#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#ولادت
#غزل
ای قبله گاه حور و ملک گاهواره ات
میجنبد آسمان و زمین با اشاره ات
ای درّ آبدار #یدالله تا ابد
برپاست در دیار #نجف یادواره ات
این بیت را به #فاطمه تقدیم میکنم
بانو مبارک است نزول دوباره ات
#زینب تو کیستی که به دیوان شاعران
پیدا نمیشود مثل و استعاره ات
خاتون کنیزهای شما برگزیده اند
شد همسر #خلیل خداوند #ساره ات
حق میدهم اگر که بیفتد کلاه عرش
با زل زدن به شان رفیع مناره ات
دریای بیکران بخدا چشم آفتاب
یک بار هم ندیده به خوابش کناره ات
دین خطبهای برای بقا خواست، باز نیست
در کار خیر حاجت هیچ استخاره ات
#میلاد_حسنی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#ولادت
#مثنوی
گفتم از کوه بگویم قدمم می لرزد
از تو دم می زنم اما قلمم می لرزد
هیبت نام تو یک عمر تکانم داده ست
رسم مردانگی ات راه نشانم داده ست
پی نبردیم به یکتایی نامت #زینب
کار ما نیست شناسایی نامت زینب
من در ادراک شکوه تو سرم می سوزد
جبرئیلم همه ی بال و پرم می سوزد
من در اعماق خیالم ... چه بگویم از تو
من در این مرحله لالم چه بگویم از تو
چه بگویم؟! به خدا از تو سرودن سخت است
هم #علی بودن و هم #فاطمه بودن سخت است
چه بگویم که خداوند روایتگر تو است
تار و پود همه افلاک نخ #معجر توست
روبروی تو که #قرآن خدا وا می شد
لب آیات به تفسیر شما وا می شد
آمدی تا که فقط زینت مولا باشی
تا پس از فاطمه #صدیقه صغری باشی
آمدی شمس و قمر پیش تو سو سو بزنند
تا که مردان جهان پیش تو زانو بزنند
چشم وا کردی و دنیای علی زیبا شد
باز تکرار همان سوره ی " اعطینا " شد
عشق عالم به تو از بوسه مکرر میگفت
به گمانم به تو آرام پیمبر می گفت:
بی تو دنیای من از شور و شرر خالی بود
جای تو زیر عبایم چقدر خالی بود
#سید_حمیدرضا_برقعی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#ولادت
#مربع_ترکیب
ماه يكتايى و بی همتا به دنیا آمدی
هم ردیف نور #اعطینا به دنیا آمدی
مثل #حیدر عالی اعلی به دنیا آمدی
تو شبیه حضرت #زهرا به دنیا آمدی
روز میلاد تو در تقویم روز باور است
روز عشق و روز تکریم مقام خواهر است
آمدی و می رسد بانگ مبارک بادها
بی معلم می شوی فرزانه ی استادها
ای علمدار حقیقت بانی فریادها
ای دلیل کاف و ها و یا و عین و صادها
هرچه دارد #کربلا در اختیار جبر توست
پرچم شاه شهیدان هم به سوی قبر توست
آمدی تا که بگویی قصه ی پرواز را
تا کجاها برده ای این شور انسان ساز را
ای رسول عشق می بینم ز تو اعجاز را
زنده کردی نهضت هفتاد دو سرباز را
شام در زیر قدمهای تو در تاب و تب است
این #حسین تنها یک عاشق دارد آن هم زینب است
آمدی تا انتهای جاده ی عشق و جنون
هم ردیفت بعد زهرا کس نبوده تاکنون
گامهایت در مسیر آیه ی #والسابقون
خواهر صبر و کرم ای دختر والراکعون
آمدي در دفتر دلدادگان يكتا شوي
آمدي اسطوره ي ميدان #عاشورا شوي
ای درخت استوار ای اسوه ی شب زنده دار
شد ردیف شرح تو در هر قصیده (اقتدار)
با حضورت شاه مردان حرز میخواهد چه کار
(آمدی مستانه تر صف می گشاید #ذوالفقار)
دختر شیری و یک جلوه ز #الله الصمد
مادری کردی برایش حضرت بنت اسد
حاصل پیوستن دریا به دریا #زینب است
چشمهایی که ندید الا جمیلا زینب است
نقش بازوبند ساقی حرم یا زینب است
لافتی الاعلی لا عشق الا زینب است
باز هم رو سوی بانوی وفا آورده ام
شصت و نه دفعه به لب نام تو را آورده ام
واژه ی ایثار را باید به پای تو نوشت
در مقام صبر هم باید برای تو نوشت
شاه را مشتاق و بی تاب دعای تو نوشت
بعد او کرببلا را کربلای تو نوشت
جان فدای شاعری که اینچنین زیبا سرود
کربلا در #کربلا می ماند اگر زینب نبود
خیرها از تو رسیده دست ما خیر کثیر
عشق دارد در کنار تو مراعات نظیر
حضرت ام الحیا اخت الحسن بنت الامیر
ای اسیری که اسارت شد به دست تو اسیر
از میان محملت نور خدا تابیده است
دشمنت یک لحظه هم آه تو را نشنیده است
عقل را بازی گرفتی عشق حیرانت شده
مرتضی هم محو در تفسیر قرآنت شده
هر که دیده جلوه هایت را مسلمانت شده
هر که نامت را شنیده بعد گریانت شده
چند وقتی هست پای تو جنون دلباخته
مرز بین حق و باطل را حریمت ساخته
کاش قابل بودم و از یاورانت می شدم
با نشان #زینبیون بی نشانت می شدم
با دو جرعه عشق از لب تشنگانت می شدم
از شهیدان دفاع از آستانت می شدم
ما همان سیل خروشانیم در راه بلا
کلنا اصحابک لبیک بنت المرتضی
#رضا_تاجیک
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#ولادت
#ترکیب_بند
راهِ دل جُز به بی کران نخورَد
جز به کویِ"حسین جان" نخورَد
سر فرازی نصیبِ سر نشود
تا که بر خاکِ آستان نخورد
رفت لیلی،به محملش ایکاش
گردی از شوقِ کاروان نخورد
حِسِ پرواز را نمیفهمی
بال وقتی به آسمان نخورد
هست اینجا بهشت و ما هستیم
تا به آن آفتِ خزان نخورد
دلِ تو قرص ما قسم خوردیم
در دلت آب هم تکان نخورد
ما قسم خورده ایم با زینب
یا علی گفته ایم و یا زینب
دل سرا پردهی محبت اوست
دلِ عاشق تمامِ قیمتِ اوست
نجف از او مدینه هم حتیٰ
کربلا هست اگر ، زِ غیرتِ اوست
چادرش را بگو تکان بدهد
هست محشر اگر ، قیامتِ اوست
این حسین است یا که آینه اش
این علی هست یا که قامتِ اوست
هر که سر داد در رهش فهمید
گردنش زیرِ بارِ منت اوست
خواست تا بارِ ما سبک گردد
کارِ ما نه فقط عنایتِ اوست
همه پرورده ایم با زینب
یا علی گفته ایم و یا زینب
می نویسم بر آسمانِ حرم
خوشبحالِ مدافعانِ حرم
آه یادش بخیر می شُد کاش
بشنوم باز هم اذانِ حرم
خوشبحالِ کسی که در این راه
جا نمانَد زِ کاروان حرم
ما که باشیم؟رویِ گنبد هست
پرچمِ سرخِ پاسبانِ حرم
تو که هستی؟فقط از آنِ حسین
من که هستم؟فقط از آنِ حرم
دلِ ما تنگِ زینبیه شده
دلِ ما تنگ شد به جانِ حرم
جگر آورده ایم با زینب
یا علی گفته ایم و یا زینب
او حسن او حسین با هم شد
تا که زهرا چنین مجسم شد
از بقیع رفتنش به ما فهماند
که نگینِ امام ها هم شد
سایبانش برادرش شد تا
عصمتش پیشِ ما مُسَلَم شد
در نزولش قیامِ عباس است
در جلوسَش تمامِ مریم شد
زیرِ تابوتِ سینه چاکش باز
شانه یِ شهر های ما خَم شد
یک نفر وصل شد به اقیانوس
یک نفر از میانِ ما کم شد
رگ اگر داده ایم با زینب
یا علی گفته ایم و یا زینب
#حسن_لطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#ولادت
#مسمط_مخمس
آیِنه در آیِنه نورِ مُکَرَم زینب است
جلوه در جلوه تجلیاتِ خاتم زینب است
خطبه در خطبه امیرالمؤمنین دَم زینب است
زُهره در زُهره ظهورِ اسمِ اعظم زینب است
آنکه با عشقِ حسینی گَشته همدم زینب است
(با مُسَمَط با قصیده با غزل با مثنوی
صائِبی از اصفهان و بیدلی از دهلوی
جودی و یَغما و نَیِر،شهریار و مولوی
می بَرَد اما دلم را مصرعی از مُنزوی
این حسین تنها یک عاشق دارد آن هم زینب است)
نامِ او پُر کرده عالم را حجابش بیشتر
خُطبه اش بنیان کَن و فصلُ الخِطابش بیشتر
غیرتش مبهوت ساز است،انقلابش بیشتر
محملش دارد تماشا و رکابش بیشتر
گفت با عباس پُشتیبانِ پرچم زینب است
شمع اگر این است دل پروانه باشد بهتر است
مِی اگر این است پُر پیمانه باشد بهتر است
سر اگر خاکِ درِ میخانه باشد بهتر است
عقل در توصیفِ او دیوانه باشد بهتر است
در شهامت برتر از سارا و مریم زینب است
عشق وقتی می تپد عاشق، پرستو میشود
دستِ عاشق زود از حالِ دلش رو میشود
هر که با خورشید شد آیینه ی او میشود
دخترِ شاهِ نجف هم شاه بانو میشود
یک تن اما حامیِ ناموسِ عالم زینب است
از همان اول خدا میخواست او را...شُد حسین
اصلاً او با اولین پلکِ تماشا شُد حسین
فاطمه شُد مرتضی شُد پیش از آنها شُد حسین
گرچه نامش بود زینب بعدش اما شُد حسین
او حسین است و حسینش هم مُسَلّم زینب است
گرچه بر بال و پرِ خود سلسله دارد هنوز
او که باشد سایبانی قافله دارد هنوز
میرود پشتِ برادر فاصله دارد هنوز
با سرِ هر زلفِ او صدها گله دارد هنوز
آنکه ریزد در فراقت اشک ماتم زینب است
#حسن_لطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#ولادت
#ترکیب_بند
شکر خدا که نام مرا مبتلا نوشت
از حاجیان کعبه سبز شما نوشت
شکر خدا که دست قدر ، دست سرنوشت
نام مرا شریف ترین خاک پا نوشت
صبح ازل به خاک تو پیشانی ام رسید
این سجده را فرشته به پای خدا نوشت
از ما سوال شد که اسیر تو می شویم؟
ما خواستیم و آیه ی «قالو بلی» نوشت
بالای سر در حرم کبریاییش
نام تو را به خط خودش با طلا نوشت
یعنی تمام جلوه آل عبا تویی
آیینه تمام نمای خدا تویی
اعجاز بی مثال شما تا ادامه داشت
موسی ادامه داشت مسیحا ادامه داشت
بانو اگر به آینه ها سر نمی زدید
تاریکی همیشه ی دنیا ادامه داشت
تا زندگی ات را به تماشا گذاشتی
آن عمر جاودانه زهرا ادامه داشت
ای آفتاب روشن شبهای کربلا
ای زینب مدینه و زهرای کربلا
گفتیم آسمانی و دیدیم برتری
گفتیم آفتابی و دیدیم بهتری
گفتیم دختر اسد الله غالبی
ایام کوفه آمد و دیدیم حیدری
تو از زمان کودکیت تا بزرگیت
شیوا ترین مفسر الله اکبری
تو از کدام طایفه هستی که مستقیم
فیض از حضور علم خداوند می بری
بر شانه های سبز تو بار رسالت است
تو اولین پیمبر بعد از پیمبری
خورشید روی تو شرف مشرقین شد
یک نیمه ات حسن شد و نیمت حسین شد
ای ماورای حد تصور کمال تو
بالاتر از پریدن جبریل بال تو
از مادری چنین-چنین دختری شود
هم خوش به حال فاطمه هم خوش به حال تو
غیر از حسین فاطمه، چیزی ندیده ایم
در انعکاس آینه های زلال تو
نزدیک سایه های عبورت نمی شویم
نامحرمان عشق کجا و خیال تو ؟
از گوشه های چشم تو ساحل درست شد
محض رضای پای تو محمل درست شد
تو زینبی و شیر زن بعد کربلا
تفسیر نفس مطمئن بعد کربلا
زهرا، نبی ،حسین و علی و حسن تویی
بانو تویی تو «پنج تن » بعد کربلا
گاهی که طعنه می شنوی صبر میکنی
یعنی تویی همان حسن بعد کربلا
ای گریه غریبی عریان بی کفن
حالا تویی و پیرهن بعد کربلا
قلبت تپید وسوره مریم شروع شد
غمگین ترین غروب محرم شروع شد
ای سایه بلند اباالفضل بر سرت
ای بال جبرئیل گلستان معبرت
عباس هم رشیدی قد تو را ندید
از بس که سر بزیر بُود در برابرت
شب زنده دار شام غریبان کربلا
دل بسته بر نماز شب تو برادرت
ای خطبه صدای تو نهج البلاغه ات
وی محمل بدون جهاز تو منبرت
هجده سربریده به دنبال چشم تو
هجده سر بریده نگهبان معجرت
ای قله نجابت توحید ، جای تو
عطر حضور فاطمه دارد حیای تو
#علی_اکبر_لطیفیان
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#ولادت
#مربع_ترکیب
امشب خدا به #کوثر خود داد کوثری
در بر گرفته #فاطمه زهرای دیگری
یا این که در لباس زن آمد #پیمبری
یا اینکه حق به #حیدر خودداد حیدری
این شیردختری است که شمشیر حیدر است
سر تا قدم امام #حسین مکرر است
این پاک تر ز #هاجر و #حوا و #مریم است
سر تا قدم صحیفۀ آیات محکم است
در وصف او مدیحۀ جن و بشر کم است
ام المصائب است نه ام المحرم است
این سیب سرخ باغ بهشت محمد است
آب و گلش تمام سرشت محمد است
زهراست جان #احمد و این جان فاطمه است
ریحانۀ محمد و ریحان فاطمه است
#طاها و #قدر و کوثر و #فرقان فاطمه است
گویی تمام وحی به دامان فاطمه است
تنها #فهیمه ای که ندیده #مفهمه
از کودکی است #عالمۀ بی معلمه
بی او درخت سبز #ولایت ثمر نداشت
دریای آرزوی نبوت گهر نداشت
انگار روز حادثه کم از پدر نداشت
الحق که صبر مادر از این خوب تر نداشت
وقت سکوت هم نفسش انفجار بود
شمشیر اگر نداشت خودش #ذوالفقار بود
ام الکتاب صبر و #رضا کیست زینب است
فصل الخطاب #کرب و بلا کیست زینب است
فریاد خون خون خدا کیست زینب است
آیینۀ حسین نما کیست زینب است
زینب که لحظه لحظه شده غرق در حسین
در گاهواره چشم گشوده است بر حسین
زینب که چشم #یوسف زهرا به سوی اوست
#حبل المتین شیر خدا تار موی اوست
آیینۀ جمال خداوند روی اوست
هرجا حسین جلوه کند گفتگوی اوست
آبی که دارد آبرو از خاک کوی اوست
زین اب است و زین #رسول خداست این
آیینه دار عرصۀ کرب و بلاست این
زینب زنی که بوده به مردان امامتش
اعجاز #سیدالشهدا در کرامتش
هر روز هست روز بزرگ قیامتش
دین سرفراز آمده در ظل قامتش
با خون نوشته اند شهیدان مکتبی
زینب حسینی است و حسین است زینبی
#استاد_غلامرضا_سازگار
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#ولادت
#غزل
بوی بارون یاس گلدون،مژده می ده صبح عیده
روی بال صد فرشته،می رسه از راه سپیده
كیه خورشید قبیله،كیه بانوی جلیله
آیینه دار علیه،زینبه تنها عقیله
تو شب غربت و غمها،واسه دلها آفتابه
وارث عصمت مادر،زینت ابوترابه
پر جبریل فرش راشه،آسمونا خاك پاشه
هیبت و غرور حیدر،طنین توخطبه هاشه
آسمونی نور عینه،دل و دلداره حسینه
مهربونی تو نیگاشه،همه جا یار حسینه
بانوی صبر و صلابت،بانوی شور و شهامت
برای عرض ارادت،بیایید بریم زیارت
هواییه دل تنگم،تا حریمش پر می گیره
این دلی كه بی قراره،حرم نعم الامیره
زائر صحن و سرای،بانوی صبر و صفا شیم
بگیریم برگ برات و ،زائر كرببلا شیم
#یوسف_رحیمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#ولادت
#غزل
شبی كه مطلع مهر از، طلوع زینب بود
فروغ روز نشسته، به دامن شب بود
هزار رود نواگر ز كوثر و تسنیم
روان به خانه ی زهرا، به بوی زینب بود
هزار چشمۀ خورشید، از كرانۀ شب
دمیده از دل مهتاب، و چشم كوكب بود
شكوفه بار لب مرتضی به باغ دعا
ستاره ریز دم مصطفی، به یا رب بود
شراب نور ز خمخانۀ سحر، جوشید
كه جام سرخ شقایق، ز می لبالب بود
اگر چه "زین اب" و را نهاد نام، رسول
خدای داند، كاو زینب "ام و اب" بود
زنی به همت و مردی، به مردمی سوگند
پس از حسین، سپهدار عشق، زینب بود
#مشفق_کاشانی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#ولادت
#مربع_ترکیب
آیهای از طرف جنت الاعلی آمد
هر ملک سوی زمین بهر تماشا آمد
غنچهی خنده به روی لب #زهرا آمد
مژده، ای اهل زمین #زینب کبری آمد
اشک شوق #علی و ذوق #نبی دیدنی است
شب، شبِ رحمت حق است، شبی دیدنی است
میکده از سر شوق است مرتب گشته
ساغر از #کوثر ناب است لبالب گشته
گوش کن... ذکر لب فاطمه زینب گشته
ملک از عطر نفس هاش مقرب گشته
فاطمه شاد که باشد همه عالم شادند
باغ های دو جهان از نفسش آبادند
زینب از نسل #خدیجه است، شرافت دارد
هیبتش فاطمی و رتبه ی عصمت دارد
نزد ما خاک قدم هاش قداست دارد
در دل سینه زنان، تخت حکومت دارد
تا قیامت همه محتاج و حقیرش هستیم
پیرو مکتب و در خط و مسیرش هستیم
راهِ بی زینب کبری به خدا بی راهه است
سالک خالیِ از معرفتش گمراه است
بی سبب نیست که گفتند امین الله است
سرّ أب بوده و از سرّ سما آگاه است
حافظ و محرم اسرار امامت، زینب
صاحب حکمت و دریای بصیرت، زینب
خطبهاش مثل علی، فن بیانش غوغاست
صاحب علم لدنی است شبیه زهراست
نائب فاطمه در واقعه ی عاشوراست
یک تنه آینه ی پنج تن اهل کساست
گرچه گفتند به او عابده ی آل علی
کل عمرش همه جا بود به دنبال ولی
در صف اول هر معرکه حاضر بودن
کوه غم، کوه بلا دیدن و شاکر بودن
کم نیاوردن و جنگیدن و صابر بودن
همه جا در پی تعظیم شعائر بودن
این همه ذره ای از وصف کمالش هم نیست
قطره ای از اقیانوس جلالش هم نیست
شصت و نه آیه به دنبال دمش می آیند
شصت ونه معجزه با بازدمش می آیند
شصت و نه ذبح پی هر قدمش می آیند
شصت و نه نور طواف حرمش می آیند
زینب است و همه محتاج به نورانیتش
جمع ها واله و دلداده ی وحدانیتش
ما نمردیم کسی صحبت غارت بکند
ما نمردیم کسی باز خباثت بکند
#داعشی سمت #حرم قصد عزیمت بکند
یا که در خواب اگر فکر جسارت بکند...
...سر آن نطفه حرام از رگ گردن بزنیم
تا بدانند همه عبد سرای #حسنیم
همه هستیم گدای حرمت بی بی جان
همه ی ما به فدای حرمت بی بی جان
ما کجا... کرب و بلای حرمت بی بی جان
خوش به حال شهدای حرمت بی بی جان
دور ماندیم رفیقان... سرمان رفت کلاه
رانده از سوی بهشتیم و پی بذر گناه
#محمد_جواد_شیرازی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#مدح
#ولادت
#قصیده_۶۹_بیتی
السلام ای ملیکه ی دنیا
السلام ای شفیعه ی عقبی
السلام ای زلال تر از اشک
السلام ای مطهر والا
نوه ی دختری پیغمبر
نور چشمان سید بطحا
مثل آیینه ی تمام نما
روی تو شد خدیجه در زهرا
خوش به حال علی که گردیده...
...نام پاک تو زینت بابا
صد هزاران فرشته می خواهد
تا کشد ناز دختر مولا
بال جبریل بالش سر تو
سایه بان تو قامت طوبی
دور گهواره ات چه می بینم
لشگری صف کشیده از حورا
همه در نوبت اند تا گیرند
بوسه از خاک زیر پای شما
قدری آهسته وحی نازل شد
بر وجود مقدس طاها
کلیات کلام حق گردد
بی کم و بیش این چنین معنا
واجب الاحترام شد زینب
دختر ارشد کنیز خدا
هرکه گِرید برای این دختر
اجر آن می شود معادل با...
...گریه بر غربت امام حسن
گریه بر داغ سیدالشهدا
مادر عشق دختر حیدر
لب کنم باز بهر مدح و ثنا
در طریق تو مست باید شد
از طهوران باده ی اِلآ
هر دلی شد دخیل کوی تو
در قیامت نمی شود رسوا
ما گدایان بین راه توایم
علیا حضرتا تصدقنا
کرم ِتوست ورنه کاسه ما
به خدا نیست مستحق عطا
من چه گویم که آیه ی قرآن
ز کراماتتان بود گویا
قرص نان تو می کند نازل
هل اتی بر سرای آل کسا
چه سحرها نماز شب خواندم
تا که شاید تو را کنم پیدا
همه شب های تو مسیحه ی عشق
می دهد بوی لیلةُالمحیا
در قنوت تهجدت دیدم
رتبه های «مقام محمودا »
در رکوع تو جلوه های خضوع
سجده ات مست ربی الاعلی
در نماز شبت چه ها می دید
که حسین گفت التماس دعا
نفحات مقدست بانو
زنده سازد دو صد مسیحا را
شصت و نه بار ذکر یا زینب
رمز توحید را کند افشا
هرکه آواره ی حسینت شد
در حریم تو می کند ماوا
خاطرت را ز بس خدا می خواست
با حسین آفرید قلب تو را
السلام ای شریکه الارباب
فانیا للحسین سر تا پا
تا که مهر تو در دلم باشد
سایه ی عشق؛ بر سرم بادا
دستگردان شدی میان حرم
تا رسیدی به دامن لیلا
کُشتی ارباب عشق بازان را
ناز دار خدا دودیده گشا
بین هر تار معجرت بینم
آیه ی کاملی ز حجب و حیا
چادرت محترم تر از کعبه
صورتت در حجاب بی همتا
در چهل سال گفته همسایه
که ندیده است سایه ات حتی
کسب فیض از تو کرده ام ِبنین
تا که گردیده مادر سقا
آمدی تا که پُر کنی جای
مادرت را میان بیت ولا
آمدی و چه زود می پیچد
بین خانه صدای «وا اُمّا»
کاش این جا تمام می شد کار
تازه آغاز می شود غمها
دومین داغ داغ محراب است
فرق منشق و ناله ی ابتا
سومین غربتت به یک تشت است
لب خونین و ذکر واحسنا
مادر درد السلام علیک
صاحب هر مصیبت عظما
جبرییل دلم خبر داده
می شوی از حبیب خود تو جدا
چه می آید سرت خدا داند
الامان الامان ز عاشورا
بین گودال بنگری زینب
یک گلویی که گشته منحورا
ناله هایی ضعیف می آید
گوییا در میان هلهله ها
هاله ی نور گوشه ی مقتل
ناله های غریب واغوثا
مادرت بود و دور تا دورش
آسیه، مریم، هاجر و حوا
ناله می زد حسین را کشتند
با لب تشنه بر لب دریا
یک سوالی برای من مانده
بی جواب ای عقیله ی دنیا
تو چه دیدی کسی نمی داند
که زدی ناله آه «یا جدا»
از چه بر جد خود نشان دادی
تن بی سر دو بار با هذا
این حسینت مرمل بدما
گشته جسمش مقطع الاعضا
مو کنان سوی خیمه گاه مرو
بهر بوسیدن گلو بازآ
سر خود را بلند کن بنگر
روی نیزه سری رود بالا
کاش دشمن دگر حیا می کرد
ختم می شد مصیبتت اینجا
بوی جسم حسین می آید
ازچهل نعل تازه در صحرا
بعد از آن شد رسالتت آغاز
ای علمدار صبر روح وفا
تویی آن اولین ولی فقیه
در زمان امام کرب و بلا
این قصیده دگر کنم کوتاه
با تمام قصور ای والا
دامنت را به گریه می گیرم
تا نمایی برات ما امضا
نذر کردم اگر رسیدم من
زنده در آن حریم و صحن و سرا
هر قدم نام تو فقط ببرم
تا کنم در حرم به پا غوغا
در شب عید خواهشی دارم
می پذیری ز نوکرت آیا؟
آبرودار بر گل نرگس
بنما تو سفارش ما را
از حبیبم بخواه برگردد
از سفر آن امام خوبی ها
با تمام وجود می گویم
اعتقادم میان لوح قضا
کافر عشقم و خراب خراب
عاشق زینبم به اذن شما
#قاسم_نعمتى
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#مدح
#ولادت
#مسمط_مسدس
امشب دلم به تاب و سرم گرم از تب است
امشب که از نسیم حضوری لبالب است
شمع است و شاهد است و شرابی که بر لب است
شور و شگفتی است و شبی عشق مشرب است
شامی که روشنایی روز است امشب است
امشب شب ملیکه دادار زینب است
این جلوه جلوههای شبی بیکرانه است
این جذبه جذبه حرمی بینشانه است
این سجده سجده بر قدمی جاودانه است
این شعله شعله نگهی عاشقانه است
از هر لبی که میشنوی این ترانه است
عالم محیط و نقطه پرگار زینب است
سّری رسید و معنی امالکتاب شد
نوری دمید و قبله هر آفتاب شد
چشمی گشود و چشم شقایق بخواب شد
زیباترین دعای علی مستجاب شد
زهراست این که در دل گهواره قاب شد
امشب تمام گرمی بازار زینب است
بر عرش سبز دست نبی تا که جا گرفت
نورش زمین و کل زمان را فرا گرفت
حتی بهشت سرمه از آن خاک پا گرفت
از عطر دامنش همه جا روشنا گرفت
آئینهای مقابل رویش خدا گرفت
تصویر جلوههای خداوار زینب است
این کیست این که سجده کند عشق در برش
این کیست این که سینه درند در برابرش
این کیست این که از جلوات مطهرش
عالم نبود غیر غباری ز محضرش
فرموده است از برکاتش برادرش
آئینهدار حیدر کرار زینب است
تا کوچهاش قبیله لیلا ادامه داشت
تا خانهاش گدایی عیسی ادامه داشت
در چشم او تلاطم دریا ادامه داشت
بر قامتش قیامت مولا ادامه داشت
زینب نبود حضرت زهرا(س) ادامه داشت
خاتون خانهدار دو دلدار زینب است
سرچشمههای پرطپش کوهسار از اوست
دریا از اوست جذبه هر آبشار از اوست
تیغ کلام فاطمیاش آب دار از اوست
تفسیر آیههای غم و انتظار از اوست
آری تمام هیمنه ذوالفقار از اوست
از کربلا بپرس علمدار زینب است
سوگند بر شکوه دل مرتضاییاش
بر جلوههای حیدریاش مجتباییاش
سوگند بر تقدس کرب و بلاییاش
بر ریشههای چادر سبز خداییاش
سوگند بر نماز شب کبریاییاش
تا روز حشر کعبه ایثار زینب است
شمس حجاب گنبد دوار زینب است
بدر سپهر عصمت و ایثار زینب است
محبوبه ي حبیبه ي دادار زینب است
مسطوره سلاله اطهار زینب است
اذن دخول در حرم یار زینب است
منصوره نرفته سر دار زینب است
نون و قلم نبی است و ما یسطرون حسین
طاق فلک علی است به عالم ستون حسین
خلقت تمام حضرت زهراست خون حسین
هستی تمام ظاهر و مافی البطون حسین
با یک قیامت است هم الغالبون حسین
در این قیام نقطه پرگار زینب است
سردار سرسپرده جولان عشق کیست؟
تنها امیر فاتح میدان عشق کیست؟
عشق است حسین و گوش به فرمان عشق کیست؟
روح دمیده در تن بیجان عشق کیست؟
علامه مفسر قرآن عشق کیست؟
تفسیر آیهها همه اسرار زینب است
ققنوس وهم از پی او در توهم است
فانوس وصف در صفت وصف او گم است
قاموس اقتدار و وقار و تلاطم است
پابوس او تمامی افلاک و انجم است
کابوس شام و دولت نامرد مردم است
بر فرق ظلم تیغ شرر بار زینب است
پیداترین ستاره دیبای خلقت است
زیباترین سروده لبهای خلقت است
زهراترین زهره زهرای خلقت است
لیلاترین لیلی لیلای خلقت است
شیواترین سئوال معمای خلقت است
گنجینه جزیره ي اسرار زینب است
ذرات و کائنات همه مرده یا خموش
در احتجاج بود زنی یک علم به دوش
قلب جهان به عمق زمین غرق جنب و جوش
آتشفشان قهر خداوند در خروش
هوهوی ذوالفقار علی میرسد به گوش
این رعد و برق نیست که انگار زینب است
خورشید روی قله نی آشکار شد
کوچکترین ستاره سر شیرخوار شد
ناموس حق به ناقه عریان سوار شد
هشتاد و چهار خسته به هم همقطار شد
زیباترین ستاره دنبالهدار شد
در این مسیر نور جلودار زینب است
چشم ستاره در به در جستجوی ماه
بر روی نیزه دیده زینب گرفت راه
مبهوت مینمود به سرنیزهای نگاه
آتش کشید شعله ز دل تا کشید آه
کای جان پناه زینب و اطفال بیپناه
راحت بخواب چونکه پرستار زینب است
پشتش شکست بس که بر او آسمان گریست
حتی به حال و روز دلش کاروان گریست
از خندههای حرمله و ساربان گریست
بر گیسوان شعله ور کودکان گریست
از ضربههای دم به دم خیزران گریست
بر خیل اشک قافله سالار زینب است
آن شانه صبور صبوری زما ربود
آن قامت غیور قیامت بپا نمود
آن شیرزن حماسه عباس را سرود
با دست خویش بیرق کرب و بلا گشود
بر بالهای زخمیاش ای وای جا نبود
غم را بگو بیا که خریدار زینب است
زینب اگر نبود اثر کربلا نبود
شیرازهای برای کتاب خدا نبود
زینب اگر نبود علم حق به پا نبود
این خیمهها و پرچم و رخت عزا نبود
یک یا حسین بر لب ما و شما نبود
در کار عشق گرمی بازار زینب است
#ادامه:
با این که قد خمیدهام و داغ دیدهام
فتح الفتوح کردهام هرجا رسیدهام
گر نیش کعب نی به وجودم خریدهام
گر طعم تازیانه چو مادر چشیدهام
چون کوه ایستادهام ای سر بریدهام
در اوج اقتدار جهاندار زینب است
زینب کجا و خنده اشرار یا حسین
زینب کجا و کوچه و بازار یا حسین
زینب کجا و مجلس اغیار یا حسین
زینب کجا و این همه آزار یا حسین
زینب کجا و طشت و سر یار یا حسین
در پنجههای بغض گرفتار زینب است
از نای من به ناله چو افتاد نای نی
عالم شنید از پس آن هایهای نی
تو بر فراز نیزه و من در قفای نی
آنقدر سنگ خوردهام از لابهلای نی
تا اینکه یافتم سرت از رد پای نی
هجران توست آتش و نیزار زینب است
قرآن بخوان که حفظ شود آبروی تو
رنگین شده است ساقه نی از گلوی تو
در حسرتم که نیزه کند شانه موی تو
ای منتهای آرزویم گفتوگوی تو
ای نازنین بناز خریدار زینب است
#حاج_محمود_کریمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#ولادت
#مدح
#مربع_ترکیب
شروع میشود این شعر تازه با زینب
مگر که گوشه چشمی کند به ما زینب
هزار فاطمه گفتم هزار تا زینب
سلام حضرت بانو سلام یا زینب
بغیر تو ز تمامی خلق دل کندیم
به چادر تو همیشه دخیل میبندیم
حیا به پاکی تو اقتدا مکرر داشت
علی به یمن تو در خانه اش دو کوثر داشت
خوشا بحال حسینی که چون تو خواهر داشت
و باتو فاطمه آیینه در برابر داشت
میاید از گل سجاده تو عطر خدا
فدای نافله هایت عقیله ی طه
اراده کرد خدا تا به عشق جان بدهد
به خاک سرد زمین نور آسمان بدهد
تورا نشان تمام پیمبران بدهد
که پیش صبر شما صبر امتحان بدهد
به آستان شما کوه سجده خواهد کرد
و هر مجاهد نستوه سجده خواهد کرد
تو آمدی و کس و کار من شدی بی بی
میان حادثه ها شیر زن شدی بی بی
شبیه مادر خود ممتحن شدی بی بی
کسای روی سر پنج تن شدی بی بی
همیشه ذکر لب اهل بیت نام شماست
منم غلام کسیکه خودش غلام شماست
ظهور عزت پروردگار خطبه تو
کلاس صبر کلاس وقار خطبه تو
قرار داده به هربی قرار خطبه تو
دمی شد از دودم ذوالفقار خطبه تو
کشانده ای تو به حیرت همه نظرهارا
زبان سرخ تو بر باد داده سرها را
پناه امت پیغمبر است چادرتان
زمان وحشت ما سنگر است چادرتان
یقین که فاتح صد خیبراست چادرتان
و سایبان وسط محشر است چادرتان
ندیده مردی دوران به مردی این زن
که رفته است به جنگ عقیده با دشمن
اگرچه رنج و بلا دید جا نزد اصلا
به راه عاشقی اش پشت پا نزد اصلا
به جز حسین کسی را صدا نرد اصلا
و دست رد به غم کربلا نزد اصلا
درست مثل علی در نبردها غوغاست
شجاعتش بخدا چون شجاعت زهراست
عقیله بود ولی در حصار غربت بود
هجوم درد به قلبش ورای طاقت بود
همیشه سهمیه اش از جهان مصیبت بود
دلش شکسته گودال بود و غارت بود
نرفته است ز یادش هجوم سر نیزه
سری که ذبح شد ازپشت و رفت بر نیزه
چقدر غصه ی بازار رفتنش را خورد
میان راه ز شمر و سنان لگدها خورد
شکست! زخم جدایی دلبرش را خورد
چنانکه شوهرش از دیدن رخش جا خورد
هنوز ظرف دلش را به سنگ میکوبند
دوباره پیش رویش طبل جنگ میکوبند
#سید_پوریا_هاشمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#مدح
#قصیده
به گوش باش جرس را ، به گوش ای دل غافل!
گذشت قافله ی عشق و خفته پای تو در گِل
به گوش ای دل غافل ، چو تخته پاره مبادا
به حرف موج بگردی بر آب عاطل و باطل
به ورطه های بلاخیز ، ناخدا که نباشد
نمی رسد به سلامت کسی به پهنه ی ساحل
به هر چه چنگ زنی عاقبت تباه ترینی...
به تار چادر زینب مگر شوی متوسل
سلام خواهر طوفان سلام خواهر خورشید
سلام خواهر دریا سلام خواهر ساحل
اگر امام بخوانم تو را گزافه نگفتم
نمی رسید قیام حسین بی تو به منزل
به هر کجا که بدوزیم چشم رد تو پیداست
شمار داغ تو پنهان به سطر سطر مقاتل
تن شکسته و موی سپید و قد خمیده...
به پای عشق برادر ندارد این همه قابل
سری به نیزه بلند ست در برابرت ای وای
شهید زنده ای اکنون، چه حاجت ست به قاتل
مگر که راه ترا ، نیزه ها جدا کند از او
وگرنه بین دو دلبسته نیست فاصله حائل
کرامت تو چه ها می کند که سلسله حتی
به دست و پای تو افتاده مثل کودک سائل
زبون شمردن رنج اسارت ست چه آسان
به دوش بردن بار امانت ست چه مشکل
چه ها که بر سرت آورد داغ طفل سه ساله
رسید جان تو بر لب ، بریدی از نفست دل
خدا کند که نجوییم هیچ جا سندش را
روایتی که تو سر کوفتی به چوبه ی محمل
چه غم که نیست توان ، می کنی نشسته " قُمِ الیل"
در اوج داغ نکردی شبی تو ترک نوافل
جلیله ، فاضله ، امنیه ، باکیه ، جبل الصبر
فصیحه، عالمه ، بنت الهدی، ملیکه خصایل
عقیله ، قُرَة عین الامیر، سِرُّ ابیها
(تو را ز فضل پدر کس نگویدت که چه حاصل)
به قتل کفر کمر بست تیغ خطبه ات آنسان
که می نمود ابا الحرب ذوالفقار حمایل
چه زَهره ها که نمود آب ابن آکله ،آنجا
که با خطابه ی زهرایی تو گشت مقابل
هنوز هم به سر آسمان شام بلا خیز
نگشته صاعقه ی غیرتی شبیه تو نازل
خوشا به حال مریدی که شد به حق تو عارف...
تویی مراد طریقت تویی شریعت کامل
که طالبان حقیقت ، به فرض وهم بگردند
مگر به صبح قیامت به فیض درک تو نائل
#سید_محمد_جواد_میرصفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#مدح
#مثنوی
کیست که بر لوح قلم میزند؟
حول خداوند قدم میزند؟
کیست که در وزن نگنجیده است؟
کوه وِقار است و نرنجیده است؟
کیست که مختار کند جبر راا
کیست که بیتاب کند صبر را؟
کیست خم آورده به ابروی قهر
لرزه برافکنده به زانوی شهر؟
کیست به عصمت متجلّی شده
شأن ولی را متولّی شده
او که در افلاک نبی کوکب است
زُهرهی زهرای علی زینب است
حلم مجسّمشدهی نشأتین
روح یکی جسم دوتا با حسین
خطبهاش از نهج بلاغت پر است
هیبت مولاست که در چادر است
وجه علی تا که اتم میشود
خطبهی او تیغ دو دم میشود
بدر دوم، بین کلامش نهان
فاطمه در خطبهی شامش نهان
در سخنش لحن امیر آمده است
کوکبهی دهر به زیر آمده است
صبر الهی ست، تفضّل شده است
«أخرجنا الله من الذُّل» شده است
راهبر قافلهی ماست این
زین اب و زینت زهراست این
توسن گفتار که چالاک شد
کاخ یزید از دم او خاک شد
زیر و زبر را به هم آورده است
خواهر سقّا علم آورده است
از دل این سِفلهمتکّای فرش
خیمه برافراشته در تاج عرش
میرود از خویش به حیرانیَاش
آینه از آینه گردانیَاش
جلوهی این آینه در مشرقین
سر زده از طلعت روی حسین
قسمت زینب که سفر میشود
روی حسین آینهگر میشود
گرچه به غیر از غم و غارت نبود
این سفر از جنس اسارت نبود
گرچه سزاوار به زنجیر نیست
شیر به زنجیر مگر شیر نیست
از حد اوصاف که رد میشود
دخت علی بنت اسد میشود
گو همه مغلوب که او غالب است
جان علیّ بن ابیطالب است
#مجید_لشکری
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#ولادت
#مربع_ترکیب
گوش کن از دل افلاک خبر می آید
به سرِ اهل زمین دُرّ و گهر می آید
چه خبر هست؟ فرشته چقدر می آید
سوره صبر در آغوش سحر می آید
شد اجابت ز خدا باز دعای حیدر
فاطمه دختری آورده برای حیدر
دختری آمده تا همدم مادر باشد
دختری آمده تا حیدر حیدر باشد
خواهری آمده عشق دو برادر باشد
گوییا آمده یک برهه پیمبر باشد
عصمت و عفت و تقواش همه مادری است
به خداوند قسم لایق پیغمبری است
فاطمه محو گل روی درخشانش بود
مرتضی زمزمه میکرد و غزلخوانت بود
گرم بوسیدن پیشانی و چشمانت بود
احمد آنروز چه می دید که گریانت بود
احمد آنروز تجلی رسالت را دید
یا که ظرفیت تحویل امامت را دید؟
قلمی نیست که املا کند اوصاف تو را
دهنی نیست که انشاء کند الطاف تو را
یا که توصیف کند وسعت انصاف تو را
یا که تشریح کند قلهء اهداف تو را
عقل عاجز شد و از درک وجودت شد مات
به گل روی بهشتی تو بانو صلوات
بعد زهرا احدی مثل تو اکرام نشد
زنی اینگونه پیام آور اسلام نشد
طائر عقل کسی مَحرَمِ این بام نشد
دست در دست شدی گریه ات آرام نشد
دیدی از دور و برت عطر کسی می آید
مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید
چشم بر هم زدی و عشق مجسم آمد
بَه که بالای سرت خیر دو عالم آمد
اشک از گوشهء چشم همه آن دم آمد
کودکی سوی تو با دیدهء پر نَم آمد
گفت خوش آمدی ای نور دو عینم زینب
کمی آرام عزیزم که حسینم زینب
بانوی مُلک وجودی و وجودت خیر است
قلب تو وقف حسین است و جدا از غیر است
پیش تو عشق حسین ،اصل سلوک و سِیر است
سِیر تو کرب و بلا، کوفه و شام و دِیر است
آمدی تا که بفهمیم خدا یعنی چه
صابره بودن در کرب و بلا یعنی چه
ای که در عشق حسینی به دو عالم عَلَمی
کعبهء عشق برادر شدی و محترمی
مریم از جام حیای تو چشیده است نمی
نائب فاطمه، صدیقهء ثابت قدمی
کوفه و شام اسیر دَمِ زهرایی توست
مات و مبهوت سخنرانیِ مولایی توست
جای امثال شما در کُره خاکی نیست
چون زمین قابل این گوهر افلاکی نیست
گفتی ای درد بیا از تو مرا باکی نیست
داغها دیده ای اما لب تو شاکی نیست
چه عبارات عجیبی روی آن تَل گفتی
پیش آن پیکر صد چاک تَقَبَّل گفتی
آمدی جلوه کنی نام علی زنده شود
زن ندیده است کسی مثل تو رزمنده شود
در دل جهل زمان شمسهء تابنده شود
با زبان وقت بیان خنجر بُرّنده شود
روی نی گفت برادر همه جا در هر راه
طَیِّب الله به غوغای تو ماشاءالله
ای تمنای دل خون خدا یا زینب
در تو دیدند همه فاطمه را یا زینب
مرحمت کن به منِ بی سر و پا یا زینب
نشوم از سرِ کوی تو جدا یا زینب
نظری کن که در این خانه بمانم یک عمر
تا نفس هست فقط از تو بخوانم یک عمر
#مجتبی_شکریان
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها #ولادت
#چارپاره
زيبايي درياست در اعماق نگاهش
اين دختر آرام و صبوري كه رسيده
از شوق ، علي سفره به اندازه يك شهر
انداخت ، به شكرانه ي نوري كه رسيده
كاشانه ي اهل دل و ميخانه ي هستي
دنيا و سماوات و عوالم همه روشن
عطر خوش او پر شده در شهر مدينه
به به چه گلي ! چشم و دلت فاطمه روشن
لبخند نشسته به لب حضرت ساقي
مرضيه دلش وا شده از ديدن دختر
تا آمده لبريز شده چشمه ي تسنيم
كامل شده با آيه ي او سوره ي كوثر
بي تاب شدي ، دختر مهتاب رخ عشق !
باراني اشك است چرا صورت ماهت ؟
گرياني و پيش كسي آرام نداري
دنبال كدام آيت حق است نگاهت ؟
باران بهاري شده اي دختر حيدر
زهرا چه كند گريه تو بند بيايد
بايد كه بگويند كنار تو حسينت
تا شاد شوي ، با گل و لبخند بيايد
همسايه نديده به خدا سايه اي از تو
تمثيل حيايي تو و تنديس وقاري
پيداست ولي دختر سردار حنيني
از شور كلام و دل شيري كه تو داري
شعر شب ميلاد تو هم پر شده از اشك
بانو ! چه كنم روي دلم سوي فرات است
جز اشك چه گويم كه همه هستي عالم
عشق تو ، حسين تو ، قتيل العبرات است
اينقدر نريز اشك ، صبوري كن و بگذار
هر قطره ي اين اشك براي تو بماند
وقتي شب باريدن اشك است كه مادر
در گوش تو لالايي پرواز بخواند
يك روز بيايد كه پدر را تو ببيني
با چشم پر از اشك در آن غسل شبانه
با چادر خاكي برود مادر و فردا
با چادر كوچك بشوي خانم خانه
يك روز بيايد كه حسن را تو ببيني
با اشك بشويد تن پاك پدرش را
فردا خود او بي رمق و رنگ پريده
در تشت بريزد قطعات جگرش را
روزي برسد ، ... كاش كه مي شد نرسيد ... نه
آن لحظه ي سنگين خداحافظي از يار
اي كاش كه هرگز به سراغ تو نيايد
تا پيرهن كهنه بخواهد ز تو دلدار
آن لحظه نيايد كه تو باشي و بيفتد
آن سايه ي سر ، بي سر و بي سايه به صحرا
ناموس خدا باشي و بر ناقه ي عريان
بنشيني و يك شهر بيايد به تماشا
#قاسم_صرافان
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها #ولادت
#مربع_ترکیب
ماه يكتايى و بی همتا به دنیا آمدی
هم ردیف نور اعطینا به دنیا آمدی
مثل حیدر عالی اعلی به دنیا آمدی
تو شبیه حضرت زهرا به دنیا آمدی
روز میلاد تو در تقویم روز باور است
روز عشق و روز تکریم مقام خواهر است
آمدی و می رسد بانگ مبارک بادها
بی معلم می شوی فرزانه ی استادها
ای علمدار حقیقت بانی فریادها
ای دلیل کاف و ها و یا و عین و صادها
هرچه دارد کربلا در اختیار جبر توست
پرچم شاه شهیدان هم به سوی قبر توست
آمدی تا که بگویی قصه ی پرواز را
تا کجاها برده ای این شور انسان ساز را
ای رسول عشق می بینم ز تو اعجاز
زنده کردی نهضت هفتاد دو سرباز را
شام در زیر قدمهای تو در تاب و تب است
این حسین تنها یک عاشق دارد آن هم زینب است
آمدی تا انتهای جاده ی عشق و جنون
هم ردیفت بعد زهرا کس نبوده تاکنون
گامهایت در مسیر آیه ی والسابقون
خواهر صبر و کرم ای دختر والراکعون
آمدي در دفتر دلدادگان يكتا شوي
آمدي اسطوره ي ميدان عاشورا شوي
ای درخت استوار ای اسوه ی شب زنده دار
شد ردیف شرح تو در هر قصیده (اقتدار)
با حضورت شاه مردان حرز میخواهد چکار
(آمدی مستانه تر صف می گشاید ذوالفقار)
دختر شیری و یک جلوه ز الله الصمد
مادری کردی برایش حضرت بنت اسد
حاصل پیوستن دریا به دریا زینب است
چشمهایی که ندید الا جمیلا زینب است
نقش بازوبند ساقی حرم یا زینب است
لافتی الاعلی لا عشق الا زینب است
باز هم رو سوی بانوی وفا آورده ام
شصت و نه دفعه به لب نام تو را آورده ام
واژه ی ایثار را باید به پای تو نوشت
در مقام صبر هم باید برای تو نوشت
شاه را مشتاق و بی تاب دعای تو نوشت
بعد او کرببلا را کربلای تو نوشت
جان فدای شاعری که اینچنین زیبا سرود
کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود
خیرها از تو رسیده دست ما خیر کثیر
عشق دارد در کنار تو مراعات نظیر
حضرت ام الحیا اخت الحسن بنت الامیر
ای اسیری که اسارت شد به دست تو اسیر
از میان محملت نور خدا تابیده است
دشمنت یک لحظه هم آه تو را نشنیده است
عقل را بازی گرفتی عشق حیرانت شده
مرتضی هم محو در تفسیر قرآنت شده
هر که دیده جلوه هایت را مسلمانت شده
هر که نامت را شنیده بعد گریانت شده
چند وقتی هست پای تو جنون دلباخته
مرز بین حق و باطل را حریمت ساخته
کاش قابل بودم و از یاورانت می شدم
با نشان زینبیون بی نشانت می شدم
با دو جرعه عشق از لب تشنگانت می شدم
از شهیدان دفاع از آستانت می شدم
ما همان سیل خروشانیم در راه بلا
کلنا اصحابک لبیک بنت المرتضی
#رضا_تاجیک
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها #ولادت
#غزل
چادرت را میتکانی؛ میشود نوکر درست
میچکد بر خاک، اشکت؛ میشود قنبر درست
عرشیان از عرش میآیند، روی گنبدت
میکنند از ریشههای پرچم تو پَر درست
دکَهی کوزهگرانِ شهر تو پُر رونق است
میکنند از خاکِ گنبد کاسههای زر درست
تا کبوترهای تو سرگرمِ لانهسازیاند
میکنیم از خُرده چوبِ لانهها منبر درست
گر چه سرباریم؛ ما را از حرم بیرون نکن
لااقل با پیکر ما میشود سنگر درست
حُرمت یک کاشیِ صحنت اگر که بشکند
میکنیم از دشمنانت کوهی از پیکر درست
گنبدت شمع است، ما پروانه؛ پرچم شعلهاش
در طوافش میکنیم از خویش، خاکستر درست
...
نامت آمد بر زبانم؛ دَر زدم؛ دَر باز شد
شد براتِ کربلایم لحظهی آخر درست
#رضا_قاسمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها #ولادت
#ترکیب_بند
خدا به کوثر خود کوثری عطا کرده
برای مَظهر حق مُظهری عطا کرده
علی است مَظهر حق مُظهرش شده زینب
برای شیر عرب گوهری عطا کرده
مقربان الهی گدای درگاهش
خدا به خیل ملک دلبری عطا کرده
به خنده، باز شده غنچه ی لبان حسن
که حق به شاه کرم خواهری عطا کرده
حسین آمده قنداقه را بغل گیرد
خدا به خون خدا لشگری عطا کرده
دخیل یک نخی از معجرش پیمبرها
فقیر یک نظرش می شوند اکبرها
چه دختری که سرا پا جمال فاطمه است
علیمه است و فهیمه، مثال فاطمه است
دوباره دختر خیرالبشر دلش شاد است
به یمن مقدم او خوب، حال فاطمه است
حقیقتی است که دختر به مادرش برود
چقدر چهره ی او چون جمال فاطمه است
که هست؟ سبط نبی زینت دل حیدر
که هست؟ دختر نیکو خصال فاطمه است
به شام و کرب و بلا طرز خطبه خوانی او
نشان دهنده ی اوج جلال فاطمه است
بیان کننده ی قرآن، مُفسر آیات
بگیر دست مرا ای عقیله ی سادات
نبی است زینت هستی و زینتش کوثر
علی است زینت عرش و تو زینت حیدر
تمام علت خلقت اگر چه فاطمه است
تویی به حضرت ریحانه برترین دختر
تو آمدی که تجلی کند صبوری حق
به بحر عصمت و بحر حیا شدی گوهر
رسیده ای که ببخشد خدا به "العفوت"
حسینیان گنه کار را دم محشر
حسین فلک نجات است و کشتی ایمان
برای کشتی حق ناخدایی و لنگر
بدون هیچ معلم تو عالمه هستی
پناهگاه ولایت چو فاطمه هستی
#مجتبی_قاسمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مناجات
#فاطمیه
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
#غزل
پرونده ام شده است پر از اشتباه، آه
شرمنده ام از این سر و روی سیاه، آه
حمد شفا برام بخوانید نیمه شب
دل مرده ام ازین همه کوه گناه، آه
آهی نمانده بین بساطم! مرا ببین
وضعیت خراب دلم را نگاه! آه
عمرم گذشت و دیر به خود آمدم، دریغ
فهمیده ام که رفت سرِ من کلاه، آه
بگذار تا که گریه کنم باز، زار زار
بگذار تا که ناله زنم باز، آه... آه...
لا یمکن الفرار...، شدم خسته سَیّدی
بیرون مکن مرا ز حرم یا اِله، آه
من را ببخش تا که علی شادمان شود
دور از نجف شدم چقدر زابراه، آه
از غربت علی و غم حضرت بتول
باید کشید از دل پر غُصه گاه، آه
نامردها به پهلوی زهرا لگد زدند
وقتی که بود مادر ما پا به ماه، آه
طوری زدند که همه دیدند فاطمه
پهلو شکسته رفت سوی قتلگاه، آه
با چکمه هایشان چقدر این حرامیان
رفتند روی سینه ی ارباب راه، آه
#محمد_جواد_شیرازی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#مسمط_مخمس
سِرِ علی سُکرِ علی غیبِ علی رازِ علی
همهی حرف خداوند از آغازِ علی
گفت معراج علی آنهمه اعجازِ علی
در حرا یا که حرم باز علی باز علی
از علی گقتم و گفتند که اما زینب
نقطهی با علی و نقطهی زهرا زینب
پنج تَن میشود اینگونه مجسم : زینب
همه از جدّ و اُم و اَب همه باهم زینب
پنج تَن نقطه شده تا بنویسم زینب
پنج نقطه زدهام تا بزنم دَم زینب
نامِ او اول علی بعد ، علی زینب شد
آیهی اعظم علی آیت عُظمی زینب
واژهای کو که کُنَد شرح و بیان بانو را
قلمی کو که نویسد به زبان بانو را
که چُنین خاک ندیده است چُنان بانو را
که جهان حیرتِ محض است جهان بانو را
فاطمه باید از این نام بگیرد پرده
بسکه در فهمِ جهان هست معما زینب
از همان روزِ تولد نظرش گفت حسین
بین آغوشِ همه چشمِ تَرش گفت حسین
مادرش گفت حسین و پدرش گفت حسین
از دلش گفت حسن از جگرش گفت حسین
همه دیدند حسن را به حجاب و غیرت
همه دیدند حسین است سراپا زینب
آمده تاکه ببینند غمی جاری را
آمده تاکه بگوید به بلا آری را
به سرِ دوش کشد بیرقِ بیداری را
تا به عباس دهد درسِ علمداری را
آمده تا بنویسند پس از اعجازش
کربلا کرببلا گشت ولی با زینب
معنیِ محض شهود است که آرایه ندید
عینِ نوری است پسِ پرده که پیرایه ندید
سایهی روشن او را زنِ همسایه ندید
غیرِ عباس و حسینش به سرش سایه ندید
بعد از آن خطبه شد و خطبهی او تیغِ دو دَم
بعد از آن خصم خس و پهنهی دریا زینب
فاطمه رفت ولی نه دلِ خانه او بود
جایِ زهرا همه شب شمع شبانه او بود
سه اماماند به گردش که بهانه او بود
سپرِ هرسه در آن ظلمِ زمانه او بود
مادری کرده برای سه امامش جا داشت
که بگویند به او امِ ابیها زینب
زیرِ دینش همه مدیون بلاءِ زینب
کعبه تا کرببلا زیر لواءِ زینب
زنده شد دینِ خدا پس به خداءِ زینب
باء بسم لله ما هست زِ باءِ زینب
اول فاتحه شد آخر نامش یعنی
مانده قرانی اگرمانده به یک یازینب
مثل یک آه بلند آه که جانکاه گذشت
عمرش اندازهی پنجاه و چهار آه گذشت
با حسین و حسنش آه چه کوتاه گذشت
کَس نفهمید چه بر او همهی راه گذشت
همهی راه بجای همه او خورد زمین
همهی راه سپر بود به هرجا زینب
آن پیمبر که به هنگام سخن گریه کند
گفت هرکس که به غمِ زینب من گریه کند
میبَرد گرچه به یک پلک زدن گریه کند
اجر آنکه به حسین و به حسن گریه کند
در حدیث است که فرمود برای فَرَجَم
هفت دفعه قسم ماست به عُلیا زینب
روضهاش بود که دیدی کفنش را بردند
نالهاش بود چرا پیرهنش را بردند
تیغها زودتر از نیزه تنش را بردند
خورجینها سر دور از بدنش را بردند
همه را برده ولیکن به تو سوگند نرفت
نخی از مقعنهی عصمت کبری زینب
#حسن_لطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#مصیبت_در_و_دیوار
#غزل
شعله در شعله دل کوچه پر از غم می شد
کوچه در آتش و خون داشت جهنم می شد
باید آتش بزنم باغ و بهار و گل را....”
روضه مکشوف تر از آن چه شنیدم می شد
بین دیوار و در انگار زنی جان می داد
جان به لب از غم او عالم و آدم می شد
لااقل کاش دل ابر برایش می سوخت
بلکه از آتش پیراهن او کم می شد
زن در این برزخ پر زخم چه رنجی دیده است؟
بیست سالش نشده داشت قدش خم می شد
تا زمین خورد صدا کرد علی چیزی نیست”
شیشه ای بود که صد قسمت مبهم می شد
آن طرف مرد سکوتش چقدر فریاد است
روضه جان سوز تر از غربت او هم می شد؟
`میخ کوتاه بیا همسرم از پا افتاد
میخ هر لحظه در این عزم مصمم می شد
غنچه دارد گل من تیغ نزن بی انصاف
حیف،بابا شدنم داشت مسلم می شد”
ناگهان چشم قلم تار شد و بعد از آن
کربلا بود که در ذهن مجسم می شد
کوچه در هیأت گودال در آمد آن گاه....
بارش نیزه و شمشیر دمادم می شد
اشک خواهر وسط هلهله طوفانی بود
اشک و لبخند در این فاجعه توأم می شد
سیبِ سرخی به سر شاخه ی نیزه گل کرد
داشت اوضاع جهان یکسره درهم می شد
که قلم از نفس افتاد،نگاهش خون شد
دفتر شعر پر از واژه ی شبنم می شد
کاش همراه غزل محفل اشکی هم بود
روضه خوان، مقتل خونین مقرم می شد
#سید_مسیح_شاهچراغی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#مناجات
#مدح
#غزل
هر کسی با نیت خالص به هیئت می رود
سمت هیئت نه... به واقع سمت جنت می رود
می شود بال ملائک سنگ فرش راه ما
فاطمیه هر کسی دنبال خدمت می رود
سقف روضه انتهایش می رسد تا پای عرش
پس دعای بین روضه تا اجابت می رود
پشت در سائل یقینا ارزشش بالاتر است
پشت در سائل به امیّد شفاعت می رود
می چکد اشک از نگاه و می رود حبّ گناه
روسیاه اینجا بیاید با طهارت می رود
خادم هیئت وقارش بیشتر از هر کسی است
هر که می آید به هیئت با ابهت می رود
ناله اینجا می زنیم محشر به ما سر می زنند
پس حواله های روضه به قیامت می رود
فاطمه شخصا می آید دستگیری می کند
بعد از آنکه شد خیال خلق راحت ، می رود
مُهر عبد فاطمه بر من که باشد راحتم
چون که محشر هر که دنبال ضمانت می رود
فاطمیه گریه کن به دست بوس مادرش...
بعدِ هر شب روضه مِن باب عبادت می رود
فاطمه راضی که باشد گریه کن با روی باز....
جان به کف در جبهه دنبال شهادت می رود
هر چه گشتم واژه ای مانند " مادر" نیست نیست
در دل ما مِهر مادر با محبت می رود
این دهه از کربلا سمت مدینه آمدیم
چون که عاشق از زیارت به زیارت می رود
#محمد_سعید_طالبی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem