ... (منابع: الكامل في التاريخ : ج ٢ ص ٥٦١ ، البداية والنهاية : ج ٨ ص ١٧٨ ، الإرشاد : ج ٢ ص ٩٧) ترجمه: هنگامى كه خواهران حضرت سخن امام را شنيدند (سخن امام در صبح عاشورا برای لشگر دشمن) ، صيحه زدند و گريستند . دخترانش نيز گريه كردند و گريه شان ، بالا گرفت . حسين عليه السلام ، برادرش عبّاس بن على عليهماالسلام و پسرش على اكبر عليه السلام را به سوى آنان فرستاد و به آن دو فرمود : «آنها را ساكت كنيد كه به جانم سوگند ، گريه ها خواهند داشت !...» . گریز: آقا جان ! مولا غریبم ! صبح عاشورا این یاران باوفای تو بودند که اهل بیت شما را آرام می کردند این حضرت ابالفضل سلام الله علیه بودند که حضرت زینب و ام کلثوم سلام الله علیهما را آرام می کرد این علی اکبر سلام الله علیه بود که حضرت سکینه و فاطمه و رقیه سلام الله علیهم اجمعین را آرام می کرد اما عصر عاشورا و بعد شهادت شما دیگر کسی نبود آنان را آرام کند دیگر کسی نبود آنان را ساکت کند چه گریه ها و ناله ها و ضجه ها که به آسمان بلند شد و هیچ کدام یک از ياران باوفایت نبودند که بچه ها را آرام کنند. بعنوان نمونه آنگاه که به خيمه ها حمله کردند: عن حميد بن مسلم : فَوَ اللّه ِ ، لَقَد كُنتُ أرَى المَرأَةَ مِن نِسائِهِ و بَناتِهِ و أهلِهِ تُنازَعُ ثَوبَها عَن ظَهرِها حَتّى تُغلَبَ عَلَيهِ ، فَيُذهَبَ بِهِ مِنها ، ثُمَّ انتَهَينا إلى عَلِيِّ بنِ الحُسَينِ عليه السلام ، و هُوَ مُنبَسِطٌ عَلى فِراشٍ ، وهُوَ شَديدُ المَرَضِ ، ودمَعَ شِمرٍ جَماعَةٌ مِنَ الرَّجّالَةِ . فَقالوا لَهُ : ألا نَقتُلُ هذَا العَليلَ ؟ فَقُلتُ : سُبحانَ اللّه ِ ! أيُقتَلُ الصِّبيانُ ؟ ... فَصاحَ النِّساءُ في وَجهِهِ و بَكَينَ ..‌. (منبع:الإرشاد : ج ٢ ص ١١٢) ترجمه: از حميد بن مسلم ـ : به خدا سوگند ، مى ديدم كه با زنى از همسران و دختران و خاندان امام حسين عليه السلام درگير مى شوند و لباسش را از رويش مى كشند و چون چيره مى شوند ، آن را مى برند . سپس به على بن الحسين عليه السلام رسيديم كه در بستر افتاده و به شدّت ، بيمار بود . گروهى از پيادگان ، با شمر رسيدند . آنان به شمر گفتند : آيا اين بيمار را نكشيم؟ گفتم : سبحان اللّه ! مگر كودكان را مى كشند؟! ... زنان حرم ، رو به روي عمر بن سعد لعنه الله صيحه زدند و گريستند. _________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
روضه های مرتبط با اصحاب امام حسین علیه السلام و مقتل آنان (۴) ادامه روضه ۳: آقا جان! از صبح تا عصر عاشورا شما و اصحاب باوفایت زنان و کودکان را آرام می کردید هرگاه گريه می کردند به برادرت حضرت عباس علیه السلام می فرمودید آنان را آرام کنید که گريه ها در پیش رو دارند... وا سیدا! وا اهل بیتاه! امان از آن لحظات و ساعاتی که شما و اصحاب باوفایت نبودید تا گريه های آنان را آرام کنید. بعنوان نمونه : اُدخِلَ نِساءُ الحُسَينِ عليه السلام عَلى يَزيدَ وَالرَّأسُ بَينَ يَدَيهِ ، فَجَعَلَت فاطِمَةُ و سُكَينَةُ ابنَتَا الحُسَينِ عليه السلام تَتَطاوَلانِ لِتَنظُرا إلَى الرَّأسِ ، و جَعَلَ يَزيدُ يَتَطاوَلُ لِيَستُرَ عَنهُمَا الرَّأسَ ، فَلَمّا رَأَينَ الرَّأسَ صِحنَ ، فَصاحَ نِساءُ يَزيدَ و وَلوَلَ بَناتُ مُعاوِيَةَ . فَقالَت فاطِمَةُ بِنتُ الحُسَينِ عليه السلام : أبَناتُ رَسولِ اللّه ِ سَبايا يا يَزيدُ ؟! (منابع: الكامل في التاريخ : ج ٢ ص ٥٧٧ ، الفصول المهمّة : ص ١٩٢) ترجمه: اهل بیت امام حسين عليه السلام را بر يزيد ، وارد كردند . سر ، پيشِ روى يزيد بود . حضرت فاطمه و سَكينه سلام الله علیهما ، دختران حسين عليه السلام ، گردن كشيدند تا سر را ببينند و يزيد هم سعى مى كرد كه سر را از آنان ، پوشيده بدارد . هنگامى كه سر را ديدند ، فرياد زدند و نالیدند. زنان يزيد هم شيوَنْ سر دادند و دختران معاويه هم فرياد برآوردند . فاطمه دختر حسين عليه السلام فرمود: اى يزيد ! آيا دختران پيامبر خدا صلی الله علیه و آله ، اسير مى شوند ؟! _________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala
روضه های مرتبط با اصحاب امام حسین علیه السلام و مقتل آنان (۵) قامَ الحُسَينُ عليه السلام في أصحابِهِ خَطيبا ، فَقالَ : اللّهُمَّ إنَّكَ تَعلَمُ أنّي لا أعلَمُ أصحابا خَيرا مِن أصحابي ، و لا أهلَ بَيتٍ خَيرا مِن أهلِ بَيتي ، فَجَزاكُمُ اللّه ُ خَيرا ، فَقَد آزَرتُم وعاوَنتُم ، وَ القَومُ لا يُريدونَ غَيري ، ولَو قَتَلوني لَم يَبتَغوا غَيري أحَدا ، فَإِذا جَنَّكُمُ اللَّيلُ فَتَفَرَّقوا في سَوادِهِ ، وَ انجوا بِأَنفُسِكُم . فَقامَ إليهِ العَبّاسُ بنُ عَلِيٍّ أخوهُ و عَلِيٌّ ابنُهُ و بَنو عَقيلٍ عليهم السلام ، فَقالوا لَهُ : مَعاذَ اللّه ِ وَالشَّهرِ الحَرامِ ، فَماذا نَقولُ لِلنّاسِ إذا رَجَعنا إلَيهِم ، إنّا تَرَكنا سَيِّدَنا وَابنَ سَيِّدِنا وعِمادَنا ، وتَرَكناهُ غَرَضا لِلنَّبلِ ، و دَريئَةً لِلرِّماحِ ، و جَزَرا لِلسِّباعِ ، و فَرَرنا عَنهُ رَغبَةً فِي الحَياةِ ؟ مَعاذَ اللّه ِ ، بَل نَحيا بِحَياتِكَ ، ونَموتُ مَعَكَ . فَبَكى و بَكَوا عَلَيهِ ، و جَزاهُم خَيرا. (منبع:مقاتل الطالبيّين : ص ١١٢) ترجمه: عُتْبة بن سمعان كَلْبى می گوید: حسين عليه السلام ميان يارانش به سخن ايستاد و فرمود: «خدايا ! تو مى دانى كه من ، نه يارانى بهتر از ياران خود مى شناسم ، و نه خاندانى بهتر از خاندان خود . خداوند ، به شما جزاى خير دهد كه يارى و همكارى كرديد ! اين قوم ، جز مرا نمى خواهند ؛ و اگر مرا بكُشند ، كسى جز مرا نمى جويند . چون شب ، شما را فرا گرفت، در سياهى آن ، پراكنده شويد و خود را نجات دهيد» . عبّاس بن على عليهما السلام ، برادر حسين عليه السلام ، و على اكبر سلام الله علیه فرزندش و نیز فرزندان عقيل ، به پا خاستند و به حضرت گفتند : پناه بر خدا و سوگند به اين ماه حرام ! چون باز گشتيم ، به مردم چه بگوييم ؟ بگوييم : سَرور و فرزند سَرور و تكيه گاهمان را رها كرديم و او را هدف تيرها ، حلقه اى براى پرتاب نيزه ها و قربانى اى براى درندگان كرديم و از سرِ رغبت به دنيا گريختيم ؟! پناه بر خدا ! ما با تو زنده ايم و با تو مى ميريم. حسين عليه السلام گريست و آنان هم با او گريستند . سپس از خداوند براى آنان ، جزاى خير طلب كرد. _________ 🆔 @Dr_mollakazemi 🆔 @raviyankarbala