eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
27.8هزار عکس
6.2هزار ویدیو
204 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem
مشاهده در ایتا
دانلود
🔔🔔 👈 بخش اول 💠 چشمان سرت را ببند میخواهیم با چشم دل❤️ سفری به شهرهای ایران🇮🇷 داشته باشیم. 🔴 تا حالا فکر کرده ای امنیت امروزت را مدیون چه کسانی هستی ؟ ⁉️⁉️ 🔰بیا اول برویم میشناسی ؟؟همان جوان که در دشت جاسوسان در مبارزه با پژاک به درجه رسید؛ خبرداری به جای حجله و آذین بندی برای عروسیش حجله شهادت برایش در ، زدن؟ 😔 🔰 و میشناسی؟؟همان سیزده شیر کربلای مازندران که هنوز هیچکس نمیدانند چگونه در خان طومان شهید شدن؛ راستی میدانستی از فقط پیکر بلافاصله برگشت از برای همسر جوانش و محمدامین یک سالش فقط یک چمدان آوردن 😔 🔰چشمایت را باز کن اینجا 👈مزار شهدای قزوین است دو دسته گل مدافع حرم و خبر داری انقدر عاشق حضرت عباس بود که شبیه اون شهید شد؟؟ ⁉️⁉️⁉️ خمپاره به او اصابت کرد پای چپ و راستش آسیب دید و ترکشی از این خمپاره به چشمان زیبایش خورد، چقدر شبیه شهید شد. 😔 هیچ خبر داری👈 روزهای قبل آخرین اعزامش گفت خانم جان اگر یک شب از بیست سال نوکری ام قبول کنید تذکره شهادتم امضا میکنید و چه زیبا شب از ناحیه پهلو ،صورت، بازو، مجروح و بعد شهید شد 😔 🔰بهشت زهرا تهران رفته ای؟؟ قطعه ۵۳ را دیده ای همان جا دلت را قشنگ میدزدت 💕 مزارهای اولیه ببین همه خالی هستن و فقط یاد بودن 😔 🔰 را میشناسی؟؟همان بچه بامرام که حالا چشم همه هم محلی ها به در است؛ بلکم پیکرش🕊 باز گردد هیچ میدانی انقدر مامانی بود ک وقتی مامانش گفت بزرگ شدی دیگه نمیتونم تا مدرسه همراهیت کنم ترک تحصیل کرد📖؟ حالا چندوقتی دل از مادر کنده و در خاک سوریه ماندگار شده 😔 🔰 به دخترهای کوچولوش میگفت: «گنجشک های بابا»😭 زمانی که برای انتقال ، وسایرین رفت تا پیکرها را به عقب برگردانند موشک به آمبولانس🚑 خورد و در خاک سوریه ماند؟ راستی میتونی تصور کنی موشک ب پیکر خوردن یعنی چه؟😔 ... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃🌺🍃🌸🍃🌺🍃 🔰به مناسبت پیکرهای دو شهید مدافع حرم ⭕️الهی شکر برای نعمتهای بیکرانی که به ماعنایت فرمودی. و که باردیگر بوییدن، لمس کردن نشانه های الهی را به عنایت میکنی... 💢باردیگر فضای آلوده استان، شهر، خیابان، محله مان به عطر انسانها عطر آگین می‌گردد. 💢باردیگر بزرگترین قرن رخ نمایی می‌کنند. 💢بار دیگر بدن های مطهرشان با از شام بلا، ناله های کاروان سجادی و زینبی را به گوش و مشام مان می‌رسانند. 💢بار دیگر در ایام سرور سالار شهیدان و ایام حضور درشام، ابدان شهیدان به میهن اسلامی ایران می آیند. 💢باردیگر صف آرایی شهیدان، جانبازان، ایثارگران درمقابل فرهنگ ابتذال غرب هویدا می‌گردد. 💢باردیگر آلاله های قهرمان درحال بازگشت به دیارمان هستند. 💢بار دیگر پیکرهای دو شهید مدافع حرم شهید و شهید ، ۲۵کربلا درحال بازگشت به وطن اسلامی هستند ⭕️الهی: شکر که با رجعت و بازگشت شهیدان عظیم الشان، آرامش، اعتماد به نفس، دینی و اسلامی و انقلابی را به ما گوشزد فرمودی. 🔻الهی: به ما توفیق از حماسه هاو جانفشانی های شهیدان را عنایت فرما. 🔻الهی : توفیق شهیدان راعنایت فرما. ✍ انصار المهدی 🌷 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
8⃣5⃣8⃣ 🌷 💠عشق وصال 🔹همان شب خواستگاری وقتی برای صحبت داخل اتاق رفتیم، به ایشان گفتم من شما را دیده‌ام. با تعجب😧 پرسیدند:«كی و كجا⁉️». وقتی را برایشان تعریف كردم، اشک از چشمانش سرازیر شد😢 و گفت: «من دو روز پیش خانه بودم.» 🔸و بعد شروع كرد ماجرای رفتن به خانه شهید🏡 را برایم تعریف كند.چند روز قبل از اینكه به خانه ما بیاید با جمعی از دوستانش برای زیارت مزار شهید علمدار🌷 و دیدار با مادر ایشان راهی می‌شوند. 🔹وقتی به می‌رسند تا لحظاتی را مهمان خانه آنها باشند، می بینند درِ خانه🚪 باز است و كوچه آب پاشی شده و بوی اسفند همه جا را برداشته است. با خودشان می‌گویند حتما قرار است برایشان بیاید یا مسافری از مكه یا دارند. تصمیم می گیرند داخل خانه نروند❌ و برگردند 🔸اما برخی دوستانشان می‌گویند این همه راه آمدیم، است داخل خانه نرویم و حداقل برای چند دقیقه⏰ هم که شده به دیدار برویم. درخانه را كه می زنند مادر شهید علمدار🌷 به استقبال آنها می‌آید. وقتی می گویند ما از آمده ایم، اما انگار بدموقع است، مادر شهید شروع به گریه می‌كند😭 و می‌گوید: «اتفاقا بودیم.» 🔹بعد ادامه می‌دهد: «ما امروز راهی سفر بودیم، اما دیشب به خوابم آمد و از من خواست سفرمان را یک روز به تاخیر بیندازیم، چون قرار است امروز از راه دور، جمعی👥 به خانه ما🏡 بیایند. من خوشحال شدم كه قرار است امروز میزبان باشم و برای همین صبح زود خانه را مرتب و حیاط و كوچه را جارو كردم و منتظر مهمانان بودم.» [راوی:همسرشهید] 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
4⃣0⃣9⃣ 🌷 🌷شهید:علی جمشیدی 🗓تولد:1369/08/15 🌷شهادت:1395/02/17 🔰برادرم بسیار بچه فعالی بود و از دوران ابتدایی در و ستاد امر به معروف رفت و آمد می‌کرد. گاهی که مناسبتی پیش می‌آمد به ستاد می‌رفت و شبها🌙 همانجا می خوابید و صبح به می رفت.درسش که تمام شد📚 کنکور داد و در رشته ساختمان ادامه تحصیل داد و لیسانسش را از دانشگاه چالوس گرفت. البته بین مقطع فوق دیپلم و کارشناسی دوران را هم طی کرد. 🔰سختی‌هایی که برای رفتن به تحمل کرد. علی یکسال و نیم📆 پیگیر بود که برود سوریه، خیلی هم تلاش می کرد که هر زمانی شد . تا اینکه برادر دیگرم که پاسدار است به او گفت ⇜اول باید در شهر خودمان آموزش ببینی، ⇜بعد بروی استان، ⇜از آنجا اعزامت کنند🚌 🔰یکسری آموزش‌هایی مثل دید ⚡️اما برادرم گفت: اینها آموزش محسوب نمی‌شوند باید بروی در شرایط سخت و خودت را برای آن آماده کنی. علی با سه چهار نفر👥 از دوستانش سه روز رفته بودند در یک بدون آب و غذا و در شرایط سخت😣 و باران خودشان را آماده کرده بودند💪 🔰برادرم گفت باید تیراندازی💥 هم یاد بگیری. علی به قدری بود که آموزش تیراندازی هم دید آن هم در حدی که وقتی مسابقه داد جزو 3 نفر برتر🏅 شهر شد و تا جایی پیش رفت که توانست در استان هم جزو سه نفر شود. 🔰او وقتی می دید هر چه می گوید انجام می دهد✅ و بیشتر اصرار می کند می خواست او با آمادگی بیشتر با همه چیز آشنا شود. علی تمام آموزش‌ها را دیده بود، حتی تلاش کرد با بچه‌های تیپ اعزام شود. بالاخره برادر بزرگترم گفت:کارهایت را برای رفتن درست می کنم👌 و این شد که عاقبت رفت. 🔰بسیجی بود و با دوستانش یک موسسه هم تشکیل داده بودند که سه سال و نیم آنجا کار کرد. اردوهای را حتما می‌رفت. هر سال تابستان☀️ با گروهی به سیستان و بلوچستان می‌رفت. 🔰تمام تلاشش را می‌کرد کارهایی که می‌ خواست . شاید یک زمانی واقعاً خودش هم پول نداشت💰 ولی تمام سعی‌اش را می کرد. بعضی‌ها پول ندارند و می گویند پس ما دستمان خالیست،بنابراین نمی کنند ولی او آدم پیگیری بود. علی برای کار از تمام مسئولین درخواست کمک می‌کرد و پیگیر بود که پول بگیرد💴 و آن کار را انجام بدهد✅ راوے:خواهر شهید 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
5⃣3⃣9⃣ 🌷 💠 🍃با سید رفته بودیم حمام عمومی. سید دستش را در آورد و کنار حوض گذاشت. آب را پاشیدم سمت حوض. رنگ از چهره سید پرید. او به دنبال انگشترش می گشت. انگشترش را برده بود داخل چاه. دیگه کاری نمی شد کرد. به شوخی به سید گفتم تو نباید به مال دنیا باشی. 🍃گفت: «راست میگی ولی این همسرم بود؛ خانمی که ذریه (س) است. اگر بفهمد همین اوایل زندگی هدیه اش را گم کردم بد می شود.» روز بعد به همراه سید راهی شدیم در حالی که ناراحتی در چهره اش موج می زد. 🍃دو روز ما تمام شد. سوار بر خودروی سپاه راهی تهران شدیم. ناخودآگاه نگاهم به دست سید افتاد. خواب از چشمانم پرید. دستش را در دستانم گرفتم. با تعجب گفتم: «سید این انگشتره!!» خیلی آهسته گفت آروم باش. انگشتر خود خودش بود. من دیده بودم که سید یه بار به زمین خورد و گوشه نگین این انگشتر پرید. خودم دیدم که همان انگشتر به داخل فاضلاب حمام افتاد. حالا انگشتر در دست سید بود. 🍃با تعجب گفتم تو رو خدا بگو چی شده؟ اما سید حرفی نمی زد و بحث را عوض می کرد. اما این موضوعی نبود که به سادگی بشود از کنارش گذشت. سید را حق مادرش دادم. گفت چیزی را که می گویم تا زنده ام جایی نقل نکن و حتی اگه تونستی بعد از من هم به کسی نگو چون تو را به خرافه گویی متهم می کنند. 🍃سید گفت: «من آن شب به خانه رفتم. مراقب بودم همسرم دستم را نبیند. قبل از خواب به مادرم شدم. گفتم مادر جان بیا و آبروی من را بخر. بعدش طبق معمول سوره را خواندم و خوابیدم. 🍃نیمه شب بود که برای بیدار شدم. مفاتیح من بالای سرم بود. مسواک و انگشترم روی مفاتیح بود. رفتم وضو گرفتم و نماز شب شدم. رفتم سمت مفاتیح تا انگشترم را دستم کنم . یکباره با دیدم دو تا انگشتر روی مفاتیح هست. با تعجب دیدم همان انگشتری که در حمام دانشکده تهران گم شده بود روی مفاتیح قرار داشت. با همان نگینی که گوشه اش پریده بود، نمی دانی چه حالی داشتم.» 📚کتاب علمدار 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 ✳️پویش مردمی 💠به منظور همدردی و کمک به سیل زدگان در استانهای و و دیگر استانهای سیل زده، کمک های مردمی جمع آوری💰 و به این استان های ارسال می گردد📩 💠در حال حاضر اقلام مورد نیاز به شرح ذیل است👇👇 ⇜مواد به ویژه کنسروجات ⇜البسه گرم ⇜پتو و لوازم گرمایشی♨️ ⇜آب آشامیدنی ⇜لوازم ⇜ست بهداشتی نوزاد👶 ⇜مواد ⇜ظروف یکبار مصرف 💳شماره کارت: 6037997928531434 💵شماره حساب: 320168766 بنام امضای پای تک تک آرزوهای قشنگتون❤️ 💠لازم به ذکر است تمامی فعالیتهای گروه بوده؛ وزیر نظر امام خمینی (ره)با شماره ثبت👈۴۰۶۲ میباشد 📝آدرس محل فعالیت وکارهای جهادی و جمع آوری اقلام👇 مشهد/بلوار توس/ توس۵۵/ شافعی۲۳ امام زمان(عج) 💠از دوستان علاقمند به کار جهادی دعوت به میشود ❣منتظر حضور گرمتان هستیم❣ 👈ارسالی از گروه جهاد گران 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
💠آه خان طومان! تا چند سال پیش اسم سوریه برای ما معنی حرم مطهر حضرت زینب (س) و حضرت رقیه(س) را داشت ولی تا همیشه برای ما نام سوریه پشتمان را... دلمان را می لرزاند... وعده گاه.. نه !! می دانید یعنی چه؟؟!! جغرافیای دلمان گسترده ترشد خان طومان دیگر یعنی منطقه ای از مازندران .. سند حرف هایمان؛ قباله ی مالکیت مان، خون سرخ شهیدان حاج عبدالرحیم هاست سالخورده و کابلی هاست قنبری و بلباسی و جمشیدی هاست اسدی ؛ حاجی زاده، رادمهر؛ عابدینی و کمالی و عشریه هاست مشتاقی؛ طاهر و بواس هاست و.. 🌷آه خان طومان! کوچکِ من؛ باغت آباد! که گلهای زیبای باغمان پرپرشده.. اما بویِ عطرگلِ محمدی، بوی تربت حسینِ زینبت آراممان می کند.. هدیه به ارواح طیبه شهدای خان طومان 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🍃به دنبالت نقشه را زیر و رو می‌کنم. میخواهم مبدا را بیابم و از آنجا تحقیقاتم را آغاز کنم. پیدایش می‌کنم، ، فریدون‌کنار! 🍃عجیب است ولی هنوز روح سال چهل و شش در همان کوچه ای که خانه‌تان بود بود.‌ او هم مثل من تو را جستجو می‌کرد، ولی در بند خانه ای شده بود که تو اولین بار پا بدان جا گذاشتی. او تو را از میان خانه های نوسازی که خیلی محو رنگ و بوی تو و سالهای زندگی‌ات را دارند جستجو می‌کرد. 🍃من مانند او نیستم! می‌گذرم، از جایی که اولین بار شدی، در آن قد کشیدی، درس خواندی، کار کردی و... می‌خواهم زود به تحقیق و خاتمه بدهم و به آخرش برسم. منتها یکی دو جاده مانده به خانه آخر می‌ایستم. تو در این جاده مجروح شده بودی! یادت می‌آید جناب آقای ؟ 🍃من یادم نمی‌آید در کدام ولی میدانم با آن سن کم بد مجروح شدی، آن هم از ناحیه سر. برخلاف پیش‌بینی هایشان این پایان نبود. هنوز پیمانه سر ریز نشده بود. 🍃جاده ها را باز پشت سر می‌گذارم. اینبار یک جاده مانده به خانه آخر توقف می‌کنم. اینجا تو دیگر چهل و نه سالت شده. برای رفته بودی که شنیدی درگیری ها بالا گرفته و شلوغ شده. 🍃از ذهنت گذشت که برخیزی و از دل بکنی، وقت برای زیارت بود ولی برای انجام تکلیف نه! آنچه از ذهنت گذشت را عملی کردی، هر روز یک قدم به خانه آخر نزدیکتر می‌شدی. و آخرین قدم را با ضمانت در شب شهادتش برداشتی. 🍃خودم خواندم که پای پرونده‌ات امضای بود، زیارت ناقص کربلایت را، جاماندگی‌ات را و را با یک امضا تکمیل کرده بود. و به وقت بیست و یک آذر نود و چهار پرونده زندگی‌ات به زیباترین شکل خودش یافت. ♡سالگرد ♡ ✍نویسنده : 🕊به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱۳۴۹ 📅تاریخ شهادت : ۲۱ آذر ۱۳۹۴ 📅تاریخ انتشار : ۲۰ آذر ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : مزار شهدای امام سجاد(ع) فریدون کنار 🕊محل شهادت : سوریه 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
: ۴۳. (ملایر) -------------------------------------- : ۴۴. ( ) ------------------------------------- : ۴۵. (شهدای ) ۴۶. (شهدای شاهچراغ) ۴۷. (شهدای شاهچراغ) ۴۸. (شهدای شاهچراغ) ۴۹. (شهدای شاهچراغ) ۵۰. (شهدای شاهچراغ) ۵۱. (شهدای شاهچراغ) ۵۲. ۸_ساله (شهدای شاهچراغ) ۵۳. (شهدای شاهچراغ) ۵۴. (شهدای شاهچراغ) ۵۵. (شهدای شاهچراغ) ۵۶. (شهدای شاهچراغ) ۵۷. (شهدای شاهچراغ) ۵۸. ( ) ۵۹. (شیراز) ۶۰. (شیراز) ۶۱. (لارستان) ۶۲. (لارستان) --------------------------------------- : ۶۳. (آمل) ۶۴. (آمل) ۶۵. (آمل) --------------------------------------- : ۶۶. (بوکان) ۶۷. (بوکان) ۶۸. (بوکان) ۶۹. (ارومیه) --------------------------------------- : ۷۰. (سنندج) ۷۱. (سنندج) ۷۲. (کامیاران) ۷۳. (مریوان) ------------------------------------ : ۷۴. -------------------------------------- : ۷۵. ------------------------------------- : ۷۶. ( کیاشهر ) ۷۷. (لاهیجان) ۷۸. (رشت) ------------------------------ مرز شمال غرب: ۷۹. ۸۰. ---------------------------- : ۸۱. 🌹۸۱ شهید ۸۱شهید ۸۱شهید🌹 🕊 شادی ارواح مطهر شهدا ،ادامه دهنده ی راهشان باشیم،شرمنده ی خون آنها و خانواده هایشان نشویم 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
📄۸۲ شهید امنیت در ۲ ماه / اسامی و محل شهادت شهدای امنیت و ترور مهر و آبان ماه ۱۴۰۱ 🔻 : ۱. شهید طلبه آرمان علی وردی ۲. شهید حسین تقی پور ۳. شهید فرید کرم پور حسنوند ۴. شهید امیر کمندی ۵. شهید سلمان امیراحمدی ۶. شهید پوریا احمدی ۷. شهید مهدی لطفی : ۸. شهید حسین اجاقی زنوز : ۹. شهید محمدحسین سروری راد ۱۰. : ۱۱. شهید اسماعیل چراغی ۱۲. شهید محسن حمیدی ۱۳. شهید محمدحسین کریمی : ۱۴. شهید_محمد_عباسی ۱۵. شهید_محسن_رضایی ۱۶. شهید مرتضی_غلامیان ۱۷. شهید سید حمیدرضا هاشمی ۱۸. شهید محمدامین آب در شکر ۱۹. شهید علی بیک وارازی ۲۰. شهید محمدامین عارفی ۲۱. شهید سعید برهانزهی ریگی ۲۲.شهید مهدی ملاشاهی زارع ۲۳. شهید سجاد شهرکی ۲۴. شهید_جواد_کیخا_جهانتیغی ۲۵. شهید رضا رضوانی ۲۶. شهید امیرحسین نیکپور ۲۷. شهید رسول حسینی محمد آبادی ۲۸. شهید ناصر براهویی : ۲۹. شهید رضا شریعتی ۳۰. شهید کیان پیرفلک ۳۱. شهید_اشرف نیکبخت ۳۲. شهید آبتین رحمانی ۳۳. شهید علی مولایی ۳۴. سپهر_مقصودی ۳۵.میلاد سعیدیان جو : ۳۶. شهید روح_الله عجمیان ۳۷. شهیدعلی اصغر بیگلو : ۳۸. شهید حسین زینالزاده ۳۹. شهید دانیال رضازاده ۴۰. شهید محمدرسول دوست محمدی ۴۱. شهید حسن براتی ۴۲. شهید مسلم جاویدی مهر : شهید علی نظری : ۴۴. شهید مجتبی امیری دوماری : ۴۵. شهیده زهرا اسماعیلی ۴۶. شهید علیرضا سرایداران ۴۷. شهید آرشام سرایداران ۴۸. شهید مجتبی ندیمی ۴۹. شهید حسنعلی پورعیسی ۵۰. شهید بهادر آزادی شیری ۵۱. شهید سیدفریدالدین معصومی ۵۲. شهید علی اصغر لری گویینی ۵۳. شهید نوجوان محمدرضا کشاورز ۵۴. شهید محمدولی کیاسی ۵۵. شهید احساس مرادی ۵۶. شهید هوشنگ خوب ۵۷. شهید امید خوب ۵۸. شهید رضا زارع مویدی ۵۹. شهید طلبه محمد زارع مویدی ۶۰. شهید امیررضا اولادی ۶۱. شهید هادی عرفانی نیا ۶۲. شهید نورالدین جنگجو : ۶۳. شهید علی فاضلی ۶۴. شهید هادی چاکسری ن ۶۵. شهید محمد فلاح : ۶۶. شهید رحیم سحابی ۶۷. شهید مهدی اثنی عشری ۶۸. شهید رضا الماسی ۶۹. شهید سید عباس فاطمیه : ۷۰. شهید غلامرضا بامدی ۷۱. شهید حسین یوسفی ۷۲. شهید رضا آذربار ۷۳. شهید داوود عبداللهی ۷۴.. شهید سروان تورج اردلان : ۷۴. شهید طلبه مهدی زاهدلویی : ۷۵. شهید عباس خالقی : ۷۶. شهید_مجید_یوسفی ۷۷. شهید حمید پورنوروز ۷۸. شهید حمزه علی نژاد مرز شمال غرب: ۷۹. شهید رضا خانیچگنی ۸۰. شهید وجیه الله آذرنگ : ۸۱. شهید نادر بیرامی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
محمدتقی سالخورده شهید مدافع حرم و هفدهمین شهید مدافع استان مازندران 🍃🌸 تولد: ::(••1365/10/1‌•• ) روستای شهاب الدین شهرستان نکا استان شهادت🥀: 1395/1/21 شهرک خان طومان استان حلب؛ کشور سوریه🍃 سال ورود به سپاه فروردین/1385 (طول مدت خدمت 10 سال) نیروی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درجه 👮🏻‍♂: سرگرد رسته نظامی ؛ پیاده تحصیلات📚: لیسانس نظامی ازدانشگاه امام حسین ع اولین اعزام🖇 :94/7/19 به مدت 56 روز دومین اعزام📌 :1395/1/14 شهادت : 1395/1/21 یک هفته پس از آخرین اعزام ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh