🌷شهید نظرزاده 🌷
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی ⛅️#افتاب_در_حجاب 7⃣6⃣#قسمت_شصت_وهفت 💢... #ملجاء و #پناه من خداست و #شکوه
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی
⛅️#افتاب_در_حجاب
8⃣6⃣#قسمت_شصت_هشتم
💢#ابوبرزه_اسلمى رو مى کند به یزید و مى گوید:_واى بر تو اى یزید! هیچ مى دانى چه کرده اى و چه مى کنى؟ به خدا قسم من #شاهد بودم که بر همین لب و دندانى که تو چوب مى زنى ، #پیامبر بوسه مى زد و خودم شنیدم که درباره او و برادرش حسن، مى فرمود:(شما هر دو سرور جوانان اهل بهشتید. خدا بکشد قاتلان شما را و لعنتشان کند و مقیم دوزخشان گرداند که بد جایگاهى است.)(40)
🖤#خشم یزید از این کلام ابوبرزه اسلمى ، افزونتر مى شود....
و فرمان مى دهد که او را کشان کشان از مجلس بیرون ببرند.و او در آن حال که توسط ماموران بر زمین کشیده مى شود به یزید مى گوید:_بدان که تو در قیامت با #ابن_زیاد محشور مى شوى و صاحب این سر، با محمد(صلى الله علیه و آله وسلم) #یحیى_بن_حکم برادر #مروان که همیشه از #یاران و #نزدیکان یزید بوده است، فى البداهه این دو بیت را براى یزید مى خواند:
💢_آنان که در کربلا بودند، در خویشاوندى نزدیکترند از ابن زیاد که به دروغ، خود را جا زده است.آیا این درست است که نسل سمیه مادر بدکاره ابن زیاد به شماره ریگ بیابانها باشد و از دختر رسول االله، نسلى باقى نماند؟!(41)
یزید، #چوبى را که در دست دارد، به سوى او #پرتاب مى کند و فریاد مى زند:
_ببند دهانت را.یحیى به اعتراض از جا بلند مى شود و به قهر مجلس را ترك مى کند و به هنگام رفتن فقط مى گوید:
_دیگر در هیچ کار با تو همراهى نخواهم کرد.
🖤#راس_الجالوت، پیر مردى است از #علماى بزرگ #یهود که یزید براى به رخ کشیدن قدرت خود، او را به این مجلس ،
دعوت کرده است. اما اکنون شنیدن #حرفهاى تو و دیدن #رفتار یزید، او را دچار #حیرت و شگفتى کرده است....
رو مى کند به یزید و مى پرسد:
_آیا این سر، واقعا سر فرزند پیامبر شماست و این کاروان، خاندان اویند؟!
یزید مى گوید:_آرى ، اینچنین است.
راءس الجالوت مى پرسد:_به چه جرمى اینها کشته شدند؟
💢یزید پاسخ مى دهد:
_او در مقابل حکومت ما قد برافراشت و قصد براندازى حکومت ما را داشت.
راءس الجالوت ، بهت زده مى گوید:
_فرزند پیامبر که به حکومت ،#شایسته_تر است. #نسل_من پس از #هفتاد پشت به #داود پیامبر مى رسد و مردم به سبب این اتصال ، مرا گواهى مى دارند، خاك قدمهاى مرا بر چشم مى کشند و در هیچ مهم ، #بى_حضور و #مشورت و دستور من عمل نمى کنند.... چگونه است که شما #فرزندپیامبرتان را به فاصله #یک_نسل مى کشید و به آن #افتخار مى کنید؟ به خدا قسم که شما بدترین امتید.
🖤یزید که همه اینها را از چشم خطا به تو مى بیند،... خشمگین به تو نگاه مى کند و به او مى گوید، اگر پیامبر نگفته بود که : _اگر کسى، نامسلمانى را که در پناه و تعهد اسلام است بیازارد، روز قیامت دشمن او خواهم بود.(42) هم الان دستور قتلت را صادر مى کردم.
راءس الجالوت مى گوید:_این کلام که #حجتى #علیه خود توست. اگر #پیامبر شما دشمنى کسى خواهد بود که معاهد نامسلمان را بیازارد، با تو که اولاد او را کشته اى و آزرده اى چه خواهد کرد؟! من به چنین پیامبرى #ایمان_مى_آورم.
💢 و رو مى کند به سر بریده امام و مى گوید:_در پیشگاه جدت #گواه باش که من #شهادت مى دهم به #وحدانیت خدا و #رسالت محمد (صلى الله علیه و آله و سلم).یزید دندان مى ساید و مى گوید:
_عجب! به دین اسلام وارد شدى. من که پادشاه اسلامم ، چنین مسلمانى را نمى خواهم.
و فریاد مى زند:...
#ادامه_دارد....
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی
⛅️#افتاب_در_حجاب
9⃣6⃣#قسمت_شصت_نه
💢وفریاد مى زند:
_جلاد! بیا و گردن این #یهودى را بزن.
#مردى_سرخ_روى از اهالى #شام به #فاطمه دختر امام حسین نگاه مى کند و به یزید مى گوید:_این کنیزك را به من ببخش. فاطمه ناگهان بر خود #مى_لرزد،... ترس در جانش مى افتد، خود را درآغوش تو مى افکند و گریه کنان مى گوید:_✨عمه جان ! یتیم شدم! کنیز هم بشوم⁉️و تو فاطمه را در آغوشت #پناه مى دهى و آنچنانکه یزید و آن مرد بشنوند، مى گویى:
🖤نه عزیزم! این حرف بزرگتر از دهان این فاسق است. و خطاب به آن مرد مى گویى:_✨بد یاوه اى گفتى پست فطرت ! #اختیار این دختر نه به دست توست و نه به دست یزید.یزید دندانهایش را به هم مى ساید و به تو مى گوید:_این اسیر من است. من هر تصمیمى بخواهم درباره اش مى گیرم.
تو پاسخ مى دهى:_به خدا که چنین نیست. چنین #حقى را #خدا به تو نداده است . مگر از دین ما #خارج شوى و به دین دیگرى درآیى.
💢آتش 🔥خشم در جان یزید شعله مى کشد و پرخاشگر مى گوید:_به من چنین خطاب مى کنى⁉️ این پدر و برادر تو بودند که از دین خارج شدند.تو مى گویى:_تو و جدت اگر مسلمان هستید، به دست #جدم و #پدرم مسلمان شده اید.
یزید در مقابل این کلام تو، پاسخى براى گفتن پیدا نمى کند، جز آنکه لجوجانه بگوید:_دروغ مى گویى اى دشمن خدا.
تو اما همین کلامش را هم بى پاسخ نمى گذارى:_✨چون #زور و #قدرت دست توست، از سر #ستم، ناسزا مى گویى و مى خواهى #به_زور محکوممان کنى.
🖤یزید در مى ماند و مرد شامى دوباره خواسته اش را تکرار مى کند.... و یزید خشمش را بر سر او هوار مى کند:
_خدا مرگت دهد. خفقان بگیر.ماندن شما در این مجلس، بیش از این، به #صلاح یزید نیست... خطبه تو نه تنها مستى را از سر خود او پرانده، که همه را از آشنا و غریبه و دور و نزدیک، #مقابل_او ایستانده و همه نقشه هایش را نقش بر آب 💧کرده.... اگر مردم چهار کلام دیگر از این دست بشنوند... و دو جرات و شهامت دیگر از این دست ببیند، دیگر قابل کنترل نیستند.
💢 به زودى #خبرخطبه و خطابه تو در مقابل یزید، در سراسر #شام مى پیچید و حیثیتى براى دستگاه یزید باقى نمى گذارد.... در شرایطى که مدعیان مردى ومردانگى ، در مقابل حکومت ، جرات سخن گفتن ندارند،... ایستادن #زنى در مقابل یزید و لجن مال کردن او، حادثه کوچکى #نیست .بخصوص که گفته مى شود؛ این زن در موضع #اسارت و #مظلومیت بوده است و نه در موضع #حاکمیت و #قدرت.و این تازه ، #اولین شراره هاى آتشى است که تو برپا کرده اى....
🖤این آتش تا دودمان باعث و بانى این ستمها و اولین غاصبان حقوق اهل بیت را نسوزاند، خاموش نمى شود....
یزید فریاد مى زند:_ببریدشان. همه شان را ببرید و در #خرابه کنار همین قصر، سکنى دهید تا تکلیفشان را روشن کنم.
#خرابه، جایى است#بى_سقف_وحصار، در کنار کاخ یزید.... که پیداست بعد از اتمام بناى کاخ، معطل مانده است....
نه در مقابل #سرماى شب ، #حفاظى دارد و نه در مقابل #آفتاب طاقت سوز روز، #سرپناهى.
💢تنها در گوشه اى از آن ، سقفى در حال فرو ریختن هست که جاى امنى براى اسکان بچه ها نیست....
وقتى یکى از کودکان با دیدن سقف، #متوحش مى شود....
و به احتمال فروریختن آن اشاره مى کند، مامور #مى_خندد...
#ادامه_دارد....
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
Narimani-ma-basijiha (1).mp3
5.81M
🎵شور #شهدایی
✨ما بسیجیها پیرو خط دین و قرآنیم
✨تا ابد پای عهد دلهامان با شهیدانیم
🎤🎤 سید رضا #نریمانی
#حتما بشنوید👌👌
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌙💥🌙💥🌙
🔷قسمت این بود که من با #تو معاصر باشم تا در این قصهی پر حادثه حاضر باشم
🔷تو پری باشی و تا آن #سوی دریا🌊 بروی من به سودای تو یک مرغ مهاجر باشم
#شهید_سپهبد_قاسم_سلیمانی🌷
#شهید_ابومهدی_المهندس 🌷
#شبتون_شهدایی🌙
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
❣ #سلام_امام_زمانم❣
🌹بارها از همہ جا و #همہ ڪس رانده 🌱شدم این تو بودی ڪہ مرا باز #پناهم دادی
🌹این همہ #قلب تورا با گنهم خون
🌱ڪردم بازتا آمدم از راه، تو راهم دادی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌸🍃
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🥀🍂
🌤سرخوش آن دل 💓
که در آن شوق تو باشد
#سلام_صبحتون_شهدایی🌺🌱
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 شور و شعف شهید #مجید_سلمانیان، هنگام اعزام به خانطومان
🌾در کربلای #خانطومان از آخرین نفراتی بود که از خط خارج شد، موقع عقب نشینی داشت از #خاکریز رد می شد که روی خاکریز یه تیر از پشت خورد و گفت یا زهرا (س) و با صورت از بالای خاکریز زمین افتاد تیر☄ خورده بود توی شش و سینه اش و خسخس میکرد و یا حسین و یا زهرا میگفت
🌾بهم گفت آب داری⁉️گفتم نه، گفت پس جیب خشاب رو باز کن داره رو سینم سنگینی میکنه جیب #خشاب رو باز کردم شروع کرد به شهادتین گفتن، گفتم شیخ مجید من میرم کمک بیارم ببرمت، گفت نمیخواد و لحظاتی بعد #شهید شد پیکر مطهرش هم همونجا موند...
🌾قسمتی از #وصیت شهید حجت الاسلام مجید سلمانیان؛اگر خواستید نذر کنید فقط گناه نکنید#مثلا بگید نذر می کنم یه روز گناه 🔞نمیکنم هدیه به حضرت صاحب الزمان از طرف مجید، یعنی از طرف من این رو انجام بدید...
#شهید_مجید_سلمانیان🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
Page361.mp3
728.9K
🔻طرح تلاوت روزانه قرآن کریم
✨سوره مبارکه فرقان✨
#قرائت_صفحه_سیصدو_شصت_یکم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔰اولین #شهید تفحص شده در #شلمچه که بود⁉️👇👇 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
6⃣6⃣3⃣1⃣#خاطرات_شهدا🌷
#بسم_رب_الشهدا🌸
📝#تفحص_نامه
🔰 16 ساله بود و روزهای پایانی سال که برای اجازه از مادر به خانه🏚 آمد و گفت که می خواهد برود. مادر که رفتن برای همیشه را از #چشم های فرزندش خوانده بود، از او خواست تا چند وقت دیگر صبر کند که امتحان هایش نصفه و نیمه نماند و مهرداد سر تسلیم فرود آورد و برای 40 ـ 50 روز دیگر #ماند تا دل 💞مادر را به دست آورد.
🔰بیست و #یکم اردیبهشت📅 سال 61 بود و این بار دیگر مهرداد باید می رفت، چند روزی بود که از شروع عملیات می گذشت، #نگاهش بوی رفتن می داد و به دل مادر برات شده بود که این آخرین دیدار میان او و مهرداد است.
🔰عملیات به #خوبی پیش می رفت و نهایت امر خرمشهر پیروز شد و دل همه ایرانیان شاد. چند روزی گذشت که خبر #مفقود شدن مهرداد به مادر رسید.
او برای یافتن #فرزندش همه جا را زیر پا گذاشت اما هیچ نشانی از مهرداد نیافت که نیافت.💥
🔰سال ها #گذشت، جنگ ☄تمام شد، بچه ها برای پیدا کردن دوستان و رفیقانشان خود را #مهیا کردند، جمعی خود را به کناره نهر خین رساندند، کانال ها، مین ها، #سیم خاردارها همه و همه بوی روزهای با هم بودنشان را می داد. معبری پر از مین در مقابلشان خودنمایی می کرد، یاد شب🌙 های عملیات در ذهنشان رژه می رفت، باید دوباره خط شکن می شدند، یک به یک مین ها را خنثی می کردند و مدام به هم تذکر می دادند که #مراقب باشند، نکند مینی منفجر شود.☄
🔰... پیشانی بند #یازهرای مهرداد خودنمایی می کرد، تیر درست وسط پیشانی اش را #نشانه گرفته بود، نیمی از پیکرش زیر خاک و نیمی دیگر بر روی آن... یک کارت شناسایی، اندکی پول و تکه کاغذی که بر روی آن #نوشته شده بود: اگر #شهید شدم با این شماره... تماس بگیرید و به خانواده ام خبر دهید، #محتویاتی بود که در جیبش یافت شد.
🔰هشت سالی از #شهادت مهرداد می گذشت و او اولین شهیدی بود که پیکر #مطهرش بعد از جنگ در شلمچه پیدا شد.خبر به گوش مادر رسید و انتظار هشت سال و #چهار ماه و 16 روزه اش به پایان رسید. حالا دیگر دلتنگی هایش را به #قطعه 26 بهشت 🌸زهرا(س) می برد و خود را آرام می کرد...
#شهید_مهرداد_سیستانی
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
° #عاشقانہ_شهدا💕 #ﺷﺎﻳـﺪ بهترین لحظہ هایے ﻛہ با ﻫـﻢ ﺩﺍﺷﺘـﻴمـ🍃 نمازاے دو #نفره مون بود...📿😍 #ﺍﻳݧ کہ
🕊🌾🕊🌾🕊🌾🕊
✍روایت_شهداء⚘🍃🌸
🌿چه رازی نهفته در #شهادت برادران باکری⁉️سه برادر، هر سه شهید، هر سه مفقود . . .👈از راست: شهید #علی_باکری که در ایام انقلاب توسط ساواک دستگیر و تکه تکه شد و هیچگاه پیکرش بازنگشت،نفر دوم شهید #مهدی_باکری که در عملیات بدر در جزیره مجنون مجروح شد و وقتی او را در قایق گذاشتند که به عقب برگردانند قایق را با آر پی جی زدند و پیکر مهدی را دجله برای همیشه برد،
🌿نفر سمت چپ هم #شهید #حمید_باکری که در عملیات خیبر در جزیره مجنون شهید شد و وقتی خواستند فقط پیکر او را برگردانند، برادرش مهدی گفت: هر موقع سایر شهداء را برگرداندید او را هم بر میگردانیم و پیکر حمید تا به همین امروز مانده است در جزیره مجنون...
#شهید_علی_باکری🌷
#شهید_مهدی_باکری🌷
#شهید_حمید_باکری🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ 3⃣5⃣#سبک_زندگی_قرآنی✨ #حتما_بخونید ✍هیچ میدانید که در هر لحظه و هر زمان چهار دوربین زنده در
❣﷽❣
4⃣5⃣#سبک_زندگی_قرآنی✨
⭕️ دو #دستور_تربیتی در قرآن
✍ قرآن میگه اگه کسی به شما خوبی کرد، شما با خوبی بیشتر جوابش رو بدید...
اما اگه کسی به شما بدی کرد، اگه جای عفو و گذشت هست، گذشت کنید، ولی اگه خواستید جواب بدیاش رو بدید، به همون اندازه مجازات کنید نه بیشتر...
#سبک_زندگی
⭕️ درباره جواب خوبی دیگران، در سوره نساء آیه ۸۶ میفرماید:
◀️ وَ إِذٰا حُیِّیتُمْ بِتَحِیَّةٍ فَحَیُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهٰا أَوْ رُدُّوهٰا.
👈 هنگامی که کسی به شما تحیّتی گوید، و محبتی کند، شما این محبّتِ او را به طور بهتر، یا لااقل به همان گونه پاسخ بگوئید.
💦🌾💦🌾💦🌾💦🌾
⭕️ در مقابل، درباره پاسخ بدی دیگران در سوره شوری آیه ۴۰ میفرماید:
◀️ (وَ جَزٰاءُ سَیِّئَةٍ سَیِّئَةٌ مِثْلُهٰا).
👈 کیفر بدی مجازاتی همانند آن است
اما بلافاصله در ادامه آیه میفرماید:
◀ ️(فَمَنْ عَفٰا وَ أَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَی اَللّٰهِ)
👈 هر کس عفو و اصلاح کند، اجر و پاداش او با خدا است.
🔹 تو از خطاهای دیگران بگذر، اجرت با خود خداست...
🔹 #عفو_و_گذشت خصلت انسانهای نجیب، و پایه بیداری معنوی است.
🔹 با #گذشت_کردن، شما چیزی را از دست نمیدهید بلکه بدست میآورید.
🔹 اگر با #گذشت_کردن، کسی کوچک میشد، خدا تا این اندازه بزرگ نبود!
🔹 #گذشت، بار سنگین دشمنی و کینهتوزی را از دوش شما برمیدارد، و فضای ذهنتان را برای اندیشههای مثبت و سازنده، پاک و روشن میسازد.
#ادامه_دارد...
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
مهارتهای کلامی_16.mp3
12.64M
#مهارتهای_کلامی ۱۶
🔰سخن چینی ؛
نجاستی است که جز فرد حقیر، به آن تن نمیدهد! چرا که سه نفر را درگیرِ این نجاست میکند؛ گوینده، شنونده، و کسی که مورد بدگویی قرار میگیرد!
🔰سخن چینی ؛
ـ اگر راست باشد؛ غیبت است ...
ـ اگر دروغ باشد ؛ تهمت است ...
مراقب این خنجر زهرآلود شیطان باشیم.
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🕊|شهید جواد الله کرم :
💢شعارش این بود..
🔹مهم نیست چه #مسئولیتی داریم و کجا هستیم، هرجا که هستیم باید درست انجام وظیفه کنیم.
#کلام_شهید ✨
#ما_ملت_امام_حسینیم 🥀
یاد شهدا با ذکر #صلوات 🌷
#شهید_جواد_الله_کرم🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی ⛅️#افتاب_در_حجاب 9⃣6⃣#قسمت_شصت_نه 💢وفریاد مى زند: _جلاد! بیا و گردن این
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی
⛅️#افتاب_در_حجاب
0⃣7⃣#قسمت_هفتاد
💢مامور #میخندد و به دیگرى مى گوید:_اینها را نگاه کن ! قرار است فردا همگى کشته شوند و امروز نگران فروریختن سقف اند.
#طبیعى_است که این کلام، رعب و وحشت #بچه_ها را بیشتر کند... اما #حرفهاى_امام تسلى و آرامششان مى بخشد:
_✨عزیزانم ! مطمئن باشید که ما کشته نخواهیم شد. ما به #مدینه عزیمت مى کنیم و شما #به_خانه_هاى_خود باز مى گردید.
🖤دلهاى💗 بچه ها به امید آینده آرام مى گیرد.... اما به هر حال، خرابه، خرابه است و جاى زندگى کردن نیست...
چهره هایى که آسمان هرگز رنگ رویشان را ندیده، باید در هجوم سرماى شب بسوزند... و در تابش مستقیم آفتاب ظهر پوست بیندازند....
انگار که لطیف ترین گلهاى گلخانه اى را به کویرى ترین نقطه جهان ، تبعید کرده باشند....
💢تو هنوز زنها و بچه ها را در خرابه اسکان نداده اى، هنوز اشکهایشان را نسترده اى ، هنوز آرامشان نکرده اى...
و هنوز
گرد و غبار راه از سر و رویشان نگرفته اى... که #زنى با ظرفى از غذا وارد خرابه مى شود.... به تو سلام مى کند و ظرف غذا را پیش رویت مى نهد.
بوى غذاى گرم در فضاى خرابه مى پیچد و توجه کودکانى را که مدتهاست جز گرسنگى نکشیده اند و جز نان خشک
نچشیده اند، به خود جلب مى کند.
تو زن را #دعا مى کنى و ظرف غذا را پس مى زنى و به زن مى گویى:
_✨مگر نمى دانى که #صدقه بر ما #حرام است؟
🖤زن مى گوید:
_به خدا قسم که این صدقه نیست ، #نذرى است بر عهده من که هر #غریب و #اسیرى را شامل مى شود.
تو مى پرسى که:_✨این چه عهد و نذرى است ؟!
و او توضیح مى دهد که:
_در #مدینه زندگى مى کردیم و من #کودك بودم که به #بیمارى_لاعلاجى گرفتار شدم. پدر و مادرم مرا به خانه #فاطمه بنت رسول الله بردند تا او و على براى شفاى من دعا کنند. در این هنگام #پسرى خوش سیما وارد خانه شد. او #حسین فرزند آنها بود.... على او را صدا کرد و گفت:
💢''حسین جان ! دستت را بر سر این دختر قرار ده و شفاى او را از خدا بخواه. حسین، دست بر سر من گذاشت و من #بلافاصله شفا یافتم و آنچنان شفا یافتم که تا کنون به #هیچ بیمارى مبتلا نشده ام.... گردش روزگار، مرا از مدینه و آن خاندان دور کرد و در اطراف #شام #سکنى داد.... من از آن زمان #نذر کرده ام که براى #سلامتى آقا حسین به اسیران و غریبان ، احسان کنم تا مگر جمال آن عزیز را #دوباره ببینم.
تو همین را کم داشتى زینب..!
🖤که از دل #صیحه بکشى...
و پاره هاى جگرت را از دیدگانت فرو بریزى.
و حالا این #سجاد است که باید تو را آرام کند... و این #کودکانند که باید به دلدارى تو بیایند...
در میان ضجه ها و گریه هایت به زن مى گویى:_✨حاجت روا شدى زن! به وصال خود رسیدى. من زینبم، دختر فاطمه و على وخواهرحسین و این سر که بر سر دارالاماره نصب شده، سر همان حسینى است که تو به دنبالش مى گردى و این کودکان ، فرزندان حسین اند. نذرت تمام شد و کارت به سرانجام رسید.
💢زن نعره اى از جگر مى کشد و #بیهوش بر زمین مى افتد....
تو پیش پیکر نیمه جان او زانو مى زنى و اشکهاى مدامت را بر سر و صورت او مى پاشى...
زن به هوش مى آید،...
گریه مى کند، زار مى زند، گیسوانش را مى کند، بر سر و صورت مى کوبد.
و دوباره از هوش مى رود.
باز به هوش مى آید،....
#ادامه_دارد...
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
مداحی آنلاین - یه مادر شهیدمو ، دلم رو پرپر میکنم - نریمانی.mp3
12.22M
⏯ #شهدایی
🍃یه مادر شهیدمو ، دلم رو پرپر میکنم
🍃فقط با یاد پسرم ، زندگیمو سر میکنم
🎤 #سید_رضا_نریمانی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
💜🌟💜🌟💜
🌸لالا ، لالا ، گل🌼 #صنوبر
🌱بخــواب ای نازنین دلـ💓بر ،
🌸لالایی #نخستین نغمه های زیبایی 🌱است که از لبان #مـادران ،به گوش
🌸ما رسیده . . .
#شهید مدافع حرم
#شهید_محمد_معافی🌷
#شبتون_شهدایی🌙
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh