eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
6.6هزار دنبال‌کننده
509 عکس
4 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هرجا سپـــــرِ جان‌ِ پیمـبــــر بودنـد در مــــوجِ بلا یاوَرِ حیــــدر بودنـد کِیْ میشد اسیرِ ریسمان حَبْلُ الله؟ آن روز اگر حمـزه و جعفــر بودند! @raziolhossein
تا به کاغذ قلمم رخصت و جوهر دادند اذن گفتن ز جوانمردی جعفر دادند پیش از اسلام هم ایشان به خدا ایمان داشت پیش از اسلام به او نعمت باور دادند شده خوشحال پیمبر به قدوم جعفر یا به او مژده ی پیروزی خیبر دادند؟ از قدومش که مقارن شده با فتح انگار هر چه شادیست به عالم به پیمبر دادند تا به خود آمدم از بعد نمازش دیدم هر چه را خواسته ام چند برابر دادند دست بر خاک زد و دست به افلاک رساند عوض دست به این مرد دو شهپر دادند @raziolhossein
با نگاه لطف او آغاز کردم کار را پس غنیمت میشمارم فرصت گفتار را دست و پا گم میکند در پیشگاه او قلم چون گدایی که ببیند شوکت دربار را از فضیلت های او باید چگونه حرف زد؟ گفته در شانش خداوند آیه ابرار را* ذو الجناحینی که پیغمبر به شوق دیدنش می‌دهد هدیه نماز جعفر طیار را در قیامت پرچم تسبیح در دستان اوست ای بنازم هيبت این گونه پرچمدار را** بین میدان نبرد موته میر لشکر است او که در دستش گرفته نبض هر پیکار را با لبان تشنه اش، طعم شهادت را چشید آن چنان که روزه داری لذت افطار را... مثل آن سَروی  که با زخم تبر ،تا   میشود داغ او خم کرده قدّ ِ حیدر کرار را از مدینه می روم با اشک سوی علقمه می کشانم با خودم این هیات سیّار را دست او افتاده تا  پرچم نیفتد بر زمین برده عباس از عمویش ارث،این ایثار را . . روی نیزه چشم هایش سوگوار خواهر است از زمانی که عقیله کوچه و بازار را.... *: از ابن عباس نقل شده که آیه(اِنِّ الابرار لَفی نعیم) در شان علی و فاطمه و حسن و حسین و حمزه و جعفر نازل شده است **:قال رسول الله :انی اُعطیَ يومِ القیامةُ أربعة ألوَيةَ‌‌‌‌‌‌...‌‌‌.و أدَفعُ لواء التسبیحِ الی جعفر @raziolhossein
آن روز که روز غربت حیدر بود خون بر جگر دختر پیغمبر بود یارانِ علی به یک دگر میگفتند ای کاش که زنده حمزه و جعفر بود @raziolhossein
گاهي ست مبدأ عين مقصد در نهايت آن شايدی که گشته بايد در نهايت موت به بستر یا شهادت بین موته این استخاره خوب آمد در نهايت چون بود فرزند ابو طالب، علی وار پس شد فدایی محمد در نهايت آن کوه که صد در صدش عشق علی بود شد پيش سيل دشمنان سد در نهايت تيغش در آورده ست كفر كافران را كفري كه بر ايمان مي ارزد در نهايت مانند عمروعاص نزد او به مکرش هرکس بنازد پس ببازد در نهايت پر پیچ و خم بود و به زانوی ملائک شد صاف آن زلف مجعد در نهایت چون خورد با شهد شهادت اشهدش را موته برایش گشت مشهد در نهایت هر آدم عیار شد طیار در عرش چون بر نمازش شد مقید در نهايت بی دست دارد دستگیری, با ابالفضل این جمله هم می شد موکد در نهایت بعد از شما که خلق و خلقت چون نبی بود اکبر شود تکرار احمد در نهایت حالا رسیده روضه در آن جا که اکبر؛ آمد به بابا آه رو زد در نهایت آن جا که شد اکبر برای حال بابا در ماندن و رفتن مردد در نهایت @raziolhossein
قربان مناجات تو با دادارت عالم به فدای حیدر کرارت بنویس مرا فاطمه بنت اسد... خاک کف پای جعفر طیارت @raziolhossein
