eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
29.7هزار عکس
7.8هزار ویدیو
211 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃دستم به بلنداي چيدنت بايد بسنده كرد به ديدنت 🕊✨🕊✨🕊✨🕊 🍁من جلد بام خود مانده ام و تو هفت كم است براي پريدنت 🌷 🌺 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
❣ 📣 اَیُّها النَّاس 💥بخواهید ڪہ برســد بگذارید دگـر درد💔 بـہ پـایان برســد 💥همگے در پس هر بہ خالق گویید ڪہ بہ ما ڪند یوسف زهــرا برسد😔 🌸🍃 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
مداحی_آنلاین_کوچک_های_بزرگ_حجت_الاسلام_عالی.mp3
2.88M
♨️کوچک های بزرگ 👌 بسیار شنیدنی 🎤حجت الاسلام 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#فقط_خدا♥️ 💠صدای گلوله از پشت تلفن می امد .گفت شنیدم در تهران برف سنگین باریده اهوها اینطور مواقع
♨️ خاطره یک شاعر: 🌸اردیبهشت سال ۹۵ در یادواره ، آقای سلیمانی را دیدم. گفتم: سردار! اون متن «یاران همه رفتند، که جا مانده منم» که توی فلان مصاحبه‌ات خوانده بودی رو از کجا آورده بودی⁉️ 🍃(یک مصاحبه قدیمی از دیده بودم که در آن کلمات شعرگونه‌ای را خوانده بودند با این ): یاران همه رفتند، افسوس که جا مانده منم این گل 🥀خارا، همه جا رانده 🌸منم پیر ره آمد و # رفتن آموخت آنکه نا رفته و جا مانده منم خندید 😃و گفت: چطور❓ فاتحانه گفتم: چون نه داره، نه ردیف و نه قافیه! حالا نوبت او بود که پاتک بزند. دست گذاشت روی شانه‌ام 🌟و گفت: شعر اصلی ما در میدان جنگ است! ⇜وزن ما روی ی دشمن! ⇜ردیف ما صف بچه‌های رزمنده! ⇜قافیه ما فریاد است! 🍃بعد رو کرد و با گپ زد و من مبهوت از این جوابی او بودم که پاتک توی پاتک زد و ناگهان رو کرد به من و گفت: خدا کنه بشم و تو برام با وزن و قافیه بگی! 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
... ها را جدی بگیر🚫 بـرادر|🧔🏻| آرزوی را💛 با قسمت نکن❌ آری . . . درد ودل کردن تو را امیدوار میکند🍃 ✌️ اما یادت نرود این تو را از خاک  و 🌼 به سواحل آنتالیا میکشاند🏖❗️ رفته رفته آرزوی ب تبدیل میشود❌ اندک اندک جای عکس دوستان ، عکس   جایگزین میشود🚫 طرز فڪرت عوض میشود😔 تا جایی ک میگویی: " برای خودشان ما در داخل خواهیم کرد اگر دفاعی درکار باشد:: برادرهوشیار باش👂دلـسرد شدنت را میڪنی⁉️ 🚫 🚫 جلو جلو عواقب 📱کردنت را ب تو یاداوری کردم🌚🌪 روز نگویی که ندانسته وارد پـرتـ🔥ـگاه شدم من آنروز بـه آگاهیت میدهم✋🏼 یادت باشد☝️ شیرینی ڪه کمرنگ شود✨ غلظت بالامیرود🔥🍂🔥 راستی اول ماجرا را بیاد داری👨‍💻‼️ اولین پی ام ات "سـلام خواهر"بود📨 از بعدی ها دیگر نـمیـگـویـم🙊 🤔فقط‌یڪ سوال⁉️ هنوز هم را خواهر... صدا مۍزنی؟ 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Page306.mp3
720.7K
🔻طرح تلاوت روزانه قرآن کریم ✨سوره مبارکه مریم✨ 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
5⃣7⃣1⃣ به یاد #شهید_محسن_حیدری🕊❤️🕊 شادی روحش #صلوات 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
8⃣1⃣3⃣1⃣🌷 💠شهیدی که از پشت بی سیم خبر را اعلام کرد 🔰صب🌤ح ۲۸ مرداد ۹۲ 📅محسن برای دیده بانی جلو رفته بود. نیروهای خودی متوجه دشمن شدند. محسن پشت بیسیم می گوید: دارند دورمان می‌زنند شروع کنید دور منطقه ای که ما هستیم را بزنید. حالا خودی دور تا دور تپه را می‌زد. مسئول آتشبار🔥 نگران نیروهای خودی بود و از محسن می‌خواست حواسش را بیشتر جمع کند. 🔰محسن در جواب بی سیم می گوید: دوربینم 📸را زدند، جایم بد است.قرار شده جایش را کند تا بتوانند اجرای آتش کنند. کنار خاکریز بوده که با اصابت 💥خمپاره از ناحیه پا مجروح شده. در آن شرایط که خیلی ها دنبال جان پناه می‌گردند باز به دنبال انجام وظیفه اش بوده 🔰به هوای پایش لنگان لنگان به سنگر بهداری رفته ولی وقتی وضعیت دیگر مجروحان را دیده به بهداری می گوید: من خوبم به دیگران برس و برمی گردد. تانک‌های زرهی خودی هم به منطقه رسیده بودند و می‌خواستند تک دشمن 👹را جواب دهند. 🔰محسن که را زده بودند کنار یکی از تانک ها جلو می‌رفت تا دیدبانی کند. مسئول بار بی سیم می زند، محسن جواب می دهد: دارند ما را می زنند. من کنار تانک هستم. گرای محل خودش را میدهد که در این حین ☄ روی تانکی که محسن کنار آن قرار داشت مورد قرار می گیرد. 🔰محسن در بی سیم می گوید: دارند ما را می‌زنند ... زدنمون ... یا حسین ..." و دیگر صدای محسن شنیده نشده. دو روز بعد از به پدرم گفته بودند که محسن مجروح شده است. همان شب 🌙تا صبح صدای پدر را شنیدم که مدام می شود به آقا ابا عبدالله(ع).آن شب مرضیه(فرزندشهید) هم خیلی بی تابی می‌کرد. 🔰صب🌤ح برادرم آمد پدر و گفت: محسن مجروح شده و در یکی از های تهران بستری است. و گفت یکی از دوستانش هم شده است. رفتم لباس 👕هایم را بپوشم که برویم . رو به برادرم کردم و گفتم: نکند محسن هم شده باشد. 🔰نمی‌دانم این حرف چرا به به زبانم آمد. همین حرف کافی بود تا از رفتار برادرم شوم که محسن به رسیده است.✅ 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌸🌸🍃🌸🌸🍃🌸🌸 🔱یک بار به گفتم: «ان شاء الله در رکاب امام زمان (عج) بشوی.» در جوابم گفت: «شهادت در راه خدا و برای دفاع از حرم عمه هم خالی از لطف نیست.» محسن همچون  دیگر مدافع حرم مصداق واقعی «والسابقون السابقون» بود. 🔆مبنای زندگی ما بر بنا نهاده شده بود و اگر من مخالفت می‌کردم مثل این بود که «بابی انت و امی» را کنم بدون آنکه به آن عمل کنم. 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh