eitaa logo
سلطان نصیر
2.7هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
421 ویدیو
243 فایل
موضوع کانال: ادیان و عرفان و اسطوره و علوم غریبه و خفیه و ماوراء و نجوم و دشمن شناسی با رویکرد آخرالزمانی و مسئله ظهور حضرت صاحب الامر عجل اللّه آدرس جیمیل ما : 👇 @gmail.com" rel="nofollow" target="_blank">Soltan313nasir@gmail.com کپی بدون ذکر منبع مجاز نیست
مشاهده در ایتا
دانلود
سلطان نصیر: با سلام عده ای از خوانندگان عزیز اعتراض نمودند که کلیپ های ارسالی در گوشی های اپل باز نمی شود . به این دسته از خوانندگان توصیه می نماییم که از نرم افزار هایی نظیر kmplayer نسخه ios استفاده نمایند . ان شاء الله مشکلشان بر طرف خواهد شد با تشکر ادمین کانال سلطان نصیر @soltannasir
@soltannasir {درد و دل 40} { تحقیقی در باره ریشه واژه ژن} چون وارد بحث ژنتیک شدیم . بد ندیدم که اشاره ای به ریشه واژه «ژن» داشته باشیم . تا علاقه مندان و محصلین این رشته که در بین خوانندگان ما کم هم نیستند ریشه رشته تحصیلیشان را که به غلط فرنگی پنداشته می شود را بدانند. { واژه «کن» با فتحه حرف «ک» و اعراب سکون حرف«ن» «kan» در زبان اوستایی به معنای «کندن »است . و همچنین برای این واژه در زبان اوستایی معنای دیگری نیز وجود دارد و آن , شیفته شدن و دوست داشتن و مهربانی است . در دوران باستان نخستین خانه ها را بشر با کندن غارهایی دستی در کوه و یا در زمین بنا نموده است . دیرینگی این واژه به دیرینگی دوره کندن غارهای دستی در ایران می باشد . واژه «کن» با اضافه شدن پسوند «دو» به صورت «کندو» که محل زندگی زنبور عسل است در آمده .که حفره هایی غار مانند در دل کندو وجود دارد که بی شباهت به شکل اولیه غارهای دستی ساخت بشر نیست . همچنین نام «کن» با حفظ همین صورت اوستایی خود نام روستایی در اطراف تهران می باشد . که معمولا اهالی تهران نام این روستا را به همراه روستای مجاور آن «سولقان» با یکدیگر در محاورات به صورت «کن سولقون» بکار می گیرند . همچنین نام «کن» در روستای «کدکن» از توابع نیشابور و «کناب » در اردبیل و «بروسکن» در خراسان نیز به همان صورت حفظ شده است . اما یکی از بهترین سندهای تاریخی برای کاربرد این واژه نام کهن «کندوان» در 50 کیلومتری شهر تبریز می باشد . که خانه ها در این روستا با کندن در دل کوه ساخته شده است . همچنین واژه کن با افزوده شدن حرف «ت» به قسمت پایانی آن , بگونه «کنت» «kant» در زبان پهلوی در آمده است . که در نام شهر «سمرکنت » استعمال می شده است . که واژه «سمر کنت» بعدها به گونه «سمرقند » در آمده است . و همچنین واژه «کنت» را در نام شهر «پنج کنت » در تاجیکستان می بینیم . از همین واژه درزبان انگلیسی واژه country «کانتری» ساخته شده است . و انگلیسیان نمی دانند که چرا این نام , برای روستا و کشور هر دو کاربرد دارد . 😊 واژه «کن» پس از اضافه شدن «ت» به بخش پایانی آن و ساختن واژه «کنت» با فرو افتادن «ن» میانی آن به گونه «کت» در آمده که آن نیز به نوعی پسوند مکان می باشد . و به عنوان مثال در پسوند نام شهر «اخیسکت» در تاجیکستان بکار رفته است . همچنین این واژه به گونه «کته» آشپزخانه نیز در آمده است . همچنین این واژه در زبان استونیایی به شکل (koti) «کوتی» استعمال می شود که معنی خانه می دهد . و همچنین در زبان انگلیسی این واژه به صورت های «cottage» به معنی خانه و«cage» به معنای قفس و «cote» به معنای خانه پرندگان در آمده است . 😊 از سویی واژه «کت » با سبکتر شدن «ت» به «د» به صورت «کد » در آمده که در صورت های «کدبانو» {به معنای نگهبان «کد» آشپزخانه } و «کدیور» بکار گرفته می شود . همچنین واژه «کن» در زبان دامغانی به گونه «کان » در آمده که به معنای خانه کلاغ می باشد . همچنین در علم زبان شناسی واک های «ک» و «خ» و «ش» به یکدیگر تبدیل می شود . چنانچه در نام میکاییل و میشاییل و میخاییل این تبدیل قابل مشاهده است . واژه «کن» با تبدیل واک «ک» به «خ» تبدیل به «خن» شده است . و به عنوان پسوند مکان و محل در واژه ای نظیر «گلخن» در فارسی بکار می رود . و واژه «خن» به مانند «کن» که به «کان» تبدیل شده صورت «خان» در آمده است .و سپس در فارسی به صورت «خانه » در آمده است . همچنین «کن» با جایگزینی واک «ک» با واک «ش» به صورت «شن» «shan» در آمده است . و در واژه هایی نظیر «گلشن» به معنای جای گل و «بنشن» به معنای محل محل نخود و لوبیا است . واژه «شن» با تغییر به صورت «شان» در نام روستای «شان دیز » در اطراف مشهد دیده می شود . که به معنای خانه ای است که به صورت دژ ساخته شده است . از سویی دیگر در علم زبانشناسی «ش» و «خ» را یارای دگرگون شدن به «ز» نیز می باشد . چنانچه واژه «افراخت » و «افراشت » در گذر زمان به «افراز » تبدیل شده است . پس «خن» و «شن» به «زن» «zan» تبدیل می گردد . این واژه در کلماتی نظیر «آبزن » به معنای جایگاه آب و «کف زن» به معنای جایگاه کف می باشد که در گویش دامغانی به جای کف گیر بکار می رود . ...} ادامه 👇👇👇 @soltannasir 🙍🙍🙍🙍🙍🙍🙍🙍🙍🙍🙍🙍🙍
@soltannasir {درد و دل 41} { تحقیقی در باره ریشه واژه ژن 2} {بار دیگر به واژه «خانه» باز گردیم . این واژه به لهجه تهرانی «خونه» است . این واژه در زبان لری «هون» است . در علم زبانشناسی «خ» و «ه» به یکدیگر تبدیل می شود . چنانچه واژه «هور » و «خور» هر دو به معنای خورشید می باشد . «هون » در زبان انگلیسی با تغییر جایگاه «ن» به «م» تبدیل به «هوم» «home» شده است .که به معنای خانه می باشد . همچنین واژه «هون» در زبان ارمنی به گونه «هاناگ» در آمده است . این واژه در زبان پارسی بگونه «هنگ» تغییر صورت داده است . و در شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی «هنگ» به معنای غار نیز می دهد . هنگ افراسیاب = غار افراسیاب همچنین در زبان ارمنی «هانل» به معنای کندن و در آوردن است . اما زنان در ازمنه پیشین دارنده خانه بوده اند . و به زبان بهتر این مادران بوده اند که برای نگهبانی فرزندان خرد خویش , با دست و پنجه , و آنگاه با سنگ های نوک تیز , زمین و کوه را کنده اند . و در جوامع اولیه زنان در خانه های کنده شده در کوه زندگی می نمودند و مردان در دل طبیعت به شکار حیوانات می پرداختند . پیشتر گفته شد که یکی از صورت های استعمال واژه «کن» شیفته شدن و دوست داشتن است . زیرا مردان شیفته ساکنین داخل «کن» ها یعنی زنان بودند . و این زنان بودند که در دل مردان مهر انگیختند و انگیزه ای برای زندگی آنان بودند . از واژه «کن» کلمه «کینین » ساخته شد که به معنی وابسته به خانه (دختر) می باشد . از همین واژه در زبان اوستایی و پهلوی واژه های «کیتی » (kaiti) و«کنیا» (kanya) و «کنوکا» (kanuka) بر آمده است . که همه به معنای دوشیزه و دختر بوده است . این واژه ها در زبان پهلوی به صورت «کنچک» (kanechak) در آمده و در زبان کوردی امروز همچنان به صورت «کنشک» مورد استفاده قرار می گیرد . این واژه در زبان فارسی امروز بصورت «کنیزک» در آمده است . و معنای اصلی این واژه«کنچک» به معنای«دوست داشتنی کوچک» است . این واژه در زبان بلوچی و لری «کینچک» نامیده می شود . در زبان گیلانی «کیجا» در زبان تاتی «کنیا» در گویش های مختلف کردی به صورت های «کنیا» و «کناچه» و «کچ» و «کیژ» در آمده است . و صورت آخرین این واژه در زبان کردی یعنی «کیژ» در زبان ترکی آذرباییجانی با تبدیل واک « ک» به «گ» و واک «ژ» به واک «ز» واژه «گیز» ساخته شده و «گیز» نیز به نوبه خود با تبدیل «گ» به «ق» تبدیل به واژه «قیز» شده است . و این دو واژه به صورت «گز» و «قز» نیز تلفظ می شود . اما از واژه «كن» به معني كندن سخن گفته شد. در ادامه بايد بگويم كه واژه (زن) از همين ريشه اوستايي است. زيرا اين زنان بودند كه با كندن غارهاي دستي در كوه ها و در زمين مردمان را در هنگامه يخبندان نجات دادند . اين واژه در زبان اوستايي به گونه «جنی» (با فتحه جيم) در زبان سنسكريت «جن » با (فتحه جيم ) در زبان يوناني به گونه «ژن » در زبان لاتين ( ژينوس = نام استوره ) در زبان پارسي ميانه «ژن»( با فتحه ژ ) در زبان كردی و تالشي «ژن» ( با كسره ژ ) در زبان بلغاری به گونه «ژن»( با كسره ژ ) به معني زن و «ژنسكي» به معني زنانه و در زبان روسي «ژنا » به معني زن و «ژناتي » به معنی زن دار، «ژينه» و «ژينكو » در زبان فرانسوی به معني بانو «ژينكو كراسی» به معني زن سالاري، در زبان سمناني به گونه «جنيكا » و.... بكار مي رود كه همگي ريشه در همان ( كن ) اوستايی دارد . همان گونه كه مي نگريد نزديكي گويش اروپايي اين واژه به گويش كردی و تالشی آن بسيار است. واژه ( ژن ) در زبان هاي اروپايي معني مفهومي نيز به خود گرفته است، چون زن توانايي زايندگی دارد آرام آرام اين واژه در زبان هاي اروپايی به اين مفهوم بكار رفت كه امروزه در واژه هايي مانند ( هيدرو + ژن = آب زا )و ( اكسي +ژن = هوا زا ) و دانش ( ژنتيك ) به كار مي رود.} 😊 { بر گرفته از کتب و مقالات جناب فریدون جنیدی از زبان شناسان معاصر و متخصص در زبان های باستانی ایران } امیدوارم عزیزان از این تحقیق گسترده ایشان لذت برده باشند .🙏 نکته : در علم زبان شناسی از بین رفتن زبان ها و گویش های محلی و متفاوت برای محقق این علم , یک فاجعه بشمار می رود . شما عزیزان خواننده دیدید که در این تحقیق چگونه گویش ها و زبان های محلی اقوام مختلف آریایی در فلات ایران بکمک آمد تا سیر تاریخی تغییر واژگانی مشخص شود . و اینکه چگونه بعضی از کلمات اگر در صورت اولیه و باستانی خویش «اوستایی» با زبان های اروپایی نسبت ندارد . اما در گویش ها و زبان های اقوام مختلف ایرانی کلماتی را می بینید که منشأ کلمات مردمان اروپایی می باشد . به امید روزی که همه اقوام آریایی پیش از ظهور در زیر یک پرچم متحد زندگی نمایند . و سایر اقوام آریایی نیز به خاک مادری خویش بپیوندند . ان شاء الله @soltannasir ❤️💛💚💙💜💖
