#دلنــوشتـــــــــه📝
💟دل نوشتهای تقدیم به #همسر_سبکبالم(۱/۲)
❣غروب #بی_تو بودن را در حالی بر روی کاغذ📝 میآورم که این قلم توانایی روزهای #تنهاییام را ندارد.
#رضای_عزیزم_سلام:
✍با بندبند انگشتانم شمارش کردهام، که چند روز است از #سفر_عشق💖 بازگشتی نداشتهای. در روزهای نبودنت انتظار بازگشت را با #انگشتانم شمارش میکردم. اما افسوس که نیامدی😔 و مرا مات و مبهوت #تا_ابد در انتظارت گذاشتی.
✍هر بار که به نبودنت💕 فکر میکنم اشک از چشمانم سرازیر😭 میشود. روزی که خبر پر گشودنت🕊 را شنیدم با خود گفتم نه ... #میآید ... خودش قول داده بود میآید، #رضا روی قولش میماند، قرار نبود❌ نیمه راه یکدیگر را رها کنیم.
✍لحظهبهلحظهام پر از تپشهای قلبی💗 گذشت که قرار بود در #انتظار رسیدنت به شماره بیفتد. آمدی نه آن چنان که رفته بودی. #خوابیده بودی. خوابی آرام و #ابدی و بخواب! آرام بخواب! هوا اینجا ابری ست😭
✍زمین جای شما نبود🚫 در چهرهات میتوانستم #آرامش را ببینم. آرامش اینکه از امتحان سربلند بیرون آمدی👌 من نیز چون تو خوشحال و راضی هستم که زندگیمان را در راه #آرمانت که دفاع از حرم بیبی زینب(س)و مولایت حسین (ع) و اصحاب او بود صرف کردی.
✍تحمل روزهای #بی_تو خیلی سخت است، 💥اما هنگامیکه به هدف🎯 و مقصودت میاندیشم خود را #دلگرمی میدهم که تو در همان راهی که آرزویش را داشتی گام نهادی👣 خوشا به توای کبوتر🕊 سفرکردهام ... .
✍خداوند را #سپاس میگویم که در این مسیر، هرچند کوتاه #همسفرت بودم و هدیهای برایم گذاشتی «یعنی #دخترت_نیایش»
#شهید_رضا_دامرودی 🌷
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#دلنــوشتـــــــــه 📝
💟دلنوشته ای تقدیم به #همسر_سبکبالم(۲/۲)
✍حواسم به همه آرمانهایت هست
وقتی به #نیایش میرسم ... به آرزوهایی که هیچوقت نرسیده❌ به بلندی موهایش👧 که #دستانت را کم دارد، به دویدنهایش که به آغوش #تو نمیرسد😔
✍چه آرزوهایی که برایش نداشتی، چقدر #دلتنگ بودی، دلتنگ بوسیدنش😘 دلتنگ شنیدن #قهقهاش، دلتنگ چشمانش😍 دلتنگ اینکه صدایت میکرد « #بابا».
✍چقدر خوشحال بودیم روزی که #اولین قدمهایش👣 را برمیداشت. نگران نباش🚫 میدانم روزی خواهد رسید که درک میکند برای چه رفتی، #مولایمان حسین (ع) کیست؟ خواهرش بیبی زینب (س) کیست⁉️خانم #رقیه (س) که بابایش را شهید🌷 کردند کیست؟
✍میداند که تو و دوستان #شهیدت در این زمان شدهاید «قاسم»، شدهاید «علیاکبر» و #افتخار میکند که بابایش #تو هستی💖 خواهد دانست که بابایش نمرده❌ بلکه #شهید_شده و شهید یعنی👈 «به خیر گذشت، نزدیک بود بمیرد» ... . مردن را همه بلدند، #سعادت میخواهد شهید شوی🕊
✍اما #رضاجان! به آرمانهایت میرسم، آنجا که بیرون از مرزت رفتی😢 و جنگیدی که نشان دهی هنوز #غیرت هست، هنوز باید از ایرانی🇮🇷 ترسید، هنوز مردانگی💪 میترساند #خائنین را. من، حواسم به همه آرمانهایت هست، تا جایی که نفس داشته باشم برای تحقق آرمانت تلاش میکنم✋
✍اینجا کسانی هستند که #درک میکنند نباید #رهبرمان تنها بماند⛔️ فراموش نمیکنم🗯 حتی اگر اسم خود را فراموش کنم ... فراموش نمیکنم بغض نهفته در گلوی #سیدعلی را که میگفت: جسم ناقصی دارم. اندک آبرویی دارم. که آن را هم #شما به ما دادید.
✍فراموش نمیکنم آن #توسلات «امام خامنهای» به «امام زمان (عج)» را. ما آن بیحرمتیها را در آن #عاشورا، آن دشمنشاد کردنها را، آن بغض «سید علی»😢 را، آن #شهیدان مظلوم بسیجی🌷 را فراموش نمیکنیم. ما #فتنه سال 88 را فراموش نمیکنیم❌ فتنههای دیگر هنوز در راهاند، خدا یاریمان کند تا آگاه شویم و #مبارزه کنیم.
✍رضا جان! خیلیها بر سر این خاک با تو پیمان میبندند💞 که ادامهدهنده #راهت باشند. خیلیها حتی شده یک عهد کوچک را اینجا #باتو میبندد و شاید تغییر کوچکی در زندگیشان ایجاد کند😊 همینها باعث #دلگرمی من است. دعا میکنم برای تو، برای خودم، برای #همه، کسی چه میداند شاید خدا دست جمعی نگاهمان کرد👌
♦️مهربان #خدای من! میدانم که تا آسمان راهی نیست، ولی تا #آسمانی شدن راه بسیار است. این دستهای خالی بهسوی تو بلند میشود. ما #بیسلیقهایم، طلب آب و نان🍞 میکنیم، تو خود میدانی ای #خزانهدار بخششها، بهترینها👌 را برایمان مقدر فرما و ظهور حجتت✨ را نزدیک بفرما او با #سپاهی_ازشهیدان خواهد آمد ... #آمین
♦️قسم به غیرت مردانه علیاصغر؛ به درد #عشق نخوردن چه ارزشی دارد، هزار سر به فدای غباری از خاکم #وطن نباشد اگر تن چه ارزشی دارد⁉️
9/دی/1394
🌸همسر شهید مدافع حرم بیبی زینب (س)🌸
#شهید_رضا_دامرودی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌹🍃🌹🍃
#دلنوشته
مهدی جان سلام!
گل نرگسم سلام!
آقا جان...!
می دانم که دیر کردیم...
می دانم که هنوزم که هنوز است، در انتظار آمدن مان صبر می کنی...!
می دانم که با این همه انتظار و انتظار کردن مان، هنوز هم الفبای انتظار را نیاموخته ایم...!
امّا شما... امّا شما هنوز هم چشم امیدتان به ما مردم زمانه است...!
🌹🍃🌹🍃
مولا جان...!
سال هاست کنارمان بوده ای!
سال هاست که در کوچه ها و خیابان هایمان، از کنارمان به آرامی گذشته ای....
سال هاست برایمان دعا می کنی و واسطه ی فیض ما با آسمانی...!
یا صاحب الزمان...
امّا ما زمینیان، با صاحب و امام مان چه کردیم!؟
آیا این ما نبودیم که با گناهان مان، شما را آزردیم و هر چه بیشتر بر دوران غیبت تان افزودیم...!؟
🌹🍃🌹🍃
یا بقیة الله...
ما همان هایی هستیم که اَمان خویش را گم کردیم، امّا حقیقتاً به جستجویش برنخاستیم...!
ما همان هایی هستیم که در سایه ی نام شما، روزگار گذراندیم، امّا قدمی برای زدودن نقاب غیبت از روی دلنشین شما برنداشتیم...
آقا جان...
می دانم که همه ی حرف هایمان ادّعایی بیش نبوده است...
🌹🍃🌹🍃
امّا...
ای گل نرگسم...
با همه ی نبودن ها و ادّعاهایمان...!
با همه ی بی مهری ها و ظلم هایی که در حق شما روا داشتیم...!
باز هم بر ما گران است که شما را ببینیم امّا شما را نشناسیم...!
بر ما گران است که صدای همگان را بشنویم، امّا صدای دلنشین شما را نشنویم...!
🌹🍃🌹🍃
مهدی جان...
بر ما گران است که الطاف شما را به عینه در زمین ببینیم، ولی دشمن بر ما طعنه زند و حقایق بودن تان را انکار کند...
ای اَمان آسمان و زمینیان....
بر ما بتاب ای خورشید امامت...
یا صاحب الزمان، عجل علی ظهورک...
🕊✨اللهم عجل لولیک الفرج✨🕊
🌹✨یــــوســــف زهـــــرا (س)✨🌹
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌹🕊🌹🕊
🕊🌹🕊
🌹🕊
#دلنوشته
💠خود خودِ عشق
❣نمی دانم چه خطابت کنم؟
بهار، حضور، وعده عشق، پایان انتظار، قائم زمان ...🌹
یا اصلاً خود خودِ #عشق؛
❣پس سلام، سلامی با یک دنیا #انتظار و نیاز
یک بغل احساس پاک با تو بودن.
سلام بر تو ای عشق جاودان
سلام بر تو که هم امامی و هم تمامی.
امام عشق ما و تمام عشق ما.
❣پاک و ساده بگویم:
در انتظارم، در انتظار حضورت، ورودت و عبورت.🌹
می دانم؛ می دانم که تو اینجایی؛ تو غایب از نظر و حاضر در #دلی.
پس ای غایب از نظر ادرکنی
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج🌺
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌹🕊🌹🕊
🕊🌹🕊
🌹🕊
#دلنوشته 💔
مولای من...
امام مهـ❤️ــربان زمانم ...
عـادت کـرده ام هـر وقـت دیگـر کـاری نداشـتم
یاد شـما بیـافتم 😓 ...
الان کجـایی گـل نرگـس⁉️
شـاید در سـجده ای...
شـاید در حـال گریه😔 ...
شـاید در بین الحـرمین قـدم میزنی ...
شـاید در کـویری، بیـابانی ...
از آیت الله بهجت (ره) نقل شده که گفته اند:
"خدا می داند در دفتر امام زمان عجلاللهتعالیفرجه جزو چه کسانی هستیم ...
کسی که اعمال بندگان در هر هفته دو روز، روز دوشنبه و پنجشنبه، به او عرضه می شود ...
همین قدر می دانیم که آن طوری که باید
باشیم، نیستیم ! ...
قربانتـ😍ــ شوم ...
پرونده ی اعمـال مرا زمین بگـذار...
به چه امـیدی هر دوشـنبه و پنجشـنبه مرورش میکـنی ؟!😔😔
من تمام امیدم به این است که به دست شما
آدم شوم ...
و چـیزی ندارم غیر اینکـه مثل گذشـته بگـویم:
شـرمنده ام 😓 ...
شرمنده ام آقای من ....
✨اَلّلهُمَّـ عَجِّللِوَلیِّڪَ الفَرج✨
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷☘🌷☘
#دلنوشته
💓یا ابا صالح المهدی
☀️مولایم هرگاه نام زیبای ترا از ته دل صدا می زنم قلبم آرام می گیرد.
😔هرگاه یاد غربت تو می افتم سنگینی گناهانم بیشتر عذابم می دهد.
😔هر گاه علت ندیدنت را جویا می شوم به حجاب های خودساخته ام بر می خورم و به عقب رانده می شوم.
👌اما ....
💞اما تو چه مهربانی که من سراپا سیاهی را می بینی و مورد لطف قرار می دهی...
✨اللهم عجل لولیک الفرج✨
🌺التماس دعای فرج🌺
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#دلنوشته💌
📝شده غوغا غوغا
همه در رنج💔 و گریزان
ز همه #خاطره ها
📝بغض در حنجرهها
خاطراتت شدهاند
آلبومِ📖 یک عمر #رفاقت
ای #دوست، تو مرا میبینی
و منم خسته از این فاصله ها💕
📝بس کن این #دوری را
به #تو سوگند دگر نا ندارد دل من💗
#من تو را ول کردم یا تو مرا؟
اصلا انگار منی نیست دگر😔
شهره شهر شدم بس که #تورا خواستم از مردم شهر
📝ولی آه که مردم
همه با خنده به من مینگرند
خسته شدم😓
بس کن این #فاصله را
📝حسین_زارع
#شهید_حسین_ولایتی_فر
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#دلنوشته📝
🌸ابراهیم هدایتگر..
🔸درست آخرین روزهای سال 96📆 بود. وقتی به خانه برگشتم به همه چیز و همه کس #بدبین بودم. به انقلاب و مسئولین و... همه بد می گفتم. من سالها در #جبهه بودم و جانباز💔 شدم. حالا چند وقتی بود که برای استخدام پسرم به همه #ارگانها سر می زدم و کسی جواب درستی به من نمی داد.
🔹نمی دانستم چه باید کرد. حتی توی اداره آخری گفتم: ای کاش #داعش می آمد و بساط شما رو جمع می کرد😔 وقتی آمدم خانه🏡فرزندم پیش من آمد و برای اینکه من رو آروم کنه، یک #کتاب به من داد و گفت: بابا این رو بخون. خیلی جالبه☺️
🔸نگاهی به چهره روی جلد کردم و نام کتاب را خواندم: #سلام_بر_ابراهیم باعصبانیت😡 کتاب را به گوشه ای پرت کردم و گفتم: اینا #دروغه. مسئولین می خوان کاراشون رو خوب جلوه بدن از #شهدا مایه می ذارن...
💢بلند شو... بلندشو...
از جا پریدم. دو نفر👥 با هیکل ورزشکارها اما چهره #نورانی بالای سرم بودند. نفر اول گفت: #اجر اعمال وجهاد خودت رو به خاطر کار پسرت از بین نبر. هرآن کس که دندان دهد نان دهد. خدا خودش کارها رو به موقع درست می کنه👌 بعد ادامه داد: #شکر نعمت های خدا رو به جا بیار.
🔸یک آیه قرآن هم خواند که به من خیلی #آرامش داد. چند جمله هم گفت که دوای همه دردهای💔 من بود. بعد خداحافظی کرد و از در بیرون رفت. گفتم شما کی هستی⁉️ گفت: یه #بنده خدا. وقتی اصرار کردم. نفر پشت سری گفت: ایشون #ابراهیم_هادی هستند. از خواب پریدم. مات و مبهوت بودم😟سریع دنبال کتابی📕 گشتم که دیشب فرزندم به من داده بود.
🔹کتاب را پیدا کردم. چهره #شهید با عکس روی جلد کمی فرق داشت. کتاب را که باز کردم📖 تصویر مهمان چند دقیقه قبلم را دیدم. چهره ای زیبا😍 و نورانی با #محاسن بلند. حالا در ایام عید کتاب را تا آخر #خوانده_ام. هر لحظه خدا را به خاطر نعمتهایش شکر میکنم و از حرفهایی که زدم استغفار میکنم📿 به راستی سلام خدا بر ابراهیم که مرا هدایت کرد✅
#التماس_دعا
یک جانباز از روستاهای خراسان جنوبی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#دلنــوشتــــــــه 📝
مهدی جان
#آقای_من
می دانم
خوب می دانم که شایسته نعمت #وجودتو نیستم 😔
میدانم که شایسته نام #منتظر نیستم 🚫
⚡️ولی #یوسف_زهرا
امید به عطوفت و مهربانی و بخشش تو دارم .
تو را به آبروی #مادرغریبت زهرا یاریم کن🙏
مرا یاری کن
تا در این دنیـ🌍ــایی که
#بی_تو بودن افتخار است و هنر
#با_تو باشم
با تو بمانم و با یاد تو ترک دنیا کنم و بمیرم👌.
🕊🌹اللهم عجل لولیک الفرج🌹🕊
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#دلنــوشتـــــــــه📝
💟دل نوشتهای تقدیم به #همسر_سبکبالم(۱/۲)
❣غروب #بی_تو بودن را در حالی بر روی کاغذ📝 میآورم که این قلم توانایی روزهای #تنهاییام را ندارد.
#رضای_عزیزم_سلام:
✍با بندبند انگشتانم شمارش کردهام، که چند روز است از #سفر_عشق💖 بازگشتی نداشتهای. در روزهای نبودنت انتظار بازگشت را با #انگشتانم شمارش میکردم. اما افسوس که نیامدی😔 و مرا مات و مبهوت #تا_ابد در انتظارت گذاشتی.
✍هر بار که به نبودنت💕 فکر میکنم اشک از چشمانم سرازیر😭 میشود. روزی که خبر پر گشودنت🕊 را شنیدم با خود گفتم نه ... #میآید ... خودش قول داده بود میآید، #رضا روی قولش میماند، قرار نبود❌ نیمه راه یکدیگر را رها کنیم.
✍لحظهبهلحظهام پر از تپشهای قلبی💗 گذشت که قرار بود در #انتظار رسیدنت به شماره بیفتد. آمدی نه آن چنان که رفته بودی. #خوابیده بودی. خوابی آرام و #ابدی و بخواب! آرام بخواب! هوا اینجا ابری ست😭
✍زمین جای شما نبود🚫 در چهرهات میتوانستم #آرامش را ببینم. آرامش اینکه از امتحان سربلند بیرون آمدی👌 من نیز چون تو خوشحال و راضی هستم که زندگیمان را در راه #آرمانت که دفاع از حرم بیبی زینب(س)و مولایت حسین (ع) و اصحاب او بود صرف کردی.
✍تحمل روزهای #بی_تو خیلی سخت است، 💥اما هنگامیکه به هدف🎯 و مقصودت میاندیشم خود را #دلگرمی میدهم که تو در همان راهی که آرزویش را داشتی گام نهادی👣 خوشا به توای کبوتر🕊 سفرکردهام ... .