پرنده پر زد و پرواز کرد از چینۀ دیوار دل تنگم صدا می‌زد: مرا همزاد خود پندار خوشا مشتاق تو آغوش باز آسمان باشد خوشا پرواز، پروازی رها بر روی گندمزار که لطف دیگری دارد از آن بالا نظر کردن به پستی‌های این دهکورۀ ناچیز بی‌مقدار خدا در هر مکان حس می‌شود اما از آن بالا به ما نزدیک‌تر، نزدیک‌تر هم می‌شود انگار خدا پرواز بر بام بهشتش را عنایت کرد به مقطوع‌الیدینِ جنگ موته، جعفر طیار همان ماهی که کسب فیض کرد از محضر خورشید که حتی شب به نورانیت او می‌کند اقرار سخاوت‌های آن دست کریمش نُقل هر محفل کرامت‌های او بوده است نَقل کوچه و بازار کسی در فکر تطمیعش نیفتاده‌ست، نه هرگز که عبد مصطفی کی بوده عبد درهم و دینار؟ همه دارایی‌اش را پای این یک جمله می‌بخشد شده ره‌توشه عقبای او «الجار ثم الدار» اگر در راه حاجاتت هزاران پیچ و خم دیدی مسیر استجابت، با نمازش می‌شود هموار نماز جعفر طیار چون گنجینۀ نور است در گنجینه را وا کن از آن ذکر و دعا بردار تمام لحظه‌ها سمت خدا بار سفر بسته‌ست چه فرقی می‌کند جزو مهاجر بود یا انصار؟ که هجرت کرده بود از خود، جهاد اکبر این بوده‌ست تمام لحظه‌ها با نفس اماره‌ست در پیکار «فَمَن... يَرجُو لِقَاءَ رَبِّهِ» در شأن او بوده «فَمِنهُم مَن قَضَىٰ نَحْبَه» از او می‌گفت دیگر بار فیُشبه بالنبی خَلقه، فیُشبه بالنبی خُلقه نبی بوده‌ست در صورت، نبی بوده‌ست در رفتار قصیده بر ضریح چشم‌هایش می‌زند بوسه به استقبال آن دلداده می‌آید پیمبروار زمان رجعتش از وادی غربت مصادف شد به فتح قلعۀ خیبر، به دست قامع الکفار هلا برخیز حَسّان! طبع شعرت را شکوفا کن بخوان از پاکی طیّار و از بی‌باکی کرّار از آن سو کوه می‌آمد از این سو مرد دریا دل بلال! الله اکبر سر بده در لحظۀ دیدار ولی دلخونم از تحریف، از تحریفِ زیبایی ولی دلگیرم از تاریخ، از تاریخ پنهان‌کار معاذ ابن جبل عقد اخوت خوانده با جعفر؟! معاذ الله از این نسبت، از این گفتار استغفار تو تنها با علی بودی برادر، با علی تنها حریم «خلوت دل نیست جای صحبت اغیار» به جنگ موته رفتی و علی چشم انتظار تو... خبر آمد خبر چون شعله‌ای افتاد بر نیزار خبر خونین خبر سنگین خبر اشک و خبر تلخ است خبر آمد خبر در خاک و خون غلتیدن سردار که اوج روضه این شد با دهان روزه جان دادی خبر می‌گفت با جام شهادت کرده‌ای افطار دم رفتن همه دیدند پرچم بین دستت بود خبر می‌گفت از افتادن دستان پرچمدار دو بال سرخ از یاقوت داری جای دستانت فدای آن همه از خود گذشتن، آن همه ایثار پس از تو انکسار از چهرۀ شیر خدا می‌ریخت پس از تو می‌شود هفت آسمان روی دلش آوار الهی اینچنین داغی نبیند هیچ‌کس هرگز الهی اینچنین داغی نگردد باز هم تکرار نباشی گرگ‌ها بی‌شک نقاب از چهره می‌گیرند پس از تو عرصه بر شیر خدا هم می‌شود دشوار اگر در ماجرای کوچه شمشیر علی بودی کجا دستان مولا بسته می‌گردید بالاجبار اگر بودی اگر که جای زهرا خطبه می‌خواندی میان شعرها دیگر نمی‌شد حرفی از مسمار نبودی، روزهای بعد تو تاریک شد تاریک حقیقت همچنان خورشید بود، انکار شد انکار علی آن روزها در غصۀ هجران تو می‌سوخت شهادت می‌دهد روز قیامت آن در و دیوار @raziolhossein
چقدر انس به او حضرت پیمبر داشت همان نخست به اسلام ، عشق و باور داشت و بود خَلقاً و خُلقاً شبیه پیغمبر  که طینتش نبوی بود و عطر حیدر داشت کسی که خواند پیمبر ( ابوالمساکینش)  ز سفره ی کرمش جود لقمه ها بر داشت گرفت لحن صمیمانه اش نجاشی را چو خواند آنچه کز آیات نور از بر داشت شهید موته نخستین مدافع اسلام که زخم تیغ به باغ تنش مکرر داشت خدا دو بال به او جای دست هایش داد که پا به پای ملک در بهشت ، شهپر داشت مدینه مویه کنان همنوای پیغمبر برای جعفر طیار دیده ی تر داشت شنید روضه ی دست قلم قلم شده را  چه ناله ها که علی در غم برادر داشت چقدر قصه ی عباس مثل جعفر بود  ولی حکایت عباس سوز دیگر داشت حسین فاطمه هم عصر روز عاشورا به افتخار از او گفت و ذکر جعفر داشت  @raziolhossein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴 السلام عليک ایتها الصدیقه الشهیده 🏴 اول دفتر به نام خالق اکبر... پس از محرم و صفری که در عزای سیدالشهدا علیه السلام گذشت و پس از آن، شادی و سروری هرچند کوتاه! در ایام فرحة الزهرا سلام الله علیها... باز هم، جهت تسلی قلب داغدار امام زمان عجل الله تعالی فرجه و با استعانت از امیرالمومنین علیه السلام در عزای مادر جوانمان با حسنین علیهماالسلام  هم ناله میشویم ... تا اشک دیده مرهم قلب علی شود ما نیز بنا بر وظیفه و در حد بضاعت مزجات مراثی و مدایح خاتون دوسرا، صدیقه طاهره سلام الله علیها را جهت استفاده محبین و مادحین حضرتش در اینجا عرضه میداریم و ثواب آن را نذر فرج منتقمش می‌کنیم به امید آنکه روزی برسد ز راه مهدی التماس دعا @raziolhossein @raziolhossein1 کانال شعرمذهبی رضیع الحسین علیه السلام در ایتا... https://eitaa.com/raziolhossein کانال نوحه https://eitaa.com/raziolhossein1
اشک مرا به غربت مولا زیاد کن سوز مرا به روضه زهرا زیاد کن یافاطرُ به عمر کم فاطمه قسم روزی فاطمیه مارا زیاد کن @raziolhossein
عقبی کلامت را قیامت می شمارد دنیا سکوتت را عبادت می شمارد بهر تکلم، بعد تعقیب نمازت جبریل فرصت را غنیمت می شمارد نزدیک هجده سال باران مدینه انگشت تر کرده، فضیلت می شمارد از اشتیاق درک نورت، ای شب قدر! ماه از اذان صبح، ساعت می شمارد خورشید یثرب صبح تا مغرب کنارت دارد برای نور، حالت می شمارد حاتم قلم در دست جایی کنج تاریخ پشت در این خانه رعیت می شمارد پشت در خانه به دق الباب، سائل حق حق کنان هر دم کرامت می شمارد پشت درِ خانه نبی ای روح تطهیر فضل تو را روزی سه نوبت می شمارد پشت در خانه فلک هم جای تسبیح خیل ملائک را به دقت می شمارد پشت درِ خانه تو را رد سلامی ست آن را رسول الله دعوت می شمارد پشت در خانه...دریغا شاعر تو این واژه را ذکر مصیبت می شمارد ای بغض استنصار! حالا چشمهایت تعداد یاران را به زحمت می شمارد نه دست نه پهلو...بگو قلب تو تنها رنج علی را جزء محنت می شمارد از دست "آن دو" میکشی آهی و جبریل این را از آیات برائت می شمارد مرگا به اسلامِ پس از تو کز پیمبر آن زن که میدانی روایت می شمارد! @raziolhossein
کسی که بی تو سَرِ صحبتِ جهانش نیست تحمّل غم هجر تو، در توانش نیست کسی که سوخته از انتظار، می‌داند دل از فراق تو جسمی بود، که جانش نیست کسی که روی تو را دید یک نظر، چون خضر چگونه آرزوی عمر جاودانش نیست؟! کسی که درک کند دولت حضور تو را نیاز گوشۀ چشمی به دیگرانش نیست نه التفات به طوبی کند، نه میل بهشت که بی حضور تو، حاجت به این و آنش نیست به خاک پای تو سوگند، ای همیشه بهار! گلی که بوی تو دارد، غمِ خزانش نیست بهار زندگی‌ام در خزان نشست بیا «بهار نیست به باغی که باغبانش نیست» کنارِ تربتِ زهرا تو گریه کن! که کسی به جز تو با خبر از قبر بی‌نشانش نیست بیا و پرده ز راز شهادتش، بردار پسر که بی‌خبر از مادرِ جوانش نیست... @raziolhossein
سائلم بر سفره اى که سفره دارش فاطمه است هرکه مى آید کنار آن کنارش فاطمه است معنى خیر کثیر این است, اگر لطف خدا بر زمین جارى است قطعاً آبشارش فاطمه است شوق پیغمبر ببین بوسه به دست فاطمه است تاج پیغمبر نگین افتخارش فاطمه است گر به کعبه رو نمودم زادگاه مرتضى است گر به کعبه تکیه کردم مستجارش فاطمه است فاطمه قبرى نمى خواهد نجف وقتى که هست مرتضى نقش روى سنگ مزارش فاطمه است پنج بار از آن کسا خورشید اگر بیرون زده مطمئناً منشاء هر پنج بارش فاطمه است به تلافى دویدن هاى بین کوچه اش ناقه اى دارد قیامت که سوارش فاطمه است هرکه اینجا نوکرى کرده خیالش راحت است آنکه محشر مى دود دنبال کارش فاطمه است آنکه در وقت اسیرى با سلاح خطبه اش کوفه را ساکت نمود آموزگارش فاطمه است زور بازویش چهل تن را به زانو مى زند حیدرِ تنها سپاه استوارش فاطمه است مى چکد از دامنش خون, مى چکد اشک از رخش باغ سرسبز ولایت لاله زارش فاطمه است محسنى که ثلثى از سادات مى ماندند از او پشت آن دیوار حالا سوگوارش فاطمه است @raziolhossein
هر چه که از الله اکبر میشود فهمید آن قدر هم از قدر کوثر میشود فهمید راه تقرب بودنش را بارهای بار از دست بوسیِ پیمبر میشود فهمید پس بیشتر باید توسل کرد این شب ها به لیلة القدری که کمتر میشود فهمید اینکه چرا قلب علی و بچه هایش سوخت با یک نگاه ساده به در میشود فهمید باید کمی آتش گرفت و سوخت در آتش این داغ را اینگونه بهتر میشود فهمید اینکه غلاف تیغ با دستش چه ها کرده از حال و روز موی دختر میشود فهمید سنگینی دستی که سیلی زد به رویش را از دستمال بسته بر سر میشود فهمید از کوچه که چیزی نمی گوید حسن اما از چادر خاکی مادر میشود فهمید یک دندگی زخم و درد دنده هایش را از لاله های‌ روی بستر میشود فهمید این روزها بیرون خانه گریه‌ کردن را از چشم های سرخ حیدر میشود فهمید با این سوال از خود شبم را صبح میکردم جای مزارش را در آخر میشود فهمید؟! وضعی که محسن داشت را در آخرین لحظه از آخرین اوصاف اصغر میشود فهمید   @raziolhossein
خیال کن پسری مادرش زمین بخورد به پیش چشم ترش یاورش زمین بخورد خدا کند که نبینی یگانه مادر تو همین که پا شود از بسترش زمین بخورد سر نماز قیامش چونان رکوع شود هنوز سجده نرفته ، سرش زمین بخورد بدا به حال مدینه که در نبود نبی گذاشت دختر پیغمبرش زمین بخورد اگر چه پشت در از پا نشست مادر ما نخواست ثانیه ای حیدرش زمین بخورد @raziolhossein
با گوشه‌چشم یا نفسی یا اشاره ای بر جان خسته ام بده جان دوباره ای از چیست ای شکسته ترین کشتی نجات پهلو گرفته ای ز علی در کناره ای آرام هم که گریه کنی میشود بلند آه از نهاد زخمی هر سنگ خاره ای از تو نمانده غیر خيالي به بسترت از من نمانده غیر دل پاره پاره ای در ابتدای هجدهمین فصل دفترت باور نمی کنم که چنین در شماره ای آیات رفتن از چه بخوانی بمان که نیست در کار خیر حاجت هیچ استخاره ای وقت قنوت مرگ مرا از خدا بخواه جز مرگ اگر برابر تو نیست چاره ای در کوچه ها شکسته دل گوشوار عرش از ماجرای گم شدن گوشواره ای @raziolhossein
شده هلالی مه منیرم کمانِ قدّش، زند به تیرم اگر روَد همسر جوانم کند برایِ، همیشه پیرم برای گریه، بهانه دارم که چار کودک، به خانه دارم پرستوی من، اگر کند کوچ سراغ او از کجا بگیرم کتاب عشقم، ورق ندارد نماز شب را، رمق ندارد برای عمرم، نمانده عمری بدون او من زعمر سیرم به گوش او تا صدایم آید به زحمت آید که در گشاید خدا کند بیش از این نمانم خدا کند پیش از او بمیرم مرا اگر دست بسته دیدی به کنج خانه نشسته دیدی امیر صبرم نه من اسیرم اسیر یارم ولی امیرم @raziolhossein
دل را ز غم علی مشوش میکرد نفرین به همان که برد آتش میکرد دانی چه به فاطمه گذشت این ایام از شدت گریه دائما غش میکرد @raziolhossein
هزار درد به دل ماند و نیست درمانی خبر به شهر رسیده دگر نمی‌مانی؟! نفس بگیر دوباره مرا صدا بزنی.. بگو علی و نجاتم بده ز حیرانی.. من از تو دست‌شکسته که نان نخواسته ام قرار بود که دستاس را نچرخانی.. ببخش فاطمه من بودم و زدند تورا چه ضربه ها که نخورد آیه های قرآنی! بلند شو ز لباسم غبار را بتکان.. سحر درست کن‌ از شام تار ظلمانی بخند فاطمه جانم..شبیه قبل بخند.. بخند و حال مرا خوب کن به آسانی به فکر یک کفن و قبر باش بهر علی اگر به زندگی ات نیست میل چندانی @raziolhossein
به علی بعد پیمبر چقدر سخت گذشت غاصبی رفت به منبر چقدر سخت گذشت دو نفر مرد طرفداری از این مرد نکرد آه بی حمزه و جعفر چقدر سخت گذشت این طرف پنج نفر ، یک زن و یک مرد و سه طفل آن طرف چند برابر چقدر سخت گذشت صورت فاطمه و سینه و دو پهلویش به سه تا آیه کوثر چقدر سخت گذشت فاطمه روی زمین بود علی جان میداد وسط کوچه به حیدر چقدر سخت گذشت فاطمه خسته شد و پشت در خانه نشست لحظه وا شدن در چقدر سخت گذشت وسط دود که باشی نفست میگیرد وسط شعله به مادر چقدر سخت گذشت @raziolhossein
دیده ات را باز کن بر زخم ما مر هم ببند این چنین مگذار مارا بار ما را هم ببند مشکل افتاده به کارم فاطمه اعجاز کن بار دیگر پلک های زخمی ات را باز کن التماس تو کنم یا که خدایت را ، مرو رو به قبله گشته ای یا قبله رو کرده به تو با سکوتت فاطمه خانه خرابم می کنی مثل این مردم تو هم داری جوابم می کنی؟ فاطمه حرفی بزن چیزی بگو جان علی چند روز دیگری هم باش مهمان علی زانوان زخمی ام می لرزد از این واهمه من در این دنیا بمانم لحظه ای بی فاطمه ای عروس موسپیدم آرزو ها داشتم من قدم با عشق تودر این جهان برداشتم قول های آن شب پیوندمان یادت که هست حرف هایی که به روی سر در دل نقش بست یاد داری قول دادی  پیر پای هم شویم در غریبستان دنیا آشنای هم شویم کی قرار این بود تنها قامت تو بشکند قامت  تو بشکند تا حرمت من نشکند بی قرار از داغ تو در بین آب و اتشم از امانت داری ام دارم خجالت می کشم آشیان دلخوشی های مرا برهم زدند همسرم را ظالمانه پیش چشانم زدند بشکند دستی که بازوی تورا زهرا شکست پشکند پایی که بی رحمانه آن در را شکست گرچه با آن صحنه ها جانم رسیده بر لبم انتهای این جسارت می رسد بر زینبم @raziolhossein