eitaa logo
سیدالعلماء
1.6هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
711 ویدیو
7 فایل
کانال رسمی مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی ایشان شاگرد بزرگانی مثل حضرات آیات شیخ عباس تهرانی، امام خمینی، علامه طباطبایی، بروجردی و... بودند. مرحوم امام در نامه‌های خود، از ایشان با عبارت "سیدالعلماء" یاد می‌کردند. ارتباط با ادمین @seydololama_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
سیدالعلماء
🔺 ﻋﺎﻟﻢ ﺭﺑﺎنی 🔹 «الناس ثلاثة: عالم ربّانی...»؛ یعنی مردم سه گروه هستند: یکی از آن‌ها دانشمندی است که دارای علم شده از سمت خدا است! بنده از مرحوم آیت الله حاج میرزا (رحمه الله) شنیدم درباره‌ی مرحوم شیخ (رحمه الله) فرمود: ایشان در جوانی به این فکر افتاد که دستور اسلام پیرامون را انجام دهد؛ زیرا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرموده: کسی که این سنت من را قبول نداشته باشد از من نیست. از طرفی هم حالاتی داشت که با این‌طور مسائل بشری و نمی‌ساخت؛ زیرا غرق در خدا بود. ولی از طرفی هم تکلیف داشت و باید عمل می‌کرد. این بزرگواری که هم بود و هم غرق در ربّانیت بود، ازدواج کرد. بعداً در شب زفاف بیرون آمد که برود حمام؛ همسرش خواب دید که فرشتگان از آسمان نازل شدند که آب غسل شیخ مرتضی را - مثل شیشه عطری که ما هدیه می‌بریم- برای ملائکه به عنوان هدیه ببرند!؛ چون این بزرگوارِ ربانی، ازدواج کننده ربانی، غذا خورﻧﺪﻩ ربانی و متکلمِ ربانی بود. وقتی من خدمت‌شان رسیدم خیلی پیرشده بودند. گویا برای حضور در جلسه روی دوش می‌بردندشان. به او عرض کرده بودند که: مشرف نمی‌شوید؟ ایشان فرموده بودند: من هر شب که به جلسه می‌آیم، یک کربلا حساب می‌کنم. چون می‌دانم امام (علیه‌السلام) از من چه می‌خواهد، این است ! ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
سیدالعلماء
🔺 حضرت علیه‌السلام در حدیث [ حکمت ۱۳۹] می‌فرماید: "النَّاسُ ثَلَاثَةٌ: عَالِمٌ رَبَّانِیّ"؛ دانشمند متصل به دستگاه ربوبی که حرفش از آن‌جا، فکرش از آن‌جا، رفتارش هم از آن‌جاست. 🔹 "وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ"؛ دانشجویی که فهمیده که شدن، سعادت و است فلذا در پی آن افتاده است و هیچ دیگری ندارد که اگر همین غذا را آوردند موقع در خوابگاهش دادند و فهمید که یادشان رفته به اتاق کناری بدهند، او به تنهایی نمی‌خورد یا آن غذا را قسمت می‌کند یا اصلاً خودش گرسنه می‌ماند. این دانشجو پی این عالم ربانی را می‌گیرد تا از این راه این باب این بر دلش گشوده بشود. "عَالِمٌ رَبَّانِيٌّ وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ"؛ را برای کسی می‌گویند که دنبالش هستند تا بگیرندش و در پی نجات است یا گرگی دارد او را تعقیب می‌کند!. این گرگ درونی، این ناشایستی‌های که در ما - در بنده - هست، از ، متحجر و جامد شده و فرمانده‌ی وجود من شده، از این‌ها چطور نجات پیدا کنم؟! دانش را برای این می‌خواهم. حالا شما ببینید در نظر ما ، ، ، برای چیست و به نظر حضرت علیه‌السلام دانشجویی برای چیست؟! "مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ"؛ یعنی کسانی‌که در این دنیا به این مسائل افتاده‌اند که نجات پیدا کنند؛ زیرا خودشان را در معرض و گودال سقوط می‌بینند، می‌خواهند نجات پیدا کنند با علم، با ، با ، با و این‌ها. "وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ" ؛ و عموم مردمی هم که در دو دسته اول نیستند، در حکم پشه و مگس‌هایی هستند که در اختیار این هوا و باد و طوفانند که هیچ‌جا نمی‌توانند از خودشان یک وزنی داشته باشند که حتی چند لحظه بمانند. دستگاه هوا و تَمَوُّج هوا بر آن‌ها حکومت می‌کند و این طرف و آن طرفشان می‌برد!. 💠 آن‌وقت آن‌قدر این مسئله باریک و مهم است که مرحوم استاد شهید در کتاب ، وقتی استاد خودش، حاج میرزا علی آقای را به عنوان عالم ربانی می‌گوید من شناختم، بعد از آن می‌گوید: ولی خودم را "متعلم علی سبیل نجات" هنوز تشخیص ندادم که شده باشم!. یعنی مقام دانشجو تا این‌جا بالا می‌آید. دانشجویی که در پی سعادت‌طلبی برای خودش و هم نوعش و مملکتش می‌باشد که در نظرش این است که فقط علم و دانش و این‌ها نجات‌بخش بشریتند و ما می‌خواهیم آن را تحصیل کنیم. دیگر به چیزی دیگر کاری نداریم. ایشان می‌فرماید: من هنوز خودم باور نکرده‌ام که دانشجوی این‌طوری باشم که "مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ " شده باشم و "هَمَجٌ رَعَاعٌ" نباشم. آدم یک می گیرد، یک‌مرتبه می‌بیند که اصلاً فکرش عوض شد، شغلش عوض شد، همّش عوض شد، هدفش عوض شد؛ معلوم می‌شود این "هَمَجٌ رَعَاعٌ" بوده! خیال می‌کرده که دانشجوست!. از اول کسی نبوده که دستش را بگیرد و از او دانشجو بسازد. آدم خیال می‌کند دانشجوست بعد تا یک پیش‌آمد می‌کند، یک کسبی پیش‌آمد می‌کند، برادرش می‌گوید: داداش بیا مترجم بشو، من می‌خواهم یک فلان تأسیسی را بکنم؛ می‌بیند که خوبی است. دیگر از فردا وقتش را کم می‌کند، تحصیلش را کم می‌کند و می‌رود آن‌طرف!. این اصلاً همان "هَمَجٌ رَعَاعٌ" بوده ولی حالی‌اش نبوده، خیال می‌کرده این است، خیال می‌کرده این است!. آن‌قدر دانشِ بشر شناسی، و ارزش دارد و فوق هر الماس و هر طلا و هر جواهری است که هیچ‌چیز نمی‌تواند برای کسی که طالب او هست، جانشین آن بشود. هیچ‌چیزی نمی‌تواند خلاء او را پر کند که بگوید حالا دیگر من به آن خواسته‌ام رسیدم، و آن را رها کند. علامت این‌که انسان دانشجوست این است که هیچ‌چیز انسان را قانع نمی‌کند و هیچ‌چیز آدم را به خود مشغول نمی‌کند. اگر دید که هیچ‌چیز فرصت‌هایش را از دستش نمی‌گیرد، این دانشجو است. بنابراین بنده -که از من گذشته-، شما از خدا بخواهید که آن دانشجو بودن را إن‌شاءالله به شما لطف کند. و السلام علیکم و رحمه الله ۷۶.۸.۳ ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
سیدالعلماء
🔘 در آستانه‌ی شهادت حضرت امام جواد (صلوات‌الله‌علیه) ارائه می‌گردد. (قسمت اول) 🔺 شرایط دریافت نصیح
🏴یا جوادالائمه ادرکنی (قسمت دوم) 🔺شرایط دریافت نصیحت 🔹و حال این‌که ما آن‌چه را که فهمیده ودانسته‌ایم، کمتر شده که ببینیم از آن کلاس‌هایی که ما گذرانده‌ایم از دانستن و به مرحله‌ی وارد کردن، واقعاً فراغت شده، و یکی از آثار این مسئله این است که اگر آدم آن‌چه را که فهمیده ودانسته، سعی کند که عمل کند، نتایجی در وجودش پیدا می‌شود که راه برایش باز می‌شود؛ دیگر محتاج به این‌که کسی دستش را به او بدهد نیست؛ که برود پیش این و آن بنشیند وبگوید که مرا کن، به من کن، چیزی، راهی به من نشان بده. راه به وسیله‌ی عمل به آن‌چه می‌داند، برای انسان باز وگشوده می‌شود وانسان ترقی می‌کند؛ به خود مشغول می‌شود، سرگرم خودش می‌شود، دیگر از این و آن فراغت پیدا می‌کند. در هر حال حضرت به او فرمودند که: «او تقبل»؛ حالا من یک چیزی گفتم. تو قبولش می‌کنی؟ این خیلی حرف است. مانعی نداری تو در وجودت از پذیرش یک سخنی که یک ، یک آدم دل‌سوزی به تو بگوید؟ آیا چنین کاری با خودت کرده‌ای؟ و این مسئله نظیر مسئله‌ی و می‌ماند؛ مثلاً فرموده‌اند که یکی از شرایط امامت وپیشوایی ونفوذ حکومت اسلامی پذیرش است. خب این به چه معناست؟ آیا یعنی حکومت اسلامی اگر از طرف مردم پذیرش نداشته نباشد، این حکومت رسمیت و ندارد و نیست؟ این‌طور که نیست. بلکه شاید معنایش این باشد که یعنی این حکومت، إعمال و نفوذ و نتیجه‌گیری‌اش، وابسته به این هست که مردمی پیدا بشوند و کاری انجام بدهند. وإلّا اگر آن‌ها از پذیرش، امتناع داشته باشند، هر قدر ، هر قدر ، هر قدر از طرف خداوند دارای محکم هم که باشد، ولی کاری از او ساخته نیست. پس آن‌ها مأمورند که بیایند این را بکنند. بنابراین این فرمایش حضرت که آیا تو می‌پذیری؟، نشان می‌دهد که وصیت وتوصیه خواستن، یک مقام مهمی هست. انسان خیلی وقتها در حجره‌اش است، روی میزش است، خب پر از نصیحت و راهنمایی است. از طرف نهج‌البلاغه که کوتاهی نشده تا آمده در حضور ما. در این چند قرن پر از و و سوزاندن و کشتن واین‌ها، خداوند حفظ کرده و این مسائل به دست ما رسیده از طرف اسلام و مناصحین و خیرخواهان بشریت، تمام شده، فلذا ما باید خودمان را حاضر کنیم که اهل نهج‌البلاغه بشویم. بنده همیشه این فرمایش استاد علیه‌الرحمة مثل این‌که در گوش و در ذهنم است که در اول توضیح کتاب ، آن‌جا که سخن استادشان حاج میرزا علی آقای را بیان می‌کنند که چه فرد نافذ‌‌ الکلامی بود و چه شایستگی‌هایی داشت، می‌فرمایند: من شهادت می‌دهم که آن بود، اما در این‌که من علی سبیل نجاةِ او بودم، خودم قطع ندارم، شبهه دارم. پس بنابراین بودن و احراز طلبه شدن را کردن، یک کار مهمی است که انسان خودش را بشناسد که واقعاً این‌جایی است یا از جای دیگری این‌جا آمده. باز این را عرض کردم که یکی از ارباب نفوس ومکتب‌های تربیتی، از او نقل می‌کند که در جلد اول تفسیرش [ ج۱ ص۱۴۳]؛ می‌گوید: ایشان وقتی که به مریدهای خودش، شاگردان خودش، نشینی‌های عبادتی وفراغت از و این‌ها را برای این‌که و معنویت پیدا کنند، دستور می‌داد، وقتی‌که می‌خواست این‌ها را بکند، آنان را می‌نشاند و بعد را بر آن‌ها قرائت می‌کرد و می‌داد. -مثل دعای شریف که چقدر اسم‌های الهی در آن هست- و نگاه در چهره‌های این‌ها می‌کرد تا ببیند کدام‌شان حالت‌شان فرق می‌کند؛ حالت دیگر دستی نیست، یعنی کسی نمی‌تواند به این آسانی حال خودش را عوض بکند، پیدا کند که در چهره و چشم و پوست صورت و این‌ها نمایش پیدا کند، لرزه در استخوان و بند بند او پیدا شود. حال اگر می‌دید که یکی از این افراد با شنیدن این اسماء مقدسه توفیقی در او پیدا نشد، می‌گفت: آقا شما به درد این نمی‌خوری. برو مشغول کسب و کاسبی بشو!. پس بنابراین ما باید حالات‌مان فرق بکند نسبت به پذیرش نهج‌البلاغه، پذیرش آیات ، ببینیم واقعاً از وقتی که ما آشنا شدیم با اسلامی، آیا این را که می‌شنویم، همان وضع را در ما دارد که پارسال، پیرارسال، پنج سال، ده سال پیش بود؟ یا نه، و جان ما با مفاهیم الله‌تعالی‌اکبر، الله‌تعالی لااله‌الّاهو، واین‌طور مسائل آشناتر شده ومثل خبر می‌شنویم، خبر که می‌شنویم، در ما تأثیر می‌کند؛ اگر این‌طور شده، آثار این است که ما یک شایستگی‌ای از برای پرسش وپاسخ مسائل پیدا کرده‌ایم. اهل حوزه‌ی اطهار (علیهم‌السلام) شدیم. و شاگرد مکتب ترقیِ روحی شده‌ایم. ادامه دارد... ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
🔺 راه نجات امت اسلامی با تمسک به حدیث شریف ثقلین بسم الله الرحمن الرحیم حدیثی که قبلاً از [ ج ۲ صص ۲۳۵_۲۳۶] نقل کردیم که از اکرم صلی الله علیه وآله سؤال شد که اگر جنازه‌ای باید تشییع شود و در همان موقع مجلس علمی برپاست که حضور در آن مجلس با تشییع آن جنازه به صورت هم زمان امکان ندارد، چه باید کرد؟ طبق این حدیث حضرت فرمودند اگر کسی هست که جنازه را به سامان برساند، مجلس و دانش ـ که منظور دانش است - از هزار و و و و کارهای بسیار نیکو، فضیلت بسیار بیشتری دارد و برتر است. این مسئله‌ای که در این حدیث بیان شده برای کسانی‌که این فتنه‌های امروز ما را ندیده بودند، مسئله‌ی مشکلی بود که چطور می‌شود که در یک مجلس در حضور یک ، حضور پیدا کند و این حضور یافتن این همه داشته باشد. لکن این فتنه‌ای که اخیراً پیدا شد و اسلام از و مسلمانان بهترین استفاده را بردند و خود را مجهّز کرده و به جان مسلمانان و دیگر انداختند و خودشان به تماشا نشستند؛ این نشان داد که مشکل دوری از تعالیم کریم و فرمایشات علیهم‌السلام است و حدیث که اول وصیت (رحمه الله) هم هست ناظر به همین مطلب است که یک برانگیخته و مبعوث شد، در حالی‌که‌ عمر کمی داشت؛ فرمود که: من بعد از خود دو چیز سنگین‌قیمت و سنگین‌وزن باقی می‌گذارم و روز حساب و کتاب از شما خواهم پرسید که با این دو چه کردید. این همین مسئله است که حضور در مجلس علم را روشن می‌کند. چون ممکن است بعضی بگویند علم و هم علم است؛ نه این‌ها امور است و امور زندگی برای زندگی است. آن‌چه انسان را انسان می‌کند و را از و و می‌دهد در دانشگاه نیست بلکه در دین است، در حدیث ثقلین است. و لذا تمام دانشگاه و سایر مناصب بالای اجتماع، ، ، همه به این دین و تعالیم و داشتن یک نیازمندند و اگر این هیچ‌گاه یک عالم ربانی نداشت این موفقیت نصیبش نمی‌شد؛ از آن‌جا که این انقلاب بعد از زمان پیدا شد و زندگی مردم طبق برنامه‌ی زندگی طاغوتیان بود، تاکنون موفق نشده‌اند که این مسئله را اجرا کنند که برای هر از و و و و و و همه، بیان و پیاده کنند که این علم است که نجات‌بخش است و اگر نباشد زندگی‌شان زیان‌بخش می‌شود. این را نتوانستند به صورت قانونی برقرار کنند. تنها مرحوم استاد در رساله‌ی که در زمان طاغوت نوشته یک جمله کوتاه دارد در صفحه‌ی ۶۷ که می‌فرماید: «اصول عقاید مذهبی اجباراً باید آزادانه مورد تحقیق واقع شود وگرنه با روح مذهب که هدایت و راهنمایی است، منافی است»؛ یعنی ما حدیث ثقلین و مذهب و و قرآن را قبول کرده‌ایم ولی به شرط این‌که تحقیقات ما همراهش باشد. جزء برنامه باشد همان‌طور که در برنامه‌ی اجباری ، ، دبیرستان‌ها و دانشگاه‌ها، تدریس و حساب و و اجباری است و بدون تدریس آن‌ها و تشکیل کلاس و امتحان از آن‌ها، داده نمی‌شود؛ باید فهم و دینی هم همین‌طور باشد. و این کلمه‌ی #«اجبار» با کلمه‌ی «آزادانه» در این جمله جمع شده. در این‌جا یعنی باید جزء برنامه باشد، نمره داشته باشد، استاد داشته باشد، رفوزه داشته باشد، مدرک باشد و هم در این‌جا یعنی مانند حساب و هندسه روی فهم باشد نه از روی . هیچ علمی با تقلید نمی‌سازد. باید آزادانه هر مسلمانی درباره‌ی مسائل مذهبش کار کند و در فکر و مغزش مؤثر باشد که من خدای جهانم و جهان خدا دارد و دارد. آخرین آن‌ها دین را آورده که از حدود ۱۴ قرن قبل تاکنون بدون این‌که بررسی عالمانه و در آن شود نمی‌توانست دوام بیاورد. با زحمات علمای ربانی و همین که به دنبال علم واقعی هستند و می‌کنند در زندگی طلبگی برای آن، این علم برقرار گردیده و پخش شده و تا به حال به دست ما رسیده است. ۹۳/۳/۱۵=۷ المعظم ۱۴۳۵ ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
📆 مطالبی پیرامون شناخت "دانشجوی واقعی" به مناسبت روز دانشجو؛ (۱۶ ) 🔹 حضرت علیه‌السلام در حدیث می‌فرماید: «النَّاسُ ثَلَاثَةٌ: عَالِمٌ رَبَّانِیّ»؛ متصل به دستگاه ربوبی که حرفش از آن‌جا، فکرش از آن‌جا، رفتارش هم از آن‌جاست. «وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ»؛ دانشجویی که فهمیده که شدن، سعادت و است فلذا در پی آن افتاده است و هیچ دیگری ندارد که اگر همین غذا را آوردند موقع افطار در خوابگاهش دادند و فهمید که یادشان رفته به اتاق کناری بدهند، او به تنهایی نمی‌خورد یا آن غذا را قسمت می‌کند یا اصلاً خودش گرسنه می‌ماند. این دانشجو پی این عالم ربانی را می‌گیرد تا از این راه این باب این بر دلش گشوده بشود. «عَالِمٌ رَبَّانِيٌّ وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ»؛ را برای کسی می‌گویند که دنبالش هستند تا بگیرندش و در پی نجات است یا گرگی دارد او را تعقیب می‌کند!. این گرگ درونی، این ناشایستی‌های که در ما - در بنده - هست از و متحجر و جامد شده و فرمانده وجود من شده، از این‌ها چطور نجات پیدا کنم؟! را برای این می‌خواهم. حالا شما ببینید در نظر ما ، دانش، ، برای چیست و به نظر حضرت علیه‌السلام دانشجویی برای چیست؟! «مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ»؛ یعنی کسانی‌که در این دنیا به این مسائل افتاده‌اند که نجات پیدا کنند؛ زیرا خودشان را در معرض و گودال سقوط می‌بینند، می‌خواهند نجات پیدا کنند با علم، با ، با ، با و این‌ها. «وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ»؛ و عموم هم که در دو دسته اول نیستند، در حکم پشه و مگس‌هایی هستند که در اختیار این هوا و باد و طوفان‌اند که هیچ‌جا نمی‌توانند از خودشان یک وزنی داشته باشند که حتی چند لحظه بمانند. دستگاه هوا و تَمَوُّج هوا بر آن‌ها حکومت می‌کند و این طرف و آن طرفشان می‌برد!. آن‌وقت آن‌قدر این مسئله باریک و مهم است که مرحوم استاد شهید در کتاب وقتی استاد خودش حاج میرزا علی آقای را به عنوان عالم ربانی می‌گوید من شناختم، بعد از آن می‌گوید: ولی خودم را "متعلم علی سبیل نجات" هنوز تشخیص ندادم که شده باشم!؛ یعنی مقام دانشجو تا این‌جا بالا می‌آید. دانشجویی که در پی سعادت‌طلبی برای خودش و هم نوعش و مملکتش می‌باشد که در نظرش این است که فقط علم و دانش و این‌ها نجات‌بخش بشریت‌اند و ما می‌خواهیم آن را تحصیل کنیم. دیگر به چیزی دیگر کاری نداریم. ایشان می‌فرماید: من هنوز خودم باور نکرده‌ام که دانشجوی این‌طوری باشم که "مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ " شده باشم و "هَمَجٌ رَعَاعٌ" نباشم. آدم یک می گیرد، یک‌مرتبه می‌بیند که اصلاً فکرش عوض شد، شغلش عوض شد، هَمَّش عوض شد، هدفش عوض شد؛ معلوم می‌شود این "هَمَجٌ رَعَاعٌ" بوده! می‌کرده که دانشجوست!. از اول کسی نبوده که دستش را بگیرد و از او دانشجو بسازد. آدم خیال می‌کند دانشجوست بعد تا یک پیش‌آمد می‌کند، یک کسبی پیش‌آمد می‌کند، برادرش می‌گوید: داداش بیا مترجم بشو، من می‌خواهم یک فلان تأسیسی را بکنم؛ می‌بیند که درآمد خوبی است. دیگر از فردا وقتش را کم می‌کند، تحصیلش را کم می‌کند و می‌رود آن‌طرف!. این اصلاً همان "هَمَجٌ رَعَاعٌ" بوده ولی حالی‌اش نبوده، خیال می‌کرده این است، خیال می‌کرده این دانشجو است. آن‌قدر دانشِ بشر شناسی، و ارزش دارد و فوق هر الماس و هر طلا و هر جواهری است که هیچ‌چیز نمی‌تواند برای کسی که طالب او هست، جانشین آن بشود. هیچ‌چیزی نمی‌تواند خلاء او را پر کند که بگوید حالا دیگر من به آن خواسته‌ام رسیدم، و آن را رها کند. علامت این‌که دانشجوست این است که هیچ‌چیز انسان را قانع نمی‌کند و هیچ‌چیز آدم را به خود مشغول نمی‌کند. اگر دید که هیچ‌چیز فرصت‌هایش را از دستش نمی‌گیرد، این دانشجو است. بنابراین بنده که از من گذشته، شما جوانان از خدا بخواهید که آن دانشجو بودن را ان‌شاءالله به شما کند. و السلام علیکم و رحمة الله ۷۶/۸/۳ ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
🔺 غربت‌زدایی از اسلام 🔹 اکرم صلی‌الله علیه وآله: «إن الاسلام بدأ غريبا وسيعود غريبا»، [ ج۵۲ص۱۹۱] این‌که ظهور و دعوت نبی مکرم (صلی الله علیه و آله) در اوائل کاملاً غریبانه بود، مورد اتفاق تمام مورخین است، امّا ادامه‌ی فرمایش حضرت که می‌فرمایند: «سَیعودُ غریباً» در ظاهر امر، با گسترش تصرفات و پیش‌روی اسلام در سایر بلاد، منافات دارد. حال این‌که چرا اسلام است را باید در و نوع شاگردپروری حضرت جستجو کرد؛ این اوج غربت اسلام و خلیفه‌ای مثل (علیه‌السلام) را می‌رساند که حضرت دست (رضی الله عنه) را می‌گیرد، تنها به صحرا می‌برد و مطالبی را با او در میان می‌گذارد و سفارش می‌کند که این مطالب را اهمیت بده و آن‌ها را پیگیری کن و مانند صدفی که مروارید را در درون خود می‌پروراند، در عمق جانت نگه‌داری کن. حرکت اسلامی در کشور ما هم با غربت شروع به کار کرد ولی وظیفه‌ی ما این است که در قالب‌ جمع‌های دور هم بنشینیم و برای غربت اسلام چاره‌جوئی کنیم. برای ما زندگی طلبگی باید مثل زندگی رزمندگانی باشد که حتی در اوج حملات هم، از وظیفه‌ی خود نداشتند. ما باید بفهمیم که هر لحظه در حال هستیم. در جبهه وقتی صدای توپ و تانک دشمن بلند می‌شد، آیا رزمنده‌ای می‌توانست بگوید که مثلاً من در حال اتو کردن لباسم هستم و یا این‌که فعلاً می‌خواهم غذایم را گرم کنم؟ در طلبگی نیز اگر حال خود را حال یک ببینیم، تمام کارهای ما روی ها خواهد بود. زمانی غربت‌زدائی از اسلام محقق می‌شود که ما بنشینیم با خود کنیم که آیا تاکنون به گونه‌ای طلبگی کرده‌ایم که پسند باشد؟ آیا برنامه‌های آن‌ها را الگوی خود قرار داده‌ایم؟ باید همّ و غمّ ما این باشد که به اندازه‌ی سرسوزنی هم که شده، کمی از غصه‌های دل امام زمان‌مان را بکاهیم. این بسی باطل است که فکر کنیم هدیه و تحفه منحصر در جوائز مادی است، در صورتی‌که پرداختن به این مطلب و فکر کردن درباره‌ی آن بزرگ‌ترین جایزه برای ماست. «إنَّ هذه القلوب أوعیةٌ فَخَیرُها أوعاها»؛ [ ح۱۹۳] تمام ارزش به این است که قلبی با بالا داشته باشد. برای پیدا شدن و با ظرفیت باید به و کسی‌که خودش دارای چنین قلبی است، مراجعه کرد. مرحوم شهید (رحمه‌الله) می‌فرماید که مرحوم استاد ما با نهج‌البلاغه می‌کرد، جانش به کلمات و فرمایشات حضرت گره خورده بود و مانند بیماران قلبی که قلب‌شان با دستگاه کار می‌کند، او نیز با نهج‌البلاغه کار می‌کرد. لذا و باید کسی باشد که حتی بسم‌الله گفتنش حال و را عوض کند و دنیای جدیدی را در افق دیدش قرار دهد. ص۱ ⬇️
سیدالعلماء
🏴 یا جوادالائمه ادرکنی 🔘 در آستانه‌ی شهادت حضرت امام جواد (صلوات‌الله‌علیه) ارائه می‌گردد. 🔺 شرایط
⬇️ ص۲ 🔹 در هر حال حضرت به او فرمودند که: «او تقبل»؛ حالا من یک چیزی گفتم. تو قبولش می‌کنی؟ این خیلی حرف است. مانعی نداری تو در وجودت از پذیرش یک سخنی که یک ، یک آدم دل‌سوزی به تو بگوید؟ آیا چنین کاری با خودت کرده‌ای؟ و این مسئله نظیر مسئله‌ی و می‌ماند؛ مثلاً فرموده‌اند که یکی از شرایط امامت و پیشوایی و نفوذ حکومت اسلامی پذیرش است. خب این به چه معناست؟ آیا یعنی حکومت اسلامی اگر از طرف مردم پذیرش نداشته نباشد، این حکومت رسمیت و ندارد و نیست؟ این‌طور که نیست. بلکه شاید معنایش این باشد که یعنی این حکومت، إعمال و نفوذ و نتیجه‌گیری‌اش، وابسته به این هست که مردمی پیدا بشوند و کاری انجام بدهند، وإلّا اگر آن‌ها از پذیرش، امتناع داشته باشند، هر قدر ، هر قدر ، هر قدر از طرف خداوند دارای محکم هم که باشد، ولی کاری از او ساخته نیست. پس آن‌ها مأمورند که بیایند این را بکنند. بنابراین این فرمایش حضرت که آیا تو می‌پذیری؟، نشان می‌دهد که وصیت و توصیه خواستن، یک مقام مهمی هست. انسان خیلی وقت‌ها در حجره‌اش است، روی میزش است، خب پر از نصیحت و راهنمایی است. از طرف نهج‌البلاغه که کوتاهی نشده تا آمده در حضور ما. در این چند قرن پر از و و سوزاندن ها و کشتن واین‌ها، خداوند حفظ کرده و این مسائل به دست ما رسیده از طرف اسلام و مناصحین و خیرخواهان بشریت، تمام شده، فلذا ما باید خودمان را حاضر کنیم که اهل نهج‌البلاغه بشویم. بنده همیشه این فرمایش استاد علیه‌الرحمة مثل این‌که در گوش و در ذهنم است که در اول توضیح کتاب ، آن‌جا که سخن استادشان حاج میرزا علی آقای را بیان می‌کنند که چه فرد نافذ‌‌ الکلامی بود و چه شایستگی‌هایی داشت، می‌فرمایند: من شهادت می‌دهم که آن بود، اما در این‌که من علی سبیل نجاةِ او بودم، خودم قطع ندارم، شبهه دارم. پس بنابراین بودن و احراز طلبه شدن را کردن، یک کار مهمی است که انسان خودش را بشناسد که واقعاً این‌جایی است یا از جای دیگری این‌جا آمده. باز این را عرض کردم که در جلد اول تفسیرش از یکی از ارباب نفوس و مکتب‌های تربیتی، نقل می‌کند² و می‌گوید: ایشان وقتی که به مریدهای خودش، شاگردان خودش، نشینی‌های عبادتی و فراغت از و این‌ها را برای این‌که و عکس‌های جدید معنویت پیدا کنند، دستور می‌داد، وقتی‌که می‌خواست این‌ها را بکند، آنان را می‌نشاند و بعد را بر آن‌ها قرائت می‌کرد و می‌داد. -مثل دعای شریف که چقدر اسم‌های الهی در آن هست- و نگاه در چهره‌های این‌ها می‌کرد تا ببیند کدام‌شان حالت‌شان فرق می‌کند؛ حالت دیگر دستی نیست، یعنی کسی نمی‌تواند به این آسانی حال خودش را عوض بکند، پیدا کند که در چهره و چشم و پوست صورت و این‌ها نمایش پیدا کند، لرزه در استخوان و بند بند او پیدا شود. حال اگر می‌دید که یکی از این افراد با شنیدن این اسماء مقدسه توفیقی در او پیدا نشد، می‌گفت: آقا شما به درد این نمی‌خوری. برو مشغول کسب و کاسبی بشو!. پس بنابراین ما باید حالات‌مان فرق بکند نسبت به پذیرش نهج‌البلاغه، پذیرش آیات ، ببینیم واقعاً از وقتی که ما آشنا شدیم با اسلامی، آیا این را که می‌شنویم، همان وضع را در دارد که پارسال، پیرارسال، پنج سال، ده سال پیش بود؟ یا نه، و جان ما با مفاهیم الله‌تعالی‌اکبر، الله‌تعالی لااله‌الّاهو، واین‌طور مسائل آشناتر شده و مثل خبر می‌شنویم، خبر که می‌شنویم، در ما تأثیر می‌کند؛ اگر این‌طور شده، آثار این است که ما یک شایستگی‌ای از برای پرسش وپاسخ مسائل پیدا کرده‌ایم. اهل حوزه‌ی اطهار (علیهم‌السلام) شدیم. و شاگرد مکتب ترقیِ روحی شده‌ایم. در هر حال، «قال له رجل: اوصنی. قال: او تقبل؟ قال: نعم»، خوش به حالش که حساب خودش را کرده بود، گفت: بله، من پذیرش دارم هرچه بفرمایی. @seyedololama ص۲ ⬇️
سیدالعلماء
🔺 موهبت اسم اعظم از جانب #سیدالشهداء به امام #سجاد (صلوات‌الله‌علیهما) قبل از شهادت؛ «در اثبات الوصي
18.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺 تأثیرات معنوی فوق‌العاده بر مرحوم شهید ¹ 🔹 ضرورت تهیه‌ی جلسات احیاگر در محضر علمای ربانی به‌خصوص در شب و روز 🔸 استفاده از آثار علما در صورت عدم دسترسی به محضر بزرگان 🔺 تفاوت آموزی با علم‌آموزی دیگران 🔹 عوض شدن انسان در صورت استفاده از برکات الهی یا استفاده از های علمای ربانی 🔸 بیانی پیرامون حقیقت از مرحوم علامه : «اسم اعظم لفظ نیست بلکه سایر اسما نیز و آن‌چه ما بر زبان می‌آوریم اسم الاسم است به روایت کافی و دعوت خداوند به اسم اعظم یا اسم دیگر به آن است که داعی در آن اسم فانی شود و چون فانی در آن اسم شد خاصیت اسم در او ظاهر گردد و دعا مستجاب گردد.»² 🔺 سردرگمی‌های فعلی از ناحیه‌ی و و های فعلی 🔹 دعای نزول توسط امام علیه‌السلام برای مردم³؛ استفاده از برکات اسم اعظم الهی یعنی حضرت صلوات‌الله‌علیه به شرط پاکی 🔸 استفاده از ذکر مبارک بر محمد و آل محمد عليهم‌السلام 🔺 رفع مشکلات مرحوم علامه با استفاده از ⁴ ۹۱٫۷٫۱۳ ✅ مرحوم آیت‌الله سید ابراهیم خسروشاهی __________ ۱) [ ص۱۰] ۲) [ ترجمه‌ی (مرحوم علامه ) کتاب تألیف مرحوم حاج شیخ عباس ، ص۲۹۸ پاورقی ۱] ۳) [ ج۴۹صص۱۸۰-۱۸۲] ۴) مقصود ختم ۱۴ هزار صلوات در یک مجلس می‌باشد. @seyedololama
سیدالعلماء
📆 مطالبی پیرامون شناخت "دانشجوی واقعی" به مناسبت روز دانشجو؛ (۱۶ ) 🔹 حضرت علیه‌السلام در حدیث می‌فرماید: «النَّاسُ ثَلَاثَةٌ: عَالِمٌ رَبَّانِیّ»؛ متصل به دستگاه ربوبی که حرفش از آن‌جا، فکرش از آن‌جا، رفتارش هم از آن‌جاست. «وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ»؛ دانشجویی که فهمیده که شدن، سعادت و است فلذا در پی آن افتاده است و هیچ دیگری ندارد که اگر همین غذا را آوردند موقع افطار در خوابگاهش دادند و فهمید که یادشان رفته به اتاق کناری بدهند، او به تنهایی نمی‌خورد یا آن غذا را قسمت می‌کند یا اصلاً خودش گرسنه می‌ماند. این دانشجو پی این عالم ربانی را می‌گیرد تا از این راه این باب این بر دلش گشوده بشود. «عَالِمٌ رَبَّانِيٌّ وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ»؛ را برای کسی می‌گویند که دنبالش هستند تا بگیرندش و در پی نجات است یا گرگی دارد او را تعقیب می‌کند!. این گرگ درونی، این ناشایستی‌های که در ما - در بنده - هست از و متحجر و جامد شده و فرمانده وجود من شده، از این‌ها چطور نجات پیدا کنم؟! را برای این می‌خواهم. حالا شما ببینید در نظر ما ، دانش، ، برای چیست و به نظر حضرت علیه‌السلام دانشجویی برای چیست؟! «مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ»؛ یعنی کسانی‌که در این دنیا به این مسائل افتاده‌اند که نجات پیدا کنند؛ زیرا خودشان را در معرض و گودال سقوط می‌بینند، می‌خواهند نجات پیدا کنند با علم، با ، با ، با و این‌ها. «وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ»؛ و عموم هم که در دو دسته اول نیستند، در حکم پشه و مگس‌هایی هستند که در اختیار این هوا و باد و طوفان‌اند که هیچ‌جا نمی‌توانند از خودشان یک وزنی داشته باشند که حتی چند لحظه بمانند. دستگاه هوا و تَمَوُّج هوا بر آن‌ها حکومت می‌کند و این طرف و آن طرفشان می‌برد!. آن‌وقت آن‌قدر این مسئله باریک و مهم است که مرحوم استاد شهید در کتاب وقتی استاد خودش حاج میرزا علی آقای را به عنوان عالم ربانی می‌گوید من شناختم، بعد از آن می‌گوید: ولی خودم را "متعلم علی سبیل نجات" هنوز تشخیص ندادم که شده باشم!؛ یعنی مقام دانشجو تا این‌جا بالا می‌آید. دانشجویی که در پی سعادت‌طلبی برای خودش و هم نوعش و مملکتش می‌باشد که در نظرش این است که فقط علم و دانش و این‌ها نجات‌بخش بشریت‌اند و ما می‌خواهیم آن را تحصیل کنیم. دیگر به چیزی دیگر کاری نداریم. ایشان می‌فرماید: من هنوز خودم باور نکرده‌ام که دانشجوی این‌طوری باشم که "مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ " شده باشم و "هَمَجٌ رَعَاعٌ" نباشم. آدم یک می گیرد، یک‌مرتبه می‌بیند که اصلاً فکرش عوض شد، شغلش عوض شد، هَمَّش عوض شد، هدفش عوض شد؛ معلوم می‌شود این "هَمَجٌ رَعَاعٌ" بوده! می‌کرده که دانشجوست!. از اول کسی نبوده که دستش را بگیرد و از او دانشجو بسازد. آدم خیال می‌کند دانشجوست بعد تا یک پیش‌آمد می‌کند، یک کسبی پیش‌آمد می‌کند، برادرش می‌گوید: داداش بیا مترجم بشو، من می‌خواهم یک فلان تأسیسی را بکنم؛ می‌بیند که درآمد خوبی است. دیگر از فردا وقتش را کم می‌کند، تحصیلش را کم می‌کند و می‌رود آن‌طرف!. این اصلاً همان "هَمَجٌ رَعَاعٌ" بوده ولی حالی‌اش نبوده، خیال می‌کرده این است، خیال می‌کرده این دانشجو است. آن‌قدر دانشِ بشر شناسی، و ارزش دارد و فوق هر الماس و هر طلا و هر جواهری است که هیچ‌چیز نمی‌تواند برای کسی که طالب او هست، جانشین آن بشود. هیچ‌چیزی نمی‌تواند خلاء او را پر کند که بگوید حالا دیگر من به آن خواسته‌ام رسیدم، و آن را رها کند. علامت این‌که دانشجوست این است که هیچ‌چیز انسان را قانع نمی‌کند و هیچ‌چیز آدم را به خود مشغول نمی‌کند. اگر دید که هیچ‌چیز فرصت‌هایش را از دستش نمی‌گیرد، این دانشجو است. بنابراین بنده که از من گذشته، شما جوانان از خدا بخواهید که آن دانشجو بودن را ان‌شاءالله به شما کند. و السلام علیکم و رحمة الله ۷۶/۸/۳ ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
سیدالعلماء
🔺 راه نجات امت اسلامی با تمسک به حدیث شریف ثقلین بسم الله الرحمن الرحیم حدیثی که قبلاً از [ ج ۲ صص ۲۳۵_۲۳۶] نقل کردیم که از اکرم (صلی الله علیه وآله) سؤال شد که اگر جنازه‌ای باید تشییع شود و در همان موقع مجلس علمی برپاست که حضور در آن مجلس با تشییع آن جنازه به صورت هم‌زمان امکان ندارد، چه باید کرد؟ طبق این حدیث حضرت فرمودند: اگر کسی هست که جنازه را به سامان برساند، مجلس و دانش ـ که منظور دانش است - از هزار و و و و کارهای بسیار نیکو، فضیلت بسیار بیشتری دارد و برتر است. 🔹این مسئله‌ای که در این حدیث بیان شده برای کسانی‌که این فتنه‌های امروز ما را ندیده بودند، مسئله‌ی مشکلی بود که چطور می‌شود که در یک مجلس در حضور یک ، حضور پیدا کند و این حضور یافتن این همه داشته باشد. لکن این فتنه‌ای که اخیراً پیدا شد [پیدایش گروه‌های تکفیری هم‌چون ] و اسلام از و مسلمانان بهترین استفاده را بردند و خود را مجهّز کرده و به جان مسلمانان و دیگر انداختند و خودشان به تماشا نشستند؛ این نشان داد که مشکل دوری از تعالیم کریم و فرمایشات (علیهم‌السلام) است و حدیث که اول وصیت (رحمه الله) هم هست، ناظر به همین مطلب است که یک برانگیخته و مبعوث شد، در حالی‌که‌ عمر کمی داشت؛ فرمود که: من بعد از خود دو چیز سنگین‌قیمت و سنگین‌وزن باقی می‌گذارم و روز حساب و کتاب از شما خواهم پرسید که با این دو چه کردید؟!. این همین مسئله است که حضور در مجلس علم را روشن می‌کند. چون ممکن است بعضی بگویند علم و هم علم است؛ نه این‌ها امور است و امور زندگی برای زندگی است. آن‌چه انسان را انسان می‌کند و را از هرج و مرج و و ، می‌دهد در دانشگاه نیست بلکه در دین است، در حدیث ثقلین است. و لذا تمام دانشگاه و سایر مناصب بالای اجتماع، وزرا، وکلا، همه به این دین و تعالیم و داشتن یک نیازمندند و اگر این هیچ‌گاه یک عالم ربانی نداشت، این موفقیت نصیبش نمی‌شد. 🔹 از آن‌جا که این انقلاب بعد از زمان پیدا شد و زندگی مردم، طبق برنامه‌ی زندگی طاغوتیان بود، تاکنون موفق نشده‌اند که این مسئله را اجرا کنند که برای هر از و و و و و و همه، تبیین و پیاده کنند که این علم است که نجات‌بخش است و اگر نباشد زندگی‌شان زیان‌بخش می‌شود. این را نتوانستند به صورت قانونی برقرار کنند. تنها مرحوم استاد در رساله‌ی که در زمان طاغوت نوشته، یک جمله کوتاه دارد در صفحه‌ی ۶۷ که می‌فرماید: «اصول عقاید مذهبی اجباراً باید آزادانه مورد تحقیق واقع شود وگرنه با روح مذهب که هدایت و راهنمایی است، منافی است»؛ یعنی ما حدیث ثقلین و مذهب و و قرآن را قبول کرده‌ایم ولی به شرط این‌که تحقیقات ما همراهش باشد. تحقیقات جزء برنامه باشد همان‌طور که در برنامه‌ی اجباری ها، ها، دبیرستان‌ها و دانشگاه‌ها، تدریس و حساب و و اجباری است و بدون تدریس آن‌ها و تشکیل کلاس و امتحان از آن‌ها، داده نمی‌شود؛ باید فهم و دینی هم همین‌طور باشد. و این کلمه‌ی «اجبار» با کلمه‌ی «آزادانه» در این جمله جمع شده؛ در این‌جا یعنی باید جزء برنامه باشد، نمره داشته باشد، استاد داشته باشد، رفوزه داشته باشد، مدرک باشد و هم در این‌جا یعنی مانند حساب و هندسه روی فهم باشد، نه از روی . هیچ علمی با تقلید نمی‌سازد. باید آزادانه هر مسلمانی درباره‌ی مسائل مذهبش کار کند و در فکر و مغزش مؤثر باشد که من خدای جهانم و جهان خدا دارد و دارد، که آخرین آن‌ها دین را آورده که از حدود ۱۴ قرن قبل تاکنون بدون این‌که بررسی عالمانه و در آن شود نمی‌توانست دوام بیاورد. با زحمات علمای ربانی و همین هایی که به دنبال علم واقعی هستند و می‌کنند در زندگی طلبگی برای آن، این علم برقرار گردیده و پخش شده و تا به حال به دست ما رسیده است. ۹۳/۳/۱۵=۷ المعظم ۱۴۳۵ ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama ______ 📄 در ادامه دو فایل از دو رساله‌ی مختصر پیرامون حدیث ثقلین و سند و متن آن، که مورد سفارش از سوی مرحوم آیت‌الله سید ابراهیم خسروشاهی بود، به‌منظور مطالعه خدمت کاربران محترم پیرامون ارائه می‌گردد. 👇👇👇
سیدالعلماء
🏴 یا جوادالائمه ادرکنی 🔘 در آستانه‌ی شهادت حضرت امام جواد (صلوات‌الله‌علیه) ارائه می‌گردد. 🔺 شرایط
(قسمت دوم) 🔹 در هر حال حضرت به او فرمودند که: «او تقبل»؛ حالا من یک چیزی گفتم. تو قبولش می‌کنی؟ این خیلی حرف است. مانعی نداری تو در وجودت از پذیرش یک سخنی که یک ، یک آدم دل‌سوزی به تو بگوید؟ آیا چنین کاری با خودت کرده‌ای؟ و این مسئله نظیر مسئله‌ی و می‌ماند؛ مثلاً فرموده‌اند که یکی از شرایط امامت و پیشوایی و نفوذ حکومت اسلامی پذیرش است. خب این به چه معناست؟ آیا یعنی حکومت اسلامی اگر از طرف مردم پذیرش نداشته نباشد، این حکومت رسمیت و ندارد و نیست؟ این‌طور که نیست. بلکه شاید معنایش این باشد که یعنی این حکومت، إعمال و نفوذ و نتیجه‌گیری‌اش، وابسته به این هست که مردمی پیدا بشوند و کاری انجام بدهند، وإلّا اگر آن‌ها از پذیرش، امتناع داشته باشند، هر قدر ، هر قدر ، هر قدر از طرف خداوند دارای محکم هم که باشد، ولی کاری از او ساخته نیست. پس آن‌ها مأمورند که بیایند این را بکنند. بنابراین این فرمایش حضرت که آیا تو می‌پذیری؟، نشان می‌دهد که وصیت و توصیه خواستن، یک مقام مهمی هست. انسان خیلی وقت‌ها در حجره‌اش است، روی میزش است، خب پر از نصیحت و راهنمایی است. از طرف نهج‌البلاغه که کوتاهی نشده تا آمده در حضور ما. در این چند قرن پر از و و سوزاندن ها و کشتن واین‌ها، خداوند حفظ کرده و این مسائل به دست ما رسیده از طرف اسلام و مناصحین و خیرخواهان بشریت، تمام شده، فلذا ما باید خودمان را حاضر کنیم که اهل نهج‌البلاغه بشویم. بنده همیشه این فرمایش استاد علیه‌الرحمة مثل این‌که در گوش و در ذهنم است که در اول توضیح کتاب ، آن‌جا که سخن استادشان حاج میرزا علی آقای را بیان می‌کنند که چه فرد نافذ‌‌ الکلامی بود و چه شایستگی‌هایی داشت، می‌فرمایند: من شهادت می‌دهم که آن بود، اما در این‌که من علی سبیل نجاةِ او بودم، خودم قطع ندارم، شبهه دارم. پس بنابراین بودن و احراز طلبه شدن را کردن، یک کار مهمی است که انسان خودش را بشناسد که واقعاً این‌جایی است یا از جای دیگری این‌جا آمده. ☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama