eitaa logo
شعر شیعه
6.8هزار دنبال‌کننده
439 عکس
162 ویدیو
17 فایل
کانال تخصصی شعر آئینی تلگرام https://t.me/+WSa2XvuCaD5CQTQN ایتا https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc جهت ارسال اشعار و نظرات: @shia_poem_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
پیرزن آمده هنگام خزانش چه‌کند اینهمه داغ ربوده است توانش چه‌کند خبر آمد که پسرهای تو را نیزه زدند رفت از دست خدایا ضربانش چه‌کند هرچه گفتند چه آمد سرشان گفت: حسین گفت بی سایه‌ی آن سروِ روانش چه‌کند تا که گفتند  عصای تو هم  اُفتاد زمین خم شد و ماند که با قدِ کمانش چه‌کند پیشِ طفلانِ حرم  پیش رُباب و زینب غمِ شرمندگی اُفتاده به جانش چه‌کند روضه‌ها را همه خواندند و فقط داد کشید اشک آبش شد و غم تکه‌ی نانش ، چه‌کند بعد از آن هیچ زمان پیشِ تنوری ننشست جگرش سوخته و... سوخته جانش چه‌کند گفت زینب دو سه خط روضه و اُفتاد زمین مانده با خاطره‌ی چند جوانش چه‌کند خواهری که به برش پنج برادر را  داشت پنج، سرنیزه نشین بُرده امانش چه‌کند همسفر بودنِ با شمر برایش کم نیست آه با حرمله و زخم زبانش چه‌کند این سر از چند جهت وا شده ، آهسته بران وای اگر نیزه دهد باز تکانش چه‌کند می‌رود شامِ پُر از سنگ و غم و زخم ولی مانده با جمعیت چشم چرانش چه‌کند * * نفس آخر و چشمش به در و بی پسر است پیرزن مانده که  بی فاتحه‌خوانش چه‌کند آنکه  نامادری‌اش آبروی مادرهاست گر نیایند دگر  گریه کنانش چه‌کند @shia_poem
تاج زهرایی نشسته بر سرت عرشیان جمله گدایان درت سجده اقیانوس و دریا میزنند رو به خشکی لب آب آورت *** کوه والای بصیرت،عالمه در وجود تو عیان شد فاطمه میدرخشد ماه تو تا به ابد از کران سرخ عرش علقمه @shia_poem
با ادب بود و روي دامانش تا گل نازدانه اي جا شد... ...به مدينه نگفت مادر شد گفت،‌ مولاي شهر بابا شد @shia_poem
مادری هايت برای بچه های "فاطمه" در كنار علقمه يك روز جبران مي شود @shia_poem
منال ام بنین و ببال از عباس تو شیرمادر و شیر تو شیرپرور بود سقوط قلعه‌ی خیبر اگر به نام علی‌ست فرات، خیبر دیگر؛ یل تو حیدر بود @shia_poem
  مشک  عباسم  اگر  پاره  شده  شرمندم خواهرت بی کس و آواره شده شرمندم بی  علمدار  و  سپهدار  اگر سهم حرم غارت  معجر  و  گهواره شده شرمندم @shia_poem
"ام البنین" پیش همه روضه خواند و گفت شرمنده ام "رباب"، پسرم  را حلال کن @shia_poem
بر ضریحت با طلا "یا فاطمه" باید نوشت نام سقاخانه ات را "علقمه" باید گذاشت @shia_poem
ما را ز چشم های اباالفضل کن نگاه ! خاشاک منت از نظر ذره بین کشد بر عزّتت بس است علی خواستگار توست شاهی که آستین ز زمان و زمین کشد @shia_poem
تمنّا از علی، همصحبتی با اوست خود وَرْنه… شفاعت میکند پیش از علی ،ام‌البنین ما را… @shia_poem
در دفتر عشق کز سخن سرشار است هر چند، قصیده و غزل بسیار است از امّ بنین چهارگل پرپر شد این ناب‌ترین رباعی ایثار است @shia_poem
بسم الرب النوع دریای عطش اعتبار عشق معنای عطش قاب قوسینی که او ادنای عشق گفتگو دارد از او فردای عشق آبروی اشک و مشک و انتظار قدرت شمشیر اوج اقتدار منشاء شور آفرین دلبری قبض و بسط نعرها ی حیدری خرقه پوش خرقه ی نعم الوکیل حسبُنا گویی همای بی بدیل نشعه ی نوش غروب آخرین آیت الایات اعجاز مبین سوره والنصر را شرح کلام او که دارد در دل کوثر مقام خالق دیبای رحمت فتح باب درج غیرت نصرت ابن کلاب با سطبر قدرتش فتح آفرید با غرور و غیرتش غم آرمید ماه خورشیدی که در فجر طلوع عاشقی با مقدمش گشته شروع آمده از درگاه اگر وقت ورود در نزول خود به دل کرده صعود ادعای بنده گی دارد مدام غیرت از چشمان او بگرفته وام آمده تا خالق غیرت شود تشنگی بیچاره ی ذلت شود سربلندی که بلندای غرور کرده از دروازه ی چشمش عبور غیر از او یعنی چه کسی دریا شود زانوانش خیمه ی سقا شود غیر ممکن ها از او ممکن شده یک نظر عباس او محسن شده بعد از آن روز سیاه پشت در ماجرای آتش و زخم و سپر موقع بی تابی شاه حنین کیست تا باشد سپر بهر حسین آنکه گردیده بلاگردون او کاشف کرب از دل پرخون او آنکه سقایی به نامش جان گرفت با نگاهش رعشه بر طوفان گرفت آنکه در میعاد غم زد بر کمین نعره زد با ناله ی هل من معین دانش آموز وقارش بوده است در خزان غم بهارش بوده است گرچه زهرایش صدا زد دل غمین ای نگار عزت ام البنین ای قیامت منزلت وقت غروب غیر تو کاشف نبوده بر کروب مادرت ام البین گل آفرید عاشقی آنجا که چشمان تو دید سر به دامان بلا داد و نوشت اشجع الناس است سلطان بهشت گر چه در غرق آب خونی لاله رو غیرتت داده به غیرت رنگ و بو هر چه داری اعتبار مادری ست قدرتت از اقتدار مادری ست مادرت یعنی تمام آبرو مادرت یعنی عیار ذکر هو مادری کرده که هنگام مصاف عشق گردد مُحرم تو در طواف هر چه داری در دل ای شور آفرین بوده وصف مادرت ام البنین @shia_poem
🩸وداعِ حضرت ابالفضل العباس با مادرش حضرت امّ‌البنین «سلام‌الله‌علیهما» به هنگام خروج از مدینه... در نقلی آمده است: به هنگام حرکت قافله سیدالشهداء علیه‌السلام از مدینه بود که حضرت امّ‌البنین علیهاالسلام برای بار دیگری آمد تا با حضرت عباس علیه‌السلام و دیگر پسرانش وداع کند. 🥀 در آخرین کلامی که به فرزندانش گفت، اینچنین فرمود: 📋 أطيعُوا إمامَكمُ الحُسين علیه‌السلام و قاتِلوا دُونَهُ أعدٰاءَه. ▪️از امام‌تان حضرت اباعبدالله الحسین علیه‌السلام با تمام وجود اطاعت کنید و در پیش پای او با دشمنانش بجنگید. 📋 قاتِلُوا قِتالاً حَيدَرياً، كَرّاراً، بَتّاراً… يا بِلا هَوادَة، ولا تَهابُوا المَوتَ يا لُيُوثيَ البَواسِل. ▪️چون پدرتان‌، حیدارانه و با صلابت بجنگید؛ با دشمنان مولای‌تان، مدارا به خرج ندهید و از مرگ هراسی نداشته باشید ای شیران دلیر من! 🥀 در اینجا ابالفضل العباس علیه‌السلام لب به سخن گشودند و فرمودند: 📋 أمّاه يا أمَّ البنين، لا تَقلَقي فأنا الحسينُ والحسينُ أنا، أنا زينب و زينب أنا، نفسي لِنَفسهما الوِقىٰ، روحي لِروحِهمَا الفِدىٰ، ▪️ای مادرجان من! ای أمّ البنین! هیچ نگران نباشید؛ چرا که جان من، جان حسین علیه‌السلام است و جان او، جان من؛ جان من، جان زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها است و جان او، جان من؛ به فدای‌شان‌ بشوم؛ جان و دلم به قربان‌شان. 📋 و مَشَتِ القٰافلةُ و مَشَت خَلفَها عَينًا أم‌ُّالبنين حتّى حَجَبَتْها الدُّموعَ، وَ مَشَتْ بِرِجلَيها حتّى غابتِ القافلةُ ▪️سپس قافله به راه افتاد و حضرت ام‌البنین سلام‌الله‌علیها پشت سر آن‌ها به راه افتاد تا اینکه، اشک چشمانش مانع دید او شد؛ چند قدم دیگر به پیش رفت تا اینکه قافله از دیده‌گانش غائب شد. 📚أُم البنين علیهاالسلام سیرتها و کراماتها،زهيري، ص۱۴۵. 📚المجالس الشجیه،تاج‌الدین، ص۱۰۳
🩸وداع امام‌ حسین علیه‌السلام با حضرت أم‌البنين عليهاالسلام به هنگام خروج از مدينه ... در نقلی آمده است: وقتی که کاروان سيدالشهداء عليه‌السّلام، عزم حرکت از مدینه را داشت، حضرت أم البنين عليهاالسّلام نزدیک امام حسین علیه‌السّلام آمدند و عرضه داشتند: 📋 بِأبي أنتَ و اُمِّي يا أبا عَبدِاللّهِ، أَستَودِعُكَ اللّهُ يا نورَ عَيني يا سَيِّدي و إمامي، يا حُسين ▪️پدرم و مادرم فدای‌تان ای أباعبدالله! شما را به خدا می‌سپارم ای نور چشمم! ای سرور من! ای امام من! ای حسین! 📋 ثُمَّ أَجهَشَتْ بِالْبُكاءِ واِنقَطَعَتْ عَنِ الْكَلماتِ ▪️در این هنگام گریهٔ بی‌امان، راه گلوی أم‌البنين عليها‌السّلام را بست و نتوانست دیگر صحبت کند. 🥀 امام‌ حسین علیه‌السّلام به او فرمودند: 📋 جَزاكِ اللّهُ عَنّا خَيرَ الْجَزاءِ يا اُمّاهُ، فَقَد كُنتِ لَنا أُمَّاً بارَّةً ▪️خدا از جانب ما به شما جزای خير دهد ای مادر! به درستی که شما برای ما، مادر نیکوکار و مخلصی بودی! 🥀 حضرت أم‌البنين عليهاالسّلام مقداری جلوتر آمد و عرضه داشت: 📋 اُذكُرني يا ولَدِي عِندَ اُمِّكَ الزَهراءِ و بَلِّغْها أَجمَلَ سَلامي و تَحِيّاتي ▪️ای پسرم! من را در نزد مادرت زهرای مرضيه سلام‌الله‌علیها، به یاد آور و زیباترین سلام و تحیت من را به آن حضرت برسان. 🥀 امام حسین علیه السلام فرمودند: حتما این کار را خواهم نمود. سپس فرمودند: وِداعاً يا أم البنين، وداعاً... وداعاً... 📚أُم‌البنين علیهاالسلام،سیرتها و کراماتها،زهيري، ص۱۴۵ 📚 المجالس الشجیه،تاج‌الدین، ص ۱۰۱
🩸مقام حضرت امّ‌البنین علیهاالسلام در نزد حضرت زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها ... مرحوم علامه مُقرّم در کتاب شریف «العبّاس علیه‌السلام» می‌نویسد: 📋 وكانَتْ أُمُّ الْبَنينَ مِنَ النِساءِ الْفاضِلاتِ الْعارِفاتِ بِحَقِّ أهلِ الْبَيتِ (عَلَيْهِمُ السَلامُ)، 🔹 حضرت ام البنین سلام‌الله‌علیها از زنان با فضیلتی بود که حقوق و شأن و مقام اهل بیت علیهم‌السلام را می‌دانست و عارف به ایشان بود. 📋 مُخلِصَةً في وِلائِهِم، مُمَحِّضَةً في مَوَدَّتِهِم، وَ لَها عِندَهُم الْجاهُ الْوَجيهُ وَالْمَحَلُّ الرَفيعُ، 🔸 خالصانه ولایت ایشان را پذیرفته و غوطه‌ور در محبت و موّدت به این خاندان بود؛ هم‌چنین دارای اعتبار و منزلت والایی در نزد آنان بود. 📋 و قد زارَتْها زينَبُ الْكُبرىٰ بَعدَ وُصولِها الْمَدينةَ تُعَزِّيها بِأولادِها الْأربَعَةِ، كما كانَتْ تَزورُها أيامَ العيدِ 🔹حضرت زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها پس از ورود به مدینه به دیدار آن حضرت رفتند و او را به‌خاطر شهادت چهار فرزندش دلداری دادند؛ همانطوری که زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها در ایام عید، هر ساله به دیدار آن حضرت می‌رفتند. 📚العباس علیه‌السلام،مقرم، ج۱ ص۱۲۵
🩸مجلس عزای حضرت زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها و امّ‌البنین علیهاالسلام در مدینه ... در نقلی آمده است: وقنی که قافله بازماندگان عاشورا به مدینه بازگشت، زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها فرمود: 📋 لا أُريدُ أَحَداً يَدخلُ عَلَيَّ إِلَّا مَن فُقِدَتْ لَها عزيزاً في كربلاء ▪️قصد ملاقات با کسی را ندارم مگر کسی که عزیزی در کربلا از دست داده است. 🥀 یک روز که آن حضرت در منزل نشسته بود، درب خانه آن حضرت را کوبیدند. کنیزکی پشت در آمد و گفت: شما که هستید؟ صدا آمد: 📋قولي لِسيّدتِكِ زينب عليهاالسلام إنّي شَريكتُها في هٰذا الْعَزاءِ، و اُريدُ أن أدخُلَ عَلَيْها و أُساعِدَها فإنّي مِثلُها في المُصابِ ▪️به سروَر خود زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها بگو: من شریک او در این مصیبت هستم و آمده‌ام تا او را در عزاداری بر حسین علیه‌السلام یاری کنم. 🥀 وقتی که آن کنیزک، این خبر را برای زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها آورد، آن حضرت فرمود: «به گمانم که ام‌البنین علیهاالسلام است.» آن کنیزک مجددا رفت و پرسید: اسم شما چیست؟ 🥀 آن بانو فرمود: من ام‌البنین «علیهاالسلام» هستم. کنیز در را به روی او گشود. وقتی که ام البنین علیهاالسلام داخل شد، جلو آمد و زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها را در آغوش گرفت و گریست. زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها به او فرمود: 📋 عَظَّمَ اللّهُ لَكِ الْأجرَ في أولادِكِ الْأربَعَةِ ▪️خدا اجر تو را بزرگ بدارد در مصيبت چهار فرزندت. 🥀 و حضرت ام‌البنین علیهاالسلام اینگونه جواب داد: وأنتِ عَظَّمَ اللّه لكِ الأجرَ في الحسين عليه‌السلام ▪️خدا اجر شما را در مصيبت برادرتان، امام حسین علیه‌السلام بزرگ بدارد. 📋 و بَكَتْ وَ بَكىٰ مَنْ كانَ حاضرًا ▪️در این هنگام زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها به گریه افتاد و تمام ژن‌هایی که در آن جلسه بودند، با گریه آن حضرت گریستند. 📚مجمع مصائب أهل البیت علیهم‌السلام، ج۲، ص۲۹۱ 📚النصّ الجلیّ فی مولد العباس بن علی علیهماالسلام، الناصري البحرانی، ص۴۴.
✍️ حضرت امام صادق علیه السلام می فرمایند: ◾️بکی الحُسَینُ علیه السلام خَمسَ حِجَجٍ، و کانَت امُّ جَعفَرٍ الکلابِیةُ تَندُبُ الحُسَینَ علیه السلام و تَبکیهِ و قَد کفَّ بَصَرُها. ▪️بر حسین علیه السلام پنج سال گریسته شد. امّ جعفر کلابی (امّ البنین)، برای حسین علیه السلام مرثیه می سرایید و می گریست تا این که چشمانش نابینا شد. 📗الأمالی للشجری: ج ۱، ص ۱۷۵
نه از سر درد، سینه را چاک زدیم نه با دل خود، سری به افلاک زدیم از خون شهید لاله‌ها روییده ماها چه گُلی بر سر این خاک زدیم؟ @shia_poem
مناجاتی با سبک کجایید ای شهیدان خدایی به یاد همه شهدا علی الخصوص ز هرچه غیر یار، استغفرالله ز جهل آشکار، استغفرالله نمی آیم به کار، استغفرالله۲ شدم بی اعتبار، یاربی العفو اجرنا من النار، یاربی العفو آمد فقیر و مستجیر، عفواً یا مجیر ^^^^^ بجز اشک سحر، چیزی ندارم ضرر کردم ضرر، چیزی ندارم مرا مُفتی بخر، چیزی ندارم۲ به هجرانم دچار، یاربی العفو اجرنا من النار، یاربی العفو آمد فقیر و مستجیر، عفواً یا مجیر ^^^^^ پُر از گمراهی ام، هدایتم کن پریشانم، نجف را قسمتم کن مرا آماده ی، شهادتم کن۲ منم چشم انتظار، یاربی العفو اجرنا من النار، یاربی العفو آمد فقیر و مستجیر، عفواً یا مجیر ^^^^ کجایید ای شهیدان خدایی  بلا جویان دشت کربلایی  کجایید ای سبکبالان عاشق  پرنده تر زمرغان هوایی   همه رفتند و تنها مانده ام من ز دیدار حسین جامانده ام من جانم حسین، جانم حسین، جانم حسین جان ^^^^ پگاه من حسین، ماهم حسین است گواه من حسین، راهم حسین است پناه من حسین، آهم حسین است۲ بحق داغ یار، یاربی العفو اجرنا من النار، یا ربی العفو آمد فقیر و مستجیر، عفواً یا مجیر ^^^^ بحق خواهری، که معجرش سوخت میان شعله ها، موی سرش سوخت سه ساله دختری، دور و برش سوخت۲ نشد آتش مهار، یاربی العفو اجرنا من النار، یاربی العفو آمد فقیر و مستجیر، عفواً یا مجیر ^^^^ صدا زد با پرِ آتش گرفته به یاد آن درِ آتش گرفته کجایی مادرِ آتش گرفته۲ که هستی بی مزار، یاربی العفو اجرنا من النار، یا ربی العفو آمد فقیر و مستجیر، عفواً یا مجیر @shia_poem
خراب روی تو و چشم نیمه خواب توام خراب کرده ام، اما ببین خراب توام یکی یکی که ورق می زنی کتاب مرا نگو که مثل همه باعث عذاب توام گناه کردم و دیدی به رو نیاوردی خدا قبول کند، بندهء ثواب توام اگرچه هرزه شدم، سرشکسته برگشتم هنوز کنج قفس، بسته بر طناب توام همیشه خوب شدن، دست نوکر بد نیست ولی چه خوب شد اینکه من انتخاب توام قرار نیست ببینم مگر جمال تو را؟ چه قرن هاست عزیزم پی جواب توام ز خواب من گذری کن اگر دلت آمد ز خواب من که همه عمر، در رکاب توام به زیر سایه طوبای قامتت شادم مرا بهشت نبر، زیر آفتاب توام بیا و یک سحر آرام، دل ببر از من به جان فاطمه آقا در اضطراب توام نزول کوثر زهراست، می، تعارف کن خمار مستی یک جرعهء شراب توام @shia_poem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍀 گفت: اگر هر کس این دو دقیقه زمان را گذاشت ۱۵ شب نشده نتیجه نگرفت، به من لعنت کند... نود سالمه، آخر عمرمه، الکی لعنت برا خودم نمیخرم... 💔اللهم عجل لولیک الفرج💔 @shia_poem
زهرا اگر نبود ، جهان جنبشی نداشت خورشید در مدار فلک چرخشی نداشت پروردگار تحت حدیثی بیان نمود: خِلقَت بدون فاطمه پیدایشی نداشت رو شد دلیل آن همه چلّه نشینی اش جز فاطمه،رسول خدا،خواهشی نداشت حتّی نبی که اُسوه ی صبر است،وقت ضعف جز در کنار فاطمه آرامشی نداشت چادر نماز حضرت زهرا اگر نبود آئینه ی جمال خدا پوششی نداشت زهرا عفیفه‌ایست که با پای پُر وَرَم یک لحظه در قنوت خودش لغزشی نداشت معیار بندگی خداوند،"فاطمه" است پروردگار بهتر از او خط‌کِشی نداشت شُکر خدا که فاطمه در حشر حاضر است ورنه بشر بهانه ی بخشایشی نداشت چشم امید طفل ، همیشه به مادر است شیعه بدون فاطمه آمُرزشی نداشت شُکر خدا که اُم‌ِّابیهاست مادرم شُکر خدا که حضرت زهراست مادرم هفت آسمان به وقت افاضات دینی اش اقرار کرده اند به بالا نشینی اش آنقَدر محو ذات خدا در نماز بود افلاک غبطه خورده به خلوت‌گزینی اش شاگرد ابتدایی زهراست ، جبرئیل! از فاطمه است منصب روح الامینی اش بنیان خانه داری او،ساده زیستی ست جانم فدای چند ظروف گِلینی اش یا لَلعَجَب ز بندگی آن چنانی اش یا لَلعَجَب ز زندگی این چنینی اش روز ازل به فاطمه دل بست مرتضی تا آخرش رسید به حورِ زمینی اش پیراهن عروسی او دستِ سائلی... ما را اسیر کرده همین ذرّه‌بینی اش دامان او "حسین" و "حسن" پرورش دهد حق افتخار کرده به مردآفرینی اش ما سائلان کوی حسین و حسن شدیم دُردی کشِ سبوی حسین و حسن شدیم زهراست راه حل معمای مرتضی شرط صعود تا به بلندای مرتضی از دستپُخت فاطمه پای تنورهاست نانی که می خورند گداهای مرتضی او بازتاب جلوه ی رَبّانی علی است آئینه ای برای تماشای مرتضی شیرین ترین بهانه ی دیروز مرتضی لیلاترین بهانه ی فردای مرتضی یا "مرتضی" است ذکر سحر های "فاطمه" یا "فاطمه" است ذکر سحرهای "مرتضی" ذات "علی" و "فاطمه" ذات الهی است بی حُبِّ این دو،عاشقی عین تباهی است جبریل می شویم اگر بال و پر دهند ما را از آسمان مدینه گذر دهند از مثل من تمامی این کوچه پُر شود روزی اگر برای گدایی خبر دهند بِالقُوّه قنبریم که بِالْفِعل می شویم قدری به ما از آب و غذایش اگر دهند ما خاک کوی فاطمه را ول نمی کنیم حتّی اگر به قاعده ی عرش ، زر دهند حوّا و آدم اند،..نه..،زهرا و حیدراند آن زوج را که کُنیه ی مادر_پدر دهند سردردِ طفل،بانی الطاف مادر است ای کاش هر دقیقه به ما دردسر دهند خیلی برای عمر کمش گریه می کنیم... تا خون به جای اشک به چشمان تر دهند او بار شیشه داشت که "دیوار" دیده بود امّا نشد که این خبرش را به "در" دهند بال فرشته سوخت ز هُرم صدای او از ناله ی غریبی وا مُحسنای او @shia_poem
عشق گه شادی است گاه غم است گاه میخانه است و گه حرم است گاه بغض و سکوت پشت هم است گاه فریاد های دم به دم  است عشق کار سیاه کاران نیست! طفل در بازی بزرگان نیست! من همه عمر شور و شر بودم اهل منطق نه! با جگر بودم راستش!عاشقی قدَر بودم کوچه به کوچه دربه در بودم چندسال است میشوم عازم.. می‌روم کوچه بنی هاشم اول شعر حرف من این است عشق زهرا حقیقت دین است گوش من با بقیه سنگین است پیش او لحظه هام شیرین است عاشقم دورِ دور از همه ام نوکر نوکران فاطمه ام کیست زهرا خداست یا بنده؟! بنده ی از خداش آکنده! چه گذشته چه حال و آینده بین دستان اوست پرونده هو نگفتیم و رو به هو هستیم ماهمه زیر حکم او هستیم چله خاتم رسولان است سیب سرخ خدای منان است صورتش صفحه صفحه قرآن است هرچه حُسن است در جهان آن است زن ولی قبله ی ابوالحسن است او امام امامهای من است! باطنش نور ظاهرش تن بود سخنش حکمت مبرهن بود چادرش کعبه بود مامن بود او خدا در شمایل زن بود چادر کهنه اش غنی ز رفوست عرش حق پادریِ خانه ی اوست شیرزن بود اقتداری داشت منصب "صاحب اختیاری" داشت در دهانش چه ذوالفقاری داشت با علی خودش قراری داشت به ولای علی بلی گفته! به ولایش بلی علی گفته! الگوی جاودان مادرها گل امید قلب دخترها خار در چشم تنگ ابترها سایه اش بر سر پیمبرها کیست جان علی ولی الله؟؟ فاطمه فاطمه سلام الله بعد هجده بهار محترمش.. بیشتر از خوشی رسید غمش دردسر داشت دم وَ باز دمش پهلوی زخم بود و قدّ خمش تکیه گاه ائمه اطهار.. بود آزرده از نوک مسمار! @shia_poem