eitaa logo
سیدالعلماء
1.8هزار دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
735 ویدیو
7 فایل
کانال رسمی مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی ایشان شاگرد بزرگانی مثل حضرات آیات شیخ عباس تهرانی، امام خمینی، علامه طباطبایی، بروجردی و... بودند. مرحوم امام در نامه‌های خود، از ایشان با عبارت "سیدالعلماء" یاد می‌کردند. ارتباط با ادمین @seydololama_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
سیدالعلماء
🔺 رضای الهی 🔹 این‌که سؤال می‌شود خدا یعنی چه؟ خدا یعنی یک مقامی که بشریت در زیر پرچم او آغاز شده و ادامه پیدا می‌کند، سرانجام هم با او هست. محیط به همه جا، حاضر در همه جا، قوام همه چیز، قوت هر چیزی است که فرمود: «لا حول و لا قوة الّا بالله». این معنی است، این معنی انتخاب است؛ هر قدر که بشود؛ لازم نیست ما و بشویم، ما اگر هم بشویم خیلی خوب است. اگر جزء هم بشویم که در جریان تقریباً خون آن حضرت به گردن همه‌ی این مردم قرار گرفت که می‌توانستند جلوگیری کنند و نکردند، ولی بالأخره یک هم بعد برای‌شان پیدا شد و یک کردند. ما هم در هر سن و سالی هستیم باید کوشش بکنیم که یک پیدا بشود که به همه‌چیز پشت کنیم و به رو کنیم. آن‌وقت در رضای خدا هر هم که تحمل کنیم، نمره‌مان بالاتر می‌رود و نتیجه‌مان بهتر خواهد شد، و سعی کنیم که این انقلاب را از آن حضرت بیاموزیم؛ در ، در جورش کنیم و آن را در ، در زندگیِ ، ، ، ، وارد کنیم. این روحانیت می‌شود. آن‌وقت را هم برای خاطر این بیاموزیم؛ برای فهمیدن این مطالب بیاموزیم. در مطالب و این‌ها شرکت کنیم، برای خاطر این مسائل کنیم. دیگر چیزی باقی نماند که هدف رضای خدا در آن نباشد که در غیر این‌صورت آن وبال خواهد بود و پشیمانی خواهد آورد. پس بنابراین زندگی علیه‌السلام یعنی هم ، هم ، هم ، همه چیز، اما «رضا الله رضانا اهل البیت»¹؛ ما دنبال رضای خدا هستیم و این‌ها را بازی برای او می‌دانیم، این‌ها را لازم برای او می‌دانیم وإلّا او نباشد، این‌ها وبال گردن‌مان خواهد بود. ☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی ___________ ۱) [ ج ۴۴ صص ۳۶۶-۳۶۷] @seyedololama
20.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺 روش #جذب افراد در سیره‌ی #ائمه اطهار علیهم‌السلام 🔹 حالات مولا #امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام 🔸 وظیفه‌ی همگانی در قبال #فقر نسل #جوان در #ازدواج و #مسکن ☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
🔺 بنده یعنی چه؟ 🔹 اگر مثلاً #صدام ما را #اسیر می‌کرد و به ما غذای نپخته می‌داد، یا می‌گفت فلان کار را باید بکنی، خب معلوم بود ما انجام می‌دادیم. پس ما در آن‌جا در پوشش اسارت بودیم و از خود چیزی نداشتیم، وگرنه اگر از خود چیزی داشتیم این کارها را نمی‌کردیم. #عبودیت هم یک چنین چیزی است، یعنی #انسان در برابر خداوند است در زندگی‌اش! از صبح که بلند می‌شود یک اسیر است. اصلاً #بنده، یعنی یک اسیر، یک فرمانبر. اما در ما چیزی که نیست همین حرف‌هاست. ما آدمِ #آزادی هستیم، برای خودمان مستقل هستیم. این روش ما و این ارتکازات ما که در ما حاکم است و ما را می‌گرداند و می‌چرخاند و حرف می‌زنیم و #شوخی می‌کنیم و #بازی می‌کنیم و #پول در می‌آوریم و پول خرج می‌کنیم و #خانه می‌خریم و #ازدواج می‌کنیم، این‌ها تحت پوشش عبودیت نیست!. #بشر، انسان و #مسلمان همیشه باید در حال اسارت باشد و بداند که در کشور خودش نیست، این لباسی که من پوشیده‌ام، برای خودم نیست، این غذایی که از نانوایی می‌خرم، همه‌اش در حال اسارت خداست. نان خورم، بنده‌ام، بنده اصلاً یعنی همین چیزها. #بنده یعنی کسی که هیچ چیز مال خودش نیست، هر چیزی که به او می‌دهند، این مدام #فکر می‌کند که خوب من این را باید چه کارش بکنم؟ الآن یک نفر هم #مراقب من است که من این را چه کار می‌کنم؟ این پول مال من نیست، این #مقام، این عبا، این عمامه، این‌ها همه‌اش صاحب دارد و من بنده و #عبد او هستم! ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
20.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺 روش افراد در سیره‌ی اطهار علیهم‌السلام 🔹 حالات مولا علی علیه‌السلام 🔸 وظیفه‌ی همگانی در قبال نسل در و ☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
🔺 خواهش‌های ویران‌گر نفس اماره 🔹 فرمودند که از و خواهش‌های درون بپرهیزید، همان‌طوری‌که دارید از دشمنان، خودتان را حفظ می‌کنید. معمولاً انسان در ، حیواناتی که از قبیل گزندگان هستند، از این پشه‌ای که انسان را می‌گزد تا بزرگ‌تر از این و در بیابان‌ها برای مسافران هستند، و بعد از پیدا شدن ، این لاستیک‌های ماشین‌ها، دشمن بشر شده است که وقتی‌که می‌ترکد یا عیبی پیدا می‌کند، یک‌مرتبه یک جاده تصادف می‌شود و مردم روی هم می‌غلتند و آن‌وقت باید آمبولانس خبر کرد و مأمورین تشریف بیاورند و جنازه و زخمی بردارند. روز به روز دشمنان عوض می‌شوند و به خود رنگ تازه می‌گیرند. هواپیما یک‌طور، قطار یک‌طور، زلزله‌ها هست، تازگی سیلاب‌ها هم آمده. بعضی‌های‌شان را نشان دادند که چقدر خطرناک‌اند، این‌ها دشمنان‌اند؛ ولی دشمن‌تر از همه‌ی این‌ها آن است که در خود است و می‌گوید: این کار را بکن، آن کار را بکن. این پست را بگیر، آن درآمد را راه بینداز، این‌طور غذا بخور، این‌طور بکن، این مهمانی‌های عجیب و غریب را راه بینداز، این عروسی گرفتن‌ها و عقدکنان‌ها را بالاتر از این که دیگران انجام می‌دهند، شما بکن و... . مرتباً خواهش روی خواهش، خواهش روی خواهش!. حضرت (علیه‌السلام) می‌فرماید: با خودت مانند دشمن رفتار کن. و حضرت (علیه‌السلام) در سوره‌ی مبارکه‌ی یوسف، آن بزرگوارِ عجیب و غریب که واقعاً خدا در بین خلقش بود و شد، چطور زندگی کرد و چطور این بشر حتی برادران خواب و زده‌اش را بیدار و هشیار کرد؛ فرمود که: «وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسی»؛ من خودم و خواهش‌های خودم را چندان باور ندارم که درست باشد مگر این‌که خداوند کمکم کند. «وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسي إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ ما رَحِمَ رَبِّي»¹ ۹۴٫۵٫۲۲=۲۷ ۱۴۳۶ ✅ مرحوم آیت‌الله سید ابراهیم خسروشاهی __ ۱) [ :۵۳] @seyedololama
1.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📆 سال‌روز ازدواج آسمانی حضرت امیرالمؤمنین علی و حضرت فاطمه زهرا (صلوات‌الله‌علیهماوآلهما)؛ (۱ ۲ق) 🔺 فرمایش اکرم به حضرت پیرامون خصوصیات بی‌نظیر حضرت (صلوات‌الله‌علیهم‌‌اجمعین) در هنگام ایشان¹ ۹۴٫۳٫۷ ✅ مرحوم آیت‌الله سید ابراهیم خسروشاهی ___ ۱) [ « ... قال لفاطمة: زوجتک خير أهل‌بيتي، أقدمهم سلما وأعظمهم حلما وأكبرهم علما.» ج۳۳ص۱۸۴] @seyedololama
سیدالعلماء
🍃 به مناسبت سالروز قیام توابین 🔺 رضای الهی 🔹 این‌که سؤال می‌شود خدا یعنی چه؟ خدا یعنی یک مقامی که بشریت در زیر پرچم او آغاز شده و ادامه پیدا می‌کند، سرانجام هم با او هست. محیط به همه جا، حاضر در همه جا، قوام همه چیز، قوت هر چیزی است که فرمود: «لا حول و لا قوة الّا بالله». این معنی است، این معنی انتخاب است؛ هر قدر که بشود؛ لازم نیست ما و بشویم، ما اگر هم بشویم خیلی خوب است. اگر جزء هم بشویم که در جریان تقریباً خون آن حضرت به گردن همه‌ی این مردم قرار گرفت که می‌توانستند جلوگیری کنند و نکردند، ولی بالأخره یک هم بعد برای‌شان پیدا شد و یک کردند. ما هم در هر سن و سالی هستیم باید کوشش بکنیم که یک پیدا بشود که به همه‌چیز پشت کنیم و به رو کنیم. آن‌وقت در رضای خدا هر هم که تحمل کنیم، نمره‌مان بالاتر می‌رود و نتیجه‌مان بهتر خواهد شد، و سعی کنیم که این انقلاب را از آن حضرت بیاموزیم؛ در ، در جورش کنیم و آن را در ، در زندگیِ ، ، ، ، وارد کنیم. این روحانیت می‌شود. آن‌وقت را هم برای خاطر این بیاموزیم؛ برای فهمیدن این مطالب بیاموزیم. در مطالب و این‌ها شرکت کنیم، برای خاطر این مسائل کنیم. دیگر چیزی باقی نماند که هدف رضای خدا در آن نباشد که در غیر این‌صورت آن وبال خواهد بود و پشیمانی خواهد آورد. پس بنابراین زندگی علیه‌السلام یعنی هم ، هم ، هم ، همه چیز، اما «رضا الله رضانا اهل البیت»¹؛ ما دنبال رضای خدا هستیم و این‌ها را بازی برای او می‌دانیم، این‌ها را لازم برای او می‌دانیم وإلّا او نباشد، این‌ها وبال گردن‌مان خواهد بود. ☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی _______ ۱) [ ج ۴۴ صص ۳۶۶-۳۶۷] @seyedololama
سیدالعلماء
📆 به مناسبت بزرگداشت مرحوم ملا هادی سبزواری؛ 🔺داستانی عجیب از مبارزه با نفسِ حکیم الهی و عالم ربانی مرحوم ملا هادی سبزواری 🔹 بنده به خاطر دارم كه در مدرسه مَدرسی بود كه زيلو و حصير داشت و ايشان [ ] عصرهای جلسه‌ای داشتند كه ده، بيست نفر و چند ، مِن‌جمله شهيد و افرادی از اين قبيل می‌آمدند و ايشان بسيار مؤثری می‌فرمودند؛ مواعظ‌شان خيلی مؤثر بود، به‌طوری‌که در ما كه آن موقع بوديم خیلی اثر می‌گذاشت. مرحوم شهيد مطهری هم در آن هنگام يك جوانی با سن و سال ما بود که ايشان هم می‌آمدند و مجموعاً شايد سی نفر هم نمی‌شدند، ولی ايشان مطالب بسيار خوبی ذكر می‌فرمودند. مثلاً يكی از مسائلی كه می‌فرمودند اين بود: وقتی وارد در دينی می‌شود از خواست‌های او اين است كه: خب، حالا ديگر ما يک يا يك بنويسيم يا يک پخش كنيم يا از اين قبيل، در صورتی‌كه اگر خوب كند خواهد ديد كه اين خواست، خواستی نفسانی است، و می‌خواهد به اين وسيله خودش را مطرح کند!. اين حرف‌ها برای ما خيلی عميق بود و آن زمان مان خوب نمی‌رسید كه چگونه می‌شود انسان وارد يا طلبگی بشود يا مثل شما وارد و ها و از اين قبيل مراکز بشود و وقتی هوسش گرفت که چيزی بنويسيم و پخش کنيم؛ خواست نفسانی باشد!، دقت زيادی لازم دارد تا متوجه شويم که آيا اين خواست و موقعيت واقعاً به‌جا و به‌صلاح است يا این‌که هنوز زود است؟ آدمی كه ده پانزده سال در يا در فرهنگ بوده و کرده، نفسش همان نفسِ و بچگی اوست، خواست‌هایش هم همان خواست‌های کودکی است که به رنگ جديد در می‌آید؛ به رنگ و و شدن و كردن و از اين قبيل چيزها در می‌آید، اگر كسی خوب در اين مسائل دقت كند، می‌بیند كه نه؛ هنوز برای اين شخص وقت اين حرف‌ها نشده چون او اين را نكرده است. مرحوم علامه معنی اين ورزش را برای ما این‌گونه نقل می‌فرمودند: مرحوم ملا هادی اعلی‌الله‌مقامه در ، حوزه‌ی علميه داشت و روزها در يا در يک جايی درس می‌گفتند. يک روز چند طلبه‌ی كرمانی که می‌خواستند به مقدس مشرَّف شوند، می‌گویند برويم به سبزوار و با ملا هادی سبزواری ديداری داشته باشيم. وقتی آمدند و نشستند، دائم به هم نگاه می‌کردند و با تعجب اشاره می‌کردند و مثل این‌که يک چيز عجيبی دیده‌اند، برای سايرين سؤال پيش آمد که چرا این‌ها این‌گونه حرکات را انجام می‌دهند؟! بعد از درس که همه متفرق شدند، از آن جوان‌ها پرسيدند: چه مسئله‌ای بود كه شما در بين درس دائم با هم صحبت می‌کردید؟ گفتند: ما يک مطلب عجيب ديديم. پرسيدند آن مطلب عجيب چه بود؟ گفتند: ما طلاب مدرسه‌ای در هستيم، يک روز جوانی به مدرسه ما آمد و چون جايی نداشت، می‌خواست که در مدرسه بماند، ولی اجازه‌ی نبود كه او برود در حجره و مهمان طلاب شود، فلذا رفت داخل اتاق و خادم هم که ديد او تازه وارد و غريبه است، از او پذيرائی كرد، او هم فرصت نداد كه كسی به او حرفی بزند، خودش دست‌ها را بالا زد و به خادم گفت که اگر کاری داری به من بگو و خودش شروع به کار کرد و مثلاً جاروب را برداشت و حياط را جارو کرد و رفت برای طلاب ماست و نان خريد و خلاصه از اين کارها انجام داد. اين خادم هم که ديد جوانی آمده و کمک می‌کند، خيلی خوشش آمد و او را نگه داشت، او چند شب همان‌جا بود و واقعاً مثل بازويی برای آن خادم شد و او را خيلی کمک می‌کرد. بعد هم که خادم ديد او واقعاً جوان بسيار خوبی است، دختر خود را برای به او پيشنهاد کرد و او را خود نمود. حالا ما آمديم که حاجی سبزواری را ببينيم و به مشهد برويم؛ می‌بینیم که حاجی سبزواری همان جوان است که حدود يک سال به ما خدمت کرد و برای ما ماست و نان خريد و حياط را جارو كرد، ولی ما نفهميديم كه او طلبه است و درس خوانده! اما حالا كه نگاه كرديم، شناختيم که ايشان همان شخص هستند. اين جريان را مرحوم علامه نقل می‌کردند و می‌فرمودند: بعضی از دوستان ما گفتند که ما فرزندان آن دوشيزه‌ی كرمانی را كه دختر خادم و همسر ملا هادی سبزواری بود را هم ديديم. منظور اين است که اين‌جور ورزش‌ها و این‌گونه ها برای همه‌ی مخصوصاً در اين دوره لازم است. ۸۵٫۱۱٫۳۰ ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
سیدالعلماء
‍ ‍ 🔺 داستانی عجیب از مبارزه با نفسِ حکیم الهی و عالم ربانی مرحوم "ملا هادی سبزواری" در سال‌روز درگذشت ایشان؛ (۲۸ ۱۲۸۹ق) 🔹 بنده به خاطر دارم كه در مدرسه مَدرسی بود كه زيلو و حصير داشت و ايشان( ) عصرهای جلسه‌ای داشتند كه ده، بيست نفر و چند ، مِن جمله شهيد و افرادی از اين قبيل می‌آمدند و ايشان بسيار مؤثری می‌فرمودند؛ مواعظ‌شان خيلی مؤثر بود، به طوری‌که در ما كه آن موقع بوديم خیلی اثر می‌گذاشت. مرحوم شهيد مطهری هم در آن هنگام يك جوانی با سن و سال ما بود که ايشان هم می‌آمدند و مجموعاً شايد سی نفر هم نمی‌شدند، ولی ايشان مطالب بسيار خوبی ذكر می‌فرمودند. مثلاً يكی از مسائلی كه می‌فرمودند اين بود: وقتی وارد در دينی می‌شود از خواست‌های او اين است كه خوب حالا ديگر ما يك يا يك بنويسيم يا يك پخش كنيم يا از اين قبيل، در صورتی‌كه اگر خوب كند خواهد ديد كه اين خواست، خواستی نفسانی است، و می‌خواهد به اين وسيله خودش را مطرح کند!. اين حرف‌ها برای ما خيلی عميق بود و آن زمان خوب نمی‌رسید كه چگونه می‌شود انسان وارد يا طلبگی بشود يا مثل شما وارد و و از اين قبيل مراکز بشود و وقتی هوسش گرفت که چيزی بنويسيم و پخش کنيم؛ خواست نفسانی باشد!، دقت زيادی لازم دارد تا متوجه شويم که آيا اين خواست و موقعيت واقعاً به جا و به صلاح است يا این‌که هنوز زود است؟ آدمی كه ده پانزده سال در يا در فرهنگ بوده و کرده، نفسش همان نفسِ و بچگی اوست، خواست‌هایش هم همان خواست‌های کودکی است که به رنگ جديد در می‌آید؛ به رنگ و و شدن و كردن و از اين قبيل چيزها در می‌آید، اگر كسی خوب در اين مسائل دقت كند، می‌بیند كه نه؛ هنوز برای اين شخص وقت اين حرف‌ها نشده چون او اين را نكرده است. مرحوم علامه معنی اين ورزش را برای ما این‌گونه نقل می‌فرمودند: مرحوم ملا هادی اعلی الله مقامه در ، حوزه‌ی علميه داشت و روزها در يا در يک جايی درس می‌گفتند. يك روز چند طلبه‌ی كرمانی که می‌خواستند به مقدس مشرَّف شوند، می‌گویند برويم به سبزوار و با ملا هادی سبزواری ديداری داشته باشيم، وقتی آمدند و نشستند، دائم به هم نگاه می‌کردند و با تعجب اشاره می‌کردند و مثل این‌که يک چيز عجيبی دیده‌اند، برای سايرين سؤال پيش آمد که چرا این‌ها این‌گونه حرکات را انجام می‌دهند؟! بعد از درس که همه متفرق شدند، از آن جوان‌ها پرسيدند: چه مسئله‌ای بود كه شما در بين درس دائم با هم صحبت می‌کردید؟ گفتند: ما يك مطلب عجيب ديديم. پرسيدند آن مطلب عجيب چه بود؟ گفتند: ما طلاب يك مدرسه‌ای در هستيم، يك روز جوانی به مدرسه ما آمد و چون جايی نداشت، می‌خواست که در مدرسه بماند، ولی اجازه‌ی نبود كه او برود در حجره و مهمان طلاب شود، فلذا رفت داخل اتاق و خادم هم که ديد او تازه وارد و غريبه است، از او پذيرائی كرد، او هم فرصت نداد كه كسی به او حرفی بزند، خودش دست‌ها را بالا زد و به خادم گفت که اگر کاری داری به من بگو و خودش شروع به کار کرد و مثلاً جاروب را برداشت و حياط را جاروب کرد و رفت برای طلاب ماست و نان خريد و خلاصه از اين کارها انجام داد. اين خادم هم که ديد جوانی آمده و کمک می‌کند، خيلی خوشش آمد و او را نگه داشت، او چند شب همان‌جا بود و واقعاً مثل بازويی برای آن خادم شد و او را خيلی کمک می‌کرد. بعد هم که خادم ديد او واقعاً جوان بسيار خوبی است، دختر خود را برای به او پيشنهاد کرد و او را خود نمود. حالا ما آمديم که حاجی سبزواری را ببينيم و به مشهد برويم؛ می‌بینیم که حاجی سبزواری همان جوان است که حدود يک سال به ما خدمت کرد و برای ما ماست و نان خريد و حياط را جاروب كرد، ولی ما نفهميديم كه او طلبه است و درس خوانده! اما حالا كه نگاه كرديم، شناختيم که ايشان همان شخص هستند. اين جريان را مرحوم علامه نقل می‌کردند و می‌فرمودند: بعضی از دوستان ما گفتند که ما فرزندان آن دوشيزه‌ی كرمانی را كه دختر خادم و همسر ملا هادی سبزواری بود را هم ديديم. منظور اين است که اين جور ورزش‌ها و این‌گونه برای همه‌ی مخصوصاً در اين دوره لازم است. ۸۵/۱۱/۳۰ ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
سیدالعلماء
🔺 جذب از راه معنویت 🔹 شما مکاید خفی شیاطین جن و انس را ببینید که امور معنوی را صورت‌سازی می‌کنند. مثلاً بگوید: ما می‌خواهیم نسل جوان بشوند. نسل جوان را باید به زهد جذب‌شان کرد. امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) با یک کفش پاره سلطنت می‌کرد و نسل خودش را، آن‌کسی‌را که قابل بوده را جذب می‌کرد، نه با یک کفش‌های قشنگ که از سلطان روم برایش فرستاده، آن را بپوشد، بیاید نماز جمعه تا جوانان خوش‌شان بیاید!. درست وضع دارد عوض می‌شود!. امیرالمؤمنین علیه‌السلام در بین خطبه خواندن لباسش را تکان می‌داد. چرا؟! چون یک پیراهن داشت، شسته بود، غسل کرده بود، آمده بود نماز جمعه، لباسش تر بود، پیراهنش را تکان می‌داد؛ چون لباس نداشته عوض بکند بیاید نماز جمعه!. آیا او نمی‌خواست جوان‌ها را جذب بکند؟! او می‌خواست جذب از راه جلب به معنویت انجام بگیرد نه جذب به این‌که این مسجد چقدر زیباست! چقدر دیوارش این‌جور است، گلدسته‌اش این‌جور است و فلان. پیغمبر صلوات‌الله‌علیه‌وآله هم مبارزه داشت. وقتی می‌آمد، می‌دید مثلاً -در سختی دوران اسلام- حضرت زهرا (علیهاالسلام) یک پرده‌ای در خانه انداخته که می‌شود این را داد به یک فقیری تا پیراهنش بکند، سلام علیک نکرده بر می‌گشت. حضرت زهرا (علیهاالسلام) هم مقصود ایشان را می‌فهمید. روی همان حساب آن پرده را می‌داد به یک فقیر. الآن هم فقر نسل جوان به و به ، عین همان فقر زمان پیغمبر است! منتهی به این شکل امروزی در آمده. آن زمان یک دانه خرما، یک شخص را نجات می‌داد از گرسنگی؛ حالا یک ملیون مثلاً که یک جوان بگیرد، یک ازدواجی، در یک سطح نازلی انجام بدهد مثل همان یک خرما است. امروز باید این‌جوری مردم مجاهد بشوند. بازاری‌ها، تجار، اداری‌ها، وزرا. کفش اضافی برای عوض کردن آقای وزیر نداشته باشد از بس رسیدگی کرده باشد به زیردستش، به کارمنداش، به جوان‌هایی که می‌شناسد. به همسایه‌ها، به خانواده. مرحوم آیت الله گلپایگانی اعلی‌الله‌مقامه از خودشان شنیدم که فرمود: زمان حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی (رحمه‌الله) من و همسرم یک کفش داشتیم. من صبح می‌پوشیدم، می‌رفتم درس حاج شیخ عبدالکریم. بر می‌گشتم، او می‌پوشید، می‌رفت به آشپزخانه برای کار غذا پختنش و این‌ها. این‌که مالِ زمان جاهلیت و هزار سال پیش نیست، مالِ هشتاد سال پیش است. اگر این کارها را ظرفیت پیدا کند و جا باز کند در تلویزیون، در تبلیغات، در روزنامه‌ها، در همه‌جا، کشور یک انقلاب جهادی پیدا می‌کند، نه فقط جهاد دانشگاهی، یا مثلاً بسیج و این‌جور چیزها. نه، بسیج عمومی باید باشد؛ عمومی اگر بشود شاید یک مورد نیاز، مثلاً جوانی که الآن وظیفه‌ی شرعی‌اش ازدواج باشد، پیدا نشود یا بی مسکن نباشد؛ چون این کاخ‌های شصت طبقه، پنجاه طبقه بالا می‌رود، این‌ها همه از یک بینش ضد اسلامی تولید می‌شود!. شهردار و شهرداری‌های پنج سال پیش، ده سال پیش که این‌ها را ترویج می‌کردند، -حالا نمی‌دانم هنوز ترویج می‌کنند- این‌ها از این نکات غافل بودند: همسایه‌ها از آفتاب محروم می‌شوند، از هوای خوب محروم می‌شوند، بچه‌ها در رفت و آمدها و پله‌ها و به هم برخورد کردن‌ها، اخلاق‌شان فاسد می‌شود. صد جور عیب دارد. ولی یک برج برود، بالا کشور زینت پیدا می‌کند! می‌گویند: ایران ترقی کرده!. دین‌شناسی الآن کم‌یاب است؛ مغز دین یعنی چی؟ عدالت یعنی چی؟ ریاست یعنی چی؟ این‌ها را همه‌اش را حضرت علی (علیه‌السلام) داشت با یک پیراهن! امام جمعه، خلیفه، مشغول خطبه‌ها بود، پیراهنش را برای خشکیدن تکان می‌داد! چرا؟ چون وقتی می‌خواست بیاید نماز، غسل بکند، لباسش را عوض بکند، نداشت، فقط پیراهنی داشت، این را که شسته بود، هنوز خشک نشده بود، پوشیده بود آمده بود نماز جمعه. پیراهنش را تکان می‌داد که رطوبتش مثلاً برود، توی آن هوای گرم که اصلاً باید فوری خشک شده باشد. هدیه به امیرالمؤمنین علیه‌السلام صلوات اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
🔺 بنده یعنی چه؟ 🔹 اگر مثلاً ما را می‌کرد و به ما غذای نپخته می‌داد، یا می‌گفت فلان کار را باید بکنی، خب معلوم بود ما انجام می‌دادیم. پس ما در آن‌جا در پوشش اسارت بودیم و از خود چیزی نداشتیم، وگرنه اگر از خود چیزی داشتیم این کارها را نمی‌کردیم. هم یک چنین چیزی است، یعنی در برابر خداوند است در زندگی‌اش! از صبح که بلند می‌شود یک اسیر است. اصلاً ، یعنی یک اسیر، یک فرمانبر. اما در ما چیزی که نیست همین حرف‌هاست. ما آدمِ هستیم، برای خودمان مستقل هستیم. این روش ما و این ارتکازات ما که در ما حاکم است و ما را می‌گرداند و می‌چرخاند و حرف می‌زنیم و می‌کنیم و می‌کنیم و در می‌آوریم و پول خرج می‌کنیم و می‌خریم و می‌کنیم، این‌ها تحت پوشش عبودیت نیست!. ، انسان و همیشه باید در حال اسارت باشد و بداند که در کشور خودش نیست، این لباسی که من پوشیده‌ام، برای خودم نیست، این غذایی که از نانوایی می‌خرم، همه‌اش در حال اسارت خداست. نان خورم، بنده‌ام، بنده اصلاً یعنی همین چیزها. یعنی کسی که هیچ چیز مال خودش نیست، هر چیزی که به او می‌دهند، این مدام می‌کند که خوب من این را باید چه کارش بکنم؟ الآن یک نفر هم من است که من این را چه کار می‌کنم؟ این پول مال من نیست، این ، این عبا، این عمامه، این‌ها همه‌اش صاحب دارد و من بنده و او هستم! ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
🔺 بنده یعنی چه؟ 🔹 اگر مثلاً ما را می‌کرد و به ما غذای نپخته می‌داد، یا می‌گفت فلان کار را باید بکنی، خب معلوم بود ما انجام می‌دادیم. پس ما در آن‌جا در پوشش اسارت بودیم و از خود چیزی نداشتیم، وگرنه اگر از خود چیزی داشتیم این کارها را نمی‌کردیم. هم یک چنین چیزی است، یعنی در برابر خداوند است در زندگی‌اش! از صبح که بلند می‌شود یک اسیر است. اصلاً ، یعنی یک اسیر، یک فرمانبر. اما در ما چیزی که نیست همین حرف‌هاست. ما آدمِ هستیم، برای خودمان مستقل هستیم. این روش ما و این ارتکازات ما که در ما حاکم است و ما را می‌گرداند و می‌چرخاند و حرف می‌زنیم و می‌کنیم و می‌کنیم و در می‌آوریم و پول خرج می‌کنیم و می‌خریم و می‌کنیم، این‌ها تحت پوشش عبودیت نیست!. ، انسان و همیشه باید در حال اسارت باشد و بداند که در کشور خودش نیست، این لباسی که من پوشیده‌ام، برای خودم نیست، این غذایی که از نانوایی می‌خرم، همه‌اش در حال اسارت خداست. نان خورم، بنده‌ام، بنده اصلاً یعنی همین چیزها. یعنی کسی که هیچ چیز مال خودش نیست، هر چیزی که به او می‌دهند، این مدام می‌کند که خوب من این را باید چه کارش بکنم؟ الآن یک نفر هم من است که من این را چه کار می‌کنم؟ این پول مال من نیست، این ، این عبا، این عمامه، این‌ها همه‌اش صاحب دارد و من بنده و او هستم! ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama