eitaa logo
شعر شیعه
7هزار دنبال‌کننده
487 عکس
180 ویدیو
20 فایل
کانال تخصصی شعر آئینی تلگرام https://t.me/+WSa2XvuCaD5CQTQN ایتا https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc جهت ارسال اشعار و نظرات: @shia_poem_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
گلزار زمین خوب تر از خلد برین است هر سو نگرم نور خداوند مبین است دامان زمین سجده گه روح الامین است در بیت ولایت پسری ماه جبین است این شمع فروزان حرمخانۀ دین است این نخل علی دسته گل ام بنین است در باغ ولا عطر گل یاس مبارک آمد به جهان حضرت عباس مبارک امروز بنی هاشمیان را قمر آمد از بحر خروشان ولایت گهر آمد گلزار امید علوی را ثمر آمد یا فاطمۀ ام بنین را پسر آمد گویی ملکی بود و به شکل بشر آمد بر حیدر کرّار، حسینی دگر آمد لبخند حسن بر گل رخسار حسین است خیزید که میلاد علمدار حسین است عبّاس که شد فوق بشر قدر و جلالش عباس که گردیده ملک محو جمالش هرگز نرسد دست به دامان کمالش بر قامت رعنا و به حسن و خط و خالش دائم صلوات نبی و احمد و آلش عطر نبوی می دمد از باغ خصالش شد باز چو بر شیر خدا نرگش مستش زد بوسه به پیشانی و چشم و لب و دستش ای شیر خدا بوسه بزن بر سرو رویش ای فاطمه با خنده بزن شانه به مویش ای مهر ببر سجده به خاک سر کویش ای ماه زگردون بگشا دیده به سویش ای خضر ببر آب بقا از لب جویش ای بحر بگیر آبرو از خون گلویش ای سیّد عشاق به بر گیر چو جانش گه بوسه به چشمش بزن و گه به دهانش این طفل نه سرباز فداکار حسین است سقّا و سپهدار و علمدار حسین است جان بر کف و پیوسته خریدار حسین است چشمش همه دم باز به رخسار حسین است لبخند به لبهاش زدیدار حسین است پیداست که قلزم خون یار حسین است بنوشته به پیشانیش از روز ولادت عباس بود عاشق ایثار و شهادت عبّاس حسینی بود از روز ولادت عباس بود منتظر روز شهادت عباس کند با تن بی دست عبادت عباس دهد بر همه گان درس رشادت عباس سراپا به حسین دارد ارادت عباس گرفته است در این کوی سعادت عباس، غمی جز غم دلدار ندارد عباس، حسینی است به کس کار ندارد من روز ازل رشتۀ آمال گسستم من دل به ولای پسر فاطمه بستم من عاشق و دل باختۀ عهد الستم من درهم و دینار عدو را نپرستم من منتظر تیر بلا بودم و هستم این سینه و پیشانی و چشم و سر و دستم من در طلب شیر، نی ام تشنۀ دردم من کودک گهواره نی ام مرد نبردم قنداقه ام از دامن گهواره برآرید در زیر قدم های امامم بگذارید شیرم به چه کار آید شمشیر بیارید بر دامن گهواره زخونم بنگارید عباس، حسینی است حقیرش نشمارید بر گوش دل این نکتۀ شیرین بسپارید آن لحظه که عاشق به جهان چشم گشاید از لعل لبش زمزمۀ عشق برآید ای بحر، خجل از لب عطشان تو عباس ای عشق و وفا آمده حیران تو عباس ای در ره دلدار به کف جان تو عباس ای دین خدا عاشق ایمان تو عباس ای عالم و آدم همه قربان تو عباس ای فوق شهیدان، شرف و شأن تو عباس پیوسته دلم یاد تو و یادحسین است میلاد تو همچون شب میلاد حسین است در برج ولایت تو قمری تو قمری تو بر نخل ولایت ثمری تو ثمری تو در بحر فضلیت گهری تو گهری تو در سینۀ عاشق شرری تو شرری تو بر خلق دو عالم پدری تو پدری تو الحق که علی را پسری تو پسری تو تو یوسف دو فاطمه و چار امامی در بین تمام شهدا ماه تمامی از روز ازل دست تو تقدیم خدا شد هر چند که در صحنۀ عاشور جدا شد جسمت به زمین قبلۀ جان شهدا شد برنی سرت آئینۀ مصباح هدی شد افسوس که حقّ تو به شمشیر ادا شد یکبار نگو، جان تو صد بار فدا شد آن لحظه شدی کشته تو ای ماه مدینه کافتاد نگاهت به لب خشک سکینه ای کشتۀ حق در دل ما زنده توئی تو تا هست جهان بر پا پاینده توئی تو بر سیّد عشّاق نماینده توئی تو در سینۀ ما، نور فزاینده توئی تو بر هر گره بسته گشاینده توئی تو در قلزم خون ماه فروزنده توئی تو الهام تو و لطف تو وجود تو باید بی فیض تو (میثم) چه بگوید چه سراید @shia_poem
قبل از تو عشق جرأت پیدا شدن نداشت اصلا قنوت راه به تقوی شدن نداشت هرگز نماز خلق تماشا شدن نداشت قران بی کلام تو معنا شدن نداشت با تو دوباره طلعت کوثر طلوع کرد ایینه ی عبادت حیدر طلوع کرد ای مقتدای گریه ی شب زنده دارها دستت امید سفره ی هر چه ندارها داریم از صحیفه ی تو سایه سارها یادت نجات بخش هزاران هزارها ای ابرها مطیع دعای غلامتان باران چه قابل است به پای غلامتان دنیا هنوز مثل تو عابد ندیده است جبریل بال زیر قدومت کشیده است با گریه هات نبض عبادت تپیده است شیطان امید واهی اش از تو بریده است ای خط به خط کتاب تو تفسیر بندگی جاری ست با تو عطر مزامیر بندگی دریایی و اسیر تلاطم نمی شوی جز کوه سر به مهر تجسم نمی شوی با خط کفر مست تفاهم نمی شوی جز در قنوت نیمه شبت گم نمی شوی پیشانی بلند تو سجاد بوده است نامت همیشه زینت عباد بوده است عرفان نسیم صبح ابوحمزه های تو لبیک می رسید به هر ربنای تو داوود جان گرفته ز لحن دعای تو یک روز شاه می شود اخر گدای تو حرف گدایی است ببین دست خالی ام این اشک های شوقم و این خسته حالی ام ای عشق بی حرم حرمت چشم های ما خاک بقیع ناب ترین توتیای ما بارانی است نذر تو حال و هوای ما از غم ترک ترک شده بغض صدای ما هر جا که صحبت از حرمت شد دلم شکست تا حرف غربت حرمت شد دلم شکست معراج چشم عاشق ما جنت البقیع تا بوده بوده قبله نما جنت البقیع یک شعبه ای ز عرش خدا جنت البقیع سایه نشین کرببلا جنت البقیع غم در گلوی شیعه صریح است در بقیع سنگ مزار جای ضریح است در بقیع جز تو که در مقابل شعله امام شد در فصل خون مسافر تکفیر شام شد بر روی نیزه شاهد ماه تمام شد چل سال اشک و ماتم تو مستدام شد چل سال اشک ریخته با روضه های اب چل سال یاد تشنگی کودک رباب @shia_poem
سویِ مجنون برسانید كه لیلایی هست ما شنیدیم در این شهر كه آقایی هست دورِ این خانه شلوغ است اگر جایی هست دردمندیم و دلی خوش كه مداوایی هست شبِ عید است بیائید حنا بگذاریم سر به خاكِ قدمِ مردِ دعا بگذاریم - تا پدر چشم به چشمانِ تو احیا دارد پَرِ گَهواره­‌یِ تو روحِ مسیحا دارد وَ حسن خیره به چشمانِ تو نجوا دارد نوه­‌یِ حضرت زهراست تماشا دارد جلوه ­یِ نام علی بر تو مباركبادا سومین نام علی  بر تو مباركبادا - فطرسی آمده و از تو پَری می‌خواهد از تو عیسیٰ نفسِ ناب تری می‌خواهد یوسف از دستِ تو مژگانِ تری می‌خواهد كه غبارِ قدمت رُفتِگَری می‌خواهد یا كریمیم و سرِ جاده­‌یِ تو شیعه شدیم ما كنارِ پرِ سجاده­‌یِ تو شیعه شدیم - عشق وقتی به نهایت به نهایت برسد تازه شاید كه سَرَش بر كفِ پایَت برسد چشمِ جبریل اگر سویِ عبایت برسد نه محال است مقامش به گِدایَت برسد نه فقط پهنه‌یِ افلاك نمك گیرِ تو اند تو از این كشور و این خاك نمك گیرِ تو اند - مثلِ پیراهنِ یوسف كه به كنعان آمد مثلِ اَبری كه سرِ خاكِ بیابان آمد صاحبِ خانه­‌یِ خود جانبِ ایران آمد خانه­‌ی مادری‌اش شاهِ خراسان آمد خاكِ ما خانه‌ی تو سایه‌ی مطلق داری حقِ آب و گِل و بر گردنِ ما حق داری - عشقِ ایرانیِ ما كارِ بنایت با ماست حوض و فوّاره و ایوانِ طلایت با ماست طاقِ گلدسته ، رواق ، آینه‌هایَت با ماست خادمیِ حرم و صحن و سرایت با ماست طرحِ زیباتری از باغِ جنان می‌سازیم وَ ضریحِ نویی با فرشچیان می‌سازیم - مصلحت بود اگر شیرِ خدا می‌گشتی تو علی هستی و شمشیرِ خدا می‌گشتی مست از جلوه­‌یِ تكبیرِ خدا می‌گشتی تكسوارِ عرب و تیرِ خدا می‌گشتی بازویِ هاشمی‌ات تیغِ دو دَم گَر میداشت كربلا زیرِ قدم‌هات تَرَك بَر میداشت - رُخصَتَت بود اگر یك تنه لشگر بودی میمنه ، میسره بودی و مكرّر بودی ای امام ابنِ امام از همه بهتر بودی رخصتت بود اگر حضرتِ حیدر بودی كربلا دید پدر را نَفَست یاری كرد وَه كه با نامِ تو عباس علمداری كرد - واژه‌ات خطبه شد و تیغِ علی وار آورد خطبه‌ات شورِ علی در دلِ پیكار آورد چه بلائی به سرِ كاخِ ستمكار آورد شیعه را با شب و شمشیر و دعا بار آورد با تو در شام عجب معركه بر پا شده است كه دعا گوی شما زینبِ كبری شده است @shia_poem
پر می کنیم از می گلوی باده ها را تا مست باشیم انتهای جاده ها را بعد از دو رکعت عشق بازی باز خواندند در رکعت سوم همان دلداده ها را امشب به سمت خانه ی سجاد انداخت دست ارادت های ما سجاده ها را خاکیم و مشتاقیم تا دامانی امشب آنی بگیرد دست این افتاده ها را بعد از پدر حالا پسر می آید از راه خدمت کنید آقا و آقازاده ها را این دومین نوریست که تا منجلی شد او هم علی بن حسین بن علی شد در آسمانم ماه را می بینم امشب گمراهم اما راه را می بینم امشب چشم سرم را بستم و با دیده ی دل لبخندهای شاه را می بینم امشب ارباب خوشحال است و من در دست هایم مال و منال و جاه را می بینم امشب در چشم های این علی دارم علی را یا که رسول الله را می بینم امشب می آید و با هر قدم در زیر پایش جان های خاطرخواه را می بینم امشب حالا که آقای دعا دارد میاید ما را خدا ای کاش قربانش نماید فخر است امشب آسمان را بر زمینش می خندد و افلاک حیران طنینش دست حسین بن علی امشب رکاب و روی علی بن حسین آمد نگینش بی تاب شد، لبخند زد، رویش گل انداخت وقتی که لب های علی شد بوسه چینش خالی ست جای فاطمه هرچند اما خوابیده با لالایی ام البنینش در سوم شعبان رسید از راه، شاه و در پنجمین روزش رسیده جانشینش روح دعا، مرد خدا، جان حسین است او وارث ملک سلیمان حسین است با تیرهایی که روان از چشم جادوست صید غزال نرگس او هرچه آهوست حافظ! بگو باد صبا تا باز آرد عطر خوشی از نفحه های گیسوی دوست حالا که سجاد است و زین العابدین است محراب ما طاق و رواق آن دو ابروست محصول پیوند عرب ها و عجم هاست طفلی که کسری زاده است و هاشمی خوست چون همسری پادشاه کشور عشق این افتخار مادری شهربانوست این افتخار مردم این آسمان است اربابمان داماد ما ایرانیان است با یک نگاهت سنگ هم اعجاز کرده در راه اثباتت حجر لب باز کرده نه دوستانت که ید عقده گشایت از دشمانت هم گره ها باز کرده حتی دعاهایت؛ جدا از حرف هایت در علم حرفی تازه را آغاز کرده شاگردهایت را هم این اسلوب تدریس آموزگار آسمان! ممتاز کرده هر کس فرازی از ابوحمزه شنیده تا قاب قوسین خدا پرواز کرده هروقت میخواهم که قلبم را بشویم باید "الهی لاتودبنی" بگویم با دست لبریز از دعایی که تو داری ما را ببر سمت خدایی که تو داری حرفی بزن تا جام من لبریز گردد از باده های حرف هایی که تو داری گرم مناجات است شب های ملائک با لحن جانسوز صدایی که تو داری پرواز خواهم کرد با بالی که خاکی ست یک روز تا صحن و سرایی که تو داری ما را شبی مهمان خان روضه ات کن در خانه ات، در کربلایی که تو داری هر جا که باشی کربلا آنجاست آقا انگار هر روز تو عاشوراست آقا آزادی از بند اسارت در اسارت دست خدا بوده است یارت در اسارت در مجلس حکام، بر منبر نشستی بر روی کرسی صدارت در اسارت بر دشمنت هم باب بخشش باز کردی یعنی شدی پیک بشارت در اسارت با دست بسته باز دستی باز داری وقتی عطا گشته است کارت در اسارت جسم شهیدان را که کفن و دفن کردی با اشک می خواندی زیارت در اسارت ای آسمان، شرمنده از باران چشمت دست مرا پر می کند احسان چشمت باران چشمان تو را باران ندارد ای آسمان! که بارشت پایان ندارد هر روز، یعقوبی! ز داغ یوسفی که پیراهنی را هم از او کنعان ندارد حد اقل آبی بنوش آقا که چشمت دیگر برای گریه کردن جان ندارد هنگام قرآن خواندنت هم گریه کردی بر حرمتی که قاری قرآن ندارد گفتی مرا ای کاش که مادر نمی زاد چه دیده ای که بدترش امکان ندارد؟ بعد از بلای شام، شامت را سحر نیست بعد از عمو در آسمانت یک قمر نیست @shia_poem
السلام علیکَ یا اول السلام علیکَ یا آخِر السلام علیکَ یا باطن السلام علیکَ یا ظاهِر با همین اشک شوق بر کاغذ می نویسم امامِ من سجاد با صدای بلند می گویم عشقِ شیعه ، ابالحسن.‌.. سجاد من فقیرم ولی به رسم ادب زندگی ام همه برای شما خون ناقابلم که هیچ آقا پدر و مادرم فدای شما پدر و مادر تو را آقا دوست دارم خودت که میدانی پدرت فخر عالمین است و مادرت بانویی است ایرانی در میان مصیبتِ دنیا تو زبان دعا به ما دادی هر کجا کار ما گره خورده یادِ ما ذکرِ ربنا دادی آن کسانی که از شما دورند بین زندان نفس محبوسند شیعیانی که اهل دل هستند با صحیفه همیشه مأنوسند گل سجاده مستِ اذکارت دل ما برده ای به یک غمزه ای دمت گرم یاد ما بودی یاد دادی به ما ابوحمزه توشه باید گرفت در عالم از مناجات راغبین شما درِ توبه به روی ما باز است با مناجات تائبین شما در صلاة تو آمده ابلیس شکل ماری تو را گزید اما آنقدر محو ذات حق بودی آخرش گفت: التماس دعا نیمه شب ها به دوشتان کیسه همه جا فکر سائلان بودی ملجأ کودکان درمانده بهر بیچارگان امان بودی جان فدایت که بعد از عاشورا کار تو بوده هر کجا گریه آب می دیدی و دلت می سوخت حافظ دین شدی تو با گریه وقت ذبح چهارپا گفتی: "آب خورده است این زبان بسته؟ پدرم گفته بود أنا العطشان با نوک نیزه شد دهان بسته" دست خالی رسیدم و دارم چشم ، بر رحمت قدیم شما بعد عمری مزارتان خاکی است بی حرم ؛ قلبِ ما حریم شما @shia_poem
خدایِ عالیِ اعلی ندارد از تو عالی‌تر ندارد در بساطِ خود از این عالی تعالی‌تر علیُّ حُبُه جُنَّه قسیم النار والجَنَّه به حمدِالله وَالمِنَّه ولی‌الله ست والی‌تر اگر پا بر زمین کوبد علی افلاک می‌روبد نباشد در کفِ دستش از این عالم سفالی‌تر اگر فرش نجف گردیم حقّا محترم گردیم که از قالیچه‌ی تبریز می‌گردیم قالی‌تر علی باید ؛ فقط ؛ حتماً ؛ امیرالمومنین باشد علی آمد که در تکرارِ زین‌العابدین باشد اگر جایی دهد زلفش دلِ دیوانه‌‌ی ما را "به بوی سیب او بخشم سمرقند و بخارا را" در آغوشِ حسین است و به رویِ دامن زینب ببین بابا چه می‌بخشد گداها را گداها را لبِ گهواره‌اش پروانه‌ای بی تاب اگر دیدید بدان جبریل آورده است مبارک بادِ زهرا را اگر بابابزرگ این است حتماً این نوه غوغاست اذانش را علی گفت و به دستش داد دنیا را علی باید چنان باشد علی باید چنین باشد علی آمد که در تکرارِ زین‌العابدین باشد خدا را شُکر ما دیدیم شاهِ شهریاران را خدا را شُکر ما دیدیم ماهِ ماه شعبان را خدا این نکته را فرمود وقتی فاطمه خندید فرشته این سخن را گفت و بُرد از آسمان جان را: که زهرا طورِ دیگر طور دیگر دوست می‌دارد میانِ این عروسانش عروسِ خاک ایران را ببین که می‌بَرد امشب تبسمهای زیبایش دلِ مادربزرگش را  دلِ اولادِ سلمان را علی از ماست از داماد ما زین سرزمین باشد علی آمد که در تکرارِ زین‌العابدین باشد بنا این بود بنشینی وگرنه میرِ میدانی بنا باشد که برخیزی امیرِ تیغ دارانی برایت لافتی الا علی می‌آید از بالا اگر سربند یازهرا ببندی رویِ پیشانی هزار ، الله‌اکبر را به بازویِ تو می‌خوانند که با شمشیر می‌گردی علیِ اکبرِ ثانی علیِ اکبرِ ثانی نه تو بالاتر از آنی تو عباسی نه اینهم نه ، که طوفان‌تر زِ طوفانی علی در چارده تصویر آمد دلنشین باشد علی آمد که در تکرارِ زین‌العابدین باشد تو صبح و شام می‌گِریی زِ سوزِ استخوان آقا به زخمِ کهنه‌ی زنجیر و بر زخمِ زبان آقا زِ چشمانت که پرسیدند آقا سخت یعنی چه؟ سه دفعه شام گفتی و سه دفعه خیزران آقا قنوتت را که می‌دیدند خواهرها... می‌گفتند امان از دزدِ انگشتر امان از ساربان آقا تو سی‌سال است می‌گریی چرا پیراهنش بردند؟ تو سی‌سال است می‌سوزی زِ لبخندِ سنان آقا علی آمد که عاشورا همیشه آتشین باشد علی آمد که در تکرار زین‌العابدین باشد ۱. دوست داشتم بگویم: من از مال علی بخشم .... @shia_poem
ای اهل دعا!روح دعا باد مبارک در دیـده تجلای خدا باد مبارک این عید مبارک، به شما باد مبارک لبخند امـام شهدا بـاد مبـارک -جان در بدن عالم ایجاد، مبارک -میلاد علی، حضرت سجاد، مبارک ای بانوی ایران!پسر آورده‌ای امشب طوبای ولایت!ثمر آورده‌ای امشب از برج هدایت، قمر آورده‌ای امشب الحق که حسین دگر آورده‌ای امشب -این گوهر رخشندۀ دامان سه دریاست -چارم وصی ختم رسل، یوسف زهراست حجروحجر وحلّ ومقام وحرم است این دریای خروشندۀ جود و کرم است این در مجمع خوبان دو عالم، علم است این دردانۀ شهبانوی ملک عجم است این -گردیـد عیـان، کوکب اقبـالِ محمّد -چشم و دلتـان روشن، ای آل محمّد این ماه تمام است، تمام است، تمام است فرزند قیام است، قیام است، قیام است ذکراست وسلام است و سلام است،سلام است بر خلق، امام است، امام است، امام است -بی‌پرده ببینید جمال ازلی را -تبریک بگویید حسین‌بن‌علی را ایـن ماه، چراغ مـه شعبان حسین است این بضعۀ ثارالله و این جان حسین است این لالـۀ خنـدان گلستان حسین است این آیه بـه آیـه همه قرآن حسین است -این جان حسین است بـدانید بـدانید! -قرآن حسین است بخوانیـد بخوانیـد! خیزید که از اشک شعف آینه شوییم چون لالۀ خندان سر هر شاخه بروییم پرواز کنان تـا حرم الله بپـوییم مانند فرزدق بخروشیم و بگوییم -ریزد بـه ثنایش دُر نـاب از دهن ما -تا شام شود روز «هشام» از سخن ما این است که توحید از او یافت ولادت دارد بـه وجودش حـرم الله، ارادت داده بـه مقامش ز ازل کعبه شهادت کردند به مهرش همه حجاج، عبادت -این سیـد و مولا و امام حرمین است -این سبط نبی، پور علی، نجلِ حسین است این سورۀ قدر و زُمر و یوسف و طاهاست این سیـد بطحا پسر سیـد بطحاست این نـور دل فاطمـۀ ام‌ابیـهاست این‌نوح و خلیل است و کلیم است، مسیحاست -رخشنده چراغ دل هر انجمن است این -سر تـا بـه قدم آینۀ پنج تن است این ای یـوسف زهرا شده مبـهوت کمالت! ای عرش خدا گوشه‌ای از قصر جلالت! یـادآور خُلق نبـوی، خلق و خصالت بـا آنکه بـوَد حلقـۀ زنـجیر، مدالت -با آنکه بـه گردن اثـر سلسله داری -آقایی و اشراف بـه هر سلسله داری غیر از تو که در شام بلا خطبه بخواند؟ در حلقۀ زنـجیر، عـدو را بـکشانـد؟ در کاخ ستم، یکسره آتش بفشاند؟ بـر خاک مذلت همگان را بنشاند؟ -تو صاحبِ فریـادِ تـمامِ شهدایی -بر جان ستمگر، شرر خشم خدایی غیر از تو که در سلسلۀ سخت اسارت بـر فرق ستمکار زنـد مشت حقارت؟ ویـرانـه کند کاخ ستم را بـه اشارت؟ تـازد بـه سپاه ستم و ظلم و شرارت؟ -در خطبۀ تـو خشم خدای ازلی بـود -فریاد خروشانِ «حسین‌بن‌علی» بـود ای سرزده از سینۀ هـر نسل، نـدایت ای زمزمۀ وحی خداونـد، صدایـت اسلام، رهیـنِ نـفسِ روح‌فزایـت در سلسله پیوسته به لب، ذکر خدایت -روزی که نبودی خبری از گل «میثم» -شد بسته بـه زنجیر ولایت دل «میثم» @shia_poem
مرا در هوای نجف آفرید مرا حق برای نجف آفرید خدا خواست عاشق شوم پس مرا به یا مرتضای نجف آفرید ستونهای این آسمان را خودش زِ گلدسته‌های نجف آفرید خدا خواست دنیا بهشتش شود که ایوان طلای نجف آفرید رُطب های آنجا مرا مست کرد مرا چاییِ کربلا مست کرد تو دامادِ ایرانیِ ما شدی تو مهمان مهمانیِ ما شدی تو زیباترین جلوه‌های خدا مناجات شعبانیِ ما شدی گرفته است بوی تو این سرزمین دلیل مسلمانیِ ما شدی  اگر خاک ما خاک عشق علی است خودت آمدی بانیِ ما شدی به ایران صفا را تو آورده‌ای امام رضا را  تو آورده‌ای زمین پُر شد از عطر گلخانه‌ات که بوی حسن می‌دهد خانه‌ات علی هستی همسرت فاطمه* کَرَم در کرم داشت کاشانه‌ات پس از تو رسیدند تا مجتبی کریمان زِ فیض کریمانه‌ات اگر هشت معصوم ما می‌رسند به بیتِ حسن بیت فرزانه‌ات زِ تو بر حسین و حسن منتصب حسن زاده‌اند و حسینی نصب نسیمی مرا سمتِ سجاده‌ات سحر می‌برد تا سرِ جاده‌ات هوای زیارت سرم زد ربود دلم را سرِ زُلف اُفتاده‌ات خدا را در این خانه دیدم فقط من از برکت سفره‌ی ساده‌ات میانِ علی‌اکبر و اصغری که تا دل بری از دو دلداده‌ات پدر گفت تاج سرم آمده علیِ علی اکبرم آمده تو جام بلا با بلا می‌زدی تو قالوبلا با رضا می‌زدی اگر جلوه می‌کردی آقا خودت سرِ لشکرِ کینه را می‌زدی  بنا این نبود و خدا این نخواست اگر نعره یا مرتضی می‌زدی علمدار محوِ تو می‌شد فقط به تیغِ علی ضربه تا می‌زدی زمین می‌شود خاک طوفان زده که فرزند حیدر به میدان زده تو پنهان به حجِ خدا می‌روی به دنبال جامانده‌ها می‌روی تو خود کعبه‌ای مکه‌ای زَمزمی برای زیارت کجا می‌روی تو بر دوشتان بارِشان می‌کشی شبیهِ شبِ مرتضی می‌روی تو بر زخمِ زنجیر نان می‌بَری کنارِ فقیر و گدا می‌روی کریمی به بیتت حرامی نشست** سر سفره‌ی تو جذامی نشست مرا می بَری تا ملاقات خود به سوی خدا با مناجات خود مرا مسجد و کعبه و دِیر کن ببر تا تماشایِ میقاتِ خود بیا فارغ از قیل و قالم نما مرا پُر کن از نورِ اوقات خود صحیفه گشودم به درکَت رِسَم لبم آشنا کن به سوقات خود بیا جان من سر به راهم نما ابوحمزه خوان و نگاهم نما الهی وَ رَبی نعیمی نعیم و نحن المَسیئونَ ذنبی جَحیم وَ اِن کانَ جُرمی عظیمُ کبیر و عفُّک قدیم و لطفک عظیم و ابکی علی ضیغ قبری و حشر تَرَحَّم علی عبدک یا رحیم وَ غَفِّر ذنوبی و سَتِّر عیوب وَ حَقِّق رجایی اَلا یا‌کریم فقط آمدم با سری سربِزیر امیری حسین فنعم الامیر *فاطمه بنت الحسن علیهما السلام مادر جلیله امام باقرعلیه ااسلام **اشاره به پناه بردن مروان حکم ملعون در واقعه حره به بیت امام سجاد السلام @shia_poem
من با تو زندگی نکنم پیر می شوم  بی تو من از جوانی خود سیر می شوم من در شعاع پرتو شمس الشموسیت  بی اختیار پیش تو تبخیر می شوم آیینه کاری حرمت ذره پروری ست من در رواق چشم تو تکثیر می شوم در صحن کهنه سوی تو کردم نماز را اینجاست آنکه لایق تکبیر می شوم من در شمار سلسله راویان شدم چون با حدیث سلسله زنجیر می شوم من گریه ام گرفته کمی هم به من بخند دارم به پای خویش سرازیر می شوم یک شب نشد که بیگنه آیم زیارتت اما دوباره پیش تو تطهیر می شوم وقتی که آه میکشم از پرده ی نیاز  بی پرده با تو صاحب تصویر می شوم بیچاره من که نیست قلمدانم از طلا هر چند با نگاه تو اکسیر می شوم نقاره خانه ات ز کجا آب می خورد کز بانگ آن چو سیل سرازیر می شوم؟ آن نامه ام که از سر تعجیل و اضطراب بر بال کفتران تو تحریر می شوم این رنگ طوسی از دل سرخم نمی رود گرچه دورنگ،دور ز تزویر می شوم برداشت سیل گریه بساط زیارتم نم نم دوباره قابل تعمیر می شوم حوض حیاط تو بدهد مرده را حیات من نیز با تو عیسی تاثیر می شوم وقت ورود در حرم تو هوایی ام وقت خروج تازه زمین گیر می شوم بادا شلوغ دور و برت کعبه ی عزیز من حاجی توام که به تقصیر می شوم یک روز اگر که زینت دیوار تو شوم آیینه را گذاشته شمشیر می شوم @shia_poem
حالِ خوب و اشتیاقِ دم به دم یادش بخیر کوچه های خلوت و پُر پیچ و خم یادش بخیر زیره و عطرِ حرم! عطرِ نبات و زعفران حسّ دلتنگی و بغض ِ بیش و کم یادش بخیر لذّتِ باب الجواد(ع) و خواندنِ إذن دخول گنبد و اشکِ روان در هر قدم یادش بخیر حرکتِ پرچم میانِ دست های آسمان پای سقّاخانه اشکِ مادرم یادش بخیر مانده در گوشم صدای ماندگارِ زائران ترک و بوشهری! عرب یا که عجم! یادش بخیر تکیه بر دیوار دارالحجّه و تجدیدِ عهد- با امام ِ منتظر کنج حرم یادش بخیر از لبِ نقّاره ها دادی سلامم را جواب اشک هایِ سر به زیرِ صبحدم یادش بخیر زیرِ ایوانِ طلا روحِ مرا دادی جلا تا تو را بر مادرت دادم قسم! یادش بخیر... پنجره فولاد إذنِ کربلایم را گرفت ذکرِ «آقاجان نیفتم از قلم» یادش بخیر دست و بالم بسته شد با بستنِ درب حرم بیقراری هایِ بارِ آخرم یادش بخیر! @shia_poem
سلام و عرض ادب خدمت اعضاء محترم کانال حلول ماه مبارک شعبان المعظم را تبریک عرض میکنیم. التماس دعا...
✨🌹حلول ماه شعبان گرامی باد.🌹✨ 💥اعمال ماه شعبان 💥 ۱- استغفار؛ 💢 در هر روز از روزهاى ماه شعبان هفتاد بار بگوید: «استغفر الله الَّذی لا اله الاّ هو الرحمن الرحیم، الحیّ القیّوم و اتوب الیه» ۲- صلوات؛ 💢 هر روز صد بار صلوات بر محمد و آل محمد و صد بار «لا حول و لا قوَّة الا بالله» خوانده شود. ۳- خواندن؛ 💢مناجات شعبانیه و تدبر در آن ۴- در تعقیبات نماز ظهر و عصر؛ 💢 صلوات امام سجاد «علیه السلام» ۵- روزه گرفتن؛ 💢در این ماه هر اندازه که ممکن باشد، سفارش شده است.خصوصا ۳ روز اول و آخر. ۶- صدقه؛ 💢از امام ششم «علیه السلام» نقل شده است که: 🔸 «خداوند؛ صدقه ی این ماه را پرورش می دهد و روز قیامت مانند کوه احد دیده می شود.» ۷- صله ی ارحام؛ 💢معاشرت خوب با مردم و نیکی به پدر و مادر. ۸- امر به معروف و نهی از منکر. ۹- گفتن ذکر؛ 💢هزار مرتبه ذكر «لا اله الا اللّه و لا نعبد الاّ ایاه مخلصین له الدین و لو كره المشركون» گفته شود. ۱۰- با مراقبت و تقوا 💢به استقبال رمضان رفتن. ۱۱- بسیار گفتن؛ 💢«اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم» ۱۲- خواندن؛ 💢زیارت جامعه ی کبیره. @shia_poem
صدای پای خدا می‌رسد به گوش بیا سبو به دست و غزلخوان و باده نوش بیا بگیر بیرق میخانه را به دوش بیا به بزم آمدن پیر می فروش بیا دوباره صحبت هل من مزید آمده است خدای عشق در انسان پدید آمده است صدای پای بهار است، عید می‌آید به قفل بستهٔ دلها کلید می‌آید کسی که دل به هوایش تپید می‌آید خبر دهید به فطرس امید می‌آید بیا که یأس مرام خدا فروخته‌هاست شب رسیدن آقای بال سوخته‌هاست به تشنه‌ای که به دام سراب افتاده‌ست بگو که کشتی رحمت به آب افتاده‌ست فقط نه از سر فطرس عذاب افتاده‌ست دهان هرچه گنهکار، آب افتاده‌ست پیاله‌ها همه از این شراب پر شده است به هر کسی که نظر کرده است حر شده است حسین آمده تا خلق، رستگار شوند به یمن گریه به او فصل‌ها بهار شوند حسین آمده تا قلب‌ها شکار شوند به محض بردن این نام، بیقرار شوند حسین آمده با یک نگاه دل ببرد وگرنه کیست از این روسیاه دل ببرد ز عرش گفت خداوند قادر منان خموش باش جهنم! که سوم شعبان بجای آتش تو کرده رحمتم طغیان حسین مانَد و بس کل من علیها فان بگو رسول به این خلق تا ابد گمراه که من احب حسیناً فقد احب الله اگر چه شیر ز انگشت وحی می‌نوشد و جبرئیل به جسمش لباس می‌پوشد شهنشه است ولی با غلام می‌جوشد مرا بخاطر روی سیاه نفروشد کسی که رو_ به روی بنده‌اش گذاشته است هوای نوکر خود را همیشه داشته است خدا کند که مرا عاقبت بخیر کند فدایی وهب و مسلم و بریر کند مرا نگاه، چو راهب میان دیر کند به خیمه‌اش بکشاند مرا، زهیر کند چنان حبیب در این خانه موسپید شوم شبیه جون در آغوش او شهید شوم اگر نبود حسینیه ما کجا بودیم چنان کبوتر صد بام و صد هوا بودیم هزار شکر که با او از ابتدا بودیم شب ولادتش ای کاش کربلا بودیم نشد کنار تو باشیم، از بد اقبالی‌ست دم ضریح تو صد حیف جایمان خالی‌ست دم ضریح تو اما دلی پریشان است به روی سینه زند مادری که گریان است هنوز هم پسرم روی خاک، عریان است هنوز بین دو تا نهر آب عطشان است چه کربلاست که آدم به هوش می‌آید هنوز نالهٔ زینب به گوش می‌آید @shia_poem
نور عرش امشب ، تنزل کرده است در کویر خاکیان ، گل کرده است قدسیان عرض ارادت می کنند در مدینه نور قسمت می کنند با طلوع نور ، همزاد آمده باز کن سجاده ، سجاد آمده سجده هایش خاک را شرمنده کرد بندگی اش آسمان را بنده کرد غم مخور داری اگر ذنب عظیم” یحسن العفو” است کار این کریم آنچنان در قرب ، جای تام داشت در نمازش رعشه بر اندام داشت در مصلایش ، ز رب العالمین شد خطاب انت زین العابدین” وقت حج او میان ازدحام باز شد راهش برای استلام باز شد راهش ولی باشد غلط این سخن در نزد اهل معرفت چونکه در اسرار حق دردانه اوست در حقیقت ، صاحب آن خانه اوست کعبه زد از پیش ، مردم را کنار تا به چشمش ، قبله گردد آشکار تا بگیرد اعتبار بیشتر بوسه ها می زد به دست او حجر تا نماید در مقامش احترام ایستاد آنجا به روی پا مقام تا بگیرد در بغل او را مطاف خواست دیوار حرم ، گیرد شکاف ...کاش من هم حنجر حق می شدم کاش که من هم فرزدق” می شدم @shia_poem
از لحظه نخست، خداداد عاشقم از ساعتی که روح به من داد عاشقم خورشید... در حرارت عشق تو آتشم گرم توام به شدت مرداد، عاشقم با تیشه تیشه اشک شدم بیستون شکن "شیرین" ببین به شیوه "فرهاد" عاشقم از داستان صبح ازل در تحیرم تا اینکه چشم تو به من افتاد... عاشقم شیرین شهد لعل لب تو عسل ترین یوسف ترین عزیزی و ضرب المثل ترین از آن زمان که شور زن این علم شده با کیمیای عشق دلم هم قسم شده آوردنم به قصر تو با چهره ای سیاه آری سگی به حرمت تو محترم شده از بس که محض تشنگی ات گریه کرده ایم مظلومی قیام تو "بار دلم" شده نوح نجات، "تشنه لبیک ها" ببین از شدت علاقه دلم هم حرم شده آقایی و به عشق قسم دوست دارمت ای زندگی من چه کنم دوست دارمت من که شما ندیده مرید شما شدم سرمست از فرات همان ابتدا شدم از لطف رزق پاک و همین گریه بر تو بود این که علی شناس شدم، با خدا شدم پرچم به دوش در تب ایام کودکی از پابرهنه های همین دسته ها شدم نوزاد بودم و لحظات نخست بود تا آشنا به تربت کرببلا شدم در زیر قبه حرم عرش حائرت فرموده اند اینکه "خدا هست... زائرت" ما را خودش نوشته مسلمان منبرش حرّ و زهیرهای حواشی دفترش ما را خودش نوشته به چشم محبتش همراه جبرئیل، پریشان کبوترش شور حسین عاقبت خیر می دهد... چون بی نتیجه نیست دعاهای مادرش دنیا به قد هیبت نامش کفن نداشت شاهی که بود زینت دوش پیمبرش او عین عشق هست و پر از شور عین، ما پیر "حسین منی انا من حسین" ما از او دوا گرفت مسیحا... هو الشفا یعنی حسین روح تسلا... هو الشفا با نوح بود... هم دم یوسف... کنار هود جبریل هم که گفت به موسی... هو الشفا ای قوم خسته جان خداجو... هو الطبیب ای تشنگان جام مداوا... هو الشفا بال و پرت شکسته؟ امیدت کجاست پس؟ فطرس قسم به حضرت زهرا... هو الشفا آری رواست هر چه دعا در جوار او حتی شفاست خوردن خاک مزار او او عهد کرده است چنان مست جان دهد تا عرش و فرش و لوح و قلم را تکان دهد با او و یا مقابل او؟ پاسخی است سخت هر کس به اختیار خودش امتحان دهد! او هر چه داشت داد برای نجات ما تا عشق را به مردم دنیا نشان دهد یا شاعرانه وصف کنم که برای خود آمد به ما جلالت دیوانگان دهد و... @shia_poem
"ساقی به نور باده بر افروز جام ما" فطرس رسان به کرببلایش سلام ما امشب علی و فاطمه دلشاد گشته اند "مطرب بگو که کار جهان شد به کام ما" مست از حریم پاک حسینی شویم ما "ای بی خبر ز لذت شرب مدام ما" هرگز نمیرد آنکه بود نوکر حسین "ثبت است بر جریده ی عالم دوام ما" ای ماه آسمان برو جای دگر بتاب "کاید به جلوه سرو صنوبر خرام ما" ای باد اگر به کرببلا میروی کنون "زنهار عرضه ده بر جانان پیام ما" مستی ز شرب چای حسینی چه خوش بود "زانرو سپرده اند به مستی زمام ما" از مجلسش زیارت او کرده ام طلب "باشد که مرغ وصل کند قصد دام ما" طبق حدیث کل جهان وام دار اوست "هستند غرق نعمت حاجی قوام ما" (زائر) @shia_poem
ای خسته از جماعتِ غرقِ ریا حسین ای دل بریده از همه ی رنگ ها حسین بر قتلِ تو فقیهِ دروغین بداد رأی ای کشته ی شیوخِ مقدس نما حسین سَمتِ تو از تمامی مردم فراری ام ای با غریب های جهان آشنا حسین ای بی کفن رها شده ی دشتِ کربلا ما را به حالِ خود تو نکردی رها حسین در حقِ دشمنانِ خودَت هم تو سالها کردی به جای لعنت و نفرین دعا حسین امیدِ عابدان شده بعد از نماز حج امیدِ عاشقان شده بعد از خدا حسین آری برای یاری او استخاره ها کردند مومنان و نماندند با حسین معیار اگر که پینه ی پیشانی است و ریش تنها نبود این همه اربابِ ما حسین ننگا به ما که بی ادبانه برایمان گشته خلاصه در عطش و کربلا حسین من از حسینِ معرکه گیران گریختم از این حسین راهِ زیادیست تا حسین او را اگر که زنده شود باز می کُشند یک عِدّه زاهدانه و با ذکرِ یاحسین! ای کشته ی حسادت دنیا حسین جان ای تشنه ی مُقطَع الاعضا حسین جان... @shia_poem
با هر قنوتِ نمازم؛ در دست، دفتر گرفتم پای مناجاتِ شعرم؛ مضمونی از سر گرفتم اینجا که من ایستادم؛ درگاهِ دارُالاجابه‌ست صاحب‌حرم که بماند؛ من حاجت از در گرفتم گفتم تهی‌دست هستم؛ دیدم قنوتم طلا شد از خواهشِ کاه گفتم؛ یک کوه، از زر گرفتم دستانِ سینه‌زنم را؛ از پینه‌ی دستِ بابا سرچشمه‌ی اشکِ خود را؛ از شیرِ مادر گرفتم من فطرسِ روضه‌گردم؛ با بال‌های شکسته زیر عَلم گریه کردم؛ از تیغه‌اش پَر گرفتم در اولین شوقِ پرواز؛ آنقدر بالا پریدم از آسمان هم گذشتم؛ آخر به گنبد رسیدم تا روی گنبد پریدم؛ دیدم حرم نوحه‌خوان است گلدسته تکبیر بر لب؛ می‌گفت وقتِ اذان است اشکم فراتِ وضو شد؛ رو به ضریح ایستادم گفتم همین‌جاست قبله؛ کعبه که سنگِ نشان است این قله‌ی آرزوها؛ عرشِ برینِ زمین است بالاتر از هر چه بالا؛ اینجا تهِ آسمان است هر ریشه از فرش صحنش؛ در دستِ حبل‌المتین است اهل نجاتیم، زیرا؛ اینجا پُر از ریسمان است هر چند ناخوانده بودم؛ اما مرا هم بغل کرد شش‌گوشه مهمان‌نواز و؛ با زائرش مهربان است دستم ادب کرد و گفتم؛ آقا سلامٌ علیکم ! هر چند رویم سیاه است؛ اما سلامٌ علیکم ! در مدحِ تو لال بودم؛ وقتی مرا آفریدند گفتم سلام ایهاالنّور !؛ وقتی صدا آفریدند در یک نمازِ جماعت؛ پشتِ صفوفِ ملایک بر تربتت سجده کردم؛ وقتی تو را آفریدند گفتی که زوّار دورند؛ از خانه‌ی عرشی من این شد که روی زمین هم؛ یک کربلا آفریدند در قعرِ چاهِ تباهی؛ پرواز، رویای من بود پَر باز کردم همینکه؛ گنبدطلا آفریدند تا اینکه چشمِ کریمت؛ دنبال سائل نگردد دور و بر خانه‌ات یک دنیا گدا آفریدند وقتی تو را خلق کردند؛ بر خاکِ تربت دمیدی قربانِ هویت مسیحا؛ ما را چه خوب آفریدی @shia_poem
دارم از رابطه‌ی شاه و گدا می‌گویم پشتِ این در «بده در راه خدا» می‌گویم تا بیایند، همه همسفر اشک شویم ... «هر که دارد هوس کرب‌و‌بلا» می‌گویم فطرس از راه برس؛ راه بلد می‌خواهم ! از پرِ نامه‌رسانِ تو مدد می‌خواهم آسمان‌جُل‌تر از آنم که کبوتر باشم آمدم در صفِ زوّار، که آخر باشم سائلم؛ شغل من این است، فقط در بزنم من فقط آمده‌ام دربدرِ در باشم پشت این قافله ما را بدوانید فقط دست ما را به ضریحش برسانید فقط دستِ عرشی شده‌ی تربت او بر سرم است هر چه افتاده در این جاذبه کارش کرم است جنسِ گهواره‌ی ارباب، ضریحی از چوب بندِ قنداقه‌اش از ریشه دخیلِ حرم است شعر نه؛ واژه‌ای از دفتر شاعرهایم زائرِ اذن دخولِ لبِ زائرهایم گرچه دور است، ولی حال و هوایش اینجاست آجرِ روضه‌ایِ بزمِ عزایش اینجاست دست‌بوسان؛ به حرم؛ همنفسِ خوبانند صفِ طولانیِ بوسیدنِ پایش اینجاست هر کجاییم، کنار حرم اربابیم خاک پاییم، غبار حرم اربابیم خبری هست، همه عرش خبردار شده «فطرس» آن قاصدکِ خسته که پر دار شده ... ... در دلِ قصه‌ی آزادیِ خود می‌گوید ... «باز هم حیدر کرار، پسردار شده» ما هم این بین به مولودیِ باران رفتیم یارمان آمد و ما نیز، به قربان رفتیم مادر آب، به دامان؛ سر دریا دارد پدر خاک، به لب؛ تربتِ اعلا دارد بوی سیب آمده از راهِ طواف قبله باد، همراه خودش عطرِ تنش را دارد مادرِ آب، عطش را به بغل می‌گیرد اشک می‌آید و لبخندِ لبش می‌میرد روضه نازل شد و در میکده باران آمد صحبت از آب شد و آیه‌ی عطشان آمد مقتلِ ناطقِ این روضه؛ پس از باریدن ... به تسلای دلِ مادر گریان آمد مادرش روضه به لب «وای بُنَیَّ» می‌گفت از سحر تا دل شب «وای بُنَیَّ» می‌گفت خواهری در دل گودال، به سر خواهد زد مادری ضجه‌ای از داغِ پسر خواهد زد لشکری می‌رسد و بر بدنِ تشنه لبی ... خنجر و تیغ و عصا؛ سنگ و سپر خواهد زد آسمان ریخت زمین؛ حضرت دریا افتاد روضه‌خوان ! روضه نخوان؛ مادرش از پا افتاد @shia_poem
خواهان تو هرقدر هنر داشته باشد اول قدم آن است جگر داشته باشد جز گریه ی طفلانه ز من هیچ نیاید دیوانه محال است خطر داشته باشد با ما جگری هست که دست دگران نیست از جرات ما کیست خبر داشته باشد؟! اینجا که حرام است پریدن ز لب بام رحم است بر آن مرغ، که پر داشته باشد تیغ کرمِ تو، بِکُند کار خودش را هر چند گدای تو سپر داشته باشد در فضل تو امّید، برای چه نبندم؟ جایی که شب امّیدِ سحر داشته باشد چون شمع سحرگاه مرا کشته ی خود کن حیف است که گریان تو سر داشته باشد بگشای در سینه ی ما را به رخ خویش شاید که دلم میل سفر داشته باشد می گریم و امید که آن روز بیاید بنیادِ مرا سیل تو برداشته باشد رحمت به گدایی که به غیر تو نَزَد روی هرچند که خَلْقِ تو گهر داشته باشد خورشیدِ قیامت چه کند سوختگان را در شعله کجا شعله اثر داشته باشد؟ ما را سر این گریه به دوزخ نفروشند حاشا که شرر هیزم تر داشته باشد ما حوصله ی صف کشی حشر نداریم باید که جنان درب دگر داشته باشد ما را به صف حشر معطل نکن ای دوست هر چند که خود قند و شکر داشته باشد دانی ز چه رو زر طلبیدم ز در تو چون وقت گدا قیمت زر داشته باشد ما در تو گریزیم ز گرمای قیامت مادر چو فراری ز پسر داشته باشد جز گریه رهی نیست به سر منزل مقصود هیهات که این خانه دو در داشته باشد عدلش نرود زیر سوال آن شه حاکم گر چند نفر را به نظر داشته باشد گفتی که بیایید، ولی خَلق نشستند درد است که شه سائل کر داشته باشد @shia_poem
ما زیر دین خامس آل عبائیم شکر خدا دیوانه کرببلاییم زیر علامت داد زهرا نان ما را در بهترین نقطه ازین عالم گداییم اصلا خبر از درد بی درمان نداریم تا گرم خدمت بین این دارالشفائیم آن قدر مست از نام شیرین حسینیم که بی نیاز از باده و میخانه هاییم در این دو قطره اشک شد دریای غم ، غرق دیوانه از این معجزات اشک هاییم هر بنده باشد با کسی ، ما با حسینیم دلداده ی پرچم ، سیاه یا حسینیم پر کرده بوی سیب ، امشب کوچه ها را دادند بر شیر خدا ، خون خدا را زرگر شناسد قدر زر را ، پس نداند جز فاطمه کس ، قدر مصباح الهدی را شش ماهه دنیا آمده چون بیش از این ها طاقت ندارد بی کسی مجتبی را این طفل از روز نخست آفرینش دیوانه کرده هم غریب هم آشنا را این کیست که شد روضه خوان او خدا و با ماجرایش پاک کرده انبیا را نه شیعه ، نه زهرا ، نه حیدر ، نه پیمبر او را خدا هم دوست دارد جور دیگر ای نام تو حک گشته روی بال فطرس تو آمدی و شد عوض اقبال فطرس تو کیستی که تا دو چشمت باز گردید یک لحظه طی شد ، راه چندین سال فطرس آن حسرت و خانه به دوشی ها می ارزید خوش بود چون حوا و آدم ، فال فطرس دور سرت می گشت و می خوردند حسرت یک عرش در آن لحظه ها ، بر حال فطرس تو بال و پر دادی شکسته بال ها را داری فراوان دور خود ، امثال فطرس باز است بر عالم ، کرامت خانه تو خوش عاقبت شد ، هر که شد دیوانه تو قربان آن عاشق که درگیر حسین است قربان آن ملکی که تسخیر حسین است اصلا ندارد روز محشر گیر و داری هر کس در این عالم دلش گیر حسین است باید شود این گونه مصداق شجاعت وقتی علی مرتضی ، پیر حسین است سر داده و سر پیش ظالم خم نکرده اسلام مدیون دل شیر حسین است چشم زمین و آسمان جمعه به جمعه در انتظار آخرین تیر حسین است یک روز می گردد حسینی کل عالم گیرد تمام این زمین بوی محرم کردند غوغایی مسلمانان دینش پیچیده در عالم صدای اربعینش اعجاز یعنی اینکه او در نصف روزی جا داد دنیا را میان سرزمینش او کیست زرتشتی ، یهودی و مسیحی گشتند مثل شیعیان صحرا نشینش این گریه ها داده نتیجه ، دارد عالم دیوانه می گردد از اسم دلنشینش دنیا گلستان می شود وقتی شود پُر از سینه زن های قیامت آفرینش این عشق پاینده است تا روز قیامت از ماه هم دل برده ، مصباح هدایت او شهریار عالم و خوبان سپاهش با آبروهای دو دنیا در پناهش می خواست دست قاتلش را هم بگیرد آری رسیده بر همه خیر و صلاحش با دست خالی هیچ کس بیرون نیامد! چه سفره ای انداخت او در قتلگاهش خوردند نانش را ، نمکدان را شکستند شد هلهله تنها جواب آه آهش آه ای فرات بی وفا ، آتش بگیری از تشنگی شد دود، عالم در نگاهش گل بود ، تیر و سنگ و نیزه ، پرپرش کرد ای بشکند دست کسی که بی سرش کرد فروردین ۹۸ @shia_poem
مژده ای ناب تر از ناب به دنیا دادند خبر از آمدن لیلی دل ها دادند چه مبارک سحری گشت و چه فرخنده شبی رحمت واسعه را هدیه به زهرا دادند حسن دوم این خانه به دنیا آمد شکر حق باز ولیعهد به مولا دادند باز زهرا و علی معجزه کردند امروز بین گهواره عجب معرکه ای جا دادند او همان است که پای عَلَمش روز ازل آن همه معجزه را یاد مسیحا دادند این چه عشقی است که آرامش عالم را برد این چه شوری است خدا بر دل شیدا دادند عالَم پیر ! نخور غم که جوانی آمد ساقیا باده بده عشق جهانی آمد ای دل و دلبر و دلدار سلام آقاجان حضرت سید و سالار سلام آقاجان بوی سیب حرم کرببلا می آید تا صدا می زنم هر بار سلام آقاجان دل و دین همه را روی تو نه ، نام  تو برد یوسف حیدر کرار سلام آقا جان ای وفادارترین عشق اباعبدالله بهترین مونس و غمخوار سلام آقاجان نا امید آمدم اما تو امیدم دادی آی مهتاب شب تار سلام آقاجان ای رفیق غم و شادی و من بیچاره بهترین محرم اسرار سلام آقاجان کرمت سنگ صبور دل ما نوکر هاست لطف تو بیشتر از لطف پدر مادرهاست آتش عشق تو از عالم ذر روشن بود دست هر کس که کسی بود برین دامن بود نه زمین بود نه لوح و نه قلم بود ولی نام زیبای تو در عرش طنین افکن بود چشم واکردی و دادند به فطرس پر و بال اولین کار تو تقدیر عوض کردن بود روز محشر چه جوابی به ابالفضل دهد آن که با گریه کن مجلس تو دشمن بود وقت مردن مدد حضرت زهرا گیرد دست آن بنده که مشهور به سینه زن بود جاودانه است کسی که شده مست جامت مرده آن است که یکبار نبرده نامت تو شدی شاه و چه خوب است که رعیت هستیم در کرم خانه تو صاحب عزت هستیم از خدا ما چه بخواهیم ازین بالاتر سالیانی است که جارو کش هیئت هستیم خوب و بد بودن ما ربط ندارد به کسی هر چه هستیم سر سفره حضرت هستیم می خورد غبطه به ما زاهد سجاده نشین تا که با نام تو مشغول عبادت هستیم روی ما هیچ دری بسته نگردد هرگز تا که پشت درِ این بیت کرامت هستیم کوله بار گنه از شانه ما بردارند در همان ثانیه که زیر علامت هستیم رحمت حضرت حق باد برین چشمه نور ما کجا این همه خیر ، این همه عشق ، این همه شور هر نفس اهل مناجات صدایت کردند عرشیان سجده به ایوان طلایت کردند هر کجا تا که شنیدند بهشت ، عشاقت هوس علقمه و کرببلایت کردند به خدا ظرفیت معجزه کردن دارند آن جماعت که جوانی به فدایت کردند سال ها پیش تر از آمدنت روی زمین انبیا تک تکشان گریه برایت کردند عرش هم کرببلا گشته ، ملائک از بس گریه با فاطمه بر راس جدایت کردند نه شدی غسل و کفن ، نه بدنت شد تشییع تن بی سر ! ته گودال رهایت کردند یک تنه فاطمه شد گریه کن و سینه زنت 《غسلت از خون گلو ، خاک بیابان کفنت 》 @shia_poem
باسلام خدمت اعضاء محترم کانال ولادت با سعادت و سراسر نور حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام و روز پاسدار برشما و سبز پوشان کشورمون تبریک و تهنیت باد.. 🌺🌺🌺🌺🌺 @shia_poem
🌺سِوّم‌شعبان‌المُعظم🌺 ٭سوم شعبان سال ۴هجری قمری حضرت سیدناومولانا اباعبداللّه‌ الحُسين (عليه السَّلام)به دنیا آمدند ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ٭وقتی خبر ولادت حضرتش به پیامبر (صلی اللّه علیه وآله)رسید،آن حضرت به خانه أميرالمؤمنين(عليه السَّلام)آمدند. اسماء مولود را آورد وحضرت اذان واقامه فرمودند،جبرئيل نازل شد وعرض كرد:"سلام خداوند برتو اى پيامبر، اين نوزاد رابنام پسركوچک هارون شُبير نام بگذار،كه به عربى(حُسين)گفته میشود. چراکه حضرت علی(علیه السَّلام)براى شما همچون هارون براى موسى است، جزآنكه شماخاتم پيامبران هستید." ــــــــــــــــــــــــــــــــــ ٭بعداز نامگذاری،ملائکه آسمانها فوج فوج برای تبریک وتهنیت به زمین آمدند و ازخاک کربلا برای پیامبر آورده وبخاطر مصائب این مولود تسلیت وتعزیت نیزمیگفتند. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ٭فطرس ملک و دردائیل و صلصائیل و ملائکه دیگری كه سالها مورد غضب خداوند قرارگرفته بودند، به آن امام مظلوم پناه بردند وخود رابه گهواره حضرت تبرک کردند وخداوند آنان رابه مقام قبلى بازگردانيد... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ٭حضرت حجه(عجل اللّه فرجه)در توقیع به جناب قاسم بن علاء همدانی وکیل امام عسکری(علیه السَّلام)فرمودند: مولای مااباعبداللّه الحسین(علیه السَّلام) در روز پنجشنبه سوم شعبان متولد شدند، پس آن روز را روزه بگیر و بخوان: "اللهم إنّي أسألکَ بحقِّ المَولودِ فی هذا الیَومِ المَوعودِ بشهادته... 📜🌺 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ منابع: اعلام الوری:ج۱،ص۴۲۰ امالی شیخ طوسی:ج۱،ص۳۶۷ بصائرالدرجات:ص۸۸ کمال الدین:ص۲۸۳ مصباح المجتهد:ص۷۵۸ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ @shia_poem
شراب آلوده می‌داند تَهِ پیمانه می‌چسبد خمارِ باده می‌فهمد شبِ میخانه می‌چسبد گداییِ در این خانه تشریفی به ما داده... که تنها بر لبِ ما ساغرِ شاهانه می‌چسبد حرم شد خانه‌ام وقتی ، سلامت کردم و دیدم زیارت‌هایِ ما حتی میانِ خانه می‌چسبد سرِ سال است رو بر تو زیارت‌نامه می‌خوانم زیارت‌نامه خواندن با دلِ دیوانه می‌چسبد  سلام‌الله ای دل  آتشِ صبح اَزَل آمد مبارک باد یازهرا که اَحلی مِن عسل آمد اگر شعریم اگر شوریم ؛ مُرَکب یا قلم هستیم اگر با شهریار و مُقبِلیم و مُحتشم هستیم همه از آستان آسمانی نجف داریم که هر دَم ؛ دَم به دَم با صاحبِ تیغِ دودَم هستیم دمِ ما یاعلی و بازدم‌هامان حسین است و... اسیرِ این دَم و دیوانه‌ی این بازدم هستیم  پس از یک عمر فهمیدیم این دل بارگاهِ توست در این قابی که میبینم حرم را ؛ در حرم هستیم خدا را شُکر بختِ روز و ماه و سال مایی تو همیشه تا همیشه حالِ حَوِل حالِ مایی تو تو گوشه گوشه در دل  شُعله شُعله در جگر هستی تو از پیراهنم حتی به من نزدیکتر هستی الف با میم  و با عینی و با فایی و با حایی چگونه اینهمه هستی چگونه اینقدر هستی تو با منظومه‌ی هفتاد و دو خورشیدی‌ات عمریست مدارِ چرخش دیوانه‌های دربدر هستی «اگر غم لشگر انگیزد که خونِ عاشقان ریزد» دعا هستی دوا هستی قضا هستی قَدَر هستی چنان روشن شده عالم بگو خورشید برگردد محال است از حریم تو کسی نومید برگردد نگاهی کُن به دامانت دخیلِ تو خلیل اینجاست کنارِ سجدگاهِ ما جبینِ جبرئیل اینجاست  جلال‌الله در چشمت جمال‌الله در رویت جمال اینجا جمیل اینجا جلال اینجا جلیل اینجاست نه از سینایِ موسایم  نه از اَنفاسِ عیسایم کفایت می‌کند ما را کَرَم تا که کَفیل اینجاست گِره خورده است با نامت سرِ مژگانِ ما یعنی... که آبِ سلسبیل اینجا که یک شعبه زِ نیل اینجاست خدا را شُکر قلبِ ما صدای کربلا دارد فقط حال و هوایم را هوای کربلا دارد @shia_poem