مداحی آنلاین - شخصیت امام حسن مجتبی - حجت الاسلام رفیعی .mp3
4.05M
♨️شخصیت امام حسن مجتبی علیه السلام
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎤حجت الاسلام #رفیعی
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🔰مهمان نوازی
🔸بعد از #شهادت حسین نزدیکی های چهلم ایشون بود که قرار شد بریم خونه حسین🏡وقتی رسیدیم اونجا یه اتفاق بسیار #جالب افتاد
🔹وقتی رفتیم اونجا #پدرش هی اصرار می کرد که از این میوه ها🍑 بخورید. گفتیم حاج آقا #صرف_شده گفت نه این ویژه👌 است این سفارش خود #حسینه! برای شما خیار و شلیل #سفارش داده.
🔸من خونه میوه داشتم میدونستم که #شما قراره بیاید. صبح🌥 دیدم که خواهر حسین میگه خونه #میوه داریم؟ من گفتم چطور مگه⁉️ گفت: خواب دیدم که نمازم رو خوندم، دیدم #حسین اومد گفتش که آبجی خونه میوه داریم؟
🔹برید میوه بگیرید #خیاروشلیل بگیرید. من #مهمون دارم آبروی من رو نبرید ها! بعد تو اون جلسه دوستم👤 خطاب به مادر حسین گفت.«ایشون #مسئول حسین بوده.» مادر حسین گفت : #بار_آخری که حسین رفت باهم بودید؟ گفتم آره حاج خانوم چطور❓ گفت یه دونه عکسه📸 مال شماست! من اصلا یادم نبود همچین عکسی با #حسین گرفتم. حسین از من کنار حرم حضرت رقیه (سلام الله علیها) عکس گرفت. و این هدیه ای🎁 بود که حسین به من داد.
📝فرمانده شهید
#شهید_حسین_معزغلامی🌷
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
💢اشک و بغض #رهبر_انقلاب در واکنش به شعری درباره #شهدای_افغانستانی مدافع حرم
🔹سرکار "خانم عاطفه جعفری" از شعرای کشورمان، شعری را در دیدار با رهبر انقلاب قرائت نمود که به #شهدای_فاطمیون تقدیم شد:
🌷کوچههامان پراز #سیاهی بود
🍂شهر را از عزا درآوردند
🌷چشمهای ستارهها🌟 خندید
🍂مـ🌙ـاه را سمت دیگر آوردند
🌷شاخههایی که #سرفرازند
🍂میوههایی که جلوهی باغند
🌷 #مادران مثل ام لیلایند
🍂که پسر مثل #اکبر آوردند
🌷روی تابوتهایشان⚰ بستند
🍂پرچمی که به رنگ خورشید است
🌷 #فاطمیون فداییان حرم
🍂سرورانی که #سر برآوردند
🌷قصهها📖 را یکی یکی خواندند
🍂آخر ماجرا #سفر کردند
🌷عاشقی💖 هم برایشان کم بود
🍂عشق بردند و #باور آوردند
🌷عصر یک #جمعه_بهاری بود
🍂همه در انتظارشان بودیم
🌷بادهای بهاری🌸🍃 از هرباغ
🍂لالههایی🌷 #معطر آوردند
💢رهبر انقلاب در واکنش به این شعر فرمودند: خیلی ممنون خانم. خیلی خوب! #شهدای_مظلوم_فاطمیون؛ جا دارد که به آنها واقعا پرداخته بشود👌
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🍀میگفت: اگه میخوای پرواز کنی🕊 باید دل بکنی از #دنیاوتعلقاتش
🍀در #سجده آخرنمازهایش📿 این دعا را میخواند:
⚜اللهم اخرجنی #حب_الدنیا من قلوبنا وزدنی #محبة_امیرالمومنین علیه السلام⚜
#شهید_محمدرضا_الوانی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
5⃣8⃣0⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠آرزویش مفقودالاثر شدن بود
🔰پسرم به عنوان #روحانیِ_گردان اعزام شد. اولین بار که به عنوان روحانی اعزام شد🚌 عملیاتی صورت نگرفت. وقتی به #ایران برگشت خیلی از این مساله ناراحت بود😔 به همین جهت گفت: «برای بار دوم به عنوان روحانی نمیروم🚷 چون نمیتوانم آنجا باشم و #عملیات نروم»
🔰ولی قسمت بود که #بار_دوم نیز به عنوان روحانی برود. #شهادتش به نقل از دوستان و همرزمانش👥 اینطور بود که چون اجازه رفتن نداشت⛔️ شب #عملیات صورت خود را میپوشاند و همراه باقی همسنگران وارد عملیات میشود که با اصابت سه تیر💥 به سینه مجروح میشود و سپس به #شهادت میرسد🌷
🔰پیکر محمدحسین #برنگشت و بنده همچنان چشم به راه هستم. مفقودالاثر بودن یکی از #آرزوهای پسرم مانند پدربزرگ👤 و سه داییاش بود. من هم تسلیم خواسته خدا و #محمدحسین هستم.
🔰 #خبر_شهادت را ۲ نفر از همرزمانش آوردند. او خیلی مواقع به جای دوستانی که باید دیدهبانی میدادند #شبها بیدار میماند. خیلی اتفاق افتاده که از غذای🍲 خودش به #همسنگرانش داده باشد. ✓شبزندهداریها، #نمازهای_شبی که میخواند و کمکهای داوطلبانه👌 برای امور گردان مواردی است که دوستانش نقل کردهاند. هر زمان یکی از همرزمانش به منزل ما میآیند🏘 از شهید #خاطرهای را تعریف میکنند.
#شهید_محمدحسین_مومنی
#شهید_مفقودالاثر_مدافع_حرم(پاکستانی)
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
♦️خيلي عصباني بود😡 سرباز بود و #مسئول آشپزخانه كرده بودندش. #ماه_رمضان آمده بود و او گفته بود هركس بخواهد روزه بگيرد، سحري بهش ميرساند. ولی يك هفته🗓 نشده، خبر سحري دادنها به گوش #سرلشكر ناجي رسيده بود.
♦️او هم سرضرب خودش را رسانده بود👤 و دستور داده بود همهي #سربازها به خط شوند و بعد، يكي يك ليوان آب💧 به خوردشان داده بود كه «سربازها را چه به #روزه گرفتن!»
♦️و حالا #ابراهيم بعد از بيست و چهار ساعت🕰بازداشت، برگشته بود آشپزخانه. ابراهيم با چند نفر ديگر👥 كف آشپزخانه را تميز شستند وبا #روغن موزاييكها را برق✨ انداختند و منتظر شدند. براي اولين بار خدا خدا ميكردند #سرلشكر ناجی سر برسد. ناجي در درگاهِ آشپزخانه ايستاد.
♦️نگاه مشكوكي به اطراف كرد👀 و وارد شد. ولي اولين قدم را كه گذاشته بود، تا ته آشپزخانه چنان كشيده شده بود كه كارش به بيمارستان كشيد. #پای سرلشكر شكسته بود و ميبايست چند صباحي توي بيمارستان🏥 بماند. تا آخر #ماه_رمضان، بچهها با خيال راحت #روزه گرفتند.
#شهید_ابراهیم_همت
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
❣در جست و جوی🔍 حقیقت
ناگاه رسیدیم
به خَــطی از #پــرستویی آزاده🕊
و او، اینگونه #نوشته بود:
✍آسمان فرصت #پرواز بلندیست
↫قصه این است⇲
چه اندازه #کبوتر باشی☺️
#شهید_محسن_حججی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
6⃣8⃣0⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
📚برشی از کتاب #سربلند
📝به هوای دورهمی و اردو و #بگوبخند به موسسه آمدیم. گروه بندی👥 شدیم و عدل #آقامحسن شد سرگروهمان. با خوش اخلاقی و خنده رویی☺️ من را شیفته خودش کرد. با کتاب📘 دیدم که جانم میرود نگاهم را درباره #شهدا عوض کرد.
📝خودش کتاب هنر #اهل_بیت را دوست میداشت. با عشق❤️ از آن حرف میزد. دستگیری اهل بیت از #شهدا وسط جنگ و جبهه را تعریف میکرد. در گوشمان میخواند که #رفیق_شهید انتخاب کنید.
📝میگفت: برو تو گلستان شهدا🌷 یکیشون بهت چشمک میزنه😉 همون #رفیقته. خودش هم با #حاجاحمد طرح رفاقت بسته بود. جملههایش را روی تابلو مینوشت✍ از میانشان این در ذهنم حک شد: #خدایا! با تمام وجود درک کردم که #عشق_واقعی تویی💖 و #شهادت تنها راه رسیدن به این عشق است👌
📝در اردوی #راهیان_نور💫 به #فکه رسیدیم. تا از اتوبوس🚎 پیاده شدیم کفش هایش رو در آورد. صحبتی از #حاج_حسین_یکتا را برایمان نقل کرد: ما اینجا داریم قدم میذاریم رو #چشم_شهدا. وقتی جنازه ای پیدا میشه فقط چند تیکه استخونه😔 گوشتش کجاست؟ #سرش کجاست؟ چشمش کجاست⁉️ همه اینها تو این #خاکه.
📝از ته دل آرزو میکرد که ای کاش بتواند با #خونش جریانساز باشد. در آخرین پیامش📲 برایم نوشت: سلام داداش خوبی بدی دیدی #حلال_کن انشاءالله امروز عازمم دعاکن #روسفید بشم. بهش زنگ زدم📞 پرسیدم: کی برمیگردی؟ خیلی جدی گفت: انشاءالله دیگه #برنمیگردم.
#شهید_محسن_حججی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
❣﷽❣
📡
#خانواده_متعالی_در_قرن_21
#خانواده موفق...
#قسمت_چهل_و_سوم: چرا خوش اخلاق نیستیم؟
👆🏻🔅✅📡💯
استاد پناهیان:
حالا چرا بعضیا اینجور نیستن، چرا خوش اخلاق نمیشن با ازدواج؟
یکی از دلایلی که خیلی مهمه و استراتژیکه تو فرهنگ ما
خصوصا این دلیل چه جنایت هایی که نمیکنه
در مورد اینکه چرا خیلیا ازدواج میکنن و بعد از ازدواج خوب از آب در نمیان
☹️ 🤔🙄
و اخلاقشون خوب نمیشه
اتفاقا بد هم میشن
❌🔴👇
1⃣یکیش اینه که طرف دچار کمبودها و گرفتاری ها و عقده ها هست!
👈بعد میاد تو عرصه ی زندگی!
2⃣دلیل دیگه اینه که نگاهش غلطه
داره به عنوان #معشوق میاد وارد زندگی میشه،نه به عنوان عاشق!
❌😒
فرهنگ عاشقی بلد نیست !
فرهنگ معشوقی رو هی بلده!
😒
فقط بلده ناز کنه!
😐
فقط میگه باید منو دوست داشته باشن!!!
😕
بلد نیست که عاشقی کنه و بگه خب
💕میان عاشق و معشوق فرق بسیار است
💕چو یار ناز نماید شما نیاز کنید ....
✍خیلی آقایون فکر میکنن
خانمشون خیلی بداخلاقه !⁉️
درحالی که بداخلاق نیست بنده ی خدا.
این داره ناز میکنه برای تو...
خب تو که بلد نیستی همسرداری کنی و متاسفانه کسی هم بهت یاد نداده،
در ادامه عرض خواهم کرد که چقدر ذهن ها تخریب میشه👈 با برخی از آموزش ها
بابا این اسمش بد اخلاقی نیست!
این میخواد یه دعوایی راه بندازه که
💕من رشته ی محبت خود با تو میبرم
شاید گره خورد به تو نزدیکتر شوم 💕
دوتا شعرم نخوندی رفتی ازدواج کردی..!؟ 😊
تو ازدواج از یکه آهنگ ساز دعوت کرده
اومده آهنگ زده هیچی هم ازش نفهمیده!!!
میومدی حداقل یه کسی رو می آوردی شعر میخوند برات!
#ادامه_دارد...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
امام زمان(2).mp3
7.96M
#فایل_صوتي_امام_زمان 63
✍چرا، دلم برای تو تنگ نمی شود؟
✔️چرا، دردِ نبودنت، دلم را نمی گزد؟
✔️چرا تحمل غیبتت، برایم آسان است؟
راستی؛
ایــرادِ کار من کجاست؟ 👆👆
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌸🍃
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌟 اشاره دیشب رهبرانقلاب اسلامی
به عاقبت #گمنامی شهید ابراهیم هادی
⚡ در شب ولادت کریم اهلبیت حضرت امام حسن مجتبی علیهالسلام، جمعی از اهالی فرهنگ، شعر و ادب فارسی با رهبر انقلاب اسلامی دیدار کردند.
🔻 آقای محمدحسن جمشیدی از شعرای کشورمان، شعری را در این جلسه قرائت نمود که پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR متن این شعر را منتشر میکند.
🔸️ در دعای اهل دل باران فراز آخر است
گریه کن در گریهی عاشق صفایی دیگر است
🔹️ عاشقان با اشک تا معراج بالا میروند
بهترین سرمایه انسان همین چشم تر است
🔸️ در جواب بیوفایی خلوتی با خود بساز
دست کم تنها شدن از دل شکستن بهتر است
🔹️ شد فراموش آنکه بیش از قدر خویش آمد به چشم
آنکه با گمنام بودن سَر کُنَد #نامآور است
🔸️ صحبت از پرواز جانکاه است وقتی روح ما
مثل مرغ خانگی زندانی بال و پر است
🔹️ گرچه چندی چهرهی خورشید را پوشاندهاند
در پس این ابرهای تیره صبحی دیگر است۱
🌷 ۱) رهبر انقلاب: مثل شهید ابراهیم هادی؛ میخواست گمنام زندگی کند اما امروز در تمام آفاق فرهنگی کشور نامش پیچیده است.
#شهید_ابراهیم_هادی 🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
#سیره_شهدا 🌺
شهید تقوی در جبهه دعای #ابوحمزه_ثمالی را از حفظ در قنوت نمازش میخواند.
همیشه نشسته میخوابید و پایش را دراز نمیکرد.
یک بار از او پرسیدم: حاج حمید، چرا این کار را انجام میدهید؟؟
جواب داد: در محضر چه کسی بخوابیم؟، ما اینجا با بهترین بندگان خدا زندگی میکنیم.
من پایم را جلوی شما دراز کنم!!؟
#شهید_سیدحمید_تقوی_فر
#شهید_مدافع_حرم
🔺 شهیدی که داعش را از #کربلا و شهر حله به عقب راند تا #امنیت مسیر پیاده روی اربعین تامین گردد.
روحش شاد و یادش گرامی باد.
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
📚 #از_داستانهای_نازخاتون
#رمان_عاشقانه_مذهبی_مقتدا💖
#قسمت_سی_و_پنجم5⃣3⃣
🍂ماه عسل که رفتیم مشهد، یادم میاد ﻧﯿﻤﻪ ﺷﺐ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﺪ. ﺩﺍﺷﺖ ﻟﺒﺎﺱ ﻣﯽ ﭘﻮﺷﯿﺪ. ﺑﻪ ﺯﻭﺭ ﭼﺸﻢ ﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﮔﻔﺘﻢ : ﭼﯽ ﺷﺪﻩ؟ ﮐﺠﺎ ﺩﺍﺭﯼ ﻣﯿﺮﯼ؟
– ﻣﯿﺮﻡ ﺣﺮﻡ . ﯾﻪ ﮐﺎﺭﯼ ﭘﯿﺶ ﺍﻭﻣﺪﻩ . ﺑﻌﺪﺍ ﺑﻬﺖ ﻣﯿﮕﻢ؛ ﺷﻤﺎ ﺭﺍﺣﺖ ﺑﺎﺵ !
ﻭ ﺍﺯ ﺍﺗﺎﻕ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺭﻓﺖ .
🍁ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺍﺗﺎﻗﻤﺎﻥ ﺭﻭﺑﻪ ﺑﺎﺏ ﺍﻟﺠﻮﺍﺩ ﺑﻮﺩ . ﺳﯿﺪﻣﻬﺪﯼ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﻋﺒﻮﺭ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻭﺍﺭﺩ ﺑﺎﺏ ﺍﻟﺠﻮﺍﺩ ﺷﺪ . ﭼﯿﺰﯼ ﺩﻟﻢ ﺭﺍ ﭼﻨﮓ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ . ﻣﺪﺗﯽ ﺩﺭ ﺍﺗﺎﻕ ﻗﺪﻡ ﺯﺩﻡ، ﺩﻟﻢ ﺁﺭﺍﻡ ﻧﻤﯽ ﮔﺮﻓﺖ . ﻟﺒﺎﺱ ﭘﻮﺷﯿﺪﻡ ﻭ ﺭﻓﺘﻢ ﺣﺮﻡ .
🍂ﮔﻮﺷﻪ ﺍﯼ ﺍﺯ ﺻﺤﻦ ﺍﻧﻘﻼﺏ ﻧﺸﺴﺘﻢ، ﻣﯿﺪﺍﻧﺴﺘﻢ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﺍﯼ ﺩﺍﺭﻡ ﺍﻣﺎ ﻧﻤﯿﺘﻮﺍﻧﺴﺘﻢ ﺑﯿﺎﻧﺶ ﮐﻨﻢ . ﺧﯿﺮﻩ ﺷﺪﻡ ﺑﻪ ﮔﻨﺒﺪ ﻃﻼﯾﯽ، ﺍﺷﮏ ﻫﺎﯾﻢ ﺗﺼﻮﯾﺮﺵ ﺭﺍ ﺗﺎﺭ ﻣﯿﮑﺮﺩ . “ ﺧﺪﺍﯾﺎ ﭼﯽ ﺷﺪﻩ ﮐﻪ ﻣﻨﻮ ﮐﺸﻮﻧﺪﯼ ﺍﯾﻨﺠﺎ؟ ”
🍁ﺣﺲ ﻣﺒﻬﻤﯽ ﺩﺍﺷﺘﻢ . ﻧﮕﺎﻫﻢ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﮔﻨﺒﺪ ﺳﺮ ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﺭﺳﯿﺪ ﺑﻪ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﻓﻮﻻﺩ . ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺧﻮﺩﻡ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﺻﺪﺍﯼ ﺯﻣﺰﻣﻪ ﺍﯼ ﺷﻨﯿﺪﻡ : ﭘﺲ ﺗﻮ ﻫﻢ ﺧﻮﺍﺑﺖ ﻧﺒﺮﺩ؟ !
ﺳﺮﻡ ﺭﺍ ﺑﻠﻨﺪ ﮐﺮﺩﻡ . ﺳﯿﺪﻣﻬﺪﯼ ﺑﺎ ﭼﺸﻢ ﻫﺎﯼ ﻣﺘﻮﺭﻡ ﺑﺎﻻﯼ ﺳﺮﻡ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ؛ ﺍﻣﺎ ﻟﺐ ﻫﺎﯾﺶ ﻣﯽ ﺧﻨﺪﯾﺪ .
🍂ﺩﺳﺖ ﮐﺸﯿﺪﻡ ﺭﻭﯼ ﺻﻮﺭﺗﻢ ﺗﺎ ﺍﺷﮏ ﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﭘﺎﮎ ﮐﻨﻢ . ﺳﯿﺪﻣﻬﺪﯼ ﻧﺸﺴﺖ ﮐﻨﺎﺭﻡ . ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ : ﭼﯽ ﺷﺪﻩ ﺳﯿﺪ؟
ﺑﻪ ﮔﻨﺒﺪ ﺧﯿﺮﻩ ﺷﺪ : ﺧﻮﺍﺏ ﺩﯾﺪﻡ !
– ﺧﯿﺮ ﺑﺎﺷﻪ !
– ﺧﯿﺮﻩ …
🍁ﭼﻨﺪﺑﺎﺭ ﭘﻠﮏ ﺯﺩ ﺗﺎ ﺍﺷﮏ ﻫﺎﯾﺶ ﺳﺮﺍﺯﯾﺮ ﺷﻮﺩ : ﻧﻤﯽ ﺗﺮﺳﯽ ﺍﯾﻨﺒﺎﺭ ﺑﺮﮔﺸﺘﯽ ﺩﺭﮐﺎﺭ ﻧﺒﺎﺷﻪ؟
– ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﻢ … ﺣﺘﻤﺎ ﻧﻤﯿﺘﺮﺳﻢ ﮐﻪ ﺑﻬﺖ ﺑﻠﻪ ﮔﻔﺘﻢ !
ﺯﺩ ﺯﯾﺮ ﺧﻨﺪﻩ ! ﺻﺪﺍﯼ ﺍﺫﺍﻥ ﺻﺒﺢ ﺩﺭ ﺻﺤﻦ ﭘﯿﭽﯿﺪ . ﭼﻔﯿﻪ ﻫﺎﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺭﻭﯼ ﺯﻣﯿﻦ ﭘﻬﻦ ﮐﺮﺩﯾﻢ، ﻋﺎﺷﻖ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺍﻗﺘﺪﺍ ﮐﻨﻢ …
#ﻣﻦ_ﻭﺗﻮ_ﻣﺎﻩ_ﻋﺴﻞ_ﻣﺸﻬﺪ_ﺣﺮﻡ_ﺻﺤﻦ_ﻋﺘﯿﻖ
#ﻋﺸﻖ_میﭼﺴﺒﺪ_ﻫﻤﯿﺸﻪ_ﻧﺰﺩ_ﺁﻗﺎ_ﺑﯿﺸﺘﺮ
#ادامه_دارد...
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
#رمان_عاشقانه_مذهبی_مقتدا💖
#قسمت_سی_و_ششم6⃣3⃣
🍂یه بار ﺭﻭﺑﻪ ﺭﻭﯼ ﺑﺎﺏ ﺍﻟﺠﻮﺍﺩ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩﯾﻢ . ﺳﯿﺪ ﺍﺫﻥ ﺩﺧﻮﻝ ﺧﻮﺍﻧﺪ، ﺑﺎ ﺻﺪﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻫﻢ ﻣﯽ ﺷﻨﯿﺪﻡ . ﻋﺒﺎﺭﺍﺕ ﻫﺮﺑﺎﺭ ﺑﺎ ﮔﺮﯾﻪ ﺳﯿﺪﻣﻬﺪﯼ ﻣﯽ ﺷﮑﺴﺘﻨﺪ . ﺗﺎﮐﻨﻮﻥ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺣﺎﻝ ﻧﺪﯾﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ . ﺍﺯ ﮔﺮﯾﻪ ﺍﻭ ﮔﺮﯾﻪ ﺍﻡ ﮔﺮﻓﺖ .
🍁ﻭﺍﺭﺩ ﺣﺮﻡ ﮐﻪ ﺷﺪﯾﻢ ﺩﯾﮕﺮ ﺍﺻﻼ ﺭﻭﯼ ﺯﻣﯿﻦ ﻧﺒﻮﺩ . ﻣﻦ ﻫﻢ ﺣﺎﻝ ﻭ ﻫﻮﺍﯼ ﻣﻌﻨﻮﯼ ﺧﺎﺻﯽ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺍﻣﺎ ﺍﻭ ﻓﺮﻕ ﻣﯿﮑﺮﺩ . ﺍﺻﻼ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺍﻃﺮﺍﻓﺶ ﻧﺒﻮﺩ . ﭼﺸﻢ ﻫﺎﯼ ﺑﺎﺭﺍﻧﯽ ﺍﺵ ﺭﺍ ﺑﻪ ﮔﻨﺒﺪ ﻃﻼﯾﯽ ﺣﺮﻡ ﺩﻭﺧﺘﻪ ﺑﻮﺩ، ﺫﮐﺮ ﻣﯿﮕﻔﺖ، ﺳﻼﻡ ﻣﯿﺪﺍﺩ ﻭ ﺷﻌﺮ ﻣﯿﺨﻮﺍﻧﺪ . ﺩﺳﺘﺶ ﻫﻨﻮﺯ ﺭﻭﯼ ﺳﯿﻨﻪ ﺍﺵ ﺑﻮﺩ .
🍂ﺭﻭﺑﺮﻭﯼ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﻓﻮﻻﺩ ﻧﺸﺴﺘﯿﻢ ﻭ ﻧﻤﺎﺯ ﻭ ﺯﯾﺎﺭﺗﻨﺎﻣﻪ ﺧﻮﺍﻧﺪﯾﻢ . ﺻﺪﺍﯼ ﺍﺫﺍﻥ ﻣﻐﺮﺏ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺻﺤﻦ ﭘﯿﭽﯿﺪ، ﮔﺮﯾﻪ ﺍﺵ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺷﺪ . ﺻﺪﺍﯼ ﺯﻣﺰﻣﻪ ﺁﻫﻨﮕﯿﻨﺶ ﺭﺍ ﺷﻨﯿﺪﻡ : ﻫﻤﻪ ﻓﺮﺷﺘﻪ ﻫﺎ ﺻﻒ ﺑﺴﺘﻦ / ﮐﻪ ﺍﺫﺍﻥ ﺑﮕﻪ ﻣﻮﺫﻥ ﺯﺍﺩﻩ …
🍁ﺑﻠﻨﺪﺗﺮ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺩ : ﮐﻮﻟﻪ ﺑﺎﺭ ﻏﺼﻪ ﺑﺮﺩﻥ ﺩﺍﺭﻩ / ﺑﻪ ﺍﻣﺎﻧﺎﺕ ﺳﭙﺮﺩﻥ ﺩﺍﺭﻩ / ﺑﺎ ﯾﻪ ﺳﯿﻨﻪ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺳﻮﺯ ﻭ ﮔﺪﺍﺯ / ﺁﺏ ﺳﻘﺎﺧﻮﻧﻪ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺩﺍﺭﻩ …
ﺑﯿﻦ ﻫﺮ ﻣﺼﺮﺍﻉ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺷﮑﺴﺖ . ﺷﺎﻧﻪ ﻫﺎﯾﺶ ﺗﮑﺎﻥ ﻣﯿﺨﻮﺭﺩ …
#ﺑﺴﺘﻪﺍﻡ_ﺩﺭ_ﺧﻢ_ﮔﯿﺴﻮﯼ_ﺗﻮ_ﺍﻣﯿﺪ_ﺩﺭﺍﺯ
#ﺁﻥ_ﻣﺒﺎﺩﺍ_ﮐﻪ_ﮐﻨﺪ_ﺩﺳﺖ_ﻃﻠﺐ_ﮐﻮﺗﺎﻫﻢ …
#ادامه_دارد...
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
6c318f773b4002abc2f663f898e59526ed2f2309.mp3
20.6M
🎵 #صوت_شهدایی
👈در وصف #شهید_مجید_قربانخانی
✨اگه برگشت تمامش از دعای مادرش بوده
✨اگه برگشت همش تاثیر چشمای تَرِش بوده
🎤🎤 #سیدرضا #نریمانی
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
دور💕 نباش
↫در این دنیــ🌎ــای کوچک
↫در این #آغوشِ دنج
نزدیک تر💞 باش
⇜از #روح به جانـ❣
نزدیک تر باش
⇜از جان به #تن
نزدیک تر باش
⇜از تن به #من
#تو خودِ من باش💞
#دلتنگی_مادرانه💔
#شهید_مجید_قربانخانی 🌷
#حر_مدافعان_حرم
#شبتون_شهدایی🌙
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
❣ #سلام_امام_زمانم ❣
هر که شد پابند #عشقت در جهان
از همه عالم بِبُرد ناگهان
نام تو #حاجت_روایش می کند
ای همه دار و ندار آسمان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌺
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh