#حضرت_رسول_اعظم_صلی_الله_علیه_و_آله
#فضائل_و_آثار_فواید
#ثواب_صلوات
#دو_بیتی
صبحِ روزِ الست تا... عرصات
شده حک روی آسمان و کرات
نور قبرش زیاد می گردد
هر که گوید زیادتر "صلوات"
بهترین ذکر در همه اوقات
منشأ خیر و خوبی و برکات
دید پیغمبرِ خدا در عرش...
هست کار ملائکه "صلوات"
در میانِ تمامیِ کلمات
خوشترین ذکر در زمان حیات
می شود بر طرف بلا از او
بفرستد اگر کسی "صلوات"
#محمد_حسن_بیات_لو
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مناجات
#غزل
اینجا کریمی هست که بسیار می بخشد
لب وا نکردی تا کنی اِقرار می بخشد
تاثیرِ استغفار اوجِ باورِ عبد است
قبل از گُنه کردن تو را غفّار می بخشد!
وقت گناه او پَرده روی ما می اندازد
مشغولِ عُصیانیم که ستّار می بخشد!
هر قدر هم دوری کنیم او در پیِ ما هست
گاهی به خلوت، گاه در اَنظار می بخشد
این صبر که دارد خدا، شرمندگی دارد...
هر چه گُنه را می کنی تکرار، می بخشد...
ظرفِ تَرَک خورده در اینجا بند خواهد خورد
رفتی و برگشتی اگر صدبار، می بخشد
پیچیدگیِ زندگی تمرینِ رُشدِ ماست
اینها مقاماتی ست که دلدار می بخشد
مؤمن در امواجِ بلاها دَم نخواهد زد
زیرا بلاها نخلِ او را بار می بخشد
در میهمانی، هوشیاری جُزوِ اَرکان است
این صاحبِ خانه به ما اَسرار می بخشد
حُبِّ علی در سینه باشد کارِ ما جور است
ما را به مِهرِ حیدرِ کَرّار می بخشد
آبِ حیاتی که خدا فرموده؛ این اشک است
این هدیه را بر دیده ی بیدار می بخشد
فرموده است شیخُ الاَئِمّه: "حَق، کسی را که
اشکی بریزد در عزای یار، می بخشد"
ذکرِ "حسین" در تشنگی تسبیحِ ما باشد
جان را صفا این ذکرِ گوهربار می بخشد
امشب خدا ما را به حَقِّ آن یتیمی که
اُفتاد از ناقه در آن بازار، می بخشد
امشب خدا ما را به حَقِّ چشم هایی که
گردیده بود از ضربِ سیلی تار، می بخشد
#رضا_رسول_زاده
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#قصیده
چو سبوی می پرستان که شود خمارِ دستت
بکشم مدام ساقی به سر،انتظارِ دستت
به همان محل که شیشه ز تهی شدن عرق کرد
ز چه سربلند گردم منِ شرمسارِ دستت
چو سبو دو دستِ خود را زده ام به سر که شاید
سحری،شبی، بیایم نفسی، به کارِ دستت
تو چه تاک آفرینی که بدون خونِ انگور
چه شراب ها که ریزد به لب از فشارِ دستت
سر زلف خود گرفتی و نگفتی،این دل مست
گذرد چگونه سالم ز دو آبشارِ دستت
به غدیر دین کامل شود از کفت نمایان
چه بگویم و نویسم من از ابتکار دستت...............
تو به تیغ آبدارت قدمی بزن به صحرا
که هزار لاله روید سحر از بهارِ دستت
بگذار خار باشم که به دامنت بچسبم
نه چو خاتمی كه از لطف رود از دیارِ دستت
در مسجدی گدایم که تو در رکوع باشی
به خرابه ای خرابم که رسد انارِ دستت
سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی
مگر آنکه بازجوید رهی از حصار دستت
چه گشاد شد کلاهی که به سر نهاد جبریل
که هزار شه پرِ او نکند مهارِ دستت
دل ما که چشمِ مستت بنموده مستِ چشمت
چه تلاش کرده ای که شده هوشیار دستت
نه چو صوفی ام ولیکن ز شراب مدح نابت
سر من برون نیاید چو مه از مدارِ دستت
قلمی که دفتر دل بپذیرد عاشقانه
به خدا که نیست الا سر ذولفقارِ دستت
دل تاب خورده من نشود ز زانویت صاف
مگر آنکه مثل تیغت بشود دچار دستت
ز چه رو کمان گرفتی ز چه در کمین نشستی
كه به شوق چشم نازت شده ام شکار دستت
منم آنکه ایستاده ز غمت چو شمع سوزان
نکنم طلب خموشی مگر از شرار دستت
به دل و به دیده ی من اثری نماند الا
دوسه یادگار پایت، دو سه یادگار دستت
مپسند همچو میثم بشوم به نخل راضی
خوشم آن زمان که رقصد سر من به دار دستت
چو یتیم بی نوایی بنشسته ام به راهی
که به کوی مویم افتد نفسی گذار دستت
چه خوش است دیده ای که ز نیاز بی نیازی
به دو پای لنگ مژگان شده رهسپار دستت
ز همان محل که زهرا (س) به دو دست تو دهد دست
سر عمر و درب خیبر نشد افتخار دستت
به غدیر خم دو دستت شده یار پاک دستی
که به دفن همسرت شد به دو دست، یار دستت
ز چه تا ابد نپیچد به خودش طناب از غم
که نموده عالمی را همه سوگوار دستت
اگر از فراق زهرا کمرت شکست، والله
نشنیده و نبیند کسی انکسار دستت
تو به شانه ی (غریبت) بگذار دست خود را
که زمین و آسمان ها نکشند بار دستت
من از عار بی کلاهی ز تو شرمسار بودم
که گذاشت منتش را به سرم دوباره دستت
به خدا ردیف شعرم شده بود چشمت اما
چه کنم كه طبع وحشی شد امیدوار دستت
#محسن_قاسمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#قصیده
تا تیغِ زلفت ای پدر خاک! خورد تاب
ما سرگذاشتیم بر این تیره ی تراب
دوریست آن عذابِ الیمی که گفته اند
میسوزد از فراق تو دوزخ در التهاب
کج ذوقِ بد سلیقه کسی که بهشت را
کرده ست با وجودِ نجف باز انتخاب
ای آفتابِ حُسن! تو را گریه میکند
یعقوب وار گوشه ای از آسمان، سحاب
این "هفت" بار طوف که بر دورِ "بیتِ" توست
یعنی "معلّقات" نمانده ست بی جواب
انگار خلق محرم راز تو نیستند
وقتی که هست کعبه چنین بر تنش حجاب
"خاتم" صدا زدند نبی را، به شانه اش
گشتی سوار، مثلِ نگینی که بر رکاب
ای لنگر زمین و زمان! بی تو تیغِ موج
با نوح آن کند که بسی کرده با حباب
پیچیده داستان دخیلی که بسته است
دورِ ضریحِ دستِ ترک خورده ات طناب
حلقه زند اگر به عبایِ سخاوتت
بسته شود دهانِ در از لطفِ بی حساب
عالم تمام خندق اگر بود، لب به لب
با دستِ ذوالفقارِ تو پُر میشد از ثواب
بالا بگیر دست که آیند سوی تو
بی برکه ی غدیر جهان چیست جز سراب
ای یارِ عرش! از چه کنار تو با غرور
هی غار غار میکند آن کمتر از غُراب
بر گوششان روایتِ لولا علی بس است
آنها که رفته اند پی قولِ ناصواب
بیم است پای خطبه ات از مست بودنم
همّام برنخواست، اگر خورد از این شراب
نهج البلاغه ی تو و قرآنِ مصطفی
هر دو گرفته اند ز یک چشمه انشعاب
دستی برآب بردی و دیدند اهلِ دل
دست خداست عکس خودش را گرفته قاب
نان جوین هرآینه خوردی، ندیده است
گندم میان خانه ی تو سنگِ آسیاب
انداخت پرده دستِ عقیل از عدالتت
کور است هرکه درک ندارد از آن عتاب
قرآن به دست، بینِ صلاتینِ ظهر و عصر
افتاد چشم من به همین آیه از کتاب:
"نمرود اگر خداست، خلیل خدا! بگو
کاری کند ز غرب برون آید آفتاب..."
لبخندِ با کنایه نشاندم به روی لب
ناگاه در خیال خودم کردمش خطاب:
فرمانِ ردّ شمسِ علی را چه میکنی؟!
خورشید برده است از آقای ما حساب
اندیشه در دو ذات حرام است، ذات حق
با ذاتِ در خدا شده ممسوسِ آن جناب
خواندیم مَن یمُت یَرَنی...نصف جان شدیم
شب های بی قرار، سپردیم دل به خواب
پایِ دل است و چشم، ملک کاش مینوشت
خیر مرا به سنگ و خطای مرا بر آب
شکر خدا به ساحتِ مولای عالمین
جُرمی به غیر شعر نکردیم ارتکاب
#مسعود_یوسف_پور
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#ماه_رمضان
#مناجات
#غزل
ای خطاپوش خطا کار تو باز آمده است
واکن آغوش ! گنهکار تو باز آمده است
هرکجا رفت جز این در ، به در بسته رسید
پشت در مانده به دربار تو باز آمده است
رفت سربار کسی غیر تو باشد که نشد
پهن کن سفره که سربار تو باز آمده است
به خریداری یوسف همه جا رفت و نبود
با کلافی سر بازار تو باز آمده است
روزه داری که شده تشنه ی من لی غیرک
بر سر سفره ی افطار تو باز آمده است
گرم سبحانکَ یا مومن و یا وهاب است
با اجرنایِ من النارِ تو باز آمده است
راهباً راغباً و راجیاً و خائفاً است
گر ابوحمزه به دیدار تو باز آمده است
لا تؤآخذنی أَلا عشق! که با سوء عمل
سر این کوچه بدهکار تو باز آمده است
هاربٌ منکَ إلیک است و گرفتار گناه
گر به سوی تو گرفتار تو باز آمده است
قدر را قدر ندانست و پشیمان برگشت
واکن آغوش! گنهکار تو باز آمده است
#محسن_ناصحی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#ماه_رمضان
#مناجات
#مربع_ترکیب
گنهکاران کجا هستند ماه عفو آمد باز
خدایمهربانی با نگاه عفو آمد باز
خدایماحیا دارد نبخشد بنده را، هرچند
گدایبیحیا بر خوانِشاهعفو آمد باز
دوباره روزه؛ این عبد فراری را به راه آورد
خدایاشکر! این بنده به راه عفو آمد باز
به ذکر یاعلی و یاعظیم ما در این سیروز
دل از دست شیاطین در پناه عفو آمد باز
خدای مهربان العفو، خدای مهربان العفو
خداوندا به حق روزهی صاحبزمان العفو
دوباره با دعاها روحمان پرواز خواهد کرد
خدا درهای رحمت را به خلقش باز خواهد کرد
ابوحمزه بخوان هرشب الهی لاتودِّبنی
سحرخوان دلت هرشب نوایی ساز خواهد کرد
هزار اسم خدا مخفیست در جوشنکبیر او
به خَلِّصنا مِنَالنّاری به ما ابراز خواهد کرد
چه سرهایی که در سجده، چه دستانی که بر بالا
زمین سی روز، اینگونه به عرشش ناز خواهد کرد
خداالعفو خداالعفو خداالعفو خداالعفو
خداوندا به العفو علی شیرخدا العفو
دم افطار میخوانند وقتی ربنایت را
دلم قرص است میبخشی گدای بینوایت را
دم افطار وقتی سفرهی احسان تو پهن است
لب روزه طمع دارد فقط رزق رضایت را
لبان تشنهی شیعه دمافطار میخواهد
بگیرد در بغل قبر شه کرببلات را
سر قتلت حسینمن، چه جنگی بود در گودال
صدای هلهله نگذاشت بشناسم صدایت را
لب تشنه سرت را از تن پاکت جدا کردند
بمیرم کف زدندویکبهیک شکرخدا کردند
#امیر_عظیمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#ماه_رمضان
#مناجات
#غزل
خداوندا کرم کردی مرا بسیار بخشیدی
خطا کردم ولی با لطف خود هربار بخشیدی
گنهکاران عالم حال من را خوب می فهمند
گدای خسته را با روی خوش ای یار بخشیدی
هزاران مرتبه توبه شکستم باز برگشتم
تو اما بنده ات را بعد هر تکرار بخشیدی
همین که نور بسم الله دیدی روی لبهایم
شب اول کنار سفره ی افطار بخشیدی
تو گویا بیشتر از من به من مشتاق بودی که
به شوق اولین تسبیح استغفار بخشیدی
فراموشم نخواهد شد که با رحمت نه تنها من
جهانی را به عشق حیدر کرار بخشیدی
#مصطفی_کارگر
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#ماه_رمضان
#مناجات
#چارپاره
بچه گي كرده ام، پشيمانم
من ندانسته شيطنت كردم
بغلم كن دوباره مثل قديم
رو نگردان زمن، غلط كردم
ساده گي كار دست من داده
همنشين ِ بد از تو، دورم كرد
لطف بيش از حد شما؛ امروز
بنده اي سركش و جسورم كرد
سيب سرخ هوس فريبم داد
دلم از كرده اش پشيمان است
عذر تقصير پيشت آوردم
مهربان، بخشش از بزرگان است
به كجا مي شود فرار كنم !؟
بدتر از متهم زمين خوردم
حيف آن دست، كه مرا بزني
نزده ؛ من خودم زمين خوردم
آبرو،اشك، ندبه و توبه
باز هم واژه هاي تكراري
دست هاي مرا دوباره بگير
تا بفهمم كه دوستم داري
شده ام جنس كهنه ي بازار
رهگذر، دوست، آشنا نخرد
كاش از اول ضرر نمي ديدم
هيچ كس غير تو، مرا نخرد
نه ! من از چشم تو نمي افتم
تا حسيني و كربلايي هست
آبروي مرا نخواهي برد
تا كه عشق امام رضايي هست
روسیاهم صدا نخواهي زد
پاي من را قلم نخواهي كرد
به دلم دست رد نخواهي زد
سنگ روي يخم نخواهي كرد
بازهم روي خوش نشان دادي
چقدر خوب شد كه زهرا هست
غسل گريه كن اي دل غافل
روضه دست ومشك سقا هست
#وحید_قاسمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#ماه_رمضان
#مناجات
#غزل
خداوندا کرم کردی مرا بسیار بخشیدی
خطا کردم ولی با لطف خود هربار بخشیدی
گنهکاران عالم حال من را خوب می فهمند
گدای خسته را با روی خوش ای یار بخشیدی
هزاران مرتبه توبه شکستم باز برگشتم
تو اما بنده ات را بعد هر تکرار بخشیدی
همین که نور بسم الله دیدی روی لبهایم
شب اول کنار سفره ی افطار بخشیدی
تو گویا بیشتر از من به من مشتاق بودی که
به شوق اولین تسبیح استغفار بخشیدی
فراموشم نخواهد شد که با رحمت نه تنها من
جهانی را به عشق حیدر کرار بخشیدی
#مصطفی_کارگر
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#ماه_رمضان
#مناجات
#مثنوی
بارالها کوله باری از گناه آورده ام
بر حریم امن یزدانت پناه آورده ام
از تمام جرم و عصیان و خطایم در گذر
بنده ای آلوده ام آه ای خدایم در گذر
آمده وقتش که اظهار پشیمانی کنم
نفس را در لحظه ی افطار قربانی کنم
هر چه دارم خوب میدانم تمامش مال توست
خوب میدانی اگر دورم دلم دنبال توست
آمدم تنها برای بندگی رخصت دهی
توبه کردم که مرا قدری دگر فرصت دهی
با نگاه خود کمی حال مناجاتم بده
تو کریمی و بیا اذن ملاقاتم بده
از خودم شرمنده ام روی سیاهم را ببخش
یا حسین میگویم و کوه گناهم را ببخش
#علی_علی_بیگی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#ماه_رمضان
#مناجات
در باز کن که خسته ترین بنده آمده
تنها و سر به زیر و سر افکنده آمده
همراه با امید به آینده آمده
با این که دیر آمده شرمنده آمده
شرمنده اش نکن که گرفتار میشود
خط و نشان نکش که دلش زارمیشود
غرق گناه آمده ام می کنی قبول؟
با اشک و آه آمده ام میکنی قبول؟
مابین ماه آمده ام می کنی قبول؟
رویم سیاه آمده ام میکنی قبول؟
مثل همیشه مطمئنم رد نمی کنی
با اینکه من بدم تو به من بد نمیکنی
رویم نمی شود که صدایت کنم خدا
در کوله بار بندگی ام نیست جز خطا
با این دلی که نیست درونش به جز ریا
یک عمر کار و بار دلم بوده ادعا
من از خودم به خاطر معصیت عاصی ام
شرمنده ام برای همین آس و پاسی ام
در بی نوایی ام تو نوا میدهی مرا
بغض شکسته ؛حال بکا میدهی مرا
بی قیمتم اگر چه ؛ بها میدهی مرا
با یاد خود به سینه صفا میدهی مرا
میخوانمت ؛ اجابت سبز دعا تویی
روشن ترین ضمیر دل بنده ها تویی
غفلت حصار بسته به دور و بر دلم
رحمی نما به گریه و چشم تر دلم
مرهون رحمتت شده پا تا سر دلم
نامت نوشته ام به روی سر در دلم
راضی نشو دلم به کسی جز تو رو کند
با یک نفر به غیر خودت گفتگو کند
حالا تو هستی و دل بی عار بنده ات
شرمندگی و خجلت غم بار بنده ات
آشفته حالی و دل بیمار بنده ات
تنها تو هستی با خبر از کار بنده ات
پس لطف کن بیا و مرا بی خبر ببخش
در خلوت شبانه و وقت سحر ببخش
#محمدحسن_بیات_لو
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#ماه_رمضان
#مناجات
#مثنوی
بوی آش نذری ماه مبارک میرسد
باز وقت خواندن قدر و تبارک میرسد
باز می خوانم شب اول دعای افتتاح
باز میگیرم به زیر سایه قرآن پناه
باز می خوانم میان گریه ها جوشن کبیر
ذکر العفو و مناجات و اجرنا یا مجیر
باز از فرط عطش چشمم سیاهی میرود
از وجودم در همین حالت تباهی میرود
باز می گویم پس از افطار با نان و نمک
رو به سوی کربلا یا لیتنا کنا معک
#محمد_قاجار
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#ماه_رمضان
#امام_حسین_علیه_السلام
#مناجات
#غزل
به کوره راهم و چشمان سر به راه ندارم
چراغ راه، در این جادهی سیاه ندارم
ببین خراب شده هر پلی که پشت سرم بود
پناه آخر من شو! پناهگاه ندارم
رفیقِ راه، مرا با فریب، چاهنشین کرد
بگیر دست مرا؛ جز تو خیرخواه ندارم
برای بارشِ شبگریههای بی کسیِ خود
به غیرِ گوشهی محراب، سرپناه ندارم
همیشه آهِ خجالت کشیدهام که فقیرم
ببخش، بینِ بساطم به غیرِ آه ندارم
گناه، کردهام و مستحقّ آتشم؛ اما ...
سئوال میکنم از رحمتت؛ گناه ندارم ؟!
فضای آینهام را غبارِ آه، گرفتهست
که روسیاهترین آدمم؛ نگاه ندارم !
به وقتِ گردشِ تسبیح، جای ذکر تو کاری
به جز شمردنِ تعدادِ اشتباه ندارم
دوباره لشکرِ فاتح مرا به بند کشیدهست
شکست خوردهام از نفس، چون سپاه ندارم
برای مجلسِ بخشیدنِ گناه، گریزی
به غیر روضهی گودال قتلگاه ندارم
#رضا_قاسمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#ماه_رمضان
#امام_حسین_علیه_السلام
#مناجات
#غزل
بنده چون شد وارد وادی ایمان بهتر است
نقش بندد چونکه ایمان بر دل و جان بهتر است
بنده باید انس گیرد با مناجات سحر
نیمه شب اشک و نماز و ذکر و قرآن بهتر است
نور راه ماست نور جلوه صاحب زمان
در شب تاریک نور ماه تابان بهتر است
«در جوانی پاک بودن شیوه پیغمبری است»
توبه کردن خوب، اما از جوانان بهتر است
اولین منزل برای توبه حزن قلبی است
بنده باشد از گناه خود پشیمان بهتر است
هیئتی بودن فقط با گریه بر ارباب نیست
سینه زن وقتی که باشد اهل عرفان بهتر است
سینه زن را آخرش ارباب آدم می کند
اشک روضه رحمتش از آب باران بهتر است
جرعه ای آب فرات از ما عمویی را گرفت
تشنگی از بی عمو بودن به قرآن بهتر است
#وحید_محمدی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#ماه_رمضان
#مناجات
#غزل
آورده ای دوباره بدهکارمان کنی
فکری به حال غم زده و زارمان کنی
اینجور که دوباره به ما راه می دهی
اصلا بعید نیست طلبکارمان کنی
با اینکه ما به دست تو پرونده داشتیم
یک دم نخواستی تو خدا، خارمان کنی
تو مهربان ترینی و اصلا نمی شود
با آتشِ جهنمت، آزارمان کنی
ما را زمین زده است گناهان بی شمار
باید که فکرِ این دل بیمارمان کنی
من آمدم دوباره رفیقت شوم خدا
لطفی اگر کنی تو و بیدارمان کنی
این چشم ها که بوی شهادت نمی دهد
تا با شهید کرببلا یارمان کنی
با گریه های فاطمه ات گریه می کنیم
تا روضه خوان روضه دیوارمان کنی
آتش گرفته ایم در این اضطراب تا
پهلو شکسته از تب مسمارمان کنی
#وحید_محمدی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#ماه_رمضان
#امام_حسین_علیه_السلام
#مناجات
#غزل
دوباره آمده ام، گرچه دیر برگشتم
ولی شبیه گدا سر به زیر برگشتم
به صد امید به سوی تو روی آوردم
به سوی خانه ی نعم الامیر برگشتم
شدم ذلیل گناهم، خودم پشیمانم
ببین شکسته و زار و حقیر برگشتم
گرفت دست مرا دست مهربانی تو
به دستگیری تو یا مجیر برگشتم
ز باب لطف تو رفتم ولی غلط کردم
پر از گناه صغیر و کبیر برگشتم
گناه بال و پرم را شکسته مولا جان
شدم دوباره زمین گیر، گیر برگشتم
اگرچه پیش تو احساس فقر بی معناست
ولی دوباره به سویت فقیر برگشتم
عطش دوباره لبم را ترک ترک کرده
به حرمت لب مثل کویر... برگشتم
به یاد خواهر غمدیده ای که می فرمود
ببین برادر زینب که پیر برگشتم
به کوفه شهر علی بعد بیست سال حسین
به لطف حرمله ها من اسیر برگشتم
ولی برادر زینب همینکه فهمیدم
کفن شده است تنت با حصیر... برگشتم
#وحید_محمدی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#ماه_رمضان
#مناجات
#غزل
ای خالق دو دنیا پاک از گناهمان کن
ما بنده و تو مولا پاک از گناهمان کن
ماه خدا دمیده مهمان تو رسیده
رحمی دوباره بر ما... پاک از گناهمان کن
با درد بی دوایی من آمدم گدایی
ما تشنه و تو دریا پاک از گناهمان کن
ای صاحب سخاوت مولای با کرامت
دریاب بی نوا را پاک از گناهمان کن
ما مذنب و تو غفار ما رو سیه تو ستار
ما بی پناه امّا پاک از گناهمان کن
عمرم تباه کردم خیلی گناه کردم
اشکم ببین خدایا پاک از گناهمان کن
ما گرچه رو سیاهیم یا غرق در گناهیم
شرمنده ایم مولا پاک از گناهمان کن
بال و پرم شکسته مولا به حق دستِ
از تن جدای سقا پاک از گناهمان کن
مهتاب من حسینه ارباب من حسینه
جان عزیز زهرا پاک از گناهمان کن
#وحید_محمدی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#ماه_رمضان
#مناجات
#غزل
السلام ای ماه پنهان پشت استهلال ما
ما به دنبال تو میگردیم و تو دنبال ما
ماهِ پیدا، ماه پنهان، ماه روشن، ماه محو
رؤیت این ماه یعنی نامۀ اعمال ما
خاصه این شبها که ابر و باد و باران با من است
خاصه این شبها که تعریفی ندارد حال ما
کاش در تقدیر ما باشد همه شبهای قدر
کاش حَوِّل حالَناییتر شود احوال ما
ما به استقبال ماه از خویش تا بیرون زدیم
ماه با پای خودش آمد به استقبال ما
گوشۀ چشمی به ما بنمای ای ابروهلال
تا همه خورشید گردد روزی امسال ما
#علیرضا_قزوه
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@Shia_poem
#ماه_مبارک_رمضان
#مناجات
#مربع_ترکیب
خبر آمد که بهار دل ما آمد باز
مژدهیکم شدن فاصله ها آمد باز
از لب عرش خداوند ندا آمد باز
بندگان ماه خدا، ماه خدا آمد باز
من که پابند هوس ها و گناهم چه کنم؟
ندهد یار اگر باز پناهم چه کنم؟
خبر آمد که کریم آمد و در واشده است
سفره پرداز قدیم آمد و در واشده است
اسم رحمان و رحیم آمد و در واشده است
درد عصیان مرا خویش مداوا شده است
آی مردم به خدا ربِّ رحیمی داریم
توبه آرید، خداوند کریمی داریم
ای که بخشندهی هر جرم و گناهی، العفو
به پشیمان شدگان نیز پناهی، العفو
من پشیمان شده ام؛ نیم نگاهی، العفو
یا الهیّ و الهیّ و الهی العفو
سائلی را به سر سفره ی خود راه بده
من گدای توأم ای حضرت الله- بده!-
یارب این سوخته دل را که محک لازم نیست
بچه ای را که کتک خورده، فلک لازم نیست
گرد خوان تو فقیرم من و شک لازم نیست
تا سر سفره حسین است نمک لازم نیست
به لبم خورد کمی آب، مرا بخشیدند
ای فدای لب ارباب، مرا بخشیدند
#امیر_عظیمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#شب_سوم
#غزل
آخر از راه می آید پدرم صبر کنید...
می رسد نور دو چشمان ترم صبر کنید...
خواب دیدم که به من گفت می آید پیشم
من که از آمدنش با خبرم صبر کنید...
عمه جان از تو خجالت زده هستم اما
به خدا کم بشود درد سرم صبر کنید...
ناقه آهسته برانید دگر خسته شدم
به خدا درد گرفته کمرم صبر کنید...
با طنابی که به دستم زده اید ای لشگر
نَکِشیدم که شکسته است پرم صبر کنید...
پیش چشمان عمو نیزه به کتفم زده اید
من شکایت به عمویم ببرم صبر کنید...
آنقدر ناله زنم یا ابتا می گویم
تا خودِ حشر بماند اثرم صبر کنید...
شب شد و ناقه زمینم زد و عمه هم رفت
بی امان داد زدم در خطرم صبر کنید...
کاش پاهای مرا هم به شتر می بستند
تا نیفتد به بیابان گذرم صبر کنید...
زجر نگذاشت بگویم که چرا جا ماندم
گفتم اینقدر نکش موی سرم صبر کنید...
گفتم ای زجر مزن من که خودم می آیم
همه جا تار شده در نظرم صبر کنید
ضربهء زجر مرا یاد مدینه انداخت
یاد زخم فدک و پهلو و سینه انداخت
#مجتبی_شکریان
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#شب_سوم
#مثنوی
لالا لالا بخواب بابا ، که معلومه چشات خستهس
چشِ من تار میبینه ، یا نه چشمای تو بستهس ؟!
بشین مثل قدیما تا ، یه کم بازی کنیم با هم
بابا تو بچهی من شو ، منم که مادرت میشم
چشاتو روی من وا کن ، به من که دخترت هستم
دیگه این بازی نیس بابا ، شبیه مادرت هستم
به جون تو همین دیشب ، نگاتو آرزو کردم
نسیمی رد شد از موهات ، تو رو از دور بو کردم
لالا لالا نخواب بابا ، بشین یه ذره نازم کن
به این دنیای بی بابا ، گره خوردم تو بازم کن
تموم عمرمو میدم ، یه لحظه دستاتو میخوام
یکیش رو صورتم باشه ، یکیشم باشه رو موهام
ببین موهام پریشونه ، لباسای تنم پارهس
رو دَس ردّ طنابه و ، رو گوشام جای گوشوارهس
تا اینجاشو خبر دارم ، که روی نیزهها بودی
چرا موهای تو سوخته ، مگه بابا کجا بودی ؟
خبر دارم تو رو کشتن ، خبر داری که تب کردم ؟!
خبر داری کتک خوردم ، کبوده صورت زردم ؟!
روشون به روی ما وا شد ، همونا که تو رو کشتن
از اونجا صورتم زخمه ، همونجا که تو رو کشتن
نمک نشناس ، بد میزد ، برای دخترت بد شد
همینکه رفت از دستت ، چقدر انگشترت بد شد
یه دختر اومد اینجا گفت ، ببین موهام چقد لَخته
میخندید به سر و وضعم ، یتیم بودن چقد سخته
یکی هم دست باباشو ، گرفت و نیشخندی زد
بابا گوشواره مو دیدم ، تا یه ذره جلو اومد
ببین که مرگمو میخوام ، شبیه مادرت زهرا
بیا با هم بریم اصلا ، از این دنیای بی بابا
#رضا_قاسمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#شب_سوم
#چارپاره
اومدی توي خرابه نيمه شب
فهميدم تعبير روياي مني
هركي هرچي كه ميخواد بذار بگه
توي تشتم باشي باباي مني
توی تشتم باشی بابای منی
با لباس پاره هم دخترتم؟
من میخواستم که با آغوشت بیای
از سرم زیاده اما سرتم
بخدا خسته شدم از اينكه هي
شب بلرزم و روزا تب بكنم
كاش خبر ميدادي كه داري مياي
يه كم اينجا رو مرتب بكنم
بگو از چی بگم از کجا بگم
آخه فرصت کمه و حرفا زیاد
آرزوم بود مثِ مادرت بشم
فكر كنم موي سفيد بهم مياد
خوب نگا کن همه چی عوض شده
بدنا سیاه و مو سفید شدیم
کار دنیا رو میبینی باباجون
رفتی و همسایه یزید شدیم
نه ميتونم بخوابم نه بشينم
نه که راه برم بابایی چند قدم
واسه دلخوشی عمه این شبا
الکی هی خودمو به خواب زدم
بين هق هقم از عمه پرسيدم
تو يه جايي كه پر از آدم بود
غير بابام و داداشام و عموم
كس ديگه اي به ما محرم بود؟
آره اونجا بود كه ما رو ميزدن
دقيقا كنار نيزه، روبروت
تا كه اومدم بگم عموم كجاست
يكي سيلي زد و گفت: اينم عموت
از مدينه ياد گرفتن همشون
اهل بيتو توي كوچه ميزنن
باشه اصلا همه ي ما خارجي
اينا با چه ديني بچه ميزنن؟
تو خودت ديدي به چه مصيبتي
از تو بازار و تو كوچه رد شدم
خيلي چيزا ياد گرفتم اين روزا
وضوی جبیره هم بلد شدم
وقتي كه تاولا سر وا ميكنن
ديگه آب وضوم آتيشه برام
خشتي كه يه ماهه بالشم شده
آخرش سنگ لحد ميشه برام
#محمد_رسولی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#شب_سوم_محرم
#شام
#غزل
من که بعد از تو به کوه دردها برخورده ام
از یتیمی خسته ام از زندگی سرخورده ام
دخترت وقت وداعت از عطش بیهوش بود
زهر دوری تو را با دیده تر خورده ام
دست سنگین یک طرف انگشترش هم یک طرف
از تمام خواهرانم مشت بدتر خورده ام
صحبت از مسمار اینجا نیست اما چکمه هست
با همین پهلو چنان زهرای بر در خورده ام!
زیر چشمم را ببین خیلی ورم کرده پدر
بی هوا سیلی محکم مثل مادر خورده ام
حرفهای عمه خیلی سخت بر من میرسد
گوش من سنگین شده از بس مکرر خورده ام
هرطرف خم شد سرم سیلی سراغم را گرفت
گاه ازینور خورده ام گاهی ازآنور خورده ام
ساربان لج کرد با من هی مرا میزد زمین
گردنم آسیب دیده بس که با سر خورده ام
بیشتر که گریه کردم بیشتر سنگم زدند
ایستادم هرکجا تا سنگ آخر خورده ام
آه بابا دخترت را هیچکس بازی نداد
زخم ها از خنده ی این چند دختر خورده ام
دخترت با درد پا طی مسافت میکند
پای من زخم است پای زخم اذیت میکند
#سید_پوریا_هاشمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#شب_سوم
#غزل
گوشوارم را بگیر انگشترش را پس بده
آه، تنها دلخوشی دخترش را پس بده
موی بابا را رها کن، گیسوی من را بکش
هر چه می خواهی بزن اما سرش را پس بده
چشمهایش پر ز خاکستر شده، نشناختم
لطف کن مژگان چشمان ترش را پس بده
معجرم آتش گرفت و گیسوانم سوخته
جای آن، کهنه لباس مادرش را پس بده
لااقل قبل از رسیدن تا سر بازار شام
تکه ای از روسری خواهرش را پس بده
عاقبت جان می دهد از این پریشانی رباب
جای این طعنه زدن ها اصغرش را پس بده
کودکی از بام سنگی را به سویم پرت کرد
داد زد خلخال پای لاغرش را پس "نده"
روضه خوان مبهوت مانده در ردیف روضه ها
گوشوارش را نگیر، انگشترش را پس بده...
#احمد_ایرانی_نسب
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#ماه_رمضان
#مناجات
#غزل
با غلام رو سیاه، ای یار خوبی می کنی
با نمک نشناس ها هر بار خوبی می کنی
با بدی و بی وفایی ها تو می سازی فقط
این بدی را می کنی انکار، خوبی می کنی
من گرفتار دل بیمارم و حالم بد است
تو پرستاری و با بیمار خوبی می کنی
روز و شب با اینکه من، ای مهربانِ من، تو را
می دهم با هر گناه آزار، خوبی می کنی
بنده ات را آب کردی اینقَدَر خوبی نکن
می شوم گستاخ تر، هر بار خوبی می کنی
کوچه گردم، می کنم بازارتان را گرم تر
بین مردم می زنم هی جار ...، خوبی می کنی
آمدم امشب به من حال مناجاتی دهی
من شنیدم با دل بیدار خوبی می کنی
من شنیدم صبح محشر از میان خلق، با
گریه کن های در و دیوار، خوبی می کنی
صبح محشر با همه گریه کنان روضه ی
رفتن زینب سرِ بازار ... ، خوبی می کنی
#وحید_محمدی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem