🌷شهید نظرزاده 🌷
1⃣2⃣1⃣ به یاد #شهید_علی_جمشیدی🕊❤️🕊 شادی روحش #صلوات 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
4⃣0⃣9⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🌷شهید:علی جمشیدی
🗓تولد:1369/08/15
🌷شهادت:1395/02/17
🔰برادرم بسیار بچه فعالی بود و از دوران ابتدایی در #بسیج و ستاد امر به معروف رفت و آمد میکرد. گاهی که مناسبتی پیش میآمد به ستاد میرفت و شبها🌙 همانجا می خوابید و صبح به #مدرسه می رفت.درسش که تمام شد📚 کنکور داد و در رشته #معماری ساختمان ادامه تحصیل داد و لیسانسش را از دانشگاه چالوس گرفت. البته بین مقطع فوق دیپلم و کارشناسی دوران #سربازیاش را هم طی کرد.
🔰سختیهایی که برای رفتن به #سوریه تحمل کرد. علی یکسال و نیم📆 پیگیر بود که برود سوریه، خیلی هم تلاش می کرد که هر زمانی شد #برود. تا اینکه برادر دیگرم که پاسدار است به او گفت ⇜اول باید در شهر خودمان آموزش ببینی، ⇜بعد بروی استان، ⇜از آنجا اعزامت کنند🚌
🔰یکسری آموزشهایی مثل #دفاع_شخصی دید ⚡️اما برادرم گفت: اینها آموزش محسوب نمیشوند باید بروی در شرایط سخت و خودت را برای آن #موقعیت آماده کنی. علی با سه چهار نفر👥 از دوستانش سه روز رفته بودند در یک #جنگل بدون آب و غذا و در شرایط سخت😣 و باران خودشان را آماده کرده بودند💪
🔰برادرم گفت باید تیراندازی💥 هم یاد بگیری. علی به قدری #مشتاق_رفتن بود که آموزش تیراندازی هم دید آن هم در حدی که وقتی مسابقه داد جزو 3 نفر برتر🏅 شهر شد و تا جایی پیش رفت که توانست در استان #مازندران هم جزو سه نفر #اول شود.
🔰او وقتی می دید هر چه می گوید #علی انجام می دهد✅ و بیشتر اصرار می کند می خواست او با آمادگی بیشتر با همه چیز آشنا شود. علی تمام آموزشها را دیده بود، حتی تلاش کرد با بچههای تیپ #فاطمیون اعزام شود. بالاخره برادر بزرگترم گفت:کارهایت را برای رفتن درست می کنم👌 و این شد که عاقبت #تیرماه رفت.
🔰بسیجی بود و با دوستانش یک موسسه #شهداےگمنام هم تشکیل داده بودند که سه سال و نیم آنجا کار کرد. اردوهای #جهادی را حتما میرفت. هر سال تابستان☀️ با گروهی به سیستان و بلوچستان میرفت.
🔰تمام تلاشش را میکرد کارهایی که می خواست #انجام_شود. شاید یک زمانی واقعاً خودش هم پول نداشت💰 ولی تمام سعیاش را می کرد. بعضیها پول ندارند و می گویند پس ما دستمان خالیست،بنابراین #هیچ_کاری نمی کنند ولی او آدم پیگیری بود. علی برای کار #فرهنگی از تمام مسئولین درخواست کمک میکرد و پیگیر بود که پول بگیرد💴 و آن کار را انجام بدهد✅
راوے:خواهر شهید
#شهید_علی_جمشیدی
#شهید_جاویدالاثر_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸در اوضاع سیاسی کنونی که نائب بر حق
حضرت ولی عصر،
رهبرمان امام خامنه ای به تنهایی علم را به دوش گرفته
رجال سیاسی چندان هم سوی با فرمایشات ایشان نیستند!!!
#وصیت_صوتی
#شهید_علی_جمشیدی🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #کلیـــپ_ویــژه
شـــهید حماســه خانــطـــومان
#شهید_علی_جمشیدی🌷
#شهید_مفقودالاثر_مدافع_حرم
حتما بببنید👌👌
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#عادت_داشت_کارهای_خوبش_پنهان_بمونه 🌷| رفته بودیم #اردوی مشهد🚎 من فقط تونسته بودم هزینه اردو رو #فرا
مادر و قابِ #عکس هایت
دوستـی چند ساله دارند
حجم #دلتنگـی اش را
فقط عڪس هـا میدانند ...
#شهید_علی_خلیلی🌷
#شهید_امر_به_معروف
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💢چند فایده علمی #حجاب برای زنان (2) ❣🍂حجاب باعث بهبود #عزت_نفس زنان میشود. 🔸همانطور که #حجاب باع
💢فواید علمی #حجاب برای زنان(3)
❣🍂حجاب باعث میشود دیگران بر #هوش و ذکاوت زن تمرکز کنند✅
🔸وقتی #بدن_زن توسط حجاب پوشانده میشود، معمولا سایر آدمها بر جنبههای دیگر زن، از جمله هوش و ذکاوت💬 وی، تمرکز میکنند.
🔸شخصیت خوب، و هوش و ذکاوت زنان #محجبه باعث خواهد شد در جامعه، و به خصوص در نگاه #مردان، از ارزش بالاتری برخوردار باشند. زیرا زنان محجبه نه به ویژگیهای جسمیشان، بلکه به ارزشهای #درونیشان افتخار میکنند😍
❣🍂حجاب باعث #کاهش ارتکاب به گناه🔞 میشود.
🔸 #تمام زنان مسلمان ملزم به پوشاندن سر و بدنشان هستند. از آنجا که این مسئله یکی از دستورات الهی💫 است، آنهایی که #حجاب را رعایت نمیکنند، به احتمال زیاد بیشتر از زنان محجبه مرتکب گناه خواهند شد.
🔸به علاوه، هر چه انسان #کمتر گناه کند، بیشتر به بهشت🌸 نزدیک میشود.
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
1_39211027.mp3
4.5M
🎵 سید رضا نریمانی
🕊 بی حجابی و غنا، جایی نداره بین ماها
#نهی_منکرمیشه_قاموسمون #شهیدخلیلی🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ 💠💠 #پیامبران و #مهدویت(20) 2⃣ #ظهور_منجی موسی علیه السّلام پس از آن که بنابر اقوال تاریخی ه
❣﷽❣
💠💠 #پیامبران و #مهدویت( 21 )
3⃣ #بعثت_موسی و #همراهی_هارون علیه السّلام
🔸 #موسی علیه السّلام ده سال را در مدین و نزد شعیب پیامبر گذراند و چون آهنگ بازگشت کرد، در طور سینا دچار ماجرایی شد که سرانجام، رفتن او در پی آوردن آتش برای همسرش که در حال وضع حمل بود، منجر به مبعوث شدن وی به مقام #رسالت شد و از آنجا مأموریت یافت تا به نزد فرعون رفته و از او بخواهد که #بنی_اسرائیل را آزاد کرده و در اختیار موسی علیه السّلام قرار دهد.
🔸 در خصوص #بعثت_موسی علیه السّلام و ماجرای آن شب و حوادث پس از آن دو نکته قابل تأمل است.
1⃣ بر اساس آیات، ظاهراً مأموریت اصلی موسی علیه السّلام برخلاف تصور اولیه ما از درگیری میان انبیا و طواغیت، در افتادن با فرعون و برانداختن حکومت او نبوده است. اتفاقاً تأکید خداوند متعال بر اتخاذ روش ملایم و دعوت او با آغوش باز به دین است.
🔸مأموریت اصلی ای که دراین رسالت برای حضرت موسای کلیم علیه السّلام از جانب خداوند در نظر گرفته شده است، تکمیل همان نقشه راهبردی الهی است که بر اساس آن، ایشان باید قوم بنی اسرائیل را از زیر یوغ فرعون خلاص کرده و در سرزمین #فلسطین مستقر سازد، تا پس از این تأخیر طولانی، از آنجا مأموریت استقرار و گسترش دین خداوند را به انجام رسانند.
2⃣ نقش #هارون است در این مأموریت به عنوان شریک رسالت موسی علیه السّلام، هارون علیه السّلام بنا بر نقل تاریخی از موسی علیه السّلام بزرگتر بود و در علت زنده ماندن او علیرغم جریان سر بریدن نوزادان آن زمان گفته اند فرعون با توصیه بزرگان مصر و برای جلوگیری از انقطاع نسل بنی اسرائیل و کاهش نیروی کار در مصر، دستور داد یک سال نوزادان را به قتل رسانند و سال دیگر زنده شان گذارند. هارون علیه السّلام در آن سالی به دنیا آمد که پسران را زنده می گذاشتند.
🔸با این بیان اگر ذبح نوزادان را برای جلوگیری از تولد منجی بدانیم، باید در این خبر شک کرد، چرا که به سادگی فرعون و اطرافیانش می توانستند بر این نکته واقف شوند که ممکن است منجی بنی اسرائیل در همان سال عدم ذبح به دنیا بیاید. این در حالی است که بنابر نقل تاریخی، منجمان-و یا حتی شخص شیطان-زمان دقیق تولد منجی را به فرعون گزارش داده بودند. لذا بایستی داستان قتل عام نوزادان را از سوی فرعون بیش از یک اقدام احتیاطی برای جلوگیری از تولد منجی، سرکوبی عام برای ایجاد رعب و وحشت در میان بنی اسرائیل ارزیابی نمود که از آنان توان قیام را علیه او سلب نماید.
🔸ظاهراً شیطان بر این نکته خوب واقف است که در برابر اراده الهی مبنی بر تولد منجی، توان ایستادگی چندانی ندارد؛ و از همین رو است که بیشتر تلاش خود را بر سست نمودن امت و همراهان پیامبران و منجیان تاریخ قرار می دهد.
🔸با نبودن #یار موضوع رسالت منتفی و بی ثمر می شود. این موضوع بارها در تاریخ تجربه شده و تا به امروز ادامه دارد.
🔻🔻🔻 #ادامه_دارد. ..
🌤اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج🌤
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
4_5870527412327940730.mp3
1.27M
#مبارزه_با_راحت_طلبی 15
⭕️ ماباید علیه مکر وفریب هوای نفس قیام کنیم
✅ یه عاملی هست که فوق العاده به ما در مبارزه با هوای نفس کمک میکنه👌
🎤🎤استاد پناهیان
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
همسرعزیزتر از جانم💞 از این که رفیق نیمه راه بوده ام شرمـنده ام😞 تو را به همـان #خدایی میسپارم که طف
🔸مرخصی ساعتی
اتفاق می افتاد وقتی محل کار بود، گاهی 2 دقیقه از وقت #اداری اش را به کار #شخصی اختصاص می داد.
همه این دو دقیقه ها و یا بیشتر و کمتر را #یادداشت می کرد و برای خودش #مرخصی ساعتی رد می کرد.
این در حالی بود که چون #فرمانده دسته بود، می توانست از اختیارات فرماندهی اش استفاده کند؛ اما نمی کرد.
🔺نقل از #همکار_شهید
#شهید_سیدرضا_طاهر🌷
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
روزی از رضا پرسیدم : تابه حال چندبار مجروح شدی؟ تبسمی کرد و گفت:یازده بار!و اگر خدا بخواهد به نیت #
خواهر شهید:
روز سوم شهادتش، #شهيدممقانی خانهمان آمد و به مادرم گفت: میدانی كه پسرت چه #مسئوليتی داشت؟
مادرم گفت: #پاسدار ساده بود.
گفت: او آنقدر فروتن بود كه چيزی به شما نگفت.
او #فرمانده لشكر٢٧ #محمد_رسول_الله (ص) بود.
هم مادرم و هم ما #تعجب كرده بوديم.
هر چند برادرانم از برگه ماموريتش، فهميده بودند كه او مسئوليت مهمی در جبهه دارد، اما بعد از شهادتش فهميدند كه #فرمانده_لشكر است.
اين يكی از كارهای فراموش نشدنی برادرم بود كه هميشه در ذهنم مانده است.
#شهید_رضا_چراغی 🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
4_700328356444373026.mp3
956.7K
✨واعظ: حجت الاسلام #محرابیان
🖱راه مبارزه با #شهوت، #عصبانیت و #اضطراب 🖱
حتما بشنوید👌👌
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💢شهیدی که به فکر آخرت دوستانش بود. حسین رو تو #مسجد دیدم. خیلی #ناراحت بود. بهش گفتم حسین چی شده؟؟
می گن رفیق شهید، شهیدت می کنه...
دقیقا همینطوری.
#دوشهید_دریک_قاب
پ ن: شهید حسین ولایتی فر در کنار مزار #رفیق_شهیدش علیرضا حاجیوند قیاسی
#شهید_حسین_ولایتی_فر🌷
#شهید_ترور_اهواز
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
می گن رفیق شهید، شهیدت می کنه... دقیقا همینطوری. #دوشهید_دریک_قاب پ ن: شهید حسین ولایتی فر در کنار
5⃣0⃣9⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠 از زبان دوست شهید
🔰از گذشته های دور که #حسین رو میشناختم آمادگی جسمانی خوبی داشت👌 و همیشه کار های مختلف و سختی انجام میداد ولی #هیچ_وقت خستگی توی کار حسین نبود❌
🔰زمان جلسات بیشتر بخش #تدارکات کار میکرد و کار جسمانی زیادی داشت ولی به بهترین صورت👌 انجام میداد و وقتی اردو میرفتیم🚌 برای حمل و نقل بار و چادر زدن🏕 و کار های محتلف دیگه همیشه جز #اولین نفرات بود که کار ها رو انجام میداد و اصلا از زیر کاری در نمیرفت...
🔰چند سال #آخر هم دغدغه ی آمادگی جسمانی و قدرت بدنی💪 برای حسین اهمیت ویژه ای پیدا کرده بود و از وقتی ک برای دوره های #تکاوری رفت، آمادگی جسمانی حسین خیلی بالاتر رفته بود و بدن عضلانی تری پیدا کرده بود که همیشه از قدرت بدنیش برای کمک و #خدمت_به_دیگران استفاده میکرد.
🔰قطعا حسین میخواست خودش رو به #آماده_ترین وضعیت جسمانی برسونه که یه سرباز آماده برای #امام_زمان و نائب بر حق آن #امام_خامنه_ای باشه✌️ و بتونه تا آخرین توان برای ولی امر خودش کار کنه و بجنگه👊
#شهید_حسین_ولایتی_فر🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
✒️📃
👌یـــــ❗️ـــڪ تلنـــ⚠️ــــگر
#شهادتـــــ،
معطّل
مــن و تـــو
#نمی_مانــد
تــو اگـر #سرباز_خدا نشوی،
دیگری
#میشود...
شبیه #شهدا رفتار کنیمـ
#تلنگــــر🔔🔔
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❂○° #مدافع_عشق °○❂ 2⃣ #قسمت_دوم روی پله بیرون ازمحوطه حوزه میشینم وافرادی ڪه اطرافم پرسه میزنند ر
﴾﷽﴿
📚 #رمان
❂○° #مدافع_عشق °○❂
3⃣ #قسمت_سوم
به دیوارتڪیه میدهم ونگاهم رابه درخت ڪهنسال مقابل درب حوزه میدوزم...
چندسال است ڪه شاهدرفت وآمدهایـے؟استادشدن چندنفررا به چشم دل دیده ای؟..تو هم طلبه_هارادوست_داری؟
بـےاراده لبخند میزنم به یادچندتذڪرتو...چهارروز است ڪه پیدایت نیست.
دوڪلمه اخرت ڪه به حالت تهدیددرگوشم میپیچد ... اگرنرید..
خب اگر نروم چـے؟
چرادوستت مثل خروس بـےمحل بین حرفت پرید و...
دستـےازپشت روی شانه ام قرارمیگیرد!ازجامیپرم وبرمیگردم...
یڪ غریبه درقاب چادر. بایڪ تبسم وصدایـےارام...
_ سلام گلم.ترسیدی؟
باتردیدجواب میدهم
_سلام.بفرمایید..؟
_ مزاحم نیستم؟..یه عرض ڪوچولوداشتم.
شانه ام راعقب میڪشم ...
_ ببخشیدبجانیاوردم..!!
لبخندش عمیق ترمیشود..
_ من؟؟!....خواهرِ مفتشم
یڪ لحظه به خودم آمدم و دیدم چندساعت است ڪه مقابلم نشسته وصحبت میڪند:
_ برادرم منوفرستادتااول ازت معذرت خواهـےڪنم خانومے❣اگربدحرف زده....درڪل حلالش ڪنے. بعدهم دیگه نمیخواست تذڪردهنده باشه!
بابت این دوباری ڪه باتوبحث ڪرده خیلےتوخودش بود.
هـےراه میرفت میگفت:اخه بنده خدا به تو چه ڪه رفتـےبانامحرم دهن به دهن گذاشتـے!...
این چهارپنج روزم رفته بقول خودش ادم شه!...
_ ادم شه؟؟؟...ڪجارفته؟؟؟
_ اوهوم...ڪارهمیشگے!
وقتـےخطایـےمیڪنه بدون اینڪه لباسےغذایـے،چیزی برداره. قران،مفاتیح و سجادش رو میزاره توی یه ساڪ دستـےڪوچیڪومیره...
_ خب ڪجا میره!!
_ نمیدونم! ...ولـےوقتـےمیاد خیلـےلاغره...! یجورایـے توبه میڪنه
باچشمانـےگرد به لبهای خواهرت خیره میشوم...
_ توبه ڪنه؟؟؟؟...مگه...مگه اشتباه ازیشون بوده؟...
چیزی نمیگوید. صحبت رامیڪشاند به جمله آخر....
_ فقط حلالش ڪن!...علاقه ات به طلبه هارم تحسین میڪرد!...
#علی_اکبر_غیرتیه... اینم بزار پای همینش
سیدعلی_اکبر...
همنام پسرِ اربابــے....هرروز برایم عجیب ترمیشوی...
تومتفاوتـےیا...من_اینطورتورامیبینم؟
ڪارنشریه به خوبـےتمام شدودوستےمن بافاطمه سادات خواهرتوشروع❣❤
آنقدرمهربان،صبوروآرام بودڪه براحتـےمیشداورا دوست داشت.
حرفهایش راجب تومراهرروزڪنجڪاوترمیڪرد.
همین حرفهابه رفت وآمدهایم سمت حوزه مهر پایان زد.
گاهاتماس تلفنـےداشتیم وبعضـےوقتهاهم بیرون میرفتیم تابشودسوژه جدیدعڪسهای من...
چادرش جلوه خاصی داشت درڪادرتصاویر.
ڪم ڪم متوجه شدم خانواده نسبتاپرجمعیتـےهستید.
علـےاکبر،سجاد،علـےاصغر،فاطمه وزینب بامادروپدرعزیزی ڪه درچندبرخوردڪوتاه توانسته بودم ازنزدیڪ ببینمشان.
تو برادربزرگتری ومابقی طبق نامشان ازتوڪوچڪتر....
نام پدرت حسین ومادرت زهرا
حتـےاین چینش اسمهابرایم عجیب بود.
تورادیگرندیدم وفقط چندجمله ای بود ڪه فاطمه گاهی بین حرفهایش ازتو میگفت.
دوستـےماروز به روز محڪم ترمیشدودراین فاصله خبر اردوی راهیان_نورت به گوشم رسید
↩️ #ادامہ_دارد...
✍🏻 #نویسنده: محیا سادات هاشمی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
❂○° #مدافع_عشق °○❂
4⃣ #قسمت_چهارم
فاطمه سادات؟
_ جانم؟..
_ توام میری؟.
_ ڪجا؟
_ اممم...باداداشت.راهیان نور؟...
_ اره!ماچندساله ڪه میریم.
بادودلـے وڪمےمِن.و.مِن میگویم:
_ میشه منم بیام؟
چشمانش برق میزند...
_ دوست داری بیای؟
_ عاوره...خیلـــے...
_چراڪه نشه!..فقط ...
گوشه چادرش رامیڪشم...
_ فقط چی؟
نگاه معناداری به سرتاپایم میڪند..
_ بایدچادرسرڪنـے.
سرڪج میڪنم،ابروبالا میندازم..
_ مگه حجابم بده؟؟؟
_ نه!ڪےگفته بده؟!...اماجایـےڪه مامیریم حرمت خاصـےداره!
دراصل رفتن اونهابخاطرهمین سیاهـےبوده...حفظ این
وڪناری ازچادرش را با دست، سمتم میگیرد
دوست داشتم هرطورشده همراهشان شوم.حال وهوایشان رادوست داشتم.
زندگـےشان بوی غریب وآشنایـےازمحبت میداد
محبتـےڪه من درزندگـےام دنبالش میگشم؛حالا اینجاست...دربین همین افراد.
قرارشد دراین سفربشوم عڪاس اختصاصـےخواهروبرادری ڪه مهرشان عجیب به دلم نشسته بود
تصمیمم راگرفتم...
#حجاب_میڪنم_قربه_الی_الله
نگاهت مےڪنم پیرهن سفیدباچاپ چهره شهیدهمت، زنجیروپلاڪ، سربندیازهرا ویڪ تسبیح سبز شفاف پیچیده شده به دورمچ دستت.چقدرساده ای❣
ومن به تازگےسادگـےرادوست دارم❣
قراربودبه منزل شمابیایم تاسه تایـےبه محل حرڪت ڪاروان برویم.
فاطمه سادات میگفت: ممڪن است راه رابلدنباشم.
وحالااینجاایستاده ام ڪنارحوض آبـےحیاط ڪوچڪتان وتوپشت بمن ایستاده ای.
به تصویرلرزان خودم درآب نگاه میڪنم.#چادربمن مےآید...این رادیشب پدرم وقتےفهمیدچه تصمیمےگرفته ام بمن گفت.
صدای فاطمه رشته افڪارم راپاره میڪند.
_ ریحانه؟ریحان؟....الو
نگاهش میڪنم.
_ ڪجایـے؟
_ همینجا....چه خوشتیپ ڪردی تڪ خور(و به چفیه وسربندش اشاره میڪنم)
میخندد...
_ خب توام میووردی مینداختـےدورگردنت
به حالت دلخورلبهایم راڪج میڪنم...
_ ای بدجنس نداشتم!!..دیگه چفیه ندارید؟
مڪث میڪند..
_ اممم نه!...همین یدونس!
تامےآیم دوباره غربزنم صدای قدمهایت راپشت سرم میشنوم...
_ فاطمه سادات؟؟
_ جونم داداش؟؟!!..
_ بیا اینجا....
فاطمه ببخشیدِڪوتاهے میگویدوسمت تو باچندقدم بلندتقریبا میدود.
توبخاطرقدبلندت مجبورمیشوی سرخم ڪنـے،درگوش خواهرت چیزی میگویـےوبلافاصله چفیه ات راازساڪ دستےات بیرون میڪشےودستش میدهے..
فاطمه لبخندی ازرضایت میزندوسمتم مےآید
_ بیا!!....
(وچفیه رادورگردنم میندازد، متعجب نگاهش میڪنم)
_ این چیه؟؟
_ شلواره! معلوم نیس؟؟
_ هرهرهر!....جدی پرسیدم! مگه برای اقاعلےنیست!؟
_ چرا!...امامیگه فعلا نمیخواد بندازه.
یڪ چیزدردلم فرومیریزد،زیرچشمےنگاهت میڪنم،مشغول چڪ کردن وسایل هستی.
_ ازشون خیلـےتشڪرڪن!
_ باعشه خانوم تعارفـے.(وبعدباصدای بلند میگوید)..علـےاڪبر!!...ریحانه میگه خیلـےباحالـے!!
وتولبخندمیزنـے میدانـےاین حرف من نیست.بااین حال سرڪج میڪنےوجواب میدهی:
_ خواهش میڪنم!
احساس ارامش میڪنم درست روی شانه هایم...
نمیدانم ازچیست!
از#چفیه_ات یا#تو...
↩️ #ادامہ_دارد...
✍🏻 #نویسنده: محیا سادات هاشمی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
هدایت شده از پستهای روز
4_401499667453444511.mp3
7.19M
مناجات پایانی شب 🌙
جز آه حرفی در خور گفتن ندارم
آه ای ملائک روبپوشانید از من
غرق معاصی هستم و دیدن ندارم😭
🎤🎤حاج مهدی رسولی
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌾 #پدرم نیست ⚡️ولی #خاطـــره هایش باقیست 🍂یاد آن قلبـ❤️ پر از مِهر و صفایش باقیست 🌾مرگ پایان کسی
⏰وقت #خواب است!
و من بیدارم
✘نکند پشت، به آرمانم بزنی!
یا که دراین #دل_شب🌔
نور ایمان✨ #تو خاموش شود
تا #سحر وقت نمانده ای دوستـ❤️
سر به کوی اش بزن و زاری کن...
#شهید_علیرضا_بریری🌷
#شبتون_شهدایی🌙
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh