اصغر
آقای اصغر #حاج_قاسم...
نامنظم است؛
نبض دنیایی نابسامان ما
بیا فرماندهی کن....
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
.
ام البنین به پیش همه روضه خواند و گفت :
شرمنده ام رباب پسرم را حلال ڪن...
حسین قربانچه🖌
#وفات_حضرت_ام_البنین(س)، #مادر_ادب؛ تسلیت🏴
@shahid_hajasghar_pashapoor 🥀🕊
🍃🏴
بوده در لالایی #ام_البنین، این زمزمه
جان عباسم به قربانِ حسینِ فاطمه...
.
.
.
السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ
وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ
عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ
وَ بَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ
آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ،
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ
وَ عَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ
وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ
وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن
#به_تو_از_دور_سلام🚩
#فرجامتان_حسینی_و_بخیر
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
خوشبختی یعنی...
فرزندی داشته باشی که جلوی امام حسین سربلندت کنه...
فرزندی که توی دنیا و آخرتت دستگیر و باعث افتخارت باشه...
چه خوبه آدم جوری زندگی کنه که، اهل بیت نور چشم خودشون بدونند!
بعد نشون دار باشه...
هم از حسینِ(ع) #حضرت_زهرا(س) با سر بریده نشان داشته باشه
و هم از ابوالفضلِ(ع) #حضرت_ام_البنین با دستان بریده...
اصحاب الحسین باشی و سرباز بی بی زینب(س)،
واقعا چه سعادتی بالاتر از این که پیشوند نام فرزندت "شهید" شود...
ما که از این لیاقتا نداریم ولی خداکنه به آبروی مادر و پدر شهدا و به برکت دعای شهدا؛ خدا شهیدمون کنه.
الهی آمین🌷
🌱روز اکرام مادران شهدا
مادر معزز #شهید_حاج_اصغر_پاشاپور در کنار علی اکبرش، اصغرجان
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
▪️ذکر مصیبت حضرت امالبنین مادر گرامی حضرت اباالفضل العباس علیه السلام
☝️قربان شهامت این زن!
🔻حضرت آیتالله خامنهای؛ شب تاسوعای سال ۱۳۹۴ هـ.ق مصادف با ۱۳۵۲/۱۱/۱۲
در مسجد کرامت مشهد مقدس:
▪️معروف است که مادر اباالفضل یعنی امّالبنین -مادرِ پسران؛ چهار برادرند، اباالفضل است و سه برادر کوچکتر از خودش- بعد از آنکه چهار پسر را یکجا از دست داد -قربان شهامت این زن! قربان بزرگواری این زن- خیال میکنید بنا کرد شیون و ناله کردن، بنا کرد دشمن را بر خود جری کردن، ابدا! گریه میکرد امّا گریهی او خون از در و دیوار میباراند.
▫️دست بچّهی کوچک اباالفضل را که عبیداللهبن العبّاس است میگرفت و میآورد در قبرستان بقیع -حالا قبرستان بقیع کجا، کربلا کجا؛ بچّههایش در کربلا افتادند و دفن شدند، امّا او دنبال یک شعار تبلیغاتی است، کاری ندارد که کجا افتادند- چهار صورت قبر درست میکرد، مینشست بالای سر اینها، بعد بنا میکرد حرف زدن؛ ببینید شعرهایی که میخواند چه بود:
▪️میگفت ای کسی که دیدی عبّاس مرا، اباالفضل مرا که در روز عاشورا در مقابل لشکریان دشمن و انبوه دشمنان شمشیر در دست داشت و حمله میکرد، یک خبری من شنیدهام، نمیدانم که آیا این خبر راست است یا نه -مادر دارد میگوید- نمیدانم این خبر درست است یا درست نیست؛ من شنیدم که در روز عاشورا بر سر فرزندم اباالفضل عمودی از آهن نواختند. تعجّب میکنم از شجاعت فرزندم که چطور ممکن است او اجازه بدهد به دشمنش که عمودی از آهن را بر سر او بزنند! پس احتمال دیگری میدهم: لو کان سیفک فی یدیک لما دنی منک احد؛ پسرم! یقیناً اگر شمشیر در دست داشتی، کسی جرئت نمیکرد به تو نزدیک بشود؛ پس این که بر سرت عمود آهن زدهاند، معلوم است قبلاً دستهای تو را قطع کردهاند. لا حول و لا قوّة الّا بالله العلیّ العظیم.
😭💔الا لعنت الله علی القوم الظالمین
📚کتاب دو امام مجاهد
🏴 #وفات_حضرت_ام_البنین (س) آجرکم الله
@khamenei_ir
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
🍃🌸
حسین جان...
هرگز نمۍشود ڪه تو را دید و بعد از آن
جایۍ نفس ڪشید به جز در هواۍ تو
.
.
.
السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ
وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ
عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ
وَ بَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ
آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ،
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ
وَ عَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ
وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ
وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن
#به_تو_از_دور_سلام🚩
#السَلامُعَلَيَڪيااباعَبدالله
#فرجامتان_حسینی_و_بخیر
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
🌸🍃
این دو نفر اصول مشترکی داشتند که خیلی به هم شبیه بود. مثلا اصول اولیه مذهبی مثل پرداخت #خمس، رعایت #حق_الناس و موارد ابتدایی در مسائل اعتقادی. روحیاتشان هم خیلی به هم نزدیک بود. من البته قبل از #ازدواج به این شباهتها پی نبردم اما مثلا احمدآقا میآمد و تعریف می کرد که به فلان جا رفتیم و مثلا #اصغر و #محمد دست به یکی کردند و فلان کار را کردند. برنامهها و علایقشان با هم هماهنگ بود. اصغرآقا خیلی از محمدآقا تعریف می کرد. مثلا یک روایت یا #تحلیل_سیاسی را شرح میداد و میگفت که این را #محمدآقا تعریف کرده.
#شهید_حاج__اصغر_پاشاپور
#شهید_حاج_محمد_پورهنگ
#روایت_بانو_پاشاپور_همسر_شهید
(شهیدپورهنگ)
#روایت_بانو_پاشاپور_خواهر_شهید (شهید پاشاپور)
مشرق نیوز📲
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 والله هرکس به این نظام تیر انداخت آواره شد...
🔹 #سردار_دلها، شهید حاج قاسم سلیمانی: من تمام علمای شیعه و سنی را میشناسم، اشهد بالله که از مراجع ایران تا غیر ایران، سرآمد همه آنان این مرد تاریخی یعنی «آیتالله العظمی خامنهای» است.
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
💠 #جان_شیعه_اهل_سنت| #فصل_چهارم
#قسمت_صد_و_ششم
همچنان که سفره #افطار را روی فرش کوچک اتاق #هال پهن می کردم، گوشم به اخبار بود که شمار شهدای #حملات امروز رژیم #صهیونیستی به مردم مظلوم و مقاوم #غزه را اعلام می کرد.
با رسیدن ۱۸ ماه مبارک #رمضان، حدود ده روز از آغاز #حملات بی رحمانه اسرئیلی ها به نوار غزه می گذشت و در تمام این مدت، مردم
غزه #روزه خود را با خون #گلوباز می کردند. تلویزیون روشن بود و من همان طور که در راه آشپزخانه به اتاق هال #مدام می رفتم و می آمدم و وسایل افطار را در سفره میچیدم، به اخبار این حکایت #فاجعه بار هم گوش میکردم.
حالا معنای #سخنان آسید احمد را بهتر می فهمیدم که وقتی میگفت #مهمترین منفعت جولان تروریست های تکفیری در منطقه، حفظ #امنیت رژیم صهیونیستی است یعنی چه که درست در روزهایی که عراق به خاطر پیشروی #داعش در برخی شهرها، به شدت ملتهب شده و #چشم تمام دنیا به این نقطه از خاورمیانه بود، اسرائیلی ها با خیالی آسوده غزه را به خاک و #خون کشیده که دوستان وهابی شان در عراق و سوریه، حسابی دنیا را سرگرم کرده بودند تا مردم غزه بی سر و صدا قتل عام شوند.
حالا امسال حقیقتا ماه #رمضان بوی خون گرفته بود که هر روز در عراق و #سوریه و غزه، امت پیامبر در دریای خون دست و پا می زدند و اینها همه غیراز #جنایت_های پراکنده ای بود که در سایر کشورهای اسلامی رخ می داد.
بشقاب #پنیر و خرما، تنگ شربت آب لیمو و سبد #نان را میان سفره گذاشتم که کسی به درزد.
حدس می زدم مامان خدیجه باشد که هر #شب پیش از افطار برایم خوراکی #لذيذی می آورد تا مبادا احساس غریبی کنم. با رویی گشاده در را باز کردم که دیدم برایم یک بشقاب حلوای #مخصوص آورده و با دنیایی از محبت به دستم داد. صورتش مثل همیشه می خندید و چشمانش برای زدن حرفی مدام دور #صورتم می چرخید و آخر نتوانست چیزی بگوید که التماس دعا گفت و رفت.
به اتاق بازگشتم و ظرف #حلوا را میان سفره گذاشتم و دلم پیش دلش جا مانده بود که #دلم می خواست اگر کاری دارد برایش انجام دهم، ولی نگفت و من هم خجالت کشیدم #چیزی بپرسم.
نماز مغربم را خوانده و همچنان منتظر مجید بودم تا از #مسجد برگردد.
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