@soltannasir { پیام بازرگانی 5} چند سوال در باب مطالب گفته شده تا اینجا به فقیر ارجاع شد که اینجا به آن پاسخ می دهم : 1 : وضعیت آمریکا و ترامپ و مراسم ها اکنون چگونه است ? پاسخ : وضعیتی که اکنون جهان به سمت آن می رود وضعیت مناسبی نیست . آنچه که در مجامع مخفی غربی می گذرد وتصمیماتشان کاملا یک دست نیست و فقیر اطلاع چندانی از آن ندارم . اما با این حال می توان انتظار یک عملیات تروریستی جدید را داشت . برای مثال شاید اینبار در یک 👈فرودگاه عملیات تروریستی انجام دهند . باید نشست و مشاهده نمود . اگر تصمیمشان قطعی شود آنگاه باید بدنبال زمان این رویداد گشت . زمان آن بدرستی مشخص نیست کسی چه می داند که 👈فردا آبستن چه وقایعی می باشد .(هر گاه تصمیم به اجرای چنین عملیاتی بگیرند . بازه زمانی ای که عملیات تروریستی باید در آن رخ دهد را مشخص می نمایند . آنگاه در این بازه زمانی بر اساس علم نجوم احکامی بدنبال بهترین و مناسب ترین زمان می گردند . ) آنچه مسلم است ضرب آهنگی که جهان را به سمت شروع برهه آخرالزمان پیش می برد . اکنون شتاب گرفته است و این کاملا ملموس است . نکته : فقیر اعتقاد بر این ندارم که ما در دوره آخرالزمان می باشیم . ما هم اکنون در دوره پیش آخرالزمانی می باشیم . و تقریبا با شروع آخر الزمان هنوز چند سالی فاصله داریم .و همچنین فقیر اعتقاد بر این ندارم که شروع دوره آخرالزمان با ظهور امام عصر (عجل الله) در یک زمان اتفاق می افتد . ظهور حضرت صاحب (عجل الله) در انتهای برهه آخرالزمان رخ خواهد داد نه ابتدای آن . اینها نکاتی است که ما در سلطان نصیر با اکثر معاصرین خویش اختلاف داریم. 😊 ( ان شاء الله در ایام نوروز در درد و دل دیگری نسبتا مفصل در این باب سخن خواهیم گفت . ) اگر ما شناخت درستی از مسائل جاری نداشته باشیم . و دقیقا متوجه نباشیم که با چه مسايلی روبرو خواهیم بود . در سالهای آینده دچار مشکلات بزرگی خواهیم شد . آنچه مسلم است جهان و مردمان آن در دوران ماه عسل خویش به سر می برند. حوادثی که در سالهای آینده شروع برهه آخرالزمان را رقم خواهد زد . برای بشریت شوکه کننده خواهد بود . همچنین فقیر به جد می گویم که سال 2023 که دوستان غربی فوق العاده بر روی آن مانور می دهند سال شروع برهه آخرالزمان نخواهد بود . بزرگان عالم اسلام چند سالی با دشمنان غربی ما در این باره اختلاف دارند . 😊 سوال 2 : شما گفتید که در شب های شبات مراسم های انجمن های مخفی انجام می شود ? ما در این شب ها چکار کنیم برای کم نمودن تاثیر مراسم هایشان ? پاسخ : پیشتر همین سوال را از بعضی از اساتید خویش پرسیدیم و این بزرگان توصیه بخواندن آیه الکرسی از غروب آفتاب تا هنگام اذان صبح با کد عدد 11 نمودند . یعنی 11بار 22بار و 33بار و 44بار و تا حداکثر 88 بار . با هر بار خواندن 11تایی این آیه می توان به امور روزمره پرداخت و سپس دوباره یک دوره 11تایی آیه الکرسی خواند . نکته : آیه الکرسی تا هو العلی العظیم خوانده شود . بطور کلی بین علما اختلاف است که آیه الکرسی فقط آیه 255 سوره مبارکه «بقره» است یا دو آیه 256و257 نیز جزء آیه الکرسی می باشد . آیه الکرسی بطور خاص فقط آیه 255 سوره بقره می باشد . چنانچه در ختم معروف اربعین آیه الکرسی تنها همین آیه «255 » را به عدد «کرسی» (290) بار قرائت می نمایند . دو آیه بعدی این مجوعه یعنی آیات «256»و «257» علت اضافه شدنشان به آیه الکرسی در بعضی ختم ها , این است که تعدادی از ملک الموکلین آیه 255 با دو آیه بعدی مشترک می باشند . و بنا به نوع ختم آیه الکرسی گاه تنها آیه 255 قرائت می شود و گاه این آیه به همراه دو آیه بعد قرائت می شود . سوال سوم : در مورد حکم ازدواج انسان و جن پرسیده شده بود ? پاسخ : آنچه فقیر از تنی چند از علمای وادی علوم غریبه و اهل سلوک که مجتهد نیز بودند شنیدم این است که ازدواج مرد مسلمان با زن مسلمان از جنیان جایز است . (بین مباح بودن یا مکروه بودن آن اختلاف است ) و از دواج زن مسلمان از انسان با مرد مسلمان از جنیان حرام می باشد . @soltannasir ☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️
@soltannasir { پیام بازرگانی 6 } {پاسخ به یک سوال } پاسخ به سوال 4: 👇👇👇 سوال : در باب پیشنهاد ازدواج جنیان به انسان ها سوال شده بود ? و همچنین در باب یکی از بزرگان صوفیه معاصر در کردستان که سالهاست به رحمت حق رفته اند .که ایشان صاحب یکی از طریقه های مهم صوفیه جهان اسلام می باشند و اینکه آیا جنیان به ایشان پیشنهاد ازدواج داده بودند یا خیر و ایشان فرزندانی دو رگه داشته اند یا خیر ? پاسخ : بسیار دیده شده که دختران یا زنان جنی عاشق پسر جوانی از انسان ها شده اند . و به وی پیشنهاد ازدواج داده اند . منتهی چون سوال به طور خاص در باب سالکین قدرتمند بوده است . باید بگویم که این مسئله نیز یکی از مسائلی است که برای سالکینی که مراحل ابتدایی را گذرانده اند و در میانه راه می باشند بسیار پیش می آید ! حتی برای سالکینی که در مراحل پایانی راه هستند نیز این مسئله دیده شده است . یعنی دختران رؤسای بعضی طوایف جنی و یا دختران سران خاندان های پریان و یا ملکه های بعضی از طوایف جنی و پریان به این سالکین پیشنهاد ازدواج می دهند . برای این امر علل متفاوتی وجود دارد . یکی از این علل , نطفه گرفتن و داشتن یک ژن مهم از انسان ها (سالکین قدرتمند) می باشد . این فرومایگان بخوبی از برتری انسان ها بر خویش و جایگاه و مقام انسان اطلاع دارند . به همین دلیل داشتن یک ژن قدرتمند از یک سالک معنوی به آنان توانایی های خاصی می دهد که خاص انسان ها می باشد و جنیان از آن بی بهره اند . همچنین علت دیگر چنین پیشنهاد هایی علاقه و عشق زنان جنی و یا پری به مردان با ویژگی خاص می باشد . بخصوص ملکه های خاندان های جنیان و پریان چون ریاست خاندان خویش را بر عهده دارند . بنابراین بر تمام زنان و مردان خاندان خویش برتری دارند . در نتیجه طبیعتا به دنبال مردی برای همسری می گردند که کاملا بر وی برتری داشته باشد . و چنین مردی ققط در میان سالکین قدرتمند از انسان ها پیدا می شود . در نتیجه به دنبال سالکین قدرتمند می گردند , و هنگامی که به یکی از این سالکین قدرتمند علاقه مند شدند . به وی پیشنهاد ازدواج می دهند . در ازمنه پیشین نیز , که مرز بین عوالم باز بوده این موجودات عاشق مردان پهلوان و قدرتمند می شدند . که توانایی های فیظیکی و متافیظیکی را با هم در وجود خویش جمع نموده بودند . به عنوان مثال : عشق الهه «ایشتار» بابلی به شاه «گیل گمش» و پیشنهاد ازدواج به او که داستان آن در الواح حماسه گیل گمش آمده است . که گیل گمش دست رد به سینه وی زد . و بادشمنی وی روبرو شد . و یا عشق پری «خن تا ئی ثی » به «سام گرشاسپ » گیسور مجعد موی که در متون مقدس زرتشتی و پهلوی آمده است . و «سام گرشاسپ» با وی ارتباط برقرار نمود و «نیهاک » تورانی سام گرشاسپ را به خواب فرو برد . اما اینکه چرا بعضی از پیران طرق صوفیه با این فرومایگان ازدواج نموده اند . یکی از مهمترین دلایل آن بسط قدرت خود در عالم این فرومایگان است . بخصوص در مناطق کرد نشین کشور هنگامی که شما سعی بر ایجاد یک شاخه طریقتی جدید نمایید . هر چقدر هم که از نظر روحی قدرتمند باشید باز برای گسترش قدرت خویش و مقابله با دشمنان خویش که آنان نیز از صوفیان و دراویش می باشند . نیاز به مسخر داشتن یک یا چند خاندان و یا دوستی این فرومایگان دارید . اگر شخصی با ملکه یک خاندان جن ازدواج نماید . کل آن خاندان عملا به تحت تسلط وی در می آید . و این عمل بسیار راحت تر از مسخر نمودن این فرومایگان است . نکته : علت نیاز به تسخیر جنگ هایی است که در مناطق کرد نشین کشور (استان های کرمانشاهان و کردستان و جنوب آذربایبجان غربی و همچنین کردستان عراق ) می گذرد . قدرت روحی به تنهایی برای جان سالم بدر بردن از این جنگ ها کافی نمی باشد . وقتی صحبت از یک لشکر جن می شود صحبت از «صد هزار » تا بیش از «یک میلیون» جن است . برای جان سالم بدر بردن از دست چنین دشمنان و رقیبانی شما نیاز به داشتن طوایفی از جنیان دارید که از شما در مقابل خطرات سایر افراد توانمند در این وادی حمایت نمایند . بنابراین مسخر داشتن طوایف بیشتری از این فرومایگان برای صاحب یک طریقه امنیت خاطر بیشتری به ارمغان می آورد . @soltannasir 🐁🐍
@soltannasir {پیام بازرگانی 7} { پیشنهاد ازدواج جنیان به سالکین و امتحان سلوکی } یکی از افرادی که در دوره سلوکی خویش پیشنهاد ازدواج از سوی این فرومایگان به وی داده شد حاج شیخ جعفر آقای مجتهدی بوده است که داستان وی در جلد اول کتاب در محضر لاهوتیان آمده است . که متاسفانه این داستان به صورت درست در کتاب نیامده است . پیشتر گفته شد که فقیر با وجود ارادت به جناب آقای مجاهدی و زحمتی که ایشان در باب ثبت زندگانی جعفرآقای مجتهدی و همچنین احیای گنجینه اشعار آیینی نموده اند . اما با این حال چهره ای که ایشان از جناب شیخ جعفر مجتهدی نشان داده اند . فقط یک جنبه از وجود ایشان است . و ایشان تعمدا بعضی از جنبه های شخصیت ایشان را پنهان نمودند . شاید بدلیل بعضی انتقادهایی که به ایشان (جعفرآقا) و شیوه سلوکی ایشان می شده است . همچنین فقیر پیشتر گفته ام که شیوه سلوک توحیدی بزرگانی نظیر آیت الله سید علی قاضی و حاج سیدهاشم حداد را بر سایر معاصرین ترجیح می دهم . یکی از مسائلی که در باب ثبت زندگی نامه بزرگان بخصوص (اهل سلوک ) به چشم می خورد . این است که هر شاگردی زندگی استاد را از دید خویش روایت می نماید . و متاسفانه فکر می نماید که بر تمام جنبه های شخصیت وجودی استاد خویش اشراف دارد . حال آنکه چنین چیزی درست نیست ! برای مثال علامه طهرانی در کتاب مهرتابان در مورد علامه طباطبایی می گوید که ایشان به علوم غریبه وارد بودند ولی دیده نشد که استفاده نمایند ! خب علت این امر علاقه خاص علامه طهرانی به مباحث سلوکی و عرفانی بوده است . و ایشان (علامه طباطبایی) با علامه طهرانی بیشتر در این باب صحبت می نمودند . حال آنکه فقیر شخصی از شاگردان علامه طباطبایی را از نزدیک دیده ام که در بعضی از علوم غریبه و خفیه , چندین سال شاگرد ایشان بوده است . بنابراین بعضی زوایای شخصیتی بزرگان ممکن است از دید بهترین شاگردان ایشان پنهان بماند . در مورد داستانی که در ادامه خواهید خواند فقیر اطلاع ندارم که این داستان توسط جعفرآقای مجتهدی برای جناب مجاهدی یا شخصی دیگر بدین گونه نقل شده است . یا اینکه جناب مجاهدی اصل داستان را می دانسته اند و تعمدا در آن تغییراتی داده اند . اما تا آنجا که فقیر اطلاع دارم . جعفر آقای مجتهدی در این داستان پیشنهادی از سوی دختران ملوک جنی داشته اند و پیشنهاد آنان را نپذیرفتند . اما نویسنده محترم داستان را نصفه و نیمه نقل نموده است . و با خواندن داستان خواننده محترم فکر می نماید که شش مرد شیخ جعفر را با شش دختر جوان که ناموس آنها یا ناموس شخص دیگری است تنها گذاشته اند و شیخ جعفر با پیشنهاد عشق آنان مواجه شده است . و دست رد به خواست ودلبری های این دختران زیبا رو زده است . شما خواننده محترم در نظر بگیرید که آیا ممکن است که شخص یا اشخاصی که عاشق امام زمان هستند برای امتحان یک سالک جوان شش دختر جوان را وسیله قرار دهند و از این دختران بخواهند که این سالک را به خود دعوت نمایند ? آیا چنین امتحان یا امتحاناتی شرعی می باشد ? در واقع نویسنده محترم جناب مجاهدی بهتر بود که این داستان را نقل نمی نمود و اگر تصمیم بر نقل داشتند حقیقت را کامل بیان می نمودند . اما داستان به نقل از مقدمه کتاب در محضر لاهوتیان جلد اول 👇👇👇 { یک حادثه عجیب } { حضرت آقای مجتهدی از حادثه ای شگرف و امتحان عجیبی که بر ایشان در نجف اشرف پیش آمده بود چنین گفتند: در هنگام حضور در حرم نورانی حضرت امیر علیه السلام و در اثنای زیارت، صدای محبوب عاشقان، مولایم علی علیه السلام را شنیدم که فرمود: جعفر! هم اکنون به جانب مسجد سهله حرکت کن، در آن جا چند تن از شیفتگان لقای حضرت صاحب الامر (عج) را خواهی دید که از فرط بی قراری بر روی خاک می غلطند، وظیفه تو رسیدگی به وضیعت آنها است . ... } ادامه در 👇👇👇 @soltannasir ❤️💛💚💙💜💖❤️💛💚💙💜💖
@soltannasir { پیام بازرگانی 8} { پیشنهاد ازدواج جنیان به سالکین و امتحان سلوکی 2 } ادامه ...👇👇👇 { ... بی درنگ عازم مسجد سهله شدم و در آنجا افراد مشخصی را دیدم که در فراق مولای خود امام زمان (عج) ناشکیبی می کنند و با جامه های خاک آلوده زاری می کنند و امام خود را می طلبند. به سراغ آنها رفتم و آنان را از خاک بر گرفتم و به شیوه ای که می دانستم با آنان همدلی کردم و دلداریشان دادم و حالت بی قراری را با عنایت علوی از آنان گرفتم و بعد با هم از مسجد بیرون آمدیم. ماشین بنز مدل بالای آنان حاکی از تمکن مالی شان بود. همین که خواستند حرکت کنند دیدم که باطنا باید آنان را همراهی کنم و به ناچار سوار ماشین سواری آنان شدم. منزل آنان در بغداد بود و شتابان به جانب بغداد می تاختند بی آنکه حرفی در میان ما مبادله شود. به بغداد رسیدیم و عازم منزل آنان شدیم. آنان پس از توقف کوتاهی که در منزل کردند بدوت هیچ قول و قراری مرا یکه و تنها در آن خانه باشکوه و مجلل باقی گذاردند و از خانه بیرون رفتند! لحظات به کندی می گذشت و من حیران کار خدا که برای چه باید در این خانه تنها بدانم؟ با اینکه دلم از وقوع حادثه ای شگرف و دشوار خبر می داد، ولی کیفیت این حادثه برایم مشخص نبود و خود را برای رویارویی مردانه با آن آماده می کردم. چیزی نگذشت که شش دختر زیبا روی و جوان اطراف مرا احاطه کردند و هر کدام مرا به قبول همسری فرا می خواندند! بی اختیار به یاد شعر معروف خواجه شیراز افتادم که خود را حریف چه میدانی می دیده و تنها چیزی که او را از این کار باز می داشته فقر زاهدی بوده است:👇👇👇 شهری است پر کرشمه و خوبان ز شش جهت چیزیم نیست ورنه خریدار هر ششم! ولی بی درنگ به یاد آخرین بیت این غزل افتادم و از ظنی که در حق حافظ برده بودم خود را ملامت کردم: حافظ! عروس طبع مرا، جلوه آرزوست آیینه ندارم، از آن آه می کشم! چرا که مجذوب سالک نمی تواند یک روز را حتی بدون جلوه دوست پشت سر بگذارد و این تجلی هاست که سالک را به ادامه راه تشویق می کند و خستگی راه را از تن او باز می گیرد، و به هر حال شاعرانگی حافظ را نباید به حساب رفتارهای سلوکی او گذاشت و آنها را با باورهای دینی و معرفتی او یکی گرفت. با حضور این دختران زیبا روی چنان غافلگیر شده بودم که برای لحظاتی خود را فراموش کردم ولی خیلی زود به خود آمدم و بر خویش نهیب زدم که: جعفر! به چه می اندیشی؟! مبادا شرم حضور از ادامه راه بازت دارد؟ و با سکوت معنی دار خود این لعبتان را دلخوش داری؟! و به یاد آورم که مردان خدا به هنگام رویارویی با چنین صحنه های تکان دهنده ای از چه شیوه هایی استفاده می کرده اند لذا با عزمی چند و اراده ای خلل ناپذیر، مردانه دست رد بر سینه خواسته های آنان زدم و در برابر درخواست های آنان مقاومت کردم. ولی این آزمون الهی یک امتحان زود گذر نبود و به مدت شش ماه در آن منزل عملا زندانی بودم و نمی توانستم آنجا را ترک کنم چرا که فکر می کردم تنها مرد این خانه منم و حفظ نوامیس این دختران بر عهده من نهاده شده است و من باید با این ریاضت دشوار و کمر شکن کنار بیایم. در این شش ماه روزی نبود که این دختران بنحوی از انحاء بر سر راه من قرار نگیرند و دلبری نکنند ولی با عنایت خداوندی و استعانت از پیشگاه علوی توانستم از این ورطه نیز جان سالم به در ببرم و هنگامی که یاران نیمه راه و جوان های دل آگاه از راه رسیدند و مشاهده کردند که در مدت غیبت طولانی آنان، هیچ چیزی تغییر نکرده است و همه چیز بر سر جای خود است به حیرت افتادند و دریافتند که ((جعفر)) در صفت ((امانت داری)) ممتاز است و یوسفی است که با عشوه زلیخاوشان از راه نمی رود: از ما بگو نگار فسونکار شهر را ما یوسفیم و، ناز زلیخا نمی کشیم دامن کشیده ایم ز دست بتان ولی دست طلب ز دامن مولا نمی کشیم پروانه ایم و، طالب دلدار یکدلیم ما ناز شمع انجمن آرا، نمی کشیم و پس از توفیق در این آزمون دشوار و دامنه دار الهی بود که خود را بیش از گذشته رهین امدادهای غیبی و عنایات علوی می دیدم و آن چند جوان که اسیر بهتی فراگیر شده بودند مرا در نهایت عزت و احترام به نجف اشرف باز گرداندند و رفتند. } نکته : در مورد این مسئله که جعفر آقا در منزل ماندند تا دختران جوان تنها نمانند . باید بگویم که این مسئله احتمالا از تغییراتی است که در داستان ایجاد شده و ایشان از باب امتحان ماندند همانگونه که باطنا سوار ماشین آن محبان شدند . نکته 2: یکی از مواردی که فقیر از نزدیک در این باب مشاهده نمودم . یکی از خلفای طریق قادریه بود که پس از طی مراحلی از سلوک خویش دختران جنی به وی پیشنهاد ازدواج دادند و با کمک یکی دیگر از خلفای کار کرده در منطقه کردستان و شخصی دیگر این مرحله را به سلامت سپری نمود . @soltannasir ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
@soltannasir { درد و دل 43} {انتقاد از وضعیت پژوهش در علوم انسانی در کشور11} در باب دانش ژنتیک و ماوراء و آنچه که در آزمایشگاه های خصوصی غربی در حال انجام است . اندکی سخن گفتیم. حال شما عزیزان دریابید که تحقیق در باب ژنتیک ماوراء و ژن های موجودات دورگه چه دانشی را می تواند در اختیار انجمن های مخفی گذاشته باشد و چه تحولی در این علم ایجاد نموده که این موسسات آن را مخفی می نمایند . چون در چنین تحقیقاتی به ژنوم ماوراء دست یافته شده در نتیجه فاکتورهای بیشتری برای شناخت دانش ژن ها لحاظ می شود . و این فاکتورهای بیشتر و متفاوت ممکن است کل محاسبات دانش عادی ژنتیک را زیر سوال ببرد . (البته ممکن است که تاثیر چندانی نداشته باشد .) علی ای حال به وادی ژنتیک برای مثال زدن وارد شده بودیم . و سخن اصلی این بود که در غرب موسسات خصوصی در اکثر زمینه های علوم با رویکردی نسبتا آزاد و با نگاهی متفاوت از جامعه آکادمیک , در علوم مختلف تحقیق می نمایند . حال سخن این است که اگر ما می خواهیم در حیطه های مختلف علوم , نظیر علوم انسانی , علوم پایه , علوم پزشکی , علوم مهندسی و ... پیشرفت نماییم و علی الخصوص در حیطه علوم انسانی کاخی رفیع برپایه قرآن و جهان بینی اسلامی بنا نماییم . نیاز به موسسات خصوصی , نظیر موسسات خصوصی غربی داریم . زیرا سیستم دانشگاهی و حوزوی کشور دارای محدودیت هایی می باشد . که از جریان آزاد فکر واندیشه جلوگیری می نماید . در جامعه دانشگاهی کشور یک استاد آزاد اندیش در حیطه علوم انسانی , اگر فکر خویش را از قالب محدود این سیستم بیرون آورد . و شروع به نظریه پردازی نماید . متهم به تفکر ذوقی و غیر علمی و غیر مستند می شود . اگر وی جوان باشد . اساتید مسن تر از وی به عنوان جوانک جویای نام , یاد می نمایند . اگر میانسال باشد و استاد مطرحی نباشد . از وی به عنوان شخصی بیسواد یاد می نمایند . اما وای به روزی که وی استاد مطرحی باشد . آنگاه تک تک کلماتی که وی در سر کلاس ها و سمینار ها و سخنرانی ها و مصاحبه ها می گوید زیر ذره بین عده ای از همکاران وی قرار می گیرد . تا به مطالب و سخنان وی اعتراض نمایند . متاسفانه افرادی از این دست, در جامعه دانشگاهی کشور میان اساتید رشته های علوم انسانی وجود دارند . که عرصه را بر اهل اندیشه تنگ می نمایند . علی ای حال بسیاری از افراد در جامعه دانشگاهی کشور بنا به دلایل اینچنینی جرأت بروز نظرات جدید و متفاوت را در رشته تحصیلی خویش ندارند . اگر در دانشگاه وضع چنین است ممکن است سوال پیش بیاید آیا در حوزه های علمیه اوضاع بهتر است ? پاسخ : خیر 😊 درست است که نظام حوزه های علمیه بر اساس علوم دینی بنا شده است . و علی القاعده باید در چنین تشکیلاتی علوم انسانی دینی تولید شود . و مشکلی در این باب وجود نداشته باشد . زیرا در حوزه های علمیه بر خلاف دانشگاه ها تفکر دینی حاکم است . اما ساختار نظام حوزه نیز دارای نقص هایی می باشد . در حوزه های علمیه چند نوع بینش رایج نسبت به مسائل مختلف اسلامی نظیر : توحید و نبوت و ولایت و معاد و جامعه شناسی و انسان شناسی و ... وجود دارد . و پذیرفته شده است . و سیستم حوزوی نظرات نو در باب علوم دینی را کمتر می پذیرد . مگر نظراتی که با چهار چوب تنگ نظرات از پیش پذیرفته شده همخوانی داشته باشد . اگر در دانشگاه ها تفکر نو کمتر مجال بروز و ظهور پیدا می نماید و با انتقاد روبرو می شود . در حوزه های علمیه همین امروزه روز نیز سخن از تکفیر وجود دارد . ما در حوزه های خویش شاهد رشد فزاینده جریان های مخالف فلسفه و عرفان هستیم . جریان هایی که دارای چهارچوب بسته ای در حیطه تفکر و تلقی از حقایق دینی و قرآنی می باشند . اینکه شخصی نقد فلسفه بنویسد و یا با بعضی نظرات حکما و عرفا مخالف باشد . یک مسئله است . و اینکه به هر نظر جدیدی در باب حقایق دینی حمله نماید . مسئله دیگری است . عده ای از این آقایان (مخالف فلسفه و عرفان )می گویند که ما اکنون چند قرن است که در فلسفه صدرایی متوقف شده ایم . و نظرات نو در ساحت اندیشه کمتر ایجاد نموده ایم . این انتقاد بر جریان حاکم بر فلسفه اسلامی وارد است منتهی , این انتقاد دلیلی بر صحت مدعای آقایان نیست . زیرا اگر ما در فلسفه تا حدی متوقف شده ایم . و در ساحت تفکر فلسفی پیش نرفته ایم . آقایان (مخالف فلسفه و عرفان ) هم در تفکرات علمای پیشین یعنی بزرگانی نظیر شیخ صدوق و یا شیخ طوسی و علامه مجلسی و امثالهم متوقف شده اند . نکته :کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم علامه طباطبایی , یکی از بهترین کتب در باب تطبیق فلسفه صدرایی با آرای جدید بود که متاسفانه این حرکت علمی عقلانی ایشان ناقص ماند و ایشان بنا به بعضی مشکلات و همچنین نیاز حوزه ,به نوشته شدن تفسیری جدید بر قرآن .... ادامه 👇👇 @soltannasir 💛💜❤️💛💜❤️
@soltannasir {درد و دل 44} { انتقاد از وضعیت پژوهش در علوم انسانی در کشور 12} ادامه 👇👇👇 نکته : .. نوشته شدن تفسیری جدید بر قرآن بیست سال از عمر خویش را صرف نوشتن المیزان نمودند . و این مسئله باعث شد که از آن حال و هوای فلسفی در بیایند . و متاسفانه هیچ کدام از شاگردان نخبه فلسفی ایشان نظیر علامه حسن زاده آملی , آیت الله جوادی آملی و آیت الله مرتضی مطهری , آیت الله سید جلال الدین آشتیانی و علامه سید محمد حسین حسینی طهرانی و شاید از همه مهمتر فاضل و حکیم معاصر دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی و ...راه فلسفی ایشان را ادامه ندادند . و ما در سیر فلسفه اسلامی نتوانستیم آنچنان که باید و شاید رو به جلو برویم . به اعتقاد فقیر از میان شاگردان ایشان دکتر دینانی بهترین شخص برای ادامه دادن این نهضت فکری بودند . منتهی به ظن فقیر حضور ایشان در جامعه دانشگاهی کشور ایشان را تا حد زیادی محافظه کار نمود . و ایشان با وجود توان علمی بدلیل محافظه کاری راه استاد خویش را ادامه ندادند . اما به ادامه سخن خویش باز گردیم آقایانی که سخن از کشک بودن فلسفه و عرفان می نمایند . ? و دعوی این دارند که قادر به تدریس تمام کتاب اسفار اربعه و .. می باشند . کاش حداقل یکی از این آقایان و یا اساتید پیشینشان یک دوره کامل , کتبی نظیر اسفار و یا شفا و یا شرح حکمه الاشراق قطب الدین شیرازی و یا شرح فصوص قیصری و یا تمهید القواعد ابن ترکه اصفهانی و مصباح الانس ابن حمزه فناری را کامل به مانند یک استاد فلسفه و عرفان , تدریس می نمودند . تا تسلطشان بر این متون مشخص شود , آنگاه این قدر راحت سخن از کشک بودن فلسفه و عرفان می نمودند . آقایانی که می گویند تمام معارف در قرآن و حدیث است و ما نیازی به فلسفه یونانی و اسکندرانی نداریم . بفرمایند و فقط به جای نقد فلسفه و عرفان , کمی هم به خود زحمت ساختن کاخی رفیع بر پایه قرآن و حدیث بدون بکار گرفتن دست آوردهای معرفتی بشری بنمایند .که آنچنان جامع باشد که بخش اعظم مشکلات معرفتی بشر امروز را در حیطه نظام معرفت شناسی الهی حل نماید . و پاسخ گوی بسیاری از سوالات بی پاسخ در حیطه جهان بینی الهی باشد . و این که بعضی از این بزرگان نظیر علامه محمدرضا حکیمی درکتاب خویش « مکتب تفکیک» بیان می نماید که مکتب تفکیک دارای 50مطلب بنیادین و 900 مطلب اساسی است . فقیر با وجود علاقه به ایشان و آثارشان هر چقدر که مجموعه آثار ایشان و همچنین کتاب دایره المعارف الحیات ایشان و آثار اساتیدشان را مطالعه نمودم . ندیدم که مکتب تفکیک درباره تمام این 50 مطلب بنیادین و 900 مطلب اساسی کامل وارد شده باشد . و نظراتی جامع و بدیع ارائه نموده باشد . که سوالات بی پاسخ را پاسخ دهد . فقیر این نکته را بدون تعصب می گویم که عرفان نظری ابن عربی(البته شکل تکامل یافته آن که این تکامل از قونیوی شروع و تا حدود یک قرن پیش که در حوزه های علمیه شیعه به اوج بالندگی و پختگی رسید ) و همچنین حکمت صدرایی (شکل تکامل یافته آن از مدرس بزرگ اسفار حکیم ملاعلی نوری تا علامه طباطبایی ) هنوز هم بهترین و جامع ترین نظام فکری در حیطه الاهیات در بین تمامی ادیان و مذاهب جهان می باشد . البته این به این معنا نیست که بر بعضی نظرات عرفا و حکما اشکال وارد نیست . اما با این حال نظام معرفت شناسی فلسفه و عرفان اسلامی , جامعیت بیشتری برای پاسخ گویی به سوالات بی پاسخ در حیطه جهان بینی الهی دارد . و البته این نکته را نیز باید گفت که در بعضی زمینه ها نیز جواب ندارد و یا جواب کاملی ندارد . آنچه که باید مد نظر داشت این است که امکان نسخ عرفان نظری ابن عربی و یا فلسفه صدرایی وجود دارد . اما به شرطی که نظراتی جامع تر و کامل تر بیان نموده شود که یافته های علمی امروز بشری را نیز در خود حل نماید . یعنی فلسفه ای که نظرات علمی جدید را بررسی و تصحیح و حتی نقد نماید . یعنی فلسفه ای که از دستاوردهای فلاسفه و عرفای جهان اسلام (با توجه به قرآن و احادیث و علوم جدید ) پلی به سوی آینده بسازد . نه بازگشتی به سوی گذشته . آنچه که امروز در بین مخالفین فلسفه و عرفان در نقد فلسفه و عرفان دیده می شود . نوعی بازگشت به گذشته در ساحت اندیشه است . آن هم بازگشتی با حیطه و چهارچوبی محدود , نه چهارچوبی جامع و کامل . جالب است که ما در میان مخالفین فلسفه و عرفان در حوزه می بینیم که آقایان به قول خود با استناد به بعضی نظرات دانشمندان علم فیظیک و فیظیک کوانتوم بعضی قواعد فلسفی نظیر قاعده «الواحد» و یا قاعده علیت را نفی می نمایند . فقیر قصد جسارت به آقایان را ندارم . اما آیا واقعا آقایان متوجه هستند که نفی قاعده الواحد و علیت , چه نتایج خطرناکی را در ساحت هستی شناسی به بار می آورد . ادامه 👇 @soltannasir 🙇🙇♀🙇🙇
@soltannasir {درد و دل 45} { انتقاد از وضعیت پژوهش در علوم انسانی در کشور 13} آیا واقعا مدعای دانشمندان فیظیک کوانتومی با مدعای مخالفین فلسفه و عرفان یکیست ? ! فقیر به عنوان یک محب عرفان و فلسفه در حیطه عرفان قائل به قاعده الواحد از منظر عارفان بر اساس نظریه وحدت وجود می باشم . و در حیطه فلسفه و حکمت اسلامی قايل به قاعده الواحد از منظر حکما می باشم . اما با این حال ساحت اندیشه خویش را آزاد گذاشته ام .و قادرم که هر لحظه از اعتقاد به قاعده الواحد و علیت دست بکشم . اما آیا آقایان که از نظرات فیظیک دانان جدید برای اثبات مدعای خویش کمک می گیرند . حاضرند که ساحت اندیشه خویش را باز بگذارند و به جلو بروند ?! آیا آقایان دقت نموده اند که نظرات دانشمندان این رشته (فیظیک و فیظیک کوانتوم ) در باب نفی قاعده الواحد و علیت و نظریه زمان و سایر نظرات در مجموع شباهت چندانی به اندیشه آقایان ندارد . نکته : علم فیظیک کوانتوم و نظرات جالب آن جدا نیاز به تحقیق و بررسی گسترده دارد . بخشی از نظرات دانشمندان این علم , مانند نظریه ریسمان ها بسیار قابل تأمل می باشد . اما بیشترین مشکل در باب نظریات فلسفی ای است که دانشمندان این علم بر اساس دست آورد های فیظیک کوانتومی می دهند . این نظرات فلسفی هر چند در نوع خود جالب وکم نظیر است . اما خالی از اشکالات عقلی (عقل فلسفی ) نیست . در بسیاری از موارد , دانشمندان کوانتومی با توجه به محسوسات (دانش محدود کوانتومی که هنوز قطعیت کامل نیز ندارد و در حیطه ارتعاشات ماده صحبت می نماید) در حیطه معقولات نظر می دهند . و فلسفه بافی می نمایند . در واقع نظرات دانشمندان کوانتومی نظراتی فلسفی (شاید بتوان گفت شبه فلسفی ) است که بر پایه نظرات علمی دانش ذرات کوانتومی بنا شده است . طبیعتا نظرات فلسفی در حیطه دانش کوانتوم دارای محدودیت است . زیرا حیطه فعالیت های این دانش محدود است . و این نقطه ضعف این نظرات می باشد . از سویی دیگر نظرات فلسفی دانشمندان این علم با توجه به مبنای هستی شناسی علمی (فیظیک ذرات) تا حد زیادی عینی و قابل لمس است . یکی از اشکالات بر این دانش و نظرات دانشمندان این دانش خلط بین مبحث محسوس و معقول در حیطه نظریه پردازی و عدم درک مفهوم مجردات است . ما در کشور در حیطه برخورد با فیظیک جدید و کیهان و کوانتوم , عمدتا با دو رویکرد متفاوت روبرو هستیم . یک رویکرد عده ای از جوانان دوستدار علم در کشور است . که تربیت یافته نظام آموزشی جدید در مدارس و دانشگاه ها می باشند .و فهم متون فلسفی قدیم برایشان بسیار سخت است . و اصولا از دنیای فلسفه قدیم دور می باشند . و فرزندان دنیای جدیدند . این جوانان , عمدتا آنچنان مقهور تمدن مادی و پیشرفت های علمی غرب هستند . که بدون اینکه از تاریخ یک نظریه فلسفی اطلاع دقیقی داشته باشند . هر آنچه که دانشمندان رشته فیظیک جدید و کوانتوم بیان نمایند . بی چون و چرا می پذیرند . در مقابل این عده , ما حکیمان متالهی را داریم که عمدتا تربیت یافته حوزه های قدیم می باشند (متاسفانه این بزرگان یکی یکی از بین ما می روند و جانشینی شایسته برای خویش برجای نگذاشته اند ) این حکیمان متاله , دقیقا در نقطه مقابل جوانان عاشق فیظیک جدید هستند . و گویی در این عالم زندگی نمی نمایند و آنچنان سرگرم تدریس دست آوردهای فلسفی گذشتگان می باشند . که نیازی به برخورد با نظرات جدید در خود احساس نمی نمایند . متاسفانه ما در فلسفه اسلامی و علی الخصوص جریان فلسفه صدرایی که جریان غالب بر فلسفه در حوزه و دانشگاه است . آنچنان درگیر الاهیات امورعامه و اخص شده ایم . که فراموش نموده ایم که هر دستگاه فلسفی در هر دورانی با علوم آن دوران پیوند داشته است . و فلسفه ای که با دست آوردهای علمی دوران جدید , پیوند نداشته باشد , و نتواند در مباحث جدید ورود نماید دیر یا زود زمان مرگ آن فلسفه فرا می رسد . بنابراین باید علمای فلسفه صدرایی با افکار فیظیک جدید و کوانتومی برخورد نمایند . و از این برخورد نترسند . غربی ها که صاحب تفکر فیظیک جدید هستند از تفکر معنوی عقلانی حکمت اسلامی بی بهره اند . این وظیفه علمای ما است که با نظرات و دست آوردهای فیظیک جدید برخورد نمایند . ما در بعضی سخنان حکیم معاصر دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی , می شنویم که ایشان گاه و بی گاه , تعرضاتی به نظریه بینگ بنگ و فیظیک کوانتوم می نمایند . اما متاسفانه خود ایشان به عنوان بزرگترین استاد فلسفه اسلامی در کشور , به دلیل محافظه کاری هیچ گاه به طور جدی به این مباحث ورود ننمودند . و جهان اندیشه را از دست آوردهای بی نظیری که می توانست این برخورد بوجود آورد محروم نمودند .😔 مگر اینکه دستی از غیب بر آید و کاری بکند 🙏 @soltannasir 🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟
@soltannasir { درد و دل 46} { انتقاد از وضعیت پژوهش در علوم انسانی در کشور 14} یکی از نکاتی که فقیر در کتب منتقدین فلسفه و عرفان اسلامی نظیر آثار علامه محمدرضا حکیمی مشاهده نمودم . انتقاد به دستگاه طبیعیات فلسفی قدیم است . که ایشان مدعی هستند بر اساس نظام منسوخ شده چهار عنصری قدیم بنا شده است . 😳 جدا نمی دانم چه بگویم ! ایشان از یک سو در آثار خویش اساتید بزرگ مکتب تفکیک(سید موسی زرآبادی و شیخ مجتبی قزوینی و شیخ علی اکبر الاهیان تنکبانی و سید ابوالحسن حافظیان ) را به علت دانستن علوم غریبه و خفیه ای نظیر جفر و حروف و کیمیا ستایش می کنند . و از سویی به نظام چهار عنصری فلسفه قدیم می تازند ! گویی ایشان فراموش کرده اند و یا ندیده اند که در علم جفر و حروف یکی از طروح سته (شش گانه) طرح چهار چهار یا طرح عنصری می باشد که بر اساس دایره اهطم حروف را به چهار دسته آتشی و بادی و آبی و خاکی تقسیم می نمایند . و در بعضی روش های جفری , کاملا این طبایع در استخراجات نقش دارند . آیا حروف را در علم جفر بر اساس جدول مندلیف تقسیم بندی می نمایند ?😊 آیا ایشان در قرآن مجید نخوانده اند 👇 { أَوَلَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ كَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ أَفَلَا يُؤْمِنُونَ(30) «سوره مبارکه انبیا» آيا كسانى كه كفر ورزيدند ندانستند كه آسمانها و زمين هر دو به هم پيوسته بودند و ما آن دو را از هم جدا ساختيم و هر چيز زنده اى را از 👈آب پديد آورديم آيا [باز هم] ايمان نمى آورند (آیه 30 سوره مبارکه انبیا ) } و یا آیه👇 { وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ سُلَالَةٍ مِنْ طِينٍ(12) سوره مومنون و به يقين انسان را از عصاره اى از 👈گل آفريديم (12)سوره مومنون } ویا آیه 👇 { وَخَلَقَ الْجَانَّ مِنْ مَارِجٍ مِنْ نَارٍ (15سوره مبارکه الرحمن) و جن را از تشعشعى از👈 آتش خلق كرد (15)} مطمئنا ایشان هم این آیات را دیده اند و هم از علم جفر و حروف اطلاع دارند و فقط بخاطر تحقیر فلسفه به نظام طبیعیات چهار عنصری قدیم می تازند . عزیزان هر کسی که با علومی نظیر جفر و حروف و علم بخورات و طب قدیم (براساس اخلاط اربعه و تقسیم بندی غذاها بر اساس گرمی و سردی تری و خشکی ) و حتی کیمیا آشنایی داشته باشد . متوجه این نکته می شود که تقسیم بندی نظام چهار عنصری قدیم با جود نقص هایی که دارد درست است . و این تقسیم بندی اشاره به یک نوع جهان بینی دارد . و تقسیم بندی طبیعیات جدید بر اساس دانش اتمی , یک شأن و جهان بینی متفاوت دیگری می باشد . و لزوما در موارد زیادی مغایرتی با یکدیگر ندارند . یکی از علومی که امروزه غربی ها در انجمن های مخفی به آن می پردازند . علوم نئوتیک نام دارد . و در این علوم تمامی دست آوردهای علوم جدید بشری را برای تفسیر علوم کهن و پی بردن به راز دنیای باستان و هستی بکار می گیرند . در علوم نئوتیک نه تنها برای پی بردن به راز علوم کهن تلاش می شود . بلکه سعی می شود که بین جهان بینی متفاوت پیشینیان با جهان بینی مدرن آشتی و ارتباط برقرار شود . پس از انقلاب صنعتی و تحول علوم در غرب , علی الخصوص در قرن بیستم که ما با انفجار علوم مواجه شدیم . ما شاهد یک گسستگی عمیق بین علوم قدیم و جدید بودیم . بسیاری از علوم قدیم از منظر دانشمندان علوم جدید منسوخ و ناکار آمد بود . شاید این مسئله یک حرکت تبلیغی عامدانه در غرب بوده که شرقیان را که مقهور تمدن پیشرفته غرب شده بودند از رسیدن به حقیقت باز نگاه دارند . زیرا به موازات جریان پیشرفت علوم در غرب و ناکارآمد دانستن و نسخ علوم قدیم , ما شاهد رویکرد باستان گرایی غربی ها در انجمن های مخفی بودیم . و آنان به غارت آثار باستانی کشورهای خاورمیانه روی آوردند . و به طور خاص با مصر و هند شروع نمودند . انجمن های مخفی غربی بخوبی دریافتند . که چگونه برای پر نمودن خلأ موجود و ایجاد پیوند بین علوم جدید و قدیم , از دنیای کهن و عصر اسطوره شروع نمایند . و به دوره تاریخی برسند و سپس وارد دنیای جدید شوند . اما ما در کشور خویش در دانشگاه ها کاملا علوم جدید را به شکل گسسته از تاریخ خویش تدریس می نماییم . و در حوزه های علمیه خویش نیز علوم مختلف را آن هم به شکل محدود از دوران ظهور اسلام , تدریس می نماییم . (البته در حاشیه دروس رسمی حوزه آن هم به طور سطحی نه اصولی ) بزرگترین اساتید حوزه های علمیه در حیطه علوم قدیم (هیئت و نجوم و هندسه و حساب و اوفاق و اعداد و فیظیک و کیمیا والبلدان و جغرافیا وتاریخ و موسیقی وطب و طبیعیات و ...) با این علوم حداکثر در حیطه تمدن اسلامی آشنا هستند . و از سیر تاریخی این علوم در دوران پیشین بی اطلاع هستند . ادامه دارد 👇 @soltannasir 💚💚💚
@soltannasir { درد و دل 47} { انتقاد از وضعیت پژوهش در علوم انسانی در کشور 15} { در اهمیت علم جغرافیا و البلدان 9 } فقیر به یاد دارم که چندین سال پیش استاد مرحوم فقیر جناب حجه الاسلام محمد حسن قاضی جهرمی , استاد عامل در علوم غریبه و استاد مسلم جفر و حروف که از دوستان علامه حسن زاده آملی نیز بودند . و جناب آیت الله صمدی آملی به توصیه علامه حسن زاده آملی دو اربعین زیر نظر ایشان نشستند . هنگامی که گفتند که دیو ها سمت شهر قم نمی آیند ! چون پرسیده شد که چرا ? پاسخ دادند : به علت وجود حضرت فاطمه معصومه (س) و دیو ها از. ایشان حساب می برند . ونوشتن نام ایشان و چسباندن آن در منزل باعث دوری این فرومایگان می شود . اما ما دیدیم که فرمایش ایشان در عمل چندان درست از آب در نیامد . هر چند که دیوها از حضرت فاطمه معصومه (س) حساب می برند . اما این تنها علت عدم حضور این فرومایگان در شهر قم نبود ! پیشتر گفتیم که بنای شهر قم توسط طهمورث دیوبند , { احتمال زیاد سلیمان (ع) } ساخته شده است . و این یکی از قطعات پازلی بود که به همراه وجود مرقد مطهر حضرت فاطمه معصومه (س) در نزدیک نشدن این فرومایگان به شهر قم موثر بود ! همچنین برای شما عزیزان نقل نمودیم که در نزدیکی مسجد مقدس جمکران تپه باستانی قلی درویش وجود دارد که تمدنی به قدمت 7000 سال دارد . گفتیم که احتمالا ساکنین تمدن باستانی قلی درویش هنگامی که مرز عوالم باز بوده به عوالم خاص موجود در جمکران راه داشته اند . عده ای که در داستان ساخته شدن مسجد مقدس جمکران می شنوند . که امام عصر (عجل الله ) می فرمایند : خاک این محل مقدس است . آیا با خود نمی اندیشند که آن خاک باید پیشینه داشته باشد ! پیشینه آن چیست ?! از سویی در کتاب نزهة القلوب آمده که طالع عمارتش (احداث شهر قم ) برج جوزا بوده است . از سویی می دانیم که در نجوم احکامی برج جوزا برج «بادی» است . و از سویی دیوها (موجودات بادی ) می باشند. همچنین کوکب منسوب به برج جوزا کوکب عطارد می باشد . و در کتاب التفهیم ابوریحان بیرونی در باب دلالت عطارد بر خلق و خوی های مردم آمده است : 👇 { عطارد : تیز فهمی و فطنت و حلیمی و آهستگی و رحمت و صبر و گشاده رویی و طاعت داشتن و لطیفی و دوربینی و متلونی و مغ اندر آمدن بهر کاری و حریصی بر لذتها و راز نگاه داشتن و راز مردمان جستان و رغبت بر ریاست و نام و سپاس داشتن و سخاوت و حقهای دوستان نگاه داشتن و ز بدی دست کوتاه داشتن و بدین مشغول بودن و بطاعت دست زدن , با مکر و فریب و بسیار دانی و بددلی و ترسندگی و آشفتگی و فکرت }(التفهیم صفحه 384) همچنین در بخش دلالت کوکب عطارد بر احوال ها و کردارها آمده 👇 { آموزیدن ادبها و دانشهای ایزدی , و وحی , و منطق , و سخن گفتن شیرین , زفان آور , فصیح , زود جواب , خوش آواز , یاد دارنده اخبار , سخت و ناخوش اندر خشم , تباه کننده خواسته با بسیار اندوه و مصیبتها از دشمنان , و ترسان از یشان , سبک خدمت و سبک کار , حریص بر بسیار گرد آوردن و خریدن غلام و کنیزک , انگشت نمای بهر کاری , و نیز دلیل است بر سعایت و دزدی و دروغ و تزویر کردن نامه ها و کتابها } (التفهیم صفحه 386) همچنین بر دلالت کوکب عطارد بر گروه های مردمان آمده 👇 { بازرگانان و دبیران و صاحب دیوانان و صاحب خراجان و بندگان و کشتی گیران } (التفهیم صفحه 387) دلالت عطارد بر کیش ها 👇 { مناظره کردن با دانشمندان اندر هر کیشی } (التفهیم ص389) دلالت عطارد بر پیشه ها 👇 { بازرگانیها و انبازی و قسمتها و مساحتها و شمار و نجوم و کاهنی و هر چیزی که بدو پیشی دانند . و هندسه چیزها و علم آسمانی و زمینی و فلسفه دانستن و مناظره و آموزیدن شعر و بلاغت و قلم و دست کاری و چرب دستی و حریصی بتمامی اندر هر کاری و فروختن بردگان و پوستها و کراسها و هرچ نگار کرده است از درم و دینار و پشیز } (التفهیم ص392} صورتی که ستارگان را (عطارد را) بدو نگارند . 👇 {جوانی بر طاسی نشسته و بدست راست ماری گرفته دارد و بچپ لوح همی خواند و دیگر صورتش مردی بر کرسی نشسته و بدست مصحف دارد و همی خواند و بر سرش تاج و بر وی جامه سبز و زرد. }.(التفهیم ص 389) نکته : عزیزان به شباهت مردم شهر قم با احکام عطارد توجه نمایند . باز عده ای از آقایان اهل ظاهر بگویند که نجوم احکامی کلا باطل است . 😔 ادامه دارد ... @soltannasir 🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
@soltannasir { درد و دل 48} { انتقاد از وضعیت پژوهش در علوم انسانی در کشور 16} { در اهمیت علم جغرافیا و البلدان 10} ادامه 👇 .... یکی از بزرگترین حکمای صدرایی در قرن اخیر آیت الله سید ابوالحسن رفیعی قزوینی بودند . که اکثر بزرگان معاصر در حوزه , ایشان را در تدریس اسفار اربعه ملاصدرا بینظیر می دانستند . از مهم ترین شاگردان ایشان می توان به حضرت امام خمینی و استاد سید جلال الدین آشتیانی و علامه حسن زاده آملی و دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی و استاد محمد خواجوی اشاره کرد . مرحوم محقق جناب استاد محمد خواجوی می فرمودند : چون از جناب آیت الله رفیعی قزوینی خواسته شد که به قم بیایند و تدریس اسفار نمایند ایشان نپذیرفتند . و ایشان ظاهرا به قم و حوزه علمیه قم چندان عنایتی نداشتند . ایشان در واکنش به احادیثی در باب آشکار شدن علم از قم می فرمودند : علم مگر سوهان است که از قم بیرون بیاید . عزیزان ایشان , با علوم غریبه و خفیه آشنایی کامل داشتند و دارای وسعت مشرب عرفانی بودند . ایشان هنگامی که تصمیم داشتند که مثنوی معنوی تدریس نمایند . به شاگردان خویش می فرمودند : بیایید تفسیر ملامحمد بلخی بخوانیم .😊 اما با این حال ایشان هم مانند استاد مرحوم فقیر محمد حسن قاضی جهرمی , به دنیای باستان و همچنین به روایت های شفاهی در باب ساخت شهر قم توسط طهمورث دیوبند و طالع ساخته شدن آن در برج جوزا توجه ننمودند ! اگر ایشان به طالع ساخته شدن شهر قم در برج جوزا توجه می نمودند . علت آشکار شدن علم از شهر قم را در می یافتند . نکته : علاوه بر طالع بنای شهر قم در برج جوزا خود نام «قم» به حساب جمل« 140 »می شود . و «علم» نیز به حساب جمل «140» می شود . که اشاره به ارتباط معنا دار نام قم با علم دارد . نکته2: حدیث امام صادق (ع) : 👇 «به زودی کوفه از مؤمنان خالی می‌گردد، و علم از آن همچون ماری که در لانه‌اش جمع می‌شود، جمع و برچیده می‌گردد و سپس در شهری که آن را «قم» می‌گویند آشکار می‌شود و آنجا مرکز علم و فضیلت خواهد شد...» (بحار الانوار جلد 60) از سویی نگاهی به تاریخ شهر قم نشان می دهد که قم در دوران پیش از اسلام نیز محل زندگی زرتشتیان معتقد بوده است . و مردمان آن مردمی مذهبی بوده اند . عزیزان این اهمیت علم جغرافیا و البلدان است . خاک هر منطقه ای با خاک منطقه ای دیگر متفاوت است و ویژگی های خاصی در زمینه معنوی دارد . من باب مثال پیشتر گفتیم که خاک منطقه حلب در سوریه تقریبا انواع طلسم و سحر را باطل می نماید !!! اینها ویژگی های مناطق مختلف روی زمین است . مشاهده نمودید که چگونه دو بزرگ (آیت الله رفیعی قزوینی و استاد محمد حسن قاضی جهرمی ) علی رغم مقام معنوی شان به این مسئله ساده توجه ننمودند . مهمترین علت این عدم توجه را باید در جهان بینی این بزرگان جستجو نمود . جهان بینی ای که معمولا به جهان باستان کم توجه است . و همه چیز را در حیطه تمدن اسلامی آن هم به طور ناقص جستجو می نمایند ! فقیر نیز زمانی به این مسائل بی توجه بودم . شناخت دشمن و فعالیت های آنان مهمترین علت توجه فقیر به دنیای باستان بوده است . اگر دشمنان ما به جهان باستان توجه دارند . باید از خود پرسید که چرا ? آنان بدنبال چه مسائلی می باشند ?! فقیر امیدوارم که عزیزان خواننده نیز به مسائل و حقایق از جنبه ای دیگر بنگرند . نکته 3: امروزه در کشور ما نیز به مانند غرب بسیاری از جوانان سعی در آموختن علم نجوم احکامی دارند . اما کمتر کسی به دانش شناخت «خاک» و احکام «خاک» توجه می نماید ! در دوران قدیم علم نجوم قدیم با دانش زمین و جغرافیا البلدان و اقالیم آمیختگی داشته است . اما با این حال دانشمندان نجوم احکامی نیز توجه درستی به خاک شناسی و علم احکام خاک ننمودند ! عزیزان اعضای انجمن های مخفی (فراماسونر ها و ایلومیناتی ها و ..) سالهاست که توجه شان به به این مسئله جلب شده است . و سعی در شناخت خاک و احکام خاک (ویژگی های خاص خاک هر منطقه ) هر منطقه از زمین دارند . براستی که باید خاک و اسرار آن را شناخت , زیرا که سر خلیفة اللهی انسان در آن تعبیه شده است . اکنون شاید خواننده های عزیز در یابند چرا فقیر مبحثی را تحت عنوان جغرافیای علوم غریبه شروع نمودم . که ان شاء الله همچنان ادامه خواهد داشت . ادامه دارد ... @soltannasir ❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️
تصویر مرحوم علامه آیت الله سید ابوالحسن رفیعی قزوینی تولد سال ۱۳۱۰ قمری در قزوین وفات ۱۳۹۵ قمری (1353شمسی) در تهران @soltannasir
@soltannasir { درد و دل 49} {انتقاد از وضعیت پژوهش در علوم انسانی در کشور 17} چون از علامه آیت الله سید ابوالحسن رفیعی قزوینی نام بردیم . توضیحی کوتاه در باب شخصیت علامه رفیعی و تبحرشان در فلسفه صدرایی از زبان استاد سید جلال الدین آشتیانی که بی شک یکی از متبحرترین اساتید حکمت و عرفان اسلامی در میان معاصرین ما بودند . می آوریم 👇👇 { حکیم محقق و فیلسوف بارع , آقا میرزا ابوالحسن قزوینی «اطاب الله ثراه» استاد حقیر در حکمت متعالیه با آنکه قسمتی از فصوص را نزد آقا میرزا محمود قمی قرائت نموده بودند , هر چه در فلسفه و تدریس اسفار , کر فر داشت و واقعا ید و بیضا می نمود . و بعبارت واضحتر در مقام بیان مقاصد ملاصدرا از ذکر دقیقه ای فروگذار نمی کرد . و بواسطه بیان زیبا و عذوبت تقریر و طلاقت لسان خاص خود , مستمع صاحب فهم را مجذوب می نمود و در مقام بیان مراد مولف نه یک کلمه زاید بر زبان او جاری میشد و نه یک کلمه کم . از ایشان خواهش کردیم که مقدمه قیصری را برای ما تدریس کند , وقتی شروع به تقریر مطالب کرد, حقیر همان اوائل درس متوجه شد که این شخص , غیر آن استاد تحریر در اسفار است . در بیان مطالب عرفانی گنگ و در مبانی ملاصدرا افصح الحکما بود . از ذوق خاص بهره مند بود ولی در عرفان استاد ندیده بود , چون ایشان از اساتید معروف طهران همان آقا میرزا حسن کرمانشاهی را درک کرده بود و الاهیات شفا و سفر نفس اسفار را , نزد آن استاد نامدار قرائت کرده بود و همه اساتید عصر اقرار داشتند که معاصران مرحوم آقا میرزا حسن مباحث نفس اسفار و امور عامه این کتاب و کتب مشائیه را نمی توانند مانند وی تدریس کنند . آقا حاج میرزا ابوالحسن قزوینی به آثار ملاصدرا علاقه خاصی داشت , کتاب اسفار از کتبی بود که استاد خود را ملزم می دانست این کتاب را همیشه مطالعه کند . واقعا مرد میدان اسفار بود . وقتی به ایشان عرض کردم شما حوالی 30 سال است که از قم به قزوین مراجعت کرده اید , تعجب دارم که تمام مشکلات کتاب و عبارات مشکل آسان نمای ملاصدرا را در حفظ دارید , فرمودند تا این ساعت که با شما صحبت می کنم , با دقت تمام این کتاب عظیم را من البد و الی الختم هفت بار مطالعه کرده ام . مرحوم قزوینی سفری به قم نمودند , نگارنده و مرحوم عزیز از دست رفته و برادر و دوست بسیار مهربانم شهید حاج آقا مصطفی «نصرالله وجهه» و برخی از دوستان نزد آنمرحوم سفر نفس اسفار , شروع کردیم . امام دام ظله فرمودند :اگر بتوانید لااقل , دو سال ایشان را در قم نگه دارید , بسیار غنیمت است . آنمرحوم در حضور امام فرمودند , سی سال قبل هم من در قم همین کار را انجام می دادم . هر چه خواستم به ایشان بفهمانم که مدرس حکمت متعالیه , بینه اعتقادات طلبه را پی ریزی می کند , کار شما مهم است , علوم (آلیه) را بقول حضرت عالی همه درس می دهند بخرج او نرفت . حضرت آیة الله علامه طباطبائی استاد دیگر حقیر «اعلی الله مقامه» نیز بعرفانیات و تصوف نظری وارد نبود . و اصلا خود به خود فکر او بطرف این مباحث نمی رفت , اثر فلسفی او بکلی فاقد مباحث ذوقیه است . (بدایه الحکمه و نهایه الحکمه ) آنمرحوم هنگامی که فصول عرفانیه اسفار را تدریس می کرد کانه کتاب رموز حمزه را درس می داد . و این امور مربوط می شود بساختمان فکر افراد و نقص بشمار نمیرد . میرفندرسکی که خود در عمل طریقه عرفان را می پیمود در حکمت بحثی مختصر تمایلی هم از او بعرفانیات دیده نمی شود . } (کتاب شرح مقدمه قیصری بر فصوص الحکم مقدمه چاپ دوم صفحات 36و37 پانویس ) نکته : عزیزان به توضیحات استاد سید جلال الدین آشتیانی دقت نمایند . هیچ کدام از معاصرین ما به اندازه ایشان در حکمت و تصوف اسلامی استاد ندیده بودند . وقتی ایشان می گوید که علامه رفیعی قزوینی در عرفان نظری استاد قابلی نبودند . این یک نظر کارشناسی است و این بدان معنا است که ایشان اساتید قابل تری دیده اند که تدریس علامه رفیعی قزوینی در نظر ایشان نمودی نداشته است . استاد آشتیانی در مصاحبه ای می گویند که شنیده ام در قم مصباح الانس تدریس می شود ! چطور چنین چیزی ممکن است ! آن زمان در قم علامه حسن زاده آملی مصباح الانس تدریس می نمودند . و نظر استاد آشتیانی این بود که علامه حسن زاده مصباح الانس را زیر نظر علامه رفیعی قزوینی قرائت نموده است و ایشان در عرفان نظری استاد نبودند ! چگونه علامه حسن زاده به عنوان شاگردشان مصباح الانس تدریس می نمایند ! قضاوت های ایشان از سر آشنایی است نه رقابت و کینه های شخصی , چنانچه ایشان در باره کتاب بینظیر خویش شرح مقدمه قیصری بر فصوص الحکم می فرمایند . که این کتاب را به نزد یکی از اساتید عرفان خویش بردند . و استادشان فرمودند که با فلسفه به جان عرفان افتادی . یعنی شرح شما فلسفی بود نه عرفانی .😊 ادامه 👇 @soltannasir 👓👓👓👓👓👓
@soltannasir {درد و دل 50} {انتقاد از وضعیت پژوهش در علوم انسانی در کشور 18} ادامه .. . همچنین شرحی که فاضل گرامی جناب استاد محمد حسین نائیجی از شاگردان علامه بزرگوار حسن زاده آملی بر کتاب مصباح الانس ابن حمزه فناری در پنج جلد نوشته اند . سبک فلسفی دارد . و ایشان نیز نتوانستند آنچنان که شایسته است از پس شرح این کتاب بر بیایند . همچنین حکیم و دانشمند معاصر جناب دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی نیز هر چقدر که در تدریس فلسفه و حکمت اسلامی کر و فر دارند و الحق و الانصاف در تدریس این علم ید بیضا می نمایند . و از ویژگی های ایشان این است که فکرشان محدود به هیچ کدام از دستگاه های فلسفی اسلامی نمی باشند . و ایشان هنگام تدریس فلسفه و حکمت اسلامی به شاگردان شیوه اندیشدن را آموزش می دهند . و عملا در سر کلاس های خویش شاگردانشان را درگیر تفکر می نمایند . اما با این حال در تدریس علم تصوف و شرح مقصود صوفیان و عارفان مسلمان آن تبحری که در تدریس علم حکمت اسلامی دارند . از ایشان مشاهده نمی شود ! یکی از دلایل این مسئله این است که ساختمان فکری این بزرگوار نیز به مانند استادشان علامه طباطبایی و علامه رفیعی فلسفی است نه عرفانی . 😊 ایشان تصوف و عرفان اسلامی را از منظر یک حکیم مسلمان عرفانی مشرب می نگرند . نه یک صوفی صافی مسلمان . نکته بعدی : پیشتر از خاندان های حکمای صدرایی شهر قزوین و تبحرشان در علوم غریبه گفتیم . علمای علوم غریبه شهر قزوین از یکی از علمای این خاندان ( رفیعی قزوینی) که هم اکنون در استان قزوین زندگی می نماید به عنوان زرآبادی ثانی یاد می نمایند . 😊 @soltannasir 💛❤️💛❤️💛❤️💛❤️💛❤️💛❤️💛❤️
@soltannasir { درد و دل 51} { در اهمیت علم جغرافیا و البلدان 11} { حکایت } یکی از بزرگترین عرفای تاریخ جهان اسلام ابن الفارض حموی مصری می باشد . که دیوان اشعار وی بسیار مورد عنایت بزرگان علمای ربانی و صوفی مشرب شیعه نظیر آیت الله سید علی قاضی و آیت الله انصاری همدانی و علامه طباطبایی و علامه طهرانی و استاد سید جلال الدین آشتیانی و .. همواره قرار داشته است . مولانا نورالدین عبدالرحمن جامی داستان زندگی وی را در کتاب نفحات الانس خویش به طور خلاصه آورده است . در این داستان نکاتی وجود دارد که در ادامه بدان نیاز داریم . داستان : 👇👇👇 { کنیت وی ابوحفص است و نام وی عمر . از قبیله بنی سعد است , قبیله حلیمه ، مرضعه (دایه حضرت رسول «ص») حموی الاصل بود و مصری المولد و المحتد . پدر وی از اکابر علمای مصر بود . فرزند وی (ابن فارض) سیدی کمال الدین محمد گفته است : که وی گفته که « در اول تجرید و سیاحت از پدر خود اجازت می خواستم و در وادیها و کوهها نزدیک به مصر بود می گشتم , و بعد از شبانه روزی کم یا بیشتر جهت مراعات خاطر وی باز می گشتم . و پیش وی می آمدم . و چون پدر وفات یافت , به تجرید و سیاحت و سلوک طریق حقیقت بالکلیه باز گشتم . اما بر من هیچ چیز از این طریق فتح نمی شد . تا آن زمان که روزی خواستم که به یکی از مدارس مصر در آیم , دیدم که بر در مدرسه پیری است بقال وضو می سازد , وضویی نه بر ترتیب مشروع . اول دستهای خود بشست ، بعد از آن پایها. را ، بعد از آن مسح سر کشید ، بعد از آن روی بشست . با خود گفتم : عجب از این پیر ! در این سن ، در دیار اسلام بر در مدرسه ، در میان فقهای مسلمانان ، وضو می سازد نه بر ترتیب مشروع ! آن پیر در من نگریست و گفت : ای عمر ! بر تو در 👈مصر 👉 هیچ 👈فتح 👉نمی شود ، « فتحی » که ترا دست دهد در👈 زمین حجاز و مکه 👉خواهد بود . قصد آنجا کن که 👈وقت 👉 «فتح» تو رسیده است ! دانستم که وی اولیاء الله است و مراد وی از آن وضوی غیر مرتب اظهار جهل و تلبیس و ستر حال . پیش وی بنشستم و گفتم : یا سیدی من کجا و مکه کجا ! غیر موسم حج است , و هیچ رفیق و همراه یافت نیست . به دست خود اشاره کرد و گفت : اینک مکه پیش روی تست . نظر کردم مکه را دیدم . وی را بگذاشتم و روی به مکه نهادم , و مکه از نظر من غایب نشد تا به آنجا در آمدم و ابواب «فتح» بر من گشاده شد و آثار آن مترادف گشت . ....وی را دیوانی است مشتمل بر عیون معارف و فنون لطایف که یکی از قصاید آن قصیده تاییه است که هفتصد و پنجاه بیت است کما بیش . و همان این قصیده در بین مشایخ صوفیه و غیر آنان از فضلا و علما بسیار مشهور است . و علی الحقیقه آنچه بعد از سیر و سلوک تمام در این قصیده از حقایق علوم دینیه و معارف یقینیه از ذوق خود و اذواق کاملان اولیا و اکابر محققان مشایخ روح الله تعالی ارواحهم اجمعین جمع کرده است در چنین نظمی رایق فایق ، گفته اند که کسی دیگر را میسر نشده است و میسور هیچ کس از اهل فضل و هنر ، بلکه مقدور اکثر نوع بشر نتواند بود . شیخ رضی الله عنه فرموده است که :«چون قصیده تائیه گفته شد، رسول را صلی الله علیه وسلم به خواب دیدم فرمودند که : یا عمر ! قصیده ات را چه نامیدی? گفتم : یا رسول الله ! آن را لوایح الجنان و روایح الجنان نام کرده ام . پس رسول الله (ص) فرمود : نه بلکه آن را نظم السلوک بنام ! پس نامیده شد آن بدان نام . و حکایت کرده اند از اصحاب وی که : گفتن وی این قصیده را نه بر قاعده شعرا بود ، بلکه گاهی وی را جذبه ای می رسید ، و روزها ، هفته ، یا ده روز کما بیش از حواس خود غایب می شد . چون به خود حاضر می شد ، املا می کرد سی بیت یا چهل یا پنجاه ، آنچه خداوند_سبحانه_ بر وی در آن غیبت فتح کرده بود بعد از آن ترک می کرد تا آن وقت که مثل آن حالت معاودت کردی . } (نفحات الانس جامی صفحات 539و540و 541) @soltannasir 🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
@soltannasir { درد و دل 52} { در اهمیت علم جغرافیا و البلدان 12} داستان ابن فارض مصری دارای نکات جالبی می باشد . داستان نشان می دهد که هنگامی که وی در زمین مصر در کوه ها و بیابان ها می گشت . هم هنگام فتح وی فرا نرسیده بود . و هم مکانی که وی در آن به ریاضات می پرداخت . محل فتح وی نبود . پس از وفات پدر وی زمان «فتح» وی فرا می رسد . اما همچنان مکان زندگی وی محل مناسبی برای «فتح» وی نبود . یعنی در زمین مصر ابواب مکاشفات عالیه بر وی باز نمی شد . و مکان دولت(عرفانی) وی در خاک مقدس سرزمین حجاز و مکه بوده است . اینجا نکات مهمه وجود دارد 👇👇 نکته اول: ارتباط بسیار مهم زمان و مکان در باز شدن ابواب مکاشفات بر وی . یعنی اگر ابن فارض در زمانی که از نظر نجومی علی القاعده باید باب مکاشفات بر وی باز می شده . همچنان در سرزمین مصر بسر می برده و توسط آن ولی خدا به سرزمین حجاز رهنمون نمی شده ابواب مکاشفات بر وی باز نمیشده و همچنین اگر وی در زمانی پیش از فرارسیدن زمان باز شدن ابواب مکاشفات بر وی در سرزمین حجاز و مکه حضور می یافته ، ابواب مکاشفات بر وی باز نمی شده است . بنابراین زمان و مکان در این امر ارتباطی تنگاتنگ با یکدیگر دارند . نکته دوم : زمان دولت فتح و مکاشفات یک سالک را می توان از ارتباط سه زایچه بدست آورد !!! 1: زایچه زمان تشکیل نطفه سالک ، که در واقع عناصر مولدات نطفه سازنده وجود سالک در حرکت از قوس نزولی نطفه وجود سالک را می سازد . این زایچه بیشتر مربوط به احکام جسم به عنوان مرکب روح می باشد . 2: زمان دمیده شدن روح سالک به درون جسم در رحم مادر . که روح از عالم برزخ نزولی در قوس نزول حرکت می کند و داخل جسم می شود . (بین صوفیان و حکما در اینجا اختلافاتی وجود دارد ) این زایچه بیشتر مربوط به احکام روح و استعدادهای آن می باشد . و بدست آوردن آن بسیار مشکل است . 😊 و 3: زایچه زمان تولد سالک این زایچه (تولد) مربوط به مجموعه کامل انسانی (جسم و روح ) می باشد . نکته سوم : ارتباط فرا رسیدن زمان دولت فتح با مرگ پدر ! که رضایت والد و والده در این باب بسیار مهم است . زیرا اگر دولت فتح ابن فارض به وی داده می شد . از آنجایی که وی از اصحاب سکر و جذبه بود . توان حضور در نزد پدر بلکه خلایق را نداشت . بنابراین حق تبارک تعالی زمان فتح وی را بعد از وفات پدر در نظر گرفته بود . نکته 4: مکان مناسب برای فتح است ! این مسئله را می توان از دو جنبه بررسی نمود : یکی از جنبه ذات خاک هر منطقه و دیگری از جنبه ارتباط اقالیم و کواکب و حتی طالع نجومی شهرها . منجمین و جغرافی دانان قدیم در دوره اسلامی زمین را به هفت اقلیم جغرافیایی تقسیم می نمودند ! و هر اقلیم را منسوب به کوکبی می دانستند . (نظریه حکمای پیشین ایران باستان با نظریه جغرافی دانان و منجمین دوره اسلامی تفاوت دارد . که ان شاء الله هرگاه به صورت تخصصی وارد این مبحث شدیم بدان اشاره خواهیم نمود . ) ادامه دارد ..👇👇 @soltannasir ❤️💛❤️💛❤️💛❤️💛❤️💛❤️💛❤️💛❤️
@soltannasir { درد و دل 53} { در اهمیت علم جغرافیا و البلدان13} ادامه ...👇👇 اما تقسیم بندی اقالیم سبعه به نقل از کتاب المدخل الی علم احکام نجوم اثر ابونصر حسن بن علی قمی 👇👇👇 { اقلیم اول : اما مطالع اندر وسط اقلیم اول آنجا که عرضش بود از خط استوا ، شانزده درجه وبیست دقیقه باشد . ابتدای این اقلیم اول خط استوا یعنی صفر درجه است . و انتهایش بیست درجه و سی دقیقه است . و این اقلیم منسوب به کوکب زحل است اقلیم دوم :اما مطالع اندر وسط اقلیم دوم آنجا که عرضشان بود از خط استوا بیست و چهار درجه محل شروع این اقلیم انتهای اقلیم اول یعنی بیست درجه و سی دقیقه است و انتهای این اقلیم بیست و هفت درجه و سی دقیقه است . این اقلیم در مذهب پارسیان (منجمین ایرانی) اقلیم 👈مشتری👉 است و در مذهب رومیان(منجم غربی) اقلیم شمس است . اقلیم سوم : و مطالع اندر وسط اقلیم سیم آنجا بود که عرض استوا در آنجا سی درجه و بیست و دو دقیقه بود . محل شروع اقلیم سوم ، انتهای اقلیم ثانی یعنی بیست و هفت درجه و سی دقیقه و انتهای آن سی و سه درجه و چهل دقیقه است . و کوکب این اقلیم در مذهب پارسیان مریخ است و در مذهب رومیان عطارد . اقلیم چهارم : و مطالع اندر وسط اقلیم رابع آنجا که عرض از خط استوا سی و شش درجه و پانزده دقیقه می باشد . و محل شروع این اقلیم انتهای اقلیم سوم یعنی سی و سه درجه و چهل دقیقه و انتهای آن سی و نه درجه است . و کوکب منسوب به آن در مذهب پارسیان شمس و در مذهب رومیان مشتری است . اقلیم پنجم : و مطالع اندر وسط اقلیم پنجم آنجا عرض بود از خط استوا که چهل و یک درجه و بیست دقیقه است . و ابتدای این اقلیم انتهای اقلیم چهارم است یعنی سی و نه درجه و انتهایش چهل و سه درجه است . و کوکب این اقلیم در هر دو مذهب زهره است . اقلیم ششم : مطالع وسط اقلیم ششم آنجا است که عرض از خط استوا چهل و پنج درجه و چهارده دقیقه بود . و ابتدای این اقلیم انتهای اقلیم پنجم یعنی چهل و سه درجه است و انتهایش چهل و نه درجه است . و کوکب این اقلیم بر مذهب پارسیان عطارد و بر مذهب رومیان قمر است . اقلیم هفتم : مطالع اقلیم هفتم اندر وسط که عرض بود چهل و نه درجه بود . این مسئله اشتباه است و احتمالا در نسخه خطی توسط کاتب اشتباه درج شده است و مصحح محترم در تصحیح از قلم انداخته اند . زیرا عرض 49 درجه انتهای اقلیم ششم بود که نمی تواند حد وسط اقلیم هفتم باشد نویسنده چند صفحه قبل اینگونه نوشته است . 👇👇👇 اقلیم هفتم درجه ابتدایش انتهای اقلیم ششم یعنی عرض 49 درجه است و انتهایش عرض 63 درجه می باشد . کوکب منسوب به این اقلیم در مذهب پارسیان قمر و در مذهب رومیان مریخ است . نکته : در کتب مختلف این درجه ها کم و بیش با کمی اختلاف جزئی ذکر شده است . و بلاد مختلفی در این اقالیم نام برده شده است که استاد ابوریحان بیرونی در کتاب التفهیم پیش از آنکه این بلاد را نام ببرد می گوید که این نام ها تقریبی است و نیاز به محاسبه دقیق دارد . ادامه دارد ... @soltannasir ⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️
تصویر نقشه اقالیم سبعه به نقل از کتاب المدخل الی علم احکام النجوم تالیف ابونصر حسن بن علی قمی @soltannasir
@soltannasir { درد و دل 54} { در اهمیت علم جغرافیا و البلدان 14} ادامه 👇👇👇 تقسیم بندی اجمالی اقالیم سبعه را از منظر علمای جغرافیا و نجوم قدیم ملاحظه نمودید ! هر چند که این تقسیم بندی در کتب مختلف با اختلافاتی ذکر شده است که فقیر تقریبا با اکثر این تقسیم بندی ها اختلاف دارم . ابتدا توضیح مختصری در باب ربع مسکون از منظر قدما 👇👇👇 {ربع مسکون } قدما اعتقاد داشتند که خط استوا زمین را به دو نیمه شمالی و جنوبی تقسیم می نماید . و همچنین آنان یک خط فرضی دیگر نصف النهار فرضی از منطقه غرب جزایر خالدات(جزایر قناری امروزه ) در غرب قاره آفریقا در نظر می گرفتند . که این نصف النهار تقریبا معادل نصف النهار 30 درجه غربی (غرب گرینویچ) امروزه می بوده است . این نصف النهار فرضی زمین را به چهار قسمت مساوی تقسیم می نموده است . اگر از این نصف النهار فرضی 180 درجه به شرق برویم . به نصف النهار 150درجه شرقی (شرق گرینویچ) می رسیم . که در شرق جزایر «واق واق» (ژاپن) امروز قرار دارد . قدما اعتقاد داشتند که کل جهان باستان و خشکی های بزرگ جهان که تمدن های باستانی پیشین در آن قرار داشته است . در همین محدوده قرار دارد . این منطقه ( یک چهارم زمین ) را قدما ربع مسکون یا ربع معمور می نامیدند . همچنین آنان اعتقاد داشتند که در قسمت غرب ربع مسکون دریایی است که آن را بحر محیط و به یونانی اقیانوس می نامند . و این دریا تقریبا تمام آب های جهان را در بر می گیرد . نکته :اگر از منظر جعرافیای امروزی نیز در نظر بگیریم . تمام آب های آزاد جهان به یکدیگر متصل می باشد . همچنین قدما بنا به دلایلی خاص (دلایل معنوی) بخشی از ربع مسکون را به اقالیم سبعه تقسیم می نمودند . درجه انتهایی عرض جغرافیایی اقالیم سبعه در کتب مختلف متفاوت آمده و اختلافاتی کم و بیش دارد . درجات کتاب المدخل الی علم احکام النجوم را نقل نمودیم . در کتاب تقویم البلدان انتهای اقالیم سبعه را عرض47 درجه دانسته است . اما اساتید ایرانشناسی بر اساس بعضی متون کهن . بیشتر نظر بر عرض جغرافیایی 60 درجه به عنوان حد انتهایی اقالیم سبعه دارند . اگر عزیزان دقت نمایند . در نقشه جهان مختصات طول جغرافیایی 60 درجه شرقی و عرض جغرافیایی 30 درجه شمالی ، نقطه ای در خاک استان سیستان و بلوچستان می باشد . که از آن به عنوان نیمروز یاد می نمایند . و در دنیای باستان نصف النهار 60 درجه شرقی ، نصف النهار مبدأ بوده است . و نام عربی نصف النهار ، ترجمه عربی واژه ایرانی «نیم روز »می باشد . که «نیم» به «نصف» مبدل گشته و «روز » به «نهار»مبدل شده است . اما نقطه نیم روز از آن جهت توسط مغان ایران باستان در دوران کهن به عنوان نصف النهار مبدأ در نظر گرفته شده بود که هنگامی که در این منطقه از زمین (خراسان و سیستان ) روز به نیمه می رسید . در کل جهان باستان روز محسوب میشده و روشن بوده است . به همین دلیل در نزد حکمای خسروانین ایران باستان ، ایران ، میانگاه جهان بوده است . و هنوز هم نصف النهار نیم روز بهترین گزینه برای نصف النهار مبدأ بودن می باشد . که متاسفانه آنگلو ساکسون های نسناس که خویش را آریایی می دانند و مردمان ایران زمین را غیر آریایی ، نصف النهار گرینویچ را که هیچ ویژگی خاصی برای نصف النهار مبدأ بودن نداشت را در سال 1884 میلادی در کنفرانس بین المللی تعیین نصف النهار مبدأ در واشنگتن به عنوان نصف النهار مبدأ تعیین نمودند . تفو بر تو ای چرخ گردون تفو 😔 @soltannasir 🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