eitaa logo
🍃 شاعران حوزوی 🍃
626 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
164 ویدیو
11 فایل
🌏خبرگزاری‌ها، نشریات، و کانال‌ها در مناسبت‌های دینی و ملی به دنبال اشعار حوزویان هستند و اینجا گنجینه شعر آن عزیزان است. 🍃ارسال اشعار و احوال شاعران به 🍃مدیر شاعران حوزوی @mahta_sa 💠 #شاعران_حوزوی 💠 @shaeranehowzavi
مشاهده در ایتا
دانلود
☘☘☘☘ وطن بر روی موج غم سوار است و سرفصلِ خبرها ناگوار است بکش ما را ،نمیدانی شهادت برای بچه شیعه افتخار است @shaeranehowzavi
☘☘☘☘ همیشه در دل تاریخ این گواهی ماند؛ برای دشمن تو تا ابد تباهی ماند گذشت فصل زمستان، ولی برای زغال هنوزهم که هنوز است روسیاهی ماند هزار تاج به تاراج برده شد، اما همیشه بر سر تو تاج پادشاهی ماند چه خواب‌ها که یکایک شدند نقش‌برآب چه نقشه‌ها که سر برگه‌های کاهی ماند کسی که خواست سر ما کلاه بگذارد برای او نه سری ماند و نه کلاهی ماند شکوه نام تو مانند صخره پابرجاست نه مثل موج، که گاهی نماند و گاهی ماند به رغم مدعیان! ای خلیج میهن من تو فارس بودی و هستی و فارس خواهی ماند @shaeranehowzavi
☘☘☘☘ آوَخ! هنوز زخمی ام و رنج می برم دنیا هر آنچه داشت بلا، ریخت بر سرم مردم چه می کنند که لبخند می زنند؟ غم را نمی شود که به رویم نیاورم … قانون روزگار چگونه است کاین چنین درگیر جنگ تن به تنی نابرابرم؟ تو آنقَدَر شبیه به سنگی که مدتی است از فکر دیدن تو تَرَک می خورد سرم … وا مانده ام که تا به کجا می توان گریخت؟ از این همیشه ها که ندارند باورم … حال مرا نپرس... که هنجار ها مرا مجبور می کنند بگویم که بهترم … @shaeranehowzavi
☘☘☘☘ من و هراس سقوط از فراز جاذبه‌ها که راه می‌روم از روی تیزی لبه‌ها شنیدنی‌ست کشیشی که اعتراف کند شنیدنی‌تر از آن اعتراف راهبه‌ها مرا به قطب خودت قطب عشق می‌بردی مخالف جهت بادها و عقربه‌ها حساب کردم ازین عشق سودها ببرم غلط ، از آب درآمد ولی محاسبه‌ها و اعتماد به عشقت نتیجه‌اش این شد زنی رها شده‌ام در هجوم شائبه‌ها @shaeranehowzavi
زمین از آتش ما ، داغدارتر شده است از آهِ زلزله ها، بی قرارتر شده است دوباره دوره‌ی تاریک و عصر تاتاری است هوای چشم، از این تیره، تارتر شده است گرفته تیرگی ، احساس ماه بودن را زمانه از من و تو، سوگوارتر شده است در این مسیر مه آلودِ آه و شعله و دود فضای فهمِ زمان ، پُر غبارتر شده است شبیه گریه‌ی یک آبشار در باران نگاهِ جاریِ غم، اشکبارتر شده است نه مثل چشمِ ترِ (ایلیا) ، ولی این بار کویرِ گونه از این روزگار، تر شده است تمام پیکرِ اندیشه از تبِ باروت به قتلِ عاطفه ها، استوارتر شده است دراین هجومِ سیاه، از نگاهِ کرکس ها تبار رنگ و ریا ، لاشه خوارتر شده است تبر تبر به تنِ اعتقادها زده ایم که کارِ جنگلِ بی سبزه، زارتر شده است بیا که فلسفه روشن نبوده از وقتی اجاقِ منطقِ این انتظار، تر شده است ببخش حضرت باران، تورا نمی‌خواهیم گناه ، با دل ما سازگارتر شده است. @shaeranehowzavi
خطبۀ دریغ سلمان! تو نیستی و ابوذر نمانده است عمار نیست، مالک اشتر نمانده است قرآن به نیزه می‌رود این‌جا هزار بار جز خطبۀ دریغ به منبر نمانده است... در کوچه‌های هاشمی آتش هنوز هست باور مکن که حادثه دیگر نمانده است دشمن خیال کرد کتاب غدیر سوخت دشمن خیال کرد که کوثر نمانده است... تکفیر می‌کنند پیاپی امام را ایمانشان به مصحف و دفتر نمانده است شمشیرهای یکسره کوفی‌ست در نیام راهی ورای گریۀ پرپر نمانده است دیگر کجای شب تهی از ابن‌ملجم است؟ در کوفه جز سیاهی خنجر نمانده است فردا تمام جامه‌‎دران‌اند پشت در فردا ولی چه فایده حیدر نمانده است! 💠 @shaeranehowzavi
به شهید ناموس و غیرت قصه‌‌ جریحه‌دار شد آن‌طرف پیاده رو عقل صدا زد که بمان عشق صدا زد که برو وقت چه بود آن غروب؟ وقتِ قیامت تو بود فرق تو با بقیه چیست؟ فرق تو غیرت تو بود تیغ زدند بی هوا دشنه زدند بی‌خبر کوچه به حرف آمده: چند نفر به یک نفر آن چه همیشه و هنوز کوچه به کوچه جاری است قصه‌ی سر به داری و غیرت سبزواری است هیچ غمی برای ما مثل غم تو داغ نیست مرگ تو انتخاب بود مرگ تو اتفاق نیست این که به پیشگاهِ مرگ زخمیِ ایستادن است وای! برادر من است آه! برادر من است @shaeranehowzavi
☘☘☘☘ ای مانده عالمی به تمنای غیرتت خالی مباد در صفِ‌ ما جای غیرتت بر سینه‌ی اراذل و اوباش، پای تو داغِ ندامتی شد و انشای غیرتت جاری‌ست رودخانه‌ای از خون ز هر رگت از بس به جوش آمده دریای غیرتت تو شیرِ در نبردی و از پشتِ پنجره دنیا نشسته پای تماشای غیرتت دست تو را دگر که بگیرد به جز خدا سر داده‌ای به لطفِ خدا پای غیرتت تأیید روزگار به دردت نمی‌خورد کافی‌ست خونِ پاکِ تو امضای غیرتت این صحنه باز بعدِ تو تکرار می‌شود پیش از تو نیز آمده همتای غیرتت داغِ تو بر دلِ همه‌عالم نشسته است خورشید چیست؟ داغِ دل‌آرای غیرتت @shaeranehowzavi
🔹نویدبخش شهادت🔹 هنوز طرز نگاهش به آسمان تازه‌ست دو بال مشرقی‌اش با اُفق هم‌اندازه‌ست قناریان کلامش هنوز می‌خوانند نوای سُنتی‌اش را به‌روز می‌خوانند قناریان کلامش هنوز جان دارند «صدا صداست که...» پس عمر جاودان دارند کتاب و دفتر از اندیشه‌اش فروغ گرفت چراغ دانش او جلوۀ نبوغ گرفت کتاب، واسطه‌ای بین اوست با این نسل مطهّری، هنر گفتگوست با این نسل خرد، هنوز مرید جنون و مستیِ اوست مرکّب آینه‌دار قلم‌به‌دستی اوست بخوان زمانه! بخوان با رساترین فریاد از او بگو و بخوان باز! هر چه، بادا باد! بخوان به نام بزرگی که آسمانی شد فروتنانه درخشید تا جهانی شد صفای باطنی‌اش غبطه‌آور است هنوز که کوچه باغ نیایش معطّر است هنوز کتاب و سنّت و اجماع و عقل را فهمید رموز تازه‌ای از عقل و نقل را فهمید کتاب و منبر و سجّاده را به هم آمیخت سه رود منشعب از کوه را به دریا ریخت نهال کاشت ولی ریشه را عمیق نشاند به خاک پایۀ اندیشه را عمیق نشاند هزار پنجره را رو به آفتاب گشود -هزار پنجرۀ مستعدِّ کشف و شهود- گشود پنجره‌ها را، وَ با دو بال قنوت خودش پرنده شد و پر کشید تا ملکوت... نسیم، معتکف گوشۀ عبایش بود فرشته، دست به دامان ربّنایش بود تمام دلخوشیِ کوچه و خیابان از نفَس نفَس زدن عطر آشنایش بود در آن شبِ خفقان که سکوت شایع بود درست اوج سحرخیزی صدایش بود تلاش کرد و سرانجام هم نصیبش شد اجابتی که برازندۀ دعایش بود: پیامبر شبی آمد به خواب شیرینش و بوسه زد به لبان مبلّغ دینش و بوسه زد که بگوید جهاد یعنی این سلوک یعنی این، اجتهاد یعنی این نویدبخش شهادت به خواب او آمد به خواب نیمه‌شبش صبح آرزو آمد چگونه می‌شد از آن شور و شوق دم نزند و زود پا نشود، اندکی قدم نزند چگونه می‌شد از تاب و تب نگوید هیچ و از حرارت بر روی لب نگوید هیچ چه خوب شد که -اگر رفت- پیش ماست هنوز هزار باغ پر از گُل از او به جاست هنوز... سپرد دست خدا رشتۀ کلامش را تمام کرد به خون، شعر ناتمامش را @shaeranehowzavi
👌سه چیز است که نباید از آنها شرم کرد 🌺عن أمیر المؤمنین علیه السّلام ؛ ثَلاثٌ لايُسْتَحْیی مِنْهُنَّ ، خِدْمَةُ الرَّجُلِ ضَيْفَهُ ، وَ قِيامُهُ عَنْ مَجْلِسهِ لِأبِيهِ وَ مَعَلِّمِهِ ، وَ طَلَبُ الحَقِّ وَ إِنْ قَلَّ . 🌺مرجع تقلید شیعیان آیة الله العظمیٰ امیرالمؤمنین امام علی سلام الله علیه فرمودند ؛ سه چیز است که نباید از آنها شرم کرد در خدمت مهمان بودن و در برابر پدر و معلّم برخاستن و طلب حق خود اگرچه کم باشد . 📚غررالحكم / حديث ۴۶۵٠ به روزباشیدبااین کانال👇 ══✼🍃🌹🍃✼══ ⤵️⤵️ @gharibe_ashena_mobasheri313 ══✼🍃🌹🍃✼═ هشتک کانال حذف نشود ❌❌
☘☘☘ به روی دست بالا رفته عکس خنده های تو و می‌گریند مادرها و دخترها برای تو تمام پهلوان ها دور هم سر در گریبانند و دخترها غزل ها گفته اند از ماجرای تو زنی با اشک چادر می‌کشد بر روی تابوتت شهید غیرتی و پرچم عفت لوای تو عجیب اینجاست:"معراج شهیدان در خیابان است " ببین جا مانده در سرخی خونت رد پای تو صدای غیرتت، خواب خیابان را تکان میداد کلاغان را پرانده هیبت فریاد های تو نشان دادی رگ غیرت به چاقوهای دل هرزه دهان خنجر آب افتاد از خشکی نای تو شهادت سرمه ی زیبنده ی مردان میدان است کشیده خالقت آن را به چشم با حیای تو به جان جوجه گنجشکان، حریم امن بخشیدی پریدن از قفس تا آسمان ها شد جزای تو پیامت در دهان شهر می‌چرخد که می‌گویی: "اگر من مَردم، ای ناموس، جان من فدای تو" حیا و عفت و غیرت برایت اشک می‌ریزد گمانم حضرت عباس(ع) باشد در عزای تو @shaeranehowzavi
☘☘☘☘ وقتی به چاقو ها رگ غیرت نشان دادی یعنی که با دستان خالی امتحان دادی عباس دوران ِخیابان ها شدی انگار آن لحظه که خوش غیرتی از خود نشان دادی فریاد غیرتمند تو از بس که بالا بود هفت آسمان را با صدای خود تکان دادی رحمت بر آن شیری که تو خوردی و این گونه در پای ناموس وطن ماندی و جان دادی زخم عمیقی داشتی در سینه ات اما درس جوانمردی به هر پیر و جوان دادی لعنت به آن آغوش های رایگان لعنت. وقتی بهایش را تو با جان گران دادی @shaeranehowzavi
🌺🌺🌺🌺 محبـــت با تــو معنــا شد معلم! نجــابت با تــو زیبـــا شد معلم! صفــــا و پاکــیِ  آییــنه هــایی دلــم بـا تـو  مصـفـا شــد معلم! از آن روزی که باران آفــریدند نگـاهــت ابــر غـمـهـا شد معلم! زلال چشـم پاکــت آسمـانیست ز اشکت شـــور بـرپا شد معلم! تمـام عشـق و ایثـار و محبـت فقـط در قلـب تو جا شد معلم! نوازشـهـای گــرم و بـی توقـــع ز  دستـان تـو  پیـدا شـد معلم! برایــم عشـق را سر مشق دادی همیـن بر مـــن الفـبـا شد معلم! برایــم شعـر ایمـان را سـرودی و شعـرم با تـو امضا شد معلم! به مهـرت واژه را گلــواژه کردی قلـم بـا تـو شـکـوفا شد معلــم! تو آن شمعـی که پایانی نــداری به دورت عشـق،شیدا شد معلم! قسـم  بر وسعــت آبــی ترین ها کــه دریـا با تـو دریا شـد معلم! امـیـن و  وارث  پیــغــمبــرانــی رسـالـت در تــو پیـدا شد معلم! ز اعجــاز کـلامت جـان گرفتیـم حضورت چون مسیحاشدمعلم! تو جمع عشـق وایمـان یاد دادی وغمهـــا با تــو مِـنهـــا شد معلم! خودت را بیـن ما تقسیــم کردی دلـت کــاشــانـهٔ  مـــا شـد معلم! کلامت بس که جان رامی نوازد دل پیـر از تـــو بــرنــا شد معلم! چـراغ پر فروغ  عـــلم و دینــی کــه نــورت محفل آرا شد معلم! فروزان باشی ای خورشیدروشن که چشمـم از تو بیــنا شد معلم! دعـایت می کنم پایـنده باشــی همیشه عاشـق و سـرزنده باشی کیمیا @shaeranehowzavi
☘☘☘☘ از غصه و درد سهم او بیشتر است سلطان کمر خمیده ی کارگر است کوه جبروت است ولی پاک و زلال از جنس فرشته هاست نامش «پدر» است @shaeranehowzavi
هدایت شده از ادبیات قم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در افتتاحیه نشست تخصصی شعر بانوان قم 《بهارنارنج》چه گذشت... آفرینش‌های ادبی حوزه هنری استان قم برگزار می‌کند: افتتاحیه نشست تخصصی شعر بانوان《بهارنارنج》 @adabqom
☘☘☘☘ بخوان که اشک بریزم کمی به حال خودم دل شکستۀ من! ای شکسته بال خودم بخوان به لهجۀ اشک و بخوان به لحن سکوت چقدر خسته‌ام از لحن قیل و قال خودم اگر رسید صدایت به شور عشق بگو مرا رها نکند لحظه‌ای به حال خودم شب معاشقه قرآن به سر بگیر و بخوان که رزق گریه بگیرم برای سال خودم قرار بود من و تو به آسمان برسیم مرا ببخش که این‌گونه خود وبال خودم شبی به لطف علی می‌رسم به صحن نجف تمام عمر، خوشم با همین خیال خودم @shaeranehowzavi
تقدیم به همه شهدای امر به معروف از دیروز تا امروز... گره خورده است با اندیشه ی آلاله ها غیرت و پیچیده است در دنیا ،که ایرانی است با غیرت دو خار مهلک چشمان دشمن بوده تا امروز دو رکن نهضت ایران اسلامی ، «حیا، غیرت» به خون خویش می غلتد وطن اما نمی میرد میان ذره های پیکرش باقیست تا غیرت به زور فتنه و کشف حجاب و هشتک و آشوب نمی گردد جدا از باور و قاموس ما غیرت در این آشفته بازار حیا،بار دگر بخشید میان پیکر تردید، جانی تازه را غیرت کسی از جنس «اِبدام» و «خلیلی» بود، «الداغی» شهید راه ناموس و جدال دشنه با غیرت @shaeranehowzavi
☘☘☘☘ ریخت خون سرخت اِی از تبار سروهای روسپید! تا که قبل نام تو گل کند شهید در هجوم تیرگی غیرتت چراغ شد رفتن تو داغ روی داغ شد در زمانه‌ای که شهر پر شده‌ست از حضور مردهای بی وجود نام تو ولی ستود جایگاه مردهای مرد را تو به صبح برده‌ای توبه‌ی  شب سیاهِ سرد را از تبار کدامین اراده‌ای که‌این چنین سر به دار دادیُ تن به ذلت نداده‌ای مُهر زنده بودن است خون پاک تو کنون دشت لاله کرده سبزوار را مادرت شکست قلب سنگی مزار را 💠 @shaeranehowzavi
▪️برای سیدالشهداء علیه‌السلام آن‌گاه در میانه‌ی میدان شروع شد با ذوالجناح آمد و جولان شروع شد کشتی شکست‌خورده‌ی طوفان موج‌ها بادی وزید و عرصه‌ی طوفان شروع شد آن‌گاه رفت یکه و تنها به رزمگاه پس جنبشی ز خون شهیدان شروع شد جوشید خون ز خط اناجیل با زبور در قتلگاه ناله‌ی قرآن شروع شد آمد کمیت و روضه‌ی دعبل گرفت پا با شعر محتشم دم عمان شروع شد هم نوحه خواند جن و ملک، آدمی گریست هم اشک‌های خونی مرغان شروع شد جوشید روضه‌های تو مانند خون و بعد با اشک‌های مردم ایران شروع شد آن روزها ز کفر زمین تیره بود و تار بر نیزه نور خواندی و ایمان شروع شد زینب به پای خاست... قیام بزرگ تو وقتی رسیده بود به پایان شروع شد... @shaeranehowzavi
☘☘☘☘ دست و پای کوچکش این سو و آن سو می شود مادرم با خنده هایش باز جادو می شود آن نگاه بغض آلودش خدایا دیدنی است! با صدای گریه اش انگار جوجو می شود غیر مادر با کسی این روز و شب ها کوک نیست هر کسی در چشم او مانند لولو می شود خنده اش خوشمزه است و گریه اش خوشمزه تر طعم این موجود کوچک مثل آلو می شود روز و شب گهواره اش را می دهد مادر تکان دارد او گرد و تپل تر مثل گردو می شود جست و خیزی دارد او گاهی، که حیران می شوم موقع بازی شبیه بچه آهو می شود از همان وقتی که پا در خانه دنیا گذاشت خانه ما غرق در شور و هیاهو می شود از همان اول که آمد، جای من را هم گرفت مادر من، گاه تنها مادر او می شود با تمام غر زدنها عاشقش هستم ولی دست من دارد برایش کم کمک رو می شود کاش در هر خانه ای باشد شبیهش چند تا هر کسی با دیدنش غرق تکاپو می شود حرفهای من خیالات تمام بچه هاست پیش مادر فرق بین چشم و ابرو، می شود؟ فرش زیر پای مادر شد بهشت جاودان چون خدا هم شادمان از خلقت او می شود @shaeranehowzavi
☘☘☘☘ سه شنبه ی نه بهمن، کمی زمستان بود هوای سرد،دلش گرم نور ایوان بود تو آمدی و هوا غرق شور باران بود قدم قدم قدمت برکت فراوان بود بزرگتر شدی و مادرم نگاهت کرد چه بافه ها که از ان گیسوی سیاهت کرد! چقدر بوسه برآن روی مثل ماهت کرد! و مهر مادریش بهر تو نمایان بود شبیه فصل دویدن ،شبیه یک اهو ویا زمان رسیدن به من به تو یا او و خنده ای که چنان باغ های آلبالو و من رسیدم و آلوچه ای که خندان بود برای شادیمان دخترانه ای کوچک! قرار،بین من و تو بهانه شد بی شک! به لطف جشن تولد برای این کودک! وقلک حلبی مست عطر سوهان بود گرفته اند همه از غمم نشانی تو وهفت سالگیم،فصل نوجوانی تو چقدر ساده گذر کرد هم زمانی تو زمان ازتو گذشتن،چقدر ویران بود! چه می شد این همه دنیا به ما حسود نبود؟ نبود فاصله ای بینمان،نبود، نبود برای پر زدن از اشیانه زود نبود؟ گذشتن از تو مگر،خواهر من!آسان بود؟ دوباره کاش صدایم کنی مرا؛زهرا! به جمکران،به حرم،یا به هر کجا زهرا! به جشن نیمه ی شعبان، بیابیا زهرا! طلوع شنبه در آغاز ماه شعبان بود گرفته بود زمین و زمان غم وی را به یاد فاطمه بردم، تمام لی لی را و گریه کرد غمش خنده ای پیاپی را نبودی وچقدرگریه در خیابان بود 💠 @shaeranehowzavi
این شهر اگر پر شود از یاغی ها از گله ی گرگ ها و الباقی ها هر گز تو گمان مبر که خاموش شود حتی به دمی غیرت الداغی ها مائیم و شکوه غیرت الداغی شوق شرف و صلابت الداغی فصلی دگر آغاز شد از قصه عشق با واقعه ی شهادت الداغی @shaeranehowzavi
☘☘☘☘ نگاهش لرزه می انداخت در دلهای بدخواهان برای مصطفی او داشت عمری حکم پشتیبان شبیه ابر رحمت بر سر اسلام نو پا بود در آن گرمای دهشت، سایه می بخشید، یا باران نفس تا داشت گرد خاتم پیغمبران گردید برای دفع شرهای ابوجهل و ابوسفیان میان شعب با قلبش ،و با شمشیر خود در بدر چه زیبا جانفشانی کرد زیر سایه ی قرآن همانند علی «شیر خدا»نامیده شد از بس به پا می کرد با شمشیر ،طوفان در دل میدان علمدار رشید لشکر اسلام و پیغمبر نشان شد قلب پاکش در اُحد با نیزه ی شیطان علم افتاد و در یک گوشه ی میدان هیاهو شد تنش شد مُثله و یک گوشه از کرب و بلا رو شد تنی صد چاک و غرق جستجو در نیزه ها خواهر به دنبال گل گم کرده اما فرق، سر تا سر عبا بر پیکر صد پاره جای بوریا دارد سری بر تن ،خلاف خامس آل عبا دارد نه سمت قتلگه پیداست شمر و خنجری اینجا نه می آید صدای گریه های مادری اینجا نه می تازد کسی با اسب روی پیکری اینجا نه از تن می رود، انگشت با انگشتری اینجا نه می سوزد به دست ملحدان بال و پری اینجا نه می ماند به جای خیمه ها خاکستری اینجا نخواهد رفت در بند و اسارت خواهری اینجا نه از روی قساوت می رود بر نی سری اینجا فقط هند است و دستش پاره هایی ازجگر دارد کسی که کینه های بدر ،از قرص قمر دارد چه برکت می کند شعری که در پایان ابیاتش به سمت روضه ی ارباب خوبی ها گذر دارد @shaeranehowzavi
هدایت شده از نویسندگان حوزوی
▫️یک‌شنبه‌های مهارتی_تحلیلی فکرت؛ 💠 گعده نویسندگان حوزوی و دانشگاهی (این هفته ویژه بانوان نویسنده) 🎙با حضور و مشاوره استاد جواد محدثی 🔻فرصتی برای تبادل نظر درباره مهارت‌های یادداشت‌نویسی تحقیقی و اندیشه‌ای نخستین گعده👇 📆 زمان: یک‌شنبه هفدهم اردیبهشت، ساعت ۱۶:۳۰ تا ۱۸:۳۰ 🏢 مکان: خیابان هنرستان، بعد از خیابان شهید تراب نجف‌زاده، مؤسسه شناخت با همکاری 🖌 پایگاه اندیشه‌ای فکرت 🖌 تحریریه عصر زنان 🖌 تحریریه بانو مجتهده امین جهت ثبت نام و حضور در گعده نویسندگان از آیدی‌های زیر اقدام بفرمایید: 🆔 @Es_shafiee 🆔 @danial_basir @HOWZAVIAN
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا