eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
29.7هزار عکس
7.8هزار ویدیو
211 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔮روایتی از همسر فرمانده🔮 🌵یکی از #سرداران سپاه در خاطرات خود می گفت:شهید "تقوی" در جبهه #دعای_ابوحم
9⃣3⃣9⃣ 🌷 🔰ترور نافرجام صدام به دست حاج حمید 🌷حاج حمید نقشه را کشیده بود در آن ترور، صدام 13 تیر خورد. آن زمان در بودیم، چند روز بعد از این ترور نافرجام حاج حمید در پذیرایی نشسته و تلویزیون نگاه می‌کرد که از شدت خوابش برد. 🌷ساعت حدود 12 شب داخل پذیرایی خانه انداختند. همراه با دخترهایم در اتاق خواب بودیم. با شنیدن از اتاق خارج شدیم و او هم به سمت هال دوید. 🌷در آن حادثه پتو سوخت ولی حاج حمید صدمه‌ای ندید. تکه‌های نارنجک به سقف و دیوار اتاق‌ها پخش شده بود. همسایه‌ سپاهی‌مان حادثه را به حفاظت سپاه اطلاع داد. 🌷حفاظت احتمال می‌داد که بخاطر ترور صدام که نقشه حاج حمید بود این ترور از طرف یا انجام شده است.چند روز بعد متوجه شدیم در چند نقطه شهر این اتفاق تکرار شده است. آن زمان این مسئله رسانه‌ای نشد. 🌷فردای آن روز هوا بسیار سرد بود. از طرف حفاظت سپاه هم یک سرباز را برای به درب منزلمان فرستادند. حاج حمید گفت "نیازی به نگهبانی نیست. برو." آن سرباز رفت و مجدد سرباز دیگری آمد. حاج حمید با دیدن سرباز شد و گفت "در این هوای سرد نیازی به نگهبانی نیست! اتفاقی نمی‌افتد. بروید." با سپاه هم تماس گرفت که سربازی نفرستند. 🌷پس از ترور نافرجام حاج حمید برخی از اقوام تماس گرفتند و خبر دادند که صدام برای سر حاج حمید گذاشته است. اقوام از من می‌خواستند که فعالیت‌هایش شوم اما هر بار که سر این موضوع بحث می‌کردیم حاج حمید به من می‌داد که نگران نباشم و چیز مهمی نیست. 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🎀روز #تولد_تو روز نگاه بــ🌧ـاران بر شوره زار #تشنه بر این دل بیابان 🎀روز تولد تو🎁 گویی پر از #خ
5⃣6⃣1⃣1⃣ 🌷 💠زندگینامه شهید 🔰شهید کارگربرزی تحصیلات ابتدایی خود را در کرج گذراند و از همان ابتدا با درس📚 و مدرسه انس خوبی داشت و خواندن برایش در صدر کارها بود👌 🔰شهید رضا برزی🌷 در کنار تحصیل به نیز توجه داشت به همین علت در رشته ورزش‌های رزمی شروع به‌کار کرد و در کنار تحصیل ورزش می‌کرد، دیگر  شهید رضا شرکت فعال در مسجد🕌 محل و ثبت ‌نام در پایگاه بود که او را به یک جوان نمونه🙂 در محله تبدیل کرده بود و برای تمام اهالی محل نمونه‌ای برای مثال زدن شده بود. 🔰او دوران دانشجویی را در دانشگاه آزاد گذراند و در رشته برق💡 دانشگاه آزاد کرج خود را گرفت. دانشگاه آزاد برای شهید رضا تنها نقطه عطفی برای تحصیل نبود❌ بلکه او در حین تحصیل در دانشگاه آزاد، نیمه گم شده زندگی خود را یافت و با خانم دانشجویی که در همان دانشگاه تحصیل می‌کرد کرد. 🔰شهید کارگربرزی به و مطالعه بیشتر از بقیه کار‌ها اهمیت می‌داد✅ و همواره در این دو کار غرق می‌شد به همین دلیل بود که در مقطع کارشناسی دانشگاه امام حسین (ع) در رشته روانشناسی فارغ‌التحصیل📃 شد، در زمان تحصیل به صورت هم‌زمان نیز در رشته زبان تحصیل می‌کرد. 🔰او به آرزویش که همان از انقلاب و نظام اسلامی✌️ بود رسید، تا اینکه جنگ شروع شد و دیگر برای شهید رضا لحظه درنگ معنایی نداشت و با داشتن و همسر💞 و تعلقات دنیایی، دغدغه دفاع از حرم حضرت زینب (س) در مقابل حمله ، او را به سوریه برد. 🔰شهید رضا در سن نوجوانی به علت بیماری دچار اندام‌های حرکتی می‌شود که مادر شهید با به حضرت زینب (س) شفای✨ شهید رضا را از حق‌تعالی می‌گیرد و ۱۹ سال بعد از این شفا می‌گذرد که شهید رضا چه خوب این عنایت را با در راه دفاع از حرم حضرت زینب (س) جبران می‌کند👌 🔰شهید رضا کارگربرزی در ۱۱ مرداد ۱۳۹۲📆 در دفاع از حرم حضرت زینب (س) به رسید. از شهید رضا کارگر برزی به نا‌م‌ های  🔅محمدمهدی و 🔅محمدحسین به یادگار مانده است که در آینده  شهید خود را ادامه می‌دهند. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
♥️ 🦋سال هفتاد و هفت به عنوان رایزن فرهنگی در کشور بوسنی و هرزگوین مشغول خدمت بودیم. برادران آن جا عملیات بازسازی به عهده شون بود و بعد از جنگ، در حال بازسازی🚧 بودند. 🦋یک بار تشریف آوردند آن جا و شب مهمان ما شدند. سوال کردم از تعداد فرزندانشان⁉️ دهه هفتاد بود. حاج قاسم گفت: ما رعایت جمهوری اسلامی رو نکردیم. (یعنی کنترل جمعیت که دوتا بیشتر نشه) 🦋بعد خاطره ای نقل کرد که: من خدمت مقام معظم رهبری رسیدم ، بحث شد من گفتم که ما رعایت قانون جمهوری اسلامی رو نکردیم😅 آقا فرمودند: این قانون رو ما هم قبول نداریم❌ 📚منبع: کتاب حاج قاسم 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی ⛅️#افتاب_در_حجاب 9⃣#قسمت_نهم 💢 زینت همان شتر را عوض کردند...و عایشه را ب
📚 ⛅️ 0⃣1⃣ 💢اما نمى زنى ، هم نمى کنى . فقط مثل باران🌸🌨 بهارى اشک 😢مى ریزى و تلاش مى کنى که آتش 🔥دل❣ را به آبدیده خاموش کنى.... چه ، مى دانى که او از تو این قوم را مى شناسد و این گذشته را ملموس تر از تو مى داند. 🖤اما به نگاه مى کند، به شام . که تو را و کاروانت را به نام در شهر مى گردانند. مى خواهد در میان این کسى نباشد که بگوید ما گمان کردیم با دشمن خارجى روبروییم . با مخالفان اسلام مى جنگیم . مى خواهد که در کسى نباشد که ادعا کند ما مقتول خویش را نشناختیم و هویت سپاه مقابل را در نیافتیم. 💢 در مقابل این که امام از اینها خشم و لعنت و غضب ابدى را تحویلشان مى دهد. همه آنها که صداى امام را مى شنوند، با یا زمزمه زیرلب یا هیاهو و بلوا اعلام مى کنند که: _به خدا اینچنین است.انکار نمى کنیم! مى دانیم که پیامبرى! مى دانیم که پدرت على است!قابل انکار نیست! 🖤 و بعد برادرت جمله اى مى گوید که همان یک جمله تو را مى زند و را به 🌫 بلند مى کند._✨فبم تستحلون دمى ؟ پس کشتن مرا روا مى شمرید؟ پس چرا خون مرا مى دانید؟ این جمله ، جگرت را به آتش🔥 مى کشد. 💢 بیان هستى ات را مى لرزاند. انگار مظلومیت تمامى عالم با همین یک جمله بر سرت هوار مى شود. این توست که بر صورت خراش مى اندازد... و این اشک😭 توست که با خون گونه ات آمیخته مى شود... و این صداى توست که به آسمان برمى خیزد.... 🖤امام رو بر مى گرداند. به و مى گوید: زینب را دریابید. دلت 💗مى خواهد که طاقت بیاورى ، صبورى کنى و حتى به دلدارى بدهى.بچه ها چشمشان به توست ؛ تو اگر آرام باشى ، آرامش مى گیرند و اگر تو بى تابى کنى ، از کف مى دهند. 💢سجاد که در خیمه🏕 تیمار تو خفته است ، حادثه را در آینه دنبال مى کند.پس تو باید آنچنان با آرامش و طمانینه باشى ، انگار که همه چیز منطبق بر روال معهود پیش مى رود. و مگر نه چنین است ؟ مگر تو از بدو ورود به این جهان ، خودت را نمى کردى ؟پس باید قطره قطره 💧آب شوى و سکوت کنى . 🖤جرعه جرعه خون💔 دل بخورى و دم برنیاورى. همچنان که از ص🌤بح چنین کرده اى . حسین از صبح با تک تک هر صحابى ، به رسیده است ، با قطره قطره خون هر شهید، به زمین نشسته است و تو هر بار به او بخشیده اى . هر بار قلبش را گرم کرده اى و اشک😰 از دیدگان دلش سترده اى. هر بار که از میدان باز آمده است ، 💢 افزایش سپید سر و رویش را شماره کرده اى ، به همان تعداد، در خود شکسته💔 اى ، اما خم به ابرو نیاورى.... خواهر اگر تعداد موهاى سپید برادرش را نداند که خواهر نیست. خواهر اگر عمق چروکهاى پیشانى برادرش را نشناسد که خواهر نیست . تازه اینها مربوط به است . 🖤اینها را چشم هر خواهرى مى تواند در سیماى برادرش ببیند. 💫زینب.... یعنى شناساى دل حسین ، یعنى زیستن در دهلیزهاى قلب حسین ، عبور کردن از رگهاى حسین و تپیدن با نبض حسین . زینب یعنى حسین در آینه تاءنیث . زینب یعنى چشیدن خارپاى حسین با چشم . زینب یعنى کشیدن بار پشت حسین ، بر دل. وقتى از سر جنازه آمد،... .... 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
صدای #مشتاق دربی سیم📞 بلند شد من #مشتاقم .... تیـ💥ــرخوردم .... دارم حسینی می شوم😭 عبدالله، عبدالله
🌸🥀 🍀●نذر کردم که اگرخداچند پسر سالم به من عنایت فرماید آنهارا تربیت کنم تا امام زمان علیه السلام شوند. وحسین آقا وقتی درسش تمام شد به خدمت سربازی در رفت وبعداز اتمام سربازی به سپاه رفت و گفت: مامان چون توخیلی دوس داری من سربازامام زمان السلام باشم میروم آنجاخدمت کنم . 🍂 🌼اولین بار که سپاه پوشید و دیدمش انگار بهترین روز عمر من بود. خودش سفید و زیبایی 😍داشت و انگار در این لباس سبز 💚می‌درخشید.»✨ 🌸🥀 🍀●حسین آقا بزرگ‌شده امام حسین علیه السلام بود وچای ریز آقا بود. و من تو 😭های علی اصغرسلام الله علیه به فرزندانم بودم. و حسین هم همانطور که خودش راهشو انتخاب کرد فدای راه ابا علیه السلام شد.✨ ✍راوی‌: مادرشهید 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🌟خدایا..! میدانم که مشتریِ جان و خونِ❣ کسانی هستی که از ماݪ و و لذت‌هایِ دنیوی می‌گذرند و به سوی تو می‌آیند🕊🌷 روزت مبارک ♥️ 🌙 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌟خدایا..! میدانم که مشتریِ جان و خونِ❣ کسانی هستی که از ماݪ و و لذت‌هایِ دنیوی می‌گذرند و به سوی تو می‌آیند🕊🌷 🌙 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
"بسم الله الرحمن الرحیم" 🍃آتش را همه می دانند که داغ است و سوزاننده اما او که یک بار سوخته است از عمق جان میفهمد داغی و را. حال اگر این سوخته دوباره و با اختیار کامل به دل آتش بزند نشان از جستجوی ای بسیار ارزشمند در میانه شعله های آن آتش است! 🍃سید در کودکی مدال افتخار شهید بودن را گرفته بود و به خوبی تمام رنج و مرارتهای نداشتن ظاهری پدر را از عمق جان چشیده بود، نیروی هم نبود، هیچ اجباری هم برای اعزام نداشت اما در بحبوحه سروسامان گرفتن کارش و پدر شدن دوباره اش به جستجوی گنجی گرانقدر که همان وصل خداوند تبارک و تعالی بود به دل آتش با اشقی الاشقیا در عراق و سوریه زد و بالاخره در حلب آن گنج را به بهای سوختن و قربان شدن یافت💔 🍃فرزند سید محمدجواد حسن زاده وقتی به دنیا آمد که پدرش به جز مدال فرزندی شهید، تاج افتخار را نیز بر سر داشت. ♡رضوان الله علیه و حشرنا الله معه♡ ✍نویسنده : 🌹به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۳ اسفند ۱۳۵۸ 📅تاریخ شهادت : ۲۶ مهر ۱۳۹۵ 📅تاریخ انتشار : ۲۷ مهر ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : بهشت رضا 🕊محل شهادت : حلب 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
◇بسم الله الرحمن الرحیم◇ 🍃مهدی جانم! میدانم نگاه هایت شب و روز بدنبال من و است، هر روز همراه با من لباس بر تن میکنی و در انتخاب رنگ خوش سلیقگی به خرج میدهی. بند کفش های امیرعباس را میبندی و نگرانی که مبادا سرما دردانه ات را بیازارد. چادر که بر سر میکنم نگاهت را به سمتم روانه میکنی و دلم غنج میرود برای نگاه های ات! 🍃با هم راه گلزار را در پیش میگیریم و‌ مقصدمان است که مردم به عادت، قطعه خطابش میکنند! دست امیرعباس را میگیری، میانه ی راه همچون همیشه به دیدار فرمانده شهیدت، ، میروی و با تعریف ها و با اشک هایی که بوی جا ماندن میدهد، دل همسفر را میلرزانی... 🍃به بهشت پنجاه و سه که میرسیم کنج مزار خلوت میگیری؛ خدا میداند چگونه نجوا میکنی که شهید روح الله این چنین به تو خیره شده و با همان همیشگی‌اش دل بیقرارِ شهادتت را آرام میکند! 🍃از خیالاتم بیرون می آیم و میفهمم مدت هاست خیره شده ام به لبخندی که قاب عکست را شکوه داده است؛ همانی که از با شهید روح الله قربانی به تو رسیده است. همان لبخند، همان جلوه تنها چند قدم آن طرف تر.... 🍃محو تو بودم که کسی کنارم می نشیند! مادرت آمده... خوب که نگاهش میکنم اش همه چیز را به یادم می آورد. سخت است درد نبودن را به دوش بکشی اما این روزا توسلش به (س) است که دل بی تابش را تسکین میبخشد. گویا چاره فراق را از مادر (ع) طلب میکند... 🍃مهدی جان! امروز سالروز توست... همه میدانند مدت هاست روزشماری میکنم تا روزی که متولد شدی فرا برسد و من خدارا هزاران بار شکر کنم برای تو! 🍃همسرِ شهید من! اینبار هم میدانم مرا میشنوی و با همان خانوم گفتن هایت با تشکر میکنی؛ نیستی اما من به پای مسیری که تو رفتی ایستاده ام، تو نیز با بدرقه کردن دعاهای خیرت هوای دلم را کمی بیشتر داشته باش. ♡ باشد پ.ا.س.د.ا.رِ رشیدِ من♡ ✨پ.ن : از زبان همسر شهید ✍نویسنده : 💐به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۲۷ آبان ۱۳۷۰ 📅تاریخ شهادت : ۲۵ اسفند ۱۳۹۹ 📅تاریخ انتشار : ۲۶ آبان ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : بهشت زهرا 🕊محل شهادت : المیادین_ سوریه 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔴 بهترین باقیات الصالحات چیست؟ ✍ بسیاری از خیرات انسان، توسط بـرای او ارسـال مـی شود. شاید هیچ باقیات الصالحاتی بهتر از فرزند صـالح برای انسان نباشـد. 📚 کتاب سه دقیقه در قیامت ‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#شهید_مهدی_بختیاری💐 #سالروز_ولادت🎀 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
◇بسم الله الرحمن الرحیم◇ 🍃مهدی جانم! میدانم نگاه هایت شب و روز بدنبال من و است، هر روز همراه با من لباس بر تن میکنی و در انتخاب رنگ خوش سلیقگی به خرج میدهی. بند کفش های امیرعباس را میبندی و نگرانی که مبادا سرما دردانه ات را بیازارد. چادر که بر سر میکنم نگاهت را به سمتم روانه میکنی و دلم غنج میرود برای نگاه های ات! 🍃با هم راه گلزار را در پیش میگیریم و‌ مقصدمان است که مردم به عادت، قطعه خطابش میکنند! دست امیرعباس را میگیری، میانه ی راه همچون همیشه به دیدار فرمانده شهیدت، ، میروی و با تعریف ها و با اشک هایی که بوی جا ماندن میدهد، دل همسفر را میلرزانی... 🍃به بهشت پنجاه و سه که میرسیم کنج مزار خلوت میگیری؛ خدا میداند چگونه نجوا میکنی که شهید روح الله این چنین به تو خیره شده و با همان همیشگی‌اش دل بیقرارِ شهادتت را آرام میکند! 🍃از خیالاتم بیرون می آیم و میفهمم مدت هاست خیره شده ام به لبخندی که قاب عکست را شکوه داده است؛ همانی که از با شهید روح الله قربانی به تو رسیده است. همان لبخند، همان جلوه تنها چند قدم آن طرف تر.... 🍃محو تو بودم که کسی کنارم می نشیند! مادرت آمده... خوب که نگاهش میکنم اش همه چیز را به یادم می آورد. سخت است درد نبودن را به دوش بکشی اما این روزها توسلش به (س) است که دل بی تابش را تسکین میبخشد. گویا چاره فراق را از مادر (ع) طلب میکند... 🍃مهدی جان! امروز سالروز توست... همه میدانند مدت هاست روزشماری میکنم تا روزی که متولد شدی فرا برسد و من خدارا هزاران بار شکر کنم برای تو! 🍃همسرِ شهید من! اینبار هم میدانم مرا میشنوی و با همان خانوم گفتن هایت با تشکر میکنی؛ نیستی اما من به پای مسیری که تو رفتی ایستاده ام، تو نیز با بدرقه کردن دعاهای خیرت هوای دلم را کمی بیشتر داشته باش. ♡ باشد پ.ا.س.د.ا.رِ رشیدِ من♡ ✨پ.ن : از زبان همسر شهید ✍نویسنده: 📅تاریخ تولد: ۲۷ آبان ۱۳۷۰ 📅تاریخ شهادت: ۲۵ اسفند ۱۳۹۹ 🥀مزار شهید: بهشت زهرا 🕊محل شهادت: المیادین_ سوریه 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌟خدایا..! میدانم که مشتریِ جان و خونِ❣ کسانی هستی که از ماݪ و و لذت‌هایِ دنیوی می‌گذرند و به سوی تو می‌آیند🕊🌷 🌙 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh