eitaa logo
تأملات اجتماعی
170 دنبال‌کننده
272 عکس
87 ویدیو
7 فایل
محمدرضا کرباسچی دانش آموخته ی حوزه ی علمیه ی قم کارشناس ارشد فلسفه ی علوم اجتماعی @mrkarbs
مشاهده در ایتا
دانلود
تأملات اجتماعی
📌بمناسبت رونمایی حزب الله از شهر موشکی (تحلیلی از اشتباه محاسباتی رهبران باطل در برابر جریان حق در طول تاریخ) 👈یکی از شیوه های ثابت برای ضربه زدن به جریان حق در طول تاریخ، ترور و حذف فیزیکی افراد و رهبران آن بوده است. بسیاری از انبیا و پیروانشان در طول تاریخ به همین شیوه حذف شده اند. مشخص است که پشت سر این شیوه ی تقابل، این نگاه وجود دارد که با حذف رهبران و پیروان حرکت جریان حق کند یا متوقف می شود. این در حالیست که جریان حق، بر خلاف گروه های باطل، اساسا قائم به افراد نیست، بلکه قائم به فکر و اندیشه است، اما پیروان گروه های مقابل که با زبان منطق قدرت تقابل با جریان حق را ندارند با این شیوه با جریان حق تقابل می کنند. (ر.ک: مقدمه ی کتاب علل گرایش به مادیگری) در طول این سالها افراد بسیاری از جریان حزب الله و جریان مقاومت بوسیله ی ترور به شهادت رسیدند؛ راغب حرب، سیدعباس موسوی، حاج رضوان، حاج قاسم، .... تا اسماعیل هنیه، اما این شهادت ها نه تنها تیغ مقاومت را کندتر نکرد، بلکه با رونمایی از قساوت و بی منطقی دشمن صهیونیستی و حامیانش، شمشیر حزب الله و مقاومت را آخته تر کرد تا امروز -در آستانه ی هجوم سراسری جبهه ی مقاومت- از چنین پدیده ای رونمایی کند. مقاومت یک فکر و یک استراتژی در برابر قدرت های زورگو ست که هیچ قائم به افراد نیست، حال هر چقدر می خواهند بکشند، مقاومت زنده تر و پرجاذبه تر خواهد شد و افراد بسیاری از درون جبهه ی باطل -که نور فطرتشان هنوز روشن است- را به سمت خود خواهد کشید. جبهه بندی های جغرافیایی در حال بهم خوردن و جبهه بندی های اعتقادی و فکری -که با قتل و ترور قابل زدودن نیست- در حال قوت گرفتن است. کربلایی دیگری در حال شکل گرفتن است که هم زهیر عثمانی مذهب درو هست و هم چهل نصرانی و هم حر و هم ..... سخت معتقدم روی کارآمدن این زرد موی بی عقل، به این غربال تاریخی کمک خواهد کرد. روزهای جالبی است این ایام، روزهای قدرت نمایی خدای عصر، پرودگار تاریخ. @taamollat
تأملات اجتماعی
📌بمناسبت رونمایی حزب الله از شهر موشکی (تحلیلی از اشتباه محاسباتی رهبران باطل در برابر جریان حق در ط
📌 بعدالتحریر 🔹چنانکه بدن انسان اگر مسموم یا بیمار شود، با قی کردن و بالا آوردن و بیرون ریختن، سلامت خود را باز می یابد، تاریخ نیز بالاخره روزی همه ی آلودگی های انباشته ی خود را بالا خواهد آورد و حیات انسانی را یکسره پاک و پاکیزه خواهد کرد. يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ مى‏ خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش كنند و حال آنكه خدا گر چه كافران را ناخوش افتد نور خود را كامل خواهد گردانيد (صف، ۸) @taamollat
📌 خط و ربط ها و نظم اجتماعی امت اسلامی، به نحو آشکاری در حال دگرگون شدن است. دوگانه های قبلی در حال کمرنگ شدن و دوگانه های جدیدی در حال ظهور است.
📌 یک مردم نگاری ساده و نتایج آن 🔹امشب بعد از مدتها، برای یک شب گردی تابستانی، به محله ی قدیم مان رفتم، جایی که در آن بزرگ شدم، محله ای در جنوب شرق تهران. در مجاورت یا در قلب منطقه ی تاریخی و باستانی دولاب. محله ی ما از قدیم پر بود از مظاهر زندگی سنتی، تکیه چال که قدمتی تقریبا هزارساله دارد، حمام های سنتی فراوان در کوچه پس کوچه ها، چنارهای قدیمی سر به فلک کشیده، سرچشمه های مصنوعی آب در کوچه پس کوچه ها که احتمالا آب قنات ها یا چشمه های اطراف را به اینجا منتقل می کردند و بعضی شان هنوز هم فعالند و آب زلال به جوی های محل سرازیر می کنند، کسب و کارهای سنتی، از بقالی های قدیمی با ترازوهای شاهینی گرفته تا کشک سابی و کفاشی و نانوایی های تنوری و سبزی فروشی و.... همه ی این کسب و کارهای نشانه های پرمعنایی از سنت داشت. مثلا عموم بقالی ها، با اسم و عنوان فروشنده اش شناخته می شود و هویت آن مغازه کلا وابسته به او بود. غالب اجناس هم، لوازم ضروری زندگی روزمره بود و از لوازم و خوراکی های تزیینی غالبا خبری نبود. نسیه فروشی و خرید دفتری از لوازم قطعی این کاسبی ها بود و..... . در فاصله ی کمتر از هزارمتر از منزل پدری ما سه حمام عمومی بود که هنوز هم دایر است. یکی شان را که من بارها رفته بودم هم حمام عمومی داشت که مشتمل بر یک سربینه ی بسیار بزرگ و یک گرمخانه. و هم حمام نمره یا خصوصی، که مشتمل بود بر یک سربینه ی بسیار بزرگ و یک حمام که فقط یک دوش داشت و یک لگن و احیانا یک کاسه ی مسی. وسط گرمخانه عمومی تخته سنگی بود برای مشت و مال و کیسه کشی توسط دلاک. و چند دوش که یک در نصفه و نیمه مقابلش را پوشانده بود مثلا. مغازه ی بسیار کوچکی در محل ما بود در حد ۶-۷ متر که اصلا کرکره نداشت و فقط دری چوبی داشت. پیرمردی در آن بود که کشک سابی می کرد. کشک سابی را برای اولین و آخرین بار در آنجا دیدم. پیاله های بزرگی داشت که خمیر کشک را در آن ورز می داد و نمی دانم چطور بعد ساعاتی تبدیل به کشک می شد. سر و روی پیرمرد همیشه پر از گرد سفید کشک خشک بود و دور انگشت ها و ناخن هایش همیشه کشک خشکیده، مثل گچ. وجود کفاشی های متعدد نشانه ای از فقر نسبی مردمی بود که بیشتر کفش را تعمیر می کردند تا اینکه کفش بخرند. نجاری، آهنگری، ماست بندی و.... نمونه های از مشاغل دور و اطراف ما بود. مسجد هم دور و برمان کم نبود. از مساجد بزرگ و پر رونق گرفته تا اتاقک هایی در کوچه پس کوچه ها که فقط یک نقش اسلیمی بر سر درش داشت و من سالها بعد فهمیدم که اینجا که صدها بار از کنارش گذشته ام مسجد بوده. ▪️القصه؛ در این چهار سالی که به تهران بازگشته ام، تنها یکی دوبار فرصت کرده ام به آن محل سر بکشم و با این نگاه جدید، آن را بازبینی کنم. یک بارش همین امشب بود. محله سنتی پدری ام کاملا تغییر کرده و از نشانه های سنت در آن تقریبا چیز زیادی یافت نمی شود. عمده دلیل در این تغییر اجتماعی، تغییر بافت اجتماعی محل از طریق مهاجرت از اطراف به داخل شهر است. محله و منطقه تقریبا هویت خود را از دست داده و هویت جدیدی هم جایگزین آن نشده. افزایش کسب و کارها، آن هم در املاک اجاره ای علت دیگر بر هم خوردن بافت سنتی منطقه است. اجاره ای و موقتی بودن کسب و کارها عملا فرصت ریشه دواندن مشاغل و افراد را می گیرد. حتی مغازه های بزرگ و قدیمی منطقه، زیر اجاره رفته اند. تبدیل شدن محله، به یکی از قطب های خرید منطقه، زمینه را برای افزایش رفت و آمد از مناطق دیگر فراهم کرده و همین موضوع به عنوان ترمزی برای شکل گیری هویت در محل عمل می کند. تراکم جمعیتی در محل، تبدیل شدن به قطب تجاری منطقه، و کثرت رفت و امدها، عملا مساجد و مدارس و نهادهای فرهنگی باسابقه ی محل را از دور خارج کرده و رسالت فرهنگ سازی را بر دوش مردمان کف خیابان گذاشته است. مساجد و مدارس و حوزه های علمیه ی انبوه در این منطقه، عملا در این فضای پرآشوب گم هستند. امشب که در محل می چرخیدم، محله پر شده بود از کافه و قهوه و اغذیه فروشی که با اشغال پیاده روهای تنگ و ترش محل بوسیله ی میز و صندلی و... تلاش می کردند خود را شبیه مغازه های شمال شهر نشان دهند. و عده ای دختر و پسر دور میزها و..... ▪️اینها که نوشتم هشداری بود بر تغییرات فرهنگی نرم و تاثیر آن بر اعتقادات و سبک زندگی و شاهدی بر پروسه ی پرقدرت و پرنفوذ عرفی شدن در جامعه ی ایران. ما به مقتضای فلسفه ی اجتماعی مان قائل به وجود امور ثابت در حیات اجتماعی هستیم، اما دامنه ی امور متغیر را هم وسیع تر از آنچه به نظر می آید می دانیم، که حتما باید برایش فکری کرد. @taamollat
جالبه، درگاه های رسمی هم به زبان عرفی و خیابانی رو اوردن.
تأملات اجتماعی
📌 از منزل «عمه جان» و سفر به اعماق تاریخ تا دنیای آینده 🔹مادرم که خدایش بیامرزد، عمه ای داشت بسیار پیر و فرتوت که روزگار از او جز پوست و استخوان و قد کمانی باقی نگذاشته بود. آن سالهای آخر عمر -حدود سی سال پیش- که ما به خانه اش می رفتیم حدود ۱۰۰ سال سن داشت. خانه ای داشت قدیمی و باستانی در کوچه پس کوچه های تنگ و باریک امامزاده یحیی. در چوبی که زنگ نداشت و کلونی فلزی و زمخت روی آن بود، زنگش همان بود. وارد که می شدی همانجا پشت در دستشویی تاریک و مخوف خانه ی قدیمی بود که در هم نداشت، تنها پرده ای جلویش آویخته بودند. بعد چند پله و حیاط آجری و حوض قدیمی جلبک گرفته و چند ماهی قرمز که معلوم بودند خوب دوام آورده اند. یک ایوان و اتاق آن طرف حیاط و یکی هم این طرف و هر دو ایوان سقفی داشت با ستونهای چوبی بلند. اتاق منزل عمه جان، بیشتر یک سالن بزرگ بود که با یکی دو تا لامپ زرد رنگ سعی می کرد روشن باشد. سقف بلند و تیرهای چوبی بسیار و حصیرهایی که بین تیرها قرار گرفته بود. سقف ها هراسناک بود و هر لحظه خوف فروافتادن آن تیرهای چوبی ستبر، لرزه به اندام انسان می انداخت. گوشه ای از اتاق پرده ای زده بودند که پشتش در حکم کمد دیواری و کمد رختخواب بود. چیزی به نام کمد وجود نداشت که بتوان مثلا وسایل خانه را درون آن پنهان کرد، مثل امروز. وسایل مورد نیاز زندگی، که مثل امروز انبوه نبود، همینطور گوشه گوشه ی خانه جاخوش کرده بود. نهایتا صندوقچه ای بزرگ در گوشه ی اتاق یا ته اشپزخانه، برای پنهان کردن وسایل قیمتی و اینها. پنکه ای از پنکه های نسل اول (که مثل پنکه های امروز حفاظ درست و حسابی نداشت، دست کامل داخلش می رفت و برای بچه ها خیلی خطرناک بود) هم به سختی می چرخید و باد کم رمقی تحویل می داد. گوشه ی این سالن نسبتا بزرگ، یک اتاق بزرگ دیگر بود که به آن آشپزخانه می گفتند. شیر آب و سینک یادم نیست، اما گاز قطعا نداشت و پخت و پز روی یک چراغ نفتی بود. ظرف ها و قابلمه ها و دیگ ها هم گوشه و کنار مرتب چیده شده بود. عمر بعضی ازین ظرف ها و دیگ ها، از عمر عمه جان خیلی بیشتر بود. آن آشپزخانه ی بزرگ پنجره ای به بیرون نداشت و تنها با یک لامپ معمولی کمی روشن می شد. آنقدری هم که یادم می آید از یخچال خبری نبود، یا اگر بود آن هم از یخچال های نسل اول. «عمه جان» همسر و فرزند نداشت، و همه ی کارهای خانه را با آن سن و سال خودش انجام می داد. در خانه اش مبل نبود، نهایتا یک صندلی فلزی قدیمی که معمولا استفاده ی نشستن نداشت. از تلویزیون هم خبری نبود. کل زندگی «عمه جان» همین بود. گاهی عید که به منزلشان می رفتیم، دم غروب خانه در تاریکی فرو می رفت (و شاید همین مشوقی بود برای زودتر خوابیدن) و من که کودکی بیش نبودم از رفتن تنها به حیاط وحشت می کردم. خصوصا آنکه می گفتند در اتاق روبرویی «سکینه خانم» نامی زندگی می کند که من هیچ گاه او را ندیدم، اما ناخودآگاه از او هراسی به دل داشتم. شاید بخاطر همینکه همیشه اسمش بود و خودش نبود. ▪️جزییات بیشتری از آن خانه یادم نمانده، اما الان که فکر می کنم، می بینم رفتن به خانه ی «عمه جان» در آن سالها، مساوی بود با رفتن به اعماق تاریخ ایران، با رفتن به آنجا قشنگ به دنیای صد و پنجاه سال قبل می رفتیم. در آن دوران ظاهر و باطن زندگی عموم مردم همین بود. چیز اضافه و تجملاتی وجود نداشت، و کارکرد هر چیز همان بود که بود. و وقتی اشیا خودشان بودند آدم ها هم بیشتر خودشان بودند. ▪️واقعیت آنست که تاریخ هر چه گذشته، بر عناوین اعتباری اشیا و انسانها افزوده و آنها را بیشتر از خود واقعی شان دور کرده، البته این ویژگی دنیای جدید است. این مسئله (بیگانه شدن از خود واقعی) بخودی خود عامل عمده ی ضعف هویت اجتماعی و ملی در جامعه ی ما بوده است. یکی از چیزهایی که ما در نظم اجتماعی پیش رو دنبال آنیم همین است که انسان و طبیعت و اشیا به خودشان برگردند. تکنولوژی خوب و لازم است، اما نباید اجازه داد تکنولوژی (که اساسا ساخته ی دست انسان است)، بر او مسلط شود و اختیار زندگی انسان را به دست بگیرد. ▪️امروز باید عوامل جدیدی چون سیاست، زندگی شهری و حتی برخی مناسک دینداری را به عوامل از خودبیگانگی افزود. درباره ی هرکدام از اینها و تاثیرشان در دورکردن آدم ها از خود حقیقی شان (خصوصا عامل سوم) حرفهایی دارم، انشالله به وقتش. ▪️به عنوان یک دهه شصتی، از اینکه آخرین بارقه های سنت را قبل از دفن شدن زیر خروارها تکنولوژی و صنعت و اعتبارات اجتماعی در هم تنیده مشاهده کردم و بعد وارد دنیای مثلا جدید شدم، بسیار خوشحالم. @taamollat
تأملات اجتماعی
📌 درباره ی کتاب «درآمدی بر علوم انسانی در اندیشه ی آیت الله خامنه ای » (بخش هشتم) 🔹 فصل سوم، چیستی
📌 درباره ی کتاب «درامدی بر علوم انسانی اسلامی در اندیشه ی آیت الله خامنه ای» (بخش نهم) 👈فصل سوم: چیستی علم: لایه های نگاه ایشان به مقوله ی علم ▪️در میان انبوه مسائلی که در باب حقیقت و کارکرد و تاثیرات اجتماعی علم قابل طرح است، نویسنده ی کتاب به شرح و تبیین برخی از مهمترین موارد مطرح شده توسط ایشان می پردازد. در زیر فهرست این موارد را عرضه و برخی از مهمترین آنها را شرح خواهیم نمود. ۱- علم، معرفت خدا و معرفت دینی ۲-علم و فرهنگ سازی ۳- علم و هدایت‌گری کنش های اجتماعی ۴- علم و برنامه ریزی و سیاستگذاری اجتماعی ۵-علم بمثابه ی منبع قدرت ۶-علم و سرمایه ی اجتماعی ۷-ماهیت علم و مسائل آن (نسبت علم با فکر، فلسفه و ایدئولوژی و....) ۸-تقسیم بندی و تقسیمات علوم ▪️مروری بر عناوین مطالب آیت الله خامنه ای در باب علم نشان می‌دهد که ایشان علم را یکی از پایه های مهم شکل گیری جامعه ی انسانی می دانند که با تغییر نگرش به آن، ساختار و بافت جامعه نیز دستخوش تغییر می شود. «با تلقی های مختلف از علم در هر جامعه ای، هویت فرهنگی و قدرت سیاسی و اقتصادی آن جامعه تغییر کرده است.» (ص۱۵۹) چنانکه از عناوین بالا روشن است بخشی از مطالب ایشان ناظر به حقیقت و جایگاه علم و نسبت آن با ایدیولوژی و فلسفه و.... است. مباحث آیت الله خامنه ای در این بخش ها عموما در پاسخ به دیدگاه های غربی و در مقام تشریح دی گاه اسلام به مقوله ی علم است. خصوصا نسبت علم با فلسفه که از مباحث مناقشه‌برانگیز غرب در چهار قرن گذشته بوده و بخشی از آن مناقشات به جهان اسلام نیز راه یافته است. ▪️بخش دیگر مباحث ایشان ناظر به روشنگری درباره ی جایگاه علم در جامعه سازی و تمدن سازی است. به نظر می‌رسد که مهمترین تاثیر علم در جامعه سازی همان مطلبی است که در صدر فهرست بالا قرار دارد و آن عبارتست از تاثیر علم در معرفت خدا و جهان. این بخش که دقیقا پاشنه ی آشیل معرفت شناسی غرب است، با روشن کردن مفهوم و جایگاه خدا در حیات بشر و همچنین شناخت طبیعت و مشخص کردن نسبت انسان با آن، مقدمات لازم برای سایر معرفت ها را فراهم کرده و زمینه برای شکل گیری سایر علوم از جمله علوم انسانی قرار گرفته و در گام بعد به تولید فرهنگ، افزایش سرمایه ی اجتماعی و نهایتا سیاستگذاری در حوزه های مختلف منجر گردیده است. ▪️در نگاه آیت الله خامنه ای ، چنانکه دین از پستوی مدرسه به بیرون کشیده شده و به عرصه ی جامعه سازی و نظام سازی وارد می گردد، علم نیز چنین ظرفیتی دارد و در همه ی حوزه ها موثر و کارساز است. نکته ی مهم دیگر در اندیشه ی ایشان، توجه همزمان به همه ی علوم و معارف است، از علوم وحیانی گرفته تا دانش های فلسفی و علوم پایه و علوم تجربی و.... . از نگاه ایشان هرکدام از این دانش ها نقش خاص خود را در جامعه سازی و نظام سازی دارد که از عهده ی سایر دانش ها بیرون است. ▪️کتاب مستندات فراوانی از کلمات ایشان در این باب ذکر کرده که نقل همه ی آن مقدور نیست، اما در فصل سوم کتاب دستیاب است. @taamollat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹شباهت دو خادم به حاج قاسم سلیمانی و ابو مهدی المهندس @taamollat
تأملات اجتماعی
📌 درباره ی کتاب «درامدی بر علوم انسانی اسلامی در اندیشه ی آیت الله خامنه ای» (بخش نهم) 👈فصل سوم: چ
📌بعدالتحریر۱ 🔹دو نکته در رابطه ی علم و حیات اجتماعی ۱. در نگاه آیت الله خامنه ای، غایت همه ی سرمایه های معنوی و فرهنگی، جامعه ی انسانی است. به عبارت دیگر غایت علم و دین آنست که در عرصه ی ساخت اجتماعی بکار گرفته شود. خلاصه آنکه ایشان دین واقعی و علم نافع را علم و دینی می دانند که در خدمت حیات اجتماعی باشد. ۲. دیگر آنکه نقطه ی آغاز جامعه سازی و اصلاح اجتماعی و تربیت اجتماعی، اصلاح علمی و معرفتی است. به عبارتی تا نگرش انسان به خدا، طبیعت، انسان و روابط اجتماعی اصلاح نشود، تربیت اجتماعی و اصلاح اجتماعی نیز رخ نخواهد داد. این سیر اصلاحگری کاملا بر روش تربیتی قرآن کریم و سیره ی رسول خدا نیز منطبق است. آیات قرآن کریم در دوران ۱۳ ساله نبوت در مکه و همچنین سیره ی رسول خدا همگی حاکی از اهتمام قرآن کریم و رسول خدا به اصلاح نگرش به خدا، زندگی دنیایی، معاد، مرگ، قیامت و.... است. گویی تا این معرفت ها اصلاح نشود نوبت به اصلاح ساختاری و .... نمی رسد. @taamollat
تأملات اجتماعی
📌درباره کتاب «درآمدی بر علوم انسانی در اندیشه ی آیت الله خامنه ای» ۵ 🔹روش تحقیق در نظام اندیشه ی مت
📌 بعدالتحریر 🔹درباره ی روش استخراج نظام اندیشه(روش شناسی خود کتاب) امشب گفت و گوی نسبتا مفصلی رخ داد با یکی از دوستان اهل فضل پیرامون روش بکار رفته در کتاب «در آمدی بر نظریه ی علوم انسانی....» در استخراج نظام اندیشه ی آقا. خطاب به آن برادرمان گفتم: اولا دیدن اندیشه ی آقا و امام و مطهری و... در قد و قامت یک «نظام اندیشه»، یعنی مجموعه ای منتظم از گزاره های علمی ناظر بهم، که از مقام نظر تا عمل را در بر می گیرد و نهایتا در قواره ی یک «نظریه علوم انسانی» قابل طرح و دفاع است، خودش نوبر است و کسی را سراغ ندارم که اندیشه ی امام و .‌.. را اینگونه و با دیدی کلان تحلیل کرده باشد. غالب کسانی که به امام و .... پرداخته اند یا بر فقه امام تمرکز کرده اند یا فلسفه و یا عرفان امام. اما نگاه کلان ماهواره ای به نظام اندیشه ی امام و امتداد هایش تا عمل و جامعه سازی را بنده سراغ ندارم. ثانیا نوع مواجهه ی ایشان با تراث اندیشه ی اسلامی کاملا قابل توجه است. ما -بر خلاف فضاهای روشنفکری اهل سنت- درباره ی نوع مواجهه مان با سنت و نسبت آن با دنیای جدید کم صحبت کرده ایم. اگر آثار دکتر نصر و آقای داوری را کنار بگذاریم، ما نسخه ای حوزوی از این موضوع در اختیار نداریم، در حالیکه آثار امام و آقا و مطهری و علامه پر است از کدهایی که مسیر ما را برای حل این مشکل دنیای معاصر روشن می کند. برجستگی کتاب «در آمدی بر نظریه ی علوم انسانی....» و سایر آثار مولف ان، همین است که دیدگاه این متفکران را برای حضور دین در عرصه ی دنیای جدید بر اساس رجوع گسترده به آثار و استخراج نظام فکریشان عرضه نموده است. سوم آنکه بر اساس نظام اندیشه ی خود مولف کتاب، دغدغه ی تطبیق دین با تغییرات اجتماعی در دوره معاصر، دامنه ای به درازنای تاریخ اجتهاد در تشیع دارد و اساسا روش اجتهاد و رویکرد اصولی در فهم دین، با همین دغدغه ی تطبیق دین با تغییرات دنیای جدید ساخته و پرداخته شده. در نتیجه ما با یک جریان علمی تاریخی و سترگ مواجهیم که در میان همه ی جریان های علمی جهان اسلام وزن سنگین تری دارد. خود این جریان علمی و تمایزات و اثرات آن از سایر جریان ها نیازمند کار علمی و تحقیقاتی علی حده ای ایست. فعلا که دل‌مشغول تبیین خود کتاب هستیم، ولی جا دارد که جلساتی برای روش شناسی کتاب در نوع مواجهه با تراث اسلامی و همچنین روش شناسی فهم آثار و نظام اندیشه متفکران برپا شود. @taamollat
📌اگرچه کتاب درباره ی تاریخ علم در جهان اسلام بسیار است، اما به نظر می رسد سیاق آثار استاد ابراهیمی دینانی، به آنچه مد نظر ماست، بسی نزدیکتر است. رفت و برگشت های جریانات علمی، خصوصا تصادمات حکما و متکلمین در آثار ایشان برجستگی خاصی دارد و از قضا تکامل هر دو جریان فلسفی و کلامی و تاثیر آنها بر سایر شاخه های علمی در آثار ایشان بهتر قابل ردیابی است. در معرفی جریان و تمایزات آن از سایرین، آثار ایشان قطعا از منابع اصلی خواهد بود؛ انشالله ▪️کتاب بالا(در سه جلد) ، یکی از بهترین آثار ایشان در همین فضاست که بخوبی نشان می دهد، در طول تاریخ، فکر فلسفی و دانش منطق در مواجهه با نقدهای متکلمین و رویکرد فقیهان و منازعات ادیبان، چگونه خود را حفظ کرده و رویکردهای ظاهرگرایانه را کنار زده و جلو آمده است. جریان فلسفی در طول تاریخ صرفا جریانی در کنار سایر دانش ها نبوده، بلکه مبنا و چارچوبی بوده است برای فهم بطور کلی، چه فهم و شناخت هستی، چه انسان و روابط انسانی و چه ... . این نگاه که تلاش می کند از ظواهر پدیده ها گذشته و به حاق پدیده ها دست یابد، به نحوی آشکار در مقابل الگوهایی قرار داشت که به ظاهر اکتفا می کردند و همین مسئله موجب مناقشاتی تاریخی گردیده است. اوج این مناقشات بجایی بر می گردد که فیلسوفان خواستند فرآورده های فکری خود را در فهم دین بکار گیرند. حکایت دفاع جانانه ی حکما از موضع فلسفی شان، و ترسیم رابطه ی فکر فلسفی با دین، از صفحات پرشور تاریخ علم در جهان اسلام است. نتیجه ی این مناقشات تاثیر مستقیمی بر سایر شاخه ها از جمله علوم انسانی داشته است. @taamollat
📌مسائل بنیانی 🔹مروری بر جریانات علمی در جهان اسلام نشان می دهد که جریانات علمی و فکری عموما با موضعگیری و اتخاذ مبنا در چند مسئله ی خاص شکل گرفته اند. مهمترین آنها نوع مواجهه با نص است که به شکل گیری دو جریان اصولی(عقل گرا) و اخباری (ظاهر گرا و نص گرا) منجر گردیده است. مسئله ی مهم دیگر مشکله ی حسن و قبح عقلی و شرعی است که به شکل گیری دو جریان اشعریت و اعتزال منجر شده. و مسئله ی مهم دیگر توجه به تغییرات اجتماعی و حالات مستحدثه ی فقهی است. به نظر می‌رسد که اتخاذ موضع در این سه مسئله شکل دهنده ی عموم جریان های فکری جهان اسلام بوده است؛ و فیه تأمل. @taamollat
تأملات اجتماعی
📌مسائل بنیانی 🔹مروری بر جریانات علمی در جهان اسلام نشان می دهد که جریانات علمی و فکری عموما با موضع
📌دین و فلسفه 🔹استاد غلامحسین ابراهیمی دینانی در کتاب «نیایش فیلسوف»، مقاله ی «دین و فلسفه» (ص۲۷۰-۲۸۲)، پس از دسته بندی مواضع جریانات فکری اسلامی نسبت به فلسفه، به معرفی و شرح اراء برخی از مهمترین قائلان به همسانی و هماهنگی دین و فلسفه می پردازد. از انجمله: به نام و آثار و گزیده ی دیدگاه کسانی چون: ابوزید بلخی، ابوحیان توحیدی، ابوالحسن عامری، فیلسوف یهودی موسی بن میمون (به تاثیر از فیلسوفان مسلمان)، ابونصر فارابی، شهاب الدینی سهروردی، ملاصدرا، و علامه طباطبایی اشاره می کند. گرچه دامنه ی این فهرست بیش از این است، اما نشان دهنده ی آنست که دیدگاه تطابق فلسفه و حکمت با دین، دیدگاه مهجور و بی طرفداری نبوده، بلکه در هر دوره ای، جمعی از متکلمان و فیلسوفان و... را جذب خود نموده است و در طول تاریخ هم منقح و پخته شده و جلو آمده است. @taamollat
📌 ویژگی های واقعیت اجتماعی 🔹یکی از تجربیاتم در مدیریت مسجد آنست که مسائل اجتماعی، بدون استثناء، مسائل چند بعدی هستند. یعنی مسئله هم دارای بعد اجتماعی و کلان است و هم دارای ابعاد فردی، خود آن ابعاد فردی هم ممکن است به ابعاد روانی، اخلاقی، خانوادگی و.... تقسیم شود. دیگر آنکه پدیده های اجتماعی، یکباره و دفعتا پدید نمی ایند، بلکه معمولا خود معلول رشته ای از علل و عواملی هستند که زنجیروار بهم پیوسته و نهایتا به بروز وضعیتی خاص منجر شده اند. 🔹غرض از بیان این دو ویژگی واقعیت اجتماعی آنست که در تحلیل و تبیین(علت یابی) پدیده ها، هم باید به ابعاد مختلف مسئله توجه نمود و هم به علل پیشینی متعدد دخیل در ایجاد پدیده. اگر این دقت ها نباشد پدیده را بدرستی فهم نکرده و در حل یا اصلاح آن به خطا می رویم. - اخیرا دو وضعیت خاص را در مسجد با همین نگاه تحلیل و تبیین کرده ام، یکی وضعیت تربیتی مسجد و دیگری حضور مجانین، که هر دو در کانال مدیریت مسجد ( @modmasjed) دستیاب است. @taamollat
📌اربعین عراقی، اربعین ایرانی 🔹اربعین سیدالشهدا ع تسلیت باد. 🔹پیاده روی اربعین در ایران که به «جامامدگان اربعین» موسوم شده از لحاظ فرم و محتوا، با اربعین عراقی ها خیلی متفاوت است. شروع این اقدام مبارک است، اما معانی ذهنی در این رفتار اجتماعی باید اصلاح شود تا این پیاده روی همچنان بتواند بعنوان عامل قوام بخش و حرکت دهنده ی جامعه عمل کند. @taamollat
تأملات اجتماعی
📌اربعین عراقی، اربعین ایرانی 🔹اربعین سیدالشهدا ع تسلیت باد. 🔹پیاده روی اربعین در ایران که به «جا
📌اربعین عراقی، اربعین ایرانی 🔹آنچه که در اربعین عراق خیلی به چشم می اید، از خودگذشتگی . ایثار مردم عراق است که احیانا خودشان بسیار تنگدست هستند، اما برای محبت امام حسین ع از همه چیزشان می گذرند. این است سازنده است. هم میزبان یعنی مردم عراق و هم سایرین را تربیت می کند. اما در اربعین ما .... نمی دانم، فکری باید کرد.🤔 @taamollat
📌اربعین عراقی، اربعین ایرانی ۳ 🔹آنچه پیاده روی اربعین در عراق را برجسته کرده، هم هدف و هم مسیر بودن خیل انبوه زائران به سمت حسین ع است و اگر این غایت مقدس نبود، پیاده روی اربعین و اینهمه خدمت رسانی فضیلتی نبود. آن هدف مقدس است که به پیاده روی، تحمل سختی، پذیرایی و.... ارزش می دهد. با این هدف مقدس است که مردم را دوشادوش هم قرار می دهد و آنها را به یکدیگر نزدیک و همه را در عشق حسین ع ذوب می کند؛ اینگونه است که پیاده روی اربعین از گوشه گوشه عراق، می شود یه حرکت انسان ساز و تمدن ساز. ▪️در بسیاری از پیاده روی های ایرانی که عملا گرته برداری فرهنگی از الگوی عراقی آنست این نقطه ی نهایی مقدس وجود ندارد، بعلاوه ی اینکه پذیرایی ها هم با آنچه در الگوی اصلی اتفاق می افتد از اساس متفاوت است، که در یادداشت پیشین به آن اشاره ای رفت. تقریبا در مدل ایرانی فقط نمودهای الگوی اصلی انتقال یافته و معانی پشت سر آن چیزی منتقل نشده. در حالیکه در الگوی اصلی، پیاده روی و پذیرایی مظهری از بذل و بخشش و انفاق است، در مدلی که ما ایجاد کرده ایم، گاهی بوی رقابت و .... به مشام می رسد. از بخشش و ایثار هم که خبری نیست. ▪️ایجاد مناسک جدید، مادامیکه تبدیل به بدعت نشود، امری پذیرفته است. ما در طول قرن ها نهادسازی ها و‌منسک سازی های متعددی داشته ایم که قطعا به نفع دینداری مردم بوده است. اما در دوران پیچیده ی کنونی، گرته برداری فرهنگی و ایجاد مناسک جدید بدون توجه به اثرات فردی و اجتماعی آن ممکن است به نوعی بی هویتی دینی منجر شود. به عبارت دیگر مناسک جدید با دور شدن از مغز دینداری نوعی توهم دینداری پدید آورد که از اصل بی دینی بدتر و خطرناکتر است. خیلی باید مراقب بود. @taamollat
تأملات اجتماعی
📌اربعین عراقی، اربعین ایرانی ۳ 🔹آنچه پیاده روی اربعین در عراق را برجسته کرده، هم هدف و هم مسیر بودن
📌بعدالتحریر۱ 🔹عمیقأ معتقدم فرآیندهای دینداری در جامعه ی ما به سمت ایجاد نوعی خود فراموشی و ازخودبیگانگی در حرکت است. این همان خطریست که قرآن کریم در آیه ی ۱۰۵ سوره ی کهف نسبت به آن، به مومنین و‌متدینین هشدار می دهد. آیه حقیقتا ترسناک است. نه برای کفار، که برای مومنین. ▪️این سیر، بخشی از همان فرایند کلی عرفی گرایی در جامعه ی ایران است که در یادداشت های قبل درباره ی آن نکات و شواهدی ذکر کردم و اینبار عرفی گرایی در لباس دینداری در حال ظهور و بروز است. این روند نگران کننده است و متولیان فکری و فرهنگی باید دست بجنبانند. @taamollat
تأملات اجتماعی
📌بعدالتحریر۱ 🔹عمیقأ معتقدم فرآیندهای دینداری در جامعه ی ما به سمت ایجاد نوعی خود فراموشی و ازخودبیگ
📌بعدالتحریر۲ ❓چگونه ممکن است دینداری موجب بی هویتی و خود فراموشی شود؟ 😳🤔 🔹دینداری اگر با عقلانیت و ایمان آگاهانه همراه نبوده و صرفا باوری شعاری و به دور از منطق و عقلانیت باشد، بت ی می شود مانند بت های دیگر و با غرور کاذب و احساس مصونیت بخشی که به انسان می دهد، او را از حقیقت، و حتی از خودش غافل می کند. اینگونه است که مومن ظاهری با کوله باری از عقاید نا فهمیده و متناقض و بی هدف روزگار سپری می کند و گمان می کند که در مسیر درست قرار دارد. «و هم یحسبون انهم یحسنون صنعا» گمان می کند که دارد بهترین عمل را انجام می دهد. (کهف،۱۰۵) ▪️ایمان آگاهانه همان ایمانی است که «آقا» در کتاب «طرح کلی اندیشه اسلامی در قران» درباره ی آن داد سخن داده و از ایمان کورکورانه و غیر منطقی و غیرمنتهی به عمل بر حظر داشته اند. نتیجه ی ایمان کور، یکی همین «خود فراموشی» است.‌ @taamollat
📌از فرصت عمرتان *استفاده کنید،* برای این فرصت طولانی *برنامه ریزی کنید،* برای اینکه برنامه ریزی تان درست از آب در بیاید *فکر کنید،* برای اینکه درست بتوانید فکر کنید *با قرآن آشنا بشوید:* قرآن را بخوانید و تامل کنید، *از کسانی که پیش از شما و بیش از شما تامل کرده اند یاد بگیرید.* (یاد گرفتن ننگ نیست، افتخار است. همیشه و تا آخر عمر باید یاد بگیرید) فکر کنید، مطالعه کنید، شناسایی کنید، آنجایی که اقدام لازم است *اقدام کنید...* 🔹بیانات ره بر انقلاب خطاب به دانشجویان در روز اربعین،مورخه ی ۴ شهریور۰۳ @taamollat
تأملات اجتماعی
📌از فرصت عمرتان *استفاده کنید،* برای این فرصت طولانی *برنامه ریزی کنید،* برای اینکه برنامه ریزی تا
📌 «هر چه کردم همه از دولت قرآن کردم» 🔹حقیقتا توصیه ی عالمانه ای فرمودند و بنده این را تجربه کرده ام و ماجرای خودم را جهت استفاده ی دوستان عرض می کنم. سالهای ابتدایی حضورم در قم در اواخر دهه‌ی هشتاد و اوایل دهه ی نود، همراه بود با دوره ای آشفتگی فکری و به تبع آن سرگردانی روحی. از بس درس و جلسه و همایش و حرف و سخن در قم بود که آدم نمی توانست تحلیل کند و بهترین را انتخاب کند. اساتید هم نوعا استاد کتابها بودند و کسی را نمی یافتم که بتواند دست بگیرد و راهبری کند. تا اینکه در حدود سال۹۲ تصمیم گرفتم یک دور قرآن را -بعنوان منبع اصلی مطالعات اسلامی- با ترجمه و تفسیر مختصر مطالعه کنم. قصدم این بود که نگاهی ماهواره ای به قرآن داشته و خطوط کلی مطرح شده در قرآن را کشف کنم. می خواستم ببینم، فارغ از برداشت ها و نفسیرها، قرآن خودش بتنهایی چه حرفی برای بشر آورده است. ترجمه ی آقای صفوی را که مشتمل بر نکات تفسیری نیز هست مبنا قرار دادم و شروع کردم. از مطالب پر تکرار قرآن یادداشت برداشتم و تلاش کردم ارتباط آیات یک سوره و فضای کلی سوره ها و ارتباط آنها را نیز به نحو اجمال کشف کنم. در نهایت پس از حدود یک سال، به حدود ۷-۸ سر فصل کلی از قرآن رسیدم که البته بسیاری از مفاهیم دیگر ذیل آنها قرار می گرفت. نتایج آن مطالعات خیلی وسیع و گسترده بود که در اینجا مجال طرحش نیست، اما همین قدر می خواهم بگویم، که پایان این دوره برای من، مساوی بود با پایان دوره ی حیرت و سرگردانی و آغاز مجدد دوره ی مطالعات اسلامی در قم. از حدود ۹۳ که چارچوب ذهنی ام با قرآن کریم بسته شد، همان چارچوب مبنایی شد برای فهم سایر منابع فکر اسلامی، از جمله حدیث و تاریخ و کلام و حتی فلسفه. از همان دوران بود که فهمیدم سراغ چه استادی باید بروم، چه انتظاری از او داشته باشم و چه سوالی از او بپرسم. اکنون تمام آنچه که در اینجا در باب مسائل علم الاجتماع تحریر می کنم، مبتنی بر همان چارچوبی است که حدود یک دهه قبل با قرآن کریم بسته شد. غرض آنکه بیان آقا که می گویند برای فکر کردن سراغ قرآن بروید، حرف کاملا درستی است. قرآن هم سر خط های مهم حیات بشری را که باید به آنها فکر کرد نشان می دهد، و هم روش اندیشیدن را یاد می دهد و هم ابزار آن را معرفی می کند. همه ی اینها سرجایش خودش، جا دارد یاد کنم از استاد بزرگوار و راهبری که خداوند در همان ایام در سر راهم قرار داد و تعلیمات قرآنی مرا به کار انداخت. درباره ی ایشان هم خواهم نوشت انشالله ربنا و لک الحمد.🌷 @taamollat
تأملات اجتماعی
📌 «هر چه کردم همه از دولت قرآن کردم» 🔹حقیقتا توصیه ی عالمانه ای فرمودند و بنده این را تجربه کرده
📌شیوه ی مطالعات قرانی 🔹یکی از مخاطبان محترم کانال، درباره ی شیوه مطالعات قرآنی اینجانب که در یادداشت بالا به آن اشارت رفت سوال کردند، بنده نیز روش خود را در ۹, نکته ی کوتاه شرح دادم، هر چند معتقدم مطالعات قرآنی و بطور کلی مطالعات اسلامی روش منحصری ندارد، اما کلیاتی بر آن حاکم است که گمان می کنم این روش یکی از آن انگاره های کلی در مطالعات علوم اسلامی است. برای سایر دوستان نیز انتشار می دهم، عسی أن ینفعکم: 👇👇👇
۱. اول آنکه شیوه مراجعه به قرآن ثابت و منحصر نیست، هر محققی بسته به پرسشی که او را درگیر کرده می تواند روش خاصی را بر گزیند. مثلا مطالعه ی ترتیبی یا موضوعی یا .... . ۲. اینجانب با توجه به دغدغه هایی که در مسایل اجتماعی و تاریخی از دیرباز ذهنم را مشغول کرده بود، با این پرسش رجوع به قرآن کردم که بشری که این تاریخ را پشت سر گذاشته و به این نقطه رسیده، قرآن برای پر کردن کدام خلأ در زندگی او نازل شده. ۳. تصمیم گرفتم یک دور قرآن را به صورت سبک و کلی و با نگاه ماهواره ای مرور کنم، نه اینکه فقط آن را بخوانم و ترجمه اش را بفهمم، بلکه بمانند یک رمان که تمام فصل ها و بخش هایش پی در پی و وابسته بهم است، تلاش کردم تا آن ربط بین آیات و سوره ها و در نهایت غرض و پیام قرآن را استخراج کنم. ۴. این کار حدود دو سال طول کشید و بنده روزی یک صفحه و گاهی نیم صفحه را از روی ترجمه ی تفسیری آقای صفوی مطالعه و نکات پرتکرار در آن را فیش برداری نمودم. خوبی ترجمه ی ایشان این بود که خلاصه ی المیزان را هم در پایین صفحه ذکر کرده بود و این برای غرض و پرسش من خیلی نزدیک بود. ۵. در مسیر سوالات متعددی هم از آیات پیش می امد، اینها را در فیش جداگانه ای ثبت می کردم، بسیاری از آن پرسش ها جواب خود را در آیات بعد پیدا می کرد. ۶. در نهایت به این نتیجه رسیدم که قرآن کریم دارای ۷-۸ محور اصلی و بسیاری سرفصل های فرعی است که تحت آن سرفصل های کلی باید فهم شود.‌ ۷. آن سرفصل های کلی عبارت بودند از توحید و مسایل ان، ربوبیت خدا بر همه چیز، آیات الهی، نبوت عامه و خاصه، سیر تاریخی حیات بشر و مسائل مربوط به جوامع انسانی بصورت عام یا خاص، قیامت و مسائل آن ، شریعت و مسایل آن و..... ، مباحث انسان شناسی ۸. دست یافتن به همین ها و تطبیق آن با تاریخ بشر خیلی شورانگیز و حتی برای فهم مسائل اجتماعی روز خیلی گره گشا بود. ۹. در پایان همین ها چارچوبی شد برای فهم هستی، انسان، جامعه و تاریخ و.... که بعدها نیز همین چارچوب قرانی، در فهم نظام مند سایر علوم اسلامی خیلی موثر بود. مثلا این نتیجه قطعی حاصل شد که با توجه به عنایت خاص قرآن به تاریخ، روایت ما از تاریخ اساسا ناصواب و پرخطاست. (موضوع تاثیر چارچوب های قرآنی بر علوم اسلامی خودش می تواند موضوع گفت و گوی جداگانه ای باشد. نکاتی دارم که دیگر در اینجا مجال ذکرش نیست.) 🔹این کلیتی بود از سیری که بنده با توجه به پرسش های آن مقطع طی کردم و برایم خیلی مفید و کارساز بود. الحمدلله. امیدوارم برای شما هم مفید بوده باشد. یاعلی🌷 @taamollat
تأملات اجتماعی
📌تا بحال حدود ۲۶ یادداشت، پیرامون کتاب «درامدی بر علوم انسانی از دیدگاه آیت الله خامنه ای » منتشر شده که برخی شرح مطالب کتاب است و برخی مقدمات تاریخی و مبانی ناگفته ی آن. به زودی فهرستی از مطالب از ابتدا تا اینجا عرضه خواهم کردن، انشالله. @taamollat