✍خداوند را #سپاس میگویم که در این مسیر، هرچند کوتاه #همسفرت بودم و هدیهای برایم گذاشتی «یعنی #دخترت_نیایش»
#شهید_رضا_دامرودی 🌷
#شهید_مدافع_حرم
#سالروز_ولادت
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#دلنــوشتـــــــــه 📝
💟دلنوشته ای تقدیم به #همسر_سبکبالم(۲/۲)
✍حواسم به همه آرمانهایت هست
وقتی به #نیایش میرسم ... به آرزوهایی که هیچوقت نرسیده❌ به بلندی موهایش👧 که #دستانت را کم دارد، به دویدنهایش که به آغوش #تو نمیرسد😔
✍چه آرزوهایی که برایش نداشتی، چقدر #دلتنگ بودی، دلتنگ بوسیدنش😘 دلتنگ شنیدن #قهقهاش، دلتنگ چشمانش😍 دلتنگ اینکه صدایت میکرد « #بابا».
✍چقدر خوشحال بودیم روزی که #اولین قدمهایش👣 را برمیداشت. نگران نباش🚫 میدانم روزی خواهد رسید که درک میکند برای چه رفتی، #مولایمان حسین (ع) کیست؟ خواهرش بیبی زینب (س) کیست⁉️خانم #رقیه (س) که بابایش را شهید🌷 کردند کیست؟
✍میداند که تو و دوستان #شهیدت در این زمان شدهاید «قاسم»، شدهاید «علیاکبر» و #افتخار میکند که بابایش #تو هستی💖 خواهد دانست که بابایش نمرده❌ بلکه #شهید_شده و شهید یعنی👈 «به خیر گذشت، نزدیک بود بمیرد» ... . مردن را همه بلدند، #سعادت میخواهد شهید شوی🕊
✍اما #رضاجان! به آرمانهایت میرسم، آنجا که بیرون از مرزت رفتی😢 و جنگیدی که نشان دهی هنوز #غیرت هست، هنوز باید از ایرانی🇮🇷 ترسید، هنوز مردانگی💪 میترساند #خائنین را. من، حواسم به همه آرمانهایت هست، تا جایی که نفس داشته باشم برای تحقق آرمانت تلاش میکنم✋
✍اینجا کسانی هستند که #درک میکنند نباید #رهبرمان تنها بماند⛔️ فراموش نمیکنم🗯 حتی اگر اسم خود را فراموش کنم ... فراموش نمیکنم بغض نهفته در گلوی #سیدعلی را که میگفت: جسم ناقصی دارم. اندک آبرویی دارم. که آن را هم #شما به ما دادید.
✍فراموش نمیکنم آن #توسلات «امام خامنهای» به «امام زمان (عج)» را. ما آن بیحرمتیها را در آن #عاشورا، آن دشمنشاد کردنها را، آن بغض «سید علی»😢 را، آن #شهیدان مظلوم بسیجی🌷 را فراموش نمیکنیم. ما #فتنه سال 88 را فراموش نمیکنیم❌ فتنههای دیگر هنوز در راهاند، خدا یاریمان کند تا آگاه شویم و #مبارزه کنیم.
✍رضا جان! خیلیها بر سر این خاک با تو پیمان میبندند💞 که ادامهدهنده #راهت باشند. خیلیها حتی شده یک عهد کوچک را اینجا #باتو میبندد و شاید تغییر کوچکی در زندگیشان ایجاد کند😊 همینها باعث #دلگرمی من است. دعا میکنم برای تو، برای خودم، برای #همه، کسی چه میداند شاید خدا دست جمعی نگاهمان کرد👌
♦️مهربان #خدای من! میدانم که تا آسمان راهی نیست، ولی تا #آسمانی شدن راه بسیار است. این دستهای خالی بهسوی تو بلند میشود. ما #بیسلیقهایم، طلب آب و نان🍞 میکنیم، تو خود میدانی ای #خزانهدار بخششها، بهترینها👌 را برایمان مقدر فرما و ظهور حجتت✨ را نزدیک بفرما او با #سپاهی_ازشهیدان خواهد آمد ... #آمین
♦️قسم به غیرت مردانه علیاصغر؛ به درد #عشق نخوردن چه ارزشی دارد، هزار سر به فدای غباری از خاکم #وطن نباشد اگر تن چه ارزشی دارد⁉️
9/دی/1394
🌸همسر شهید مدافع حرم بیبی زینب (س)🌸
#شهید_رضا_دامرودی
#سالروز_ولادت
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#دلنـــوشتـــــه 📝
💢دیشب حال خوشی نداشتم😞
گذرم افتاد به #خیابان_شهدا
♦️از خیابان شهدا🌷 آرام آرام در حال گذر بودم. خیابان هر قدمش #کوچه ایی داشت
🌾 #اولین_کوچه، به نام #شهید_همت
محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین😌نامم را صدا زد!
گفت: توصیه ام #اخلاص بود!
چه کردی⁉️⁉️
جوابی نداشتم؛ سر به زیر انداخته و گذشتم😔
🌾 دومین کوچه
شهید #عبدالحسین_برونسی
پرچم سبز یا زهرا سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی💖 رقم زده بود!
انگار #مادر همین جا بود...
عبدالحسین آمد👤
صدایم زد!
گفت: سفارشم #توسل بود به حضرت زهرا و رعایت حدود خدا...
چه کردی⁉️
جوابی نداشتم و از شرم از کوچه گذشتم😔
🌾 به سومین کوچه رسیدم!
شهید #محمدحسین_علم_الهدی
به صدایی ملایم💥اما محکم مرا خواند!
گفت: #قرآن_ونهج البلاغه در کجای زندگی ات قرار دارد⁉️
چیزی نتوانستم جواب دهم!
با چشمانی که گوشه اش نمناک شد😢
سر به گریبان؛ گذشتم.
🌾 چهارمین کوچه!
شهید #عبدالحمید_دیالمه
آقا حمید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها! بسیار مهربان و #آرام دستم را گرفت؛ گفت: چقدر برای روشن کردن مردم! #مطالعه کردی⁉️
برای #بصیرت خودت چه کردی!؟
برای دفاع از #ولایت⁉️
همچنان که دستانم در دستان #شهید بود!
از او جدا شدم💕 و حرفی برای گفتن نداشتم.
🌾 پنجمین کوچه
و شهید #مصطفی_چمران
صدای نجوا و مناجات شهید می آمد!
صدای اشک و ناله😭 در درگاه پروردگار
#حضورم را متوجه اش نکردم🚫
شرمنده شدم، از رابطه ام با پروردگار...
از حال معنوی ام...
گذشتم😔
🌾 ششمین کوچه و
شهید #عباس_بابایی
هیبت خاصی داشت. مشغول #تدریس بود!
مبارزه با هوای نفس،نگهبانی دل💝
کم آوردم...گذشتم...
🌾 هفتمین کوچه
انگار کانال بود! بله
شهید #ابراهیم_هادی
انگار مرکز کنترل دل ها بود!!
هم مدارس! هم دانشگاه! هم فضای مجازی!
#مراقب دل های دختران و پسرانی بود که در دنیا خطر⚠️ لغزش و غفلت تهدیدشان میکرد!
#ایثارش را دیدم...
از کم کاری ام شرمنده شدم و گذشتم😔
🌾 هشتمین کوچه؛
رسیدم به #شهید_محمودوند
انگار شهید پازوکی هم کنارش👥 بود!
پرونده های #دوستداران_شهدا را تفحص میکردند!
آنها که اهل عمل به وصیت شهدا📜 بودند
شهید محمودوند پرونده شان را به #شهید_پازوکی می سپرد!
برای ارسال نزد #ارباب😢
🌾پرونده های باقیمانده روی زمین🗞
دیدم #شهدای_گمنام وساطت میکردند، برایشان. #اسم_من هم بود!😭
وساطت فایده نداشت❌
⇜از حرف ⇜تا #عمل! فاصله زیاد بود.
دیگر پاهایم رمق نداشت!
افتادم...خودم دیدم که با حالم چه کردم!😭😭
تمام شد...تمام⛔️
از #کوچه پس کوچه های دنیا!
#بی_شهدا❌نمی توان گذشت❌
❣ #شهــــدا_گاهی_نگاهی😔
🌷شهدا همه را صدا میزنند
💥اما #هرکسی نمیشنود🚫
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#دلنوشته❣
🌹🍃به بهشت خوش آمدی!
اینجا سرزمین #پرواز ملائک به معراج است...جاییکه پرندگان قفس خود را شکسته وآزادانه به آسمان پر کشیدند
🌹🍃خاک اینجا آغشته به خون پاکانی است که دل در گرو #عشقی_جاودان داشتند و مجنون وار به سوی او دویدند..
اگر همه جا پر شده از دروغ و تزویر و ریا؛ اینجا اما بوی #مردانگی به مشام میرسد
🌹🍃از اینجا تا آسمان راهی نیست...کافیست گوش جان بسپاری به تک تک ذرات...بشنو!
در #شرهانی، شقایق از داغ دل مادری تنها و پدری چشم انتظار میگوید...نسیم علف ها را به رقص می آورد...آنجا، میان علف ها خبریست! انگار جشنی به پاست..
از سنگرهای عشق و ایثار صدای نجوای دعا، عبادت و گریه ی شبانه ی جوانی به گوش میرسد..چه عاشقانه با خدایش راز و نیاز میکند! شرهانی بوی #محرم میدهد...بوی #حسین(ع)
🌹🍃در گرمای جان فرسای #فکه خورشید از عطش کبوتران زخمی و تشنه لب میگوید..در فکه #آوینی را میبینی که از فتحی بزرگ روایت میکند
هرکه در رمل های فکه قدم برداشته و با آنها سخن گفته میداند چه میگویم
🌹🍃از #کانال_کمیل صدای روضه های #حضرت_زهرا(س) به گوش میرسد..و ابراهیم تو را میخواند برای هدایتگری..چه #غربت عجیبی دارد اینجا!شبیه کوچه ای است که حرمت مادر را شکستند..و گمنامان خوابیده در شیارها، اینجا هرشب #میهمان مادرند!
🌹🍃 #طلاییه دل های سنگ شده را به عالم معنا وصل میکند و #ابراهیم که با همتش بت های نفس و تکبر را یکی پس از دیگری میشکند
🌹🍃 و #شلمچه! غروبش را دیده ای؟ اگر غروب شلمچه را ببینی معنای #دلدادگی و دلبستگی را خواهی فهمید
پای رفتن نیست..بغضت که شکست دیگر نمیتوانی ناله سر ندهی! دلت که شکست نمیتوانی دل بکنی! اینجا بوی #حسین_خرازی ها را به خود خواهی گرفت.
اینجا عجیب بوی #کربلا میدهد!
🌹🍃 #حسین_علم_الهدی در #هویزه تو را میخواند به جهاد و ایستادگی
کنار #اروند که رفتی با آب نجوا کن..با آن نخل های سوخته ای که ایستاده مردند! با پرندگان و ماهیان....تلاطم اروند خاطر را آشفته میسازد
🌹🍃زمان در اینجا محبوس شده.
در این #سرزمین_نور رازی نهفته است. با عقل ظاهر بین نمیتوان پی به سر اینجا برد، برای محرم اسرار شدن باید #اهل_دل باشی و با پای عشق قدم در راه نهی
🌹🍃از خاکی شدن نترس!
با پای برهنه خودت را به آغوش گرم زمین بسپار که صدای #عرشیان می آید!
#شهدا پرتو نوری هستند که تو را به رب الارباب اشراق میرسانند...
💔 کاش میشد همیشه اونجا موند!
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
3⃣9⃣1⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠خوابی که رویای صادقه بود
🔰تازه بادنیای #شهدای_مدافع_حرم آشناشده بودم. اوایل اصلا باور نمیکردم که #مردجوانی بخوادازهمه نعمتهای دنیوی دست بکشه📛 و در دیار غریب بادشمنان بجنگه👊
🔰تا اینکه، یکی از #شب_جمعه های ماه #محرم بعداز عاشورای سال۹۴خواب عجیبی دیدم🗯 توعالم رویا دیدم در #بین_الحرمین یه مصلای بزرگ با دیوار های سفیدرنگ ساخته اند. معماری این مصلی خیلی زیبا بود😍
🔰همه رزمندگان #سوریه باحالتی کاملا محزون😔 ومتضرعانه اقتدا به سردار حاج قاسم #سلیمانی کرده بودن حاج آقا باحالتی کاملا معنوی👌 ودرحال قنوتش اشک ریزان😭 دعای «ربنا امنا سمعنا منادی ینادی» رومیخوندن
🔰وهمه #رزمندگان هم صدایی میکردن
یک دفعه تابوتی⚰ آوردن که پیکر یه شهید🌷بود حاج اقا وسایر رزمندگان احترام ویژه ای به این #شهید کردن. متعجبانه 😟پرسیدم این شهیدکیه⁉️
🔰آقاسردارگفتن #وحید_نومیه، که بیدار شدم. فکرم تاوقت #نمازجمعه مشغول بود. بعدازادای نماز جمعه📿 و عصر در مصلی٬مکبر گفتن امروز شهیدی داریم ازدیار عشقـ❤️ که #شهید ظهر عاشور است.
🔰منم که شرکت درتشییع شهدا رو رفتم. وقتی بنراین شهید🌷رودیدم کاملامنقلب شدم😭مخصوصا وقتی تابوتشو دیدم و اسم شهید رو خوندم خوابم تعبیرشد وتامسیر خونه 🏘فقط گریه کردم😭
🔰اولین #۵شنبه این شهید در #گلزارشهدا🌷 با مادروخواهرش آشنا شدم درمراسم #اربعینش اومدبه خوابم وبه مراسمش دعوتم کرد😍مسجدی که نمیشناختم توکدوم مسیره #خودش تو عالم معنا راهشو نشونم داد الانم با مادر وخواهرش ارتباط💞 دارم.
🔰حسن ختام این #دلنوشته ام
#آقاوحید ازت ازته دل❤️ممنونم که دستموگرفتی؛ شفاعتم کن🙏.
#شهید_وحید_نومی_گلزار
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#دلنوشتــــــــه
🌱میدانی... تمام فرضیه هایم ریخت بهم, زمانی که پرکشیدی🕊 همه ی معادلات #مادرانه_ام اشتباه شد...
🌱اصلا میدانی چه فکر میکردم
اما #چه_شد⁉️
⇜فکر می کردم میمانی تا آخرین روزها
⇜فکر می کردم #همیشه_هستی حوالی چشمانم...
#مــــــــــــــادرجان😭✋
🦋حالا عاشقانه های مادرانه ام💖 را هر هفته اینجا کنارت پهن میکنم همراه #دخترانت ثنا و حنانه...
🦋میدانم که #هستی...
آری میدانم هنوز هم حوالی چشمانم بنشسته ای و مــ❤️ــادر صدایم میزنی و من به عکست در قاب #جانِ_مادر می گویم...
حیــــــ🌷ـــــدرم...
#مادرانه
#شهید_حیدر_جلیلوند
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#دلنـوشتــــــــــه📝
به آسمان می نگرم ...
#خالی_تر از همیشه است.
دیگر ستارگانش⭐️ برایم جلوه ای ندارد و سوسوی آنها دلمـ❤️ را سرشار از شور و شعف نمی کند.
آسمانی غم گرفته😞، آسمانی پر از هیچ ...اما نه ... #شهابی ...
شهابی زیبا در حال عبور🌠 است.
⚡️اما نه .... عبور نمی کند🚫 انگار قصد عبور ندارد.
نور درخشانش🌟 دلم را روشن کرده.گویی به من #لبخند می زند.
این شهاب #تویی ....
تویی که در آسمان زندگی ام درخشیدی✨ و #جاودانه ماندی و روشن بخش زندگی ام شدی .
و #من ...
به تو می اندیشم...
به تو ای بهتر از جانم، به تو ای #رفیق تنهایی ام، به تو ای همدم شبهای تارم🌚 ...
به تو...به تو #ای_شهید
و تو را ....
تو را ای شهید🌷 با تمام وجود #دوست_میدارم.
#رفیق_شهیدم
#شهید_رسول_خلیلی
#شبتون_شهدایی🌙
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#دلنـــوشتـــــــه 📝
حاجی از چه دلگیری؟ ...
🌾راستی حاجی ! قبلا ها یه عده ای میگفتند شماها رفتید #بجنگید که چه بشود⁉️ خودتان خواستید ،خودتان هم #شهید شدید😕
🌿آن وقتها جبهه میگرفتم👊 و #جوابشان را میدادم.حالا خودمانیم حاجی، بینی و بین الله #رفتی_که_چه_بشود؟ رفتی که آزادی داشته باشیم؟
🌾رفتی که عده ای #مانتوهایشان روز به روز تنگ تر و #روسری هایشان روز به روز کوچکتر شود؟😔
🌿رفتی که #ماه_محرمی هم پارتی بگیرند و جشن های آنچنانی🔞؟
🌾رفتی که عده ای #دختروپسر به هم که میرسند دست بدهند📛 و اگر ندهند به هم بگویند #عقب_مانده ؟
🌿حاجی جان ؛ جای #پلاکت را این روزها زنجیرهای قطور گرفته 😔!
🌾جای #شلوارخاکی ات را شلوارهای 👖پاره پوره و چاک چاک گرفته (که به زور پایشان نگهش میدارند)!
🌿جای پیراهن ساده ی " #مردانه ات" را تی شرت های👕 مارک دار گرفته(بعضا آب رفته اند) !
🌾پسرانمان👱 زیر ابرو بر میدارند !
دخترمان👩 ابرو تیغ میزنند !
🌿اوضاعی شده دیدنی ... پارکها ، سینماها ، پاساژها شده اند #سالن_مد !👈 و البته دوست یابی📛!
🌾حاجی تو رفتی که #خودت را پیدا کنی و #خدایت را.اینها مانده اند و دارند #خودشان را گم میکنند😞 !
🌿حاجی ؛ گلوله 💥دست شما را زخم انداخت و بعدها برد ، اینجا #خودشان بر سر و صورت و دست و بازویشان زخم و نقش می اندازند که #زیبا شوند ... 🚫!!!
#شهید_حسین_خرازی 🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
✍ #دلنوشته
🔰پلک شهریور نیمه باز بود که چشم به جهان گشودی. #سومِ_شهریور ۱۳۲۱، در شهری به همسایگی امامِ مهربانی ها، #تربت_حیدریه. نامت را #عبد_الحسین گذاشتند و این سرآغازی شد برای درک عشق بازی هایت♥️
🔰به گمانم تمام احوالاتِ خوبت در سایه سارِ نامِ بلندت، بهتر لمس میشود👌 همیشه مراقب نگاهت بودی و این #مراقبت کاری کرد که در روزهای نبودنت، کسی نگاه به #ناموست ندوزد❌ حتی زمانی که دیوار خانه ریخته بود!!
🔰و چه #امن است شهری که نگاه مردانش، آرام و سربه زیر باشد. کمی با ما راه بیا، برایمان بگو #چه_کردی؟ چه گفتی؟ چه خواستی⁉️ که اجابتش هم صحبتی با #حضرت_مادر شد؟!
🔰بعید میدانم کسی از داستان راه گشایی مادر بی خبر باشد؟! در آن ظلمت🌚 وهم انگیز، میان تلّ های خاکی، با دلی مضطر سر بر #خاک گذاشتی و ندا از آسمان💫 به گوشَت رسید که از این سو بروید.
🔰تو خاصی...! یعنی باید #خاص بود که خواهری چون زینب(س)، خود برای #کمک بیاید. مگر غیر از این است که فرمود: ما کسانی که برادرمان را #یاری میکنند تنها نمیگذاریم؟
🔰به گمـانم باید برای پی بردن به رازت، پی به ارتباطت با #حسین(ع) برد. تو عجین شده با این خانواده ای. مورد عنایت خواهر. #گمنام همچو مادر🥀 بی سبب نیست چندین سال هیچ نشانی از تو نداشتیم. #عاشق رفته رفته شبیه معشوق💖 میشود و تو چه خوب شکل #مادر شدی.
🔰سالها گمنامی و بینشانی. و در آخر سهم ما از تو، یک #پلاک، صفحاتی قرآن📖 و بادگیری که جسمت را به آغوش داشته.
🔰سالهاست #هورالعظیم، به پاس ۲۵ سال میزبانی از جسمِ نازنینت سرشار از عطر و بوی توست. کمی با ما راه بیا.دعایمان کن #عبدِ_حسین شویم؛ جان برکف برای حسین(ع) و در آخر سر بر دامان حسین چشم از این عالم ببندیم😔
🔰رسم عاشقی را خوب بلدی، #دعاکن گرد قدمهایت👣 بر سر و روی ما هم بنشیند.
✍نویسنده: زهرا قائمی
🗺محل دفن: بهشت رضا
#شهید_عبدالحسین_برونسی
#سالروز_شهادت 🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
✍ #دلنوشته
🔰این روزها دل ها بی قرار💓 است برای #راهیان_نور. برای قطعه ای از بهشت به نام #شلمچه. با کوله بار سنگین غفلت بروی😔 سرت را بگذاری روی خاکش و دلت را بتکانی. پیمان های شکسته💔 را وصله ی شرمندگی بزنی و #شهدا باز هم ضامن شوند.
🔰دل را به #پرچم یا حسین(ع) و یا اباصالح المهدی(عج) گره بزنی. مداح، #روضه ی علی اکبر و ارباب را بر دل های مرده بخواند و راوی از #عشق بازی رزمنده ها👥 با خدا در میدان جنگ بگوید و چشم ها، قصه ی ندامت را ببارند😭
🔰امروز هم قصه عشق بازی #خادم_الشهدایی است که از معبر سخت #شهادت عبور کرد. #حجت_الله_رحیمی اتاقِ پر از عکس شهدایش🌷 مقدمه راهش شد. به دنبال عشق بود در بیابان های شلمچه. خادم، #مداح و عاشق شد♥️ شهادت را در سرزمین شقایق های خونین گرفت.
🔰آنقدر #یا_زهرا گفت تا در لباس خادم الشهداییش به رسم حضرت مادر، با #پهلوی_شکسته و صورت کبود شهید شد. شهید همت ِنسل ِجدید👌 راهش را پیدا کرد و رفت. ما مانده ایم و دلهای ملتهب از #گناه ...#پاهای خسته از رفتن های اشتباه😔
🔰و گاهی صداهایی شبیه به اینکه پشیمان شده اند از #انقلاب به گوش می رسد. گویی #خون_های شهدا را نمی بینند. کاش #وصیت_نامه هایشان📜 را بخوانند. شاید بیدار شوند و بدانند با این انقلاب و خون ها چه می کنند. از #ماسکهای احتکار شده تا بی خبری از اتفاق های #مملکتی که مسئولش هستند.
✍نویسنده: #طاهره_بنایی منتظر
#شهید_حجت_الله_رحیمی
📅تاریخ تولد : ۱۳۶۸/۱۲/۲۴ باغملک
📅تاریخ شهادت : ۱۳۹۰/۱۲/۱۸ خرمشهر.
🗺محل دفن: باغملک.
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
قسمتی از #دلنوشته شهیدرسول خلیلی🕊
اگه یه روز فرشته ها بگن چی میخوای از #خدا. دستهامو باز میکنم🤲 و میگم با #خواهش و دعا
شهادت "شهادت" همه آرزومه
شهادت شهادت🌷 رویای ناتمومه
خدایا #عاقبت ما را با #شهادت ختم بخیر بگردان
⏰ساعت ۲۳:۵۵
📆شب شنبه ۱۳۸۳/۱۲/۲
#شهید_رسول_خلیلی🌷
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#دلنوشته زینب سلیمانی به یاد پدر
💠من به فدای خواهر حسین(ع)
🔰بابای عزیزتر از جانم چه قدر خوب شد نام مرا #زینب گذاشتید. مادرم میگفت شما وقت انتخاب اسمم گفتید «بعدها متوجه میشید چرا اسم زینب را انتخاب کردم برای دخترم😍».
🔰 #شهادتتان از درون، خیمه سوزان من بود و تمام وجودم یکییکی از درون میسوخت و روی هم فرو میریخت😞 اما وقتی عظمت حضور مردم👥 را دیدم که چه باشکوه و #باعزت و با تمام وجود برایتان به میدان آمدند، دلم کمی آرام گرفت.
🔰همیشه به من میگفتید #عزت دست خداست و بدانید اگر گمنامترین🌷 هم باشید ولی نیت شما یاری مردم باشد، میبینید خداوند چقدر با عزت و عظمت شما را در آغوش💞 میگیرد. میدانم راز آن چهره نورانیتان و آن همه عزت و عظمتتان فقط در #نمازهای نافله و گریههای شبانه😭 و گرسنگی در بیابانها و گرمای صحراها و آن همه خطر را به جان خریدن نبود...
🔰بلکه شما جان و مال و دنیا و آخرتتان را با خداوند متعال، #فاطمه_زهرا(س) و عمه سادات(س) معامله کردید. آن روز که رسم «کلنا عباسک یا زینب»♥️ را نوشتید، این نوشته وِرد زبان همه عالم شد. شما " #علمدار خیمه خواهر حسین(ع)" شدید و من تا آخرین نفس فدایی بانویی میشوم که نام مبارکش را بر من نهادید تا حق این نام را ادا کنم✅
#زینب_حاج_قاسم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#دلنوشته
دلتنگمـ💔
دلتنگ یک نگاه آسمانیت #ای_شهید
دلتنگ وعده ی شفاعتت 🤲
#شهادت نوش جانت رفیق
امّـا!! گاه گاهـے بہ دل خستہ ما هم
نظــرے ...😔
#شهید_سجاد_طاهرنیا🕊
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#دلنــوشتـــــــه 📝
#هادی_جان برادرم
تو نزد خدا روزی میگیری
روزی ای از جنس
دیدار با #اباعبدالله (علیه السلام)
چه شیرین است این ... .
#محمدهادی جان!
خیلی این روزها نیاز به دعایت دارم
دعا برای
⭕️بی اخلاصی
⭕️بی تقوایی
⭕️و بی دغدغه بودنم
تو نزد #خدا و خوبان خدا آبرو داری
آبرو داری کن!
و مثل زمانی که #شبهای_جمعه
از #نجف به #کربلا می رفتی
حالا هم در کربلا واسطهی بین ما و #ارباب شو
شاید گرهها وا شد...
شاید 😔...
دلم برایت تنگ شده💔... همیــــــن...
#شهید_محمدهادی_ذوالفقاری
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#دلنــوشتـــــــــه📝
💠گمنام آشنا سلام!
🌾باز تکرار حضور ناگهان تو و سلامهای دستپاچه من! هراز چندگاهی #تلنگری میشوی به خواب عقربه های ساعت⏰ #روزمرگی هایم تا فراموش نکنم🚫 اروند خروشان و کوسه هایش را. #غواص های گم شده در والفجر8 وکربلای 4را.
🌾زخم های دهان باز کرده #شلمچه و غروب سرخ 🌥هویزه را. تو می آیی مثل همیشه . #گمنام! ومن چه ساده دل میبندم💞 مثل قبل . دوباره میروی از پس یک تشییع ⚰کوتاه نیم روزی و من #باز هم دل برمیدارم💕 و سلامهایم را بدوش میکشم و #میروم به سمت فردا به آن نمی دانم کجا و کجا…
🌾اما دل خوشم به #آمدنی دیگر که معلوم نیست باز کی از راه برسد 😔. امان ازاین تجربه های مکرر #دلتنگی! این بار که بیایی دلم هزار تکه است💔 برای هزار بغض نشکسته😢,هزار حرف نگفته,هزار فریاد فرو خورده,هزار شعر نگفته, هزار راه نرفته…
🌾شیون شعرم به زاری #زخمهایم نمیرسد❌ اما دلم خوش است که #تو میدانی چقدر زخم هایم را پنهان کردم و آرام دست به دیوار گرفتم و بر خواستم ,چقدر دردهای ناگفته ام را روی هم ریختم تا ناله زدم😭
🌾قربان درد دلت #بی_بی_زهرا! گمنام آشنا💫!در این روزهای کج خلق و دل واپس چقدر لازم است #بیایی حتی اگر آمدنت دلیلی شود بر بلند شدن غبار تشکیک🌫 و دعوای تکراری خودی ها برسر نقطه چین های #بی_انتها!
🌾چقدر لازم است بیایی و #دوباره دستی بکشی به سرو گوش شهری که کر شده از شیهه ماشین ها🚗.شهری که زیر آوار فریادهایی که بر سر هم میکشیم همهمه #فرشته_ها گم شده است😞. تشنگی شهر جگرم را #میسوزاند و چقدر حضور ناگهانت لازم است برای آدمهای 【عقل منهای درد】 , 【آدمهای عافیت طلب】 , 【آدمهای عشق به علاوه پول 】, 【مردان زن به توان بیست】 , 【زنان تکاثر و تفریح】بیا و ببین آدمهایی که در بزرگراههای #شکم هایشان گم شده اند!!
🌾بیا و سنگینی این بار دل را با من شریک باش! به یاد #عطر مردابهای مجنون که حالا گم شده بین این همه رنگ وبو.چه خوب شد که #می_آیی تا دیگر نذر #زیارت_عاشورایم کنار مزار نداشته ات محال نباشد.
🌾 #آشناترین_گمنام ! همین که هر از چندگاهی دستهایم به نوازش گوشه ای از پرچم تابوت⚰ تو تبرک شود, همین که نگاه سوخته ام بدرقه #پیکر خاکی🌷 و خسته ات باشد بس است برای دل خوشی من و این دل ویرانه💗
#شهدای_گمنـام🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh