eitaa logo
متن روضه اهل بیت (منبع متون کانال روضه های مکتوب)
5.5هزار دنبال‌کننده
32 عکس
28 ویدیو
95 فایل
فهرست های «روضه های مکتوب» به پیام های این کانال ارجاع داده می شود همچنین صوت روضه ها و ... راه ارتباط: @Yazahra1357 روضه های مکتوب: https://eitaa.com/rozehayemaktoub منبر: از شرح بی نهایت https://eitaa.com/azsharhebinahayat تبادل و تبلیغ نداریم
مشاهده در ایتا
دانلود
۱۰۸. سخنان یزید خطاب به راس مقدس برخی از جملات یزید مانند اینکه گفت: « گمان نمی کردم اباعبدالله به این سن رسیده باشد.» و یا اینکه گفت: «چه دندان های زیبایی!» در قسمت قبل گذشت. همچنین محدث قمی در منتهی الآمال و بهبهانی در الدمعة الساکبة و برخی کتب دیگر آورده اند که یزید در آن حال چنین گفته است: «حسین ضربه را چگونه دیدی؟ قلبم را از خون حسین شفا دادم. انتقام خویش را گرفتم و دینم را بازستاندم. ای کاش آنکه در حنین حضور داشت، رفتار امروز مرا با حسین می دید.» شاید منظور یزید از «شاهد حنین» رسول خدا یا امیرالمومنین (علیها افضل صلوات المصلین و علی مبغضیهما أشد لعنات اللاعنین) باشد. ابن اعثم در الفتوح نقل می کند یزید گفت: «واقعا که حسین نیکو سخن بود.» ۱۰۹. اعتراف یزید به نورانیت و زیبایی چهره سید الشهدا بلاذری در جمل انساب الاشراف می نویسد: « یزید تا چهره مبارک امام را دید گفت: «هرگز چهره ای به این زیبایی ندیده ام!» کسی از حاضرین گفت: «چهره حسین شبیه چهره رسول خدا (صلی الله علیه و آله) است.» یزید سکوت کرد. بری در الجوهرة می نویسد: «یزید با چوبدستی به دندان های حسین می زد و می گفت: «ابو عبدالله چهره زیبایی داشت.» نعمان بن بشیر به او اعتراض کرد یزید دست از دهان بردار! چه وقت ها که دیدم رسول خدا آن را می بوسید. پس یزید شرمگین شد و دستور داد سر را بردارند.» کانال روضه های مکتوب @rozehayemaktoub
۱۱۰. اعتراض ابو برزه سلمی در مجلس یزید ابوبرزه طبق نقل طبری از اصحاب پیامبر بوده است. در روایت طبری از عمار دهنی از امام باقر (علیه السلام) چنین آمده است:«ابوبرزه به یزید گفت: «چوبت را بردار که به خدا دیدم رسول خدا دهان خود بر دهان حسین گذاشته بود و می بوسید.» و به نقل دیگر گفت: «وای برتو ای یزید آیا با چوب به دندان حسین بن فاطمه می زنی؟ گواهی می دهم که دیدم پیامبر دندان های او را می مکید و می گفت شما دو نفر سرور جوانان اهل بهشت هستید.» و در فتوح ابن اعثم در ادامه این جمله آمده است:« أنتما سيّدا شباب أهل الجنّة، فقتل اللّه قاتلكما و لعنه، و أعدّ له نار جهنّم و ساءت مصيرا.» «رشف» را به معنای «مکیدن با شدت» و «لثم» را به معنای «بوسیدن» دانسته اند. ۱۱۱. اعتراض زید ابن ارقم به یزید طبق برخی نقل ها سبط ابن جوزی به نقل از پسر جابر ابن عبدالله انصاری می نویسد: زید ابن ارقم در مجلس یزید به یزید اعتراض کرد و گفت: گواهی می دهم که دیدم پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) حسن را بر پای راست و حسین را بر پای چپ گذاشته بود و در این حال دست راست خود را بر سر حسن و دست چپ را بر سر حسین گذاشته بود و می فرمود خدایا این دو و صالح المومنین [علی (علیه السلام)] را به تو سپردم پس یزید چگونه امانت پیامبر را حفظ کردی؟» کانال روضه های مکتوب @rozehayemaktoub
۱۱۲. شرابخواری و شطرنج بازی در کنار راس مقدس ۱۱۳. ریختن شراب در کنار راس و زخم زبان های یزید (علیه اللعنة و العذاب) از فضل بن شاذان مروى است كه گفت: از حضرت رضا عليه السّلام شنيدم كه فرمود: « چون سر مبارك حسين بن على عليه السّلام را به شام محنت انجام بردند، يزيد ملعون امر كرد كه آن سر را در مجلسش گذاشتند و طعام حاضر ساختند. آن ملعون با اصحاب خود شروع كردند به طعام خوردن و شراب خوردن. پس از فراغت امر كرد آن سر مبارك را در ميان تشتى گذاشتند و در زير تخت او گذاشتند و روى تخت سفره شطرنج پهن كردند و آن ملعون نشست به شطرنج بازى كردن و نام حسين و پدر بزرگوارش و جد امجدش را مى‏برد و سخريه و استهزا به ايشان مى‏نمود و چون بر حريف خود در قمار باختن غالب مى‏آمد، سه مرتبه‏شراب مى‏خورد؛ يعنى سه پياله. پس از آن باقيمانده آن را در پهلوى تشت روى زمين مى‏ريخت. پس هر كسى كه از شيعيان ما باشد، بايد از شراب خوردن و شطرنج بازى كردن دورى كند و هركس شراب يا شطرنج ببيند، بايد حسين عليه السّلام را ياد كند و يزيد و آل زياد را لعنت كند و اگر چنين كرد، حق تعالى گناهان او را محو كند. اگرچه به عدد ستاره‏ها باشد. در نقل ابا صلت این جملات نیز هست که : «و آن ملعون آن شراب را مى‏خورد و به اصحاب خود مى‏داد و مى‏خوردند و به ايشان مى‏گفت: بخوريد اين شراب را كه شراب مباركى است و از مباركى اين شراب آن است كه ما اوّل كسى باشيم كه اين شراب را بخوريم و حال اين‏كه سر دشمن ما مقابل روى ما گذاشته و سفره طعام روى آن گسترانيده با كمال اطمينان قلوب و سكون نفس طعام و شراب مى‏خوريم.» عیون: حَدَّثَنَا تَمِيمُ بْنُ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ تَمِيمٍ اَلْقُرَشِيُّ رَضِيَ اَللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَلِيٍّ اَلْأَنْصَارِيِّ عَنْ عَبْدِ اَلسَّلاَمِ بْنِ صَالِحٍ اَلْهَرَوِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا اَلْحَسَنِ عَلِيَّ بْنَ مُوسَى اَلرِّضَا عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَقُولُ: أَوَّلُ مَنِ اُتُّخِذَ لَهُ اَلْفُقَّاعُ فِي اَلْإِسْلاَمِ بِالشَّامِ يَزِيدُ بْنُ مُعَاوِيَةَ لَعَنَهُ اَللَّهُ فَأُحْضِرَ وَ هُوَ عَلَى اَلْمَائِدَةِ وَ قَدْ نَصَبَهَا عَلَى رَأْسِ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فَجَعَلَ يَشْرَبُهُ وَ يَسْقِي أَصْحَابَهُ وَ يَقُولُ لَعَنَهُ اَللَّهُ اِشْرَبُوا فَهَذَا شَرَابٌ مُبَارَكٌ وَ لَوْ لَمْ يَكُنْ مِنْ بَرَكَتِهِ إِلاَّ أَنَّا أَوَّلُ مَا تَنَاوَلْنَاهُ وَ رَأْسُ عَدُوِّنَا بَيْنَ أَيْدِينَا وَ مَائِدَتُنَا مَنْصُوبَةٌ عَلَيْهِ وَ نَحْنُ نَأْكُلُهُ وَ نُفُوسُنَا سَاكِنَةٌ وَ قُلُوبُنَا مُطْمَئِنَّةٌ فَمَنْ كَانَ مِنْ شِيعَتِنَا فَلْيَتَوَرَّعْ عَنْ شُرْبِ اَلْفُقَّاعِ فَإِنَّهُ مِنْ شَرَابِ أَعْدَائِنَا فَإِنْ لَمْ يَفْعَلْ فَلَيْسَ مِنَّا کانال روضه های مکتوب @rozehayemaktoub
۱۱۴. آویختن راس مقدس حضرت و سایر شهدا بر دروازه شام و مسجد دمشق و سایر دروازه های شهر در نقلی امام سجاد علیه السلام به یزید اعتراض می کند که چگونه سر مقدس پسر پیامبر را بر دروازه شهر نصب کرده اید؟ ایشان می فرماید: «وای بر تو ای یزید! اگر می دانستی که چه کرده ای و چه جنایتی در حق پدر، خانواده، برادر و عموهای من کردی، سر به بیابان می گذاشتی و بر خاکستر می نشستی و فریاد بیچارگی و نابودی سر می دادی که اکنون رأس مقدس حسین را بر نصب کرده و آویخته اید! در حالی که او امانت و یادگار پیامبر (صلی لله علیه و آله) ر بین شما بود» . در روایت امالی صدوق راس مقدس را بر در نیز اویخته بودند. قال حمزة: و قد كان حدّثني بعض أهله: أنّه رأى رأس الحسين بن عليّ عليهما السّلام مصلوبا بدمشق ثلاثة أيّام. نویری در نهایة الارب نوشته است: «سر را در مسجدی که اکنون به نام شناخته می شود و روبروی دروازه ساعات است قرار دادند». کامل بهایی نوشته است: «پس يزيد گفت تا سر امام حسين عليه السّلام و اهل بيت و اصحاب او را به ‏هاى_شهر بردند و بياويختند.» نفس المهموم می فرماید: «راس مقدس را به مدت بر آویخته بودند و باقی سر ها را بر در مساجد مختلف شهر». مرحوم قزوینی از اخبار الدول نقل می کند راس مقدس چند روز بر دروازه دمشق نصب شده بود. 🌺هدیه به شهید رئیسی و شهید سلیمانی صلوات🌺 کانال روضه های مکتوب https://eitaa.com/rozehayemaktoub
۱۱۵. آویختن راس مقدس حضرت بر خانه یزید و اعتراض هند همسر یزید برخی مقاتل از جمله مناقب ابن شهر آشوب آورده اند: «یزید ملعون دستور داد رأس مقدس را بر در خانه او نصب کنند و دستور داد خانواده امام حسین وارد خانه او شوند. هنگامی که بانوان حرم حسینی وارد خانه یزید شدند تمام زنان آل معاویة و آل ابوسفیان به گریه افتادند.» طبری در کامل بهایی نوشته است: « زن يزيد سر برهنه كرد و جامه بدريد و پرده‏هاى خانه پاره كرد و پاى برهنه بيامد تا در ميان مجلس خاص افتاد و گفت: «يا يزيد! تويى كه بگفته تو سر حسين پسر دختر رسول خدا را بر در خانه بر سر نيزه كرده‏اند؟» و يزيد آن وقت نشسته بود؛ تاج بر سر نهاده، مكلل به در و ياقوت و چيزهاى گرامى. چون زن خود را بدان صفت بديد، برخاست و او را باز پوشاند و گفت: «يا هند! فاغفري و أبكي على بني بنت رسول اللّه». این نقل را با اندکی تفاوت در بحار و مقتل خوارزمی و همچنین طبری و بسیاری از کتب دیگر آورده اند. درباره واژه «حاسر» که در این نقل درباره هند و در برخی نقل ها درباره اهل بیت نیز به کار رفته است باید توجه داشت ماده «حسر» به معنای کشف و کنار زدن لباس است لذا اگر گفته شود «حاسر الرأس» یعنی سر برهنه و اگر درباره مرد گفته شود «حاسر» باز به همان معنا می آید اما اگر درباره زن واژه «حاسر» به کار رود لزوما به معنای سر برهنه نیست بلکه طبق لسان العرب و برخی کتب دیگر لغت «امرأة حاسرة» را به «مکشوفة الوجه» معنا کرده اند یعنی زنی که نقاب بر چهره نداشته باشد. لذا صرفا بر اساس این واژه نمی توان حاسرة را به معنای سر برهنه معنا کرد. اما در نقل تسلیة المجالس واژه «مکشوفة الرأس» درباره هند به کار رفته است که این تعبیر موید نقلی است که کامل بهایی درباره هند آورده است. و این معنا با این نقل که یزید بلند شد و ردایی بر او افکند: «فغطاها یزید» نیز سازگارتر است. همچنین در لهوف و برخی کتب آورده اند که زنی از بنی هاشم که در خانه یزید بود شروع به نوحه سرایی بر سیدالشهدا کرد و صدا می زد «وَا حَبِيبَاهْ يَا سَيِّدَ أَهْلِ بَيْتَاهْ يَا ابْنَ مُحَمَّدَاهْ يَا رَبِيعَ الْأَرَامِلِ وَ الْيَتَامَى يَا قَتِيلَ أَوْلَادِ الْأَدْعِيَاءِ» که همه اهل مجلس را به گریه انداخت. 🌺هدیه به شهید رئیسی و شهید سلیمانی صلوات🌺 کانال روضه های مکتوب https://eitaa.com/rozehayemaktoub
۱۱۶. دستور یزید به شست و شو و نگهداری راس مقدس طبق نقل المحاسن و الماوی بیهقی یزید دستور داد رأس مقدس را شست و شو دهند و بر ابریشمی قرار دهند و سپس آن را درون خیمه ای قرار داد و 50 نفر را برآن گمارد. مدینة المعاجز می گوید: دستور یزید به شست و شو و عطر زدن به راس مقدس ابا عبدالله به جهت فریب و ظاهر سازی برای مردم بوده است، که البته امری مسلم است. 🌺هدیه به شهید رئیسی و شهید سلیمانی صلوات🌺 کانال روضه های مکتوب https://eitaa.com/rozehayemaktoub
۱۱۷. وضعیت بانوان حرم رسالت در مجلس یزید ۱۱۸. گریبان چاک زدن حضرت زینب (سلام الله علیها) ۱۱۹. ناله های بانوان بنی هاشم در مجلس یزید پس سر حسين را در برابر خود گذاشت و زنان را در پشت سر خود جا داد تا او را نبينند. [...] اما زينب‏ چون سر بريده را ديد، دست برد و گريبان چاك زد. سپس با ناله‏اى جانسوز كه دل‏ها را جريحه‏دار مى‏كرد، صدا زد: «اى حسين! اى حبيب رسول خدا! اى فرزند مكه و منى! اى پسر فاطمه زهرا سرور بانوان! اى پسر دختر مصطفى!» راوى گفت: به خدا قسم هركه را كه در مجلس بود، به گريه درآورد و يزيد لعين، هم‏چنان ساكت بود. ثُمَّ وَضَعَ رَأْسَ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ بَيْنَ يَدَيْهِ وَ أَجْلَسَ اَلنِّسَاءَ خَلْفَهُ لِئَلاَّ يَنْظُرُونَ إِلَيْهِ فَرَآهُ عَلِيُّ بْنُ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِمَا السَّلاَمُ فَلَمْ يَأْكُلِ اَلرُّءُوسَ بَعْدَ ذَلِكَ أَبَداً وَ أَمَّا زَيْنَبُ فَإِنَّهَا لَمَّا رَأَتْهُ أَهْوَتْ إِلَى جَيْبِهَا فَشَقَّتْهُ ثُمَّ نَادَتْ بِصَوْتٍ حَزِينٍ يُفْزِعُ اَلْقُلُوبَ يَا حُسَيْنَاهْ يَا حَبِيبَ رَسُولِ اَللَّهِ يَا اِبْنَ مَكَّةَ وَ مِنًى يَا اِبْنَ فَاطِمَةَ اَلزَّهْرَاءِ سَيِّدَةِ اَلنِّسَاءِ يَا اِبْنَ بِنْتِ اَلْمُصْطَفَى . قَالَ اَلرَّاوِي: فَأَبْكَتْ وَ اَللَّهِ كُلَّ مَنْ كَانَ فِي اَلْمَجْلِسِ وَ يَزِيدُ عَلَيْهِ لَعَائِنُ اَللَّهِ سَاكِتٌ.
🔸نقل لهوف (مقرنون فی الحبال) درباره مجلس یزید لهوف می نویسد:«بانوان حرم رسالت را در بند ریسمان وارد مجلس یزید کردند.»‏ در عبارت این نقل واژه «مقرنون فی الحبال» قابل بررسی بیشتر است از آنجا که واژه «تقرین» در قرآن محل اختلاف مفسرین شده است برخی آن را به معنای بستن دستان به گردن دانسته اند و برخی به «بستن دو نفر به یکدیگر» معنا کرده اند. برخی نیز «مقرنین» را از ماده «قران» به معنای طنابی که با آن دو چیز یا دو نفر را به هم می بندند معنا کرده اند. به هر حال آنچه می توان برداشت کرد این است که «مقرنون فی الحبال» یعنی اسیران را با طناب به یکدیگر بسته بودند اما اینکه این جمله لزوما به معنای «بستن دستها به گردن» باشد نیاز به تامل بیشتر دارد. اما این نکته نیز قابل توجه است که «تقرین» در اینجا یا به معنای این است که دستها را به گردن بسته بودند یا اگر به معنای بستن اسیران به یکدیگر باشد باز هم طبق مرسوم وقتی می خواهند دو نفر یا چند نفر را با طناب به یکدیگر ببندند مرسوم این است که طناب را یا به گردن یا به بازوی اسیران ببندند. البته با توجه به روایاتی که درذیل تصریح به بستن طناب به گردن برخی اهل بیت کرده است مطلب روشن تر خواهد شد. همین معنا در نقل الانوار النعمانیة سید نعمت الله جزائری و منتخب طریحی آمده است که: «طناب را به گردن امام سجاد (علیه السلام) و حضرت أم کلثوم و به بازوی زینب کبری و سکینه خاتون و دیگر دختران بسته بودند و هر گاه از حرکت باز می ایستادند آنان را می زدند ...» 🔸نقل سبط ابن جوزی (موثقین فی الحبال) در تذکرة الخواص آمده است: امام سجاد در مجلس یزید به وی اعتراض کرد و فرمود : «ای یزید به نظر تو رسول خدا چه حالی دارد و قتی ما را بسته به طناب و بدون پوشش مناسب بر روی جهاز شتران ببیند» 🔸در غل و زنجیر بودن دوازده نفر از کاروان در حضور یزید از امام باقر نقل شده است که فرمود: «هنگامی که ما به مجلس یزید برده شدیم، ما دوازده نفر غلام [به معنای جوان و نوجوان] بودیم و بزرگترین ما حضرت علی ابن الحسین امام سجاد (علیهما السلام) بود. و دست همه ما با زنجیر به گردن بسته شده بود.» 🔸در نقل دیگر امام سجاد (علیه السلام) به یزید فرمود: «اگر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) ما را در زنجیر می دید آزادمان می کرد.» همچنین زینب کبری در خطبه مجلس یزید می فرماید: «أَ مِنَ الْعَدْلِ يَا ابْنَ الطُّلَقَاءِ تَخْدِيرُكَ حَرَائِرَكَ وَ سَوْقُكَ بَنَاتِ رَسُولِ اللَّهِ سَبَايَا قَدْ هَتَكْتَ سُتُورَهُنَّ وَ أَبْدَيْتَ وُجُوهَهُنَّ يَحْدُو بِهِنَّ الْأَعْدَاءُ مِنْ بَلَدٍ إِلَى بَلَدٍ وَ يَسْتَشْرِفُهُنَّ أَهْلُ الْمَنَاقِلِ وَ يَبْرُزْنَ لِأَهْلِ الْمَنَاهِلِ وَ يَتَصَفَّحُ وُجُوهَهُنَّ الْقَرِيبُ وَ الْبَعِيدُ وَ الْغَائِبُ وَ الشَّهِيدُ وَ الشَّرِيفُ وَ الْوَضِيعُ وَ الدَّنِيُّ وَ الرَّفِيعُ لَيْسَ مَعَهُنَّ مِنْ رِجَالِهِنَّ وَلِيٌّ وَ لَا مِنْ حُمَاتِهِنَّ حَمِيمٌ » یعنی: «آیا این عدالت است ای فرزند طلقا که تو آزادگان و کنیزان خویش را در پرده حجاب قرار داده ای اما دختران رسول خدا را به اسارت برده ای؟ در حالیکه به پرده حجاب آنان هتک حرمت کرده ای و چهره های آنان را آشکار کرده ای! دشمنان ايشان را با ذلت و خوارى شهر بشهر ميبرند، مردم به تماشاى آنان ميايند، اشخاص از نزديك و دور، ناكس و شريف متوجه صورت ايشان ميشوند. از مردان دوستى با آنان نيست، احدى از طرفداران آنان نيست كه از آنان دفاع نمايد.»
در کتاب لباب الانساب بیهقی م ۵۶۵ اسم حضرت رقیه سلام الله علیها را در اولاد سیدالشهدا علیه السلام آورده است: أما الحسينية، فهم من أولاد الحسين بن علي رضي الله عنهما، ولم يبق من أولاده إلا زين العابدين رضي الله عنه و و و ، فأولاد الحسين رضي الله عنه من قبل الأب هم من صلب زين العابدين رضي الله عنه. آدرس این مطلب را در اینجا ببینید: https://lib.eshia.ir/40513/1/23 کانال روضه های مکتوب: @rozehayemaktoub
۱۲۰. ما اسیران خاندان محمدیم! امام صادق علیه السلام از امام باقر علیه السلام نقل می فرماید: هنگامی که فرزندان و ذریه امام حسین علیه السلام را به سوی یزید بردند در روز روشن زنان و اسيران را با روى باز (بدون روبند) وارد كردند و مردم جفاکار شام ميگفتند «ما اسيرانى بدين زيبائى نديديم شما كيانيد؟» سكينه دختر حسين علیه السلام فرمود: «ما اسيران خاندان محمديم»(۱) (۱) عن عبد اللّه بن ميمون، عن جعفر بن محمّد، عن أبيه، قال: لمّا قدم على يزيد بذراري الحسين أدخل بهنّ نهارا مكشفات وجوههم، فقال أهل الشّام الجفاة: ما رأينا سبيا أحسن من هؤلاء، فمن أنتم؟ فقالت سكينة بنت الحسين: نحن سبايا آل محمّد صلّى اللّه عليه و اله. کانال روضه های مکتوب: @rozehayemaktoub
از امام باقر علیه السلام نقل شده است: «ما را به نزد یزید بن معاویه بردند بعد از آنکه امام حسین علیه السلام به شهادت رسید بود در حالیکه ما ۱۲ نفر پسر بودیم و بزرگسالترین ما در آن زمان امام سجاد علیه السلام بودند پس در حالیکه دست های ما با زنجیر به گردن بسته شده بود ما را وارد مجلس کردند.» عن يزيد بن زياد، عن [الامام الباقر] محمّد بن [علی] الحسين‏ بن عليّ بن أبي طالب، قال‏: أتي‏ بنا يزيد بن معاوية بعد ما قتل الحسين، و نحن اثنا عشر غلاما، و كان أكبرنا يومئذ عليّ بن الحسين، فأدخلنا عليه، و كان كلّ واحد منّا مغلولة يده إلى عنقه‏. کانال روضه های مکتوب: @rozehayemaktoub
۱۲۱. حالات فاطمه و سکینه دختران امام حسین و اعتراض فاطمه خاتون به یزید لعین ۱۲۲. صدای ناله و فریاد از زنان و کنیزان پشت پرده یزید زنانِ خاندان حسين عليه السلام را بر يزيد وارد كردند ، پس دستور داد که سکینه خاتون را پشت سر او قرار دادند تا سر پدر و بستگان خویش را نبیند ... فاطمه و سَكينه ، دختران حسين عليه السلام ، گردن می كشيدند تا سر را ببينند و يزيد مى كوشيد تا سر را از آنها پنهان كند ؛ امّا هنگامى كه سر را ديدند ، فرياد كشيدند . زنان يزيد نيز فرياد زدند و دختران معاويه فرياد و وِلوله كردند. پس فاطمه بنت الحسین که از سکینه بزرگتر بود به یزید فرمود: «ای یزید! آیا دختران رسول خدا اسیر باشند؟» یزید گفت: «ای دختر برادرم من نسبت به این امر کراهت دارم.» باز فاطمه خاتون فرمود: «به خدا برای ما حلقه گوشواره ای هم نگذاشتند» (یعنی همه چیز را به سرقت بردند) یزید گفت: آنچه برای شما آورده خواهد شد بیشتر و بزرگتر است از آنچه گرفته شد.(۳) در نقل دیگر آمده است: فاطمه بنت الحسین علیه السلام فرمود: «ای یزید آیا دختران رسول خدا در نزد شما اسیر باشند؟» یزید گریه کرد و گریه اش شدید شد و صدای ناله و فریاد بلند شد و زنان و کنیزان پشت پرده یزید هم گریه کردند.(۴) ۳) حدّثني اللّيث‏ قال: [...] فبعث بهم إلى يزيد بن معاوية فأمر بسكينة، فجعلها خلف سريره لئلّا ترى رأس أبيها و ذوي قرابتها، و عليّ بن الحسين (رضي اللّه عنهما) في غلّ‏ [...] فجعلت فاطمة و سكينة تتطاولان‏ لتريا رأس أبيهما و جعل يزيد يتطاول في مجلسه‏ ليستر عنهما رأس أبيهما. و فی نقل کامل ابن الاثیر هذه الزیادة: «فلمّا رأين الرّأس صحن، فصاح نساء يزيد، و ولولن بنات معاوية. فقالت فاطمة بنت الحسين- و كانت أكبر من سكينة-: أبنات رسول اللّه سبايا يا يزيد؟! فقال: يا ابنة أخي! أنا لهذا كنت أكره‏، قالت: و اللّه ما ترك لنا خرص. فقال: ما أتى إليكنّ أعظم ممّا أخذ منكنّ. ۴) قالت فاطمة بنت الحسين رضي الله عنه: يا يزيد بنات رسول الله أسارى عندكم وسبايا، فبكى يزيد واشتد بكاؤه، وارتفع العويل والصياح، وبكت النسوان والجواري تحت أستار يزيد لباب الانساب بیهقی کانال روضه های مکتوب: @rozehayemaktoub
۱۲۳. هیچ کس را سنگدل تر (قسی القلب تر) از یزید ندیدم. در امالی مرحوم صدوق است که سکینه خاتون فرمود: هیچ کس را قسی القلب تر از یزید ندیدم و هیچ کافر و هیچ مشرکی را بدتر و جفاکار تر از او ندیدم.(۴) (۴) فی الامالی للصدوق: فقالت سكينة: و اللّه ما رأيت أقسى قلبا من يزيد، و لا رأيت كافرا و لا مشركا شرّا منه، و لا أجفا منه. کانال روضه های مکتوب: @rozehayemaktoub
۱۲۴. اعتراض امام سجاد علیه السلام به یزید آورده‌اند که سپس یزید علی بن الحسین علیهم السلام و کودکان و زنان را خواند در حالی که آنها با طناب‌ها بسته شده بودند پس بر او وارد شدند امام سجاد علیه السلام فرمود ای یزید گمان تو به رسول خدا چیست اگر ما را بسته به طناب ببیند آیا بر ما غصه نخواهد خورد یزید گفت ای علی پدر تو بود که با من قطع ارتباط کرد و بر سلطنتم با من نزاع کرد پس خدا با او چنین کرد که می‌بینی! ثمّ دعا يزيد بعليّ بن الحسين و الصّبيان و النّساء و قد أوثقوا بالحبال فأدخلوا عليه، فقال عليّ بن الحسين: يا يزيد! ما ظنّك برسول اللّه صلّى عليه [و آله‏] و سلّم لو رآنا مقرنين بالحبال؟ [أ] ما كان يرقّ لنا؟ فقال: يا عليّ! أبوك الّذي قطع رحمي و نازعني على سلطاني، فصنع اللّه به ما رأيت! کانال روضه های مکتوب: @rozehayemaktoub
۱۲۵. طناب به بازوی اسیران در نقل منتخب طریحی از امام سجاد علیه السلام آمده است: هنگامی که ما را بر یزید بن معاویه وارد کردند طناب‌هایی آوردند و ما را با آن بستند طناب به گردن من و گردن ام کلثوم و کتف حضرت زینب و سکینه خاتون بسته شده بود و دختران را کت می‌دادند هرگاه از حرکت می‌ایستادند کتک می‌خوردند تا اینکه ما را به نزد یزید رساندند. و روينا عن عليّ بن الحسين عليهما السّلام قال: لمّا وفدنا على يزيد بن معاوية (لعنهما اللّه تعالى) أتوا بحبال، و ربقونا مثل الأغنام؛ و كان الحبل بعنقي و عنق أمّ كلثوم، و بكتف زينب‏ و سكينة و البنات‏ تساق، كلّما قصرن‏ عن المشي ضربنا (بن) حتّى أوقفونا بين يدي يزيد. کانال روضه های مکتوب: @rozehayemaktoub
۱۲۶. دو مرثیه از حضرت رباب 🔸 تذكرة الخواصّ : گفته اند كه رَباب، دختر امرؤ القيس و همسر حسين عليه السلام ، سرِ ايشان را به دامان گرفت و بوسيد و چنين سرود:  واى از مصيبت حسين! حسين را از ياد نمى برم كه تيغ هاى دشمنان ، او را هدف گرفتند . او را در كربلا ، بر زمين افكنده ، رها كردند. خداوند ، دو سوىِ كربلا را هرگز سيراب مگردانَد! تذکرة الخواص و (احتمالا به تبع آن منتهی الآمال) این ماجرا را در ضمن وقایع کوفه آورده است اما مرحوم سید محسن امین (در کتاب های مختلف خود از جمله لواعج الاشجان) این واقعه را در ضمن وقایع شام دانسته است. 🔸همچنین بر شهادت همسرش حسين عليه السلام ، چنين مرثيه خواند : آن كه نورى پرتوافشان بوده است اكنون ، كشته دفن ناشده كربلاست نواده پيامبر ! خدا تو را از سوى ما جزاى نيكو دهد [تو] از زيان وزن اعمال [در قيامت] ، دور گشته اى . تو براى من كوهى سخت بودى كه به آن پناه مى بردم و تو با رحمت و ديندارى ، با ما مصاحبت مى كردى . [ پس از تو ] چه كسى براى يتيمان باشد و چه كسى براى درخواست كنندگان و چه كسى نياز را برطرف كند و مسكينان ، به او پناه برند؟ به خدا سوگند ، پس از تو با هيچ كس ديگرى ازدواج نخواهم كرد تا آن كه ميان شن و گِل ، مدفون و ناپيدا شوم . تذكرة الخواصّ : قِيلَ : إنَّ الرَّبابَ بِنتَ امرِئِ القَيسِ ـ زَوجَ الحُسَينِ عليه السلام ـ أخَذَتِ الرَّأسَ ووَضَعَتهُ في حِجرِها وقَبَّلَتهُ ، وقالت : وا حُسَينا فَلا نَسيتُ حُسَينا أقصَدَتهُ أسِنَّةُ الأَعداءِ غادَروهُ بِكَربلاءَ صَريعاً لا سَقَى اللّه ُ جانِبَي كَربَلاءِ  تذكرة الخواص نویسنده : سبط بن الجوزي    جلد : 1  صفحه : 233 ورثته زوجته الرباب بنت امرئ القيس بن عدي فقالت: - ان الذي كان نورا يستضاء به بكربلاء قتيل غير مدفون  سِبطَ النَّبِيِّ جَزاكَ اللّه ُ صالِحَةً عَنّا ، وجُنِّبتَ خُسرانَ المَوازينِ قد كنت لي جبلا صلدا ألوذ به وكنت تصحبنا بالرحم والدين فمن يجيب نداء المستغيث ومن يغني ويؤوي إليه كل مسكين تالله لا ابتغي صهرا بصهركم حتى أوسد بين اللحد والطين  ر،ک: دانشنامه امام حسین به نقل از اغانی و الوافي بالوفيات (بدون بیت دوم) نویسنده الصفدي جلد : 14 صفحه : 53 م ۷۶۴ کانال روضه های مکتوب: @rozehayemaktoub
۱۲۷. حضرت رباب به زیر سایه نمی رفت! به مناسبت این مرثیه این نکات هم اینجا اضافه شود که کامل ابن اثیر و دیگران نقل کرده اند که: رباب (حتی در مدینه) زیر سایه نمی رفت و پس از یکسال از دنیا رفت. همچنین خیلی ها از ایشان خواستگاری کردند که فرمود پدر همسری بهتر از پیامبر انتخاب نمی کنم. ثُمَّ عادَت إلَى المَدينَةِ فَخَطَبَهَا الأَشرافُ مِن قُرَيشٍ ، فَقالَت : ما كُنتُ لِأَتَّخِذَ حَموا بَعدَ رَسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله . وبَقِيَت بَعدَهُ سَنَةً لَم يُظِلَّها سَقفُ بَيتٍ ، حَتّى بُلِيَت وماتَت كَمَدا ، وقيلَ : إنَّها أقامَت عَلى قَبرِهِ سَنَةً ، وعادَت إلَى المَدينَةِ فَماتَت أسَفا عَلَيهِ .  کانال روضه های مکتوب: @rozehayemaktoub
۱۲۸. جسارت مرد شامی در مجلس یزید به حضرت فاطمه بنت الحسین جملات حضرت فاطمه در نقل های مختلف: به خود لرزیدم ... از لباس عمه گرفت... عمه یتیم شدم و خدمتکار دیگران نیز بشوم؟ مرحوم شیخ مفید در إرشاد از فاطمه بنت الحسین علیه السلام نقل می کند: هنگامى كه پيشِ روى يزيد نشستيم ، دلش به حال ما سوخت . مردى سرخ رو از شاميان برخاست و گفت : اى امير مؤمنان ! اين دختر را (منظورش من بودم كه دخترى زيبا بودم) به من ببخش . بر خود و گمان كردم كه اين ، برايشان رَواست . عمّه ام زينب عليهاالسلام را گرفتم و او مى دانست كه اين ، نمى شود.  [در لهوف آمده است: فاطمه به عمّه اش گفت : اى عمّه ! شدم و هم مى شوم؟!] عمّه ام به آن مرد شامى گفت : به خدا سوگند ، خطا كردى و پَستى نشان دادى. به خدا سوگند ، اين ، نه حقّ توست و نه حقّ يزيد . يزيد ، خشمگين شد و گفت : تو خطا كردى . اين ، حقّ من است و اگر بخواهم چنين كنم ، مى كنم . زينب عليهاالسلام گفت : به خدا سوگند ، هرگز ! خداوند ، اين حق را براى تو ننهاده است ، مگر آن كه از دين ما خارج شوى و به دين ديگرى بگروى . يزيد ، از خشم ، عقل از سرش پريد و گفت : با اين گونه سخن ، با من رويارو مى شوى؟! آنانى كه از دينْ خارج شده اند ، پدر و برادرت هستند . زينب عليهاالسلام گفت : تو و جدّ و پدرت ، اگر مسلمان باشيد ، به دين خدا و دين پدرم و دين برادرم ، هدايت شده ايد . يزيد گفت : اى دشمن خدا ! دروغ گفتى . زينب عليهاالسلام به او گفت : تو اميرى و به ستم ، ناسزا مى گويى و به قدرتت ، [نه بُرهانت ،] چيره اى . يزيد ، گويى خجالت كشيد و ساكت شد . آن شامى ، دوباره گفت : اين دختر را به من ببخش . يزيد به او گفت : دور شو ! خداوند ، به تو مرگى دهد كه زندگى ات به پايان رسد ! [1] 🔸توبه مرد شامی به نقل لهوف مرد شامى گفت : اين دختر، كيست؟ يزيد گفت : اين ، فاطمه دختر حسين است و او هم عمّه اش ، دختر على است . مرد شامى گفت : حسين ، پسر فاطمه و على ، پسر ابو طالب؟! گفت : آرى . شامى گفت : اى يزيد ! خدا تو را لعنت كند! آيا خاندان پيامبرت را مى كُشى و فرزندانش را اسير مى كنى ؟! به خدا سوگند ، من جز اين خيال نكردم كه آنان اسيران روم اند . يزيد گفت : به خدا سوگند ، تو را به آنان ملحق مى كنم . سپس فرمان داد گردنش را بزنند . [1] لَمّا جَلَسنا بَينَ يَدَي يَزيدَ رَقَّ لَنا ، فَقامَ إلَيهِ رَجُلٌ مِن أهلِ الشّامِ أحمَرُ ، فَقالَ : يا أميرَ المُؤمِنينَ ، هَب لي هذِهِ الجارِيَةَ ـ يَعنيني ـ وكُنتُ جارِيَةً وَضيئَةً ، فَاُرعِدتُ وظَنَنتُ أنَّ ذلِكَ جائِزٌ لَهُم ، فَأَخَذتُ بِثِيابِ عَمَّتي زَينَبَ. و كانَت تَعلَمُ أنَّ ذلِكَ لا يَكونُ . [قال فی اللهوف: فَقالَت فاطِمَةُ لِعَمَّتِها : يا عَمَّتاه ! اُوتِمتُ واُستَخدَمُ؟] فَقالَت عَمَّتي لِلشّامِيِّ : كَذَبتَ وَاللّه ِ ولَؤُمتَ ، وَاللّه ِ ما ذلِكَ لَكَ ولا لَهُ . فَغَضِبَ يَزيدُ وقالَ : كَذَبتِ ، إنَّ ذلِكِ لي ، ولَو شِئتُ أن أفعَلَ لَفَعَلتُ . قالَت : كَلّا وَاللّه ِ ، ما جَعَلَ اللّه ُ لَكَ ذلِكَ ، إلّا أن تَخرُجَ مِن مِلَّتِنا وتَدينَ بِغَيرِها . فَاستَطارَ يَزيدُ غَضَبا ، وقالَ : إيّايَ تَستَقبِلينَ بِهذا ؟ ! إنَّما خَرَجَ مِنَ الدّينِ أبوكِ وأخوكِ . قالَت زَينَبُ : بِدينِ اللّه ِ ودينِ أبي ودينِ أخِي اهتَدَيتَ أنتَ وجَدُّكَ وأبوكَ إن كُنتَ مُسلِما . قالَ : كَذَبتِ يا عَدُوَّةَ اللّه ِ . قالَت لَهُ : أنتَ أميرٌ تَشتُمُ ظالِما وتَقهَرُ بِسُلطانِكَ . فَكَأَنَّهُ استَحيا وسَكَتَ . فَعادَ الشّامِيُّ فَقالَ : هَب لي هذِهِ الجارِيَةَ ! فَقالَ لَهُ يَزيدُ : اُغرُب ، وَهَبَ اللّه ُ لَكَ حَتفا قاضِيا (الإرشاد : ج 2 ص 121) . [و فی اللهوف: فَقالَ الشّامِيُّ : مَن هذِهِ الجارِيَةُ ؟ فَقالَ يَزيدُ : هذِهِ فاطِمَةُ بِنتُ الحُسَينِ وتِلكَ عَمَّتُها زَينَبُ ابنَةُ عَلِيٍّ . فَقالَ الشّامِيُّ : الحُسَينُ بنُ فاطِمَةَ وعَلِيُّ بنُ أبي طالِبٍ ؟ ! قالَ : نَعَم . فَقالَ الشّامِيُّ : لَعَنَكَ اللّه ُ يا يَزيدُ ! أتَقتُلُ عِترَةَ نَبِيِّكَ وتَسبي ذُرِّيَّتَهُ ، وَاللّه ِ ما تَوَهَّمتُ إلّا أنَّهُم سَبيُ الرّومِ ! فَقالَ يَزيدُ : وَاللّه ِ لَاُلحِقَنَّكَ بِهِم ، ثُمَّ أمَرَ بِهِ فَضُرِبَت عُنُقُهُ .  الملهوف : ص 218 ، بحار الأنوار : ج 45 ص 136 و 137 .] 🔴 نکته مهم: این نقل با تفاوت در نقل ها در ارشاد امالی احتجاج لهوف و ... از مصادر آمده است اما مهم اینکه در روایت طبری از عمار دهنی این نکته در مقتل کوتاه منقول از امام باقر علیه السلام نقل شده است. کانال روضه های مکتوب: @rozehayemaktoub