eitaa logo
شعر شیعه
6.6هزار دنبال‌کننده
423 عکس
161 ویدیو
14 فایل
کانال تخصصی شعر آئینی تلگرام https://t.me/+WSa2XvuCaD5CQTQN ایتا https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc جهت ارسال اشعار و نظرات: @shia_poem_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
شِکوِه دارم ای برادر از تمام مردمان بر مصیبت های من خون گریه کرده آسمان امنیت دارند اینجا هم مسلمان هم یهود دختر حیدر چرا اینجا نبوده در امان؟! کار دنیا را ببین! من سفره دار عالمم... پیش من انداخته پیرزنی یک تکه نان در مدینه سایه ام را هم ندیده هیچکس می روم حالا میان خولی و شمر و سنان وضع ما را دیده ای از روی نیزه تا به حال؟! مسخره کردند ما را یک به یک، پیر و جوان به اسیران، "خارجی" گفتند؛ "بَر خورده" به من خواهشاً با صوت داوودی خود قرآن بخوان بچه ها اینجا همیشه "سنگ بازی" می کنند من که دیدم دستشان بوده فقط تیر و کمان... ...پس مراقب باش از نیزه نیفتی بر زمین کاش با تو مهربان تر " تا کند " این ساربان وضع لبهای تو بدجوری به هم خورده حسین بس که بوسیده لبانت را، لبان خیزران قدر یکصد سال غم دیدم در این شهر بلا شد بهار عمر من در شام یکباره خزان @shia_poem
کیست این مردی که رو در روی دنیا ایستاده؟ در دل دریای دشمن بی‌محابا ایستاده؟ لرزه می‌افتد به جان خیل دشمن از خروشش وز نهیبش قلب هستی، نبض دنیا ایستاده می‌گذارد پای بر فرق شط از دریادلی‌ها وه چه بشکوه و تماشایی‌ست دریا، ایستاده! گر چه زینب زیر بار داغ‌ها از پا نشسته تکیه کرده بر عمود خیمه‌ها، تا ایستاده او که دارد فطرتی نازک‌تر از آیینه حتی در مصاف خصم چون کوهی ز خارا، ایستاده با غریو «ما رأیتُ  فِی البَلا  اِلا جَمیلا» پیش روی آن همه زشتی، چه زیبا ایستاده! از قیام کربلا این درس را آموخت باید: ظلم را نتوان ز پا انداخت، الا ایستاده این پیام تک سوار ظهر عاشوراست یاران: مرگ در فرهنگ ما زیباست، اما ایستاده! @shia_poem
دختر شیر خدا در شام محشر کرده است گوییا حیدر دوباره فتح خیبر کرده است اوکه منبر رفته جدش بر جهاز ناقه ها ناقه‌ای را بی‌جهاز اینبار منبر کرده است چون خدابین است چشمش، غیر زیبایی ندید گرچه چشمش با سری نیزه‌نشین سر کرده است بر فراز نیزه ها رأس حسین بن علی محض همراهی زینب ترک پیکر کرده است آستین یا چادر پاره، به هر صورت که هست عصمت الله است و قطعا فکر معجر کرده است مرتضای نطق هایش کفر را بیچاره کرد مکرِ کافر را به اذن الله ابتر کرده است بین خطبه مکث کرده ناگهان، گویا یزید چوب را نزدیک لبهای برادر کرده است @shia_poem
قلب رو به قبله‌ام را کرد احیا پرچمت ای نفس‌هایم بقربان مسیحا پرچمت هر محرم با هزاران شوق بر تن کرده‌ام رخت مشکی ظاهراً، در باطن امّا پرچمت قامت گردن کشان خم میشود بی اختیار هر کجا که میشود از دور پیدا پرچمت بس که مواج است از چندین خیابان دورتر مانده‌ام دریا به چشمم میخورد یا پرچمت!؟ بر سر خورشیدِ گنبد تا می‌افتد سایه‌اش میشود زیباترین تصویر دنیا پرچمت غبطه خوردن کار خاک و آب و آتش میشود باد وقتی عشق بازی میکند با پرچمت هر فرازی دیده‌ام با خود فرودی داشته‌‌است «هر چه بالا رفت پایین آمد الّا پرچمت» با تو هر کس بود ماند و بی تو هر کس بود رفت هست از روز ازل تا حشر، بالا پرچمت @shia_poem
باید که فقط یوسف زهرا بپسندد مارا چه نیازیست که دنیا بپسندد قنبر شدن این است که هر لحظه بگویی من راضی ام آنگونه که مولا بپسندد مجنون دمی از سرزنش خلق نرنجید دیوانه شد آنقدر که لیلا بپسندد از قافله دوریم ولی کاش از آن دور یک ثانیه برگردد و مارا بپسندد یک عمر نشستیم که در باز کند؟؟ نه_ _یک بار بیاید به تماشا...بپسندد ما دغدغه داریم که ارباب ببیند ما دغدغه داریم که سقا بپسندد نه فکر حسابیم نه دنبال ثوابیم ما آمده ایم اُمّ ابیها بپسندد  بگذار بخندند به این زار زدن ها... می ارزد اگر زینب کبری بپسندد @shia_poem
چه باک از مرگ؟وقتی مقتدایت شاه مردان است الا نمرودیان! پایان این آتش گلستان است اگر گفتند روزی این شهادت عین خسران است بگو در کنجِ بستر جان سپردن ننگ انسان است مبادا وقت جنگِ حق و باطل بی طرف باشم منِ شیعه به دنیا آمدم تا جان به کف باشم مبادا عرصه را خالی کنم در حِین این پیکار مبادا اینکه زیر چکمه ی دشمن شوم بیدار مبادا  کربلا اینبار در ایران شود تکرار مبادا لحظه ای پایین بیاید پرچم سردار مگر من مرده باشم این علم روی زمین باشد که این کشور مسلمان امیر المومنین باشد امان نامه کجا و پیروان راه عاشورا بگو «پا پس کشیدن»نیست شانِ شیعه ی مولا که عزم راسخ ما کوه ها را می کَند از جا چه غم؟وقتی که باشد مقتدامان مهدی زهرا نمی دانند ایرانی جماعت سخت بی باک است که ایران ِقوی کابوسِ دشمن های این خاک است @shia_poem
عزای ماه محرم عزای فاطمه است حسین گفتن ما با نوای فاطمه است به خرج مُغرِض و دشمن نرفته و نرود که خرج روضه هرسال پای فاطمه است اگرچه در ته گودال دست و پا میزد بهای سرخی خونش خدای فاطمه است حسین مثل حسن مادریست گریه کنید حسین عاشق اشک گدای فاطمه است اگر صدای علی را شنیدی از زینب فقط صدای رقیه صدای فاطمه است دلم به کرببلا و به اربعین خوش شد هوا هوای نجف یا هوای فاطمه است خدا قبول کُند از همه حسینی ها همیشه پشت سر ما دعای فاطمه است همیشه جمع شده روضه با سلیقه او همیشه گوشه ی هر روضه جای فاطمه است به صورتی که زده بوسه مصطفی، در خورد شروع روضه ی فضه بیای فاطمه است خلاصه پشت در خانه هیزم آوردند خلاصه بیت علی کربلای فاطمه است لگد زدند به طوبا و میوه اش افتاد همین دلالتِ بر انحنای فاطمه است زنی که خورده زمین، مردِ خانه ی علیَ است یلی که خورده زمین مرتضای فاطمه است یکی نبود بگوید محله های شلوغ چه جای آمدن بچه های فاطمه است کجاست فاطمه؟ در شام ازدحام شده عقیله وارد دروازه ی عوام شده   @shia_poem
شام بر عترت طاها چقدر سخت گذشت وای بر دختر زهرا چقدر سخت گذشت دو سه روزی دمِ دروازه معطل بودند پشت دروازه به آنها چقدر سخت گذشت کاش شب بود و نمی دید کسی زینب را بین انظار خدایا چقدر سخت گذشت وسط آن همه نامحرمِ بی شرم و حیا سرِ بازار به زنها چقدر سخت گذشت آن یهودیه نگاهش که به سرها افتاد ناسزا گفت به مولا چقدر سخت گذشت هر کسی بغض علی داشت به اکبر میزد پای آن نیزه به لیلا چقدر سخت گذشت دختر آیه تطهیر کجا بزم شراب بیشتر از همه ، آنجا چقدر سخت گذشت سر ببریده درآورد سر از طشت طلا خاک غم بر سر دنیا چقدر سخت گذشت چوب میخورد حسین و لب زینب می سوخت وای بر زینب کبری چقدر سخت گذشت @shia_poem
به زخم قلب همه عاشقان نمک زده اند که نازدانه ی ارباب را کتک زده اند یکی دو تاست مگر زخم های آبله اش چه می شد این همه سنگین نبود سلسله اش چه می شد این همه بازوی او کبود نبود دلیل قدِّ خمش کوچه ی یهود نبود چه می شد این همه از ناقه اش نمی افتاد نه ... ضربه های سنان را نمی برد از یاد در آسمان کبودش دگر ستاره نداشت چه بود قصه؟ دگر گوش و گوشواره نداشت خدا کند به زمین خورده ها نفس بدهند عقیق سرخ پدر را دوباره پس بدهند خدا کند که دگر سنگ بر جبین نخورد سه ساله ی احدی بی هوا زمین نخورد سزای دخترکی بی پناه، توهین نیست و دست هیچکسی مثل زجر سنگین نیست ### ### ### خرابه حال و هوای خزان گرفته پدر چقدر موی سرت بوی نان گرفته پدر چقدر چشم به راهت شدم ... کجا بودی؟ خدا نکرده مگر زیر دست و پا بودی چقدر وضع تنت نامرتب است پدر هنوز روی لبت رد مرکب است پدر @shia_poem
از تنت دوری و سرنیزه مکانت شده است آیه ی کهف خدا ذکر زبانت شده است سرِ تو دست سنان است و گلویت خسته خسته از دست تکان های سنانت شده است بین هجده گل سرخم که به نی می سوزند زخم پیشانی تو خوب نشانت شده است برسان از سر نی نیم نگاهی به من و دخترت که نفسش، مرثیه خوانت شده است من عزادارم و دستانم اگر بسته، ولی سنگ ها بر سر من لطمه زنانت شده است شده امروز مرا همسفر کوفه و شام آنکه دیروز تو را قاتل جانت شده است معجر سوخته ی دخترکانت،  امروز بدترین زخم روی روح و روانت شده است @shia_poem
چه کرده‌اند پدر چهره کریم تو را؟ خدا هلاک کند قاتل لئیم تو را وخامت خودم از یاد رفت تا دیدم میان معرکه وضعیت وخیم تو را چگونه باز شده پای شعله در حرمت؟ نمی‌شناخت مگر حرمت حریم تو را؟ پدر! مشام من از بوی دود پر شده است ببخش اگر که نفهمیده‌ام شمیم تو را نبود اگر نظر تو به قلب کوچک من نداشت طاقت درک غم عظیم تو را ای آن کسی که نوازشگر یتیمانی! کسی نبود نوازش کند یتیم تو را نشان گذاشته‌ام در مسیر با خونم که خلق گم نکند راه مستقیم تو را @shia_poem