eitaa logo
سیدالعلماء
1.8هزار دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
735 ویدیو
7 فایل
کانال رسمی مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی ایشان شاگرد بزرگانی مثل حضرات آیات شیخ عباس تهرانی، امام خمینی، علامه طباطبایی، بروجردی و... بودند. مرحوم امام در نامه‌های خود، از ایشان با عبارت "سیدالعلماء" یاد می‌کردند. ارتباط با ادمین @seydololama_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
🔺 آرزوی شهادت 🔹 یک وقتی، یک ، مورد لحاظ حضرت اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) قرار گرفت. این جوان خیلی زرد و نحیف و لاغر شده بود به‌طوری‌که هر کسی او را می‌دید، می‌گفت: مریض است. حضرت از او احوال‌پرسی کرد. عرض کرد که: حالت و قلبی من به خدا و ، مرا این‌طور کرده که شب خوابم نمی‌برد. از بی‌خوابی، از این‌که نمی‌توانم بخوابم و حالت خواب به من دست نمی‌دهد، این وضعیت را دارم. وقتی بخواهم بخوابم، مثل این‌که صدای ناله‌ی اهل به گوشم می‌رسد، از خودم، نه از ظاهر؛ چون اگر از باشد همه می‌شنوند. ولی از انسان به عالم و صدای ناله‌های اهل شکنجه و عذاب اجازه نمی‌دهد به من که بخوابم. از این وضع خودش برای حضرت بیان کرد. حضرت هم برای امثال او و جوان‌ها و حاضران سفارش کردند و فرمودند: آدم باید این‌طور رفتار کند و این‌طور شود؛ این‌طور افراد را نگاه کنید و آدم باید این‌طور رفتار بکند. یعنی تابع نباشید. خب حالا این شخص از حضرت چه خواست؟ به حضرت عرض کرد: دعا کنید که من به برسم. زودتر از این و از این و و از این احتیاج به دست‌شویی و این‌ها پیدا کنم؛ آن‌جا خیلی خوبی است. اگر ما قدری تأمل کنیم، از خدا پرواز می‌خواهیم که به آن‌جا برسیم. و راهش هم همین فهم و است. به دست آوردن حلال و حرام که این‌ها چه هستند و خدا ما را از چه چیزی در این منع کرده و به چه دستور داده؟ این دو کلمه را اگر ما بتوانیم در بفهمیم و کنیم مثل آن جوان، آرزوی شهادت می‌کنیم که به‌زودی به آن‌جا پرواز کنیم و برسیم و این تنفس در این دنیا، برای شکنجه و ناراحتی می‌شود. پس بنابراین از بهترین های خداست. منتهی باید کرد مرگ ما را همراه با آمرزش خودت قرار بده. ۹۴٫۵٫۲۲=۲۷ ۱۴۳۶ ✅ مرحوم آیت‌الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
🔺 خواهش‌های ویران‌گر نفس اماره 🔹 فرمودند که از و خواهش‌های درون بپرهیزید، همان‌طوری‌که دارید از دشمنان، خودتان را حفظ می‌کنید. معمولاً انسان در ، حیواناتی که از قبیل گزندگان هستند، از این پشه‌ای که انسان را می‌گزد تا بزرگ‌تر از این و در بیابان‌ها برای مسافران هستند، و بعد از پیدا شدن ، این لاستیک‌های ماشین‌ها، دشمن بشر شده است که وقتی‌که می‌ترکد یا عیبی پیدا می‌کند، یک‌مرتبه یک جاده تصادف می‌شود و مردم روی هم می‌غلتند و آن‌وقت باید آمبولانس خبر کرد و مأمورین تشریف بیاورند و جنازه و زخمی بردارند. روز به روز دشمنان عوض می‌شوند و به خود رنگ تازه می‌گیرند. هواپیما یک‌طور، قطار یک‌طور، زلزله‌ها هست، تازگی سیلاب‌ها هم آمده. بعضی‌های‌شان را نشان دادند که چقدر خطرناک‌اند، این‌ها دشمنان‌اند؛ ولی دشمن‌تر از همه‌ی این‌ها آن است که در خود است و می‌گوید: این کار را بکن، آن کار را بکن. این پست را بگیر، آن درآمد را راه بینداز، این‌طور غذا بخور، این‌طور بکن، این مهمانی‌های عجیب و غریب را راه بینداز، این عروسی گرفتن‌ها و عقدکنان‌ها را بالاتر از این که دیگران انجام می‌دهند، شما بکن و... . مرتباً خواهش روی خواهش، خواهش روی خواهش!. حضرت (علیه‌السلام) می‌فرماید: با خودت مانند دشمن رفتار کن. و حضرت (علیه‌السلام) در سوره‌ی مبارکه‌ی یوسف، آن بزرگوارِ عجیب و غریب که واقعاً خدا در بین خلقش بود و شد، چطور زندگی کرد و چطور این بشر حتی برادران خواب و زده‌اش را بیدار و هشیار کرد؛ فرمود که: «وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسی»؛ من خودم و خواهش‌های خودم را چندان باور ندارم که درست باشد مگر این‌که خداوند کمکم کند. «وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسي إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ ما رَحِمَ رَبِّي»¹ ۹۴٫۵٫۲۲=۲۷ ۱۴۳۶ ✅ مرحوم آیت‌الله سید ابراهیم خسروشاهی __ ۱) [ :۵۳] @seyedololama
🔺 دشمنی‌های نفس! 🔹 فرموده‌اند که مثل دشمنان‌تان از خودتان بر حذر باشید. در روایت فرمایش مولا علیه‌السلام: «إِنَ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَيْكُم إثنتان»؛ به تحقیق ترسناک‌ترین چیزها که من بر شما می‌ترسم، دو چیز است: «اتِّبَاعُ الْهَوَى وَ طُولُ الْأَمَلِ»¹؛ خوب این نترس‌ترین دنیا است؛ حضرت علی (علیه‌السلام) نترس‌ترین بود، شجاع‌ترین بود، با او دشمنان نتوانستند آزار و اذیت و شکنجه‌ها را انجام دهند و از ترس او این آزارها را ترک کردند. شجاع‌ترین آدم‌ها می‌فرماید: من بر شما بیشتر از هر چیز از پیروی شما می‌ترسم. پس مسئله اوج گرفت. فرمودند مانند ، از خودتان بترسید‌ حالا و نترس‌ترین بشر، شجاع‌ترین بشر می‌فرماید: من فقط برای شما، از درون‌تان، از خواهش‌های تان می‌ترسم. آن‌وقت (رحمةالله‌علیه) این جمله‌ها را توضیح می‌دهد. می‌فرماید: امیر مؤمنان، ، ، ، متکفل ، راهنمای عائله‌ی از این دارد و ترس‌ناک است. بلکه استادش هم همین‌طور است. روح مکرم اکرم و هدی (صلی‌الله‌علیهم‌اجمعین) و وجود اقدسِ اقدسِ مبارکِ مبارکِ حضرت (علیه‌السلام) که آخرین آن‌هاست، این‌ها همه از این برای ما می‌ترسند!. همه هم شجاع‌اند، هیچ‌کدام هم از هیچ جنگی نمی‌ترسند، از هیچ دشمنی نمی‌ترسند؛ ولی از این مسئله در اضطراب و وحشت هستند. چرا؟ برای این‌که خداوند یک آفریده: ریشه‌ی آن، ساقه‌ی آن، این بزرگواران هستند: اکرم و حضرت علی، و شاخه‌های آن ائمه، برگ‌های آن ما هستیم. می‌ترسم درخت‌شان خزان شود و برگ‌هایش بریزد. در روز مانند خزانِ سرد هوای طوفانی، مردم ریختند!. این‌ها همه با آشنا بودند. اگر مانند و این‌ها می‌کردند، نمی‌افتادند. این‌ها به‌خاطر ، به‌خاطر چند من گندم و جو، که وقتی به خانه بر می‌گردند، دست‌خالی بر نگردند، این برگ‌ها از ریخت و همه زیر پای رفتند. مبادا برگ‌های و ولایت ریخته شود و خزان گردد. مگر چه خبر است؟ مگر درخت ولایت چه می‌گوید؟ می‌فرمایند: حدیث است - موقع و موقع صیغه‌ی عقد را مگر نشنیده‌اید؟ـ از قول پیامبر: «تَنَاكَحُوا تَنَاسَلُوا» ای من! بگیرید، نمانید تا پیدا کنید. چرا؟؛ «فَإِنِّی أُبَاهِی بِكُمُ الْأُمَمَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلَوْ بِالسِّقْطِ»². من دفتر آن‌قدر بزرگی دارم که از اولادهای سقط شما تا بزرگ‌ترها و انسان‌های رشید و کامل، همه در آن ثبت می‌شوند. و من افتخار می‌کنم که یک پیامبری هستم که درخت من این همه برگ دارد. خب وقتی این‌طور شد، اگر ما دنبال خود رفتیم، از این درخت فاصله می‌گیریم، زیر پای شیاطین می‌رویم، زیر پای ها می‌رویم، زیر پای یی‌ها می‌رویم، زیر پای ها می‌رویم!؛ دشمنان بشریت هم در داخل هستند، و هم در خارج. وسیله‌اش هم فعلاً همین ها و همین ها و همین چیزهایی است که دست بچه‌های‌مان است که معلوم نیست چه به ها نشان می‌دهد که این‌ها از که می‌آیند، آن‌ها را به دست می‌گیرند و آن‌ها می‌شوند و دیگر نمی‌فهمند که آیا کسی در اتاق هست یا نیست! دراز می‌کشند و این را در دست می‌گیرند و نگاه می‌کنند. این وسائل آن‌ها را از پیامبر دور می‌کند، از علی دور می‌کند، از عاشورا دور می‌کند، باید را، مملکت را ترساند، باید را، را از این ترسانید که این وسیله بشود که اولادهای ما از خاندان رسالت دور بیفتند!. شیاطین بشوند. خدایی نکرده در خیابان‌ها بر ضد ما بدهند، بر ضد ، بر ضد و شعار بدهند!. این‌ها همه دنباله‌ی این چیزهاست. کنید تا آورید، پس همانا من فخر می‌کنم به واسطه‌ی شما به امت‌های دیگر، گرچه به بچه‌ی ساقط شده باشد. پس دفتر خیلی بزرگی است و در عالم برای پیامبر و امتش حساب بزرگی باز است که اگر این امت سالم بمانند و به دست آن حضرت، به آن حضرت برسند، لیاقت‌شان از بین نرود، این‌ها پیدا می‌کنند. ۹۴٫۵٫۲۲=۲۷ ۱۴۳۶ ✅ مرحوم آیت‌الله سید ابراهیم خسروشاهی ___ ۱) [ ح۱۰ص۱۶۷] ۲) [ همان صص۱۷۱-۱۷۲] @seyedololama
5.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺 «وَفِی الْأَرْضِ آيَاتٌ لِلْمُوقِنِينَ (۲۰) وَفِی أَنْفُسِكُمْ أَفَلَا تُبْصِرُونَ»¹؛ رعایت #تقوا و پرهیز از #هوای_نفس به کمک #آیت_بینی ۸۹٫۲٫۱۹ ✅ مرحوم آیت‌الله سید ابراهیم خسروشاهی _________ ۱) [ #ذاريات :۲۱] @seyedololama
🔺 آرزوی شهادت 🔹 یک وقتی، یک ، مورد لحاظ حضرت اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) قرار گرفت. این جوان خیلی زرد و نحیف و لاغر شده بود به‌طوری‌که هر کسی او را می‌دید، می‌گفت: مریض است. حضرت از او احوال‌پرسی کرد. عرض کرد که: حالت و قلبی من به خدا و ، مرا این‌طور کرده که شب خوابم نمی‌برد. از بی‌خوابی، از این‌که نمی‌توانم بخوابم و حالت خواب به من دست نمی‌دهد، این وضعیت را دارم. وقتی بخواهم بخوابم، مثل این‌که صدای ناله‌ی اهل به گوشم می‌رسد، از خودم، نه از ظاهر؛ چون اگر از باشد همه می‌شنوند. ولی از انسان به عالم و صدای ناله‌های اهل شکنجه و عذاب اجازه نمی‌دهد به من که بخوابم. از این وضع خودش برای حضرت بیان کرد. حضرت هم برای امثال او و جوان‌ها و حاضران سفارش کردند و فرمودند: آدم باید این‌طور رفتار کند و این‌طور شود؛ این‌طور افراد را نگاه کنید و آدم باید این‌طور رفتار بکند. یعنی تابع نباشید. خب حالا این شخص از حضرت چه خواست؟ به حضرت عرض کرد: دعا کنید که من به برسم. زودتر از این و از این و و از این احتیاج به دست‌شویی و این‌ها پیدا کنم؛ آن‌جا خیلی خوبی است. اگر ما قدری تأمل کنیم، از خدا پرواز می‌خواهیم که به آن‌جا برسیم. و راهش هم همین فهم و است. به دست آوردن حلال و حرام که این‌ها چه هستند و خدا ما را از چه چیزی در این منع کرده و به چه دستور داده؟ این دو کلمه را اگر ما بتوانیم در بفهمیم و کنیم مثل آن جوان، آرزوی شهادت می‌کنیم که به‌زودی به آن‌جا پرواز کنیم و برسیم و این تنفس در این دنیا، برای شکنجه و ناراحتی می‌شود. پس بنابراین از بهترین های خداست. منتهی باید کرد مرگ ما را همراه با آمرزش خودت قرار بده. ۹۴٫۵٫۲۲=۲۷ ۱۴۳۶ ✅ مرحوم آیت‌الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
🔺 خواهش‌های ویران‌گر نفس اماره 🔹 فرمودند که از و خواهش‌های درون بپرهیزید، همان‌طوری‌که دارید از دشمنان، خودتان را حفظ می‌کنید. معمولاً انسان در ، حیواناتی که از قبیل گزندگان هستند، از این پشه‌ای که انسان را می‌گزد تا بزرگ‌تر از این و در بیابان‌ها برای مسافران هستند، و بعد از پیدا شدن ، این لاستیک‌های ماشین‌ها، دشمن بشر شده است که وقتی‌که می‌ترکد یا عیبی پیدا می‌کند، یک‌مرتبه یک جاده تصادف می‌شود و مردم روی هم می‌غلتند و آن‌وقت باید آمبولانس خبر کرد و مأمورین تشریف بیاورند و جنازه و زخمی بردارند. روز به روز دشمنان عوض می‌شوند و به خود رنگ تازه می‌گیرند. هواپیما یک‌طور، قطار یک‌طور، زلزله‌ها هست، تازگی سیلاب‌ها هم آمده. بعضی‌های‌شان را نشان دادند که چقدر خطرناک‌اند، این‌ها دشمنان‌اند؛ ولی دشمن‌تر از همه‌ی این‌ها آن است که در خود است و می‌گوید: این کار را بکن، آن کار را بکن. این پست را بگیر، آن درآمد را راه بینداز، این‌طور غذا بخور، این‌طور بکن، این مهمانی‌های عجیب و غریب را راه بینداز، این عروسی گرفتن‌ها و عقدکنان‌ها را بالاتر از این که دیگران انجام می‌دهند، شما بکن و... . مرتباً خواهش روی خواهش، خواهش روی خواهش!. حضرت (علیه‌السلام) می‌فرماید: با خودت مانند دشمن رفتار کن. و حضرت (علیه‌السلام) در سوره‌ی مبارکه‌ی یوسف، آن بزرگوارِ عجیب و غریب که واقعاً خدا در بین خلقش بود و شد، چطور زندگی کرد و چطور این بشر حتی برادران خواب و زده‌اش را بیدار و هشیار کرد؛ فرمود که: «وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسی»؛ من خودم و خواهش‌های خودم را چندان باور ندارم که درست باشد مگر این‌که خداوند کمکم کند. «وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسي إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ ما رَحِمَ رَبِّي»¹ ۹۴٫۵٫۲۲=۲۷ ۱۴۳۶ ✅ مرحوم آیت‌الله سید ابراهیم خسروشاهی __ ۱) [ :۵۳] @seyedololama
🔺 هوای نفس! 🔹 اطهار (علیهم‌السلام) با شریف، هشدار می‌دهند، که ازحضرت (علیه‌السلام) در کتاب نقل شده که فرمودند: «إحذروا أهوائکم کما تحضرون أعدائکم»¹؛ یعنی و ، و ، حرف جدیدی برای آورده و آن این است که: ای بشریت! تو همیشه همراه خودت، در درون لباس وجود خودت، یک زهر کشنده و یک گرگ کشنده داری، یک داری. هیچ‌وقت از آن نشو!. این حرف‌ها را و و نمی‌فهمد و نمی‌داند و اطلاعی ندارد. دانشگاه از چه اطلاع دارد؟ دانشگاه از معدن‌ها اطلاع دارد که زیر این کوه‌های کرمان و یزد طلا و آهن پیدا می‌شود. آهن چه طور پیدا می‌شود؟ تمدن راهش را درست می‌کند و کارخانه‌های آن را درست می‌کند، با خرج زیاد، با جاده‌کشی و ریل‌کشی به آن معدن ما را وصل می‌کند که بتوانیم با آن امکانات، عده‌ای را زیرِ زمین بفرستیم تا خاکی که آهن دارد یا خاکی که طلا دارد را از پنجاه متر، صد متر، دویست متر، بالا بیاورند. گاهی هم در این راه جان‌شان را از دست بدهند. آن‌وقت این مصالح تبدیل شود، دست‌کاری شود، روی آن‌ها عملیات فنی انجام شود تا از آن سنگ‌ها، آهن در بیاید، طلا در بیاید. دانشگاه برای این کارها درست شده. دانشگاه این‌ها را می‌فهمد؛ اما این‌ها وسیله‌ی زندگی‌ست. خود برای چیست؟ حالا ما این کارها را هم کردیم. آهن هم به‌دست آوردیم و ساختمان‌ها را همه آهنی کردیم، دانشگاه‌های مختلف ما در دنیا، جزء دانشگاه‌های درجه‌ی اول هم حساب شد، جایزه هم به دانشجویان دختر و پسر ما هم دادند. خیلی خوب، این زندگی راه افتاده، این زندگی برای چیست؟ اگر مرگی نبود، آن‌گاه همیشه بودیم و می‌گفتیم زندگی است. هدف این ، زندگی روی این کره خاکی‌ست. ولی آن‌موقع آن‌قدر زیاد می‌شد که روی کره‌ی خاکی دیگر یک وجب جا باقی نمی‌ماند. مرگ خیلی بزرگی است که خداوند فرموده: «خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَياةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً»²؛ اول را فرموده، موت مقدم شده بر ، چون راهی است بسیار مفید و بانتیجه. در اگر بکند، می‌بیند که یکی از نعمت‌های بزرگ خداوند است، چون اگر مرگ نبود، نبود. زندگی به‌خاطر بودن مرگ اداره می‌شود. هیچ‌وقت چنین فکری برای یک انسان نمی‌آید. یک انسان جوان اصلاً فکر می‌کند زندگی یعنی جوانی و این‌ها؛ در صورتی‌که نه، زندگی مخلوطی است از موت و حیات که هر کدام اگر نباشد، زندگی به هم می‌خورد. مگر وسعت این کره‌ی خاکی چقدر است؟ وسعت زمین‌های قابل کشاورزی آن چقدر است؟ آب‌های قابل استفاده‌ی آن چقدر است؟ این‌ها همه در عرض صد هزار سال تمام می‌شود. آن‌وقت دیگر نه برای کسی جایی می‌ماند، نه برای کسی راه و زندگی‌ای می‌ماند. همه به جان هم می‌افتند که هم‌دیگر را بکشند که بلکه جا باز شود. آخر این فکرها را ما نکرده‌ایم؛ می‌کنیم دنیایی بهتر از این می‌شود کرد. و این خودش مال این است که انسان اطلاعاتی ندارد و فکرش کودکانه است. این را بعضی از گفته‌اند و به این زندگی ایراد گرفته‌اند، ولی کودکانه است. اگر انسان فکر کند، مرگ بهترین نعمت‌های خداست، در صورتی‌که با همین مسئله‌ی تمایلات نفسانی باید حل شود و آدم برای فکر بعد از مرگ وقت بگذارد. و زندگی‌اش را یک‌پارچه در اختیار خودش و و خودش قرار ندهد. آن‌وقت می‌فهمد که آن زندگی‌ای که خداوند برای بعد از این دنیا آفریده، چقدر قیمت دارد و برای او، در راه او، از خدا سرعت می‌خواهد که زودتر به آن زندگی‌ای که تو برای من آفریده‌ای برسم. ۹۴٫۵٫۲۲=۲۷ ۱۴۳۶ ✅ مرحوم آیت‌الله سید ابراهیم خسروشاهی ___ ۱) «(باب اتباع الهوى) ۱- محمد بن يحيى، عن أحمد بن محمد بن عيسى، عن ابن محبوب، عن أبي محمد الوابشي قال: سمعت أباعبد الله (عليه‌السلام) يقول: احذروا أهواءكم كما تحذرون أعداءكم فليس شئ أعدى للرجال من اتباع أهوائهم وحصائد ألسنتهم»؛ [ ج۲ص۳۳۵] ۲) [ :۲] @seyedololama
سیدالعلماء
🔺 بی‌خبر و با خبر! 🔹 جناب آمده مسائل معارفی را با خودش بیان کرده. می‌گوید: ای بی‌خبر بکوش که صاحب خبر شوی تا راه‌رو نباشی کی راه‌بر شوی این مسئله تلاش می‌خواهد. یعنی باید با خود بجنگی. با و خودت کنی. تا این کارها را نکنی، خبری پیدا نمی‌کنی؛ چون خبرگزاری‌های به نگاه می‌کنند، به نگاه می‌کنند و را می‌کنند. در مکتب حقایق، پیش ادیب عشق هان ای پسر بکوش که روزی پدر شوی یک مردانی بودند در این راه‌ها قدم گذاشتند و چیزهایی فهمیدند. مرحوم آسید نقل کرد از مرحوم آمیرزا (رحمة الله علیهم) گفت در زمان طاغوت، در حدود هشتاد، نود سال پیش، گفت ما رفتیم طرف ممالک شورویِ آن موقع که همه‌ی این ممالک شمال و این‌ها همه در اختیار بود. آن‌جا یک غاری بود که یک درونش بود. رفتیم او را دیدیم که در قاموس این شخص معنا نداشت!. از هر علمی، هر مطلبی از او می‌پرسیدی، آناً جواب می‌داد. این است!. دست از مس وجود چو مردان ره بشوی تا کیمیای عشق بیابی و زر شوی اصلاً وجودت یک دیگری می‌شود، اگر کنی و خودت را مهار کنی، خواهش‌های نفسانی را مهار کنی. که می‌جویی برای نفسانیت‌ات نجویی، برای حیوانیت‌ات نجویی، برای در اختیار ستم‌گران گذاشتن دانش‌طلب نباشی. دست از مس وجود چو مردان ره بشوی تا کیمیای عشق بیابی و زر شوی یعنی می‌تواند پیدا کند. اصلاً عوض بشود. ۸۵٫۸٫۲۴ ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
🔺 بی‌خبر و با خبر! 🔹 جناب آمده مسائل معارفی را با خودش بیان کرده. می‌گوید: ای بی‌خبر بکوش که صاحب خبر شوی تا راه‌رو نباشی کی راه‌بر شوی این مسئله تلاش می‌خواهد. یعنی باید با خود بجنگی. با و خودت کنی. تا این کارها را نکنی، خبری پیدا نمی‌کنی؛ چون خبرگزاری‌های به نگاه می‌کنند، به نگاه می‌کنند و را می‌کنند. در مکتب حقایق، پیش ادیب عشق هان ای پسر بکوش که روزی پدر شوی یک مردانی بودند در این راه‌ها قدم گذاشتند و چیزهایی فهمیدند. مرحوم آسید نقل کرد از مرحوم آمیرزا (رحمة الله علیهم) گفت در زمان طاغوت، در حدود هشتاد، نود سال پیش، گفت ما رفتیم طرف ممالک شورویِ آن موقع که همه‌ی این ممالک شمال و این‌ها همه در اختیار بود. آن‌جا یک غاری بود که یک درونش بود. رفتیم او را دیدیم که در قاموس این شخص معنا نداشت!. از هر علمی، هر مطلبی از او می‌پرسیدی، آناً جواب می‌داد. این است!. دست از مس وجود چو مردان ره بشوی تا کیمیای عشق بیابی و زر شوی اصلاً وجودت یک دیگری می‌شود، اگر کنی و خودت را مهار کنی، خواهش‌های نفسانی را مهار کنی. که می‌جویی برای نفسانیت‌ات نجویی، برای حیوانیت‌ات نجویی، برای در اختیار ستم‌گران گذاشتن دانش‌طلب نباشی. دست از مس وجود چو مردان ره بشوی تا کیمیای عشق بیابی و زر شوی یعنی می‌تواند پیدا کند. اصلاً عوض بشود. ۸۵٫۸٫۲۴ ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
سیدالعلماء
🔺 هوای نفس! 🔹 ائمه اطهار (علیهم‌السلام) با احادیث شریف، هشدار می‌دهند، که از حضرت (علیه‌السلام) در کتاب کافی نقل شده که فرمودند: «إحذروا أهوائکم کما تحضرون أعدائکم»¹؛ یعنی حق‌شناسی و دین‌شناسی، قرآن و اسلام‌شناسی، حرف جدیدی برای بشریت آورده و آن این است که: ای بشریت! تو همیشه همراه خودت، در درون لباس وجود خودت، یک زهر کشنده و یک گرگ کشنده داری، یک دشمن داری. هیچ‌وقت از آن غافل نشو!. این حرف‌ها را تمدن و علم و دانشگاه نمی‌فهمد و نمی‌داند و اطلاعی ندارد. دانشگاه از چه اطلاع دارد؟ دانشگاه از معدن‌ها اطلاع دارد که زیر این کوه‌های کرمان و یزد طلا و آهن پیدا می‌شود. آهن چطور پیدا می‌شود؟ تمدن راهش را درست می‌کند و کارخانه‌های آن را درست می‌کند، با خرج زیاد، با جاده‌کشی و ریل‌کشی به آن معدن ما را وصل می‌کند که بتوانیم با آن امکانات، عده‌ای را زیرِ زمین بفرستیم تا خاکی که آهن دارد یا خاکی که طلا دارد را از پنجاه متر، صد متر، دویست متر، بالا بیاورند. گاهی هم در این راه جان‌شان را از دست بدهند. آن‌وقت این مصالح تبدیل شود، دست‌کاری شود، روی آن‌ها عملیات فنی انجام شود تا از آن سنگ‌ها، آهن در بیاید، طلا در بیاید. دانشگاه برای این کارها درست شده. دانشگاه این‌ها را می‌فهمد؛ اما این‌ها وسیله‌ی زندگی‌ست. خود زندگی برای چیست؟ حالا ما این کارها را هم کردیم. آهن هم به‌دست آوردیم و ساختمان‌ها را همه آهنی کردیم، دانشگاه‌های مختلف ما در دنیا، جزء دانشگاه‌های درجه‌ی اول هم حساب شد، جایزه هم به دانشجویان دختر و پسر ما هم دادند. خیلی خوب، این زندگی راه افتاده، این زندگی برای چیست؟ اگر مرگی نبود، آن‌گاه همیشه بودیم و می‌گفتیم زندگی هدف است. هدف این خلقت، زندگی روی این کره خاکی‌ست. ولی آن‌موقع آن‌قدر جمعیت زیاد می‌شد که روی کره‌ی خاکی دیگر یک وجب جا باقی نمی‌ماند. مرگ نعمت خیلی بزرگی است که خداوند فرموده: «خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَياةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً»²؛ اول موت را فرموده، موت مقدم شده بر حیات، چون راهی است بسیار مفید و بانتیجه. فکر در مرگ اگر انسان بکند، می‌بیند که یکی از نعمت‌های بزرگ خداوند است، چون اگر مرگ نبود، زندگی نبود. زندگی به‌خاطر بودن مرگ اداره می‌شود. هیچ‌وقت چنین فکری برای یک انسان جوان نمی‌آید. یک انسان جوان اصلاً فکر می‌کند زندگی یعنی جوانی و این‌ها؛ در صورتی‌که نه، زندگی مخلوطی است از موت و حیات که هر کدام اگر نباشد، زندگی به هم می‌خورد. مگر وسعت این کره‌ی خاکی چقدر است؟ وسعت زمین‌های قابل کشاورزی آن چقدر است؟ آب‌های قابل استفاده‌ی آن چقدر است؟ این‌ها همه در عرض صد هزار سال تمام می‌شود. آن‌وقت دیگر نه برای کسی جایی می‌ماند، نه برای کسی راه معیشت و زندگی‌ای می‌ماند. همه به جان هم می‌افتند که هم‌دیگر را بکشند که بلکه جا باز شود. آخر این فکرها را ما نکرده‌ایم؛ خیال می‌کنیم دنیایی بهتر از این دنیا می‌شود خلق کرد. و این خودش مال این است که انسان اطلاعاتی ندارد و فکرش کودکانه است. این را بعضی از اروپاییان گفته‌اند و به این زندگی ایراد گرفته‌اند، ولی کودکانه است. اگر انسان واقع‌بینانه فکر کند، مرگ بهترین نعمت‌های خداست، در صورتی‌که با همین مسئله‌ی تمایلات نفسانی باید حل شود و آدم برای فکر بعد از مرگ وقت بگذارد. و زندگی‌اش را یک‌پارچه در اختیار خودش و فرزند و همسر خودش قرار ندهد. آن‌وقت می‌فهمد که آن زندگی‌ای که خداوند برای بشر بعد از این دنیا آفریده، چقدر قیمت دارد و برای او، در راه او، از خدا سرعت می‌خواهد که زودتر به آن زندگی‌ای که تو برای من آفریده‌ای برسم. ۹۴٫۵٫۲۲=۲۷ شوال ۱۴۳۶ ☑️ مرحوم آیت‌الله سید ابراهیم خسروشاهی _____ ۱) «(باب اتباع الهوى) ۱- محمد بن يحيى، عن أحمد بن محمد بن عيسى، عن ابن محبوب، عن أبي محمد الوابشي قال: سمعت أباعبد الله (عليه‌السلام) يقول: احذروا أهواءكم كما تحذرون أعداءكم فليس شئ أعدى للرّجال من اتّباع أهوائهم وحصائد ألسنتهم»؛ [ الکافی ج۲ص۳۳۵] ۲) [ملک :۲] @seyedololama
سیدالعلماء
🔺 هوای نفس! 🔹 ائمه اطهار (علیهم‌السلام) با احادیث شریف، هشدار می‌دهند، که از حضرت (علیه‌السلام) در کتاب کافی نقل شده که فرمودند: «إحذروا أهوائکم کما تحضرون أعدائکم»¹؛ یعنی حق‌شناسی و دین‌شناسی، قرآن و اسلام‌شناسی، حرف جدیدی برای بشریت آورده و آن این است که: ای بشریت! تو همیشه همراه خودت، در درون لباس وجود خودت، یک زهر کشنده و یک گرگ کشنده داری، یک دشمن داری. هیچ‌وقت از آن غافل نشو!. این حرف‌ها را تمدن و علم و دانشگاه نمی‌فهمد و نمی‌داند و اطلاعی ندارد. دانشگاه از چه اطلاع دارد؟ دانشگاه از معدن‌ها اطلاع دارد که زیر این کوه‌های کرمان و یزد طلا و آهن پیدا می‌شود. آهن چطور پیدا می‌شود؟ تمدن راهش را درست می‌کند و کارخانه‌های آن را درست می‌کند، با خرج زیاد، با جاده‌کشی و ریل‌کشی به آن معدن ما را وصل می‌کند که بتوانیم با آن امکانات، عده‌ای را زیرِ زمین بفرستیم تا خاکی که آهن دارد یا خاکی که طلا دارد را از پنجاه متر، صد متر، دویست متر، بالا بیاورند. گاهی هم در این راه جان‌شان را از دست بدهند. آن‌وقت این مصالح تبدیل شود، دست‌کاری شود، روی آن‌ها عملیات فنی انجام شود تا از آن سنگ‌ها، آهن در بیاید، طلا در بیاید. دانشگاه برای این کارها درست شده. دانشگاه این‌ها را می‌فهمد؛ اما این‌ها وسیله‌ی زندگی‌ست. خود زندگی برای چیست؟ حالا ما این کارها را هم کردیم. آهن هم به‌دست آوردیم و ساختمان‌ها را همه آهنی کردیم، دانشگاه‌های مختلف ما در دنیا، جزء دانشگاه‌های درجه‌ی اول هم حساب شد، جایزه هم به دانشجویان دختر و پسر ما هم دادند. خیلی خوب، این زندگی راه افتاده، این زندگی برای چیست؟ اگر مرگی نبود، آن‌گاه همیشه بودیم و می‌گفتیم زندگی هدف است. هدف این خلقت، زندگی روی این کره خاکی‌ست. ولی آن‌موقع آن‌قدر جمعیت زیاد می‌شد که روی کره‌ی خاکی دیگر یک وجب جا باقی نمی‌ماند. مرگ نعمت خیلی بزرگی است که خداوند فرموده: «خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَياةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً»²؛ اول موت را فرموده، موت مقدم شده بر حیات، چون راهی است بسیار مفید و بانتیجه. فکر در مرگ اگر انسان بکند، می‌بیند که یکی از نعمت‌های بزرگ خداوند است، چون اگر مرگ نبود، زندگی نبود. زندگی به‌خاطر بودن مرگ اداره می‌شود. هیچ‌وقت چنین فکری برای یک انسان جوان نمی‌آید. یک انسان جوان اصلاً فکر می‌کند زندگی یعنی جوانی و این‌ها؛ در صورتی‌که نه، زندگی مخلوطی است از موت و حیات که هر کدام اگر نباشد، زندگی به هم می‌خورد. مگر وسعت این کره‌ی خاکی چقدر است؟ وسعت زمین‌های قابل کشاورزی آن چقدر است؟ آب‌های قابل استفاده‌ی آن چقدر است؟ این‌ها همه در عرض صد هزار سال تمام می‌شود. آن‌وقت دیگر نه برای کسی جایی می‌ماند، نه برای کسی راه معیشت و زندگی‌ای می‌ماند. همه به جان هم می‌افتند که هم‌دیگر را بکشند که بلکه جا باز شود. آخر این فکرها را ما نکرده‌ایم؛ خیال می‌کنیم دنیایی بهتر از این دنیا می‌شود خلق کرد. و این خودش مال این است که انسان اطلاعاتی ندارد و فکرش کودکانه است. این را بعضی از اروپاییان گفته‌اند و به این زندگی ایراد گرفته‌اند، ولی کودکانه است. اگر انسان واقع‌بینانه فکر کند، مرگ بهترین نعمت‌های خداست، در صورتی‌که با همین مسئله‌ی تمایلات نفسانی باید حل شود و آدم برای فکر بعد از مرگ وقت بگذارد. و زندگی‌اش را یک‌پارچه در اختیار خودش و فرزند و همسر خودش قرار ندهد. آن‌وقت می‌فهمد که آن زندگی‌ای که خداوند برای بشر بعد از این دنیا آفریده، چقدر قیمت دارد و برای او، در راه او، از خدا سرعت می‌خواهد که زودتر به آن زندگی‌ای که تو برای من آفریده‌ای برسم. ۹۴٫۵٫۲۲=۲۷ شوال ۱۴۳۶ ☑️ مرحوم آیت‌الله سید ابراهیم خسروشاهی _ ۱) «(باب اتباع الهوى) ۱- محمد بن يحيى، عن أحمد بن محمد بن عيسى، عن ابن محبوب، عن أبي محمد الوابشي قال: سمعت أباعبد الله (عليه‌السلام) يقول: احذروا أهواءكم كما تحذرون أعداءكم فليس شئ أعدى للرّجال من اتّباع أهوائهم وحصائد ألسنتهم»؛ [ الکافی ج۲ص۳۳۵] ۲) [ملک :۲] @seyedololama
سیدالعلماء
🔺 خواهش‌های ویران‌گر نفس اماره 🔹 فرمودند که از و فکر خواهش‌های درون بپرهیزید، همان‌طوری‌که دارید از دشمنان، خودتان را حفظ می‌کنید. معمولاً دشمن انسان در زندگی، حیواناتی که از قبیل گزندگان هستند، از این پشه‌ای که انسان را می‌گزد تا بزرگ‌تر از این و در بیابان‌ها برای مسافران هستند، و بعد از پیدا شدن تمدن، این لاستیک‌های ماشین‌ها، دشمن بشر شده است که وقتی‌که می‌ترکد یا عیبی پیدا می‌کند، یک‌مرتبه یک جاده تصادف می‌شود و مردم روی هم می‌غلتند و آن‌وقت باید آمبولانس خبر کرد و مأمورین تشریف بیاورند و جنازه و زخمی بردارند. روز به روز دشمنان عوض می‌شوند و به خود رنگ تازه می‌گیرند. هواپیما یک‌طور، قطار یک‌طور، زلزله‌ها هست، تازگی سیلاب‌ها هم آمده. بعضی‌های‌شان را نشان دادند که چقدر خطرناک‌اند، این‌ها دشمنان‌اند؛ ولی دشمن‌تر از همهٔ این‌ها آن است که در خود انسان است و می‌گوید: این کار را بکن، آن کار را بکن. این پست را بگیر، آن درآمد را راه بینداز، این‌طور غذا بخور، این‌طور ازدواج بکن، این مهمانی‌های عجیب و غریب را راه بینداز، این عروسی گرفتن‌ها و عقدکنان‌ها را بالاتر از این که دیگران انجام می‌دهند، شما بکن و... . مرتباً خواهش روی خواهش، خواهش روی خواهش!. حضرت صادق (علیه‌السلام) می‌فرماید: با خودت مانند دشمن رفتار کن. و حضرت یوسف (علیه‌السلام) در سوره‌ی مبارکهٔ یوسف، آن بزرگوارِ عجیب و غریب که واقعاً معجزهٔ خدا در بین خلقش بود و خلق شد، چطور زندگی کرد و چطور این بشر حتی برادران خواب و غفلت زده‌اش را بیدار و هشیار کرد؛ فرمود که: «وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسی»؛ من خودم و خواهش‌های خودم را چندان باور ندارم که درست باشد مگر این‌که خداوند کمکم کند. «وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسي إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ ما رَحِمَ رَبِّي»¹ ۹۴٫۵٫۲۲=۲۷ شوال ۱۴۳۶ ✅ مرحوم آیت‌الله سید ابراهیم خسروشاهی _ ۱) یوسف علیه‌السلام:۵۳ @seyedololama