#امام_حسین_علیه_السلام
#گودال_قتلگاه
#عاشورا
#مربع_ترکیب
كار را يكسره كرد و پا شد
دور شد از همگان، تنها شد
مقتل انگار پر از غوغا شد
سر پيراهن او دعوا شد
روح از حنجر او زد بيرون
شمر از قتلگه آمد بيرون
تا جدا شد سر شاه از بدنش
شمر ماند و دل غرق محنش
يادش آمد بدن بى كفنش
لرزه افتاد بر اعضاى تنش
بيشتر شد غم و دردش، هردم
با خودش گفت چه كارى كردم
سنگ با پيكر مولا ضد بود
نيزه در كار خودش وارد بود
سر او دست دو تا فاسد بود
خواهرش هم روى تل شاهد بود
كفن مادرى اش را بردند
آه، انگشترى اش را بردند
شمر هرچند كه نادم شده بود
تازه آغاز مراسم شده بود
خيمه خالى ز محارم شده بود
وقت تقسيم غنائم شده بود
حرمله سهم خودش را برداشت
خیمه هم بوی علی اصغر داشت
بين شان چهرۀ نامى بسيار
عالم فقه و كلامى بسيار
زن يكى بود و حرامى بسيار
پيش رو مردم شامى بسيار
كمر واژه از اين غم خم شد
صحبت از زينب و نامحرم شد
#پیمان_طالبی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#گودال_قتلگاه
#عاشورا
#مربع_ترکیب
کشمکش بهر پیروهن نکنید
سر غارت بزن بزن نکنید
نیزه را داخل دهن نکنید
جسم او را اگر کفن نکنید
آه و نفرین میکنم همه را
میکشانم علی و فاطمه را
نیزه را از روی پرش بردار
چکمه ات را ز پیکرش بردار
خنجرت را ز حنجرش بردار
لعنتی دست از سرش بردار
تشنه هست و رمق ندارد او
سر او را عقب نکش از مو
شمر بس کن تو قتلگاه نرو
بی وضو سمت و سوی شاه نرو
دخترش میکند نگاه نرو
روی این جسم پاره راه نرو
این که افتاده نور عین من است
خواهرش هستم و حسین من است
#رضا_قربانی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#گودال_قتلگاه
#عاشورا
#غزل
با لبان تشنه آن ساعت که افتادی به خاک
لَم تَقُل شیئا سِوا: قُم یا اخا! أدرِک اخاک !
مشک دور از دست گریان است و قدری دورتر
مانده بر صحرا لبی خندان و جسمی چاک چاک
عِندَما کُلُ یَرَونَ المَوتَ اَحلی مِن عَسَل
خاک گلگون را نمی شویند جز با خون پاک
کلُّ مَن فِی الموکبِ قالَ خُذینی یا سُیوف
تشنگان عشق را از جان فدا کردن چه باک؟
یَلمَعُ النُّور الذی سَمّاهُ مصباحَ الهُدی
تا قیامت می درخشد این چراغ تابناک
داوری عادل تر از تاریخ در تاریخ نیست
نور هرگز در شب ظلمت نمی گردد هلاک
#فاضل_نظری
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#گودال_قتلگاه
#عاشورا
#غزل
شرم از شیون و از گریه ی ما کن بس کن
پشت و رویش نکن اینقدر حیا کن بس کن
با وضو مادر من شانه به مویش میزد
موی سلطان مرا شمر رها کن بس کن
ذبح کردن به خدا حکم و شرایط دارد
اینقدر ضربه نزن زود جدا کن بس کن
شمر فریاد نکش دخترکش میترسد
حرمله را کمی آرام صدا کن بس کن
خون در شیشه ی او را که ملائک بردند
لااقل رحم به این رخت و عبا کن بس کن
تو خودت نامه نوشتی که بیا کوفه حسین
پس به عهد و قسم خویش وفا کن بس کن
کشتن او به خدا حربه نمیخواهد که
به زمین خورده دگر ضربه نمیخواهد که
#رضا_قربانی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#گودال_قتلگاه
#عاشورا
#غزل
ساربان خواست که انگشتری ات را بِبَرد
دید بایست که انگشت تو را هم بِبُرد
سارقی خواست که غارت بکند پیرهنت
دست انداخت ،گریبان تو را هم بدرد
دیگری داشت به سر، نقشه ی عمامه تو
گفت شال کمرت را ز چه با خود نَبَرد
آن یکی گفت که در کوفه کسی حتماً هست
زره پاره و خونین تو را هم بخرد
اَخنس انگار مهیّای سرت بود ولی
شمر ميخواست خودش از بدنت سر بِبُرد
گفت قاتل به سنان بن أنس با وحشت
چه کنم خنجر اگر حنجر او را نَبُرد
آخرالامر به رَزّازیِ تو تن دادند
گشت ده مرکب تازه نفس از روی تو رَد
خوب از حال که رفتی، به روی سینه نشست
گفت جز من چه کسی گندم ری را بخورد
جرعه ای آب ندادند و بریدند سرت
تشنه لب هیچ کسی سر ز غریبی نَبُرد
#محمود_ژولیده
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#عاشورا
#گودال
#غزل
ظاهراً جد اطهرش هم بود
پدرش بود مادرش هم بود
وقتی افتاد روی گونه ي راست
بین مقتل برادرش هم بود
جای سالم نبود در بدنش
زخم تا بود پیکرش هم بود
زیر پایِ سنان و نیزه و تیر
نه فقط سینه ، حنجرش هم بود
بی کس و بی پناه از نزدیک
سنگ میخورد و خواهرش هم بود
خواهرش قبل قاتلش آمد
تا نفسهای آخرش هم بود
گرچه او را زدند اما چون
چادرش بود معجرش هم بود
از همه دلخراش تر اینکه
دم گودال دخترش هم بود
دخترش بود و ذبح را میدید
همه دیدند همسرش هم بود
آن زمان هم که غارتش کردند
به روی دستها سرش هم بود
#مصطفی_متولی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#عاشورا
#شام_غریبان
#غزل
با صدای روضهخوان رفتم به جایی سوخته
روضهخوان میخواند اما با صدایی سوخته
باز هم شرمنده؛ در دستم ندارم بیشتر
واژههایی آتشین، زلفِ رهایی سوخته
حرف سنگین است، سنگین؛ روضهخوان سربسته گفت:
کاش کوچکتر نبود از تیر نایی سوخته...
گفت: «میبینم یکی افتاده عریان» بعد گفت:
کودکانی ماندهاند و خیمههایی سوخته...
کودکان در انتظار ذوالجناح، از دورها
ذوالجناج آمد ولی با یالهایی سوخته...
هر چه تابیدی به دنیا، باز هم تاریک ماند
باید از این کوهسار از سر برآیی سوخته
آخر کار است و باید ذکر «یا زهرا» گرفت
عطر زهرا میوزد از کربلایی سوخته...
#جواد_شیخ_الاسلامی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#عاشورا
#گودال
#غزل
حرم به پیش دو چشم ترت به غارت رفت.
به دست غم جگر مادرت به غارت رفت.
امید داشت که برگردی از دم تیری.
تمام آرزوی دخترت به غارت رفت.
جهنم طمع از جسم اربن اربایی.
گذشت، نه ، زره اکبرت به غارت رفت.
به دست نیزه و شمشیر و تیر و سنگ و عمود.
تمامی تن آب آورت به غارت رفت.
نشد به طفل خیالی دل ربابت خوش.
که گاهوار علی اصغرت به غارت رفت.
شد آخرین نفست درس دین و آزادی.
به خیمه حمله شد و باورت به غارت رفت.
چه گوشوار و النگو، چه چادر و خلخال.
چه روسری، همه از دخترت به غارت رفت.
بدون بهره نماند از تو ساربان وقتی.
به خنجر انگشت و انگشترت به غارت رفت.
درست، از سر بوسه ام به حنجر تو.
به خنجری ز قفا حنجرت به غارت رفت.
به نعل تازه چه بی پرده شد زیارتگاه.
تنت، چو پیرهن در برت به غارت رفت.
شدی در علقمه غارت به داغ سقایت.
به زینبیه دل خواهرت به غارت رفت.
به زخم های فراوان، در آفتاب سه روز.
به دست هرم هوا پیکرت به غارت رفت.
پس از دو مرتبه دست به دست گردیدن.
برای جایزه حتی سرت به غارت رفت.
#رسول_رشیدی_راد
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#عاشورا
#گودال
#وداع
#غزل
قدم قدم زحرم میشوی جدا برگرد
بدون خواهر خود میروی کجا برگرد
به پای تو همه گیسوی من سفید شده
نزن به سینۀ من دست رد اخا برگرد
به گردنت به خدا حق مادری دارم
به حرمتی که بُوَد بین ما دو تا برگرد
ز کودکی روش دلبری ز تو بلدم
قسم به مادرمان فاطمه بیا برگرد
تمام ترس من اینست گیسوان سرت
گره گره بشود ، بین پنجه ها برگرد
ز قبل آنکه به پیشم تن تو در گودال
جدا جدا بشود زیر دست و پا برگرد
بیاو پیش از اینکه به تیزی نیزه
کسی به هم بزند پیکر تو را برگرد
به ذوالجناح سپردم به هر کجا دیدی
حسین خُورَد زمین زود سوی ما برگرد
#قاسم_نعمتی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#عاشورا
#گودال
#غزل
ناله بزن ؛ با ناله از گودال لشگر را ببر
زینب بیا ، این شمر با پا رفته منبر را ببر
چون مادر خود بر کمر چادر ببند ای شیر زن
از زیر دست و پای این مردم برادر را ببر
این فرصت پیش آمده دیگر نمیاید به دست
دامن کشان، دامن بیاور با خودت سر را ببر
ناله بزن ، فریاد کن ؛ اما همه ش بی فایده است
این شمر- از اینجا نخواهد رفت ؛ مادر را ببر
ای لشگر بی آبرو اینگونه عریانش مکن
پیراهنش را بر زمین بگذار ، معجر را ببر
انگشتری که ضربه خورده درنمیاید ز دست
جایش النگوی من و این چند دختر را ببر
من در میان این شلوغی خیمه را گم کرده ام
از بین نامحرم بیا عباس خواهر را ببر
#علی_اکبر_لطیفیان
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#عاشورا
#گودال
#مثنوی
لشکری آمده تا سهم غنیمت ببرد
از تنی غرقه به خون، جامه به غارت ببرد
از سراشیبی گودال سرازیر شدند
با هم از بختِ بد غائله درگیر شدند
بابت جنگ جمل کسب غرامت کردند
سر عمامه ی آقام قیامت کردند
دست از این پیرهن ارثیه بردار ، سنان
مادرش دوخته با زحمت بسیار ، سنان
خولی خیر ندیده چه خیالی داری ؟
کوفی چشم دریده چه خیالی داری ؟
خورجین دست گرفتی سرِ گودال چرا؟
مانده ای خیره بر این زخمیِ بد حال چرا ؟
حرمله زیر سر توست بولله ببین
پشت خیمه چقدر نیزه فرو رفته زمین
ساربان منتظر رفتن لشکر مانده
گوشه ای منتظر فرصت بهتر مانده
هر کسی سهم نبرده ست بهم می ریزد
بی نصیب از تن عریان، به حرم می ریزد
#وحید_قاسمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#عاشورا
#وداع
#مثنوی
در پی دیدار روی کیستی
گوئیا در فکر زینب نیستی
گوئیا دلتنگ مادر گشتهای
مات روی مادری سرگشتهای
غیرتالله این حرم بیمحرم است
میروی و خواهرت بیهمدم است
تا گلویت سالم است ای یار من
بوسهای بر من بده دلدار من
من مگر کمتر ز تیغ و خنجرم
تا زنم بوسه به حلقت دلبرم
بوسهگاه مصطفی بوسیدنی است
یاس حلقومت اخا بوسیدنی است
قبل از آنکه بشکند آئینهات
سینه عریان کن ببوسم سینهات
حرمله در فرصت و آمادگی است
قلب تو جای سهشعبه نیست نیست
رخصتی! بوسه زنم بر روی تو
بوسهای گیرم من از پهلوی تو
نیزه و پهلوی تو ای وای من
دست شمر و موی تو ای وای من
فکر طفلانت نباش ای مهربان
من بلاگردانشان هستم به جان
یا اخا دلواپس خواهر نباش
بیقرار پوشش و معجر نباش
تو به فکر یک کفن باش ای حسین
در پی یک پیرهن باش ای حسین
کاش میمردم نمیدیدم تو را
بیکس و بییار بین اشقیا
#جواد_حیدری
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#عاشورا
#گودال
#ترکیب_بند
حسین، گیسوی با خون خضاب، دیده قدیم
به سمت صحنه ای آمد که خواب دیده قدیم
رها شد از زه، تیری که آب دیده قدیم
که او هر آنچه ببیند رباب،دیده قدیم
تمام آن چه شنیدیم، دیده است حسین
بخوان لهوف و ببین چه کشیده است حسین
به آب زد، به عطش زد، به آب و آتش زد
چه تیغ ها که عدو بر تن منقش زد
چقدر شعله که بر دامن سیاوش زد
فرات، گِل به سر و دست پشت دستش زد
به رو سیاهی ضرب المثل مضاعف گشت
حسین، تشنه لب چشمه رفت و تشنه گذشت
رسيد روضه به جايي كه ديدنش سخت است
به حنجري كه يقيننا بريدنش سخت است
تني كه مثله شود پاكشيدنش سخت است
صداي واي بني شنيدنش سخت است
اگرچه سخت سرت را ولي جدا كردند
چنان كه فاطمه را از علي جدا كردند
همين كه تير رها كرد تيغ مي بُرد
رفيق مي زند و نارفيق مي برد
و بوسه گاهِ نبي را دقيق مي برد
عميق بوسه زده پس عميق مي برد
چنان پرنده كه هي بال را به هم زده است
صداي فاطمه گودال را به هم زده است
خدابخير كند لحظه هاي اخر را
خدا بخير كند رفتن برادر را
يكي بگيرد از ان دور چشم خواهر را
كه شمر بين دو دستش گرفته يك سر را
به نيزه زلف كمند است ساعتي ديگر
سري به نيزه بلند است ساعتي ديگر
بلند گفت یکی آن وسط، سرش با من
ولی مزاحممان است خواهرش، با من!
تو پا گذار به گودال، خنجرش با من
شروع کار قتال از تو، آخرش با من!
بریدن سر او مثل آب خوردن بود
جداشدن ز قفا، ظلم بر سر و تن بود
ز قتلگاه، اگر بوی سیب می آید
حبیبه ای به مزار حبیب می آید
صدای ناله ی زهرا عجیب می آید
که آخرین پسرم عنقریب می آید
در آن زمان سر خون حسین من جنگ است
به هر کجا بروید آسمان همین رنگ است
#سعید_پاشازاده
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#عاشورا
#دودمه
١
امشب عالم با حسين بن على گريان شده ست
يا حسين بن على (٢)
شاه بين خيمه ها انگار سرگردان شده ست
يا حسين بن على (٢)
٢
من به ياد نوحه خوان هاى قديمى عازمم
يا حسين و يا حسين (٢)
ياد دلجو، ياد شمشيرى و اكبر ناظمم
يا حسين و يا حسين (٢)
٣
در ميان خيمه زينب نوحه خوانى مى كند
يا حسين و يا حسين (٢)
امشب عباس على هم پاسبانى مى كند
يا حسين و يا حسين (٢)
٤
شاه امشب تا اذان صبح عبادت مى كند
يا حسين و يا حسين (٢)
اخرين بار است اصغر خواب راحت مى كند
يا حسين و يا حسين (٢)
٥
شب شب اشك است و قارى سوى قران مى رود
ياحسين و ياحسين (٢)
ظهر فردا پيكرش در زير اسبان مى رود
يا حسين و يا حسين (٢)
٦
ظهر فردا شاه بى لشكر قيامت مى كند
الامان و الامان (٢)
روى ني ها راس او قران تلاوت مى كند
الأمان و الامان (٢)
٧
اين زمين فردا شود صحرايى از درد و بلا
الامان از كربلا (٢)
جمع كرده خارها را از زمين كربلا
الامان از كربلا (٢)
٨
خواب در چشمان طفلان مى شود امشب حرام
يا حسين و يا حسين (٢)
مى شود فردا به دور خيمه هايت ازدحام
يا حسين و يا حسين (٢)
٩
اى زمين! اين راس بر نى ها، پيمبر زاده است
يا حسين و يا حسين (٢)
كهنه پيراهن براى پيكرش اماده است
يا حسين و يا حسين (٢)
١٠
دست هاى زينب از فرداست بسته مى شود
زار و خسته مى شود (٢)
حرمتش فردا در اين صحرا شكسته مى شود
زار و خسته مى شود (٢)
#پيمان_طالبى
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#عاشورا
#شام_غریبان
#ترکیب_بند
آمده موسم تنهایی و حیران شده ام
دادم از دست تو را، سخت پریشان شده ام
رفتی و بعد تو من پاره گریبان شده ام
نظری کن چقدر بی سر و سامان شده ام
چشم بد بعد تو دنبال من افتاد حسین
خواهرت را نکند بُرده ای از یاد حسین؟!
چند مرکب پیِ من پشت سرم تاخته اند
عده ای چشم به سوی حرم انداخته اند
این طرف روی تنت کوه سنان ساخته اند
سنگ دل ها سرفرصت به تو پرداخته اند
یک نفر هستم و از چند طرف درگیرم
به خود فاطمه سوگند که بی تقصیرم
رکن من بودی و از رکن و اساس افتادم
کعب نی خوردم و عشق تو نرفت از یادم
" زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم"
گم شده بین شلوغی سخن و فریادم
شاهدی داد زدم... گریه کنان می گفتم
با صدایی که گرفته سویشان می گفتم:
جوشن مانده به روی بدنش را نبرید
سخت جا رفته... عقیق یمنش را نبرید
با سر نیزه توان سخنش را نبرید
هرچه بردید ولی پیرهنش را نبرید
بگذارید نگاهی به سویش بندازم
لااقل چادر خود را به رویش بندازم
#محمد_جواد_شیرازی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#عاشورا
#وداع
#چارپاره
این شب آخری چه زود میگذره
شب وداع عاشق و دلبره
عزیز من نوبتی هم که باشه
نوبت اون وصیت مادره
اجازه میدی که روتو ببوسم؟!
این دم آخری موتو ببوسم
بذار به جای علی و فاطمه
با گریه زیر گلوتو ببوسم
امشبمون ایشالله فردا نشه
خیمه ی ما بدون سقا نشه
رباب داره خدا خدا میکنه
حرمله پاش به خیمه ها وا نشه
برو ولی به فکر خواهرت باش
به فکر گریه های دخترت باش
دیگه سفارش نکنم عزیزم
مراقبه رگایه حنجرت باش
اگه بری من می مونم با کوفه
کینه داره از پدر ما کوفه
باشه برو ولی نگفتی آخر
با حرمله چطور برم تا کوفه
نگو که غارت میکنن تنت رو
نگو...نگو...نگو که گردنت رو...
حیفه که غارت بشه ، مادرم دوخت
با بازوی شکسته پیرهنت رو
بگو که بسته با طناب نمیشم
وارد مجلس شراب نمیشم
حریف شام و کوفه میشم اما
حریف گریه ی رباب نمیشم
الهی غصه های سخت نبینم
سرت رو بالای درخت نبینم
دعا بکن توو مجلس شرابش
پا رو سرت پایین تخت نبینم
#رضا_قربانی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#عاشورا
#گودال
#غزل
نبریدم! پسر مادرم اینجا مانده
پنج تن یک تنه بر دامن زهرا مانده
هیچ کس نیست که بالای سرش گریه کند
مونس بی کسی من تک و تنها مانده
کاش میشد که لباسی برسانم به تنش
آبروی همه عریان روى صحرا مانده
بین یک گونی کهنه سر او را بردند
ته گودال ولی پیکر او جا مانده
ساربان داد مزن ما کس و کاری داریم
ساربان راه مرو همسفر ما مانده
چند باری شده گم کرده ام او را اصلاً
بس که از دور تنش مثل معما مانده
باز چشمش به که افتاد که غش کرد رباب؟
بازهم آمده این حرمله ى وا مانده
برسانید خبر را به علمدار حرم
چادر زینب تو زیر لگدها مانده
ناقه زانو زده تا اینکه سوارش بشوم
چشم من سمت علی اکبرم اما مانده
#سید_پوریا_هاشمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#عاشورا
#غزل
از زین فتاد و سر به سر خاک، بر گذاشت
خاکم به سر؛ که شه به سر خاک، سر گذاشت
هر جا که سر نهاد، بر آن ریگهای داغ
از تاب رفت و، باز به جای دگر گذاشت
اشکش ز دیده جاری و، از تاب تشنگی
لبهای خشک را به ره چشم تر گذاشت
هر جا که درد داشت، بر آن میگذاشت دست
ای درد بر دلم، که به دل بیشتر گذاشت
از بس رسیده بود، بر آن تیر چار پر
چون مرغ پر شکسته، سرش زیر پر گذاشت
تا جای داشت؛ داد به تن، جای زخم تیر
جز دل، که جای زخم فراق پسر گذاشت
میخواست جای فرقت یاران، دهد به دل
از غم نبود جا به دلش، بر جگر گذاشت
جانش، هوای بارگه کبریا نمود
تن را، برای دشمن بیدادگر گذاشت
#داوری_شیرازی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#محرم
#غزل
یادتان باشد لباس مشکیم را تا کنید
گوشه ای از قبر من این جامه را هم جا کنید
کاش من در شام تاسوعا بمیرم تا شما
خرجیم را نذر خرج ظهر عاشورا کنید
...
هم کفن دارم و هم قومی که دفنم می کنند
پس فقط هنگام دفنم یاد آن آقا کنید
از صدای ناله ها و گریه های مادرم
بیشتر یاد غم صدیقه ی کبرا کنید
آه من مردم ولی یک کربلا قسمت نشد
پیش مردم مایلم این نکته را حاشا کنید
مرگ من آمد ولی آقا نیامد، حیف شد!
فرصت دیدار را شاید شما پیدا کنید
#کاظم_بهمنی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#مناجات
#عاشورا
ای روضهروضه داغ تو جانسوز، یا حسین
ای داغ تا همیشه جهانسوز، یا حسین
با روضۀ تو دم به دم آتش گرفتهام
با بیت بیت محتشم آتش گرفتهام
«باز این چه شورش است که در خلق عالم است
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است»
این ماتمی که آتش آن در جهان گرفت
داغی که شعلهاش به پر قدسیان گرفت
داغی که برد تاب و توان از دل همه
شاید که خوانده با دل بی تاب فاطمه
«ای کشته فتاده به هامون حسین من
ای ماه دست و پا زده در خون حسین من»
بودند دیو و دد همه سیراب و ای دریغ
در خیمههای آل عبا تیر بود و تیغ
مهجور مانده است سلیمان کربلا
غوغا به پاست در دل میدان کربلا
نبض زمین و نبض زمان نامرتب است
انگار وقت رفتن خورشید زینب است
محشر شدهست در دل اهل حرم به پا
غرق تلاطم است دگر خاک نینوا
حالا حسین آنکه جهان بیقرار اوست
دل از جهان بریده و خود بیقرار دوست
او میرود که زنده کند خاک مرده را
این خاکیان دل به مذلت سپرده را
او میرود قیامت عظمی بهپا کند
این خاک معصیتزده را کربلا کند
لب تشنه میرود سوی گودال قتلگاه
خورشید میرود که شود روشنای راه
گویا زمان معجزههای پیمبریست
اعجاز او ولی همه از جنس دیگریست
معراج اوست از دل گودال قتلگاه
تنها و تشنه، بیکس و مظلوم و بیسپاه
از خون وضو گرفته و قد قامت الصلات
صف بستهاند پشت سرش عرش و کائنات
برپا شدهست در دل مقتل نماز او
زیباتر است از همه راز و نیاز او
در سجده از تمام جهان دل بریده است
تنها که نیست؛ لشکر کوفی رسیده است
سرنیزهای برای طواف سر آمده
تیری به استلام لب و حنجر آمده
«انا الیه...» بر لب و... عالم به تاب و تب
چشمش به سوی زینب و... عالم به تاب و تب
وقت نماز سر شده بر روی نیزهها
قد قامت الصلات بخوان خاک کربلا
معراج اوست در دل خون دیدنی شده
قرآن آیه آیه چه بوسیدنی شده
«وَ اَم حَسِبتَ» کار جهان را نظاره کن
خورشید روی نیزه! طلوعی دوباره کن!
سروده گروه ادبی "قتیل العبرات"
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
Hacı Baqir Mənsuri Hüseynə yerlər ağladi.mp3
9.83M
حسینه یرلر آغلادی
حسینه گوئلر آغلادی 😭
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
مرحوم محمدباقرمنصوری
#مداحی_ترکی
#امام_حسین_علیه_السلام
#گودال
#عاشورا
غمی به وسعت عالم نشسته بر جانش
تمام ناحیه خیس از دو چشم گریانش
شبیه ابر بهاری هوای ناحیه را
پر از ترنم غم کرده اشک سوزانش
سلام کرد به جدّش... سلامی از سر صدق
سلام آن که کند جان فدای جانانش
سلام کرد بر آن گونههای خاکآلود
بر آن تنی که نمودند نیزه بارانش
سلام کرد بر آن بوسهگاه نورانی
سلام آن که کند جان خویش قربانش
سلام آن که دلش زخمی مصیبتهاست
سلام آن که اگر بود کربلا، جانش،
میان طف، سپر نیزه و سنان میشد
و میسپرد به شمشیرها گریبانش...
سلام آن که اگر نینوا حضور نداشت
علیالدوام شده نالۀ فراوانش
سلام آن که سرازیر میشود هر روز
به جای اشک روان، سیل خون ز چشمانش...
#مریم_سقلاطونی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#عاشورا
#مثنوی
غارتِ پیرهنِ بی کفنم را دیدم
مادرم را پدرم را حسنم را دیدم
دست در زیر تنت بردم و برداشتمت
دو سه ساعت چه سرت آمده نشناختمت
تا بیایم به سرت با همه درگیر شدم
ته گودال تو بودی و سرازیر شدم
دیر شد تا برسم ، شمر به بیرون آمد
مویْ آشفته و با دامن پُر خون آمد...
راحت از دشنه و سرنیزه و داساش کردم
شمر لبخند زد و گفت خلاصاش کردم
#حسن_لطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#عاشورا
#شام_غریبان
#محرم
#ترکیب_بند
دُرِّ شکسته ای ته گنجینه ای که نیست
درهم شدی غروب، در آئینه ای که نیست
با نعل تازه رفته کجاهای کربلا
ناحیه ی مقدسه ی سینه ای که نیست
کو ماهِ سنگ خورده ی پیشانی ات حسین
کو بر جراحت سر تو پینه ای که نیست!
از ظهر، ذوالفقار علی بوده خواهرت
جنگیده بین لشکر پُر کینه ای که نیست
شد پرچم تو معجر آتش گرفته ام
حیران شدم ز حُرمت دیرینه ای که نیست
دیدم به روی نیزه فقط سر می آورند
با طعنه اشک طفل ترا در می آورند
در تکیه ی عزای تو مظلوم می کِشم
تا زنده ام، خجالتِ معصوم می کِشم
دارم میان خیمه ی آتش گرفته ات
ناز رقیه که شده مغموم می کِشم
با ناخن شکسته کمی وقت بُرده است
خار از دو پای خسته ی کلثوم می کِشم
خود را به زحمت از وسط تیر و نیزه ها
جایی که هست جسم تو معلوم می کِشم
تا اینکه حنجر تو نریزد بهم حسین
آهسته لب به هر رگ حلقوم می کِشم
خولی و شمر، راه حرم را بلد شدند
از چادری که روی سرم نیست، رد شدند
من ماندم و غمی که نمی شد مهار کرد
گفتی فرار کن تو ... نمی شد فرار کرد
قبل از غروب، زیور و خلخال برده اند
دیدی مرا غمت به چه داغی دچار کرد
خولی نبود در ته گودال قتلگاه
پس با سری که رفته به خورجین چکار کرد؟
نفرین به آنکه بین تنورت گذاشته
لعنت به آنکه پای سر تو قمار کرد
جسم تو اینطرف، سر تو رفته آنطرف
بهر تو گریه، فاطمه ی بی مزار کرد
اینجا کنار پیکر تو، خواهر تو سوخت
آنجا برای غربت سر، مادر تو سوخت
#رضا_دین_پرور
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem