🌷شهید نظرزاده 🌷
💢مادر شهید: در #وصیتنامهاش تاکید داشت که از امر به "معروف و نهی از منکر" غافل نشویم❌ 🔰ما همیشه یک
🍃رفتیم که شمـ🕯ـع ظلمت باشیم
🍁آغوش گشودیم💓 که در #تب باشیم
🍃گفتید #مدافع_حرم ، اما ما
🍁رفتیم که در #حصار_زینب(س) باشیم😍
#شهید_محمدحسین_مومنی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍃رفتیم که شمـ🕯ـع ظلمت باشیم 🍁آغوش گشودیم💓 که در #تب باشیم 🍃گفتید #مدافع_حرم ، اما ما 🍁رفتیم که در
5⃣8⃣0⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠آرزویش مفقودالاثر شدن بود
🔰پسرم به عنوان #روحانیِ_گردان اعزام شد. اولین بار که به عنوان روحانی اعزام شد🚌 عملیاتی صورت نگرفت. وقتی به #ایران برگشت خیلی از این مساله ناراحت بود😔 به همین جهت گفت: «برای بار دوم به عنوان روحانی نمیروم🚷 چون نمیتوانم آنجا باشم و #عملیات نروم»
🔰ولی قسمت بود که #بار_دوم نیز به عنوان روحانی برود. #شهادتش به نقل از دوستان و همرزمانش👥 اینطور بود که چون اجازه رفتن نداشت⛔️ شب #عملیات صورت خود را میپوشاند و همراه باقی همسنگران وارد عملیات میشود که با اصابت سه تیر💥 به سینه مجروح میشود و سپس به #شهادت میرسد🌷
🔰پیکر محمدحسین #برنگشت و بنده همچنان چشم به راه هستم. مفقودالاثر بودن یکی از #آرزوهای پسرم مانند پدربزرگ👤 و سه داییاش بود. من هم تسلیم خواسته خدا و #محمدحسین هستم.
🔰 #خبر_شهادت را ۲ نفر از همرزمانش آوردند. او خیلی مواقع به جای دوستانی که باید دیدهبانی میدادند #شبها بیدار میماند. خیلی اتفاق افتاده که از غذای🍲 خودش به #همسنگرانش داده باشد. ✓شبزندهداریها، #نمازهای_شبی که میخواند و کمکهای داوطلبانه👌 برای امور گردان مواردی است که دوستانش نقل کردهاند. هر زمان یکی از همرزمانش به منزل ما میآیند🏘 از شهید #خاطرهای را تعریف میکنند.
#شهید_محمدحسین_مومنی
#شهید_مفقودالاثر_مدافع_حرم(پاکستانی)
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
خمپاره صاف خورد ڪنارِ سنگر #حاج_همت گفت: بر محمـد و آل محمـد صلوات نگاهش ڪردم، انگار #هیچ چیز نمےت
♦️خيلي عصباني بود😡 سرباز بود و #مسئول آشپزخانه كرده بودندش. #ماه_رمضان آمده بود و او گفته بود هركس بخواهد روزه بگيرد، سحري بهش ميرساند. ولی يك هفته🗓 نشده، خبر سحري دادنها به گوش #سرلشكر ناجي رسيده بود.
♦️او هم سرضرب خودش را رسانده بود👤 و دستور داده بود همهي #سربازها به خط شوند و بعد، يكي يك ليوان آب💧 به خوردشان داده بود كه «سربازها را چه به #روزه گرفتن!»
♦️و حالا #ابراهيم بعد از بيست و چهار ساعت🕰بازداشت، برگشته بود آشپزخانه. ابراهيم با چند نفر ديگر👥 كف آشپزخانه را تميز شستند وبا #روغن موزاييكها را برق✨ انداختند و منتظر شدند. براي اولين بار خدا خدا ميكردند #سرلشكر ناجی سر برسد. ناجي در درگاهِ آشپزخانه ايستاد.
♦️نگاه مشكوكي به اطراف كرد👀 و وارد شد. ولي اولين قدم را كه گذاشته بود، تا ته آشپزخانه چنان كشيده شده بود كه كارش به بيمارستان كشيد. #پای سرلشكر شكسته بود و ميبايست چند صباحي توي بيمارستان🏥 بماند. تا آخر #ماه_رمضان، بچهها با خيال راحت #روزه گرفتند.
#شهید_ابراهیم_همت
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
آقا محسن چ زیبا گفتی که جوری زندگی کنیم که #خدا عاشقمون بشه اگه خدا عاشقمون بشه خوب ما رو خریداری
❣در جست و جوی🔍 حقیقت
ناگاه رسیدیم
به خَــطی از #پــرستویی آزاده🕊
و او، اینگونه #نوشته بود:
✍آسمان فرصت #پرواز بلندیست
↫قصه این است⇲
چه اندازه #کبوتر باشی☺️
#شهید_محسن_حججی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣در جست و جوی🔍 حقیقت ناگاه رسیدیم به خَــطی از #پــرستویی آزاده🕊 و او، اینگونه #نوشته بود
6⃣8⃣0⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
📚برشی از کتاب #سربلند
📝به هوای دورهمی و اردو و #بگوبخند به موسسه آمدیم. گروه بندی👥 شدیم و عدل #آقامحسن شد سرگروهمان. با خوش اخلاقی و خنده رویی☺️ من را شیفته خودش کرد. با کتاب📘 دیدم که جانم میرود نگاهم را درباره #شهدا عوض کرد.
📝خودش کتاب هنر #اهل_بیت را دوست میداشت. با عشق❤️ از آن حرف میزد. دستگیری اهل بیت از #شهدا وسط جنگ و جبهه را تعریف میکرد. در گوشمان میخواند که #رفیق_شهید انتخاب کنید.
📝میگفت: برو تو گلستان شهدا🌷 یکیشون بهت چشمک میزنه😉 همون #رفیقته. خودش هم با #حاجاحمد طرح رفاقت بسته بود. جملههایش را روی تابلو مینوشت✍ از میانشان این در ذهنم حک شد: #خدایا! با تمام وجود درک کردم که #عشق_واقعی تویی💖 و #شهادت تنها راه رسیدن به این عشق است👌
📝در اردوی #راهیان_نور💫 به #فکه رسیدیم. تا از اتوبوس🚎 پیاده شدیم کفش هایش رو در آورد. صحبتی از #حاج_حسین_یکتا را برایمان نقل کرد: ما اینجا داریم قدم میذاریم رو #چشم_شهدا. وقتی جنازه ای پیدا میشه فقط چند تیکه استخونه😔 گوشتش کجاست؟ #سرش کجاست؟ چشمش کجاست⁉️ همه اینها تو این #خاکه.
📝از ته دل آرزو میکرد که ای کاش بتواند با #خونش جریانساز باشد. در آخرین پیامش📲 برایم نوشت: سلام داداش خوبی بدی دیدی #حلال_کن انشاءالله امروز عازمم دعاکن #روسفید بشم. بهش زنگ زدم📞 پرسیدم: کی برمیگردی؟ خیلی جدی گفت: انشاءالله دیگه #برنمیگردم.
#شهید_محسن_حججی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ 📡 #خانواده_متعالی_در_قرن_21 خانواده موفق 🔰🌺 #قسمت_چهل_و_دوم: یه نگاه جدید! 🔹☄🔗🔹📢 استاد
❣﷽❣
📡
#خانواده_متعالی_در_قرن_21
#خانواده موفق...
#قسمت_چهل_و_سوم: چرا خوش اخلاق نیستیم؟
👆🏻🔅✅📡💯
استاد پناهیان:
حالا چرا بعضیا اینجور نیستن، چرا خوش اخلاق نمیشن با ازدواج؟
یکی از دلایلی که خیلی مهمه و استراتژیکه تو فرهنگ ما
خصوصا این دلیل چه جنایت هایی که نمیکنه
در مورد اینکه چرا خیلیا ازدواج میکنن و بعد از ازدواج خوب از آب در نمیان
☹️ 🤔🙄
و اخلاقشون خوب نمیشه
اتفاقا بد هم میشن
❌🔴👇
1⃣یکیش اینه که طرف دچار کمبودها و گرفتاری ها و عقده ها هست!
👈بعد میاد تو عرصه ی زندگی!
2⃣دلیل دیگه اینه که نگاهش غلطه
داره به عنوان #معشوق میاد وارد زندگی میشه،نه به عنوان عاشق!
❌😒
فرهنگ عاشقی بلد نیست !
فرهنگ معشوقی رو هی بلده!
😒
فقط بلده ناز کنه!
😐
فقط میگه باید منو دوست داشته باشن!!!
