eitaa logo
سیدالعلماء
1.8هزار دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
735 ویدیو
7 فایل
کانال رسمی مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی ایشان شاگرد بزرگانی مثل حضرات آیات شیخ عباس تهرانی، امام خمینی، علامه طباطبایی، بروجردی و... بودند. مرحوم امام در نامه‌های خود، از ایشان با عبارت "سیدالعلماء" یاد می‌کردند. ارتباط با ادمین @seydololama_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
🔺 #بنده شدن، بیرون آمدن از #عادت های دوران #کودکی است. ✅ مرحوم آیت‌الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
سیدالعلماء
📆 سال‌روز درگذشت مرحوم ملا هادی سبزواری؛ (۲۸ ۱۲۸۹ق) 🔺داستانی عجیب از مبارزه با نفسِ حکیم الهی و عالم ربانی مرحوم ملا هادی سبزواری 🔹 بنده به خاطر دارم كه در مدرسه مَدرسی بود كه زيلو و حصير داشت و ايشان [ ] عصرهای جلسه‌ای داشتند كه ده، بيست نفر و چند ، مِن‌جمله شهيد و افرادی از اين قبيل می‌آمدند و ايشان بسيار مؤثری می‌فرمودند؛ مواعظ‌شان خيلی مؤثر بود، به‌طوری‌که در ما كه آن موقع بوديم خیلی اثر می‌گذاشت. مرحوم شهيد مطهری هم در آن هنگام يك جوانی با سن و سال ما بود که ايشان هم می‌آمدند و مجموعاً شايد سی نفر هم نمی‌شدند، ولی ايشان مطالب بسيار خوبی ذكر می‌فرمودند. مثلاً يكی از مسائلی كه می‌فرمودند اين بود: وقتی وارد در دينی می‌شود از خواست‌های او اين است كه: خب، حالا ديگر ما يک يا يك بنويسيم يا يک پخش كنيم يا از اين قبيل، در صورتی‌كه اگر خوب كند خواهد ديد كه اين خواست، خواستی نفسانی است، و می‌خواهد به اين وسيله خودش را مطرح کند!. اين حرف‌ها برای ما خيلی عميق بود و آن زمان مان خوب نمی‌رسید كه چگونه می‌شود انسان وارد يا طلبگی بشود يا مثل شما وارد و ها و از اين قبيل مراکز بشود و وقتی هوسش گرفت که چيزی بنويسيم و پخش کنيم؛ خواست نفسانی باشد!، دقت زيادی لازم دارد تا متوجه شويم که آيا اين خواست و موقعيت واقعاً به‌جا و به‌صلاح است يا این‌که هنوز زود است؟ آدمی كه ده پانزده سال در يا در فرهنگ بوده و کرده، نفسش همان نفسِ و بچگی اوست، خواست‌هایش هم همان خواست‌های کودکی است که به رنگ جديد در می‌آید؛ به رنگ و و شدن و كردن و از اين قبيل چيزها در می‌آید، اگر كسی خوب در اين مسائل دقت كند، می‌بیند كه نه؛ هنوز برای اين شخص وقت اين حرف‌ها نشده چون او اين را نكرده است. مرحوم علامه معنی اين ورزش را برای ما این‌گونه نقل می‌فرمودند: مرحوم ملا هادی اعلی‌الله‌مقامه در ، حوزه‌ی علميه داشت و روزها در يا در يک جايی درس می‌گفتند. يک روز چند طلبه‌ی كرمانی که می‌خواستند به مقدس مشرَّف شوند، می‌گویند برويم به سبزوار و با ملا هادی سبزواری ديداری داشته باشيم. وقتی آمدند و نشستند، دائم به هم نگاه می‌کردند و با تعجب اشاره می‌کردند و مثل این‌که يک چيز عجيبی دیده‌اند، برای سايرين سؤال پيش آمد که چرا این‌ها این‌گونه حرکات را انجام می‌دهند؟! بعد از درس که همه متفرق شدند، از آن جوان‌ها پرسيدند: چه مسئله‌ای بود كه شما در بين درس دائم با هم صحبت می‌کردید؟ گفتند: ما يک مطلب عجيب ديديم. پرسيدند آن مطلب عجيب چه بود؟ گفتند: ما طلاب مدرسه‌ای در هستيم، يک روز جوانی به مدرسه ما آمد و چون جايی نداشت، می‌خواست که در مدرسه بماند، ولی اجازه‌ی نبود كه او برود در حجره و مهمان طلاب شود، فلذا رفت داخل اتاق و خادم هم که ديد او تازه وارد و غريبه است، از او پذيرائی كرد، او هم فرصت نداد كه كسی به او حرفی بزند، خودش دست‌ها را بالا زد و به خادم گفت که اگر کاری داری به من بگو و خودش شروع به کار کرد و مثلاً جاروب را برداشت و حياط را جارو کرد و رفت برای طلاب ماست و نان خريد و خلاصه از اين کارها انجام داد. اين خادم هم که ديد جوانی آمده و کمک می‌کند، خيلی خوشش آمد و او را نگه داشت، او چند شب همان‌جا بود و واقعاً مثل بازويی برای آن خادم شد و او را خيلی کمک می‌کرد. بعد هم که خادم ديد او واقعاً جوان بسيار خوبی است، دختر خود را برای به او پيشنهاد کرد و او را خود نمود. حالا ما آمديم که حاجی سبزواری را ببينيم و به مشهد برويم؛ می‌بینیم که حاجی سبزواری همان جوان است که حدود يک سال به ما خدمت کرد و برای ما ماست و نان خريد و حياط را جارو كرد، ولی ما نفهميديم كه او طلبه است و درس خوانده! اما حالا كه نگاه كرديم، شناختيم که ايشان همان شخص هستند. اين جريان را مرحوم علامه نقل می‌کردند و می‌فرمودند: بعضی از دوستان ما گفتند که ما فرزندان آن دوشيزه‌ی كرمانی را كه دختر خادم و همسر ملا هادی سبزواری بود را هم ديديم. منظور اين است که اين‌جور ورزش‌ها و این‌گونه ها برای همه‌ی مخصوصاً در اين دوره لازم است. ۸۵٫۱۱٫۳۰ ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
سیدالعلماء
🔺 سخنانی کوتاه پیرامون فرمایش مهم مرحوم آیت الله میرزا محمدعلی #شاه‌آبادی در کنگره‌ی نکوداشت مرحوم آ
⬆️ 🔺 ص۲ 🔹 علیه‌الرحمة‌ والرضوان که روح مبارک و مقدسش، با روح آن بزرگوار خیلی مناسبت دارد، در یکی از بیاناتش خطاب به بنده و شما و بشریت، می‌فرماید که: «ای گمشدگان بیابان ضلالت»، بعد می‌فرماید: «نه، بلکه ای پروانگان شمع جمال جمیل»³؛ یعنی تو شدی پروانه‌ی مقام ربوبی باشی! نه این‌که تو پروانه‌ی همه‌چیز باشی غیر از او! خب این را چه‌جوری بیاوریم توی خود، توی خانواده‌مان؟ بالاترین هاست این ! و بالاترین تکالیف است برای شورای محترم و هر دل‌سوزی در این کشور. همان‌طور که مقام معظم هم در یکی از بیانات‌شان فرمودند که: مطالب معارف عقلی، این‌ها، است. خب فقه اکبر است. از شهید ثانی علیه‌الرحمة می‌پرسیم چه کنیم؟ می‌گوید: شما موظفید که افرادی را که با آن‌ها معاشرید، قبل از تکلیف، مسلمان بار بیاورید. بنابراین تمام اوضاع و احوال کشور باید زیر و رو بشود. یعنی حاج آقای ، محترم، ، ، ، همه باید برای این مطالب وقت بگذارند. پس بنابراین باید برنامه زیر و رو بشود. مرحوم آیت الله شاه‌آبادی، این بزرگوار رضوان‌الله‌علیه از کتاب‌هایش این‌جوری در می‌آید که می‌دهد، جزئی بیان می‌کند؛ آن کلیات را پیاده می‌کند و ما را موظف می‌کند که بعد از این باید، اوضاع و احوال‌ همه‌مان یک تغییراتی پیدا بکند. هم باشیم نسبت به خود که ما بدن نیستیم و به زودی بدن از ما دور می‌شود. و بدانیم که چگونه باید زندگی‌مان ادراه بشود. و هم این مطالب از پیش از و از ، به آن و که به درد آن‌ها می‌خورد، توسط اساتید ما، معلم ما، دل‌سوزان ما، این‌ها همه این مطالب را دوره دیده باشند و مشغول باشند. خدایا به آبروی علیه‌السلام به همه‌ی حاضران، و به همه‌ی ، و و دانشمندان و علمیه و فرهنگی‌ها توفیق گرفتن این مطالب از این بزرگان به ما مرحمت بفرما. وصلی الله علی محمّد و آله الطاهرین ۲۳ آبان‌ماه ۸۶، در تالار علامه امینی دانشگاه تهران ____________ ۱) [ ؛ کتاب صص۷-۸؛ «... هذا الکشف اول مقاصد الانبیاء علیهم‌السلام ... فَلْتَحْکُمْ بانّی لستُ بدناً و لا مادةً»] ۲) [ :۶] ۳) [ ح۱۱ص۱۸۴] ☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
🔺 تربیت انسان مسلمان از ابتدای کودکی؛ (هفته‌ی جهانی #کودک ) 🔹 آن کسی که از #کودکی و قبل از #تکلیف اهل #نماز و #تقوا بوده، آیینه‌ی دلش زنگ نگرفته. وقتی زنگ نگرفت؛ خدا و #صفات خدا و #وجود خدا و #حضور خدا را به یک قرب و نزدیکی ولو به صورت کم‌رنگی می‌فهمد. می‌فهمد که در #محضر خداست. می‌فهمد که این نماز معنایش این است که من در حضور خدایی که شب و روزم را دارم در آن مجلس حضور می‌گذرانم، باید بلند شوم و از او تشکر کنم... ⏪ وظیفه‌ی #انسان این است که به #اساتید یا #پدر و #مادری که این‌جور تمرینات را به ما در کودکی و #نوجوانی داده‌اند خود را مدیون دانسته و بدانیم که تا آخر عمر هم تشکر از آن‌ها انجام نمی‌گیرد و همیشه ما مدیون آن‌ها هستیم و باید برای آنها #دعا کنیم. ۸۵٫۷٫۳۰ ☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
🔺 #بنده شدن، بیرون آمدن از #عادت های دوران #کودکی است. ☑️ مرحوم آیت‌الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
سیدالعلماء
🔺 به مناسبت سالروز بزرگداشت آیت الله شاه آبادی 🔹 علیه‌الرحمة‌ والرضوان که روح مبارک و مقدسش، با روح آن بزرگوار خیلی مناسبت دارد، در یکی از بیاناتش خطاب به بنده و شما و بشریت، می‌فرماید که: «ای گمشدگان بیابان ضلالت»، بعد می‌فرماید: «نه، بلکه ای پروانگان شمع جمال جمیل»؛ یعنی تو شدی پروانه‌ی مقام ربوبی باشی! نه این‌که تو پروانه‌ی همه‌چیز باشی غیر از او! خب این را چه‌جوری بیاوریم توی خود، توی خانواده‌مان؟ بالاترین هاست این ! و بالاترین تکالیف است برای شورای محترم و هر دل‌سوزی در این کشور. همان‌طور که مقام معظم هم در یکی از بیانات‌شان فرمودند که: مطالب معارف عقلی، این‌ها، است. خب فقه اکبر است. از شهید ثانی علیه‌الرحمة می‌پرسیم چه کنیم؟ می‌گوید: شما موظفید که افرادی را که با آن‌ها معاشرید، قبل از تکلیف، مسلمان بار بیاورید. بنابراین تمام اوضاع و احوال کشور باید زیر و رو بشود. یعنی حاج آقای ، محترم، ، ، ، همه باید برای این مطالب وقت بگذارند. پس بنابراین باید برنامه زیر و رو بشود. مرحوم آیت الله شاه‌آبادی، این بزرگوار رضوان‌الله‌علیه از کتاب‌هایش این‌جوری در می‌آید که می‌دهد، که هم باشیم نسبت به خود که ما بدن نیستیم و به زودی بدن از ما دور می‌شود. و بدانیم که چگونه باید زندگی‌مان ادراه بشود. و هم این مطالب از پیش از و از ، به آن و که به درد آن‌ها می‌خورد، توسط اساتید ما، معلم ما، دل‌سوزان ما، این‌ها همه این مطالب را دوره دیده باشند و مشغول باشند. وصلی الله علی محمّد و آله الطاهرین ۲۳ آبان‌ماه ۸۶، در تالار علامه امینی دانشگاه تهران ________ [ ح۱۱ص۱۸۴] ☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
سیدالعلماء
📆 مطالبی پیرامون شناخت "دانشجوی واقعی" به مناسبت روز دانشجو؛ (۱۶ ) 🔹 حضرت علیه‌السلام در حدیث می‌فرماید: «النَّاسُ ثَلَاثَةٌ: عَالِمٌ رَبَّانِیّ»؛ متصل به دستگاه ربوبی که حرفش از آن‌جا، فکرش از آن‌جا، رفتارش هم از آن‌جاست. «وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ»؛ دانشجویی که فهمیده که شدن، سعادت و است فلذا در پی آن افتاده است و هیچ دیگری ندارد که اگر همین غذا را آوردند موقع افطار در خوابگاهش دادند و فهمید که یادشان رفته به اتاق کناری بدهند، او به تنهایی نمی‌خورد یا آن غذا را قسمت می‌کند یا اصلاً خودش گرسنه می‌ماند. این دانشجو پی این عالم ربانی را می‌گیرد تا از این راه این باب این بر دلش گشوده بشود. «عَالِمٌ رَبَّانِيٌّ وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ»؛ را برای کسی می‌گویند که دنبالش هستند تا بگیرندش و در پی نجات است یا گرگی دارد او را تعقیب می‌کند!. این گرگ درونی، این ناشایستی‌های که در ما - در بنده - هست از و متحجر و جامد شده و فرمانده وجود من شده، از این‌ها چطور نجات پیدا کنم؟! را برای این می‌خواهم. حالا شما ببینید در نظر ما ، دانش، ، برای چیست و به نظر حضرت علیه‌السلام دانشجویی برای چیست؟! «مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ»؛ یعنی کسانی‌که در این دنیا به این مسائل افتاده‌اند که نجات پیدا کنند؛ زیرا خودشان را در معرض و گودال سقوط می‌بینند، می‌خواهند نجات پیدا کنند با علم، با ، با ، با و این‌ها. «وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ»؛ و عموم هم که در دو دسته اول نیستند، در حکم پشه و مگس‌هایی هستند که در اختیار این هوا و باد و طوفان‌اند که هیچ‌جا نمی‌توانند از خودشان یک وزنی داشته باشند که حتی چند لحظه بمانند. دستگاه هوا و تَمَوُّج هوا بر آن‌ها حکومت می‌کند و این طرف و آن طرفشان می‌برد!. آن‌وقت آن‌قدر این مسئله باریک و مهم است که مرحوم استاد شهید در کتاب وقتی استاد خودش حاج میرزا علی آقای را به عنوان عالم ربانی می‌گوید من شناختم، بعد از آن می‌گوید: ولی خودم را "متعلم علی سبیل نجات" هنوز تشخیص ندادم که شده باشم!؛ یعنی مقام دانشجو تا این‌جا بالا می‌آید. دانشجویی که در پی سعادت‌طلبی برای خودش و هم نوعش و مملکتش می‌باشد که در نظرش این است که فقط علم و دانش و این‌ها نجات‌بخش بشریت‌اند و ما می‌خواهیم آن را تحصیل کنیم. دیگر به چیزی دیگر کاری نداریم. ایشان می‌فرماید: من هنوز خودم باور نکرده‌ام که دانشجوی این‌طوری باشم که "مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ " شده باشم و "هَمَجٌ رَعَاعٌ" نباشم. آدم یک می گیرد، یک‌مرتبه می‌بیند که اصلاً فکرش عوض شد، شغلش عوض شد، هَمَّش عوض شد، هدفش عوض شد؛ معلوم می‌شود این "هَمَجٌ رَعَاعٌ" بوده! می‌کرده که دانشجوست!. از اول کسی نبوده که دستش را بگیرد و از او دانشجو بسازد. آدم خیال می‌کند دانشجوست بعد تا یک پیش‌آمد می‌کند، یک کسبی پیش‌آمد می‌کند، برادرش می‌گوید: داداش بیا مترجم بشو، من می‌خواهم یک فلان تأسیسی را بکنم؛ می‌بیند که درآمد خوبی است. دیگر از فردا وقتش را کم می‌کند، تحصیلش را کم می‌کند و می‌رود آن‌طرف!. این اصلاً همان "هَمَجٌ رَعَاعٌ" بوده ولی حالی‌اش نبوده، خیال می‌کرده این است، خیال می‌کرده این دانشجو است. آن‌قدر دانشِ بشر شناسی، و ارزش دارد و فوق هر الماس و هر طلا و هر جواهری است که هیچ‌چیز نمی‌تواند برای کسی که طالب او هست، جانشین آن بشود. هیچ‌چیزی نمی‌تواند خلاء او را پر کند که بگوید حالا دیگر من به آن خواسته‌ام رسیدم، و آن را رها کند. علامت این‌که دانشجوست این است که هیچ‌چیز انسان را قانع نمی‌کند و هیچ‌چیز آدم را به خود مشغول نمی‌کند. اگر دید که هیچ‌چیز فرصت‌هایش را از دستش نمی‌گیرد، این دانشجو است. بنابراین بنده که از من گذشته، شما جوانان از خدا بخواهید که آن دانشجو بودن را ان‌شاءالله به شما کند. و السلام علیکم و رحمة الله ۷۶/۸/۳ ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
سیدالعلماء
📆 به مناسبت بزرگداشت مرحوم ملا هادی سبزواری؛ 🔺داستانی عجیب از مبارزه با نفسِ حکیم الهی و عالم ربانی مرحوم ملا هادی سبزواری 🔹 بنده به خاطر دارم كه در مدرسه مَدرسی بود كه زيلو و حصير داشت و ايشان [ ] عصرهای جلسه‌ای داشتند كه ده، بيست نفر و چند ، مِن‌جمله شهيد و افرادی از اين قبيل می‌آمدند و ايشان بسيار مؤثری می‌فرمودند؛ مواعظ‌شان خيلی مؤثر بود، به‌طوری‌که در ما كه آن موقع بوديم خیلی اثر می‌گذاشت. مرحوم شهيد مطهری هم در آن هنگام يك جوانی با سن و سال ما بود که ايشان هم می‌آمدند و مجموعاً شايد سی نفر هم نمی‌شدند، ولی ايشان مطالب بسيار خوبی ذكر می‌فرمودند. مثلاً يكی از مسائلی كه می‌فرمودند اين بود: وقتی وارد در دينی می‌شود از خواست‌های او اين است كه: خب، حالا ديگر ما يک يا يك بنويسيم يا يک پخش كنيم يا از اين قبيل، در صورتی‌كه اگر خوب كند خواهد ديد كه اين خواست، خواستی نفسانی است، و می‌خواهد به اين وسيله خودش را مطرح کند!. اين حرف‌ها برای ما خيلی عميق بود و آن زمان مان خوب نمی‌رسید كه چگونه می‌شود انسان وارد يا طلبگی بشود يا مثل شما وارد و ها و از اين قبيل مراکز بشود و وقتی هوسش گرفت که چيزی بنويسيم و پخش کنيم؛ خواست نفسانی باشد!، دقت زيادی لازم دارد تا متوجه شويم که آيا اين خواست و موقعيت واقعاً به‌جا و به‌صلاح است يا این‌که هنوز زود است؟ آدمی كه ده پانزده سال در يا در فرهنگ بوده و کرده، نفسش همان نفسِ و بچگی اوست، خواست‌هایش هم همان خواست‌های کودکی است که به رنگ جديد در می‌آید؛ به رنگ و و شدن و كردن و از اين قبيل چيزها در می‌آید، اگر كسی خوب در اين مسائل دقت كند، می‌بیند كه نه؛ هنوز برای اين شخص وقت اين حرف‌ها نشده چون او اين را نكرده است. مرحوم علامه معنی اين ورزش را برای ما این‌گونه نقل می‌فرمودند: مرحوم ملا هادی اعلی‌الله‌مقامه در ، حوزه‌ی علميه داشت و روزها در يا در يک جايی درس می‌گفتند. يک روز چند طلبه‌ی كرمانی که می‌خواستند به مقدس مشرَّف شوند، می‌گویند برويم به سبزوار و با ملا هادی سبزواری ديداری داشته باشيم. وقتی آمدند و نشستند، دائم به هم نگاه می‌کردند و با تعجب اشاره می‌کردند و مثل این‌که يک چيز عجيبی دیده‌اند، برای سايرين سؤال پيش آمد که چرا این‌ها این‌گونه حرکات را انجام می‌دهند؟! بعد از درس که همه متفرق شدند، از آن جوان‌ها پرسيدند: چه مسئله‌ای بود كه شما در بين درس دائم با هم صحبت می‌کردید؟ گفتند: ما يک مطلب عجيب ديديم. پرسيدند آن مطلب عجيب چه بود؟ گفتند: ما طلاب مدرسه‌ای در هستيم، يک روز جوانی به مدرسه ما آمد و چون جايی نداشت، می‌خواست که در مدرسه بماند، ولی اجازه‌ی نبود كه او برود در حجره و مهمان طلاب شود، فلذا رفت داخل اتاق و خادم هم که ديد او تازه وارد و غريبه است، از او پذيرائی كرد، او هم فرصت نداد كه كسی به او حرفی بزند، خودش دست‌ها را بالا زد و به خادم گفت که اگر کاری داری به من بگو و خودش شروع به کار کرد و مثلاً جاروب را برداشت و حياط را جارو کرد و رفت برای طلاب ماست و نان خريد و خلاصه از اين کارها انجام داد. اين خادم هم که ديد جوانی آمده و کمک می‌کند، خيلی خوشش آمد و او را نگه داشت، او چند شب همان‌جا بود و واقعاً مثل بازويی برای آن خادم شد و او را خيلی کمک می‌کرد. بعد هم که خادم ديد او واقعاً جوان بسيار خوبی است، دختر خود را برای به او پيشنهاد کرد و او را خود نمود. حالا ما آمديم که حاجی سبزواری را ببينيم و به مشهد برويم؛ می‌بینیم که حاجی سبزواری همان جوان است که حدود يک سال به ما خدمت کرد و برای ما ماست و نان خريد و حياط را جارو كرد، ولی ما نفهميديم كه او طلبه است و درس خوانده! اما حالا كه نگاه كرديم، شناختيم که ايشان همان شخص هستند. اين جريان را مرحوم علامه نقل می‌کردند و می‌فرمودند: بعضی از دوستان ما گفتند که ما فرزندان آن دوشيزه‌ی كرمانی را كه دختر خادم و همسر ملا هادی سبزواری بود را هم ديديم. منظور اين است که اين‌جور ورزش‌ها و این‌گونه ها برای همه‌ی مخصوصاً در اين دوره لازم است. ۸۵٫۱۱٫۳۰ ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
سیدالعلماء
🔺حدیثی بسیار مهم و پر محتوا راجع به سبک زندگی از امام صادق علیه‌السلام 🔹 سأله (الصَّادِقِ علیه‌السل
🔺 شرح حدیث: قسمت اول 🔹 سأله بعض اصحابه از این عبارت معلوم می‌شود که حضرت امام (علیه‌السلام)، «اصحابه» یعنی شاگردانی داشتند که با آن‌ها بحث و گفتگو می‌کردند و حضرت به آن‌ها درس می‌دادند. درسش چه بوده؟ حضرت فرموده بودند که شما هستید، عالَم برای انسان خلق شده. می‌فرماید: «الله الذی خلق سبع سماوات و من الارض مثلهن یتنزل الأمر بینهن لتعلموا أن الله علی کل شئ قدیر و أن الله قد احاط بکل شئ علما»؛ ( :۱۲)؛ یعنی عالم خلق شده تا انسان در این نمایشگاه، و خدا را ببیند که خدا بر همه چیز قادر است. و به همه چیز احاطه‌ی علمی دارد. از این آیه و بیشتر آیات قرآن، روش ترقی انسان مشخص می‌شود. حضرت می‌فرماید من که بخشی از قرآن و هستم از طرف که جدّم باشد آمده‌ام تا شما را به برسانم. از زمانی که شدید و تکان خورد و از و درآمدید، در باشید و بی برنامه نباشید‌. 📄 هیچ روز و هیچ شبی نباشد که یک و نوشته‌ای جلویتان نباشد که امشب کار من این است، و فردا کار من این است. مرتب بر یک اساسی خودتان را قرار دهید، مثل یک درخت که ریشه و ساقه و شاخه و برگ و میوه دارد. همیشه در این فکر باشید. و لذا ما علوم صادقی علیه‌السلام نیز باید این‌گونه باشیم. اصلاً باید از شهر و دیار و خانواده و این‌ها با این مسائل منقلب شویم. علمیه‌ی امام صادق می‌آورد، انقلاب انسانی می‌آورد. انقلاب در برابر تمام شد؛ اما انقلاب اصلی که در برابر ستمِ و و است باقی مانده و این به دست امام صادق (علیه‌السلام) است. خب حضرت می‌فرماید باید زندگی‌تان را بر اساس یک ریشه‌ای ترسیم کنید که این ریشه آب بدهد به ساقه، ساقه هم به شاخه، شاخه هم به برگ. حال این شاگردان سؤال می‌کنند که بفرمایید ببینیم خود شما بر چه اساس و ریشه‌ای زندگی‌تان را بنا گذاشته‌اید؟ سؤال این است: «یابن رسول الله علی ماذا بنیت أمرک»؛ خود شما بفرمایید که ریشه‌ی کارت چگونه است؟ این است و ! باید این‌جور شما با اساتیدتان، به آن‌ها رخنه کنید. از آن‌ها بمکید دانش آن‌ها را. طفل باید مکنده‌ی مواد لازم از سینه‌ی مادر باشد، طلبه هم باید مکنده‌ی مطالب لازم انسانی خودش از و به وسیله‌ی اساتیدش باشد. ✳️ «فقال علیه‌السلام» حضرت هم نفرمودند فضولی نکن، من امام هستم و تو بچه‌ای و... بلکه جواب دادند. «علی اربعة اشیاء»؛ من زندگی‌ام چهار پایه و ستون دارد.... ادامه دارد... ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
سیدالعلماء
‍ ‍ 🔺 داستانی عجیب از مبارزه با نفسِ حکیم الهی و عالم ربانی مرحوم "ملا هادی سبزواری" در سال‌روز درگذشت ایشان؛ (۲۸ ۱۲۸۹ق) 🔹 بنده به خاطر دارم كه در مدرسه مَدرسی بود كه زيلو و حصير داشت و ايشان( ) عصرهای جلسه‌ای داشتند كه ده، بيست نفر و چند ، مِن جمله شهيد و افرادی از اين قبيل می‌آمدند و ايشان بسيار مؤثری می‌فرمودند؛ مواعظ‌شان خيلی مؤثر بود، به طوری‌که در ما كه آن موقع بوديم خیلی اثر می‌گذاشت. مرحوم شهيد مطهری هم در آن هنگام يك جوانی با سن و سال ما بود که ايشان هم می‌آمدند و مجموعاً شايد سی نفر هم نمی‌شدند، ولی ايشان مطالب بسيار خوبی ذكر می‌فرمودند. مثلاً يكی از مسائلی كه می‌فرمودند اين بود: وقتی وارد در دينی می‌شود از خواست‌های او اين است كه خوب حالا ديگر ما يك يا يك بنويسيم يا يك پخش كنيم يا از اين قبيل، در صورتی‌كه اگر خوب كند خواهد ديد كه اين خواست، خواستی نفسانی است، و می‌خواهد به اين وسيله خودش را مطرح کند!. اين حرف‌ها برای ما خيلی عميق بود و آن زمان خوب نمی‌رسید كه چگونه می‌شود انسان وارد يا طلبگی بشود يا مثل شما وارد و و از اين قبيل مراکز بشود و وقتی هوسش گرفت که چيزی بنويسيم و پخش کنيم؛ خواست نفسانی باشد!، دقت زيادی لازم دارد تا متوجه شويم که آيا اين خواست و موقعيت واقعاً به جا و به صلاح است يا این‌که هنوز زود است؟ آدمی كه ده پانزده سال در يا در فرهنگ بوده و کرده، نفسش همان نفسِ و بچگی اوست، خواست‌هایش هم همان خواست‌های کودکی است که به رنگ جديد در می‌آید؛ به رنگ و و شدن و كردن و از اين قبيل چيزها در می‌آید، اگر كسی خوب در اين مسائل دقت كند، می‌بیند كه نه؛ هنوز برای اين شخص وقت اين حرف‌ها نشده چون او اين را نكرده است. مرحوم علامه معنی اين ورزش را برای ما این‌گونه نقل می‌فرمودند: مرحوم ملا هادی اعلی الله مقامه در ، حوزه‌ی علميه داشت و روزها در يا در يک جايی درس می‌گفتند. يك روز چند طلبه‌ی كرمانی که می‌خواستند به مقدس مشرَّف شوند، می‌گویند برويم به سبزوار و با ملا هادی سبزواری ديداری داشته باشيم، وقتی آمدند و نشستند، دائم به هم نگاه می‌کردند و با تعجب اشاره می‌کردند و مثل این‌که يک چيز عجيبی دیده‌اند، برای سايرين سؤال پيش آمد که چرا این‌ها این‌گونه حرکات را انجام می‌دهند؟! بعد از درس که همه متفرق شدند، از آن جوان‌ها پرسيدند: چه مسئله‌ای بود كه شما در بين درس دائم با هم صحبت می‌کردید؟ گفتند: ما يك مطلب عجيب ديديم. پرسيدند آن مطلب عجيب چه بود؟ گفتند: ما طلاب يك مدرسه‌ای در هستيم، يك روز جوانی به مدرسه ما آمد و چون جايی نداشت، می‌خواست که در مدرسه بماند، ولی اجازه‌ی نبود كه او برود در حجره و مهمان طلاب شود، فلذا رفت داخل اتاق و خادم هم که ديد او تازه وارد و غريبه است، از او پذيرائی كرد، او هم فرصت نداد كه كسی به او حرفی بزند، خودش دست‌ها را بالا زد و به خادم گفت که اگر کاری داری به من بگو و خودش شروع به کار کرد و مثلاً جاروب را برداشت و حياط را جاروب کرد و رفت برای طلاب ماست و نان خريد و خلاصه از اين کارها انجام داد. اين خادم هم که ديد جوانی آمده و کمک می‌کند، خيلی خوشش آمد و او را نگه داشت، او چند شب همان‌جا بود و واقعاً مثل بازويی برای آن خادم شد و او را خيلی کمک می‌کرد. بعد هم که خادم ديد او واقعاً جوان بسيار خوبی است، دختر خود را برای به او پيشنهاد کرد و او را خود نمود. حالا ما آمديم که حاجی سبزواری را ببينيم و به مشهد برويم؛ می‌بینیم که حاجی سبزواری همان جوان است که حدود يک سال به ما خدمت کرد و برای ما ماست و نان خريد و حياط را جاروب كرد، ولی ما نفهميديم كه او طلبه است و درس خوانده! اما حالا كه نگاه كرديم، شناختيم که ايشان همان شخص هستند. اين جريان را مرحوم علامه نقل می‌کردند و می‌فرمودند: بعضی از دوستان ما گفتند که ما فرزندان آن دوشيزه‌ی كرمانی را كه دختر خادم و همسر ملا هادی سبزواری بود را هم ديديم. منظور اين است که اين جور ورزش‌ها و این‌گونه برای همه‌ی مخصوصاً در اين دوره لازم است. ۸۵/۱۱/۳۰ ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
سیدالعلماء
🔺 به مناسبت سالروز بزرگداشت آیت الله شاه آبادی 🔹 مرحوم امام علیه‌الرحمة‌ والرضوان که روحش با روح آن بزرگوار خیلی مناسبت دارد، در یکی از بیاناتش خطاب به بنده و شما و بشریت، می‌فرماید که: «ای گمشدگان بیابان ضلالت»، بعد می‌فرماید: «نه، بلکه ای پروانگان شمع جمال جمیل»؛ یعنی تو خلق شدی پروانه‌ی مقام ربوبی باشی! نه این‌که تو پروانه‌ی همه‌چیز باشی غیر از او! خب این را چه‌جوری بیاوریم توی اجتماع خود، توی خانواده‌مان؟ بالاترین ریاضت‌هاست این عمل! و بالاترین تکالیف است برای شورای محترم انقلاب فرهنگی و هر دل‌سوزی در این کشور. همان‌طور که مقام معظم رهبری هم در یکی از بیانات‌شان فرمودند که: مطالب معارف عقلی، این‌ها، است. خب فقه اکبر است. از شهید ثانی علیه‌الرحمة می‌پرسیم چه کنیم؟ می‌گوید: شما موظفید که افرادی را که با آن‌ها معاشرید، قبل از تکلیف، مسلمان بار بیاورید. بنابراین تمام اوضاع و احوال کشور باید زیر و رو بشود. یعنی حاج آقای بازاری، کارمند محترم، ، صنعت‌گر، کشاورز، همه باید برای این مطالب وقت بگذارند. پس بنابراین باید برنامه زیر و رو بشود. مرحوم آیت الله شاه‌آبادی، این بزرگوار رضوان‌الله‌علیه از کتاب‌هایش این‌جوری در می‌آید که دستور می‌دهد، که هم باشیم نسبت به خود که ما بدن نیستیم و به زودی بدن از ما دور می‌شود. و بدانیم که چگونه باید زندگی‌مان ادراه بشود. و هم این مطالب از پیش از دبستان و از ، به آن فهم و شعوری که به درد آن‌ها می‌خورد، توسط اساتید ما، معلم ما، دل‌سوزان ما، این‌ها همه این مطالب را دوره دیده باشند و مشغول خدمت باشند. وصلی الله علی محمّد و آله الطاهرین ۲۳ آبان‌ماه ۸۶، در تالار علامه امینی دانشگاه تهران ____ [ ح۱۱ص۱۸۴] ☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
سیدالعلماء
💢 شرح روایت حضرت عیسی علیه‌السلام 💢 (قمست اول) 1⃣ 💠 درباره‌ی رو به خدا کردن در #مساجد که بنده و ام
💢 شرح روایت حضرت عیسی علیه‌السلام 💢 (قسمت دوم) 2⃣ 🔺 2⃣ «و أبصارٍ خاشعة» چه وقت ما ملتفت بودیم که همان‌طوری که بی وضو وارد نمی‌شویم؛ در شبستان و محراب هم بی چشم هم وارد نشویم! این معنی حضور در برابر خداست. چیز تازه‌ای نیست. منتهی از بس که به مسائل مادی اُنس گرفته‌ایم و از خدا دور بوده‌ایم به نظرمان عجیب می‌آید. مگر می‌شود کسی نرود مگر با اشک چشم؟! بله، می‌شود. کافی است یک ذرّه خدا آن چیزی را که به و و و فهماند، به ما نیز بفهماند. 🔺 3⃣ «و أکف نقیّة» دستی که به چیزی خورده که نباید بخورد - چه مال و چه غیر مال - این ناپاک است. با دست ناپاک وارد مسجد نشوید. با آلوده وارد مسجد نشوید. با چشم خشک وارد مسجد نشوید. همه‌ی این‌ها لوازم خداداری است ولی ما به بُت‌هایی که داریم انس گرفته‌ایم و خیال کرده‌ایم خداداری می‌کنیم. همین‌که در دوران بچگی و ابتدای تکلیف به ما گفته‌اند نماز بخوانید و ثواب دارد و با آبنبات ما را تشویق کرده‌اند، همان حال برای ما بعد از ۶۰-۷۰ سال مانده. برای بنده مانده. اسم این دولا راست شدن را گذاشته‌ام . اسمش را گذاشته‌ام خدا، سوره‌ی حمد، سوره‌ی قل هو الله، . همه چیز به همین میزان در سطح مانده. ولی حقیقت آن چیزی است که بر زبان مبارک علی علیه‌السلام جاری شده. ادامه دارد... ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی رحمه الله تعالی @seyedololama