🌸🍃
بدانید شهدا در این عالم خاکی نظارت دارند.
بر عالم زندگی مدیریت دارند.
اگر حاجتی دارید شهدا را می توانید واسطه قرار دهید.
حجت السلام رفیعی| ۲۱ بهمن ۱۳۹۵
#شهید_حاج_اصغر_پاشاپور
محمدحسین جان در آغوش پدر📸
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
~♢~♢~♢~♢~♢~♢~♢~♢~♢~
ارزشها را بشناس و اشخاص را با ارزشها بسنج؛ حمایتها باید از ارزشها باشـد! اول ارزشها، بعد اشخاص! نه اول اشخاص بعد ارزشها!
یکی از مصیبتهایِ زمان ما این است که اشخاص دارند کم کم، جانشین ارزشها میشوند..!
✨در محضر خوبان
📝 #شهید_بهشتی
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
~♢~♢~♢~♢~♢~♢~♢~♢~♢~
❤️🍃
از هرچه بگذرم سخن دوست خوشتر است
ما را فدای دلبر زینب نوشته اند...
#به_تو_از_دور_سلام✋
#السَلامُعَلَيَڪيااباعَبدالله
#فرجامتان_حسینی_و_بخیر
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
💢 راهکار #شهید_حاج_قاسم_سلیمانی برای سر به راه کردن اشرار
🔺مدیریت حاج قاسم در پاکسازی منطقه شرق کشور
خیلیها اکراه داشتند که سردار کار را بپذیرد، چون کار سخت بود، اما سلیمانی مرد میدان بود. ماموریت را پذیرفت و ابتدا برای هر کاروان اشرار شناسنامه درست کرد تا ببیند فرماندهشان کیست، چقدر سلاح دارند و قصد و هدفشان چیست. اشرار مُخِل امنیت را زد و رعب و وحشتی در دل دیگر اشرار افتاد. سپس سران طوایف را جمع کرد و به آنان مهلت داد. خیلیها آمدند و تسلیم شدند. صحبت طوایف این بود که بسیاری از اشرار بیکار هستند، حاج قاسم برای آنان کار ایجاد کرد، ۳۰۰ حلقه چاه زد و زمین به این افراد داد. اشرار تفنگ را گذاشتند و بیل برداشتند.
#نفوذ
#حاج_قاسم در دل مردم❣
روایت عبدالحسین رحیمی🖌
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
#شهید_مرتضی_عطایی
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
نفر سوم رو نمی شناسم🌱
#طلبه_شهید_علی_تمام_زاده
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
‼️بچه زرنگ کرج، مردانه بگویید ایرانیام
آن روز پر دلهره فرا رسید. با حضور ابوبشیر (مأمور حفاظت منطقه) در گردان عمار، ورق برای ابوهادی برگشت. ابوبشیر گفت: آمدهایم برایتان دردسر درست کنیم. فقط خواهش میکنم سعی نکنید افغانستانی حرف بزنید که اینجا جایش نیست! ابوهادی گفت: از چی گفتَه میکنید؟ ابوبشیر نگذاشت جمله تمام شود: گفتم که، خودمانی حرف بزن. آقای شیخ علی تمامزاده، بچه زرنگ کرج! مردانه بگویید ایرانیام و وقت ما را حرام نکنید!
ابوهادی با بیان اینکه فرمانده او ابوحامد و سیدحکیم هستند، بعد از بازگشتن آنها تکلیفش روشن خواهد شد. اما مرغ ابوبشیر یک پا داشت. وقتی ابوبشیر به او گفت اگر مقاومت کند او را به عنوان مظنون امنیتی دستگیر خواهد کرد، برآشفته شد و گفت: دستتان درد نکند، جاسوس هم شدم! جاسوس را چه کار میکنند، اصلاً حق تیر دارید. بیا بزن و به زور ببر. آخر سر هم ابوهادی را سوار تویوتای سفید هایلوکس ابوبشیر کردند و بردند!
وقتی خبر اخراج ابوهادی به ابوحامد رسید، طاقت نیاورد و خیلی عصبانی پیش ابوبشیر رفت و گفت: "ابوهادی با بقیه آخوندها فرق دارد. تا حالا دیدهای یک روحانی بیاید و در غیاب فرماندهاش جارو دست بگیرد و اتاق او را تمیز کند، بعد هم انکار کند که کار او بوده است؟ دیگر چه کسی پیدا میشود که در همان هفته اول آمدنش با ماشینهای عبوری این واحد و آن واحد، چند بار به مقر فرهنگی برود و کتاب به دوش بگیرد و بیاید تا ابوهادی را برنگردانم، آرام نمیگیرم!"
🔹بعد از این اتفاق، با توجه به خدمات فرهنگی ابوهادی در سوریه در آن مدت و علاقهای که رزمندگان فاطمیون به او پیدا کرده بودند، #حاج_قاسم نامه زد که حیف است چنین روحانی زبل و زیرک و با اخلاصی را که از همه گیتها برای اعزام رد شده از دست بدهیم. این گونه شد که با حضور دوباره ابوهادی موافقت شد و قولی که ابوحامد داده بود، محقق شد.
🔺بار سوم که اعزام شد، شب آخر سربند یا زهرا را بر سر بست. روز جمعه به شهادت رسید و پیکرش هم روز یکشنبه به ایران آمد، اما مراسم تدفینش تا روز پنجشنبه به طول انجامید. چرا که بچههای گروه مقاومت شهید کلاهدوز، بچههای مسجد ولی عصر (عج) و حتی کارگران ایران خودرو برای امام جماعت شهیدشان هر کدام مراسم تشییع جداگانه ترتیب دادند.
#طلبه_شهید_علی_تمام_زاده
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گریه و بی تابی های #ابوعلی بر پیکر مطهر #ابوهادی
#شهید_مرتضی_عطایی
#طلبه_شهید_علی_تمام_زاده
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلداری دادن #حاج_قاسم خطاب به #ابوعلی با بی سیم بعد از شهادت #ابوهادی
#شهید_مرتضی_عطایی
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#طلبه_شهید_علی_تمام_زاده
شادی روحشان صلوات💔🌷😔
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
ثواب آیت الکرسی برای اموات
#شب_جمعه است...
فاتحه ای نثار گذشتگان و بی وارث و بد وارثان و شهدای گلگون کفن بفرستیم💐
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
💠 #جان_شیعه_اهل_سنت| #فصل_چهارم
#قسمت_چهل_و_هفتم
ابرو در هم کشید و با حالتی #عصبی پاسخ داد: "چرا انقدر ازش #حمایت میکنی؟!!! بلندشو جلو آینه یه نگاه به خودت بکن! رنگت مثل #گچ شده! دیگه حتی پول ندارین یه وعده غذای #درست حسابی بخوری! داری تو این اتاق می پوسی! چرا؟!!! مگه چی کار کردی که باید انقدر #عذاب بکشی؟!!!"
و هنوز شکوائیه پُر #غیظ و غضبش به آخر نرسیده بود که کلید در قفلِ در چرخید و در #باز شد. مجید با دست چپش به #سختی در را باز کرد و همانجا در پاشنه در ایستاد که انگار نفسش بند آمده و دیگر نمیتوانست قدمی بردارد.
دوباره رنگ از صورتش #پریده و پیشانی اش خیس عرق شده بود که هنوز ضعف خونریزی های شدیدش جبران نشده و رنگ زندگی به رخسارش برنگشته بود. از نگاه #غمگینش پیدا بود گلایه های عبدالله را شنیده که با لحنی گرفته #سلام کرد و باز میخواست به روی خودش نیاورد که با مهربانی رو به من کرد: "چقدر وقته #برق رفته؟ الان میرم بهش میگم."
از جا بلند شدم و به رویش خندیدم تا لااقل #دلش به مهربانی من #خوش باشد و گفتم: "یه ساعتی میشه." و میدیدم دیگر رمقی برای رفتن به طبقه #پایین و جر و بحث با مسئول #مسافرخانه ندارد که با خوشرویی ادامه دادم: "حالا فعلا ً بیا تو، إن شاءالله که زود میاد."
از #مهربانی بی ریایم، صورتش به خنده ای شیرین باز شد و با #گامهایی خسته قدم به #اتاق گذاشت، ولی عبدالله نمیخواست ناراحتی اش را پنهان کند که سنگین سلام کرد و از روی #صندلی بلند شد تا برود که مجید مقابلش ایستاد و صادقانه پرسید: "از دست من ناراحتی که تا اومدم میخوای بری؟"
هر دو مقابل هم قد کشیده و دل من #بیتاب اوقات تلخی عبدالله، به #تپش افتاده بود که مبادا حرفی بزند و دل #مجید را بشکند که نگاهی به مجید کرد و با لحن #سردی جواب داد: "اومده بودم یه سر به الهه بزنم."
و مجید نمیخواست باور کند عبدالله به نشانه #اعتراض میخواهد برود که باز هم به روی #خودش نیاورد و پرسید: "نمیدونی بابا کجا رفته؟" از این سؤالش بند دلم پاره شد، عبدالله خیره #نگاهش کرد و او هم مثل من تعجب کرده بود که به جای جواب، سؤال کرد: "چطور؟"
به گمانم باز درد #جراحتش در #پهلویش پیچیده بود که به سختی روی #صندلی نشست و با صدای ضعیفی جواب داد: "چند بار رفتم درِ خونه، پول پیش رو پس بگیرم. ولی #کسی خونه نیس."
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