😕
بلد نیست که عاشقی کنه و بگه خب
💕میان عاشق و معشوق فرق بسیار است
💕چو یار ناز نماید شما نیاز کنید ....
✍خیلی آقایون فکر میکنن
خانمشون خیلی بداخلاقه !⁉️
درحالی که بداخلاق نیست بنده ی خدا.
این داره ناز میکنه برای تو...
خب تو که بلد نیستی همسرداری کنی و متاسفانه کسی هم بهت یاد نداده،
در ادامه عرض خواهم کرد که چقدر ذهن ها تخریب میشه👈 با برخی از آموزش ها
بابا این اسمش بد اخلاقی نیست!
این میخواد یه دعوایی راه بندازه که
💕من رشته ی محبت خود با تو میبرم
شاید گره خورد به تو نزدیکتر شوم 💕
دوتا شعرم نخوندی رفتی ازدواج کردی..!؟ 😊
تو ازدواج از یکه آهنگ ساز دعوت کرده
اومده آهنگ زده هیچی هم ازش نفهمیده!!!
میومدی حداقل یه کسی رو می آوردی شعر میخوند برات!
#ادامه_دارد...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
امام زمان(2).mp3
7.96M
#فایل_صوتي_امام_زمان 63
✍چرا، دلم برای تو تنگ نمی شود؟
✔️چرا، دردِ نبودنت، دلم را نمی گزد؟
✔️چرا تحمل غیبتت، برایم آسان است؟
راستی؛
ایــرادِ کار من کجاست؟ 👆👆
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌸🍃
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💕🔆💕🔆💕🔆💕 📞من الغریب الـی الهـادی 💥هر روزمان شده تڪـرار فڪه و هجوم #گـنـاه... ❣ #ابراهـیم_جـان.
🌟 اشاره دیشب رهبرانقلاب اسلامی
به عاقبت #گمنامی شهید ابراهیم هادی
⚡ در شب ولادت کریم اهلبیت حضرت امام حسن مجتبی علیهالسلام، جمعی از اهالی فرهنگ، شعر و ادب فارسی با رهبر انقلاب اسلامی دیدار کردند.
🔻 آقای محمدحسن جمشیدی از شعرای کشورمان، شعری را در این جلسه قرائت نمود که پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR متن این شعر را منتشر میکند.
🔸️ در دعای اهل دل باران فراز آخر است
گریه کن در گریهی عاشق صفایی دیگر است
🔹️ عاشقان با اشک تا معراج بالا میروند
بهترین سرمایه انسان همین چشم تر است
🔸️ در جواب بیوفایی خلوتی با خود بساز
دست کم تنها شدن از دل شکستن بهتر است
🔹️ شد فراموش آنکه بیش از قدر خویش آمد به چشم
آنکه با گمنام بودن سَر کُنَد #نامآور است
🔸️ صحبت از پرواز جانکاه است وقتی روح ما
مثل مرغ خانگی زندانی بال و پر است
🔹️ گرچه چندی چهرهی خورشید را پوشاندهاند
در پس این ابرهای تیره صبحی دیگر است۱
🌷 ۱) رهبر انقلاب: مثل شهید ابراهیم هادی؛ میخواست گمنام زندگی کند اما امروز در تمام آفاق فرهنگی کشور نامش پیچیده است.
#شهید_ابراهیم_هادی 🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔻 شهیدی که جان رهبر انقلاب را نجات داد👇👇 💢حاج حمید روی مبل نشسته بود و مشغول خواندن #کتاب بود. من ه
#سیره_شهدا 🌺
شهید تقوی در جبهه دعای #ابوحمزه_ثمالی را از حفظ در قنوت نمازش میخواند.
همیشه نشسته میخوابید و پایش را دراز نمیکرد.
یک بار از او پرسیدم: حاج حمید، چرا این کار را انجام میدهید؟؟
جواب داد: در محضر چه کسی بخوابیم؟، ما اینجا با بهترین بندگان خدا زندگی میکنیم.
من پایم را جلوی شما دراز کنم!!؟
#شهید_سیدحمید_تقوی_فر
#شهید_مدافع_حرم
🔺 شهیدی که داعش را از #کربلا و شهر حله به عقب راند تا #امنیت مسیر پیاده روی اربعین تامین گردد.
روحش شاد و یادش گرامی باد.
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#رمان_عاشقانه_مذهبی_مقتدا💖 #قسمت_سی_و_چهارم4⃣3⃣ 🍂ﺭﺳﯿﺪﯾﻢ ﺑﻪ ﻓﺮﻭﺩﮔﺎﻩ . ﺩﺭﺗﻤﺎﻡ ﺭﺍﻩ ﺫﮐﺮ ﻣﯿﮕﻔﺘﻢ . ﺳﯿﺪﻣﻬﺪ
📚 #از_داستانهای_نازخاتون
#رمان_عاشقانه_مذهبی_مقتدا💖
#قسمت_سی_و_پنجم5⃣3⃣
🍂ماه عسل که رفتیم مشهد، یادم میاد ﻧﯿﻤﻪ ﺷﺐ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﺪ. ﺩﺍﺷﺖ ﻟﺒﺎﺱ ﻣﯽ ﭘﻮﺷﯿﺪ. ﺑﻪ ﺯﻭﺭ ﭼﺸﻢ ﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﮔﻔﺘﻢ : ﭼﯽ ﺷﺪﻩ؟ ﮐﺠﺎ ﺩﺍﺭﯼ ﻣﯿﺮﯼ؟
– ﻣﯿﺮﻡ ﺣﺮﻡ . ﯾﻪ ﮐﺎﺭﯼ ﭘﯿﺶ ﺍﻭﻣﺪﻩ . ﺑﻌﺪﺍ ﺑﻬﺖ ﻣﯿﮕﻢ؛ ﺷﻤﺎ ﺭﺍﺣﺖ ﺑﺎﺵ !
ﻭ ﺍﺯ ﺍﺗﺎﻕ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺭﻓﺖ .
🍁ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺍﺗﺎﻗﻤﺎﻥ ﺭﻭﺑﻪ ﺑﺎﺏ ﺍﻟﺠﻮﺍﺩ ﺑﻮﺩ . ﺳﯿﺪﻣﻬﺪﯼ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﻋﺒﻮﺭ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻭﺍﺭﺩ ﺑﺎﺏ ﺍﻟﺠﻮﺍﺩ ﺷﺪ . ﭼﯿﺰﯼ ﺩﻟﻢ ﺭﺍ ﭼﻨﮓ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ . ﻣﺪﺗﯽ ﺩﺭ ﺍﺗﺎﻕ ﻗﺪﻡ ﺯﺩﻡ، ﺩﻟﻢ ﺁﺭﺍﻡ ﻧﻤﯽ ﮔﺮﻓﺖ . ﻟﺒﺎﺱ ﭘﻮﺷﯿﺪﻡ ﻭ ﺭﻓﺘﻢ ﺣﺮﻡ .
🍂ﮔﻮﺷﻪ ﺍﯼ ﺍﺯ ﺻﺤﻦ ﺍﻧﻘﻼﺏ ﻧﺸﺴﺘﻢ، ﻣﯿﺪﺍﻧﺴﺘﻢ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﺍﯼ ﺩﺍﺭﻡ ﺍﻣﺎ ﻧﻤﯿﺘﻮﺍﻧﺴﺘﻢ ﺑﯿﺎﻧﺶ ﮐﻨﻢ . ﺧﯿﺮﻩ ﺷﺪﻡ ﺑﻪ ﮔﻨﺒﺪ ﻃﻼﯾﯽ، ﺍﺷﮏ ﻫﺎﯾﻢ ﺗﺼﻮﯾﺮﺵ ﺭﺍ ﺗﺎﺭ ﻣﯿﮑﺮﺩ . “ ﺧﺪﺍﯾﺎ ﭼﯽ ﺷﺪﻩ ﮐﻪ ﻣﻨﻮ ﮐﺸﻮﻧﺪﯼ ﺍﯾﻨﺠﺎ؟ ”
🍁ﺣﺲ ﻣﺒﻬﻤﯽ ﺩﺍﺷﺘﻢ . ﻧﮕﺎﻫﻢ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﮔﻨﺒﺪ ﺳﺮ ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﺭﺳﯿﺪ ﺑﻪ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﻓﻮﻻﺩ . ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺧﻮﺩﻡ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﺻﺪﺍﯼ ﺯﻣﺰﻣﻪ ﺍﯼ ﺷﻨﯿﺪﻡ : ﭘﺲ ﺗﻮ ﻫﻢ ﺧﻮﺍﺑﺖ ﻧﺒﺮﺩ؟ !
ﺳﺮﻡ ﺭﺍ ﺑﻠﻨﺪ ﮐﺮﺩﻡ . ﺳﯿﺪﻣﻬﺪﯼ ﺑﺎ ﭼﺸﻢ ﻫﺎﯼ ﻣﺘﻮﺭﻡ ﺑﺎﻻﯼ ﺳﺮﻡ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ؛ ﺍﻣﺎ ﻟﺐ ﻫﺎﯾﺶ ﻣﯽ ﺧﻨﺪﯾﺪ .
🍂ﺩﺳﺖ ﮐﺸﯿﺪﻡ ﺭﻭﯼ ﺻﻮﺭﺗﻢ ﺗﺎ ﺍﺷﮏ ﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﭘﺎﮎ ﮐﻨﻢ . ﺳﯿﺪﻣﻬﺪﯼ ﻧﺸﺴﺖ ﮐﻨﺎﺭﻡ . ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ : ﭼﯽ ﺷﺪﻩ ﺳﯿﺪ؟
ﺑﻪ ﮔﻨﺒﺪ ﺧﯿﺮﻩ ﺷﺪ : ﺧﻮﺍﺏ ﺩﯾﺪﻡ !
– ﺧﯿﺮ ﺑﺎﺷﻪ !
– ﺧﯿﺮﻩ …
🍁ﭼﻨﺪﺑﺎﺭ ﭘﻠﮏ ﺯﺩ ﺗﺎ ﺍﺷﮏ ﻫﺎﯾﺶ ﺳﺮﺍﺯﯾﺮ ﺷﻮﺩ : ﻧﻤﯽ ﺗﺮﺳﯽ ﺍﯾﻨﺒﺎﺭ ﺑﺮﮔﺸﺘﯽ ﺩﺭﮐﺎﺭ ﻧﺒﺎﺷﻪ؟
– ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﻢ … ﺣﺘﻤﺎ ﻧﻤﯿﺘﺮﺳﻢ ﮐﻪ ﺑﻬﺖ ﺑﻠﻪ ﮔﻔﺘﻢ !
ﺯﺩ ﺯﯾﺮ ﺧﻨﺪﻩ ! ﺻﺪﺍﯼ ﺍﺫﺍﻥ ﺻﺒﺢ ﺩﺭ ﺻﺤﻦ ﭘﯿﭽﯿﺪ . ﭼﻔﯿﻪ ﻫﺎﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺭﻭﯼ ﺯﻣﯿﻦ ﭘﻬﻦ ﮐﺮﺩﯾﻢ، ﻋﺎﺷﻖ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺍﻗﺘﺪﺍ ﮐﻨﻢ …
#ﻣﻦ_ﻭﺗﻮ_ﻣﺎﻩ_ﻋﺴﻞ_ﻣﺸﻬﺪ_ﺣﺮﻡ_ﺻﺤﻦ_ﻋﺘﯿﻖ
#ﻋﺸﻖ_میﭼﺴﺒﺪ_ﻫﻤﯿﺸﻪ_ﻧﺰﺩ_ﺁﻗﺎ_ﺑﯿﺸﺘﺮ
#ادامه_دارد...
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
#رمان_عاشقانه_مذهبی_مقتدا💖
#قسمت_سی_و_ششم6⃣3⃣
🍂یه بار ﺭﻭﺑﻪ ﺭﻭﯼ ﺑﺎﺏ ﺍﻟﺠﻮﺍﺩ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩﯾﻢ . ﺳﯿﺪ ﺍﺫﻥ ﺩﺧﻮﻝ ﺧﻮﺍﻧﺪ، ﺑﺎ ﺻﺪﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻫﻢ ﻣﯽ ﺷﻨﯿﺪﻡ . ﻋﺒﺎﺭﺍﺕ ﻫﺮﺑﺎﺭ ﺑﺎ ﮔﺮﯾﻪ ﺳﯿﺪﻣﻬﺪﯼ ﻣﯽ ﺷﮑﺴﺘﻨﺪ . ﺗﺎﮐﻨﻮﻥ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺣﺎﻝ ﻧﺪﯾﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ . ﺍﺯ ﮔﺮﯾﻪ ﺍﻭ ﮔﺮﯾﻪ ﺍﻡ ﮔﺮﻓﺖ .
🍁ﻭﺍﺭﺩ ﺣﺮﻡ ﮐﻪ ﺷﺪﯾﻢ ﺩﯾﮕﺮ ﺍﺻﻼ ﺭﻭﯼ ﺯﻣﯿﻦ ﻧﺒﻮﺩ . ﻣﻦ ﻫﻢ ﺣﺎﻝ ﻭ ﻫﻮﺍﯼ ﻣﻌﻨﻮﯼ ﺧﺎﺻﯽ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺍﻣﺎ ﺍﻭ ﻓﺮﻕ ﻣﯿﮑﺮﺩ . ﺍﺻﻼ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺍﻃﺮﺍﻓﺶ ﻧﺒﻮﺩ . ﭼﺸﻢ ﻫﺎﯼ ﺑﺎﺭﺍﻧﯽ ﺍﺵ ﺭﺍ ﺑﻪ ﮔﻨﺒﺪ ﻃﻼﯾﯽ ﺣﺮﻡ ﺩﻭﺧﺘﻪ ﺑﻮﺩ، ﺫﮐﺮ ﻣﯿﮕﻔﺖ، ﺳﻼﻡ ﻣﯿﺪﺍﺩ ﻭ ﺷﻌﺮ ﻣﯿﺨﻮﺍﻧﺪ . ﺩﺳﺘﺶ ﻫﻨﻮﺯ ﺭﻭﯼ ﺳﯿﻨﻪ ﺍﺵ ﺑﻮﺩ .
🍂ﺭﻭﺑﺮﻭﯼ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﻓﻮﻻﺩ ﻧﺸﺴﺘﯿﻢ ﻭ ﻧﻤﺎﺯ ﻭ ﺯﯾﺎﺭﺗﻨﺎﻣﻪ ﺧﻮﺍﻧﺪﯾﻢ . ﺻﺪﺍﯼ ﺍﺫﺍﻥ ﻣﻐﺮﺏ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺻﺤﻦ ﭘﯿﭽﯿﺪ، ﮔﺮﯾﻪ ﺍﺵ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺷﺪ . ﺻﺪﺍﯼ ﺯﻣﺰﻣﻪ ﺁﻫﻨﮕﯿﻨﺶ ﺭﺍ ﺷﻨﯿﺪﻡ : ﻫﻤﻪ ﻓﺮﺷﺘﻪ ﻫﺎ ﺻﻒ ﺑﺴﺘﻦ / ﮐﻪ ﺍﺫﺍﻥ ﺑﮕﻪ ﻣﻮﺫﻥ ﺯﺍﺩﻩ …
🍁ﺑﻠﻨﺪﺗﺮ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺩ : ﮐﻮﻟﻪ ﺑﺎﺭ ﻏﺼﻪ ﺑﺮﺩﻥ ﺩﺍﺭﻩ / ﺑﻪ ﺍﻣﺎﻧﺎﺕ ﺳﭙﺮﺩﻥ ﺩﺍﺭﻩ / ﺑﺎ ﯾﻪ ﺳﯿﻨﻪ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺳﻮﺯ ﻭ ﮔﺪﺍﺯ / ﺁﺏ ﺳﻘﺎﺧﻮﻧﻪ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺩﺍﺭﻩ …
ﺑﯿﻦ ﻫﺮ ﻣﺼﺮﺍﻉ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺷﮑﺴﺖ . ﺷﺎﻧﻪ ﻫﺎﯾﺶ ﺗﮑﺎﻥ ﻣﯿﺨﻮﺭﺩ …
#ﺑﺴﺘﻪﺍﻡ_ﺩﺭ_ﺧﻢ_ﮔﯿﺴﻮﯼ_ﺗﻮ_ﺍﻣﯿﺪ_ﺩﺭﺍﺯ
#ﺁﻥ_ﻣﺒﺎﺩﺍ_ﮐﻪ_ﮐﻨﺪ_ﺩﺳﺖ_ﻃﻠﺐ_ﮐﻮﺗﺎﻫﻢ …
#ادامه_دارد...
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
6c318f773b4002abc2f663f898e59526ed2f2309.mp3
20.6M
🎵 #صوت_شهدایی
👈در وصف #شهید_مجید_قربانخانی
✨اگه برگشت تمامش از دعای مادرش بوده
✨اگه برگشت همش تاثیر چشمای تَرِش بوده
🎤🎤 #سیدرضا #نریمانی
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
دور💕 نباش
↫در این دنیــ🌎ــای کوچک
↫در این #آغوشِ دنج
نزدیک تر💞 باش
⇜از #روح به جانـ❣
نزدیک تر باش
⇜از جان به #تن
نزدیک تر باش
⇜از تن به #من
#تو خودِ من باش💞
#دلتنگی_مادرانه💔
#شهید_مجید_قربانخانی 🌷
#حر_مدافعان_حرم
#شبتون_شهدایی🌙
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
❣ #سلام_امام_زمانم ❣
هر که شد پابند #عشقت در جهان
از همه عالم بِبُرد ناگهان
نام تو #حاجت_روایش می کند
ای همه دار و ندار آسمان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌺
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
گُفتم شرابِ وَصل،
به #اُوباش میدهند ؟
با خنده گُفت:
بندهیِ او، باش
میدهند ...
#شهید_ابراهیم_هادی
#سلام_صبحتون_شهدایی🌺
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
4_5987885576919975569.mp3
3.71M
❤️ مدح بسیار زیبا در وصف #امام_حسن_مجتبی (ع)
💚تا نیمه ماه رمضان هست، گدا هست
🎤🎤 با صدای مهدیار رمضانی معروف به #مهدیار_خراسانی پسربچه ۴،۳ ساله مشهدی
📅 شب پانزده ماه رمضان ۹۸
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
4_5987885576919975558.mp3
2.98M
❣ دلگویه بسیار زیبا با لهجه شیرین مشهدی خطاب به #امام_رضا (ع)
💔اومدم بگم که گدا نمیخوای
💔یاکه اصلا غلام سیاه نمیخوای
🎤🎤 با صدای مهدیار رمضانی معروف به #مهدیار_خراسانی پسربچه ۴،۳ ساله مشهدی
📅 شب پانزده ماه رمضان ۹۸
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
#مصعب_پیامبر
یکی از دوستانش برایم تعریف کرد:
صبح روز #مبعث حال وهوای عجیبی داشت. با بقیهی نیروها برای نماز صبح حاضر نشد و خودش به تنهایی در محل دیگری با یک حالت معنوی خاصی نماز خواند.
✨سر سفرهی صبحانه هم حاضر نشد. وقتی علت را از او پرسیدند، در جواب گفت: میخواهم صبحانه را از دست #پیامبر ﷺ در #بهشت دریافت کنم!
✨یک سیب به او تعارف کردند، نخورد وگفت: دلم میوهی بهشتی میخواهد!
✨همان روز به #شهادت رسید. هم صبحانه ی خود را از دست پیامبر ﷺ دریافت کرد و هم از میوه های بهشتی و سایر نعمت های آن برخوردار شد... شهیدی که همرزمانش به خاطر نظم، تقوا و شجاعتش لقب «مصعب پیامبر» را به او دادند.
#راوی: پدر بزرگوار شهید
منبع: کتاب ستاره ها
#ایام_شهادت 🌷
اولین فرمانده تیپ ۲۱ امامرضا(؏)
#اولین_سردار_خراسان
#شهید_مهدی_خادم_الشریعه 🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
#اعجاز_علمی_قرآن
منبع : اسلام و زیست شناسے
isbio.ir
اطلاع قرآن از #ماده_بودن زنبورهای کارگر در ۱۴ قرن پیش❗️
به راستے احدی در ۱۴۰۰ سال پیش می تونست بفهمه زنبور کارگر🐝 ماده هست یا نر⁉️
❖❖💠❖💠❖❖
❖❖💠❖💠❖❖
🌼 و پروردگار تو به زنبور عسل وحے نمود ڪه از ڪوه ها و درختان و داربست هایے ڪہ مردم مے سازند خانہ هایے برگزین..... 🌼 سوره ے نحل
در زبان عربے فعل ها و اسم ها مذڪر و مونث دارند برخلاف فارسی.
▪️اتخذ : بگیر(خطاب به مذڪر)
▪️اتخذی : بگیر(خطاب به مونث)
آیہ نشون میده خطابــــ خداوند به زنبور عسل ماده هستــــــ..چون گفتہ شده
🔶 اتخذے 🔶
یعنے زنبورهاے کارگر ، ماده هستند‼️
حالا علم چے میگہ❓❓
تصویر بالا👆👆
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh