eitaa logo
شعر شیعه
6.7هزار دنبال‌کننده
438 عکس
162 ویدیو
14 فایل
کانال تخصصی شعر آئینی تلگرام https://t.me/+WSa2XvuCaD5CQTQN ایتا https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc جهت ارسال اشعار و نظرات: @shia_poem_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
ای به قم آفتاب قلب جهان! دخت موسی !سلالۀ قرآن! عمه و دخت و خواهر سه امام! مادر کل عالم امکان! تو به چشم ائمه زهرایی بعد زهرا به قدر و عزت و شان زینب دوم بنی الزهرا عمۀ چار حجّت یزدان هم وجودت کریمة عترت هم ولایت، حقیقتِ ایمان فیض فیضیه از کرامت توست شهر قم از تو گشته مهد امان حرم یازده ولی خدا حرم توست ای سپهرمکان مدح تو ای ملیکۀ هستی وصف تو ای یگانۀ دوران نه توان با هزار دست نوشت نه!توان گفت با هزار زبان صحن تو مسجدالرسول همه حرمِ امن توست کعبۀ جان پدر و مادرم به قربانت نه، همه جان عالمت قربان کوثر کوثر رسول خدا عصمت عصمت الله منّان قم، جلال مدینه پیدا کرد تا نهادی قدم به دیدۀ آن گشت روز ورود تو در قم روز عید کرامت و احسان روز عید نزول رحمت ها روز عفو و عنایت و غفران اهل قم از برای استقبال همه با دسته‌گل شدند روان مرد و زن دور محملت گشتند اشک شوق همه ز دیده روان قم دل از گلشن بهشت گرفت محملت بس که گشت گل‌باران همه گفتند فاطمه در حشر پای بنهاده ای گنهکاران حرمت شیعیان قم، ز تو کرد ستم اهل شام را جبران کاش زینب به قم سفر می کرد تا نمی دید آن همه طغیان اهل قم کی برند مهمان را گه به بزم شراب و گه زندان؟ جای تو بیتِ «موسی خزرج» جای زینب به گوشۀ ویران دور تو عالمان فقه و اصول دور او ابن سعد و شمر و سنان دور تو دسته های گل در دست دور او سنگ بود و زخم زبان @shia_poem
Seraj: همسایه، سایه‌ات به سرم مستدام باد لطفت همیشه زخم مرا التیام داد وقتی انیس لحظۀ تنهایی‌ام تویی تنها دلیل اینکه من اینجایی‌ام، تویی هر شب دلم قدم به قدم می‌کشد مرا بی‌اختیار سمت حرم می‌کشد مرا با شور شهر فاصله دارم کنار تو احساس وصل می‌کند آدم کنار تو حالی نگفتنی به دلم دست می‌دهد در هر نماز مسجد اعظم کنار تو تا آسمان خویش مرا با خودت ببر از آفتاب رد شده شبنم کنار تو با زمزم نگاه، دمادم هزار شمع روشن کنند هاجر و مریم کنار تو در این حریم، سینه زدن چیز دیگریست خونین‌تر است ماه محرم کنار تو ما با تو در پناه تو آرام می‌شویم وقتی که با ملائکه همگام می‌شویم ما در کنار صحن شما تربیت شدیم داریم افتخار که همشهری‌ات شدیم زیباترین خاطره‌هامان نگفتنی‌ست تصویر صحن خلوت و باران نگفتنی‌ست باران میان مرمر آیینه دیدنی‌ست این صحنه در برابر آیینه دیدنی‌ست مرغ خیال سمت حریمت پریده است یعنی به اوج عشق همین جا رسیده است خوشبخت قوم و طایفه، ما مردم قمیم جاروکشان خواهر خورشید هشتمیم اعجاز این ضریح که همواره بی‌‌حد است چیزی شبیه پنجره فولاد مشهد است من روی حرف‌های خود اصرار می‌کنم در مثنوی و در غزل اقرار می‌کنم ما در کنار دختر موسی نشسته‌ایم آیینه‌ایم و محو تماشا نشسته‌ایم اینجا کویر داغ و نمک زار شور نیست ما رو به روی پهنۀ دریا نشسته‌ایم قم سال‌هاست با نفسش زنده مانده است باور کنید پیش مسیحا نشسته‌ایم بوی مدینه می‌وزد از شهر ما، بیا ما در جوار حضرت زهرا نشسته‌ایم از ما به جز بدی که ندیدی ببخشمان از دست ما چه‌ها که کشیدی ببخشمان من هم دلیل حسرت افلاک می‌شوم روزی که زیر پای شما خاک می‌شوم... @Shia_poem
Seraj: این دشت پر از زمزمۀ سورۀ نور است این ماه مدینه‌ست که در حال عبور است این ماه مدینه‌ست که بر هودجی از نور می‌آید و این خطه پر از شادی و شور است گل می‌دمد از شش‌جهت جادۀ ساوه این دشت سراسر همه وجد است و سرور است تسبیح‌کنان است در این بادیه، هر سنگ صحرا همه در جاذبۀ فیضِ حضور است آواز صبوحی زده باران سحرگاه هر لالۀ این باغ یکی جام طهور است چاووش! صلایی بزن آهنگ پگاه است ای قافله! بشتاب که قم چشم به راه است چون از سفر آن محمل مأنوس برآید بس لالۀ خوش‌رنگ به پابوس برآید بر ساحت سجادۀ او جلوه به جلوه «سُبّوح» گل افشاند و «قُدّوس» برآید در مجلس فیضش چه اشارات لطیفی از عالَم معقول به محسوس برآید این ماه درخشنده چه ماهی‌ست که هر صبح خورشید پی دیدنش از طوس برآید آیینه در آیینه از ایوان بلندش صد باغ پر از جلوۀ طاووس برآید این روضه، سرای کرم ماست، بیایید ای اهل حرم! این حرم ماست، بیایید درهای بهشت از ملکوت تو گشوده‌ست صد دسته‌گل از دست قنوت تو گشوده‌ست در حلقۀ نورانی گل‌های سحرخیز سجادۀ تسبیح سکوت تو گشوده‌ست گلدستۀ نور تو گواه است که تا عرش ایوان جلال و جبروت تو گشوده‌ست در فصل دعا، دست نیاز گل مریم بر خان کریمانۀ قوت تو گشوده‌ست هر آیه‌ای از سورۀ نورانی کوثر فصلی به مقامات ثبوت تو گشوده‌ست این آینه تصویر به تصویر شکفته‌ست تصویر تو در آیۀ تطهیر شکفته‌ست @shia_poem
قم شد مسیر ِ آخرم الحمدلله زخمی نشد بال و پرم الحمدلله قم احترامم حفظ کرده تا که دیده من دخترِ پیغمبرم،الحمدلله در کوچه ها راهِ عبورم را نبستند مانند زهرا مادرم الحمدلله باضربة سیلی میانِ کوچه ای تنگ خونی نشد چشم ترم الحمدلله بین در ودیوار با داغیِ مسمار زخمی نگشته پیکرم الحمدلله دعوا نشد،..برچادر من جایِ پا نیست خاکی نگشته معجرم الحمدلله ماخاطراتی تلخ از بازار داریم باز است هرسو معبرم الحمدلله تاچند منزل دورِ من نا محرمی نیست ساکت بُوَد دور و برم الحمدلله در کوچة تنگ یهودی ها نرفتم آتش نیفتاده سرم الحمدلله بالای نیزه قاریِ قرآن ندیدم محمل نگشته منبرم الحمدلله حرفِ سنان و شمر وخولی نیست اینجا دارم تمام ِ زیورم الحمدلله کنج خرابه آبرویم را نبُردند دشمن نگفته کافرم الحمدلله دور از مدینه تشییعِ من دیدنی شد قبرم همان دم شد حرم الحمدلله مثلِ رقیه بی کفن دفنم نکردند باشد تنِ من محترم الحمدلله غسل تنم کاری ندارد چو به پنجه مویم نپیچیده به هم الحمدلله تاصبح زینب دورِ پیکر گریه میکرد همراهِ سر از داغِ  دختر گریه میکرد @shia_poem
دارد قلم هوای تو والا تبار را  خواهد بیان کند کمی از اعتبار را  باید بگوید از تو و یا ذوالفقار را  شاعر بساط کرده چنین نقش یار را ترسیم کرده جای نگاهت بهار را عطر تو میوزد به خزان و بهار قم  گلدسته گنبد و حرمت اعتبار قم  تنها نه من امام زمان بیقرار قم  علامه ها حقیر و تویی شاهکار قم  مستی بده ز یک نگهت میگسار را ای آنکه از وجود تو قلبم جلا گرفت  از یمن مقدمت قم و ایران صفا گرفت  باید که از تو مشهد و هم کربلا گرفت  هر کس به هر روش مددی از شما گرفت روشن کند ز برق نظر شام تار را بانو دخیل دامن پاکت تمام شهر ساییده سر به پای و به خاکت تمام شهر  شد سینه چاکِ سینه ی چاکت تمام شهر  اصلا خراب و مست و هلاکت تمام شهر لبریز کرده ساغر مهرت خمار را اخت الرضا تویی و وفا اصل کارتان تو بیقرارِ یار و جهان بیقرارتان  راهی شدی ز خانه ی خود سوی یارتان  آری کم از عقیله نبود اعتبارتان  تفسیر کرده ای به عمل غمگسار را معصومه ای و دختر موسی بن جعفری  زینب شناس و زینب کبرای دیگری  آهو منم تو ضامن آهوی محشری  از نسل حیدری و رضا را تو خواهری  درمانده ام سیاهه کنم اعتباررا تو آمدی که بهر رضا خواهری کنی با نام فاطمه ز دلم دلبری کنی اینجا حرم زدی که به ما سروری کنی قم را دمشق محترم دیگری کنی زهرا شدی مدینه کنی این دیار را وقتی که هفته ای ز تو نامش کرامت است  وقتی برای ما قدمت عین رحمت است وقتی که خادمت به جنان غرق عزت است  وقتی برای ما همه ایل تو نعمت است باید فدایی ات کنم ایل و تبار را خاکم اگر ندیده بلا از تو و رضاست هر کس که رفته کرببلا از تو و رضاست این لطف و مرحمت ز خدا از تو و رضاست  این اعتبار و عزت ما از تو و رضاست  شاهد گرفته از تو چنین برگ و بار را @shia_poem
حرمت خاک بهشت است، تماشا دارد جلوۀ روشنی از عالم بالا دارد گنبد زرد تو از پرتو آیات پر است از حدیث کرم و شرح کرامات پر است می‌توان گفت که سرچشمۀ نور است اینجا جمعه در جمعه کسی گرم حضور است اینجا اهل قم جمله بر آن‌اند خراسان اینجاست مهد آرامش دل‌های پریشان، اینجاست تار و پودت همه دین است، خدا می‌داند روشن از نور یقین است، خدا می‌داند قلب قم، قلب برازندۀ ایرانی تو روح عرفانی شیراز و خراسانی تو روشنای نفس شاهچراغی، آری با خودت عطر حریم رضوی را داری چه بگوییم که توصیف تو کامل باشد؟ واژه‌ای نیست که با عشق معادل باشد پاکی مطلقی ای عشق! چه نامی داری! پای در عرش نهادی، چه مقامی داری! نور چشم پدری، یاس معطر شده‌ای معنی تازه‌ای از سورۀ کوثر شده‌ای پای تا سر همه آیینۀ طاها هستی تو که یادآور صدیقۀ کبری هستی قدم پاک تو بی‌شک قدم فاطمه است حرمت نیز یقیناً حرم فاطمه است در کنارِ تو شب و زمزمه را می‌فهمیم به خدا رایحۀ فاطمه را می‌فهمیم تو روایت‌گر آن گوهر نابی، بانو! جلوۀ روشن آیینه و آبی، بانو! می‌توان با تو به آن رایحۀ پاک رسید پر زد از خاک به اندیشۀ افلاک رسید ‌می‌توان با تو به سرمنزل توحید رسید از شب تیره گذر کرد، به خورشید رسید می‌توان یک سحر از جرم و خطا عاری شد مثل امواج روان در حرمت جاری شد در حریمت همه اندیشۀ طاعت دارند به شفا آمدگان شوق شفاعت دارند زائران رایحۀ آه تو را می‌فهمند ماجرای غم جانکاه تو را می‌فهمند قصۀ آمدنت قصۀ بی‌تابی‌هاست شوق دیدار سحر، قصۀ بی‌خوابی‌هاست.. دوری از عشق، چه دلخسته و پیرت کرده این‌چنین راهی این راهِ خطیرت کرده سختی راه... چه باید بنویسم بانو؟ عمرِ کوتاه... چه باید بنویسم بانو؟ قسمت این است که قم چشمۀ جودت باشد تو بمانی و پر از عطر وجودت باشد تو بمانی و قم از مِهر تو آکنده شود شوق در خاطرۀ خاک پراکنده شود تا که هر گوشۀ این خاک معطر باشد قسمت این است که قم مشهد دیگر باشد ای شفاعت‌گر محشر! نظری کن ما را این همه قطرۀ جا ماندۀ از دریا را نظری کن که شبی زائر کویت باشیم سائل دائمی صحن نکویت باشیم شک نداریم پر از نور یقین است اینجا جلوۀ خاکی فردوس برین است اینجا.. @shia_poem
این نغمه ها از عالم بالا می آید باچه شکوهی دختر موسا می آید دارد به سوی شهر قم زهرا می آید معصومه دارد با برادرها می آید صد طاق گل بین مسیر و بین جاده است دور و برش شکر خدا، مَحرم زیاد است ای خاک خشک قم ببین باران رسیده روزی رسان سفرهء ایران رسیده ای اهل گریه، خواهر سلطان رسیده با ذوق و شوق و بی سر و سامان رسیده قربان چشمان تر و شب زنده دارش جانم فدای آن غم و حال نزارش گل بود، اما نیمه های راه، پژمرد بسکه دلش را دوری یارش می آزُرد او را به روی دست خود، یک شهر می بُرد از کوچه رد می شد ولی سیلی نمی خورد در قم، چهل تا قلدر جنگی نمی دید مثل مدینه کوچهء تنگی نمی دید شد تار اگر چشم تر او مثل زهرا... شد آب اگر که پیکر او مثل زهرا... نشکست هر دو زیور او مثل زهرا خونی نمی شد بستر او مثل زهرا داغی مگر بر سینهء او ماند اصلاً از محرم خود رو نمی گرداند اصلاً میخ از خجالت ذوب شد، در سوخت ای وای پرسوخت، پیکر سوخت، مادر سوخت ای وای سر سوخت، خواهر با برادر سوخت ای وای بیش از در و اطفال، حیدر سوخت ای وای این روضه طولانی است، خیلی غم رسیده دامان این آتش به خیمه هم رسیده باید به استقبال این غم، سال ها رفت زینب به جنگ اغلب جنجال ها رفت خیمه در آتش سوخت و خلخال ها رفت دست حرامی ها به سوی شال ها رفت می زد میان کوچه ها فریاد زینب هرجا کسی افتاد، می افتاد زینب @shia_poem
《گوشه ای از قصیده بلند و عرفانی و سخت مضمون حضرت روح‌الله امام خمینی (ره) در وصف حضرت معصومه سلام الله علیها 》 لَمْ یَلِدم بسته لب وگرنه بگفتم دختِ خدایند این دو نور مُطهّر آن یک کون و مکانش بسته به مَقنَع وین یک ملک جهانش بسته به مِعجر چادرِ آن یک، حجابِ عصمت ایزد مِعجَر این یک، نقابِ عفت داور آن یک بر ملک لایزالی تارک این یک بر عرش کبریایی افسر تابشی از لطفِ آن، بهشت مُخَلَّد سایه‌ای از قهر این، جحیم مُقعَّر قطره‌ای از جودِ آن بِحار سماوی رشحه‌ای از فیض این ذخایر اغبر آن یک خاک مدینه کرده مزیّن صفحه قم را نموده این یک انور خاک قم این کرده از شرافت جنّت آب مدینه نموده آن یک کوثر عرصه قم غیرت بهشت برین است بلکه بهشتش یَساولی است برابر زیبد اگر خاک قم به عرش کند فخر شاید گر لوح را بیابد همسر خاکی عجب خاک، آبروی خلایق ملجأ بر مسلم و پناه به کافر گر که شنیدندی این قصیده «هندی» شاعر شیراز و آن ادیب سخنور آن یک طوطی صفت همی نسرودی ای به جلالت ز آفرینش برتر وین یک قمری نمط هماره نگفتی «ای که جهان از رخ تو گشته منوّر» @shia_poem
سالروز ورود ملیکه ی ملک عرب و عجم به قم عاشقی..،نقطه ی پایانی درماندگی است عاطفه..،مزّه ی شیرینیِ سرزندگی است عشق..،در مکتبِ توحیدی ما،بندگی است فِیضِ دارندگی اصلاً به برازندگی است مثل پرونده ی فقریم که مختومه شدیم از طفولیّتمان خادم معصومه "س" شدیم آفتابی است که در ظلمت شب گُم نشود رود نوری است که درگیر تلاطم نشود باغ سبزی است که در ذهن تجسم نشود هیچ جایی حرم فاطمه ی قم نشود... "السّلام ای حرمت شرح پریشانی ما" السلام ای نفسِ شاه خراسانی ما چهره ی زشت زمین با قدمت زیبا شد جسم بی جان تمامیِّ جهان احیا شد سند فخر عجم تا به ابد امضا شد تربت شهر تو تسبیح بهشتی ها شد آن زمینی که شده لانه ی جبریل"قُم" است شوره‌زاری که به دریا شده تبدیل"قُم" است گنبد زرد تو خورشید فلک گسترمان آسمانِ حرم ات آرزوی آخرمان کاش دستی بکشی بر روی بال و پرمان سایه ی مادری ات کم نشود از سرمان دومین شافعه ی محشر ما هستی تو مثل زهرا بخدا مادر ما هستی تو آه ای شادیِ در حالِ عبور بابا خنده ات مایه ی لبخندِ سرور بابا بانیِ دردِدل وادی طور بابا به خداوند تویی سنگ صبور بابا "به فداکِ..." مگر از آن لبِ تر می اُفتاد هر زمان نامه ی تو دست پدر می افتاد انبیا شیفته ی مبحث خاصَ‌ ات..،بانو جان ‌فدایِ دلِ توحیدشناس‌ ات بانو می شود با چه کسی کرد قیاس ات بانو! مریم و آسیه شاگرد کلاس ات بانو نمی از قطره ی علم تو خودش یک دریاست حوزه ی علمیه از برکت تو پابرجاست جای جای حرم‌ ات جنّت رضوانی هاست گوشه ی صحن تو خلوتگهِ بارانی هاست عبد کوی تو شدن اوج مسلمانی هاست دامنت منشاء رزق همه ایرانی هاست تشنگان را به لب جوی طهورا بفرست "چادرت را بتکان روزی ما را بِفِرست" بَرَکات تو به جانِ عَجَمت می چَسبد ای کریمه ، چقدر اشک غمت می چسبد گریه کردن سر خوانِ کرمت می چسبد "یا رضاااا "داد زدن..،در حَرَمَت می چسبد زائرت از همه دلگیر شده..،رحمی کن بخدا مشهد من دیر شده..،رحمی کن کاش در بین قنوت سحرت یاد شوم من آلوده ی دلباخته هم شاد شوم چه هراسی است،اگر طعمه ی صیّاد شوم مطمئنَّم که به دستان تو آزاد شوم چون برادر..،به تو هم آمده خوش‌خو باشی به گمانم که تو هم ضامن آهو باشی! خاک ایران شرف عرش مُعلّی دارد چون دو طوبای بهشتیِ خدا را دارد مشهدش"حیدر" و قم "حضرت زهرا" دارد روی دیده قدم آل نبی جا دارد شُکر..،این خاک دلِ پاکِ ولی را نشکست شهر قُم حُرمَتِ ناموس علی را نشکست بی حیایی وسط کوچه ندیده است کسی ضربه ی سیلی مُهلک نچشیده است کسی معجر دخترکی را نکشیده است کسی لاله ی گوش!؟!به قرآن ندریده است کسی آه ای عمه ی سادات..،چه دیدی در شام آه ای زینب کبری..،چه کشیدی در شام @shia_poem
مگر نه اینکه همان طفل غزه طفل من است چرا سکوت کنم سینه‌ام پر از سخن است برای من اگر انسانم و مسلمانم جوانِ جان به کف غزه نیز هموطن است هنوز هم که هنوز است خون‌نوشتۀ «قدس» برای پیکر اسلام نقش پیرهن است به آتشی که برافروخته‌ست باد خزان چه غنچه‌ها که زبان‌بسته گرم سوختن است ببین مقابلۀ تانک‌ها و انسان را کسی نگفت چرا! این چه جنگ تن به تن است؟ جوان سنگ به دستی به خط زد و دیدیم به روی شانۀ شهری شهید بی‌کفن است مگر پرندۀ ما از قفس چه می خواهد؟ تمام آرزویش لحظۀ رها شدن است @shia_poem
شکسته شد دلم از دست این و آن بی تو چگونه پر بکشم تا به آسمان بی تو چقدر وعده‌ی فردا چقدر جمعه‌ی بعد ببین که بر لبم آقا رسیده جان بی تو قسم به جان عزیزت، عزیز خسته شدم از این همه سفر تا به جمکران بی تو برای چشم به راهت تمام ثانیه ها چه کُند میگذرد صاحب الزمان بی تو از اینهمه غم و اندوه و بی‌کسی"الغوث" از این زمانه‌ی پر فتنه "الامان" بی تو تمام خرجی‌ام از سفره‌ی عنایت توست وگرنه می‌شودم زهر آب و نان بی تو بیا و ماذنه را پر کن از صدای خودت گرفته است دلم موقع اذان بی تو @shia_poem
موسی عصا زده است به دریا ، بلند شو صبرا به پای خیز و شتیلا بلند شو ایران ! غیور باش و فلسطین ! صبور باش طوفان شده است ، مسجدالاقصی  بلند شو تا قدس را ز پنجه ی صهیون درآوری مسجد ! فرو نریز و کلیسا ! بلند شو ای غزّه ! کوه باش که آتشفشان شوی گیرم که اوفتاده ای از پا ، بلند شو زانو نزن که سرو سراپا مقاوم است ای ریشه ی مقاومت از جا بلند شو لبنان ! غرور شیعه تویی ، یا علی بگو ای اقتدا نموده به زهرا ! بلند شو هل مِن معین کیست که ما را صدا زده است لشگر کشیده شمر ، عراقا ! بلند شو آب این طرف محاصره آن سوی کودکان فریاد می زنند که سقّا بلند شو ایران ! یمن ! عراق! مهیّای وصل باش فصل ظهور آمده ، دنیا ! بلند شو #@shia_poem
تقدیم به کودکان مظلوم غزه و همدردی با مردم فلسطین به یاد کودکان غزه باید، غزل‌ها را پریشان‌تر بخوانیم شکوه ردپای سرخ‌شان را، میان خون و خاکستر بخوانیم تمام شهر را آواره دیدیم، چه‌قدر آن‌جا تن صدپاره دیدیم همین تصویرها باعث شد امروز، شهیدان را گل پرپر بخوانیم بیا از پیکر در خون تپیده، بیا از نخل‌های سربریده بیا از دست، از انگشت، از چشم، بیا از پا، بیا از سر بخوانیم بیا از خاطرات دختری که، از اندوه غروب آخرى که از آشوب نگاه آن سری که، جدا گردیده از پیکر بخوانیم کمی از اشک‌های چشم مردم، کمی از روضه‌های پرتألم کمی از روضه‌های روز هفتم، کمی هم از علی‌اصغر بخوانیم پریشان فلسطینم همیشه، به اسرائیل بدبینم همیشه نمانده چاره‌ای جز این که هر شب، فقط از غربت مادر بخوانیم ##### کدامین چشم ناپاک است یارب، که دائم در پی این سرزمین است چه عصیانی‌ست در حال شکفتن، که شیطان پشت درها در کمین است نه اسم این غزل آتش‌فشان نیست، زمین که جای قتل کودکان نیست چنین با غنچه‌ها نامهربان نیست، گمانم این همین نظم نوین است عروسک‌ها اسیر آه هستند، چه‌قدر این عمرها کوتاه هستند! ولی صبر خدا اندازه دارد؛ ولی دست خدا در آستین است عروس غوطه‌ور در حجله‌ی خون، به خون غلتیده‌ای همراه مجنون نباش این روزها دربند مضمون، همیشه درد مضمون‌آفرین است.. @shia_poem
🍃🌺 به نیت آزادی فلسطین و نابودی اسرائیل وای از، آن ساعتی که عصر غیبت شد شروع سال‌های سختِ بیتابی و غربت شد شروع ظلم همواره به هر جایِ زمین اُتراق کرد زخم بر مظلوم زد! صبرِ جهان را طاق کرد قلبِ تاریخِ زبان بسته کماکان شد حزین بیشتر آنجا که شد آغاز؛ غصبِ سرزمین آنکه دائم کارش انکارِ امام ِ غایب است نامش اسرائیل و فامیلش رژیم غاصب است آمد و از نقشهٔ ابلیس استقبال کرد قبله گاهِ اوّلِ اسلام را اِشغال کرد عشق را با قتلِ عام ِ مستمر؛ محکوم کرد عده ای را از سکونت در وطن محروم کرد با جنایت دم به دم انداخت در خون؛ قدس را با غضب آمد تصاحب کرد صهیون؛ قدس را هست فنّ و حرفهٔ دیرینه اش کودک کشی رو به موت است و پس از این هست حالش ناخوشی میزند آخر به جانش آتشی را شعله ور آن نمازِ خوانده در آوار و در خون غوطه ور ظلم؛ مستأصل شد و در امتداد سنگ ها در طلوعی دلنشین طوفان الاقصی شد به پا دید با چشمانِ خود آخر قیامی سخت را دید صهیونیست آری انتقامی سخت را چونکه حق هرگز نخواهد شد ضعیف و منزوی شد فلسطین؛ مرد میدان و هر آیینه قوی کارشان در اوجِ غم؛ صبر و توکل میشود تا شوند آزاد؛ هنگام توسل میشود در دلم آشوب...بر لب؛ آهِ سرد آورده است بغض ِ باران-زا گلویم را به درد آورده است باز قلبم راهیِ شهر مدینه میشود یادِ لحظاتِ جسارت غرقِ کینه میشود چشم هایم در خودش جا داده، داغ کوچه را اشک می ریزم دوباره اتفاق ِ کوچه را اتفاقِ جانگدازی که گریزِ روضه هاست بانیِ بی منّتِ بزم ِ عزیزِ روضه هاست آسمان، رنگش کبود و خاک، رنگش زرد شد نبض ِ کوچه ایستاد و دستِ مادر سرد شد آمد آنکه با قساوت عُلقه و پیوند داشت آنکه از غصب خلافت بر لبش لبخند داشت در لباس ِ ظلمت و در قالبِ یک راهزن راه را نامردِ پستی؛ بست بر أمّ الحسن(ع) عرش أعلی را گرفت و نُه فلک را غصب کرد ناجوانمردانه با سیلی فدک را غصب کرد خورد بر دیوار مادر! قسمتش شد حالِ زار ضجه زد در هر قدم بر چادرش گرد و غبار سمتِ خانه داشت برمیگشت با چشمانِ تار روزگار ای روزگار ای روزگار ای روزگار خاطراتِ تلخ...حسرت... کاشکی میشد سپر... غربتِ مادر؛ نخواهد رفت از یادِ پسر پیر شد! دنیا برایش ذره ای ارزش نداشت مجتبی(ع) از داغِ مادر یک شب آرامش نداشت هیچ داغی اینچنین سنگین و بی اندازه نیست غصب تکراریست! هرگز اتفاقی تازه نیست! #@shia_poem
گرچه آرامیم ، گاهی هم هیاهو لازم است ما اگر طوفان شدیم آن وقت هوهو لازم است شب به تاریکی فرو رفته است و موسی منتظر در بیابان نور می خواهیم ، سوسو لازم است خِیل قالو ربُّنَااللهیم در آغوش نیل تا عبور از رود یک ثمَّ استقامو لازم است پای پیمان ایستادن زخم خوردن دارد و گیرم از ما بشکند هربار پهلو ، لازم است شهر ، خاک آلودِ اسرائیلیات است ای دریغ تا غبار از قدس برداریم ، جارو لازم است * قبله ی این رود از اول رو به دریا بود و هست قدس از ما قدس از ما قدس از ما بود و هست ما به سوی خانه ی خود می رویم این روزها ما پر از شوریم و با سر می دویم این روزها روز و شب آماده تر ، هر روز محکم می شویم یک به یک داریم  تهرانی مقدم می شویم نقشه هاتان یک به یک دارند کوچک می شوند سنگهای ما ولی دارند موشک می شوند در کنار یکدگر ماندیم و  چون آهن شدیم ای شب صهیون ! ببین ما احمدی روشن شدیم از خروش غیرت مردان ایرانی بترس قاتل سردار ! از خون سلیمانی بترس چشم وا کن ای سپاه فیل ابابیل آمده جان پناه اصلا نمی  یابی که سجیل آمده چشم وا کن تا ببینی لشکر این راه را بیخ گوش خود ببین شمشیر حزب الله را از یمن تا شام شمشیر شهادت صیقلی است گوش صد لشگر پی فرمانده اش سیدعلی است ماجراجویی نکن جایت بمان ، آگاه باش روز و شب لرزان ز یک فرمان نصرالله باش غیرت لبنان به جوش آمد اگر ، بیچاره ای سرزمین دیگر نمی ماند تو را ، آواره ای هرگز از ایران و لبنان سر نخواهی شد ، بترس تو حریف غزه هم دیگر نخواهی شد ، بترس جای خود بنشین که دنیا را به آتش می کشیم جای خود بنشین که حیفا را به آتش می کشیم از تلاویو شما ویرانه‌می سازیم ما باز در بیت المقدس خانه می سازیم ما دیدن قدس از بلندی های جولان ، دیدنی است اشک شادی گر چکد از چشم لبنان ، دیدنی است می شود این روزها در شوری بازارتان بند پوتین سلیمانی طناب دارتان پای پیمانی که می بندیم ما آماده ایم یک به یک قاسم سلیمانی و فخری زاده ایم پهنه ی دنیای ما را عرصه ی قابیل نیست در میان نقشه ی ما جای اسرائیل نیست نعره ی جاءالحقیم این دشت غرشگاه ماست راه ما سرخ است آری پس شهادت راه ماست * گیرم از ما ناقه پی کردی ، فسویها که هست صبح را از ما گرفتی ، ظهر عاشورا که هست وعده ی عشق است و می دانم که فردا مال ماست عالمی با ما نمی ماند ؟ خدا با ما که هست در یمن در شام در بحرین و ایران و عراق هرچه از میدان مین گفتند ، گفتم پا که هست لیله الاسرای ما معراج می خواهد ، چه غم هیبت صهیون شکست  و مسجدالاقصی که هست یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور غم ندارم ، کان امر الله مفعولا که هست #@shia_poem
انا لله و انا الیه راجعون ▶️ مراسم تشییع پیکر مطهر خادم‌الرضا استاد حاج سید جعفر ماهرخسار 🔘 سه شنبه 25 مهرماه ساعت 8 صبح مقابل مهدیه مشهد خیابان امام رضا علیه‌السلام 🔳 مجلس ترحیم سه شنبه از ساعت 19 الی 20 و سی 🕌 حرم مطهر رضوی ایوان مقصوره 🔰 از آحاد مردم و خصوصا ستایشگران عزیز دعوت می شود در این مراسم حضور بهم رسانند. ◾️ اطلاع رسانی نمایید ◾️
وجود او از اجدای معظم سیادت داشت از قومی مکرم کنار قبله گاه هشتمین عشق دعای عاشقی سر داد هر دم میان روضه ها ، در روضه هایش گرفته اشک از چشمان عالَم دو چشم اشکبارش آبشاری که خورده حسرتش را چشم زمزم به یاد پهلوی بشکسته عمری گرفته مجلسی پهلوی ماتم به مِهر در خراسان ماه رخسار کتاب نوکریش مُهر خاتم مرحوم #@shia_poem
سیره ی اهل ولا در همه رفتارش بود ذکر انوار هدا در دم و گفتارش بود باوقار و ادب و متقی و اهل ورع صدق نیات تجلیگه کردارش بود دم گرمش ملکوتی سخنش لاهوتی زهد و اخلاص همی گرمی بازارش بود ماهرخسار ولی مهر جبین، خادم عشق اشک ارباب وفا جلوه ی رخسارش بود برد عمری سر تسلیم به درگاه رضا ع با حریم و حرم شاه سر و کارش بود عمر او صرف پی نوکری شمس شموس بارضا ع وقت سفر وعده ی دیدارش بود سر نوکر دم رفتن به روی دامن شاه گل لبخند به رخسار و رسیده بر ماه #@shia_poem
روزهای غم فزا رد می شود هر طلسمی با دعا رد می شود بی جهت هیئت نمی آیم سحر یار از این دولت سرا رد می شود من بقربان کسی که ناشناس از کنار بینوا رد می شود فضل او دائم به سائل می رسد دائم از کویش گدا رد می شود گاهی آقا در نجف یا سامراست گاهی از صحن رضا رد می شود از میان صد هزاران رود نیل بی عصا موسای ما رد می شود بند پوتین وصالت را ببند سختی این جنگ ها رد می شود او طبیب زخم های غزّه است حال عالم خوب دارد می شود عهد نشکن ای فلسطین! "فَاستَقِم" آتش این اژدها رد می شود "عُسر" ما "یُسر" است و "فتح" ما "قریب" از سر دنیا بلا رد می شود بر سر حرف شهید آوینی ام راه قدس از کربلا رد می شود پشت هم از روی دست مادران طفلِ رفته در "کُما" رد می شود **** ای رباب از گوش تا گوش علی تیر تیزی بی هوا رد می شود زجر دارد می کِشد مقتل نویس! می نویسد از قفا ... رد می شود خیمه ها را یک به یک آتش زدند زینب از آن لابلا رد می شود معجرش رفته خجالت می کشد آشنا، نا آشنا رد می شود از کنارش جای عباس و حسین شمر بی شرم و حیا رد می شود @shia_poem
ای قدس تنت زخمی شلاق یهود است عمریست سراپای تو در آتش و دود است شمشیر بلا یکسره در حال فرود است از ما به تو پیوسته سلام است درود است صهیون پس از این زار و زبون است فلسطین کابین عروسان تو خون است فلسطین. ای کودک آواره‌ی غزه کفنت کو؟ در بزم عزاداری گل سینه زنت کو؟ سرچشمه آتش شده بستان چمنت کو؟ آوای خوش قمری شیرین دهنت کو؟ بتخانه نمرود هراسان خلیل است پیروزی تو وعده ای از رب جلیل است از سمت خدا خیل ابابیل می آید موسی و عصا از طرف نیل می آید بر فرق سر ابرهه سجیل می آید هنگام ظفر بر گله فیل می آید خالی شود از کل جهان شاکله‌ی دیو تا پاک شود از همه جا نام تل‌آویو طوفان شده در گستره‌ی مسجد الاقصی این داغ رسیده ست به سرتا سر دنیا دارد سند نصرتتان می شود امضا خورشید پدیدار شده از دل دریا از همهمه ی لشکر کفار نترسید بی وقفه بجنگید و ز پیکار نترسید. با لطف خداوند ظفر می رسد از راه در بحبوحه‌ی شام سحر می رسد از راه در ظلمت این شهر قمر می رسد از راه شمشیر عدالت به کمر می رسد از راه سید علی خامنه ای رهبر آگاه فرمود که نابود شود دشمن الله @shia_poem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شب چنان چیره گشته بر عالم که فراموش گشته روز خوش ننگ بر بچه های حرمله و مرگ بر این رژیم کودک کش آخرین روزهای صهیون است دلمان گرم ِ قول مردانه روزشان را سیاه گرداند این شفاخانه ی عزاخانه فتنه ها داده باز هم تغییر جای مظلوم و جای ظالم را گریه کن گریه گریه ای دنیا جای خالی حاج قاسم را وای بر این سکوت حوصله بَر چیست فرق خواص با بقیه پسر فاطمه دلش خون از علمای همیشه در تقیه کاشکی مدعی دینداری نکند سجده در عمل بُت را کاش می کرد روضه خوان بیدار هیئتی های بی تفاوت را ظلم محکوم بر فنا باشد دیر یا زود می شوند ذلیل شده رویای هر جوانمردی یک جهان ِ بدون اسرائیل #@shia_poem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نمی‌شود که خبر را شنید و ساکت ماند: به گوش زخم برادر، برادر اشهد خواند سکوت کردن یعنی شریک ظلم شدن چگونه می‌شود اخبار را به ناله نخواند زبان قوم ستمدیده باش ای شاعر کنون که ظلم و ستم را جهان به اوج رساند غزل غزل همه دردم، چگونه از دل خویش به سعی واژه توانم غبار غصه تکاند خدا خراب کند کاخ تیره طایفه اش کسی که غزه ما را به خاک تیره نشاند @shia_poem
انّا لله و انّا الیه راجعون فقدان مرحوم سعید لطیفیان اخوی محترم جناب استاد را به ایشان و خانواده محترم لطیفیان تسلیت عرض میکنیم و برای آن مرحوم علو درجات خواهانیم. غفر الله لنا و له #@shia_poem
دستی كه طرح چشم تو را مست می‌كشید صد آسمان ستاره از آن دست می‌كشید بُرد بلند شرقی پیشانی‌ات به روز خورشید را به كوچۀ بن بست می‌كشید دست هزار عاطفه در كارگاه عشق هر جلوه را به نام تو دربست می‌كشید عاشق‌ترین، قشنگ‌ترین، باوفاترین انگار هر چه درخور عشق است می‌كشید امّا...كنار علقمه دستان روزگار تصویر یک شجاعت بی‌دست می‌كشید... خون می‌گرفت صورت عباس و او، هنوز شرمنده، كز برادر خود دست می‌كشید @shia_poem