eitaa logo
سیدالعلماء
1.8هزار دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
735 ویدیو
7 فایل
کانال رسمی مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی ایشان شاگرد بزرگانی مثل حضرات آیات شیخ عباس تهرانی، امام خمینی، علامه طباطبایی، بروجردی و... بودند. مرحوم امام در نامه‌های خود، از ایشان با عبارت "سیدالعلماء" یاد می‌کردند. ارتباط با ادمین @seydololama_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
سیدالعلماء
#تفسیر #ترجمه_قرآن 🔺 نکاتی پیرامون شرایط تفسیر و ترجمه و برداشت‌های قرآنی (۲) ⏪ آیه‌ی شریفه است دی
🔺 نکاتی پیرامون شرایط تفسیر و ترجمه و برداشت‌های قرآنی (۳) 🔹 ما در سطح عمومی مان یک داریم از و و . اگر کسی در این‌ها تشکیک داشته باشد، مسلمانی‌اش را هنوز احراز نکرده؛ باید برود دنبال مسلمانی و همه کارش را هم زمین بگذارد. یعنی الآن به حکم محکم بودن، یک نفر نشسته پشت میزش، یک اداره است؛ حالا یا گفت یا از یک که داشت صحبت می‌کرد، یک مرتبه این شنید و ملتفت شد که این مسأله درباره‌ی معاد یا درباره‌ی توحید به گوشش نخورده بود، تا ملتفت شد و دید که این مطلب برایش حل نشده و بن‌بست دارد، باید کارش را زمین بگذارد، منشی یا معاون یا کسی دیگری را جای خودش بگذارد و برود بیرون!؛ چرا؟ برای خاطر این‌که این دچار یک شده درباره‌ی یک مسأله‌ی اصلی اسلامی که تا حالا ملتفتش نبود که تردید کند، اگر ملتفت شده بود به تردید خودش هم متوجه می‌شد، ولی حالا اصلاً مطلب تازه‌ای به ذهن و گوشش وارد شده که اصل و اساس مسائل اسلامی هم در این مطلب است. یا به حسب توحید یا به حسب نبوت یا در مسأله‌ی معاد. اگر دچار و تردید شد، این‌جا حکمش چیست؟ حکمش این است که به قدر غذایی که نَمی‌رد، بخورد. باقی‌اش را برود دنبال حل این مسئله تا درستش کند. وگرنه این بماند به این شکل، نمی‌شود با او هم‌غذا شد، چون مسلمان نیست دیگر!. او هم باید خودش را از او جدا کند. یک‌چیز دیگر می‌شود آن. تقصیر هم ندارد زیرا تا حالا نبوده، بوده. پس ما به این نظر سطحی در مسائل اسلامی، نمی‌توانیم همه‌ی و را شریک خودمان بدانیم. ۸۰/۸/۳۰ ادامه دارد... ☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
سیدالعلماء
🏴 رحلت جان‌گداز و جان‌سوز رحمة للعالمین، پیامبر عظیم الشأن اسلام، مولای خلائق اولین و آخرین، حضرت مح
▪️شهادت رسول الله و امام مجتبی (علیهما و آلهما السلام) تسلیت باد 🏴 ریشه‌ی مصائب در اسلام 🔹 حضرت و (صلوات الله علیهما) تنها مظلومیت و خوردن در به پهلو نیست؛ بلکه باید دید ریشه‌ی این مصائب کجاست؟ ریشه‌ی این مصائبِ خاندان (علیهم‌السلام)، این است که اسلام را نفهمیدند و در پی نبودند! الآن در و ، مأمور می‌آید و را معاینه می‌کند که کسی نداشته باشد و اگر بیماری مسریِّ خطرناک داشته باشد، باید درمان شود. امّا این مسأله اصلاً مطرح نیست که ما صوری هستیم و شاید گرفتار مرض باشیم!؛ «وَمِنَ النَّاسِ مَن يَقُولُ آمَنَّا بِاللّهِ وَبِالْيَوْمِ الآخِرِ وَمَا هُم بِمُؤْمِنِينَ»؛ ( : ۸)؛ یعنی بعضی‌ها نادرست و ظاهری است. ولو این‌که هم بکنند یا درس بدهند، ولی نیستند. ⚫️ این بزرگترین است که پس از رحلت خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) پیش آمد. یعنی بودند افرای که در جماعت حضرت حاضر می‌شدند، امّا هنوز باور و کامل نداشتند و جاهلی هنوز در دل‌هایشان باقی بود!. ☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
سیدالعلماء
🏴 ریشه‌ی مصائب در اسلام 🔹 حضرت و (صلوات الله علیهما) تنها مظلومیت و خوردن در به پهلو نیست؛ بلکه باید دید ریشه‌ی این مصائب کجاست؟ ریشه‌ی این مصائبِ خاندان (علیهم‌السلام)، این است که اسلام را نفهمیدند و در پی نبودند!. الآن در و ، مأمور می‌آید و را معاینه می‌کند که کسی نداشته باشد و اگر بیماری مسریِّ خطرناک داشته باشد، باید درمان شود. امّا این مسأله اصلاً مطرح نیست که ما صوری هستیم و شاید گرفتار مرض باشیم!؛ «وَمِنَ النَّاسِ مَن يَقُولُ آمَنَّا بِاللّهِ وَبِالْيَوْمِ الآخِرِ وَمَا هُم بِمُؤْمِنِينَ»؛ ( : ۸)؛ یعنی بعضی‌ها نادرست و ظاهری است. ولو این‌که هم بکنند یا بدهند، ولی نیستند. ⚫️ این بزرگترین است که پس از رحلت خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) پیش آمد. یعنی بودند افرای که در جماعت حضرت حاضر می‌شدند، امّا هنوز باور و کامل نداشتند و جاهلی هنوز در باقی بود!. ☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
سیدالعلماء
📆 سال‌روز درگذشت مرحوم ملا هادی سبزواری؛ (۲۸ ۱۲۸۹ق) 🔺داستانی عجیب از مبارزه با نفسِ حکیم الهی و عالم ربانی مرحوم ملا هادی سبزواری 🔹 بنده به خاطر دارم كه در مدرسه مَدرسی بود كه زيلو و حصير داشت و ايشان [ ] عصرهای جلسه‌ای داشتند كه ده، بيست نفر و چند ، مِن‌جمله شهيد و افرادی از اين قبيل می‌آمدند و ايشان بسيار مؤثری می‌فرمودند؛ مواعظ‌شان خيلی مؤثر بود، به‌طوری‌که در ما كه آن موقع بوديم خیلی اثر می‌گذاشت. مرحوم شهيد مطهری هم در آن هنگام يك جوانی با سن و سال ما بود که ايشان هم می‌آمدند و مجموعاً شايد سی نفر هم نمی‌شدند، ولی ايشان مطالب بسيار خوبی ذكر می‌فرمودند. مثلاً يكی از مسائلی كه می‌فرمودند اين بود: وقتی وارد در دينی می‌شود از خواست‌های او اين است كه: خب، حالا ديگر ما يک يا يك بنويسيم يا يک پخش كنيم يا از اين قبيل، در صورتی‌كه اگر خوب كند خواهد ديد كه اين خواست، خواستی نفسانی است، و می‌خواهد به اين وسيله خودش را مطرح کند!. اين حرف‌ها برای ما خيلی عميق بود و آن زمان مان خوب نمی‌رسید كه چگونه می‌شود انسان وارد يا طلبگی بشود يا مثل شما وارد و ها و از اين قبيل مراکز بشود و وقتی هوسش گرفت که چيزی بنويسيم و پخش کنيم؛ خواست نفسانی باشد!، دقت زيادی لازم دارد تا متوجه شويم که آيا اين خواست و موقعيت واقعاً به‌جا و به‌صلاح است يا این‌که هنوز زود است؟ آدمی كه ده پانزده سال در يا در فرهنگ بوده و کرده، نفسش همان نفسِ و بچگی اوست، خواست‌هایش هم همان خواست‌های کودکی است که به رنگ جديد در می‌آید؛ به رنگ و و شدن و كردن و از اين قبيل چيزها در می‌آید، اگر كسی خوب در اين مسائل دقت كند، می‌بیند كه نه؛ هنوز برای اين شخص وقت اين حرف‌ها نشده چون او اين را نكرده است. مرحوم علامه معنی اين ورزش را برای ما این‌گونه نقل می‌فرمودند: مرحوم ملا هادی اعلی‌الله‌مقامه در ، حوزه‌ی علميه داشت و روزها در يا در يک جايی درس می‌گفتند. يک روز چند طلبه‌ی كرمانی که می‌خواستند به مقدس مشرَّف شوند، می‌گویند برويم به سبزوار و با ملا هادی سبزواری ديداری داشته باشيم. وقتی آمدند و نشستند، دائم به هم نگاه می‌کردند و با تعجب اشاره می‌کردند و مثل این‌که يک چيز عجيبی دیده‌اند، برای سايرين سؤال پيش آمد که چرا این‌ها این‌گونه حرکات را انجام می‌دهند؟! بعد از درس که همه متفرق شدند، از آن جوان‌ها پرسيدند: چه مسئله‌ای بود كه شما در بين درس دائم با هم صحبت می‌کردید؟ گفتند: ما يک مطلب عجيب ديديم. پرسيدند آن مطلب عجيب چه بود؟ گفتند: ما طلاب مدرسه‌ای در هستيم، يک روز جوانی به مدرسه ما آمد و چون جايی نداشت، می‌خواست که در مدرسه بماند، ولی اجازه‌ی نبود كه او برود در حجره و مهمان طلاب شود، فلذا رفت داخل اتاق و خادم هم که ديد او تازه وارد و غريبه است، از او پذيرائی كرد، او هم فرصت نداد كه كسی به او حرفی بزند، خودش دست‌ها را بالا زد و به خادم گفت که اگر کاری داری به من بگو و خودش شروع به کار کرد و مثلاً جاروب را برداشت و حياط را جارو کرد و رفت برای طلاب ماست و نان خريد و خلاصه از اين کارها انجام داد. اين خادم هم که ديد جوانی آمده و کمک می‌کند، خيلی خوشش آمد و او را نگه داشت، او چند شب همان‌جا بود و واقعاً مثل بازويی برای آن خادم شد و او را خيلی کمک می‌کرد. بعد هم که خادم ديد او واقعاً جوان بسيار خوبی است، دختر خود را برای به او پيشنهاد کرد و او را خود نمود. حالا ما آمديم که حاجی سبزواری را ببينيم و به مشهد برويم؛ می‌بینیم که حاجی سبزواری همان جوان است که حدود يک سال به ما خدمت کرد و برای ما ماست و نان خريد و حياط را جارو كرد، ولی ما نفهميديم كه او طلبه است و درس خوانده! اما حالا كه نگاه كرديم، شناختيم که ايشان همان شخص هستند. اين جريان را مرحوم علامه نقل می‌کردند و می‌فرمودند: بعضی از دوستان ما گفتند که ما فرزندان آن دوشيزه‌ی كرمانی را كه دختر خادم و همسر ملا هادی سبزواری بود را هم ديديم. منظور اين است که اين‌جور ورزش‌ها و این‌گونه ها برای همه‌ی مخصوصاً در اين دوره لازم است. ۸۵٫۱۱٫۳۰ ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
سیدالعلماء
🔺 تو بدن نیستی! 🔹 سخنانی کوتاه پیرامون فرمایش¹ مهم مرحوم آیت الله میرزا محمدعلی #شاه‌آبادی در کنگره‌
🔺 سخنانی کوتاه پیرامون فرمایش مهم مرحوم آیت الله میرزا محمدعلی در کنگره‌ی نکوداشت مرحوم آیت الله شیخ محمدعلی شاه‌آبادی؛ (پنج‌شنبه سوم  المظفر ۱۳۶۹ ه ق = سوم  ۱۳۲۸ ش) 🔹 زمان برگزاری: ۳ آبان‌ماه ۸۶ 🔸محل برگزاری: تالار علامه امینی دانشگاه تهران بسم الله الرحمن الرحیم کسی‌که به مختصر مطالعه‌ای از آثار آن بزرگوار [مرحوم آیت الله شیخ محمدعلی ] موفق شده باشد، علاوه‌بر مطالب علمی، فلسفی، تفسیری، فقهی این مطلب را هم ملتفت می‌شود که باید مجالس، مجالسی باشد که وقتی مستمع و حاضران از آن‌جا بیرون می‌آیند مانند این‌که از آن بلند آن بزرگوار به آن‌ها یک شده باشد، یک نتیجه‌ای را هم با خود بردارند. دوستان، آقایان، دانشمندان، مطالب بسیار مفیدی برای ما بیان کردند. یک مطلب را هم بنده اضافه می‌کنم که ایشان در [کتاب] انسان و فطرت¹ با استدلال مختصری، یک دنیا نتیجه گرفته و خطاب به ما کرده، الآن ما مخاطب او هستیم. آن استدلال این است که می‌فرمایند: بدن نیست [بلکه] است. چرا؟! برای این‌که ، حس ندارد؛ ، ، مالِ انسان است، انسان است. وقتی این‌طور شد، پس ای مخاطب من! بشناس خودت را که: «فلتحکم: بأنی لستُ بدنا و لا مادة»؛ من بدن نیستم!. خب این چه نتیجه‌ای می‌دهد؟ خیلی نتیجه می‌دهد. برای این‌که الآن اگر بنده می‌کردم که ماشین یا منزل یا فرش و ، یا باغ و عمارت در من است و من با او هستم و برای آن‌ها باید نتیجه بگیرم!؛ چقدر این خیال احمقانه بود؟! حالا می‌فهمم که بدن من هم برای من این‌طور است و من بدن نیستم. خب وقتی بدن نیستم، من چه کاره‌ام؟ جایگاه من کجاست؟ سرانجام من کجاست؟ ابتدای من چه جور بوده است؟ این‌ها همه مطالبی است که پیش می‌آید. ما باید آن‌وقت این‌ها را پاسخ بدهد. نویسنده‌ی [ ] یک چندتا این‌جور سؤال می‌کند، بعد می‌گوید: این سؤالات را اگر کسی به ما پاسخ بدهد، ارزشش از تمام ثروت‌های روی زمین برای ما بیشتر است. مربوط به چی؟ مربوط به همین "نفس" است که من چی هستم؟ خب الآن فرهنگ ما باید این دغدغه درونش پیدا بشود: که ما چه باید بکنیم؟! به عقیده‌ی این ناچیز، باید یک عجیبی در خانواده‌ها، و در افراد فامیل، از درس‌نخوانده تا به بالا، تا ، تا اساتید محترم، شکل بگیرد. از فرمایش ایشان بگیرند و آن این است که: از تا دانشگاهی، سخن -آموزگار دل‌سوز اسلامی- محترم و عزیز، تعلیمات‌شان در هر و در هر بر اساس این‌که ما بدن نیستیم، باشد. خب وقتی ما بدن نیستیم، ما هم‌دیگر را هم نمی‌بینیم اصلاً! نه استاد، را می‌بیند. نه شاگرد، استاد را می‌بیند؛ ما اصلاً در چه جهانی هستیم؟ نمی‌دانیم!. ما همین‌طور سردرگمیم! اصلاً از خود خبر نداریم که داریم به چیزهایی که از آن‌ها مفارقت می‌کنیم، می‌پردازیم. خب حالا چی کار کنیم که به این دغدغه بیفتیم؟ چه کند؟ چه کند؟ جواب این را مرحوم در بیان کرده. و این یک مطلبی است‌که کم‌تر در ها، و رساله‌ها و ها پیدا می‌شود. و آن این است که می‌فرماید: طبق آیه‌ی شریفه‌ی «قوا انفسکم واهلیکم ناراً»²؛ این خطاب یک مرتبه‌ی می‌آورد برای مسلمان‌ها!. ابتدا آدم خیال می‌کند که تنها خودش باید انسان باشد، باشد، سالم باشد، و چه باشد. ولی این آیه به هر شخصی می‌کند که: خودش و آن افرادی را که می‌تواند در آن‌ها مؤثر باشد از یا غیر، آن‌ها را از قبل از سن ، ملتفت به این‌که: "من بدن نیستم"، بکند؛ یعنی یک کند. برای این‌که مرحوم آیت الله شاه‌آبادی می‌فرماید: این‌که ما بدن نیستیم؛ «هذا الکشف اول مقاصد الانبیاء (علیهم‌السلام)» خب ما اول از را آوردیم توی کلاس‌ها؟ آوردیم تو دستورات فرهنگی‌مان؟ یا ازش بودیم؟! 🔺 ص۱ ⬇️
سیدالعلماء
🏴 توصیه‌هایی پیرامون ص (۱) بسم الله الرحمن الرحیم باید افرادی که ذی‌نفوذ هستند در یک جمع، و دیگران کلمات‌شان را قبول دارند، چه به عنوان یا یا یا کاروان یا هر چیز دیگر، همان‌طوری‌که در معمولاً جلسه در گرفته می‌شود و اعمال حج نشان داده و توضیح داده می‌شود، همین کار را در این زیارات انجام دهند. به این صورت‌که از زیر مجموعه‌ی خودشان سؤال کنند از هر صنفی هستند؛ یا یا و ... - در این جمعیت عجیبی که ان‌شاءالله به سلامت موفق بشود- بپرسند چیست؟ هدف را مشخص کنند. ببینند این‌ها می‌دانند هدف چیست یا فقط می‌خواهند بروند، ببرند و بیایند باز سر کار خودشان باشند؟ چند تا از کلمات امام علیه‌السلام انتخاب کنند و به این‌ها حالی کنند که حضرت امام حسین علیه‌السلام به دنیا نداشت. را یک مسیر و جاده‌ای بیشتر حساب نمی‌کرد. و را اصل این می‌دانست. هدف که خدا به داده، تقریباً از مرگ شروع می‌شود. امام حسین علیه‌السلام هم دل‌خوشی‌اش به این بود که از این پل به آسانی ردّ می‌شود و با آن‌هایی‌که به آن‌ها می‌ورزد، پیدا می‌کند، چرا که می‌فرماید: «و ما أولهنی إلی أسلافی اشتیاق یعقوب إلی یوسف». من دنیا برایم زندگی نیست. مثل این‌که حضرت علیه‌السلام هم زندگی نداشت و در نتیجه مبتلا به نابینایی شد و همه‌اش آه می‌کشید برای و دوری از او. آیا شماها می‌خواهید با رفتن و برگشتن از این‌جور درون‌تان ظهور بکند و طمع لذات دنیا از خاطرتان پاک شود، محو شود و طمع به لذات آن‌جا در شما پیدا شود و یا اگر هست تقویت شود؟. خلاصه یا شوید و برگردید، یا اگر حسینی هستید، حسینی‌تر بشوید و برگردید. مثلاً بنده در جوانی موفق شدم مادرم و یکی دو تا از زنان آشنا و اقوام را با خودم بردم و آن‌جا هم شدم، مادرم هم سرش شکست، مشکلاتی هم پیش آمد. بالأخره وقتی برگشتیم، استاد ما [مرحوم آیت الله حاج شیخ عباس ] که یک قدری اهل این حرف‌ها بود، می‌گفت: من اثر این زیارت را در تو می‌بینم. یا می‌گفت نور زیارت را در تو می‌بینم. یک چنین چیزی. خلاصه سفر، سفر است. تجارت است و تبدیل است. و برای تبدیل این افکار، سخنان حضرت خوانده و معنا شود. همین کتاب [ ] تألیف آقای همراه باشد و آن‌ها هم داشته باشند، که حضرت در برابر افراد چه فرمود؟ در منازل، در ، در راه و در روز و... ، این سفرنامه‌ی حضرت است. شما هم می‌خواهید مثل بیت‌الله، - خانه‌ای که بانی‌اش حضرت خلیل الله علیه‌السلام بود- ، یک سفری نظیر سفر حج داشته باشید، منتهی زیارت‌گاهش، شهادت‌گاه بزرگ‌ترین و شریف‌ترین است. و با چنین ملاقاتی، با چنین زیارتی، با چنین عرض سلامی، باید یک چیزی در وارد شود، که هر کسی از که اهل اند، بگویند ایشان فرق کرده. از یک ماه پیش، دو ماه پیش که با هم بودیم تا حالا خیلی فرق کرده؛ شوقی‌یاتش، ذوقی‌یاتش، علاقه‌هایش فرق کرده. مثلاً اگر و عزاداری می‌کند، حالا هر دوازده ماه می‌خواهد کند، مثل کسی که ماه رمضان‌اش قبول شده، دلش می‌خواهد همه‌ی سال ماه باشد. این حرف‌ها به خاطر این است که شما سؤال فرمودید، ما هم در جواب این‌ها را عرض می‌کنیم شاید یک چیزی هم به برکات آن‌ها به ما برسد.... @seyedololama ادامه‌ی مطلب در پیام بعدی⬇️
سیدالعلماء
🏴 رحلت جان‌گداز و جان‌سوز رحمة للعالمین، پیامبر عظیم الشأن اسلام، مولای خلائق اولین و آخرین، حضرت مح
▪️شهادت رسول الله و امام مجتبی (علیهما و آلهما السلام) تسلیت باد 🏴 ریشه‌ی مصائب در اسلام 🔹 حضرت و (صلوات الله علیهما) تنها مظلومیت و خوردن در به پهلو نیست؛ بلکه باید دید ریشه‌ی این مصائب کجاست؟ ریشه‌ی این مصائبِ خاندان (علیهم‌السلام)، این است که اسلام را نفهمیدند و در پی نبودند! الآن در ها و ، مأمور می‌آید و ها را معاینه می‌کند که کسی نداشته باشد و اگر بیماری مسریِّ خطرناک داشته باشد، باید درمان شود. امّا این مسأله اصلاً مطرح نیست که ما صوری هستیم و شاید گرفتار مرض باشیم!؛ «وَمِنَ النَّاسِ مَن يَقُولُ آمَنَّا بِاللّهِ وَبِالْيَوْمِ الآخِرِ وَمَا هُم بِمُؤْمِنِينَ»؛ ( : ۸)؛ یعنی بعضی‌ها نادرست و ظاهری است. ولو این‌که هم بکنند یا درس بدهند، ولی نیستند. ⚫️ این بزرگترین است که پس از رحلت خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) پیش آمد. یعنی بودند افرای که در های جماعت حضرت حاضر می‌شدند، امّا هنوز باور و کامل نداشتند و جاهلی هنوز در دل‌هایشان باقی بود!. ☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
🔺 ریشه‌ی مصائب در اسلام 🔹 حضرت و (صلوات الله علیهما) تنها مظلومیت و خوردن در به پهلو نیست؛ بلکه باید دید ریشه‌ی این مصائب کجاست؟ ریشه‌ی این مصائبِ خاندان (علیهم‌السلام)، این است که اسلام را نفهمیدند و در پی نبودند!. الآن در ها و ، مأمور می‌آید و ها را معاینه می‌کند که کسی نداشته باشد و اگر بیماری مسریِّ خطرناک داشته باشد، باید درمان شود. امّا این مسأله اصلاً مطرح نیست که ما صوری هستیم و شاید گرفتار مرض باشیم!؛ «وَمِنَ النَّاسِ مَن يَقُولُ آمَنَّا بِاللّهِ وَبِالْيَوْمِ الآخِرِ وَمَا هُم بِمُؤْمِنِينَ»؛ ( : ۸)؛ یعنی بعضی‌ها نادرست و ظاهری است، ولو این‌که هم بکنند یا بدهند، ولی نیستند. ⚫️ این بزرگ‌ترین است که پس از رحلت خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) پیش آمد؛ یعنی بودند افرای که در های جماعت حضرت حاضر می‌شدند، امّا هنوز باور و کامل نداشتند و جاهلی هنوز در هایشان باقی بود!. ☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
سیدالعلماء
📆 به مناسبت بزرگداشت مرحوم ملا هادی سبزواری؛ 🔺داستانی عجیب از مبارزه با نفسِ حکیم الهی و عالم ربانی مرحوم ملا هادی سبزواری 🔹 بنده به خاطر دارم كه در مدرسه مَدرسی بود كه زيلو و حصير داشت و ايشان [ ] عصرهای جلسه‌ای داشتند كه ده، بيست نفر و چند ، مِن‌جمله شهيد و افرادی از اين قبيل می‌آمدند و ايشان بسيار مؤثری می‌فرمودند؛ مواعظ‌شان خيلی مؤثر بود، به‌طوری‌که در ما كه آن موقع بوديم خیلی اثر می‌گذاشت. مرحوم شهيد مطهری هم در آن هنگام يك جوانی با سن و سال ما بود که ايشان هم می‌آمدند و مجموعاً شايد سی نفر هم نمی‌شدند، ولی ايشان مطالب بسيار خوبی ذكر می‌فرمودند. مثلاً يكی از مسائلی كه می‌فرمودند اين بود: وقتی وارد در دينی می‌شود از خواست‌های او اين است كه: خب، حالا ديگر ما يک يا يك بنويسيم يا يک پخش كنيم يا از اين قبيل، در صورتی‌كه اگر خوب كند خواهد ديد كه اين خواست، خواستی نفسانی است، و می‌خواهد به اين وسيله خودش را مطرح کند!. اين حرف‌ها برای ما خيلی عميق بود و آن زمان مان خوب نمی‌رسید كه چگونه می‌شود انسان وارد يا طلبگی بشود يا مثل شما وارد و ها و از اين قبيل مراکز بشود و وقتی هوسش گرفت که چيزی بنويسيم و پخش کنيم؛ خواست نفسانی باشد!، دقت زيادی لازم دارد تا متوجه شويم که آيا اين خواست و موقعيت واقعاً به‌جا و به‌صلاح است يا این‌که هنوز زود است؟ آدمی كه ده پانزده سال در يا در فرهنگ بوده و کرده، نفسش همان نفسِ و بچگی اوست، خواست‌هایش هم همان خواست‌های کودکی است که به رنگ جديد در می‌آید؛ به رنگ و و شدن و كردن و از اين قبيل چيزها در می‌آید، اگر كسی خوب در اين مسائل دقت كند، می‌بیند كه نه؛ هنوز برای اين شخص وقت اين حرف‌ها نشده چون او اين را نكرده است. مرحوم علامه معنی اين ورزش را برای ما این‌گونه نقل می‌فرمودند: مرحوم ملا هادی اعلی‌الله‌مقامه در ، حوزه‌ی علميه داشت و روزها در يا در يک جايی درس می‌گفتند. يک روز چند طلبه‌ی كرمانی که می‌خواستند به مقدس مشرَّف شوند، می‌گویند برويم به سبزوار و با ملا هادی سبزواری ديداری داشته باشيم. وقتی آمدند و نشستند، دائم به هم نگاه می‌کردند و با تعجب اشاره می‌کردند و مثل این‌که يک چيز عجيبی دیده‌اند، برای سايرين سؤال پيش آمد که چرا این‌ها این‌گونه حرکات را انجام می‌دهند؟! بعد از درس که همه متفرق شدند، از آن جوان‌ها پرسيدند: چه مسئله‌ای بود كه شما در بين درس دائم با هم صحبت می‌کردید؟ گفتند: ما يک مطلب عجيب ديديم. پرسيدند آن مطلب عجيب چه بود؟ گفتند: ما طلاب مدرسه‌ای در هستيم، يک روز جوانی به مدرسه ما آمد و چون جايی نداشت، می‌خواست که در مدرسه بماند، ولی اجازه‌ی نبود كه او برود در حجره و مهمان طلاب شود، فلذا رفت داخل اتاق و خادم هم که ديد او تازه وارد و غريبه است، از او پذيرائی كرد، او هم فرصت نداد كه كسی به او حرفی بزند، خودش دست‌ها را بالا زد و به خادم گفت که اگر کاری داری به من بگو و خودش شروع به کار کرد و مثلاً جاروب را برداشت و حياط را جارو کرد و رفت برای طلاب ماست و نان خريد و خلاصه از اين کارها انجام داد. اين خادم هم که ديد جوانی آمده و کمک می‌کند، خيلی خوشش آمد و او را نگه داشت، او چند شب همان‌جا بود و واقعاً مثل بازويی برای آن خادم شد و او را خيلی کمک می‌کرد. بعد هم که خادم ديد او واقعاً جوان بسيار خوبی است، دختر خود را برای به او پيشنهاد کرد و او را خود نمود. حالا ما آمديم که حاجی سبزواری را ببينيم و به مشهد برويم؛ می‌بینیم که حاجی سبزواری همان جوان است که حدود يک سال به ما خدمت کرد و برای ما ماست و نان خريد و حياط را جارو كرد، ولی ما نفهميديم كه او طلبه است و درس خوانده! اما حالا كه نگاه كرديم، شناختيم که ايشان همان شخص هستند. اين جريان را مرحوم علامه نقل می‌کردند و می‌فرمودند: بعضی از دوستان ما گفتند که ما فرزندان آن دوشيزه‌ی كرمانی را كه دختر خادم و همسر ملا هادی سبزواری بود را هم ديديم. منظور اين است که اين‌جور ورزش‌ها و این‌گونه ها برای همه‌ی مخصوصاً در اين دوره لازم است. ۸۵٫۱۱٫۳۰ ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
سیدالعلماء
‍ ‍ 🔺 داستانی عجیب از مبارزه با نفسِ حکیم الهی و عالم ربانی مرحوم "ملا هادی سبزواری" در سال‌روز درگذشت ایشان؛ (۲۸ ۱۲۸۹ق) 🔹 بنده به خاطر دارم كه در مدرسه مَدرسی بود كه زيلو و حصير داشت و ايشان( ) عصرهای جلسه‌ای داشتند كه ده، بيست نفر و چند ، مِن جمله شهيد و افرادی از اين قبيل می‌آمدند و ايشان بسيار مؤثری می‌فرمودند؛ مواعظ‌شان خيلی مؤثر بود، به طوری‌که در ما كه آن موقع بوديم خیلی اثر می‌گذاشت. مرحوم شهيد مطهری هم در آن هنگام يك جوانی با سن و سال ما بود که ايشان هم می‌آمدند و مجموعاً شايد سی نفر هم نمی‌شدند، ولی ايشان مطالب بسيار خوبی ذكر می‌فرمودند. مثلاً يكی از مسائلی كه می‌فرمودند اين بود: وقتی وارد در دينی می‌شود از خواست‌های او اين است كه خوب حالا ديگر ما يك يا يك بنويسيم يا يك پخش كنيم يا از اين قبيل، در صورتی‌كه اگر خوب كند خواهد ديد كه اين خواست، خواستی نفسانی است، و می‌خواهد به اين وسيله خودش را مطرح کند!. اين حرف‌ها برای ما خيلی عميق بود و آن زمان خوب نمی‌رسید كه چگونه می‌شود انسان وارد يا طلبگی بشود يا مثل شما وارد و و از اين قبيل مراکز بشود و وقتی هوسش گرفت که چيزی بنويسيم و پخش کنيم؛ خواست نفسانی باشد!، دقت زيادی لازم دارد تا متوجه شويم که آيا اين خواست و موقعيت واقعاً به جا و به صلاح است يا این‌که هنوز زود است؟ آدمی كه ده پانزده سال در يا در فرهنگ بوده و کرده، نفسش همان نفسِ و بچگی اوست، خواست‌هایش هم همان خواست‌های کودکی است که به رنگ جديد در می‌آید؛ به رنگ و و شدن و كردن و از اين قبيل چيزها در می‌آید، اگر كسی خوب در اين مسائل دقت كند، می‌بیند كه نه؛ هنوز برای اين شخص وقت اين حرف‌ها نشده چون او اين را نكرده است. مرحوم علامه معنی اين ورزش را برای ما این‌گونه نقل می‌فرمودند: مرحوم ملا هادی اعلی الله مقامه در ، حوزه‌ی علميه داشت و روزها در يا در يک جايی درس می‌گفتند. يك روز چند طلبه‌ی كرمانی که می‌خواستند به مقدس مشرَّف شوند، می‌گویند برويم به سبزوار و با ملا هادی سبزواری ديداری داشته باشيم، وقتی آمدند و نشستند، دائم به هم نگاه می‌کردند و با تعجب اشاره می‌کردند و مثل این‌که يک چيز عجيبی دیده‌اند، برای سايرين سؤال پيش آمد که چرا این‌ها این‌گونه حرکات را انجام می‌دهند؟! بعد از درس که همه متفرق شدند، از آن جوان‌ها پرسيدند: چه مسئله‌ای بود كه شما در بين درس دائم با هم صحبت می‌کردید؟ گفتند: ما يك مطلب عجيب ديديم. پرسيدند آن مطلب عجيب چه بود؟ گفتند: ما طلاب يك مدرسه‌ای در هستيم، يك روز جوانی به مدرسه ما آمد و چون جايی نداشت، می‌خواست که در مدرسه بماند، ولی اجازه‌ی نبود كه او برود در حجره و مهمان طلاب شود، فلذا رفت داخل اتاق و خادم هم که ديد او تازه وارد و غريبه است، از او پذيرائی كرد، او هم فرصت نداد كه كسی به او حرفی بزند، خودش دست‌ها را بالا زد و به خادم گفت که اگر کاری داری به من بگو و خودش شروع به کار کرد و مثلاً جاروب را برداشت و حياط را جاروب کرد و رفت برای طلاب ماست و نان خريد و خلاصه از اين کارها انجام داد. اين خادم هم که ديد جوانی آمده و کمک می‌کند، خيلی خوشش آمد و او را نگه داشت، او چند شب همان‌جا بود و واقعاً مثل بازويی برای آن خادم شد و او را خيلی کمک می‌کرد. بعد هم که خادم ديد او واقعاً جوان بسيار خوبی است، دختر خود را برای به او پيشنهاد کرد و او را خود نمود. حالا ما آمديم که حاجی سبزواری را ببينيم و به مشهد برويم؛ می‌بینیم که حاجی سبزواری همان جوان است که حدود يک سال به ما خدمت کرد و برای ما ماست و نان خريد و حياط را جاروب كرد، ولی ما نفهميديم كه او طلبه است و درس خوانده! اما حالا كه نگاه كرديم، شناختيم که ايشان همان شخص هستند. اين جريان را مرحوم علامه نقل می‌کردند و می‌فرمودند: بعضی از دوستان ما گفتند که ما فرزندان آن دوشيزه‌ی كرمانی را كه دختر خادم و همسر ملا هادی سبزواری بود را هم ديديم. منظور اين است که اين جور ورزش‌ها و این‌گونه برای همه‌ی مخصوصاً در اين دوره لازم است. ۸۵/۱۱/۳۰ ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
▪️شهادت رسول الله و امام مجتبی (علیهما و آلهما السلام) تسلیت باد 🏴 ریشه‌ی مصائب در اسلام 🔹 حضرت و (صلوات الله علیهما) تنها مظلومیت و خوردن در به پهلو نیست؛ بلکه باید دید ریشه‌ی این مصائب کجاست؟ ریشه‌ی این مصائبِ خاندان (علیهم‌السلام)، این است که اسلام را نفهمیدند و در پی نبودند! الآن در ها و ، مأمور می‌آید و ها را معاینه می‌کند که کسی نداشته باشد و اگر بیماری مسریِّ خطرناک داشته باشد، باید درمان شود. امّا این مسأله اصلاً مطرح نیست که ما صوری هستیم و شاید گرفتار مرض باشیم!؛ «وَمِنَ النَّاسِ مَن يَقُولُ آمَنَّا بِاللّهِ وَبِالْيَوْمِ الآخِرِ وَمَا هُم بِمُؤْمِنِينَ»؛ ( : ۸)؛ یعنی بعضی‌ها نادرست و ظاهری است. ولو این‌که هم بکنند یا درس بدهند، ولی نیستند. ⚫️ این بزرگترین است که پس از رحلت خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) پیش آمد. یعنی بودند افرای که در های جماعت حضرت حاضر می‌شدند، امّا هنوز باور و کامل نداشتند و جاهلی هنوز در دل‌هایشان باقی بود!. ☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
▪️شهادت رسول الله و امام مجتبی (علیهما و آلهما السلام) تسلیت باد 🏴 ریشه‌ی مصائب در اسلام 🔹 حضرت و (صلوات الله علیهما) تنها مظلومیت و خوردن در به پهلو نیست؛ بلکه باید دید ریشه‌ی این مصائب کجاست؟ ریشه‌ی این مصائبِ خاندان (علیهم‌السلام)، این است که اسلام را نفهمیدند و در پی نبودند! الآن در ها و ، مأمور می‌آید و ها را معاینه می‌کند که کسی نداشته باشد و اگر بیماری مسریِّ خطرناک داشته باشد، باید درمان شود. امّا این مسأله اصلاً مطرح نیست که ما صوری هستیم و شاید گرفتار مرض باشیم!؛ «وَمِنَ النَّاسِ مَن يَقُولُ آمَنَّا بِاللّهِ وَبِالْيَوْمِ الآخِرِ وَمَا هُم بِمُؤْمِنِينَ»؛ ( : ۸)؛ یعنی بعضی‌ها نادرست و ظاهری است. ولو این‌که هم بکنند یا درس بدهند، ولی نیستند. ⚫️ این بزرگترین است که پس از رحلت خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) پیش آمد. یعنی بودند افرای که در های جماعت حضرت حاضر می‌شدند، امّا هنوز باور و کامل نداشتند و جاهلی هنوز در دل‌هایشان باقی بود!. ☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama