#امام_زمان_عج
#مناجات
بیا یابن الحسن ما بی قراریم
کسی را جز تو یا مهدی نداریم
کجایی کعبه ی آمال عشاق
که ما در انتظار تو نگاریم
توی حصن حصین کل عالم
همه بی تو درون یک حصاریم
تمام صبح و شام و روز و شبها
به یاد تو ز لطف کردگاریم
کجایی ای گل بستان عصمت
بیامهدی که مادر انتظاریم
همه در انتظار دیدن تو
به راه عشق تو ما جاننثاریم
بیایابن الحسن، ذکر لب ماست
تمام جمعه ها با این شعاریم
همه آماده بهرجانفشانی
به درگاه شما خدمت گذاریم
خداداده دو عالم را به دستت
به پیش تو همه بی اختیاریم
تویی آخر گل باغ ولایت
ولی ما در گلستان توخاریم
بیا ای یوسف زهرای اطهر
که ما بر درد هجرانت دچاریم
بیا ای ثانی حیدر ز غربت
که ما در انتظار ذوالفقاریم
تو گر آیی جهان گردد گلستان
کنار تو همه باغ و بهاریم
درون سینه ها،مهدی زهرا
به جز مهر و ولای تو چه داریم
تمام افتخار ما ولایت
به نام توست ما با اعتباریم
کسی جز تو در عالم یار ما نیست
دعای توست ما با اقتداریم
در این برهه که عالم در تباهی است
به کشتی نجات تو سواریم
چو سالار شهیدان ره عشق
به راه دین و قرآن استواریم
ز لطف خالق یکتا همه عمر
کنار سفره ی تو ریزه خواریم
برای دیدن روی چو ماهت
تمام جمعه ها چشم انتظاریم
(رضایم) این بودهردم نوایم
بیا یابن الحسن ما بی قراریم
#حاج_رضا_یعقوبیان
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_رضا_علیه_السلام
#مناجات
#غزل
ای مقصد پرواز ها گنبد طلایت
جبرییل معمار همه صحن و سرایت
عشق آمده روبه حرم حاجت بگیرد
روزی هزاران بار هم افتد به پایت
انگار نازل گشته وحی حق به گوش
آن عاشقی که بشنود یک دم صدایت
حال و هوای مشهدت فوق بهشت است
احساس مستی کرده عاشق در هوایت
ای کاش میشد هر نفس پیش تو باشد
قلبی که پابوسی رسیده پا به پایت
هم خوش به حالت عاشق بسیار داری
هم خوش به حال خالقی که شد خدایت
کافر چو دیده پنجره فولاد گفته
رسما مسلمانت ... شده خادم برایت
ای معجزه ای حضرت فوق مسیحا
آرامگاهت طرح بِکر صحن زهرا...
#محمد_حبیب_زاده
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#بصیرت
در سِیرِ تصوّراتِ ذهنم گاهی
این فرض برای من مُصَوّر میشد
صِفّین.....علی و معاویه.....شاید هم
جانبازیِ شمر ، طورِ دیگر میشد !
میخورد اگر تیغ به او محکم تر
این شمر ، شهیدِ راه حیدر میشد !!
میشد اگر او کُشته.....به صحرای بلا
کِی قاتلِ آن ذبیحِ بی سر میشد ؟
یا رب به حبیب و عابس و جون و زهیر
کن عاقبتِ کارِ همه ختمِ به خیر
#امیر_عباسی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_رضا_علیه_السلام
#مناجات
#غزل
کاش بنویسی مرا هم جزو این دلدادهها
با شفقها، با مویدها و اکبرزادهها
هر کسی بیادعاتر بود، بالاتر نشست
آبرومندند، در درگاه تو، افتادهها
آب سقاخانه و عطر ضریح و گَرد صحن
مست کردی شاعرانت را، تو با این بادهها
این غزلها، این نفسها، پر شد از عطر حسین
بی رگِ غیرت، نمیخوانند شعر، آزادهها
با قلمها، با علمها، رو به میدان میروند
همدل یاران مهدی، در صف آمادهها
راه قم - مشهد، پس از آن: راه مشهد - کربلا
با نگاه تو غزل هستند، حتی جادهها
کاش بنویسی رضا جان! اسم ما را هم به لطف
با شفقها، با مویدها و اکبرزادهها
#قاسم_صرافان
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#مناجات
#غزل
من با حسین آدم و عالم خریده ام
دنیا و آخرت همه با هم خریده ام
شکر خدا که گریه کن روضه ها شدم
با چشمهام چشمه ی زمزم خریده ام
او صله داده است که من بعد چندسال
پیراهنی برای محرم خریده ام
با بچه های هیئت همرنگ گشته ام
من هم لباس مشکی ماتم خریده ام
تنها غمی که هست در عالم غم شماست
شادم از اینکه یک دل از این غمخریده ام
باید که با حسین خدا را به جانخرید
با این حساب من چقدر کم خریده ام
#نادر_حسینی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مناجات
#غزل
ما دل نبسته ایم به اوضاع کارخویش
دل خوش نکرده ایم به این کوله بارخویش
باید خدا به داد دل بی کسم رسد
شیطان کُند وگرنه دلم را شکارخویش
رخت و لباس پاره نشان گدایی است
ما را کریم رد نکند از جوار خویش
سوگند خورده است که بخشنده میشویم
پس آمده است با همه ی اعتبار خویش
او قول داده است که ما را نمی زند!
خوبان نمی زنند به زیر قرار خویش
با ذره پروری به چه جایی رسیده ایم
ما را نشانده اند کریمان کنار خویش
پروانه ایم و دور علی بال می زنیم
خارج نمی شود دل ما از مدار خویش
فردای حشر فاطمه دنبال کار ماست
کار تمام خلق می افتد به یار خویش
تا بشنویم نام حسین گریه می کنیم
یکباره می دهیم ز دست اختیار خویش
#علی_اکبر_لطیفیان
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#شب_جمعه
#شب_زیارتی_ارباب
#گودال_قتلگاه
#غزل
مروه ی كرببلا حال و هوايی دارد
اين سراشيبیِ گودال منايی دارد
خبرش پر شده در دشت ز مركب افتاد
به زمين خوردن آيينه صدايی دارد
کینه توزان جمل دشنه شان كُند شده
می زند بر تن او هر كه عصايی دارد
مادرش دوخته با دستِ شكسته؛ نكشيد!
مگر اين پيرهن پاره بهايی دارد؟
نيزه ها پایِ مناجاتِ لبش گريه كنند
خودمانيم ! عجب سوزِ صدايی دارد
قبله اين سوست؛ همين طور رهايش نكنيد
آخر اين كشته ی مظلوم خدايی دارد
بی كفن گوشه ی گودال بلا افتاده
چه كسی بين شما كهنه عبايی دارد؟
حق بده زينب دلخسته پريشان باشد
دلبرش بر سر نی زلف رهايی دارد
#وحید_قاسمی
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
#شعر_شیعه
@shia_poem
#مناجات
#غزل
خوردم قسم که توبه نمایم قسم شکست
بغضم شکست و دوست ز لطفش،قلم شکست
گفتم دلم سیاه شد ای کبریای من
دستی به دل کشید و دوباره دلم شکست
هر روز ساختم نود و نه بت بزرگ
هرشب خدا درون دلم صد صنم شکست
یک قطره اشک ِ شرم من از مهربانی اش
گردید گنج عرش و دعا را رقم شکست
در پای نعمتش سر تعظیم را بگو
سروی که پیش باد نگردید خم، شکست
حرف از گناه پیش رحیمی چو او مزن
کز سجده ی کلنگ دل سنگ هم شکست
ای بی شریک، جز تو شریک غمم نشد
از لطف توست لشکر اندوه و غم شکست
تا نزد دوست نام علی بردم ای غریب
دیوار سخت سینه ی من چون حرم شکست
#محسن_قاسمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#غزل
ای کشته مژگان سیاه تو سپاهی
ما نیز هلاکیم، به ما نیز نگاهی
از ما که سیاهیم مگردان نظر خویش
بگذار بیفتند سیاهان به سیاهی
صد بار کله بر سر ما رفت ز دنیا
یک بار هم از دست تو خوب است کلاهی
بر خلق جهان رحم بفرما که نسوزند
مگذار برآرم ز دل سوخته آهی
گویند که غافل شدن از خویش گناه است
صد طاعت ما خادم این گونه گناهی
معنی جگری داشت که در راه تو خون شد
دی نعره و امروز فغان است گواهی
#محمد_سهرابی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#امام_حسین_علیه_السلام
#مناجات
#چهارپاره_مستزاد
#پنجاره
وسط کشف کودکانه ی من
موج زنجیرها تلاطم کرد
خیمه آتش گرفت عصر دهم
کفش من راه خانه را گم کرد
پابرهنه به خانه برگشتم
.
خواهرم پاک کرد اشکم را
داد قولی که کفش نو بخریم
خواهرم گفت: او کریم است و
زیر دِین کسی نمانده کریم
کربلا می روی به زودی ها
.
شب میلاد، کربلا بودیم
یک خیابان، ستاره باران بود
خواهرم چون کبوتران حرم
سرِ خوان کریم، مهمان بود
کربلا را ندید خواهر من
.
یک خیابان، مسیر خوشبختی
بزم دیدار نوکر و ارباب
یک خیابان، تلاقی دو حرم
یک طرف، مهر، یک طرف، مهتاب
هرطرف رو کنی خدا پیداست
.
یک طرف مهر بود و قهر فرات
یک طرف ماه بود با مشکش
دست بر سینه، زائری آرام
عکس سلفی گرفت با اشکش
شب میلاد و گریه!؟ عاشق بود!
.
به سپید و سیاه، خرده مگیر
اهل اشک از قبیله ی ابرند
خادمان تو هرچقدر صبور
زائران، همچو رعد بی صبرند
زائران، بی بهانه می گریند
.
این عجب نیست زائران حسین
با دل شاد گریه می کردند
پدر و جدّ و مادرش چون ما
شب میلاد گریه می کردند
گریه دار است «نام» او حتی!
.
چمدانم پر از شکایت بود
گِله ها داشتم ولی حالا
همه ی شعرهام یادم رفت!
آه... ای یار خوش قد و بالا
شاعرت را به قتلگاه بکش
.
پیرمرد از عشایر کوفه
دید در کنج میکده مستم
«اِشربِ المای، ها هَلابیکُم»
داد لیوان آب در دستم
یاد طفل رباب افتادم
.
بین دو رود، زندگی، جاریست
در تلاقی ماه با خورشید
نوعروسی عفیف، لب وا کرد
«بله» تا گفت عطر سیب وزید
کِل کشیدند ایل امّ وهب
.
در دفاع از حرم، به میدان رفت
گفت: امروز جای ماندن نیست
عاقد، انگار روضه خوان شده بود
رفت داماد و نوعروس گریست!
باغ گل گشت خیمه قاسم...
.
ارمنی بود و دومین سفرش
گنبد ماه را نشان می داد
دم باب الحسن هیاهو بود
او که قنداقه را تکان می داد
همسرش چند سال نازا بود
.
عشق را با فُلوس می سنجد!
عقل، سرگرم فقر و صرّافی ست
جای سوغات، وقت برگشتن
یک بغل از ضریح او کافی ست
هرگز از کربلا کفن نخرید!
.
این خیابان که قلب تاریخ است
قبله ی آخرالزمانی هاست
یکی از پشت سر، صدایم کرد
لهجه اش مثل آسمانی هاست
«حججی» بود با همان لبخند
.
زُل زد و شربتی تعارف کرد
در گلو ردّ بغض شیرینی
ناگهان ساعت حرم می خواند
غزلی با صدای «آوینی»
«تو مپندار کربلا شهری ست...»
.
بسکه مشتاق مَصرعت بودم
مِصرعی هیئتی، به شعر وزید
«همه جا کربلاست» تا محشر
کوریِ چشم ابن سعد و یزید
خبری از سنان و خولی نیست
.
یک خیابان که خلق می بینند
شهدا را کنار پیر خمین
پرچم سرخ می زند فریاد
رحمة الله واسعه ست حسین
«کوثری» باز روضه می خوانَد
.
کربلا خاک نیست ای مردم!
بلکه جغرافیای تاریخ است
گودیِ قتلگاه، در باطن
روضه ی یثرب و در و میخ است
فاطمه روی خاک افتاده...
.
زائران تو بعد عصر دهم
همه در قتلگاه افتادند
نسل در نسل، سمت کرب و بلا
پابرهنه به راه افتادند
راستی! از رقیّه ات چه خبر!؟
.
چشم تا کار می کند اینحا
روضه ی فاش، بر زمین مانده
دلم از روضه بر نمی گردد
همچو پایی که روی مین مانده
باز شد راه کربلا با «خون»...
.
یادم آمد که دور او پُر بود
از هیاهوی قوم تکفیری!
چقدَر روضه، غیر تکراری ست!
باز هم یک گریز تصویری:
ازدحام است دور شش گوشه...
.
سینه اش پاره پاره، چون کندوست
شوکران را عسل گرفته حسین
گفتم اصغر کجاست؟ رندی گفت:
کودکش را بغل گرفته حسین
از سرِ اصغرش سوال مکن!
.
شب میلاد، کربلا غوغاست
هرکه در کربلاست خوشبخت است
کودکان، پابرهنه، دور حرم
می دوند و خیالشان تخت است
که یکی هست خواهری بکند
.
«کربلا» زینبیّه ی زهرا ست!
چشم هایم به خیمه گاه افتاد
رفت از کربلا به «کوفه» ، دلم
کاروان، دست بسته، راه افتاد
«دَخَلَتْ زَینَبٌ عَلَی ابْنِ زِیادْ»
.
شب میلاد یا که عصر دهم،
صبح صادق، غروب گودال است
شعر من «تلّ زینبیّه» شده
دل من بسکه رو به گودال است
دست و پا می زنی هنوز، حسین!
.
در قنوتش سکوت کرده اگر
غزلی سر بریده می خوانَد
جای اذن دخول، شاعر تو
ایستاده، قصیده می خواند!
شاعرت را ببخش... دیوانه ست!
#احمد_بابایی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مناجات
#غزل
در ماه شعبان آمدم، محزون و گریان آمدم
زار و پشیمان آمدم، یا ربنا اغفرلنا
من رو سیاهم یا اله، نامه تباهم یا اله
پر اشتباهم یا اله، یا ربنا اغفرلنا
من عبد بی ایمان شدم، دور از تو و قرآن شدم
من بنده ی شیطان شدم، یا ربنا اغفرلنا
شیطان هم آغوشم شده، ذکر دل و هوشم شده
مردن فراموشم شده، یا ربنا اغفرلنا
از نفس اماره ببین، خوردم خدا من بر زمین
گویم به حالی دل غمین، یا ربنا اغفرلنا
حاجیِّ احرام توأم، ممنونِ اکرام توام
من تشنۀ نام توام، یا ربنا اغفرلنا
هستی تو کاشف الکروب، هستی تو غفار الذنوب
هستی تو ستار العیوب، یا ربنا اغفرلنا
دیدی که در خلوت چه شد، آن لحظۀ لذت چه شد
پس لطف و غفرانت چه شد، یا ربنا اغفرلنا
من شیعه زاد حیدرم، من نوکر پیغمبرم
مستِ حسینِ بی سرم، یا ربنا اغفرلنا
یارب به حق مصطفی، حق علی مرتضی
بگذر ز کوه جرم ما، یا ربنا اغفرلنا
#رضا_تاجیک
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مناجات
#مناجات_شعبانیه
#غزل
وَاسْمَعْ دعایی با تو در دل حرفها مانده
وَاسْمَعْ ندایی که صدایم بی صدا مانده
اَقْبِل به من حالا که اقبالی برایم نیست
در حنجرم وقتی که بغض ربنا مانده
دارم فراری می شوم از خود به سوی تو
در کشتی این ناخدا تنها خدا مانده
ناجی تویی راجی منم در دست های من
بی ربنا هایم فقط مشتی هوا مانده
وقتی که محرومم کنی روزی نخواهم خورد
باید بگیری دست من را که رها مانده
پوشانده ای امروز در دنیا عیوبم را
اما فَلا تَفْضَحْنیِ روز جزا مانده
از تو اگر دورم ولی نزدیک شد مرگم
در کوله ام تنها الهی قَدْ دَنا مانده
شعبان به پایان آمد و روی لبان من
وای من از فریاد لَمْ تَغْفِر لها مانده
خوبی تو آمال من را بیشتر کرده است
مِنْکَ رَجائی از وَلا تَقْطَع به جا مانده
لَمْ تَهْدِنی؟ می خواستی رسوا اگر باشم
لم تَهْدِنی؟ وقتی دلیل کربلا مانده
یک عمر قَدْ اَفْنَیْتُ عُمری بی حضور تو
پس فَاقْبَل عُذری کهدلیل روضه ها مانده
جرم زیادم پیش عفو تو چه ناچیزو
تازه عنایات علی موسی الرضا مانده
بین جهنم هم تورا فریاد خواهم زد
تاثیر اشک شوق در قاموس ما مانده
تنها محبت راه ترک معصیت گشته
با دوستت دارم جهانی روی پا مانده
#مهدی_رحیمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#غزل
كار وقتي در بلا بر باده و ساغر كشيد
جور ما را شاه مردان ساقي كوثر كشيد
اقتدا سلمان به حيدر كرد در روز الست
جام مي را مخفي از چشمان زاهد سر كشيد
لافتي الا علي،شاعر كمي نقاش شد
نقش شمشير علي را گوشه ي دفتر كشيد
اختياري نيست،از لطف اميرالمومنين
مرغ دل تا گوشه ي ايوان طلايش پر كشيد
لحظه ي بخشيدن خاتم به هنگام ركوع
نعره ي ياهو برايش مسجد و منبر كشيد
مرتضي درد محبان خودش بر جان خريد
كار بر آنچه نبايد مي كشيد آخر كشيد
جاي بيعت با علي شد هتك حرمت بر علي
هر چه مولايم كشيد از ضربه ي آن در كشيد
مي گذارد دست خود بر شانه ي چاه آن غريب
بار سنگين غم صديقه را حيدر كشيد
#محسن_صرامی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#غزل
تنها امید این دل دیوانه ام هستی
مانند شمعی در دِلِ ویرانه ام هستی
وقتی که از تاک ضریحت بوسه می گیرم
یعنی که قطعا ساقی میخانه ام هستی
من نام مولا را به هر جا جار خواهم زد
بی شک دلیل نعره ی مستانه ام هستی
وقتی که تصویری از ایوان در اتاقم هست
یعنی شما نوری درون خانه ام هستی
هَستم کلاغی که به لطف تو کبوتر شد
تنها امام رازق فرزانه ام هستی
از راه تو خواندم خداوند جهانم را
تو در مسیر خواهش رندانه ام هستی
#علی_اصغر_یزدی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#غزل
برای جنت و دوزخ نمی کنم اصرار
بهشت بی تو عذابی ست تحت الانهار
مسیح زنده کند مرده را ،تعجب نیست!!
چرا که مدح تو هر خفته را کند بیدار
خدا به شکل تو خود را به خلق ظاهر کرد
خدایی تو ازین رو نمی شود انکار
بیا نشان بده تا خصم زهره آب کند
شتاب تیغ خودت را به لحظه ی پیکار
چگونه؟ کَنده ای آن درب خیبری را که
در استواری خود کم ندارد از دیوار
کسی که منکر اعجاز رد شمس تو شد
چه ساده رد شده از این مقوله ی دشوار
چه سجده ها که نکردم به سمت ایوانت
همیشه ذره کند عجز خویش را اظهار
کمی غبار نجف را به عاشقان برسان
که در هوای تو باشد جنون مان بسیار
شراب عشق تو را خوردم و به زاهد ها
تقیّه کردم و گفتم نمی کنم تکرار
به لطف چشم تو امید دارم ای ساقی
اگرچه کرده دلم بر گناه خود اصرار
ز شیرِ پاک گرفتم زَر ولایت را
به اختیار کشیدی مرا درین اجبار
بیا و خرده کلاف مرا بخر اقا
که شرمگین نشود عاشقت سر بازار
به روی دارِعلی رند گونه باید رفت
شبیه اشک پر از شوق میثم تمار
تولدِ منِ دیوانه لحظه ی مرگ است
فمن یمت یرنی علتی برین گفتار
#علی_اصغر_یزدی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#غزل
به سرم اگر گذرد شبی ز کرم دو دست اناری ات
دل خود زنم به دو زلف تو گِرِهی به کوری عاریت
سگ کوی تو نشدم اگر شده ام چو مرغ شکسته پر
که خورد به پیکر من مگر نفس سگان شکاری ات
به دلم قسم به دودم قسم به کرامت و به کرم قسم
نگذاشت توبه کنم علی ز سبو دو چشم خماری ات
سر تاجدارِ گداییِ همه ی خراب شرابها
به فدای دامن وصله دار و بلند و گرد و غباری ات
چه شود به گفته ی کبریا به امید خوف و غم رجا
بنمایی ای گل انّما نظری به خار کناری ات
به تجاهلی که کنم بگو تو مگر خدا شده ایی علی
که تمام خلق خورند نان ز میان نون نداری ات
صنمم شدی شه لافتی که دل از کفت نتوان گرفت
و رقیب من شده تیغ تو که مرا نموده فراری ات
سر معجزه شده خم علی ز تناقضی که به جنگ توست
که دمد به ما چو مسیح جان نفحات ضربه ی کاری ات
به رهی شبی سر سنگ را به کفش گرفت و غریب گفت
چو حباب بِهْ که بترکد ار نَبُوَد به سر سر یاری ات
به جز از علی که ز مقدمش شده کعبه نه! دو جهان شریف
به چه نازی ای دل بی نوا ؟ نکند به شعر شعاری ات؟
#محسن_قاسمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مناجات
#غزل
خسته ام از روز و سال و ماه؛ عمرم شد تباه
یا کریم الصفح، یا ألله؛ عمرم شد تباه
امر کردی بندگی کن! عرض کردم غرقِ اشک-
حیف دل با تو نشد همراه، عمرم شد تباه
یاغیاث المستغیثین، دستهایم را بگیر
آمدم ألعفو یا ربّاه، عمرم شد تباه
این «منِ عاصی» به آسانی «تو» را از من گرفت
درگذر از بندۂ گمراه، عمرم شد تباه
«یا رجاءَ المُذنبین» شرم ِ من از این است که؛
آرزوهایم نشد کوتاه، عمرم شد تباه
خوابِ غفلت آمد و حالِ دعایم را گرفت
تا که جُنبیدم به خود ناگاه! عمرم شد تباه
پا به پایِ نفسِ سرکش رفتم و افسوس که...
راه را نشناختم از چاه؛ عمرم شد تباه
لطف کن گاهی دلیل گریه هایم را بپرس
حسرت شش گوشه دارم آه، عمرم شد تباه
جانِ آقایی که شد در علقمه دستش جدا
قسمتم کن کربلا گهگاه، عمرم شد تباه!
#مرضیه_عاطفی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#روز_قدس
#غزل
گرچه آرامیم، گاهی هم هیاهو لازم است
ما اگر طوفان شدیم آن وقت هوهو لازم است
باد، قایق را نکوباند! نِمی راند به پیش
تا سلامت بگذریم از موج، پارو لازم است
شب به تاریکی فرو رفته است و موسی منتظر
در بیابان نور می خواهیم، سوسو لازم است
از حِبال انداختن ما را نترسان مدّعی!
ما عصا داریم اگر فرعون جادو لازم است
خِیل قالو ربُّنَا اللهیم در آغوش نیل
تا عبور از رود یک ثمَّ استقامو لازم است
بت فراوان است و ابراهیم از آن سوی شهر
با تبر می آید، از این سو تکاپو لازم است
می رسد از راه امّا اینکه سیصد بت شکن
در رکابش گام بردارند با او، لازم است
پای پیمان ایستادن زخم خوردن نیز هست
گیرم از ما بشکند هربار پهلو، لازم است
شهر ، خاک آلودِ اسرائیلیات است ای دریغ
تا غبار از قدس برداریم، جارو لازم است
کعبه این سو قدس آنسو راه معراج است و ما
بال بگشا رفتن از این سو به آنسو لازم است
در میان نقشه ی ما جای اسرائیل نیست
طرح آماده است تنها یک قلم مو لازم است
#محسن_ناصحی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#روز_قدس
#غزل
یک اتفاق ساده مرا بیقرار کرد
باید نشست و یک غزل تازه کار کرد
در کوچه میگذشتم و پایم به سنگ خورد
سنگی که فکر و ذکر دلم را دچار کرد
از ذهن من گذشت که با سنگ میشود
آیا چه کارها که در این روزگار کرد
با سنگ میشود جلوی سیل را گرفت
طغیان رودهای روان را مهار کرد
با سنگ روی سنگ نهاد و اتاق ساخت
بیسرپناهها همه را خانهدار کرد
یا میشود که نام کسی را بر آن نوشت
با ذکر چند فاتحه، سنگ مزار کرد
یا مثل کودکان شد و از روی شیطنت
زد شیشهای شکست و دوید و فرار کرد
با سنگ مفت میشود اصلا به لطف بخت
گنجشکهای مفت زیادی شکار کرد
یا میشود که سنگ کسی را به سینه زد
جانب از او گرفت و به او افتخار کرد
یا سنگ روی یخ شد و القصه خویش را
در پیش چشم ناکس و کس شرمسار کرد
ناگاه بیمقدمه آمد به حرف، سنگ
این گونه گفت و سخت مرا بیقرار کرد:
تنها به یک جوان فلسطینیام بده
با من ببین که میشود آنگه چه کار کرد
#علی_فردوسی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem
#امام_زمان_عج
#روز_قدس
#مثنوی
...جمعه برای غربت من روز دیگریست
با من عجیب دغدغۀ گریهآوریست
جمعه به مهربانی تو فکر میکنم
به عهد باستانی تو فکر میکنم...
بیصبرم آنچنان که به آخر نمیرسم
حس میکنم به جمعۀ دیگر نمیرسم...
گفتند: دزد آمده باز از هزارهها
خالی شدهست کاسۀ چشم ستارهها
گفتند: آب چشمۀ خورشید کم شدهست
پاییز حکم داده و گل مُتَّهم شدهست
شب، شکل دو مثلّث درهم رسیده است
اضلاع ناگزیر جهنّم رسیده است...
آواز بادهای حرامی رسیده است
پاییز، با دو کفش نظامی رسیده است
در روزنامهها خبر مرگ برگهاست
صحبت ز شکل غیر طبیعی مرگهاست
شب در تمام زاویهها پخش میشود
هی صحبت معاویهها پخش میشود...
آنان کتاب حق را تحریف میکنند
هر شعر تازهای را توقیف میکنند
یک شعر مثل اسلحهای آسمانی است
بیاعتنا به «نظم نوین جهانی» است...
شعری که مثل آدم، فریاد میزند
شعری که زخمهای تو را داد میزند...
شعری که مردگان را بیدار میکند
تاریخ آدمی را تکرار میکند
شعری که میتواند توفان بیاورد
نامه ز سرزمین شهیدان بیاورد...
آنجا که ظلم را همه واگویه میکنند
وقتی زنان افغانی مویه میکنند...
وقتی هراس مرگ به هر ثانیه بهجاست
داغ زنان کُرد «سُلیمانیه» بهجاست
آنجا که هست شهر درختان واژگون
آنجا که پر شده دل «سارایِوو» ز خون
آنجا که کودکانش محکوم مردنند
با چشمهای آبی، لبخند میزنند
بمب است بمب! بارش بمب است از آسمان
این هدیهها برای شماهاست، کودکان!...
آنجا که کودکان فلسطین نه کودکاند
حتّی تمام دخترکان بیعروسکاند
آنجا که گاز اشکآور، حرف تازه نیست
حتّی برای رد شدن از شب، اجازه نیست
هر کوچه پر شدهست ز فرمان ایستها
هر لحظه میرسد صفی از صهیونیستها...
یک برگ از کتاب خدا میخورد ورق
هر بار اسامی شهدا میخورد ورق
اسم شهید، مثل کلید است در جهان
تنها کلید، اسم شهید است در جهان...
خون شهید میجوشد، گرم و آتشین
آنجا که دستهایش، روییده از زمین...
این دستها چهقدر به ما پند میدهند
ما را به آسمانها پیوند میدهند
یک دست توی مشت فشردهست سنگ را
یعنی که من نیاز ندارم، تفنگ را...
امروز هر درخت، چریکیست خشمناک
که گرچه تیر خورده، نیفتاده روی خاک...
دنیا به فکر کشتن ابنزیادهاست
هر ابر، چفیهایست که بر دوش بادهاست...
آن سوی تپّه، پشت همین سیم خاردار
مانده در انتظار درختان خود، بهار...
موعود من! به رغم تمام مورّخان
تاریخ باستانی این قوم را بخوان
در مصحف بهاری تو، گل مقدّس است
چون مرکز بهار تو بیتالمقدّس است
امروز، شورش کلمات از صدای توست
در روزنامههای جهان، ردّ پای توست...
تقویم پارهپارۀ دنیا، ورقورق
نزدیک میشود به قیام بزرگ حق
او را هزار نام بخوانند اگر، یکیست
با صد گزارش متفاوت، خبر یکیست
آغاز شد نماز جهان با طلوع دین
دنیا رسیده است به «ایّاک نستعین»...
باید به ذات حق متمسّک شویم باز
گرم دعای «کن لولیّک» شویم باز...
با هر غزل نگاه سوی عرش میکنم
موعود! خاک راه تو را فرش میکنم
#محمد_سعید_میرزایی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
#@shia_poem
#امام_زمان_عج
#غزل
جان آمده رفته هیجان آمده رفته
نام تو گمانم به زبان آمده رفته
احیا نگرفتم تو بگو چند فرشته
صف از پی صف تا به اذان آمده رفته؟
پلکی زدهام خواب مرا آمده برده
پلکی زدهام نامهرسان آمده رفته
امسال نبردهست مرا روزه، فقط گاه
بر لب عطشی مرثیهخوان آمده رفته
من در به در او به جهان آمده بودم
گفتند کجایی؟! به جهان آمده رفته
ترسم که به جایی نرسم این رمضان هم
بسیار به عمرم رمضان آمده رفته...
#محمدمهدی_سیار
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
#@shia_poem
#مدافعان_سلامت
#چارپاره
یه ساعته که از اذون گذشته
هنوز هم روزشو وا نکرده
دستای مهربون این فرشته
نبض مریضشو رها نکرده
.
شبيه چند شبه گذشته بايد
سرد بنوشه چاى افطارشو
چشمشو بسته رو خودش ببینه
گرمی خنده های بيمارشو
.
شايد ندونيد ولى اين پرستار
سه ماهه که مادرشو ندیده
سخته بگم يه مدته كه هرشب
فقط صدای بچه شو شنیده
.
رضايت خدا كه باشه ديگه
سفره عشقه افطارى سادش
پر ميزنه كبوتر خيالش
دم اذون كنار خونوادش
.
دم اذونا یاد سال قبله
زنده میشه دوباره خاطراتش
خونه همین ساعتا پر میشه از
عطر گلاب و زعفرون حیاطش
.
دم اذون با چندتا نون تازه
باز ميشه در و پدر ميرسه
همسايه قديمى كوچشون
با ظرف آش نذرى سر ميرسه
.
زلال ميشه هر دلى مثل آب
چراغ مهربونيا روشنه
فلسفه اصلى ماه خدا
شايد همين كنار هم بودنه
.
دلش براي مجلس مناجات
اگرچه عاشقونه پرميگيره
كنار تخت آخرين مريضش
قرآن جیبی شو به سر ميگيره
.
حس ميكنه حقيقت دعا رو
به يا من اسمه دوا رسيده
قانون دنيا اينه : هركسي كه
گذشته از خودش خدا رو ديده
.
مثل لباس خدمتش سفيده
نامه بندگيش توى قيامت
شونه به شونه همن تو بهشت
مدافعان حرم و سلامت
#محمد_جواد_پرچمی
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
#مناجات_امام_زمان_عج
#غزل
دل هست مبتلای تو یا صاحب الزمان
دارد به سر هوای تو یاصاحب الزمان
تاجمعه ها به خاطر تو ندبه میکنم
سر مستم از دعای تو یا صاحب الزمان
لطفی کن از کرم که بیفتد نگاه من
یک دم به جای پای تو یا صاحب الزمان
چشمم به راه مانده و گوشم به کعبه است
تا بشنوم صدای تو یا صاحب الزمان
میثم فدای عشق علی شد قبول کن
من هم شوم فدای تو یا صاحب الزمان
تو پادشاه هر دو سرایی که گشته اند
شاه و گدا، گدای تو یا صاحب الزمان
باشد دعای حضرت زهرا به روز و شب
عجل فرج برای تو یا صاحب الزمان
عاصي بگو که عالم امکان برای وصل
دارد کجا بهای تو یا صاحب الزمان
#داود_تيموری
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_شعر_آئینی
@shia_poem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#مولا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#مناجات
آنانکه عابدند به وقت اذان خوشند
آنانکه زاهدند به یک تکّه نان خوشند
از هر دو تا نگار یکی ناز می کند
عُشّاق روزگار یکی در میان خوشند
نانی که می پزند به همسایه میرسد
این خانواده با خوشیِ دیگران خوشند
این سفره دارها که شدم میهمانشان
بعد از بیا، بروست، ولی با بمان خوشند
ما می خوریم و اهل کَرَم شُکر میکنند
با این حساب بیشتر از میهمان خوشند
جانی بگیر و در عوضش هیچ هم نده
عُشّاق با معامله های گران خوشند
با اخم خویش راه فرار مرا ببند
صیاد اگر "علی" ست ، همه با کَمان خوشند
#علی_اکبر_لطیفیان
#شعر_شیعه
#کانال_تخصصی_اشعار_آیینی
@shia_poem