eitaa logo
سردار شهید حاج عباس عاصمی
351 دنبال‌کننده
184 عکس
69 ویدیو
0 فایل
"هر شهید کربلایی دارد و زمان انتظار آن می‌کشد تا پای آن شهید، بدان کربلا برسد." _سردار شهید عباس عاصمی ولادت قم: ۱۳۴۷/۷/۳ شهادت سردشت: ۱۳۹۰/۴/۳۰ نحوه شهادت: ترور توسط گروهک پژاک کانال شهید عاصمی را به دوستان خود معرفی کنید. با مدیریت خانواده شهید🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
کتاب صوتی بهشت Gps ندارد👆👆👆
🔸عقاب تیزپرواز... " اما سرنوشت در کمین این عقاب تیزپرواز بود. در تیرماه 1390، هنگامی که عاصمی در حال سرکشی از مناطق درگیری سپاه با گروه پژاک در غرب کشور بود، بر اثر انفجار مین به شهادت رسید و پیکر پاکش به آسمان پرکشید. شهادت حاج عباس عاصمی، ضایعه‌ای بزرگ برای جامعه اسلامی بود، اما یاد و خاطره او همواره در قلب‌ها زنده خواهد ماند. مزار این شهید والامقام در گلزار شهدای علی‌ بن جعفر(ع) قم قرار دارد و زائران بسیاری هر ساله با حضور در این مکان، یاد و خاطره او را گرامی می‌دارند. داستان زندگی پرفراز و نشیب شهید عاصمی، سرشار از درس‌ها و عبرت‌های آموزنده است. از شجاعت و از خودگذشتگی او در میدان نبرد تا تلاش‌های مخلصانه‌اش در راه تفحص شهدا، همگی الگویی برای نسل‌های آینده هستند. شهادت او، یادآور این نکته است که امنیت و آرامش امروز ایران اسلامی، حاصل مجاهدت‌ها و فداکاری‌های انسان‌های بزرگی همچون او است. " ادامه دارد.. 📌@shahid_abbasasemi
ادامه داستان 🍃 بسم الله الرحمن الرحیم
°•○●°•🍃•°●○•° معصومه خانم برای انجام‌ وظیفه، اعظم را کشید کنار و خیلی جدی، جواب خواست: خب اعظم خانوم! جواب عباس ما چی شد؟ اعظم سرش را پایین انداخت: هنوزم اصرار داره که من نباید پزشکی بخونم؟ یعنی پرستاری و مامایی و اینا، هیچی؟ اگه نظرش همین باشه، من جوابم منفیه. من نمی‌تونم درسم رو ول کنم. دوست دارم حتماً درس بخونم. معصومه خانم مکثی کرد. نگاهی به حرکات و حالات دخترخاله‌ی نوجوان و پرشورش انداخت و همه‌چیز دستش آمد. آهی کشید و گفت: «باشه. پس من همینا رو به عباس می‌گم.» و رفت. چه شبی گذشت بر اعظم! تمام طول شب با خودش کلنجار رفت؛ خودش را سرزنش کرد؛ خودش را دلداری داد؛ برای خودش استدلال کرد؛ استدلال خودش را رد کرد؛ بهانه تراشید؛ غر زد؛ خیال‌بافی کرد؛ نقشه کشید؛... آخرش هم از نفس افتاد و به خودش گفت: چاره‌ای نیست. دیگه جواب دادم. تموم شد. دیگه قصه‌ی من و عباس تموم‌شده. نباید بهش فکر کنم. حالا دیگه باید تو فکر پزشکی و کنکور و آینده‌ی علمی‌م باشم. حالا برای ازدواج وقت زیاده. با خودش اتمام حجت کرد و رفت پایین برای تدارک صبحانه‌ی مهمان‌ها. ولی معصومه خانم نه از آن دخترخاله‌هایی بود که حال دخترخاله‌اش را نفهمد، نه از آن خواهرهایی بود که به این راحتی بی‌خیال آرزوی برادرش شود. °•○●°•🍃•°●○•° 📌@shahid_abbasasemi
ادامه داستان 🍃 بسم الله الرحمن الرحیم
°•○●°•🍃•°●○•° این بود که موقع پخت‌وپز ناهار، آمد توی آشپزخانه و کنار اعظم ایستاد: اعظم جان! من دارم برمی‌گردم قم. می‌خوام برای عباس جواب ببرم. چی بهش بگم؟ انگار دنیا را به اعظم داده بودند. یک فرصت دوباره، همیشه برای انسان یک گنج ارزشمند است‌. چه برسد به اعظمِ امروز که بعد از آن شب سخت _که دست‌کمی از یک جنگ تمام‌عیار نداشت_ این فرصت برایش حکم چشمه‌ی آب حیات را پیدا کرده بود. سعی کرد ذوق‌زدگی در نگاهش، در صدایش، در جمله‌هایش به چشم نیاید. گلو صاف کرد و خونسرد در قابلمه را برداشت و غذا را هم زد. بعد با آرامش تکیه داد به کابینت و گفت: آخه معصوم جان! من این‌همه درس‌خوندم برای پزشکی. حالا عباس راحت می‌گه دور همه‌ی اینا رو خط بکش. خب بهش بگو یه‌کم هم اون کوتاه بیاد. چشم‌های معصومه خانم برق زد. حدسش درست بود. خواهرهای بزرگ‌تر برای خودشان یک نصفه مادرند! خریدن ناز دخترخاله‌ی کوچکی که نُه ماه قیافه گرفته و حالا هم جواب منفی تحویلش داده، کار خواهری است که بوی دل‌دادگی را از همان جواب منفی هم حس می‌کند و تجربه‌ی زندگی به او می‌گوید: این دخترخاله، لیاقت داشتن یک فرصت دیگر را دارد. لبخندی زد و گفت: راستش عباس به من گفته بود که اعظم اصرار داره برای پزشکی؛ ولی بهش بگید ... °•○●°•🍃•°●○•° 📌@shahid_abbasasemi
🔸عقاب تیزپرواز.. " ما وظیفه داریم که یاد و خاطره این شهیدان والامقام را گرامی بداریم و راه آنان را ادامه دهیم. در ادامه به برخی از ویژگی‌های بارز شهید عاصمی اشاره می‌کنیم: شجاعت و دلیری: شهید عاصمی در میدان نبرد، از شجاعت و دلیری بی‌نظیری برخوردار بود و بارها جان خود را در راه دفاع از اسلام و انقلاب به خطر انداخت. تعهد و ایمان: تعهد و ایمان عمیق به اسلام و انقلاب، از مهم‌ترین ویژگی‌های این شهید والامقام بود. او همواره در مسیر حق و حقیقت گام برمی‌داشت و از هیچ تلاشی برای دفاع از ارزش‌های انقلاب دریغ نمی‌کرد. " ادامه دارد.. 📌@shahid_abbasasemi
ادامه داستان 🍃 بسم الله الرحمن الرحیم
°•○●°•🍃•°●○•° ولی بهش بگید من به‌خاطر محیط بیمارستان دوست ندارم خانمم پزشک و پرستار باشه. ولی اگه اعظم خیلی دوست‌داره درس بخونه، عیبی نداره؛ دبیری بخونه. این دفعه نوبت برق زدن چشم‌های اعظم بود. با خودش گفت: چه خوب! خب اگه با اصل دانشگاه رفتن مشکلی نداشته باشه، دبیری رو که قبول کرده، بعداً توی زندگی باهاش حرف می‌زنم، راضیش می‌کنم برای پزشکی. دیگه این کارو که می‌تونم بکنم. _ معصوم جان! من اصلاً باید با خود عباس حرف بزنم؛ یه چیزایی بپرسم، یه چیزایی بگم. بعدم جواب رو به خودش می‌گم فوقش. _ عباس که الان اهوازه، اینجا نیست. بعدم به من یه چیزایی گفته که اگه تو درباره‌شون سؤال داشتی، من جوابت رو بدم. می‌تونی از من بپرسی. _ حرف اولم اینه که ما قدمون به‌ هم نمی‌خوره. عباس خیلی قدش بلنده، من قدم کوتاهه. حالا اگه هر کدوم از ما با یه آدم با قد معمولی ازدواج کنیم مشکلی نیست. ولی تفاوت ما دوتا خیلی زیاده. توی خیابون کنار هم راه بریم جالب نیست. هرچی فکر می‌کنم دلم راضی نمی‌شه. _ عباس گفته اگه اعظم مسئله‌ی قد رو مطرح کرد، بهش بگو این موضوع برای من حل‌شده‌ست و برام هیچ اهمیتی نداره. _ می‌گم معصوم جان! می‌شه یه کم دیگه فکر کنم تا موقع رفتن شما؟ اون وقت جواب نهایی بهتون بدم؟ _ باشه عیبی نداره. معصومه رفت و اعظم وقتی به خودش آمد که مادر صدا زد: اعظم! کمک نمی‌خوای مامان؟ از جا پرید: وای! غذام سوخت! 🍃 پایان فصل اول °•○●°•🍃•°●○•° 📌@shahid_abbasasemi
🔸عقاب تیزپرواز.. " تواضع و فروتنی: با وجود رشادت‌ها و مقام والایی که داشت، شهید عاصمی بسیار متواضع و فروتن بود. او هیچگاه خود را برتر از دیگران نمی‌دانست و با همه با احترام و فروتنی رفتار می‌کرد. خدمت به خلق خدا: شهید عاصمی همواره در تلاش بود تا به مردم خدمت کند و مشکلات آنان را رفع کند. او در دوران حیات خود، فعالیت‌های عام‌المنفعه بسیاری انجام داد و منشأ خیر و برکت برای بسیاری از مردم بود. شهید حاج عباس عاصمی، نمونه‌ای از یک انسان کامل و الگویی تمام‌عیار برای نسل‌های آینده است. ما باید با مطالعه زندگی و سیره شهدا، راه آنان را ادامه دهیم و برای سربلندی ایران اسلامی تلاش کنیم. " روحشان شاد و یادشان گرامی باد. 📌@shahid_abbasasemi
ادامه داستان 🍃 بسم الله الرحمن الرحیم