eitaa logo
سیدالعلماء
1.5هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
680 ویدیو
7 فایل
کانال رسمی مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی ایشان شاگرد بزرگانی مثل حضرات آیات شیخ عباس تهرانی، امام خمینی، علامه طباطبایی، بروجردی و... بودند. مرحوم امام در نامه‌های خود، از ایشان با عبارت "سیدالعلماء" یاد می‌کردند. ارتباط با ادمین @seydololama_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
🔺 در مورد این مطلب که که انسان را سيراب می‌کند، چند گونه است، شهيد در بحث فلسفه کتاب اين مطلب را فرموده که فلسفه تقسيم می‌شود به و و همچنین و را نیز به يک معنا شامل می‌شود. بعد می‌فرمایند که مرحوم آمد و این‌ها را با هم مخلوط کرد و از آن‌ها چيز جدیدی ايجاد کرد، نه این‌که التقاطی باشد که از هر کدام يک چیزی بگيرد، نه. و تقريباً عقل را تکميل کرد که خواص اين علوم شد . اما نيز دو جور است: حکمت رسمی و حکمت متعاليه. حکمت رسمی همين خواندن‌ها و کردن‌ها و شب نخوابی‌ها و مطالعه هاست که می‌شود يک و متخصص در علوم عقلی، اما ملاصدرا می‌گوید که اين کافی نيست و انسان بايد از جهت نيز سيراب شود، اين است که نزديک کرده فلسفه متعاليه را به عرفان و فرموده بدون و و ، درس‌های مرا نخوانيد که به جایی نمی‌رسید!؛ اول خطبه‌ی را مطالعه کنيد و اول خطبه ملا هادی را در که این‌ها خلاصه حرف‌شان را در اين خطبه‌ها زده اند. مرحوم صاحب اسفار (مرحوم ملاصدرا) می‌فرماید: «فابدأ يا حبيبی قبل قراءة هذا الكتاب بتزكية نفسك عن هواها». يعنی به گونه‌ای باش که درس که می‌خوانی برای غير خدا نخوانی، اگر درس برای غير خدا می‌خوانی، کتاب مرا ببند و کنار بگذار که به دردت نمی‌خورد و از اول شرط می‌کند. مرحوم ملا هادی سبزواری در اول خطبه‌اش اين موضوع را بسيار شيرين بيان کرده، می‌فرماید: زمان ما، زمان قحطی است؛ برای این‌که کثرت نمی‌گذارد که باران بر دل‌ها ببارد و اين مطالب را بيان می‌کند. پس معلوم می‌شود که فلسفه‌ی ملاصدرايی يک چیزی مخلوط از عرفان و عقل است و لذا مرحوم حاجی در بعضی از جاها به مطلبی که می‌رسد می‌گوید که اين حرف را شخصی زده که نداشته بلکه داشته مثل شيخِ احسائی؛ «من له حظ من الذوقيات و لا حظ له من النظريات» پس معلوم می شود که حکمت صدرایی هم تعقل و منطق قوی می‌خواهد و هم می‌خواهد. و اگر هر يک از این‌ها نباشد، مرحوم می‌فرماید که کتاب مرا بی‌خود باز نکن و مطالعه نکن چون همه‌اش حرف است و به جایی نمی‌رسی و می‌گوید که من هم به جایی نرسيدم و مدت‌ها عمرم را صرف کردم در فهم کتب فلاسفه ولی آخر ديدم که جز از راه و به جایی نمی‌رسم ولذا مطلبی را به ملاصدرا نسبت می‌دهند که شبيه معجزه است و آن اين است که او هفت سفر پياده به مشرَّف شد. و در بيابان و راه‌های خطرناک و با آن وضع قديم هفت بار به حج رفت و در سفر هفتم نيز در فوت می‌کند، ملاصدرا يک چنين شخصی بوده. ۸۷.۵.۲۳ ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
📆 سال‌روز درگذشت مرحوم خواجه نصیرالدین طوسی؛ ( ۱۸  ۶۷۲ ق) 🔺 بیان مراتب معرفت و شناخت از کلام محقق طوسی رحمه الله (قسمت اول) 🔹 درباره‌ی اگر در ببینید، در ذیل ماده‌ی "عَرَف" - که و معرفت باشد- درباره‌ی معرفت خدا از (رحمه الله) که شخص بسیار کم‌یابی در هست، مطلبی درباره‌ی نقل کرده: «قال سلطان المحققین»؛ خیلی حرف است این عنوانِ که برای مرحوم خواجه‌ی طوسی است. «قال سلطان المحققين: إن مراتب المعرفة مثل مراتب النار مثلاً»؛ چون برای غیر اگر بخواهند معرفت را بیان کنند، مثل این است که برای بخواهند مسائل بین مرد و زن و این چیزها را بیان کنند؛ فلذا نمی‌شود. باید طوری با مثال برایش حرف بزنند. برای ماها اگر بخواهند مراتب معرفة اللهی را بیان کنند، با مثالی مثل آتش می‌توانند بیان کنند. آتش دانستن به چند صورت است: «و إنَّ أدناها مَن سَمِعَ أنَّ فی الوجود شيئاً يَعدِمُ كُلَّ شی‏ءٍ يُلاقِيهِ و يَظهَرُ أثَرَه فی كُلِّ شی‏ءٍ يُحاذيهِ و يُسَمّى ذلك الموجودَ ناراً»؛ وقتی می‌خواهند به بچه نشان بدهند و بفهمانند که ما چیزی به نام آتش داریم، می‌گویند: اگر دیدی دست به آن نزن، چون هر چیزی را که با آن تماس پیدا کند از بین می‌برد و در برابر هر چیزی قرار بگیرد، ظاهرش می‌کند، پیدایش می‌کند، تاریکی باشد، نشانش می‌دهد. اسمش نار و آتش است. 🔺 مرتبه‌ی معرفت مقلدین 🔹 «و نظير هذه المرتبة فی معرفة الله تعالى‏ مَعْرِفَةُ المقلّدين الّذين صدّقوا بالدين من غير وقوف على الحجة»؛ خیلی‌ها هستند در مسلمین یا مسیحیت یا ، به دنیا که آمدند همین‌طور کم‌کم که بزرگ شدند، آداب و رسومِ و را که نگاه کردند، پیرو آن‌ها شدند و اگر از آن‌ها بپرسی چرا این‌طور می‌کنی و معنای این و کارهایت چیست؟، می‌گوید: من نمی‌دانم! این دینش است، من هم هستم!. آن دیگری می‌گوید: من هستم. هم می‌خوانم. هم می‌گیرم. امّا چرا و به چه علت و به چه معنا؟ این‌ها را دیگر نمی‌دانم! این درجه‌ی اولِ نشان دادن آتش به کسی که ندانسته و نمی‌داند به این‌که چیزی داریم که وقتی هر چه بیندازی در آن می‌سوزاند و از بین می‌برد و هر جا باشد روشنی می‌دهد. او هم آتش را ندیده ولی می‌شناسد و اگر به او بگویند: آتش را معنا کن، می‌گوید. مثل این‌که مسلمان شنیده که این خدا دارد، دارد و او هم این‌ها را قبول کرده. ادامه دارد ... ( ۱۴ ۱۴۲۶ = ۸۴/۴/۳۰) ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
📆 روز بزرگداشت مرحوم خواجه نصیرالدین طوسی؛ (۵ ) 🔺 بیان مراتب معرفت و شناخت از کلام محقق طوسی رحمه الله 🔹 درباره‌ی اگر در ببینید، در ذیل ماده‌ی "عَرَف" - که و باشد- درباره‌ی معرفت خدا از (رحمه الله) که شخص بسیار کم‌یابی در هست، مطلبی درباره‌ی نقل کرده: «قال سلطان المحققین»؛ خیلی حرف است این عنوانِ که برای مرحوم خواجه‌ی طوسی است. «قال سلطان المحققين: إن مراتب المعرفة مثل مراتب النار مثلاً»؛ چون برای غیر اگر بخواهند معرفت را بیان کنند، مثل این است که برای بخواهند مسائل بین مرد و زن و این چیزها را بیان کنند؛ فلذا نمی‌شود. باید طوری با مثال برایش حرف بزنند. برای ماها اگر بخواهند مراتب معرفت‌اللهی را بیان کنند، با مثالی مثل آتش می‌توانند بیان کنند. آتش دانستن به چند صورت است: «و إنَّ أدناها مَن سَمِعَ أنَّ فی الوجود شيئاً يَعدِمُ كُلَّ شیءٍ يُلاقِيهِ و يَظهَرُ أثَرَه فی كُلِّ شیءٍ يُحاذيهِ و يُسَمّى ذلك الموجودَ ناراً»؛ وقتی می‌خواهند به بچه نشان بدهند و بفهمانند که ما چیزی به نام آتش داریم، می‌گویند: اگر دیدی دست به آن نزن، چون هر چیزی را که با آن تماس پیدا کند از بین می‌برد و در برابر هر چیزی قرار بگیرد، ظاهرش می‌کند، پیدایش می‌کند، تاریکی باشد، نشانش می‌دهد. اسمش نار و آتش است. 🔺 مرتبه‌ی معرفت مقلدین 🔹 «و نظير هذه المرتبة فی معرفة الله تعالى مَعْرِفَةُ المقلّدين الّذين صدّقوا بالدين من غير وقوف على الحجة»؛ خیلی‌ها هستند در مسلمین یا مسیحیت یا ، به دنیا که آمدند همین‌طور کم‌کم که بزرگ شدند، آداب و رسومِ و را که نگاه کردند، پیرو آن‌ها شدند و اگر از آن‌ها بپرسی چرا این‌طور می‌کنی و معنای این و کارهایت چیست؟، می‌گوید: من نمی‌دانم! این دینش است، من هم هستم!. آن دیگری می‌گوید: من هستم. هم می‌خوانم. هم می‌گیرم. امّا چرا و به چه علت و به چه معنا؟ این‌ها را دیگر نمی‌دانم! این درجه‌ی اولِ نشان دادن آتش به کسی که ندانسته و نمی‌داند به این‌که چیزی داریم که وقتی هر چه بیندازی در آن می‌سوزاند و از بین می‌برد و هر جا باشد روشنی می‌دهد. او هم آتش را ندیده ولی می‌شناسد و اگر به او بگویند: آتش را معنا کن، می‌گوید. مثل این‌که مسلمان شنیده که این خدا دارد، دارد و او هم این‌ها را قبول کرده. 🔹 مرتبه‌ی معرفت اهل «و أعلى منها: مرتبةُ مَن وَصلَ إليه دخانُ النّار و عَلِمَ أَنّهُ لابُدَّ له مِن مُؤثّرٍ فحَكمَ بذاتٍ لها أثرٌ هو الدّخانُ»؛ از این درجه‌ی یک درجه بالاتر این است که هر جا این سیاهی‌هایی که رو به آسمان می‌رود، پیدا شد، این‌ها اثر یک چیزی است که اسمش آتش است. او هم هر وقت دید که مثلاً صدای سوت قطار شنید و دید که در آسمان دودی دارد حرکت می‌کند، می‌گوید: آهان! آن‌جا ظرفی همراه این دستگاه قرار داده‌اند و درونش آتش روشن کرده‌اند. چون به من گفته‌اند: هر جا این دود پیدا شد، آتش هم آن‌جا هست. از می‌فهمد، اما خود آن را ندیده. از علامت آن را می‌شناسد. «و نظير هذه المرتبة فی معرفة الله مَعْرِفَةُ أهل النظر و الاستدلال الذين حكموا بالبراهين القاطعة على وجود الصانع»؛ آن‌قدر حالی‌اش شده که این جهانی که خودش هم یکی از آن است و پدر و مادر و زمین و آسمان و آتش و آب و کره‌ی زمین و کره‌ی ماه، این‌ها مثل دود می‌ماند. یک چیزی این‌ها را ایجاد و درست می‌کند. اما آن چیز چیست، نمی‌داند. این‌جا از روی آمده و شده. مثل ماها که می‌گوییم: خوب چون من هستم؛ پس من را کسی درست کرده. پدر و مادر هم کاره‌ای نیستند. پدر و مادر هم خودشان مثل منند. پس این زمینی هم که زیر پای ماست و می‌چرخد و ماه و خورشیدی هم که به ما نور و حرارت می‌دهند، جاذبه به ما می‌دهند، زمین ما را می‌چرخاند، ماه ما را می‌چرخانند، این‌ها همه دست‌آورد قدرتی است. آن خداست. «حكَموا بالبراهين القاطعة على وجود الصانع.» @seyedololama ⬇️
📆 سال‌روز درگذشت مرحوم خواجه نصیرالدین طوسی؛ ( ۱۸  ۶۷۲ ق) 🔺 بیان مراتب معرفت و شناخت از کلام محقق طوسی رحمه‌الله 🔹 درباره‌ی اگر در ببینید، در ذیل ماده‌ی "عَرَف" - که و معرفت باشد- درباره‌ی معرفت خدا از (رحمه‌الله) که شخص بسیار کم‌یابی در هست، مطلبی درباره‌ی نقل کرده: «قال سلطان المحققین»؛ خیلی حرف است این عنوانِ که برای مرحوم خواجه‌ی طوسی است. «قال سلطان المحققين: إن مراتب المعرفة مثل مراتب النار مثلاً»؛ چون برای غیر اگر بخواهند معرفت را بیان کنند، مثل این است که برای بخواهند مسائل بین مرد و زن و این چیزها را بیان کنند؛ فلذا نمی‌شود. باید طوری با مثال برایش حرف بزنند. برای ماها اگر بخواهند مراتب معرفة‌اللهی را بیان کنند، با مثالی مثل آتش می‌توانند بیان کنند. آتش دانستن به چند صورت است: «و إنَّ أدناها مَن سَمِعَ أنَّ فی الوجود شيئاً يَعدِمُ كُلَّ شیءٍ يُلاقِيهِ و يَظهَرُ أثَرَه فی كُلِّ شیءٍ يُحاذيهِ و يُسَمّى ذلك الموجودَ ناراً»؛ وقتی می‌خواهند به بچه نشان بدهند و بفهمانند که ما چیزی به نام آتش داریم، می‌گویند: اگر دیدی دست به آن نزن، چون هر چیزی را که با آن تماس پیدا کند از بین می‌برد و در برابر هر چیزی قرار بگیرد، ظاهرش می‌کند، پیدایش می‌کند، تاریکی باشد، نشانش می‌دهد. اسمش نار و آتش است. 🔺 مرتبه‌ی معرفت مقلدین 🔹 «و نظير هذه المرتبة فی معرفة الله تعالى مَعْرِفَةُ المقلّدين الّذين صدّقوا بالدين من غير وقوف على الحجة»؛ خیلی‌ها هستند در های مسلمین یا یا ، به دنیا که آمدند همین‌طور کم‌کم که بزرگ شدند، آداب و رسومِ و را که نگاه کردند، پیرو آن‌ها شدند و اگر از آن‌ها بپرسی چرا این‌طور می‌کنی و معنای این و کارهایت چیست؟، می‌گوید: من نمی‌دانم! این دینش مسیحیت است، من هم هستم!. آن دیگری می‌گوید: من هستم. هم می‌خوانم. هم می‌گیرم. امّا چرا و به چه علت و به چه معنا؟ این‌ها را دیگر نمی‌دانم! این درجه‌ی اولِ نشان دادن آتش به کسی که ندانسته و نمی‌داند به این‌که چیزی داریم که وقتی هر چه بیندازی در آن می‌سوزاند و از بین می‌برد و هر جا باشد روشنی می‌دهد. او هم آتش را ندیده ولی می‌شناسد و اگر به او بگویند: آتش را معنا کن، می‌گوید. مثل این‌که مسلمان شنیده که این خدا دارد، دارد و او هم این‌ها را قبول کرده. 🔹 مرتبه‌ی معرفت اهل «و أعلى منها: مرتبةُ مَن وَصلَ إليه دخانُ النّار و عَلِمَ أَنّهُ لابُدَّ له مِن مُؤثّرٍ فحَكمَ بذاتٍ لها أثرٌ هو الدّخانُ»؛ از این درجه‌ی یک درجه بالاتر این است که هر جا این سیاهی‌هایی که رو به آسمان می‌رود، پیدا شد، این‌ها اثر یک چیزی است که اسمش آتش است. او هم هر وقت دید که مثلاً صدای سوت قطار شنید و دید که در آسمان دودی دارد حرکت می‌کند، می‌گوید: آهان! آن‌جا ظرفی همراه این دستگاه قرار داده‌اند و درونش آتش روشن کرده‌اند. چون به من گفته‌اند: هر جا این دود پیدا شد، آتش هم آن‌جا هست. از می‌فهمد، اما خود آن را ندیده. از علامت آن را می‌شناسد. «و نظير هذه المرتبة فی معرفة الله مَعْرِفَةُ أهل النظر و الاستدلال الذين حكموا بالبراهين القاطعة على وجود الصانع»؛ آن‌قدر حالی‌اش شده که این جهانی که خودش هم یکی از آن است و پدر و مادر و زمین و آسمان و آتش و آب و کره‌ی زمین و کره‌ی ماه، این‌ها مثل دود می‌ماند. یک چیزی این‌ها را و درست می‌کند. اما آن چیز چیست، نمی‌داند. این‌جا از روی آمده و شده. مثل ماها که می‌گوییم: خوب چون من هستم؛ پس من را کسی درست کرده. پدر و مادر هم کاره‌ای نیستند. پدر و مادر هم خودشان مثل منند. پس این زمینی هم که زیر پای ماست و می‌چرخد و ماه و خورشیدی هم که به ما نور و حرارت می‌دهند، جاذبه به ما می‌دهند، زمین ما را می‌چرخاند، ماه ما را می‌چرخانند، این‌ها همه دست‌آورد قدرتی است. آن خداست. «حكَموا بالبراهين القاطعة على وجود الصانع.» @seyedololama ⬇️
🔺 در مورد این مطلب که که انسان را سيراب می‌کند، چند گونه است، شهيد در بحث فلسفه کتاب اين مطلب را فرموده که فلسفه تقسيم می‌شود به و و همچنین و را نیز به يک معنا شامل می‌شود. بعد می‌فرمایند که مرحوم آمد و این‌ها را با هم مخلوط کرد و از آن‌ها چيز جدیدی ايجاد کرد، نه این‌که التقاطی باشد که از هر کدام يک چیزی بگيرد، نه. و تقريباً عقل را تکميل کرد که خواص اين علوم شد . اما نيز دو جور است: حکمت رسمی و حکمت متعاليه. حکمت رسمی همين خواندن‌ها و کردن‌ها و شب نخوابی‌ها و مطالعه هاست که می‌شود يک و متخصص در علوم عقلی، اما ملاصدرا می‌گوید که اين کافی نيست و انسان بايد از جهت نيز سيراب شود، اين است که نزديک کرده فلسفه متعاليه را به عرفان و فرموده بدون و و ، درس‌های مرا نخوانيد که به جایی نمی‌رسید!؛ اول خطبه‌ی را مطالعه کنيد و اول خطبه ملا هادی را در که این‌ها خلاصه حرف‌شان را در اين خطبه‌ها زده اند. مرحوم صاحب اسفار (مرحوم ملاصدرا) می‌فرماید: «فابدأ يا حبيبی قبل قراءة هذا الكتاب بتزكية نفسك عن هواها». يعنی به گونه‌ای باش که درس که می‌خوانی برای غير خدا نخوانی، اگر درس برای غير خدا می‌خوانی، کتاب مرا ببند و کنار بگذار که به دردت نمی‌خورد و از اول شرط می‌کند. مرحوم ملا هادی سبزواری در اول خطبه‌اش اين موضوع را بسيار شيرين بيان کرده، می‌فرماید: زمان ما، زمان قحطی است؛ برای این‌که کثرت نمی‌گذارد که باران بر دل‌ها ببارد و اين مطالب را بيان می‌کند. پس معلوم می‌شود که فلسفه‌ی ملاصدرايی يک چیزی مخلوط از عرفان و عقل است و لذا مرحوم حاجی در بعضی از جاها به مطلبی که می‌رسد می‌گوید که اين حرف را شخصی زده که نداشته بلکه داشته مثل شيخِ احسائی؛ «من له حظ من الذوقيات و لا حظ له من النظريات» پس معلوم می شود که حکمت صدرایی هم تعقل و منطق قوی می‌خواهد و هم می‌خواهد. و اگر هر يک از این‌ها نباشد، مرحوم می‌فرماید که کتاب مرا بی‌خود باز نکن و مطالعه نکن چون همه‌اش حرف است و به جایی نمی‌رسی و می‌گوید که من هم به جایی نرسيدم و مدت‌ها عمرم را صرف کردم در فهم کتب فلاسفه ولی آخر ديدم که جز از راه و به جایی نمی‌رسم ولذا مطلبی را به ملاصدرا نسبت می‌دهند که شبيه معجزه است و آن اين است که او هفت سفر پياده به مشرَّف شد. و در بيابان و راه‌های خطرناک و با آن وضع قديم هفت بار به حج رفت و در سفر هفتم نيز در فوت می‌کند، ملاصدرا يک چنين شخصی بوده. ۸۷.۵.۲۳ ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
📆 سال‌روز درگذشت مرحوم خواجه نصیرالدین طوسی؛ ( ۱۸  ۶۷۲ ق) 🔺 بیان مراتب معرفت و شناخت از کلام محقق طوسی رحمه‌الله 🔹 درباره‌ی اگر در ببینید، در ذیل ماده‌ی "عَرَف" - که و معرفت باشد- درباره‌ی معرفت خدا از (رحمه‌الله) که شخص بسیار کم‌یابی در هست، مطلبی درباره‌ی نقل کرده: «قال سلطان المحققین»؛ خیلی حرف است این عنوانِ که برای مرحوم خواجه‌ی طوسی است. «قال سلطان المحققين: إن مراتب المعرفة مثل مراتب النار مثلاً»؛ چون برای غیر اگر بخواهند معرفت را بیان کنند، مثل این است که برای بخواهند مسائل بین مرد و زن و این چیزها را بیان کنند؛ فلذا نمی‌شود. باید طوری با مثال برایش حرف بزنند. برای ماها اگر بخواهند مراتب معرفة‌اللهی را بیان کنند، با مثالی مثل آتش می‌توانند بیان کنند. آتش دانستن به چند صورت است: «و إنَّ أدناها مَن سَمِعَ أنَّ فی الوجود شيئاً يَعدِمُ كُلَّ شیءٍ يُلاقِيهِ و يَظهَرُ أثَرَه فی كُلِّ شیءٍ يُحاذيهِ و يُسَمّى ذلك الموجودَ ناراً»؛ وقتی می‌خواهند به بچه نشان بدهند و بفهمانند که ما چیزی به نام آتش داریم، می‌گویند: اگر دیدی دست به آن نزن، چون هر چیزی را که با آن تماس پیدا کند از بین می‌برد و در برابر هر چیزی قرار بگیرد، ظاهرش می‌کند، پیدایش می‌کند، تاریکی باشد، نشانش می‌دهد. اسمش نار و آتش است. 🔺 مرتبه‌ی معرفت مقلدین 🔹 «و نظير هذه المرتبة فی معرفة الله تعالى مَعْرِفَةُ المقلّدين الّذين صدّقوا بالدين من غير وقوف على الحجة»؛ خیلی‌ها هستند در های مسلمین یا یا ، به دنیا که آمدند همین‌طور کم‌کم که بزرگ شدند، آداب و رسومِ و را که نگاه کردند، پیرو آن‌ها شدند و اگر از آن‌ها بپرسی چرا این‌طور می‌کنی و معنای این و کارهایت چیست؟، می‌گوید: من نمی‌دانم! این دینش مسیحیت است، من هم هستم!. آن دیگری می‌گوید: من هستم. هم می‌خوانم. هم می‌گیرم. امّا چرا و به چه علت و به چه معنا؟ این‌ها را دیگر نمی‌دانم! این درجه‌ی اولِ نشان دادن آتش به کسی که ندانسته و نمی‌داند به این‌که چیزی داریم که وقتی هر چه بیندازی در آن می‌سوزاند و از بین می‌برد و هر جا باشد روشنی می‌دهد. او هم آتش را ندیده ولی می‌شناسد و اگر به او بگویند: آتش را معنا کن، می‌گوید. مثل این‌که مسلمان شنیده که این خدا دارد، دارد و او هم این‌ها را قبول کرده. 🔹 مرتبه‌ی معرفت اهل «و أعلى منها: مرتبةُ مَن وَصلَ إليه دخانُ النّار و عَلِمَ أَنّهُ لابُدَّ له مِن مُؤثّرٍ فحَكمَ بذاتٍ لها أثرٌ هو الدّخانُ»؛ از این درجه‌ی یک درجه بالاتر این است که هر جا این سیاهی‌هایی که رو به آسمان می‌رود، پیدا شد، این‌ها اثر یک چیزی است که اسمش آتش است. او هم هر وقت دید که مثلاً صدای سوت قطار شنید و دید که در آسمان دودی دارد حرکت می‌کند، می‌گوید: آهان! آن‌جا ظرفی همراه این دستگاه قرار داده‌اند و درونش آتش روشن کرده‌اند. چون به من گفته‌اند: هر جا این دود پیدا شد، آتش هم آن‌جا هست. از می‌فهمد، اما خود آن را ندیده. از علامت آن را می‌شناسد. «و نظير هذه المرتبة فی معرفة الله مَعْرِفَةُ أهل النظر و الاستدلال الذين حكموا بالبراهين القاطعة على وجود الصانع»؛ آن‌قدر حالی‌اش شده که این جهانی که خودش هم یکی از آن است و پدر و مادر و زمین و آسمان و آتش و آب و کره‌ی زمین و کره‌ی ماه، این‌ها مثل دود می‌ماند. یک چیزی این‌ها را و درست می‌کند. اما آن چیز چیست، نمی‌داند. این‌جا از روی آمده و شده. مثل ماها که می‌گوییم: خوب چون من هستم؛ پس من را کسی درست کرده. پدر و مادر هم کاره‌ای نیستند. پدر و مادر هم خودشان مثل منند. پس این زمینی هم که زیر پای ماست و می‌چرخد و ماه و خورشیدی هم که به ما نور و حرارت می‌دهند، جاذبه به ما می‌دهند، زمین ما را می‌چرخاند، ماه ما را می‌چرخانند، این‌ها همه دست‌آورد قدرتی است. آن خداست. «حكَموا بالبراهين القاطعة على وجود الصانع.» @seyedololama ⬇️
📆 سال‌روز درگذشت مرحوم خواجه نصیرالدین طوسی؛ ( ۵ اسفند) 🔺 بیان مراتب معرفت و شناخت از کلام محقق طوسی رحمه‌الله 🔹 درباره‌ی اگر در ببینید، در ذیل ماده‌ی "عَرَف" - که و معرفت باشد- درباره‌ی معرفت خدا از (رحمه‌الله) که شخص بسیار کم‌یابی در هست، مطلبی درباره‌ی نقل کرده: «قال سلطان المحققین»؛ خیلی حرف است این عنوانِ که برای مرحوم خواجه‌ی طوسی است. «قال سلطان المحققين: إن مراتب المعرفة مثل مراتب النار مثلاً»؛ چون برای غیر اگر بخواهند معرفت را بیان کنند، مثل این است که برای بخواهند مسائل بین مرد و زن و این چیزها را بیان کنند؛ فلذا نمی‌شود. باید طوری با مثال برایش حرف بزنند. برای ماها اگر بخواهند مراتب معرفة‌اللهی را بیان کنند، با مثالی مثل آتش می‌توانند بیان کنند. آتش دانستن به چند صورت است: «و إنَّ أدناها مَن سَمِعَ أنَّ فی الوجود شيئاً يَعدِمُ كُلَّ شیءٍ يُلاقِيهِ و يَظهَرُ أثَرَه فی كُلِّ شیءٍ يُحاذيهِ و يُسَمّى ذلك الموجودَ ناراً»؛ وقتی می‌خواهند به بچه نشان بدهند و بفهمانند که ما چیزی به نام آتش داریم، می‌گویند: اگر دیدی دست به آن نزن، چون هر چیزی را که با آن تماس پیدا کند از بین می‌برد و در برابر هر چیزی قرار بگیرد، ظاهرش می‌کند، پیدایش می‌کند، تاریکی باشد، نشانش می‌دهد. اسمش نار و آتش است. 🔺 مرتبه‌ی معرفت مقلدین 🔹 «و نظير هذه المرتبة فی معرفة الله تعالى مَعْرِفَةُ المقلّدين الّذين صدّقوا بالدين من غير وقوف على الحجة»؛ خیلی‌ها هستند در های مسلمین یا یا ، به دنیا که آمدند همین‌طور کم‌کم که بزرگ شدند، آداب و رسومِ و را که نگاه کردند، پیرو آن‌ها شدند و اگر از آن‌ها بپرسی چرا این‌طور می‌کنی و معنای این و کارهایت چیست؟، می‌گوید: من نمی‌دانم! این دینش مسیحیت است، من هم هستم!. آن دیگری می‌گوید: من هستم. هم می‌خوانم. هم می‌گیرم. امّا چرا و به چه علت و به چه معنا؟ این‌ها را دیگر نمی‌دانم! این درجه‌ی اولِ نشان دادن آتش به کسی که ندانسته و نمی‌داند به این‌که چیزی داریم که وقتی هر چه بیندازی در آن می‌سوزاند و از بین می‌برد و هر جا باشد روشنی می‌دهد. او هم آتش را ندیده ولی می‌شناسد و اگر به او بگویند: آتش را معنا کن، می‌گوید. مثل این‌که مسلمان شنیده که این خدا دارد، دارد و او هم این‌ها را قبول کرده. 🔹 مرتبه‌ی معرفت اهل «و أعلى منها: مرتبةُ مَن وَصلَ إليه دخانُ النّار و عَلِمَ أَنّهُ لابُدَّ له مِن مُؤثّرٍ فحَكمَ بذاتٍ لها أثرٌ هو الدّخانُ»؛ از این درجه‌ی یک درجه بالاتر این است که هر جا این سیاهی‌هایی که رو به آسمان می‌رود، پیدا شد، این‌ها اثر یک چیزی است که اسمش آتش است. او هم هر وقت دید که مثلاً صدای سوت قطار شنید و دید که در آسمان دودی دارد حرکت می‌کند، می‌گوید: آهان! آن‌جا ظرفی همراه این دستگاه قرار داده‌اند و درونش آتش روشن کرده‌اند. چون به من گفته‌اند: هر جا این دود پیدا شد، آتش هم آن‌جا هست. از می‌فهمد، اما خود آن را ندیده. از علامت آن را می‌شناسد. «و نظير هذه المرتبة فی معرفة الله مَعْرِفَةُ أهل النظر و الاستدلال الذين حكموا بالبراهين القاطعة على وجود الصانع»؛ آن‌قدر حالی‌اش شده که این جهانی که خودش هم یکی از آن است و پدر و مادر و زمین و آسمان و آتش و آب و کره‌ی زمین و کره‌ی ماه، این‌ها مثل دود می‌ماند. یک چیزی این‌ها را و درست می‌کند. اما آن چیز چیست، نمی‌داند. این‌جا از روی آمده و شده. مثل ماها که می‌گوییم: خوب چون من هستم؛ پس من را کسی درست کرده. پدر و مادر هم کاره‌ای نیستند. پدر و مادر هم خودشان مثل منند. پس این زمینی هم که زیر پای ماست و می‌چرخد و ماه و خورشیدی هم که به ما نور و حرارت می‌دهند، جاذبه به ما می‌دهند، زمین ما را می‌چرخاند، ماه ما را می‌چرخانند، این‌ها همه دست‌آورد قدرتی است. آن خداست. «حكَموا بالبراهين القاطعة على وجود الصانع.» @seyedololama ⬇️