eitaa logo
سیدالعلماء
1.6هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
711 ویدیو
7 فایل
کانال رسمی مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی ایشان شاگرد بزرگانی مثل حضرات آیات شیخ عباس تهرانی، امام خمینی، علامه طباطبایی، بروجردی و... بودند. مرحوم امام در نامه‌های خود، از ایشان با عبارت "سیدالعلماء" یاد می‌کردند. ارتباط با ادمین @seydololama_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
سیدالعلماء
📆 به مناسبت بزرگداشت مرحوم ملا هادی سبزواری؛ 🔺داستانی عجیب از مبارزه با نفسِ حکیم الهی و عالم ربانی مرحوم ملا هادی سبزواری 🔹 بنده به خاطر دارم كه در مدرسه مَدرسی بود كه زيلو و حصير داشت و ايشان [ ] عصرهای جلسه‌ای داشتند كه ده، بيست نفر و چند ، مِن‌جمله شهيد و افرادی از اين قبيل می‌آمدند و ايشان بسيار مؤثری می‌فرمودند؛ مواعظ‌شان خيلی مؤثر بود، به‌طوری‌که در ما كه آن موقع بوديم خیلی اثر می‌گذاشت. مرحوم شهيد مطهری هم در آن هنگام يك جوانی با سن و سال ما بود که ايشان هم می‌آمدند و مجموعاً شايد سی نفر هم نمی‌شدند، ولی ايشان مطالب بسيار خوبی ذكر می‌فرمودند. مثلاً يكی از مسائلی كه می‌فرمودند اين بود: وقتی وارد در دينی می‌شود از خواست‌های او اين است كه: خب، حالا ديگر ما يک يا يك بنويسيم يا يک پخش كنيم يا از اين قبيل، در صورتی‌كه اگر خوب كند خواهد ديد كه اين خواست، خواستی نفسانی است، و می‌خواهد به اين وسيله خودش را مطرح کند!. اين حرف‌ها برای ما خيلی عميق بود و آن زمان مان خوب نمی‌رسید كه چگونه می‌شود انسان وارد يا طلبگی بشود يا مثل شما وارد و ها و از اين قبيل مراکز بشود و وقتی هوسش گرفت که چيزی بنويسيم و پخش کنيم؛ خواست نفسانی باشد!، دقت زيادی لازم دارد تا متوجه شويم که آيا اين خواست و موقعيت واقعاً به‌جا و به‌صلاح است يا این‌که هنوز زود است؟ آدمی كه ده پانزده سال در يا در فرهنگ بوده و کرده، نفسش همان نفسِ و بچگی اوست، خواست‌هایش هم همان خواست‌های کودکی است که به رنگ جديد در می‌آید؛ به رنگ و و شدن و كردن و از اين قبيل چيزها در می‌آید، اگر كسی خوب در اين مسائل دقت كند، می‌بیند كه نه؛ هنوز برای اين شخص وقت اين حرف‌ها نشده چون او اين را نكرده است. مرحوم علامه معنی اين ورزش را برای ما این‌گونه نقل می‌فرمودند: مرحوم ملا هادی اعلی‌الله‌مقامه در ، حوزه‌ی علميه داشت و روزها در يا در يک جايی درس می‌گفتند. يک روز چند طلبه‌ی كرمانی که می‌خواستند به مقدس مشرَّف شوند، می‌گویند برويم به سبزوار و با ملا هادی سبزواری ديداری داشته باشيم. وقتی آمدند و نشستند، دائم به هم نگاه می‌کردند و با تعجب اشاره می‌کردند و مثل این‌که يک چيز عجيبی دیده‌اند، برای سايرين سؤال پيش آمد که چرا این‌ها این‌گونه حرکات را انجام می‌دهند؟! بعد از درس که همه متفرق شدند، از آن جوان‌ها پرسيدند: چه مسئله‌ای بود كه شما در بين درس دائم با هم صحبت می‌کردید؟ گفتند: ما يک مطلب عجيب ديديم. پرسيدند آن مطلب عجيب چه بود؟ گفتند: ما طلاب مدرسه‌ای در هستيم، يک روز جوانی به مدرسه ما آمد و چون جايی نداشت، می‌خواست که در مدرسه بماند، ولی اجازه‌ی نبود كه او برود در حجره و مهمان طلاب شود، فلذا رفت داخل اتاق و خادم هم که ديد او تازه وارد و غريبه است، از او پذيرائی كرد، او هم فرصت نداد كه كسی به او حرفی بزند، خودش دست‌ها را بالا زد و به خادم گفت که اگر کاری داری به من بگو و خودش شروع به کار کرد و مثلاً جاروب را برداشت و حياط را جارو کرد و رفت برای طلاب ماست و نان خريد و خلاصه از اين کارها انجام داد. اين خادم هم که ديد جوانی آمده و کمک می‌کند، خيلی خوشش آمد و او را نگه داشت، او چند شب همان‌جا بود و واقعاً مثل بازويی برای آن خادم شد و او را خيلی کمک می‌کرد. بعد هم که خادم ديد او واقعاً جوان بسيار خوبی است، دختر خود را برای به او پيشنهاد کرد و او را خود نمود. حالا ما آمديم که حاجی سبزواری را ببينيم و به مشهد برويم؛ می‌بینیم که حاجی سبزواری همان جوان است که حدود يک سال به ما خدمت کرد و برای ما ماست و نان خريد و حياط را جارو كرد، ولی ما نفهميديم كه او طلبه است و درس خوانده! اما حالا كه نگاه كرديم، شناختيم که ايشان همان شخص هستند. اين جريان را مرحوم علامه نقل می‌کردند و می‌فرمودند: بعضی از دوستان ما گفتند که ما فرزندان آن دوشيزه‌ی كرمانی را كه دختر خادم و همسر ملا هادی سبزواری بود را هم ديديم. منظور اين است که اين‌جور ورزش‌ها و این‌گونه ها برای همه‌ی مخصوصاً در اين دوره لازم است. ۸۵٫۱۱٫۳۰ ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
سیدالعلماء
🔺 آخر ماه است یک دعایی هست که: «الَّلهُمَّ اِن لَم تَکُن غَفرتَ لَنا فی ما مَضَی مِن شعبانٍ فاغفِرلَنا فیما بَقِیَ مِنه»؛ (، اعمال ماه مبارک شعبان)؛ یعنی خدایا اگر تا حالا در این ماه ما کاری نکردیم، توبه‌ای نکردیم، ما را موفق به آن شرط بخشش خودت بگردان والّا خدا که می‌آمرزد، خدا که در آمرزشش هیچ سخنی نیست؛ ما ممکن است صحیح نکنیم؛ چون شرایط توبه را نداریم. شرایط توبه این است که انسان حساب‌های ، حساب‌های قولی، حساب‌های نظری، چشمی و فکری، همه را روی کاغذ بیاورد و همه را مشاهده کند که کدامش با اصول، مخالف بوده و از آن‌ها کند. اگر این کار را نکند "اِن لَم تَکُن غَفرتَ لَنا فی ما مَضَی مِن شعبانٍ" جوابش این است که تو که توبه نکردی که ما تو را بیامرزیم!. می‌خواهی وارد ما شوی، باید پاک شوی؛ پاک شدنت به توبه است. توبه به دانستن بد و خوب و و است. در ماه چه مطالعه‌ای کردی؟ آیا این رساله [ ] مرحوم را از اول تا آخر خوب خوانده‌ای؟ حلال‌ها و حرام‌ها را خوب حالی‌ات شده است؟ مثلاً یکی از بیدار کردن و متوجه کردن است که آدم نگذارد و که از و و که بیرون می‌آیند، باشند، به خانه که می‌آیند، در را که باز می‌کنند، حواس‌شان به این باشد که وسایل کجاست، کجاست، خود را به دست‌شان بگیرند و با خود حرف بزنند. بی‌توجهی به این مسائل است که باعث می‌شود انسان، بار می‌آید و ندارد!. معنای تربیت، و داشتن و را به آسانی باز نکردن است، را به آسانی به چیزی ندادن است، را به آسانی به یک ، به یک صفحه، به یک نینداختن است. باید احکام این مسائل دانسته شود که آیا جزء گناهان و حرام هستند یا جزء واجبات به شمار می‌آیند. این‌ها را که دانستیم و پیش خدا توبه کردیم، این را هم می‌خوانیم. «الَّلهُمَّ اِن لَم تَکُن غَفرتَ لَنا فی ما مَضَی مِن شعبانٍ فاغفِرلَنا فیما بَقِیَ مِنه»؛ ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
11.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺 مخدوش شدن در و بر اثر تعالیم 🔹 الهی و وساطت حضرت علیه‌السلام در پیدایش ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
📆 سال‌روز درگذشت مرحوم آیت الله محمد حسین غروی اصفهانی؛ (۵ الحرام ۱۳۶۱ق=۲۳ ۱۳۲۱ ش) 🔹 به تعبیر مرحوم علامه در المیزان¹ از ثمرات پاک "واستعمال ما فی وُسع الانسان من جاهٍ و مالٍ و علمٍ و فضیلة" می‌باشد. بعضی طلبه‌ها بوده‌اند که از زمان ورودشان به ، هر آن‌چه داشته‌اند؛ باغ یا ملک یا کارخانه‌ی پدری که به این‌ها رسیده بوده، در راه تعظیم ، ، ساختن، ساختن، طلبه قبول کردن، کردن صرف کرده‌اند و آخرش می‌بینی که ورشکسته شده‌اند! و هر چه داشته‌اند خرج کرده‌اند، اما از شوق‌شان کاسته نشده. شنیدم در شرح حال مرحوم علامه شیخ ، صاحب شرح بر ² - و این‌که به ایشان می‌گویند ، لابدّ پدرشان از تجار معتبر بوده و درآمد خوبی داشته- ایشان وقتی وارد اشرف می‌شود به قدری سرشار از امور بوده که یک روز در کوچه‌های نجف، تسبیح قیمتی‌ای که دست‌شان بوده پاره می‌شود و می‌ریزد و ایشان که داشته درس می‌رفته، زورش می‌آید که بنشیند و این‌ها را جمع کند!، حالا زمین گل‌آلود بوده یا هرچه. خدا قسمت کند بروید نجف، این سبزی‌فروش‌های نجف که ما هم دیده‌ایم، یک مشت سبزی و کاهوی پس مانده را می‌گذارند بیرون که هر که خواست ببرد. ایشان چند سال بعد که این سرمایه‌ها تمام خرج می‌شود، می‌آمده از این‌ها استفاده می‌کرده! و بعد یک‌بار در بین راه این‌ها از دستش ریخته و مشغول جمع شدن می‌شود!. یک کسی به ایشان می‌رسد و می‌گوید: جناب آیت الله! بگذارید من جمع کنم. ایشان می‌گوید: من حالا داشتم می‌خندیدم، چون یادم افتاد وقتی آمدم نجف و تسبیح‌ام در کوچه پاره شد، زورم می‌آمد این‌ها را جمع کنم، اما الآن این کاهوهای غیر قابل فروش را که ریخته، دلم نمی‌آید بگذرم و می‌خواهم جمع کنم. این همان "واستعمال ما فی وُسع الانسان من جاهٍ و مالٍ و علمٍ و فضیلة" در راه آن است. اگر فطرت انسان سالم باشد، حالا خواه ، خواه ، خواه ، خواه ، خواه ؛ خودش خدا می‌شود و فعال می‌گردد و قهرمان خدمت به می‌شود. چرا؟ چون در درونش، فطرت سالم مانده. پس این‌که ما در گیر کرده‌ایم که معمولاً با هر کسی روبرو شویم، می‌بینیم درد او را گرفته، باید بفهمیم که فطرت‌های سالم را های ناسالم ، دست‌خورده و کرده است؛ ولذا این باید درک این موضوع درش بشود که ما روبرو هستیم با یک بیماری عمومی و آن این است که فطرت‌ها تغییر کرده!. این‌که دردهای ظاهریِ ما آمده مسلّط شده بر ما و دردهای ما را تحت‌الشعاع قرار داده؛ به خاطر همین است که این فطرت ناسالم است و باید یک مخصوص احیای فطرت اسلامی ما داشته باشیم که دانشمندانی بنشینند و سرچشمه‌های این بیماری‌ها را پیدا کنند و داروهایش را بیابند و در تمام اوضاع و احوال این مسائل را بگنجانند که هر در هر جا اجرا می‌شود در ضمن، احیای فطرت اسلامی هم درونش باشد. مخصوصاً در وزارت . ۸۱٫۷٫۱۵ ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی _ ۱) [ ج ۱ ص ۴۵] ۲) [ ] @seyedololama
سیدالعلماء
‍ ‍ 🔺 داستانی عجیب از مبارزه با نفسِ حکیم الهی و عالم ربانی مرحوم "ملا هادی سبزواری" در سال‌روز درگذشت ایشان؛ (۲۸ ۱۲۸۹ق) 🔹 بنده به خاطر دارم كه در مدرسه مَدرسی بود كه زيلو و حصير داشت و ايشان( ) عصرهای جلسه‌ای داشتند كه ده، بيست نفر و چند ، مِن جمله شهيد و افرادی از اين قبيل می‌آمدند و ايشان بسيار مؤثری می‌فرمودند؛ مواعظ‌شان خيلی مؤثر بود، به طوری‌که در ما كه آن موقع بوديم خیلی اثر می‌گذاشت. مرحوم شهيد مطهری هم در آن هنگام يك جوانی با سن و سال ما بود که ايشان هم می‌آمدند و مجموعاً شايد سی نفر هم نمی‌شدند، ولی ايشان مطالب بسيار خوبی ذكر می‌فرمودند. مثلاً يكی از مسائلی كه می‌فرمودند اين بود: وقتی وارد در دينی می‌شود از خواست‌های او اين است كه خوب حالا ديگر ما يك يا يك بنويسيم يا يك پخش كنيم يا از اين قبيل، در صورتی‌كه اگر خوب كند خواهد ديد كه اين خواست، خواستی نفسانی است، و می‌خواهد به اين وسيله خودش را مطرح کند!. اين حرف‌ها برای ما خيلی عميق بود و آن زمان خوب نمی‌رسید كه چگونه می‌شود انسان وارد يا طلبگی بشود يا مثل شما وارد و و از اين قبيل مراکز بشود و وقتی هوسش گرفت که چيزی بنويسيم و پخش کنيم؛ خواست نفسانی باشد!، دقت زيادی لازم دارد تا متوجه شويم که آيا اين خواست و موقعيت واقعاً به جا و به صلاح است يا این‌که هنوز زود است؟ آدمی كه ده پانزده سال در يا در فرهنگ بوده و کرده، نفسش همان نفسِ و بچگی اوست، خواست‌هایش هم همان خواست‌های کودکی است که به رنگ جديد در می‌آید؛ به رنگ و و شدن و كردن و از اين قبيل چيزها در می‌آید، اگر كسی خوب در اين مسائل دقت كند، می‌بیند كه نه؛ هنوز برای اين شخص وقت اين حرف‌ها نشده چون او اين را نكرده است. مرحوم علامه معنی اين ورزش را برای ما این‌گونه نقل می‌فرمودند: مرحوم ملا هادی اعلی الله مقامه در ، حوزه‌ی علميه داشت و روزها در يا در يک جايی درس می‌گفتند. يك روز چند طلبه‌ی كرمانی که می‌خواستند به مقدس مشرَّف شوند، می‌گویند برويم به سبزوار و با ملا هادی سبزواری ديداری داشته باشيم، وقتی آمدند و نشستند، دائم به هم نگاه می‌کردند و با تعجب اشاره می‌کردند و مثل این‌که يک چيز عجيبی دیده‌اند، برای سايرين سؤال پيش آمد که چرا این‌ها این‌گونه حرکات را انجام می‌دهند؟! بعد از درس که همه متفرق شدند، از آن جوان‌ها پرسيدند: چه مسئله‌ای بود كه شما در بين درس دائم با هم صحبت می‌کردید؟ گفتند: ما يك مطلب عجيب ديديم. پرسيدند آن مطلب عجيب چه بود؟ گفتند: ما طلاب يك مدرسه‌ای در هستيم، يك روز جوانی به مدرسه ما آمد و چون جايی نداشت، می‌خواست که در مدرسه بماند، ولی اجازه‌ی نبود كه او برود در حجره و مهمان طلاب شود، فلذا رفت داخل اتاق و خادم هم که ديد او تازه وارد و غريبه است، از او پذيرائی كرد، او هم فرصت نداد كه كسی به او حرفی بزند، خودش دست‌ها را بالا زد و به خادم گفت که اگر کاری داری به من بگو و خودش شروع به کار کرد و مثلاً جاروب را برداشت و حياط را جاروب کرد و رفت برای طلاب ماست و نان خريد و خلاصه از اين کارها انجام داد. اين خادم هم که ديد جوانی آمده و کمک می‌کند، خيلی خوشش آمد و او را نگه داشت، او چند شب همان‌جا بود و واقعاً مثل بازويی برای آن خادم شد و او را خيلی کمک می‌کرد. بعد هم که خادم ديد او واقعاً جوان بسيار خوبی است، دختر خود را برای به او پيشنهاد کرد و او را خود نمود. حالا ما آمديم که حاجی سبزواری را ببينيم و به مشهد برويم؛ می‌بینیم که حاجی سبزواری همان جوان است که حدود يک سال به ما خدمت کرد و برای ما ماست و نان خريد و حياط را جاروب كرد، ولی ما نفهميديم كه او طلبه است و درس خوانده! اما حالا كه نگاه كرديم، شناختيم که ايشان همان شخص هستند. اين جريان را مرحوم علامه نقل می‌کردند و می‌فرمودند: بعضی از دوستان ما گفتند که ما فرزندان آن دوشيزه‌ی كرمانی را كه دختر خادم و همسر ملا هادی سبزواری بود را هم ديديم. منظور اين است که اين جور ورزش‌ها و این‌گونه برای همه‌ی مخصوصاً در اين دوره لازم است. ۸۵/۱۱/۳۰ ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
🏴 بیاناتی بسیار ارزشمند از علما پیرامون ضرورت اتصال روحی با ائمه علیهم‌السلام از راه توسل 🔺 فرموده‌اند: علامت و این است که انسان مثل حال کسی باید باشد که گمشده‌ای دارد. چطور وقتی کسی در سفر مثلاً کیف پولش را گم می‌کند در همه‌ی احوال به گمشده‌اش است، حتی در حال غذا خوردن، خوابیدن و از خواب برخواستن. و بیدار نیز باید یک چنین حالی داشته باشد. برای این مطلب بزرگان اهل در بیان روحانیتِ اشعاری آورده‌اند: هست قرآن حال‌های انبیاء ماهیانٍ بحر پاک کبریا ور بخوانی ور نه این قرآن پذیر انبیاء و اولیاء را دیده گیر¹ (علیهم‌السلام) کسانی هستند که از طرف خدا مأموریت دارند تا و و های بشری را کنند. این‌ها کسانی هستند که با دریای و و خدا آشنا و در آن شناور هستند. با خدا هم‌نفس‌اند و با او هم‌سخن و هم‌مجلس‌اند که شرح حال آن‌ها در سوره‌های قرآن مثل ، ، و… آمده است و راه آشنائی با روحیات انبیاء (علیهم‌السلام) خواندن و شنیدن قرآن مثل قاریان قرآن نیست بلکه راه آن: چون تو در قرآنِ حق بگریختی با روان انبیاء آمیختی این است که انسان از خود فرار کند و به حالات انبیاء (علیهم‌السلام) متوجه بشود و بین خود و آن‌ها تناسب و آمادگی ایجاد کند. برای همین است که انسان به وسیله‌ی و آن، از یزیدی و ابن زیادی و عمرسعدی و شمری (لعنهم‌الله) فرار کند و به روح ابوالفضلی (علیه‌السلام) پناه ببرد و این ممکن نیست مگر این‌که انسان طعم دوری از روحانیت را درک کرده باشد. در احوال شیخ (علیه‌الرحمة) آمده است که در شبانه‌روز دو مرتبه زیارت عاشورا می‌خوانده است. ممکن است این سؤال پیش بیاید که طلبگی با این‌گونه عباداتِ وقت‌گیر خیلی سازش ندارد. در جواب باید گفت که طلبگی مانند غذائی است که نمک ندارد و این زیارات نمک آن محسوب می‌شوند. مرحوم حاج میرزا جواد آقا (علیه‌الرحمة) از شیخ (رحمه‌الله) نقل می‌کند که طلبه‌ای به ایشان عرض کرد که من به خاطر و نمی‌توانم بخوانم. ایشان فرمودند: تو قلیان می‌کشی؟ گفت: بله. ایشان فرمودند: نماز شبت را جایگزینِ وقت قلیان کشیدنت کن. ایشان به این مطلب اشاره دارد که انسانی که دارد، مطالعه را با نماز شب معاوضه نمی‌‌کند، بلکه با کارهائی که برای انسان ضرر دارد جای‌گزین می‌کند، نه با کارهائی که نباید آن‌ها را حذف کرد. مرحوم آمیرزا عبدالعلی آقا (رحمه‌الله) پدر بزرگوار حاج آقا (رحمه‌الله) به من سفارش می‌کردند که در روز یک زیارت (علیه‌السلام) بخوان ولو نیم صفحه‌ای، یا یک صفحه‌ای؛ اما همان آمیخته با روح انبیاء و اولیاء (علیهم‌السلام) باشد. اصل این است، کمیت مهم نیست. باید این برای انسان دل‌سوختگی بیاورد و خود را با اولیاء هم‌درد ببیند. طلبه‌ای که هم‌درد حضرت (علیه‌السلام) شد خوشا به حالش، هر و ای برود، در هر گوشه‌ی باشد، را بیدار و هوشیار می‌کند. ای خنک، آن مُرده کز خود رسته شد در وجود زنده‌ای پیوسته شد یعنی تا یک موجود زنده‌ای پیدا نشود و انسان با وجود او رابطه پیدا نکند، او در وجود انسان دمیده نمی‌شود. و حالا که ما دسترسی به این نداریم راهش همین به (علیهم‌السلام) می‌باشد ولو نیم ساعت در شب یا . حتی در قدم زدن بعد از صبح می‌شود انسان در تماس با ارواح انبیاء(علیهم‌‌‌السلام) قدم بزند. ۸۸٫۷٫۱۹ ☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی _______ ۱) [ ] @seyedololama
سیدالعلماء
🌸🌸🌸 ولادت با سعادت حضرت عبدالعظیم حسنی را به پیشگاه مقدس امام زمان علیه‌السلام و خدمت همه دوستان و ش
🌹 یا عبدالعظیم الحسنی...؛ 🔹 خدا نوری مثل شاه علیه‌السلام در تهران گذاشته که فرموده‌اند: زیارتش مثل زیارت حضرت علیه‌السلام می‌ماند. اگر این باشد پس باید از حالا تجدید نظر کنیم در ، چرا کوتاهی بکنیم؟! خب حالا ما را به خاطر آن‌ها اهمیت می‌دهیم. فرصت رفتن به هم پیدا نمی‌کنیم، باشد. اما فرصت این را نداریم که هر روز، هر شب، دو رکعت ، یک بخوانیم و برای آن حضرت هدیه کنیم که حجره و ما مانند کابل با زیارت حضرت عبدالعظیم متصل بشود. ما، ما از او بگیرد. یک وقتی می‌بینیم یک سال، دو سال، سیصد مرتبه زیارت حضرت عبدالعظیم خوانده‌ایم. 🌹 آن بزرگوار، آن نائب امام علیه‌السلام که خدا به اهل و منّت گذاشته که قبر او را این‌جا برای ما قرار داده. ⏪ واقعاً جای تعجب است که با وجود حضرت عبدالعظیم (علیه‌السلام)، اهالی تهران مشکلات و داشته باشند. ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
📆 سال‌روز درگذشت مرحوم آیت الله محمد حسین غروی اصفهانی؛ (۵ الحرام ۱۳۶۱ق=۲۳ ۱۳۲۱ ش) 🔹 به تعبیر مرحوم علامه در المیزان¹ از ثمرات پاک "واستعمال ما فی وُسع الانسان من جاهٍ و مالٍ و علمٍ و فضیلة" می‌باشد. بعضی طلبه‌ها بوده‌اند که از زمان ورودشان به ، هر آن‌چه داشته‌اند؛ باغ یا ملک یا کارخانه‌ی پدری که به این‌ها رسیده بوده، در راه تعظیم ، ، ساختن، ساختن، طلبه قبول کردن، کردن صرف کرده‌اند و آخرش می‌بینی که ورشکسته شده‌اند! و هر چه داشته‌اند خرج کرده‌اند، اما از شوق‌شان کاسته نشده. شنیدم در شرح حال مرحوم علامه شیخ ، صاحب شرح بر ² - و این‌که به ایشان می‌گویند ، لابدّ پدرشان از تجار معتبر بوده و درآمد خوبی داشته- ایشان وقتی وارد اشرف می‌شود به قدری سرشار از امور بوده که یک روز در کوچه‌های نجف، تسبیح قیمتی‌ای که دست‌شان بوده پاره می‌شود و می‌ریزد و ایشان که داشته درس می‌رفته، زورش می‌آید که بنشیند و این‌ها را جمع کند!، حالا زمین گل‌آلود بوده یا هرچه. خدا قسمت کند بروید نجف، این سبزی‌فروش‌های نجف که ما هم دیده‌ایم، یک مشت سبزی و کاهوی پس مانده را می‌گذارند بیرون که هر که خواست ببرد. ایشان چند سال بعد که این سرمایه‌ها تمام خرج می‌شود، می‌آمده از این‌ها استفاده می‌کرده! و بعد یک‌بار در بین راه این‌ها از دستش ریخته و مشغول جمع شدن می‌شود!. یک کسی به ایشان می‌رسد و می‌گوید: جناب آیت الله! بگذارید من جمع کنم. ایشان می‌گوید: من حالا داشتم می‌خندیدم، چون یادم افتاد وقتی آمدم نجف و تسبیح‌ام در کوچه پاره شد، زورم می‌آمد این‌ها را جمع کنم، اما الآن این کاهوهای غیر قابل فروش را که ریخته، دلم نمی‌آید بگذرم و می‌خواهم جمع کنم. این همان "واستعمال ما فی وُسع الانسان من جاهٍ و مالٍ و علمٍ و فضیلة" در راه آن است. اگر فطرت انسان سالم باشد، حالا خواه ، خواه ، خواه ، خواه ، خواه ؛ خودش خدا می‌شود و فعال می‌گردد و قهرمان خدمت به می‌شود. چرا؟ چون در درونش، فطرت سالم مانده. پس این‌که ما در گیر کرده‌ایم که معمولاً با هر کسی روبرو شویم، می‌بینیم درد او را گرفته، باید بفهمیم که فطرت‌های سالم را های ناسالم ، دست‌خورده و کرده است؛ ولذا این باید درک این موضوع درش بشود که ما روبرو هستیم با یک بیماری عمومی و آن این است که فطرت‌ها تغییر کرده!. این‌که دردهای ظاهریِ ما آمده مسلّط شده بر ما و دردهای ما را تحت‌الشعاع قرار داده؛ به خاطر همین است که این فطرت ناسالم است و باید یک مخصوص احیای فطرت اسلامی ما داشته باشیم که دانشمندانی بنشینند و سرچشمه‌های این بیماری‌ها را پیدا کنند و داروهایش را بیابند و در تمام اوضاع و احوال این مسائل را بگنجانند که هر در هر جا اجرا می‌شود در ضمن، احیای فطرت اسلامی هم درونش باشد. مخصوصاً در وزارت . ۸۱٫۷٫۱۵ ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی _ ۱) [ ج ۱ ص ۴۵] ۲) [ ] @seyedololama
⬆️ ص ۴ 4⃣ 🔺 اولین برخورد با مرحوم علامه طباطبایی ❔ اولین بار و آخرین باری که ایشان را دیدید؟ 🔹 اولین بار ما در صحن بودیم و طلبه‌ای بودیم. می‌دیدیم که یک آقایی می‌آیند، ردّ می‌شوند و و دینی کتاب جلو می‌برند و از ایشان مسأله‌ای‌ می‌پرسند. فقط این را ‌دیدیم. ولی بعد که کم‌کم پرسیدیم گفتند: ایشان از علمای هستند و از به قم آمدند و بعداً هم فهمیدیم که در مسایل و واردند، با ایشان که آشنا شدیم و این بنا را گذاشتیم که آن موقع در باغی با ایشان مجلس سه چهار نفری داشته باشیم و کم‌کم رابطه زیادتر شد و به منازل کشید و برخی شب‌های یا تعطیلی ایشان تشریف می‌آوردند منازل ما، گاهی روزها، گاهی هم به صرف ناهار در خدمت‌شان بودیم. این اواخر دیگر قسمت بنده نبود، چون از قم بیرون آمده بودم و در همین نواحی بودم که شنیدم ایشان رحلت فرمودند. 🔺 ضرورت ایجاد اشتیاق در جوانان و والدین و اساتید به منظور استفاده از تعالیم بزرگانی هم‌چون مرحوم علامه طباطبایی ❔ یکی از درس‌هایی که می‌توانیم از ایشان برای جوان‌ها بگیریم چیست؟ 🔹 عرض کنم که پرسش در مورد مسأله‌ی آمادگیِ گرفتن و در پی آن بودن، مشکل‌تر است؛ به این‌که چگونه مشتاق بشود که از فردی مثل ایشان دستوری بگیرد و آن به این است که دوره‌ای برای و عزیز قرار دهند،- البته با خدمات مالی و برای‌شان تا آن‌ها فرصتی داشته باشند- که در هر سال در و یک‌وقتی، در دوره‌ای بیاموزند که چگونه نسل جوان را باید مشتاق فرمایشات این‌ها کرد. آن‌موقع وقتی این امر محقق شد، همین صفحات اول تفسیر برای تمام کافی‌ست و برای همه‌ی دنیا کافیست. برای تمام نمایندگان محترم شورا و ها و ها کافی‌ست که دیگر مسأله این است که "هر چه برای خدا باشد، آن به سود است و هر ‌چه با از خدا باشد، سودی به انسان نمی‌رساند". و این خاصیت و سنت الهی در جهان است. حال اگر این تفهیم شود به یک ، او می‌کند الآن الهی او چیست؟ و آیا آن تکالیف عمل شده یا نه؟ گاهی ممکن است که یک‌مرتبه ۵ سال کار ورزشی‌اش عقب بیفتد و امور و اش جلو بیاید. همچنین وقتی‌که فهمید این دانشی که می‌خواهد بیاموزد، باید برای خدا باشد، باید در خدمت خدا باشد، و وقتی نگاه می‌کند به و و و تنظیمات و قوانین مدرسه، گاهی می‌شود که باید وضعیتش را عوض کند و باید به و بگوید من این‌جا نمی‌توانم استفاده کنم و جای دیگری می‌روم. و هم‌چنین راجع به پدر و مادر، برنامه‌هایی که پدران و مادران را ملتفت تکالیف‌شان کند الآن کم است، یعنی نسبت به برنامه‌های ، برنامه‌های رفت و آمد افراد و وقایع و حوادث دنیا که در همه‌ی این‌ها، در گوشه‌ای هم از این مسائل [بیدار کننده] یافت می‌شود! و حال این‌که باید بشر را ریشه‌یابی کرد و سعادت را اگر دانشمندان ریشه‌یابی کنند به این می‌رسند که جهانْ، جهان خداوند است. و انسان بنده‌ی خداوند است، و این‌که تا چقدر این دارد در این جهان به وظیفه‌اش عمل می‌کند. این باعث می‌شود که خانواده‌ها و ادارات و وزارت‌خانه‌ها را عوض می‌کند، تا بلکه یک وزارت‌خانه‌ای برای خصوص این امور تأسیس شود، تشخیص وظیفه بدهند، برای تشخیص وظایفی که و مرحوم علامه در پی آن بودند که معصومین (علیهم‌السلام) و کریم دستور داده‌اند. ☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی __________ ۱) [ ج ۱ صص ۱۵-۱۶] @seyedololama
سیدالعلماء
📆 سال‌روز درگذشت مرحوم آیت الله محمد حسین غروی اصفهانی؛ (۵ الحرام ۱۳۶۱ق=۲۳ ۱۳۲۱ ش) 🔹 به تعبیر مرحوم علامه در المیزان¹ از ثمرات پاک "واستعمال ما فی وُسع الانسان من جاهٍ و مالٍ و علمٍ و فضیلة" می‌باشد. بعضی طلبه‌ها بوده‌اند که از زمان ورودشان به ، هر آن‌چه سرمایه داشته‌اند؛ باغ یا ملک یا کارخانه‌ی پدری که به این‌ها ارث رسیده بوده، در راه تعظیم ، درس، کتاب‌خانه ساختن، ساختن، طلبه قبول کردن، تدریس کردن صرف کرده‌اند و آخرش می‌بینی که ورشکسته شده‌اند! و هر چه داشته‌اند خرج کرده‌اند، اما از شوق‌شان کاسته نشده. شنیدم در شرح حال مرحوم علامه شیخ ، صاحب شرح بر ² - و این‌که به ایشان می‌گویند کمپانی، لابدّ پدرشان از تجار معتبر اصفهان بوده و درآمد خوبی داشته- ایشان وقتی وارد اشرف می‌شود به قدری سرشار از امور مالی بوده که یک روز در کوچه‌های نجف، تسبیح قیمتی‌ای که دست‌شان بوده پاره می‌شود و می‌ریزد و ایشان که داشته درس می‌رفته، زورش می‌آید که بنشیند و این‌ها را جمع کند!، حالا زمین گل‌آلود بوده یا هرچه. خدا قسمت کند بروید نجف، این سبزی‌فروش‌های نجف که ما هم دیده‌ایم، یک مشت سبزی و کاهوی پس مانده را می‌گذارند بیرون که هر که خواست ببرد. ایشان چند سال بعد که این سرمایه‌ها تمام خرج می‌شود، می‌آمده از این‌ها استفاده می‌کرده! و بعد یک‌بار در بین راه این‌ها از دستش ریخته و مشغول جمع شدن می‌شود!. یک کسی به ایشان می‌رسد و می‌گوید: جناب آیت الله! بگذارید من جمع کنم. ایشان می‌گوید: من حالا داشتم می‌خندیدم، چون یادم افتاد وقتی آمدم نجف و تسبیح‌ام در کوچه پاره شد، زورم می‌آمد این‌ها را جمع کنم، اما الآن این کاهوهای غیر قابل فروش را که ریخته، دلم نمی‌آید بگذرم و می‌خواهم جمع کنم. این همان "واستعمال ما فی وُسع الانسان من جاهٍ و مالٍ و علمٍ و فضیلة" در راه آن معشوق فطری است. اگر فطرت انسان سالم باشد، حالا خواه ، خواه ، خواه اداری، خواه وزیر، خواه وکیل؛ خودش کارمند خدا می‌شود و فعال می‌گردد و قهرمان خدمت به می‌شود. چرا؟ چون در درونش، فطرت سالم مانده. پس این‌که ما در گیر کرده‌ایم که معمولاً با هر کسی روبرو شویم، می‌بینیم درد او را گرفته، باید بفهمیم که فطرت‌های سالم را تربیت های ناسالم ، دست‌خورده و کرده است؛ ولذا این دولت جمهوری اسلامی باید درک این موضوع درش بشود که ما روبرو هستیم با یک بیماری عمومی و آن این است که فطرت‌ها تغییر کرده!. این‌که دردهای ظاهریِ ما آمده مسلّط شده بر ما و دردهای دینی ما را تحت‌الشعاع قرار داده؛ به خاطر همین است که این فطرت ناسالم است و باید یک وزارت‌خانه مخصوص احیای فطرت اسلامی ما داشته باشیم که دانشمندانی بنشینند و سرچشمه‌های این بیماری‌ها را پیدا کنند و داروهایش را بیابند و در تمام اوضاع و احوال کشور این مسائل را بگنجانند که هر قانونی در هر جا اجرا می‌شود در ضمن، احیای فطرت اسلامی هم درونش باشد. مخصوصاً در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی. ۸۱٫۷٫۱۵ ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی _ ۱) [ ج ۱ ص ۴۵] ۲) [ ] @seyedololama
سیدالعلماء
⚫️ نیمه شوال المکرم، سالروز شهادت حضرت حمزه سلام الله علیه و وفات جناب عبدالعظیم حسنی علیه السلام را
🌹 یا عبدالعظیم الحسنی...؛ 🔹 خدا نوری مثل شاه علیه‌السلام در تهران گذاشته که فرموده‌اند: زیارتش مثل زیارت حضرت علیه‌السلام می‌ماند. اگر این باشد پس باید از حالا تجدید نظر کنیم در ، چرا کوتاهی بکنیم؟! خب حالا ما را به خاطر آن‌ها اهمیت می‌دهیم. فرصت رفتن به هم پیدا نمی‌کنیم، باشد. اما فرصت این را نداریم که هر روز، هر شب، دو رکعت ، یک بخوانیم و برای آن حضرت هدیه کنیم که حجره و ما مانند کابل با زیارت حضرت عبدالعظیم متصل بشود. ما، ما از او بگیرد. یک وقتی می‌بینیم یک سال، دو سال، سیصد مرتبه زیارت حضرت عبدالعظیم خوانده‌ایم. 🌹 آن بزرگوار، آن نائب امام علیه‌السلام که خدا به اهل و منّت گذاشته که قبر او را این‌جا برای ما قرار داده. ⏪ واقعاً جای تعجب است که با وجود حضرت عبدالعظیم (علیه‌السلام)، اهالی تهران مشکلات و داشته باشند. ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
سیدالعلماء
📆 سال‌روز درگذشت مرحوم آیت الله محمد حسین غروی اصفهانی؛ (۵ الحرام ۱۳۶۱ق=۲۳ ۱۳۲۱ ش) 🔹 به تعبیر مرحوم علامه در المیزان¹ از ثمرات پاک "واستعمال ما فی وُسع الانسان من جاهٍ و مالٍ و علمٍ و فضیلة" می‌باشد. بعضی طلبه‌ها بوده‌اند که از زمان ورودشان به ، هر آن‌چه سرمایه داشته‌اند؛ باغ یا ملک یا کارخانه‌ی پدری که به این‌ها ارث رسیده بوده، در راه تعظیم ، درس، کتاب‌خانه ساختن، ساختن، طلبه قبول کردن، تدریس کردن صرف کرده‌اند و آخرش می‌بینی که ورشکسته شده‌اند! و هر چه داشته‌اند خرج کرده‌اند، اما از شوق‌شان کاسته نشده. شنیدم در شرح حال مرحوم علامه شیخ ، صاحب شرح بر ² - و این‌که به ایشان می‌گویند کمپانی، لابدّ پدرشان از تجار معتبر اصفهان بوده و درآمد خوبی داشته- ایشان وقتی وارد اشرف می‌شود به قدری سرشار از امور مالی بوده که یک روز در کوچه‌های نجف، تسبیح قیمتی‌ای که دست‌شان بوده پاره می‌شود و می‌ریزد و ایشان که داشته درس می‌رفته، زورش می‌آید که بنشیند و این‌ها را جمع کند!، حالا زمین گل‌آلود بوده یا هرچه. خدا قسمت کند بروید نجف، این سبزی‌فروش‌های نجف که ما هم دیده‌ایم، یک مشت سبزی و کاهوی پس مانده را می‌گذارند بیرون که هر که خواست ببرد. ایشان چند سال بعد که این سرمایه‌ها تمام خرج می‌شود، می‌آمده از این‌ها استفاده می‌کرده! و بعد یک‌بار در بین راه این‌ها از دستش ریخته و مشغول جمع شدن می‌شود!. یک کسی به ایشان می‌رسد و می‌گوید: جناب آیت الله! بگذارید من جمع کنم. ایشان می‌گوید: من حالا داشتم می‌خندیدم، چون یادم افتاد وقتی آمدم نجف و تسبیح‌ام در کوچه پاره شد، زورم می‌آمد این‌ها را جمع کنم، اما الآن این کاهوهای غیر قابل فروش را که ریخته، دلم نمی‌آید بگذرم و می‌خواهم جمع کنم. این همان "واستعمال ما فی وُسع الانسان من جاهٍ و مالٍ و علمٍ و فضیلة" در راه آن معشوق فطری است. اگر فطرت انسان سالم باشد، حالا خواه ، خواه ، خواه اداری، خواه وزیر، خواه وکیل؛ خودش کارمند خدا می‌شود و فعال می‌گردد و قهرمان خدمت به می‌شود. چرا؟ چون در درونش، فطرت سالم مانده. پس این‌که ما در گیر کرده‌ایم که معمولاً با هر کسی روبرو شویم، می‌بینیم درد او را گرفته، باید بفهمیم که فطرت‌های سالم را تربیت های ناسالم ، دست‌خورده و کرده است؛ ولذا این دولت جمهوری اسلامی باید درک این موضوع درش بشود که ما روبرو هستیم با یک بیماری عمومی و آن این است که فطرت‌ها تغییر کرده!. این‌که دردهای ظاهریِ ما آمده مسلّط شده بر ما و دردهای دینی ما را تحت‌الشعاع قرار داده؛ به خاطر همین است که این فطرت ناسالم است و باید یک وزارت‌خانه مخصوص احیای فطرت اسلامی ما داشته باشیم که دانشمندانی بنشینند و سرچشمه‌های این بیماری‌ها را پیدا کنند و داروهایش را بیابند و در تمام اوضاع و احوال کشور این مسائل را بگنجانند که هر قانونی در هر جا اجرا می‌شود در ضمن، احیای فطرت اسلامی هم درونش باشد. مخصوصاً در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی. ۸۱٫۷٫۱۵ ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی _ ۱) [ ج ۱ ص ۴۵] ۲) [ ] @seyedololama