eitaa logo
سلطان نصیر
2.6هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
421 ویدیو
243 فایل
موضوع کانال: ادیان و عرفان و اسطوره و علوم غریبه و خفیه و ماوراء و نجوم و دشمن شناسی با رویکرد آخرالزمانی و مسئله ظهور حضرت صاحب الامر عجل اللّه آدرس جیمیل ما : 👇 @gmail.com" rel="nofollow" target="_blank">Soltan313nasir@gmail.com کپی بدون ذکر منبع مجاز نیست
مشاهده در ایتا
دانلود
@soltannasir { درد و دل 51} { در اهمیت علم جغرافیا و البلدان 11} { حکایت } یکی از بزرگترین عرفای تاریخ جهان اسلام ابن الفارض حموی مصری می باشد . که دیوان اشعار وی بسیار مورد عنایت بزرگان علمای ربانی و صوفی مشرب شیعه نظیر آیت الله سید علی قاضی و آیت الله انصاری همدانی و علامه طباطبایی و علامه طهرانی و استاد سید جلال الدین آشتیانی و .. همواره قرار داشته است . مولانا نورالدین عبدالرحمن جامی داستان زندگی وی را در کتاب نفحات الانس خویش به طور خلاصه آورده است . در این داستان نکاتی وجود دارد که در ادامه بدان نیاز داریم . داستان : 👇👇👇 { کنیت وی ابوحفص است و نام وی عمر . از قبیله بنی سعد است , قبیله حلیمه ، مرضعه (دایه حضرت رسول «ص») حموی الاصل بود و مصری المولد و المحتد . پدر وی از اکابر علمای مصر بود . فرزند وی (ابن فارض) سیدی کمال الدین محمد گفته است : که وی گفته که « در اول تجرید و سیاحت از پدر خود اجازت می خواستم و در وادیها و کوهها نزدیک به مصر بود می گشتم , و بعد از شبانه روزی کم یا بیشتر جهت مراعات خاطر وی باز می گشتم . و پیش وی می آمدم . و چون پدر وفات یافت , به تجرید و سیاحت و سلوک طریق حقیقت بالکلیه باز گشتم . اما بر من هیچ چیز از این طریق فتح نمی شد . تا آن زمان که روزی خواستم که به یکی از مدارس مصر در آیم , دیدم که بر در مدرسه پیری است بقال وضو می سازد , وضویی نه بر ترتیب مشروع . اول دستهای خود بشست ، بعد از آن پایها. را ، بعد از آن مسح سر کشید ، بعد از آن روی بشست . با خود گفتم : عجب از این پیر ! در این سن ، در دیار اسلام بر در مدرسه ، در میان فقهای مسلمانان ، وضو می سازد نه بر ترتیب مشروع ! آن پیر در من نگریست و گفت : ای عمر ! بر تو در 👈مصر 👉 هیچ 👈فتح 👉نمی شود ، « فتحی » که ترا دست دهد در👈 زمین حجاز و مکه 👉خواهد بود . قصد آنجا کن که 👈وقت 👉 «فتح» تو رسیده است ! دانستم که وی اولیاء الله است و مراد وی از آن وضوی غیر مرتب اظهار جهل و تلبیس و ستر حال . پیش وی بنشستم و گفتم : یا سیدی من کجا و مکه کجا ! غیر موسم حج است , و هیچ رفیق و همراه یافت نیست . به دست خود اشاره کرد و گفت : اینک مکه پیش روی تست . نظر کردم مکه را دیدم . وی را بگذاشتم و روی به مکه نهادم , و مکه از نظر من غایب نشد تا به آنجا در آمدم و ابواب «فتح» بر من گشاده شد و آثار آن مترادف گشت . ....وی را دیوانی است مشتمل بر عیون معارف و فنون لطایف که یکی از قصاید آن قصیده تاییه است که هفتصد و پنجاه بیت است کما بیش . و همان این قصیده در بین مشایخ صوفیه و غیر آنان از فضلا و علما بسیار مشهور است . و علی الحقیقه آنچه بعد از سیر و سلوک تمام در این قصیده از حقایق علوم دینیه و معارف یقینیه از ذوق خود و اذواق کاملان اولیا و اکابر محققان مشایخ روح الله تعالی ارواحهم اجمعین جمع کرده است در چنین نظمی رایق فایق ، گفته اند که کسی دیگر را میسر نشده است و میسور هیچ کس از اهل فضل و هنر ، بلکه مقدور اکثر نوع بشر نتواند بود . شیخ رضی الله عنه فرموده است که :«چون قصیده تائیه گفته شد، رسول را صلی الله علیه وسلم به خواب دیدم فرمودند که : یا عمر ! قصیده ات را چه نامیدی? گفتم : یا رسول الله ! آن را لوایح الجنان و روایح الجنان نام کرده ام . پس رسول الله (ص) فرمود : نه بلکه آن را نظم السلوک بنام ! پس نامیده شد آن بدان نام . و حکایت کرده اند از اصحاب وی که : گفتن وی این قصیده را نه بر قاعده شعرا بود ، بلکه گاهی وی را جذبه ای می رسید ، و روزها ، هفته ، یا ده روز کما بیش از حواس خود غایب می شد . چون به خود حاضر می شد ، املا می کرد سی بیت یا چهل یا پنجاه ، آنچه خداوند_سبحانه_ بر وی در آن غیبت فتح کرده بود بعد از آن ترک می کرد تا آن وقت که مثل آن حالت معاودت کردی . } (نفحات الانس جامی صفحات 539و540و 541) @soltannasir 🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
@soltannasir { درد و دل 52} { در اهمیت علم جغرافیا و البلدان 12} داستان ابن فارض مصری دارای نکات جالبی می باشد . داستان نشان می دهد که هنگامی که وی در زمین مصر در کوه ها و بیابان ها می گشت . هم هنگام فتح وی فرا نرسیده بود . و هم مکانی که وی در آن به ریاضات می پرداخت . محل فتح وی نبود . پس از وفات پدر وی زمان «فتح» وی فرا می رسد . اما همچنان مکان زندگی وی محل مناسبی برای «فتح» وی نبود . یعنی در زمین مصر ابواب مکاشفات عالیه بر وی باز نمی شد . و مکان دولت(عرفانی) وی در خاک مقدس سرزمین حجاز و مکه بوده است . اینجا نکات مهمه وجود دارد 👇👇 نکته اول: ارتباط بسیار مهم زمان و مکان در باز شدن ابواب مکاشفات بر وی . یعنی اگر ابن فارض در زمانی که از نظر نجومی علی القاعده باید باب مکاشفات بر وی باز می شده . همچنان در سرزمین مصر بسر می برده و توسط آن ولی خدا به سرزمین حجاز رهنمون نمی شده ابواب مکاشفات بر وی باز نمیشده و همچنین اگر وی در زمانی پیش از فرارسیدن زمان باز شدن ابواب مکاشفات بر وی در سرزمین حجاز و مکه حضور می یافته ، ابواب مکاشفات بر وی باز نمی شده است . بنابراین زمان و مکان در این امر ارتباطی تنگاتنگ با یکدیگر دارند . نکته دوم : زمان دولت فتح و مکاشفات یک سالک را می توان از ارتباط سه زایچه بدست آورد !!! 1: زایچه زمان تشکیل نطفه سالک ، که در واقع عناصر مولدات نطفه سازنده وجود سالک در حرکت از قوس نزولی نطفه وجود سالک را می سازد . این زایچه بیشتر مربوط به احکام جسم به عنوان مرکب روح می باشد . 2: زمان دمیده شدن روح سالک به درون جسم در رحم مادر . که روح از عالم برزخ نزولی در قوس نزول حرکت می کند و داخل جسم می شود . (بین صوفیان و حکما در اینجا اختلافاتی وجود دارد ) این زایچه بیشتر مربوط به احکام روح و استعدادهای آن می باشد . و بدست آوردن آن بسیار مشکل است . 😊 و 3: زایچه زمان تولد سالک این زایچه (تولد) مربوط به مجموعه کامل انسانی (جسم و روح ) می باشد . نکته سوم : ارتباط فرا رسیدن زمان دولت فتح با مرگ پدر ! که رضایت والد و والده در این باب بسیار مهم است . زیرا اگر دولت فتح ابن فارض به وی داده می شد . از آنجایی که وی از اصحاب سکر و جذبه بود . توان حضور در نزد پدر بلکه خلایق را نداشت . بنابراین حق تبارک تعالی زمان فتح وی را بعد از وفات پدر در نظر گرفته بود . نکته 4: مکان مناسب برای فتح است ! این مسئله را می توان از دو جنبه بررسی نمود : یکی از جنبه ذات خاک هر منطقه و دیگری از جنبه ارتباط اقالیم و کواکب و حتی طالع نجومی شهرها . منجمین و جغرافی دانان قدیم در دوره اسلامی زمین را به هفت اقلیم جغرافیایی تقسیم می نمودند ! و هر اقلیم را منسوب به کوکبی می دانستند . (نظریه حکمای پیشین ایران باستان با نظریه جغرافی دانان و منجمین دوره اسلامی تفاوت دارد . که ان شاء الله هرگاه به صورت تخصصی وارد این مبحث شدیم بدان اشاره خواهیم نمود . ) ادامه دارد ..👇👇 @soltannasir ❤️💛❤️💛❤️💛❤️💛❤️💛❤️💛❤️💛❤️
@soltannasir { درد و دل 53} { در اهمیت علم جغرافیا و البلدان13} ادامه ...👇👇 اما تقسیم بندی اقالیم سبعه به نقل از کتاب المدخل الی علم احکام نجوم اثر ابونصر حسن بن علی قمی 👇👇👇 { اقلیم اول : اما مطالع اندر وسط اقلیم اول آنجا که عرضش بود از خط استوا ، شانزده درجه وبیست دقیقه باشد . ابتدای این اقلیم اول خط استوا یعنی صفر درجه است . و انتهایش بیست درجه و سی دقیقه است . و این اقلیم منسوب به کوکب زحل است اقلیم دوم :اما مطالع اندر وسط اقلیم دوم آنجا که عرضشان بود از خط استوا بیست و چهار درجه محل شروع این اقلیم انتهای اقلیم اول یعنی بیست درجه و سی دقیقه است و انتهای این اقلیم بیست و هفت درجه و سی دقیقه است . این اقلیم در مذهب پارسیان (منجمین ایرانی) اقلیم 👈مشتری👉 است و در مذهب رومیان(منجم غربی) اقلیم شمس است . اقلیم سوم : و مطالع اندر وسط اقلیم سیم آنجا بود که عرض استوا در آنجا سی درجه و بیست و دو دقیقه بود . محل شروع اقلیم سوم ، انتهای اقلیم ثانی یعنی بیست و هفت درجه و سی دقیقه و انتهای آن سی و سه درجه و چهل دقیقه است . و کوکب این اقلیم در مذهب پارسیان مریخ است و در مذهب رومیان عطارد . اقلیم چهارم : و مطالع اندر وسط اقلیم رابع آنجا که عرض از خط استوا سی و شش درجه و پانزده دقیقه می باشد . و محل شروع این اقلیم انتهای اقلیم سوم یعنی سی و سه درجه و چهل دقیقه و انتهای آن سی و نه درجه است . و کوکب منسوب به آن در مذهب پارسیان شمس و در مذهب رومیان مشتری است . اقلیم پنجم : و مطالع اندر وسط اقلیم پنجم آنجا عرض بود از خط استوا که چهل و یک درجه و بیست دقیقه است . و ابتدای این اقلیم انتهای اقلیم چهارم است یعنی سی و نه درجه و انتهایش چهل و سه درجه است . و کوکب این اقلیم در هر دو مذهب زهره است . اقلیم ششم : مطالع وسط اقلیم ششم آنجا است که عرض از خط استوا چهل و پنج درجه و چهارده دقیقه بود . و ابتدای این اقلیم انتهای اقلیم پنجم یعنی چهل و سه درجه است و انتهایش چهل و نه درجه است . و کوکب این اقلیم بر مذهب پارسیان عطارد و بر مذهب رومیان قمر است . اقلیم هفتم : مطالع اقلیم هفتم اندر وسط که عرض بود چهل و نه درجه بود . این مسئله اشتباه است و احتمالا در نسخه خطی توسط کاتب اشتباه درج شده است و مصحح محترم در تصحیح از قلم انداخته اند . زیرا عرض 49 درجه انتهای اقلیم ششم بود که نمی تواند حد وسط اقلیم هفتم باشد نویسنده چند صفحه قبل اینگونه نوشته است . 👇👇👇 اقلیم هفتم درجه ابتدایش انتهای اقلیم ششم یعنی عرض 49 درجه است و انتهایش عرض 63 درجه می باشد . کوکب منسوب به این اقلیم در مذهب پارسیان قمر و در مذهب رومیان مریخ است . نکته : در کتب مختلف این درجه ها کم و بیش با کمی اختلاف جزئی ذکر شده است . و بلاد مختلفی در این اقالیم نام برده شده است که استاد ابوریحان بیرونی در کتاب التفهیم پیش از آنکه این بلاد را نام ببرد می گوید که این نام ها تقریبی است و نیاز به محاسبه دقیق دارد . ادامه دارد ... @soltannasir ⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️
تصویر نقشه اقالیم سبعه به نقل از کتاب المدخل الی علم احکام النجوم تالیف ابونصر حسن بن علی قمی @soltannasir
@soltannasir { درد و دل 54} { در اهمیت علم جغرافیا و البلدان 14} ادامه 👇👇👇 تقسیم بندی اجمالی اقالیم سبعه را از منظر علمای جغرافیا و نجوم قدیم ملاحظه نمودید ! هر چند که این تقسیم بندی در کتب مختلف با اختلافاتی ذکر شده است که فقیر تقریبا با اکثر این تقسیم بندی ها اختلاف دارم . ابتدا توضیح مختصری در باب ربع مسکون از منظر قدما 👇👇👇 {ربع مسکون } قدما اعتقاد داشتند که خط استوا زمین را به دو نیمه شمالی و جنوبی تقسیم می نماید . و همچنین آنان یک خط فرضی دیگر نصف النهار فرضی از منطقه غرب جزایر خالدات(جزایر قناری امروزه ) در غرب قاره آفریقا در نظر می گرفتند . که این نصف النهار تقریبا معادل نصف النهار 30 درجه غربی (غرب گرینویچ) امروزه می بوده است . این نصف النهار فرضی زمین را به چهار قسمت مساوی تقسیم می نموده است . اگر از این نصف النهار فرضی 180 درجه به شرق برویم . به نصف النهار 150درجه شرقی (شرق گرینویچ) می رسیم . که در شرق جزایر «واق واق» (ژاپن) امروز قرار دارد . قدما اعتقاد داشتند که کل جهان باستان و خشکی های بزرگ جهان که تمدن های باستانی پیشین در آن قرار داشته است . در همین محدوده قرار دارد . این منطقه ( یک چهارم زمین ) را قدما ربع مسکون یا ربع معمور می نامیدند . همچنین آنان اعتقاد داشتند که در قسمت غرب ربع مسکون دریایی است که آن را بحر محیط و به یونانی اقیانوس می نامند . و این دریا تقریبا تمام آب های جهان را در بر می گیرد . نکته :اگر از منظر جعرافیای امروزی نیز در نظر بگیریم . تمام آب های آزاد جهان به یکدیگر متصل می باشد . همچنین قدما بنا به دلایلی خاص (دلایل معنوی) بخشی از ربع مسکون را به اقالیم سبعه تقسیم می نمودند . درجه انتهایی عرض جغرافیایی اقالیم سبعه در کتب مختلف متفاوت آمده و اختلافاتی کم و بیش دارد . درجات کتاب المدخل الی علم احکام النجوم را نقل نمودیم . در کتاب تقویم البلدان انتهای اقالیم سبعه را عرض47 درجه دانسته است . اما اساتید ایرانشناسی بر اساس بعضی متون کهن . بیشتر نظر بر عرض جغرافیایی 60 درجه به عنوان حد انتهایی اقالیم سبعه دارند . اگر عزیزان دقت نمایند . در نقشه جهان مختصات طول جغرافیایی 60 درجه شرقی و عرض جغرافیایی 30 درجه شمالی ، نقطه ای در خاک استان سیستان و بلوچستان می باشد . که از آن به عنوان نیمروز یاد می نمایند . و در دنیای باستان نصف النهار 60 درجه شرقی ، نصف النهار مبدأ بوده است . و نام عربی نصف النهار ، ترجمه عربی واژه ایرانی «نیم روز »می باشد . که «نیم» به «نصف» مبدل گشته و «روز » به «نهار»مبدل شده است . اما نقطه نیم روز از آن جهت توسط مغان ایران باستان در دوران کهن به عنوان نصف النهار مبدأ در نظر گرفته شده بود که هنگامی که در این منطقه از زمین (خراسان و سیستان ) روز به نیمه می رسید . در کل جهان باستان روز محسوب میشده و روشن بوده است . به همین دلیل در نزد حکمای خسروانین ایران باستان ، ایران ، میانگاه جهان بوده است . و هنوز هم نصف النهار نیم روز بهترین گزینه برای نصف النهار مبدأ بودن می باشد . که متاسفانه آنگلو ساکسون های نسناس که خویش را آریایی می دانند و مردمان ایران زمین را غیر آریایی ، نصف النهار گرینویچ را که هیچ ویژگی خاصی برای نصف النهار مبدأ بودن نداشت را در سال 1884 میلادی در کنفرانس بین المللی تعیین نصف النهار مبدأ در واشنگتن به عنوان نصف النهار مبدأ تعیین نمودند . تفو بر تو ای چرخ گردون تفو 😔 @soltannasir 🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞
درنقشه برنارد سیلویانوس سال 1511 دو خط سفید و سیاه یکی استوا (مبداء شمال و جنوب زمین) و دیگری نصف النهار نیمروز (مبداء شرق و غرب جهان) را نشان می‌دهد که از ایران گذشته است . @soltannasir
@soltannasir { درد و دل 55} { در اهمیت علم جغرافیا و البلدان 15} ادامه .. استاد ذبیح بهروز که در مورد تقویم و تاریخ ایران پژوهش کرده به این نتیجه رسیده است که کهنه ترین رصدخانه در همین ملک نیمروز و در شهر زاول (زابل) بر پا گشته بود و جاودان کت نام داشته است . ایشان می نویسد : { دایره نیمروز یا نصف النهار 90 درجه از سیستان و زابل که آن را به همین مناسبت نیمروز اول هم می گفتند می گذشته است ( نیمروز دوم 180 درجه مقابل سیستان قرار می گیرد و در غرب آمریکا واقع است ) نام این رصد خانه را جاودان کت یا بهشت گنگ یا گنگ دژ یا قبه الارض نوشته اند .(زاول به معنی ظهر و مزوله که ساعتی آفتابی باشد از کلمه زاول است . بعدها واک «و» تبدیل به واک «ب» شد و این کلمه به صورت زابل در آمد) این رصد خانه در عرض 33/5 درجه و درست در وسط هفت اقلیم قرار دارد . سبب انتخاب این نقطه برای رصد خانه این است که هر وقت در نیمروز ظهر است . همه جای دنیای قدیم روز است . یا پیش از ظهر یا بعد از ظهر . اینکه عرض رصد خانه را 33/5 درجه گرفته بودند برای این بوده که تا عرض 67/5 درجه شمالی روی کره زمین قابل آبادی بوده است . (و بعد از آن قطب می باشد که غیر مسکون بوده ) و برای اینکه رصد خانه درست در وسط آبادی جهان (قلب ایران آن روز ) قرار گیرد این عرض را برای رصد خانه در نظر گرفته بودند .} (تقویم و تاریخ در ایران نوشته استاد ذبیح بهروز صفحه 41) نکته : این که استاد ذبیح بهروز چطور به چنین نتیجه ای رسیده است که رصد خانه نیمروز در این طول و عرض جغرافیایی قرار داشته است . نامشخص است و سایر اساتید حیطه ایرانشناسی نیز کم و بیش با ایشان در این پژوهش موافق می باشند . و همه با توجه به نام نیمروز که در استان سیستان امروزی است . در این امر اشتباه نمودند . 😊 همچنین استاد بزرگوار در یکی دانستن سرزمین مقدس کنگ دژ با رصد خانه نیمروز نیز اشتباه نموده است . 😊 نکته 2 مهم : فقیر بر خلاف همه نظرات حد انتهایی اقالیم سبعه را عرض جغرافیایی 69درجه می دانم . بنابراین نقطه میانی جهان باستان که رصد خانه نیمروز باستانی در آن قرار داشته است در حدود عرض جغرافیایی 34 درجه و سی دقیقه قرار دارد . بله درست است امروزه روز نیز وجود دارد 😊 منتهی در جنوب استان خراسان رضوی قرار دارد . و این رصد خانه دارای هیچ گونه آلات رصدی نمی باشد ، و هیچ گاه نیز در آن آلات رصدی و نجومی موجود نبوده است . 😊 رصد کواکب در آن عالم نیازی به آلات رصدی ندارد . شرافت آن عالم بیش از رصد کواکب است . آن عالم عالمی است رفیع که نقطه و مرکز ثقل جهان هستی (میانگاه جهان )می باشد . در آن عالم زمان متوقف است . و روز و شب در آن وجود ندارد . 😊 و عام و خاص و خاص الخاص را اکنون بدان عالم راه نیست .بدان عالم فقط اولیای الله در جهان اسلام راه دارند . شرافت خاک خراسان زمین از دیرباز بدلیل وجود این عالم خاص بوده است . که مهم ترین نقطه عالم می باشد .(بدلیل آنکه باب ولایت را از منظر عرفای جهان اسلام درس نداده ایم اکنون از توضیح بیشتر خودداری می نمایم ان شاء الله پس از دروس ولایت و دایره اولیا به این عالم اشاره خواهیم نمود . ) نکته 3: آمریکایی ها تا مدتها فکر می نمودند که آن عالم خاص در ولایت نیمروز کشور افغانستان می باشد . تقریبا 3 سال است که دریافته اند در خاک خراسان ایران زمین می باشد . آن عالم (نیمروز) به همراه عالم المسط در خاک افغانستان قوی ترین سلاح های جهان اسلام می باشند . نکته 4: با توجه به درجات تقریبی اقالیم سبعه که از کتاب المدخل الی علم احکام النجوم ذکر شد . درجه 33تا 39 مربوط به اقلیم چهارم است . که اقلیم خورشید می باشد . و بخش اعظم خاک ایران زمین نیز در این اقلیم قرار دارد . و از آنجایی که در علم نجوم احکامی برج اسد (شیر) خانه خورشید است . نشان شیر و خورشید از نشان ها در ایران باستان بوده است . که ریشه در آیین مهر پرستی و اسطوره های مهری دارد . و شیر با نشان گردونه مهر چلیپا در آثار باستانی ایران با قدمتی سه هزار ساله وجود دارد . نکته 5: تا آنجا که تحقیقات فقیر نشان می دهد نماد شیر خورشید به عنوان یکی از نماد های آیین مهری ، هیچ گاه نقش رسمی پرچم ایران نبوده است . مگر دوران متاخر که این شیر را با شمشیری نشان داده اند . که این تصویر بدان شکل باز طراحی شده ربطی به شکل پیشین خویش نداشته است . @soltannasir 🌞🌝🌞🌝🌞🌝🌞🌝🌞🌝🌞🌝🌞🌝
@soltannasir { درد و دل 56} { در اهمیت علم جغرافیا و البلدان 16} اکنون که حدود تقریبی اقالیم را در اختیار داریم . به داستان ابن فارض مصری باز گردیم . ابن فارض بر اساس آنچه که در داستان وی نقل است . در خاک مصر و اقلیم سوم بوده است . اقلیم سوم منسوب به کوکب مریخ است . که در نجوم احکامی نحس اصغر می باشد . وی برای کشف کلی و فتح باب مکاشفات به اقلیم دوم که اقلیم مشتری(سعد اکبر) است وارد می شود . نه تنها به این اقلیم وارد می شود بلکه در معنوی ترین نقطه این اقلیم (مکه )که محل تجمع انوار جهان اسلام است ورود پیدا می نماید . (البته این تمام ماجرا نیست ) نگاهی به تقسیم بندی اقالیم سبعه نشان می دهد که بعضی احکام کوکب منسوب به یک اقلیم ، در کل آن اقلیم تا حدودی حاکم است . من باب مثال : به حیطه اقلیم سوم نگاهی بیندازیم که اقلیم مریخ است . کوکب مریخ را با جنگ و جنگاوری ارتباط است . و نگاهی به تاریخ خاورمیانه نشان می دهد بخش زیادی از جنگ های بزرگ در همین منطقه انجام شده است . نکته1: از جنگ های معاصر می توان به تجاوز نظامی عراق به خاک ایران و تجاوز عراق به کویت ( جنگ خلیج فارس) ، و حمله نظامی آمریکایی ها به خاک عراق و یا از جنگ های تاریخی می توان به نبرد قادسیه و یا فتح بابل توسط کوروش کبیر و یا فتح بغداد توسط هلاکو خان مغول و یا فتح بیت المقدس توسط «نبوکودوری اوصر» (بخت النصر ) و همچنین توسط مسلمین ، اشاره کرد و اما مهم ترین جنگ آینده نیز یعنی نبرد بزرگ آرماگدون که به کشته شدن موعود امروزه یهودیان یعنی دجال لعین و فتح اسراییل منجر خواهد شد در همین اقلیم اتفاق خواهد افتاد . نکته2: خاک سرزمین فلسطین اشغالی در اقلیم سوم همواره مورد جنگ و کشمکش بوده است . علاوه بر جنگ های نام برده شده ، به جنگ های دامنه دار صلیبی در دوره اسلامی و هجوم رومیان بدان سرزمین در دوران پیشین و حتی جنگ های اولیه بنی اسرائیل با مردمان فلسطین برای تصاحب آن سرزمین بنا به نقل یهودیان می توان اشاره نمود . گویی که این خاک مقدس جز دوران موقت حکومت داوود(ع) و سلیمان (ع) بر بنی اسرائیل و دوران حکومت حضرت صاحب الامر (عجل الله ) در دوران ظهور قرار نبوده که روی آرامش را ببیند . بررسی دوره های متناوب مشکلات مردم سرزمین فلسطین در طول تاریخ از منظر نجومی مطمئنا حاوی نکات جالبی می باشد . 😊 نکته 3: یکی از مسائل جالب تاریخ اسلام ، انتقال پایتخت خلافت اسلامی توسط حضرت امیر المومنین علی بن ابی طالب (ع) از مدینه النبی(اقلیم دوم مشتری ) به کوفه (اقلیم سوم مریخ ) است . تا قبل از این انتقال ، نیروهای جهان اسلام بیشتر در نقش مهاجم بودند. و به سرزمین های مختلف نظیر روم و ایران حمله نمودند . اما پس از این انتقال ، سرزمین اسلامی دچار اختلافات و جنگ های داخلی شد .(البته لزوما ربطی به انتقال نداشته و سنگ بنای اشتباهی که پیشینیان پایه آن را گذاشته بودند بیشترین نقش را داشته است ) انتخاب حضرت امیر (ع) در پایتختی کوفه به عنوان مرکز دار الخلافه کاملا آگاهانه بوده است . از جنبه سیاسی ، ایشان هم برای کنترل حکومت عظیم اسلامی این نقطه را انتخاب نمودند .زیرا لازم بود که به بخش مرکزی جهان اسلام نظیر عراق بروند تا بتوانند بلاد اسلامی را بهتر کنترل نمایند . و هم برای تحت نظر داشتن غده سرطانی حکومت معاویه . اما حضرتش کوفه را که از دیر باز محل تجمع سپاهیان اسلامی بوده از میان مناطق مختلف بلاد عراق انتخاب نمودند . و اقلیم کوفه ، اقلیم سوم و مریخ است ، و اینگونه به نظر می رسد که حضرتش کاملا آگاهانه از تمامی جوانب به ماجرا نگریسته بودند و بدرستی می دانستند که دنبال چه چیزی هستند و انتخابشان چه تبعاتی را به دنبال خواهد داشت . همچنین طالع عمارت کوفه برج دلو است که منسوب به کوکب زحل و عنصر باد است . در صفت خوی ها و روش های مردمان برج دلو در کتاب التفهیم بیرونی آمده 👇👇👇 { نیک خو ، سبک بر تجمل و بر مروت حریص . پاکیزه خورش و بسیار سخن .👈سخت بوقت جنبش و 👈دلیر بوقت آسودن و 👈بکار کاهل و آرامیده . بسیار اندیشه در کارها . گرد کننده طعام و بخیل برو . پر خواسته و بددل و کفن باز کننده مردگان } (التفهیم ص 326} عزیزان صفات مردمان کوفه در دوران حکومت امیرالمومنین(ع) را با صفات نامبرده شده در بالا مقایسه نمایند .😊 نکته 4: شهر طبس هم در عرض جغرافیایی 33 درجه و 35 دقیقه قرار دارد که پایگاه نیروهای آمریکایی بوده که برای پروژه حمله به سفارت قصد استفاده از این پایگاه را داشته اند . بر اساس تقسیم بندی کتاب المدخل حد انتهایی اقلیم سوم مدار 33 درجه و 40 دقیقه است . بنابراین طبس هم در اقلیم سوم بوده است . (ع) @soltannasir 🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴
@soltannasir { درد و دل 57} { در اهمیت علم جغرافیا و البلدان 17} ادامه 👇👇 نکته 5: در شهریور سال 2003 (1382) مریخ به نزدیکترین فاصله خویش با زمین می رسید . این یکی از دلایل انتخاب آمریکایی ها برای حمله به خاک عراق در این سال بود . نکته مهم 6: علی رغم آنکه اقلیم سوم اقلیم مریخ است و با جنگ ارتباط دارد . امن ترین نقطه جهان هستی نیز ، سرزمینی مقدس در هیمالیا می باشد . که در این اقلیم (سوم) قرار دارد . و هر کسی را بدان سرزمین مقدس راه نیست . اما حال به اقلیمی دیگر اقلیم پنجم(زهره) نظر بیندازیم و تا حدودی آن را بررسی نماییم . بر اساس تقسیم بندی کتاب المدخل حد ابتدایی اقلیم پنجم (زهره)39 درجه و حد پایانی آن 43 درجه می باشد . (فقیر بیشتر بر درجه 39یا 40 الی 47یا 48 نظر دارم ) ابوریحان بیرونی در کتاب التفهیم در باب دلالت کوکب زهره بر خلق و خوی های مردم می آورد 👇👇👇 { نیک خویی ، خوش منشی و گشاده رویی و طیبت عشق و 👈شهوت ورزیدن و آرزویها ، و 👈دوست داشتن سرود و لهو و بازی و سخاوت و آزاد مردی و دل بر هر کس نهادن و شادی نمودن و دل بستگی ، بر دوستان و پاکیزگی و عجب و متکبری و شادی و تجمل و داد و خدایی و دین ، نگاه داشتن و قوت تن و ضعیفی دل و فرزند دوستی ، و مردم دوست داشتن } همچنین در دلالت کوکب زهره بر احوالها و کردار ها 👇👇👇 { کاهلی و خنده و فسوس کردن و پای کوفتن و می و انگبین دوست داشتن و آرزو کردنش و شطرنج و نرد باختن . و و بسیار سوگندان خوردن . و دروغ بی فسادی . و شادی بر هر چیزی و مردمان جستن و خویشتن ماده کردن . و بسیار جماع گونالون ، پیش و پس،. و سودن و شیرینی سخن و زیت و عطر و پیرایه زر و سیم و ماهی و جامه سپید و سبز و کردن تاجها و افسرها و اوستادی بسرود و لحنها و طنبور و بربط زدن و لعبها و قمار } (التفهیم صفحات 390و391} کشورهای یونان و امپراطوری بزرگ روم باستان که از غرب ایتالیای امروزی تا ترکیه امروزی را در بر می گرفته است در اقلیم زهره قرار داشته اند . نکته : شهر امروز «رم » در عرض جغرافیایی 41و 54 دقیقه قرار دارد . و بنا به تقسیم بندی اقالیم سبعه به نقل کتاب المدخل در اقلیم پنجم( زهره )قرار دارد . نکته 2: قسمت های شمالی ایتالیا بنا به تقسیم بندی کتاب المدخل در اقلیم زهره قرار ندارد . نکته 3: خصوصیات کوکب زهره در علاقه مندی به هنر و موسیقی و رقص و «لهو و لعب» و حب دنیا و عشق و شهوات دنیوی و تجملات ، را می توان در فرهنگ یونان و روم باستان کاملا مشاهده نمود . من باب مثال در فرهنگ یونان به زیبایی اندام ، اهمیت زیادی داده می شد . اگر خدایان آریایی فرهنگ هند و ایران خدایانی با توانایی های متافیظیکی بالا و معنوی و عرفانی بودند . نظیر ایزد مهر در ایران و یا ویشنو در هندوستان . خدایان رم و یونان علی رغم داشتن توانایی های متافیظیکی ، بیشتر خدایانی تنومند و دارای قدرت های فیظیکی و متافیظیکی بوده اند که شهوت ران و دنیوی بوده اند . و حتی توانایی های متافیظیکی آنان نیز صرف امور دنیوی می شده است و یکی از علت های مهم این مسئله را باید در اقلیمی که خاک یونان و روم در آن قرار دارد جستجو نمود . ! عزیزان خاک و جغرافیا را باید شناخت . 😊 نکته4: پیشتر گفتیم که کوکب زهره را با ظهور ارتباطی معنا دار است ! حال عزیزان بدانند که چون شمس ولایت ختم ولایت خاصه محمدی حضرت صاحب الامر و الزمان (عجل الله) از نقطه ای در مرز بین اقلیم چهارم (شمس) و پنجم (زهره) از شرق ظهور نماید . و سپس در اقلیم مشتری (مکه) مستقر شود . {از اقلیم چهارم (شمس) و نزدیک به مرز اقلیم پنجم (زهره) ظهور نماید} کوکب خورشید از غرب طلوع خواهد نمود . 😊 نکته5: سد ذوالقرنین نیز که در دوره آخرالزمان شکسته خواهد شد . در منطقه قفقاز در اقلیم زهره قرار دارد . و همانگونه که پیشتر گفته شد زهره را با ظهور و ظاهر شدن ارتباط است . و پس از شکسته شدن این سد قوم یاجوج و ماجوج از بعد دیگر زمین ما ، وارد بعد ما خواهند شد . نکته 6: خواننده عزیز توجه نماید که این مسئله اقلیم شناسی معنوی مسئله ای کلی می باشد نه جزئی ، وگرنه هر شهری بنا به طالع بنای آن خود دارای احکامی خاص می باشد . و علاوه بر تاثیر کواکب بر حیطه اقالیم سبعه ،و تاثیر کوکب طالع عمارت باید به 👈بوم شناسی معنوی نیز توجه نمود . چنانچه گاه در یک شهر که یک طالع عمارت مشخص و در یک اقلیم خاص قرار دارد . و یک نژاد خاص از مردمان در آن زندگی می نمایند .دو نقطه خاص از آن شهر تفاوت معنوی قابل ملاحظه ای با یکدیگر دارند . و اینجا دیگر مسئله تاثیر کواکب چندان در میان نیست . بلکه علت این تفاوت ها را باید در وجود عوالم این فرومایگان و محل اسکانشان ، و مثبت و منفی بودن اینان جستجو نمود . ادامه دارد .. @soltannasir 🌙⭐️🌙⭐️🌙⭐
@soltannasir { درد و دل 58} { در اهمیت علم جغرافیا و البلدان 18} شاید بر اساس دروس گفته شده عده ای به این نتیجه برسند . که اگر شخصی در هر برجی متولد شود . که منسوب به یک کوکب است ، اگر در اقلیم مربوط به آن کوکب زندگی نماید و شهری که طالع امارتش با آن برج و کوکب هماهنگی داشته باشد . برایش بسیار مناسب خواهد بود . تقسیم بندی نسبت کواکب به بروج 👇 (حمل : مریخ ، ثور : زهره ، جوزا : عطارد سرطان: قمر ، اسد : شمس ، سنبله: عطارد ، میزان: زهره عقرب: مریخ ،قوس: مشتری ، جدی : زحل ، دلو: زحل ، حوت:مشتری) عزیزان این نوع نگرش تقریبا اشتباه می باشد . عزیزان دروس اربعین را به یاد آورید . فرض نمایید شخصی که در برج اسد متولد شده است . و طبیعت برج اسد گرم و خشک است . و طبیعت مزاجی بدن این شخص نیز ، گرم و خشک باشد . حال در نظر بگیرید که این شخص در شهر مقدس قم(حرم کریمه اهل بیت) ساکن شود . و شهر قم در اقلیم چهارم قرار دارد که اقلیم شمس است و گرم و خشک است . و طالع امارت شهر قم نیز برج جوزا بوده است . و برج جوزا بادی و طبیعت آن گرم و تر است . و خود شهر مقدس قم نیز طبیعت آب و هوایی آن گرم و خشک است . حال اگر این شخص به ذکری آتشی که طبیعت آن گرم و خشک است . در فصل تابستان که فصل گرم و خشک است . مبادرت ورزد . از نظر مزاجی به سوی افراط در گرم و خشک بودن می رود . و چنین شخصی نه تنها ممکن است در مسیر پیشرفت در سلوک الی الله قرار نگیرد. بلکه ممکن است دچار امراض مختلف شود . یا دچار مکاشفات و مشاهدات ناصحیح شود . یا پیشرفت سلوکی وی کند شود . چنانچه سید علی محمد شیرازی ملقب به باب بنیانگذار فرقه ضاله بابیت ، در گرمای سوزان بوشهر که در اقلیم سوم (مریخ ) که گرم و خشک به افراط است قرار دارد و خود طبیعت آب و هوایی بوشهر نیز گرم و تر است . در فصل تابستان(گرم و خشک) رو به سوی خورشید(گرم و خشک) ، عمل ریاضت تسخیر آفتاب را انجام داد . تا به خیال خویش ، نفس فلکی خورشید را مسخر خویش نماید . و در نهایت دچار مکاشفات ناصحیح شد . و به انحراف کشیده شد . بنابراین یک پیر و استاد کامل اگر در فصل تابستان (گرم و خشک) ، من باب مثال هنگامی که زمان اربعین موسوی است . (سی روز ذی قعده و ده روز ذی حجه ) که فعلا در فصل تابستان قرار دارد . دستور خاص اربعین موسوی آن سال را به سالک تحت تربیت خویش دهد . (دستور اصلی اربعین مجموعا دوازده دستور خاص است که با دوازده برج و دوازده امام و با دوازده نبی تطابق دارد ) اگر مجموعا دستور آتشی باشد . و طبیعت مزاجی سالک نیز آتشی باشد . استاد باید دقت نماید که وی در چه منطقه ای زندگی می نماید . کدام اقلیم کدام شهر به کدام طالع امارت و با چه طبیعت آب و هوایی ،اگر محل اسکان سالک منطقه ای گرم و خشک نظیر شهر مقدس قم باشد . باید به سالک تحت تربیت خویش توصیه نماید که به منطقه ای با آب و هوای سرد و تر و یا معتدل برود . تا مزاج عنصری وی در اثر انجام دستور نامتعادل نشود . نکات👇 1: حال عزیزان در یابند که چرا بعضی از بزرگان معاصر ما که در این علوم(علوم غریبه و طب و نجوم ) استاد هستند . در فصل تابستان از قم به مناطق ییلاقی سفر می نمایند . 2: همانگونه که عزیزان مشاهده می نمایید . فهم درست و کامل نظام چهار عنصری قدیم بیشترین نقش را در درک علوم قدیمه ماوراء دارد . 3:بخش زیادی از احکام نجوم احکامی نیز تابع طبایع عناصر اربعه است . من باب مثال زحل از آن جهت نحس است که سردی و خشکی را به افراط دارد . یعنی متعادل نیست . و شمس سعد است چون گرمی و خشکی را به اعتدال دارد . 4: برای اینکه شخص بتواند در علومی نظیر کیمیا و نجوم احکامی و طب و حتی علم جفر و حروف موفق شود . باید درک درستی نسبت به نظام چهار عنصری قدیم پیدا نماید . و برای این مهم باید علاوه بر مطالعه کتب نجومی و طبی و کیمیا کتب طبیعیات و علم النفس فلسفه قدیم را نیز مطالعه نماید . 5: همانگونه که می بینید . این علوم به هم مرتبطند . و بدین خاطر در ازمنه پیشین به طبیب ، حکیم می گفتند . زیرا اکثر طبیبان مانند شیخ الرئیس ابن سینا علاوه بر طبیب بودن ، در فلسفه و حکمت استاد بودند . 6: به نظر فقیر پیشینیان نیز به همه احکام نجومی آنچنان که باید و شاید دست نیافتند . 7 : یکی از اساتید معاصر و در قید حیات که در علوم غریبه تبحر دارند . و از شاگردان فلسفی علامه طباطبایی می باشند . به کسانی که به ایشان برای یادگیری علوم غریبه مراجعه می نمودند . ابتدا فلسفه و حکمت اسلامی تدریس می نمودند اگر شاگرد دروس فلسفه را به درستی می گذراند . آنگاه شروع به آموختن این علوم به شاگرد می نمودند . و طبیعتا اکثر شاگردان همان ابتدا فرار می نمود . زیرا که نمی فهمیدند که اگر فسلفه را پایه ای ندانند .موفق نخواهند شد . @soltannasir 🌨
به کانال سلطان نصیر بپیوندید مباحث شامل :مهدویت، دشمن شناسی تصوف و عرفان اسلامی ، حکمت ، علوم غریبه و خفیه ، ادیان ، اسطوره از منظری کاملا متفاوت آدرس ما 👇👇👇 @soltannasir
عزیزانی که اخیرا 👆👆👆 به کانال سلطان نصیر پیوسته اند . و دروس اربعین را نخوانده اند . برای فهم مطالب ارسالی اخیر ، علی الخصوص آخرین ارسال ، دروس اربیعینات را سرچ نموده و از ابتدا بخوانند. همچنین 👇👇👇 با معرفی ما به دوستانتان و علاقه مندان به مباحث کانال سلطان نصیر ما را یاری نمایید . 🙏🙏🙏 @soltannasir
@soltannasir {درد و دل 59} { در اهمیت علم جغرافیا و البلدان 19} ادامه نکته 7: 👇👇👇 حال عزیزان جوینده این علوم نگاهی به اسامی تنی چند از بزرگان علوم غریبه و خفیه بیندازند . تمامی این بزرگان کم و بیش با فلسفه و طب آشنایی داشته اند . 1: علامه سکاکی خوارزمی 2: خواجه نصیرالدین طوسی 3:علامه محمود دهدار شیرازی 4: علامه شیخ بهاالدین عاملی 5: میرداماد 6: میر فندرسکی 7: شیخ اکبر محمد محی الدین ابن عربی 8: شیخ المشایخ سعدالدین حمویه 9: شیخ الاشراق شهاب الدین یحیی سهروردی از میان معاصرین 👇👇 10: علامه شعرانی 11: علامه رفیعی قزوینی 12: سید موسی زرآبادی (در فلسفه مشاء ) 13: شیخ مجتبی قزوینی (فلسفه مشاء) 14: علامه طباطبایی 15: استاد حسن الهی (برادر علامه طباطبایی) 16: سید مهدی قاضی فرزند آیت الله قاضی بزرگ 17: علامه حسن زاده آملی 18: آیت الله سید عبدالکریم کشمیری 19: آیت الله حجت هاشمی خراسانی 20: آیت الله شیخ حسنعلی نخودکی 21: سید ابوالحسن حافظیان 22: علامه سردار کابلی 23: علامه شمس الدین آملی بزرگان متبحر در این علوم بسیار اند . اسامی تنی چند از معروف ترین این بزرگان را به عنوان شاهد آوردیم . تا عزیزان ملاحظه نمایند . که تقریبا تمام این اعاظم ، با فلسفه و علم النفس و طبیعیات قدیم و طب آشنایی داشته اند . و همچنین اکثر این بزرگان شخصیت های جامعی در علوم مختلف بوده اند . عزیزانی که علاقه مند به یادگیری این علوم می باشند . و آرزو دارند که روزی پای در جای پای بزرگان این علوم بگذراند . باید بدانند که بدون یادیگیری علوم مختلف قدیمه نمی توانند . در این علوم موفق شوند . زیرا جملگی علوم به یکدیگر مرتبطند . و نکات بسیار ظریفی وجود دارد که جویندگان این علم از آن بی خبرند . برای مثال علم البلدان و جغرافیا ، مقدمه یادگیری علم سیمیا است . 😊 ممکن است شخصی بدون دانستن علم البلدان و جغرافیا ، بتواند به علم سیمیا عملی دست بیابد . چنانچه فقیر دیده ام که بعضی از دراویش بدون دانستن علم البلدان و جغرافیا در بخش عملی سیمیا توانمندی هایی داشته اند . منتهی اینان(افرادی که علم البلدان نمی دانند ) فقط به حد ابتدایی این علم می رسند . و هرگز نمی توانند به حد انتهایی علم سیمیا برسند . نکته 1: علم البلدان و جغرافیا و اقالیم از جنبه جغرافیای معنوی و مثالی و ابعاد مختلف زمین ، در باب علم سیمیا کلید می باشد . یعنی صرف خواندن کتب جعرافیایی قدیم ، کمکی در باب باز شدن در علم سیمیا بر شخص نمی نماید . نکته 2: از میان موجودات مختلف پریان (موجودات آبی) متخصص در علم سیمیا هستند . بدین خاطر ، تسخیر آنان حتی از تسخیر ملک الموکلین قرآنی نیز سخت تر می با شد . و بسیاری از افرادی که سعی نمودند این موجودات را مسخر خویش نمایند . بدلیل تصرفات ذهنی این موجودات در خیال آنان از تسخیر منصرف شده اند . و یا دیوانه شده اند و یا خود مسخر این موجودات شده اند . فقیر نشنیده ام در میان اساتید علوم غریبه کشور عزیزمان ایران ، شخصی توانسته باشد . یک فامیل یا خاندان پری را مسخر خویش نماید . نکته 3: علم سیمیا فقط علم تصرفات در خیال نمی باشد . علم احضارات در آب و آینه بر خلاف نوشته بعضی کتب ، جزء زیر مجموعه علوم سیمیا می باشد . همچنین علم سفر به عوالم مختلف روی زمین نیز جزئی از زیر مجموعه علوم سیمیا می باشد . نکته 4: هنگام بین الطلوعین (نیمه دوم آن) 940 بار گفتن ذکر «عزیز» که از اذکار 👈آبی👉 است . در طلب علم سیمیا مفید می باشد . نکته 5: یکی از توصیه هایی که فقیر از اساتید این علوم(غریبه و خفیه ) در ابتدای شروع سیر مطالعاتی این علوم شنیده ام . مطالعه کتاب مفاتیح العلوم خوارزمی و سپس کتاب نفائس الفنون فی عرایس العیون علامه شمس الدین آملی است . که هر دو کتاب در بازار کتاب موجود است . نکته 6: فقیر علاوه بر انتقادی که به اساتید این علوم در باب خساست در باب یاد دادن این علوم به مستعدین دارم . انتقادی هم به جویندگان این علوم دارم . امروزه در عصر دلو ما شاهد این مسئله هستیم که افراد زیادی به دنبال یادگیری علوم خفیه هستند . فردی که فهم کتب فلسفی و یا حساب و هندسه و هیئت و نجوم و طب قدیم برای وی مشکل است . باید بداند که هیچ گاه در علوم غریبه هم به مقام استادی (واقعی) نائل نخواهد شد . همه بزرگان این علوم جز نوابغ زمان خویش بوده اند . بنابراین هر کسی استعداد یادگیری این علوم را در حد اعلی ندارد . این نکته ای است که متاسفانه بسیاری از دوستداران این علم آن را درک نمی نمایند . این بدان معنی نیست که دوستداران واقعی این علوم ناامید شوند . با همت و پشتکار زیاد می توان بر محدودیت ها غلبه کرد . روی سخن فقیر بیشتر با کسانی است که در فهم ساده ترین مسائل مشکل دارند . @soltannasir 🌊💧💦🌊💧
@soltannasir { درد و دل 60} { در اهمیت علم جغرافیا و البلدان 20} حکایت 👇👇👇 { نقلست که یکبار شیخ ابوسعید ابوالخیر قصد زیارت مرو کرد بفرمود تا کلوخ برای استنجاء در توبره نهادند گفتند شیخا در مرو کلوخ همی یابیم سر این چیست شیخ گفت: که شیخ ابوبکر واسطی گفته است و او سر موحدان وقت خویش بوده است که خاک مرو خاکی زنده است روا ندارم که من بخاکی استنجا کنم که زنده باشد واو را ملوث گردانم } (تذکرة الاولیا ذکر شیخ ابوبکر واسطی ) در قسمت پایانی درد و دل 57 از کلی بودن ویژگی های معنوی اقالیم سبعه و همچنین احکام طالع عمارت یک شهر سخن گفتیم . و همچنین گفتیم که هر شهر را ویژگی هایی است . که نمی توان آن را به تاثیر کواکب نسبت داد . یکی از این ویژگی ها وجود عوالم موازی ، و مثالی است . که گاه عالم این فرومایگان است و گاه عوالم معنوی ای می باشد . که اولیای الله به آن راه دارند . نظیر عالم خاص در اطراف مسجد مقدس جمکران و یا مسجد سهله ، که بدان پیشتر اشاره نمودیم . که وجود چنین مکان هایی در بعضی نقاط جهان ، باعث مقدس بودن آن نقاط می باشد . عزیزان انتخاب محل مناسب برای زندگی بنا به هدفی که شخص در زندگی انتخاب نموده است . بسیار مهم است . عزیزان دروس تشابه انوار را به یاد بیاورند . همانگونه که اذکار دارای انوار مشخص می باشند . و نور اذکار ادیان مختلف با یکدیگر متفاوت است . «فکر» نیز دارای قدرت و انرژی می باشد . یکی از مسائلی که در باب اقلیم شناسی و خاک شناسی معنوی باید عزیزان به یاد داشته باشتند . این است که در هر نقطه ای که یک سری از اعمال و تفکرات در آن(نقطه) بیش از سایر اعمال انجام می شود . انوار و یا ظلمات اعمال مردمان آن نقطه ، در بعد مثالی و اختری آن شهر ، «جو » معنوی آن شهر را بوجود می آورد . من باب مثال در حرم اهل بیت ، در اثر انجام نماز جماعت ، و اذکار و نمازهای مستحبی و توسلات و ادعیه و مناجات با حق ، انوار زیادی ایجاد می شود . علامه سید محمد حسین حسینی طهرانی ، اگر درست در خاطر فقیر باشد در کتاب نور ملکوت قرآن می فرمودند . که این مسئله مهمترین علت ، ساختن حوزه های علمیه (نجف و قم و مشهد و کاظمین و کربلا ) در نزدیکی حرم اهل بیت است . زیرا علمای قدیم شیعه از این مسئله اطلاع داشتند . و سعی می نمودند . با ساختن حوزه های علمیه در نزدیکی محل تجمع انوار (نمازها و اذکار و توسلات و..) طلاب را در حال و هوای معنوی قرار دارند . تا از این انوار معنوی که در آن نقطه تجمع دارد . استفاده نمایند . و بتوانند بهتر به مطالعه علوم دینی بپردازند . همچنین مرحوم آیت الله العظمی بهجت فومنی ، تاکید بسیاری داشتند که طلاب علوم دینی ، در نزدیکی حرم کریمه اهل بیت ، خانه تهیه نمایند . و هم اینکه هر روز به زیارت حرم حضرت معصومه(س) بروند . علت این تاکید ایشان استفاده طلاب از تجمع انوار در آن نقطه بوده است . همچنین نقل است که ایشان در جایی گفته اند . که هر کدام از این امام زاده ها مانند میوه های مختلف می مانند . که ویتامین های مختلف دارند . و به زیارت یک امام یا امام زاده خاص بسنده نشود . در واقع منظور ایشان از بیان این جمله این بوده است که نور ولایت هر امام زاده ای بنا به نسبتی که به یک امام خاص دارد . و اینکه چه اعمال مستحبی ای را با چه کیفیتی انجام می داده است . و چه حال معنوی ای( بسط و قبض و سکر و صحو و محو و ..) بر وی غالب بوده است . با نور ولایت امام زاده دیگر فرق دارد . و از انوار مختلف برخوردار شوید و به یک نور بسنده ننمایید . (البته منظور انوار جهان اسلام است ) حال عزیزان توجه نمایند که علاوه بر مسئله نور و انوار ، فکر و آگاهی نیز مسئله بسیار مهمی می باشد . که دشمنان ما با مطالعات گسترده روانشناسی و ماوراء سال هاست در این باب فعال هستند . عزیزان افکار و آگاهی نیز دارای فرکانس انرژی ظریف هستند . هنگامی که در شهری به مانند شهر مقدس «قم » و علی الخصوص در منطقه اطراف حرم حضرت فاطمه معصومه(س) ، حوزه های علمیه متعدد وجود دارد . که در آن مدرسین و طلاب مشغول آموزش علوم اسلامی هستند . در نتیجه امواج فکر و آگاهی علوم اسلامی شیعه ، در آن نقطه موج غالب می باشد . حال اگر طلبه ای مستعد در آن نقطه ، ساکن باشد و شروع به آموزش و یادگیری علوم اسلامی نماید . این طلبه مستعد اگر استعداد معنوی و گیرندگی بالایی داشته باشد . بسیار سریع می تواند ، با یکی شدن و هم راستا شدن افکارش با موج آگاهی غالب در آن نقطه ، از موج آگاهی افکار علوم اسلامی شیعی که در فضای آن منطقه وجود دارد . استفاده نماید ، و علوم اهل بیت را سریع یاد بگیرد . گاه در سیر تفکرات خویش به مسائلی برسد . که آنان را در کتب نخوانده است . .... ادامه دارد @soltannasir 🎼🎧🎤🎼🎤🎼🎧🎤🎼🎧🎤🎼
@soltannasir به آن دسته از عزیزانی که دروس تشابه انوار و حج را نخوانده اند . توصیه می نمایم که این دروس را مطالعه نمایند که به فهم مطلب ارسالی و مطالب آینده کانال کمک می نماید . آدرس دروس تشابه انوار 👇👇👇👇
@soltannasir { درد و دل 61} { در اهمیت علم جغرافیا و البلدان 21} ادامه ..👇👇 گاه در سیر تفکرات خویش به مسائلی برسد که آنان را در کتب نخوانده است . و ممکن است هنگامی که کتب را مطالعه می نماید . و یا در سر کلاس درس ، با آن مطلب روبرو شود . در حالی که وی بدون خواندن و شنیدن آن مطلب به آن رسیده بود . و این نتیجه هم راستا شدن آگاهی و فکر این شخص با مجموعه آگاهی هایی که در باب علوم دینی در «جو» معنوی شهر قم علی الخصوص در نزدیکی حرم کریمه اهل بیت موجود است . می باشد . نکته1 : طبیعی است هر چقدر شخص از نقطه مرکز تجمع انوار و نقطه تجمع فکر و آگاهی دورتر شود . این هم راستایی با نقطه تجمع آگاهی مشکل تر است . نکته 2:اولیا الله از همین روش هم راستا شدن آگاهی خویش با تجمع آگاهی در علوم مختلف برای دریافت آن علوم استفاده می نمایند . یکی از عللی که اولیا الله می توانند در هر علمی سخن بگویند ، دقیقا همین مسئله است . یعنی یک ولی خدا با مطالعات اندک در حیطه یک دانش می تواند . با هم راستا شدن آگاهی خویش با مجموعه تمام آگاهی هایی که در حیطه آن دانش خاص وجود دارد ، از آن دانش خاص تا حدی برخوردار شود . نکته 3: شخصی که در حیطه یک دانش خاص مقدمات فهم آن دانش را در خود فراهم ننموده است . اگر پای در مقام ولایت بگذارد . با هم راستا شدن ذهن و آگاهی خویش با تجمع آگاهی در حیطه آن دانش خاص ، ممکن است بتواند به آگاهی آن دانش دست بیابد . اما فهم درستی از آن دانش نخواهد داشت . بنابراین چنین شخصی با وجود آنکه ولی خدا است نمی تواند . قسمت های خوب و بد آن دانش را از هم جدا نماید و به دانش و معارف جدیدی دست پیدا نماید . نکته 4: اولیای الله هر چقدر که در سیر روح پیشرفتشان بیشتر شود و منازل بیشتری را سپری نمایند . و به اصطلاح در مقامات ولایت متمکن شوند . از فواصل دورتری توانایی هم راستا شدن با آگاهی دانش های مختلف را دارند . به همین دلیل هر دانشی که دشمنان جهان اسلام (انجمن های مخفی و قبالیست ها و ...) در آزمایشگاه های فوق سری خویش بر روی آن تحقیق می نمایند . و کدها و اسراری را که باز می نمایند . جزئی از آگاهی جهانی می باشد . و دیگر نابود نمی شود . و قابل دریافت برای اکابر اولیا الله می باشد . منتهی این دریافت تنها زمانی مثمر ثمر خواهد بود . که این اکابر(اولیاالله) ، مقدمات فهم این دانش ها را در خویش فراهم نموده باشند . که متاسفانه علی الظاهر اکابر اولیای الله جهان اسلام ذوق علوم جدید را آنچنان که باید و شاید ندارند . 😔 نکته 5 : اعضای انجمن های مخفی با کمک استفاده از همین تکنیک هم راستا شدن با آگاهی ، تا کنون توانسته اند . اسرار جادو و علوم باستانی را تا حدی رمز گشایی نمایند . زیرا درست است که بخش زیادی از اسرار علوم باستانی از بین رفته است و یا در دل خاک پنهان مانده است . منتهی آگاهی آن در «جو» معنوی👈 خاک👉 مناطق باستانی موجود است . و این یکی دیگر از دلایل حمله به خاک کشور عراق بود . و پیروان انجمن های مخفی در تمام نقاطی که روزگاری معابد این خدایان فرومایه بوده است (در کشور عراق) یا در نزدیکی این مناطق معبد و لژ دارند . و مراسم اجرا می نمایند . زیرا هر چقدر به جغرافیای منبع آگاهی دانش ارتباط با این خدایان فرومایه نزدیک تر باشند . دانش مربوطه سریع تر برای آنان رمز گشایی می شود . نکته 6 : عالم ربانی میرداماد استرآبادی در کتاب قبسات خویش نقل نموده است که : شاگردان ارسطو هر وقت مشكلی علمی داشتند به كنار قبر ارسطو می رفتند و آنجا مباحثه مي‌كردند حل مي‌شد . حال عزیزان دقت نمایند که در زیارت قبور بزرگان(چهارده معصوم و انبیا ، امام زادگان ، اولیاء الله ، و علمای بزرگ) چه اسراری نهفته است . با زیارت قبور این بزرگان. زائر علاوه بر استفاده نوری از مقبره این بزرگان ، به محل تجمع آگاهی علوم این بزرگان نزدیک می شود . و می تواند استفاده علمی ببرد . نکته فوق العاده مهم 7 : اولیای الله جهان اسلام و علی الخصوص اکابر آنان جدای از اصحاب خانقاه از اقطاب سلاسل صوفیه (شیعه و سنی)و علمای ربانی حوزه های علمیه شیعه و اساتید علوم غریبه هستند . اگر مسئولیت جهان اسلام و مبارزه باطنی با جحودان عالم بر عهده این آقایان بود . تا به حال نشانی از اسلام و مسلمانی بر روی زمین باقی نمانده بود . نکته 8 : حال عزیزان نگاهی به اشخاصی که امروزه در میان جامعه به عنوان ولی خدا شناخته می شوند بیندازند . نکته جالب در باب این افراد این است که مریدان نه تنها آنان را ولی خدا می دانند بلکه با صفت کامل مکمل و واصل ، از آنان یاد می نمایند . نمی دانم صفت کمال ، در پندار این مریدان چیست . سخنان و آثار آقایان در دست است . جملگی آقایان ریزه خوار بزرگان پیشین هستند . ادامه دارد ... @soltannasir 🌓🌓🌓🌓🌓🌓
@soltannasir {درد و دل 62} { حکایاتی مرتبط به دروس } در کتاب نفحات الانس جامی به نقل از کتاب رساله اقبالیه( در حالات شیخ علاءالدوله سمنانی ) آمده است . 👇👇 { درویشی از شیخ (علاءالدوله سمنانی )سوال کرد که : «چون این بدن را در خاک ادراک نیست ، و بدن مکتسب با روح از وی مفارق شده اند ، و در عالم ارواح حجاب نیست ، چه احتیاج به سر خاک رفتن و فایده چیست ? چه در هر مقامی که توجه کند به روح بزرگی ، همان باشد که به سر خاک رفته .» شیخ گفت : « فایده بسیار دارد . یکی آن که چون به زیارت کسی می رود ، چندان که می رود توجه او زیادت می شود ، و چون به سر خاک می رسد و به حس مشاهده کند خاک او را ، حس او نیز مشغول او شود و بکلی متوجه گردد و فایده بیشتر باشد . و دیگر آن که هر چند ارواح را حجاب نیست و همه جهان او را یکی است ، اما در بدنی که هفتاد سال با او صحبت داشته باشد و بدن محشور او که بعد از حشر ابدالآباد خواهد بود آنجا باشد ، به آن موضع نظر او و تعلق او بیشتر بود که به مواضع دیگر .» پس حکایت کرد که : « یک نوبت در خلوت جنید قدس الله تعالی سره بودم ، و از خلوت وی ذوق تمام می رسید به سبب جنید که در آن خلوت بوده بود . بیرون آمدم و به سر خاک او رفتم . آنجا ذوق نیافتم .این معنی را با خدمت شیخ (عبدالرحمن اسفراینی ) قدس سره بگفتم . فرمود که : آن ذوق به سبب جنید یافتی یا نه ? گفتم : بلی گفت : در موضعی که در عمر خود پیداست که چند نوبت آنجا بوده باشد وقتی که ذوق حاصل می شود ، در بدنی که چندین سال دایم با او صحبت داشته بود ، اولی باشد که ذوق بیشتر حاصل شود . اما شاید که به سبب مشغولی حس بر سر خاک در توجه تقصیری افتاده باشد . آخر در خرقه ای که اهل دلی پوشیده باشد ذوق آن مشاهده می توان کرد ، و بدن از خرقه نزدیکتر است . و فواید زیارت بسیار است . کسی اینجا توجه کند به روحانیت مصطفی_صلی الله علیه و سلم فایده یابد ، اما اگر به مدینه رود روحانیت مصطفی صلی الله علیه و سلم فایده یابد ، اما اگر به مدینه رود روحانیت مصطفی صلی الله علیه وسلم از رفتن او و رنج راه او با خبر باشد . و چون به آنجا رسد به حس ببیند روضه پاک آن حضرت را و بکی متوجه شود . فایده آن را با فایده این چه نسبت ? و اهل مشاهده را این معنی تحقیق باشد . » (نفحات الانس جامی صفحات 442 و 443) نکته : شیخ علاالدوله سمنانی از صوفیان و عرفای بزرگ قرن هفتم و هشتم ایران است که اهل سنت و شافعی مذهب بوده و به مانند اکثر صوفیان و عرفای بزرگ جهان اسلام شیعه مشرب بوده است . حرکت وی به عنوان یک از پیران بزرگ سلسله کبرویه و سایر اعضای این سلسله(نجم الدین کبری ،مجدالدین بغدادی ، سیف الدین باخرزی، سعدالدین حمویه ، نجم الدین رازی ،جمال الدین احمد جورفانی ،محمود مزدقانی ، رضی الدین علی لالا ، میرسید علی همدانی ، خواجه اسحق ختلانی ، امیر سید عبدالله برزش آبادی ، سید محمد نوربخش ، شاه قاسم نوربخش و ....) در قرن هفتم الی دهم نقش بسیار مهمی در فراهم آمدن زمینه پذیرش مذهب تشیع در کشور ایران داشته است . (ص) @soltannasir
@soltannasir { درد و دل 63} {حکایت مرتبط با دروس 2} حضرت آقای مجتهدی در اوایل ورودشان به شهر مقدس قم چند روزی را در منزل مرحوم حاج حسین آقا مصطفوی کتابفروش به سر می بردند و در آن ایام کرامات عدیده ای از ایشان به منصه ظهور پیوست که فقط به نقل یکی از آنها بسنده میکنم . مرحوم مصطفوی برای من تعریف کردند : 👇👇 { روزی حضرت آقای مجتهدی پس از ساعتی گفتگو که با هم داشتیم به من فرمودند : مرا تنها بگذارید ! می خواهم خلوتی داشته باشم . من حسب الامر به اتاق خودم رفتم و سرگرم مطالعه شدم . پس از مدتی صدایی به گوشم رسید و احساس کردم که آقای مجتهدی تنها نیستند و با کسی صحبت میکنند ! حس کنجکاوی ام تحریک شد .از شیشه به داخل اتاق نگاه کردم .دیدم که ایشان با حالتی خاص دراز کشیده سرگرم صحبت اند ولی قراین امر از به خواب رفتن آن ولی خدا حکایت می کند ! ضبط صوت را برداشتم و داخل همان اتاق شدم تا صحبت های آقای مجتهدی را بر روی نوار ضبط کنم ! حدود سه ربع ساعت آقای مجتهدی در حالت بیخودی و بدون وقفه به زبانهای مختلف صحبت میکردند گاه به زبان فصیح عربی گاه به زبان فارسی و آذری و گاه به زبان فرانسه و انگلیسی و آلمانی ! با خود گفتم : آقای مجتهدی زبان فرانسه و انگلیسی و آلمانی را مانند زبان مادری صحبت میکنند انگار سال ها در انگلیس و فرانسه و آلمان زندگی کرده اند ! این سخنان در آن حالت بیخودی به حدی متین و استوار و در عین حال بدون وقفه و به صورت رگبار بر زبان ایشان جاری میشد که حیرت مرا برانگیخت ! از آن اتاق بیرون آمدم و در اتاق خودم سرگرم شنیدن سخنانی شدم که بر روی نوار ضبط کرده بودم .دقایقی گذشت و پسرم آمد و گفت : آقا با شما کار دارند ! به خدمت آقای مجتهدی شرفیاب شدم . به نظرم رسید در عرض این مدت کوتاه خیلی لاغر شده اند !و سراپای ایشان در عرق غوطه ور بود . همین که نگاه ایشان به من افتاد فرمودند : المجالس بالامانه! ما شما را امین میدانیم و حیف است که در امانت داری شما خللی وارد شود لطفا نواری را که پر کرده اید به من مرحمت کنید ! رفتم و نوار را آوردم و به ایشان دادم .حضرت آقای مجتهدی نوار را خرد کردند و فرمودند : قرار نیست که این گونه سخنان در جایی ثبت و ضبط شود ! گفتم : تعجب من در این است که شما انگلیسی و فرانسه و آلمانی را به راحتی زبان فارسی و آذری صحبت میکردید و .... آن مرد خدا سخن مرا برید و فرمود : "از تو زین پس پرده داری می سزد "} (در محضر لاهوتیان جلد اول خاطره پنجاه و نهم صفحات 274 و 275) حکایتی دیگر از تذکرة الاولیا عطار نیشابوری : 👇👇👇 {نقل است که ابوحفص حداد را عزم حج افتاد . و او عامی بود و تازی نمی دانست . چون به بغداد رسید ، مریدان با هم گفتند که شینی (زشتی ، عیب) عظیم باشد که شیخ الشیوخ خراسان را ترجمانی باید تا زبان ایشان را بداند . پس جنید مریدان را به استقبال فرستاد و شیخ بدانست که اصحابنا می اندیشند . در دم تازی گفتن آغاز کرد چنانکه اهل بغداد در فصاحت او عجب ماندند . } @soltannasir 🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾
@soltannasir {درد و دل 64 } { حکایت مرتبط با دروس 3}  آقای مهندس احمد حسنی طباطبائی که پس از پایان تحصیلات متوسطه در قم برای ادامه تحصیل عازم کشور آلمان شده بود در طول اقامت پانزده ساله خود در آنجا سه بار به زیارت حضرت آقای مجتهدی نایل آمد. این سه دیدار به اندازه ای عجیب و شگفت انگیز است که باورکردن آنها برای کسانی که با آن ولی خدا آشنا نبوده اند ، بسیار دشوار است ولی افرادی که از قدرت روحی ایشان آگاهی دارند در صحّت این ماجراها تردید نمی کنند. ایشان برای من تعریف کردند :هنگامی که در شهر »آخن« اقامت داشتم، روزی از روزها که از دانشگاه به آپارتمان خود مراجعه کردم یادداشتی در پشت در افتاده بود . در آن یادداشت ، حضرت آقای مجتهدی نوشته بودند که برای انجام کاری به آلمان آمده ام و می خواهم شما را هم ببینم و محلّ ملاقاتی را که تعیین کرده بودند کوه اَیفل، منطقه ییلاقی واقع در غرب آلمان بود!  شبانه به راه افتادم تا به دامنه کوه اَیفل رسیدم. برف سنگینی باریده بود به طوری که برف تا زانوی مرا فرا می گرفت و راه عبور به خاطر بارش برف مشخص نبود و من در دامنه کوه حیران و سرگردان در جستجوی راهی بودم . تا خود را به محل ملاقات برسانم ولی کوشش های من به جایی نرسید ، دلهره و اضطراب امانم را بریده بود ، در همان اثنا صدایی از بالای کوه شنیدم که می گفت:احمد آقا! یا علی بگو و بیا بالا! و همزمان با شنیدن این صدا دو نور مانند نورافکن دامنه کوه را روشن کردند. تردیدی نداشتم با اطمینان به اینکه این صدا، صدای آقای مجتهدی است زیرا از قبل با لحن صحبت ایشان در مدتی که در خانه پدری من در قم سکونت داشتند ، آشنایی داشتم . مسیر تابش نور را در پیش گرفتم و یا علی گویان خود را به بالای کوه اَیفل رسانیدم. و در آن جا آقای مجتهدی را دیدم که ایستاده اند و انتظار مرا می کشند ! سلام کردم و ایشان ضمن جواب سلام و خوشامدگویی ، صورتم را بوسیدند . خواستم دست آن ولی خدا را ببوسم ، اجازه ندادند و مرا با خود به کلبه کوچکی که در آن حوالی بردند که زن سالخورده ای در آنجا بود.  پیرزن که با قهوه داغ از ما پذیرایی می کرد ، پسری داشت که به سرطان حنجره مبتلا شده در همان کلبه بستری بود. می دیدم که آن زن مسیحی پروانه وار به دور آقای مجتهدی می چرخد و نسبت به ایشان علاقه شدیدی نشان می دهد و من از ماجرایی که ساعتی پیش میان او و آن مرد خدا اتّفاق افتاده بود، اطّلاعی نداشتم. حسّ کنجکاوی ام تحریک شده بود. پس از دقایقی استراحت و صرف چند فنجان قهوه، از آن پیرزن مسیحی پرسیدم: شما این آقا را قبلاً دیده بودید؟و گفت: چند ساعت پیش او را برای اوّلین بار در اینجا دیدم و فکر می کردم که پسر حضرت مریم به کمک من آمده است!  گفتم: شما چه مشکلی داشتید؟  گفت: حدود سه ماه پیش تنها پسرم به سرطان حنجره مبتلا شد و غدّه بزرگی که در ناحیه بیرونی گلوی او رشد کرده بود، تارهای صوتی فرزندم را فلج کرده و نمی توانست صحبت کند. فرزندم روز به روز ناتوان تر می شد تا حدّی که از چند روز پیش قادر به راه رفتن نبود و پزشک معالج او نیز که از درمان او ناامید شده بود به من سفارش کرد که او را در کلبه کوهستانی خود بستری کنم. و بیش از این با تزریق آمپول و خوراندن دارو آزارش ندهم ! فهمیدم که کار از کار گذشته و فرزندم را جواب کرده اند .  دو روز پیش به هنگام غروب، طبق اعتقاداتی که ما مسیحیان داریم دست به دامان حضرت مریم شدم و شفای فرزندم را از او خواستم. برای چند لحظه خوابم برد. در عالم رؤیا حضرت مریم به دیدن من آمد و گفت: پرونده عمر پسر تو بسته شده است و از دست من کاری برنمی آید!  گفتم: فرزند شما حضرت عیسای مسیح، مرده ها را زنده می کرد، فرزند من که هنوز نمرده است! از او بخواهید که کمکم کند. او تنها فرزند من است و من بی او زنده نمی مانم!  فرمود: از دست فرزند من هم در این مورد کاری ساخته نیست! گفتم : پس راهی جلوی پای من بگذارید ! مستأصل و درمانده ام و به راهنمایی شما نیاز دارم .      ادامه ...👇👇👇 (ع) (ع) (س) @soltannasir
@soltannasir { درد و دل 65 } { حکایت مرتبط با دروس 4} ادامه 👇👇👇  فرمود: من و فرزندم وقتی با مشکلات لاینحلّی مواجه می گردیم دست به دامان پیامبر اسلام می شویم. او و فرزندانش در نزد خدا بسیار مقرّب اند و خداوند دعای آنان را مستجاب می کند.  گفتم: چگونه با این پیامبر خدا ارتباط برقرار کنم؟!  فرمود: همین طور که با من ارتباط پیدا کردی! نام او: محمّد (ص) است و دختری دارد به نام فاطمه(س) که در نزد خدا بسیار عزیز و گرامی است و او پسری دارد به نام مهدی(عج) که امروز حجّت خداوند در روی زمین است. به این سه اسم مبارک متوسّل شو و از مادرِ این حجّت خدا بخواه تا شفای فرزندت را از مهدی (عج) بخواهد. تا این که چند ساعت پیش این جوان به کلبه  وقتی که از خواب بیدار شدم این سه اسم مبارک را هنوز به خاطر داشتم. نشستم و با اضطرار و اصرار زیاد از فاطیما (فاطمه(س) ) خواستم تا شفای فرزندم را از مهدی بخواهد. تا این که چند ساعت پیش این جوان به کلبه من آمد و گفت: مادر! غصّه نخور، فرزندِ فاطیما (فاطمه(س) ) پسرت را شفا می دهد! هنگامی که او را دیدم فکر کردم عیسای مسیح به سراغ من آمده است! همین که این تصوّر در خاطرم نقش بست، به من گفت: من عیسای مسیح نیستم! بلکه خاک پای کسی هستم که شفای فرزند خود را از مادرِ او می خواستی. من مأموریت دارم که بشارت شفای پسرت را به تو ابلاغ کنم!  و بعد در کنار بستر فرزندم نشست و سرگرم خواندنِ اورادی شد. و سپس دست خود را به زیر کمر فرزندم برد و کلمه ای را با صدای بلند بر زبان آورد که شباهتی به آن سه اسم نداشت و لحظاتی بعد فرزندم در بستر خود نشست و به من گفت: مادر! خیلی تشنه ام، خیلی گرسنه ام! فرزندم چند روزی بود که اصلا احساس تشنگی و گرسنگی نمی کرد و اگر چیزی به او می دادم قادر به فرو بردن او نبود و لذا با تزریق سرمهای خوراکی از او پرستاری می کردم . لذا وقتی که گفت : خیلی تشنه ام ! خیلی گرسنه ام !  فهمیدم که عنایت مهدی کار خود را کرده و حالا تردیدی ندارم که او شفا یافته است از آن زن مسیحی پرسیدم: این آقا با چه زبانی با شما صحبت کرد که حرفهای او را می فهمیدی؟!  گفت: به زبان آلمانی! انگار سال ها است که در این حوالی زندگی می کند! او آدم عجیبی است !  از آقای مجتهدی پرسیدم: وقتی که دست در زیر کمر این جوان بیمار بردید، چه کلمه ای را با صدای بلند ادا کردید؟  فرمودند: احمد آقا جان! یک یا علی گفتیم و کار را تمام کردند!  در عرض چند ساعتی که آنجا بودیم حال آن جوان بیمار کم کم رو به بهبود گذاشت تا جایی که قادر بود با کمک گرفتن از عصای دستی حرکت کند و غدّه بزرگ گلوی او نیز رو به کوچک شدن گذاشته بود. و آن جوان با انقلاب حال عجیبی به مادر پیر خود دلداری می داد و می گفت : مادر غصه نخور ! احساس می کنم که دیگر مشکلی ندارم ، از این پس مثل همیشه سور و سات مورد نیازت را خودم تهیه می کنم ! دوران سختی ما سپری شده است ! باز مثل گذشته با هم زندگی می کنیم ، خدا بزرگ است ! با این که بیش از سی سال از این ماجرا می گذرد ، هرگاه که خاطره این دیدار ناگهانی را صحنه به صحنه مرور می کنم منقلب می شوم . (در محضر لاهوتیان، صفحات 305الی 309) نکته مهم : در حکایت اول جعفر آقای مجتهدی در حالت بیخودی ، به زبان های مختلف سخن می گفت . گاه ممکن است برای عده ای از سالکین الی الله نیز این اتفاق بیفتد یعنی در حالت بیخودی و یا غلبات وجد در هنگام هوشیاری توانایی حرف زدن به زبان های زنده دنیا را پیدا نمایند . چنین حالتی برای این دسته از سالکین حال است نه مقام زیرا اگر مقام بود . در غیر حالت بیخودی و حالت هوشیاری عادی نیز باید سالک توانایی حرف زدن به زبان های زنده دنیا را داشته باشد . چنانچه در حکایت شفای جوان آلمانی خواندید که جعفرآقای مجتهدی ، این توانایی را در غیر حالت بیخودی نیز داشته است . پس آن دسته از سالکینی که چنین حالاتی را یکی دو بار در غلبات وجد و یا بیخودی تجربه نموده اند . گمان نبرند که پای در ولایت گذاشته اند . نکته 2: بسیاری از کسانی که تجربه خلع بدن را در مراحل ابتدایی سلوک خویش داشته اند . توانایی فهم زبان های مختلف نه حرف زدن به زبان های مختلف را در خویش مشاهده نموده اند .   (عج) @soltannasir ☃☃☃☃☃☃☃☃☃☃☃☃☃☃
@soltannasir {درد و دل 66} { حکایت مرتبط با دروس 5} عالم ربانی و عارف صمدانی مرحوم آیت الله آقا سید عبدالکریم کشمیری برای من تعریف کردند : روزی در خدمت آقای مجتهدی بودم طلبه ای از در وارد شد و پس از لحظاتی درنگ ، سوال دشواری را در رابطه با یکی از موضوعات فلسفی عنوان کرد و از آقای مجتهدی خواست تا در آن مورد توضیح دهند ! من با خود می گفتم : جای طرح این سوال که اینجا نیست ! باید طلبه برود و از فلسفه دان های حوزه سوال کند ، آقای مجتهدی را با فلسفه چه کار ?! اینجا جای حال است نه قال ! آقای مجتهدی پس از چند لحظه تأمل ، آن سوال دشوار فلسفی رابا احاطه و اشراف کامل با بیانی ساده و دور از حشو و زواید به گونه ای پاسخ گفتند که موجب اعجاب من شد ! گویی سال ها در حوزه فلسفه تدریس کرده و با مبانی فلسفه الهی آشنایی کامل دارند ! و من که مطالعاتی در این زمینه داشتم ، مطالب ایشان را بسیار جامع و مانع می دیدم و به خود می گفتم که باید ملاصدراها بیایند و شیوه تبیین مسایل فلسفی را از آقای مجتهدی یاد بگیرند ! چه قدر ساده و راحت معضلات فلسفه را حل می کنند ! 😳 (کتاب در محضر لاهوتیان جلد اول خاطره 88 صفحه 361 ) همچنین مرحوم علامه سید محمد حسین حسینی طهرانی در کتاب روح مجرد ، که در حالات موحد کبیر جناب مرحوم حاج سید هاشم حداد موسوی نوشته اند . آورده اند که : 👇👇👇 {... حالات‌ آقا در اين‌ سفر بسيار قويّ بود. يعني‌ مقامات‌ و مراتب‌ توحيديّه‌ به‌ باطن‌ نشسته‌ و در نفس‌ متمكّن‌ شده‌ بود. بروزات‌ و ظهورات‌ خارجيّه‌ بسيار كمتر گرديده‌ بود. «فتوحات‌ مكّيّة‌» محيي‌ الدّين‌ عربي‌ ايشان‌ در اين‌ مسافرت‌ بسيار به‌ مطالعۀ كتاب‌ « فتوحات‌ مكّيّة‌ » محيي‌الدّين‌ عربي‌ مي‌پرداختند؛ نه‌ به‌ طوريكه‌ بخواهند از آن‌ استفاده‌ كنند، بلكه‌ براي‌ انطباق‌ محتويات‌ آن‌ با حالات‌ خودشان‌. در بعضي‌ از جاها ميگذشتند، و چون‌ در آن‌ اشكالي‌ نميديدند عبور مي‌نمودند؛ و غالباً چنين‌ بود. و امّا در بعضي‌ از جاها هم‌ ديده‌ مي‌شد كه‌ احياناً به‌ وي‌ اعتراض‌ داشتند و مطلب‌ وي‌ براي‌ ايشان‌ مورد پسند واقع‌ نمي‌شد. و بعضاً در اينگونه‌ مطالب‌ زود نمي‌گذشتند، و چند روز ميگذشت‌ تا آن‌ مطلب‌ با واردۀ حالي‌ ايشان‌ اندازه‌گيري‌ شود، و ردّ و يا قبولش‌ مورد امضا قرار گيرد و تثبيت‌ شود. از جمله‌ مطالب‌ وي‌ كه‌ براي‌ ايشان‌ در آن‌ روزها قابل‌ قبول‌ بود و وي‌ را بر اين‌ مطلب‌ مي‌ستودند، حقيقتي‌ بود كه‌ براي‌ ايشان‌ ايضاً مكشوف‌ افتاده‌ بود كه‌ حقيقت‌ تمام‌ قوا نور است‌؛ و نور امر واحدي‌ است‌ كه‌ بر حسب‌ موارد و عوالم‌، أسماءِ مختلفه‌ به‌ خود گرفته‌ است‌. همانطور كه‌ محيي‌الدّين‌ آورده‌ است‌ كه‌👇 «بدان‌ ـ كه‌ خدايت‌ مويّد بدارد ـ حقيقت‌ امر چنين‌ به‌ دست‌ ميدهد كه‌: اگر نور نبود هيچ‌ معلوم‌ و يا محسوس‌ و يا متخيّلي‌ أصلاً ادراك‌ نمي‌شد. و نور برحسب‌ اختلاف‌ اسامي‌ كه‌ براي‌ قواي‌ انساني‌ وضع‌ شده‌اند، اختلاف‌ اسم‌ پذيرفته‌ است‌. چرا كه‌ آن‌ أسماء در نزد عامّۀ مردم‌ عبارت‌ است‌ از اسمهائي‌ براي‌ قوا؛ و امّا در نزد عارفان‌ عبارت‌ است‌ از اسمهائي‌ براي‌ نوري‌ كه‌ بواسطۀ آن‌ ادراك‌ شده‌ است‌. بنابراين‌ چون‌ تو ادراك‌ كني‌ شنيدنيها را، آن‌ نور را سمع‌ و شنوائي‌ ميگوئي‌. و چون‌ ادراك‌ كني‌ ديدنيها را آن‌ نور را بَصَر و بينائي‌ نام‌ ميگذاري‌. و چون‌ ادراك‌ كني‌ لَمس‌ شدنيها را آن‌ نور را لمس‌ ميگوئي‌؛ و همچنين‌ است امر در متخیلات . بناءً عليهذا همان‌ نور است‌ كه‌ قوّۀ لامسه‌ است‌ نه‌ غير آن‌، و قوّۀ شامّه‌ و ذائقه‌ و متخيّله‌ و حافظه‌ و عاقله‌ و مفكّره‌ و مصوّره‌ است‌ نه‌ غير آن‌. پس‌ هر چيزي‌ كه‌ ادراك‌ انسان‌ بدان‌ انجام‌ گيرد غير از نور چيزي‌ نمي‌تواند بوده‌ باشد.» و از اين‌ فقرۀ دعاي‌ كميل‌: وَ بنُورِ وَجْهِكَ الَّذِي‌ أَضَآءَ لَهُ كُلُّ شَيْءٍ. «من‌ از تو سوال‌ ميكنم‌ به‌ نور وجهت‌ كه‌ از آن‌ تمام‌ أشياء و موجودات‌ روشن‌ شدند.» (کتاب روح مجرد صفحات 310الی 313 ) در کتاب نفحات الانس جامی در باب مربوط به شیخ ابوالعباس قصاب آملی عارف بزرگ قرن چهارم آمده است . 👇👇👇👇👇👇 { وی امی بوده ،اما کلام و نکته های عالی داشته . یکی از ایمه (علمای)طبرستان گفته که از افضال خدای تعالی یکی آن است که کسی را بی تعلیم و تعلم چنان گرداند که چون ما را در اصول دین و حقایق توحیدی چیزی مشکل شود ، از وی بپرسیم ، و آن ابوالعباس قصاب است} (نفحات الانس جامی صفحه 293) در ادامه شرح و نقد مختصری بر این حکایات ارائه خواهد شد . زیرا فقیر بسیار دیده ام که بعضی از سالکین و طلاب با خواندن این حکایات اشتباه می نمایند . با ما همراه باشید ... @soltannasir 🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞
شهادت مظلومانه سید النساء العالمين🌸 دختر پیامبر اسلام🌸 همسر باوفای شیر خدا🌸 حضرت فاطمه زهرا (س)🌸 را به پیشگاه مقدس امام زمان(عج) و تمامی مسلمانان جهان تسلیت عرض می نماییم. @soltannasir
با ما همراه باشید در مجموعه کانال های سلطان نصیر @soltannasir @soltan313nasir @learnhebrew313